تحقیق بازتاب تحولات سياسي در مجلس چهارم شورای ملی (docx) 19 صفحه
دسته بندی : تحقیق
نوع فایل : Word (.docx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحات: 19 صفحه
قسمتی از متن Word (.docx) :
بازتاب تحولات سياسي در مجلس چهارم شورای ملی
1ـ مجلس چهارم؛ ظهور و قدرت گيري رضاخان
در آخرين سال فترت ميان مجلس سوم و چهارم، كودتاي سوم حوت 1299 ه.ش به رهبري سيدضياءالدين طباطبايي، مدير روزنامه رعد و رضاخان ميرپنج اتفاق افتاد. بعد از وقوع كودتا فرمان نخست وزيري سيدضياء از سوي احمدشاه صادر گرديد. كابينه مذكور به علل مختلفي از جمله برقراري حكومت نظامي، قطع مخابرات تلگرافي و پستي بين پايتخت و ساير ولايات و سانسور شديد آنها، توقيف عده بسياري از معاريف مورد تنفر عامه قرار گرفت. به همين دليل در تاريخ 14 شوال 1339 بيانيهاي از سوي عدهاي از وكلاي مجلس چهارم تحت عنوان «بيان حقيقت» منتشر شد و حكومت سيدضياءالدين را نامشروع خواند.
عملكرد سيدضياءالدين طباطبايي در دوران سه ماهه رياست وزرايياش به حدي مورد نكوهش قرار گرفت كه از آن به عنوان كابينه سياه نام بردهاند و دست اندركاران حكومت وي بعداً مورد سوء ظن قرار گرفتند؛ چنان چه اعتبارنامه چند تن از وكلاي مجلس چهارم به دليل عضويت در كابينه وي به تصويب نرسيد. در حاليكه همدستان سيدضياءالدين به جرم قيام عليه حكومت ملي مورد تعقيب و حتي توقيف واقع ميشدند، از سردار سپه به عنوان يكي از اركان كودتا و همكار سيدضياءالدين نامي به ميان نميآمد و وزير جنگ دائم كابينههاي مختلف بود. جالب اينجاست كه بعد از افتتاح مجلس و مستحكم شدن جاي پاي خود در وزارت جنگ با انتشار بيانهاي خود را مسبب واقعي كودتا خواند و بنابر نوشتههاي بهار«بالاخره حالي كرد كه كسي من بعد حق ندارد در باب كودتا و علل و اسباب و موجبات آن هرزه در آيي كند و رفته رفته چنانكه ببايد فريادها خاموش گرديد و خصمان حرون رام شدند.»
سردار سپه بعد از كودتا با درايت و جاهطلبي و پشتكار خود، رشد سياسي پيدا نموده و صحنه سياسي را اشغال نمود. به طوري كه در پايان مجلس چهارم به قدرت بلامنازعي تبديل شده بود كه احمد شاه چارهاي جز صدور فرمان نخستوزيري وي نداشت. سردار سپه در تمام كابينههاي مقارن مجلس چهارم به سمت وزرات جنگ منصوب شد و با اقدامات گوناگون، موقعيت خود را در عرصههاي مختلفي تحكيم بخشيد، نصرالله انتظام به قدرت بيحد و حصر رضاخان و عضويت ثابت وي در كابينهها اشاره مينمايد، آنجا كه مينويسد: «تا زماني كه از دولتي راضي بود و تقاضاهاي مادي و معنوي كه براي اصلاح و تكميل قشون داشت، برآورده ميساختند، سركارميماندند. ولي به محض اين كه مختصر سرپيچياز اطاعت ميكردند ويا از عهدة انجام توقعات بر نميآمدند، به عذر و بهانهاي واژگون ميگشتند.»
در رياست وزرايي اول قوامالسلطنه، اختلافاتي ميان وي و سردار سپه ايجاد گرديد. قوامالسلطنه تلاش بسياري براي افزايش توان مالي ايران آغاز نموده بود. با ظهور و قدرتگيري رضاخان و اختصاص بيش از نيمي از بودجه كشور به وزارت جنگ، تلاش وي براي در اختيار گرفتن قواي قزاق و ژاندارمري و ادغام آنها عليرغم ميل قوامالسلطنه، اختلاف آن دو شكل گرفت. هر چند بسياري قوامالسلطنه را مهمترين وزنه براي مقابله با سردار سپه ميدانستند وليكن رويدادها نشان داد كه قدرت وي فقط بيشتر از افرادي نظير مشيرالدوله و مستوفي الممالك بود و گرنه وي نيز نتوانست در مقابل سردار سپه مقاومت جدي نشان دهد. اختلافات آنها به جايي رسيد كه احمد شاه براي رفع اين مشكل واسطهگري نمود. عينالسلطنه پيرامون اين موضوع مينويسد : «بيرون آمديم از حال طهران پرسيدم. رضوي خوب نميگفت : ميگفت تمام اختيارات را سردار سپه در دست گرفته و هر چه پول است، او ميخواهد، چنانچه با قوامالسلطنه برهم زدند و شاه فوراً به شهر آمد. ميان آنها را اصلاح داد قوامالسلطنه ميخواهد حكام نظامي قزاق را تغيير بدهد. او به هيچ وجه راضي نميشود. حتي در تمام وزارتخانهها قزاق گذاشته و كنترل نموده. عصر هرچه پول جمع شود آن صاحب منصب برداشته و به قزاقخانه ميبرد. اين ترتيب باشد، ادارات بر هم خواهد خورد.»
سردار سپه در زمان رياست وزرايي مشيرالدوله جهت تحكيم بيشتر قدرت خود، محمدطاهرخان افسر متقاعد قزاق را براي نظارت انبار غله مركزي فرستاد. اين در آمد بردرآمد اداره تحديد ترياك و تمبر و باندرول كه از زمان سيدضياءالدين به اداره قشون تخصيص يافته بود، افزوده گشت. رضاخان در اين اقدام فكر صاحب اختيار بودن نان شهر را نيز داشت. در زمان مشيرالدوله وقايعي فراواني در سطح شهر رخ داد كه اوضاع مغشوش و نابساماني را به دنبال آورد. مستوفي آنها را تلاش سردار سپه براي تخريب چهره مقبول و وجيهالمله مشيرالدوله در سطح شهر ميداند. با ايجاد حكومت نظامي، عدهاي از نويسندگان در سفارت روس و مجلس متحصن شده و خواستار اجراي قانون اساسي و لغو حكومت نظامي شدند. بعد از درج مطالبي پيرامون اختلاسهاي سردار اعتماد رئيس قورخانه و اعتراض به بعضي افسران كه از موقعيت خود سوء استفاده كرده بودند. سردار سپه تقاضاي توقيف روزنامه را از مشيرالدوله خواستار شد و به او پيغام داد : يا روزنامه حقيقت را توقيف ميكنيد يا ميسپارم كه ديگر به دربار راهتان ندهند. مشيرالدوله استعفاي خود را تلگرافاً به شاه اطلاع داد. استعفاي وي با مخالفت مجلس روبهرو شد و شاه دوباره پيشنهاد ابقاء در پست را به وي ارائه داد. عينالسلطنه در اين باره مينويسد : «به واسطه تمايل مجلس كه اعليحضرت استفسار نموده بودند و به خواهش شاه، مجدداً مشيرالدوله قبول رياست وزراء را نمود با همان وزراي سابق. سردار سپه نيز عذر خواسته و گفته است در پيغام من سوء تفاهم شده، من گفته بودم، روزنامه نويسها فردا شما را راه نميدهند.» با ايجاد مشكلاتي از اين قبيل تقاضاي مشيرالدوله مبني بر تشكيل كميسيون 12نفره براي اجراي بهتر برنامههاي دولت به تصويب مجلس رسيد، با وجود اين دولت مشيرالدوله نتوانست مقاومت چنداني نمايد و سقوط كرد.
