تحقیق تاثير توسعه سياسي بر امنيت ملي (docx) 1 صفحه
دسته بندی : تحقیق
نوع فایل : Word (.docx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحات: 1 صفحه
قسمتی از متن Word (.docx) :
معرفی قالب شعری غزل
غزل در لغت
غزل در عربي، مصدر ثلاثي مجرد و اسم است . غزل در لغت به معني « مغازله » و « معاشقه » است و مضمون غزل ها نيز غالباً ذکر زيبايي معشوق و بي وفايي اوست.
صاحب المعجم غزل را چنين تعريف مي کند:
« غزل در اصل لغت ، حديث زنان و صفت عشق بازي با ايشان و مغازلت ، عشق بازي و ملاعبت است با زنان و گويند رجل غزل يعني مردي که متشکل باشد به صورتي که موافق طبع زنان باشد و ميل ايشان بدو بيشتر بود به سبب شمايل شيرين و حرکات ظريفانه و سخنان مستعذب » ( قيس رازي ، 1360 : 201 - 202 ) .
غزل در اصطلاح
غزل در اصطلاح ادبي نام يکي از انواع مشخص و يکي از قالب هاي شعر فارسي است و آن عبارت است از چند بيت (معمولاً هفت بيت) متّحد الوزن که جميع مصاريع دوم آن داراي قافيه هستند و حتماً در مصراع اوّ ل مطلع نيز قافيه دارند يعني مصرّ عند. شاعر در بيت آخر (مقطع) غزل معمولاً اسم شعري خود را ذکر مي کند و يا به اصطلاح تخلّص مي کند و بيش تر ، به لحاظ معنا نيز رابطه اي صوري در ابيات آن ديده نمي شود .
شکل قرار گرفتن قافيه ها در غزل چنين است:
110553527368500
غزل نام قالب يا مفهوم آن
« آنچه باعث اطلاق نام غزل بر قالب معيّن از شعر مي شود درجه ي اوّل موضوع شعر است تا قالب ظاهري آن، چه اگر شعري از لحاظ فنّي به صورت غزل و از لحاظ معيّني در موضوعي غير از عشق و احساسات باشد در حقيقت غزل نيست و اگر شعري به شرح تمايلات عاشقانه بپردازدولي غير از صورت معمول غزل باشد در واقع غزل است » ( رستگار فسايي ، 1373 : 568 ) . البتّه نظريات ديگري نيز در مورد قابليّت هاي محتوايي غزل وجود دارد : « در ميان مضامين و موضوعات مختلف شـعري، هيـچ موضوعـي را نمـي توان يـافت كـه براي غزل تجويزنشده بـاشد . عشق، عرفـان ، پند و موعظـه ، سيـاست ، مسـايل اجتمـاعـي ، مرثيـه ، مدح، حكمت ، مفـاخره ، همه و همـه در غزل مـا ديده شده اند و مـا نمونـه هـاي برجستـه اي براي آن هـا داريم » ( كاظمي ، 1385 : 5) .
حوزه ي غزل
غزل شناسنامه ي شعر فارسي است و شعر فارسي عمدتاً با غزل هاي ناب و زيباي آن شناخته مي شود. سعي عمده ي شعرا در غزل گويي است و شا عران بلند پايه ای چون حافظ و سعدي و مولانا با غزليّات نابشان شناخته مي شوند.
غزل عمدتاً در حوزه ي ادب غنايي جاي مي گيرد. شعر غنايي آن است که شاعر از عواطف و احساسات دروني خود سخن مي گويد. شعر غنايي آينه ي آلام و تأثّرات روحي و دوستي ها و عشق ها است . موضوع اين نوعِ ادبي، خويشتن خويش است و غزل بهترين قالب براي بيان اين نوعِ ادبي است ( ذوالفقاري ، 1381 : 11 و 12 ) .
مضامين غزل
1- وصف زيبايي معشوق؛
2- ذکر صفات و اخلاق او از قبيل نامهربان بودن؛
3- حال عاشق از قبيل رنجوري؛
4- وصف مي و مجالس آن؛
5- ياد خاطرات خوش زمان وصال؛
6- شکايات از روزگار و حسب حال؛
7- وصف زيبايي طبيعت از قبيل باغ و بهار و ماه و غيره .
بيش تر غزل هاي فارسي از نوع «غزلهاي فراقي» است ( باطبي ، 1385 : 108 ) .
