تحقیق جهاد در اسلام

تحقیق جهاد در اسلام (docx) 39 صفحه


دسته بندی : تحقیق

نوع فایل : Word (.docx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحات: 39 صفحه

قسمتی از متن Word (.docx) :

HYPERLINK "http://daneshjooagah.blogfa.com" تحقیقات دانشجویان تحقیقات ارائه شده به استاد محمد علی محسن زاده HYPERLINK "http://daneshjooagah.blogfa.com/post-256.aspx" جهاددر اسلام بسم الله الرحمن الرحيم « قاتلوا الذين لا يؤمنون بالله و لا باليوم الاخر و لا يحرمون ما حرم الله‏و رسوله و لا يدينون دين الحق من الذين اتوا الكتاب حتی يعطوا الجزيه عن‏ يدوهم صاغرون ». ( سوره توبه آيه 29 ) جنگ با اهل كتاب اين آيه كه تلاوت شد در مورد اهل كتاب است . اهل كتاب يعنی غير مسلمانانيكه بيكی از كتب آسمانی انتساب دارند مانند يهوديها و نصاری ( مسيحيها ) و شايد مجوسيها . اين آيه ، آيه جنگ با اهل كتاب است و در عين حال نميگويند كه با اهل‏ كتاب بجنگيد ، ميگويند با آنانكه بخدا ايمان ندارند ، باخرت هم ايمان‏ ندارند ، بحرام و حلال خدا وقعی نميگذارند ( يعنی حرام خدا را حلال ميكنند ) و به دين حق متدين نيستند ، با آنانكه اينچنين و آنچنانند از اهل كتاب‏بجنگيد ، تا سر حد جزيه دادن ، يعنی اگر حاضر شدند جزيه بدهند و خاضع‏ شدند در مقابل شما ، ديگر بعد از اين نجنگيدراجع بمفاد اين آيه سؤالاتی است كه جوابش را بايد با كمك آيات ديگر قرآن در مورد جهاد پيدا بكنيم و بگوئيم . 1-- جنگ با اهل كتاب مطلق است يا مقيد ؟ نخستين سؤال مربوط باين آيه اين مطلب است كه اينجا كه ميگويند : « قاتلوا الذين لا يؤمنون بالله ». مقصود چيست ؟ آيا مقصود اين است كه‏ ابتداء با آنها بجنگيد يا در وقتيكه از ناحيه آنها تجاوزی بروز كرد آنوقت بجنگيد و باصطلاح اصولين اين آيه مطلق است ، آيا آيات ديگری‏ داريم كه آن آيات مقيد باشند و لازم باشد كه مطلق را بر مقيد حمل بكنيم‏ يا نه ؟ قاعده مطلق و مقيد اين اصطلاح را بايد برای شما توضيح بدهم كه اگر توضيح ندهيم بمفهوم‏آيات كاملا آشنا نمی‏شويم . يك فرمان و يك قانون ( و لو قوانين بشری از طرف يك آمر بشری ) ممكن است در يكجا مطلق بيان شود ولی در جای ديگر همين فرمان و همين قانون مقيد بيان بشود و ما ميدانيم كه صادر كننده اين‏ فرمان يا جاعل اين قانون از هر دو تا يك مقصود دارد . حالا آيا بايد آن‏ مطلق را بگيريم و بعد بگوئيم اين مقيد كه ذكر شده بيك علت خاصی بوده‏ است يا اينكه آن مطلق را حمل بر اين مقيد بكنيم يعنی مقيد را بگيريم . مثال خيلی ساده‏ای عرض ميكنم ، يك صاحب فرمانی كه شما فرمان او را محترم می‏شماريد اگر يك فرمان را در دو وقت با دو تعبير ذكر كرد ، در يك تعبير به شما گفت فلانی را احترام كن ، اين مطلق است يعنی هيچ قيدی‏ ذكر نشده . گفته فلانی را احترام كن ، بار ديگر همان صاحب فرمان همان‏ فرمان را باين شكل بشما ميگويد ، اگر فلانی چنين كاری كرد مثلا اگر در جلسه ما شركت كرد احترامش‏ كن اين جا يك " اگر " ذكر ميكند ، بطور مطلق نميگويد احترام كن ، ميگويد اگر چنين كرد احترام كن . تعبير اول مطلق است ، بطور مطلق گفته‏ احترام كن اگر ما باشيم معنايش اين است كه چه در اين جلسه شركت بكند و چه از شركت در اين جلسه امتناع ورزد من بايد احترامش كنم اما اگر تعبير دوم را بگيريم معنايش اين است اگر باين جلسه آمد احترام كن و اگر نيامد نه . ميگويند قاعده اقتضا ميكند كه مطلق را حمل بر مقيد بكنيم يعنی بگوئيم‏ آنجا هم كه مطلق را ذكر كرده مقصود همين مقيد بوده است . مطلق و مقيد در آيات جهاد حالا از جمله مطلق و مقيدها اين است كه در قرآن يكجا داريم مثل اينجا : « قاتلوا الذين لا يؤمنون بالله و لا باليوم الاخر ». اين مردميكه بخدا و بقيامت و بهيچ دين حقی ايمان ندارند و هيچ حرام خدا را حرام نمی شمارند با اينها بجنگيد ولی در آيه ديگر داريم كه : « قاتلوا فی سبيل الله الذين‏ يقاتلونكم »( بقره - آيه 190 ) با آنان كه با شما می‏جنگند بجنگيد . آيا مقصود اين است كه در اين جا هم كه گفته بجنگيد يعنی در وقتيكه آنها در صدد جنگ با شما هستند يا نه ، در اينجا مطلق است چه بخواهند با شما بجنگند چه نخواهند بجنگند و چه تجاوزی بر شما وارد كنند چه وارد نكنند ، بجنگيد . اينجا ممكن است دو نظر بدهيم ، يك نظر اين است كه بگوئيم مقصود مطلق‏ است چون اهل كتاب مسلمان نيستند ما مجازيمكه با آنها بجنگيم ، با هر كسيكه مسلمان نيست ما مجازيم بجنگيم تا آنجا كه آنها را خاضع كنيم اگر غير مسلمان اهل كتاب نيست بايد با او بجنگيم‏ تا مسلمان شود يا كشته گردد و اگر اهل كتاب است بايد بجنگيم تا مسلمان‏ بشوند يا مسلمان نشوند و در برابر ما تسليم بشوند و جزيه بپردازند . آنهائيكه ميگويند بايد مطلق را بگيريم ( يعنی اگر كسی بگويد مطلق را بايد گرفت ) اينجور ميگويد . ولی اگر كسی بگويد مطلق را بايد حمل بر مقيد كرد ، ميگويد نه ، با كمك‏ آيات ديگری كه در قرآن داريم كه موارد مشروعيت جهاد را ذكر ميكند می‏فهميم كه مقصود مطلق نيست موارد مشروعيت جهاد كجاست ؟ مثلا از جمله‏ اين است كه آنطرف بخواهد با شما بجنگد و يا اينكه آنطرف مانعی ايجاد بكند برای نشر دعوت اسلامی ، يعنی سلب آزادی دعوت بكند و مانع نشر دعوت بشود ، و در واقع سدی و مانعی ايجاد كند . اسلام ميگويد اين سد را و مانع را بشكن . و يا اينكه آنها يك قومی را تحت ظلم و شكنجه خودشان‏ قرار داده باشند شما با اينها بجنگيد برای اينكه مظلوميتی را از چنگال‏ آنها نجات بدهيد كه در آن آيه ميفرمايد : « و ما لكم لا تقاتلون فی سبيل‏ الله و المستضعفين من الرجال و النساء و الولدان »( نساء - آيه 75 (چرا در راه خدا و در راه آن مردم بيچاره از مردها و زنها و بچه‏هائيكه در تحت شكنجه قرار گرفته‏اند نمی‏جنگيد ؟ اين يك سؤال را شما بايد داشته باشيد تا همه آياتيكه مربوط بجهاد است‏ را جمع كنيم و روی همديگر بريزيم ببينيم از اينها چی درميايد . 2- آيا با همه اهل كتاب ميتوان جنگيد ؟ مسئله دوم در اين آيه اين قسمت است كه اساسا اين آيه اينجور عنوان‏ نكرده مطلب را كه با اهل كتاب بجنگيد ، ميگويد با اينها كه نه بخدا معتقدند و نه به پيغمبر اعتقاد دارند و نه حرامی را حرام ميشمارند و نه به دين حق متدين هستند از اهل كتاب با اينها بجنگيد ، مقصود چيست ؟ آيا مقصود اين است كه هر كه اهل كتاب شد مثلا يهودی و مسيحی بود يا يكی از مذاهب را داشت او بخدا و پيغمبر و حرام و حلال و دين حق ايمان ندارد ، يعنی اگر مدعی بشود بگويد بخدا ايمان دارم ، دروغ‏ می‏گويد ايمان ندارد ؟ قرآن در واقع می‏خواهد بگويد تمام اهل كتاب با اينكه مدعی ايمان بخدا هستند در واقع ايمان بخدا ندارند ؟ ممكن است‏ بگوئيم از اين جهت كه آنها درباره مسيح ميگويند مسيح خدا است يا ميگويند پسر خدا است اينها بخدا ايمان ندارند ، و يا مثلا يهوديها آنچه‏ درباره يهود ميگويند : غير از خدای واقعی است ، آنها ايمان ندارند آنها كه می‏گويند : « يد الله مغلوله ». دست خدا بسته است بخدای واقعی ايمان‏ ندارند و همچنين ساير اهل كتاب . اگر اينجور بگوئيم معنايش اين است كه قرآن ايمان غير مسلمانانرا بخدا و بقيامت برسميت نمی‏شناسد ، از چه نظر برسميت نمی‏شناسد ، از نظر اينكه‏ ميگويد واقعا در ايمان اينها خلل وارد است . يك مسيحی ( لا اقل در طبقه‏ دانشمندانشان ) ميگويد خدا و حتی ميگويد خدای يگانه ولی در عين حال يك‏ چيزهائی راجع بمسيح و مريم می‏گويد كه اعتقاد به توحيد را آلوده ميكند . نظر بعضی از مفسرين اين است ، پس بنابر اين قرآن كه ميگويد با اهل‏ كتاب بجنگيد يعنی با همه اهل كتاب بجنگيد كه هيچ كدامشان ايمانشان بخدا درست نيست ، به قيامت هم درست نيست ، بحلال و حرام هم درست نيست ، به عقيده اينگروه مراد از كلمه رسول در اين آيه خصوص خاتم الانبياء است‏ و مراد از دين حق يعنی دينی كه امروز بشر موظف است آنرا بپذيرد نه دينی‏ كه در يك زمان خاص مردم موظف بدان بوده‏اند . ولی گروه ديگر از مفسرين ميگويند قرآن با اين تعبيرش خواسته اهل كتاب‏ را دو دسته بكند خواسته بگويد اهل كتاب همه يكجور نيستند بعضی از اهل‏ كتاب واقعا بخدا ايمان دارند ، با آنها شما كار نداشته باشيد ، بقيامت‏ واقعا ايمان دارند با آنها كار نداشته باشيد ، بقانون خدا ايمان دارند با آنها كار نداشته باشيد بان عده از اهل كتاب كه اسمشان اهل كتاب ولی‏ ايمان آنها بخدا و قيامت درست نيست و واقعا حرام خدا را - حتی همان‏ها را كه در دين خودشان حرام است - حرام نميدانند با آنها بجنگيد . پس نه‏ با همه اهل كتاب ، بلكه با يك دسته از اهل كتاب بجنگيد . اينهم خودش‏ يك مسئله است . 3- معنی " صاغرون " بعد در اينجا دارد : « و هم صاغرون ». در حاليكه آنها كوچك باشند ، از ماده " صغر " است ، و صغير يعنی كوچك ، در حاليكه آنها كوچك باشند . كوچك باشند يعنی چه ؟ اين نيز سؤال چهارمی است كه معنی‏ اينكه آنها كوچك باشند چيست ؟ آيا بمعنی اينست كه فقط خاضع در مقابل‏ قدرت شما باشند يا غير از خضوع يك امر ديگری را هم اسلام در اينجا ميخواهد . در اينجا قطع نظر از مفهوم اين آيه و سؤالات مربوط به آن ، مسائل و مطالب ديگری نيز داريم كه بايد آنها را از يكديگر تفكيك كنيم و درباره‏ آنها بحث كنيم : فلسفه و هدف جهاد يكی از مسائل اين است كه اسلام جهاد را برای چی وضع كرده است ؟ بعضيها معتقدند اساسا در دين نبايد جهاد وجود داشته باشد ، در دين نبايد قانون‏ جنگ وجود داشته باشد ، چون جنگ بد چيزيست ، دين بايد بر ضد جنگ باشد ، نه اينكه خودش قانون جنگ وضع كرده باشد ، و ما می‏دانيم كه يكی از فروع دين اسلام جهاد است . از ما وقتی می‏پرسند فروع دين چند تا است‏ ميگوئيم ده تا ، ميگوئيم نماز ، روزه ، خمس ، حج ، جهاد . از جمله موارديكه مسيحيان فوق‏العاده عليه اسلام تبليغ ميكنند همين است‏ . جهاد و آزادی عقيده ميگويند اولا چرا چنين ماده قانونی در دين اسلام وجود دارد و ثانيا مسلمين بواسطه همين اجازه قانونی از طرف اسلام با ملتها وارد جنگ شدند و اسلام را بزور تحميل كردند . ميگويند جهادهای اسلامی همه جهاد تحميل عقيده‏ بود ، برای اين بود كه اسلام را بزور تحميل بكنند و اسلام هم بزور تحميل شد . ميگويند جهاد با يك اصل عمومی حقوق بشر به نام " آزادی عقيده " مغايرت دارد . تفاوت ميان مشرك و غير مشرك مسئله ديگريكه ما اينجا بايد اين مسئله را عنوان كنيم اين است كه در قانون جهاد ، اسلام ميان شرك و غير مشرك تفاوت قائل شده ، نوعی‏ همزيستی با غيرمشرك را اسلام جايز دانسته است كه با مشرك جايز ندانسته‏ است . آيا ميان جزيره العرب و غير جزيره العرب فرق است مسئله ديگر كه باز بايد ما طرح كنيم اين است كه آيا اسلام ميان جزيره‏ العرب با غير جزيره العرب فرق ميگذارد ؟ يعنی يك جا را مركز اصلی‏ خودش تلقی كرده است و در مركز اصلی خودش نه مشرك يپذيرد و نه اهل‏ كتاب و آن جزيره العرب است ولی در غير جزيره العرب اين مقدار سختگيری‏ ندارد مثلا با مشرك همزيستی ميكند و يا با اهل كتاب همزيستی ميكند و بالاخره آيا ميان جزيره العرب تفاوتی هست يا تفاوتی نيست . شك ندارد كه ميان مكه و غير مكه تفاوت است كه در آيات قبل از اين‏ آيه آمده : « انما المشركون نجس فلا يقربوا المسجد الحرام بعد عامهم هذا . ولی آيا ميان همه جزيره العرب و غير جزيره العرب تفاوت هست يا نيست ؟ اين هم يك مسئله است . پيمان با كفار مسئله ديگر مسئله پيمان با مشركان است ، آيا ميشود مسلمين با آنها پيمان ببندند و قرارداد ببندند و اگر قرارداد بستند قراردادشان محترم‏ است يا محترم نيست ؟ و آيا لازم است محترم بشمارند يا لازم نيست ؟ چگونگی جنگ بعد هم مسائل ديگری است . در وقتيكه جنگ را اسلام مشروع ميكند ، باصطلاح در كيفيت جنگ چه نوع جنگی را جايز ميداند ، چه نوع جنگی را جايز نمی‏داند ؟ باين معنا كه آيا مثلا قتل عام را جايز ميدانند يا جايز نميداند ؟ آيا كسانيرا كه شمشير بر نداشتند ، مثل پيرزنها ، بچه‏ها ، افراديكه‏ مشغول كار و كسب خودشان هستند ، آيا كشتن اينها را جايز می‏داند يا جايز نمی‏داند ؟ اينها همه مسائلی است كه بايد بحث شود . آياتيكه راجع بجهاد است در جاهای متعدد قرآن آمده است و ما با توفيق‏ خداوند كوشش ميكنيم همه آياتی را كه راجع بجهاد است جمع آوری كنيم تا نظر قرآن را در اين راه بدست بياوريم . نخستين سؤال : مشروعيت جنگ مسئله اول درباره اصل مشروعيت جهاد است ، درباره اين كه آيا صحيح است كه در متن يك دين و در متن قانون آن ، قانون جنگ وجود داشته باشد يا نه ؟ معترض ميگويد : نه . چون جنگ بد است ، و دين هم هميشه بايد مخالف بديها باشد ، پس بايد مخالف جنگ باشد ، يعنی طرفدار صلح باشد . وقتی ميخواهد با جنگ مخالف باشد پس نبايد قانون جنگ داشته باشد و هيچوقت هم نبايد بجنگد . مسيحيها اينجور تبليغ ميكنند . ولی اين حرف‏ سست و بی اساس است . جنگ يا تجاوز ؟ آيا جنگ مطلقا بد است ، حتی در مقام دفاع از يك حق و يا تهاجم و تجاوز بد است ؟ پس بايد مورد و منظور جنگ را بدست آورد كه‏ برای چه منظور و برای چه هدفی است . يكوقت است كه جنگ تهاجم است‏ يعنی مثلا فرد يا ملتی چشم طمع به حقوق ديگران ، مثلا به سرزمين ديگری‏ می‏دوزد ، چشم طمع به ثروت مردمی ميدوزد و با اينكه تحت تأثير جاه طلبی‏ فراوان و تفوق طلبی و برتری طلبی قرار ميگيرد و ادعا ميكند كه نژاد من‏ فوق همه نژادهاست و برتر از همه نژادهاست ، پس بر همه نژادهای ديگر بايد حكومت بكند . اين هدفها هدفهای نادرست است . جنگی كه بخاطر تصاحب سرزمينی باشد ، يا بخاطر تصاحب ثروت مردمی باشد ، يا بخاطر تحقير مردمی باشد و بر اساس اين باشد كه اين مردم جنس پست ترند و ما جنس‏برتر ، و جنس برتر بايد بر جنس پست‏تر حكومت كند اين را می‏گويند تهاجم ، اين جنگ مسلما بد است و شك ندارد . جنگ برای تحميل عقيده را نيز جداگانه رويش صحبت‏ ميكنم . جنگ دفاعی ولی اگر جنگی برای دفع تهاجم باشد ، ديگری به سرزمين ما تهاجم كرده‏ است ، به مال و ثروت ما چشم دوخته است ، به حريت و آزادی و آقائی ما چشم دوخته و ميخواهد سلب كند و ميخواهد آقائی خود را بما تحميل كند ، اينجا دين چه بايد بگويد ؟ آيا بايد بگويد : جنگ مطلقا بد است ، دست‏ به اسلحه بردن بد است ، دست به شمشير بردن بد است ، ما طرفدار صلحيم ! بديهی است كه اين سخن مسخره است ، حريف دارد با ما می‏جنگد ، و ما با كسيكه به ما تهاجم كرده در حاليكه ميخواهد ما را بر بايد نجنگيم و از خودمان در واقع دفاع نكنيم ببهانه صلح ؟ ! اين صلح نيست ، اين تسليم است. صلح غير از تسليم است اينجا ما نميتوانيم بگوئيم ما چون طرفدار صلحيم با اين جنگ مخالفيم ، اين معنايش اين است كه ما طرفدار ذلت هستيم ، طرفدار تسليم هستيم . اشتباه نشود اين دوتا با يكديگر از زمين تا آسمان متفاوتند . صلح معنايش‏ اين است كه همزيستی شرافتمندانه . اما اين همزيستی شرافتمندانه نيست ، همزيستی است كه از يك طرف عين بی شرفی است بلكه از دو طرف عين بی‏ شرفی است از آنطرف بی شرفی تجاوزگری ، و از اين طرف بی‏شرفی تسليم شدن‏ در مقابل ظلم . پس اين مغالطه را بايد از ميان برد اگر كسی بگويد كه من مخالف جنگيم‏ و جنگ مطلقا بد است چه جنگی كه تهاجم باشد و چه جنگی كه دفاع و مبارزه‏ با تهاجم باشد ، اشتباه كرده است . جنگ تهاجمی قطعا بد است و جنگ‏ بمعنی ايستادگی در مقابل تهاجم قطعا خوب است و از ضروريات زندگی بشراست.  