تحقیق تربیت و اقسام آن

تحقیق تربیت و اقسام آن (docx) 11 صفحه


دسته بندی : تحقیق

نوع فایل : Word (.docx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحات: 11 صفحه

قسمتی از متن Word (.docx) :

تربیت و اقسام آن تربیت عبارت از پرورش کودک در تمام نواحی وجود او است. جهات وجودی یک کودک، متعدد است. و بنابراین تربیت و پرورش بر حسب این جهات، مختلف خواهد بود : 1 ) پرورش بدنی : برای آنکه کودک سالم و نیرومند باشد و بتواند در مقابل بیماریها مقاومت نماید. 2 ) پرورش عقلی : تا سطح تفکر و ادراک کودک بالا رفته، و نسبت به اشیاء و امور دارای رأی صحیح و نظر عمیق، و توانائی بر استدلال منطقی شود. 3 ) پرورش اخلاقی : تا کودک به فضائل آراسته شود، و دارای اراده ای قوی گردد. وقتی افراد یک جامعه – از نظر جسم و روح و عقل – سالم باشند، آن جامعهف مترقی، و از انحراف مصون خواهد بود. وظیفه تربیت این است که سلامتی روانی افراد را حفظ نموده، و وجدان آنها را – برای آنکه دارای احساس و شعور دقیق و رقیق گردند – تغذیه کند. و میان فرد و محیط، هماهنگی و تناسب ایجاد نماید. و پدیده های مختلف طبیعت را تفسیر نموده و بشر را بر مکنونات آنها واقف گرداند، تا اینکه بتواند از آنچه در طبیعت است از آب و خاک و گیاه و حیوان و پدیده های مختلف دیگر، بهره برداری کرده، و همه آنها را به نفع و مصلحت خود و اجتماع تسخیر نماید. همچنین تربیت، می خواهد فرد را طوری پرورش دهد که بتواند خود را در اجتماع منسجم ساخته و در میان افراد جامعه – که خود نیز یکی از آنها است – کامیاب گردد؛ تا در پیشرفت جامعه سهیم بوده و نیروئی باشد که به ضمیمه نیروهای دیگر، جامعه را به منتهای ترقی و کمال برساند. ضرورت تربیت برای فرد، کمتر از ضرورت غذا برای جسم نیست، همانطوریکه حفظ و بقاء حیات انسان به غذا و خوراک بستگی دارد، همین گونه تربیت نیز، ضامن نوعی از حیات و زندگی است؛ و زندگی بارور و سالمی را برای انسان فراهم می سازد. دوره کودکی که می توان گفت طولانی ترین و بهترین دوره زندگانی بشر است، عالیترین فرصت برای بهره ور ساختن حیات و زندگی می باشد. کودک در این دوره به پدر و مادر خود متکی است و دوران اتکاء کودک به پدر و مادر طولانی است. و لذا فرصت تربیت نیز طولانی خواهد بود. و اگر از این فرصت به طور شایسته بهره برداری شود بهترین نتایج و ثمرات تربیتی به دست خواهد آمد. عوامل تربیت : فرد در زندگانی، تحت تاثیر عوامل گوناگون قرار دارد که از گذشته در او اثر کرده، و پیوسته این عوامل در او تاثیر می کند. تربیت می خواهد این عوامل را به مصلحت فرد متوجه ساخته، و یا احیاناً از آثار سوء آن بکاهد و آنها عبارتند از : الف ) خانه یا خانواده : تاثیر خانه و خانواده در فرد، نامحدود است. و می توان گفت که پایه های تربیتی فرد در خانه نهاده شده است، چون محیط خانه با فضائی که ایجاد استقرار روانی در کودک می نماید، و با وسائلی که نیازمندیهای روانی او را تامین می کند، و فرصتی که برای ارضاء تمایلات و جنبشها و غرائز کودک فراهم می سازد، همگی آنها در طرز رشد او موثر است. چنانکه خانه اساس صحت اخلاقی کودک را بنیان گذاری