تحقیق ازدواج وآسیب های آن (docx) 48 صفحه
دسته بندی : تحقیق
نوع فایل : Word (.docx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحات: 48 صفحه
قسمتی از متن Word (.docx) :
ازدواج
" وَ مِن آياتِه اَن خَلَقَ لَكُم مِن اَنفُسِكُم اَزواجاً لِـتـَسكنوا اِليَها و جَعـَل بَـينَـكـُم مَودَّة وَ رَحمَـةً اِن فِي ذلِكَ لِآيات لِقومٍ يـَتـَفـَكَّرونَ"
" يكي از آيات و نشانه هاي لطف الهي آن است كه براي شما از جنس خودتان جفتي بيافريد كه در كنار او آرامش يافته و ميان شما انس و دوستي و رحمت برقرار نمود كه اين نيز براي مردمان متفكر و آگاه از نشانه ها ي علم و حكمت آشكاراست ". ( سوره روم 21 )
ازدواج و تشكيل خانواده سنگ بناي هرجامعه ي بزرگ انساني است كه در انجام وظايف فردي و روابط اجتماعي آنها نقش اساسي و بنيادين دارد و يكي از مهم ترين و زيباترين سنن اجتماعي انسان ها در طول تاريخ است كه ريشه در فطرت و آفرينش ويژه ي آدمي دارد و تأمين كننده و تعديل كننده ي بسياري از نيازهاي رواني ، عاطفي ، اجتماعي ، اخلاقي ، اعتقادي و حتي اقتصادي انسان مي باشد كه در اسلام بسيار مورد تأكيد قرار گرفته است.
اما بايد اذعان نمود ازدواج اين امر الهي ، اجتماعي و پديده ي جهاني كه همه ي جوامع سالم بشري و اديان آسماني بر آن تأكيد داشته و خود نيز، موضوعي ساده و مقدس است ، در عين حال يك پديده ي فرهنگي هست كه نزد هر ملتي رنگ خاصي به خود گرفته است . در كشور ما با وجود عقايد، الگوها و سنت هاي اصيل و ساده ي اسلامي براي ازدواج ، متأسفانه در حال حاضر اين ارزش متعالي و مقدس در چنگال آداب و رسوم غلط و ضد ارزش ها گرفتار شده است و در طول زمان دستورات ساده ي اسلام و سنن حسنه ي پيامبر گرامي و ائمه اطهار از روي عدم آگاهي ، مطابق تمايلات و سليقه افراد مختلف جهت داده و چيزي به آن اضافه شده است . بدان گونه كه امروز ازدواج جوانان در ميهن اسلامي ما بيش از آن كه بُعد مادي و اقتصادي داشته باشد ، ريشه در ابعاد فرهنگي و فكري دارد كه تار و پود آن به صورت دامي از ملا ك ها و آداب و رسوم غلط ، تشريفات و توقعات بيجا و بعضاً خرافي است كه غالباً محصول چشم و هم چشمي و رقابت هاي مخرب ، تقليدهاي كوركورانه ، مسخ هويت و كرامت انساني است.
برخي از مهم ترين و عمومي ترين آداب و رسوم وسنت هاي ازدواج بين خانواده هاي ايراني:
1) ازدواج تحميلي
با اين كه خوشبختانه با افزايش دانش و بينش جوانان و خانواده ها ، از شدت اين مسئله كه برخلاف اصول اخلاقي و اجتماعي و احكام اسلامي است ، كاسته شده ، اما هنوز هم در برخي مناطق ، پدر و مادر و نزديكان داماد ، هر دختري را كه پسنديدند و پيشنهاد نمودند بدون نظر خواهي معقول از پسر، او را مجبور به ازدواج با آن شخص مي كنند و بعضي پسرها هم بدون توجه به مشكلات بعدي به راحتي مي گويند هر كه را شما بخواهيد و هرچه شما بگوييد! در اين خانواده ها عموماً وضع دختران و مجبور كردن آنها به ازدواج هاي تحميلي ، بسيار وخيم تر است.
2) شيربها
در بعضي شهرها و روستاها رسم غلط بر آن است كه قبل از عروسي براي تهيه مقداري از جهيزيه ، از داماد مبلغي پول نقد به عنوان شيربها مي گيرند كه خود مانع و مشكل بزرگي براي خانواده هاست و يكي از آسيب هاي كوچك آن اين است كه خانواده ي داماد درمقابل ، عموماً انتظار دارند كه جهيزيه مفصلي باز گردانده شود. كاش اين افراد لحظه اي مي انديشيدند كه شير مادر چيزي نيست كه قابل خريد و فروش باشد.
3) مهريه
مهريه يك سنت حسنه ي اسلامي است كه از زمان پيامبر اكرم ( صلي الله عليه واله وسلم ) وجود داشته و تعيين آن مورد تأكيد است . با اين كه عده اي مي گويند مهريه را چه كسي داد و چه كسي گرفت ، پرداخت آن عندالمطالبه بر ذمه ي داماد است ؛ يعني هرگاه زن طلب مهريه كرد شوهر بايد آن را پرداخت كند . در قديم مهريه عموماً ساده و براساس دستورات اسلامي ، به روال مِهرالسُنه ي حضرت فاطمه زهرا ( س)بوده است، اما متأسفانه امروزه بسياري از مردم ، اين سنت پسنديده را مطابق با تمايلات خود جهت داده اند و مهريه را به عنوان ارزش يك دختر تلقي مي كنند و به اشتباه مهريه سنگين را پشتوانه اي محكم و تداوم بخش در زندگي زناشويي مي پندارند. چرا بايد بعضي دختران به بالا بودن نامعقول مهريه خود افتخارنمايند؟ مگر الگوي زنان ما فاطمه زهرا (س) نيست ؟ و مگر الگوي ازدواجي كه خدا و رسول خدا و ائمه اطهارمي پسندند وعقل بر آن صحه مي گذارد و رضايت خلق خدا را فراهم مي سازد، ازدواج بزرگ مرد تاريخ اسلام حضرت علي ( ع ) با فاطمه زهرا (س) نيست كه با نهايت تأسف برخي ازدواج ها با تمام محسنات داماد ، به علت عدم توافق بر سر مهريه و مبلغ آن ، صورت نمي گيرد.
اين دسته از والدين را بايد آگاه كرد كه دختر، و زندگي او كالاي مورد معامله نيست تا بر سر مبلغ مهريه اش بحث كنند و بايد بدانند كه طلب كردن مهريه ي سنگين، نشانه عدم اعتماد و اطمينان كمتر است و بهانه اي براي ايجاد انتظار نامعقول و جهيزيه ي خارج از توان ، كه همه ي اينها از آفت هاي ازدواج و آسيب هاي فرهنگي و اجتماعي آن محسوب مي شوند.
4) جهيزيه
بايد سبك ، ساده و در حد ضروريات اوليه ي شروع زندگي جديد باشد همان گونه كه جهيزيه حضرت فاطمه زهرا(س) به روايتي هفده قلم بوده است كه در آن زمان به 63 درهم خريداري شده است و اين هم از سنت هاي حسنه ي اسلامي است كه به تدريج از هدف اصلي دورشده و متأسفانه در زمان ما يكي از مشكلات ازدواج شده است ، بدانگونه كه برخي خانواده ها به جهيزيه عروسشان با وسواس توجه مي كنند و اگر آن را نپسنديدند مايه ي سرشكستگي خود و خانواده خود تصور مي كنند و ارزش عروس خود را با وجود فضائل اخلا قي فراوان به جهيزيه اش مي شناسند! و توقع دارند كه به اصطلاح از شير مرغ تا جان آدميزاد همراه خود بياورد ! تا جايي كه ديده شده است پدري يكي از كليه هاي خود را براي تهيه جهيزيه دختر خود فروخته است و يا دختري به علت فقر و عدم توانايي تهيه ي جهيزيه ، از ازدواج صرف نظر كرده است . به علاوه بسيار مشاهده مي شود كه بعضي از وسايلي كه به عنوان جهيزيه با هزينه هاي كمرشكن تهيه شده است، سال ها دست نخورد ه مانده و فقط به نمايش درآمده است.
5) تجمل و تشريفات دست و پاگير
بايد نهضتي برضد ازدواج هاي پر خرج و تشريفاتي به وجود آورد كه هزينه هاي زيادي را مي بلعد و نابود مي كند و انگيزه اي جز چشم و هم چشمي و رقابت هاي مخرب ندارد. بايد با الهام از دستورات عالي اسلام با هرگونه تجمل پرستي و خرج تراشي هاي بي دليل در امر ازدواج به شدت مبارزه كرد. بايد در فرهنگ عمومي اين باور ايجاد شود كه خرج تراشي و هزينه هاي زياد در مراسم مختلف ازدواج نه دليل شخصيت ، نه نشانه ي آبرو و نه موجب تحكيم پيوند زناشويي است . ريشه ي بسياري از كدورت ها ، اختلافات خانوادگي و جدايي ها را بايد در همين آداب و رسوم غلط ، در همان شب هاي جشن و سرور پرخرج ، تقيد به مشتي آداب و رسوم غلط و توقعات بيجا و توجه افراطي به ظواهر مادي به هنگام خواستگاري جستجو كرد. افسوس كه تقليدهاي كوركورانه ، چشم و هم چشمي ها، آبروهاي خيالي بدتر از هر بي آبرويي و خواب هاي خرگوشي مرگبار، بعضي مغزها را منجمد كرده و از درك حقايق و واقعيت هاي ازدواج باز داشته است كه حاصلي جز اضطراب ، افسردگي ، تظاهر و زندگي بي روح و نشاط و اختلالات عصبي و رواني ندارد.
اما در پيوندي كه دختر و پسر از روي شناخت ، با يكديگر صميميت و تفاهم داشته و والدين آنها بدون سختگيري هاي بيجا و پس از مشاوره و بررسي آن را تصويب مي كنند و در يك محفل شاد و دوستانه و صميمانه برگزار مي شود، نيازي به تشريفات كمرشكن ، پيرايه هاي ابلهانه، تجملات و مخارج رويايي و افتخارات موهوم ندارد. مسلم است كه در چنين ازدواجي، كه بهتر است آن را ازدواج اسلامي و طبيعي بناميم، نه از مهريه هاي كمرشكن و جهيزيه هاي ريز و درشت خبري هست ، نه از شيربها و طلا و جواهرات زياد و گران قيمت و هداياي سرسام آور و آينه شمعدان هاي غير ضروري ، خريدهاي آن چناني قبل از عقد براي عروس و خانواده ي او ، تقديم و ارسال هدايا در اعياد و روزهاي خاص و بالاخره تشريفات و اسراف هاي مراسم عقد و عروسي با هزينه هاي سنگين و...
