تحقیق خشونت علیه زنان، انواع خشونت، مزاحمت های خیابانی، خشونت جسمی و جنسی_000 (docx) 39 صفحه
دسته بندی : تحقیق
نوع فایل : Word (.docx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحات: 39 صفحه
قسمتی از متن Word (.docx) :
مفهوم و عوامل خشونت علیه زنان
- مفهوم و انواع خشونت
در این مبحث دو واژه خشونت و انواع آن و علل خشونت از حیث مفهومی و لغوی مورد تحلیل و تعریف و بررسی قرار می گیرد.
- مفهوم خشونت
خشونت از نظر لغوی به معنای غضب ، درشتی ، تندی کردن و ضد نرمی و لطافت تعریف شده است ، در واقع خشونت معنای متقن و مشخصی ندارد. از نظر برخی خشونت هر نوع رفتار خشنی است که از روی قصد و به منظور آسیب به فرد دیگری انجام می شود. برخی نیز معتقدند خشونت از انواع رفتارهای بسیار تند و آسیب زا و واکنشهای منفی چون بی تفاوتی و کم توجهی را دربر دارد. اما برخی تعاریف از خشونت تنها بر جنبه فیزیکی آن تاکید کرده. ( هر فعل یا رفتار تهدید آمیزی را که با قصد ایراد صدمه فیزیکی یا ایجاد ترس از ایراد صدمه صورت گیرد و عملا منتهی به ایراد صدمه و آسیب شود یا احتمال ایراد صدمه و آسیب را در پی داشته باشد در زمره رفتارهای خشونت آمیز محسوب می کنند). در مقابل فمینیست ها به ارائه تفسیر موسعی از خشونت دست زده اند و معتقدند هر رفتاری که قربانی را بر خلاف میلش وادار به انجام کاری کند یا مانع از انجام کار مورد علاقه وی یا موجب ترس زن شود در زمره رفتارهای خشونت آمیز قرار می گیرد .
سازمان جهانی بهداشت در تعریف خود از خشونت بیان می دارد :( خشونت استفاده عمدی از نیرو و قدرت فیزیکی، ارعاب یا تهدید و برخورد با دیگری است که علیه یک گروه یا جامعه صورت گرفته و منجر به آسیب جسمی، مرگ، آسیب روانی، سوءرشد و تکامل یا محرومیت شود و یا احتمال وقوع این نتایج متصور باشد .
در فرهنگ روان شناسی کریسنی (1999) خشونت به دو معنا آمده است:
1. ابراز خصومت و خشم که از طریق وارد کردن ضربه فیزیکی به افراد یا اشیأ می باشد که پرخاشگری نامیده می شود که حد نهایی و شکل غیر قابل قبول خشونت است.
2. به رفتار مضر بدون دشمنی یا خشم نیز خشونت گفته می شود.
کسی خشن خوانده می شود که بطور شدید، خطرناک و بیرحمانه با کسی یا چیزی رفتار یا عمل نماید شدت عملی که انسان مرتکب می شود چه در جنگ، آدم کشی، تجاوز به عنف یا هر رفتار خشن دیگر بازتابی از حس پرخاشگری است، ولی زمانی بیمارگونه تلقی می شود که به علت فقدان یا عدم رشد بخشی از شخصیت که با ارزشها و موازین اجتماعی ارتباط دارد باشد و ارتباط شدت عمل با اختلالات شخصیت به ویژه شخصیت جامعه ستیزی انفجاری و بی کفایت بیشتر از روان پریشی است .
بنابراین با توجه به تعاریف ارائه شده خشونت وارده بر زنان را بر اساس نوع صدمه وارده به قربانی چنین می توان تقسیم نمود.
- انواع خشونت
در اکثر جوامع امروزی زنان در معرض خشونت مردان قرار دارند، زنان نه تنها قربانی خشونت مردان هستند بلکه ترس از رویارویی با این خشونت بر سراسر زندگی آنها به شدت سایه افکنده است. خشونت از هر نوعی که باشد نمادش سلطه جویی است که از ارزش و احساس و انسانیت قربانی می کاهد.
طبق ماده 2 اعلامیه رفع خشونت علیه زنان خشونت علیه زنان شامل خشونت جسمی، جنسی و روانی میشود اما خشونت علیه زنان طیف وسیعی از رفتارهای خشونت آمیز را در بر میگیرد که شامل خشونت های خانوادگی، اجتماعی و اقتصادی نیز می شود که در این مبحث به شرح آن پرداخته ایم:
- خشونت جسمی، جنسی، روانی
خشونت جسمی: عبارت است از توسل به هرگونه اقدامات مادی و فیزیکی که منجر به صدمات جسمانی اعم از شکستگی و پارگی و کبودی و حتی جراحات داخلی مثل ضربات مغزی، خونریزی های داخلی، سقط جنین و نهایتاٌ در بالاترین درجه منجر به مرگ و سلب حیات از طرف مقابل است.
خشونت جنسی: به هرگونه رفتار غیر اجتماعی اطلاق می شود که از ساده ترین نوع آن یعنی یک کنایه یا متلک جنسی و لمس عضو جنسی آغاز شده و تا فجیع ترین شکل آن یعنی تجاوز به عنف ادامه می یابد.
خشونت روانی: شامل اعمالی مانند تحقیر، تمسخر، توهین، فحش، متلک و تهدید به طلاق و......می گردد که می تواند باعث خدشه دار شدن آبرو و حیثیت زن شود.
- خشونت خانوادگی، اجتماعی و اقتصادی
خشونت خانوادگی: خشونت خانوادگی خشونتی است که در محیط خصوصی به وقوع می پیوندد و عموماٌ میان افرادی رخ می دهد که به سبب صمیمیت، ارتباط خونی و یا قانونی به یکدیگر پیوند خورده اند ، در واقع خشونت میان اعضای خانواده یا اعضای یک خانوار را خشونت خانگی می نامند .
خشونتهای خانوادگی موارد متعددی را شامل می شوند مانند : خشونت فیزیکی، آزارجنسی ، آزار زبانی ، آزار رسانی احساسی، بدرفتاری، فشارهای مالی و اقتصادی و حتی گاه آزار رسانی روانی و روحی از موارد خشونت خانگی می باشند.
خشونت اجتماعی: زنان نه تنها در حریم امن خانه و خانواده در معرض انواع خشونت ها قرار دارند، بلکه بعضاٌ در جامعه و در محدوده زندگی عمومی نیز احساس امنیت و آرامش نمی کنند و خود را در مقابل انواع خشونت ها بدون دفاع و حامی می یابند. از انواع خشونت اجتماعی می توان از : تجاوز و سوء استفاده جنسی، آزار جنسی در محیط کار، قاچاق، مزاحمت های خیابانی و....نام برد.
خشونت اقتصادی: بارزترین نوع خشونت اقتصادی علیه زن در منزل ترک نفقه توسط شوهر می باشد. بنابراین جرم ترک نفقه به منزله رفتاری ناقض تعهدات حقوقی فرد نسبت به تامین مالی اشخاصی که بر اساس وابستگی خانوادگی به وی وابسته اند شناخته می شود.
رفتارهای محدود کننده ی زن در امور مالی و کنترل سختگیرانه شوهر بر منابع مالی خانواده مانند دفترچه بانکی، صندوق نگهداری پولها، در ردیف خشونتهای اقتصادی قرار می گیرند. مصادیق این نوع خشونت را در چنین مواردی می توان یافت. مانند کنترل درآمدها، نظارت بر حق اشتغال زن، اجبار زن بر فروش اموال، جلوگیری از خرید دلخواه، دخل و تصرف در درآمدها یا ارث زن و تصرف در اموال گران قیمت زن، به زور از زن پول گرفتن، ندادن پول کافی به زن علیرغم تمکن مالی، عدم مسکن مناسب برای زن، عدم اجازه زن در خصوص شخص مورد علاقه و شأن وی همه ی موارد خشونت اقتصادی علیه زن محسوب می شود که آثار روحی و روانی برای وی به دنبال می آورد.
- عوامل خشونت علیه زنان
در این قسمت سعی شده عوامل گوناگونی که در خشونت علیه زنان موثر است مورد بررسی قرار گیرد که برخی از این علل مربوط به ساختار فیزیولوژیک زن است و به خصوصیات زیستی و روانی زن بر می گردد و برخی دیگر مربوط به علل فرهنگی اقتصادی اجتماعی و....می باشد.
- عوامل جسمی روانی
عوامل جسمی : از همان بدو امر که توسط کسانی چون لومبروزو در مکتب تحققی با تلاش در جهت اثبات جبر علمی در پدیده های مجرمانه شکل گرفت ساختمان بدنی و شرایط جسمانی را از دلایل موثر در وقوع بزه فرض نموده، چنانکه لومبروزو تحت تاثیر نظریه داروین و تکامل زیستی رفتار ضد اجتماعی را مرتبط به ساختار جسمی مرتکب و آن را نتیجه بازگشت آدمی به مرحله پست تر زیستی دانست. او با چنین جبرگرایی زیستی علت جرم را در چگونگی ساختار بدنی، اندازه جمجمه، ساخت اندامها، عدم تقارن صورت و...بیان کرد. و بر این پوزیتویسم زیستی پا فشاری می نمود.اختلاف در ارگانیسم بدنی زن و مرد، تفاوت در قدرت بدنی، ناتوانی جسمانی زنان و وجود اندام ظریف و شکننده تر زن در مقایسه با مرد از عمده دلایل جسمی است که مردان را مستعد خشونت گری و زنان را مستعد خشونت پذیری می نماید.
عوامل روانی: جای هیچ تردیدی نیست که روح عاطفه و احساس در زنان بر روح تعقل و تفکر و دور اندیشی آنان غالب است. همه احوال و گفتار و رفتار زن، جلوه گاه و مظهر انواع مختلف احساسات نغز و لطیف می باشد، ظرافت جسمی زن با رغبت روحی او همبستگی تام دارد . در زنان، بعد عاطفی و احساسی نیرومندتر است و طبق تعریف و تصدیق همه کارشناسان مربوط و متخصصان در ابعاد حیات زن، عواطف در زن قویتر و شکوفاتر است و این نقصی در این بدنه از جامعه بشری نیست، بلکه ضرورت نیز هست. از این رو زنان به عنوان هسته اصلی کانون خانواده و مربی اصلی فرزندان باید در این جهت از مردان ، پیشرفته تر و تکامل یافته تر باشند و همین موجب می گردد که به مسائل پیچیده فکری و عقلانی گرایش کمتری داشته باشند و همواره حسابگرانه و عقلانی با مسائل برخورد نکنند، بلکه تن به هدایت عاطفه می دهند و به زندگی خانوادگی و اجتماعی گرمی و لطافت می بخشند. در این صورت پذیرش این که درک برخی مسائل خشک عقلی برای مردان آسانتر باشد، هیچ تحقیری در حق زنان را موجب نخواهد بود بلکه تفاوتهای طبیعی، منشا کارکردهای متفاوت و طبیعی است و واجد ارزش یا ضد ارزش از حیث انسانی و دینی نمی باشد.
از چشم انداز خصوصیات روانی خشونت نسبت به زنان مشکلی اجتماعی به حساب می آید، و دو حالت وجود دارد یا مرد مهاجم، بیمار و پریشان است و یا زن قربانی سرش برای خشونت درد می کرده است.
یکی از اختلالات روانی مردان که موثر در پدیده خشونت بر زنان است روان پریشی است ، مردان مبتلا به اسکیزوفرنی دچار هذیانهای نا محتمل مثل ظن به خیانت همسر بوده و به دلیل ابتلا به این وضع روحی همواره در حالت تشویش و نگرانی و بدبینی به زندگی و شریک زندگی شان به سر می برند چنانکه با توهم خیانت همه به خود و وجود یک رقیب احتمالی از هر روش علیه همسر خود استفاده می نماید .
