تحقیق از ازدواج تا بعثت پیامبر اسلام

تحقیق از ازدواج تا بعثت پیامبر اسلام (docx) 12 صفحه


دسته بندی : تحقیق

نوع فایل : Word (.docx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحات: 12 صفحه

قسمتی از متن Word (.docx) :

از ازدواج تا بعثت پیامبر اسلام پيشنهاد ازدواج كيفيت خواستگاري حاصل ازدواج پيامبر با حضرت خديجه زيد بن حارثه پسرخوانده رسول خدا تدبير پيامبر در نصب حجر الاسود امين قريش،حضرت علي(عليه السلام)را به خانه خود برد آئين پيامبر قبل از بعثت پيشنهاد ازدواج: حضرت خديجه (سلام الله عليها) از «نفيسه» كه دوست و محرم اسرارش بود خواست تا در اين زمينه با حضرت محمد (صلي الله عليه و آله وسلم) گفتگو كند‌.نفيسه پيش حضرت محمد (صلي الله عليه وآله وسلم) رفت و گفت: چرا ازدواج نمي‌كني؟ او جواب داد: شرايط زندگي و بودجه ام اجازه نمي‌دهد. نفيسه گفت: هر موقع كه زني صاحب جمال و مالدار و شرافتمند و از خانواده‌اي معروف براي تو پيدا شود آيا قبول مي‌كني؟حضرت محمد (صلي الله عليه و آله وسلم) فرمود : چنين زني كه مي گويي كيست؟ نفيسه گفت: «خديجه» دختر خويلد، حضرت محمد(صلي الله عليه و آله وسلم) فرمودند كه اين چطور مي شود، او كه خواستگاري اشراف و ثروتمندان را رد كرده است؟آيا با من ازدواج خواهد كرد؟ نفيسه گفت: بله اين پيوند شدني است و من انجام مي دهم. هنگامي كه حضرت محمد (صلي الله عليه و آله وسلم) اطمينان پيدا كرد كه خديجه مايل است با او ازدواج كند ،جريان را با عمو هايش (حمزه و ا بوطالب) در ميان نهاد. ابوطالب با شنيدن اين خبرمسرت بخش بسيار خرسند شد و رسم خواستگاري‌را به جا آورد وسرانجام باتشريفات خاصي‌جشن عروسي را برگزار كردند. كيفيت خواستگاري: قدرمسلم اين‌است كه پيشنهاد،ابتدا ازطرف خود حضرت خديجه(سلام الله عليها)بوده است.حتي‌ ابن‌هشام مي‌گويد كه: حضرت خديجه (سلام الله عليها)؛ شخصاً تمايلات خود را اظهار كرد و چنين گفت: عموزاده. من بر اثر خويشي كه ميان من و تو برقرار است و آن عظمت و عزّتي كه ميان قوم خود داري و امانت و حسن خلق، و راستگويي كه از تو مشهود است؛ جدا مايلم با تو ازدواج كنم. «امين قريش»، به پاسخ داد كه؛ لازم است عموهاي خود را از اين كار آگاه سازد و با مشورت آنها اين كار را انجام دهد. بيشتر مورخان معتقدند كه نفيسه ، دختر «عليه»، پيام حضرت خديجه را اين‌گونه به پيامبر (صلي الله عليه و آله وسلم) رساند: «محمد چرا شبستان زندگي خود را با چراغ همسر روشن نمي كني؟ هرگاه من تو را به زيبايي و ثروت ،شرافت و عزت دعوت كنم مي پذيري؟ پيامبر(صلي الله عليه و آله وسلم) فرمود: منظورت كيست؟وي خديجه (سلام الله‌عليها) را معرفي كرد. حضرت فرمود: آيا خديجه (سلام الله عليها) به اين كار حاضر مي‌شود؛ با اينكه وضع زندگي من با او فرق زيادي دارد؟ نفيسه گفت: اختيار او در دست من است، و من او را حاضر مي كنم.تو وقتي را معين كن ،كه وكيل او(عمر بن اسد) با شما و اقوامتان دور هم جمع شوند و مراسم عقد و جشن برگزار شود. رسول گرامي (صلي الله عليه و آله وسلم) با عموي بزرگوار خود (ابوطالب) مشورت كرد .