نكته عجيب و قابل تأمل و تحقيق اين است كه گروه عمده اي از خانواده ها كه از اين پيرايه ها و تشريفات زايد و كمر شكن شكايت دارند، ناله مي كنند و درمقام بحث با اين گونه آداب و رسوم غلط و دست و پا گير مخالفت مي ورزند ، در عين حال غالباً به آنها پاي بندند و زماني كه خود به عنوان والدين پسر يا دختر در موقعيت قرار مي گيرند صورت مسئله را پاك كرده در دام آن تارهاي عنكبوتي افتاده و به مصيبت و خطا گرفتار مي شوند . شايد بتوان گفت كه يكي از دلايل اين تضاد عقيده و عمل ، عدم شهامت كافي و ضعف اراده و تفكر و ايمان آنها به مبارزه و شكستن سنت ها و آداب و رسوم موهوم وغلط است.
فرانسيس بيكن فيلسوف انگليسي قرن 17 ميلادي ، خطا هاي مبتلا به ذهن آدميان را كه در تحصيل علم و آگاهي و كشف حقيقت ، مايه گمراهي انسان مي شوند بت ناميده و از آنها به عنوان بت هاي طايفه اي ، شخصي ، بازاري و نمايشي نام برده است. اين گونه آداب و رسوم و سنت هاي ناپسند و انحراف از فطرت خداوندي و اسلامي را نيز از جمله بت هاي فرهنگي و فكري امروز ميهن اسلامي مي توان ناميد كه نياز به بت شكن و قهرمان هاي فرهنگي و فكري دارد و درمانش هم بازگشت به سنن اصيل اسلامي است.
روابط دختر وپسر قبل ازدواج
وعده ازدواج و بهانه شناخت خصوصيات رفتاري از مهمترين عواملي است كه ارتباط بين دخترها و پسرها را در جامعه ما توجيه مي كند. بخصوص دخترها كه معمولاً با وعده ازدواج تن به دوستي مي دهند.
اما جوان امروز در ارتباط با جنس مخالف خود به دنبال چيست؟ ازدواج، عاطفه، محبت، وقت كشي، عشق يا ...؟
روان شناسان معتقدند، ميل و كشش به جنس مخالف از نظر فيزيولوژي يك نياز طبيعي، فطري و رواني است. آنان مي گويند در تمام فرهنگها و كشورها ، پسران و دختران در سن بلوغ اولين نگاه و گرايش را به سوي جنس مخالف ابراز مي كنند. اما مرز اين كشش در هر فرهنگي تعريف شده است، براي مثال در جوامع غربي و ساير جوامع غير مسلمان ارتباط ميان دو جنس مخالف به خود فرد سپرده شده و هر شكلي از اين ارتباط مورد پذيرش جامعه و فرهنگ آن است. اما در كشورهاي مسلمان و برخي فرهنگها اين ارتباط محدود است و در مواردي به فضاي سياسي و اجتماعي جامعه بستگي دارد اما رابطه دخترها و پسرها در جامعه ي ما چگونه است؟
در گذشته هاي نه چندان دور ارتباط بين پسرها و دخترها مانند امروز مورد توجه نبود. سن ازدواج پايين بود ارتباطات به شكل وسيع نبود، از اين رو كنترل بيشتري بر جوانان صورت مي گرفت، اما واقعيت اين است كه بسياري از جوانان امروز در ارتباط هاي خود به ازدواج فكر نمي كنند، به اعتقاد جامعه شناسان در جامعه امروز وجود مسايل اقتصادي، نگاه دوگانه جامعه مدرن و سنتي، فراگيري اطلاعات و دانش و پديده جهاني شدن كه مبتني بر ارزشهاي ديني نيست، احساس دو گانه اي را در اين نسل پديدار كرده است.
يك صاحبنظر در اين باره مي گويد: غرايز احساسي عاطفي و اخلاقي جوان برگرفته از فضيلت هاي نهفته در ذات اوست كه با نكات متعالي و دستورات حيات بخش اسلامي مي تواند مورد سنجش عميق قرار گيرد. آنچه كه جوان متهور و متحول امروز ايران طلب مي كند، مسلماً آشفتگي ها و نابساماني هاي غربي نيست. وظيفه ي والدين ، مربيان و مسئولان است كه در زمينه مسائل جوانان به خصوص ارتباط دختر و پسر، روح، فكر و اخلاق اجتماعي آنان را مدنظر قرار دهند و بر اين محور كه بسيار حساس و پيچيده است، برايشان تعيين تكليف كنند. اگر فرهنگ ازدواج صحيح را به جوان آموزش ندهيم، غرايز جواني او ممكن است رشته اخلاق را گسسته و او را به بيراهه بكشد.
اما آيا ارتباط بين دو جنس هميشه به پيوندهاي عاطفي و صميمانه منجر مي شود؟ آيا اين نوع ارتباط نمي تواند به زمينه هاي علمي، فرهنگي و ... محدود باشد؟ يك صاحبنظر در اين باره مي گويد:
«از آنجا كه در جامعه ما نگاه دوگانه اي نسبت به اين مسئله وجود دارد، نتوانسته ايم به تعريف قابل قبولي در اين باره برسيم به همين دليل نوع نگاه به دو جنس مخالفي كه كنار يكديگر قرار مي گيرند، عمدتاً با سوء ظن و سوء نيت همراه است و به معناي ناخوشايند موضوع يعني دوست دختر و پسر تعبير مي شود. در حالي كه مي توان به جوانها آموزش داد كه مباحثه و مكالمه با يك غير همجنس در صورتي كه بر محوري صحيح انجام گيرد، شايد حتي مزيت اخلاقي و اجتماعي و شخصيتي براي او و جامعه در برداشته باشد.»
چرا ارتباط ناسالم
برخي كارشناسان تربيتي تحليل اينگونه رفتارها و تفكرات را به اِعمال محدوديت هاي غير منطقي به جوانان نسبت مي دهند و مي گويند كه وقتي جوان عرصه را بر خود تنگ ببيند و نتواند خود را از نظر عاطفي و اخلاقي با محيط تطبيق دهد و مربيان، معلمان و برنامه ريزان نهادهاي آموزشي و تربيتي نيز نتوانند به احساسات و تمايلات منطقي و احساسي او پاسخ دهند، جوان سرخورده به اجتماع پناه مي برد و سعي مي كند چيزهايي را كه طي سالهاي زندگي از او دريغ شده است به هر ترتيب ممكن حتي با هنجارشكني به دست آورد. عده اي نيز تنگناهاي اقتصادي ، گسترش ارتباطات، فردگرايي و بي تفاوتي به ارزش ها را دليل اين گونه رفتارهاي اجتماعي مي دانند و معتقدند اين دلايل موجب شده بسياري از جوانان امروزي نسبت به ازدواج ديد مثبتي نداشته باشند و به نوعي از زير مسئوليت تشكيل خانواده شانه خالي كنند. يك روان شناس در اين باره مي گويد: متأسفانه مشكلات مالي و تصويب قوانيني كه به نوعي حقوق زنان را در جامعه تضمين مي كند از عواملي است كه موجب شده پسران زير بار ازدواج نروند. از سوي ديگر بسياري از جوانان در اين زمانه ترجيح مي دهند خوش باشند. از اين رو به ازدواج با نگاه منفي مي نگرند اما از آنجا كه زن و مرد هر دو به هم نيازمندند و رفع نيازهاي عاطفي و احساسي آنان در حال حاضر از طريق ازدواج به سختي امكان پذير است، متأسفانه شاهد گسترش ارتباطات از نوع ناسالم هستيم.
اين روان شناس دليل اين گونه نگرش نسل جديد به ارزشها را بي توجهي مسئولان به نيازهاي جوانان مي داند و مي گويد:
«از آنجا كه در موقع بحران نتوانستيم مسائل روز را به موقع هنجاريابي كنيم اغلب جوانان امروزي اين حق را براي خود قائل شده اند كه به سوي رفتارهاي فرد گرايانه گرايش يابند و هنجارهاي اجتماعي را ناديده بگيرند.»
وي سوء رفتارها، اضمحلال اخلاقي، رواج بي بندوباري، پريشاني و بي ثباتي احساس و عواطف را از عواقب بي حد و حصر ارتباط جنس ها نام مي برد و مي گويد:اگر اينگونه ارتباطات به عادت تبديل شود ديگر چيزي به نام هسته يا كانون خانواده شكل نخواهد گرفت. سن ازدواج بالا مي رود، جنس ها نسبت به هم بي اعتماد و بي تفاوت مي شوند و در نهايت خانواده اي شكل نمي گيرد و به اين ترتيب شاهد گسترش بسياري از مسايل رفتاري، ناهنجاري هاي اخلاقي و حتي بهداشتي در جامعه خواهيم بود. اينجاست كه نقش كارشناسان علوم ديني و تربيتي در هنجاريابي و جايگزيني هنجارهاي متعادل و مرام تربيتي صحيح و متعالي كه مورد پذيرش خانواده، فرد و نهادهاي اجتماعي باشد روز به روز آشكارتر مي شود.
ديدگاه اسلام
به طور طبيعي زن و مرد به عنوان دو پيكره جامعه انساني به زندگي مشترك با يكديگر نيازمندند . در شرع نيز به پيوند ميان اين دو سفارش بسيار شده است، از اين رو اخلاقي ترين، معنوي ترين و انساني ترين جلوه پيوند زن و مرد در ازدواج تجلي پيدا مي كند و هر نوع رابطه (جنسي) كه خارج از قانون ازدواج باشد، مشكلات متعددي را از لحاظ اخلاقي، اجتماعي و فرهنگي به بار مي آورد.
در جوامع غربي كه پايه هاي اخلاق ديني و مذهبي سست و ضعيف است، رابطه زن و مرد از چارچوب قوانين و هنجارهاي موجود تجاوز مي كند . به طوري كه ارتباط آزاد دختران و پسران به شكل طبيعي و غريزي جريان دارد و از اينجاست كه ريشه هاي فساد اخلاقي شكل مي گيرد و بنياد اجتماعات بشري را متزلزل مي كند.
اما اسلام چه حد و مرزي براي ارتباط بين زن و مرد قائل است؟
خداوند در قرآن مي فرمايد: زنان پليد براي مردان پليدند و مردان پليد براي زنان پليد و زنان پاك براي مردان پاك هستند و مردان پاك براي زنان پاك . اينان از آنچه درباره ي ايشان مي گويند بركنارند ، براي آنان آمرزش و روزي نيكو خواهد بود. ( نور / 26)
از ديدگاه اسلام ارتباط دوستانه و صميمي ميان دو جنس مخالف فقط در چارچوب ازدواج معنا دارد. البته حضور در اجتماع با رعايت موازين اسلامي و حفظ حجاب ظاهري و دروني در عرصه هاي علمي و مشاركت هاي اجتماعي قابل قبول است. اما خارج از اين چارچوب براي ايجاد ارتباط ، اسلام ازدواج موقت يا دائم را توصيه مي كند. از اين رو در اسلام رابطه دوستي بين دختر و پسر معنا ندارد. اما به شرط رعايت ضوابط اسلامي منعي براي اين ارتباط نيست و چه بسا اينگونه ارتباطات زمينه ساز دوستي هاي فكري ، معنوي و عقلي هم بشود.
