تحقیق جزوه عربي (docx) 19 صفحه
دسته بندی : تحقیق
نوع فایل : Word (.docx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحات: 19 صفحه
قسمتی از متن Word (.docx) :
مقدمه
انا جعلنا قرآن عربیا لعلکم تعقلون
از مدتها پیش در این اندیشه بودم که مطالب، جزوه ها و تست های پراکنده ی خود را قریب چهارده سال در کلاس های تدریس کرده ام، گرد آوری کنم.
از طرفی می دیدم اقبال دانش آموزان و دانش جویان به زبان عربی روز افزون است و کتابهای خرد و کلان، تحت عنوان آموزش عربی به روش سنتی و کهن که پیوسته تالیف و چاپ می شود، پاسخگوی علاقه ی دانش آموزان و دانشجویان عزیز نیست و از سوی دیگر روش تدریس برخی استادان گرامی آنچنان است که چه بسا آسانترین مباحث را گنگ و پیچیده جلوه می دهد و ذهن دانش آموز و دانشجو را خسته و آشفته می نماید.
به تحریض همکاران دانشگاهی و فرهنگی، بر آن شدم روشی جدید و نوین در آموزش ربان عربی ارائه کنم، تا تجربه های مختصر خویش را که حلال چندین سال تدریس به دست آورده ام در دسترس همگان قرار دهم و به نوعی، از استقبال این عزیزان به روش آموزش خویش، قدر دانی کنم.
حروف عربی
حروف زبان عربی: زبان عربی دارای ۲۸ حرف است که عبارت اند از: الف. ب. ت. ث. ج. ح. خ. د. ذ. ر. ز. س. ش. ص. ض. ط. ظ. ع. غ. ف. ق. ک. گ. ل. م. ن. و. ه. ی
بر زبان عربی چهار حرف (گ. چ. پ. ژ) که در زبان فارسی دیده می شود وجود ندارد. به عنوان مثال اگر یک عرب زبان زبان بخواهد بگوید گرگان، آنرا به صورت جرجان تلفظ می کنند یا کشور چین را به صورت حین تلفظ می کند.
حروف شمسی: حروفی که اگر در اول کلمه ای باشد که " اک " بر سر آن قرار گیرد حرف "لام" خوانده نمی شود و آن حرف با تشدید ( ) خوانده می شود مانند حرف ش در کلمه الشمس که از حرف شمسی است. این حروف مجموعا ۱۴ حرف هستند و عبارت اند از: ت. ث. د. ذ. ر. س. ش. ص. ض. ط. ظ. ل. ن.
حروف قمری: حروفی که اگر در اول کلمه ای باشند که «اﻜ» بر سر آن قرار گیرد، حرف لام و اولین حرف آن کلمه، تشدید نمی گیرد. مانند حرف ق در کلمه ی القمر که از حروف قمری است. این حروف مجموعا ۱۴ حرف هستند که عبارت اند از: ا. ب. ج. ح. خ. ع. غ. ف. ق. ک. م. و. ﻫ. ی.
حرکات: حرکات با صداها مهم ترین نقش را در تلفظ حروف دارند. حرکات در زیر یا روی حروف عربی قرار می گیرند مانند کتب- احمد- یجلس
اقسام حرکت:حرکت ها عبارت اند از ( َ ِ ُ ) و سکون یا جزم نیز به شکل های (^ ) می باشد که ضد حرکت تلقی می شود.
تعریف تنوین: تنوین، نون ساکنی است که در آخر بعضی اسم ها خوانده می شود، مانند: کتاب – رجل- جامعه
اقسام تنوین: تنوین بر سه قسمت است: ۱- نصب ( ˝ ) ۲- جر( ٍ ) ۳- رفع( ٌ )
اقسام اعراب: ۱- مرفوع ( ْ ُ ) ۲- منصوب ( ˝ َ ) ۳- مجرور ( ٍ ِ ) ۴- مجزوم ( ْ )
نکته: فتحه کسره ضمه نصب جر رفع و جزم خود اعراب نیستند بلکه حرکاتی اند که اعراب را نمایش می دهند.
نکته: اسم هیچگاه مجزوم و ساکن نمی شود.
اقسام کلمه: کلمه لفظی است که دارای معنی باشد و بر سه قسمت است: ۱- فعل ۲- اسم ۳- حرف
صرف و نحو
صرف و نحو: مجموع قواعد زبان عربی از لحاظ دستوری، صرف و نحو می گویند.
