تحقیق اثربخشی نمایش عروسکی بر افزایش مهارت های اجتماعی دختران کم توان ذهنی

تحقیق اثربخشی نمایش عروسکی بر افزایش مهارت های اجتماعی دختران کم توان ذهنی (docx) 24 صفحه


دسته بندی : تحقیق

نوع فایل : Word (.docx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحات: 24 صفحه

قسمتی از متن Word (.docx) :

اثربخشی نمایش عروسکی بر افزایش مهارت های اجتماعی دختران کم توان ذهنی بر اساس تحقیقات انجام شده در هر جامعه، حدود 1تا 3 درصد جمعیت را افراد کم توان ذهنی تشکیل می دهند (سادوك،2003).نقیصه های ذهنی با توجه به نوع و شدت نقص به شکل های گوناگون طبقه بندی شده اند (داورمنش،1385). در مورد درصد افراد کم توان ذهنی آموزش پذیرعقاید مختلفی وجود دارد.ساراسون و ساراسون (1987) این تعداد را 80% و ساجدی(1385)، 89%، اعلام کرده اند. این افراد تفاوت های زیادی در رفتارهای تطابقی دارند. این گروه با این سطح از کم توانی ذهنی در کلاس های کودکان معمولی شرکت می کنند و در بزرگسالی بسیاری از آن ها زندگی مستقلی خواهند داشت. بسیاری از مشکلات و مسائلی که در زمینه تعریف کم توانی وجود دارد مربوط به این گروه می شود (ساجدی،شهشهانی پور،هادیان جزی،1385). اقدامات درماني در موردافراد داراي کم توان ذهني نه براي درمان اختلال، بلكه براي آموزش مهارت هاي انطباقي و به حداكثر رساندن توان بالقوه فرد است (نجاريان،داودي،1384). با توجه به تعاریف فوق یکی از مشخصات بارز این افراد ناتوانی برقراری ارتباط موثر و رضایت بخش با سایر افراد جامعه است. در واقع این افراد در کسب مهارت های اجتماعی دچار مشکل می گردند. این کودکان به دلیل نقص شناختی دچار بی کفایتی اجتماعی و خود محوری می شوند و محدودیت های شناختی باعث عدم آگاهی از چگونگی رفتار در موقعیت های گوناگون اجتماعی می شود (گرين اسپين،1979). بارزترین خصوصیت این کودکان،توانایی اندک آن ها در یادگیری است.کوتاه بودن گستره توجه به دلایل شرایط خاص ذهنی و ناتوانی در به کارگیری راهبردهای شناختی در فرایند حافظه سبب می شود، نتوانند مطالب را نزد خود تکرار، سازماندهی و دسته بندی کنند. بنابراین، این کودکان به آموزش ها و خدمات ویژهای نیاز دارند و به کارگیری هنر های نمایشی در ارتباط با این کودکان نتایج و فواید بسیارمهمی در تعلیم و تربیت آن ها و حتی اولیا دارد. این اثرات سودمند در ذیل به اختصار مطرح گردیده است: باعث ایجاد سرعت یادگیری در این کودکان می گردد. سبب می شوند که نتایج و محتوای تربیتی در ذهن کودکان بیشتر تثبیت شده و از فراموشی مکرر آن ها جلوگیری نماید. سبب سادگی روش ها و انعطاف پذیری انجام کار در مورد این کودکان(که دستورات شفاهی و مستقیم کاربرد موثری برایشان ندارد)، می گردد. باعث انتقال مسائل آموزشی و یادگیری بسیاری از مهارت های خود یاری از طریق مشاهده این نمایش ها ، ایجاد تعادل و بهداشت روانی برای کودکان می گردد (مقدم،1382). نمایش عروسکی از معدود فعالیت هایی است که افراد از آن دلزده و خسته نمی شوند و با اشتیاق به دنبال آن می روندو مربی می تواند با استفاده از این علاقه، اشتیاق ، سادگی و تنوع پذیری این هنر بهره آموزشی فراوان گیرد (کشاورزی،1380). از آنجا كه عمده رفتارهاي آدمي با مشاهده از طريق مدل سازي آموخته مي شود، از مشاهده ديگران، فرد در مورد نحوه انجام رفتار هاي جديد ايده اي كسب مي كند و در موقعيت هاي بعد، از اين اطلاعات رمز گذاري شده به عنوان راهنماي عمل بهره مي برد.از آنجا كه مردم مي توانند پيش از اقدام به رفتار، حداقل به تقريب نحوه ي عمل را از آن نمونه ها بياموزند، از خطاهاي غير ضروري پيشگيري مي كنند. بنا به نظريه يادگيري اجتماعي، تاثيرات مدل سازي اساسا از طريق كاركرد مناسب عمل مي كنند و اين يادگيري تحت تاثير چهار مولفه ي1) فرايند هاي توجهي، 2) فرايند هاي ياد داري، 3) فرايند هاي باز توليد حركتي،4 ) فرايند هاي انگيزشي، قرار مي گيرد كه توضيح مختصر آن ها در زير آورده مي شود: 1.در هر گروه اجتماعي، برخي افراد بيش از ديگران جلب توجه مي كنند. رفتارهاي مدل شده از لحاظ اثر بخشي با هم فرق مي كنند.ارزش كاركردي رفتار هايي كه از سوي مدل هاي مختلف ابراز مي شود، در انتخاب برخي مدل ها و بي تفاوتي نسبت به بقيه بسيار نافذ و موثر است. 2.يادگيري مشاهده اي اساسا متكي بر دو سيستم باز نمايي است: تصوري و كلامي.برخي از رفتار ها به شكل "تصوير سازي ذهني"حفظ مي شوند. تحريك حسي، احساس هايي را فعال مي كند كه موجب ادراك رويدادهاي خارجي مي گردد. در نتيجه رويارويي مكرر،محرك هاي مدل سازي سرانجام موجب تصوير هاي ذهني ديرپا و قابل بازيافت از كاركرد هاي مدل شده مي گردند. دومين سيستم بازنمايي كه احتمالا مسئول سرعت قابل ملاحظه يادگيري مشاهده اي و ياد داري در آدمي است، فرايند رمز گذاري كلامي رويدادهاي مدل شده است. در حقيقت، عمده فرايند هاي شناختي كه رفتاررا سر و سامان مي بخشند، بيشتر كلامي اند تا ديداري. 3.سومين مولفه مدل سازي مستلزم تبديل بازنماهاي دروني به كنش هاي مناسب است. در اغلب يادگيري هاي روزمره، مردم معمولا از طريق مدل سازي به تقريبي معقول از رفتار جديد دست مي يابند و با سازگاري از طريق خود-اصلاحي-بر اساس پس خوراند اطلاعاتي حاصل از عملكرد و نمايش هاي متمركز بخش هايي كه تا حدي آموخته شده اند-آن رفتار ها را پالايش مي دهند. 4.