تحقیق تحلیل نهاد نماینده حقوقی و تفاوت های آن با وکیل (docx) 48 صفحه
دسته بندی : تحقیق
نوع فایل : Word (.docx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحات: 48 صفحه
قسمتی از متن Word (.docx) :
تحلیل نهاد نماینده حقوقی و تفاوت های آن با وکیل
فهرست مطالب
مقدمه .....................................................................................................................3
تعریف نمایندگی حقوقی .............................................................................................4
عناصر نمایندگی حقوقی .............................................................................................6
انواع نمایندگی حقوقی ...............................................................................................8
انقضای نمایندگی حقوقی ...........................................................................................12
جایگاه نهاد نمایندگی در فقه اسلامی ..............................................................................14
نمایندگی حقوقی در نظام های حقوقی جهان ....................................................................16
مفهوم تجاری نماینده حقوقی .......................................................................................19
نمایندگی حقوقی بانک ها و شرکت های دولتی ...............................................................24
مبانی افتراق عقد وکالت با نهاد نمایندگی ........................................................................29
جمع بندی و نتیجه گیری ...........................................................................................43
فهرست منابع و مآخذ ..................................................................................................47
مقدمه
نهاد حقوقی نمایندگی، امروزه یکی از رایجترین نهادهای حقوقی است که استفاده از آن با توسعه ارتباطات و گسترش دامنه روابط اعتباری در جوامع و نیز انجام اعمال حقوقی متعدد بیش از پیش، توسعه یافته است.
نمایندگی رابطهای حقوقی است که بهموجب آن اشخاص اختیار انجام اعمال حقوقی و در مواردی اعمال مادی را بهنام و بهحساب دیگری (شخص اصیل) مییابند و آثار این اعمال مستقیماً متوجه خود اصیل میشود. بدینترتیب امروزه اشخاص قادرند با استفاده از این نهاد حقوقی همزمان در چندین مکان دور از هم با دیگران ارتباط حقوقی برقرار نمایند و اعمال و اقدامات خود را توسط نمایندگان انجام دهند.
نمایندگی حقوقی در کنار عقد وکالت، دو نهاد مهم و پرکاربرد در عرصه حقوق می باشند که عموم مردم برای استفاده از وجود فیزیکی، ماهیتی و یا مهارتی اشخاص دیگر می توانند از آن ها بهره ببرند.
در كتابها و جزوات آئین دادرسی مدنی به مسئله تفاوتهای وكالت و نمایندگی پرداخته نشده است . به همین دلیل این موضوع كمتر مورد توجه كارشناسان حقوقی و قضات دادگاهها و سایر مراجع مربوط قرار گرفته است . در حالی كه توجه به این تفاوتها ، گاهی اساسی و واجد آثار حقوقی بسیاری است. پژوهش حاضر درصدد است ضمن بررسی به ماهیت و ابعاد اصلی نهاد نمایندگی، تفاوت های آن را با وکالت مورد اشاره قرار دهد.
نهاد نمایندگی فواید و محسناتی در بر دارد که از آن جمله می توان به موارد زیر اشاره نمود:
1- حضور فیزیکی افراد در بعد زمانی و مکانی خاص، محدودیتهایی را برای برقراری ارتباط اجتماعی و اقتصادی ایجاد میکند. برای مثال شخصی میخواهد مباشرتاً با فرد دیگری که در شهر یا حتی کشور دیگری ساکن است، قراردادی منعقد کند؛ این امر مستلزم صرف زمان و هزینههای زیادی برای اوست و حتی ممکن است سفر به آنجا برایش امکانپذیر نباشد.
لذا این شخص میتواند از طریق نماینده، اعمال حقوقی و معاملات خود را انجام دهد. یا در مواردی که شخص صلاحیت تصرف در اموال خود را دارد ولی بهدلیل پیری، بیماری و ناتوانی قادر به انجام اعمال حقوقی و معاملات خود نباشد میتواند با اعطای اختیار به شخص دیگری این مساله را حل نماید.
2 ـاشخاص بهمحض تولد دارای اهلیت تمتع بوده و صاحب اموال و داراییهایی میشوند. اما صلاحیت تصرف و استیفای آنها را ندارند. بههمین دلیل تا زمانی که صلاحیت و شایستگی مییابند باید شخص صالح و امینی جهت دخالت در امور و نیز حفظ و اداره اموالشان باشد. لذا نمایندگی قانونی این امکان را برای اداره دارایی محجوران و غایبان فراهم می سازد.
3 ـ شخص حقوقی که دارای وجود اعتباری است در مرحله وجود و بقا هم محتاج اشخاصی است که به اداره امور آن بپردازند. بهعبارت دیگر، اعمال نظریه نمایندگی لازمه زندگی اقتصادی اشخاص حقوقی است. و آنچه در خارج وجود دارد مدیران و نمایندگان شخص حقوقی است و ارتباط اعمال حقوقی مدیران با دارایی موجود اعتباری حرکت و فعالیت آن را ممکن سازد.
4 ـ استفاده از مهارت و تخصص نمایندگان و وکلا و حسن شهرت و مهارت نماینده از دیگر مزایای استفاده از نماینده است. بهعلاوه نمایندگی همبستگی میان افراد را با تقسیم کار میان آنها میسر میسازد و موجبات همکاری، تشریک مساعی و کمک افراد به یکدیگر را فراهم میسازد.
تعریف نمایندگی حقوقی
نمایندگی در لغت به مفهوم نماینده بودن، وکالت، کارگزاری، وکالت مجلس و آژانس به کار رفته است و مترادف انگلیسی آن Representation of Agency است.
در اصطلاح عام حقوق، نمایندگی انجام عمل از جانب دیگری است. بنابراین در نمایندگی شخص دیگری از طرف اصیل اقدام حقوقی یا عمل مادی دارای اثر حقوقی، را انجام میدهد و آثار آن عمل، اصیل را متعهد و ذیحق میسازد.
نهادهای حقوقی چندی وجود دارد که به موجب آن ها، شخصی اقدامی انجام میدهد و آثار آن اقدام، دیگری را متعهد و ذیحق میسازد. از جمله این نهادها می توان به نهادهای حقوقی وکالت، حق العمل کاری، نماینده تجاری، دلال، وکیل دادگستری، ولی و وصی و امین اشاره کرد که تاکید پژوهش حاضر بر نماینده حقوقی و وکیل می باشد.
در کتابهای حقوقی تعاریف متعددی از رابطه نمایندگی مطرح شده است؛ بعضی در تعریف نمایندگی گفتهاند: «رابطه حقوقی بین نماینده و اصیل است که به موجب آن نماینده میتواند بهنام و بهحساب اصیل قرارداد ببندد که آثار آن بهطور مستقیم دامنگیر اصیل شود». این تعریف جامع نیست. چرا که نمایندگی را محدود به انعقاد قرارداد کرده است. در حالیکه دایره موضوع نمایندگی محدود به انعقاد قرارداد نیست بلکه نماینده میتواند از جانب اصیل انشای ایقاع کند و یا حتی در مواقعی اعمال مادی انجام دهد. عدهای دیگر در تعریف نمایندگی گفتهاند؛ «نمایندگی عبارت است از آنکه شخصی بهنام نماینده در انجام یک عمل حقوقی و بهویژه در انعقاد یک قرارداد بهنام و بهحساب شخص دیگر اقدام نماید بهطوریکه آثار آن عمل حقوقی مستقیماً متوجه منوبٌعنه شود». این تعریف کاملتر است از آن جهت که اختیار انجام عمل حقوقی اعم از عقد و ایقاع را برای نماینده در نظر میگیرد.
برخی دیگر نمایندگی را چنین تعریف نمودهاند: «نمایندگی رابطهای حقوقی است که بهموجب آن شخصی اختیار مییابد از طرف و بهحساب شخص دیگری اعمال حقوقی دارای اثر حقوقی را انجام دهد بهگونهای که آثار ناشی از آن اقدامات مستقیماً دامنگیر شخص اخیر شود».
بههرحال، با توجه به تعاریف فوق ذکر میتوان گفت؛ نمایندگی عنوانی است که بر مبنای آن شخصی (نماینده) بهنام و بهحساب شخص دیگری (اصیل) اقدام به انجام اعمال حقوقی و یا اعمال مادی میکند بهگونهای که آثار ناشی از اعمال حقوقی یا قرارداد مستقیماً متوجه شخص اصیل میشود.
عناصر نمایندگی حقوقی
عناصر نمایندگی بسیار متعدد و بهشرح ذیل هستند؛
1ـ وجود شخص نماینده: بدون وجود نماینده نوبت بهبحث از ماهیت نمایندگی نمیرسد. نماینده ممکن است شخص حقیقی یا شخص حقوقی باشد. در صورتی که نماینده شخص حقیقی باشد، زنده بودن و اهلیت داشتن نماینده لازم است.
2ـ وجود شخص اصیل: مفهوم نماینده در صورتی مطرح میشود که اصیل در کنار آن وجود داشته باشد. این اصیل نیز همانند نماینده میتواند شخص حقیقی یا حقوقی باشد. پس ایجاد ماهیت نمایندگی در عالم خارج مربوط بهوجود اصیلی است که اراده نماینده در امور وی مؤثر گردد. اگر اصیل شخص حقیقی باشد، زنده بودن آن شرط است و اگر شخص حقوقی باشد بهای آن در عالم اعتبار ضرورت دارد.
3ـ وجود صلاحیت برای تصرف در امور دیگران: نماینده بایستی صلاحیت تصرف در امور دیگری را داشته باشد.
مبنای این صلاحیت و اختیار نماینده از طرق مختلفی ایجاد میشود. منشأ این اختیار میتواند قانون، اراده شخصی یا حکم دادگاه باشد و در هر صورت بدون وجود عنصر صلاحیت برای تصرف در امور دیگران، عنوان نمایندگی وجود خارجی نمییابد.
4ـ واسطه صرف بودن نماینده در تصرف: در مراحل اولیه شکلگیری مفهوم نمایندگی، اول نماینده بهنام و حساب خود عمل میکرد و آثار عمل حقوقی بهطور غیرمستقیم وارد دارایی اصیل میشد. اما در اثر تحولات بعدی، نقش نماینده بهعنوان واسطه محض مطرح شد و ثمره آن، ورود مستقیم آثار اعمال حقوقی وی به دارایی اصیل میباشد. بهعبارت دیگر، بهموجب این عنصر هر دخالت و تصرفی که نماینده در امور اصیل مینماید بهحساب و بهنام اوست و آثار اعمالش نیز مستقیماً دامنگیر اصیل میشود. در واقع «واسطه بودن نماینده مقتضی ورود مستقیم آثار عمل حقوقی به دارایی اصیل است و اگر این ورود غیرمستقیم باشد عنوان نمایندگی صدق نخواهد کرد و این جزء ماهیت نمایندگی است».
5ـ موضوع نمایندگی: نماینده همان واسطه در تصرف یا انشای عمل حقوقی است. پس اراده نماینده باید بر موضوعی تعلق گیرد. بهعبارت دیگر، در هر صورت موضوعی وجود دارد که نمایندگی بر مبنای آن ایجاد میشود. اما نکته قابل ذکر این است که موضوع نمایندگی باید صرفاً فعل مثبت باشد و نمایندگی در فعل منفی عقلاً مقدور نیست.