علم صرف: علمی است که به تغییرات ظاهری کلمه و ساختار آن در خارج از جمله می پردازد.
صرف اسم مانند: رجل (مرد)← رجلان (دو مرد)← رجال (مردان)← رجبل (مردک)
صرف فعل مانند: جلس (نشست)← یجلس (می نشیند)← اجلس (بشین)
صرف
مبحث فعل
فعل از لحاظ زمان: بر سه قسمت است: ۱- ماضی ۲- مضارع ۳- امر
فعل ماضی: بر انجام کار یا وقوع حالتی در گذشته دلالت می کند مانند: جلس (نشست) – ضحک (خندید) – علم (دانست)
نمونه ای از صرف ۱۴ صیغه فعل ماضی
جنستعدادشماره صیغهفعلفاعلاعراب (مبنی بر)معنیمعـــــــــــــایــبمذکرمفردمثنیجمع۱۲۳نصرنصرانصروا)هو( مستمرالفواوََُ(آن یک مرد) یاری کرد(آن دو مرد) یاری کردند(آن مردان) یاری کردندمونثمفردمثنیجمع۴۵۶نصرتنصرتانصرن(هی) مستمرالفنََْ(آن یک زن) یاری کرد(آن دو زن) یاری کردند(آن زنان) یاری کردندمخــــــــــــاطـــبمذکرمفردمثنیجمع۷۸۹نصرتنصرتمانصرتمتتماتمْْْ(تو یک مرد) یاری کردی(شما دو مرد) یاری کردید(شما مردان) یاری کردیدمونثمفردمثنیجمع۱۰۱۱۱۲نصرتنصرتمانصرتنتتماتنْْْْ(تو یک زن) یاری کردی(شما دو زن) یاری کردید(شما زنان) یاری کردیدمتکلممذکر و مونثمفرد مثنی و جمع۱۳۱۴نصرتنصرناتناْْمن یاری کردم (مرد یا زن)ما یاری کردیم (مردان یا زنان)
حرکت حروف مضارع: حروف مضارع (ی- ت- ا- ن= یتان) می توانند حرکت های فتحه ( َ ) و ضمه ( ُ ) بگیرند: الف- اگر فعل ماضی که مضارع از آن ساخته می شود چهار حرفی باشد حرکت حروف مضارع ضمه ( ُ ) می باشد مانند:
زلزل ← ب+ زلزل ← یزلزل
کرم← ﻴ + کرم ← یکرم
ب) اگر فعل ماضی غیر از چهار حرف باشد مثلا سه حرفی پنج حرفی و شش حرفی باشد. حرکت حروف مضارعه فتحه ( َ ) می باشد مانند:
جلس ← مضارع ﻴ + جلس ← یجلس
نکته: اگر فعل مضارع مجهول شود حرکت حروف (یان) ضمه ( ) خواهد شد مانند یکتب ← یکتب (نوشته می شود)
وزن های فعل مضارع: فعل مضاذع ثلاثی مجرد دارای سه وزن است: یفعل ← یعلم- یفعل- یجلس- یفعل- ینصر بنابراین تفاوت این سه وزن در حرکت عین الفعل آنهاست و به همین جهت در کتابهای درسی و لغت به جای وزن یفعل، ( ) و به جای وزن،( ) یفعل، ( ) و به جای وزن یفعل، ( ) و به جای وزن یفعل،( ) می گزارند مانند:
علم ( ) ← یفعل ← یعلم
جلس ( ) ← یفعل ← یجلس
نصرا ( ) ← یفعل ← ینصر
فعل ماضی در معنی مضارع: در چند مورد فعل ماضی معنی مضارع می دهد:
۱- در حالت دعا مانند: غفر الله لنا (خداوند ما را ببخشاید)
۲- در حالت نفرین مانند: لعنهم الله (خداوند آنان را لعنت کند)
۳- بعد از اسم های شرط وان مانند: اذا السماء انفطرت (هنگامی که آسمان شکافته می شود)
فعل امر: بر طلب انجام کار یا حالتی دلالت می کند مانند: اکتب (بنویس) ، اعلم (بدان)، انصروا (یاری کنید)
فعل امر مانند دیگر افعال دارای چهارده صیغه است ولی چون طریقه ی ساختن بعضی از صیغه ها با برخی دیگر متفاوت است بر دو قسم است: الف) امر غایب ب) امر حاضر (مخاطب)
طریقه ی ساختن امر غایب (یا امر به لام): امر غایب دارای هشت صیغه است که از روی شش صیغه ی غائب و او صیغه متکلم فعل مضارع ساخته می شود بدین صورت که حرف (ل) که به لام امر معروف است به اول صیغه ها اضافه می شود. ( که در آن صورت مجزوم به اعراب فرعی و نیابی است).
