تحقیق آمريكا در خاورميانه

تحقیق آمريكا در خاورميانه (docx) 6 صفحه


دسته بندی : تحقیق

نوع فایل : Word (.docx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحات: 6 صفحه

قسمتی از متن Word (.docx) :

آمريكا در خاورميانه نگاهي به ماهيت استراتژي‌هاي امريكا در خاورميانه تضمين امنيت صدور نفت: آنچه بيش از هر عامل ديگري خاورميانه را به بحراني‌ترين مناطق جهان تبديل كرده، وجود منابع سرشار نفت و گاز به‌عنوان ارزان‌ترين و كم‌خطرترين منابع انرژي براي كشورهاي صنعتي جهان است. عراق به‌عنوان چهارمين كشور توليدكننده نفت جهان و صاحب بزرگترين ذخاير شناخته‌شده نفتي منطقه، اينك به دست امريكا افتاده است و هم‌اكنون كارشناسان امريكايي مشغول نوسازي تكنولوژي كشف و استخراج منابع نفت و گاز عراق هستند. براساس پيش‌بيني‌هاي به‌عمل‌آمده، در آينده نه‌چندان دور عراق به دومين كشور توليدكننده نفت اوپك پس از عربستان تبديل خواهد شد. ايران، عراق و شش كشور عضو شوراي همكاري خليج‌فارس حدود دوسوم ذخاير نفتي ثابت‌شده جهان را در اختيار دارند. اين كشورها بيست‌وهشت‌درصد توليد جهان را به خود اختصاص داده‌اند. ذخاير شناخته‌شده عربستان و عراق، به ترتيب، بيشترين ميزان اين ذخاير را از ميان كشورهاي يادشده به خود اختصاص داده‌اند. البته وضعيت ذخاير نفتي عراق به دليل انزوا و تحريمهاي سازمان ملل به‌طور دقيق مشخص نيست، اما ممكن است عراق در آينده از نظر منابع شناخته‌شده به رتبه اول در خاورميانه تبديل شود. علاوه‌برآن، قطعي است كه ايران، عراق و قطر در منطقه و حتي در جهان، پس از روسيه، به‌ترتيب صاحب بزرگترين ذخاير گاز طبيعي هستند. اهميت اين مساله زماني آشكار مي‌شود كه توجه كنيم درحال‌حاضر اهميت گاز براي جهان صنعتي هر روز بيشتر مي‌شود. ازسوي‌ديگر امريكا با تسلط بر منابع نفت و گاز عراق كه تامين‌كننده عمده نياز انرژي چين، ژاپن و فرانسه است، اينك مي‌تواند با فشارآوردن به اين كشورها سياست يكجانبه‌گرايي خود را بر آنان تحميل كند. سفر اخير جرج بوش به افغانستان، پاكستان و هند، ضمن‌اينكه يك سفر دوره‌اي ديپلماتيك براي فشارآوردن بر رهبران اين كشورها براي همسوشدن آنان با سياستهاي امريكا در منطقه عليه ايران بود، به امضاي موافقتنامه‌اي ميان جرج بوش و همتاي هندي وي درخصوص كمك امريكا به تاسيسات هسته‌اي غيرنظامي هند انجاميد كه تاحدودزيادي نيازهاي انرژي هند را تامين مي‌كند. اين موافقتنامه ممكن است توافقات ميان ايران، پاكستان و هند مبني بر تاسيس خط هفتصدوپنجاه كيلومتري انتقال نفت و گاز ايران از طريق پاكستان به هند را متزلزل سازد. آنچه حساسيت بيشتر امريكا را نسبت به خاورميانه برمي‌انگيزد، سرمايه‌گذاريهاي امريكا و ساير كشورهاي غربي و حتي چين و ژاپن در حوزه‌هاي نفتي است؛ مضافا اين‌كه نفت خاورميانه عليرغم حوزه‌هاي رقيبي كه از سال 1973 در دنيا پيدا شده‌اند، هنوز هم سهم قابل‌ملاحظه‌اي در چرخه صنعت نفت دارد. حضور نظامي امريكا و برخي كشورهاي اروپايي در آبهاي خليج‌فارس، نشانه‌اي از علاقمندي اين كشورها به تضمين استخراج و صادرات نفت از تنگه هرمز به‌عنوان بزرگترين گذرگاه نفتي جهان است. اصولا