می کند، زیرا او ارزشهای اخلاقی : علاقه به راستی و درستی، و تنفر از دروغ و نادرستی، میل به تعاون و همکاری، و علاقه به همنوع، و بالاخره دوست داشتن فضائل و مبارزت با رذائل ، و امثال آنها را از محیط خانه فرا می گیرد. ساختمان سلامت عقلانی کودک، از طریق مسموعات (الفاظ و عبارات و داستانها و حوادث ) و از طریق مشاهدات (مانند کتب و مجلات و روزنامه ها و پاسخهای منطقی و قانع کننده ای که به کودک القاءمی شود) و نیز از طریق رادیو و تلویزیون (داستانها و نمایشنامه ها) در خانه نهاده می شود. و همگی آنها سازنده رشد عقلانی کودک است. و همچنین خانه با ترتیب و نظم و زیبائی و نظافت و تصویرها و مناظری که در آن دیده می شود، در شعور و وجدان کودک موثر است. ب ) مدرسه : نظر به اینکه تمام ملت ها کوشش می کنند کودکان خود را درست تربیت نمایند، و از زیان عوامل پیش بینی نشده، و همچنین از آثار غائله و بازده سوء محیط بد خانوادگی بکاهند، مدارس را تاسیس کردند، تا یک محیط تربیتی – که اجتماع آنرا پذیرفته، و دولت ها نیز از آن به منظور خدمت به اجتماع حمایت می کنند آماده شود. ج ) جمعیت های دینی و اخلاقی : در عصرهای گذشته و همچنین در عصر کنونی جمعیتهای دینی و اخلاقی مانند وعاظ به شغل تربیت افراد مشغول بوده و هستند، و همچنین جماعاتی به عنوان مساعدت به ملتها – که ظاهراً رنگ دینی نیز دارد – از طریق فراهم آوردن اسباب بازی برای کودکان و القاء کنفرانسها و مناظره ها و انتشارات تربیت افراد را به عهده گرفته اند. د ) عوامل پیش بینی نشده : عوامل دیگری هم وجود دارد که انها پیش بینی نشده اند، و ناخودآگاه در طرز رشد کودک بسیار موثر هستند : پدر و مادری که کودک از آنها به وجود می آید، از طریق قانون وراثت، و همچنین بهره های پدر و مادر از ثروتهای مالی، در طرز رفتار کودک موثر است. و اینکه کودک در شهر یا ده زندگی می کند در عقلیات و افق فکری کودک آثار عمیقی دارد. رفقائی که کودک با آنها بازی می کند، دوستانی که انتخاب می نماید، کتبی که می خواند، نوع بازیهائی که انجام می دهد، و حرفه و هنری که پیش گرفته، و نظم و تریب اجتماعی که در آن زندگی می کند، و نوع حکومت و برنامه هائی که کودک در برابر آن خاضع است؛ همگی آنها در تربیت او موثرند، زیرا همین عوامل هستند که سازنده اخلاق کودک می باشند. و رفتار و سلوک او را تعیین می کنند. ولی همه این عوامل تحت تسلط و اختیار مربیان و پرورشکاران نیست. و لکن این عدم تسلط نمی تواند ما را قانع کند که ما کودکان را به دست تقدیر و سرنوشت بسپاریم، تا هر طور که می خواهد با آنها بازی کند. بلکه باید در برابر خطرهائی که از ناحیه این عوامل متوجه آنها است موانعی ایجاد کرده و از آثار سوء آنها بکاهیم و به تقویت عوامل سودمند بپردازیم. وقتی ما بخواهیم کودکی را تربیت کنیم باید جوانب مختلف او را در نظر بگیریم : به جسم و عقل و روان و وجدان او توجه نمائیم، چنانچه در تربیت او باید در نظر بگیریم که کودک یکی از اعضاء اجتماع است، و اجتماع در او، و او در اجتماع اثر می گذارد. و نیز باید در نظر باید در نظر گرفت که کودک موجود زنده ای است که در یک محیط طبیعی زیست می