نظريه يادگيري اجتماعي بين فراگيري و عملكرد تفاوت قائل است، چرا كه مردم هر آنچه را مي آموزند،به عمل در نمي آورند. آن ها رفتار مدلي را كه پيامد هاي ارزشمند با خود دارد، بهتر مي پذيرند تا رفتار هاي مدلي را كه اثرات تنبيه كننده يا بدون پاداش به دنبال دارد (ماهر،1372). در مورد آموزش كودكان عقب مانده ذهني، صرفا از راه آموزش نظري كتب درسي نمي توان نتايج رضايت بخشي گرفت و بايد روشي را به كار برد كه نه تنها در جهت رفع عملكردهاي نادرست در اين كودكان بر آيد، بلكه باعث ايجاد يادگيري مطلوب تر و پايدارتري در آن ها گردد (كاشي،1384). در این پژوهش با توجه به ویژگی هایی که برای نمایش عروسکی، تاثیر آن بر یادگیری و محدودیت های شناختی کودکان کم توان ذهنی برشمرده شد، مسئله ای که مطرح می شود این است که نمایش عروسکی چه تاثیری بر میزان مهارت های اجتماعی دختران کم توان ذهنی آموزش پذیر دارد؟ بازی های نمایشی کودک را از افسردگی و خمودی می رهاند، سبب فعال شدن و شرکت در گروه های اجتماعی می شود. همچنین فرایند یادگیری و برقراری ارتباط متقابل عاطفی به وی آموزش می دهد که برای پذیرش و موفقیت در گروه باید چه توانایی هایی را به کار بندد و چگونه از نگرش ، رغبت ها و مهارت های دیگران برای رفع حوائج افراد استفاده کند (مقدسي ، 1372). نمایش عروسکی برای کودک، فرصت هایی فراهم می آورد که دامنه ی گسترده ای از مفاهیم معلومات ، مهارت ها و موفقیت ها را برای اولین بار از این طریق تجربه و درک کند. همچنین مشوقی مهم برای آموزش بهتر بیشتر است و فرصت مواجه با مفاهیمی که قبلا تجربه شده اند را فراهم می سازد . نمایش عروسکی فرصت مناسبی برای تمرین و تکرار تجربه های گذشته (فرایند شبیه سازی ) فراهم می آورد و به عنوان مشوقی برای تحکیم و تقویت یادگیری و آموزش عمل میکند (اسماعیلی ، بهادری ، 1385). برن (1989) بیان میکند که عروسک ها در جهان از طریق زبان خاص نمایش، افراد واحدی هستند که چیزی بیش از کلمات را بیان می کنند. این زبان، زبانی است که احساسات ایده آل و دوستی ها را با ترکیب ژست ها و کلمات در برمی گیرد . بازی درمانگران به صورت موفقیت آمیزی از عروسک ها به عنوان ابزاری برای تشویق کودکان به بیان احساسات و حتی تغییر رفتارهایشان، استفاده کرده اند. استفاده از عروسک ها باعث می شود ترس بیان احساسات برای کودکان ایمن تر شود. همچنین پتانسیل های زیادی برای استفاده معلمان در کلاس های ابتدایی دارد و می تواند به بهبود مهارت های ارتباطی، غلبه بر موانع زبانی و آموزش خود کنترلی، کمک کند . هانت بیان می کند که بچه های کوچکتر معمولا می توانند عروسک ها را به عنوان دوستان همدل و غیر تهدید کننده قبول کنند . مزیت دیگر عروسک ها این است که به طور مثبتی می توانند بر کودکان اثر بگذارند و به راحتی وارد دنیای کودکان شوند (شیخی،1381). به طور کلی عروسک ها به طور گسترده ای به دلیل تاثیر مفیدشان بر یادگیری و رشد اجتماعی تشخیص داده شده اند. آنها تاثیر زیادی بر کودکان در تمام سنین دارند. زبان عروسک به جهت توانایی برای کمک به معلمان و کودکان برای یادگیری از یکدیگر، رشد، برقراری ارتباط، کسب اعتماد به نفس و بیان خود بی نظیر است و کودکان مسئول تر و با انگیزه تر می شوند (مارتینز پونز،2004). يكي از جنبه هاي مهم زندگي افراد كم توان ذهني وجود يك شبكه حمايتي است. و يك راه افزايش حمايت موجود كمك به افراد در آموزش مهارت هاي اجتماعي است. و آموزش مهارت هاي اجتماعي به كودكان كم توان ذهني از طريق سرمشق دهي كارآمدتر از آموزش خصوصي همان مهارت ها تشخيص داده شده است (نجاريان و همكاران، 1373). متاسفانه در ایران نمایش عروسکی چندان مهم تلقی نمی شود. جا دارد که علاوه بر اهمیت دادن به هنر نمایش عروسکی و شناساندن ابعاد مختلف آن، به این ویژگی مهم نیز توجه کرده و با آگاهی دادن به عموم اقشار جامعه در ارتباط با نقش هنر در درمان بیماری های رواني، کم توجهی گذشته جبران شود. آموزش مهارت های اجتماعی به کم توانان ذهنی کودکان کم توان ذهنی، اغلب درگیر اعمال نادرست و ناپسند اجتماعی می شوند و رفتارهایی نظیر ادا و اطوار در آوردن، زدن سر به جایی،اعمال توام با خشونت،گوشه گیری و .... را از خود بروز می دهند (نظری نژاد، 1385). همچنین روشن است که کم توانان ذهنی دارای عملکرد هوشی پایین تر از حد متوسط همراه با محدودیت در دو یا چند حوزه از مهارت های سازشی می باشند. بنابراین،محدودیت هوشی و محدودیت در رفتار سازشی از ویژگی های اجتناب ناپذیر یک کودک کم توان ذهنی است. ولی این مسائل بدین معنا نیست که بر مهارت های اجتماعی کم توانان ذهنی بی اعتنا باشیم زیرا که اگر مهارت های اجتماعی کم توان ذهنی با مداخله درمان نشود،سال ها و حتی تا دوران بزرگسالی همچنان ثابت می ماند (میر،2004). اما برای کودکان کم توان ذهنی لازم است هدف های تعلیم و تربیت را جهت اصلاح رفتار پیاده کرده و با تمرین و با کمک سایر مربیان، آن ها را برای مسئولیت پذیری، ایفای نقش، سازگاری اجتماعی و عاطفی و تعدیل رفتار آماده کنیم (مقدسی، 1372). البته آموزش مهارت های اجتماعی مناسب به کم توانان ذهنی لازمه اعمال روش های آموزشی منظم مثل تقویت مثبت خارجی نیز می باشد (گرستین، 2005). هازل، شامکیر، شرمن و شلدان – ویلجن (2005)، اثرات نسبی آموزش مهارت های اجتماعی و حل مسئله را بر دانش آموزان کم توان آموزش پذیر،بهنجار و نوجوانان تحت قیمومیت دادگاه را ارزیابی کرده اند.