مجلس با شكوهي كه شخصيت هاي بزرگ قريش در آن حضور داشتند تشكيل گرديد. نخست، ابوطالب خطبه اي خواند كه آغاز آن حمد و ثناي خداست و برادر زاده خود را چنين معرفي كرد :برادر زاده من ،محمد بن عبدالله، با هر مردي از قريش موازنه و مقايسه شود؛ بر او برتري دارد و اگر چه از هرگونه ثروتي محروم است ،ليكن ثروت سايه اي ايست رفتني و اصل و نسب چيزي است ماندني… چون خطبه ابو طالب ،مبني بر معرفي خاندان بني ها شم و قريش بود ؛ در برابر آن «ورقه بن نوفل بن اسد » كه از بستگان خديجه ( سلام الله عليها) بود،ضمن خطابه اي گفت: كسي از قريش منكر فضل شما نيست ،ما از صميم دل مي‌خواهيم دست به ريسمان شرافت شما بزنيم. ابو طالب زبان در خطبه بگشاد به آيين عرب ،دادسخن داد به خوشحالي از اين عقد همايون لگد كوب ملايك گشت گردون عقد نكاح جاري شد و مهريه چهار صد دينار معرفي شده و بعضي گفته اند كه مهريه بيست شتر بوده است. حضرت خديجه (سلام الله عليها) هنگام ازدواج 40 ساله بود و 15 سال پيش از عام الفيل، قدم به عرصه وجود نهاده است. او قبلا دو شوهر كرده بود ،به نامهاي «عتيق بن عائذ» و «ابو هاله مالك بن نباش التميمي» كه هر دوي آنها رشته زندگي شان به وسيله مرگ پاشيده شده بود. حاصل ازدواج پيامبر(صلي‌الله عليه وآله وسلم) با حضرت خديجه(سلام‌الله عليها): رسول خدا (صلي الله عليه و آله وسلم) را سه پسر و چهار دختر بود كه عبارتند از: 1- قاسم، كه نخستين فرزند رسول خدا (صلي الله عليه و آله وسلم) است، پيش از بعثت در مكه تولد يافت، و رسول خدا (صلي الله عليه و آله وسلم) به نام وي «ابوالقاسم» كنيه گرفت، و نيز نخستين فرزندي است كه از رسول خدا (صلي الله عليه و آله وسلم) در مكه وفات يافت و در آن موقع دو ساله بود. 2- زينب، دختر بزرگ رسول خدا (صلي الله عليه و آله وسلم) كه بعد از ابولقاسم درسي سالگي رسول خدا (صلي الله عليه و آله وسلم) تولد يافت، و پيش از اسلام به ازدواج پسر خاله خود «ابو لعاص بن ربيع» در آمد و پس از جنگ بدر به مدينه هجرت كرد و در سال هشتم هجرت در مدينه وفات يافت. 3- رقيه، كه پيش از اسلام و بعد از زينب، در مكه تولد يافت و پيش از اسلام به عقد «عتبه بن أبي لهب» در آمد و پس از نزول سوره «تَبَتْ يِدَا اَبِي لَهَبٍ وَ تَبْ» و پيش از عروسي به دستور ابو لهب و همسرش «ام جميل» از وي جدا شد، و سپس به عقد «عثمان بن عفان» در آمد و در هجرت اول مسلمين به حبشه با وي هجرت كرد و آن گاه به مكه باز گشت و به مدينه هجرت كرد ودر سا ل دوم هجرت، سه روز بعد از بدر، همان روزي كه مژده فتح بدر به مدينه رسيد، وفات يافت. 4- ام‌كلثوم، او هم در مكه تولد يافت و پيش از اسلام به عقد «عتبه بن ابي لهب» در آمد و مانند خواهرش پيش از عروسي از «عتبه» جدا شد، و در سال سوم هجرت به ازدواج «عثمان بن‌عفان» در آمد در سال نهم هجرت وفات كرد. 5- فاطمه (عليها السلام) كه ظاهراً در حدود پنج سال پيش از بعثت رسول خدا (صلي الله عليه و آله وسلم) در مكه تولد يافت و در مدينه به ازدواج اميرالمومنين، حضرت علي (عليه السلام) در آمد و پس از وفات رسول خدا (صلي‌الله عليه و آله وسلم) به فاصله اي در حدود چهل روز تا هشتاد روز وفات يافت و نسل رسول اكرم ( صلي الله عليه و آله وسلم ) تنها از نسل وي باقي ماند و يازده امام معصوم از دامن مطهر وي پديد آمدند . 