کند، که در مقابل آن خاضع می باشد و یا احیاناً آنرا بنفع و مصلحت خویش مسخر خود مینماید. دکتر ویکتور پوشه می گوید : در ایجاد سرنوشت بشر مزاج او، نه (9) مرتبه، و حوادث جهان یک مرتبه دخالت دارد. مزاج انسان ترکیبی از بنیۀ معنوی (سجایا) و ساختمان مادی (بدن) میباشد. مزاج و سجایا در نتیجۀ جهات شخصی (دماغ، عصب، غدد، وراثت) و جهات محیطی (اقلیم، تغذیه، زمین، عادات، تلفیقات) پدید میآید. و برای اینکه کودکان در میدان زندگی، پیروز و کامیاب گردند، باید تمام نیروهای آنها – که عبارت از نیروی بدنی و عقلی و اخلاقی است پرورش یابد. بنابراین، تربیت بر سه قسم است : تربیت بدنی و تربیت عقلی و تربیت روانی : تربیت بدنی : معمولاً علماء تعلیم و تربیت می گویند : تربیت بدنی عبارت از پروراندن جسم کودک است از آن لحاظ که بتواند به اعمال گوناگونی قیام نموده، و بدن او در برابر بیماریها مقاومت نماید. پس تربیت بدنی عبارت از فراهم آوردن وسائل مادی از قبیل خوراک و پوشاک و وسائلی است که از بهداشت کودک حمایت نموده، و به رشد و نمو او مدد کند. و بالاخره در تربیت بدنی، آنچه در بهداشت عمومی لازم است، مورد نظر میباشد. ولی باید بگوئیم : وقتی ما از جسم و بدن در تربیت از نظر اسلام گفتگو می کنیم تنها عضلات و حواس و امثال آنها مورد نظر نیست، بلکه علاوۀ بر آنها تمام قوای حیاتی و زیستی که از جسم و بدن منبعث میشود و در روان اثر می گذارد، منظور است. در روانشناسی آزمایشی این عقیده دیده می شود که تمام آثار نفس و روان – اعم از شعور و تفکر و فعل و انفعالات – انعکاس جسم و بدن است. و در نظریۀ فلسفی، جسم فقط و عاء و ظرف نفس و روان است. ما نمی خواهیم با این دو نظریه به جدال برخیزیم، لکن میگوئیم میان جسم و روان، اتصال و پیوستگی فعل و انفعال مشترک و متقابلی وجود دارد، به این معنی که جسم در روان، و روان در جسم تأثیر می کند. و چنانکه در بحثهای گذشتۀ این کتاب یاد آور شدیم موجود انسانی، واحدی است که اجزاء و موجودی او (جسم و عقل و روح) با هم کاملا مربوط هستند. ما نمی توانیم میان جسم و روان جدائی ببینیم، چون نمی توانیم از یک جنبش جسمانی بحث کنیم که از حدو مرز خارج باشد. شنیدن، دیدن، چشیدن، بوئیدن، بوسودن، مربوط به حواس جسمانی است؛ ولی جدای از روان، نمی توانند انجام وظیفه نمایند؛ و نمی توان از این حواس بطور مستقل بحث نمائیم جز آنکه از ترکیب فیزیولوژی آنها نیز سخن گوئیم، ولی وقتی ما از این حواس در مجال و عرصۀ زندگی، گفتگو می کنیم از آنجهت است که هدفی را در نظر داریم، و آن عبارت است از اثر خاص روانی، که از طریق استخدام این حواس، عائد ما می گردد : دیدن بدون عبرت، و شنیدن بدون تدبّر، و چشیدن و بوئیدن و بوسودن بدون انعکاسی از آنها در محیط روان ارزش ندارد. «لهم قلوب لا یفقهون بها و لهم اعین لا یبصرون بها و لهم آذان لا یسمعون بها اولئک کالانعام بل هم اضل، اولئک هم الغافلون» برای آنها دلهائی است که بدان درک نمی کنند، و برای آنها چشمهائی است که با آن نمیبینند (عبرت نمی گیرند) و برای آنها گوشهائی است که بدان نمی شنود (تدبر نمی کنند) آنان همچون چهار پایانند، آنها غافل و بی