6ـ قائم بهشخص نبودن امر نمایندگی: منظور از این عنصر این است که حق یا اختیاری که اصیل برای تصرف در اموری دارد که می خواهد آن را به نمایندگی بدهد، مقید به شخصیت او نبوده قابل تفویض به غیر باشد.
انواع نمایندگی حقوقی
یکی از دستهبندیهای نمایندگی، تقسیم آن به نمایندگی مستقیم و غیرمستقیم است و همان طور که گفته شد سرآمد این تقسیم بندی حقوق انگلیس بوده است. در نمایندگی مستقیمیابی واسطه، شخصیت نماینده پس از انعقاد قرارداد از میان دو طرف عقد حذف میشود، حقوق ناشی از قرارداد به دو طرف میرسد و تعهدات نیز بر آنان تحمیل میشود.
در این فرض،نماینده به نام و به حساب اصیل معامله میکند و به همین جهت آن را نمایندگی کامل نیز گفتهاند. نمایندگی غیرمستقیم یا با واسطه آن است که نمایندگی در دو مرحله انجام میگیرد. در مرحله نخست، قرارداد به نام نماینده و به حساب اصیل بسته میشود و هیچ رابطه حقوقی مستقیمی میان اصیل و طرف دیگر قرارداد به وجود نمیآید.
در مرحله دوم،رابطه داخلی میان اصیل و نماینده باقی است؛ اصیل میبایست تعهدات ناشی از عقد را بجا آورد و نماینده نیز متعهد است حقوق کسب شده را به اصل اعطا کند. اما به طور کلی، در نظام های حقوقی مختلف، سه نوع نماینگی حقوقی را برشمرده اند که در این جا مساله حق و یا حکم بودن آن را نیز که می تواند حاوی آثار حقوقی مهمی باشد و بیانگر تفاوت های اصلی بین انواع نمایندگی است، به اختصار بررسی خواهیم کرد.
1- نمایندگی قراردادی
مهم ترین و متداول ترین نمایندگی، نمایندگی است که بر اساس رابطه قراردادی به وجود می آید. بدون تردید با اعطای سمت نمایندگی به نماینده، وی توانایی پیدا میکند از طرف اصیل تصرفاتی را انجام دهد و این توانایی به گونهای است که نماینده هر زمان میتواند با استعفای خود سبب از بین رفتن آن گردد.
بنابراین، نمایندگی قراردادی ویژگیهای «حق» را در خود دارد؛ اولا،نوعی توانایی و اختیار در انجام برخی تصرفات است و ثانیا، قابل اسقاط میباشد.قانون مدنی ایران به پیروی از فقه اسلامی در ماده 678 مقرر کرده است: «وکالت به طرق ذیل مرتفع میشود:1-به عزل موکل؛2-به استعفای وکیل؛3-به موت یا جنون وکیل یا موکّل». بنابراین،نمایندگی قراردادی را میتوان از زمره حقوق دانست. همچنین این نمایندگی ممکن است قابل انتقال باشد و آن در صورتی است که نماینده حق توکیل به غیر داشته باشد.
همچنان که ممکن است قابل انتقال نباشد و آن در صورتی است که به نماینده حق توکیل به غیر داده نشده باشد.در مواردی که حق انتقال وجود ندارد،نمیتوان به دلیل عدم قابلیت انتقال،نمایندگی را از قلمرو«حقوق»خارج نمود زیرا برای حق دانستن امری کافی است یکی از سه ویژگی قابلیت اسقاط، قابلیت نقل و قابلیت انتقال را داشته باشد و با توجه به وجود قابلیت اسقاط در نمایندگی قراردادی به وسیله استعفای نماینده،در تمام موارد میتوان آن را حق دانست.
2- نمایندگی قانونی
این قسم نمایندگی بهموردی اطلاق میشود که نمایندگی نماینده از اصیل در قانون بهطور مشخص پیشبینی شده است و لذا اراده طرفین در آن نقشی ندارد. مانند نمایندگی پدر و جدپدری از صغیر که در اصطلاح قانون ولایت قهری نامیده میشود (ماده 1181و 1183ق.م).
به علاوه برخی علاوه بر ولیخاص، نمایندگی وزرا و رؤسای سازمانها، مؤسسات و نهادهای انقلابی و غیره را بهترتیب از وزارتخانه، سازمان، مؤسسه، نهادهای انقلابی و غیره نوعی نمایندگی قانونی بهمعنی اخص بهشمار آوردهاند.
فقیهان در حق یا حکم دانستن ولایت و وصایت رأی واحدی ندارند.عدهای این دو را حق میدانند،درحالیکه اکثریت قاطع فقیهان، ولایت و وصایت را حکم دانستهاند. در توجیه حق بودن ولایت،وصایت،تولیت و نظارت گفته شده است:حق در هر موردی اعتبار خاص با اثر مخصوص است.مثلا حق ولایت چیزی جز اعتبار ولایت حاکم و پدر و جد پدری نیست و از احکام این حق،جواز تصرف ولی در اموال مولی علیه میباشد و حق وصایت چیزی جز اعتبار نیابت در تصرف از طرف موصی نیست و حق تولیت و نظارت چیزی جز اعتبار متولی و ناظر بودن شخص نمیباشد.
طرفداران این دیدگاه در پاسخ به این انتقاد که ولایت و وصایت قابل اسقاط و انتقال نیستند و بنابراین نباید حق تلقی شوند،میگویند:حقوق به اقسام مختلفی تقسیم میشود که از جمله آنها حقوقی است که قابل اسقاط و نقل و انتقال نمیباشد و حق ولایت و وصایت و نظارت از این قبیل هستند.قابلیت اسقاط و انتقال در حقوق تابع دلیل آن حق و مناسبت حکم و موضوع و مصالح و حکمتهای خاص آن حق است.
حق ولایت برای حاکم و حق وصایت برای وصی به خاطر خصوصیت حاکم شرعی بودن و خصوصیت شخصی وصی در نظر موصی است و به دلیل فقدان خصوصیت و اینکه ولایت و وصایت به خاطر رعایت حال مولی علیه و موصی له است،انتقال و اسقاط آن منتفی است.
در مقابل،بیشتر فقیهان ولایت و وصایت را حکم میدانند. از جمله دلایلی که این گروه بر حکم بودن ولایت و وصایت مطرح میکنند این است که از ویژگیهای حکم،غیر قابل اسقاط و نقل و انتقال بودن آن است و حق ولایت و وصایت قابل اسقاط و انتقال نیست و بنابراین حق نمیباشد.همچنین گفته شده است:حق آن است که نفعی برای صاحب حق داشته باشد و حق ولایت نفعی برای ولی ندارد،به همین دلیل از زمره احکام تلقی میشود. به نظر میرسد دیدگاه اخیر از استحکام بیشتری برخوردار است،زیرا ولایت و وصایت فاقد ویژگیهای حقاند؛حق قابل نقل و انتقال و قابل اسقاط است و ولایت و وصایت این ویژگی را ندارند.
3- نمایندگی قضایی
نمایندگی قضایی در مواردی است که بهموجب رأی دادگاه تعیین میشود و اراده اصیل در ایجاد آن نقشی ندارد. در واقع، ریشه این نوع نمایندگی نیز حکم قانون است ولی از آنجا که نمایندگی نماینده بهموجب رأی دادگاه اعلام میشود، نمایندگی قضایی نامیده میشود. مانند نمایندگی قیم از صغیر یا مجنون و غیررشید (مواد 1225ـ 1218 ق.م)؛ ونمایندگی امین در اداره اموال غایب یا نمایندگی حاکم بر ممتنع ماده 238 ق.م و غیره.
با توجه به مطالب گذشته، موارد نمایندگی قضایی، مانند نمایندگی امین و قیم، از قبیل احکام به شمار میآیند، زیرا همانند ولایت و وصایت قابل نقل و انتقال و اسقاط نمیباشند.
نتیجه آنکه، نمایندگی قراردادی از قبیل حقوق و نمایندگی قانونی و قضایی از قبیل احکام میباشند، هرچند برخی فقیهان نمایندگی قانونی را نیز از زمره حقوق تلقی کردهاند.
مبنای نظر آنان این بوده است که معیار اصلی در تمایز حق و حکم قابلیت اسقاط و نقل و انتقال آنها است و حق ولایت،وصایت،تولیت،قیمومت و امانت برخلاف نمایندگی قراردادی قابل نقل و انتقال و اسقاط نیست و به همین دلیل از قبیل احکام بوده و جعل و رفع آنها به دست قانونگذار میباشد.
انقضای نمایندگی حقوقی
اقسام نمایندگی به اسباب مختلفی پایان مییابد که به تفکیک نوع نمایندگی به آن ها اشاره می کنیم.
1- نمایندگی قانونی
در ولایت قهری که یک نوع نمایندگی قانونی است، طبق ماده 1182 ق.م. چنانچه یکی از پدر، جد پدری محجور یا به علتی ممنوع از تصرف در اموال مولیعلیه گردد، ولایت قانونی او ساقط میشود. البته برخی حجر ولی را موجب تعلیق ولایت وی میدانند نه سقوط کامل آن. بهعلاوه، ولایت پدر و جد پدری به موجب جنون، مستی، اغما، کفر و احرام معلق میگردد و بعد از رفع موارد مذکور مجدداً عنوان ولایت باز میگردد.35 بدیهی است که موت ولی قهری نیز موجب از بین رفتن ولایت و نمایندگی قانونی است.
همچنین بهموجب ماده 1184 ق.م. هرگاه ولی قهری رعایت غبطه و مصلحت صغیر را ننماید و یا موجب ضرر مولیعلیه گردد پس از اثبات بهدستور دادگاه عزل و از تصرف در اموال صغیر منع میشود.
2- نمایندگی قضایی
نمایندگی قضایی با از بین رفتن موضوع آن خاتمه مییابد، برای مثال اگر دادگاه نمایندگی تنظیم سند رسمی یک اتومبیل را داشته باشد و قبل از تنظیم سند، اتومبیل در حادثهای تلف شود این تلف شدن موجب خاتمه نمایندگی دادگاه در تنظیم سند مرقوم میشود.
انجام مورد تعهد بهواسطه ممتنع نیز موجب پایان یافتن نمایندگی قضایی میشود. همچنین زمانی که نمایندگی قضایی مدتدار باشد با انقضای مدت، نمایندگی پایان مییابد.
3- نمایندگی ارادی (قراردادی)
اسباب مختلف انقضای نمایندگی ارادی در شایعترین مصداق آن یعنی وکالت در ماده 678 ق.م. تحت عنوان«طرق مختلف انقضای وکالت» بیان شده است. طبق ماده مذکور وکالت به طرق ذیل مرتفع میشود:
1 ـ به عزل موکل 2ـ به استعفای وکیل 3ـ به موت یا جنون وکیل یا موکل.
بههر حال، با توسل به وحدت ملاک، اسباب انقضای وکالت مندرج در ماده مرقوم به سایر مصادیق نمایندگی ارادی تعمیم مییابد. علاوه بر اسباب مندرج در ماده 678 ق.م.، نمایندگی ارادی به علل ذیل نیز منقضی میشود؛
الف. انجام یافتن امری که موضوع نمایندگی است؛
مثلاً موضوع نمایندگی خرید یک خانه بوده که با انعقاد عقد بیع خانه، نمایندگی پایان مییابد. خواه اصیل خود خانه را بخرد یا نماینده به نمایندگی از وی این عمل را انجام دهد.37 البته اگر نماینده پس از انجام یافتن امری که موضوع نمایندگی است اقداماتی را انجام دهد این امر فضولی و غیرنافذ است و نفوذ آن منوط به تنفیذ بعدی اصیل خواهد بود.(مواد 247 و 674 ق.م.)
