تحقیق انواع شکل های ارتباط

تحقیق انواع شکل های ارتباط (docx) 15 صفحه


دسته بندی : تحقیق

نوع فایل : Word (.docx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحات: 15 صفحه

قسمتی از متن Word (.docx) :

انواع شکل های ارتباط اغلب تصور مي شود كه ارتباطات فقط بين دو نفر و بيشتر از دو نفر شكل مي گيرد. اما واقعيت امر چنين نيست. ارتباطات در شرايط مختلف و با گروه هاي مختلف شكل مي گيرد. گاهي با خود ارتباط برقرار مي كنيم، زماني كه با انساني ديگر و زماني كه با تعداد كثيري از انسانها. ارتباط با خود: اين ارتباط كه در اغلب افراد ،‌به ويژه افرادي كه چندان با ارتباطات و دانش ارتباطات آشنايي ندارند كمتر مورد توجه قرار مي گيرد ، و بر اساس اين ارتباط هر يك از ماابتدا با خودارتباط برقرار ميسازيم و آن عبارتست از اينكه جريان تفهيم و تفاهم را در درون خود انجام مي دهيم كه يك نوع ارتباط دروني است . ارتباط با ديگران: اين ارتباط فراگن و تفهيم و تفاهم و تسهيم معني بين يك شخص و انسان هاي ديگر ، حداقل يك نفر ديگر است . و اين ارتباط نيز مانند ارتباط با خود به دلايل گوناگوني مثل : حل مسائل خود با ديگران رفع تضادها و تعارضات ، رد و بدل کردن اطلاعات ، درک بهتر خود ، رفع نيازهاي اجتماعي همانند ، ‌نياز تعلق به گروه و دوست داشتن و دوست داشته شدن . ارتباط جمعي يا گروهي: ارتباط جمعي نوعي از ارتباط است كه بر اساس آن فرد با تعداد كثيري از انسان هاي ديگر ارتباط برقرار مي كند. اين ارتباط فراگرد تفهيم و تفاهم و تسهيل معني با شماره كثيري از انسان هاي ديگر است. مثل كانديداي انتخاباتي ـ استاد ـ سخنراني مذهبي و .... شناخت از خويشتن خويش: هر انسان خودر ا در شرايط گوناگون در وضع خاصي مي بيند. گاه بسيار كامياب و زماني شكست خورده و ناكام ،‌زماني خوشحال و ديگر بار غمگين ‌،اين احساس در همه حال وجود دارد زماني كه با خويشتن خويش تنهاييم. وقتي كه با دوستان و نزديكان خوش هستيم و آنگاه كه درمقابل سازمان ‌،جمع و جامعه ايم‌، در همه حال به خود مي انديشيم و به طريقي خود را در مركز تفكر قرار مي دهيم. خودآگاهي: اولين قدم در شكل دهي و شكل گيري مهارت هاي ارتباطي ما آگاهي از خويش و قوت به توانايي هاي خويشتن است متأسفانه بيشتر افراد از توانايي هاي خود بي خبرند و نمي دانند از چه توان بالايي برخوردارند آنان احساسات و عواطف خود راناچيز گرفته و آنها رادر برخي موارد در حداقل اقتدار تصور مي كنند همين نگرش در مورد ديگران نيز صادق جاري است . آموزش كودكان در فكر كردن قبل از انجام هر عمل و واكنش، ‌ممكن است يكي از اساسي ترين اجزاء در فرهنگ و بالاخص در فرهنگ ما باشد. آبراهام مازلو ، روانشناس صاحب نام ،‌ يكي از اولين كساني است كه به خودشناسي و مطالعه در مورد خويشتن توجه وافري مبذول داشته است . مازلو بر اين باور است كه انسان ها مي بينند اين چيزي شوند که بايد بشوند. او سلسله مراتبي از نيازهاي انسان ها شكل داده است كه تمام نيازهاي تا حدود انسان ها را در چند طبقه بندي نموده است: اولين دسته از نيازها‌، نيازهاي جسماني