اما وقتي جوانان تن به ازدواج دائم نمي دهند و جامعه قدرت پذيرش ازدواج موقت ، بخصوص در مورد دختران را ندارد، براي پاسخ به نياز جوانان و سر و سامان دادن به رابطه دختر و پسران چه بايد كرد؟
خداوند در اين باره مي فرمايد : به مردان با ايمان بگو ديده فرو نهند و پاكدامني ورزند كه اين براي آنها پاكيزه تر است ، زيرا خدا به آنچه مي كنند آگاه است و به زنان با ايمان بگو كه ديدگان خود را از هر نامحرمي فرو بندند و پاكدامني ورزند و زيورهاي خود را آشكار نگردانند مگر آنچه كه از آن پيداست.... ( نور / 30 و 31)
و در ادامه مي فرمايد : كساني كه وسيله ي زناشويي نمي يابند بايد عفت ورزند تا خدا آنان را از فضل خويش بي نياز گرداند... ( نور 33 )
اساس هر نظمي در جهان به نظم در رابطه دو جنس مخالف بر مي گردد. اگر اين نظم برقرار نشود جامعه به سوي انحطاط مي رود. مشكل اين است كه ما در بسياري از موارد بخصوص در مورد مسائل اقتصادي از غرب الگو گرفته ايم كه اين مورد موجب بسياري از ناكامي هاي اقتصادي و فاصله طبقاتي و فقر در جامعه شده است، در حالي كه اگر موازين الهي و اسلامي در جامعه پياده شود، شاهد اين بحرانها نيستيم. يك جوان وقتي عدالت اسلام را ببيند، خودش مي خواهد روابط آزاد نداشته باشد و اين قيد را با طيب خاطر مي پسندد. اين يك اصل رهايي بخش است كه نبايد با جنس مخالف ، ناسالم برخورد كنيم. در عين حال جامعه نيز بايد بسترسازي كند تا شرايط ازدواج دائم فراهم شود. اما در يك كلام براي حل بحران هاي اجتماعي ، راهي جز بازگشت به مباني سنتي و سنت هاي اصيل ديني نداريم.
سن ازدواج
سن در ازدواج از دو نظر داراي اهميت است يكي از نظر رواني و ديگري از نظر فيزيولوژيكي
1) جنبه روانی: انسان در فرايند رشد از نظر رواني در سنين مختلف داراي ويژگي هاي متفاوت مي باشد. روان شناسي كودك با روان شناسي نوجوان، جوان و پير متفاوت است. خصوصيات رواني يك نوجوان با ويژگي هاي رواني يك فرد سالخورده در اكثر زمينه ها قابل مقايسه نيست. بنابراين ازدواج يك مرد پنجاه يا شصت ساله با يك دختر 18 ساله به دليل تفاوت فاز رواني به سعادت و خوشبختي نمي انجامد. دير يا زود به علت عدم ارضاي نيازهاي رواني، اين عروس جوان با دلمردگي به انتظار مرگ شوهر كهنسال خود روزشماري مي نمايد؛ يا خواهان طلاق مي شود. از سوي ديگر اين مرد كهنسال براي ارضاي نيازهاي همسر جوانش مجبور به تظاهر به جواني و رفتارهاي نامناسب با سن خود مي شود و در نتيجه او نيز از مسير طبيعي زندگي خارج مي گردد و از نظر اجتماعي زبانزد خاص و عام مي شود. و در مجالس و محافل ممكن است همسرش را با فرزندش اشتباه بگيرند و همه جا مجبور است وضعيت خود را توجيه كند. او براي كسب رضايت همسرش ، چنانچه ثروتمند باشد به خريدن جواهرات و لباس هاي گران قيمت و خانه و اتومبيل متوسل مي شود و چنانچه عالم باشد كتاب ها و آثار خود را به او تقديم مي كند؛ ولي هيچيك از اينها او را ارضا نمي نمايد. عكس اين حالت يعني ازدواج زن پير با مرد جوان نيز همين وضع را خواهد داشت. بنابراين كساني كه قصد ازدواج دارند نبايد تحت تأثير پول، مقام اجتماعي، مقام علمي و ساير امتيازهاي ارزشمند، سن همسر آينده خود را ناديده بگيرند.
2) جنبه فيزيولوژيكی: علاوه بر جنبه هاي رواني، ارضاي غرائز جنسي خود مسئله مهمي است. پيرمردي كه توانايي عمل جنسي او كاهش يافته و ازدواج وي با يك همسر جوان بيشتر جنبه ي صحبت و ديدار دارد، قادر نيست به غرايز جنسي همسر خود پاسخ دهد. به قول سعدي " نزن جوان را تيري بر پهلو ، به كه پيري ! واقعيت امر چنين است جواني كه در كنار پيري نياز به ارضاي غرائز جنسي دارد (و او توانايي اين كار را ندارد ) جز ملال و سرخوردگي در ازدواج چيز ديگري نصيبش نمي شود. بنابراين چنين ازدواجي به هيچ وجه فرجام خوبي نخواهد داشت و پايانش فساد و انحراف يا دلمردگي و آرزوي نجات از اين بحران خواهد بود.
سن مناسب براي ازدواج
سن ازدواج در شرايط جغرافيايي و اقليمي مختلف متفاوت است؛ معمولاً در مناطق گرم، سن بلوغ و ازدواج پايين تر و در مناطق سرد و كوهستاني بالاتر است. مهم نيست كه فرد در چه سني بالغ مي شود؛ آنچه مهم است اين است كه دختر و پسر احساس كنند كه از نظر فيزيولوژيكي و رواني نياز به ازدواج دارند. تشخيص زمان مناسب ازدواج از سوي دختر و پسر تازه بالغ مشكل است . در اين مورد راهنمايي پدر و مادر و مشاوره با مشاور خانواده ضروري است. معمولاً چون دختران از نظر رشد بدني و رواني از پسران جلوترند و رشد آنان سريعتر است ، زودتر بالغ و براي ازدواج آماده مي شوند. به همين علت در اسلام سن تكليف دختران 9 و پسران 15 سال مي باشد.
در اينجا ذكر اين نكته لازم است كه چون اسلام دين جهان شمولي است ، بنابراين حداقل سن تكليف براي تمام مناطق اعم از سرد و گرم مشخص گرديده ؛ يعني در روي زمين مناطقي هست كه دختر در سن 9 سالگي بالغ است ولي اين بدان معنا نيست كه اين دختر 9 ساله بايد الزاماً ازدواج كند. ازدواج زماني واجب است كه شرايط آن از نظر فيزيولوژيكي، رواني ، فرهنگي و اقتصادي فراهم باشد و چنانچه انجام نگيرد فرد به گناه افتد. در ايران به طور عرف اكثر دختران بين 18 تا 25 سال ازدواج مي كنند. پسرها نيز در روستاها در سنين پايين تر و در شهرها بين 25 تا 30 و گاه تا 35 سال ازدواج مي كنند.
تفاوت سن دختر و پسر با در نظر گرفتن موقعيت جغرافيايي و عوامل فرهنگي متفاوت است. گاه تفاوت سن تا 10 سال هم مشكلي ايجاد نمي كند. يكي از فرمول هايي كه در اين مورد پس از آمارگيري هاي سن ازدواج پيشنهاد شده ، آن است كه در سنين پايين تر ، نصف سن پسر به اضافه 7 سال سن مناسبي براي دختر خواهد بود. ولي اين به هيچ وجه فرمول قطعي و يا استاندارد محاسبه شده اي نيست؛ آنچه در اين مورد مي توان به طور قطعي پيشنهاد نمود آن است كه بين سن زوجين تناسب منطقي و معمولي وجود داشته باشد.
مشاوره ازدواج در ارتباط با سن
بعضي از مراجعان به مشاوران اظهار مي دارند كه سن من 30 سال است آيا با مردي 50 ساله ازدواج كنم يا خير. گاه زنان جواني هستند كه مي گويند از پيرمردها خوشم مي آيد و يا پيرمرداني اظهار علاقه مي كنند كه با دختر جوان ازدواج كنند و حتي بعضي ها معتقدند كه ازدواج با زن جوان ، آنها را جوان مي كند.
مشاوران در رابطه با مراجعاني كه براي ازدواج در مورد سن مشكل دارند ، بايد به روش هاي زير عمل نمايند:
1) دختر و پسري كه براي بار اول مي خواهند ازدواج كنند و بين 18 تا 30 سال دارند، اختلاف 5 تا6 سال مناسب است؛ يعني به علّت رشد سريع دختران، اگر پسر5 تا 6 سال بزرگتر باشد از نظر رواني و فيزيولوژيكي وضع مناسبي خواهد داشت.
2) در مورد مرد و زني كه براي بار دوم ازدواج مي كنند. دو حالت وجود دارد. زن براي بار دوم و مرد براي بار اول ، و يا برعكس مرد براي بار دوم و زن براي بار اول قصد ازدواج داشته باشند. در هر يك از حالت هاي فوق زندگي متفاوت است. ممكن است صحبت از داشتن فرزند قبلي باشد و شرايط اقتصادي و فرهنگي متفاوت ؛ به هر حال بايد وضعيت هر يك را به طور انفرادي بررسي كرد و اطلاعات لازم را در اختيار مراجع قرار داد.در مورد سن در ازدواج دوم اهميت مسئله به اندازه ازدواج اول نيست. ممكن است زن مطلقه اي با دو فرزند و 30 سال سن با مرد 45 ساله مجردي ازدواج كند و چون گرفتاري فرزندان او نيز به زندگي او اضافه مي شود، احتمال آن كه با همسرش كه گذشت كرده و با وجود فرزندانش حاضر به ازدواج با او شده ، با گذشت بيشتر بسازد و زندگي شاد و سعادتمندي داشته باشند.