يكي از وقايعي كه مقارن مجلس چهارم رخ داد و بر اعتبار و نفوذ سردار سپه افزود، فتح قلعه چهريق توسط وي بود. در پي فتح قلعه چهريق و پايان گرفت فتنه اسماعيل آقاسميتقو، مجلس ابراز خرسندي خود را به اين موضوع نشان داد. نمايندگاني چون سيدالمحققين و سليمانميرزا به اهميت اقدام وزير جنگ اشاره كرده و از وي در جلسه علني مجلس تقدير و تشكر نمودند.
با افزايش روزافزون قدرت سردار سپه، مجلس چهارم تصميمي مبني بر محدود نمودن سردار سپه اتخاذ نمود. قوامالسلطنه نيز از اين موضوع استقبال كرده و در جلسه خصوصي مجلس عدهاي از وكلاي ناراضي طرح استيضاح وي را مطرح نمودند. وليكن مدرس از ميان بردن سردار سپه را خلاف مصالح كشور دانست و معتقد بود سردار سپه را نبايد از ميان برد، بلكه بايد قلاده به گردن او انداخت و در چهارچوب حكومت مشروطه او را نگه داشت و از لياقت و استعداد و استبداد نظامي او استفاده كرد. مكي نيز پيرامون استيضاح و مخالفت مدرس مينويسد : «... اشكالاتي در كار بود كه نميتوانستند او را استيضاح نمايند. به اين معني كه در آن موقع كه مدرس، ليدر اكثريت و پشتيبان كابينه قوامالسلطنه بود. سردار سپه را معناً تقويت ميكرد و خود سردار سپه هم عدهاي طرفدار در مجلس براي خود ايجاد كرده بود. به اين ترتيب استيضاح سردار سپه مشكل و غير عملي به نظر ميرسيد.»
فعاليتهاي غيرقانوني شهرباني و ژاندارمري، كاسته شدن امكان فعاليت آزاد سياسي و روزنامهنگاري، افزايش پياپي سهم ارتش در بودجه سالانه كسب اعتبارات مالي غيرقانوني وزارت جنگ در نهايت منجر به بلند شدن صداي مجلس شد و نطق معتمدالتجار نماينده تبريز و يكي از بازاريان معتبر گرديد. وي در نطقي شديداللحن و بدون ذكر نام سردار سپه به اقدامات وي جهت قبضه كردن قدرت و ايجاد رعب و وحشت در مناطق چون آذربايجان اعتراض نموده و از نقض قانون اساسي و اجراشدن ساير قوانين شكايت نمود. وي همچنين از اين كه جلسات مجلس صرف جزئيات شده و اوقات گرانبهاي آن تلف ميشود، در حاليكه دشمنان آزادي به نقشههاي خود را توسعه ميدهند. اظهار تاسف نمود. معتمدالتجار با اعتراض به توقيف غيرقانوني جرايد و مديران آنها، اذعان نمود كه مظالم دوره فترت در حال تكرار است. وي در سخنان خود تاكيد نمود كه دولت مشروطه بايد حكومتهاي نظامي را مرتفع نموده و اجازه دخالت وزرا را در حيطه وظايف يكديگر ندهد. وي از اقدامات علني بر ضد مشروطيت و قوانين اساسي شكايت نموده و از توسعه دايره حكومت نظامي تا آخرين نقطه شهري كشور اظهار تعجب و تاسف نموده و در نهايت پيشنهاد تشكيل هئيتي از سوي مجلس براي رسيدگي به اوضاع مملكت ارائه نمود. مدرس نيز طي نطقي پيكان اعتراضات معتمدالتجار را متوجه رضاخان دانست و اظهار داشت : «... مگر شما ضعف نفس داريد. چرا حرف نميزنيد، و دل خودتان راميلرزانيد... ما كه از رضاخان ترس نداريم، چرا حرفهاي خودمان را در پرده بگوييم؟ بايد بدون ترس و بيپرده گفت ما كه قدرت داريم سلطنت را تغيير بدهيم، قدرت داريم رئيس الوزراء را عزل كنيم، رضا خان را هم تغيير ميدهيم. كاري ندارد، وقتي تصميم بگيريم و بنا شود همچو قطعه قطعهاش ميكنيم كه كانه از مادر متولد نشده باشد. هر وقت تصميم بگيريم، هر كاري بخواهيم، ميتوانيم بكنيم.» و در مورد رضاخان گفت : «آقاي وزير جنگ يك محاسني دارد و يك مضاري. منافع و مضارش را با هم بسنجيد والا تغيير او اهميت ندارد... عقيده من درباره وزير جنگ اين است كه منافعش اساسي است و مضارش فرعي، بايد سعي كرد كه معايب او را رفع و منافع او زياد شود تا مملكت استفاده بكند.»