است اين نيازها هسته مركزي دوام و بقاء جسماني هر انسان است. هر انسان مي بايد بخورد و بنوشد تا زنده بماند. نياز جسماني با نياز به امنيت و ايمني تعقيب مي شود، به محض سير شدن شكم و رفع نياز هاي جسماني نياز ايمني مطرح مي شود كه از يك سو تداوم وضع موجود است (در آينده نيز بتواند سير شود) از سوي ديگر صيانت ذات و بودن در صحنه زندگي براي انسان مطرح است. نيازهاي جسماني و ايمني را نيازهاي اوليه گويند . چرا كه بودن يا نبودن آنها موجب بودن يا نبودن آدمي است. پس از اين نيازها، ‌نيازهاي اجتماعي مطرح مي شود. اين نيازها با پذيرش اجتماعي يعني دوست داشتن و دوست داشته شدن و مورد توجه قرار گرفتن همراه است. براي اينكه بهتر عمل كنيم و ارتباط بهتري با ديگران داشته باشيم مي بايد بياموزيم كه چگونه خويشتن را بشناسيم و به توانايي هاي خود قوت حاصل كنيم. مفهوم از خود: مفهوم از خود عبارتست از آگاهي و شعور يك فرد از بودن اساسي و كليت و ويژگي خود در مفهوم از خود تمام ادراكات جسماني، اجتماعي و رواني فرد در مورد خودش دخليلند. اين ادراكات خود نتيجه گذشته‌، حال و تجارب پيش بيني شده د رآينده و ارتباط با محيط پيرامون اوست و خود شامل انسان هايي است كه در زندگي او وارد مي شوند. اكثر پژوهشگران معتقدند كه مفهوم از خود از دو بخش عمده شكل گرفته است. تصوير به خود: يعني تصويري كه فرد از خود دارد به عبارت ديگر اينكه فرد چه فكري در مورد خود مي كند. حرمت به خود يعني احساسي كه ما در مورد خوشتن داريم و اينكه چه ميزان خود وضعيت خود را مي پسنديم. از لحظه اي كه متولد مي شويم و به عقيده برخي از دانشمندان حتي قبل از آن رفتاري كه ديگران با ما مي كنند بر بودن ما اثر مي گذارد و ما را بر آن ميدارد كه از خود مفهوم تصويري پديد آوريم. به عنوان يك كودك شيرخوار به پيام هاي غير كلامي مانند در آغوش فشردن، ‌بوسيدن و نوازش كردن پاسخ مي دهيم. زماني كه بزرگتر شديم و زبان آموختيم به پيام هاي كلامي هم پاسخ مي گوييم و آنرا در كنار پيام هاي غير كلامي قرار مي دهيم. به طور كلي ارزيابي والدين ـ كه كلامي و چه غير كلامي ـ در شكل گيري مفهوم از خود و به عبارت بهتر در خود فرهيختگي آنان نقش برجسته اي دارد. دورتي ال نولت در شعر زيبايي به خوبي اين تأثير را بيان داشته است و جا دارد والدين و دست اندركاران آموزش و پرورش بدان توجه بيشتري مبذول فرمايند: اگر كودكي با انتقاد كردن زندگي كند مي آموزد كه همه را محكوم كند. اگر كودكي با خشونت زندگي كند مي آموزد كه بجنگد. اگر كودكي مساوي زندگي كند، مي آموزد كه احساس گناه كند اگر كودكي با اغماض زندگي كند، مي آموزد كه بردبار باشد. اگر كودكي با تشويق ودلگرمي زندگي كند مي آموزد كه اعتماد به نفس داشته باشد. اگر كودكي با تمجيد زندگي كند ، مي آموزد كه قدردان ديگر باشد. اگر كودكي با عدالت زندگي كند مي آموزد كه همواره دادگر باشد. اگر كودكي با ايمني زندگي كند، مي آموزد كه ايمان داشته باشد اگر كودكي با تأييد زندگي كند، مي آموزد كه خود را دوست بدارد. اگر كودكي با پذيرش و دوستي زندگي كند ، مي