دسته ای از مردان نیز که اسباب خشونت دیدگی اطرافیان مونث خویش را فراهم می آورند مبتلا به اختلال شخصیت هستند مطالعات حاکی از آن است که مردانی که کودکی خود را بدون محبت والدین گذرانده اند از عقده های کودکی ناشی از فقدان محبت یا عدم استقلال و وابستگی شدید در آن سبب می گردد که در بزرگسالی برای جبران کمبود عاطفی دوران کودکی خویش به خشونت علیه همسر و اثبات برتری جویی خود با قدرت نمایی و ابراز خشم علیه همسر و فرزندان خود اقدام نمایند.
- عوامل اجتماعی اقتصادی
عوامل اجتماعی: محیط اجتماعی اعم از محیط تحصیلی، امکانات آموزشی و رفاهی، فرصتهای شغلی، نقش رسانه های جمعی و کلیه ساختارهای موثر در شکل گیری تصویر اجتماعی فرد در جامعه پذیری او، الگو برداریها ، فشارها و شرایط سوءاجتماعی، نا به سامانیها و نابهنجاریها و اشاعه مرزبندی های جنسی همه می تواند مجموعه ای باشد که در آن خشونت به عنوان رفتاری اجتماعی آموخته شود.
یکی از عوامل اجتماعی که کار کرد فرهنگی نیز دارد و بسیارموثر در تاثیر پذیری افراد می باشد رسانه های جمعی است .رسانه ها اعم از تلویزیون، رادیو، مطبوعات ،شبکه های اینترنتی و ماهواره ای در ترویج رفتارهای بهنجار و نابهنجار اجتماعی خواهند بود.
امروزه رسانه ها وسیله ای در گسترش مقام فرودستی زنان و خشونت گری بر ایشان گشته اند، استفاده ابزاری از زنان در برنامه های تلویزیونی و سینمایی، نمایش خشونتها و رفتارهای تحقیرآمیز جنسی نسبت به زنان، به تصویر کشیدن تجاوزهای جنسی و روش های غلط و مستهجن برقراری روابط زناشویی، هدفمندی رسانه ها در تامین لذات جنسی مخاطبین با سود جستن از خصایص جنسی زنان در رفع شهوات مردان و یا ارائه تصویر فرودست از زنان به مثابه موجوداتی که جز مادری و همسری چیز دیگر بلد نیستند و تمام وجودشان در وابستگی شدید اقتصادی اجتماعی و عاطفی به مردان خلاصه شده است.
خشونت برکت رسانه های تصویری امروز است که قربانیان آن زنان و کودکان هستند، تصاویری که از خشونت علیه زنان در رسانه ها ارائه می شود به ویژه تصاویری که تجاوز به عنف یا بردگی جنسی و کاربرد زنان و دختران به عنوان اشیائ جنسی از جمله هرزه نگاری را نشان می دهد، عواملی اند که به رواج مستمر این خشونت ها یاری می رسانند.
ساترلند از جمله دانشمندانی است که بر این نظرند که رفتارهای ضد اجتماعی مثل خشونت در جریان کنش متقابل با دیگران با تمام وجود آموخته خواهند شد.
عوامل اقتصادی : وابستگی اقتصادی زنان به مردان ( پدر قبل از ازدواج و شوهر بعد از ازدواج ) سبب می شود که زن در مقابل تعدیاتی که به او روا داشته می شود، به ناچارسکوت کند و مرد که قدرت برتر اقتصادی در چنین خانواده هایی محسوب می شود، به خود کامگی و استبداد روی آورده و زن نگران از قطع این وابستگی و ممر معاش، مورد سوء استفاده و بهره کشی قرارمی گیرد و یا در مقابل خشونت خانگی که بالاترین آمار بزه دیدگی زنان را به خود اختصاص می دهد نتواند واکنشی از خود نشان دهد و با قبول این وضعیت صبروتحمل پیشه سازد.
اینگونه عوامل در تشکیل رقم سیاه ارتکاب جرم نقش بسزایی دارد و بسیاری از جرایم ارتکابی علیه زنان به سبب این ملاحظات گزارش نشده باقی می ماند.
- عوامل فرهنگی ، خانوادگی و سنتی
عوامل فرهنگی : خشونت علیه زنان با وجود تحولات عظیم و متعدد در عرصه های مختلف اجتماعی و سیاسی در کنار فعالیتهای مختلف نهادهای مرتبط با حقوق بشر، زنان هم چنان درصدر قربانیان خشونت قرار دارند. حال این مسأله قابل طرح است که چه عواملی زمینه ساز خشونت علیه زنان است ؟ فرهنگ حاکم بر یک جامعه از جمله عوامل اصلی است که خشونت علیه زنان را توجیه می کند. فرهنگ که در قالب شبکه ای از باورها و ارزش ها تعریف می شود، هنجارها، کردارها و رسوم یک جامعه را شکل می دهد.
نخستین حرکت خشونت آمیز تاریخی که در بستر فرهنگ نسبت به زن رخ داد، ترسیم تصویری از زن به عنوان موجوداتی احساساتی، غیرعقلانی و شایسته کنترل بود.در عین حال این فرایند آنگاه تکمیل شد که صفات مردانه مترادف با انسانیت در نظر گرفته شد. در فرهنگ مذکر، مرد بر زن تقدم دارد و ایده این تقدیم تا بدانجاست که مردی می تواند به دلیل سوءظن اخلاقی و برای کنترل جامعه، زن را به قتل برساند.
با بررسی های انجام شده مشخص شده که قریب به 20تا50 درصد همه زنان در کشورهای مختلف جهان قربانی خشونت واقع می شوند و این در حالی است که وقوع چنین خشونتی بدون پشتوانه و ضمانت های فرهنگی جوامع امکانپذیر نخواهد بود. هر چند با تأمل بر مطالب فوق می توان به این نتیجه رسید که فرهنگ یک جامعه زمینه های خشونت علیه زنان و دختران را فراهم می آورد ولی از سوی دیگر باید دانست که رفع چنین خشونتی نیز تنها از طریق فرهنگ جوامع ممکن است .
تغییر رویکرد فرهنگ از نگاه سلطه پذیری زن به سمت توانمندسازی زن و احساس استقلال نیازمند دگرگونی در ساخت جامعه و پیش فرضهای کارگزاران و کنشگران آن است :« کنشگران می آموزند حقوق انسانی یکدیگر را صرف نظر از جنسیت مراعات کنند و ارزش منافع را با عینیت قرارداد به کنترل کشند.
پیش شرط این امر یادگیری برقراری ارتباطات جمعی و مشارکت در تصمیم گیری گروهی و تعیین اهداف جمعی و خودشناسی جهت اعمال کنترل خشونت به واسطه محاسبه عقلانی نتایج آن است. در این احوال، اعمال خشونت جنسی علیه زنان بی ارزش می شود و فرهنگ برابر سالار نقاب از رخ می گشاید.»
در نتیجه می توان چنین گفت که پدیده خشونت علیه زنان زاییده فرهنگ مرد- پدرسالار است و به واسطه همین فرهنگ، نابرابری زن و مرد در عرصه قدرت و ثروت توجیه و نهادینه می شود و زن به عنوان موجودی وابسته و تابع تعریف می شود. بدون شک چنین نگاهی در تمام بدنه یک جامعه و سازمان ها و نهادهای آن رسوخ می کند و زمینه خشونت علیه زنان و تبعیض جنسیتی را فراهم می آورد..
اسلام نیز به عوامل فرهنگی زمینه ساز خشونت علیه زنان توجه کرده است و با آن به مقابله پرداخته است. این عوامل فرهنگی متعدد می باشد، از جمله فرهنگ مرد سالار و ترجیح پسر بر دختر با اعتقاد به اینکه وجود پسر بر دختر ترجیح دارد. به دلیل اینکه پسران بازده اقتصادی دارند و دختران مصرف کننده اقتصادی خانواده اند.
محیط اجتماعی و فرهنگ هر جامعه ای می تواند عامل مهمی در بزه دیدگی زنان باشد، میزان خشونت مردان نسبت به زنان و بزه دیدگی آنان بر حسب فرهنگ هر جامعه ای متفاوت است در جامعه ای که غلبه و برتری با جنس مذکر است، جامعه ای که اکثر موقعیتهای قدرت و ثروت در اشغال مردان است این اعتقاد که زنان به عنوان جنس دوم و پست تر از مردان هستند و وظیفه ای جز برآوردن خواسته های مردان ندارند باعث می شود که بزه دیدگی زنان در این امر عادی جلوه کند و اینطور نهادینه می شود که زنان باید مورد خشونت مردان قرارگیرند.
عوامل خانوادگی : از آنجایی که کودکان به منزله آینده سازان یک جامعه به شمار می روند و سلامت روحی _روانی و فیزیکی آنها باعث ارتقای توانایی، کارایی و بهداشت روانی یک جامعه می شود. شناسایی عواملی که منجر به کودک آزاری می شوند و هم چنین تاثیرات روانی آن بر کودکان، می تواند به پیشگیری از این پدیده شوم و غیرانسانی کمک شایانی کند .
تحقیقات نشان داده است که درجوامع بدوی یا در جوامعی که قوانین عرفی آن حول محور "زور"مستقر شده و منطق در آن کاربرد کمتری دارد، تنبیه سخت ترین و کم هزینه ترین و در عین حال هم بدترین واکنش موجود است.
از سویی"خشونت"و"تنبیه"در خانواده گاهی تبلور ترس و دلهره است زیرا فرزندانی که از کودکی فقط آموخته اند که به همه درخواستهای موجود پاسخ"آری"بدهند و اگر"نه" بگویند در معرض تنبیه قرار می گیرند، در بزرگسالی احتمال آنکه هرگاه"نه"می شنوند، از ابراز خشونت استفاده کنند بیشتر است، همانطور که فرزندان خانواده های پدرسالار، غالباٌ یا خشونتگرا هستند و یا از افسردگی رنج می برند. اگرمی خواهیم جهانی صلح آمیز داشته باشیم باید در قدم نخست، با روش های خشونت آمیز در خانواده مبارزه کنیم، زیرا امروزه متداولترین خشونت موجود در سطح جوامع انسانی، خشونت در خانواده است.
با این حال پدیده خشونت خانگی در کشور ما در قیاس با پاره ای از کشورها کمتر رخ می دهد اما به هر حال واقعیت تلخی است که وجود دارد و عواملی نظیر بی پناهی اعضای آزار دیده، ترس و شرم اعضای خانواده در بیان آزار، کاستی های قانونی، بی توجهی نهادهای حمایتی و هزاران عامل دیگر در گسترش این امر دخیل است.
گاهی خشونت توسط فرهنگ، تایید و تشویق می شود و حتی توسط خانواده به رسمیت شناخته شده و یک رفتار نرمال تلقی می شود .روانکاوان معتقدند هنگامی که شخصی نمی تواند حرفش را به کرسی بنشاند توسط خشونت خواسته اش را محقق می کند.
وقتی احترام به خود رایاد نگرفته ایم و از کودکی با احساس تحقیر زندگی کرده ایم به دیگران نیز طبعاٌ احترام نمی گذاریم و این بی احترامی را بر فردی که از خودمان ضعیف تر است مثل کودکان اعمال می کنیم، این بی احترامی مثل یک عقده و سرکوفت حل نشده در درون فرد باقی می ماند و هنگامی که فرد توسط عوامل بیرونی تحریک می شود آن را به شکل پرخاشگری و خشونت بیرون میریزد. وقتی انسان قادر نباشد بر محیط کنترل داشته باشد این عدم کنترل را دلیل ضعف و ناتوانی خود تلقی می کند. در چنین شرایطی فرد بیمار فکر می کند که دوست داشتنی نیست و غیر قابل احترام است و در چنین حالتی حتی احساس شرم نهفته در درون آدمی افزایش می یابد. تخلیه کردن احساس شرم به وسیله کتک زدن و تحقیر کردن کسی که ما را خشمگین کرده است، فوق العاده ارضاء کننده است لذا این تجربه به کرات تکرارمی شود.