آن ها به این نتیجه رسیده اند که گروه عقب مانده ذهنی آموزش پذیر از نظر یادگیری مهارت های اجتماعی به دو گروه دیگر می رسند ولی از نظر حل مسئله پیشرفت مشابهی با همسالان خود در آن گروه ندارند (ویلجن،2005). اسپیواک و شور (2000)، مهارت های اجتماعی را در دو گروه در طی دوره ی آموزش مهارت های اجتماعی را دریافت کردند.نتایج کار نشان داد که برنامه آموزشی برای هر دو گروه به یک میزان موفقیت آمیز بوده است ولی مشکلات زبان، دامنه لغات و .... در عقب ماندگان ذهنی را اجتناب ناپذیر گزارش کرده اند (اسپیواک و شور، 2000). همچنین در پژوهش دیگری "درودفر" (1385) به آموزش مهارت های زندگی در دانش آموزان کم توان آموزش پذیر پرداخت تا میزان بهبودپذیری مهارت های اجتماعی را در این گروه از افراد مورد مطالعه قرار دهد. وی طی چهارده جلسه آموزش مهارت های زندگی به پانزده کم توان ذهنی با این نتیجه رسید که آموزش مهارت های زندگی تاثیر معناداری به میزان بهبودپذیری مهارت های اجتماعی گروه آزمایش در مقایسه با گروه کنترل داشت (درودفر، 1385). ناگفته پیداست که آموزش مهارت های اجتماعی به کم توانان ذهنی جز لاینفک کار با این گروه می باشد و آموزش مهارت های اجتماعی به این کودکان می آموزد که در جامعه بهتر از عهده مسائل شخصی خود برآیند. نقش و اهمیت هنر ادبیات و هنر از پدیده هایی هستند که همواره نقشی موثر در زندگی انسان داشته و از دیرباز مورد نظر فلاسفه، اندیشمندان و مربیان بوده است، چنانکه مکاتب گوناگون فکری، سیاسی و اعتقادی به هنر به منزله وسیله کارآمد جهت توسعه مفاهیم و معارف در جامعه و پرورش انسان به گونه ای متناسب با هدف های خود به کار گرفته اند. البته در بیان عوامل و علل اصلی پیدایش هنر، تفاوت نظر وجود دارد، چنانکه گروهی خاستگاه هنر را همان نیازهای اجتماعی و بر اساس تکامل اجزا تولید در روابط اجتماعی دانسته و عده ای بر غریزی بودن آن و ارتباطش با تمایلات و احساسات درونی انسان تاکید می ورزند. به هر حال این واقعیت که هنر به عنوان یکی از قدیمی ترین پدیده های انسانی و اجتماعی که در دوران مختلف و فرهنگ ها و جوامع گوناگون وجود داشته و در مراسم مذهبی و اجتماعی نقش بارزی را عهده دار بوده است، غالبا از اتفاق نظر کامل صاحب نظران برخوردار می باشد (احسانی،1382). در زمان فیلسوفان یونانی راجع به هنر و کار هنری، بحث های متعددی شده است.افلاطون معتقد بود که شاعر به عنوان هنرمند، موجودی مقدس است و هرگز امکان ندارد شعری بسراید مگر اینکه به وی الهام شود. همین اندیسه را در آرای سنت آگوستین، حکیم الهی دوران وسطای غرب، نیز می توان ملاحظه کرد.او معتقد بود که خلاقیت هنری، الهام خدایی است. بعدها اسپینوازا آفرینش های هنری را نیز از نیروهای ماوراءالطبیعه جدا دانست و در اوایل قرن 19 افرادی نظیر شلینگ، شوپنهاور و هربارت ، آفرینش های هنری را در باب ضمیر ناخودآگاهی آدمی تبین کردند. ارسطو در کتاب شعر خود این عقیده را مطرح کرده بود که هنر می تواند موجب صافی روان، تزکیه نفس و تصفیه باطن گردد (منطقی ،1375). امروزه هنردرمانی در گستره وسیعی در سطح بیمارستان های روانی، کلینیک های توانبخشی، اقامتگاه سالمندان و مدارس به کار گرفته می شود.دکتر جابر عناصری در کتاب " مردم شناسی و روان شناسی هنری " در قسمتی از تجربیات خود، در اثرات هنر درمانی در مراکز توانبخشی می نویسد : در کودکان معلولی که از ابراز عقاید خود به طور وضوح عاجزند، حرکات نمایشی را وسیله ای برای ابراز عقاید و احساسات خود و بیان مشکلات و علایقشان قرار می دهند. از طریق بازی نمایشی به سادگی می توان با این کودکان ارتباط برقرار کرد.بازی های نمایشی باعث رابطه حسنه با این کودکان می شود و این کودکان ضمن مقایسه رفتار و گفتار خود با اعضای دیگر به خودشناسی بهتری نایل می آیند و در میان گروه احساس مسئولیت می کنند و معیارهای گروه را حتی الامکان رعایت می کنند (منطقی ، 1375). تعریف نمایش :نمایش مفهمومی است که یک هستی مطلق و یگانه ندارد و تعریف های متعددی برای آن ذکر شده است (جنینگز، 1987). هنر،فعالیت و اشتیاق یا غریزه انسانی که در نمایش تجلی می یابد، چنان در ژرفای تار و پود انسان و پی گرفت های وی تنیده شده اند که تعیین یک حد و مرز قاطع بین فعالیت های عام تر و نمایش تقریبا ناممکن است (تعاونی، 1382). بسیاری از مردم ، نمایش و تئاتر را با هم مرتبط می دانند اما در حقیقت این دو مفهموم متفاوتند. نمایش یک نجربه شخصی است (کلمه از واژه یونانی Draoمی آید به معنای I Do یا I struggle). تئاتر در ارتباط با تجربه با دیگران شکل می گیرد (واژه ای که از کلمه یونانی Theatronمی آید به معنای مکانی برای نمایش دادن (دیدن) (کاسون،2006). نمایش را می توان کنشی تقلیدی دانست،کنشی برای تقلید و بازنمایی رفتار بشر. عاملی که نمایش را نمایش می سازد، دقیقا بیرون و فراسوی واژه ها قرار دارد و عبارت از کنش یا عملکردی است که به اندیشه مفهوم مورد نظر پدید آورنده اثر، تحقق کامل می بخشد. هنر نمایش عینی ترین و ملموس ترین شکل باز آفرینی موقعیت ها و روابط انسانی است زیرا نمایش بر خلاف قالب های روایتی که بازگویی رویدادهای گذشته و خاتمه یافته گرایش دارند،در ابدیت زمان حال جاری است؛ در اکنون و اینجا نه در آن وقت ها و آن جاها (وینیکات، 1974). بالعکس، تئاتر اجرای آگاهانه یک متن یا یک موضوع از پیش تعیین شده است که هدف های متعددی را دنبال می کند؛تئاتر آموزش می دهد،ارشاد میکند،سرگرم میکندو نیز در دراه کشف جهان و