بعد از نطق مفصل و مشروح معتمدالتجار كه انعكاس عجيبي در خارج از مجلس پيدا كرد، سردار سپه استفعاي خود را اعلام نمود.«يكي از سلاحهايي كه رضاخان هنگام مواجهه با مخالفت مجلس يا هئيت دولت به كار ميبرد، تهديد به استفعا بود. رضاخان بارها از اين حربه استفاده كرد، به طوري كه به صورت رويدادهاي شش ماه يك بار درآمد و اين كار آن قدر ادامه داد تا اين كه قدرت مطلق به دست آورد.» مليكف معتقد است كه رضاخان با از دست دادن پشتيباني بخش بزرگي از مجلس و ترس از همدستي قوام و مدرس براي به زير كشيدن وي از وزارت جنگ، تاكتيك خود را عوض كرده و در مجلس حاضر شد. بعد از استعفاي سردار سپه بهار در روزنامه نوبهار با اظهار تأسف نوشت: «ما از استفعاي آقاي وزير جنگ همان قدر متاسفيم كه از بعضي كارهاي ايشان و مامورين ايشان، ما و هر ايراني ميل داريم كه وزير جنگ ما از حدود وزرات جنگ و فرماندهي كل تجاوز نكرده و حتي الامكان در خزانه قشوني بيشتر وقت نموده به عمليات مستخدمين لشكري زيادتر دقيقتر شوند و زيادتر خزانه عمومي ملت را مراعات نمايند ما ميخواهيم كه در كارهاي وزارت داخله و ماليه به هيچ وجه دخالت از طرف لشكريان به عمل نيايد، تا كمتر مضار فرعي براي اين اداره لشكري فرض شود، ما دوست داريم كه حكومتهاي نظامي با بودن مجلس لغو شود تا بيجهت كسي حق جمله مجلس و به وزرات جنگ نداشته باشد. ما آرزو داريم كه نظاميان خانه مردم را برخلاف قانون محاصره نكرده و در مسايل حقوقي، ولو به حق متعرض كسي نشده، دندان روزنامه نويس را كه ميتوان زيان او را به حكم قانون بست با مشت تعصب خرد ننمايند. براساس تلگرافي كه در اين زمان از تهران به سفارتخانه فر انسه فرستاده شدهاست. رضاخان از دوران مبارزه و اعمال ديكتاتوري و سازش راه دوم را برگزيد : «... بدين صورت سردار سپه در حالتي قرار گرفت كه دو راه بيشتر نداشت، يا اين كه ميبايست مجلس را قانع سازد و در آينده فقط به موارد و مسايلي كه به او مربوط ميشود بپردازد و به طور نظامي اكتفا نمايد و يا اين كه راه ستيز و سرسختي را پيش بگيرد و تسليم نشود و ديكتاتوري به خرج دهد... اما در پايان معركه پندهاي دوستان مشفق در او موثر افتاد و سر به راه قانون نهاد... و با تلاش مجلس شوراي ملي آشتي كرد و بدين سان توافقي بين دولت و ملت حاصل گرديد.»
وزير جنگ در جلسه 154 در مجلس حاضر شد و به دفاع از خود پرداخت. وي مطلبي را كه قبلاً آماده نموده بود، بدين شرح قرائت نمود: «چنان كه خاطر نمايندگان محترم سابقه دارد، در تاريخ 13 شهر صفر، يكي از نمايندگان محترم آذربايجان لايحه اعتراض آميزي در مجلس قرائت نمود كه خلاصه آن محتوي بر عدم تطبيق اصول مشروطيت با اوضاع جاريه بود و در پايان خطا به مذكور يك نفر ديگر از وكلاي محترم مدلول لايحه سابق الذكر را كه به طور كلي نوشته بود، تاويل به شخصيات كرده و اين جانب را مخاطب قرار دادند كه البته از نظر نمايندگان فراموش نشده است و بالاخره منافع و مضاري را در مورد عمليات بنده قائل شده بود كه لازم است از يكديگر تفكيك شده، حقايق در پيشگاه جامعه روشن گردد. آن قسمت از منافع عمليات اين جانب كه نماينده محترم هم اقرار كردهاند، چون هيچ وقت خودپرستي آن را نداشتهام كه نظريات شخصي را قائم مقام عمليات ملي خود قرار دهم به كلي از اين موضوع صرفنظر نموده و هر چه هست به فكر و نظر و حكومت و حكميت مجلس واگذار ميكنم : اگر خوب بوده يا بد ديگران بهتر ميتوانند قضاوت نمايند. اما در قسمت راجع به مضار كه موجب تصورات و توهمات شده، بديهي است اگر خلاصه اعتراضات مغرضين را تفكيك كرده و به فصول جداگانه تجزيه نمائيم، زياده از دو سه موضوع نخواهد بود. اول موضوع حكومت نظامي است كه اعتراض نمايندگان را ايجاب كرده است. اكنون با احساساتي كه از طرف نمايندگان محترم مشاهده ميشود حكومتهاي نظامي من بعد علي الاصول ملغي خواهد بود. اعتراض دوم راجع به نظارت وزارت جنگ است در اداره ماليات غيرمستقيم و خالصجات كه در اين جا من نميخواهم وارد جزئيات شوم زيرا مطالبي مبادله خواهد شد كه شايد از نقطه نظر موقعيت مملكت مقتضي نباشد و از همين امروز تجزيه اين دو اداره را از وزارت جنگ رسماً اعلام ميدارم.»
مؤتمنالملك، رياست مجلس طي نطقي به اقدامات حسنه وزير جنگ اشاره كرد و با تاكيد بر عدم سوء نيست نمايندگان نسبت به وي، مجلس را نسبت به وي و خدماتش قدرشناس دانست. مؤتمنالملك با يادآوري فتح قلعه چهريق و ابراز تشكر نمايندگان بر ادعاي خود مبني بر حسن نيت وكلا نسبت به وزير جنگ صحه گذاشت. وي بر بيغرض بودن نمايندگان نسبت به سردار سپه تاكيد كرد. جالب اينجاست كه در تمام مدت نطق رياست مجلس، وكلا صحبتهاي وي را تاييد نمودند. مؤتمنالملك در خاتمه اظهار داشت : «در پايان عرايض خود اين را بايد عرض كنم كه دو محل يعني خالصه و ماليات غيرمستقيم كه تا حال در تحت نظارت وزارت جنگ بود، وجوهي كه از آنجا عايد ميشد، اين وجوه اقل وجوهي بود كه براي اعاشه يومية قشون لازم بود، حالا كه به وزارت ماليه تسليم ميشود و مجلس شوراي ملي هم به وجود قشون اهميت تمام ميدهد، اين همراهي و مساعدت، البته نبايد به حرف باشد، بايد مساعدت فعلي و عملي باشد (صحيح است) بايد وجوهي كه ميرسد، كمافيالسابق به وزرات جنگ برسد (صحيح است)»
بهار با ابراز تاسف از بينتيجه ماندن اعتراض مجلس ياد ميكند و آن را نخستين جنبش بر ضد خود سري و ديكتاتوري رضاخان ميداند : «اين بود نخستين جنبش كه بر ضد خودسري و ديكتاتوري از طرف نمايندگان صف اقليت بروز برسد و چون هنوز قدري زود بود و شاه و رجال كشور به خدمات سردار سپه اميدوار بودند و گمان داشتند كه ميتوان وي را تعديل نمود. جنبش مزبور بينتيجه ماند و از طرف خود اقليت مجلس و جرايد هوادار ايشان نيز حرارتي به كار نرفت... مجلس با وزير جنگ صلح كرد و رجال مملكت حتي وليعهد و رئيس مجلس و ساير بزرگان با اين صلح و سازش همراه شدند و توقع بدين دليل از كف رفت و آن فرصت فوت شد.»