3) از آنجا كه مرگ و مير مردان بيشتر ، و آمار زنان در بسياري از جامعه ها درصد بالاتري را حائز است؛ براي جلوگيري از فحشا و انحراف هاي جنسي بايد چاره اي انديشه شود. در جوامع غربي اصل آزادي جنسي با همه مفاسدش پذيرفته شده است؛ ولي در اسلام به علت اهميت تربيت فرزند و استحكام خانواده، اصل ديگري را در زناشويي مجاز دانسته اند و آن تعّدد زوجات مي باشد. تعّدد زوجات نيز به دو صورت است ازدواج دائم و ازدواج موقت. ممكن است مردي كه ازدواج كرده و زن مهربان و واجد شرايطي هم دارد ولي از روي بوالهوسي بخواهد ازدواج دوم كند، به مشاور مراجعه نمايد. در اينجا مشاور بايد او را در هر دو شرايط ( زندگي با زن اول و زندگي با دو زن) آگاهي دهد. و وضعيت او را به دقّت و از جهات مختلف: از نظر از دست دادن ملاطفت و عطوفت زن اول، از نظر فرزندان ( خواهران و برادران ناتني) ، از نظر تأمين هزينه هاي زندگي، از نظر جنگهاي رواني مرتبط با زنان متعدد و بالاخره به هم ريختگي محيط گرم خانوادگي موجود به بهاي ارضاي هوس زود گذر هشدار دهد. بديهي است تصميم گيري نهايي پس از بصيرت كامل با مراجع خواهد بود. گاه قدرت هوس به اندازه اي است كه ممكن است با همه اطلاعات و بصيرت داده شده ، مُراجع از ازدواج دوم صرفنظر نكند. مشاور مي تواند پس از مواجهه او با ناملايمات بعدي باز هم او را با توجه به شرايط جديد راهنمايي نمايد.
4) در صورتي كه زنها از قبل با علم و آگاهي ، شرايط چند زني مرد را پذيرفته و حاضر به ازدواج شده اند و مرد نيز شرايط لازم را رعايت كند، شايد مشكلي ايجاد نشود؛ ولي در فرهنگ ايراني مسئله تعدّد زوجات و نيز ازدواج موقت به عنوان يك سيره جاري پذيرفته نشده و اغلب كساني كه از اين روش استفاده كرده اند؛ اگر چه تمام جوانب شرعي را مراعات كرده اند، امّا علاوه بر نارضايي همسران ، مورد طعن و سرزنش ديگران قرار گرفته و زندگي شاد و با ثباتي نداشته اند. از آن جا كه مشاوران نيزاز فرهنگ عمومي تبعيت مي نمايند بايد به افرادي كه به اين سيره تمايل نشان مي دهند، اطلاعات لازم را بدهند و تمام پيامدهاي چنين اقدامي را به آنها گوشزد نمايند.
5) در مورد زنان جواني كه از مردان پير خوششان مي آيد و يا پيرمرداني كه به خيال خود زن جوان مي گيرند تا جوان شوند، بايد نظرشان را از لحاظ فيزيولوژيكي و رواني با توجه به اصول علمي بررسي كرد و آنان را به نادرست بودن باورهايي كه در اين مورد پيدا كرده اند، توجه داد. مشاور بايد نظر دختر يا زن جواني را كه دوست دارد با پيرها ازدواج كند، به اين مسئله توجه دهد كه پيرمرد نه از نظر رواني و نه از لحاظ فيزيولوژيكي قادر به به ارضاي نيازهاي او نيست و فرضاً اگر چند صباحي نظر او را تأمين كند، در نهايت با مشكل مواجه خواهد شد و اين ازدواج عاقبت خوشي نخواهد داشت. دادن اطلاعات لازم در اين مورد احتمالاً نظر زن جوان را به طرف مرداني با اختلاف سنّ معقول تغيير خواهد داد. به هر حال دادن آگاهي و بررسي همه جانبه به مراجع بصيرت خواهد داد كه به گزينش مناسب بپردازد و تصميم عاقلانه و مناسبي اتخاذ نمايد.
فاصله سنی در ازدواج
زماني که علم جامعه شناسي آشکارا اعلام مي کند ازدواج در زمره پيچيده ترين روابط انساني است، شايد بتوان تأمل زيادي در اين خصوص داشت و از زواياي مختلف آن را مورد بررسي قرار داد، زيرا بسيار شنيده شده که ازدواج، مظهر برخورد فرهنگ و طبيعت است. به اين صورت که جامعه مي کوشد طبيعت را مهار کند و آن را به فرهنگ تبديل نمايد و به دليل همين ويژگي هاست که بيان مي شود ميثاق زناشويي با توجه به زمان و شرايط دوران خودش، دچار دگرگوني ها و تغييراتي شده ، ولي نفس آن از قديم الايام يکي بوده است.
ازدواج ابعاد گوناگوني دارد و انتخاب همسر نيز گزينه هاي متفاوتي دارد که جداي از نزديکي فرهنگ ها ، جغرافيا، تحصيلات و... «سن» يکي از ويژگي هايي است که مورد توجه بوده و تفاوت سني در همه اعصار به گونه اي بوده که نشان مي دهد در تفاوت سني زوجين ، مرد چند سالي بزرگتر از زن بوده است. به طوري که در ايران پديده گزينش همسر، پراکندگي خاصي داشته است؛ از اين رو تفاوت سن زوجين در ايران امري طبيعي به نظر مي رسد و ميزان اين تفاوت، تا آنجا مورد توجه قرار مي گيرد که در بيشتر موارد ميان 4 تا 12 سال است.
اما بسياري از جامعه شناسان معتقدند در يک جامعه صنعتي يا رو به صنعتي شدن و پويا، معيارها نيز در حال تغيير و دگرگوني است. چه بسا هنوز وجود داشته باشند افرادي که به تفاوت سني ميان زوجين با تأکيد بزرگتر بودن مرد از زن صحه بگذارند، اما در جامعه اي که زنان دست به فعاليت هاي اجتماعي، فرهنگي، هنري و حتي مطالعاتي و سياسي مي زنند، از نظر تحصيلات ارتقاء پيدا مي کنند و جايگاه ها، موقعيت هايي برتر و يا همسان مردان به دست مي آورند و همين باعث مي شود مقوله سن در ازدواج آنان نيز دچار تغيير شود. مثلاً در جامعه امروز، بسيار ديده شده زناني که از همسران خود بزرگتر هستند. با اين حساب مي توان گفت که نظريه همسر گزيني با توجه به شرايط خاص هر جامعه مي تواند تغيير يابد و در نهايت موجب طرح اين پرسش مي شود که آيا بزرگتر بودن زنان از شوهرانشان موجب بروز مشکلاتي مي شود؟
پاسخ هاي مختلفي شامل اين پرسش مي شود؛ پاسخ هاي مخالف و موافقي که بحث بر سر هر کدام مي تواند نظر عده اي خاص را پاسخگو باشد.
دکتر امان قرايي مقدم، محقق و استاد دانشگاه در اين خصوص مي گويد: «به نظر من اين تفاوت سني، منفي است زيرا با تحقيقاتي که روي 2 هزار و 167 پرونده طلاق انجام داده ايم، به اين نتيجه رسيده ايم که يکي از مهمترين دلايل طلاق در ميان زوجين، بروز همين تفاوت سني است. يعني بزرگتر بودن زن از مرد، زيرا اين پديده چه از نظر فرهنگي و چه از نظر اجتماعي در جامعه ما پذيرفته شده نيست.
فرهنگ سنتي ايران مي گويد بزرگتر بودن مرد در ازدواج يک ارزش است و حتي در محافل و مناطق روستايي هم، شعرهايي در اين خصوص سروده اند، بنابراين اينگونه به نظر مي رسد که اگر اين ازدواج ها محکم نباشد، در مدت کوتاهي با شکست مواجه مي شود.»
جامعه شناسان دلايل گوناگوني را در اين خصوص برمي شمارند. آنان معتقدند رشد علمي و فرهنگي زنان و به دست گرفتن بازار کار و کسب و ديگر موفقيت هاي اجتماعي در رشد آنان نقش داشته است؛ اما از سوي ديگر، افزايش سن ازدواج و بعد اقتصادي، از مهمترين عوامل چنين پيوندهاي زناشويي است.
حميد اکبري- کارمند، مي گويد: «دوستي داشتم که هميشه مي گفت من با يک زن پولدار ازدواج مي کنم. چند سالي از او خبر نداشتم تا اين که هفته پيش او را ديدم. سوار خود روي آخرين مدل شده بود و از ظاهرش مشخص بود که وضع مالي خوبي دارد. برايم تعريف کرد که با خانمي 9 سال بزرگتر از خودش ازدواج کرده و از زندگي اش هم راضي است و به هر چه مي خواسته، رسيده است. خوشحال شدم ولي نتوانستم باور کنم، چون آن دوست ِ خيلي شاد و سر حال سابق نبود.
ازدواج زن با مردي که از خودش کوچکتر است، از ديد جامعه شناسان غير از بُعد اقتصادي، به مسائل عاطفي و احساسي منوط است. مثلاً دکتر قرايي مقدم در اين خصوص مي گويد: «خام بودن جوانان و تحت تأثير احساسات قرار گرفتن، يکي ديگر از دلايلي است که موجب چنين ازدواج هايي مي شود، زيرا بايد در نظر داشت برخي جوانان با توجه به بالا بودن درايتي که زن در برخي موارد دارد، ممکن است تحت تأثير قرار بگيرند. بخصوص که در يک سن خاص زن خيلي بهتر مي تواند مرد را رام کند. اگر آن زن از موقعيت اجتماعي و اقتصادي خوبي هم برخوردار باشد که اين کار آسان تر انجام مي گيرد، زيرا پسراني که حداقل لوازم زندگي را دارند براي فرار از به دست آوردن اين امکانات، ترجيح مي دهند چنين ازدواج هايي داشته باشند.
اين در حالي است که دکتر نويد ايرانپور، پژوهشگر مسائل خانواده در يک طبقه بندي به چرايي و چگونگي اين ازدواج ها اشاره مي کند.وي معتقد است اين ازدواج ها را مي توان در 3 طبقه مجزا قرار داد.
الف- آن دسته از ازدواج هايي است که بنابر اجبار صورت گرفته و خانواده با انتخاب دختري بزرگتر از پسر بنابر از شرايط خاصي، پسر را به ازدواج مجبور مي کنند.
ب- ازدواج هايي که بر پايه عشق و علاقه دو طرف بنا نهاده شدند.
ج- ازدواج هايي که بُعد اقتصادي دارند.
وي در ادامه سخنانش نتايج چنين ازدواج هايي را اين گونه بيان مي کند: «با توجه به نوع چگونگي ازدواج، مسلماً رفتارهاي متفاوتي نيز بروز پيدا مي کند. در ازدواجي که مرد بر پايه عشق و يا ثروت خود را راضي کرده است که با زني بزرگتر از خود ازدواج کند دو حالت پيش مي آيد: يا زن حاکم خانواده مي شود و يا اين مرد است که از قدرت برخوردار است. زيرا مردي که با توجه به شرايط اقتصادي زن ازدواج کرده است، برنامه ريزي مي کند که چگونه از آن استفاده کند. در چنين شرايطي معمولاً جوان بودن خود را بهانه اي براي اخاذي قرار مي دهد و زن نيز کوتاه مي آيد.