صیغهفعل مضارعفعل امر غایبفاعل اعرابمعنیمــــغــایــب۱یذهب لیذهب هو مستمر(یک مرد) باید برود۲یذهبانلیذهباالفحذف نون(دو مرد) باید بروند۳یذهبونلیذهبواواوحذف نون(مردان) باید بروند۴تذهبلتذهبهی مستمر(یک زن) باید برود۵تذهبانلتذهباالفحذف نون(دو زن) باید بروند۶تذهبنلیذهبننونمحلا مجزوم(زنان) باید بروند
نمونه ای از صرف صیغه ی ۸ فعل امر غائب
نکته: در صیغه ۹ مضارع پس از حذف نون، (الف) که جزء رسم الخط نگارش عربی می باشد اضافه می گردد. نمونه ای دیگر از فعل امر حاضر که نیاز به همزه وصل (ا) کمکی ندارد:
۷- تکرم ← کرم
۸- تکرمان ← کرما
۹- تکرمان ← کرموا
۱۰- تکرمین ← کری
۱۱- تکرمان ← کرما
۱۲- تکرمن ← کرمن
نکته: فعل ماضی از اسم مصدر، فعل مضارع از فعل ماضی و فعل امر مغایب و مخاطب از فعل مضارع ساخته می شوند.
اسم مصدر ← فعل ماضی ← فعل مضارع ← فعل امر
النصر ← نصر ← ینصر ← یینصر- انصر
یاری کردن ← یاری کرد ← یاری می کند ← باید یاری کند- یاری کن
فعل نهی: به معنی بازداشتن می باشد و فعلی است که بر جلوگیری از انجام کار یا حالتی دلالت می کند مانند: لا تذهب (نرو) – لا تقل (نگو)
نهی طریقه ی ساختن: حرف لاء نهی بر سر مضارع قرار می گیرد و حرکت آخر فعل را ساکن ( ) می شود و در صیغه هایی که نون عوض رفع دارند نون آنها را حذف می گردد و چون حرف لا نهی عامل است فعل مضارع مجزوم می شود:
نهی ۱- یذهب (می رود) ← لا یذهب (نباید برود)
نهی ۷- تذهب (می روی) ← لا تذهب (نرو)
۱۳- اذهب (می روم) ← نهی (لا اذهب (نباید بروم)
نکته: در صیغه های مغایب و متکلم نهی، (کلمه (نباید) همراه می شود مانند:
لا یذهبا (نباید بروند) – لا تذهب (نباید برویم)
فعل نفی (می ← نهی): فعلی است که بر انجام نشدن کار یا حالتی در زمان حال و آینده دلالت می کند مانند: لا تذهبین (نمی روی) – لا تفول (نمی گویی)
نفی طریقه ی ساختن: حرف لا نفی که عامل نمی باشد بر سر فعل مضارع قرار می گیرد و اعراب تغییر نمی کند:
نفی مانند: ۲- یقولان (می گویند) ← لا یقولان (نمی گویند)
نفی ۴- تقول (می گوید) ← لا تقول (نمی گوید
۹- تقولون (می گویید) ← لا تقولون (نمی گویید)
نفی نکته: اکنون باید ببینم اگر بر سر صیغه ی شماره ی ۱۲ مضارع (جمع مونث مخاطب) لا نفی و لا نهی بیاوریم بیاوریم چگونه می شود؟
نفی تضحکن (می خندید) ← لا تضحکن (شما زنان نمی خندید)
تضحکن (می خندید) ← لا تضحکن (شما زنان نخندید)
همان طور که ملاحظه می کنید چون اعراب این صیغه تغییر نمی کند و مبنی بر سکون است ظاهرا هیچ فرقی بین لا تقی و لا نهی نیست پس باید از کلمات و سیاق جمله در یابیم که لا بر سر آن صیغه نفی است یا نمی مانند:
ان النساء لا تجلین... (لا نفی بدلیل ان – به درستیکه زنان نمی نشینند)
یا ایتها النساء لا تجلس (لا نهی به دلیل حرف ندا – ای زنان ننشینید)
نفی طریقه ی نفی کردن فعل ماضی: کافی است فعل ما و قافیه (غیر عامل) بر سر فعل ماضی قرار گیرد.