ب. با انقضای مدت نمایندگی؛ اگر نمایندگی برای مدت معینی داده شود و آن مدت منقضی شود، نمایندگی نیز پایان مییابد. برای مثال، اگر موکل در عقد وکالت اختیار فروش مالی را برای مدت معین به وکیل داده باشد، وکیل هم تا انقضای مدت مزبور به فروش آن مال اقدام نکند، وکالت وی خاتمه یافته است.
ج. غیرممکن شدن موضوع نمایندگی؛ اگر مال موضوع نمایندگی تلف شود یا اجرای موضوع نمایندگی غیرممکن گردد مثلاً موضوع نمایندگی فروش یک اتومبیل مشخص بوده است اما بر اثر حادثه اتومبیل مرقوم از بینرفته است که در اینصورت رابطه نمایندگی منقضی خواهد شد.
د. چنانچه قطع رابطه نمایندگی منوط به پدید آمدن واقعه باشد؛ در اینصورت با وقوع آن واقعه نمایندگی پایان خواهد یافت. مانند کسی که قصد مسافرت خارج از کشور را داشته و برای مدتی که در خارج بهسر خواهد برد وکیل تعیین میکند. در اینصورت، وکالت به شرط عزیمت و از تاریخ عزیمت شروع شده و انقضای آن منوط به وقوع واقعه مراجعت به کشور است».
همچنین در مواردی که هر یک از اصیل و نماینده دچار ورشکستگی شوند، رابطه نمایندگی به حکم قانون منحل خواهد شد و نیز اگر در نتیجه وقوع حوادث و رویدادهایی، وضعیت نامتعارفی ایجاد شود که با اوضاع و احوال زمان انشای نمایندگی متفاوت باشد، رابطه مذکور منحل میشود.
جایگاه نهاد نمایندگی در فقه اسلامی
حقوق اسلام در تبیین رابطه نمایندگی بر دو عنصر قصد نمایندگی و اختیار نماینده تاکید میکند، بدون اینکه بر آشکار شدن رابطه بین اصیل و نماینده پافشاری نماید. بنابراین ممکن است نماینده به نام اصیل و به حساب او یا به نام خود و به حساب وی قراردادی منعقد نماید.
در هر دو صورت، بر اساس نظر اکثریت فقها، در این شرایط رابطه قراردادی مستقیمی بین اصیل و شخص ثالث ایجاد میشود و به همین دلیل تمام مذاهب فقهی در صورتی که وکیل به نام خود قرارداد میبندد بر این اعتقادند که احکام عقد به اصیل و شخص ثالث مرتبط میشود.
اگرچه اساسا در«حقوق عقد» اختلاف نظر وجود دارد. از یک سو،فقیهان حنفی و مالکی بر این باورند که«حقوق عقد» به نماینده مرتبط میشود و از سوی دیگر،سایر مذاهب معتقدند هم احکام عقد و هم حقوق عقد به اصیل و ثالث ارتباط دارد.
بنابراین به اعتقاد فقیهان اسلامی، قراردادی که نماینده به نام خود و به حساب اصیل و از طرف وی منعقد میکند از مصادیق نمایندگی بطور کلی است. با انعقاد قرارداد بین نماینده و شخص ثالث، اصیل متعهد و ذیحق میگردد و رابطه حقوقی مستقیمی بین ثالث و اصیل برقرار میشود.
در حقوق اسلام اولا، وکالت یکی از مصادیق نمایندگی است و رابطه نمایندگی و وکالت برخلاف حقوق فرانسه عام و خاص مطلق است نه عام و خاص من وجه به همین دلیل با فقدان وصف نمایندگی، وکالت نیز منتفی میشود؛ ثانیا، برخلاف حقوق فرانسه در جایی که نماینده به نام خود و به حساب اصیل قرارداد میبندد رابطه حقوق مستقیمی بین اصیل و شخص ثالث برقرار میشود.
همچنین فقیهان امامیه در مبحث وکالت،به بررسی این فرع میپردازند که آیا در صورت جهل و ناآگاهی شخص ثالث از رابطه نیابتی، شخص ثالث حق مراجعه به کدام یک از وکیل یا موکل را دارد؟ بیشتر فقیهان در پاسخ این پرسش بر این اعتقادند که در صورت جهل شخص ثالث از وجود رابطه نیابتی، وی حق مطالبه از هریک از وکیل و موکل را دارد.
به تعبیر دیگر، فقیهان امامیه «حقوق عقد» را در صورت ناآگاهی شخص ثالث از رابطه نمایندگی به نماینده نیز مرتبط میدانند، اما در صورت آگاهی شخص ثالث از وکالت حتی در جایی که آگاهی پس از عقد با ثالث به دست میآید، حق مراجعه به وکیل ساقط میشود.
نمایندگی حقوقی در نظام های حقوقی جهان
در نظامهای مختلف حقوقی، «انجام عمل از طرف دیگری» معمولا در قالب قرارداد وکالت به عنوان عقدی معیّن و با نام توجیه میشود. حقوق رم در دوره ظهور کدژوستینین در قرن ششم میلادی تأسیس وکالت را به عنوان عقدی معیّن برای انجام عمل از طرف دگری مطرح کرده است. در نظامهای حقوقی موجود نیز عقد وکالت به همین منظور، مورد توجّه قانونگذار قرار گرفته است. با وجود این، برخی از سیستمهای حقوقی، نظریه کلّی نمایندگی را مطرح و قوانینی در این خصوص وضع کردهاند.
در حقوق انگلیس، نمایندگی رابطهای حقوقی است که به موجب آن یک نفر، بهعنوان اصیل، به شخص دیگری، با عنوان نماینده، نیابت میدهد که معاملاتی را به حساب او انجام دهد؛ این رابطه حقوقی ممکن است براساس توافق صریح باشد، یا ضمنی. نماینده نیز باید در چارچوب اختیارات تفویض شده از سوی اصیل، عمل نماید؛ و در این صورت است که کلیه حقوق و تکالیف ناشی از عقد، دامنگیر اصیل میشود. همچنین، نماینده باید حین عقد با ثالث، به قصد نیابت عمل کند؛ و این قصد را نیز ابراز نماید. ضرورت تصریح به سمت نمایندگی، بدین جهت است که شخص ثالث طرف قرارداد، از شخصیت طرف معامله آگاه شود؛ او را به واقع بشناسد؛ و از سمت وی اطلاع حاصل نماید.
در این نظام حقوقی، ماهیت روابط حقوقی ثالث با اصیل و نماینده، و آثار حقوقی آن، مبتنی بر عنصر مخفی یا آشکار بودن سمت اصیل، هویت او و علم و اطلاع ثالث از شخصیت واقعی طرف قرارداد است؛ در این میان، گاه شخصیت و هویت اصیل، برای ثالث افشا و آشکار میشود؛ که گاه نیمهآشکار و گاه نیز کاملا مخفی است.
یکی از موارد مهم نمایندگی در حقوق انگلیس، نمایندگی از طریق تنفیذ و اجازه مال فضولی است.در جایی که شخص فاقد سمت نمایندگی، ادعا میکند نماینده دیگری است و به نام و به حساب او معامله میکند، پس از تنفیذ این قرارداد، اصیل به مفاد عمل مورد تنفیذ، متعهد و ملتزم میگردد و فضول، واجد سمت نمایندگی میشود.
به بیان دیگر، رابطه نمایندگی به اعتبار زمان اعطای اختیار به دو گونه ایجاد میشود: گاهی رابطه نمایندگی قبل از هرگونه اقدامی توسط نماینده، از طرف مالک ایجاد میشود و از پیش، اختیار لازم به وی اعطا میگردد.زمانی هم، نماینده قبل از اعطای اختیار و ایجاد رابطه نمایندگی، عمل حقوقی را انجام میدهد و با تنفیذ بعدی مالک چنان وضعیتی ایجاد میشود، گویی که اختیار از پیش به وسیله مالک برای انجام عمل به نماینده داده شده است.
این تنفیذ، فقط به عمل نماینده(فضول) از زمان تنفیذ، اعتبار نمیبخشد، بلکه به زمان قبل برمیگردد تا اقدام نماینده را از همان انجام عمل مؤثر گرداند. در واقع نماینده به عنوان فردی تلقّی میشود که از آغاز، اختیار انجام عمل را داشته است و به تعبیری تنفیذ معادل و همسنگ اختیار پیشین میشود.
قاضی«تیندال»در این زمینه میگوید:«اگر شخصی عملی را برای دیگری انجام دهد و آن را به نام خود واقع نسازد، بلکه برای آن شخص دیگر انجام دهد، اگر چه اختیار پیشین وجود نداشته است، در صورت تنفیذ، عمل انجام شده عملی است که توسط وکیل انجام شده و در نتیجه عمل مزبور، عمل اصیل(مالک)میگردد و این یک اصل مسلّم و شناخته شده کامنلو است».
در حقوق فرانسه نیز اگر چه قانون مدنی از نظریه کلّی نمایندگی سحن نگفته است، با این وجود، برخی از حقوقدانان نظریه کلّی نمایندگی را مورد بحث و بررسی قرار دادهاند که مبانی آن با نظام حقوقی کشورهای نوشته و از جمله قانون مدنی ایران تقریبا یکسان است.
در حقوق انگلیس با توجّه به نظام کامنلو که ویژگی اصلی آن، استخراج قواعد حقوقی از آرای قضایی است و طبعا نظریهپردازی و کلّینگری در آن از اهمیت زیادی برخوردار نیست، در قلمرو حقوق نمایندگی تحت عنوان «Law of Ageney» تمام صادیق، احکام و آثار نمایندگی مورد بحث قرار گرفته و قواد کلّی از میان پروندههای قضایی استخراج میشود.
برای اولین بار تقسیم نماینده حقوقی به نماینده مستقیم و غیر مستقیم در انگلیس انجام شد. برای بار نخست، در قرن نوزدهم در مورد عاملان نوعی نمایندگی غیر مستقیم مشاهده شد. در برخی پروندههای قرن نوزدهم به چنین نمایندهای، "commission Agent" یا "Commission Merchant" میگفتند.
با توسعه چشمگیر کامن لو این وضعیت تغییر یافت و اصیل نه تنها قدرت پیدا کرد که علیه شخص ثالث اقامه دعوی کند، بلکه در قبال قراردادهای عامل مسئولیت نیز پیدا کرد. گفته میشود که همین امر ریشه و مبنای نظریه اصیل افشا نشده در نظام حقوقی کامن لو است. بنابرانی در حقوق انگلیس عامل میتواند به عنوان موجد نمایندگی مستقیم تلقی گردد و همانگونه که برخی حقوقدانان کامن لو اظهار کردهاند، این توسعه منجر به یکسانی وضعیت عاملان با نمایندگان معمولی شده است.
در یک تقسیمبندی اساسی در نمایندگی، حقوقدانان انگلیسی شیوههای ایجاد نمایندگی و به تعبیری انواع نمایندگی را به چهار دسته تقسیم میکنند و مورد بررسی قرار میدهند:
1.نمایندگی قراردادی؛
2.نمایندگی ناشی از استاپل؛
3.نمایندگی ناشی از تنفیذ؛
4.نمایندگی ناشی از اعمال قانون.