قرآن هم باين مطلب اشاره ميكند بلكه تصريح ميكند . در يكجا ميفرمايد : « و لو لا دفع الله الناس بعضهم ببعض لفسدت الارض »( بقره - 251 ( . در يكجا ميفرمايد : « لهدمت صوامع و بيع و صلواه و مساجد يذكر فيها اسم‏ الله »( حج - 40 ) . اگر خداوند بوسيله بعضی از افراد بشر ، جلو بعضی‏ ديگر را نگيرد خرابی و فساد همه جا را ميگيرد ، و لهذا تمام كشورهای دنيا نيروی دفاع را برای كشور واجب و لازم ميدانند . يك ارتشی كه وظيفه‏اش‏ جلوگيری از تجاوز است وجودش لازم و ضروری است حالا يك كشور ارتش داردبرای تجاوز كردن به ديگران ، يكی ارتش دارد برای دفاع ، نگوئيد آنهم كه‏ ارتش دارد و تجاوز ندارد زورش نميرسد اگر داشته باشد آنهم تجاوز ميكند ، من باين مطلب كار ندارم ارتش داشتن برای دفاع برای هر كشوری واجب‏ است كه آنقدر نيرومند باشد تا جلو تجاوز را بگيرد . قرآن در اين زمينه ميگويد : « و اعدوا لهم ما استطعتم من قوه و من رباط الخيل ترهبون به عدو الله و عدوكم » ( انفال - 60 ) . تا آن حديكه‏ ميتوانيد نيرو تهيه كنيد ، قدرت در سرحدهای خودتان متمركز كنيد . رباط از ربط است ، ربط يعنی بستن ، رباط الخيل يعنی اسبهای بسته . اين تعبير از آن جهت ذكر شده است كه در زمان قديم از باب اينكه قدرت را بيشتراسب تشكيل می‏داد البته هر زمانی شكل خاصی دارد قرآن ميگويد برای اينكه رعب شما در دل دشمن قرار بگيرد و دشمن خيال تجاوز بساحت شما را در دماغ‏خودش ندهد نيرو تهيه كنيد و نيرومند باشيد . فرق اسلام و مسيحيت ميگويند مسيحيت اين افتخار را دارد كه هيچ اسمی از جنگ در مسيحيت‏ نيست . اما ما ميگوئيم اسلام اين افتخار را دارد كه قانون جهاد دارد ، مسيحيت كه جهاد ندارد چون هيچ چيز ندارد ، جامعه و قانون و تشكيلات‏ اجتماعی بر اساس مسيحيت ندارد تا قانون جهاد هم داشته باشد ، در مسيحيت چيزی نيست چهار تا دستور اخلاقی است ، يك سلسله نصيحت‏ها است‏ از قبيل اينكه راست بگوئيد ، دروغ نگوئيد ، مال مردمرا نخوريد ، اين‏ ديگر جهاد نمی خواهد ، اسلام يك دينی است كه وظيفه خودش را و تعهد خودش را اين ميداند كه يك جامعه تشكيل بدهد ، اسلام آمده جامعه تشكيل بدهد ، آمده كشور تشكيل بدهد ، آمده دولت تشكيل بدهد ، آمده‏ حكومت تشكيل بدهد ، رسالتش اصلاح جهان است ، چنين دينی نميتواند بی‏تفاوت باشد ، نميتواند قانون جهاد نداشته باشد ، همچنان دولتش‏ نميتواند ارتش نداشته باشد . مسيحيت دائره‏اش محدود است و اسلام‏ دائره‏اش وسيع است ، مسيحيت از حدود اندرز تجاوز نميكند . اما اسلام‏ تمام شؤون زندگی بشر را زير نظر دارد ، قانون اجتماعی دارد ، قانون‏ اقتصادی دارد ، قانون سياسی دارد ، آمده برای تشكيل دولت ، تشكيل حكومت‏ ، آن وقت چطور ميتواند ارتش نداشته باشد ؟ چطور ميتواند قانون جهاد نداشته باشد ؟ اسلام و صلح پس اينكه يك عده ميگويند دين بايد هميشه با جنگ مخالف باشد و بايد طرفدار صلح باشد نه طرفدار جنگ ، چون جنگ مطلقا بد است ، اشتباه است‏ . دين البته بايد طرفدار صلح باشد ، قرآن هم ميگويد : « و الصلح خير » . صلح بهتر است ، اما بايستی طرفدار جنگ هم باشد ، يعنی در آنجا كه طرف‏ حاضر به همزيستی شرافتمندانه نيست و طرف بحكم اينكه ظالم است و ميخواهد به شكلی شرافت انسانی را پايمال كند ما اگر تسليم بشويم ذلت را متحمل شده‏ايم و بی‏شرافتی را به شكل ديگری متحمل شده‏ايم . اسلام ميگويد : صلح ، در صورتيكه طرف آماده و موافق با صلح باشد ، اما جنگ ، در صورتيكه طرف ميخواهد بجنگد  شرايط جنگ مسئله دوم اين است كه اسلام در چه شرايطی ميگويد جنگ كنيد . اولين آيه‏ ايكه در قرآن در باب جهاد آمده است - به نص و اتفاق جميع مفسرين - آيه‏ ايست در سوره حج : « ان الله يدافع عن »« الذين آمنوا ان الله لا يحب كل خوان كفور . اذن للذين يقاتلون بانهم‏ ظلموا و ان الله علی نصرهم لقدير . الذين اخرجوا من ديارهم بغير حق الا ان‏ يقولوا ربنا الله و لو لا دفع الله الناس بعضهم ببعض لهدمت صوامع و بيع‏ و صلوات و مساجد يذكر فيها اسم الله كثيرا و لينصرن الله من ينصره ان‏ الله لقوی عزيز . الذين ان مكناهم فی الارض اقاموا الصلوه و آتوا الزكوه‏ و امروا بالمعروف و نهی عن المنكر و لله عاقبه الامور ». چه آيات عجيبی است ، اينها اولين آياتی است كه در قرآن راجع به‏ تشريع جهاد آمده است . مسلمين در مكه اين مقدمه را عرض كنم : چنانكه ميدانيم وحی بر پيغمبر اكرم در چهل‏ سالگی در مكه نازل شد و سيزده سال در مكه اقامت داشت و در آن سيزده سال‏ چه خود ايشان و چه اصحاب ايشان فوق‏العاده در تحت شكنجه كفار قريش‏ بودند ، بطوريكه عده‏ای مجبور شدند پس از استجازه از رسول اكرم از مكه‏ مهاجرت كنند ، هجرت كردند و رفتند به حبشه . مسلمين مكرر از پيغمبراكرم‏ اجازه می‏خواستند كه از خودشان دفاع كنند و پيغمبر اكرم تا سيزده سال كه‏ در مكه بود اجازه نداد ، كه اين هم فلسفه‏ای دارد . تا آنكه كار فوق‏العاده‏ سخت شد و از طرف ديگر اسلام در خارج از مكه نفوذ كرد ، از آنجمله در مدينه ، و عده‏ای قليل از اهل مدينه مسلمان شدند و آمدند و با پيغمبراكرم‏ بيعت كردند و متعهد شدند كه اگر ايشان بمدينه بيايند از ايشان حمايت‏ كنند . پيغمبر اكرم هجرت كردند و مسلمين هم تدريجا مهاجرت كردند و در مدينه برای اولين بار يك مركز مستقل بوجود آمد . سال اول هم اجازه دفاع‏ داده نشد . در سال دوم هجرت بود كه برای اولين بار آياتجهاد كه همين آيات است نازل شد . ببينيد لحن آيات اين است : « ان‏ الله يدافع عن الذين آمنوا ». خدا از اهل ايمان دفاع ميكند خدا خيانت‏ كارهای كافر پيشه را دوست نميدارد ، اشاره باينكه اينها بشما خيانت‏ كردند ، اينها كفران نعمت كردند آنوقت می‏فرمايد : « اذن للذين يقاتلون‏ بانهم ظلموا ». اجازه داده شد باين مردمی كه ديگران به جنگ اينها آمدند ، كه بجنگند . يعنی ای مسلمانان