زبان غزل
زبان غزل نيز محدود به لغات و اصطلاحات خاصّي است : وصال ، فراق، ماه ، سرو، هجران و غيره . محدود بودن زبان و مضمون غزل به حدّ ي است که غالباً غزل ها شباهت فوق العاده اي به يکديگر دارند به طوري که به جز از آثار شاعران صاحب سبک نمي توان در باب هويّت گوينده ي شعر به آسا ني اظهار نظر کرد ( شميسا ، 1380 : 71 و 269 ) .
منشأ غزل
« 1- برخي از محقّقان اعتقاد دارند که منشأ آن ترانه هاي عاميانه است.
2- بعضي ديگر غزل را منشعب شده از تشبيب يا نسيب قصايد عربي مي دانند که اندک اندک به شکل خاصّ خود در آمده است.
3- عدّ ه اي نيز منشأ آن را غزل عربي دانسته اند.
4- احتمال اينکه منشأ غزل مصطلح ، غزل خاصّ قديم يعني مقطعات چند بيتي ملحون عاشقانه باشد ؛ که تحت تأثير تغزّ ل عربي، اندک اندک به صورت غزل معمولي در آمده است ؛ نيز داده شده است » ( باطبي ، 1385 : 109 ) .
غزل در تاريخ ادبيّات
« غزل در طيّ تاريخ ادبيّات فارسي سه معنا داشته است که دو معناي آن قديمي است و امروز متروک مي باشد:
1- غزل تعداد معيّني مقطّعات چند بيتي فارسي که ملحون بوده است اين نوع غزل ظاهراً در اوايل مقيّد به وزن رباعي بوده و سپس اين قيد حذف شده است. غزل ملحون که غالباً مترادف با لفظ قول است تا اواخر قرن پنجم مرسوم بوده است.
2- غزل به معني تغزّل قصيده که اين معني تا قرن نهم و دهم معمول بوده است.
3- غزل به معني اصطلاح » ( همان . 106 ) .
اقسام اصلي غزليّات فارسي
« غزليّا ت فارسي به طور كلّي به دو دسته تقسيم مي شوند :
1- غزليّات عاشقانه : كه متضمّن جلوه هايي از عشق ظاهري و اوصاف معشوق و بيان احساسات لطيف و رقيق عاشقانه و شرح ايّام هجران و رنج فراق و شوق وصال و توصيف مي و ساغر و ساقي و بهار و خزان و مناظر زيباي طبيعت ، خلاصه مشتمل بر تمام مضامين دلنشيني است كه بدين معني ماند .
2- غزليّات عارفانه : كه بيان كننده ي افكار عالي عرفاني و نكته هاي دقيق اخلاقي و اعتقادي و عشق به مقدّسات و پاكيهاست » ( رزمجو ، 1374 : 28 ).
اقسام فرعي ديگري نيز وجود دارد از جمله : غزل عارفانه و عاشقانه ، غزل وطني ، غزل مدحي ، غزل سياسي ، غزل اندرزي يا آموزشي ، غزلواره ( همان . 28-31 ) .
دوره هاي مختلف غزل
« در کتاب تحوّ ل شعر فارسي، نويسنده، غزل را از ابتداي ظهور تا دوران کمال و تحولّات بعد از آن به شش مرحله تقسيم مي نمايد :
اوّل: دوره ي سامانيان و غزنويان و قسمتي از عصر سلجوقيان يعني از ابتداي ظهور شعر و شاعري تا اوايل قرن ششم؛
دوم: عصر سلجوقيان يا قرن ششم؛
سوم: دوره مغول تا سلسله ي تيمور يعني دو قرن هفتم و هشتم؛
چهارم: دوره تسلّط تيموريان يا قرن نهم؛
پنجم: دوره صفويّه يعني از اوايل قرن دهم تا اواسط قرن دوازدهم؛
ششم: دوره ي اخير . اين دوره از اواخر قرن دوازدهم شروع شده و به عصر حاضر خاتمه مي پذيرد » ( احمدي ، 1378 : 206 ) .
سير غزل
برخي محقّقان پيشينه ي غزل را به پيش از اسلام و در شعر خنياگران جسته اند در گذشته غزل با موسيقي همراه بوده است و گاه مراد از غزل خوان ، آوازه خوان بوده است . خواندن غزل به آهنگ را «قول» و خواننده ي آن را «قوّال» مي گفتند .
گاه غزل به معني تغزّل بوده است و تغزّل ابيات آغازين قصيده است که در عشق و عاشقي، وصف معشوق، طبيعت و نظاير آن گفته مي شد. آغاز غزل فارسي با تغزّل بوده است .
غزل تا قبل از قرن ششم معمولاً به معني قطعات چند بيتي بوده است که با لحن و آهنگ خوانده مي شده و ظاهراً مقيّد به وزن رباعي يوده است.