خبرند. یعنی حواس آنها وظائف روانی خود را انجام نمی دهند، اگر چه از نظر ترکیب فیزیولوژی صحیح و سالم اند. اسلام در مورد تربیت بدنی راهنمائیهای فراوانی دارد : تیر اندازی و سوارکاری و ورزشهای بدنی به طور عموم، جزئی از روشهای تربیت بدنی از اسلام است، که روایاتی از رسول اکرم (ص) در این باب وارد شده، و فقهاء اسلامی، بابی از مکتاب خود را به این موضوع اختصاص داده اند. و منظور از اینگونه تربیت، تقویم جسم و تمرین آن بر تحمل ناهمواری ها است. و بهره برداری و تمتع از زندگی، یکی از هدفهای تربیت بدنی از اسلام است. زیرا بدن ناتوان نمی تواند بهرۀ خویش را از زندگانی به دست آورد. پیغمبر اسلام می فرماید : «ان لبدنک علیک حقا» برای بدن تو، برتو، حقی است (که باید آنرا ادا نمائی). یعنی باید وسائل تغذیه و آسایش و بهداشت بدن را فراهم نمود و نیز ما را به بهره برداری از مزایای دنیا برای بدن دمعوت می کند و می گوید : «قل من حرم زینه الله التی اخرج لعباده و الطیبات من الرزق قل هی للذین آمنو فی الحیوه الدنیا خالصه یوم القیمه» ای پیامبر بگو : چه کسی زیوری که خداوند برای بندگان خویش بیرون آورد و آماده ساخت و روزیهای پاکیزعه را حرام نموده است؟! بگو این نعمتها از آن کسانی است که در حیات دنیا ایمان آوردند و ویژۀ آنها در روز رستاخیز می باشد. «کلوا من رزق ربکم، و اشکروا لله» از روزیهای پروردگار خود بخورید و بهره ببرید ونعمت او را سپاس دارید. «یا بنی آدم خذوا زینتکم عند کل مسجد» ای فرزند آدم زیور خود را در هر مسجد و پرستشگاهی با خود بردارید. و امسال این آیات که صریحاً ما را به اهتمام و عنایت به بدن دعوت می نماید. اسلام بدن و نیروهای آن را پست و ناچیز نشمرده است. و دلیل رسای آن این است که حتی در عبادات، بدن را از حساب خارج نکرده است :وضو یک حرکت بدنی است که با مداد و جنبش روحی انجام می گیرد ومنظور از وضو پاکیزگی بدن و نور انیت باطن میباشد. و نماز، حرکت و جنبش بدن است و در وقتی صحیح است که فکر انسان، بیدار و روح او هشیارباشد؛ و دائماًَ جسم با عقل و روح طهارت و پاکیزگی. و در غیر این صورت نماز باطل خواهد بود. اسلام به امور بدنی احترام می گذارد ولی بدن را به حال خود رها نمی کند. بلکه آنرا تنظیم و تعدیل می نماید، زیرا اگر امور بدنی مطلق العنان و افسار گسیخته شود در هیچ حدی متوقف نمی گردد. لزوم تعدیل غرائز، و آثار سوء آزادی در ارضاء آن : برای بقاء فرد، خوراک و پوشاک و مسکن، و برای حفظ نوع و تولید مثل و بقاء نوع بشر، غریزه و تمایل جنسی، ضروری است و خداوند غریزۀ حب ذات و نوع دوستی را برای حمایت از خود و دیگران، بر ضد هر تجاوزی، به بشر عنایت کرد. پس غریزۀ حب ذات و حب نوع، مهمترین عوامل و انگیزه ای است که خداوند در فطرت بشری نهاده تا برای حفظ خود و همنوعان خود بکوشد. گرسنگی و تشنگی ضامن حوائج و نیازمندیهای جسمی از قبیل : خوردن و آشامیدن است، و رنج از سرما و گرما و دگرگونیهای هوا، ضامن سایر حوائج بدنی از قبیل پوشاک و مسکن می باشد. تمایلات جنسی ضامن بقاء نسل است، و میل و علاقۀ شدید انسان به تمتع و بهره مند شدن از زندگانی، ضامن پیوستگی کوشش او برای بالا