اين تجربه رضاخان را به نزديكي با مجلس واداشت و بنابر نوشته مستوفي از تنگ خالي ترسيده و خود را به حزب سوسياليست نزديك و به وسيله بعضي افراد روابطي با سران اين حزب (سليمانميرزا و سيد محمد صادق طباطبائي) برقرار نمود.
حزب سوسياليست با برقراري ائتلاف با حزب راديكال و موسس اين حزب، علياكبرخان داور، زمينه مساعدي براي جذب عدهاي از اكثريت را فراهم نموده و آنها را به اقليت رسانيدند. بدون شك رضاخان به اهميت ارتباط با مجلس پيبرده بود و از اين طريق نيز، بالاخره به قدرت رسيد. وي ابتدا از راه ائتلاف با حزب محافظهكار اصلاح طلب در اين راه گام نهاد. وليكن در اواخر مجلس اين ائتلاف به هم خورد. در واقع رضاخان صرفاً از طريق خشونت، نيروي نظامي، ترور و دسيسههاي نظامي به قدرت نرسيد، بلكه از طريق ائتلاف با گروههاي مختلف درون و بيرون مجلس چهارم و پنجم به اين هم دست يافت. آبراهاميان، احزاب فوق را چنين برميشمارد : محافظهكاران حزب اصلاح طلب، اصلاح طلبان حزب تجدد، راديكالهاي حزب سوسياليست و انقلابيون فرقه كمونيست. نكته جالب اين كه در راستاي بدست آوردن جاي پاي محكم، وي از ميلسپو، رئيس مستشاران مالي آمريكايي نيز وعده پشتيباني گرفت.
جريانهاي عمدهاي در ميان سياستمداران و نمايندگان مجلس وجود داشت كه هر كدام عكسالعمل و ديدگاههاي خاصي به اقدامات رضاخان داشتند. اين افكار منجر به شكلگيري چهار جريان عمده شد : «1- مدرس و هوادارانش كه زودتر از ديگران به نيات رضاخان پي برده و معتقد بود كه فقط كسي مثل قوام ]السلطنه[ از پس او برميآيد. 2- مشروطه خواهان ملي كه طرفدار اشخاصي مانند مشير]الدوله[ و مستوفي]الممالك[ بودند اما قدر توفيق رضاخان را هم در ايجاد ثبات و امنيت ميدانستند. 3- دموكراتهاي پيشين و سوسياليستها كه بهگونهاي كمابيش متناقض هم طالب آزاديهاي مدني بودند و هم خواهان ثبات و نوسازي و وصول به هدفهاي دوم را در گرد وجود رضاخان ميديدند. 4- ناسيوناليستها و تجدد خواهان تندرو كه همچون سوسياليتها، گروه اول را مرتجع ميدانستند و گروه دوم را بياراده و ناتوان. در نتيجه رضاخان نزد ناسيوناليستهاي تندرو، دمكراتهاي سابق و سوسياليستها روز به روز محبوبيت بيشتري پيدا ميكرد.»
قدرت سردار سپه رو به فزوني گذاشته، تا جايي كه نصرالله انتظام، ترس از قدرت وي را دليل پيش كشيدن بحث سياست خارجه در استيضاح مستوفي الممالك ميداند و مينويسد : «... از آن جا كه امور داخلي در دست تواناي سردار سپه بود، جرئت ستيزه با او را نداشتند. سياست خارجي را پيش كشيدند. تا حمله متوجه وزير جنگ نباشد و بلكه بتوانند در عين حمله به سياست خارجي دولت از خدمات سردار سپه هم تقدير و تمجيد كنند.» جالب اينجاست كه در جلسه 284 كه استيضاح مستوفي الممالك صورت گرفت، تمجيدهاي فراواني از وزير جنگ صورت گرفت. مدرس در نطق خود، اظهار داشت كه وزير جنگ راه گم كرده و به مجلس آمده است. اين گفته وي با اعتراض سليمانميرزا و وزير خارجه، ذكاءالملك مواجه شد. ليدر اكثريت و وزيرخارجه شرحي از خدمات سردار سپه را طي نطق خود ارائه دادند. شايان ذكر است كه بعد از خروج مستوفي الممالك و وزراي كابينه، رضاخان تنها وزيري بود كه خارج نشده و به رياست مجلس اظهار كرد كه هر كاري درستتر است، انجام دهد.
اتحاديه، پيرامون رضاخان و تلاش براي قدرتگيري در طول عمر دو ساله مجلس چهارم اين گونه نوشته است : «به نظر ميرسد كه سردار سپه در اين مدت با امور سياسي و بارجال و دولتهاي خارجي آشنا نشده و ميآموخت كه چگونه از سردرگمي ديگران استفاده كند. در زماني كه شرايط سياسي ايران دچار هرج و مرج بود. سردار سپه به نظر قوي و مصمم ميآمد در آن زمان عدهاي به قدري از اوضاع كشور نااميد بودند كه معتقد بودند كه تنها راه چاره اين است كه فردي قوي زمام امور را به دست گيرد. شايد سردار سپه به اين نتيجه رسيد كه تنها نجات دهنده ايران خود اوست، چون كه در پايان مجلس چهارم بر همه امور مسلط شده و به نظر گرداننده اصلي سياست مينمود.»
2ـ مجلس چهارم؛ شورش آشوب و جنبشهاي سياسي :
مجلس چهارم كه بعد از فترت طولاني و اغتشاشات فراوان افتتاح شده بود، با شورشهاي بسياري مواجه گرديد. اين مشكلات در سه ناحيه به وجود آمد : 1- خراسان و قيام كلنل محمدتقي خان پسيان 2- شورش اسماعيل آقا معروف به سميتقو در اروميه 3- قيام جنگيها در گيلان. شورشهاي مذكور با وجود زحمات بسياري كه براي حكومت مركزي ايجاد نموده بود، با موفقيت بر طرف گرديد. بهار علل پيشرفت امور و كسب موفقيت را در زمينه خاموش نمودن قيامها، كفايت دولت قوام، تلاش سردار سپه براي نشان دادن فعاليت و پشتكار وي و همكاري انگليس بدليل ذينفع بودن آن دولت ميداند.
كلنل محمدتقي خان، يكي از افسران تحصيلكرده آلمان بود كه در جنگ جهاني اول در نبرد عليه سپاهيان انگليسي شركت داشت. وي بعد از پايان جنگ به رياست ژاندارمري خراسان رسيد و بعد از كودتاي سوم اسفند 1299 و با به قدرت رسيدن سيدضياءالدين طباطبايي قوامالسلطنه والي خراسان را دستگير و روانه تهران نمود. با سقوط دولت سيدضياء الدين طباطبايي و صدور فرمان رياست وزرايي قوامالسلطنه توسط احمدشاه نجدالسلطنه از سوي نخستوزير جديد به سمت كفالت ايالت خراسان انتخاب گرديد. كلنل شخص نامبرده را دستگير و اداره حكومتي را در دست گرفت. وي همچنين با ورود افسران ژاندارم از تهران جهت ديدار از واحدهاي او نيز خودداري كرد. با افزايش توانايي كلنل كه با چاپ اسكناس جديد در خراسان و تهديد به حمله به تهران با 4000 اسلحه همراه بود. اقدامات دولت با همكاري وزير جنگ براي سركوبي وي آغاز گرديد. و در نهايت دولت اول قوامالسلطنه توانست اين شورش را سركوب نمايد. بهار، پيروزي مذكور را حاصل همكاري قوامالسلطنه، سردار سپه شاه و اكثريت مجلس ميداند.