تا آغاز قرن ششم شکل غزل به صورت مصطلح امروزي کمتر ديده مي شود. غزل هاي اندک اين دوره ساده و به اسلوب سبک خراساني است. عمدتاً در اين دوره تغزّل به جاي غزل رواج دارد.
تغزّ لات اين دوره يا وصفي است (وصف طبيعت ـ جنگ و ميدان نبرد و ...) که نمونه اعلاي آن اشعار منوچهري و برخي اشعار فرّ خي است و يا تغزّ لات عاشقانه( وصف معشوق) که فرخّي و عنصري نمونه هاي زيباي اين نوع در شعرشان ديده مي شود . معشوق در اين تغزّلات موجودي زميني ( و عمدتاً مذکر) و پست و حقير است ؛ امّا در غزل ، معشوق ، آسماني و بلند مرتبه است و محور غزل معشوق و محور تغزّل عاشق است. عشق در تغزّل مادي و زميني و در غزل معنوي و آسماني است . در تغزّل وحدت و موضوع وجود دارد ولي در غزل ابيات در ظاهر ارتباط معنايي با هم ندارند. تغزّل تنها به لحاظ ادبي از نظر صورت قابل بررسي و نقد است؛ امّا غزل داراي سطح معنوي است.
منشا غزل فارسي و رواج آن خصوصاً از قرن پنجم و ششم به بعد عمدتاً همين تغزّلات بوده است؛ اگر چه برخي از محقّقان منشأ غزل را تشبيب و غزل عربي دانسته اند، امّا همين تغزّ لات هم به نوعي مأخوذ از تغزّ لات شاعران عرب بوده است. اوّلين غزل فارسي به معني مصطلح آن در آثار شهيد بلخي (فوت325) و رودکي(فوت 329) ديده مي شود.
در اين دوران قصيده رواج دارد و غزل کم تر ديده مي شود و اگرهست شکل تغزّل دارد. علّت اين امر نيز رواج مدح به دليل صله هاي هنگفت شاهان سخاوتمند غزنوي و سلجوقي بوده است .
شاعران در قرون بعد آرام آرام از قصيده به سوي غزل روي آوردند خصوصاً که قرون پنجم و ششم عصر رونق تصوّف و عرفان بود. مضامين عارفانه در قالب غزل بهتر قابل بيان بود از طرفي سبک شعر از خراساني به سبک عراقي تحوّل يافته بود. غزل قرن ششم حد وسط تغزّل قرون گذشته و غزل قرن هفتم است.
سنايي اوّلين شاعري است که غزل را به طرز جدّ ي آغاز کرد. غزليّات وي دو نوع است. اوّل همان که رنگ تغزّل دارد و دوم غزليّات عارفانه. وي اوّلين شاعري است که اصطلاحات خاصّ عارفان را در غزل به کار برد. هم چنين معشوق غزليّات او آرام آرام از معشوق تغزّ لات تفاوت پيدا مي کند.
اوج و رواج واقعي غزل در قرن هفتم است يعني عصر حملات مغول، در اين عصر است که غزل عارفانه به معني واقعي آن رواج مي گيرد. در اين دوران است که کم کم سه نوع غزل شکل مي گيرد :
1- غزل عاشقانه 2- غزل عارفانه 3- غزل قلندرانه
اين سه نوع در شعر شاعران قرن هفتم به بعد ديده مي شود.
عطّار که تمام عمر خود را صرف نشر حقايق عرفاني کرد، اصطلاحات عرفاني و مضامين عارفانه را در غزل جاي داد . در واقع غزل عارفانه با عطّار سامان مي گيرد.
مولانا اوج غزل عارفانه ي فارسي است . غزليّات مولانا حاصل تجربيّات عارفانه ي اوست. شيوه ي او شکستن سنّت ها است. مولانا به آهنگ و موسيقي شعر کمال توجّه را دارد. حرکت و جوش و حيات در غزل او موج مي زند.
حافظ غزل عاشقانه و عارفانه و قلندرانه و مضامين و اشکال آن را در اقيانوس کلام خود جمع کرد . سپس شاعر بزرگ جامي اشعار عارفانه را در بافتي عاشقانه طرح مي کند. او و بابا فغاني (952) در واقع از پيشگامان سبک هندي هستند.