حالا كه كافران بجنگ شما آمده‏اند پس‏ بجنگيد ، اين درست حالت دفاع است . چرا اين اجازه داده شد بدليل اينكه‏ مظلوم بايد از خودش دفاع كند بعد هم وعده ياری ميدهد : « و ان الله علی‏ نصرهم لقدير . الذين اخرجوا من ديارهم بغير حق الا ان يقولوا ربنا الله . ما با اين مردم كه آنها را از شهر و ديار خودشان بناحق بيرون كردند و جرمی نداشتند جز اينكه می‏گفتند پروردگار ما خدا است اجازه جهاد ميدهيم ، جرمشان اين بود كه گفتند : « ربنا الله ». چنين مردميرا ما اجازه ميدهيم‏ بجنگند . ببينيد لحن چقدر لحن دفاع است . بعد فلسفه كلی جهاد را ذكر ميكند ، عجيب است قرآن در بيان كردن حقايق و در اينكه نكاترا يادآوری ميكند . بعد كه اين جمله را ميگويد كانه قرآن مواجه شده با همين سؤالات و اشكالاتيكه مسيحيها ميكنند كه ای قرآن تو كتاب آسمانی هستی ، تو يك‏ كتاب دينی‏ای ، تو چگونه اجازه جنگ ميدهی ؟ جنگ بد چيزيست ، تو همه‏اش‏ بگو صلح ، بگو صفا ، بگو عبادت . قرآن ميگويد : نه ، اگر در مواقعی كه تهاجم از نقطه مقابل شروع ميشود اين طرف دفاع نكند سنگ روی سنگ بند نميشود ، تمام مراكز عبادت هم از ميان ميرود : « ولو لا دفع الله الناس بعضهم ببعض لهدمت صوامع و بيع و صلوات و مساجد يذكر فيها اسم الله ». اگر خدا بوسيله بعضی جلو تهاجم بعضی ديگر را نگيرد تمام اين صومعه‏ها ، مراكز عبادت ، خراب ميشود ، مراكز يهوديها از بين ميرود ، مراكز صوفيها ، مساجد عبادت مسلمانها از بين ميرود يعنی طرف تهاجم ميكند و هيچكس‏ آزادی پيدا نميكند خدا را باين شكل عبادت كند . قرآن بعد هم وعده نصرت ميدهد « و لينصرن الله من ينصره ان الله لقوی‏ عزيز ». خدا هر كسی كه او را ياری كند يعنی حقيقت را ياری كند ، ياری‏ ميكند ، خداوند نيرومند و غالب است . بعد ببينيد چه جور توصيف ميكند مردميرا كه خدا آنها را ياری ميكند . خدا مردمی را ياری ميكند كه از خودشان دفاع كنند ، مردميكه وقتی حكومت‏ تشكيل بدهند اين شكل هستند : « الذين ان مكناهم فی الارض »مردميكه وقتی‏ ما آنها را در زمين جای ميدهيم و حكومت آنها را مستقر ميسازيم ، مردمی‏ كه وقتی بانها قدرت ميدهيم و تسلط می‏بخشيم باين شكل درميايند ، به چه‏ شكلی ؟ « اقاموا الصلوه ». عبادت خدارا بپا ميدارند ، « و آتوا الزكوه‏ . زكوه را ادا يكنند . نماز رمز پيوند صحيح با خداست و زكوه رمز تعاون و پيوند صحيح افراد انسان با يكديگر است ، آنها كه خدا را از روی‏ خلوص می‏پرستند و بيكديگر كمك ميكنند : « و امروا بالمعروف و نهوا عن‏ المنكر ». خودشان را متعهد ميدانند كه خوبيها را ترويج كنند و با بديها  زشتی‏ها مبارزه كنند : « و لله عاقبه الامور ». عاقبت كارها بدست‏ خداست . تا اينجا كه ما دانستيم كه قرآن اساسا جهاد را كه تشريح كرده است نه‏ بعنوان تهاجم و تغلب و تسلط است بلكه بعنوان مبارزه با تهاجم است . ولی البته عرض ميكنيم اين تهاجمهائيكه بايد با آنها مبارزه بشود همه باين شكل نيست كه طرف به سرزمين شما حمله كند . ممكن است‏ تهاجم باين شكل باشد كه طرف در سرزمين خودش ، گروهی ضعيف و ناتوانرا و به اصطلاح قرآن " مستضعفين " را ، تحت شكنجه قرار دهد ، شما در چنين‏ شرائطی نميتوانيد بی تفاوت بمانيد . شما رسالت داريد كه آنها را آزاد كنيد ، يا ديگری فضای خفقانی ايجاد كرده كه نميگذارد دعوت حق در آنجا نشو كند ، سدی ايجاد كرده ، ديواری ايجاد كرده ديوار را بايد خراب كرد ، همه اينها تهاجم است . مردم را از قيد اسارت‏های فكری و غير فكری بايد آزاد بكنی . در همه اين موارد جهاد ضرورت دارد و چنين جهادی دفاع است و مقاومت است در برابر ظلم يعنی تهاجم . دفاع بمعنی اعم ، يعنی مبارزه با يك ظلم موجود ، منتها بايد درباره انواع ظلمها و تهاجمها كه جهاد و مبارزه با آنها از نظر اسلام ضروری است بحث كنيم . 2-دفاع يا تجاوز بسم الله الرحمن الرحيم « قاتلوا الذين لا يؤمنون بالله و لا باليوم الاخر و لا يحرمون ما حرم الله‏ و رسوله و لا يدينون دين الحق من الذين اتوا الكتاب حتی يعطوا الجزيه عن‏ يدوهم صاغرون ». ( توبه – 29) press x to close صفحه اصـلی اخبار آرشيو برنامه های مرکز اطلاعيه آرشيو نـماز جمعـه آرشيو گفتـار تـازه دربارة مرکز اسلامی هامبورگ تاریخچه مرکز امامان مرکز کمکهای خیریه اوقـات شـرعـی رمضـان مجـله الفجــر کتـابخـانه و منشـورات آلبـوم تصـاوير مولتی مدیا خدمات گروه جوانان اخبار اخبار - آرشيو گروه بانوان اخبار اخبار - آرشيو مدیريت حقوقی سايت پيـوندها پرسـش و پاسـخ اســلام از نـگاه ديگـران تمـاس با ما Besucher heute:383Besucher im Monat:5575 يکشنبه 30 می 2010 (Hamburg) فجــر01:34طلوع افتـاب04:59ظهــر13:18عصـــر17:40مغـرب22:06عشــاء23:16نیمه شب23:39 صفحه اصـلی :: نـماز جمعـه :: آرشيو :: 2008.10.24 - جهاد در قرآن نقدها: 0خطیب: آیت الله سيد عباس حسيني قائم مقامي جهاد در قرآن                                  «باسمه تعالي شأنه»  پس از حمد و ثناي خداوند بزرگ و درود و سلام به پيامبران الهي خصوصاً آخرين آنها حضرت محمد (ص) و درود و سلام به خاندان بزرگوار او كه مروجان و مبلغان شريعت اويند. گفتارهای گذشته پیرامون جنگ و صلح از نظر قرآن بحث کردیم و نتیجه گرفتیم که در قرآن ، « صلح » یک قانون عامّ و قطعی است و امری مقدّس بشمار می آید . و در مقابل ، « جنگ » ، به هر شکل آن پدیده ای شیطانی است که به شدّت از سوی قرآن مورد نفی و نفرت قرار گرفته است .