متغير نفت به‌عنوان متغير مستقل، بسياري از سياستها و استراتژيهاي ايالات‌متحده را در اين منطقه توجيه مي‌كند. اگر خاورميانه بزرگ مفروض در مقدمه مقاله را در نظر بگيريم، متوجه خواهيم شد افزوده‌شدن آسياي مركزي و قفقاز به حوزه خاورميانه، كشف منابع عظيم نفت و گاز در منطقه و سرمايه‌گذاريهاي مشترك امريكا، اسرائيل و اروپا در پروژه‌هاي عظيم نفت و گاز، و نيز برگزاري مانورهاي مشترك نظامي با كشورهاي تازه‌‌استقلال‌يافته، همگي نشان از اهميت اين منطقه براي نظام سرمايه‌داري جهاني دارند. براساس مطالعات به‌عمل‌آمده توسط كارشناسان نفتي امريكا، فقط قرقيزستان صاحب نودميليارد بشكه نفت ثابت‌شده است. تسلط كمپانيهاي نفتي امريكا و اروپا بر منابع نفتي آذربايجان و كشيدن دو خط لوله انتقال نفت به سواحل مديترانه، هر روز اهميت ژئواكونوميك خاورميانه بزرگ را براي امريكا بيشتر مي‌كند. پيشبرد فرآيند صلح خاورميانه: گرچه قبل از خاتمه جنگ سرد، امريكا موفق شد با امضاي پيمان كمپ‌ديويد (1978) صلح ميان اسرائيل و بزرگترين كشور خصم صهيونيسم يعني مصر را تحقق بخشد، اما پس از دوران جنگ سرد برچيده‌شدن بساط اتحاد جماهير شوروي از منطقه خاورميانه و به دنبال آن بروز تغييرات عمده در نظام بين‌الملل، فشارهاي اقتصادي دامنگير كشورهاي عرب درگير با اسرائيل، حمايتي كه غرب و امريكا از اين كشورها در مقابل بحرانهاي داخلي و خارجي به‌ عمل مي‌آورند و نيز به‌قدرت‌رسيدن نيروهاي پراگماتيست در كادر رهبري كشورهاي عرب و به‌ويژه در فلسطين، تاحدودي زمينه به‌رسميت‌شناختن اسرائيل را از سوي اين كشورها فراهم كرد. متاسفانه قبح برقراري رابطه با اسرائيل كه در ميان گروههاي سنتي عرب حاكم بود، امروز به دليل قدرت‌گيري نسل جديد عرب، تاحدودي متزلزل شده است. مذاكرات صلح خاورميانه (فلسطين و اسرائيل) از سال 1992 با تشكيل كنفرانس مادريد و با حمايت ويژه امريكا و مديريت سازمان ملل متحد، شروع شد. پيروزي حزب ليكود در اسرائيل به‌عنوان حزب مذهبي،‌ سنتي و متعصب تحت رهبري آريل شارون، گرچه جريان صلح را با كندي مواجه كرد، اما امضاي قرارداد صلح ميان اسرائيل و فلسطينيها در زمان تصدي اين حزب ــ كه دشمن قسم‌خورده فلسطينيان قلمداد مي‌گردد ــ بي‌ترديد رويداد مهمي خواهد بود. پيش‌بيني مي‌شود عليرغم پيروزي حماس در انتخابات پارلماني فلسطين، صلح به شكلي ميان طرفين برقرار شود. امريكا به اين نتيجه رسيده است كه رمز موفقيت او در تحقق استراتژي خاورميانه بزرگ، برقراري صلح ميان فلسطين و اسرائيل و سپس با ساير كشورهاي عرب است. به‌نظر مي‌رسد با توجه به اختلافات شديد ميان ايران و امريكا بر سر پرونده هسته‌اي، واشنگتن تمام تلاش خود را در برقراري صلح ميان فلسطين و اسرائيل به‌كار خواهد برد. اگر اين صلح برقرار شود، قطعا به زيان ما خواهد بود؛ زيرا اولا حل اين بحران شصت‌ساله امتيازي براي امريكا در خاورميانه به حساب خواهد آمد؛ ثانيا امريكا با اين كار خواهد توانست نظر مساعد كشورهاي عرب را به سوي خود جلب كند و سطح محبوبيت خود را در ميان افكار عمومي عرب افزايش دهد؛ ثالثا جمهوري اسلامي ايران بخشي از اهرمهاي فشار خود را عليه اسرائيل از