دیدگاه اصلی حقوق انگلیس در نمایندگی،حاکمیت این اصل است که«عمل نماینده عمل اصیل محسوب است» و بر همین اساس در مواردی فراتر از نمایندگی ساده نیز،که نماینده سمت نمایندگی خود را برای شخص ثالث افشا نمیکند و به نام خود به انعقاد قرارداد میپردازد، به رابطه قراردادی مستقیم بین اصیل و شخص ثالث اعتقاد دارد، هرچند شخص ثالث پس از آگاهی از وجود اصیل حق انتخاب برای مراجعه به یکی از اصیل یا نماینده را دارد.
مفهوم تجاری نماینده حقوقی
مفاهیم و نهادهای اصلی نمایندگی در حقوق تجارت مانند حقّ العمل کاری، عاملی، دلالی و نماینده تجاری از جهاتی با مفهوم نمایندگی مشابهند و از جهاتی متفاوت به نظر میرسند. درباره رابطه نمایندگی و حقّ العمل کاری، در حقوق اسلام و انگلیس نظریه اصیل افشا نشده قالب مناسبی برای توجیه قرارداد.
حقّ العمل کاری است.این دو نظام حقوقی در مواردی که شخص به نام خود و به حساب اصیل قراردادی منعقد مینماید به برقراری رابطه مستقیم بین اصیل و شخص ثالث اعتقاد دارند. این درحالی است که در نظام حقوقی ایران که مقتبس از حقوق رومی- ژرمنی است با انعقاد حقّ العمل کاری رابطه قراردادی مستقیمی بین اصیل و شخص ثالث برقرار نمیشود.
همین وضعیت در مورد عاملی وجود دارد. توجّه به دیدگاه فقیهان حنفی در این زمینه اهمیّت دارد. رابطه دلالی و نمایندگی در حقوق انگلیس متفاوت از این رابطه در حقوق ایران و اسلام است. در حقوق انگلیس دلاّلی از مصادیق نمایندگی تلقّی شده است. در حقوق ایران باتوجّه به اقتباس مفهوم دلاّلی از حقوق فرانسه که چیزی بیش از انجام مذاکره و یافتن مشتری نیست دلاّلی از مصادیق نمایندگی نمیباشد.
در حقوق اسلام براساس مقررات کلی در مورد عقد وکالت، دلاّلی به مفهومی که در حقوق ایران و فرانسه مطرح است از مصادیق نمایندگی و وکالت به شمار نمیآید، امّا دلاّلی به مفهوم انگلیسی آن در حقوق اسلام از مصادیق نمایندگی تلقی میشود.
نمایندگی تجاری نیز از جمله نهادهایی است که از این نظریه پیروی میکند و کاربرد زیادی در معاملات بازرگانی و حقوق شرکتهای تجاری دارد.
در قوانین مدنی و تجاری ایران، قانونگذار تعریف و قواعد کلی نمایندگی را بیان ننموده است؛ ولی از آنجا که عقد وکالت، مبتنی بر تفویض نیابت است، میتوان از طریق مقررات عمومی حاکم بر این عقد در قانون مدنی و برخی مواد قانون تجارت، قواعد کلی آن را بهعنوان قواعد حاکم بر اکثر انواع نمایندگی استنتاج نمود. قانون تجارت ایران هیچگونه تعریفی از نمایندگی ارائه نداده است.
در عین حال قانونگذار بدون آن که متعرض مفهوم نمایندگی تجاری شود، مواد 395 تا 401 قانون تجارت را به قائم مقام تجاری و سایر نمایندگان تجاری اختصاص داده است. این مواد، عموما مربوط به کسانی است که تحت امر یا به وکالت، از طرف صاحب تجارتخانه عمل میکنند.
به عبارت دیگر، این مقررات بیانگر نوعی نمایندگی تجاری غیرمستقل است که در آن نمایندگان تحت امر،به نام و به حساب تجارتخانه مبادرت به عملیات تجاری مینمایندو از ذکر نمایندگان تجاری مستقل، خودداری میورزند. در هرحال، روشن نمودن مفهوم و ماهیت نمایندگی تجاری، ما را ناگزیر از مراجعه به قانون مدنی بهعنوان یکی از منابع مهم قانون تجارت میسازد؛ و گو اینکه در قانون مدنی تعریفی از نمایندگی و قواعد و احکام آن دیده نمیشود، لیکن میتوان از قسمت اخیر ماده 196 این قانون، «نظریه کلی نمایندگی» را می توان استنباط کرد؛ زیرا کسی که معامله میکند، اگر هنگام انعقاد عقد سمت خویش را اعلام ننماید، باید بعد از انجام معامله بار اثبات این ادعا را،که قرارداد به نمایندگی منعقد گردیده،به دوش کشد.
علاوه بر ماده مذکور،ماده 198 قانون مدنی نیز مقرر میدارد: «ممکن است طرفین یا یکی از آنها، به وکالت از غیر اقدام بنماید و نیز ممکن است یک نفر،به وکالت از طرف متعاملین،این اقدام را به عمل آورد.»
از مفهوم این ماده نیز میتوان این نتیجه را به دست آورد که در انعقاد قرارداد، شخص میتواند به دو عنوان و دو اعتبار در انعقاد قرارداد شرکت کند؛ و به مقتضای هر عنوان، ارادهای مستقل داشته باشد. البته، علیرغم استنباط نظریه کلی نمایندگی از مواد فوق، از آنجا که قانون مدنی همچنان فاقد قواعد عمومی حاکم بر قرارداد نمایندگی است، به نظر میرسد که بتوان این خلاء قانونی را از طریق عقد وکالت (موضوع مواد 656 تا 683 این قانون) برطرف کرد.
زیرا،وکالت وسیلهای جهت تفویض نمایندگی است، و این نکته را ماده 656 قانون مدنی بدین طریق بیان میدارد: «وکالت عقدی است که به موجب آن یکی از طرفین،دیگری را برای انجام امری نایب خود مینماید.»
تعبیر فوق، بیانگر عنصر نیابت است که اساس نمایندگی را تشکیل میدهد؛ و به وسیله همین عنصر است که میتوان خلاء ناشی از مقررات و اصول حاکم بر نمایندگی قراردادی را برطرف نمود؛ زیرا وکالت سبب ایجاد نمایندگی برای وکیل است.
فقهای امامیه نیز این مفهوم را مدنظر داشته و در تعریف عقد وکالت عنوان «استناد به در تصرف»را به کار بردهاند، که منظور از آن، نایب قراردادن شخص در انجام تصرفات حقوقی است. بنابراین، وکالت همواره منشاء اعطای نیابت است؛ بدین ترتیب، همانطور که در نمایندگی، اراده نایب جایگزین اراده اصیل در انشای تصرفات حقوقی(انعقاد عقد) است، در وکالت نیز اراده وکیل جایگزین اراده موکل میشود.
نتیجه چنین وضعیتی نیز، سرایت آثار عقد (حقوق و تکالیف) به موکل یا اصیل است. در عین حال، طبیعت نمایندگی ایجاب میکند که نماینده واسطه انجام تصرفات حقوقی بوده، خود عهدهدار امری نشود؛ و اراده او نیز، تنها در انعقاد عقد کارگزار باشد. پس در نمایندگی، برای اینکه آثار عقد متوجه اصیل شود، کافی نیست که نماینده یا وکیل اختیار داشته باشد؛ بلکه لازم است که نماینده قصد خود را آشکار نموده، و به نام و به حساب دیگری، عمل حقوقی انجام دهد.
از این تحلیل، چنین مستفاد میشود که هردو بعد تجاری و غیرتجاری نمایندگی از ماهیت یکسان حقوقی برخوردار است؛ زیرا طبیعت هردو، اعطای نیابت است؛ و به همین لحاظ و به دلیل فقدان احکام راجع به آثار و تعهدات نمایندگی، مقنن قانون تجارت بسیاری از مقررات مربوط به مدیریت شرکتها (مواد 55،299 و 121)، دلالی(355)، حق العمل کاری(358) و قائم مقامی تجاری (395 الی 400) را، مشمول اصول حاکم بر عقد وکالت در قانون مدنی دانسته، و از این طریق خواسته است نواقص و خلاء ناشی از مقررات مربوط به نمایندگی را جبران نماید. پس، میتوان مقررات عقد وکالت را، بر نمایندگیهای قراردادی، از جمله نمایندگی تجاری، نیز حاکم نمود.
در عین حال، برای اینکه قراردادی به نیابت بسته شود، و اصیل به التزامی که نماینده برعهده گرفته است، پایبند باشد، وجود سه شرط ذیل ضروری است:
1- نماینده بایستی عقد را انشا کند؛ و در این کار قاصد و راضی باشد. بنابراین، اراده نماینده تا جایی که در تراضی دخالت دارد باید سالم باشد؛ و اشتباه و اجبار او در نفوذ عقد مؤثر است.
2- نماینده بایستی عقد را به قصد نیابت منعقد کند؛ چه،اثر عقد در صورتی دامنگیر اصیل میشود که نماینده، به قصد نیابت و به حساب اصیل، اقدام کند.در این راستا، اراده نماینده باید به آگاهی طرف قرارداد برسد؛ و مبنای تراضی نیز،باید بر ایجاد حق و تکلیف برای اصیل قرار گیرد. بدین ترتیب،لزومی ندارد که نام و مشخصات اصیل در تراضی آورده شود؛ ولی دست کم، طرف مقابل باید بداند که در انعقاد قرارداد، نماینده به نیابت مبادرت به انجام عقد مینماید.
بنابراین،اگر عنصر نیابت پنهان بماند و نماینده وانمود کند که معامله برای خود اوست، نمیتواند به این استناد که نماینده بوده است از انجام تعهدات ناشی از عقد استنکاف ورزد؛ این موضوع بویژه در مواردی که شخصیت طرف علت عمده عقد است بسیار مهم بوده، و اشتباه در آن ممکن است از موجبات بطلان عقد محسوب گردد؛ هرچند در امور تجاری، شخصیت متعاملین اصولا علت عمده نیست.
3- نماینده باید اختیار انجام عمل حقوقی را داشته باشد؛ و در چارچوب اختیارات تفویض شده، بیان اراده کند.
نمایندگی حقوقی بانک ها و شرکت های دولتی
بسیاری مفهوم نماینده حقوقی را مترادف با عنوان نماینده حقوقی مذکور در ق.آ.د.م تحت عنوان کیفیات معرفی نماینده حقوقی موسسات دولتی دانسته اند.
معرفی نماینده حقوقی ازسوی شركت های غیردولتی و تعاونی و قرض الحسنه امری است که تحت عنوان نماینگی حقوقی بانک ها و موسسات مالی و اعتباری و موسسات دولتی از آن یاد می شود.
این نهاد با عنوان وکالت متفاوت است در عین حال که در زیر مجموعه انواع نمایندگی اشخاص حقوقی قرار می گیرد.
به طور كلی شركت های تجاری كه تمام یا بیش از 50% سهام آنان به دولت تعلق داشته از جمله شركت برق منطقه ای، شركت ملی گاز ایران و كلیه شركت هایی كه سرمایه آنها متعلق به دولت است می توانند از نماینده حقوقی در مراجع قضایی و غیره بهره مند گردند؛ لیكن شركت های تجاری متعلق به اشخاص غیر دولتی امكان استفاده از نماینده حقوقی را ندارند.
