تحقیق جنگ فرهنگی

تحقیق جنگ فرهنگی (docx) 23 صفحه


دسته بندی : تحقیق

نوع فایل : Word (.docx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحات: 23 صفحه

قسمتی از متن Word (.docx) :

جنگ فرهنگی مقدمه در ابتدای دهه 1370 بحث فراگیر عمومی در جامعه ایرانی ،مساله "تهاجم فرهنگی" بود.تهاجم فرهنگی ،هجوم فرهنگی،شبیخون فرهنگی و...مفاهیمی بود که در افواه گسترش یافت ودر برابر آن ،بحث از ضرورت دفاع فرهنگی ،امنیت فرهنگی ،بقاء فرهنگی و...مطرح شد. 1536065466090اکنون 15 سال از آن زمان می گذرد؛وتهاجم فرهنگی کیفی تر وکمی تر شده است.در مقابل ،دفاع فرهنگی نیز آرایش مقبولتری یافته است.ان تهاجم واین دفاع ،حکایت از یک "جنگ فرهنگی" تمام عیار دارد .مفاهیمی چون امانیسم(بشر محوری )به جای خدا محوری - سکولاریسم (عرفی نگری )- لیبرالیسم(اصالت اباحه)- فمنیسم(اصالت جنسیت یا زن گرایی)- و...شیوع روز افزونی یافته،در حوزه فرهنگ توده ای ،با استفاده از ابزار های هنری – رسانه ای و همچنین ورزشی ،در متن این هجوم فرهنگی ،جامعه با ابعاد گسترده تری روبرو شد.طرح مباحثی چون رویارویی تمدنها و فرهنگ ها ،از سوی استراتژیست های آمریکا یی و صهیونیستی،حکایت از همه جانبه بودن این منازعه داشته و دارد. حال انچه ضرورت می یابد،این است که اساساً "جنگ فرهنگی" چیست ؟ وابعاد وابزار وروش ان کدام است؟ در واقع با نهادینه شدن هجوم فرهنگی دشمن و دفاع فرهنگی خودی ،بایستی به تبیین و پاسخ به پرسشهای مزبور پرداخت تا با منطق این زد و خورد یا "جنگ فرهنگی" اشنا شد .در این نوشتار که با کوشش( مجید پر حلم )تهیه شده ،سعی بر ان است تا نوری اندک به زوایای پنهان و اشکار جنگ فرهنگی تابانده شود. بدان امید که مورد قبول حضرت (عج )واقع شود.انشاءالله فصل اول     ترمینولوژی در بحث از جنگ فرهنگی ابتدا باید به تبیین و تدقیق روشها نائل امد .اولین واژه که مطرح است واژه جنگ است. لفظ جنگ در ادبیات محاوره ای عامیانه به هر نوع زد و خورد اطلاق می شود.حال انکه این واژه دارای یک معنای تخصصی است که باید در خور شأن ان مورد برسی قرار گیرد،تا جنگ فرهنگی مفهوم سازی شناسی تخصصی شده باشد. 1-لایه های نظام اجتماعی ساختار طرح ریزی بنای اجتماعی ،دارای چهار لایه و سطح است،که نظام اجتماعی در این چهار سطح شکل می گیرد:      سطح استراژیکی      سطح میانی      سطح تاکتیکی      سطح تکنیکی نسبت این چهار سطح با یکدیگر را می توان برابر شکل زیر ،نسبت عموم وخصوص مطلق دانست . 2-منازعه اساساً انچه در فارسی برخورد گفته می شود،حاصل یک زد و خورد است. وقتی برخوردی بوجود می اید ،در این برخورد یک زدن ویک خوردن صورت گرفته است.واژه برخورد در فارسی معادل کلمه ی منازعه در عربی و conflict در انگلیسی است و هر سه واژه کلیت تقابل ودرگیری را به تفسیر می کشند .تعریف اصلی و هدف اساسی منازعه "تحمیل اراده بر حریف " است. منازعه که حاصل یک زد و خورد است،ان طرف که می زند هدفش تحمیل اراده خود بر طرف مقابل است. منازعه،در چهار لایه و سطح نظام اجتماعی و مدیریتی ارزیابی می گردد:      الف)منازعه تکنیکی:به منازعه سطح تکنیکی در فارسی پیکار و در انگلیسی martial گفته میشود.      ب)منازعه تاکتیکی :به منازعه سطح تاکتیکی در فارسی رزم ودر انگلیسی combat گفته می شود.      ج)منازعه میانی :به منازعه سطح میانی در فارسی نبرد و در انگلیسی battle گفته می شود.      د)منازعه استراتژیک :به منازعه سطح استراتژیک در فارسی جنگ و در انگلیسی war گفته می شود.   3- جنگ فرهنگی با توجه به تقسیم بندی بالا،وقتی موضوع جنگ است ،سطح ان استراژیک است. پس به طبع این تقسیم بندی ، 4 نوع منازعه فرهنگی وجود دارد:    جنگ فرهنگی    نبرد فرهنگی    رزم فرهنگی    پیکار فرهنگی وقتی بحث از جنگ فرهنگی است ،منظور این است که نوع منازعه در سطح استراژیک (جنگ) و طیفی از منازعه که فرهنگی است. طبیعتاً در حوزه جنگ فرهنگی نباید به سه حوزه پایین تر پرداخت و وارد مصادیق و جزئیات شد.برای مثال دستگاه مسئول در امور فرهنگی در سطح استراتژیک در جمهوری اسلامی ،شورای عالی انقلاب فرهنگی است که نظرات کلان ان کل کشور را در بر می گیرد .اگر به واژه مد پرداخته شود ، حوزه این مساله رزم فرهنگی و بحث تاکتیکی است .