هنگامی که کودک کتک می خورد به تنها چیزی که نمی اندیشد کار اشتباهی است که انجام داده است و اصلاٌ به دلیلی که پدر و مادر به خاطر آن وی را کتک زده اند فکر نمی کند بلکه تنها چیزی که کودک در آن شرایط به آن می اندیشد آن است که مورد توهین و تحقیر قرار گرفته است. آنچه اهمیت بیشتری دارد اثرات درازمدت خشونت بر کودک است، اعتماد به نفس پایین و احساس شرم از مهم ترین این تاثیرات است و چنین کودکی در بزرگسالی تبدیل به یک والد یا همسرمهاجم و خشن می شود.
از دیگر عواملی که در کنار عوامل بدوی زمینه ساز خشونت میتوان از آنها نام برد مواردی است که در بزرگسالی و زندگی مشترک عارض می شود از جمله : خستگی و فشار کاری مرد، مشکلات در بیرون از خانه، نداشتن نظم در زندگی و عدم توجه زن به امورات منزل، چشم و هم چشمی زن و عدم انطباق توقعات وی با درآمد شوهر، ایراد گیری و گله و شکایت و لجبازی وی، موقع نشناسی زن و انتخاب زمان نامناسب برای گفتگو با شوهر در مورد مشکلات و کمبودها، عدم تمکین، دروغگویی، عدم تفاهم اخلاقی به دلیل ازدواج اجباری، ازدواج مجدد، خساست، عدم علاقه به شوهر، نداشتن فرزند پسر همه می تواند زمینه ساز خشونت در خانواده می گردد.
عوامل سنتی: خشونت علیه زنان و دختران در تمام مراحل زندگی انسان به عنوان یکی از معضلات اجتماعی مطرح بوده است، این پدیده اجتماعی حتی در برخی موارد باعث از هم پاشیده شدن اغلب کانون های خانوادگی و حتی منازعات قبیله ای شده است. پدیده خشونت علیه زنان با توجه به نوع فرهنگ جوامع انواع مختلفی دارد که می توان به مواردی از جمله تحقیر، اهانت، زندانی شدن، اجازه ندادن برای دیدار با خانواده ، رفع نکردن نیازهای مالی و عاطفی و معنوی ذکر کرد.
در پدیده خشونت بیشتر زنان و دختران از طرف همسران و پدران و برادران مورد خشونت قرار می گیرند. افرادی که برروی آنها خشونت انجام می شود به دلایل مختلف از جمله ترس و وحشت از اعمال فشارهای فرهنگی، نبودن حمایت اجتماعی، اقتصادی و خانوادگی از ابراز آن حتی به نزدیکان و یا پیگیری قانونی امتناع می ورزند. یکی از انواع مختلف خشونت پدیده ازدواج"زن به زن"است که از زمانهای گذشته در برخی شهرها مرسوم بوده است در این نوع ازدواج پسر یا پدر خانواده خواهر یا دخترش را وادار به ازدواج با پسر خانواده دیگر می کند تا خود بتواند دختری از آن خانواده را به عقد خود درآورد و یا پسری که مادرش بیوه است او را به ازدواج مردی وادار می کند تا بتواند با دختران آن مرد ازدواج کند. یکی از دلایل این نوع ازدواج فقر اقتصادی است که باعث می شود هزینه ازدواج و خواستگاری به حداقل برسد و برخی ازدواج "زن به زن"را راهی برای کاهش جمعیت خانواده در نتیجه فشار اقتصادی می دانند .عواقب و پیامدهای این ازدواج متوجه دختران و زنان خواهد بود که شامل ازدواج اجباری، احتمال بالای طلاق و اختلاف و درگیری میان زن و شوهر می شود ، که می تواند منجر به خشونت علیه زنان شود. یکی از سنت های رایج دیگر لفظ طلاق" ثلاثه" است. در جاری شدن لفظ طلاق شوهر زن را مجبور بر انجام دادن یا انجام ندادن کاری می کند و در صورت مقاومت و مخالفت زن طلاق او محرز می شود و در صورتی که زن به گفته شوهرش بی توجهی نماید ناچار به طلاق و جدایی از او می باشد. نکته جالب در این قضیه قانونی شدن این نوع طلاق است که به دو صورت است که اول زن تایید که شوهرش لفظ طلاق را جاری کرده و دوم اینکه شاهدی بر جاری شدن لفظ طلاق وجود داشته باشد که در دادگاه شهادت دهد و در هر دو صورت رضایت یا عدم رضایت زن بی اثر است.
راه رفع این مشکل در صورت رضایت زوجین به ادامه زندگی طلاق دادن زن وسپس عقد مجدد او توسط شوهر است که خود مشکلات عدیده ای برای زن به دنبال دارد.
از مصادیق دیگر خشونت علیه زنان می توان به ناتوانی تصمیم گیری دختران و زنان در خانواده به علت وابستگی، نبود حمایت والدین زن از طلاق و رهایی از زندگی و خشونت، علل فرهنگی ترس و وحشت زنان از این طریق به دلیل نداشتن پایگاه اجتماعی و حمایت، ترس مداوم از انتقام شوهر و خانواده او، بدون اثبات ادعاست.
کارشناسان مسائل اجتماعی معتقدند که عدم آگاهی زنان از حقوق خود، اصرار بیش از حد زنان نسبت به دوام خانواده و به خصوص فرزندان، نبود احساس مسئولیت مردان و عدم ابراز اعمال خشونت از طرف زنان به دلایل فرهنگی را از دلایل اصلی و موانع اصلی و حمایت از زنان در مورد خشونت می دانند.
خشونت علیه زنان و دختران به چند عامل از جمله سنت های غلط در جامعه و فقر فرهنگی بستگی دارد. متأسفانه در جامعه سنتی زن به عنوان یک وسیله مطرح است و از حداقل حق و حقوق خود نیز برخوردار نیست، زن به عنوان یک شهروند، خارج از بحث جنسیت ها، از حق و حقوق مساوی و برابر برخوردار است و به عنوان یک انسان باید تمامی حقوق رعایت شود. متأسفانه خشونت علیه زنان و دختران در برخی از مناطق از همان اوایل کودکی نمود پیدا می کند و در این مرحله از زندگی با جنس مونث برخوردهای بدی می شود. تبعیض علیه جنس مونث متأسفانه در جامعه ما پیامدهای منفی زیادی در برداشته است به دلیل فرهنگ غلط که بر جوامع سنتی برخی مناطق حاکم است دختران نمی توانند ادامه تحصیل بدهند، این امر باعث سرشکستگی دختران و احتمال به خودکشی به نشانه اعتراض به وضع موجود می باشد، توانمند سازی زنان و دختران از راه های مبارزه علیه خشونت زنان و دختران است. ارتقای توانایی های زنان در بعد جسمی، روحی، روانی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی مبارزه علیه این فایده بسیار ارزشمند است.
- عوامل قانونی
برخی از طبقات هم چون زنان به دلیل عوامل خاص زیست شناختی و اجتماعی پیش زمینه و استعداد قبلی برای بزه دیده واقع شدن دارند و بر اساس یافته جرم شناختی، بزهکاران بالقوه قربانیان خود را غالباٌ از میان افرادی انتخاب می کنند که ارتکاب جرم بر روی آنها داری خطر و هزینه بالایی نباشد، بنابراین زنان به عنوان افراد بالقوه آسیب پذیرتر از مردان، آماجهای مطلوبی برای آنها محسوب می شوند. بالابردن خطر ارتکاب جرم بر روی زنان از طریق بالا بردن هزینه کیفری ارتکاب جرم می تواند در فرایند گزینش آنها توسط بزهکاران تأثیر گذاشته و در نتیجه ضریب بزه دیدگی زنان را کاهش دهد بنابراین اتخاذ یک سیاست کیفری افتراقی از طریق ساز و کار جرم انگاریهای ویژه و تشدید کیفر بزهکارانی که بزه دیده آنها یک زن است ضروری است.
قانونگذار کیفری ایران نه تنها در قبال تعرضات مجرمانه علیه زنان از یک سیاست کیفری افتراقی منسجم و هماهنگ پیروی نکرده است بلکه به واسطه حمایت کیفری کمتر از آنها در قبال برخی جرایم علیه تمامیت جسمانی آنها نظیر قتل، قطع عضو و جرح ، زمینه های «بزه دیدگی» آنها را از طریق کاهش هزینه کیفری ارتکاب جرم بر روی آنها فراهم نموده است ، این سیاست اتخاذی توسط قانونگذار آثار و تبعات منفی زیادی ممکن است به دنبال داشته باشد که یکی از آنها بالا بردن احتمال بزه دیدگی زنان در برابر جرایم فوق الذکر است.
هر چند که صحبت از « بزه دیده زدایی » قانون مجازات اسلامی به واسطه حمایت کیفری بیشتر از زنان به میان آمده است اما این موضوع به معنای وجود رابطه علت و معلولی بین قانون کیفری و بزه دیده زایی آنها و در نتیجه جرم زایی غیر مستقیم آن نیست زیرا هر اندازه شرایط و اوضاع و احوال مجرمانه آماده و مطلوب برای ارتکاب جرم باشد در نهایت این موجود انسانی است که با ساختار پیچیده شخصیتی خود در برابر این وضعیت واکنش نشان می دهد و این پاسخ لزوماٌ در مورد همه افراد ارتکاب عمل مجرمانه نخواهد بود.
سیاست جنایی اقتراقی نیز به اتخاذ تدابیر و شیوه های ویژه و خاص پیشگیری و سرکوبی کیفر در قبال برخی پدیده های مجرمانه تأکید دارد. در چارچوب یک سیاست جنایی افتراقی است که پیشگری از بزه دیدگی گروه های خاصی نظیر زنان، کودکان و سالخوردگان مورد توجه ویژه قانون گذاران و سیاست گذاران قرار گرفته است و سیاست کیفری افتراقی یکی از همین تدابیر ویژه است که با مقرر کردن حمایت کیفری ویژه و افتراقی از برخی اقشار آسیب پذیر نظیر زنان با سیاست پیشگیری از بزه دیدگی آنها را دنبال می نماید.
دومین رکن یک سیاست جنایی سنجیده توجه به قانونگذاریهای ویژه می باشد یکی از اقسام مهم سیاست جنایی دولتی، سیاست جنایی تقنینی می باشد بدین معنا که دولت در معنای عام با قانون گذاری به مصاف اعمال مجرمانه می رود و آنهارا جرم اعلام می کند، هر چند قانون اساسی همانگونه که بیان شد توجه ویژه ای به شخصیت زن و ابعاد وجود وی داشته اما قوانین و مقررات عادی به درستی حقوق زنان را احیا نکرده اند و بدون در نظر گرفتن یافته های علمی تبعیضات فراوانی را در مورد زنان روا داشته اند که این امر علاوه بر اینکه نوعی خشونت روانی دولتی علیه زنان به حساب می آید، نتایج حاصل از آن قوانین نیز برای زنان خشونت زا است. بررسی قوانین و مقررات نشان می دهد که قوانین کشور فاقد یک سیاست منسجم در مورد زنان می باشد واساساٌ قوانین هدف واحدی را دنبال نمی کنند و یا اینکه در خیلی از موارد زنان را نادیده گرفته اند و زن را که در جامعه مردان آسیب پذیر است رها نموده و این رهایی زنان در بین جامعه مردان موجب خشونت های فراوان بر زنان شده است، درحالیکه قانون اساسی به عنوان میثاق بنیادین جامعه اسلامی ایران حمایت های مادی و معنوی از زن را تضمین نموده اند با توجه به اینکه قوانین و مقررات کشورما بایستی براساس موازین اسلام می باشد، همین امر باعث برداشت های متفاوت در بین علما و حقوق دانان شده است، در بین دو جنس بایستی قوانین به گونه ای باشد که کنترل کننده خشونت باشد اما قوانین ایران علاوه براینکه کنترل کننده خشونت نیست بلکه خود نوعی مروج خشونت علیه زنان می باشد و مجوزهای لازم را به مردان جهت اعمال خشونت به زنان در محیط خانوادگی و اجتماعی می دهد.