يكي ديگر از وقايعي كه همزمان با مجلس چهارم اتفاق افتاد. هجوم يك دسته آشوري به رياست مارسيمون به اروميه بود، كه توسط سميتقو و در قلعه چهريق به قتل رسيد. اسماعيل آقا معروف به سميتقو در آن ناحيه قوت گرفته و تعديهاي بسياري در منطقه ايجاد نمود. وي تلاش خود را جهت استقلال كردستان و جنوب آذربايجان از ايران به كار گرفت. شورش سميتقو كه مدت بسيار زيادي به طول انجاميد، از سوي دولتهاي وقت مورد توجه قرار گرفت وليكن هيچگونه تلاش جدي براي منع آن صورت نگرفت. در سال 1338 ه.ق رئيس قزاق خانه تبريز طي نامه اي شرايط صلح را به سميتقو پيشنهاد نمود و او مورد موافقت قرار داد. وليكن اين عمل نيز نتوانست مانع تعديات وي گردد. جالب اينجاست كه اسمعيل آقا در سال 1340 ه.ق نيز با انتشار بيانه اي در خوي، اظهار داشت كه نسبت به مردم تعرضي نخواهد شد. وليكن تعديهاي سميتقو فقط با اقدامات سردار سپه و سركوب وي خاتمه يافت.
شورش جنگل نيز از جمله ناسامانيهايي بود كه مقارن مجلس چهارم وجود داشت. اين شورش در گيلان و با اتحاد ميرزاكوچكخان، احسان الـلهخان و خالو قربان صورت گرفت. بر اساس نوشتههاي مخبرالسلطه، قيام مذكور موج آشفتگي و تشويش افكار در طهران و در نتيجه جسارت بيشتر جنگليها شده بود. اين قيام به بعد از افتتاح مجلس نيز طول كشيد و در نهايت با تلاشهاي سردار سپه سركوب شد.
سركوب قيامهاي مذكور به دليل اهمتيت بسيار بالايي كه براي مملكت داشت، در بعضي جلسات يادآوري شده و وكلا لزوم برخورد با اين گونه شورشهاي را مورد تأكيد قرار ميدادند. نمايندگان مجلس چهارم همچنين از عاملين برقراري انتظام تشكر نمودند. در جلسه 29 كه پروگرام دولت قوامالسلطنه مطرح گرديد، سردار معظم نطقي طولاني ايراد نمود. ولي در قسمتي از نطق خود بر لزوم ايجاد قوه نظامي تاكيدنموده و اين قوه براي مقابله با افراد ياغي چون كلنل محمدتقي خان و ميزرا كوچك خان ضروري عنوان كرد. سردار معظم در قسمتي ديگر با يادآوري مسأله خراسان و ايجاد امنيت در آن ولايت بواسطه دفع قيام كلنل محمد تقي خان از تلاشهاي قوامالسلطنه در اين زمينه اظهار تشكر كرد بعد از فتح چهريق هم مجلس نهايت امتنان را از اقدامات سردار سپه به عمل آورد.
3- مجلس چهارم : بررسي ديدگاههاي مختلف پيرامون آن :
از جمله مسائل مهمي كه طرح آن در خاتمه اين مبحث ضروري به نظر ميرسد، ديدگاهها و نظرات مختلفي است كه در مورد مجلس چهارم ارائه شده است. مجلس چهارم كه بعد از فترتي طولاني و همراه با مشكلات عديده اي افتتاح شد،مسئوليت سنگيني بر عهده داشت. در حالي كه مجالس اول تا سوم هر كدام به دلايلي، عمر قانوني 0خود را به سر نبرند و بسياري از برنامههاي آنها نا تمام ماند ؛ مجلس چهارم به عنوان اولين مجلس در تاريخ مشروطيت كه دوسال عمر قانوني خود را طي كرد، وظايف بسياري را ميبايست متحمل ميشد. لازم به ذكر است كه تأثير و دخالت نيروهاي خارجي در اين مجلس بسيار كاهش يافت زيرا قرارداد 1919 افكار عمومي را عليه انگليسيها بر انگيخته بود و وكلا نيز جهت محفوظ نگه داشتن خود از خشم ناشي از قرارداد مذكور، تحت تأثير سياست انگيس قرار نگرفتند. اين مجلس همچنين در آرامش نسبي بعد از فترت تشكيل شد كه به موفقيتهاي آن بسيار كمك نمود. هر چند اين آرامش چندان پابرجا نماند و تشنجهاي بسياري دامنگير مجلس شد.
با ذكر اين مقدمه، لازم است به ذكر اين نكته اشاره كرد كه ديدگاههاي پيرامون مجلس چهارم بر دو محور ميباشد : نخست موافقين مجلس چهارم كه خدمات آن را بر شمردهاند و دوم مخالفين اين مجلس كه به نكوهش مجلس و كارهاي آن پرداختهاند دكتر سيف پور فاطمي مجلس چهارم را به عنوان مجلس موفق چنين توصيف نموده است : «اين مجلس كه با اميد زياد و با بزرگاني چون مدرس، برادران پيرنيا داور،سليمانميرزا،نصرتالدوله،سيد محمد صادق، تدين، مساوات و … شروع به كار كرده بود، توانست خدماتي مهم همچون استخدام مستشاران مالي از آمريكا، گذراندن قانون هيئت منصفه، استخدام كشوري، نظام وظيفه به انجام رساند.» حسين مكي، مجلس چهارم را حيات دو ساله اي ميداند كه بعد از دورههاي تاريك و فترت و تجاوز ايجاد شد. روزنامه نوبهار با تأكيد بر اهميت مصوبات در اين دوره در زمينه روابط خارجي از جمله عهدنامه بين دولتين ايران و افغانستان، ايران و روس، و عضويت در جامعه ملل از محاسن چهارم ياد ميكند و اعزام مأمورين سياسي از طرف دولتين به خاك يكديگر را فصلي از فصول درخشان عالم اسلامي ميداند.