اگر موضوع تغییر در نظام فرهنگی کشور مانند رسانه های عمومی مطرح باشد، حوزه ان نبرد فرهنگی است . اما جنگ فرهنگی از مبانی فرهنگ ساز اغاز میگردد. مثلاً حوزه علم وتولید دانش که جزء مبانی جنگ فرهنگی است . فرضاً اگر دانشگاه فعلی را بر چینند و یک نظام فکری دیگری را جایگزین این دانشگاه کنند،یقیناًٌ در این جنگ فرهنگی موفق به تسخیر میدان منازعه شده اند. اما با دانشگاه مدرن و سکولار که با مبانی غیر از فرهنگ بومی اداره می شود در واقع در میدان حریف منازعه در حال اجرا است.لذا نباید خیلی توقع داشت که در چنین میدانی پیروزی خاصی بدست اید.مثلهایی که می توان برای روشن شدن مطلب ارائه نمود :     پیکار فرهنگی شبکه ماهواره و اینترنت       رزم فرهنگی ان دسته از گزاره های فرهنگی که عمومیت پیدا کنند مانند مد لباس     نبرد فرهنگی مدل زندگی ،که از طریق رسانه های جمعی تبلبیغ می گرددو بی سر و صدا جزئی از فرهنگ مردم می گردد. مانند اداب معاشرت ،احترام به والدین و ... که یک گزاره را در بر نمی گیرد.                 تهدید سخت :به این تهدید عموماً تهدید گرم هم گفته می شود مانند تهدید نظامی      تهدید نیمه سخت: (تهدید ولرم)مانند تهدید اقتصادی و سیاسی       تهدید نرم: که به ان تهدید سرد هم گفته می شود.مانند تهدید فرهنگی .همانطور که تهدید سخت اساساً تهدید نظامی است و تهدید نیمه سخت حوزه اقتصاد و سیاست را در میگیرد. تهدید نرم ،تهدیدهای فرهنگی و اجتماعی را شامل می شودو حوزه عمل این نوع تهدید هنر،رسانه،علم،تعلیم و تربیت (اموزش و پرورش)،ورزش و... است. مواردی که از نظر گذشت ماهیت منازعه ای در سطح استراتژیک ،به نام جنگ،در طیف فرهنگ و در حوزه تهدید نرم است.باید توجه داشت که تهدید نرم (سرد) بی صدا و ارام ، بنیادی تر و با اثر بخشی بیشتر یک جامعه را نابود می کند و به تصرف خود در می اورد. در مقابل تهدید سخت (گرم) که بصورت شوک اور و گسترده صورت می گیرد و واکنش به ان عینی،سریع و با اثر بخشی کمتر است ، قرار دارد. 6- تلفیق در ترمینولوژی (مفهوم شناسی)این مفاهیم،تلفیق انان ،صورت جدیدی از تصور را می نماید.       جنگ نرم(فرهنگی)       جنگ نیمه سخت (اقتصادی –سیاسی)       جنگ سخت(نظامی) جنگ نرم(سرد)منازعه ای است در سطح استراتژیک در حوزه فرهنگ که تعلیم و تربیت (اموزش و پرورش)،اموزش عالی ، کارکردهای رسانه ای ، ورزش و... را در بر می گیرد ، تا به باورها و عقاید که سازنده مدل زندگی هستند شکل دهد.جنگ نیمه سخت (ولرم)منازعه ای است درسطح استراتژیک در حوزه سیاست و اقتصاد که محاصره ی اقتصادی و سیاسی را در بر میگیرد و با این روش سعی در تحمیل اراده بر حریف دارد. در جنگ نرم سعی نمی شود به شیوه ی سخت و نیمه سخت بر حریف تحمیل اراده صورت گیرد.بلکه سعی میگردد که اراده ، کاملاً ارام و اهسته از طریق باورسازی تحمیل گردد.تفاوت جنگ نرم و سرد در این است که در جنگ سرد ممکن است جسم افرادی به اسارت دشمن دراید یا سرزمین انها اشغال گردد اما ان افراد هرگز انقیاد و تحت سیطره بودن از طرف دشمن را نپذیرند و همیشه برای بازپس گیری سرزمین خود تلاش کنند. چیزی که بعد از 60 سال در فلسطین جریان دارد و انها بعد از گذشت سال ها هنوز تحمیل اراده اشغالگران بر خود نپذیرند و جنگ ادامه دارد ، یا در عراق که انگلیس و امریکا تصور میکردند با سرنگونی صدام در 21 روز جنگ پایان پذیرفته است، حال انکه با سپری شدن 3 سال از ان واقعه ، جنگ ادامه دارد و دنیا هر روز شاهد حادثه ای نظامی در عراق است و امریکا و متحدانش به عنوان دشمن مردم عراق نتوانسته اند اراده ی خود را بر انان تحمیل کنند.اما در جنگ فرهنگی قضایا کاملاً فرق می کند.در این نوع جنگ ،فردی کشته نمی شود و سرزمینی اشغال نمی گردد. اما افرادی که در این سرزمین حضور دارند مورد تحمیل اراده دشمن قرار می گیرند . اراده چگونه تحمیل می گردد؟ ü      به صورت نرم و بی سر و صدا با استفاده از ساز و کارهای فرهنگی .وقتی تحمیل اراده به صورت نرم افزاری از طریق سینما و تلویزیون ،نظام علمی و دانشگاهی ،قوانین و مقررات تحمیلی مانند کنوانسیون حقوقی و غیره صورت گرفت و باورسازی مورد نظر دشمن انجام پذیرفت و باور فرد با باور دشمن یکی شد و مانند دشمن فکر کرد در اینجاست که بدون انکه گلوله ای شلیک گردد یا کسی کشته شده باشد و سرزمینی با ابزارهای نظامی تسخیر گردیده باشد، دشمن اراده خود را تحمیل نموده است.