- گستره خشونت علیه زنان
زنان در گذشته فقط در محیط خانواده فعالیت می کردند و زنانی که به فعالیت خارج از منزل اشتغال داشتند بسیار انگشت شمار بودند ولی امروزه با تغییر محل حوزه مشارکت و فعالیت زنان از محیط خانه و خانواده به خارج از منزل و حضور گسترده زنان در اجتماع زمینه های مختلف بزه دیدگی آنان که قبلاٌ محدود به محیط خانه بوده به اجتماع نیزگسترش یافته است، بنابراین بزه دیدگی زنان را از لحاظ گستره وقوع جرم می توان به دو دسته تقسیم کرد : خشونت خانوادگی و خشونت اجتماعی .
- خشونت خانوادگی
خشونت علیه زنان در خانواده متداولترین شکل خشونت علیه زنان است که غالباًٌ توسط نزدیکترین افراد خانواده مانند شوهر، پدر و برادر به وقوع می پیوندد. خشونت خانگی را می توان اینگونه تعریف نمود: اداره و کنترل خانواده از سوی سرپرست خانواده اعم از زن یا مرد با شیوه اعمال زور و رفتارهای مشابهی که از نظر جسمی، جنسی و روانی خشونت آمیز و زور مدارانه تلقی می شوند.
و بنابر تعریفی دیگر خشونت خانوادگی، مجموعه رفتارهای هجومی و سرکوبگرانه از جمله حملات بدنی، روانی ، جنسی یا اعمال فشار اقتصادی توسط افراد بالغ نسبت به شخصی است که با او در ارتباط نزدیک باشد.
مفهوم خشونت در این دو تعریف اعم است از خشونتی که به شکل فیزیکی که آشکارترین شکل آزاری است که ممکن است علیه زن واقع شود، روی می دهد و شامل خشونت جنسی و روانی نیز می باشد .خشونت فیزیکی که در محیط خانواده بر زنان اعمال می شود هرگونه اقدام فیزیکی است که جسم زن را با هدف آسیب رساندن یا کنترل وی مورد آزار قرار دهد و غالباٌ مردان چون از توان و برتری جسمی بالاتری نسبت به زنان برخوردارند از این ویژگی خود برای مرعوب کردن همسرشان استفاده می کنند، خشونت جنسی در محیط خانوادگی علاوه برخشونت جنسی زوج نسبت به زوجه، شامل خشونت جنسی سایر اعضای نزدیک خانواده نیز می باشد که اکثرخشونتهای اعمال شده علیه زنان در کانون خانواده خاموش و مدفون می گردد.
- خشونت خانوادگی اقارب نسبی
پدیده خشونت خانگی عموماٌ امری پنهان است و معمولاٌ توسط شوهر، پدر و برادر یا سایر اقوام و نزدیکان ذکور، بر علیه اعضای خانواده در محیط خانواده به وقوع می پیوندد و بسیاری از جوامع زنان، به دلایلی از جمله شرم، آبرو، و ترس از مجازات سخت از بیان آن خودداری کرده و سکوت اختیار می کند.
در کشور ما در قیاس با پاره ای کشورها پدیده خشونت کمتر رخ می دهد اما به هرحال واقعیت تلخی است که وجود دارد و عواملی نظیر بی پناهی اعضای آزار دیده ،ترس و شرم اعضای خانواده در بیان آزار، کاستی های قانونی، بی توجهی نهادهای حمایتی و هزاران عامل دیگر درگسترش این امر دخیل است.
سازمان بهداشت جهانی نیز انواع مختلف خشونت اقارب نسبی را براساس دوره زندگی به صورت زیر تقسیم بندی کرده است:
دوره پیش از تولد : سقط جنین به دلیل جنسیت، تحت تأثیر تلاش برای از بین بردن جنین در طول بارداری
دوران نوزادی : سوءاستفاده فیزیکی، جنسی و روانی از نوزادان دختر
دوران کودکی : ازدواج کودکان، ختنه دختران، سوءاستفاده فیزیکی، جنسی و روانی، تجاوز محارم، تن فروشی کودکان و استفاده از آنان در فیلم ها و ویدئوهای مستهجن
دوران نوجوانی و جوانی : خشونت در قرارهای عشقی و عشقبازی ( به عنوان مثال : پاشیدن اسید و تجاوز )، رابطه جنسی با زورگیری اقتصادی (به عنوان مثال : دختران محصلی که به خاطر مخارج مدرسه با مردانی همسن پدرشان رابطه جنسی دارند )، تجاوز محارم، سوءاستفاده جنسی در محل کار، تجاوز، تهدید جنسی، اجبار در تن فروشی و ویدئوهای مستهجن، قاچاق زنان، شراکت در اعمال خشونت، تجاوز همسر، سوء استفاده مالی و قتل، شرکت در قتل، سوء استفاده روحی- روانی، سوء استفاده از زنانی که نقص عضو دارند، اجبار به بارداری.
دوران میانسالی : اجبار به خودکشی یا قتل بیوه ها به دلایل اقتصادی، رابطه جنسی با سوء استفاده جنسی و روانی.
نوعی از خشونت که به وسیله اقارب نسبی اتفاق می افتد خشونت جنسی است، این خشونت عبارت است از هرگونه رفتار غیر اجتماعی نامتعارف غیرشرعی یا غیرقانونی جنسی اعم از لمس کردن بدن تا تجاوز و هتک حیثیت بدون رضایت زن و یا اعمال منافی عفت علیه او در زندگی خصوصی و قلمرو روابط خانوادگی از طریق خویشان و یا اقارب زن که اصولا ٌعامل از محارم زن می باشد و تحت عنوان خاص زنا با محارم اطلاق می شود.
زنا با محارم و تجاوز جنسی نسبت به دختران به طور کلی جزء پدیده هایی است که در طول 10 یا 20سال گذشته به وجود آمده است. بدیهی است که از دیر باز اینگونه اعمال جنسی گاهی اتفاق می افتاد ولی بیشتر محققان گمان می کردند تابوهای شدیدی که علیه این رفتار وجود دارد باعث می شود که گسترده نباشد اما چنین نیست و تجاوز جنسی نسبت به اعضای خانوده به طور ناراحت کننده ای متداول است.
بنابراین زنا با محارم شامل روابط جنسی میان والدین و فرزندان و یا برادران و خواهران می شود. این روابط از نظر ژنتیک نامطلوب است. همچنین زمینه ساز اختلال و رشد جنسی و عاطفی بزه دیده می شود .بنابراین رابطه جنسی میان پدر و دختر در محیط خانه از دو عامل ناشی می شود : قطع رابطه جنسی میان پدر و مادر به دنبال بیماری یا جدایی و زندگی خانوادگی محرم و نزدیک با دختر جوان برقراری رابطه تجاوز گرانه جنسی بیشتر به دسترسی پذیری و قدرت مربوط می شود و یا چنین پدرانی معمولاٌ دارای سابقه کیفری و یا معتاد به الکل و یا مربوط به خانواده های حاشیه ای هستند و در سالهای اخیر دختران بیشتر از پسران در خانه مورد آزار جنسی قرارگرفته اند زنان فراری و بدون سرپناه اکثراٌ همانهایی بوده اند که در کودکی مورد آزار جنسی و فیزیکی قرارگرفته بودند.
- خشونت خانوادگی همسر
خشونت علیه همسر پدیده ای است که در اغلب نقاط جهان دیده می شود ، اما در کشورهایی نظیر ایران که پیشینه مرد سالارانه قوی دارند، بیشتر از سایر نقاط به چشم می خورد. خشونت غالباٌ توسط مردان اعمال میشود ما از بدو تولد از پسر بچه ها انتظار داریم خشن باشند آنها طی فرایند اجتماعی شدن در جریان بازی هایی که انجام میدهند ما از مردان انتظارات خاصی داریم بی باک بودن و بروز ندادن عواطف و احساسات خشن بودن از جمله آنهاست پسرها از همان ابتدا می آموزند که سلطه مردانه داشته باشند و میخواهند آن را در همه شرایط زندگی تجربه کنند . اگر دو پسر بچه همدیگر را بزنند از نظر ما عادی است ولی اگر همین امر از سوی دختران صورت بگیرد از نظر ما غیر عادی است رفتار خشونت آمیز برای مردان بخشی از مردانه بودنشان است و اگر به آن عمل نکنند مردانه رفتار نکرده اند.
خشونت امری است که آموخته می شود مردانی که زنان خود را مورد خشونت قرار میدهند پسران آنها در بزرگسالی این رفتار را نسبت به همسرشان اعمال می کنند و این روند همینطور ادامه پیدا میکند. یکی از مسائلی که در جامعه ما وجود دارد ازدواج های مدرن و زندگی سنتی است. ازدواج در گذشته به صورت سنتي بين افراد برقرار مي شد و در آن خانواده پسر پس از انتخاب دختري به خواستگاري می رفتند و او را به عقد پسر خود در مي آوردند. و زندگی آغاز می شد در اين نوع ازدواج دختر و پسر شناختي از هم نداشته ولی با گذشت زمان با گسترش وسایل ارتباطی و....با نوعی دیگر از زندگی آشنا شدند جامعه ما در حال گذر از سنت به مدرنیته است میدانیم که جهان مدرنیته متاخر به شدت بازتابی است ما دست به عمل میزنیم در محیط بیرون تغییراتی به وجود می آید در ذهن ما آن موضوعات عوض می شود سپس با اطلاعات تازه دست به انتخاب میزنیم امروزه دختر و پسر پس از آشنايي و دوستي با يکديگر مدتي در کنار هم به برقراري رابطه اي عاطفي مي پردازند و در صورت وجود تفاهم اقدام به ازدواج مي کنند و سپس لازم میدانند که خانواده هایشان را در جریان بگذارند پس فرآیند ازدواج تا حدی در ایران مدرن شده ولی زندگی ها همچنان سنتی است در زندگی سنتی همه چیز تعریف شده است مرد نان آور خانه است و زن فرمانبردار در همه زمینه ها. ولی با مدرن شدن جوامع و آشنایی زنان با حقوق خود خواهان زندگی مدرن می باشند ولی مردان زندگی سنتی را ترجیح میدهند زیرا در این نوع زندگی بیشتر می توانند سلطه مردانه خود را حفظ کنند در دیدگاه مدرن زن استقلال اقتصادی دارد از حق طلاق بهره متد میگردد و حقوقی برابر با مرد دارد ولی گاهی مردان نمی توانند با این مسئله کنار بیایند که زنان در جایگاهی برتر از آنان باشند چه از لحاظ اجتماعی چه از لحاظ اقتصادی و.... و سعی میکنند شخصيت همسر خود را تخريب كند تا به اين شكل اعتماد به نفس را از او سلب كرده و او را خانه نشين كنند در اینجا خشونت های خانگی رخ میدهد ( البته خشونت دلایل دیگری هم دارد ولی من در اینجا به یک مورد پرداختم ) در مورد خشونت خانگی و علل بروز آن نظرات زيادی وجود دارد : "می تواند او را ترک کند"، "فقط زنان فقير مورد خشونت قرار می گيرند"، "مردهای عياش و مشروب خور دست بزن دارند"، "حتما خود زن کاری کرده که حقش کتک بوده"، "برخی زنها جاذب مرد خشن هستند"، "مرد حتما در بچگی زياد کتک خورده"، "مرد خشن را نمی توان عوض کرد"، "خشونت خانگی خيلی نادر است"، "بچه ها اگر سوءرفتار مرد با زن را نبينند، اشکالی ندارد"، "نبايد در زندگی خصوصی مردم دخالت کرد"، ... از جمله اين تصورات است، شواهد نشان میدهد بسیاری از افرادی که مورد خشونت قرار گرفته اند نمیدانند که باید نسبت به آنان واکنش نشان دهند در واقع زنان زیادی هستند که خود را مستحق مجازات میدانند چون فکر میکنند در انجام وظایفشان کوتاهی کرده اند پس در وحله اول خود خشونت از سوی زنان پذیزفته شده مورد دیگر اینکه معمولا خشونت های خانگی به پلیس گزارش نمیشود البته در این مورد ضعف قانونی هم داریم فکر نمیکنم مردی تا کنون به خاطر همسر آزاری مجازات شده باشد در واقع این مورد حالت نصیحت به خود میگیرد و همه میخواهند زن را راضی کنند ولی احتمالا خود زنان نیز تمایلی به فاش کردن این موضوع ندارند و این را به نوعی فاش کردن اسرار خانواده میدانند شاید هم به خاطر ترس از متلاشی شدن خانواده نداشتن پشتوانه مالی امید به بهتر شدن مرد ستوده شدن صبر و تحمل شرمندگی بی آبرویی و.... باعث می شود خشونت را یک راز خانوادگی بدانند و درباره آن سخن نگویند.