6- عبدالله، كه پس از بعثت رسول خدا (صلي الله عليه و آله وسلم) در مكه متولد شد و «طيب» و «طاهر» لقب يافت. و در همان مكه وفات يافت و پس از وفات او «عاص بن وائل سهمي» رسول خدا را « ابتر» خوانده و سوره كوثر در پاسخ وي نازل گرديد. 7- ابراهيم، كه از «ما ريّه قبطيّه» در سال هشتم هجرت در مدينه تولد يافت. و در سال دهم در 16 يا 18 يا 22 ماهگي، سه ماه پيش از وفات رسول خدا (صلي الله عليه و آله وسلم) يا در هجدهم رجب در مدينه وفات كرد. زيد بن حارثه پسر خوانده رسول خدا ( صلي الله عليه و آله وسلم ): پس ازدواج رسول خدا (صلي الله عليه و آله وسلم) با حضرت خديجه (سلام الله عليها)، حكيم بن حزام بن خويلد، برادر زاده حضرت خديجه (سلام الله عليها)، از سوي شام بردگاني آورد كه از جمله آنها پسر نا با لغي به نام زيد بن حارثه بود ،هنگامي كه عمه‌اش خديجه دختر خويلد كه در آن زمان همسر رسول خدا (صلي الله عليه و آله وسلم) بود، به ديدن وي آمد و حكيم به اوگفت: اي عمه هر كدام از اين غلامها را مي‌خواهي انتخاب كن. حضرت خديجه زيد را انتخاب كرد و او را با خويش برد. وقتي رسول خدا (صلي الله عليه و آله وسلم) زيد را نزد خديجه ديد خواست تا حضرت خديجه (سلام الله عليها) او را به وي ببخشد ،حضرت خديجه (سلام الله عليها) هم او را به رسول الله (صلي الله عليه و آله وسلم) بخشيد و رسول خدا(صلي الله عليه وآله وسلم) آزادش نمود و پسر خوانده خويش ساخت . بعدها حارثه پدر زيد در جستجوي پسرش گشت تا او را در مكه و در خانه رسول خدا (صلي الله عليه و آله وسلم) پيدا كرد ،زيد اجازه گرفت تا اگر بخواهد همرا پدر برود اما ماندن با رسو ل الله (صلي الله عليه و آله وسلم) را بر رفتن با ترجيح داد و پدر خشنود بازگشت. تدبير پيامبر(صلي الله عليه و آله وسلم) در نصب حجر الاسود: ده سال بعد از ازدواج حضرت با حضرت خديجه (سلام الله عليها) و پنج سال قبل از بعثت، جريان «تجديد بناي كعبه» پيش آمد زيرا كعبه بر اثر سيل صدمه ديده بود و قريش مقرر كردند كه بناي آن تجديد شود و بر اساس اين توافق نامه تعمير قسمتهاي مختلف آن، بين قبايل تقسيم شد؛ ولي چون كار سا ختمان به «حجر الا سود» رسيد به دليل تقدس و احترام خاص كه اين سنگ از آن بر خوردار بود، بر سر نصب آن، اختلاف بالا گرفت؛ تا آنجا كه «بني‌عبدالدار» با طايفه «بني عدي بن كعب» هم پيمان شدند و تشتي از خون آوردند و دستها در خون فرو كردند و سوگند خوردند تا پاي مرگ ايستادگي كنند. اين گروه بعدها معروف به «لعقه الدم» (خون ليسها) شدند. پس از چهار يا پنج روز كه صحنه آماده كار زار شد ،مقرر شد همه به داوري اولين كسي كه وارد مسجد شود ،موافقت كنند و خوشبختانه اولين كسي كه وارد مسجد شد، پيامبر بود. چون چشمشان به پيامبر(صلي الله عليه و آله وسلم) افتاد همگي خوشحال شدند وگفتند: «هذا الامين‌ما رضيناه،هذامحمد‌(صلي‌الله عليه وآله وسلم)» و حضرت را به داوري خواندند.