اگر دقیق به این موضوع توجه گردد بهترین نوع تحمیل اراده بر حریف به شکل باورسازی صورت می گیرد وافراد بدون اینکه گلوله ای به طرفشان شلیک شده باشد به تصرف دشمن درمی ایند .منتهی کدام سرزمین به اشغال دشمن درامده؟ایا کشورشان اشغال شده؟خیر.فاصله 16 سانتیمتر بین دو گوششان یعنی مغز انها به اشغال درامده،هدف و منظور اصلی جنگ فرهنگی (جنگ نرم)این است. 7- فرهنگ culture واژه بعدی در مساله ی جنگ فرهنگی مفهوم "فرهنگ" است.فرهنگ از دو واژه "فر"و پسوند "هنگ" از ریشه اوستایی ثنگ به معنی کشیدن و فرهختن تشکیل شده است. کلمه فرهنگ مطابق کلمات ادوکات EDUCT و ادوره EDURE در زبان لاتین می باشد که به معنای کشیدن و تعلیم و تربیت است.همچنین کلمه فرهنگ در عربی فلاحت و در زبان انگلیسی culture نامیده می شود.مهمترین استنباط از فرهنگ ،توسط مفهوم عربی فلاحت به معنی کشاورزی اخذ می شود که در ان فرهنگ به معنی کشت و زرع باور در ذهن مخاطب است. فرهنگ به چهار بخش کلی تقسیم می شود :       فرهنگ خواص (نخبگان فرهنگی یا فرهنگ ساز)       فرهنگ عوام (فرهنگ توده یا فرهنگ انبوه)       فرهنگ عمومی (که حاصل جمع فرهنگ عوام و خواص است یا قدر مشترک فرهنگ خواص و عوام است)       فرهنگشخصی یا فرهنگ خصوصی (که برایند سه لایه ی فرهنگی قبلی در زندگی شخصی است) در نسبت شناسی فرهنگ و تمدنand civilization culture نسبت فرهنگ با تمدن ،نسبت روح با جسم است.تمدن شناسان ،تمدن را عینیت و جسد فرهنگ می دانند . وقتی از جنگ فرهنگی یاد می شود در واقع می توان از جنگ تمدنی نیز نام برد.   HYPERLINK "http://www.yazarloo85.blogfa.com/post-124.aspx" جنگ وفرهنگ ایثار وشهادت مقدمه: جنگ بي ترديد شگفت انگيزترين پديده ي اجتماعي است. اگر جامعه شناسي آن ونه كه دوركيم گفته است، «بيان تاريخ به صورتي ديگر باشد»، مي توان گفت كه جنگ آفريننده ي تاريخ است. در واقع تاريخ صرفاً با شرح كشمكش هاي مسلحانه آغاز شده است و بعيد است كه اين پديده زماني كاملاً از بين برود زيرا جنگ ها به هر حال مشخص ترين مبادي تاريخ و در عين حال، مرز هايي هستند كه مراحل مهم حوادث را از يكديگر ممتايز مي كنند (آزاد بخت، 1382: 11-12). به هر حال جنگ امري است كه صرفاً از اوضاع و احوال تاريخي نشان داده مي شود، اما اوضاع و احوال هر چه باشد مي تواند دلايل موجهي براي جنگيدن پيدا كند. با بررسي تاريخ جنگ هاي گذشته ي ايران و تهاجم بيگانگان تا 31 شهريور 1359، آن چه در حماسه ي هشت سال دفاع مقدس كارآمدترين شكل به نتيجه رسيده است، ايثار و شهادت طلبي رزمندگان عرصه هاي گوناگون در خلق حماسه و دلاوري بوده است كه به آن خواهيم پرداخت.از سوي ديگر فرهنگ ايثار و شهادت داراي چنان قداستي است كه كم و بيش باتفاوت هايي در همه ي جوامع بشري وجوددارد و همه ي جوامع آن را با عظمت مي نگرند (دهخدا، ذيل واژه ي ايثار) و آن را به عنوان پيشتوانه ي عظيم اعتقادي و مذهبي مي دانند. اگر چه مفهوم ايثار بيشتر در بخش هاي خاصي و به خصوص در عمليات جنگي مطرح بوده است، اما رنگ كهنگي به خود نگرفته، بلكه امروز، به عنوان دغدغه ي اصلي ملل در هنگام وقوع جنگ مطرح مي شود. به هر حال يكي از عوامل مهمي كه ايثار و شهادت طلبي را در سطح جامعه با شدت و ضعف همراه مي كند، جنگ مي باشد. جنگ به عنوان يك عامل تغيير و دگرگوني در هر جامعه اي، وجدان گروهي و جمعي انسان ها را محك مي زند و در اين رابطه روي فرهنگ ايثار و شهادت طلبي مردم تاثير مي گذارد. به گفته ي شيخ احمد ياسين رهبر حماس: «زماني كه ما موشك و هواپيماي جنگي بدست آورديم ابزار دفاعي خود را تغيير خواهيم داد، ولي در حال حاضر تنها راه مبارزه و دفاع در برابر جنگ، فدا كردن جا ها با دست هاي خالي است» (بلوم، 2005: 3-4).چارچوب مفهومينقطه ي تمركز مباحث در اين نوشتار بر چند مفهوم كليدي از جمله، فرهنگ و فرهنگ ايثار و شهادت استوار است.الف ) جنگ جنگ مفهومي است كه در علوم مختلف با ديدگاه خاص خودش به آن نگاه مي كنند و داراي تعاريف خاص مي باشد از اهميت آن پديده است.«آلن بيرو» بيان مي كند واژه جنگ از ريشه آلماني werra گرفته شده است كه به معناي آزمون نيرو با استفاده از اسلحه بين ملت ها (جنگ خارجي) يا گروه هاي رقيب در داخل يك كشور (جنگ داخلي) صورت مي گيرد كه هدف آن پيروزي بر رقيب براي ملزم ساختن او به انقياد تام مي باشد (بيرو، 1370: 449).