الهام بخشیدن به تماشاگران گام بر میدارد. بنابراین تئاتر وسیله ای می شود که انسان توسط آن جان خود را تعریف می کند، یا از طریق آن از واقعیت های تلخ می گریزد (براکت،1977). در نگاهی کلی می توان نمایش و تئاتر را قالبی برای اندیشه، روندی برای شناخت و شیوه ای برای برگرداندن مفاهیم انتزاعی به شرایط ملموس انسانی دانست. به عبارت دیگر، تئاتر، انبوه تماشاگر را از صورت مجموعه ای مرکب از انسان های منفرد خارج و تبدیل به ناهشیار جمعی می کند. نمایش و تئاتر به عنوان یک وسیله بیانی و ارتباطی - گذشته از داستان گوییی و یا بازنمایی رویدادها به باز آفرینی حالت های عاطفی انسان و شرکت دادن تماشاگران در عواطف گوناگون می پردازند. و به وسیله تبدیل می شوند که دامنه تجربیات انسانی را گسترش می دهند و بسط و توسعه ظرفیت آنان برای درک عواطف غنی تر ،ظریف تر و رفیع تر را در پی دارند (تعاونی،1382). خاستگاه نمایش: تاريخ گذشته تا امروز را، بار دیگر از سر آغاز می کنیم. انسان در حالی دیده می شود که برگ درختان و پوست درندگان را پوشیده و دردل غارها جان پناه ساخته است. چشمگیرترین نمود میان آنها ،وحشت جانکاهی است که از کنش های طبیعت دارند. در فصول گوناگون ، زمین و آسمان چهره دگرگون می کنند. انسان به شگفتی آن می نگرد و رازی ناشناس او را به خود سرگرم می کند. باری شکار می رود و در پناهگاه خود شکار می کند. ولی انسان در برابر تمامی این نا آگاهی سر تسلیم فرود نمی آورد، پس به اندیشه می پردازد؛ باری هر کنش طبیعی نیرویی ورای توانایی خود می جوید و آن نیرو را به باور می کند و در جست و جوی راهی بر می آید تا او را به عنوان نیرو پیوند دهد. بدین ترتیب، نیایش،آیین و اسطوره پدیدار می شود که خود سر چشمه هنر نمایش است (شادروان، 1377). رایج ترین نظریه خاستگاه تئاتر بر آن است که تئاتر از دل اسطوره و آیین به در آمده، و متحول شده است.پیش از دوران نوشتاری و در بیان جوامع ابتدایی، آیین ها شکلی از معرفت و وسیله ای برای ضبط وقایع، مقدسات،آداب و تاریخ اقوام بودند. هم نمایش آیینی تماشاگران را در خود اجرا کننده نیز بودند، در فعالیتی خلاق و جمعی به وحدت می رساند، حقیقت فردی شرکت کنندگان را با حقیقت جهانی و کیهانی آنان معادل می کرد و نیروی معنوی و روحانی قبیله یا جماعت راآازاد می ساخت. آیین در دوران شفاهی، کاربردی همه جانبه داشت و مهم ترین وسیله ارتباط جمعی محسوب می شد و کما بیش همان وظایفی را بر عهده می گرفت که امروزه برای تئاتر مقصور است. بنابراین آیین ها توانستند عناصری را فراهم آورند که پیدایی و تحولات آینده تئاتر بدان ها وابسته بود؛ عناصری مانند محل اجرا، اجرا کنندگان ،حرکت نمایشی و تماشاگران. محتوای آیین صورت نوشتاری نداشت، بلکه بر اثر تکرار و تداوم به شکل مناسکی بسیار دقیق در فرهنگ شفاهی قبایل پذیرفته و پالوده می شد. از هنگامی که برای اجرای آیین ها متنی تهیه شد. آنچه امروز تئاتر می نامیم زاده شد. از آن پس، تئاتر همچون فعالیتی مستقل و خلاق قاعده بندی شد و به صورت های متنوع ،پا به پاب تمدن های مختلف بشری به حیات خود ادامه داد (براکت،1977). می توان به مراسم آیینی رویدادی تئاتر یا نمایش و به به عنوان مراسم آیینی نگریست.نمایش در زمان در زمان حال ازلی و ابدی جریان دارد. مراسم آیینی نیز به وسیله شرکت دادن حضار در وقایع و مفاهیمی که ابدی و بنابریان تا بی نهایت قابل تکرارند، بعد زمان از را میان بر می دارد .هدف مراسم آیینی و نمایش - هر دو- عبارت است از دست یافتن به مرحله آگاهی بالاتر، دریافت بصیرتی چشمگیر در مورد ماهیت هستی، بازسازی توان انسان برای رودر رو شدن با جهان ،تزکیه و پالایش، ارتباط، روشنگری و اشراق (تعاونی،1382). آیین ها و تئاتر از عوامل اساسی مشابهی استفاده می کنند.موسیقی، رقص، گفتار، نقاب، لباس، اجرا کنندگان ،تماشاگرو صحنه. می توان گفت تاریخ تئاتر عبارت از تغییراتی است که عقاید انسان در طول زمان درباره خود و جهان پیدا کرده است. گاهی تئاتر و آیین در هم ادغام شده اند، اما در جوامع پیشرفته هر یک کارکرد معین خود را دارند. اگرچه باید گفت که مرز این دو، همیشه به دقت روشن نیست (براکت، 1977). سنت های نمایشی تاتر عروسکی،به حدود 4هزار سال قبل برمی گردد و حتی شواهدی وجود دارد که نشان می دهد در سرزمین هایی نمایش عروسکی، قبل ار تاتر با بازیگرهای انسانی وجود داشته است. در شرق نفوذ شدید این هنر را بر تاتر انسانی، رقص های سنتی و گونه های مختلف درام (نمایش، قصه نویسی ....) می توان مشاهده کرد. در واقع در این سرزمین ها، از دیرباز نمایش عروسکی به عنوان یک هنر اجرایی پراهمیت، مورد توجه قرار گرفته است. در غرب هنرمندانی مانند مولیر، ژان کوکتو، کلی،شاو، موتزارت، گوته و گریگ همگی توجه بسیاری به نمایش عروسکی نشان داده اند. با وجود این،نمایش عروسکی به سبب واژه "عروسک"، بیشتر یک فعالیت پیش پاافتاده برای کودکان کم سن و سال را تداعی می کند و البته جهان تاتر عروسکی، خود به شدت مسئول پدید آمدن این تصویر است. در قرن نوزدهم این هنر به عنوان یک سرگرمی برای کودکان در نظر گرفته شد و از آن پس، هر روز پافشاری بر این نکته افزون و افزون تر گردید. حتی در جاهایی بعد "کاردستی" (تهیه عروسک های دست ساز)، بیش از جنبه اجرایی و هنر نمایشی تاتر عروسکی، جلوه داشته است. توسعه و رشد نمایش عروسکی در 35 سال گذشته و از کشور انگلستان، با این ترتیب آغاز شد که معلم ها به دنبال راه هایی می گشتند تا کودکان را به یادگیری،از طریق تجربه و اشکال جایگزین خلاقه ترغیب کنند (اسماعیلی و بهاری، 1385). بسیاری از انسان شناسان معتقدند که انسان اولیه، اولین صورت خیالین را به شکل بت ها ساخت. او می خواست مخلوقات قدرتمندی داشته باشد (که خدایان نامیده می شدند) و با آن ها ارتباط برقرار کند. با داشتن چنین خدایانی او می توانست خود را با آن ها تسلیم کند یا آن ها را تحت تاثیر خود قرار دهد.