امّا در آغاز بحث ، در نخستین گفتار از این مجموعه گفته شد که غیر از واژه « حرب » (Krieg  ) ، واژه های دیگری نیز وجود دارند که گاه آنها را نیز معادل ِ جنگ (Krieg ) تلقی می کنند . واژهء « جهاد » ( Dschihad ) و « قتال » (  Gitall) ، مهمترین این واژگان می باشند ولی آیا چنین یکسان إنگاری دُرست است و آیا به راستی « جهاد » و « قتال » ، مفهومی معادل « جنگ » دارند ؟ !   جهاد (Dschiha ) در قرآن « جهاد » (Dschihad ) لغتی عربی است که از ریشهء واژهء سه حرفی « جهد » ( Dschahd ) یا « جُهد » ( Dschuhd) مشتق می شود . و این واژه به معنای « تلاش کامل » و « پذیرش ( تحمّل) سختی های ِ انجام کار » است . یک دانشجو که برای گذراندن دورهء تحصیلی خود با جدیّت تلاش می کند ، عمل او را « جَهد » (Dschahd ) می نامند . بنابراین هر تلاش ِ جدّی که تمام سختی های عمل را تحمّل نماید ، « جُهد » (Dschuhd ) یا « جَهد » (Dschahd ) نامیده می شود . در قرآن نیز این واژهء سه حرفی ، به همین معنا بکار آمده است . به عنوان نمونه در پنج مورد « سوگند های جدّی » که همراه با آمادگی برای پذیرش تمام مشکلات احتمالی می باشد را با این واژه توصیف نموده است :  ( یعنی یک شخص وقتی برای انجام یک کار خیلی جدی باشد بطوریکه همهء مشکلات و سختی های آن را آماده باشد که تحمّل نماید قسم می خورد که حتماً آنرا با هر شرایط سختی که دارد انجام دهد ، این « قسم خوردن » که نشانهء جدیّت برای انجام کار است جهد نامیده می شود ." الَّذِينَ أَقْسَمُواْ بِاللّهِ جَهْدَ أَيْمَانِهِمْ"   ( 53/5 )( کسانی که به خدا سوگند خوردند ، جدی ترین سوگند هایشان را )و نیز شکل دیگر این واژهء سه حرفی که تلفظّی متفاوت دارد یعنی «جُهد » (Dschuhd ) را نیز در جای دیگر به معنای « غایت ِ ( تمام ) آن چیزی که در توانایی انسان قرار دارد » بکار گرفته است :" الذین لا یَجدونَ إلّا جُهدَهم " ( 79/9 )( آنان که جز آنچه در توانشان می باشد چیز دیگری ندارند )از این واژهء سه حرفی ، واژه های متعدد دیگری مشتقّ می شود که در همهء آنها مفهوم « تلاش جدّی و همراه با قبول زحمت و سختی » وجود دارد و یکی از مهمترین این مشتقّات ، واژهء « جهاد » (Dschihad ) است . جهاد ، به معنای «  تلاش و بکار گرفتن تمام توانایی و قدرت برای انجام کاری و رفع ِ موانع موجود» می باشد . طبیعی است این « تلاش و بکارگیری تمام توانایی » می تواند برای عملی پسندیده و شایسته باشد و ممکن است در جهت انجام عملی ناپسند و نا شایست باشد . در قرآن ، مواردی وجود دارد که « جهاد » در همین مفهوم کلّی و عامّ ( یعنی تلاش و بکار گرفتن تمام توانایی ) بکار رفته است :" وَمَن جَاهَدَ فَإِنَّمَا يُجَاهِدُ لِنَفْسِهِ إِنَّ اللَّهَ لَغَنِيٌّ عَنِ الْعَالَمِينَ " ( عنکبوت 29/6 ) ( و هرکس تلاش ( جهاد ) نماید ، برای خود تلاش (جهاد) کرده است [ و نتیجهء تلاش او به خودش باز می گردد ] زیرا خداوند از همهء جهانیان بی نیاز می باشد .« جهاد » در این آیه، مطلق و عامّ است می تواند در راه هدفی نیکو انجام پذیرد ونیز می تواند برای رسیدن به هدفی ناپسند باشد .در واقع معنای این آیه دقیقاً همان چیزی است که در آیات دیگر به صورتی دیگر و با واژه هایی دیگر بیان شده است :" مَنْ عَمِلَ صَالِحًا فَلِنَفْسِهِ وَمَنْ أَسَاء فَعَلَيْهَا " ( فصلت 41/46 و نیز جاثیه 45/15 )( هرکس عمل نیکویی انجام دهد پس [ سود آن ] برای خود اوست و هرکس زشتی کند نیز [ ضرر آن ] برخودش می باشد . )و نیز آیه دیگر :" إِنْ أَحْسَنتُمْ أَحْسَنتُمْ لِأَنفُسِكُمْ وَإِنْ أَسَأْتُمْ فَلَهَا" ( اسراء 17/7 )     ( اگر خوبی کنید برای خودتان خوبی کرده اید و اگر زشتی کنید پس برای خودتان کرده اید. )بنابراین مفهوم واژهء « جهاد » به خودی خود نه مثبت است و نه منفی . بلکه خوب و بد آن به نوع ِ کاری که برای آن تلاش و جدیّت انجام می گیرد بستگی دارد . و از این رو در قرآن نمونه هایی از « جهاد » برای هدف های ناپسند بیان شده است مثلاً « تلاش برای به شرک واداشتن دیگران » را نیز با همین واژه توضیح داده است :" وَإِن جَاهَدَاكَ عَلى أَن تُشْرِكَ بِي مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ فَلَا تُطِعْهُمَا وَصَاحِبْهُمَا فِي الدُّنْيَا مَعْرُوفًا " ( لقمان 31/15 )( و اگر [ پدر و مادرت ] تلاش نمایند تا تو آن چیزی را به آن آگاهی نداری شریک من ( خدا ) قرار دهی ، از آنان پیروی نکن ولی [ در عین حال ] در[زندگی ] دنیا با آنان به نیکی رفتار نما )و در مقابل نیز موارد فراوانی وجود دارد که نمونهء جهاد در راه خوبیها و نیکی ها می باشند . پس می توان از آنچه که گفته شد نتیجه گرفت که فقط زمانی می توانیم در مورد خوب یا بَد بودن « جهاد » قضاوت نمائیم که نخست نوع کار و هدفی که برای آن تلاش و جهاد صورت می گیرد مورد ارزیابی قرار گیرد . و از سوی دیگر نتیجه می گیریم که « جهاد » شامل هر نوع « تلاش جدّی » می شود و اختصاص به شکل و گونهء خاصّی ندارد . مثلاً : « جهاد علمی » ، « جهاد فکری » ، « جهاد گفتاری » ، « جهاد نوشتاری » ، « جهاد نفسانی » ( یعنی