در نظریه 37/11/74ـ 12/11/79 اداره حقوقی قوه قضایه نیز بر این امر تأكید و اعلام گردیده: «... شركت های غیر دولتی، اعم از شركت های سهامی عام و خاص با مسئولیت محدود تضامنی و غیره مشمول موارد ذكر شده در ماده 32 قانون آ.د.م نبوده و نمی توانند برای طرح دعوی و دفاع از دعوی نماینده قضایی معرفی نمایند».
این در حالی است كه اینگونه شرکت ها نیز نمی توانند تحت عناوین دیگر از جمله نماینده سهامداران یا هیئت مدیره فردی را بعنوان نماینده معرفی نمایند. بنابراین در غالب اساسنامه این شركت ها ضمن تفویض اختیار دفاع از حقوق شركت به هیئت مدیره و مدیر عامل صرفاً اشخاص ذی سمت می توانند در مراجع قضایی و غیره در مقام دفاع یا اقامه دعوی حاضر و یا اینكه اختیارات مندرج در اساسنامه را از طریق موافقت هیئت مدیره و با امضاء افرادی ذی سمت به وكیل دادگستری تفویض نمایند.
درخصوص حضور نماینده شركت های تعاونی نیز برابر اتفاق نظر نشست قضات و نظر كمیسیون آمده است كه: «مستفاد از ماده 32 قانون آیین دادرسی مدنی و مواد 4و 5 قانون محاسبات عمومی كه شركت های دولتی را شركت هایی دانسته كه با سرمایه دولت (بیش از پنجاه درصد آن دولتی باشد) تأسیس شده باشند.
لذا قبول نمایندگی فقط از طرف شركت ها و موسسات دولتی قابل پذیرش است و درخصوص سایر شركت های و موسسات حقوقی نمایندگی قابل قبول نیست و شخص مدیر عامل یا وكیل قانونی وی باید در دعوا شركت كند لیكن به نماینده معرفی شده از طرف مسئول یا مدیر عامل شركت یا موسسه دولتی، نه خوانده و نه دادگاه حق ایراد و اعتراض را ندارد.
نظر كمیسیون نشست قضایی مدنی: باتوجه به اینكه مطابق ملاك قانون محاسبات موسسات عمومی كشور،شركت هایی كه بیش از پنجاه درصد آن متعلق به دولت یا موسسات دولتی است شركت های دولتی محسوب می شوند و نظر به اینكه به موجب ماده 8 قانون بخش تعاونی اقتصاد جمهوری اسلامی ایران (اصلاحی 5/7/1377):«عضودرشركت های تعاونی، شخصی است حقیقی یا حقوقی غیر دولتی مندرج در این قانون.»، شر كت تعاونی برای تعقیب دعاوی شركت در دادسرا و دادگاه باید وكیل دادگستری انتخاب و معرفی كند و یا اینكه باتوجه به تبصره ماده 37 قانون مذكور هیئت مدیره رأساً نسبت به تعقیب و دفاع از دعاوی اعم از مدنی یا كیفری اقدام كند. انتخاب وكیل نیز باید از طریق هیئت مدیره صورت گیرد.»در مورد امكان معرفی نماینده حقوقی صندوق های قرض الحسنه در نشست قضات با جمع بندی پنج نظر و كمیسیون آمده است كه:
«نظر اول: برحسب ماده 2 قانون محاسبات عمومی كشور وزارت خانه یك واحد سازمانی مشخص است كه به موجب قانون شناخته شده است یا بشود.
نظر دوم: موسسه دولتی واحد سازمانی مشخصی است كه به موجب قانون ایجاد و زیر نظر یكی از قوای سه گانه اداره می شود كه عنوان وزارت خانه ندارد مانند نهاد ریاست جمهوری كه برحسب ماده 3 قانون محاسبات عمومی كشور موسسه دولتی شناخته می شود.
نظر سوم: برحسب ماده 4 قانون فوق الذكر، شركت دولتی عبارت است: «از، واحد سازمانی مشخصی كه با اجازه قانون به صورت شركت ایجاد می شود و یا به حكم قانون و یا دادگاه صالح، ملی شده و یا مصادره گردیده و بیش از پنجاه درصد سرمایه آن متعلق به دولت است و به عنوان شركت دولتی شناخته شده.»نظر چهارم: نهادهای انقلاب اسلامی نهادهایی هستند كه بعد از انقلاب اسلامی تشكیل یعنی مولودی از انقلاب اسلامی می باشند و قبل از انقلاب اسلامی تشكل نداشته مانند سپاه پاسداران ـ بنیاد مسكن ـ كمیته امداد امام خمینی (ره) ـ بنیاد شهید و ...
نظر پنجم: موسسات و نهادهای عمومی غیر دولتی واحد سازمانی مشخصی است كه با اجازه قانون وبه منظورانجام وظایف و خدماتی كه جنبه عمومی دارد تشكیل شده یا می شود. این سوال بین حقوق دانان دولتی مورد بحث و بررسی واقع شده كه درنهایت دو نظر به شرح ذیل بیان شده است:
الف) صندوق های قرض الحسنه و تعاونی های اعتبار حق معرفی نماینده برای شركت در جلسات دادگاه را ندارند زیرا:
1ـ در ماده 32 قانون آیین دادرسی مدنی سازمان ها، موسسات، نهادها، وزارت خانه ها و اصولاً مراجعی كه حق معرفی نماینده دارند مشخص شده و نامی از صندوق قرض الحسنه یا تعاونی اعتبار در این ماده نیامده است.
2- شرایط معرفی نماینده در ماده 32 قانون آیین دادرسی مدنی آمده و نمایندگان مذكور كارمندان آن موسسه هستند و در جایی كه نص داریم نباید دنبال اجتهاد بود.
3ـ بین نماینده حقوقی و نماینده قانونی فرق است. مدیر عامل در تعاونی ها، مجری تصمیمات هیئت مدیره است، در نتیجه مدیر عامل، نماینده قانونی هیئت مدیره شركت است كه برحسب ماده 125 قانون تجارت فقط نامبرده می تواند در حدود اختیارات محوله آن هم بعنوان نماینده شركت در جلسات دادگاه حضور پیدا كند.
4ـ نظر شماره 3983/7 مورخ 29/7/1373 اداره حقوقی وزارت دادگستری می گوید مدیر عامل این گونه شركت های نمی تواند اختیارات خود را به نماینده واگذار كند.5ـ صندوق های قرض الحسنه و تعاونی های اعتبار مذكور از مصادیق هیچ یك از عناوین مندرج در ماده 32 قانون آیین دادرسی مدنی نیستند.
ب) این گونه صندوق ها و تعاونی های اعتبار حق معرفی نماینده را دارند زیرا: بند 2 ماده 37 بخش تعاون اقتصاد جمهوری اسلامی مصوب سال 1370 مقرر می دارد كه این گونه تعاونی ها اگر به صورت تعاونی اداره شوند حق معرفی نماینده دارند ولی اگر صندوق قرض الحسنه باشند چون تعاونی نیستند، نمی توانند نماینده معرفی كنند.
در مجموع، نود درصد اعضای کمیسیون طرفدار نظر اول و ده درصد طرفدار نظر دوم بودند.
نظر كمیسیون: نشست قضایی مدنی: درخصوص سوال مطروحه ماده 32 قانون آیین دادرسی دادگاههای عمومی و انقلاب در امور مدنی صریح و روشن است و با مراجعه به آن جواب سوال دریافت می شود. به موجب قانون استقلال كانون وكلای دادگستری فقط وكلای رسمی دادگستری حق دارند به عنوان وكیل طرح دعوا كرده و در جلسات دادرسی شركت كنند.
در ماده 31 قانون مورد اشاره هریك از متداعیین می تواند حداكثر تا دو نفر وكیل انتخاب و معرفی كند. بلافاصله در ماده 32 همان قانون مقرر است كه وزارت خانه ها، موسسات دولتی و وابسته به دولت، شركت های دولتی، نهادهای انقلاب اسلامی، موسسات عمومی غیر دولتی، شهرداری ها و بانك ها علاوه بر استفاده از وكلای دادگستری برای طرح دعوا و تعقیب دعاوی، از اداره حقوقی خود یا كارمندان رسمی به عنوان نماینده استفاده كنند.
در همین ماده شرایطی برای نماینده در نظر گرفته شده كه نماینده باید واجد ان شرایط باشد. باتو.جه به مقررات ماده قانونی مرقوم، صندوق های قرض الحسنه و تعاونی های اعتباری كه از جمله موسسات دولتی و وابسته به دولت نبوده و از جمله موسسات عمومی نیستند، نمی توانند برای طرح دعوای خود و تعقیب دعوا نماینده معرفی كنند.
مبانی افتراق عقد وکالت با نهاد نمایندگی
الف) ماهیت
پیش از هر چیز، از لحاظ ماهیت باید گفت وکالت یک عقد است و در باب عقود در قانون مدنی از آن صحبت شده است، در حالی که نمایندگی، یک نهاد حقوقی عمومی است که عناوین متعددی را می تواند شامل شود و می تواند عقد باشد و یا ایقاع. بنا به نظر مشهور، نمایندگی در معنای عام خود وکالت را نیز در کنار عناوین مشابه دیگری که متضمن مفهوم نیابت هستند در بر می گیرد. مانند حق العمل کاری، امانت، دلالی، قائم مقام تجاری و ... .
ب) آثار
بین عقد وکالت و نهاد نمایندگی شباهت های اساسی وجود دارد. برخی از حقوق دانان و فقها، وکالت را نوعی نهاد نمایندگی و یکی از مصادیق آن در کنار سایر مصادیق پیش گفته برشمرده اند. این مهم نشان گر وجود شباهت های اساسی بین این دو نهاد حقوقی است. عملا می توان گفت اکثر قریب به اتفاق ویژگی های گفته شده، با تفاوت هایی، در خصوص نماینده حقوقی در مورد وکیل نیز صادق است که به اهم آن ها اشاره می کنیم.
با تحقق وکالت و نمایندگی و در اثر رابطه ایجادشده بین نماینده و اصیل، و وکیل و موکل، این دو تعهداتی در برابر یکدیگر پیدا میکنند:
در رابطه نماینده و اصیل (وکیل و موکل)
الف. نماینده (وکیل) موظف است که در اجرای اختیارات خود تعدی و تفریط نکند. همچنین بهموجب ماده 667 ق.م. وکیل باید در تصرفات و اقدامات خود مصلحت موکل را مراعات نماید و از آنچه که موکل بالصراحه به او اختیار داده یا بر حسب قرائن و عرف و عادت در اختیار اوست تجاوز نکند. بنابراین اگر نماینده و وکیل خارج از اختیارات خود اقدامی انجام دهند غیرنافذند. (مواد1073و1074ق.م.)
طبق ماده 668 ق.م. وکیل باید حساب مدت وکالت خود را بهموکل بدهد و آنچه را که بهجای او دریافت کرده است به او رد کند. بنابراین نماینده نیز باید حساب تصدی دوره نمایندگی خود را بهکسی که صلاحیت دارد (اغلب اصیل) ارائه کند و تمامی وجوه و اموالی که بهموجب این رابطه در اختیار داشته را به آن شخص باز گرداند. بهعلاوه نماینده مکلف بهحفظ اسرار اصیل و اطلاعات مکتسب در دوران نمایندگی میباشد .