نیاز به چنین قدرت های فراطبیعی موجب گسترش تعداد زیادی مراسم و آیین گردید. و در نهایت این ساخته ها به موجوداتی مقصل بندی شده و دست ساز یعنی عروسک ها تبدیل شدند،عروسک هایی که از جهان صورت های خیالین باقی مانده اند.مراسم باروری، پرستش نیاکان و مراسم سوگواری در سراسر جهان به وسیله ساخته ها و عروسک ها اجرا می شده اند. باستان شناسان هنگام حفاری قبرهای قدیمی، تعداد زیادی تمثال های مراسم سوگواری یافته اند که بعضی از آن ها عروسک بوده اند (مسعودی ،1386). نمایش به عنوان درمان: تئاتر فعالیتی جدا از واقعیت های روزمره زندگی است، اما با این حال،کارکردی حیاتی در باز آفرینی واقعیت ها دارد.تئاتر تنها مکانی است که در آن ارتباط بخش هشیار و ناهشیار ذهن برقرار می شود و فرایندهای عاطفی بشر شکل می گیرد و مقدمات فرایندهای شناختی را فراهم می سازد (جونز،1996). نمایش به انسان اعتماد به نفس میدهد، تخیلات را به شکلی قابل قبول آزاد می سازدو به طور کلی اعمال جسمانی و ذهنی را هماهنگ می کند (لیند کوسیت،1977).از دیدگاه اورینوف (1927)، تئاتر عزیز دگرگون شدن و مواجهه تصاویری از بیرون با تصاویری است که از درون خلق می شوند. الاس، تئاتر معاصر را به عنوان تداوم درمان های شمنی (منظور فرهنگهایی است که جادو ، جادوگری در آنها مورد اعتبار بوده است. مراد از شمن،جادوگر قبیله است)، قبیله ای و آیینی گذشته های دور معرفی میکند (جونز،1996). استیگر و کاکینگر (1960) عقیده داشتند:"نمایش وسیله ای است برای رها ساختن بیماران از کسالت و خستگی و ایجاد آرامش و آسودگی" ( کیتز،2000).و آنتی توچی مارک (2000).به کرات در آثار خود به توازی تئاتر و درمان اشاره کرده اند (پندزیک،2006) .در این میان دیدگاه آرتو به تئاتر را می توان مشابه دیدگاه نمایش درمانگران معاصر دانست . وی معتقد بود تئاتر وسیله ای است برای شناخت کاملتر انسان و همزمان دستاویز رهایی وی.آرتو تئاتر را همانند طاعون میداند،زیرا انسان را وامیداردکه خود را آن طور که هست بنگرد،پس نقاب ها را از چهره بر می گیرد و دروغ، پستی، حقارت، و ریاکاری را برملا می سازد،سکون و سکوت خفقان را که تمام حواس نفوذ می کند،به حرکت و جنبش وا می دارد و مردمان را از قدرت پنهان و نیروی خفته خود آگاه می کند ( ستاری ،1378). یکی از کلید های قدرت تغییر دهنده، تئاتر ،فرصت ابراز و در همان زمان توانایی تجسم تفاوت های بسیار یا هویت های متضاد است. این گونه درگرگونی و تغییر به چهار چوب آیینی که طبیعت سرخود شانه ای دارد؛ منتقل میشود (لندی،2005). مهم ترین ویژگی هایی که هنر تئاتر را واجد ویژگی های درمانی می کند؛ عبارتند از: هنر تئاتر به برون ریزی خلاقیت و حالت ارتجالی می انجامد. تئاتر فضایی است که در آن تصاویر درونی ، تجسم پیدا می کنند و به شکل عینی ، نفوذ می یابند. در تئاتر همه چیز ممکن است و همین امکانات به شخصیت محوری اجازه می دهند تا چیزهایی را تجربه کند که در زندگی واقعی هرگز تجربه نکرده است و واقعیت های جدیدی را بیافریند. تئاتر ورای زبان ،حرکت می کند. تئاتر،تماشاگر را به ارتباط، همدلی و همان سازی وامی دارد. تئاتر باعث درگیری شخصیت محوری با موقعیت و درک فضا و نمادهای می شود و بدین ترتیب ،به تحریک نیمکره راست مغز می انجامد و تحریک این نیمکره ، افزایش آگاهی و حافظه عاطفی را در پی دارد (جونز،1996). به هر حال نباید فراموش کرد که نمایش یک ابزار درمانگری نیست،بلکه در وهله نخست و بیشتر یک تجربه انسانی منحصر به فرد است. توانایی دگرگونی و تغییر، توانایی به تصویر در آوردن دیگران ، توانایی تغییر سطوح هشیاری و حالت های عاطفی از ویژگی های کلی همه انواع تئاتر و نمایش هستند (اسچنر، 1985). ارسطو، فیلسوف یونانی، نخستین کسی بود که به صورت علمی اثرات بازی و نمایش را در روان تماشاگر و تاثیر آن را در بهداشت روانی انسان بازشناخت.در اوایل قرن بیستم ژاکوب لوی مورنو پزشک اتریشی در وین از روش جدید روان درمانی گفت و گو کرد و آن را "پسیکودرام " نامید که عبارت از روشی است که برای درمان برخی بیماری های روانی که در آن بیمار یا فرد مستعد بیماری از طریق ایفا نقش با آن چه که او را آزار می دهد ارتباط پیدا می کند.از نمایش می توانیم برای انجام یافتن و تحقق اهداف تربیتی و آموزشی کودکان عقب مانده ذهنی استفاده کنیم. این کودکان در طول رشد خود با " بازی " پیوند ناگسستنی داشته و این امر سبب افزایش تجربیات و یادگیری مطالب سودمندی برای آن ها می شود.اهداف تعلیم و تربیت را به منظور اصلاح رفتار این کودکان در قالب نمایش پیاده می کنند و با تمرین های بسیار و با کمک به سایر مربیان آن ها را برای مسئولیت پذیری، ایفای نقش،سازگاری اجتماعی و عاطفی و تعدیل رفتار آماده می کنند. از طریق بازی نمایشی به سادگی می توان با کودک كم توان فکری و جسمی ارتباط برقرار کرد.