گاستون بوتول، واضع واژه ي ستيزه شناسي، جنگ را مبارزه ي مسلحانه و خونين بين گروه هاي سازمان يافته مي داند و مطرح مي كند كه جنگ شكلي سازمان يافته از خشونت است كه خصلت اساسي آن را به شدت تحت تاثير قرار مي دهد. لذا، از نظر وي، جنگ امري عادي و يك بيماري اجتماعي مي باشد (ادبيي، 1381: 6)«آگبرن و نيم كف در كتاب زمينه ي جامعه شناسي (1380: 356)» مطرح مي كنند كه جنگ، ستيزه اي گروهي است كه به گروه هاي معيني تعلق مي گيرد. لذا جنگ ستيزه ي خشن منظمي است كه ين دو يا چند اجتماع مستقل در مي گيرد و براي تحقق آن عوامل ذيل لازم است: وجود دو يا چند اجتماع مستقل كه هر يك در خطه ي معيني سكونت داشته باشند.وجود رابطه ي متقابل بين اجتماعات مذكور؛ زيرا ميان اجتماعات بي ارتباط نه جنگي روي مي دهد نه صلح مصداق دارد.برقراري روابط ستيزه آميز بين اين اجتماعات؛ چرا كه، اگر روابط خشني كه ستيزه به شمار مي روند به وجود نيايد جنگ تحقق نمي پذيرد.وجود انتظام كافي در روابط ستيزه آميز بين دو اجتماع مستقل؛ زيرا، زد و خوردهاي نامنظم جنگ به شمار نمي روند.تامي فرانكس معتقد است جنگ زنجيره اي از كنش و واكنش ميان ملت ها، احزاب و قبايل است. از ديدگاه وي، زنجيره ي اين كنش و واكنش در فعل و انفعالات بدين قرار است:نزاع: مبارزه ميان نيروهاي مسلح دو يا چند كشور در پي يك بحران است كه حالتي از تنش كينه توزانه بين دو دشمن است.همزيستي: اين واژه كه در مقابل مفهوم چيرگي كشورهاي متخاصم يا قبايل بر دشمنانشان است كه در آتش يكديگر به زيستن بپردازند، تعريف مي شود.فعاليت مشترك: تلاشي است كه گروه ها جهت منافع مشترك انجام مي دهند.همكاري: اين مفهوم در واقع مثبت ترين مفهوم چهارگانه است كه مرزهاي باز و طرح هاي دولتي و تجارتي مشترك همراه با همسويي و پيشرفت است (تامي، 13-14). با اين اوصاف جنگ به منزله ي يك كنش اجتماعي است كه داراي ماهيت هاي گوناگون مي باشد و نيز بنا به ماهيت و اهداف آن تعريف مي شود.ب) فرهنگادوارد بارنت تايلور معتقد است فرهنگ مجموعه ي پيچيده اي است كه در برگيرنده دانستني هاف اعتقادات، هنرهاف اختلاقيات، قوانين، عادات و هرگونه توانايي ديگري است كه انسان به عنوان عضوي از جامعه بدست مي آورد (وثوقي و نيك خلق. 1374: 115-116).گي روشه، از جامعه شناسان معروف كانادايي، فرهنگ را اينگونه تعريف مي كند: «مجموعه ي به هم پيوسته اي از انديشه ها و احساسات و اعمال كم و بيش صريح كه به وسيله ي اكثريت افراد يك گروه پذيرفته شده است و براي اين كه اين افراد، گروهي معين و مشخص را تشكيل دهند، لازم است كه آن مجموعه ي به هم پيوسته به محوي در عين حال عيني و سمبليك – مراعات گردد.»اتو كلاين برگ در تعريف و تبيين فرهنگ مي نويسد: «فرهنگ از نظر عامه ي مردم به معني موفقيت هنري و فكري متعالي است و توسعه ي علم و هنر و ادبيات و فلسفه بيانگر به نبوغ يك ملت است؛ ولي از نظر جامعه شناسان و مردم شناسان، فرهنگ علاوه بر همه ي اينها شامل تمامي چيزهايي است كه فرد به عنوان عضو از جامعه كسب مي كند، يعني همه ي عادات و اعمالي كه فرد از راه تجربه و سنت آموخته است به انضمام تمام اشياء مادي كه توسط گروه توليد مي شود و آن چه را كه مي توان در آثار هنري يا مطالعات علمي متجلي ديد. به علاوه، در آن چه مي خوريم و مي آشاميم و مي پوشيم، در انواع خانه هايي كه بنا مي كنيم، در روابطمان با اعضاء خانواده ي خود و با ساير افراد جامعه، در نظام ارزشي جامعه، در آن چه مي آموزيم، در تصورمان از خوب و بد، در آرزوهايمان، در نظرمان نسبت به ساير جوامع و در بسياري چيزهاي ديگر تجليات فرهنگ مشهود است» (مجله پيام يوسنكو، ش 148؛ نيز براي اطلاع بيشتر ر.ك:روح الاميني، 1377: 18-19).ادوارد تيلور نيز در تعريف فرهنگ يا تمدن بيان داشته است: «آن كل مركبي است، شامل دانش، معتقدات، اخلاقيات عادات، آداب و رسوم، هنر و هرگونه استعداد و مهارت ها (تكنيك و فنون)ئي كه انسان از طريق عضويت در جامعه كسب مي كند و در قبال آن جامعه تعهداتي به عهده دارد.»