نفی مانند: ۱- کتب (نوشت) ← ما کتب (ننوشت)
۹- کتبتم (نوشتید) ← ما کتبتم (ننوشتید)
مستقبل نزدیک فعل مستقبل: فعلی است که بر زمان آینده دلالت می کند و برای ساختن آن کافی است بر سر مضارع «س» یا «سوف» قرار گیرد و چون این حروف غیر عامل هستند، اعراب فعل مضارع تغییر نمی کند.
مانند: ۱- ینصر (یاری می کند) ← سینصرد (یاری خواهد کرد)
۱۰- ضحکین (می خندی) ← سوف تضحکین (خواهی خندید)
نکته: «س» علامت آینده ی نزدیک «سوف» علامت آینده ی دور است.
فعل جحد: جحد در لغت به معنی انکار است و آن فعلی است که بر انجام نشدن کار یا حالتی بر زمان گذشته دلالت می کند و در واقع به معنی "ماضی منفی" است مانند:
لم یجلس (ننشست)، لم تقل (نگفت – نگفتی) لما یدخل (هنوز داخل نشده است.)
جحدجحدطریقه ی ساختن: یکی از حروف جحد یعنی لم _نه) یا کما (هنوز نه) بر سر فعل مضارع قرار می گیرد و چون این دو حرف، عامل هستند آخر فعل ساکن می شود. مانند:
۱- ینصر (یاری می کند) ← لم ینصر (یاری نکرد)
جحد ۲- ینصران (یاری می کنند) ← لما ینصرا (هنوز یاری نکرده اند)
محلا" مجزوم ۹- ینصرن (یاری می کنند) ← لم ینصرون (یاری نکردند)
جحدنکته ۱: دقت کنید که «لم» بر سر فعل مضارع، معنی آن را به ماضی منفی تبدیل می کند:
نفیجحد۱- یکتب (می نویسد) ← لم یکتب= (ننوشت)
۱۳- اکتب (می نویسم) ← لم اکتب= ما کتبت (ننوشتم)
نکته۲: اگر حرف (ما) بر سر فعل ماضی بیاید به آن جحه نمی گویند بلکه ماضی منفی می باشد، مانند:
ذهب (رفت) ← ما ذهب (نرفت)
نکته۳: حرف لم هرگز بر سر فعل ماضی نمی آید.
نکته۴: کما، فعل مضارع را به جحه تبدیل می کند و معنی آن را به ماضی نقلی منفی می برد. لما، عامل است و فعل مضارع را مجزوم می کند ولی لما بر فعل ماضی، فعل حجد نمی باشد، بلکه اسم زمان و ظرف و مفعول فیه است و معنی (هنگامی که – وقتی که) می دهد مانند:
ینصر (یاری می کند) ← لما ینصر (هنوز یاری نکرده است- فعل حجد)
نصر (یاری کرد) ← لما نصر (هنگامی که یاری کرد)
فعل مضارع منصوب: وقتی که از حروف ناحیه بر سر فعل مضارع قرار گیرد، فعل منصوب می شود. بر صیغه هایی که نون عوض رفع دارند نون حذف می شوند، زیرا حروف ناحیه همگی عاملند.
حروف ناحیه عبارت اند از: ۱- ان (که) ۲- لن (هرگز نه) ۳- گی (تا اینکه) ۴- اءن (بنابراین) [ حتی (تا) ملاا برای این که]
۱- یضحک (می خندد) ← ان یضحک (که بخندد)
۲- یضحکان (می خندند) ← ان یضحکا (هرگز نمی خندند)
۳- یضحکون (می خندند) ← کی یضحکوا (تا اینکه بخندند)
۱۰- تضحکین (می خندی) ← اذن تضحکی (بنابراین می خندی)
۱۱- تضحکان (می خندید) ← حق تضحکا (تا اینکه بخندید)
محلا" منصوب ۱۲- تضحکن (می خندید) ← لتضحکن (برای اینکه)
در واقع نکته ۱: حرف های (حتی) و (ل) از حروف جار یا جر می باشند ولی اگر بر سر فعل مضارع بیایند آن را منصوب می کنند زایرا در واقع حرف ناصبه (ان) بعد از حرف جر وجود داشته است، مانند:
جزدر واقع یضحک ← حتی یضحک ← حتی ان یضحک (تا اینکه بخورد)
یضحکان← یضحکا← ان یضحکا (برای اینکه بخندند)
نکته۲: مشهورترین ادوات التزام عبارت اند از: ان- کی- ل- حتی
نکته۳: اگر در آزمون یک فعل ماضی بدهند و بخواهند مضارع منصوب بسازیم باید بدانیم حروف ناصبه بر سر فعل مضارع می آیند پس باید معادل مضارع آن را پیدا کرده و منصوب کنیم.