آن ها می توانند از طریق بدیهه گویی های نمایشی درون خود و اوضاع دنیای خارج را به زبان ساده توصیف کنند (کشاورزی،1384). متخصصین بر این عقیده اند که نقش درمانی هنر نمایش عروسکی در روح و روان افراد بیمار و مداوای آشفتگی های روانی بسیار قابل توجه است. از طریق نمایش عروسکی می توان افراد "سایکوپات" را از رفتار جنون آمیز بر حذر داشت و تعادل،سازگاری و رفتار مطلوب را به آن ها عرضه داشت.سایکوپات ها عدم تعادل و اختلال در شخصیت دارند که به صورت رفتارهای ضد اجتماعی،غیر اخلاقی یا حتی جنایی ظاهر می شود. فرد سایکوپات قادر به سازگاری و برقراری ارتباط صحیح با دیگران نیست. تا پیش از قرن بیستم استفاده درمانی از عروسک های نمایشی به طور ناآگاهانه وجود داشت، ولی در قرن بیستم بود که بانویی دور اندیش به نام مادلینا رمبرت اهل سوئد، آگاهانه استفاده از عروسک دستکشی را برای مداوای روحی افراد به کار بست. در همین زمان دکتر گوستاو ولتمن در بخش روانی بیمارستان نیویورک از نمایش عروسکی برای معالجه کودکان عصبی بهره می گرفت.او معتقد بود کودکان تضادها و کشمکش های درونی خویش را به وسیله بازی با این عروسک ها بروز می دهند. استفاده از نمایش عروسکی در گفتار درمانی هم ارزش فراوانی دارد.بیشتر درمانگران روانی از این روش استفاده کرده و به نتایج مثبتی رسیده اند. افرادی که گفتار نامنظمشان به خاطر ناراحتی روانی است معمولا خشونت، حسادت و احساس های مانند آن را از طریق عروسک و بازی با آن بروز می دهند و به این ترتیب از ناراحتی خود کاسته و کار درمان را آسانتر می سازند.خجالت و کم رویی یکی از مشکلات روانی افراد بوده و همیشه با درماندگی همراه است.اضطراب غیر عادی از حضور در جمع،روان بسیاری از افراد را به عذاب می آورد و فرد کمرو خود را در انطباق با جامعه و افراد آن دچار مشکل می بیند. هنر سبب می شود این افراد در اثر تمرین به کلام و بیان خود مسلط شوند و از انزوا دوری جویند. همچنین در حل مسائل روانی، ساختن عروسک به عنوان کاردرمانی بر بازی با عروسک ترجیح دارد. ممکن است خشونت کودک، از طریق خراب کردن چیزی از بین برود و شاید ساختن و پاره کردن عروسک این مجال را برای کودکان به همراه بیاورد.برای کودکی که همواره تحت نظارت سخت والدین بوده و همسشه از ترس خراب کردن یا شکستن جرات بازی و حرکت نداشته است، لذت و آرامش روانی به همراه می آورد.از طریق ساختن عروسک نیز می توان ترس کودک را برطرف کرد یا آن را به حداقل رساند (کشاورزی، 1384). نمایش عروسکی برای کودک، فرصت هایی فراهم می آورد که دامنه گسترده های از مفاهیم، معلومات، مهارت ها و موقعیت ها را برای اولین بار تجربه و درک کند.و فرصت مواجهه به مفاهیمی را فراهم می سازد که قبلا تجربه شده اند. همچنین فرصت های مناسبی برای تمرین و تکرار تجربه های گذشته (فرایند شبیه سازی)فراهم می آورد و به عنوان مشوقی برای تحکیم و تقویت یادگیری و آموزش عمل می کند. این هنر نقش بسیار سودمندی در گردآوری کودکان با علایق،توانایی ها و استعدادهای گوناگون ایفا می کند که کمتر فعالیت آموزشی قادر به انجام آن است. از دیگر کاربردهای آن عروسکی رشد مهارت های زبانی است. جذابیت فعالیت های عروسکی و اجزای نمایش،موضوع و انگیزه قابل توجهی برای صحبت کردن کودکان فراهم می کند، ادامه توسعه مهارت های زبانی با کمک نمایش عروسکی از این هم پیش تر می رود.از لحظه ای که کودک شروع به ساختن عروسک خود می کند، فرصت های رشد زبان پدیدار می شوند. همچنین تاکید بر جنبه های شفاهی زبان،در آموزش با نمایش عروسکی بیشتر بوده است.این جنبه حداقل درک و به کار گرفته شده است. فعالیت عروسکی برای بالا بردن مهارت خواندن نیز فایده هایی دارد. نیاز و میل به خواندن که در اثر انگیزه ی فعالیت عروسکی در کودک به وجود می آید، توجه او را از دلشوره یادگرفتن خواندن، به چیزهای دیگر معطوف می کند و عمل پراضطراب خواندن را برای او به یک فعالیت خوشایند بدل می سازد (بهاری و اسماعیلی،1385 ).در جامعه امروز ایران،هنر نمایش، جایگاه خود را به عنوان هنری کارآمد در آفرینش فضایی تازه برای زندگی و تغییر نگرش ها به تدریج به اثبات می رساند.یکی از کارکردهای جدید تئاتر د رجامعه ایران اجرای تئاتربرای کودکان بیمار و سرطانی، به عنوان وسیله ای جدید جهت تاثیر گذاری روحی و عاطفی بر کودکان بیمار و تسهیل فرایند درمان است.گروه نمایش از وسایل موجود در بیمارستان، همچون سرنگ، چسب، کیسه نایلون، چوب پنبه، خلال دندان،ب اند، و حتی شیشه های خالی شربت و دارو برای شخصیت پردازی در نمایش های خود استفاده می کنند و با جان بخشی به این وسایل،از آن ها نوعی شخصیت نمایشی و عروسکی پدید می آورند (یثربی،1385). در خصوص نمایش عروسکی در ایران هم در کتاب "بنیاد نمایش در ایران " آمده است: از مطالعه آثار کلاسیک ایران می توان دریافت که خیمه شب بازی در 900 سال پیش یعنی در دوران سلاجقه در ایران متداول بوده و بازی با عروسک یا خیمه شب بازی مانند شطرنج از ایران به ترکیه و سپس از آنجا به اغلب کشورهای جهان رفته است (جنتی عطایی،1356). رنه سایمون در کتاب دنیای گسترده نمایش عروسکی می گوید: "چنین تصور می شود که نمایش سایه ای نخست توسط مغولان از چین به ایران و از آنجا توسط دراویش کولی به ترکیه برده شده است" (غریب پور، 1384). در مقاله ای تحت عنوان خیمه شب بازی،ریشه و پیدایش آن چنین آمده است: "تصور می رود که این فن از هند به ایران آمده باشد زیرا اگر به مذهب باستانی ایرانیان توجه نماییم متوجه می شویم که در دین زرتشت مردم برخلاف سایر ملل آسیایی (هندوستان و چین) بت پرست نبوده اند و حال آنکه در چین و هند مردم بت می پرستیدند، هر خانواده برای خود بت کوچکی (عروسک) داشت و به همین جهت می شود علاقه آن ها را به عروسک و نمایش های عروسکی،بقایای اعتقادات مذهبی بت پرستان چینی و هندی دانست (قزانلو، 1356). نمایش عروسکی و انواع آن نمایش از اولین ابزارهای بشر برای برقراری ارتباط با همنوعانش به شمار می آید. مفهوم عام نمایش تغییرات لحن کلام و حرکات است و بدن و حالت های چهره و زندگی عادی را نیز شامل می شود.