به هر حال، فرهنگ داراي تعاريف زيادي است كه حتي 250 تا 300 تعريف براي آن برشمرده اند. از ميان تعاريف و نظريات مختلفي كه درباره ي فرهنگ بيان شده است، تعريف ادوارد تيلور تا حد قابل ملاحظه اي مورد قبول انسان شناسان، مردم شناسان و جامعه شناسان قرار گرفته است، مي تواند مبناي اساس براي بيان مفهوم و جامعيت فرهنگ (مادي - غيرمادي) باشد (دلبيبي، 1374: 32).در كل فرهنگ امري آموختي و داراي جلوه هاي گوناگون است كه داراي ماهيت هاي گوناگون مي باشد و بنا به ماهيت و ويژگي آن، يعني با توجه به خصوصيات و اهدافش تعريف مي شود.پ ) ايثارايثار در فرهنگ عميد (ذيل واژه) به معناي برگزيدن منفعت غير از خود، كمال درجه ي سخاوت و بخشش و ترجيح دادن و نيز ترجيح دادن مصلحت ديگران برخود آمده است.ريشه ي ايثار قرآني است و به واسطه ي تعاملي كه ميان زبان فارسي و زبان عربي برقرار شد، به فرهنگ و زبان فارسي راه يافت و حتي بعدها وارد فرهنگ و اصطلاحات عرفا و اهل تصوف شد (شيخ الاسلاميف 1379: 329). از ديدگاه آنان ايثار تخصيص و اختيار است. به عبارتي برگزيدن ديگران و اختصاص دادن مالكيت خويش به آنان است.در يك نگاه كلي به فرهنگ ايثار چنين به نظر مي رسد كه نمي توان براي مثال بين كمك به يك ناتوان و يا سرپرستي از يتيم و پرستاري از بيمار و ساخت سرپناه، مدرسه و... به راحتي تفاوت قايل شد و يكي را برديگري ترجيح داد و تمام مصاديق ايثار براي يك جامعه لازم و ضروري اند و وجود آنها هم الزامي است. نمي توان تصور كرد كه در جامعه اي تعداد زيادي خير مدرسه ساز باشد، اما به ايتام توجهي نكنند و بيماران خاص به فراموشي سپرده شوند و زلزله زده نااميد از حمايت باشد (ابراهيمي منش، 1384: 23). به هر حال با اين اشاره مي توان گفت ايثار دو جنبه دارد: ايثار مادي و ايثار معنوي. در قرآن كريم (حشر / 9) آمده است: «والذين تبوء و الدار و الايمن من قبلهم يحبون من هاجراليهم و لايجدون في صدور هم حاجه مماالتوا و يوثرون علي انفسهم ولوكان بهم خصاصه و من يوق شح نفسه فاولئك هم المفلحون»؛ يعني: «وهم جماعت انصار كه پيش از هجرت مهاجرين در ملكه به رسول ايمان آوردند، مدينه را خانه ي ايمان گردانيدند و مهاجرين را كه به سوي آنها آمدند دولت مي دارند و دل خود هيچ حسدي نسبت به آنها نمي يابند و هر چه به چيزي نيازمند باشند. باز مهاجران را در آن چيز برخويش مقدم مي دارند و هر كس را از حرص و بخل دنيا نگاهدارند، آنان به حقيقت رستگاران عالمند.»حضرت علي(ع) مي فرمايد: «ايثار خوي نيكان است». همچنين اشاره دارد: « ايثار برترين عبادت ها و بزرگترين راه سيادت و سروي است» (شيخ الاسلام، 1379: 331.) تعريف ايثار در ادبيات امروز با عبارتي چون «شهادت طلبي» همراه است. ولي در نظام الهي و مادي با قصد تقرب امكان پذير است (مكنون و عطايي آشتياني، 1384: 22-23)ت ) شهادت و شهادت طلبيشهادت بالاترين درجه ي ايثار است. جمع آن شهدا و اشهاد مي باشد. در لغت به معناي «گواهي دهنده، حاضر، ناظر، خبر دهنده راستين، آگاه، شهود، الگو و ـ«نمونه» آمده است. لغويون عرب براي اين واژه معاني مختلفي ارايه كردند. از جمله كسي كه شخص يا شيئي را مشاهده كند و نيز براي كسي يا چيزي عليه آن شهادت مي دهد، به كاربرده اند (الاصفهاني، 1318: 268)؛ اما در اصطلاح به كسي مي گويند كه در راه خدا كشته شود (قريشي، ج3: 76-77).عده اي نيز ريشه و تعريف مفهوم شهادت را با مفهوم خارجي آن يعني Martyrdom «معادل» و عده اي مرتبط و عده اي مخالف مي دانند. فرهنگ آكسفورد واژه ي شهادت را اينگونه تعريف مي كند: «شهادت به عملي اطلاق مي شود كه فرد به سبب اعتقادات مذهبي و يا به سبب دلايل و اصول مهمي مي ميرد و يا خود را به رنج دچار مي كند» (فرهنگ انگليسي – فارسي، ذيل واژه). به هر حال شهادت مرگي است از راه كشته شدن كه شهيد آگاهانه و به خاطر هدفي مقدس و به تعبير قرآن «في سبيل» انتخاب مي كند.پس هر مرگي نمي تواند شهادات باشد؛ اولاً اين مرگ بايد با كشته شدن روي دهد و ثانياً، اين كشته شدن دو شرط اساسي بايد داشته باشد تا شهادت بر آن اطلاق گردد: 1- آگاهانه باشد 2- في سبيل الله باشد (خدايار، 1382: 49) و نيز در تعريف شهادت گفته اند:«ايثار همه ي هستي و بذل كليه ي امكانات مالي و جاني در پيشگاه جانان، در پايگاه ايمان، به فرمان يزدان، در مكتب قرآن، در سايه ي پرچم پيامبر اسلام (ص)، در راه آفريننده ي زمين و آسمان، در دايره ي ولايت خدا، رسول و ائمه ي معصومين(ع) و اهل ايمان، به منظور اعتلاي كلمه ي حق و پيروزي جامعه¬ي اهل ايمان و ريشه كن نمودن مظاهر كفر و شرك و شيطان در نبردگاه جنگ با همه ي مظاهر شيطان و طاغوتيان و در پايان تسليم جان به جانان و جسم به دشمنان است (موسايي، 1369: 17-19.)»