بردن سطح زندگانی در تمام شئون است. عامل دیگری بنام رنج و لذت، به این امر کاملاً مدد می کند. و ایندو در اساس جسم و روان، دو عامل بزرگی از عوامل زندگی است. وقتی ما این نکات را فهمیدیم، به خطر پنهانی غرائز و تمایلات می توانیم پی ببریم. این خواسته ها برای حفظ و ادامه حیات ضروری است؛ ولی ممکن اس انسان را در معرض انحراف و سقوط قرار دهد. هنگامی که این تمایلات آزاد باشد، مانند اسب چموش و تندروی پیش می رود، و راکب خود را در معرض هلاک قرار می دهد. پس در نخستین مرحله، این غرائز ممکن است آدمی را به امراض و یا احیاناً مرگ زودرس دچا نماید. طبعاً این غرائز اگر به حال خود واگذاشته شود از پیشرفت خود اشباع نمی گردد، در این وقت لذت، به الم ، و تمتع، به رنج و عذاب مبدل خواهد شد. کسیکه در خوردن و آشامیدن اسراف می کند هرگز سیر نمی شود، بلکه دچار حالتی می گردد که نه قانع می شود، و نه احساس لذت می نماید. و کسیکه از آسایش بدنی – به طور اسراف آمیز – بهره مند است، افزایش آسایش را درک نمی کند، چنانکه در حال خستگی، و پیش از آسایش درک نمی کرد. بلکه مبتلا به کسالت و سستی گشته، و عنقریب از نشاط و جنبش عاجز می گردد. کسی که در امور جنسی اسراف می نماید، احساس افزایش تمتع نمی نماید، بلکه دچار تمایل عصبی گشته، و از آن سیر نمی شود، و دائماً گرسنه است، و دنبال شکار تازه ای می گردد. و نیز کسیکه در مالداری و جمع آوری آن، زیاده روی می کند از مال، لذتی نمی برد و احساس افزایش لذت نمی نماید، بلکه حرص او افزونتر می شود و هرچه بیشتر به دست او می رسد گرسنه تر است، و همواره احساس می کند که بی چیز و نیازمند است. همچنین از نظر فطرت انسانی، زندگی تنها تأمین خواسته های بیولوژی نیست. در کنار این خواسته ها، جمال و زیبائی – زائد بر ضروریات زندگی وجود دارد، که تحت منطق ضروریت قرار نمی گیرد. یک نگاه و دید، در هستی پهناور، چشم بصیرت انسان را به سوی این جمال و زیبائی باز می کند. انسان وقتی این شکوفه های زیبا و رنگارنگ را می نگرد این سوال را مطرح می کند که : آیا این زیبائی داخل در منطق ضرورت است؟ اگر کسی بگوید : زنبور عسل باید از این شکوفه ها عسل بسازد. و یا احیاناً نباتات و گیاهان را برای بارور ساختن تلقیح نماید. باید گفت نسبت به زنبور، آیا این زیبائی ضرورت داشت؟ زنبور آفریده ای متواضع است : او روی شکوفه های بی رنگ و زشت نیز می نشیدند، همانطوری که روی شکوفه های خوش آیند و زیبا فرود می آید. پس زیبائی شکوفه برای زنبور ضروری نیست، و تمام این هدفهای بیولوژی ممکن بود در ساده ترین شکوفه ها تکمیل گردد. حفظ حیات و زندگی، تمام هدف زندگانی را تشکیل نمی دهد، بلکه هدف زندگانی حفظ و پیشبرد آن است. انسان اشرف کائنات است، و در مسیر ترقی دائمی می باشد، و این امر مستلزم افزایش تمام نیروهای انسانی است. همراهی و همگامی با شهوات و تمایلات، نیروهای ذخیره شده را به تدریج از بین می برد و اگر انسان تمام کوشش خود را در تحقق بخشیدن خواسته های حیوانی خویش مستهلک سازد چگونه می تواند تمدن و افکار تازه ای ایجاد نماید، و به عمران و آبادانی بپردازد؛ و عدالت و حق را اقامه نماید. انسان