غير از اين، ازدواجي که بر پايه زور و اجبار است در نوع خود بدترين واکنش را داراست، زيرا زن و مرد بيشترين تنش ها را در خود خواهند داشت. در چنين خانواده هايي بيشترين تنش بر سر اين موضوع است که چه کسي قدرت را در دست بگيرد، مرد يا زن؟ مرد به دليل نگرش سنتي مي خواهد مردانگي نشان دهد و حاکم خانه باشد و زن به علت بزرگتر بودن نمي تواند اين نکته را تحمل کند و تنش بر سر قدرت، مي تواند نهاد خانواده را دچار مشکل کند.
دوست مي گفت: «با مدير عامل شرکت کامپيوتري که در آن مشغول به کار بودم، ازدواج کردم. او 7 سال از من بزرگتر است و ما 5 سالي است که زندگي مشترکي داريم. راضي ام اما گاهي اوقات احساس مي کنم همانند يک مهره هستم و هيچ اراده اي از خود ندارم. تنها اين مورد است که ناراحتم مي کند.
در حالي که عده اي از کارشناسان با اين کار مخالف هستند، گروهي ديگر توافق دارند که نمي توان يک حکم کلي براي چنين مسئله اي در جامعه ايران صادر کرد، زيرا هنوز تعريف مشخص و دقيقي از وظايف زن و مرد نسبت به هم تبيين نشده و يا اگر شده کمتر عملي مي شود و به همين دليل است که اختلاف ها روز به روز بيشتر مي شود؛ بنابراين در حالي که در زندگي هاي عادي زناشويي تنش هايي را شاهد هستيم، طبيعي است ميان خانواده اي که زن چند سالي هم از شوهرش بزرگتر است، شاهد حرف ها و حديث هايي هم باشيم. به طور مثال به مرد مي گويند هيچ کس را به او نمي دادند و آمد اين زن را گرفت و يا اين زن سنش بالا رفته بود و مجبور شد با کوچکتر از خودش ازدواج کند، که تمامي اين حرف ها در کنار مشکلات ديگر مي تواند آسيب پذيري خانواده را افزايش دهد. عده اي از روان شناسان اجتماعي با نگاهي از بعد روان شناسانه و روان شناختي نيز سعي بر تحليل اين دسته از ازدواج ها دارند.
آنان معتقدند از نظر روان شناسي زن ها زودتر از مردها نسبت به مسائل زندگي عاقل تر مي شوند و درکشان از مسائل درون خانواده و زندگي عميق تر است؛ بنابراين مسئوليت پذيرند و يا بيشتر در اين زمينه ها فکر مي کنند. حال اگر زني چند سالي بزرگتر باشد، به طور ناخودآگاه انتظار دارد که مرد هم همانند او فکر کند و مسائل را بسنجد، براي همين زماني که انتظارش برآورده نمي شود، اين تصور تداعي مي شود که مرد نسبت به خانه و خانواده بي مسئوليت است و در نهايت تنش فضاي خانواده را پر مي کند. از سوي ديگر، مردي که با زن بزرگتر از خودش ازدواج مي کند، ممکن است پس از چند سال زندگي، با فرسوده شدن جسم زن، احساس ضرر کند و احتمالاً به فکر جدايي و يا ازدواج دوم بيفتد و...
خانمي مي گفت: «پس از 15 سال زندگي، شوهرم به من مي گويد تو پير هستي. من 6 سال جوان تر از تو هستم. مي گويد اگر به خاطر ثروت و موقعيت تو نبود، با تو ازدواج نمي کردم. خيلي غصه دار شدم. من با عشق جلو رفتم و او با پول. حالا که به آن چيزهايي که مي خواسته، رسيده، به من مي گويد تو پير هستي. پس از 15 سال زندگي اين حرف ها دلم را آتش مي زند.
دکتر ايرانپور به نوع تفاوت در اختلافات سني نيز اشاره مي کند. به اين معني که اگر تفاوت سني ميان زن و مرد 3 تا 4 سال باشد، از يک حد معمولي برخوردار است. در اين شرايط زني که 3 يا 4 سال بزرگتر از شوهرش است، معمولاً در برابر موضع مرد کوتاه مي آيد و مي کوشد مطيع باشد. در صورتي که هر چه اين تفاوت سني افزايش يابد، حس مادري، خواهر گونه و يا سرپرست در زن بيشتر مي شود. مثلاً زني که 15 سال و يا بيشتر از همسرش بزرگتر است، همواره همانند مادر يا خواهر بزرگتر با شوهرش برخورد مي کند.
خانم کارمندي مي گفت: «با کسي ازدواج کردم که 10 سال از من کوچکتر است. همه مي گويند جاي پسرت است و به او هم مي گويند که با مادرت ازدواج کرده اي. شايد حق دارند. ولي ما با هم خوشبخت هستيم و 7 سال است که زندگي مي کنيم. تمام خرج تحصيلش را خودم دادم و براي دکترا گرفتن فرستادمش خارج از کشور. مي گفتند اين کار را نکن مي رود و ديگر بر نمي گردد؛ ولي همسرم رفت دکترايش را گرفت و برگشت و با هم زندگي مي کنيم. الان حرف هاي مردم کمتر شده؛ ولي هنوز وقتي ما دو تا را با هم مي بينند تعجب مي کنند.» تمام اين مسائل زماني کنار هم جمع شده، باعث مي شوند کارشناسان نظرات مختلفي را ارائه دهند؛ هر چند اين نظرات در آخر به نقطه اي مخالف ختم مي شود و گويي هنوز عُرف جامعه و مردم آن را قبول ندارند.
دکتر قرايي مقدم در اين خصوص مي گويد: «شايد چنين ازدواج هايي نکات مثبتي هم داشته باشد مثل اداره زندگي از سوي زني آگاه و مديره. ولي کنار اين نکات مثبت، اين نکات منفي است که خود نمايي مي کند زيرا اگر خود فرد پذيراي شرايطش باشد، تا اندازه اي مي تواند نگاه جامعه و مردم را تحمل کند و تأثيرات منفي اين برخوردها هميشه در زندگي خانوادگي آنان بروز مي يابد.» در هر حال، با نگاهي مي توان خانواده هايي را يافت که با بزرگتر بودن زنان از شوهرانشان، زندگي هايي شاد و زيبا دارند.
آقاي که کارمند فرودگاه است مي گويد: «روزي که مثل هميشه مشغول چک کردن يکي بودن شناسنامه ها با هويت مسافر بودم، ديدم زن و مرد مو سپيدي شناسنامه هايشان را دادند. مرد 5 سال کوچکتر از زن بود. با خنده گفتم: پدر جان خانمت که 5 سال بزرگتر است. پيرمرد لبخندي زد و گفت: مگر چه عيبي دارد، عوضش خانمم هنوز شاداب تر و جوان تر از من مانده، مگر نه؟!
نقش عوامل جسماني و ژنتيكي در ازدواج
يكي از عواملي كه در ازدواج نقش مهمي دارد ، قيافه ظاهري و وضع جسماني همسر مي باشد. بعضي از قد بلند و اندام باريك خوششان مي آيد، عده اي چاق مي پسندند و بالاخره بعضي از ابروي پيوسته و بيني كشيده و برخي از موي مجعد و چشم آبي و صورت گرد و تعدادي چانه باريك و اندام موزون مي پسندند. با اين كه زيبايي ظاهري ممكن است دوام نداشته باشد و به زودي جاي خود را به قيافه و وضع جديدي بدهد ؛ معذالك فردي كه مي خواهد با كسي يك عمر زندگي كند ، بايد از قيافه او خوشش بيايد. علاوه بر اين، مسئله ژنتيك از نظر داشتن فرزندان سالم و باهوش از اهميت زيادي برخوردار است. بعضي از مردان كوتاه قد زن بلند قد مي گيرند كه بچه هاي آنان قد كوتاه نشوند و عكس اين حالت نيز ممكن است پيش بيايد. از طرفي ازدواج هاي فاميلي كه احتمال تولد بچه هاي معلول و ناسالم و يا كودن و عقب مانده ذهني در آنها زيادتر است ، مسئله اي است كه بايد مورد توجه قرار گيرد.
ازدواج و رابطه آن با قيافه ظاهري
يكي از عواملي كه پسر و دختر بدان توجه خاص دارند، قيافه ظاهري است. بعضي از پسران كه خود قيافه نازيبايي دارند توجه خاص به دختران زيبا دارند؛ عكس اين حالت نيز ممكن است اتفاق بيفتد. البته زيبايي و زشتي قراردادي است و از ديدگاه هاي مختلف فرق مي كند؛ ولي آنچه مطلوب جامعه است معمولاً به صورت مُد مطرح مي شود؛ مثلاً ممكن است زماني اندام بلند و باريك براي دختران و قد بلند و چهارشانه براي مردان مُد روز شود و زماني ديگر قد متوسط و اندام چاق براي دختران و قد بلند و اندام باريك براي پسران. بنابراين زيبايي پيرو مـُد مي گردد و در صورت تطابق با مُد طالب بيشتري پيدا مي كند. مسئله زيبايي ، خود بحث مفصلي دارد كه در اين مقوله نمي گنجد. به هر حال در ازدواج ديدگاه طرفين در پذيرش و اقناع يكديگر از لحاظ وضعيت جسماني مهم است.
بحث مهم ديگر سلامت جسم ( از نظر بيماري و معلوليت) است. ممكن است مرد يا زني معلول (مثلاً لـَنگ ، كر، كور ، بي دست) باشد يا به بيماري هاي قلبي ، كمردرد و غيره مبتلا باشد. در اين موارد ممكن است ازدواج با معلول ديگر با وضع مشابه مشكلي ايجاد نكند؛ ولي چنانچه فرد سالمي بخواهد با فرد معلول يا بيمار ازدواج كند بايد وضعيت بيمار با تمام خصوصيات براي طرف مقابل بازگو شود ، تا قبول ازدواج با آگاهي و بصيرت كامل انجام گيرد. در غير اين صورت پس از مدتي احتمال سرد شدن روابط و بالاخره از هم گسيختن خانواده مي رود.
نمونه هايي از ازدواج هاي ناموفق در اين زمينه ذكر مي شود:
- بعضي از دختران و پسران شيفته وضعيت ظاهر طرف مقابل مي شوند و ساير عوامل را ناديده مي گيرند. اين حالت نيز پس از مدتي كه عوامل ديگر اهميت خود را نشان مي دهند و عامل زيبايي در مرحله بعد قرار مي گيرد، خوشي و نشاط را از خانواده مي گيرد و چه بسا كه زندگي گرم و پرشور اوليه به سردي گرايد. خطر ديگري كه در مورد تكيه بر زيبايي وجود دارد آن است كه زيبايي جنبه ثابت و دايمي ندارد؛ و مي تواند در اثر يك حادثه و يا در طول زمان يا بر اثر وجود يك بيماري از بين برود و به زندگي شاد زناشويي آسيب برساند.