در آيات قرآن عبارت كشته شدن در راه خدا دلالت بر مفهوم شهيد دارد و كلمه ي شهيد با قتل در راه خدا توضيح داده مي شود؛ تنها در چند آيه ي قرآن (زمر / 69: حديد / 19؛ نساء / 69) در بعضي از تفاسير علاوه بر معناي اين واژه يعني گواه و شاهد روز قيامتف به معناي «شهيد» در معناي مستعمل امروزيش اشاره شده است.از ديدگاه علامه محمدتقي جعفري (1376: 3) شهادت عبارت است از «پايان دادن به فروغ درخشان حيات در كمال هوشياري و آزادي براي رسيدن به نوعي هدفي كه آن هدف والاتر و بهتر از زندگي طبيعي دنياست.»به هر حال، شهادت در عرف براي همه ي مردم جهان نيز از قداستي خاص برخوردار است. آنها كسي را شهيد مي دانند كه خود را فداي جامعه كند؛ جامعه اي كه خودش در آن زندگي مي كند. حالا جامعه هر جامعه اي مي تواند باشد. اين گروه از افراد مفهوم شهيد را در سطحي محدود مي انديشند؛ آرمان او، سعادت محيطي است كه وي را در برگرفته. نتيجه خصومت و دشمني نسبت به جوامع ديگر در قلبش راه پيدا مي كند و نسبت به كساني كه سد راه وي هستند حس انتقام پيدا مي كند و نابودي دشمن را خواستار مي شود. ولي شهيد اسلامي كيفر جنايتكار را از نظر تنبيه وارث در جامعه مي داند. تا كسي در فكر جنايت نباشد راه براي جنايتكار شدن بسته مي گردد و از سوءظن خالي است و روش دفاع دارد.اسلام در دل ها براي شهيد و دل ها را در گرو محبت شهيد قرار مي دهد تا دوستي شهيدف دل ها را از گناه پاك كند و به سوي راه شهيد روانه گرداند. اسلام شهيد را سرمشق بشريت قرار داده و معلم مكتب انسانيت ساختهف معلمي كه بازبانش با قدمشف با قلمش تعليم دهد و چنين مقامي در هيچ مكتبي به شهيد داده نشده است (صدر، 1355، 295-297).به هر حال شهادت در هر فرنگي معنا و مفهومي خاص خود دارد. چنان كه در بروز جنگ جهاني اول ودوم برخي از خلبانان ژاپني در عمليات استشهادي خود به ناوهاي دشمن مي زدند تا مانع پيروزي دشمن شوند. «خلبانان داوطلب جوان، شب پيش از انجام ماموريت انتحاري در مراسم عزاداري شركت مي كردند. آنان لباس سفيد، يعني جامعه ي عزا مي پوشيدند و بدين ترتيب به گونه اي نمادين خود را از تمام علايق دنيوي مي پيراستند و صبح روز بعد، در باند پرواز، هر يك جعبه ي كوچك سفيدي دريافت مي كردند كه قاعدتاً خاكستر ايشان بعداً در آن جاي مي گرفت» (بوتول، 1376: 8).تحليل جامعه شناختي جنگ و فرهنگ ايثار و شهادت (با نگاهي به دوران دفاع مقدس)جنگ تحميلي رژيم بعث عراق به عنوان يك پديده ي اجتماعي كه آثار و پي آمدهاي آن دو جامعه را به طور مستقيم و برخي جوامع ديگر را به طور غير مستقيم در برمي گرفت كاركردهاي منفي و مثبت فراواني داشته است كه از منظر جامعه شناختي در قالب الگوي دوركيم قابل بحث است. دوركيم (1858-1917م) از بنيان گذران جامعه شناسي و نيز از كاركردگرايان اين عرصه در كتاب خودكشي – اولين تحقيق علمي منظم – نتيجه مي گيرد كه خودكشي يك پديده ي اجتماعي است و با عوامل روان شناختي قابل توجيه نمي باشد. او علل و انگيزه هاي خودكشي را برپايه ي «همبستگي اجتماعي» پايه ريزي نمود. از نظر او در ارتباط با جوامع دو نوع همبستگي وجود دارد:الف – همبستگي يا انسجام مكانيكي كه براساس ارزش ها، هنجارها، سنت ها و عقايد مشترك شكل گرفته است. ب – همبستگي يا انسجام ارگانيكي كه براساس تقسيم كار و وابستگي متقابل و وجود مجموعه اي از تكاليف و حقوق متقابل است، كه باعث پيوند اشخاص با يكديگر مي گردد.به گفته ي دوركيم تقسيم كار باعث تحول عظيم در جوامع گشته و در حقيقت به دليل تقسيم كار است كه جامعه ي سنتي مبتني برانسجام مكانيكي، مبدل به جامعه ي صنعتي مبتني بر همبستگي ارگانيكي مي گردد (وثوقي و نيك خلق، 1374: 84). او در تعريفي از خودكشي بيان مي كند كه: «مرگي كه به طور مستقيم يا غير مستقيم از عمل مثبت يا منفي قرباني كردن خويش ناشي مي شود، به گونه اي كه قرباني مي داند آن عمل اين نتيجه را به بار خواهد آورد.»