بههر حال، قصور نماینده در اجرای وظایف فوق باعث ایجاد مسؤولیت وی میشود و بایستی خسارات ناشی از آن را جبران کند.
ب. در مقابل، نماینده (وکیل)، هم مستحق اجرت انجام اعمال موضوع نمایندگی و نیز اقداماتی است که در جهت نمایندگی برای اصیل انجام میدهد. طبق ماده 675 ق.م. موکل باید تمام مخارجی را که وکیل برای انجام وکالت خود نموده است و نیز اجرت وکیل را بدهد مگر اینکه در قرارداد و عقد وکالت بهگونهای دیگر توافق شده باشد. اگر در عقد وکالت حقالوکاله معین شده باشد، وکیل بهمیزان آن استحقاق دارد. اگر حقالوکاله در عقد معین نشده باشد تابع عرف و عادت است و اگر عادت مسلمی نباشد وکیل مستحق اجرتالمثل است. (مواد 675 و 676ق.م.)
در نمایندگی قضایی هم زمانی که متعهد موردتعهد را انجام نمیدهد و دادگاه بهنیابت از او اقدام میکند، تمامی هزینههایی که نماینده برای انجام آن اقدام متحمل شده است باید از اموال متعهد پرداخت شود.
در رابطه نماینده و طرف قرارداد
نماینده در انجام اعمالی که بهاعتبار اصیل انجام میدهد نقش واسطه دارد. پس نسبت بهآثار عقد باید او را بیگانه شمرد یعنی اینکه طرف قرارداد نمیتواند اجرای تعهداتی را که نماینده برای اصیل پذیرفته است از شخص او بخواهد.
البته این امر مانع از آن نیست که در بعضی موارد طرف قرارداد بتواند به نماینده رجوع نماید. مثل موردی که نماینده اجرای مفاد عقد را در برابر طرف معامله تضمین میکند یا خارج از حدود نیابت مرتکب تقصیر میشود که موجب ضرر به طرف قرارداد میشود، مسؤول است.
در رابطه اصیل و طرف قرارداد
همانطور که گفته شد نقش نماینده چیزی بیش از یک واسطه نیست. بنابراین پس از انعقاد قرارداد وی از پیمان خارج میشود و رابطه بین اصیل و طرف قرارداد مانند موردی است که عقد بدون واسطه واقع شده است. تمام حقوق و تعهداتی که از عقد ناشی میشود بهطور مستقیم متوجه اصیل میشود. 33 مگر اینکه نماینده بهدلیل جداگانهای واسطه در اجرا نیز شده باشد.
بنابراین تمامی آثار عقد و قرارداد و دیگر اعمال حقوقی متوجه اصیل میشود و چنانچه وی از انجام تعهدات خود امتناع نماید، مسؤول بوده و طرف قرارداد میتواند علیه وی اقامه دعوی کند. مگر اینکه نماینده حق اقامه دعوی را نیز داشته باشد که در اینصورت، طرف قرارداد میتواند علیه وی اقامه دعوی نماید.
در رابطه نماینده حقوقی موسسات و نهادهای دولتی
مجوز استفاده از نماینده حقوقی توسط وزارتخانهها، مؤسسات دولتي و وابسته به دولت، شركتهاي دولتي، نهادهاي انقلاب اسلامي و مؤسسات عمومي غيردولتي، شهرداريها و بانكها در قانون آئین دادرسی مدنی آمده ولی این بدین معنا نیست که نماینده حقوقی نتواند در مراجع کیفری از حقوق موسسه متبوع خود دفاع کند. بطور مثال در ماده 35 آئین دادرسی مدنی آمده است : ماده 35 - وكالت در دادگاهها شامل تمام اختيارات راجع به امر دادرسي است جز آنچه را كه موكل استثناء كرده يا توكيل در آن خلاف شرع باشد ، ليكن در امور زير بايد اختيارات وكيل در وكالت نامه تصريح شود : 1- وكالت راجع به اعتراض به راي ، تجديد نظر ، فرجام خواهي و اعاده دادرسي 2- وكالت در مصالحه و سازش 3- وكالت در ادعاي جعل يا انكار و ترديد نسبت به سند طرف و استرداد سند . 4- وكالت در تعيين جاعل 5- وكالت در ارجاع دعوا به داوري و تعيين داور . 6- وكالت در توكيل 7- وكالت در تعيين مصدق و كارشناس 8- وكالت در دعواي خسارت 9- وكالت در استرداد دادخواست يا دعوا 10- وكالت در جلب شخص ثالث و دفاع از دعواي ثالث 11- وكالت در ورود شخص ثالث و دفاع در قبال آن . 12- وكالت در دعواي متقابل و دفاع در قبال آن 13- وكالت در ادعاي اعسار 14- وكالت در قبول يا رد سوگند .
تبصره 1 - اشاره به شماره هاي يادشده در اين ماده بدون ذكر موضوع آن ، تصريح محسوب نمي شود .
بر این اساس، می توان گفت عنوان نماینده حقوقی و وکیل بانک ها، شرکت ها و موسسات دولتی می تواند برای انجام اموری چون طرح دعاوی، در یک شخص جمع شود.
البته معرفی نماینده حقوقی در برخی از موارد چون تنظیم سند رسمی به نام بانک در دفاتر اسناد رسمی، منحصر به عنوان نماینده است و لذا وی از نقطه نظر بانک، طرف دعوا یا معامله و شخص ثالث، تنها دارای عناوین و اختیارات مصرح در باب نمایندگی می باشد.؛ هر چند در عمل در رابطه دوطرفه، وکیل بانک نیز باشد که آن مربوط به انجام سایر امور مانند طرح دعوا یا دفاع در دعاوی دادگستری می شود.
بر اساس آئین نامه ق.آ.د.م و رویه قضایی، شرط داشتن لیسانس حقوق و یا حداقل 2سال کارآموزی در دادگاه های حقوقی برای نمایندگان اشخاص حقوقی دولتی الزامی تلقی شده و وظیفه احراز آن با روسای ادارات و مدیران اجرایی موسسات مذکور است.
ج) لزوم
اصولا عقود از لحاظ درجه الزامی که دو طرف در حفظ پیمان خود دارند به عقد لازم و جایز تقسیم میشود. عقد لازم آن است که اثر آن با فسخ یکی از دو طرف، بدون رضایت طرف دیگر، از بین نمیرود و هیچ یک از دو طرف از لحاظ قانونی قدرت برهم زدن پیمان خویش را ندارند. چنین گفته شده است عقد لازم عقدی است که شأن آن به خودی خود چنان است که قابل فسخ و ابطال نیست. در قانون مدنی ایران مقرر شده است: «عقد لازم آن است که هیچ یک از طرفین معامله حق فسخ آن را نداشته باشند، مگر در موارد معینه»(ماده 185 قانون مدنی). عقد جایز نیز آن است که یکی از دو طرف میتواند بدون رضای دیگری آن را فسخ کند هرچند موجبی برای فسخ نباشد.
مستنداً به ماده 656 قانون مدنی «وکالت عقدی است که به موجب آن یکی از طرفین طرف دیگر را برای انجام امری نایب خود مینماید.» اولین نتیجهای که از این تعریف گرفته میشود این است که عقد وکالت مبتنی بر اعطای نیابت است و به همین جهت نیز از جمله عقود اذنی به شمار میآید.
پذیرفتن این امر که عقد وکالت در زمره عقود اذنی است حکایت از جایز بودن عقد وکالت دارد. بدیهی است که اعطای نیابت و دادن اذن چه به طور صریح و یا ضمنی برای هیچ یک از طرفین ایجاد التزام نمیکند و لذا هر کدام از طرفین به واسطه این امر مجاز به رجوع از اذن خود و یا استعفا میباشند.
از آن جا که وکالت عقدی است جایز ، به همین جهت هر یک از طرفین میتوانند هر موقع که بخواهند آن را فسخ کنند. لهذا ممکن است هر یک از طرفین به نحوی از انحاء این حق را از خود سلب کنند به طوری که وکالت از جانب موکل بلاعزل و از ناحیه وکیل بدون حق استعفا باشد. قانونگذار در ماده 679 قانون مدنی نیز این امر را تصریح کرده است و این موضوع در عرف کنونی به امری رایج و متداول مبدل گشته است و همواره دفاتر اسناد رسمی نسبت به تنظیم و ثبت چنین وکالتنامههایی مبادرت میورزند.
اساساَ در فقه اسلامی و حقوق ایران هیچ تردیدی در جایز بودن قرارداد نمایندگی و وکالت وجود ندارد. برابر ماده 678 ق.م هریک از وکیل و موکل هر زمان که بخواهند میتوانند عقد وکالت و یا نمایندگی را برهم زنند؛ زیرا وکالت از عقود اذنی است که با قطع رابطه بین اذن دهنده و اذن گیرنده، اذن منتفی شده و وکالت از بین میرود.اما در مورد شرط عدم فسخ عدم یا عزل در ضمن عقد وکالت در این پرسش مطرح میشود که آیا چنین شرطی در عقود جایزی مانند وکالت، و نمایندگی از اعتبار برخوردار است یا اینکه باطل یا باطل و مبطل عقد است.
قبل از پاسخگویی به این سؤال توجه به این نکته لازم است که تردیدی در درستی شرط وکالت یا شرط عدم عزل وکیل در ضمن عقد لازم وجود ندارد. این شرط در فرضهای زیر قابل طرح است:
1-شرط وکالت یا نمایندگی به صورت شرط فعل:
موکل یا اصیل در ضمن عقد لازمی تعهد میکند که مشروط له را وکیل یا نماینده خود قرار دهد. طبق مقررات مربوط به شرط فعل(م 237 ق.م) مشروط علیه ملزم به انجام مفاد شرط میشود و در صورت تخلف او عقد اصلی قابل فسخ به نظر میرسد.
باوجوداین،برخی بر این اعتقاداند که مشروط علیه موظف به اجرای شرط و انشای عقد وکالت است؛ اما پس از انتخاب وکیل یا نماینده بلافاصله میتواند وی را عزل کند. برخی ازحقوقدانان شرط وکالت ضمن عقد لازم را وکالت بلا عزل دانسته و آن را مانند وکالتی میدانند که به صورت شرط نتیجه باشد. به نظر میرسد نظریه اول مطابق با قواعد و مبانی حقوقی در قراردادها است، زیرا محدود ساختن حق عزل و حق فسخ در عقد جایز برخلاف قاعده است و تا دلیلی بر اسقاط این حق اقامه نشود حق فسخ و عزل باقی است.
2- شرط وکالت یا نمایندگی به صورت شرط نتیجه:
موکل در ضمن عقد لازمی تعهد میکند که مشروط له از زمان وقوع عقد لازم وکیل او باشد.این مورد مصداق بارز و روشن وکالت بلا عزل است.
3- شرط عدم عزل به صورت شرط فعل در ضمن عقد لازم:
در این فرض،موکل یا اصیل ضمن عقد لازمی مثل بیع شرط میکند از حق عزل ناشی از نمایندگی یا وکالت استفاده نکند و وکیل و نماینده را عزل ننماید.در این وضعیت موکل و اصیل میتواند وکیل و نماینده را عزل نماید و شرط عدم عزل مانع اعمال حق فسخ موکل نمیباشد. باوجوداین،اگر بر اثر استفاده از عزل زیانی به وکیل و نماینده وارد شود موکل مسئول خواهد بود.