حضرت دستور داد جامه اي آورند و گسترند و خود، آن سنگ را در وسط جامه گذاشت .آنگاه :از هر طايفه اي يك نفر گو شه اي از آن را بگيرند و به كنار خانه آورند . سپس با دست مبارك سنگ را بر داشت و بر جاي خود نهاد؛ در نتيجه مشكل پايان يا فت و آن سنگ مقدس به دست مظهر حضرت نصب گرديد. اين نوع اختلافات لازمه نظام ملوك الطوايفي و عدم تمركز قدرت بود و شايد مشابه در ايران و روم آن زمان مشاهده نمي شد ؛ چرا كه اختلافات و درگيريهاي طايفه اي و منطقه اي ، با دخالت حكومت مر كزي خاتمه مي يافت ؛ولي در عربستان ،ختم غائله لزوما بر اساس احساس خطر و نياز به صلح از ناحيه سران قبايل مختلف بود … . امين قريش حضرت علي ( عليه السلام ) را به خانه خود برد: در يكي از سالها، كه قحطي و كم آبي مكه و نواحي آن را در بر گرفته بود؛ رسول اكرم (صلي الله عليه و آله وسلم) تصميم گرفت كه به عموي بزرگوار خود ابو طالب كمك كند، و هزينه زندگي او را پائين آورد. از اين جهت با عموي ديگر خود (عباس) مو ضوع را در ميان گذاشت. قرار شد هر كدام ،يكي از فرزندان ابو‌طالب را به خانه خود ببرند.از اين جهت، رسول گرامي (صلي الله عليه و آله وسلم)، حضرت علي (عليه السلام) را و عباس «جعفر» را به خانه بردند. ابوالفرج اصفهاني، مورخ معروف مي نويسد: عباس «طالب» را، حمزه «جعفر» را و پيامبر (صلي الله عليه و آله وسلم) حضرت علي (عليه السلام) را به خانه خود بردند. آن گاه رسول خدا (صلي الله عليه و آله وسلم) گفت: من همان را برگزيدم كه خدا او را براي من برگزيده است. اگر چه ظاهر جريان اين بود كه به زندگي ابو طالب در سال قحطي كمك كنند؛ ولي هدف نهايي چيز ديگري بود و آن اينكه :حضرت علي (عليه السلام) در دامان پيامبر (صلي الله عليه و آله وسلم) تربيت و رشد پيدا كند و از اخلاق كريم او پيروي نمايد. امير المومنين .حضرت علي (عليه السلام) در نهج البلاغه در اين مورد مي فرمايد : «وَ قَد عَلِمتُمْ مَوضِعِي مِنْ رَسوُلِ اللهِ (صلي الله عليه و آله وسلم) بِالقَرابَه القَرِيبَهِ، وَ المَنْزِلَهِ الخَصِيصَهِ وَضَعَني فِي حِجرَه وَ أنَا وَلَدٌ يَضُمُّنِي إلي صَدِرِه ، وَ يَكنُفُني فِي فِراشِهِ وَ يُمِسُّنِي جَسَدَهُ وَ يُشَيُّمَنِي عَرفَهُ». «شما موقعيت مرا نسبت به رسول خدا (صلي الله عليه و آله وسلم) در خو يشاوندي نزديك، در مقام و منزلت ويژه مي دانيد .پيامبر (صلي الله عليه و آله وسلم) مرا در اتاق خويش مي‌نشاند، در حالي كه كودك بودم. مرا در آغوش خود مي گرفت ،و در بستر مخصوص خود مي خوابانيد، بدنش را به بدن من مي چسبانيد و بوي پاكيزه خود را به من مي بوياند». آيين پيامبر(صلي الله عليه و آله وسلم) قبل از بعثت: پيامبر (صلي الله عليه و آله وسلم) از لحظه اي كه متولد شد تا روزي كه به خاك سپرده شد، جز خداي يكتا را نپرستيد و سر پرستان او ما نند عبدالمطلب و ابو طالب همگي موحد و خدا پرست بودند .