آموزد كه به دنبال عشق در دنيا بگردد. اگر نيك در خود بنگريد خصائص و صفات خوب و بد بسياري را در خود مي يابيد. حركت به سمت ترقي و تعالي، ‌نزد تمام ارباب خرد‌، ملازم با تهذيب نفس از رذيلت ها و اكتساب فضيلت ها بوده و هست. اما حركت به سمت چنين مقصد رفيعي، ‌تنها آن هنگام كه شناختي جامع حاصل گردد. قرين كاميابي است، ‌شناخت معرفت به آنچه عامل رشد و تكامل انساني يا مانع آن است، ‌اولين نياز تعالي و ترقي انساني است. اخلاق و مذهب چارچوب هاي ارزشي، ‌اعتقادي و عملي را در اختيار ما مي گذارند. اما آنچه تطابق عمل ما را به چارچوبهاي آرماني ، اخلاقي و مذهبي مقدور مي سازد‌، علم است. علم در صدد پايه گذاري و ايجاد اخلاق و مذهب تازه نيست ، علم وسيله اي است كه تحكيم و تعميق مباني شناخت ما از اخلاق و مذهب، اين دو نهاد بنيادين و لازمه برتر حيات انساني را تأمين كند. اما دريك نگرش عالم علم ابزاري است كه هر طلبه طريقت انساني و وارستگي، ‌براي ارتقاء به كمال مطلوب خود بدان نيازمند است (کروبي ، 1378 . ص105). موانع برقراري ارتباط نقص سيستم هاي ارتباطي يا فقدان آن در محل هاي كار ناشي از موانع متعددي است كه در راه ايجاد آن وجود موانع عمده برقراري ارتباط را مي توان به سه دسته طبقه بندي نمود . موانع انساني: مهم ترين سد راه برقراري ارتباط بين انسان ها تفاوت ذاتي و اكتسابي آنهاست موارد زير از جمله تفاوت هاي عمده انسان مي باشد : الف- تفاوت در فرهنگ و ارزش هاي فردي ب – تفاوت در تصورات ذهني و ادراكي پ – تفاوت در ويژگي هاي احساسي و عاطفي ت- تفاوت در ميزان علم و دانش ج – تفاوت در بينش ايماني و اعتقادي موانع سازماني: الف ـ مشكلات سازماني از نظر روانشناسي (سازمان مثل انسان داراي شخصيت است) ب ـ مشكلات سازماني از نظر ساخت (اشكالات ناشي از وسعت سازمان و بعد سازمان اشكالات تخصص ـ اشكالات ناشي از روشن نبودن وظايف و مسئوليت ها) موانع فني: (عدم كفايت وسايل و تسهيلات ارتباطي – نبودن يك طرح صحيح و منطقي شبكه ارتباطات) عدم انتخاب بموقع رسانه و ابزار مورد نياز . عدم انتخاب روش مناسب براي ارسال پيام (كوتاهي در امر نگهداري وسايل خطوط ارتباطي) (زادگان ، 1379 . ص25-26) نقش ادراک در ارتباطات به علت آنکه افراد موقعيت و محرک هاي پيرامون خود را تعبير و تفسير مي کنند، اين امکان وجود دارد که از پديده واحدي ادراکات متفاوتي حاصل گردد. در ارتباطات اين امر مي تواند باعث شود که پيام واحدي به گونه هاي مختلفي درک شود. مثلاً کلمه آفرين براي يک شاگرد مدرسه نشان دهنده توفيق اوست، اما همين کلمه براي يک بزرگسال در سازمان اين معنا را ندارد. آموخته ها و تجربه هاي قبلي فرد بر ادراک او اثر مي گذارد. کارگري که به تجربه آموخته است که مديران در ابتداي ورودشان به دادن وعده و وعيد مي پردازند، سخنان آنان را با بي اعتمادي پذيرا مي شود. انسان آنچه را تهديد کننده ناخوشايند و غير قابل قبول باشد درک نمي کند و ناديده مي گيرد. مثلاً کارمندي که نتيجه ارزشيابي او ضعيف ذکر شده از درک آن ناتوان مي ماند و يا دستوراتي که با معتقدات فرد در