مشكل ديگري كه در زيبا رويان وجود دارد آن است كه آنان ممكن است به اتكاء جمال خود ، از خود راضي و خودپسند بار آيند و چه بسا فرصت هاي مناسبي را كه در ازدواج براي آنان پيش آيد، از دست بدهند و يا در زندگي زناشويي زيبايي خود را به رخ همسر خويش بكشند و احياناً او را تحقير كنند و خود را در مرتبه بالاتري قرار دهند. اين حالت ممكن است براي شوهر زجرآور باشد و زندگي را به سردي و ناشادي سوق دهد.
مشاوره ازدواج در رابطه با عوامل جسماني و ژنتيكي
مراجعاني كه در زمينه عوامل جسماني و ژنتيكي به مشاور مراجعه مي كنند، نمونه هايي از مسائل زير را مطرح مي كنند:
- مردي با قيافه معمولي دختري بسيار زيبا را براي ازدواج در نظر مي گيرد ، و دختر نيز با اين وصلت موافق است. آيا اين ازدواج پايا و عاقبت بخير خواهد بود؟
- مردي قد بلند، زني كوتاه قد انتخاب مي كند؛ به اين اميد كه بچه هايش متوسط القامه شوند. آيا اين انتخاب با اين هدف مناسب است؟
- دختري قد بلند، پسري كوتاه قد را براي ازدواج انتخاب مي كند؛ تا او در برابرش احساس حقارت كند و دختر در خانه، تعيين كننده باشد.
- پسري چاق در جستجوي ازدواج با دختري باريك اندام است؛ تا به آرزوي خود (لاغري) در همسرش نايل گردد.
- پسرعمو با دخترعمو و دخترخاله با پسرخاله به اين اعتقاد كه عقد فاميل هاي نزديك در عرش بسته مي شود، قصد ازدواج دارند. از نظر ژنتيك چه مشكلي وجود دارد؟
- دختر يا پسري كه از نظر ارثي مرض قند دارد، قصد ازدواج دارند. آيا چنين انتخابي مناسب است؟
مشاور در مقابل موارد فوق چه بايد بكند؟
هر يك از اين موارد نياز به بررسي دارد؛ بررسي از نظر شرايط و متقضيات و از نظر خصوصيات فردي. از اين رو نمي توان براي همه آنها حكم واحدي صادر كرد. حكم عمومي درباره مشكلات انساني نظير پزشكي است كه بيماران زيادي داشت ؛ آنها را دسته بندي كرد؛ به همه تب دارها، يك نسخه و به شكم دردها نسخه ديگري داد و خلاصه آن كه همه بيماران را با پنج نسخه ويزيت كرد!
در برابر هر يك از موارد مطروحه بالا بايد به طور ويژه عمل نمود:
- مردي كه در قبال زيبايي بي حد زن آينده اش حساسيت دارد و چنين فكر مي كند كه اين ازدواج به علت امتياز زيبايي همسرش پايا و عاقبت به خير خواهد بود : بايد موضوع از جهات مختلف بررسي و با موارد موفق مشابه مقايسه شود تا در مراجع اين حساسيت از بين برود و بتواند عاقلانه تصميم بگيرد.
- راجع به مردي قد بلند كه زن كوتاه قد انتخاب كرده تا بچه هايشان متوسط القامه باشند : بايد از او سؤال كرد كه علم و اطلاع در زمينه اين موضوع را از چه منبعي دريافت نموده است. وانگهي آيا هدفِ ازدواج ، داشتن بچه متوسط القامه است؟
- دختر قد بلندي كه قصد دارد با پسر كوتاه قد به خاطر تسلط بر او ازدواج كند. آيا هدفش حاصل خواهد شد و اصولاً غرض از ازدواج "تسلط بر شوهر" است؟
مشاور بايد اين موارد را با مشاركت مراجعان از جهات مختلف بررسي كند تا آنها بتوانند با آگاهي ، تصميم بگيرند.
- در برابر پسر چاقي كه مي خواهد با دختري باريك اندام به خاطر ارضاي آرزوهاي خود ازدواج كند: مشاور بايد با مراجع موضوع را ارزيابي كند و بگويد ارضاي اين آرزو چه نفعي براي او دارد. وانگهي اين عمل چنانچه با رعايت جوانب ديگر انجام نشود، ممكن است زندگي وي را به تباهي بكشاند.
- ازدواج پسرعمو با دخترعمو و دخترخاله با پسرخاله به علل ژنتيكي بهتر است انجام نگيرد ولي چنانچه عشق و عاشقي انجام امر را ضروري سازد ، بايد قبل از ازدواج با مراجعه به يك متخصص، مشاوره ژنتيكي صورت گيرد و سپس مراجع تصميم خود را بگيرد.
- در مورد دختر يا پسري كه مريض است، يا بيماري ارثي دارد: اولاً مشاور بايد ببيند آيا بيماري او خطرناك است؟ ثانياً اين بيماري به بچه ها نيز منتقل مي شود يا خير؟ به هر حال بهتر است در مورد ازدواج چنين دختر و پسري بررسي پزشكي و تحقيقات لازم انجام گيرد. چنانچه بيماري براي خود فرد خطري نداشته و قابل انتقال به بچه ها نباشد؛ از نظر ازدواج مشكلي وجود نخواهد داشت.
- نظر به اين كه قيافه ظاهري عاملي عيني است و زيبايي جاذبه بسياري براي ازدواج دارد، بنابراين احتمال دارد كه پسر يا دختر با عشق و علاقه افراطي، ديگر عوامل مؤثر در ازدواج را كنار بگذارند و تنها با توجه به زيبايي به سوي زناشويي كشيده شوند. در اين موارد وظيفه مشاور آن است كه با تشكيل جلسات مشاوره و بررسي هاي همه جانبه و مواجه كردن مراجع با ازدواج هاي مشابه ناموفق، عشق غير واقعي وي را تعديل نمايد. چشم واقع بين را براي ديدن عوامل مختلف مؤثر در زناشويي، فعال نمايد تا تصميم گيري در انتخاب همسر، عاقلانه و با توجه به جهات مختلف انجام گيرد.
ماحصل كلام آن كه مشاور بايد هر مورد را با مشاركت مراجع از جميع جهات بررسي كند، با موارد ديگر مقايسه كند و نتايج كار را در هر اقدام پيش بيني نمايد. تا بالاخره مراجع با كسب اطلاع و تفكر و بصيرت به تصميم گيري مناسب نائل گردد.
هدف هاي ازدواج:
خداوند متعال در آيه 21 سوره روم مي فرمايد:
و يكي از نشانه هاي لطف الهي آن است كه براي شما آدميان از جنس خودتان همسراني آفريد كه در كنار او آرامش يابيد، باهم انس بگيريد و ميان شما رأفت و مهرباني قرار داد، در اين امر نشانه هايي است براي آنان كه تفكر مي كنند.
با توجه به آيه كريمه فوق، هدف از ازدواج آرامش، انس و رأفت و مهرباني دو جنس مرد و زن است.در جهان بيني اسلام، هدف هاي ازدواج و تشكيل خانواده، متعدد ذكر شده كه اهم آنها به شرح زيراست:
1) پاسخ به نداي غريزه و فطرت؛
2) ايجاد كانون آرامش براي دو همسر؛
3) داشتن فرزند و تربيت كودكان و نوجواناني صالح، سالم و نيكوكار؛
4) حفظ عفت و پاكدامني؛
5) دوستي، محبت و عشق؛
6) اجراي سنت رسول (ص)؛
7) تأمين سلامت جسم و روان و برقراري تعادل در وجود آدمي؛
8) كمك به تعادل و رشد يكديگر.
با توجه به موارد فوق مي توان گفت در زناشويي ، هدف ارضاي نيازهاي رواني، جسماني و آرامش و فراهم ساختن امكانات رشد و تعالي مرد و زن مي باشد. زناشويي بايد براساس محبت، همكاري، همدردي، تفاهم، گذشت و فداكاري متقابل زن و شوهر استوار باشد. بنابراين عدول از هدف هاي فوق زندگي را به طرف نابساماني و جدايي سوق خواهد داد.
بسياري از افراد، ازدواج را براي هدف هايي غير از اهداف زناشويي انجام مي دهند و در نتيجه پس از حصول به هدف خود و يا قبل از آن، ازدواج دچار نابساماني و تزلزل مي شود و زندگي را دچار سختي و گرفتاري مي نمايد.
مشاوره ازدواج در رابطه با هدف هاي انحرافي
ابتدا مشاور بايد بررسي نمايد كه هدف هاي واقعي ازدواج، مورد نظر مراجع هست يا خير. چنانچه مراجع در انتخاب همسر تحت تأثير عامل يا عوامل خاص، قرار گرفته است، مشاور بايد او را به هدف هاي ازدواج در ارتباط با ارضاي نيازهاي رواني و جسماني و داشتن يك زندگي خوشايند و لذتبخش و با ثبات توجه دهد و نتيجه گزينش فعلي او را در رابطه با هدف هاي حقيقي ازدواج بسنجد. در اين رابطه مهم آن است كه با استفاده از روش غيرمستقيم ، عواطفي كه مراجع را منصرف ساخته ، تخفيف يابد و او شخصاً در جهت انتخاب مناسب بينش حاصل نمايد. بديهي است براي حصول به اين هدف ، مشاور بايد وقت بيشتري بگذارد و از فنون و روش هاي مختلف استفاده كند تا بتواند در تغيير مسير مراجع تأثير بگذارد.
فنون و روش هايي كه در اين مورد مي تواند مورد استفاده قرار گيرد به شرح زير است:
- دختران كم سن و سال (در سنين دبيرستان) غالباً بدون توجه به كليه عوامل مؤثر در ازدواج و تنها تحت تأثير يك يا چند عامل مورد علاقه خود به پسر يا مردي خاص اظهار علاقه مي كنند.در چنين مواردي مشاور بايد علاوه بر آن كه مراجع را به كليه عوامل مؤثر در ازدواج توجه مي دهد ، او را از مخاطرات همسر گزيني با تكيه بر يك خصوصيت آگاه سازد. بايد از پدر و مادر او كمك بگيرد و ضمن مشاوره با مراجع ، والدينش را قبل از وقوع حوادث در جريان قرار دهد.
- پدران و مادراني كه روي عقايد خاص، دختران و پسران خود را مجبور به انتخاب همسر مي كنند،
بايد مورد مشاوره قرار گيرند. به اين گونه پدران و مادران بايد مفهوم ازدواج و هدف هاي آن تفهيم گردد و ضمن طرح موارد مشابه و نتايج شوم حاصله، به آنان بصيرت داده شود، تا از فشار بر جوانان ( كه تنها همسر پيشنهادي آنان را قبول كنند) دست بردارن- پدري مي خواهد براي پسرش همسري انتخاب كند كه مطيع محض او باشد به جاي همسر كلفت بگيرد). قوم و قبيله اي كه نظرشان در ازدواج، صلح و آشتي است يا كساني كه به خاطر ثروت ازدواج مي كنند، بهتر است براي رسيدن به هدف خود وسيله ديگري را برگزينند. مشاور با روش هاي مختلف بايد به اين قبيل افراد، اهميت امر زناشويي را تفهيم كند و راه هايي كه مي تواند هدف آنان را تأمين كند نشان دهد.