4- شرط عدم عزل به صورت شرط نتیجه در ضمن عقد لازم:
در صورتی که نخست نمایندگی یا وکالت منعقد شود و پس از آن در ضمن عقد لازمی عدم عزل وکیل و نماینده یا عدم استعفای وکیل به صورت شرط نتیجه گنجانده شود، وکالت بلا عزل محسوب بوده و موکل حق عزل وکیل و نماینده یا حق فسخ وکالت و نمایندگی را از دست میدهد.
باید توجه داشت که شرط عدم عزل یا عدم فسخ در ضمن عقد لازم نباید بهطور کلی باشد، زیرا در این صورت با ماده 959 و 960 ق.م منافات خواهد داشت. به این معنا که اگر وکالت بهطور عام داده شده و شرط عدم عزل و عدم فسخ شود،این شرط در واقع،سلب حق بهطور کلی محسوب میشود و طبق مواد یاد شده ممنوع خواهد بود.
همان طور که ملاحظه می شود، شروط کلی الزام سازی در عقد وکالت همان طور که مورد توجه بسیاری از حقوق دانان و فقها قرار گرفته است، در خصوص نمایندگی نیز به همان ترتیب قابل طرح است و تفاوتی در نحوه لازم کردن وکالت جایز با نمایندگی جایز که هردو این جواز را از ذات خود کسب کرده اند وجود ندارد.
البته این مهم تاجایی است که معنای نمایندگی در مفهوم عام خود به کار رود و لذا باید توجه داشت نمایندگی در معنای خصوصی خود حکم ویژه خود را نیز به دنبال دارد؛ به عنوان مثال لازم کردن نمایندگی تجاری با توجه به مباحث امری قانون تجارت در این زمینه، عملا امکان پذیر نیست و خلاف نظم عمومی خواهد بود. بنابراین جایز بودن مقام قائم مقام تجاری یا جواز در حق العمل کاری همانند مقررات وکالت به راحتی قابل الزام نخواهد بود چراکه این امر برخلاف اراده قانون گذار می باشد.
د) اختیارات و صلاحیت ها
اگر معنا و مفهوم نماینده حقوقی مصرح در خصوص مقرره قانون آیین دادرسی به عنوان نماینده اشخاص حقوقی دولتی را در نظر بگیریم، از لحاظ صلاحیت های وکیل و نماینده تفاوت های اساسی بین این دو نهاد به چشم می خورد که به اهم آن ها اشاره می کنیم.
1- حدود اختیارات وكیل در موارد ذكر شده در ماده 35 قانون آئین دادرسی مدنی ، باید در وكالتنامه وكیل تصریح شود ، ولی تصریح این اختیارات در معرفی نامه نمایندگی ضروری نیست.
2- وكیل ممكن است ، به موجب وكالتنامه اختیار مصالحه و سازش و ارجاع دعوا به داوری داشته باشد ، ولی با توجه به ممنوعیت صلح دعاوی راجع به اموال عمومی و دولتی یا ارجاع آن به داوری بدون تصویب هیأت وزیران ( و چنانچه طرف دعوا خارجی باشد ، بدون تصویب مجلس).
نماینده حقوقی نمی تواند چنین اختیاراتی را داشته باشد . همچنین وكیل ممكن است با تصریح در وكالتنامه، برای ادعای اعسار و وكالت در قبول یا رد سوگند وكالت داشته باشد.
این در حالی است كه برای نماینده حقوقی ، اختیار ادعای اعسار ، به لحاظ منتفی بودن موضوع اعسار دولت و قبول سوگند ، به دلیل عدم امكان اجرای سوگند از جانب شخص حقوقی وجود ندارد.
3- هر یك از اصحاب دعوا حداكثر مىتواند دو نفر وكیل به دادگاه معرفی نماید . در حالی كه دستگاه دولتی برای معرفی نماینده حقوقی ، چنین محدودیتی ندارد . بنابراین دستگاه دولتی بدون الزام به سلب نمایندگی از افراد معرفی شده قبلی ، می تواند در هر جلسه فرد جدیدی را به دادگاه معرفی كند.
4- در صورتی كه یكی از اصحاب دعوا در دادرسی دو نفر وكیل معرفی كرده و به هیچ یك از آنها به طور منفرد حق اقدام نداده باشد ، هیچ یك از وكلا منفرداً حق دفاع ندارد . در این صورت یا باید هر دو وكیل در دادگاه حاضر باشند ، یا اینكه هر دو نفر لایحه به دادگاه تسلیم كرده باشند یا حضور یكی از آنان در دادگاه با وصول لایحه از وكیل دیگر همراه باشد . در صورت عدم وصول لایحه از وكیل غایب ، دادگاه بدون توجه به اظهارات وكیل حاضر ، رسیدگی را ادامه خواهد داد. در حالی كه برای نمایندگان حقوقی این محدودیت وجود ندارد.
5- در مواردی كه طرح دعوا یا دفاع از آن توسط وكیل جریان یافته باشد ، كلیه اخطاریه ها و اوراق قضایی باید به وكیل ابلاغ شود و ابلاغ به موكل منشاء اثر حقوقی و قضایی نیست . در حالی كه اوراق قضایی مربوط به دستگاههای دولتی وفق ماده 75 ق . آ . د . م . باید به اشخاص مذكور در این ماده ابلاغ شود و ابلاغ به نماینده معتبر نخواهد بود.
6- عدم حضور وكیل در جلسه دادگاه بدون عذر موجه ، ممكن است موجب مسئولیت انتظامی و مسئولیت مدنی وكیل شود، در حالیكه عدم حضور نماینده حقوقی نهایتاً ممكن است منجر به مسئولیت اداری وی شود.
7- مطابق ماده 57 ق . آ . د . م . ، وكیل می تواند مطابقت رونوشت های تقدیمی خود را با اصل تصدیق نماید ولی نماینده حقوقی چنین اختیاری ندارد . هر چند گواهی مطابقت رونوشت با اصل توسط اداره دولتی ممكن است .
ه) انقضاء
گذشته از اسباب مندرج در ماده 678، که در خصوص وکالت به آن تصریح شده است، نمایندگی ارادی به علل دیگری نیز منقضی می شود، سکوت ماده از این جهت معلول بدیهی بودن این علل است و باتوجه به آنها اسباب انقضای نمایندگی ارادی به شرح زیر است:
الف- انجام یافتن امری که موضوع نمایندگیست و یا انقضای آن؛ مثلا اگر موضوع نمایندگی خرید خانهایست با انعقاد بیع خانه، نمایندگی پایان می یابد اعم از اینکه اصیل خود خانه را بخرد و یا نماینده به نمایندگی این عمل را انجام دهد.
همینطور است اگر قبل از خرید خانه سیل آنرا ببرد و در نتیجه موضوع نمایندگی منتفی شود. اعمالی که نماینده پس از خاتمه یافتن امر موضوع نمایندگی انجام دهد خارج از حدود اختیارات است.
لذا این اعمال فضولی و غیر نافذ است و نفوذ این اعمال بستگی به تنفیذ بعدی اصیل خواهد داشت از این قبیل است موردی که در مثال فوق نماینده،پس از معامله خانه آنرا اجاره دهد (مواد 247 و 674 ق.م).
ب- انقضای مدت نمایندگی؛ چنانچه نمایندگی برای مدت معینی داده شود و در مدت مزبور نماینده به نمایندگی عمل نکند،در اینصورت پس از خاتمه مدت نمایندگی،صفت نماینده از نماینده سابق سلب و نمایندگی منتفیست.از این قبیل است موردی که وکالت برای مدت معینی داده شده و وکیل که اختیار فروش مالی از موکل را داشته تا انقضای مدت به فروش آن اقدام نکرده است.
ج- چنانچه قطع رابطه نمایندگی منوط به پدید آمدن واقعهای باشد در این صورت با وقوع آن واقعه نمایندگی پایان خواهد یافت. مانند اینکه کسی قصد مسافرت خارج از کشور را داشته و برای مدتی که در خارج به سر خواهد برد وکیلی تعیین کند، در اینصورت وکالت به شرط عزیمت و از تاریخ عزیمت شروع شده و انقضای آن منوط به وقوع واقعه مراجعت او به کشور است.
در صورت عزل نماینده و یا در نتیجهء انحلال عقدی که رابطه حقوقی نمایندگی مبتنی بر آنست این رابطه زائل می گردد؛ مثلا چنانچه عقد کار و یا عقد شرکت منحل شود روابط نمایندگی ناشی از این عقود که بین کارکنان و یا مدیران شرکت از یک طرف و شرکت از طرف دیگر موجود است خودبه خود زوال خواهد یافت. ماده 168 قانون مدنی آلمان این مطلب را تصریح کرده لیکن حقوق ما نسبت به آن ساکت است؛ معهذا این نتیجه طبیعیست و از عرف و عادت استنباط میشود1(مادتین 220 و 225 ق.م).
معذالک تمام اموری که نماینده قبل از رسیدن خبر عزل و یا انحلال عقدی که مبنای روابط نمایندگی است انجام داده نسبت به اصیل نافذ است (مستنبط از ماده 680 قانون مدنی با توسل به وحدت ملاک).
در خصوص کیفیات اساسی بین موارد و مصادیق انقضای عقد وکالت و نمایندگی ارادی (قراردادی) تفاوتی دیده نمی شود و مواردی چون حجر یا فوت احد طرفین، انجام یا منتفی شدن موضوع، و عزل یا استعفا، از اسباب سقوط رابطه به وجود آمده در هر دو نهاد است. اما در خصوص نمایندگی قهری مانند نمایندگی قضایی یا قانونی تفاوت هایی بین وکالت و نمایندگی در باب انقضای امر وجود دارد و کیفیاتی چون استعفا یا عزل نماینده بی معنی است؛ چراکه اساسا رابطه یک طرفه است و بیشتر به ایقاع نزدیک است تا به عقد.
جمع بندی و نتیجه گیری
وکالت در کنار مفاهیمی چون حق العمل کاری، دلالی، نماینده مدنی، قائم مقام تجاری، امین و... که مشتمل بر نوعی مفهوم نیابت هستند، زیرمجموعه نمایندگی حقوقی قرار می گیرد و نوعی از انواع آن است. به طور کلی نمایندگی به انواع قراردادی یا ارادی و قهری یا قضایی، قانونی تقسیم می شود که آن چه که در مفهوم نماینده حقوقی مدنظر ق.آ.د.م برای اشخاص حقوقی دولتی مطرح شده است، می تواند از هر یک از این انواع باشد.
در پاسخ به این پرسش که آیا رابطه نمایندگی حق است یا حکم،باید گفت به نظر میرسد نمایندگی قراردادی از زمره حقوق و نمایندگی قانونی و قضایی از زمره احکام تلقی میشود، زیرا معیار اصلی تمایز بین حق و حکم، قابلیت نقل و انتقال و اسقاط میباشد و این ویژگی در نمایندگی قراردادی وجود دارد؛ بنابراین نمایندگی قراردادی حق تلقی میشود.