جهاد در مقابل تمایلات شیطانی ِ درون ِ خود ) ، « جهاد مالی » ، « جهاد جانی » و .... همگی گونه ای از « جهاد » بشمار می آیند . آن کس که با تمام جدیّت و تلاش برای رسیدن به اهداف خود – چه نیک و چه بد – از ابزار « علم » ، « اندیشه » ، کلام ( گفتار ) » ،، نوشتار ( کتابت ) ، ثروت ( سرمایهء مالی ) و بلاخره جان ِ خود استفاده می کند ، این تلاش او « جهاد » نامیده می شود ولی تنها زمانی که عمل او عمل نیک و پسندیده ای باشد ، جهاد او « مقدس » و در اصطلاح قرآن « جهاد در راه خدا » ( فی سبیل الله ) خواهد بود . پس همانگونه که « جهاد » به خودی خود ، دارای گونه ها و اقسام مختلفی می تواند باشد « جهاد در راه خدا » نیز اختصاص به شکل خاصّی ندارد بلکه «  تلاش در راه هر عمل نیک و پسندیده ای » ، مصداق و نمونهء « جهاد در راه خدا » است . خداوند در قرآن ، تصریح می کند که هر کس در راه خدا جهاد و تلاش نماید ، خداوند نیز او را به راههای خود ، که راه های سعادت و رستگاری است هدایت می نماید :  " وَالَّذِينَ جَاهَدُوا فِينَا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنَا وَإِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِينَ" ( عنکبوت 29/69 )( و آنان که در راه ما ( خدا ) تلاش ( جهاد ) می کنند بی تردید ما آنان را به راههای خود هدایت می کنیم . و آگاه باشید که بی هیچ تردید ، خداوند با نیکوکاران است )ملاحظه می شود که از این آیه به صراحت دانسته می شود که از نظر قرآن ، هر « تلاش ِ نیکوکارانه » ( تلاش در راه انجام عمل نیک ) ، « جهاد مثبت » و یا « جهاد در راه خداوند » است خصوصاً اینکه در آخر آیه تصریح می کند که « خداوند با نیکوکاران است » و بدین وسیله می فهماند که منظور از « کسانی که در راه ما ( خدا ) جهاد می کنند » همان « نیکوکاران » می باشد . و نیز در آیهء دیگر می گوید :" يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا ارْكَعُوا وَاسْجُدُوا وَاعْبُدُوا رَبَّكُمْ وَافْعَلُوا الْخَيْرَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ .وَجَاهِدُوا فِي اللَّهِ حَقَّ جِهَادِهِ........."( حج (22)/78-77 )( ای کسانیکه ایمان آورده اید [ در برابر خداوند ] رکوع و سجده کنید و پروردگارتان را بپرستید و کار نیک کنید ، باشد که رستگار شوید . و دربارهء خداوند انگونه که شایستهء « جهاد » برای اوست « جهاد » کنید )در این آیه نیز خداوند پس از یادآوری چند نمونه از مهمترین نیکی ها که همان پرستش خداوند است ، بطور کلّی همگان را دعوت به انجام نیکی می کند و سپس یادآور می شود که انجام نیکی ها همان جهاد است . پس در منطق ِ قرآن ، « تلاش ِ جدّی » برای هر عمل نیکویی ، « جهاد در راه خدا » می باشد . چرا که خداوند منبع و منشأ همه خوبیهاست و به همین دلیل « تلاش برای انجام خوبیها » ، « تلاش در راه خدا » نامیده می شود . چنانکه قرآن بارها انسانها را دعوت به نیکوکاری کرده و تصریح نموده است « خداوند نیکوکاران – یعنی هر کس که هر عمل نیکی را انجام دهد – دوست می دارد :" وَأَحْسِنُوَاْ إِنَّ اللّهَ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ " (بقره 2/195 )( نیکی کنید ، بی تردید خداوند نیکوکاران را دوست دارد . ) عفو و بخشش دیگران ( 1) ، کنترل خشم و غضب ( 2 ) ، نیکی به پدر و مادر و رعایت احترام آنان ( 3 ) ، تقوا و پارسائی و صبوری کردن ( 4 ) ، ایمان به خدا و باور به رستاخیز و جهان غیب ( 5 ) ، إنفاق و بخشش به دیگران ( 6 ) ، همکاری های دوستانه با یکدیگر و پرهیز از دشمنی و گناه ( 7 ) و ....   اینها تعدادی اندک از نیکی هایی است که در قرآن از آنها نامبرده شده که تلاش برای انجام هر کدام از آنها ، نمونه و مصداق « جهاد در راه خدا » است و هدایت و رستگاری را به دنبال خواهد داشت و لذا می توان هر کدام از آنها را « جهاد نفس » ( heiliger Dschihad und heiliger Bemühung ) نامید !       در احادیث فراوانی ، پیامبر اسلام نوع دیگری از جهاد مقدّس را برای مسلمانان           بازگو می کند که از هر جهاد دیگری مهمتر است و لذا آن را « جهاد بزرگتر »   (größere Dschihad und größere Bemühung ) ( جهاد اکبر ) نامید . و آن جهاد انسان در برابر تمایلات ِ شیطانی ِ نفس ِ خویش » است . چنانکه قرآن به صراحت بارها شیطان را دشمن انسان نامیده که آدمی هرگز نباید دشمنی او را با خود فراموش کند : " إنّ الشیطان لکم عدوٌ فاتّخذوه عدّواً " ( فاطر (35) ، 6 )( شیطان دشمن شماست پس او را دشمن خود بدانید )و طبیعی است که در برابر دشمن باید هماره از خود مراقبت کرد .