- دختران يا پسراني كه تحت تأثير عناوين علمي يا شغلي ، يا به خاطر زيبايي طرف مقابل بدون احتساب ساير عوامل مؤثر در ازدواج به انتخاب مي پردازند ، نياز به مشاوره دارند.
عناوين علمي و شغلي ، يا زيبايي از عوامل مهم در ازدواج به شمار مي رود؛ ولي مهمتر از آن ناديده گرفتن عوامل اخلاقي و فرهنگي و سن ازدواج و ساير عوامل است كه احتمال توفيق در ازدواج لذتبخش و خوشايند را كاهش مي دهد. مشاور خانواده بايد اين گونه مراجعان را به خطرات يك بعدي نگريستن در ازدواج توجه دهد، و سعي كند اهميت ساير عوامل مؤثر در زناشويي را نيز به آنان تفهيم نمايد.- دختران و پسراني كه به خاطر هنر، استعداد و نبوغ ، لباس ، ظواهر و قهرماني فريفته ازدواج مي شوند و ساير جنبه ها را ناديده مي گيرند نيز بايد با موارد مشابه كه زناشويي موفق نبوده ، مواجه گردندو با بحث و بررسي، آگاهي كافي در مورد عواقب نامطلوب ناديده گرفتن عوامل مهم زناشويي به آنان داده شود تا بينش لازم را به دست آورند و بتوانند تصميم عاقلانه بگيرند.
- افرادي كه هدف آنان از ازدواج سوء استفاده است.
چون ويژگي هاي اخلاقي و شخصيتي در طول زمان ايجاد مي شود و براي اصلاح آن به زمان زيادي نياز است، بنابراين مشاوران بايد با استفاده از فنون و روش هاي مختلف و تشكيل جلسات متعدد مشاوره، نسبت به اصلاح رفتار اين گونه افراد اقدام نمايند همچنين بايد به مراجعاني كه ممكن است طعمه اين افراد قرار گيرند اطلاعات لازم داده شود.
ازدواج موقت
سوال:قرآن مجید خطاب به کسانی که امکان ازدواج ندارند، می فرماید: وَلْیَسْتَعْفِفِ الَّذِینَ لَا یَجِدُونَ نِکَاحًا حَتَّى یُغْنِیَهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ..."(نور/33) یعنی: "کسانى که وسیله زناشویى نمىیابند باید عفت ورزند تا خدا آنان را از فضل خویش بىنیاز گرداند." اگر عقد موقت در دین اسلام جایگاهی داشت حتماً در این آیه به عنوان راه حل از آن بحث میشد اما میبینیم که خداوند علیم کسانی را که امکان ازدواج ندارند به عفت و پاکدامنی دعوت میکند تا آنکه آنان را از فضل خویش غنی سازد. از طرفی هنگامی که به روایات موجود در مورد این آیه مراجعه می کنیم، می بینیم که عدم استطاعت را در مورد مهریه و نفقه بیان کرده اند که در ازدواج موقت، چنین عدم استطاعتی وجود ندارد. پس نمی توان گفت که منظور از نکاح در این آیه، هم نکاح موقت بوده و هم دائم. فقط نکاح دائم از این آیه برداشت می شود. پاسخ: 1. منبع احکام نورانی دین مبین اسلام منحصر به یک آیه از قرآن نیست،بلکه برای یافتن حکم یک مسأله باید تمام آیاتی را که در مورد آن موضوع است باهم ملاحظه کنیم. همچنین باید توجه داشته باشیم که بسیاری از جزئیات اعمال عبادی ما در قرآن بیان نشده است بلکه توسط پیامبر(ص) و در روایات بیان شده است مانند: تعداد رکعات نماز صبح و دیگر نمازها، مناسک حج، چگونگی پرداخت زکات و ...... پس در اسلام، غیر از آیات قرآن منبع با ارزش روایات پیامبر(ص) و ائمه معصومین(ع) وجود دارد تا احکام و دستوراتی را که در قرآن نیامده و عقل انسان هم به آنها راهی ندارد، از آنها استخراج شود. در نتیجه اگر حکم یا قانونی در قرآن نباشد و یا جزئیات آن ذکر نشده باشد، دلیل بر این نیست که آن قانون در اسلام وجود ندارد ویا در همان محدوده ای است که در یک یا چند آیه بیان کرده است، بلکه باید همه آیات و روایات را در این زمینه ملاحظه کرد. 2 .آیه 33 سوره نور به کسانی که استطاعت مالی در پرداخت مهریه و نفقه ندارند می فرماید: "و كسانى كه امكانى براى ازدواج نمىيابند، بايد پاكدامنى پيشه كنند تا خداوند از فضل خود آنان را بىنياز گرداند. اگر خوب دقت کنیم این آیه شریفه به طور کلی و عام فرموده است: اگر امکان ازدواج نیست ،پاكدامنى پيشه كنند و نفرموده است که اگر امکان ازدواج دائم نیست، پاكدامنى پيشه كنند و از نظر روایات ازدواج اعم از ازدواج دائم و موقت است و اینطور نیست که ازدواج موقت همیشه و برای همه افراد ممکن باشد زیرا روشن است که اگر چه نکاح متعه نفقه ندارد، ولی ازدواجی نیست که بدون هیچ سرمایه و خرجی شکل بگیرد، زیرا در این ازدواج، حتما باید مرد مهریه را تعیین و به زن پرداخت کند. پس آیه در مورد کسانی است که نه می توانند ازدواج دائم انجام دهند و نه ازدواج موقّت، زیرا در مورد اوّل نفقه و مهر و در مورد دوّم هدیه و اجرتی است که شخص با عدم توانایی در پرداخت آن، شامل آیه می شود. آیه مبارکه به این دسته می فرماید:"عفّت داشته باشید ( و به دنبال زنا نروید)".
3. حتی کسانی که امروز با متعه کردن مخالف اند هرگز نمی گویند چنین قانونی در اسلام نبوده است، بلکه می گویند ازدواج موقت در اسلام در زمان پیامبر اکرم (ص) و در زمان خلیفه اول رایج بوده اما خلیفه دوّم از آن نهی کرد. بعد از ذکر این امور سه گانه، جواز متعه را از قرآن و سنّت ذکر می کنیم. آیه 24 سوره نساء می فرماید:"..... و اگر زنی را متعه کردید اجرتشان را بپردازید و بعد از معیّن شدن این مقدار اگر به کمتر یا زیادتر توافق کنید گناهی بر شما نیست که خدا دانایی فرزانه است." امام باقر(ع) درباره این آیه می فرماید:"این آیه درباره متعه نازل شده است" امام صادق(ع) نیز می فرماید: این آیه دلیل بر متعه است. در بعضی تفاسیر اهل سنّت نیز این آیه به نکاح متعه تفسیر شده است. در تفسیر طبری از ابی نضره با دو طریق روایت می کند که گفت از ابن عباس درباره متعه زنان پرسیدم، گفت: مگر سوره نساء را نخوانده ای، گفتم چرا گفت: آیه فما استمتعتم به ...... قرطبی می گوید: جمهور علماء می گویند: مراد از این آیه نکاح متعه است که در صدر اسلام بوده است. بنا براین از این آیه به خوبی استفاده می شود که اصل ازدواج موقت (متعه) از نظر اسلام جایز است و در این حکم مهر آن بیان شده است. همچنین روایات متعددی داریم که متعه را جایز شمرده اند در روایات شیعه در موارد زیادی این ازدواج تأیید شده است که تنها به یک مورد اشاره می کنیم: امام صادق(ع) می فرمایند: حکم متعه در قرآن نازل شده است و سنّت رسول خدا است. در کتب اهل سنّت نیز روایات متعددی درباره متعه وجود داردکه به یک مورد اشاره می کنیم: در باب نکاح متعه در کتاب صحیح مسلم، صحیح بخاری، مصنف عبد الرّزاق و مصنف ابن ابی شیبه و مسند احمد و سنن بیهقی از عبد ا... بن مسعود روایت می کنند که گفت: ما در کنار رسول خدا (ص) می جنگیدیم و همسر نداشتیم، گفتیم: بهتر است خود را اخته کنیم، پیامبر (ص) ما را از این کار بازداشت، سپس به ما اجازه داد تا با پرداخت مهریه، زنان را به عقد موقّت خود درآوریم. همه این موارد نشان از وجود این حکم در اسلام دارد.
با چه کسانی نباید ازدواج کرد؟
ازدواج نهادي مدني در حقوق ايران است كه علاوه بر اين كه واجد آثار حقوقي و مدني زيادي مي باشد از نظر ديني هم امري بسيار پسنديده بوده و داراي آثار معنوي و اخروي نيز هست. لذا مجرد ماندن و ترك اين شيوه ي حسنه مذمت ( سرزنش ) شده است و چنانچه فردي به خاطرازدواج نكردن مرتكب گناه شود تجرد وي ، حرام خواهد بود. به همين دليل آشنا بودن با قواعد حاكم بر اين نهاد، امري لازم است. يكي از اين قاعده ها موضوع ممنوعيت نكاح با بعضي افراد است . لذا بايد با كسي ازدواج كرد كه از نظر شرعي و قانوني براي آن مانعي وجود نداشته باشد. در اين بحث ذيلاً به بررسي موضوع ممنوع بودن ازدواج با گروهي از زنان و مردان مي پردازيم كه درقانون مدني ايران آن را جزء " موانع نكاح " شمرده اند.
از ديدگاه مقررات ايران مانع نكاح در پنج دسته جاي مي گيرد:
1) ناشي ازخويشاوندي نسبي
2) ناشي از خويشاوندي سببي
3) ناشي از خويشاوندي رضاعي
4) موارد متفرقه
5) رعايت مصالح كشور
الف – موانع ناشي از خويشاوندي نسبي ( خوني):
1) ازدواج با پدر و اجداد پدري و با مادر و جده ها ي مادری.
2) ازدواج با فرزندان و نوه ها و نتيجه ها ، هرچه قدر كه پايين تر برود.
3) ازدواج با برادرو خواهر و اولا د و نوه ها و نتيجه هاي آنان.
4) ازدواج با عمه ، خاله ، عمه و دايي هايي خود و عمه و خاله و عموها و دايي ها ي پدر و مادر و اجداد.