اما در نمایندگی قانونی و قضایی به دلیل نبود این ویژگیها ،رابطه نمایندگی از زمره احکام محسوب میشود. همچنین،در تبیین لزوم و جواز رابطه نمایندگی باید گفت که رابطه نمایندگی قراردادی در سه نظام حقوقی اسلام، ایران و انگلیس رابطه ای جایز تلقی میشود. در حقوق ایران و اسلام در قالب شرط ضمن عقد میتوان به رابطه نمایندگی نیروی الزامآور بخشید. در حقوق انگلیس نیز میتوان در ضمن عقد جایز دیگری به رابطه نمایندگی نیروی الزامآور داد.
در حقوق انگلیس رابطه نمایندگی در صورتی لازم میشود که در آن شرط مدت گنجانده شود یا در جهت منافع نماینده،شرط عدم فسخ قرارداد در آن درج گردد.همچنین،در جایی که وکالت در ضمن سند رسمی یا در مقابل عوض به نفع نماینده باشد به وسیله اصیل قابل فسخ نیست.
باوجوداین، باید توجه داشت که صرف تصریح به غیر قابل فسخ بودن در یک سند رسمی، نمایندگی را غیر قابل فسخ نمیسازد، بلکه نمایندگی در صورتی غیر قابل فسخ میشود که برای حمایت از منافع نماینده و مانند آن شرط عدم فسخ شود.
مثلا نمایندگیای که به یک مرتهن کشتی داده میشود از مصادیق نمایندگیهای غیر قابل عدول است. بنابراین،آنچه در عدم قابلیت فسخ در نمایندگی مؤثر است شرط عدم فسخ نیست بلکه امور دیگر مانند وجود حق متعلق به غیر است.
حقوق کامن لا از این جهت به برخی از مذاهب فقهای اهل سنّت نزدیک است که از جمله شرایط درستی عزل را،عدم وجود حق متعلق به غیر دانسته است؛
به این معنا که با وجود حق متعلق به غیر، نمایندگی غیر قابل فسخ میشود. باوجوداین، در فقه عامه اگر در ضمن عقد لازم شرط عدم فسخ عقد یا عدم عزل وکیل شود،چنین شرطی لازم الاتباع میگردد.
از سوی دیگر، چنانکه گفته شد،در حقوق کامن لا وجود شرط مدت در ضمن عقد جایز نمایندگی، سبب میشود که عقد مزبور در مدت مقرر، غیر قابل فسخ گردد.
این در حالی است که در فقه اسلامی وجود شرط مدت در عقد وکالت و نمایندگی موجب لزوم آن نشده و تنها این اثر را دارد که پس از انقضای آن مدت، وکالت و نمایندگی به خودی خود منقضی میگردد.
می توان گفت امروزه، زمانی که از نماینده حقوقی بحث می شود، آنچه که بیشتر مدنظر است نماینده حقوقی اشخاص حقوقی دولتی بر اساس ماده 32 ق.آ.د.م می باشد.
مطابق ماده 32 قانون آیین دادرسی مدنی، وزارتخانه ها ، موسسات دولتی و وابسته به دولت ، شركتهای دولتی ، نهادهای انقلاب اسلامی و موسسات عمومی غیردولتی ، شهرداریها و بانكها می توانند علاوه بر استفاده از وكلای دادگستری برای طرح هر گونه دعوا یا دفاع و تعقیب دعاوی مربوط از اداره حقوقی خود یا كارمندان رسمی خود به عنوان نماینده حقوقی استفاده نمایند.
تا قبل از تصویب قانون آئین دادرسی دادگاههای عمومی و انقلاب در امور مدنی ، دستگاههای دولتی به استناد بند الف تبصره 18 قانون الحاق دو تبصره به قانون متمم بودجه سال 1347 حق استفاده از نماینده قضایی را داشتند .
با توجه به اینكه در متن این قانون آمده بود : " وزارتخانه ها و موسسات دولتی و وابسته به دولت می توانند علاوه بر استفاده از وكلای دادگستری برای دفاع و تعقیب دعاوی مربوط از كارمندان رسمی خود ... به عنوان نماینده قضائی استفاده نمایند " ؛ لذا نمایندگان حقوقی حق طرح و اقامه دعوا را نداشتند؛ بلكه فقط حق داشتند دعاوی طرح شده را تعقیب و از آن دفاع نمایند. بنابراین ، اصل دادخواست می بایست به امضای مقامات مجاز اداره دولتی می رسید .
شعبه 44دادگاه حقوقی 2تهران در رأی شماره 933 مورخ 26/11/72 با این استدلال كه" به موجب بند الف تبصره 18قانون الحاق دو تبصره به قانون متمم بودجه سال 1347به نمایندگان قضائی صرفا حق تعقیب و دفاع از دعاوی اعطا شده و عنوان تعقیب و دفاع منصرف به مراحل بعد از تقدیم دادخواست و اقامه دعوی است، علیهذا به جهت عدم احراز سمت نماینده خواهان و .... قرار رد دعوی مطروحه " را صادر نموده است . اما با توجه به ماده 31 قانون جدید ، نماینده حقوقی حق تقدیم دادخواست و طرح دعوا را هم دارد.
در قسمتی از رأی صادره از شعبه 27 دادگاه حقوقی تهران در مورد لزوم داشتن پروانه وكالت آمده است : نظر به تخصصی شدن علوم و اینكه دخالت در هر حرفه ای نیازمند تبحر و مهارت در آن است ، مداخله اشخاص غیر از وكلای دادگستری در دعاوی به علت عدم احاطه به مبانی حقوقی و فقهی و فقد شرایط لازم از آن جهت كه در حیطه كنترل و نظارت تشكیلات قانونی معینی قرار ندارند ، می تواند موجب هرج و مرج شده و اجرای عدالت را كه تامین آن یكی از اهداف قانونی اساسی جمهوری اسلامی در اصل 159 است ، دستخوش مشكل اساسی و جدی نماید.
بر این اساس، هر كسی نمی تواند این مسئولیت سنگین را بر عهده بگیرد؛ بلكه مطابق ماده 33 ق . آ. د .م. وكیل باید دارای شرایطی باشد كه در قوانین مربوطه مقرر شده است. به همین سبب در ماده 34 ق .آ . د .م. تاكید شده است كه نماینده حقوقی دستگاههای دولتی باید حداقل دارای لیسانس در رشته حقوق یا دو سال سابق كارآموزی در دفاتر حقوقی دستگاههای دولتی یا دو سال سابقه كار قضایی یا وكالت داشته باشد. اگر چه احراز شرایط مذكور به عهده بالاترین مقام اجرایی یا قائم مقام وی در هر دستگاه دولتی است ؛ ولی عدم رعایت این ماده می تواند موجب مستولیت اداری مسئول مربوطه گردد و در صورت ورود خسارت، هم او باید از عهده جبران خسارت برآید .
در مفهوم عام ، وكالت و نمایندگی حقوقی در دادگاهها ، هر دو از مقوله نیابت هستند كه وكیل و نماینده حسب مورد به نمایندگی از موكل یا دستگاه اداری و دولتی متبوع ، وظیفه دفاع از حقوق آنها را بر عهده می گیرند . با این حال این دو سمت، از نظر اختیارات و وظایف و برخی آثار ، تفاوتهایی با هم دارند كه درخور توجه است . غیر از تفاوتهای شكلی و شرایط احراز وكالت و نمایندگی قضایی (نمایندگی اشخاص حقوقی دولتی)؛ برخی تفاوتهای این دو سمت عبارتند از: تفاوت در ماهیت، تفاوت در آثار، تفاوت در لزوم و جواز، تفاوت در اختیارات و صلاحیت ها وتفاوت در کیفیات انقضاء؛ به شرحی که ذکر آن رفت.
فهرست منابع و مآخذ
الف) فارسي
دمرچيلي و ديگران، 1390، قانون تجارت در نظم حقوقي كنوني، چاپ کتابخانه فرهنگ، تهران.
اسماعیلی هـریسی، ابراهیم، 1388، وکلای جوان بدانند، درس یکم، پیشه وکالت، وکیل دادگستری، نشرهرمز.
جعفری لنگرودی، محمد،1385، جعفر دایره المعارف حقوق دانشنامه حقوقی جلد پنجم ، گنج دانش.
جعفری لنگرودی، محمد جعفر،1383، مبسوط در ترمینولوژی حقوق جلد پنجم، گنج دانش.
ترمینولوژی حقوق (دکتر جعفر جعفری لنگرودی)، گنج دانش، 1385.
حائری شاه باغ، سید علی، 1384، شرح قانون مدنی، بهنامی.
تاج آبی، علی، 1387، بررسی صلاحیت حقوقی نماینده حقوقی بانک در اقامه دعوا، خبر نامه کانون وکلای دادگستری، ویژه نامه قانون شماره صفر ،علی تاج آبی وکیل دادگستری.
بنکدار، مجید، 1388، مجموعه قوانین کاربردی، قانون آیین دادرسی دادگاه های عمومی و انقلاب در امور کیفری ، مجید بنکدار وکیل دادگستری، اندیشه برتر.
بنکدار، مجید، 1388، بررسی جایگاه نماینده حقوقی (علمی، نظری، کاربردی) ، وکیل دادگستری ، سایت تعالی وکالت.
رضایی مهر، محمود، 1386، تحولات نود ساله وکالت دادگستری درایران ،تدوین وتصویب از نشرکشاورز،1389 .
احمدی قدیر، حسین، ماهیت نماینده حقوقی در حقوق ایران، 1387، فصلنامه تحقیقات حقوقی، شماره 89.
باختر، سید احمد، 1391، وکالت معاضدتی ـ تسخیری و تفاوت های آن با نماینده قهری، سایت وکالت.
قهرمانی،نصرالله، 1391، مسئولیت مدنی وکیل دادگستری و مقایسه آن با مسئولیت وکیل مدنی، مگ ایران، بانک نشریات ایران.
کشاورز، بهمن، 1382، وکیل دادگستری و اخلاق حرفه ای ، فصلنامه علمی کانون مرکز، مهر.
امامي، حسن، 1377، حقوق مدني، جلد 2، چاپ چهاردهم، انتشارات اسلاميه.
بروجردي عبده، محمد، 1380،حقوق مدني، چاپ اول، انتشارات گنج دانش.
نصر، محمدرضا، 1389، ماهیت عقد وکالت و راهکارهاوآثار لازم کردن آن، پورتال حقوقی کانون.
حسيني، سید محمد رضا، 1381، قانون مدني در رويه قضايي ، چاپ دوم، انتشارات مجد.
كاشاني، محمود، جزوه حقوق مدني (7) ، دانشگاه شهيد بهشتي، سال 69-68
امیری قائم مقامی،عبد المجید، 1358، حقوق تعهدات ، ج ۲ ، انتشارات دانشگاه تهران.
حقانی، رضا، 1387، ماهیت و صلاحیت قائم مقام تجاری و تفاوت آن با وکیل، فصلنامه حقوقی، شماره 94.
ب) انگلیسی
Alchian, A.A. and H. Demsetz, 1972, Production, Information Costs of Advocating, and Economic Organizations, The American Economic Review No 62(5), 777-795.
Choi, Y.K., 1993, Managerial Incentive Contracts with a Production Externality, Economics Letters of lawers, No 42(1), 37-42.
Hunt , A. and Wickham , G . ( 1994 ) , Foucault and Law: Towards a Sociology of Lawers as Governance of legal cases Boulder :University of Pluto Press .