بعضی از حروف عاملجار: مانند: لام امر غایب- لاء نهی- لم- لما- بر سر فعل مضارعناصبه: مانند: ان- لن- کی- اذن- بعضی از حروف غیر عاملماء نفی- لاء نفی- س- سوف- ا- هل- لما بر سر فعل
طریقه سوالی کردن افعال: تمام افعال غیر از فعل امر و نهی را می توان به صورت پرسش و استفهامی در آورد برای اینکار می توان از حرف استفهام هل (آیا) و ا (آیا) استفاده کرد. البته (هل) فقط برای سوالی کردن فعل ماضی و مضارع و (ا) برای سوالی کردن فعل ماضی و مضارع و حجد و نفی می باشد.
استفهامی استفهامی استفهامی استفهامی نکته: حروف استفهام (هل- ا) غیر عاملند مانند:
ضحک (خندید) ← هل ضحک (آیا خندید؟) اضحک (آیا خندید؟)
یجلس (می نشیند) ← هل یجلس← (آیا می نشیند؟) ا یجلس (آیا می نشیند؟)
لم نجعل (قرار ندادیم) ← الم نجعل (آیا قرار ندادیم؟)
لا تنصر (یاری نمی کند- نمی کند) ← الا تنصر (آیا یاری نمی کنی؟ نمی کند؟)
طریقه پاسخگویی به جملات سوالی: برای پاسخگویی، به فعل جمله ی سوالی توجه می کنیم:
صیغه4صیغه3پاسخ صیغه3صیغه3الف) اگر فعل به صورت مغایب آمده باشد، در جواب از فعل مغایب و از "همان صیغه" استفاده می کنیم مانند: هل یعلمون الهندسه ← نعم، یعلمون الهندسه هل سمعت صوت لا توبیس؟← لا فاسمعت صوت لا توبیس.
ب) اگر فعل مفرد مخاطب باشد، جواب با فعل متکلم مفرد (۱۳) خواهد بود مانند: هل وصلت الی الجامعه؟ ← نعم،وصلت الی الجامعه
اخرجت من الامدرسه؟ ← لا، فاخرجت من المدرسه
ج) اگر فعل مخاطب، تثنیه یا جمع (۸و۹و۱۱و۱۲) باشد جواب یا فعل متکلم مثنی و جمع (۱۴) خواهد بود:مانند:
8149هل سمعتم ← نعم، سمعنا
14هل ضحکتما← لا، فاضحکنا
نکته: در جمله ی سوالی اگر ضمیر متصل دیده شود باید در هنگام پاسخگویی به آن توجه کرد مانند:
هل رایت ایال؟ ← نعم، رایت ابی (بله، پدر را دیدم)
هل سلمتما علی اخیکما ← نعم، سلمنا علی اخینا (بله، بر برادرمان سلام کردیم)
مطابق اجزای جمله
۱- در جمله فعلیه اگر فعل مغایب قبل از فاعل بیاید حتما باید "مفرد" باشد ولی از لحاظ جنس با فاعل مطابقت می کنند مانند:
جمع و مونث مفرد و مونث جمع و مذکر مفرد و مذکر جلس العلما جلست المعلمات
تثنیه مفرد و مذکر تثنیه و مذکر مفرد و مذکر ینصر سعید و احمد ضحک احمد و مریم
۲- در جمله ی اسمیه اگر فعل بعد از مبتدا (فاعل فارسی) یا مسند الیه خود بیاید از لحاظ تعداد (مفرد و مونث و جمع) و جنس با مسند الیه با مبتدای خود مطابقت می کند مانند:
جمع و مذکر جمع و مذکر جمع و مذکر جمع و مذکر المعلماء ینجحون فی الدرس
معصومه و لیلا و رضا یضحکون فی البستان
تثنیه و مذکر محمد و سعید دخلا فی الصف
نکته ۱: در آخرین مثالها ملاحظه می کنید در جملات مجهول چون فامیل دیده نمی شود، فعل مجهول با نایب فاعل از لحاظ جنس مطابقت می کند.