او مرگ مستقيم را عملي مي داند كه به طور غير مستقيم به مرگ شخصي منجر مي شود؛ مانند ترك نكردن خانه اي كه در ميان شعله هاي آتش در حال سوختن است. او اقدام عملي مانند شليك گلوله به خود را عمل مثبت مي خواند و اعتصاب غذايي كه مرگ شخص را به دنبال دارد، عمل منفي مي داند. او معتقد است كه خودكشي صرفاً يك پديده ي ضروري نيست، بلكه تحت تاثير نيروهاي اجتماعي شكل مي گيرد. بنابراين دوركيم به بررسي صفات فردي افراد نپرداخته بلكه به ويژگي هاي گروه ها و ساختارها توجه كرده است. مثلاً بجاي اين كه به بررسي ويژگي هاي مومنان بپردازد، به بررسي گروه هاي مذهبي پرداخته است. دوركيم براي توجيه ميزان متفاوت و منظم خودكشي در گروه هاي مذهبي يا شغلي، به بررسي خصلت اين گروه ها و انواع شيوه هاي تامين انسجام و همبستگي در ميان اعضاي آنها پرداخته بود. او به صفات و انگيزه هاي روان شناختي افراد تشكيل دهنده – همانطوري كه گفته شد – گروه ها كاري نداشت، زيرا اين انگيزه ها از همديگر تفاوت دارند اما برعكس ساختارهاي اجتماعي اي كه ميزان خودكشي بالايي دارند از نظر فقدان نسبي انسجام و بهنجاري با يكديگر وجه اشتراك دارند (كوزر، 1376: 189).الگوي دوركيم از سه نوع خودكشي، كه هر نوع خودكشي عامل فرد و جامعه به عنوان محور اصلي است، تشكيل مي گردد. خودكشي هايي كه وي مورد بحث قرار مي دهد عبارتند از: خودكشي خودگرايانه يا خودخواهانه؛ اين نوع خودكشي زماني اتفاق مي افتد كه رابطه ي فرد با جامعه ضعيف شود و فرد در حاشيه قرار بگيرد. در اين هنگام فشارهاي اجتماعي برفرد منقلب شده و از رفتار خود خارج شده و دست به خودكشي خودخواهانه مي زد. اين نوع خودكشي بيشتر در جوامع فردگرا (جوامع اي كه فرد اصالت دارد) رخ مي دهد.خودكشي ناشي از نابساماني (بي هنجاري يا آنوميك): اين نوع خودكشي در جوامعي اتفاق مي افتد كه هنجارها و قوانين فرهنگي پذيرفته شده رعايت نمي شود و در جوامع، بي نظمي و نابساماني فرهنگي مشاهده مي شود.خودكشي دگر خواهانه يا غيرخواهانه و يا ايثارگري: اين نوع از خودكشي از نوع همبستگي و نيز وابستگي شديد فرد به هويت ملي و ديني است.در واقع دور كيم اعتقاد دارد كه در اين نوع از خودكشي، فرد زندگي اش را فداي آن تصويري از خود مي كند كه در نظرش ارجمندتر از زندگي زيست شناختيش است (نيك گهر: 354) به هر حال مي توان گفت كه اين نوع از خودكشي كه به قصد ايجاد استحكام و ثبات جامعه و تحكيم پيوندهاي آن صورت مي گيرد، بيماري تلقي نمي گردد. واژه ي دور كيم براي اين نوع خودكشي «خودكشي نوع پرستانه» است كه آن را براي خودكشي «خودپرستانه» آورده است. يكپارچكي گروه¬ها، ادغام فرد با جامعه و احترام به ارزش هاي آن، علت اقدام به خودكشي دگرخواهانه است (گيدنز، 1363: 41).خودكشي دگرخواهانه ي دوركيم نيز بر سه نوع قابل تقسيم است:الف ) اجباري ب ) اختياري يا ارادي ج) هوشمندانهالف ) خودكشي اجباري: در اين نوع از خودكشي، يك چيز لازم وظيفه و در حقيقت تحميلي است كه جامعه آن را تلقي مي كند.ب ) خودكشي اختياري يا ارادي: در اين نوع از خودكشي فرد از روي اختيار و اراده ي داوطلبانه از مرگ استقبال مي¬كند. مثلاً در دروان دفاع مقدس نمونه اي فراوان از اين نوع خودكشي (به تعبيري شهادت) رخ داده است.ج ) خودكشي هوشمندانه: در اين نوع از خودكشي مرگ به دست خود قابل تقدير است.در خودكشي هوشمندانه و زيركانه، كناره گيري فرد از خود و چشمپوشي وي از حيات اين دنيا، بدان دليل است كه جامعه و فرهنگ چنين عملي را شايان ستايش و قابل تمجيد مي داند (محسني، 1367: 18).از نظر دوركيم، خودكشي دگر خواهانه نه تنها علامت ضعف و كاركرد نامناسب سيستم اجتماعي يا فرد وابسته به آن نيست، بلكه گونه اي ايثار براي حمايت و حفاظت از اصول اخلاقي، ارزش ها و سيستم متبوع به شمار مي رود.با نگاهي جامعه شناختي به دروان دفاع مقدس مي توان اذعان كرد كه وحدت ملي و انسجام اسلامي، بسياري از مردم را براي دفاع از كشور و ارزش هاي اسلامي با تأسي از مقتداي شهيدان حسين بن علي(ع) داوطلبانه و مشتاقانه به ميدان نبرد كشاند. در بين اين گروه ها، داوطلبان بسيجي كه درجه ي همبستگي اجتماعي آنها با ارزش هاي اسلامي بيشتر بود، فداكاري بيشتري نشان دادند و در صف مقدم خطر حاضر شدند و به استقبال شهادت رفتند. به همين دليل در وصاياي همه ي شهداي انقلاب اسلامي، نه تنها يك بار بلكه چندين بار امام حسين(ع)، عاشورا، كربلا، اصحاب، ياران و فرزندان آن بزرگوار ذكر شده است.