مشتی از گل، و در عین حال نفحه ای از روح الهی است. او چگونه می تواند با پیروی دائمی از هوای نفس و شهوت پرستی، جنبه الهی و انسانی خود را حفظ نماید. به همین جهت اسلام انسان را به دست شهوت نمی سپارد، بلکه به ضبط و تعدیل غرائز و تمایلات او می پردازد ولی انها را در هم نمی کوبد چون سرکوفتن تمایلات منافی با روش زندگانی انسانی است. تربیت هماهنگ : انسان دارای مغز و دل – یعنی کانون تفکر و احساس – است، اگرچه این دو مظهر روحی است که مدبر بدن می باشد. ولی از لحاظ خصوصیات و وظائف ازهم ممتازند. و هر یک از آن دو دارای عوامل خاصی در پرورش هستند عوامل پرورش عقل، علوم و معارف، و وظیفه آن تفکر و ادراک است. و عوامل پرورش قلب، شعور و عواطف عالی، و وظیفه مهم قلب نشان دادن جمال و زیبائی در هر چیز و نمودار ساختن کمال است. انسان میان این دو پدیده روحی قرار گرفته است. و در صورت امکان باید از هر دو بهره بردای نموده، و برای آنکه سعادتمند گردد باید از درجات تنازع و کمکش آن دو بکاهد. وقتی احوال ملتهای عصرهای مختلف را مطالعه می کنیم این نتیجه عاید ما می شود که جوامع بشری در صورتیکه بخواهد در جاده مستقیم گام بردارد، ناگزیر است میان این دو قدرت تعادلی ایجاد نماید زیرا اگر یکی از این دو بر دیگری غالب و طاغی گشت احوال ملتها را دگرگون ساخت. ممکن است کسی بپرسد، در عصر کنونی – که عقل با علوم و معارف مجهز گشت و بشر سایه آنها حقایق را بررسی نمود – آیا راهی به طراط مستقیم پیدا نخواهد کرد؟ درک جمال و زیبائی نیز از لوازم راه یافتن به صراط مستقیم است. باید گفت : پاسخ این پرسش کاملاً منفی است. و این بیان، شبهه و ایراد کسانی است که موضوع تربیت را به پرورش عقل منحصر می دانند. چنانکه روش برخی از اصحاب تعلیم و تربیت جدید چنین است؛ آنان تعلیم را در دائره علوم و فنون محدود ساخته و از تربیت احساسات و قلب و عاطفه چشم پوشی کردند، و نتیجه اینگونه تربیت از میان رفتن تعادل عقل و احساسات است. مشاهدات ما در احوال اقوامی که با این روش تربیت یافته اند منطق عقلیون را باطل می کند، چون در اینگونه روشهای تربیتی به آداب روحی و روانی اعتنائی نشده است. و لذا آنچه از نتایج تربیتی دنیای روز به دست می آید و در مطبوعات میلیونها از افراد جمعیت دنیای منعکس است، تقدیس تمایلات نفسانی و هماهنگی با هوسها است، تا آنجا که اکثراً افراد مردم جهان امروز به انگیزه های شهوانی و تمایلات عصبی خو گرفته اند. ما می دانیم صرفاً تسلط عقل نمی تواند ارزش شخصیت انسان را حفظ کند، و برای آنکه انسان بتواند شخصیت و کمال مطلوب را به دست آورد از تسلط احساسات و عواطف ناگزیر است. اسلام به همان پایه و درجه که به تربیت عقل عنایت دارد به تربیت قلب و عواطف نیز اهتمام کافی نشان داده است، و همانطور که عقل را میزان سنجش میان حق و باطل شناخته، قلب را نیز وسیله ایجاد عواطف عالی می داند. قرآن کریم در این باره می گوید : «ان فی ذلک لذکری لمن کان لسه قلب» حقاً در این بیان پند و اندرزی است برای کسی که قلب و دلی دارد. ولی به جای آن نگفت : «لمن کان له عقل » زیرا قلب است که می تواند انسان را از انحراف حفظ کند، و