دست خواهد داد؛ رابعا امريكا فرصت بيشتري براي فشارآوردن بر ما پيدا خواهد كرد؛ چراكه هم‌اكنون بحران عراق به امريكا اجازه نمي‌دهد بحران جديد و جدي عليه ايران برپا كند. ازجهت‌ديگر مناقشات خاورميانه بزرگ امريكا به‌قدري درهم تنيده‌اند كه توجه به يك موضوع و غافل‌شدن از موضوعات ديگر، مشكلات را پيچيده‌تر خواهد كرد. بنابراين به‌نظر مي‌رسد امريكا به دنبال حل همزمان چهار كانون بحران در منطقه است:[vi] افغانستان، ايران، عراق، فلسطين. استراتژي امريكا در جنگ عليه تروريسم: امريكاييان معتقدند خاورميانه بزرگ و محافل ديني آن، به‌خاطر آموختن احكام ديني و ايجاد حس تنفر در مخاطبان خود، بزرگترين كانون تروريسم ضدغربي در جهان هستند و ضروري است با دو روش كوتاه‌مدت با اين محافل مبارزه شود: 1ــ مدرن‌كردن جوامع اسلامي از طريق اشاعه فرهنگ غربي، به‌ويژه در ميان نسل جوان كه سطح آسيب‌پذيري بيشتري نسبت به مظاهر و ابزارهاي فرهنگ غربي دارند. ازسوي‌ديگر براي جذب هرچه بيشتر جوانان به سمت تكنولوژي ارتباطي كه حامل فرهنگ غربي است، بايد از ثروتمندشدن گروه اقليت حاكم جلوگيري كرد تا حاكمان مجبور شوند با دادن سهمي از آزادي به جوانان زمينه ورود آنان به دايره تصميم‌گيري را مهيا كنند؛ زيرا ايجاد ميل مشاركت سياسي در جوانان و گسترش شبكه تحصيلات دانشگاهي، آنان را با سنت خانوادگي و گرايشات مذهبي بيگانه مي‌كند. به‌نظر كارشناسان امريكايي، جوانان فقير تمايل بيشتري به فراگيري مسائل ديني دارند. بنابراين بايد كوشش شود تا سياست فقرزدايي به‌ويژه در ميان جوانان اجرا شود. كارشناسان امريكا در انتقاد از خود معتقدند رهبران امريكا در گذشته با حمايت از پادشاهان و رهبران دست‌نشانده، باعث تمركز قدرت و ثروت در دست حاكمان شدند و توده‌هاي مردم را رها كردند. درواقع آنها ثروتمندشدن يك اقليت نزديك به قدرت و فقر اكثريت را از چشم امريكا مي‌بينند. 2ــ دموكراتيزه‌كردن جوامع اسلامي. اين روش با تحت فشار قراردادن حكومتها به منظور اعمال دموكراسي، آزادي بيان، گفتار و دين و با اصرار بر رعايت حقوق بشر، سعي مي‌كند زمينه را براي نفوذ انديشه و فرهنگ غربي در منطقه هموار سازد. اشاعه فرهنگ ضدغربي در ميان مسلمانان، ريشه در حداقل يك قرن گذشته تاريخ كشورهاي خاورميانه دارد. آنها در اين مدت رفتار توهين‌آميز و سلطه‌گرايانه‌اي را نسبت به مردم اين منطقه داشته‌اند. آنها هنوز هم به اشكال جديد اين رفتارها را ادامه مي‌دهند و نابخردانه به مقدسات مسلمانان توهين مي‌كنند؛ حال‌آنكه اين مساله به‌نوبه‌خود بايد عامل موثري در برانگيختن خشم و نفرت مردم منطقه نسبت به غرب قلمداد شود. غرب بايد بداند كه با توهين به پيامبراكرم(ص) روح انتقامجويي را در ميان مسلمانان افزايش مي‌دهد. اين كار صهيونيسم است كه مي‌خواهد با عصبي‌كردن مسلمانان و دست‌زدن آنان به اقدامات انتقامجويانه، به جهان نشان دهد كه مسلمانان چون با ارزشهاي جوامع غربي از قبيل آزادي بيان و... آشنا نيستند، دست به رفتارهاي خشن عليه غرب مي‌زنند تا آنها از اين اقدام مسلمانان برداشت تروريستي كنند. ازطرف‌ديگر، تحريك وجدان ديني مسلمانان توسط صهيونيسم، توده‌هاي مسلمان