مدرس، در يك از جلسات مجلس شرحي بر خدمات مجلس ارائه داد و آن را كم سابقه خواند : «در سه دوره بنده در مجلس خدمت آقايان بوده ام كه بعضي شان حالا تشريف دارند. از اول مجلس تا حال عمليات و خدماتي كه اين مجلس و اين وكلاي محترم به اين مملكت كردهاند. در ادوار ديگر كمتر سراغ دارم. شايد آقاياني كه دركار بودهاند. ملتفت بشوند كه آثار و بقاياي قرار دادي كم همه دنيا ميدانستند، اين مملكت را به باد ميداد به بركت اين مجلس بدون اين كه ضرري هم وارد آيد، رفع شد،پليس جنوب كه تا كارشان هم آمده بود،به بركت اين مجلس رفع شد … همين وكلايي كه اين جا هستند،اين خدمات را كردهاند» اين دوره با احساسات ملي و ضد انگليسي شكل گرفت كه در تمام دوره مشخص بود. «مجلس چهارم كه نمايندگانش بر ضد قرارداد 1919 اعلاميه اي صادر كرده بودند. از همان آغاز احساسات ملي و ضد ملي و ضد انگليسي داشت. شايد بتوان گفت كه بي سابقه بود و براي اولين بار با سلطه اقتصادي و سياسي بريتانيا در ايران به مقابله پرداخت. نمونه بارز اين سياست مجلس را در استخدام مستشاران مالي ميتوان ديد. مجلس با تجربه تلخي كه از رابطه با بريتانيا پشت سرداشته،با استخدام مستشاران مالي از انگليس سخت مخالفت كرد، و اگر قوام مداخله نكرده بودند، احتمالاً قانوني مبني بر قدغن كردن استخدام اتباع انگليسي به تصويب ميرساند. در اين شرايط بود كه نرمن در تلگرافي به كرزن نوشت : براي ماندن مستشاران راهي جز تعطيلي مجلس نيست.»
با سيري در منابع و مدارك مرتبط با مجلس چهارم و عملكرد آن، مخالفتها و در انتقادهاي شديداللحن بسياري به چشم ميخورد، اين منابع به نكوهش مجلس چهارم و برشمردن نقاط ضعف آن پرداختهاند. يكي از ايرادهايي كه بر مجلس چهارم گرفته شده است و در بررسي اين منابع بسيار مشاهده ميگردد، عدم وجود تشكيلات حزبي در اين مجلس است. بسياري از جناح بنديها و دسته بنديهاي مجلس، نه براساس تشكيلات حزبي بلكه بر اساس رقابتهاي شخصي و گاهي موافقت يا محالفت كابينهها نخستوزيران مكي و وزيران بود. كلي عدم تجانس فكري و فقدان وحدت نظر ميان وكلا را به عنوان بزرگترين نقص اين مجلس يادآورد ميشود. وي از وكلاي اين دوره به عنوان وكلايي ياد ميكند كه از روي فكر و بر طبق مصالح حقيقي مردم حركت نميكردند و با نكوهش افكار همراه با افراط و تفريط اين احزاب مينويسد : «دست چپ بي اساس تقسيم شده بود مجلس بين افراط و تفريط عجيبي واقع شده بود از سوسياليستها و عقايد تند انقلابي تا ارتجاع و حوزه حكومت اوهام فاصلهاش زياد نبود. هيچ كدام از روي فكر و برطبق مصالح حقيقي مردم حركت نميكردند. اولي نظرش به منفيبافها و متجدين و به طرفداران عقايد تند انقلابي بود. دومي كلاه نمد مردم پاقاپوق و جنوب شهر را روي سياست و نقشه خود گذاشته بود. اينها بودند دو قوه و دو طبقه مؤمني كه ميخواستند آزادي كشور را تأمين نمايند. در مقابل يك مرد سياسي، يك مرد مذهبي درست شده بود، هر كدام غلبه مي كردند ديگري را دشنام ميداد هر دو به هم فحش ميدادند و هر دو همديگر را كثيف و بدنام و آلوده ميكردند. يكي تكفير سياسي مينمود. ديگري تكفير مذهبي.»
روزنامه شفق سرخ مجلس چهارم را بدتر از دوره فترت ميداند، زيرا در دوره فترت،يك قسمت از كارها مملكت به جريان ميافتد، و در عين بي قانوني و به واسطه وجود يك نفر مسوول كارهاي اداري انجام ميگيرد. وليكن با وجود اين مجلس افراد فقط به مصالح خود اهميت ميدهند. و به همين دليل تزلزل كابينهها را به دنبال آورده است. و هنگامي كه چندماهي بيشتر به پايان عمر مجلس نمانده بود، نوشت: «عمر دوره چهارم تقنينيه هم نزديك به اتمام است و روي هم رفته بايك قيافه مكروهي، مجلس چهارم بدرود زندگي ميگويد. مجلس چهارم وقتش تماماً صرف منازعات شخصي بود بر خلاف انتظار هيچ فكر و درماني براي بدبختيهاي ملت ننمود. » شفق سرخ در يكي از شمارههاي خود و تحت عنوان «مجلس چهارم و بي ثباتي احزاب و كابينهها» حملات بسياري شديدي به اين مجلس نموده و آن را به درياچه مضطربي تشبيه نموده است كه تمام سطحش امواج پريشان و بلا گرفته است. اين روزنامه، مجلس را جايگاه هوسهاي رنگارنگ و اغراض متلون و گوناگوني دانست كه وكلايش لياقت جايگاه شامخ آن را ندارند و حملات شديدي به عدم ثبات افكار نمايندگان مينمايند. وليكن اين دوره از روي مطامع و مصالح شخصي به فعاليت و يا موافقت با كابينهها ميپردازند و تزلزل كابينههاي نيز ريشه در همين موضوع دارد. همچنين وكلا در طرفداري از نخست وزيران در پي پست و مقام ميباشند، آنها منتظر الوزراههايي ميباشند كه براي گرفتن شغل تملق ميكنند. »
ملكالشعرا بهار بعنوان يكي از وكلاي مجلس به نظريه پردازي در اين مورد پرداخته است. نكته اي كه در بررسي نظرات وي در اين باره مستفاد ميشود، اين است كه وي از چهارچوب احزاب وضعيت مجلس را مينگرد. وي در تاريخ مختصر احزاب سياسي و در رزنامه نوبهار به مجلس چهارم و چگونگي شكل گيري احزاب و اقليت و اكثريت آن بارها اشاره كرده و از عدم اتحاد نمايندگان براي تشكيل حزب دموكرات با تأسف ياد ميكند. وي اين مجلس را كه بعد از بحران هفت ساله، قحطي، هرج و مرج، فقر و بينوايي عمومي، نفوذ خارجي در رگ و ريشه ملت و مملكت، بي نظمي و بي قانوني بوجود آمده بود، مجلسي بسيار مهم ميداند كه وظايف بسيار سنگين برعهده داشت كه با در اقليت قرار گرفتن دموكراتها نتوانست به آنها جامعه عمل بپوشاند وعلت عدم اتحاد را هم مسأله مهاجرت ذكر نموده و مجلس چهارم را تكرار مجلس سوم معرفي ميكند.