عقل به تنهائی عاجز و ناتوان است. اگرچه قلب نیز ممکن است به انحرافها و بیماریهای معنوی دچار گردد، و از اداء وظیفه بازماند، و اختلافهائی در زندگی مادی به وجود آورد، چنانکه قرآن کریم می گوید : «فی قلوبهم مرض ....» بیماری قلب جسمانی و صنوبری نیز در سایر اعضاء اثر می گذارد، و از نعمان بن بشیر روایت شده که رسول خدا فرمود : «فی الانسان مضغه اذاهی سلمت و صلحت سلم بها سایر الجسد فاذا سمقت سقم بها سایر الجسد و فسد و هی القلب» در انسان، پاره گوشتی است (دل) که هرگاه سالم بماند سایر اعضاء بدن سالم است، و هرگاه بیمار گردد، سایر اعضاء نیز بیمار و تباه می گردد، و آن عبارت از قلب است. و حکیم سنایی می گوید : دل آنـکس که گشت بر تن شاه بـــــود آسوده ملک از او سیاه بد بــــــود تن چون دل تباه شود ظلم لشــکر ز ضعف شاه شود این چنین پرخلل دلی که تراست دد و دیوند با توزین دل راست پـــاره گوشت نــــــام دل کردی دل تـــحقیق را بحــــل کردی اینــکه دل نـــام کرده ای بمجــاز رو به پیش سگـــان کوی انداز از تن و نفس و عقل و جان بگذر در ره او دلـــــی به دست آور آنچنــــان دل که وقت پیچـــاپیچ انـــــــدر او جز خدا نیابی هیچ دل یـــکی منظری است ربــــانی خانــــــــه دیـــو را چه خرابی از در نفس تـــــــا به کعبــــه دل عاشقانـــــرا هزار و یک منـزل قرآن کریم راجع به عجز و ناتوانی قلب در اداء وظیفه می گوید : «اقلم یسیروا فی الارض فتکون لهم قلوب یعقلون بها او آذان یسمعون بها فانها لاتعمی الابصار و لکن تعمی القلوب التی فی الصدور » آیا نمی گردند در زمین تا برای آنها دلهائی باشد که به وسیله آن، دریابند و بیندیشند، یا گوشهائی که بدن بشنوند و پند گیرند، چون دیده ها و چشمان کور نمی شود، ولی دلها است که کور و نابینا می گردد و در سینه ها جای دارد. خداوند انحرافهای بدنی را در مقابل انحرافهای قلبی و روحی ناچیز شمرده و مقرر کرده است که سلامت دل، انسانی را به درجات قابل ملاحظه ای از سلامت اعضاء بی نیاز می سازد، و نجات در روز قیامت موقوف به سلامت قلب از آفات و بیماریهای معنوی است : چنانکه قرآن می گوید : « و لا تحزنی یوم یبعثون : یوم لا ینفع مال و لا بنون الا من اتی الله بقلب سلیم » خدایا مرا رسوا مکن در روزی که مردم، زنده و برانگیخته می شوند، روزی که نه مال و نه فرزندان سودی نمی بخشند، مگر کسی که خدایرا با دلی راست و سالم آمد. زیر سایه اینگونه روشهای تربیتی، مسلمین، عقول و قلوبی را درخواست می کنند که با عقل، میان حق و باطل فرق گذارده، و به وسیله قلب از صفات حیوانی منزه گردند. ردیفنویسندهاثرمترجمانتشاراتمحل انتشارسال1دلاور ، علیروش های آماری-پیام نورتهران13722حجتی کرمانی، محمدباقراسلام و تعلیم و تربیت-دفتر نشر فرهنگ اسلامیتهران13703سعدیگلستانمحمدعلی فروغیکتابخانه ملیتهران13714سیف علی، اکبرروان شناسی پرورشی-آگاهتهران13715شریعتمداری، علیجامعه و تعلیم و تربیت-امیرکبیرتهران13646سیف، علی اکبرروان شناسی تجربی-رشدتهران13817محاسن - هنریروان شناسی رشد کودکمهشید یارساییمرکزتهران1371

نظرات کاربران

نظرتان را ارسال کنید

captcha

فایل های دیگر این دسته