به خا طر داريد كه در موقع حمله سپاه پيل، عبدالمطلب حلقه كعبه را به دست گرفت و با خدا ي خود مانند يك موحد به مناجات پرداخت و گفت: خدايا جز تو به كسي اميدوار نيستم. همچنين ابوطالب در مواقع قحطي و خشكسالي ،برادر زاده خود را به مصلي مي برد و خدا را به مقام او سوگند مي داد و باران مي طلبيد. حتي پيامبر(صلي الله عليه و آله وسلم) خود ،هنگام مذاكره با بحيرا ،راهب « بصري» تنفر خود را نسبت به بتهاي معروف «لات و عزي» سوگند مده، چيزي در جهان نزد من مانند پرستش آن دو مبغوض نيست، آن گاه راهب گفت :تو را به خدا سوگند مي دهم از آنچه سؤال مي كنم مرا آگاه كن، رسول گرامي (صلي الله عليه و آله وسلم) فرمود : آنچه مي خواهي بپرس. همه اينها گواهي مي دهد كه رسول گرامي و پسران خاندان عبدالمطلب همگي خدا پرست و موحد بودند و بهترين گواه بر يكتا پرستي او همان اعتكاف او قبل از بعثت در غار حراست و سيره نويسان همگي اتفاق نظر دارند كه رسول گرامي (صلي الله عليه و آله وسلم) سالي چند بار در غار حرا به عبادت خدا مي‌پرداخت و امير مو منان. حضرت علي (عليه السلام) در اين مورد مي‌فرمايد : «وَ لَقَدْ كَانَ يُجَاوِرُ فِي كُلِّ سِنَهِ بِحَراءَ فَأراهُ، وَ لا يَرَاهُ غَيرِي» «پيامبر (صلي الله عليه و آله وسلم) هر سال در كوه حرا اقامت مي گزيد، من او را مي‌بينم و جز من كسي او را نمي بيند». پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله وسلم) روزي كه به رسالت الهي مبعوث شد در غارحرا مشغول عبادت بود.حضرت علي (عليه السلام) از اين بخش از زندگاني پيامبر (صلي الله عليه و آله وسلم) گزارش مي دهد و مي فرمايد : « وَ لَقَد قَرَنَ اللهُ بِهِ (صلي الله عليه و آله وسلم) مِنْ لَدُنْ أنْ كَانَ فَطِيمَاً أعظَمْ مَلَكَ مِنْ مَلائِكَهِ يَسْلُكَ بِهِ طَريِقَ المَكارِمِ ،وَ مَحاسِنِ أخلاقِ العَالَمِ ، لَيْلَه وَ نَهَارَهُ » «از همان لحظه اي كه پيامبر (صلي الله عليه و آله وسلم) را از شير گرفتند، خداوند بزرگترين فرشته «جبرئيل» خود را مأمور تربيت پيامبر (صلي الله عليه و آله وسلم) كرد تا شب و روز، او را به راههاي بزرگواري و راستي و اخلاق نيكو راهنمايي مي كند». بنابراين، تربيت يافته چنين خانواده اي و فردي كه از دوران پس از شير خوارگي تحت تربيت بزرگترين فرشته خهان قرار مي گيرد، حتما بايد موحد بوده و لحظه اي از جاده توحيد كنار نرود. سوالي در اينجا مطرح مي شود و آن اينكه آيا حضرت محمد (صلي الله عليه و آله وسلم) قبل از بعثت به دين و شريعتي تقيّد داشته يا نه؟ و اگر داشته پيرو چه ديني بوده است؟ قبل از اين بايد به اين نكته اشاره كنيم كه متاسفانه در تاريخ ومدارك اسلامي چيزي نداريم كه به طور صريح متعرض اين مسأله شده باشد ، ولي مطالبي مي‌توان به عنوان شاهدتاريخي بيان نمود ؛از باب نمونه،غياث بن ابراهيم ازامام جعفرصادق روايت كرده كه فرمود: «لَم يَحجَ النَّبيُ (صلي الله عليه و آله وسلم) بَعدَ قَدمِهِ المَدِينَه إلا واحدهً ،وَ قَدْ حَجَّ بِمَكَّه مَعَ قَومِهِ حِجّات». پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله وسلم) بعد از اينكه به مدينه آمد جز يك مرتبه به حج نرفت، اما در مكه چندين مرتبه با خويشانش مراسم حج را انجام داد» از قبيل توضيحاتي كه درباره آن حضرت آمده ،چنين استفاده مي شود كه قبل از بعثت، مراسمي را به عنوان عبادت انجام مي داده است ؛ نماز مي خوانده ،سالي يك بار در غار حرا اعتكاف داشته ، مراسم حج را انجام مي داده ،كعبه را طواف مي كرده هنگام غذا خوردن بسم الله مي گفته است . پس معلوم مي شود كه پيامبر(صلي الله عليه و آله وسلم) شخصي ديندار و پاينده به عبادت بوده است.قرآن نيز زلالت و كفر را به طور كلي ،حتي قبل از بعثت ،از آن حضرت نفي كرده است. آنجا كه مي‌فرمايد : «وَ النَّجمِ إذَا هَوي مَا ضَلَّ صَاحِبُكُم وَ مَا غَوي ». « قسم به ستاره هنگامي كه فرو مي نشيند كه همنشين شما [محمد] گمراه نشده و كج نرفته است». بنابراين در اصل تدين حضرت محمد (صلي الله عليه و آله وسلم)، قبل از بعثت هيچ ترديدي وجود ندارد. فهرست منابع و ماخذ 1- قرآن مجيد 2- ابن هشام، ابي محمد عبدالملك بن هشام، سيره ابن هشام، ج1 و 2، بيروت دار احياء التراث العربي، بي تا. 3- ارزيده،محمدعلي،خلاصه نهج الفصاحه همراه با شرح زندگاني محمد (صلي الله عليه و آله و سلم)، چاپ نشر، انتشارات موسوي، مرداد 1361، بي جا. 4- استرآبادي، احمدبن تاج الدين، آثار احمدي (تاريخ زندگاني پيامبر اسلام و ائمه اطهار (عليهم السلام)، به كوشش ميرهاشم محدث، تهران، دفتر نشر ميراث مكتوب، انتشارات قبله، چاپ اول، 1374. 5- امين زاده، محمدرضا، روي نگار، قم، دفتر نشر برگزيده، چاپخانه سلمان فارسي، چاپ اول، تابستان 1374. 6- اميني، ابراهيم، پيامبري و پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم)، قم، چاپ چاپخانه دفتر تبليغات اسلامي، موسسه بوستان كتاب قم (مركز چاپ و نشر دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، چاپ اول، 1384. 7- آيتي، محمدابراهيم، تاريخ پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم)، تهران، موسسه انتشارات و چاپ دانشگاه تهران، آبان 1369. 8- بهشتي، سيدجواد، صراط مستقيم، تهران ناشر ستاد اقامه نماز، شركت چاپ و نشر فراز انديش سبز، چاپ اول، تابستان 1385. 9- پيشواي، مهدي، شرح زندگاني پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم)، بازنگري داوود حيدري و علي اكبر هراتي، تهران، مركز فعاليتها و پژوهشهاي قرآن و عترت دانشگاه آزاد اسلامي، چاپ ششم، زمستان 1383. 10- تويسركاني، محمدرضا، الگوي برتر (شيوه مبارزه پيامبر اكرم با مفاسد اجتماعي) تهران، ناشر آرام دل، چاپ اول، بي تا. 11- جعفريان، رسول تاريخ سياسي اسلام، ج 1، قم، دفتر نشر الهادي، موسسه چاپ الهادي، چاپ اول، پاييز 1377. 