ب – موانع ناشي از خويشاوندي سببی:
1) مرد نمي تواند با مادر و نيز جده هاي زن خود و نيز مادر و جده هاي رضاعي زن خود ازدواج كند و اين حرمت، ابدي است . يعني اگر مردي فقط برا ي چند دقيقه با زني حتي ازدواج موقت نمايد و حتي آنها همديگر را هم نبينند اين محرميت حاصل شده و آن مرد با مادر و جده هاي نسبي يا رضاعي همسر فعلي يا سابق خود براي هميشه محرم است .
2) زن نيز نمي تواند با پدر و اجداد نسبي يا رضاعي شوهر خود ازدواج كند و تفصيل آن نيز مانند مورد بالا درباره زن نيز صادق خواهد بود.
3) زن پدر يا اجداد نسبي يا رضاعي انسان براي هميشه بر وي حرامند . لذا اگرزني ولو چند دقيقه نيز به عقد مردي درآيد و بعد هم جدا شود براي هميشه به پسر و نوه و نتيجه هاي آن مرد حرام خواهد بود.
4) عروس نيز براي هميشه به پدر شوهر و اجداد شوهرش حرام است.
تذكر : محرميت حاصله از ازدواج هاي ياد شده هم خاص ازدواج دائم است و هم شامل ازدواج موقت مي شود . وجود رابطه زناشويي لازم نيست و صرف جاري شدن صيغه نكاح ، كافي براي اين محرميت خواهد بود.
5) اگر مردي با زني ازدواج كند وآن زن ، دختر يا دختراني از شوهر قبلي اش داشته باشد ، تا زماني كه اين زن در عقد مرد است اين دختران نيز با پدر خوانده شان محرم هستند واگربين زن وشوهر مزبور، رابطه زناشويي واقع نشده باشد پس از جدا شدن ، مجدداً اين دختر بر پدرخوانده سابقش نامحرم خواهد بود و مي تواند با وي ازدواج كند اما اگر بين زن و شوهر مزبور رابطه زناشويي رخ داده باشد دختر زن به پدر خوانده يا همان شوهر مادرش براي هميشه محرم است و جدايي مادر نيز نقشي دراين ميان نخواهد داشت.
6) كسي نمي تواند همزمان با دو يا چند خواهر ازدواج كند. لذا اگر مردي با زني ازدواج نمايد ، تا زماني كه از وي جدا نشده نمي تواند با خواهرش ازدواج كند كه البته دراين مورد خواهر زن ، محرم شرعي كه ملزم به رعايت حجاب نيست نخواهد بود بلكه از اين جهت نامحرم است.
تذكر : اگر مردي زنش را طلاق رجعي ( طلاقي كه مرد مي تواند باز زن را به ازدواج خود در آورد ) دهد، چون در اين نوع طلاق در عِدّه قانوني ( مدتي كه زن پس از طلاق يا فوت شوهر نبايد ازدواج كند ) ، زن همانند زوجه مرد فرض مي شود ، تا پايان عده ، حق ازدواج با خواهر زن وجود ندارد ولي در سايرطلاق ها يا عدّه ي عقد موقت، مي توان در ايام عِدّه با خواهر زن ازدواج نمود.
7) ازدواج با برادرزاده يا خواهرزاده زوجه، بدون اذن وي ممنوع است . لذا اگر مردي بدون كسب اجازه همسرش با برادرزاده يا خواهرزاده او ازدواج كند اين عقد جايز و صحيح نخواهد بود ولي اگربعداً بتواند رضايت همسرش را كسب كند ازدواج قبلي نافذ مي گردد و نياز به عقد مجدد نمي باشد. اما اگرهمسرش از موضوع عقد با خبر شود و آن را تنفيذ ( تأييد ) نكندعقد باطل مي شود.
تذكر : اگر مردي با زني ازدواج كند مي تواند بعداً با خاله يا عمه وي ازدواج نمايد و نيازي به اعلام موضوع به زن خود ندارد.
8) اگر مردي سه بار متوالي همسر خود را طلاق دهد ، پس از وقوع طلاق سوم ( سه طلاقه ) اين زوجه مطلقه ، بر مرد حرام مي شود خواه با وي رابطه ي زناشويي داشته يا نداشته باشد .
اگر مرد بخواهد دوباره با وي ازدواج كند بايد اين زن با مرد ديگري ازدواج دائم نموده و با وي رابطه زناشويي نيز داشته باشد و سپس ازوي جدا شود و زن پس از تمام شدن ايام عده مي تواند به عقد شوهراول درآيد . اصطلاحاً به شوهر دوم مُحلّل ( حلال گرداننده ) گفته مي شود زيرا باعث از بين رفتن حرمت ازدواج بين شوهر اول و همسرش مي گردد.
تذكر : موضوع ياد شده خاص طلاق و ازدواج دائم است. لذا اگر مردي پس از عقد موقت از همسرش جدا شود يا بر اثر فسخ بين زوجين ، جدايي واقع گردد مشمول قاعده مزبور نخواهد بود.
1) اگر مردي همسرش را نـُه بار طلاق دهد به صورتي كه شش بار آن طلاق رجعي باشد اين زن براي هميشه براين مرد حرام مي شود كه اصطلاحاً به وي ( نه طلاقه ) گفته مي شود و محلل نيز در اين مورد كارسازنخواهد بود.
ج- موانع رضاعي ( شيري )
يكي از اقسام خويشاوندي ، قرابت ناشي از شيرخوارگي (رضاع) است.
بدين ترتيب كه اگر زني با شرايط ذيل به كودكي شير دهد بين آن كودك و زن نسبت مادر و فرزندي رضاعي پيش مي آيد و فرزندان آن زن نيز با شيرخواره ، خواهر و برادر رضاعي مي شوند و شوهر آن زن هم ، پدر رضاعي مي شود و شوهر آن زن هم ، پدر رضاعي وي محسوب مي شود و خلاصه برادر و خواهر آن زن هم دايي و خاله او به شمار مي روند و همين طور الي آخر.
شرايطي كه سبب قرابت ناشي از شيرخوارگي مي شود:
1) شير زن ناشي از حمل مشروع باشد.
2) شير، مستقيماً مكيده شود. لذا اگر شير در قاشق يا سرشيشه ريخته شود و به كودك داده شود فايده اي ندارد.
3) كودك لااقل 15 دفعه متوالي و يا در يك شبانه روز از شيربخورد. ضمناً نبايد دربين دفعات شير خوردن ، از غذا يا شير زن ديگري مصرف كند.
4) شيرخوردن كودك ، قبل از تمام شدن دو سالگي او باشد.
5) مقدار شيري كه خورده از يك زن و شوهر حاصل شده باشد.
بدين ترتيب خويشاوندي رضاعي ازحيث محرميت و ماهيت نكاح همانند قرابت نسبي است لذا همان گونه كه خواهر و برادر يا مادر و مادربزرگ نسبي محرم است ، رضاعي آن نيز محرم مي باشد ولي رابطه توارث بين آنان ايجاد نمي شود.
تذكر: اگر مادر بزرگي به نوه دختري خودش با شرايط مزبور شير دهد، مادر آن كودك بر شوهرش حرام مي گردد زيرا اين مادر بزرگ با اين كارش ، دخترش را به خواهر رضاعي نوه اش تبديل نموده و چون ازدواج با خواهر فرزند جايز نيست اين زن بر شوهرش حرام مي شود.
د- موانع متفرقه
1) گر مردي با علم به اين كه زني شوهر دارد يا درعِدّه طلاق يا وفات به سر مي برد وي را به عقد خود درآورد ، هم عقد باطل است و هم آن زن براي ابد به او حرام مي شود.
اما اگر مرد به موارد مزبور جاهل با شد يعني نداند زن ، شوهر دارد يا عِدّه اش تمام نشده و زن را به عقد خود در آورد عقد باطل است ؛ اما مي تواند پس از اتمام عِدّه ، زن را به عقد خود در آورد ولي اگربين آنها رابطه زناشويي نيز برقرار شده باشد، زن بر وي حرام هميشگي خواهد شد.
2) اگر مردي همسر دائمي اش را كه مسلمان و عفيفه است لِعان كند يعني به وي نسبت زنا دهد يا فرزندش را از خود نفي كند و اين كار را با شرايطي نزد قاضي انجام دهد بين اين زوجين براي هميشه جدايي واقع مي شود و بر هم حرام ابدي مي شوند.
3) اگر مرد يا زني در حال احرام ( حج) با فردي ازدواج كند و به حرمت اين كار هم آگاه باشد بين آن دو حرمت ابدي حاصل مي شود.
4) اگر مردي با زن شوهر دار يا زني كه در عِدّه طلاق رجعي است زنا كند آن زن براي هميشه به وي حرام مي شود.
تذكر: بعضي از فقها اين كار را موجب حرمت ابدي نمي دانند.
5) اگر مرد بالغ با پسري لواط كند مادرو خواهر و دختر آن پسر بروي حرام ابدي مي شوند؛ ولي مفعول مي تواند با مادر وخواهر ودختر آن مرد ازدواج نمايد.
6) ازدواج زن مسلمان با مرد غيرمسلمان باطل و حرام است و با علم به حرمت ، زنا محسوب مي شود ولي مرد مسلمان مي تواند با زنان كافر اهل كتاب ( مسيحي، يهودي و زرتشتي) ازدواج موقت نمايد و بعضي از فقها، ازدواج دائم را هم جايز مي دانند ولي ازدواج با زنان غير اهل كتاب ، جايز نيست.
تذكر: بعضي از فقها گفته اند چنانچه مرد مسلماني داراي زن مسلمان باشد بدون اذن همسر مزبور حق ندارد زن اهل كتاب را به ازدواج خود در آورد.
7) ازدواج بين پيروان مذاهب اسلامي مثل شيعه و سني اشكالي ندارد ولي جهت رعايت كفويت ، بهتر است هر دو از يك فرقه باشند.
هـ - رعايت مصالح كشور
1) ازدواج مرد ايراني با زن غير ايراني بلا مانع است ولي اگر زن ايراني بخواهد با مسلمان غير ايراني ازدواج كند شرعاً اشكالي ندارد ولي براي ثبت آن و رسميت داشتن بايد از دولت كسب مجوز كند و گرنه از نظر دولت اين ازدواج رسميت نخواهد داشت.
2) ازدواج ايرانيان عضو وزارت امور خارجه يا نيروهاي مسلح با غير ايراني ها ممنوع است و بايد قبلاً مجوز آن از دولت اخذ شود و گرنه هم موجب تعقيب اداري و هم عدم به رسميت شناختن آن خواهد شد ؛ اگر چه شرعاً صحيح است.
تذكر : مطالبي كه گفته شد بيشتر در مورد ايرانيان شيعه حاكم است و چون موضوع ازدواج از احوال شخصي محسوب مي شود در مورد اهل سنت و نيز اهل كتاب ، احكام شرعي مذهب خودشان رعايت خواهد شد ، مگر اين كه آنان شخصاً رضايت خود را بر اِعمال قوانين مدني ايران بر روابط شخصي شان اعلام نمايند.