را به عكس‌العمل عليه مسيحيان وادار مي‌كند و اين عمل مسيحيان را به دامن صهيونيسم مي‌كشاند. صهيونيسم براي دستيابي به اين نتيجه، برنامه‌ريزيهاي ديگري نيز تدوين كرد و تابه‌حال محصول آن همزيستي صهيونيسم ــ پروتستانتيسم بوده كه در حزب نومحافظه‌كاران امريكا ــ كانادا تجلي يافته است. اين موج كم‌كم به سمت اروپا حركت مي‌كند؛ چنانكه پرتغاليها در انتخابات ماه گذشته به نومحافظه‌كاران راي دادند و نوليبرالها شكست خوردند. از همه دردناكتر اين است كه صهيونيسم با دراختيارداشتن روزنامه، مجله، كتاب و به‌ويژه سلطه بي‌رقيب بر شبكه‌هاي ماهواره‌اي، به‌راحتي مي‌تواند بر ذهن توده‌هاي خوش‌باور غربي تاثير سوء بگذارد. اين در حالي است كه مردم اروپا و به‌ويژه مردم امريكا به‌شدت تحت‌تاثير گلوله‌هاي تبليغاتي و سيستمهاي اطلاع‌رساني دولتهاي خويش هستند. مقامات امريكا براي توجيه اقدامات تجاوزكارانه خود به افغانستان، عراق و در پشت ويرانه‌هاي مشكوك حادثه يازدهم سپتامبر 2001، در پي دستيابي به جهاني‌كردن اقتصاد، سياست و فرهنگ خود هستند. چند روز پس از اين حادثه، شوراي امنيت سازمان ملل با صدور قطعنامه 1368 ضمن تهديدآميزخواندن اين‌گونه اقدامات تروريستي براي صلح و امنيت بين‌المللي، براي امريكا حق دفاع مشروع قائل گرديد و همكاري بين‌المللي در مبارزه با تروريسم را خواستار شد. چند روز بعد كالين پاول، وزير امورخارجه وقت امريكا، اعلام كرد: «تروريسم بين‌المللي يك تهديد چندوجهي ايجاد كرده و ائتلاف ما بايد با تمام ابزارهاي دولتمداري براي شكست آن مورد استفاده قرار گيرد. مبارزه عليه تروريسم يك مبارزه طولاني و سخت خواهد بود و سالها در جبهه‌هاي مختلف ادامه خواهد يافت. مشاركت در اين مبارزه جهاني و بزرگ، درها را به روي ما خواهد گشود تا روابط بين‌الملل خود را تقويت كرده يا مجددا شكل دهيم و حوزه‌هاي همكاري را مشخص ساخته و گسترش دهيم.» اظهارات كالين پاول، به‌عنوان يك نوليبرال، و سپس نظرات افراطي و جنگ‌طلبانه نومحافظه‌كاران حاكم بر امريكا از جمله ديك ‌چني، رامسفلد و خانم رايس، و بيشتر از ديگران جرج بوش، نشان داد و مي‌دهد كه: اولا امريكا يك استراتژي كلان براي مقابله با تروريسم طراحي كرده است كه ابعاد مختلفي را دربرمي‌گيرد، نبرد در جبهه‌هاي مختلف را شامل مي‌شود و ائتلافهاي نويني را ايجاد مي‌كند؛ ثانيا اين مبارزه طولاني‌مدت است و محدود به تصرف افغانستان و عراق نيست، بلكه هدف آن برقراري يك نظم نوين در عرصه بين‌الملل خواهد بود؛ ثالثا گرچه خاورميانه بزرگ هدف اين نظم نوين است، ولي حوزه‌هاي ديگر جهان را نيز دربرمي‌گيرد. استراتژي كلان امريكا در مبارزه همه‌جانبه با تروريسم، شامل چند استراتژي خرد از جمله استراتژي مالي، سياسي، ديپلماتيك، امنيتي و حقوقي خواهد بود و عمر اين استراتژي، قطعا با اتمام دوره دوم رياست‌جمهوري جرج بوش به پايان نخواهد رسيد فهرست منابع و مآخذ علي بيگدلي ماهنامه زمانه ، شماره 44 سايت اينترنتي روزنامه هاي همشهري / كيهان / ماهنامه سياسي اقتصادي نامه / اطلاعات / ماهنامه سياسي – اجتماعي انصار

نظرات کاربران

نظرتان را ارسال کنید

captcha

فایل های دیگر این دسته