تضاد است ناديده انگاشته مي شود. انسان در هر لحظه با محرک هاي مختلف مواجه است اما در جريان ادراک ، يک يا چند محرک خاص مورد توجه او واقع مي شوند. به عبارت ديگر فرد از ميان محرک ها براي ادراک، محرک هاي را انتخاب مي کند که به اين امر گزينش ادراکي مي گويند. گزينش ادراکي تحت تأثير عواملي چون ميزان شدت، تکرار، تازگي و تحرک محرک قرار داشته و تجربه و انگيزش و شخصيت نيز بر آن اثر مي گذارد. مثلاً صداي بلند سخنران از طريق بلندگو، حروف درشت يک خبر روزنامه ، يا تکرار يک پيام ، باعث مي شود توجه ما از ميان عوامل مختلف به آنها جلب مي گردد . گاهي اوقات انسان از پديده ها، ادراکي، کليشه اي دارد، بدين معنا که آنها را در طبقاتي قرار داده و همه را يکسان تلقي مي کند ، مثلاً همه حسابداران را کارکناني دقيق و محتاط، يا همه مديران را افرادي خشک و خشن فرض مي کنند. اين امر در ارتباطات موجب مي شود که پيام دريافت شده از اين افراد تحت تأثير خصوصيات تعميم داده شده در مورد آنان قرار گرفته و به درستي درک نشود . هر گاه ادراک يک خصوصيت، ساير خصوصيت ها را تحت الشعاع قرار دهد انسان دچار خطايي شده که آن را خطاي هاله اي مي گويند .مثلاً زماني که بد خط بودن فرد را به عنوان يک خصوصيت منفي به ساير خصوصيت فرد تعميم داده و او را از ساير جهات نيز منفي ارزيابي مي کنيم، دچار خطاي هاله اي شده ايم، در ارتباطات نيز خطاي هاله اي در گيرنده پيام موجب عدم ايجاد ارتباط صحيح مي گردد. هنگامي که مديري پس از دريافت گزارش در مورد يکي از کارکنان، به علت وجود يک نکته منفي ساير خصوصيات مثبت را نديده مي گيرد، به علت خطاي هاله اي در انتقال اطلاعات و ايجاد ارتباط دچار اشکال شده است. فرد ممکن است چيزي را درک کند که انتظار دارد، نه آنچه که واقعاً وجود دارد، به عبارت زير توجه کنيد : مؤسسه پژوهشها و تحقيقات کاربردي در بخش صنعت. از آنجايي که انتظار داريم پس از واژه پژوهش، تحقيق قرار داشته باشد واژه تحقيقات را غالباً تحقيقات مي خوانيم. البته اين امر در ارتباطات مي تواند باعث اصلاح پاره اي اغلاط املايي و تحريري گردد و گيرنده پيام بعضي از اشتباهات را اصلاح کند. 8- انسان پس از دريافت داده هاي مختلف آنها را در قالب هاي ذهني آنان که حاصل تجربيات و يادگيري هاي قبل از آنان است تکميل شده و درک مي شود. يا نامه هاي يکنواخت و منفي سازمان در پاسخ به شکايات کارکنان و ارباب رجوع باعث مي شود هر نامه اي که از طرف سازمان در پاسخ به شکايات صادر شود بدون خواندن کامل با محتواي منفي مورد استنباط قرار گيرد (فلاح ، 1381 . ص35). بازخور بازخور در فرايند ارتباطي عبارت است از برگشت نتيجه پيام به فرستنده پيام به طوري که فرستنده پيام از وضعيت ارسال پيام و نحوه دريافت و درک آن آگاه گردد. فرايند ارتباطي بدون وجود بازخور کامل نخواهد شد. در بازخور اطلاعاتي، گيرنده پيام بصورت فرستنده اي در مي آيد که پاسخ پيام را مطابق الگوي کلي ارتباطي براي فرستنده، اصلي ارسال مي دارد. بازخور اطلاعاتي ممکن است به اشکال مختلف در فرايند ارتباطي ديده شود. پاسخي که