عينالسلطنه نيز اعمال اغراض شخصي وكلا و مهم جلوه دادن بحثهاي بي اهميت را عيب عمده اين مجلس بر شمرده است. «اوضاع مجلس، خوب نيست، آن حرارت سابقه در حمايت وهمراهي بامجلس و مجلسيان در مردم باقي نمانده. آقايان هم با اين كه هزار كار دارند و نميدانند عمر مجلس و نمايندگي آنها بيش از دو سال نيست كه چند ماه آن ميگذرد او هنوز دركش مكش اعتبار نامهها و اغراض وكلا به همديگر]ند[ تمام همشان مصروف گله گذاري از يكديگر و ايام گذشته و ذكر عيوبات آن چند ساله است و گمان ميكنم تا آخر دوره خود اين گله گذاري تمام نشود. در خارج هم مشغول كارچاق كني براي اقوام و رفقاي خود.»
عينالسلطنه همچنين مطلبي را از روزنامه ستاره ايران نقل ميكند كه به تشريح اوضاع مجلس پرداخته است. اين روزنامه دخالت وكلا را در ادارات دولتي و جريانهاي داخلي آن مورد نكوهش قرارداده است و در ادامه مينويسد : «هنوز پارلمان كوتاهترين مرحله سياسي خود را نپيموده است كه شكايت مديران و رؤساي دواير دولتي از پيشنهادهاي غير منطقي آقايان وكلاء گوش ما را خسته كرده. هنوز اعتبار نامه بعضي از آقايان نگذشته است كه ميخواهند رفقا و كسان خود و اشخاص معلوميرا در ادارات دولتي جاي دهند. هنوز آقايان وكلا يك قدم به سوي مقاصد سياسي برنداشتهاند كه با يك اصرار حيرتانگيزي نظريات مثبت خود را در رؤساي دواير ناحيه خويش اظهار مينمايد. هنوز هيچ كاري نكردهاند، ميخواهند به وسيله فرستادن مأمورين موافق سليقه به ولايات خود نفوذ شخصي خويش را زياد نمايند. بس است دوائر دولتي را رها كنيد و اين قدر در عرض و طول ادارات عرض وجود ننمائيد و نظريات بد بينان را نسبت به خويشتن تقويت ندهيد. وكلا كه خود مقنن قوانين هستند نبايد خويشتن را در مورد استثنائي قوانين تصور نموده و به همان كارهايي خود را آلوده كنند كه ديگران آلوده كنند كه ديگران آلودهاند و مجلس را براي محو كردن آثار ننگين آنها افتتاح نمودهاند.» يكي از لوايحي كه در مجلس چهارم مطرح گرديد، لايحه محاكمه ارباب جرايد بود. جريده زبان ايران بعد از طرح اين لايحه با لحن بسيار شديدي به مجلس حمله نموده و عملكرد آن را كاملاً مورد نكوهش قرارداد. عينالسلطنه به نقل اين مطلب پرداخته است :«مجلس چهارم صفحات سياهي كه از اعمال فجيع خود تهيه كرده، يادگارهاي ننگين فضاحتآوري كه در قلوب ملت باقي گذارده،اينك ميخواهد به لايحه طرح قانون آن را تكميل كند. ميخواهي آخرين جنايت رانسبت به فرزندان ايران مرتكب شوي، ميخواهي مارا از حقوقي كه مدتهاست دولتها متعهد و منتخب توازما گرفتهاند محروم كني (مقصودش طرح لايحه محاكمه ارباب جرايد است ) مجلس چهارم قبل از طرح لايحه فعلي آيا براي ملت حقوقي قائل بودي مجلس چهارم همان روز افتتاح تو، سي كرور ملت ايران از حقوق مدني محروم شد. مجلس چهارم آيا در مقابل تو مدير روزنامه را شلاق نزدند و تو ساكت نشستي. مجلس چهارم آيا در برابر تو آزاديخواهان را تبعيد نكردند و توأم فروبستي،مجلس چهارم آيا با وجود تو، بدون محاكمه حكم اعدام ندادند و تو نديده انگاشتي. مجلس چهارم آيا حكومت نظامي را در مركز كه تو در آن ابراز موجوديت مينمايي نگاه نداشته در حالي كه تو مشغول تصويب مقرري شاه مخلوع بودي. آري تو مشغول تصويب ماليات طوامين بودي، هنگامي كه دو هزار خانواده در تبريز دستخوش يغما و چپاول، يك قسمت مهم از بازار و دكاكين و كاروانسراها غارت،شريف ترين نفوس و بهترين عناصر آزادي خواه از قبيل صفوت، تربيت، بادامچي،گنجه اي و جمعي ديگر تبعيد و محبوس ميشدند. توبه الحاق رودكارون به زاينده رود خود را سرگرم مينمودي موقعي كه زنهاي قزوين به جاي شوهرهاي خود از مظالم حكومت نظامي شكايت ميكردند و متذكر بودند كه مردهاي ما قدرت شكايت ندارند. مجلس چهارم، تو كوچكترين عمال كودتا را در مجلس بيرون نمودي و به سبب معترف آن رأي اعتماد دادي (مقصود وزير جنگ است.) چقدر ما شرافتمنديم كه درزمان تو از حقوق مدني محروم ميشويم. زيرا در آتيه در مقابل قضات تاريخ مفتخر خواهيم بود. تو مطمئن باش اگر ما موفق نشديم از تو انتقام بكشيم نوباوگان با اخلاق مصنوعي تو انتقام خواهند گرفت. رفقا، متخصصين، روز عيد و افتخار ماست كه با دلالت چنين وكلايي مسلوب الحق ميشويم. هموطنان، متظلمين، گاه جشن و مباهات شماست كه در زمان مجلس چهارم كه وكلايي صالح آن خائن، جاني، قاتل بي اعتبار نامه وكرسي نشينان صالح آن است عنصر، جبون، محافظه كار،وظيفه ناشناس بي علاقه هستند از حقوق مدني محروم ميشويم.
يك دسته خطا پيشه و يك مشت دني محكوم هواي نفس اشراف و غني
خواهند كه پيروان آزادي را محروم كنند از حقوق مدني »
بنابر نوشته عينالسلطنه جرايد اين دوره به استثناي نوبهار و مرد آزاد با شادي تمام از ختم مجلس ياد نمودهاند اين جرايد به نكوهش مجلس چهارم و اقدامات آن پرداخته ؛ «… اينها مينويسند مستمري به شاهزادگان غارتگر داد، مملكت را خراب كرد، امور اقتصادي اصلاح نشده، خراب شد، وكلاي بي اعتبار نامه را قبول كرد. وكلاي با اعتبارنامه را خارج كرد. تصويب نامهها صادر كرد چه و چه از هراز چيز.» جريده ناهيد نيز كاريكاتوري را در يكي از شمارههاي خود درج كرد كه وكلاي مجلس با چشمان گريان و سرو گردنهاي آويزان، دستمال به دست و سينه زنان جنازه مجلس چهارم را به دوش ميكشيدند. و بالاي صفحه جمله « انا لله و انا اليه راجعون» نوشته شده بود. نكته جالب اين كه عده اي نيز كوزه و ديزي به همراه برده هنگام خروج وكلا بكشنند.