12- جوادي آملي، عبدالله، تفسير موضوعي قرآن كريم سيره رسول اكرم در قرآن، ج 9، تنظيم و نگارش حجه السلام حسن واعظي محمدي، قم، ناشر مركز نشر اسراء، چاپ و انتشارات اسراء، چاپ پنجم، تيرماه 1385. 13- حافظ شيرازي، شمس الدين محمد، ديوان حافظ، غزل 161، به كوشش مجيد حميدا، تهران، تحقيق و پژوهش اشرف باقري، چاپ مهارت، 1379، بي‌تا، بي‌نا. 14- حرعاملي،محمدبن حسن، وسايل الشيعه، ج 8، ناشر اسلاميه، چاپ هفتم، 1379، بي جا، بي تا 15- حسيني، سيد مجتبي، تاريخچه سياسي- اقتصادي (صدراسلام)، تهران، شركت چاپ و نشر بين الملل وابسته به انتشارات اميركبير، چاپ سوم، تابستان 1383. 16- خامنه اي، سيد علي، شخصيت و سيره پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم)، ج 1، تدوين و تنظيم موسسه فرهنگي قدر ولايت، تهران، ناشر موسسه فرهنگي قدر ولايت، چاپ صاحب كوثر، چاپ دوم، 1385. 17- خامنه اي، سيدعلي، شعاعي ازنير اعظم (رهيافتي به منظومه فكري رهبر انقلاب اسلامي درباره حضرت محمد مصطفي (صلي الله عليه و آله و سلم))، تهران، تدوين و تحقيق دفتر فرهنگي فخر الائمه (عليهم السلام)، قم، انتشارات سروش، چاپ اول، 1385، بي نا. 18- خلخالي، علي اشرف، راه و روش انبياء (عليه السلام)، چاپخانه دفتر انتشارات اسلامي، چاپ اول، بهار 1372، بي جا. 19- خليلي، محمدعلي، خاتم النبيين، تهران، ناشر عطايي، 1349، بي‌تا 20- درگاهي، حسين، پيامبري و پيام، تهران، انتشارات شمس الضحي، چاپ نگارش، چاپ اول، پاييز 1383. 21- دفتري فرد، علي اصغر، داستان پيامبران بر اساس آيات و روايات و مستندات، تهران نشر سبحان، چاپ اول، 1384، بي تا. 22- رضي، ترجمه و شرح نهج البلاغه، مترجم محمد دشتي، تهران، نشر مشرقين، چاپ دفتر انتشارات اسلامي، چاپ هفتم، زمستان 1379. 23- سبحاني تبريزي،جعفر، تاريخ اسلام زندگي پيامبر خاتم (صلي الله عليه و آله و سلم)، قم، موسسه فرهنگي انتشاراتي امام عصر (عليه السلام)، چاپخانه مهر، چاپ چهارم، 1380. 24- سبحاني تبريزي، جعفر، فرازهايي از تاريخ پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم)، نشر مشعر، چاپ الهادي، چاپ نهم، تابستان 1377، بي جا. كتاب شناسي 1- شهيدي ، سيد جعفر، تاريخ تحليلي اسلام، مركز نشر دانشگاهي، چاپ رودكي، چاپ دوازدهم،1370، بي جا، بي تا. 2- خويي، ميرزا حبيب الله، منهاج البراعه في شرح نهج البلاغه، ج 11، تهران، مكتبه الاسلاميه، جمادي الاولي 1382، بي تا. 3- دشتي، محمد و همكاران، نهج الحياه (فرهنگ سخنان حضرت فاطمه (سلام الله عليها)، قم، موسسه تحقيقاتي اميرالمومنين (عليه السلام) چاپ نهضت، چاپ دوم، مهر1372. 4- قمي، عباس، سفينه البحار، ج 1، دارالاسره للطباعه و النشر، چاپ القرآن الكريم الكبري، چاپ سوم، 1422 هـ.ق، بي تا، بي جا. 5- مجلسي، محمدباقر، حياه القلوب، ج 1، به تحقيق سيد علي اماميان، انتشارات سرور، چاپ سرور، چاپ پنجم، 1382 هـ.ش. بي جا.

نظرات کاربران

نظرتان را ارسال کنید

captcha

فایل های دیگر این دسته