برخي مردان براي اينكه در خانه قدرت اول باشند و همسرشان مجبور به اطاعت از آنها باشد، او را از نظر مالي در مضيغه قرار ميدهند. محدود كردن روابط اجتماعي زن و اسير كردن او درخانه و جلوگيري از ارتباط او با دیگران هم از مصاديق همسرآزاري هستند جامعه ما دارای بافت سنتی است اگر ما بفهمیم که مرد همسایه زنش را کتک میزند عموما کاری نمیکنم زیرا معتقدیم نباید در کار دیگران دخالت کرد، انسان مدرن امنيت را در قانون جستجو مي کند. همانطوري که انسان سنتي امنيت را در روابط، در سنن و در آدابي که وجود داشته جستجو مي کند. در سنت هاي قديمي مرد نقش حفاظ خانواده بود. اما در جامعه امروز ايران که نه مدرن است و نه سنتي حقوق زن پايمال مي شود. در واقع زن امروز احساس ناامنی و بی پناهی دارد.
مهم ترین و شایع ترین انواع همسر آزاری مردان نسبت به زنان عبارتند از: خشونت فیزیکی و بدنی مانند صدمه زدن به وسایل منزل و ضرب و شتم همسر، خشونت روانی و کلامی مانند تحقیر شخصیت، چهره و یا شرایط جسمانی زن، ابراز تنفر نسبت به بستگان وی و هم چنین خشونت اجتماعی شامل : منع اشتغال و تحصیل، ممنوعیت ارتباط با بستگان حتی به صورت تلفنی، خشونت اقتصادی مانند : نپرداختن خرجی و در نهایت صدمه و آزارهای جنسی از طریق تحمیل نسبت به همسر و در معرض فحشا و فساد قرار دادن وی به خاطر اعتیاد و همین طور استفاده از امتیاز مرد بودن و با زن مثل کنیز رفتار کردن.
- خشونت اجتماعی
محیط اجتماعی و فرهنگ هر جامعه ای می تواند عامل مهمی در بزه دیدگی زنان باشد، میزان خشونت مردان نسبت به زنان و بزه دیدگی آنان بر حسب فرهنگ هر جامعه ای متفاوت است در جامعه ای که غلبه و برتری با جنس مذکراست جامعه ای که اکثر موقعیتهای قدرت و ثروت در اشغال مردان است این اعتقاد که زنان به عنوان جنس دوم و پست تر از مردان هستند و چاره ای جز بر آوردن خواسته های مردان ندارند باعث می شود که بزه دیدگی زنان در این مورد امری عادی جلوه کند و به عبارتی نهادینه شود اینطور درک میشود که زنان باید مورد خشونت مردان قرارگیرند. خشونت علیه زنان در جامعه، موارد مختلفی را در بر می گیرد، اعلامیه رفع خشونت علیه زنان در بند ب ماده 2 صور گوناگون خشونت جسمی و روانی و جنسی که در جامعه بر زنان اعمال می شود را شامل این موارد دانسته است، تجاوز، سوء استفاده جنسی، آزار جنسی، ارعاب در محل کار، از قبیل موسسات ورزشی و سایر اماکن، خرید و فروش زنان و فحشای اجباری.
لذا بستر وقوع خشونتهای اجتماعی، جامعه می باشد که زنان را وادار به تحمل انواع آزارها و اذیت ها، سواستفاده ها، ارعاب ها و تهدیدها می نماید..
- خشونت جسمی
خشونت جسمانی یکی از انواع بسیار خشونت است. این پدیده در ساده ترین شکل به این صورت تعریف شده است : « هر نوع رفتار خشنی که از روی قصد و نیت منجر به آسیب و صدمه جسمانی شود».
خشونت به یک جنسیت اختصاص ندارد و زنان و مردان هر دو اعمال کنندگان و قربانیان آن هستند. با این وجود به نظر می رسد که میزان ارتکاب مردان به اعمال خشونت به مراتب بیش از زنان است.
اولین و ظاهرترین جلوه های خشونت ایجاد صدمه بر تن و جسم زنان می باشد، آسیب های جسمانی از خراشهای کوچک و صدمه های وارده شروع شده تا قتل را شامل می شود.
آسیب های جسمانی که در حقوق جزای اختصاصی از آن به جرایم علیه تمامیت جسمانی تعبیر شده است موجب ضرر و صدمه جسمانی یا بدنی می شود و به طور قطع مهم ترین و سنگین ترین جرائمی که باعث صدمات جسمانی بدن می شود صدماتی است که منتهی به مرگ مجنی علیه گردد و قتل بر حسب اینکه عمدی یا شبهه عمدی یا خطاء محض یا به تسبیب یا در اثر جرایم رانندگی واقع شود دارای مجازات متفاوت است این موضوع در ضرب و جرح نیز جاری است.
لذا آثاری که تعرضات بر روی جسم می گذارد ممکن است به صورت تعرضات خفیف مانند ایراد ضرب و جرح سطحی یا سلب قدرت کار کردن به طور موقت یا دائم موجب مرض یا نقص عضو، یا از کار افتادن عضوی از اعضا یا قطع عضو مجنی علیه و اینکه به صورت پاره ای از فروع انواع قتل و ضرب و جرح و قطع به وسیله سم دادن یا اسقاط جنین یا بچه کشی و....تحقق یابد.
آسیب های جسمانی که عموماٌ بر زنان وارد می شود عبارتند از : آسیب دستگاه تناسلی زنان در اثر آمیزش جنسی به عنف یا آمیزش جنسی با دختران، آسیب های وارده به دختران و زنان در خانواده که اکثرا ٌبه ناحیه سر و صورت و بدن به صورت صدمه تا قتل را شامل می شود.
نوع دیگر از آسیب های جسمانی ایجاد حاملگی اجباری یا ناخواسته است که بدون میل و رضایت زنان آنان را ناخواسته در معرض آسیب های جسمانی قرار می دهد، اسیدپاشی، چاقوکشی و استفاده از وسایل دیگر جهت ایجاد جراحت یا صدمات شدید در بدن زنان، که از سوی معشوقه آنها یا خانواده یا افراد دیگر به انگیزهای مختلف صورت می گیرد.
پدیده های آزار دهی جسمانی زنان یکی از موارد شایع آثار خشونت می باشد و بررسی آراء محاکم نیز نشان از آن دارد که در موارد متعددی آسیب های جسمانی سنگینی به زنان وارد شده که غیر قابل جبران است.
- خشونت جنسی
بین جنس و جنسیت تفاوت وجود دارد، جنسیت هویت فرهنگی و اجتماعی فرد می باشد اما جنس ویژگی های فیزیکی و زیستی و بیولوژیکی فرد است لذا در خشونت جنسی، خشونت علیه زن و جنس مونث است. که در محیط اجتماع، زن را به لحاظ ویژگی های فیزیولوژی متفاوت از مردان و به لحاظ وجود غرایز جنسی و ارضاء مورد آزار و اذیت قرار می دهند و دائر مدار خشونت های جنسی، تفاوت جنسی مرد و زن می باشد که به لحاظ ضعف عمومی قوای جنسی مورد سوء استفاده جنسی واقع می شوند.
جرائم جنسی از جمله جرائم علیه اشخاص نمی باشد بلکه جزء جرائم علیه عفت و اخلاق عمومی است اما جرائم مذکور که به عنف و اکراه ارتکاب می یابد هم جرم علیه عفت و اخلاق عمومی است و هم با عنایت به بی توجهی مرتکب نسبت به اختیار قربانی در مورد جسم و تن خود و با توجه به آثار سوء جسمانی که ممکن است این جرائم برای قربانی به دنبال داشته باشد جرم علیه اشخاص نیز تلقی می گردد لذا خشونت های جنسی حریم عفت و حیثیت زنان را لکه دار کرده و در خیلی از موارد آسیب های جسمانی نیز به زنان وارد می نماید.
برخی از مصادیق خشونت جنسی نظیر تهدید، توهین یا داشتن روابط نامشروع با دیگران، قابلیت قرار گرفتن در دسته ی آزارهای روانی نیز دارند. درجه پذیرش یا طرد این نوع خشونت در خانواده که پنهانی ترین نوع آن نیز به شمار می رود به فرهنگ روابط جنسی زن و شوهر در آن جامعه بر می گردد. در برخی از فرهنگها چنین تلقی می شود که عموماٌ تجاوز یا آزار جنسی جرمی است که قابلیت تحقق توسط شوهر داخل در عقد ازدواج و یا عدم رضایت زوجه را ندارد .چرا که عقیده ازدواج این است که زن جزء دارایی شوهر است و یا اینکه زن پیمان بسته است هر زمان که شوهر از او بخواهد در عمل جنسی تن در دهد.
خشونت یا آزار جنسی هرگونه سوء رفتار جنسی است که نسبت به زن صورت می گیرد. اجبار زن به تمکین (نزدیکی بدون رضایت زوجه ) عصبی شدن به هنگام رد تقاضای نزدیکی و اصرار در انجام روابط جنسی، الزام زن به برقراری روابط جنسی نا متعارف و آزار دهنده ( نظیر برقراری ارتباط جنسی از راه دهان و مقعد ) استفاده از اشیاء یا ضرب و جرح زن به هنگام رابطه جنسی، دادن یا خوراندن مواد مخدر به منظور برقراری آمیزش جنسی یا تسهیل آن، اجبار به برقراری رابطه جنسی بلافاصله پس از زایمان و ترخیص از بیمارستان، استفاده از عبارت تحقیر آمیز در مورد وضع ظاهری زن، اجبار زن به هرزه نگاری ( مقالات، عکسها، مجلات یا فیلم های مستهجن ) نادیده گرفتن حقوق مربوط به تولید مثل نظیر سرباز زدن از برنامه های تنظیم خانوادگی، دروغ گفتن به همسر در خصوص استفاده از راههای پیشگیری از بارداری، آگاه نکردن زن در صورت ابتلاء به بیماریهای مقاربتی مانند ویروس .H.I.V و اجبار به سقط جنین.