به يک نامه داده مي شود، رفتاري که از شنونده دستوري سر مي زند و حالتي که پس از شنيدن خبري در چهره شنونده بوجود مي آيد، همه مي تواند بازخوري براي فرستنده پيام به شمار آيند. بازخور اطلاعاتي در فرايند ارتباطي نقش بسيار موثري دارد و از اين طريق است که فرستنده پيام مي تواند از دريافت صحيح پيام مطمئن شده و در صورت وجود موانعي در راه ارتباط، نسبت به رفع آنها اقدام نمايد و از سوء تفاهمات احتمالي جلوگيري کند. فرايند ارتباط که فاقد بازخور مي باشد، در واقع نوعي ارتباط يک جانبه و يک طرفه است در ارتباط يک طرفه فرستنده پيام به ارسال پيام اقدام مي کند و توجهي به پاسخ يا انعکاس پيام ندارد. البته واضح است که اگر پيام ها به مقصد برسند انعکاس هايي را به همراه دارند که بازخور آنها به شمار مي آيد، منتها در ارتباط يک طرفه فرستنده به اين انعکاس ها توجهي مبذول نمي دارد و از اين جهت اين گونه ارتباطات را يک جانبه يا يک طرفه ناميده اند. به عنوان مثال سخنراني که به ايراد مطالب کسل کننده اي پرداخته، از چهره هاي خسته و کسل و از خميازه و دهن دره هاي شنوندگان خود بايد دريابد که نتيجه سخنان او در مستمعان چگونه است. در اين حالت بازخوري براي پيام سخنران وجود دارد اما اگر او توجهي به آن ننمايد ارتباط يک طرفه به حساب مي آيد. در ارتباط دو طرفه، فرستنده يا گيرنده پيام در ارتباط با هم بوده و با يکديگر پيام در ارتباط با هم بوده و با يکديگر به مبادله اطلاعات مي پردازند. در تبادل اطلاعات که بازخور را به وجود مي آورد، گيرنده و فرستنده نقش خود را عوض کرده و يکبار به ارسال پيام در نقش فرستنده و بار ديگر به دريافت نتيجه پيام در نقش گيرنده مي پردازند، و اين عمل را تا آنجا که لازم باشد تکرار مي کنند. براي آگاهي از اهميت بازخور در فرايند ارتباطي و مقايسه ارتباطات يک طرفه بودن بازخور يا ارتباطات دو طرفه که داراي بازخور مي باشند، بررسي هاي فراواني انجام شده است چگونگي انجام يک نوع از اين بررسي ها به شرح زير است: فردي به عنوان فرستنده پيام انتخاب مي شود و الگويي در اختيار او قرار داده مي شود در اين الگو طرز چيدن شش مستطيل مشخص شده است به گيرنده يا گيرندگان پيام نيز شش مستطيل مقوايي داده مي شود فرستنده پيام بدون آنکه بتواند از گيرنده يا گيرندگان پيام اطلاعي کسب کند با طرز کار آنها را ببيند بايد به وسيله ارتباط کلامي به آنها بگويد که اين مستطيل را مطابق شکل نمونه د رکنار هم قرار دهند در اين نوع ارتباط که ارتباطي يک طرفه و بدون بازخور است نتايج حاصل و زمان معروفه جمع آوري مي شود. در بخش دوم آزمايش ، فرستنده پيام مي تواند نتيجه کار گيرندگان پيام خود را ببيند و آنها نيز از او سوالاتي کرده و او آنها را راهنمايي کند. در اين نوع ارتباط دوطرفه و بازخور مي باشد نتايج حاصل با نتايج بخش قبلي مقايسه ميشود . بر اساس اين آزمايش ثابت شده است که : ارتباط يک طرفه نياز به زمان کمتري دارد در حالي که ارتباط دو طرفه زمان بيشتري را به خود اختصاص مي دهد. ارتباط دو طرفه دقيق تر و صحيح تر بوده و وجود بازخور باعث مي