انسان موجودی اجتماعی است و لازمه زندگی اجتماعی این است که هر کس در جامعه نقشی به عهده بگیرد و موفق ترین انسان ها کسانی هستند که در ایفای نقش خود بهترین باشند.شکسپیر در این مورد می گوید " سرتاسر جهان نمایش است و تمام زنان و مردان بازیگران آن هستند.هر کدام لحظه های ورود و خروج دارند و به موقع نقش هایی ایفا می کنند (پازارگادی ،1375). عروسک های سایه ای : عروسک هایی هستند تخت و مسطح که از کاغذ ضخیم یا مقوا درست شده ، روی یک میله نصب شده اند.برای نمایش ،این عروسک ها را بین یک پرده ی نیمه شفاف و یک منبع نوری قرار می دهند. سایه آن روی پرده می افتد و سپس مشغول بازی می شوند (شيخي ، 1381). انواع عروسک های سایه ای : ساده ترین عروسک سایه ای هر شکلی از انسان یا حیوان است که به چوب یا میله متصل می شود. عروسک هایی با مفصل بندی : عروسک هایی هستند که دو میله هدایت کننده دارند یکی برای سر و یکی برای بدن. عروسک های سایه ای با میله ها و نخ ها : این عروسک های سایه ای با نوارهای پلاستسکی یا نوارهای نایلونی شفاف ساخته می شوند (مسعودی ،1386). عروسک های دستکشی : عروسک هایی هستند که متناسب با دست عروسک گردان بوده تا وی قادر باشد با انگشت آن ها را به بازی وادارد و از یک سر و لباس به اندازه دور دست بازیگر ساخته می شوند. این نوع عروسک با سه انگشت به حرکت در می آید (شیخی ، 1381). انواع عروسک های دستکشی : دستکشی ساده دستی و میله ای عروسک های میله ای : عروسک هایی که به یک دسته یا میله متصل شده اند و به وسیله حرکت دادن میله به اطراف، بالا، پایین، جلو و عقب به حرکت در می آیند. انواع عروسک های میله ای : عروسک هایی که به قسمت بالای میله متصل شده است و بازیگر برای حرکت دادن عرض ، آن را از پایین کنترل می کند. عروسک هایی که از پهلو یا کنار کنترل می شوند. این عروسک ها به میله ای متصل شده اند و میله فوق با زاویه قائمه به میله ی دیگری که در دستان بازیگر است وصل می شود و بازیگر می تواند از فواصل مختلف حتی خیلی دور عروسک ها را به حرکت در آورد. مانند نوع اول هستند با این تفاوت که این نوع عروسک به چوبی متصل شده که می تواند از بالا کنترل شود (شیخی ، 1381). عروسک های انگشتی : عروسک هایی که انگشت درون گردن عروسک می رود و با حرکت دادن انگشت، عروسک جان می گیرد.سر این عروسک ها معمولا از کاغذ یا مقوا ساخته می شود به این صورت که ابتدا باید از مقوا دایره ای به اندازه دور انگشت بریده شود. انواع عروسک های انگشتی : عروسک های کوچکی که بر انگشت سبابه و یا دیگر انگشتان دست نمایشگر (افقی یا عمودی) سوار می شوند. نمایشگر می تواند تنها یک عروسک را بر انگشت سبابه خود حرکت دهد و یا می تواند گروهی از عروسک ها را یکجا به حرکت در آورد. عروسک های کوچکی که انگشت سبابه و انگشت میانی دست نمایشگر به جای پاهای آن قرار می گیرد و بعد انگشت دست نمایشگر همچون زانوهای عروسک به بازی گرفته می شود (مسعودی ،1386). عروسک های خیمه شب بازی و اسبا ب بازی های پارچه ای کودکان از بازی با عروسک ها لذت می برند، چون خیلی راحت می شود با آن ها بازی کرد و آنها نیاز به آمادگی و آشنایی چندانی برای بازی با این عروسک ها ندارند. برای مشاوره تازه کار، خیلی مهم است که فرق نمایشنامه ای که در آن این نوع عروسک ها هستند را با بازی خیالی تشخیص دهد. یا اینکه کودک نقش بازی می کند و جدا با یکی از شخصیت ها یا چند تا از آنها یکی می شود. برعکس، او به هنگام بازی با عروسک ها از قصه و حوادث مهیج استفاده می کند و عقایدش را به عروسک ها فرا می افکند.کودک عروسک ها را جدای از خویش می بیند و می تواند عقاید، رفتار و ویژگی های شخصیتی به آنها نسبت می دهد که باورشان دارد، ولی خودش صاحب آنها نیست. تفاوت هایی هم بین کاربرد عروسک ها و داستان وجود دارد، قصه فرصتی به کودک می دهد که خیالبافی هایش را بیان کند و موقعیت های متضاد را بررسی کند. آنها کودکان را قادر می سازند که به مسائل و احساسات مهم بپردازند، حتی زمانی که برای او سخت باشد به طور مستقیم از آنها حرف بزند. عروسک های خیمه شب بازی و پارچه ای هم بسیار مفیدند و ابعاد بیشتری به قصه گویی می افزایند. کودک از طریق عروسک ها و اسباب بازی های پارچه ای مستقیما در خلق و ایجاد دیالوگ داستان و تغییر و تبدیل عروسک ها برای نمایش داستان درگیر شود و در واقع در گیر داستان می شود. این طوری او راحت تر بین احساسات خودش و شخصیت های داستان ارتباط برقرار می کند. حوادث هیجان انگیزی که طی نمایشنامه با عروسک ها به وقوع می پیوندد برای کودک راه غیر مستقیمی را می نمایاند تا با آن کودکان دریابند که چگونه مسائل شخصی مشکل سازشان را بپذیرند. دیدگاه غیر مستقیم، نمایشنامه هایی از این دست ، کودک را از درد باطنی نمایش حفظ می کند و در واقع همه مشکلات به عروسک ها منتقل می شود. به این طریق، کودک اعتماد به نفس پیدا