به طور کلی خشونت های جنسی را می توان به چهار دسته تقسیم بندی کرد : اجبار به انجام هر رفتار جنسی برخلاف میل زن، اجبار به تماشای تصاویر، فیلم و یا صدایی که بار جنسی دارد، عدم رعایت بهداشت جسمی در زمان برقراری رابطه جنسی و کوتاهی در پیشگیری از بارداری که موارد مکرر سقط را به دنبال دارد، از جمله موارد خشونت جنسی است. نوع دیگر از تقسیم بندی خشونت های جنسی به دو نوع رفتاری و گفتاری نیز تقسیم می شود که به کاربردن هر سخن آزاردهنده، خشونت گفتاری و هرگونه نگاه شهوت آلود و آزار دهنده به زن، تظاهر به انجام اعمال جنسی در حضور زنان، راه اندازی مراکز فحشا و....از موارد خشونت جنسی رفتاری علیه زنان است.
- مزاحمت های خیابانی
مزاحمت های خیابانی از معدود جرایمی است که آمار آن در هیچ کشوری کم نبود و این جرم تحت عنوان Street harassment برای پلیس و قضات شناخته شده است.
بهترین تعریف را از مزاحمت بصورت مصداقی می توان در قانون مجازات اسلامی یافت. طبق ماده 618 قانون مجازات اسلامی هر کس با هیاهو و جنجال یا حرکات غیر متعارف یا تعرض به افراد موجب اخلال در نظم و آسایش و آرامش عمومی شود یا مردم را از کسب و کار بازدارد به حبس از سه ماه تا یک سال و تا 74 ضربه شلاق محکوم خواهد شد. و هم چنین بر اساس ماده 619 هر کس در اماکن عمومی یا معابر، معترض یا مزاحم اطفال یا زنان بشود یا به الفاظ و حرکات مخالف شئون و حیثیت به آنان توهین کند به حبس از 2 تا 6 ماه و تا 74 ضربه شلاق محکوم خواهد شد.
مزاحمت همیشه در بستر گمنامی اتفاق می افتد، بر این اساس کمترین میزان مزاحمت های خیابانی به شهرستان ها بر می گردد، چرا که همه همدیگر را می شناسند. بنابراین بیشتر این نوع جرایم مربوط به کلان شهرها می شود که آنها هم بیشتر در معابر و خیابانها اتفاق می افتد، از نظر ساعت و زمان وقوع هم 8 تا 9 صبح امن ترین ساعت روز و 11 تا 2 بعدازظهر و 17 تا 23 شب بیشترین زمانی است که مزاحمت ها اتفاق می افتد.
ممکن است در زندگی هر جنس زن پیش بیاید که از طرف یک جنس مرد ، مورد مزاحمت قرار بگیرد. این مزاحمت می تواند تلفنی باشد، می تواند حضوری باشد، ممکن است در یک محل عمومی مثل خیابان باشد ، ممکن است در محیط کار باشد، می تواند در حد نگاه آزار دهنده یا چند کلمه ی ناپسند باشد، می تواند بسیار جدی تر از این ها باشد اما مسلما ٌنتیجه این مزاحمت ها، سلب آرامش روانی و خدشه به شخصیت جنس زن است.
در یک تعریف کلی، به هر نوع فعالیتی که در فضای عمومی از سوی فردی در برخورد با فرد دیگر صورت بگیرد، به گونه ای که باعث آزار و اذیت آن فرد شود، مزاحمت خیابانی گفته می شود، مزاحمت رفتار یا گفتاری است که روحا ٌو گاه جسماٌ باعث آزار جنس زن می شود او را از ادامه ی این مزاحمت و یا عواقب احتمالی آن به وحشت می اندازد، یا باعث اضطراب می شود. این رفتار یا گفتار می تواند شامل هر کلام توهین آمیز و منافی عفت، و پیشنهادهای خلاف اخلاق باشد. و چیزی که در همه ی این ها مشترک است، احساس نامطلوبی است که در زن ایجاد می کند و امنیت روانی او را دستخوش تزلزل می کند.
عوامل زمينه ساز بروز مزاحمت خياباني :
آمار و بررسي ها نشان مي دهد. اكثر زنان و دختراني كه هدف مزاحمين خياباني قرار مي گيرند افرادي مي باشند كه از پوشش مناسبي برخوردار نبوده و با آرايشي غليظ، لباس و مانتوي بدن نما و تنگ و شالها و روسري هايي كه به صورت كامل و متعارف موي سر را پوشش نمي دهند و در جامعه حضور مي يابند. عوامل ديگري نظير عدم شكل گيري هويت اجتماعي، تأخير در فاصله افتادن بين بلوغ جسمي و فراهم نشدن مقدمات ازدواج، تضعيف ارزشهاي اعتقادي و باور هاي ديني و در نتيجه سقوط ارزش هاي اخلاقي در جامعه در مزاحمتهاي خياباني دخيل مي باشند. خانواده نابسامان و تضعيف نقش نظارتي و تربيتي خانواده وجود اختلالات رفتاري و شخصيتي در فرد مزاحم كمبود هاي عاطفي فقر و بيكاري از جمله مواردي هستند كه آمار مزاحمتهاي خياباني را افزايش مي دهند.
خیابانها، شرایط ساز جرائم و بستری مناسب برای رشد انواع انحرافات شده اند. خیابانها در تقسیم بندی محیطی خویش، در حیطه محیط های تصادفی و انتخابی قرار می گیرند و همین دو ویژگی است که شهروندان را به خود جذب می کند. در محیط های خیابانی نمی شود حدس زد با چه کسی رو برو می شوید پس این محیط یک محیط تصادفی است از سویی دیگر برای ورود به این محیط باید آنرا از بین انواع موارد مشابه انتخاب و مراجعه کرد.
تبعات مزاحمت هاي خياباني:
1. سلب آسايش خانواده ها مخصوصاٌ زنان و دختران.
2. محدود شدن دايره آزادي هاي مشروع.
3. افزايش رفتارهاي پرخاشگرانه.
4. افسردگي روحي و رواني.
5. كاهش مشاركت زنان در عرصه فعاليت هاي اجتماعي .
6. نزاع و در گيري و...
- خشونت در محیط کار
خشونت در محیط کار هم اکنون جزء شایع ترین اشکال خشونت در جوامع پیشرفته صنعتی به حساب می آید، اشتغال زنان و مسائل مربوط به آن در عصر کنونی بدون شک یکی از مهم ترین موضوعاتی است که در مسیرگذر از جامعه سنتی به مدرن رخ داده است ، فعالیت زنان خارج از منزل و در واقع اشتغال آنها در ایران روزگاری تابو محسوب می شد و صحبت از آن برای بسیاری از مردان و خانواده ها غیر قابل قبول بود، اما امروز اشتغال زنان به واقعیتی گریز ناپذیر تبدیل شده است و در این میان زنان با آمدن به محیط های اشتغال دارای مشکلات ومسائل عدیده ای شده اند که قانونگذاران و سیاست گذاران به دنبال ایجاد محیطی سالم برای اشتغال زنان می باشد چرا که بحث خشونت علیه زنان در قلمرو محیط شغلی نیز رسوخ کرده است ، و آن به صورت تبعیض های جنسیتی، آزارهای جنسی، کتک خوردن و مجروح شدن، فحاشی و اهانت های زبانی و غیر زبانی، تجاوز جنسی، تهدید و ارعاب، اذیت و آزارهای روحی و جسمانی نمود پیدا کرده است. لذا در این گفتار فرض براین است که اولا ٌ: اشتغال زنان از حقوق و آزادیهای اساسی آنها بوده و جامعه بایستی وسایل لازم را جهت اشتغال زنان فراهم نماید و آزادی انتخاب شغل و کار بدون رعایت جنسیت از اصول حقوق بشر تلقی می شود.
ثانیاٌ : زنان در محیط کار نبایستی مورد تبعیض جنسیتی قرارگیرند و حق برابر آنها با مردان در محیط کار و اشتغال یک حق شناخته شده برای زنان تلقی می شود.
ثالثا ٌ: حق بهره مندی از محیطی امن و سالم جهت رشد استعدادهای شغلی و کاری زنان در محیط اشتغال بایستی دارای تضمینات کافی باشد لذا با این فروض به بررسی موضوع در دو بند می پردازیم:
- تبعیض جنسیتی در محیط کار
یکی از تبعیض های ناروا به جامعه زنان شاغل برقراری شیوه تفاوت دستمزد زنان با مردان در مشاغل مشابه است.و زنان برای رسیدن به مهارتها و سرمایه، کمتر از مردان فرصت دارند و کار آنها به اندازه کار مردان ارزش گذاری نمی شود و اینکه زنان مشوقی برای ورود به بازار کار ندارند و از آنجایی که زنان به لحاظ باروری و شیردهی مجبورند مدتی از کار دور شوند، هر چند این امتیازات در محیط کاری برای حمایت از زنان تدارک دیده شده ولی در اغلب موارد پست های کلیدی به لحاظ وضعیت خاص زنان به آنها سپرده نمی شود، و یا پست سازمانی آنها حفظ نمی گردد.
از آنجایی که بنا به فرهنگ ایرانی، مردان نان آور خانه هستند و هم چنین از نظرحقوقی که پرداخت نفقه بر عهده مرد است، بنابراین در انتخاب میان مرد و زن جویای کار، مردان ترجیح داده می شوند و زنان در صورتی می توانند بر مردان پیشی گیرند که تحصیلات بالاتری داشته باشند، از طرف دیگر، استخدام زنان، برای کارفرمایان تبعاتی در پی دارد که آنها را وادار می کند تا بیشتر به استخدام مردان تمایل نشان دهند، مثل عدم تمایل زنان به انجام مأموریت های کاری و ساعت کاری در شب به دلیل مسائل خانوادگی است.
مسأله دیگر تمایل کارفرمایان به یک دست نگه داشتن محیط کاری است و با توجه به فرهنگ ایرانی در اغلب محیط های کاری به جدا سازی فضای کاری زنان و مردان توجه زیادی نشان داده می شود و از آنجا که اغلب شاغلان در کشور مردان هستند طبیعی است که فضای کار فضایی مردانه باشد لذا حضور زنان در این فضاها حذف می شود و مشاغل به مردان اختصاص می یابد، و از سویی مسئولیت های خانوادگی زنان به هیچ وجه قابل چشم پوشی نیست، زنان چه خانه دار باشند چه شاغل، بنا به فرهنگ ایرانی، تمام وظایف و مسئولیت های اداره امور خانه و نگهداری و پرورش کودکان را به عهده دارند و عدم تقسیم کارهای منزل باعث می شود که زنان بار مضاعفی را به دوش خود حمل کنند و در صورت عدم نیاز مالی به کار، تحمل این مسئولیت سنگین غیرضروری به نظر می رسد. لذا زنان یا وارد بازار کار نمی شوند و یا در صورت ورود پس از بهبود وضعیت اقتصادی خانواده، محیط کار را ترک می کنند.
با توجه به افزایش زنان تحصیل کرده بایستی حضور زنان بدون توجه به جنسیت در بازار کار فراهم گردد تا سرمایه های گرانقدر جامعه از این رهگذر به هدر نرود لذا هر نوع تبعیضی براساس جنسیت در محیط کار بایستی با توجه به نقش اجتماعی و اقتصادی و خانوادگی زنان رفع شود و این امر مستلزم قانونگذاری دقیق می باشد تا با حفظ نقش های اجتماعی و اقتصادی و خانوادگی زنان، تبعیضات ناروا برطرف شود.
شورای عالی انقلاب فرهنگی سیاست های اشتغال زنان در جمهوری اسلامی ایران را در مورخ20/5/1371 تصویب کرد و در این مصوبه ضمن تأکید مجدد بر نقش زن در خانواده به عنوان شغل اصلی و ضرورت اشتغال مفید و موثر وی در آن نهاد مقدس سیاستهای اشتغال زنان را در جامعه بیان نموده است که شاخصه های مهم این مصوبه عبارتند از:
1. توجه به نقش مادری و در نظرگرفتن کار زن درخانه
2. اشتغال زنان جزء شرایط و لوازم تحقق عدالت اجتماعی و تعالی جامعه است.