در اين دوره اشعار زيادي نيز در پيرامون وكلاي مجلس چهارم و عملكرد آن گفته شد يكي از اين اشعار به وصف وكلاي اين دوره و نحوه انتخاب آنها كه بر اساس تقلبات بوده،پرداخته است :
«آمد وكيل تازه ديدن كنيد ديدن از باغ عارضش گل چيدن كنيد، چيدن
از شهرها به تهران شد منتخب روانه
يك دسته آشكارا، يك دسته محرمانه
آمد براي بعضي پيغامها شبانه
گر كفتر نگارم آيد به بام خانه
از صحن خانه تا بام ارزن كنيد، ارزن
يك دسته رند و قلاش دلداده وكالت
هرگوشه پهن كرده، سجاده و كالت
گرديده بازر و زور آماده وكالت
زد پهلوان پنبه كباده وكالت
يك يادي از رحيم كنكن كنيد كنكن
يا هو خبر نداري از لذت وكالت
بسته كمر تمامي بر خدمت وكالت
غرقند اهل معني در صحبت وكالت
آخوند گر بميرد در حسرت وكالت در صحن پارلمانش مدفون كنيد، مدفون.»
يكي ديگر از اشعار بسيار مشهودي كه عشقي در وصف مجلس چهارم سرود است، مستزادي است كه در آن به نكوهش اين مجلس ميپردازد.
«اين مجلس چارم به خدا ننگ بشر بود! ديدي چه خبر بود
هركار كه كردند، ضرر روي ضرر بود ديدي چه خبر بود
اين مجلس چارم «خودمانيم » ثمر داشت ؟ ولله كه ضررداشت
صد شكر كه عمرش چو زمانه به گذر بود ديدي چه خبر بود
ديگ وكلا جوش زد و كف شد و سررفت بادهمه در رفت
ده مژده كه عمر وكلا،عمر سفر بود ديگه چه خبر بود ديدي
ديگر نكند هو، نزند جفته «مدرس» در سالون مجلس
بگذشت دگر، مدتي از محشر خربود ديدي چه خبر بود…»
كتابشناسي:
الف. اسناد:
1- اسناد منتشره نشده:
1-1) اسناد موزه و مجلس شوراي اسلامي
2-1) سازمان اسناد ملي
3-1) موسسه مطالعات تاريخ معاصر ايران
2- اسناد منتشر شده:
اسناد روحانيت و مجلس، به كوشش منصوره تدينپور، زيرنظر غلامرضا فدايي عراقي، انتشارات كتابخانه موزه و مركز اسناد مجلس شوراي ملي، چاپ اول، تهران، 1375.
انتخابات زنجان در مجلس چهارم؛ رسالهاي منتشر نشده از علامه دهخدا، به كوشش عليآل داوود،ادبيات تربيت معلم، دوره جديد، سال 2، شماره 8-6، 1368.
قباله تاريخ، به كوشش ايرج افشار، انتشارات طلايه، چاپ اول، تهران، 1368.
مجموعه مصوبات ادوار اول و دوم قانونگذاري مجلس شوراي ملي، اداره قوانين و مطبوعات مجلس شوراي ملي، 1318.
مجموعه مصوبات ادوار سوم و چهارم قانونگذاري مجلس شوراي ملي، اداره قوانين و مطبوعات مجلس شوراي ملي، 1319.
مجموعه مكاتبات، اسناد خاطرات و آثار فيروز ميرزا فرمانفرما (نصرتالدوله)، به كوشش منصوره اتحاديه، سيروس سعدونديان، نشر تاريخ ايران، چاپ اول، تهران، 1369.
مخابرات استرآباد؛ گزارشهاي حسينقلي مقصودلو، وكيلالدوله، به كوشش ايرج افشار، محمد رسول درياگشت، نشر تاريخ ايران، چاپ اول، تهران، 1363.
مدرس و مجلس؛ نامهها و اسناد، مؤسسه پژوهش و مطالعات فرهنگي، چاپ اول، 1373.
مستشارالدوله، صادق؛ خاطرات و اسناد (مجموعه سوم، راپرتهاي پليس مخفي از شايعات شهري سالهاي 1333 و 1235 قمري)، به كوشش ايرج افشار، انتشارات طلايه، چاپ اول، 1367.
معاصر، حسن؛ تاريخ استقرار مشروطيت در ايران (مستفرجه از روي اسناد محرمانه وزارت امور خارجه انگلستان)، انتشارات ابنسينا، بيجا، بيتا.
ب. روزنامهها:
ايران
رعد
شفق سرخ
نوبهار
نهضت شرق
ج ـ متون تاريخي:
دولتآبادي، يحيي؛ حيات يحيي، انتشارات عطار و فردوسي، تهران، 1362.
كرماني، ناظمالاسلام؛ تاريخ بيداري ايرانيان، به كوشش علياكبر سعيدي سيرجاني، مؤسسه انتشارات آگاه و انتشارات نوين، چاپ چهارم، تهران 1362.
كسروي، احمد؛ تاريخ مشروطه ايران، انتشارات اميركبير، چاپ نوزدهم، تهران، 1378.
كسروي، احمد؛ تاريخ هجده ساله آذربايجان، انتشارات اميركبير، چاپ دوازدهم، تهران، 1378.
مختصر تاريخ مجلس ملي ايران، انتشارات اداره روزنامه كاوه، برلين، شماره 5، 1337.
مذاكرات مجلس چهارم شوراي ملي، اداره روزنامه رسمي كشور شاهنشاهي ايران، 1333ش/
مذاكرات مجلس دوم شوراي ملي، ضميمه روزنامه رسمي كشور شاهنشاهي ايران، چاپخانه مجلس، 1325.
مذاكرات مجلس سوم شوراي ملي، روزنامه رسمي كشور شاهنشاهي ايران، 1327.
معارضين انتخابات كرمانشاهان، مطبعه تهران، تهران، اول اسد 1300 مطابق 18 ذيقعده 1339.
ملكزاده، مهدي؛ تاريخ انقلاب مشروطيت ايران، انتشارات علمي، چاپ دوم، تهران، 1363.
هدايت (مخبرالسلطنه)، مهديقلي؛ طلوع مشروطيت، به كوشش اميراسماعيلي، انتشارات جام، 1363.
هدايت، مهديقلي؛ گزارش ايران قاجاريه و مشرويت، نشر نقره، چاپ سوم، تهران، 1363.