شود گيرندگان پيام بتوانند بالاخره طرز صحيح چيدن مستطيل ها را دريابند. اطمينان خاطر و اتکاي به خويشتن گيرندگان پيام در ارتباط دو طرفه بيشتر است و ميزان ترديد و ناآگاهي در آنان به علت وجود ارتباط متقابل بسيار کم است . در ارتباط دو طرفه اگر فرستنده پيام نتواند منظور خود را به روشني بيان کند مورد سوالات فراوان قرار مي گيرد تا ابهامات گيرندگان کاملاً رفع شود . ارتباط يک طرفه منظم است ، اما ارتباط دو طرفه به علت وجود سوالات غير قابل پيش بيني نامنظم بوده و شلوغ تر مي باشد. با توجه به نتايج حاصله از اين بررسيها، هر گاه در سازمان ارتباطات سريع مورد نظر بوده و اين اطمينان وجود داشته باشد که پيام به سادگي قابل فهم است ، مي توان از ارتباط يک طرفه بهره جست. به فرض اگر مدير سازمان بخواهد موضوع جزئي و ساده اي را سريعاً به اطلاع همه کارکنان برساند و محتواي پيام به گونه اي است که درک آن به سهولت براي همه ميسر مي باشد ، مدير مي تواند از ارتباط يک طرفه استفاده کند . همچنين اگر برقراري نظم در ارتباطات و اجد اهميت باشد و امکان پرسش و پاسخ وجود نداشته باشد مانند سخنراني ميان يک جمعيت کثير، ارتباط يک طرفه بهترين راه برقراري نظم موثر است . اما در مواردي که پيام بايد دقيقاً درک شود و محتواي آن هم مسائل پيچيده اي است که براي روشن شدن نيازمند سوال و جواب مي باشد ، بايد از ارتباط دو طرفه کمک گرفت همچنين زماني که فرستنده ، پيام مايل است که از چگونگي دريافت و درک پيام ، آگاه شود بايد از ارتباط دو طرفه استفاده کند تا از طريق بازخور و برگشت نتيجه پيام اين آگاهي برايش حاصل گردد. همان طور که اشاره شد اگر با دقت به مسأله بنگريد شايد هيچ ارتباطي يک طرفه نباشد ، زيرا به هر حال گيرندگان پيام اگر آن را دريافت کنند واکنشي از خود نشان مي دهند که فرستنده را از نتيجه کارش مطلع سازد. در اينجاست که حتي سکوت نيز مي تواند براي فرستنده پيام گويا و معني دار باشد (فلاح ، 1381 . ص37). عوامل يک ارتباط موثر چه مي تواند باشد ؟ اين عوامل را به قرار زير مي توان پيشنهاد کرد: 1)کامل بودن 2) به اندازه بودن 3) توجه به نياز ارتباطي 4) استحکام داشتن 5) روشني و شفافيت 6) احترام و نزاکت 7) صحيح بودن به عوامل فوق مي تو ان مواردي مانند آمادگي پذيرش ارتباط داشتن ، فرهنگ و توانايي در که ارتباطات و به موقع نتيجه گيري کردن و در ارتباط «فعالانه» عمل کردن و نيز اضافه کرد. نتيجه ارتباط تأثير گذاري و ايجاد تغيير مطلوب رفتاري با نگرشي در گيرنده است. وقتي که صحبت از تأثير گذاري مي شود در واقع صحبت از فرد يا سازمان ديگري به انجام کار و يا فعاليتي دارد در حالي که سازماني ثاني کنترل و يا حرف آخر را در مورد فرد اوليه ندارد . رفتار تأثير گذار چيست؟ رفتار تأثير گذار رفتاري است مستقيم و صادقانه که احترام و اطمينان را القاء مي کند. در اين نوع رفتار خواسته ها ، نيازها و حقوق فرد با نيازها و حقوق ديگران انطباق مي يابد و در واقع يک موقعيت «برنده – برنده» خلق مي شود. به اين معني که فرد با واسطه توافق بر فرد ديگر تأثير مي گذارد که در نتيجه آن نه تنها خود در آن ارتباط برنده مي شود بلکه با آزاد گذاشتن طرف مقابل براي برنده شدن او را متمايل به قبول تأٍثير مي کند. تأثير گذاري به (مديريت) احتياج دارد. به عبارتي تأٍثير در ديگران به هر منظوري که انجام شود بايد مانند هر برنامه مديريتي ديگر با برنامه ريزي همراه و تفکر در مورد آن روش مند بوده و قصد و اهداف آن روش و به خوبي درک شده باشد. گاري پولک در کتاب «رهبري در سازمانها» تأثير گذاري را به عنوان فرايندي که رفتار شخص را مورد تغيير و يا تحت تأثير قرار مي دهد تعريف مي کند . او تاکتيک هاي تأثير گذاري را به ترتيب زير طبقه بندي مي کند: پيگيري منطقي ، جذابيت ، مشاوره ، تعريف و تمجيد ، محبوبيت فردي ، داد و ستد ، کمک هاي خارجي ، قدرت ، اختيار و فشار . محققان ديگر شيوه هاي مانند جلب ترحم، مخالفت با تمام حرکات و انديشه هاي طرف مقابل، ايجاد تسهيلات، همکاري و تعاون، و خود را به ظاهر تسليم نشان دادن را نيز به اين ليست اضافه کرده اند (عباس زاده ، 1380 . ص 65 ). نقش بيان موثر در ارتباطات بيان در واقع قوي ترين وسيله ارتباطي انسان ها و ابزار اصلي در تأثير گذاردن بر ديگران است. به کمک کلمات، اهداف، احساسات و آرزوهاي خود را براي ديگران بيان مي کنيم. براي برقراري ارتباطي درست و نافذ بايد لغاتي را انتخاب کرد که مستقيم، صادقانه، مناسب و محترمانه باشد. بعضي از لغات عليرغم ساختارشان که ممکن است بسيار مثبت هم به نظر آيد با اين ضوابط همگون نيستند و نمي توانند فکري نافذ را انتقال دهند. لغات فقط يک قسمت ار ارتباط تأثير گذار است و دقت در انتخاب و کاربرد آن مهارتي است که هر فردي بايد داراباشد. سخنران سپس پرسيد چه کنيم تا بيان موثري داشته باشيم آنگاه در پاسخ به پرسش خوداين موارد را برشمرد: دقيق و مشخص حرف بزنيم. از برچسب زدن و قضاوت کردن پرهيز کنيم. واقع بينانه حرف هايمان را بزنيم . مخاطب را به نتيجه تصميم گيريها هدايت کنيم. نظراتمان را کوتاه و صادقانه بيان کنيم . نيازهاي مخاطب را در ارتباط کلامي درک کنيم. شخصيت مخاطب را در ارتباط به حساب مي آوريم. گوش دادن از موارد مهم در ارتباط مطلوب است، وي در اين زمينه گفت : گوش دادن از ابزاري است که در ارتباط بايد به خوبي از آن استفاده شود . کارل راجز مي گويد : گوش دادن يعني درک بهتر مخاطب و ايجاد شرايطي که او هم شما را بهتر بفهمد . به عقيده وي رابطه واقعي زماني ايجاد ميشود که به خوبي به سخنان مخاطب گوش داده تا به طرز تلقي و نقطه نظرات او واقف شده احساس و قالب ارجاعي و نتايجي را که مي خواهد بگيرد درک کنيم. او مي گويد بايد زماني لب به سخن باز کرد و نقطه نظرات را ابراز کرد ابتدا اطمينان حاصل کنيم نقطه نظرات و احساسات طرف مقابل را به دقت شنيده و درک کرده باشيم . سرچشمه بسياري از مشکلات ارتباطي عدم توجه به سخنان گوينده است و براي برقراري ارتباط موثر تنها شنيدن سخنان ديگران کافي نيست. آنچه مهم است کيفيت گوش دادن است (منبع قبلي ، 1380 . ص66). .

نظرات کاربران

نظرتان را ارسال کنید

captcha

فایل های دیگر این دسته