3. تغییر نگرش در باب رابطه با ارائه مطلوب امور خانه با تعاون و همکاری اعضای خانه.
4. مهیا شدن شرایط و محیط کار اجتماعی بانوان به گونه ای که به دیانت، شخصیت و منزلت و سلامت فکری، روحی و جسمی آنان صدمه ای وارد نیاید.
5. تقسیم بندی بین کارهایی که مختص زنان بوده و کارهایی که زنان نیز به همانند مردان قادرند بدون تبعیض شغل مطلوب خود را بدست آورند.
6. برخی کارها به لحاظ منع شرعی ( مثل قضا ) یا شرایط خشن کار و یا ارزشهای اقتصادی ( مثل آتش نشانی ) برای بانوان ممنوع شده است.
7. رفع تبعیض در پرداخت ها در شرایط مساوی و ایجاد مقررات و تسهیلات لازم برای شاغلین زن به لحاظ نقش مادرانه، لذا در قوانین اساسی و عادی در جمهوری اسلامی ایران تلاش برای رفع تبعیض بر اساس جنسیت صورت گرفته است اما هنوز نارسایهای فراوانی وجود دارد.
مزاحمتهای جنسی در محیط کار :
یکی از چهره های خشونت علیه زنان، «آزار جنسی در محیط کار» است، بنابراین جامع ترن تعریفی که تا کنون از این مقوله ارائه شده است: آزار جنسی عبارت است از روابط جنسی ناخوشایند اعم از برخوردهای کلامی و غیر کلامی یا فیزیکی که علیرغم وجود زمینه های مشروع، موجب ارتقای شغلی یا تهدید برای از دست دادن شغل زنان می شود.
طبق این تعریف علیرغم تصور عموم، که آزار جنسی را تنها به آزار فیزیکی محدود می دانند، این معضل طیف گسترده ای از رفتارهای کلامی و غیر کلامی را نیز شامل می شود. این مقوله بدنبال حضور و مشارکت زنان در محیط های کار بیرون از خانه و قرار گرفتن در کنار همکاران مرد، شکل گرفته که کم و بیش در تمام جوامع رخ می دهد. اما مصداقهای آزار جنسی در هر جامعه ای بنا بر توجه آن جامعه به این مسئله متغییر است، بطوریکه در کشورهای پیشرفته، کم اهمیت ترین حرکات مرد در محیط کار، مصداق آزار جنسی محسوب می شود. در ایران متأسفانه کمتر به بررسی علل و ریشه این مسئله و تبعات آن پرداخته شده است و از آمار و میزان و نحوه آزار جنسی در محیط کار اطلاع چندانی در دست نیست.
یکی از دلایل این امر تابو بودن مسائل جنسی برای طرح در حوزه عمومی است که این واقعیت را با ننگ زشت بودن، مخفی نگه میدارد و این خود به ترویج هر چه بیشتر آن می انجامد. چرا که تا این معضل در حوزه عمومی مطرح نشود، نحوه برخورد با آن، فرهنگ سازی و حتی کم و کاستی های قوانین برخورد با مجرمان در این حیطه نمایان نمی شود. در ادامه این نوشتار علاوه بر اشاره به علل و عوامل موثر بر این مقوله، به راهکارهای ناقص قانونی موجود و نیز تدابیر ممکن نگاهی خواهیم داشت.
از عمده عوامل بروز آزار جنسی در محیط کار نابرابری قدرت و مناسبات است که می تواند مجرم را در موقعیتی قرار دهد که قادر به تهدید قربانی برای از دست دادن فرصت شغلی و یا تشویق به ارتقای شغلی یا پاداش باشد. بدین ترتیب میتوان زنانی با رتبه شغلی و سطح تحصیلات نازل تر را که با آپشن های محدودتر انتخاب شغل روبرو هستند، آسیب پذیرتر دانست، نکته دیگر در این رابطه این است که این نابرابری قدرت در ساختار اداری هرم وار نقش پررنگ تری را ایفا می کند. به این ترتیب که برخی زنان برای محقق شدن مطالباتی که در چنین سیستمی از آنها دریغ شده است، راهکارهایی برای رسیدن به وضعیت مطلوب برمی گزینند که منجر به بروز آزار جنسی می شود. در واقع با نگاهی عمیق تر میتوان این زنان را که برای احقاق حقوق سلب شده شان، بهای این چنینی می پردازند را به نوعی قربانی بی عدالتی و تبعیض به شمار آورد.
از دیگر عوامل موثر بر این پدیده اجتماعی می توان به مرد سالاری و نا برابری جنسیتی نهادینه شده در باور و نگرش جامعه اشاره کرد. در واقع این باورهای غلط فرهنگ مرد سالارانه است که به مرد اجازه می دهد در هر موقعیتی به همکار زن خود نگاه جنسیتی داشته باشد. آزاده دواچی پژوهشگر و فعال حوزه زنان با تأکید در این باره می گوید: « فرد مجرم به تناسب آموزش که از جامعه و سنت گرفته به خود این اجازه را می دهد که جنس مخالف خود در محیط کار را با نگاهی جنسیتی ببیند. منتها این نوع خشونت را بر آمده از تقویت گفتمانهای مرد سالارانه، باورها و تعاریف سنتی در خصوص زنان، تقویت نگاه جنسیتی و تبعیض جنسیتی از سوی نهادهای جامعه و سنت می دانند».
بخشی از همین مشکل را نیز می توان در« بحران رابطه » جستجو کرد. اینکه بسیاری در تعیین یک رابطه مطلوب درمانده اند و رفع این بحران در حیطه روانشناسی میتواند در درمان این معضل بی تأثیر نباشد. یکی دیگر از عوامل، نوع نگاه جامعه به قربانی است. نگاهی که با تأسی از همان فرهنگ مرد سالارانه از فرد خاطی به عنوان یک مرد سلب مسئولیت نموده و در مقام دفاع از وی، زن را نه تنها قربانی بلکه حتی مقصر اصلی می پندارد. این در حالیست که هر پدیده ای معلول علتی است که گاه نادیده گرفته می شود.
چنین قضاوت و برخوردی در جوامع مرد سالار بیشتر قربانیان را به سکوت وا میدارد، ترس از آبرو و نگاههای سرزنش آمیز اطرافیان و.....زنان را در چنین شرایط و تنگنایی قرار می دهد که دم نزدن را ترجیح می دهند.
عمده گونههای آزار جنسی به شرح ذیل است:
- تحقیر زنان و توهین به آنها از طریق واگذاری کارهای حاشیهای و پست به آنان؛
- تحقیر زنان از طریق پرداخت حقوق و مزایای کمتر به آنها در مقایسه با مردان؛
- آزارها و خشونتهای جنسی مردانِ همکار؛
- ضرب و شتم و قتل زنان به دستِ مردانِ همکار.از عمده عوامل بروز آزار جنسی در محیط کار نابرابری قدرت و مناسبات است که میتواند مجرم را در موقعیتی قرار دهد که قادر به تهدید قربانی برای از دست دادن فرصت شغلی و یا تشویق به ارتقا شغلی یا پاداش باشد. بدین ترتیب میتوان زنانی با رتبه شغلی و سطح تحصیلات نازل تر را که با آپشن های محدودتر انتخاب شغل روبرو هستند، آسیب پذیرتر دانست. نکته دیگر در این رابطه اینست که این نابرابری قدرت در ساختار اداری هرم وار نقش پررنگ تری را ایفا میکند. به این ترتیب که برخی زنان برای محقق شدن مطالباتی که در چنین سیستمی از آنها دریغ شده است، راهکارهایی برای رسیدن به وضعیت مطلوب برمی گزینند که منجر به بروز آزار جنسی میشود. در واقع با نگاهی عمیق تر میتوان این زنان را که برای احقاق حقوق سلب شده شان، بهای این چنینی می پردازند به نوعی قربانی بی عدالتی و تبعیض به شمار آورد .از دیگر عوامل موثر بر این پدیده احتماعی میتوان به مردسالاری و نابرابری جنسیتی نهادینه شده در باور و نگرش جامعه اشاره کرد. در واقع این باورهای غلط فرهنگ مرد سالارانه است که به مرد اجازه میدهد در هر موقعیتی به همکار زن خود نگاه جنیسیتی داشته باشد. فرد مجرم به تناسب آموزشی که از جامعه و سنت گرفته به خود این اجازه را میدهد که جنس مخالف خود در محیط کار را با نگاه جنیسیتی ببیند. این نوع از خشونت برآمده از تقویت گفتمان های مردسالارانه ، باورها و تعاریف سنتی در خصوص زنان، تقویت نگاه جنسیتی و تبعیض جنسیتی از سوی نهادهای جامعه و سنت است. کاستی های برخورد با آزار جنسی زنان در محیط کار به مواردی فرهنگی نیز برمیگردد. فرهنگی از این جهت که وقتی زنی برای طرح شکایت قدم بگذارد، اولاٌدر نگاه جامعه متهم است نه شاکی. مهمتر اینکه مردانه بودن فضای دادرسی و مسیر پیگیری شکایت است که گاه زن را از ادامه راه باز میدارد. به همین منظور شاید وجود محل هایی در دفاتر و شرکتها برای رسیدگی به این موارد بتواند موثر باشد. اینکه اگر زنی مورد آزار و اذیت قرار گرفت، در همان محل کار خود به آن دفتر مراجعه کند و صد البته که این مستلزم آنست که دفتر مربوطه کاملاٌ بی طرفانه با قاطعیت موضوع را پیگیری کند تا مجرم به جزای خود برسد. البته، تبعیض جنسی میتواند به طرق مختلفی خود را از تفاسیر حقوقی در امان نگاه دارد. به لحاظ تاریخی، فرد باید هدف تبعیض جنسی قرار بگیرد تا چنین عملی رخ دهد. امروزه، دادگاهها گسترده تبعیض را به افرادی که در ورای یک هدف قرار دارند، تعمیم دادهاند مانند افرادی که شاهد رخ دادن عمل تبعیض جنسی هستند یا درباره آن شنیدهاند. سازمانها به لحاظ حقوقی مسئول تمامی کارکنانی هستند که به دلیل تبعیض جنسی در محیط کارشان، احساس راحتی و آسایش نمیکنند. برای سازمانها هیچ مشوقی بالاتر از ریشهکنی تبعیض جنسی نیست. تبعیض جنسی که اساساٌ از آزار جنسی در محیط کاری عبارت است از روابط جنسی ناخوشایند اعم از برخوردهای کلامی یا فیزیکی که علی رغم وجود زمینه های مشروع، موجب ارتقای شغلی یا تهدید برای از دست دادن شغل زنان میشود .طبق این تعریف علیرغم تصور عموم، که آزار جنسی را تنها به آزار فیزیکی محدود می دانند، این معضل طیف گسترده ای از رفتارهای کلامی و غیرکلامی را نیز شامل میشود. این مقوله بدنبال حضور و مشارکت زنان در محیط های کار بیرون از خانه و قرار گرفتن در کنار همکاران مرد، شکل گرفته که کم و بیش در تمام جوامع رخ میدهد. اما مصداق های آزار جنسی در هر جامعه ای بنابر توجه آن جامعه به این مسئله متغیر است بطوریکه در کشورهای پیشرفته، کم اهمیت ترین حرکات مرد در محیط کار، مصداق آزار جنسی محسوب میشود. در ایران متاسفانه کمتر به برسی علل و ریشه این مسئله و تبعات آن پرداخته شده است و از آمار و میزان و نحوه آزار جنسی در محیط کار اطلاع چندانی در دست نیست. یکی از دلایل این امر تابو بودن مسائل جنسی برای طرح در حوزه عمومی است که این واقعیت را با ننگِ زشت بودن، مخفی نگه میدارد و این خود به ترویج هرچه بیشتر آن می انجامد. چرا که تا این معضل در حوزه عمومی مطرح نشود، نحوه برخورد با آن، فرهنگ سازی و حتی کم و کاستی های قوانین برخورد با مجرمان در این حیطه نمایان نمی شود.