«در يك نمونه ي آماري از وصيت نامه ي شهيدان كه مورد تحقيق قرار گرفته است، 40 درصد استناد به امام حسين(ع) شده بود، يعني در هر وصيت نامه به صورت ميانگين حداقل چهار بار يا اسم امام حسين(ع) برده شده بود يا كربلا، يا عاشورا، يا حضرت زينب(س)، يا حضرت علي اكبر(ع) و يا حضرت ابوالفضل(ع) و اقتدا كردن و الگو قرار دادن آنها» (پيام انقلاب، ش 352، 15).براين اساس بود كه آنها براي رفتن به خط مقدم جبهه، حضور در عمليات، ايثار و از خودكذشتگي، رفتن به كمين و ميدان مين، از يكديگر سبقت مي گرفتند (شاعري، 1381: 55-56).در واقع مي توان گفت ايرانيان در جريان جنگ با تكيه براصل ارزش هاي اسلامي و نيز داشتن هويتي واحد در برابر هجوم عراق ايستادند و به استقبال شهادت رفتند و وفاق اجتماعي را رقم زدند و از اين طريق، مفاهيم ارزشي مثل ايثار، شهادت، مقاومت و دفاع ظهور پيدا كرد و خيل عظيم مردم ايران در جبهه ها حضور يافتند.ارزيابي نهاييهمانطوري كه در مباحث پيشين اشاره شد، توجيه الگوي دوركيم براي شهادت طلبي رزمندگان اسلام در دوران دفاع مقدس بوده است. در اين جا به يكي از ايراداتي كه بر نظريه ي دوركيم وارد است و در شهادت طلبي رزمندگان قابل درك بود، به اختصار اشاره مي كنيم:دوركيم در نظريه ي خود تاكيد زيادي برجمع دارد و به فرد و روحيات و شخصيت افراد كم توجه است. به عبارتي ناديده گرفتن شخصيت شهادت طلبان و انگيزه هاي دروني و شخصي آنان و نيز توجه به تبعيت محض شهادت طلبان از ارزش هاي اجتماعي كه در شهادت طلبي دگرخواهانه يا ايثارگرايانه مطرح شد، از جمله مواردي است كه از نقايص نظريه ي دوركيم به شمار مي رود.همچنين پوزيتويستها با الهام از ديدگاه دوركيم معتقدند كه مطالعات جامعه شناسي دين و عناصر مرتبط به آن (از جمله شهادت طلبي) بايد در حوزه ي مطالعه ي مسايل مقدس و نامقدس فرهنگي اجتماعي محدود بماند و آن را به مسايل ماوراء الطبيعي و الهي راهي نيست. قبول اين موضوع به معني عدم توجه به يافته هاي وحي و عدم استناد به آن در موضوع شهادت طلبي است. اين ديدگاه تقليل گرايانه، مشكل بسياري از نظريه پردازان غربي است كه خواهان شناخت و تبيين موضوع شهادت طلبي، بويژه در دوران دفاع مقدس هستند. از طرف ديگر اگر چه دوركيم كاملاً منكر ابعاد روانشناختي نيست، اما چون ريشه ي پديده هاي اجتماعي را در محيط اجتماعي مي جويد نه در نهاد و درون انسان ها، نظريه ي او از تفسير بعد فردي شهادت طلبي كه ما از آن به شهادت «خودانگيخته» تعبير مي كنيم، ناتوان است (شاعري، 1381: 58).نتيجه گيري و جمع بندي:همان طوري كه در خلال صفحات اين بررسي اشاره شد، شهادت و شهادت طلبي به عنوان بالاترين درجه ي ايثار قلمداد مي شود و شهيد كسي است كه در راه جامعه كشته شود. از اين رو براي همه ي مردم جهان نيز اين فرهنگ از قداست خاصي برخوردار است. به طور معمول، ميزان گرايش فرد در راه آرمان خواهي جامعه براي كشته شدن، فرهنگي را شكل مي دهد كه نسبت تعلق و دلبستگي به شاخص هاي ناسيوناليسم ملي و مذهبي را مي رساند. در اين مقاله كوشيده شده تا از طريق الگوي دوركيم با رويكردي جامعه شناختي، رابطه ي بين جنگ و فرهنگ ايثار و شهادت با نگاهي به هشت سال دفاع مقدس، ميزان شهادت طلبي رزمندگان كه به كرات اتفاق افتاده است تحليل شود. به نظر مي آيد آن چه كه در تعريف از خودكشي در نظريه ي دوركيم وجود دارد، عدم توجه به ديدگاه ديني و مذهبي شهادت طلبي است؛ چرا كه در دوران دفاع مقدس اوج همبستگي اجتماعي بين گروه هاي اجتماعي براي دفاع از نظام اسلامي و ارزش هاي انقلاب اسلامي چنان بالا بود كه رزمندگان درباره ي چنين شهادتي با اشتياق الهي سخن مي گفتند.به عبارتي در طي دوران دفاع مقدس عامل مهمي كه در بروز شهادت طلبي رزمندگان اسلام تاثير داشت، قيام امام حسين بود. تقويت اينگونه ارزش ها، جامعه را با واكنش هاي مثبتي كه فاقد هرگونه احساسات قوم مدارانه است مواجه خواهد كرد و آن را در هاله اي از وفاق اجتماعي و اسلامي قرار خواهد داد كه در دفاع از وطن و حفظ ارزش هاي اسلامي مفيد خواهد بود و جامعه را از هر گونه تهديد و گزند و آسيب نگه مي دارد.

نظرات کاربران

نظرتان را ارسال کنید

captcha

فایل های دیگر این دسته