نکته ۲: جمع غیر انسانی چه حیوانخا باشند، چه اشیاء، همچون مفرد مونث به حساب می آیند، مانند:
درستدرستدرستدرستنادرست کانوا الخیول ← کانت الخیول ← الخیول کانت
نادرست النفوس زوج ← النفوس زوجت← زوجت النفوس
نکته۳: اگر آخرین حرف کلمه ای ساکن ( ) باشد و کلمه ی بعدی ( ال) داشته باشد چون تلفظ دو ساکن در کنار هم محال می باشد، آخرین حرف کلمه ی بعدی اول (حرف ساکن اول) را کسره ( ) می دهیم تا تلفظ آن ممکن شود مانند: جلست المعلمات← جلست المعلمات
اذهب الان ← اذهب الان (اذهب فعل امر و مبنی بر سکون است)
جمله التی ← جملتن اللتی← جملتن اللتی
مطابقت فعل با فاعل در جمله های فعلیه (فقط در جنس)
صیغه ی فعلصیغه ی فاعلمذکر ۱- علم۱- المعلم۱- علم ۲- لمعلمان۱- علم ۳- المعلمونمونث۴- علمت ۴- المعلمه ۴- علمت۵- المعلمتان۴- علمت۶- المعلمات
مطابق فعل با مبتدا در جمله های اسمیه (در جنس و تعداد)
مبتداصیغه ی فاعلمذکر ۱- المعلم۱- علم۲- المعلمان۲- علما۳- المعلمون۳- علموامونث۴- المعلمت۴- علمت۵- المعلمتان۵- علمتا۶- المعلمات۶- علمن
نکته: فقط شش صیغه غایب (اتاء) چنانچه قبل از فاعل قرار گیرند، مفرد می باشند. بقیه۶- المعلمات صیغه ها از این قاعده پیروزی نمی کنند. مانند :
مغایب مخاطب مخاطب مغایب مخاطب جمع مذکر حرف نداجمع مذکر مخاطب اذهبوا الی الجامعه ایها الطالب (ای دانشجویان در دانشگاه بروید)
نکته ۱: می توان گفت اسم ظاهر عموما غایب است، مگر آنکه به وسیله ی حرف ندا و علایم دیگر مخاطب واقع شود، مانند:
احمد می گوید (غایب) ← ای احمد بگو (مخاطب)
احمد یقول مریم تقول
یا احمد قل یا مریم قولی
مغایب الطلاب ذهبوا الطالبات ذهبن
مخاطب مخاطب یا ایها الطالب اذهبوا الطالبات ذهبن
یا ایها الطلاب اذهبوا یا ایتها الطالبات اذهبن
نکته ۲: استعمال فعل به صورت مذکر یا مونث، در برخی موارد جایز است:
۱- اگر فاعل مونث و منفصل از فعل باشد مانند: مسافرت الیوم مریم
سافر الیوم مریم
۲- اگر فاعل مونث مجازی باشد مانند: اثمرت الشجره
اثمر الشجره
اگر فاعل جمع مکسر باشد مانند: قالت الاعرات
قال الاعراب
ماضی استمراری : در زبان عربی فعل ماضی استمراری وجود ندارد ولی می توان ماضی استمراری را با استفاده از "کان" همراه با "فعل مضارع" بناکرد که البته ۱۴ صیغه فعل کان با فعل مضارع صرف می شود و تطبیق می کند.
کان + فعل مضارع = ماضی استمراری
مانند: کان ینصر (یاری می کرد) ، کانا ینصران (یاری می کردند)
کنت تجلس (می نشستی) ، کنتن تضحکن (می خندیدید)
ماضی بعید: در زبان عربی فعل ماضی بعید وجود ندارد ولی میتوان معادل ماضی بعید را با استفاده از فعل "کان" یا "فعل ماضی" بنا کرد.
کان (+ قد) + فعل ماضی = ماضی بعید
مانند: کان قد جلس (نشسته بود) ، کانوا جلسوا (نشسته بودند)
کن ضحکن (خندیده بودند) ، کنت قد دخلت (داخل شده بودی)
نکته: همانطور که در مثال ها می بینید وجود حرف (قد) الزامی نیست.