بابا فغاني با ايجاد «مکتب وقوع» تحوّ لي در غزليّات اين دوره به وجود آورد. مکتب وقوع مبتني بر واقعيّت است ؛ يعني بيان حرکات و شرح ما وقع عاشق و معشوق. وحشي بافقي شيوه ي « واسوخت » را بنيان نهاد . مفاد اين شعر اعراض از معشوق است. سبک وقوع ، مقدّمات ظهور سبک هندي را آماده ساخت. غزل تنها قالبي است که در سبک هندي تشخّص مي يابد و به عبارتي بر استفاده از صور خيال، مضامين دور از ذهنِ شاعرانه ، استفاده از مضامين نو، استفاده از ترکيبات خاص و اغراق استوار است و اين همه در غزل تجلّي مي يابد. سبک هندي در ايران با صائب و در هند با بيدل به اوج خود رسيد .
ابتذال کلام برخي شاعران سبک هندي موجب نهضت بازگشت ادبي شد . جمعي از شاعران اصفهان که اين فساد کلام در صورت و معني را مي ديدند با تشکيل انجمني به سبک پيشينيان روي آوردند اگر چه آنان هيچ ابتکاري به خرج ندادند؛ اما از سبک هندي اعراض کردند. اين نهضت از اواسط قرن دوازده شروع شد و تا عصر مشروطه دوام يافت و به بازگشت معروف شد.
انقلاب مشروطه هم چنان که تحوّ لات سياسي و اجتماعي را به دنبال آورد، در عرصه ي نظم و نثر خصوصاً غزل نيز تأثير خود را گذارد.
شعر اين دوره با مردم و اجتماع پيوند خورده و مضاميني چون وطن خواهي، آزادي، تجدّد طلبي در غزليّات اين دوره رخ مي نمايد.
پس از مشروطه تا انقلاب اسلامي سه جريان غزل سنّتي، غزل ميانه و غزل نو در شعر ديده مي شود. شاعراني چون محمّد حسين شهريار، پژمان بختياري، احمد گلچين معاني به شيوه ي عراقي و پرتو بيضايي و اميری فيروزکوهي به سبک اصفهاني تمايل دارند. گروهي ديگر نيز چون رهي معيّري راه ميانه را پيموده اند.
به تأثير از شعر نو و از رهگذر تجدّد ادبي شاعراني چون تولّلي، هوشنگ ابتهاج، سيمين بهبهاني برخي ويژگي هاي شعر نو را در غزل خود وارد کردند.
وارد شدن غزل تصويري به تأثير از شعر نو ويژگي اين دوره است. در شعر نو غزلواره هايي ديده مي شود که به لحاظ فرم ، شعر نو است اما محتواي غزل دارد مثل غزلواره هاي فروغ فرخ زاد. زبان غزل اين دوره شفاف و مضامين آن تازه و نو است.
پس از انقلاب نيز با ورود مفاهيم معنوي و ديني، اشاره به حوادث و جريانات در غزل، ورود حماسه در شعر، تأثيرپذيري از سبک هندي غزل تمايزي با دوره ي پيش از خود مي يابد. از پيشروان غزل انقلاب مي توان به نام قيصر امين پور، ساعد باقري ، غزوه، حسن حسيني وسلمان هراتي اشاره كرد ( ذوالفقاري ، 1381 : 12 – 19 ) .
منابع و مآخذ:
پرهيزي ، عبدالخالق .( 1381 ). عروض نوين فارسي . تهران : ققنوس .
تجليل ، جليل .( 1384 ). عروض و قافيه .چاپ دوم . تهران : آواي نور .
ثامني ، جعفر .( 1379 ). عروض ساده و قافيه ي فارسي . تهران : مؤسسه ي فرهنگي انتشاراتي برتر .
حافظ نيا ، محمّد رضا .( 1386 ). مقدّ مه اي بر روش تحقيق در علوم انساني . چاپ سيزدهم . تهران : سازمان مطالعه و تدوين كتب علوم انساني دانشگاه ها ( سمت ) .
درج 3 . كتابخانه ي الكترونيكي شعر فارسي . ( 1384 ) تهران : شركت مهر ارقام رايانه . [ CD ROM ] .
دهخدا ، علي اكبر .( 1365 ). لغت نامه . تهران : دانشگاه تهران ، مؤسّسه ي دهخدا .
ذوالفقاري ، حسن .( 1381 ). قاف غزل . تهران : نشر چشمه .
ذوالفقاري ، محسن .( 1382 ). نقد موسيقي بيروني برشعر فارسي ، تحليل انتقادي بر موسيقي خاقاني شرواني . مجله ي علمي و پژوهشي دانشكده ي ادبيّات و علوم انساني دانشگاه فردوسي مشهد . سال 36 ، شماره اوّل ، شماره پياپي 140 .