عقل انسان ، خوبی ها و نیکی ها را بدون استثناء – می ستاید و بر ضرورت انجام آنها تأکید می ورزد ولی در کنار این تمایل و گرایش به خوبی و نیکی که بطور طبیعی درون هر انسانی وجود دارد ، نفس او نیز گاه او را به سوی زشتی ها و بدیها فرا می خواند ، مقاومتی در برابر این « فراخوان شیطانی » و تلاش و جهاد برای انجام خوبی ها و نیکی هایی که « عقل » بر آن تأکید می ورزد ، از هر تلاش و جهادی مهمتر است چرا که همهء بدیها و زشتی های بیرونی ، نظیر دشمنی ها ، ظلم ها ، خشونت ها ، خونریزی ها و ..... از بدیهای درون ِ انسان نشأت می گیرد و اگر انسانها بتوانند این تمایلات ِ بدخواهانه و شیطانی ِ درون خود را کنترل نمایند و در برابر آنها مقاومت کنند بی تردید هیچ زشتی و بدی در جامعهء بشری رخ نخواهد داد به هر میزان که در برابر این تمایلات ، سستی و کاهلی شود و با آنها همراهی گردد شرّ و بدی در بیرون بیشتر خواهد شد و از این رو پیامبر اسلام آن را « جهاد اکبر » ( جهاد بزرگتر ) نامید . نکتهء بسیار مهم اینکه ، پیامبر این سخن را زمانی بیان کرد ، و اهمیّت « جهاد درونی » را آنگاه یادآور شد که او و یارانش ، تنها ساعتی بود که از صحنه دفاع در برابر یک تهاجم سخت دشمنان فارغ شده بودند . و او بدین وسیله خواست به آنان چند نکته را یادآور شود : نخست اینکه به آنها بگوید : ریشهء تمام این خشونت طلبی ها و دشمنی ها و تجاوزگری ها در درون انسان قرار دارد و شما که اکنون با دفاع ِ خود ، در برابر عمل ِ زشت ِ مهاجمان مقاومت کردید ، و در راه خدا جهاد نمودید ، باید بدانید که اگرتمایلات شیطانی ِ درون خود را کنترل نکرده و « جهاد درونی » نکنید ، ممکن است در جایگاه همان مهاجمان قرار گیرید و شما نیز تحت تأثیر تمایلات شیطانی ِ درون خود به تجاوز و خشونت علیه دیگران اقدام نمائید .و دیگر اینکه به آنان یادآوری کرد که « دفاع در برابر دشمن ِ مهاجم » و « مقاومت برای حفظ زندگی » صرفاً یک نمونه و مصداق ِ از « جهاد مقدّس » است آن هم نمونه و مصداقی ِ کوچک و کم اهمیّت تر! و « جهاد مقدّس » نمونه ها و مصادیق فراوانی دارد که هر گونه « مقاومت در برابر زشتی ها و تلاش برای انجام خوبیها » را در بَر می گیرد . متن دقیق این حدیث مهم و بسیار مشهور این است : پس از آنکه پیامبر با یارانش از دفاع در برابر یکی از تحاجمات دشمن فراغت یافت ، بی درنگ رو به یاران خود کرد و گفت : « آفرین بر کسانیکه « جهاد ِ کوچکتر » را به پایان رساندند و اکنون رهسپار ِ جهاد بزرگتر ( جهاد اکبر ) خواهند شد . »یاران پیامبر که هنوز از مشقّت و سختی جانکاه ِ درگیری با دشمن آسودگی نیافته بودند با شگفتی سؤال نمودند : « جهاد بزرگتر » چیست ؟پاسخ داد : « جهاد در برابر نفس »( أنًّ التّبی (ص) بعث سرّیة فلمّا رجعوا قال : مرحباً بقوم قضوا الجهادَ الأصغر و بقی علیهم الجهاد الاکبر .  فقیل : یا رسول الله ما الجهاد الأکبر ؟ قال : جهاد النفس ) (8) و نیز بار ها فرمود : « مجاهد کسی است که با نفس خود در برابر شیطان مبارزه کند . »بنابراین به سادگی می توان دریافت که « تلاش و جهاد در برابر دشمن ِ بیرونی » فقط و فقط یک نمونهء کوچک و کم اهمیّت تر از نمونه ها و مصادیق گستردهء مفهوم « جهاد » است . ولی متأسفانه معلوم نیست که چرا همین نمونهء کوچک و کم اهمیّت تر که پیامبر اسلام (ص) با صراحت آن « جهاد کوچکتر » می نامد تمام نمونه ها و مصادیق دیگر را تحت الشعاع خود قرار داده است تا جائیکه بسیاری تا این واژه را می شنوند ، مفهوم جنگ و خشونت ، آن هم نه به معنای دفاعی آن ، بلکه به معنای تهاجمی آن به ذهنشان خطور می کند ؟       اگر بخواهیم با مراجعهء به قرآن متون مقدس اسلامی یک تقسیم بندی دقیق از « جهاد » ارایه دهیم باید نخست آن را بر دو نوع « جهاد درونی » و « جهاد بیرونی » تقسیم کنیم . « جهاد درونی » که همان « جهاد در برابر نفس » است از اهمیّت بسیار بیشتری برخوردار می باشد . و « جهاد بیرونی » نیز هر نوع « تلاش جدّی برای انجام هر کاری» را شامل می شود ، بنابراین « جهاد بیرونی » خود بر دو گونهء « مثبت » و « منفی » خواهد بود و جهاد برای انجام کار های ناپسند را می توان « جهاد نا مقدّس » نامید .و « جهاد مثبت » در راه انجام امور نیک و پسندیده است و خود دارای اقسام و نمونه های فراوانی است و هر عمل شایستهء انسان ، می تواند نمونه ای از « جهاد مثبت ِ بیرونی » باشد . و یکی از نمونه ها و مصادیق آن نیز « دفاع از زنده گی در برابر دشمن مهاجِم » است . (9)   چنانکه دیده شد از سوی پیامبر اسلام این ، جهاد ، یعنی « جهاد دفاعی » ، « جهاد اصغر » ( kleinere Bemühung und kleinere Dschihad  ) نام گرفت و « جهاد کوچکتر » ، فقط و فقط ماهیّت دفاعی دارد و آن هم در برابر دشمنی که انسان را مورد تهاجم قرار داده و عملاً زندگی او را مورد هدف قرار داده است . در این صورت دفاع در برابر چنین دشمنی ، حکم قطعی ِ « عقل » می باشد و هیچ عاقلی در ضرورت آن تردید نمی کند و قرآن نیز همین حکم عقلی و عقلائی را مورد تأکید قرار داده و آن را یکی از اعمال نیک و انجام آن را واجب شمرده است . چرا که « زندگی » ، هدیه ای الهی و مقدّس می باشد و باید در حفظ آن بطور جدّی تلاش ( جهاد ) کرد و هرگونه تلاش برای حفظ زندگی خود و دیگران ، پسندیده و مقدس است .در گفتارهای آینده در مورد شرایط « جهاد ِ دفاعی » یعنی جهاد برای « دفاع از زندگی » و تبیین این نکته که « جهاد » هرگز ماهیت تهاجمی و خشونت طلبانه ندارد بیشتر سخن خواهیم گفت .  پاورقی ها :1-   آل عمران (3) /1342-   آل عمران ( 3) /1343-   اسراء ( 17)/234-   یوسف ( 12) / 905-   بقره ( 2) /1776-   آل عمران ( 3) /92 7-   مائده ( 5) /28-   وسائل الشیعه / کتاب الجهاد – ابواب ( قسمت ) جهاد النفس / باب 1 / حدیث 1 و نیز : رک : مستدرک حاکم                         

نظرات کاربران

نظرتان را ارسال کنید

captcha

فایل های دیگر این دسته