منابع ومآخذ:
1-کتب:
1. قرآن کریم.
2. آبوت، پاملا، والاس، کلر، ترجمه نجم عراقی، منیژه، جامعه شناسی زنان، نشر نی، سال 1380.
3. آرتیدار، طیبه، قوانین و مقررات زنان و خانواده سوره مهر، چاپ اول، سال 1386.
4. امیر ارجمند، اردشیر، مجموعه اسناد بین المللی حقوق بشر، جلد دوم، تهران، انتشارات دانشگاه شهید بهشتی، سال 1381.
5. حجتی اشرفی، غلامرضا،مجموعه کامل قوانین و مقررات جزایی، کتابخانه گنج دانش، بی تا.
6. خانی، دکتر فضیله، جنسیت و توسعه، انتشارات پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی، چاپ اول زمستان 1385.
7. خمینی، روح الله، تحریر الوسیله، جلد دوم، قم، موسسه نشر اسلامی التابعه اجماعه المدرسین، 1404ق.
8 . خویی، ابولقاسم، مبانی تکلمه المنهاج ( کتاب القصاص )، جلد دوم، نجف، 1975م.
9. دواتگر، مرجان، « زنان، آفرینش، معنویت، عقل » کتاب نقد.
10. رایجیان اصلی، مهرداد، بزه دیده شناسی حمایتی، نشر دادگستر، سال 1384.
11. شایان، علی، عدالت برای بزه دیدگان، چاپ اول ، نشر سلسبیل، سال 1384.
12. شفیعی سروستانی، ابراهیم و دیگران، قانون دیات و مقتضیات زمان، مرکز تحقیقات استراتژیک ریاست جمهوری، مرداد 1376.
13. (عدالت برای بزه دیدگان در زمینه بکار گیری اعلامیه اصول بنیادی عدالت برای بزه دیدگان و قربانیان سوء استفاده از قدرت) ترجمه علی شایان، اداره کنترل مواد مخدر و پیشگیری از جرم سازمان ملل متحد، انتشارات سلسبیل، سال 1384.
14. فتاح، عزت، از سیاست مبارزه با بزهکاری تا سیاست دفاع از بزه دیده، سال 1389.
15. فیلیزولا، ژینا، لپز، ژرار، بزه دیده و بزه دیده شناسی، ترجمه کرد علیوند، روح الدین، محمدی، احمد، انتشارات مجد، تهران، 1379.
16. قانون آئین دادرسی کیفری.
17. قانون اساسی.
18. قانون مجازات اسلامی.
19. قربانیان، ناصر و همکاران، باز پژوهی حقوق زن، جلد اول، نشر روز نو، سال 1384.
20. کار، مهر انگیز، پژوهشی درباره ی خشونت علیه زنان در ایران، انتشارات روشنگران و مطالعات زنان، چاپ چهارم، سال1387
21. کیت، فینگز، زنان و تبعیض، ترجمه اسفندیار زند پور و به دخت قال امیری، نشر گل آذین، چاپ دوم 1385.
22. گلدوزیان، دکتر ایرج، حقوق جزای اختصاصی، انتشارات دانشگاه تهران، چاپ هشتم، پاییز 1380.
23. محمدی اصل، عباس، جنسیت و خشونت، نشر گل آذین، سال 1388.
24. معتمدی مهر، مهدی، حمایت از زنان در برابر خشونت، سیاست جنایی انگلستان، انتشارات زیتون، سال 1380.
25. معظمی، شهلا، فرار دختران چرا؟، نشر گرایش، سال 1384.
26. ممتاز، فریده، انحرافات اجتماعی، شرکت سهامی انتظار، تهران 1381
27. مولاوردی، شهیندخت، کالبد شناسی خشونت علیه زنان، نشر حقوقدان، چاپ نخست 1385.
28. مهرا، نسرین، زن و حقوق کیفری، انجمن ایرانی حقوق جزا، چاپ سپهر نوین، انتشارات سلسبیل، سال 1384.
29. نصیری سواد کوهی، فتوت، زن و حقوق انسانی، انتشارات برگ زیتون، سال 1380.
30. نوایی نژاد، شکوه، روانشناسی زن، نشر بانو، 1378.
31. ولش، پاتریشیا: روانشناسی اینترنت، ترجمه اوحدی، بهنام، نشر نقش خورشید، تهران، سال 1386.
32. ولیدی، محمد صالح، حقوق جزای اختصاصی و جرایم علیه اشخاص، جلد دوم، چاپ سوم، انتشارات امیر کبیر، سال 1374.
2-مقالات
32. آقا بابایی، مجید، ( برده داری نوین )، روزنامه ایران، 25/5/1384.
33. اسدی، لیلا سادات، مهار خشونت های خانگی از قانون تا اخلاق، فصلنامه کتاب قانون، شماره 23، سال ششم، بهار 1382.
34. حسنی، محمد، کنکاشی پیرامون فساد از منظر فقه، فصلنامه کتاب زنان، شماره 18،زمستان1381.
35. حسینی، ابراهیم، فلسفه تفاوتهای زن و مرد با تأکید بر موضوع دیه، مجموعه مقالات و همایش بررسی وضعیت حقوق زنان در نظام حقوقی ایران، 17 اسفند 1382، بابلسر، انتشارات دانشگاه مازندران.
36. دلداری، علی، ( قاچاق زنان یا بردگی مدرن )روزنامه صدای عدالت، 27/5/1384.
37. رمضان نرگسی، رضا، ( قاچاق زنان در فقدان بایدها و نبایدها )، فصلنامه کتاب قانون، شماره 19، بهار 1382.
38. روزنامه اعتماد، 23/11/1384.
39. روزنامه جام جم، 22/5/1382.
40. روزنامه همشهری، 9/7/1389.
41. رهامی، محسن، تقریرات حقوق جزایی اختصاصی (جرایم علیه تمامیت معنوی)، دانشکده حقوق دانشگاه تهران، سال80-1379.
42. زیبایی نژاد، محمد رضا، سلسله کتابهای آموزشی، دفتر تحقیقات و مطالعات زنان، بی تا.
43. زینالی، حمزه، اثرات فقدان حمایت کیفری مناسب از زنان بزه دیده، فصلنامه علمی پژوهشی رفاه اجتماعی، دانشگاه علوم بهزیستی و توان بخشی، شماره 13، سال 1382.
44. سروش روزنامه رسمی کشور، 1377.
45. شهری، غلامرضا، جهرمی، ستود، نظریه مشورتی شماره 1532/7 مورخ 13/7/1368.
46. شهیدی، هنگامه، دوشنبه 7 فروردین 1385، توسط گوفاری ه وال.
47. شیری، عباس، رفتار کرامت مدار با بزه دیده اعطای اختیار در مرحله تحقیق و تعقیب، مجموعه مقالات تازه های علوم جنایی، نشر میزان، چاپ اول، 1388.
48. صفاری، علی، تأملی بر بزه دیدگی و انواع آن، مجله تحقیقات حقوقی، شماره 38، بی تا، تهران، انتشارات دانشگاه شهید بهشتی.
49. صفاری، علی، حمایت از بزه دیده و نهادهای مردمی، مجله تحقیقات حقوق، دانشکده حقوق دانشگاه شهید بهشتی، شماره 40، زمستان 1383.
50. عارفی، مرضیه، بررسی توصیفی خشونت علیه زنان در ارومیه مطالعات زنان، سال اول، شماره 2، سال 1382.
51. عبادی، شیرین، زنان و قوانین خشن، مجله فرهنگی و توسعه، شماره 32، سال 1376.
52. غفاری فر، حسن، ( واکاوی آسیب های فرهنگی علیه زنان )، فصلنامه کتاب زنان، شماره 22، سال ششم، سال 1382.
53. فلاح سلوکلایی، محمد، تفاوت زن و مرد در قصاص، مجموعه مقالات همایش بررسی وضعیت حقوق زنان در نظام حقوقی ایران، 17 اسفند 1382، بابلسر، انتشارات دانشگاه مازندران.
54. کافی، میر موسوی، خشونت خانگی، عوارض روانی و روشهای پیشگیری از آن، مجموعه مقالات همایش امنیت اجتماعی و راهکارهای توسعه، مازندران، بابل، بهمن 1381.
55. مجله حقوقی و قضایی دادگستری، شماره 11، بی تا، ص 96.
56. مجله زنان، شماره 111.
57. مجله علمی پزشکی قانونی کشور، شماره 19، سال ششم، ص 68.
58. مهر پور، حسین، بررسی تفاوت و اجرای حکم قصاص در زن و مرد، فصلنامه علمی-پژوهشی نامه مفید، سال چهارم، شماره 3، تابستان 1375.
59. نجفی ابرند آبادی، علی حسین، تقریرات درس جرم شناسی ( بزهکاری زنان و روسپیگری ) دانشگاه امام صادق ( ع ) نیم سال تحصیلی 84-1383.
60. نشریه داخلی قوه قضائیه ( ماوی )، شماره 876 ،11/3/1382.
61. نشریه صدای صداقت، 30/4/1381.
62. نظریه مشورتی مورخ 19/3/1343 کمیسیون آئین دادرسی کیفری اداره حقوقی، هفته نامه دادگستری، شماره 8 .
3- پایان نامه ها :
63. بیگی، جمال، پایان نامه کارشناسی ارشد حقوق جزا و جرم شناسی (حمایت ویژه از بزه دیدگی اطفال در حقوق ایران)، دانشگاه علوم اسلامی رضوی، سال 1381.
64. جعفری، مجتبی، پایانامه کارشناسی ارشد حقوق جزا و جرم شناسی (جایگاه جنسیت در حقوق کیفری ایران)، به راهنمایی دکتر جعفر کوشا، دانشکده علوم انسانی دانشگاه تربیت مدرس، سال 1380.
65. رمضانی مهر، محبوبه، زنان بزه دیده در فرایند کیفری، پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشگاه دامغان، سال 1386.
66. صادقی، محمد هادی، گرایش کیفری سیاست جنایی اسلام، پایان نامه دکتری حقوق جزا و جرم شناسی، دانشگاه تربیت مدرس، تابستان 1373.
67. عبدی، آذر، پایان نامه کارشناسی ارشد حقوق جزا و جرم شناسی (حمایت کیفری از حقوق زنان در ایران و اسناد بین المللی)، دانشگاه مجتمع عالی قم، به راهنمایی دکتر جعفر کوشا، سال 1380.
68. فلاحی، آذر، پایان نامه کارشناسی ارشد حقوق جزا و جرم شناسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد دامغان (بررسی تطبیقی حمایت کیفری از زنان بزه دیده در حقوق جزای ماهوی ایران و اسناد بین المللی)، زمستان 1386.
69. مانی، مهوش، پایان نامه کارشناسی ارشد و روانشناسی عمومی (بررسی ویژگی های روان شناختی مرتکبین خشونت خانوادگی)، داتشگاه الزهرا، سال 1381.
4- منابع اینترنتی:
فریبا علاسوند (سند پکن نقطه عطفی برای زنان).حقوق ایران 70. http//www.iran law
5-منابع انگلیسی:
71. jones,Stephen;understandinq violent crime,clarehdon press ,Buckingham,2000,p.3.
6. اسناد بین المللی:
72. اداره کنترل مواد مخدر و پیشگیری از جرم سازمان ملل متحد (unopccp) مرکز بین المللی پیشگیری از جرم.
73. اعلامیه رفع خشونت علیه زنان، 20 سپتامبر 1993.