می کند تا در مورد مسائلش حرف بزند، جرات پیدا می کند با مشکلاتش مواجه شود. این نوع نمایشنامه ها به کودک اجازه می دهند که اعتقادات، رفتارها و ویژگی های شخصیتی اش را به عروسک فرا افکند، مثلا وقتی کودک دیالوگی در نمایشنامه تولید می کند می تواند شخصیت و رفتار مذموم یا دوستی که از او جدا شده را، از نو بازسازی کند متعاقبا عروسک ها خیمه شب بازی و اسباب بازی های نرم، مفراضی برای بیان خیالبافی های مربوط به روابط انسان ها با یکدیگر و روابط کودکان فراد ، ایجاد کند. طی نمایش ،مشاوره می تواند برای کمک به کودک در بیان، فهم و کاروری مسائل شخصی اش، در نمایشنامه دخالت کند و تغییراتی به وجود آورد. بعضی از عروسک های خیمه شب بازی و عروسک های اسباب بازی پارچه ای ، ویژگی های سمبلیک (نمادین) ذاتی دارند. مثلا گرگها خطرناکند، میمیون ها سرگرم کننده و آزار دهنده و پلیس ها مفید یا قانون گذارند و خرس ها نرم و دوست داشتنی اند و کودکان دوست دارند بزرگشان کنند (محمد اسماعیل، 1383). منابع و مآخذ: اسلین.ام. نمايش چيست (1382). ترجمه شيواتعاوني. چاپ چهارم تهران.انتشارات نمایش. اناركي،آسيه(1386). بررسي اثر بخشي نمايش در مانگري در كاهش نشانه هاي اختلال اضطراب اجتماعي در كودكان.پايان نامه كارشناسي ارشد روانشناسي كودك. تهران. دانشگاه شهيد بهشتي. براکت.ای(1380). تاریخ تئاتر جهان. ترجمه هوشنگ آزادي. تهران.انتشارات مروارید. براهني،محمد نقي(1376). هنجار يابي تست رفتار انطباقي واينلند(فرم زمينه يابي)در ايران.انستيتو روانپزشكي تهران. بقولي،حسين(1376). هنجار يابي تست رفتار انطياقي واينلند(فرم زمينه يابي)براي كودكان 6تا 11 سال در ايران، پايان نامه كارشناسي ارشد روان شناسي باليني.انيستيتو روانپزشكي تهران. بنیامین سادوک؛ویرجینیا سادوک(1382). خلاصه روانپزشکی. ترجمه نصرت ا... پورافكاري. تهران.انتشارات شهر آب. بیندر،اسکات (1381). نمایش عروسکی برای همه: مطالب و لوازم برای آموزش . ترجمه محسن شيخي. تهران.انتشارات نمایش. توکلی،محمدعلی(1376).هنجاریابی تست رفتار انطباقی واینلند (فرم زمینه یابی) برای سنین تولد تا 6 سالگی در ایران. پایان نامه کارشناسی ارشد روانشناسی بالینی.انیستیتو روانپزشکی ایران. حسینی نسب،الهام(1387). بررسی تاثیر کار با عروسک های نمایشی بر میزان مهارت های اجتماعی کودکان پیش دبستانی (6 – 4) شهر کرمان. پایان نامه کارشناسی ارشد. دانشگاه علامه طباطبایی. حق شناس،علي.اشكاني رضا (1370).هنر ماندگار. تهران.انتشارات آگاه. جنتي عطايي، صادق (1356). تاريخ تئاتر در ايران.مجله تئاتر. شماره 14. جوادیان،مجتبی(1384).آموزش و پرورش کودکان عقب مانده ذهنی. مشهد.انتشارات آستان قدس رضوی. جی.کارتلج؛جی.اف.میلبرن (1385). آموزش مهارت های اجتماعی به کودکان. ترجمه محمدحسين نظري ن‍ژاد. مشهد.انتشارات آستان قدس رضوی. چمبرز،دیویی(1385). قصه گویی و نمایش خلاق. ترجمه قزل ایاغ، ثریا. تهران. مرکز نشر دانشگاهی. خمسه،علیرضا(1381).آموزش تئاتر کودکان. نشریه داخلی نامه مربی. شماره 22. شهریور و مهر. ساجدی،فیروزه؛شهشهانی پور،سهیلا؛هادیان جزی،محمد رضا(1385). کم توانی ذهنی کودکان(علت شناسی،تشخیص و مداخله). تهران.انتشارات دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی. ساراسون، ايرون. جي. ساراسون، باربار. اي (1987). روان شناسي مرضي. ترجمه نجاريان، بهمن. اصغري مقدم، محمدعلي. دهقاني، محسن. جلد دوم. تهران. انتشارات رشد. سادوک،بنیامین.سادوک،ویرجینیا(2003). خلاصه روانپزشكي . ترجمه حسن رفيعي. خسرو سبحانيان. تهران.انتشارات ارجمند. ستاری،جواد(1378).اسطوره و فرهنگ. تهران. نشر مرکز. سیف نراقی،مریم.نادری،عزت ا...(1385).روانشناسی و آموزش کودکان استثنایی. تهران.انتشارات ارسباران. سیف نراقی،مریم.نادری،عزت ا...(1385). کودکان استثنایی. تهران.انتسارات امیرکبیر. شادروان،علی(1377).تاریخ تئاتر به روایت ویل دورانت. تهران. شرکت انتشارات علمی و فرهنگی. شکسپیر،ویلیام(1375). مجموعه آثار نمایشی ویلیام شکسپیر . ترجمه علاء الدین پازارگادي. تهران.انتشارات سروش. دارورمنش،عباس .ناصرشريعتي، تقي(1375).اثرات معلوليت ذهني فرزند بر خانواده (خلاصه يك تحقيق). تهران. سازمان بهزيستي كشور.دانشگاه علوم بهزيستي و توانبخشي. داورمنش،عباس؛براتی سده،فرید(1385). مقدمه ای بر اصول توانبخشی معلولان. تهران.انتشارات رشد. درودفر،مریم(1385). تاثیر آموزش مهارت های زندگی بر بهبود پذیری مهارت های اجتماعی دانش آموزان عقب مانده آموزش پذیر دختر پایه چهارم و پنجم. پايان نامه كارشناسي ارشد روان شناسي تربيتي. تهران. دانشگاه علامه طباطبایی. دلاور،علی(1385). مبانی نظری و عملی پژوهش در علوم انسانی و اجتماعی. تهران.انتشارات رشد. رابینسون نانسی.ام؛رابینسون،هالبرت.بی(2137). کودک عقب مانده ذهنی . ترجمه فرهاد ماهر. تهران. موسسه چاپ و انتشارات آستان قدس رضوی. قامت بلند،حميد رضا(1376).هنجار يابي تست رفتار انطباقي واينلند(فرم زمينه يابي)براي سنين 11تا 18 سال و 11 ماه در ايران. پايان نامه كارشناسي ارشد روان شناسي باليني،انيستيتو روانپزشكي تهران. قزانلو،محمد (1356). هنر نمايش. مجله تئاتر. شماره 12. فخری،فاطمه(1379-1378).نمایش درمانی و تاثیر آن بر روی کودکان و معلولین. پايان نامه كارشناسي رشته كارگرداني. تهران. دانشگاه آزاد تهران مركز.

نظرات کاربران

نظرتان را ارسال کنید

captcha

فایل های دیگر این دسته