تحقیق خلاصه فصل چهارم کتاب اصول و مفاهیم برنامه ریزی درسی دکتر فتحی

تحقیق خلاصه فصل چهارم کتاب اصول و مفاهیم برنامه ریزی درسی دکتر فتحی (docx) 3 صفحه


دسته بندی : تحقیق

نوع فایل : Word (.docx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحات: 3 صفحه

قسمتی از متن Word (.docx) :

از کتاب اصول ومفاهیم برنامه ریزی درسی تالیف دکتر کوروش فتحی خلاصه فصل چهارم اساسا الگوی برنامه ریزی درسی را می توان در سه گروه قرار داد:  1-الگوی فنی     2-الگوی غیر فنی  3- الگوی میانه یا حد وسط  ویژگیهای الگوی فنی :    1- تصمیم گیری در خصوص تدوین و اجرای برنامه های درسی بر عهده متخصصان است. 2-   معلمان بدون دخل و تصرف برنامه را اجرا می کنند. 3-    فرایند برنامه ریزی درسی خطی , عینی و تجویزی است. 4-   یادگیری مطلوب به عنوان هدف لحاظ می گردد و آموزش و پرورش به عنوان یک نظام تولید در نظر گرفته می شود.  مهمترین الگوهای فنی برنامه ریزی درسی عبارتند از : 1-الگوی تایلر   2- الگوی تابا    3- الگوی جانسون   4- الگوی بوشامب   5- الگوی شین  6- الگوی هانکینز  1-الگوی تایلر: او نظرلت خود را با چهار پرسش اصلی مشخص کرد : الف ) مدارس باید در دست یابی به چه  هدفهایی اقدام کنند ؟ ب ) چگونه می توان تجربه های یادگیری مناسب را برای نیل به این هدفها , انتخاب کرد ؟ پ ) چگونه می توان تجربه های یادگیری را برای آموزش سازمان داد ؟ ت ) چگونه می توان تجارب یادگیری را ارزیابی کرد ؟ منابع مورد توجه در الگوی تایلر به قرار زیر است : 1-  بررسی نیازهای دانش آموزان از طریق مشاهده , مصاحبه , پرسشنامه , آزمون ها , بررسی پرونده , بررسی نظرات متخصصان روانشناسی , جامعه شناسی و تعلیم و تربیت 2-  بررسی نیازها ی جامعه ( ابعاد مختلف جامعه مثل بهداشت , خانواده , تفریحات , حرفه و پیشه , امور مدنی , دین , معرفت و ... )از طریق مشاهده , مصاحبه , پرسشنامه , بررسی اسناد و مدارک , تکنیک های نیازسنجی 3-  تعیین و انتخاب دانش معاصر ( موضوع درسی ) از طریق بررسی ساختار رشته درسی و بررسی نظرات متخصصان هر موضوع درسی تایلر بر این باور است که برای تصمیم گیری پیراموناهداف آموزشی  بایستی از طریق مطالعات نظام دار درباره ی فراگیران , زندگی اجتماعی و تحلیل کارشناسان درباره ی موضوعات درسی این اهداف جمع آوری شوند سپس این سه منبع اهداف از صافی فلسفه آموزش و پرورش و روانشناسی یادگیری می گذرد و اهداف آموزش ترسیم می شود.  ۲-الگوی تابا :هیلدا تابا الگوی چهار مرحله ای تایلر را تبدیل به الگوی هفت مرحله ای نمود . تابا معتقد بود که معلمان به عنوان مجریان برنامه درسی باید در ایجاد و تدارک آن شرکت نمایند.  او طرح خود را در هفت مرحلع بیان کرد : 1-شناخت نیازها  2-صورتبندی اهداف 3- انتخاب محتوا 4- سازماندهی محتوا  5 – انتخاب تجارب یادگیری  6- سازماندهی تجارب یادگیری 7-تعیین آنچه که باید مورد ارزشیابی قرار گیرد ۳- الگوی جانسون: به موجب الگوی جانسون برنامه درسی به عنوان نتایج یادگیری مورد انتظار , محصول نظام برنامه درسی است , ولی درون داد نظام آموزشی نیز محسوب می گردد. از نظر وی نظام برنامه درسی و نظام آموزش به طور نظامدار به یکدیگر مربوطند. ۴- الگوی بوشامب : او از واژه مهندسی برنامه درسی " که در بر گیرنده فرایند های تدوین , اجرا و ارزشیابی از برنامه درسی است , استفاده می کند. اگر چه بوشامب ارزشیابی از برنامه درسی را بخشی از نظام ارزشیابی کلی می داند , اجرای جنبه های ارزیابی از یک برنامه را عملا به عنوانبخشی از نظام برنامه درسی تلقی می کند. ۵-الگوی شین : او برنامه درسی را یک پیوستار , یعنی جریانی متصل و لاینقطع از تجاربی که یادگیرنده در تماس با مدرسه به دست می آورد تعریف می کند ۶- الگوی هانکینز : او الگویی نظامدار را معرفی می کند که در آن اجرای برنامه به عنوان یکی از زیر مجموعه های برنامه ریزی درسی مورد توجهاست . در این الگو برا ین نکته تاکید شده است که ابتدا باید برنامه تدوین شده به صورت آزمایشی اجرا شود و پس از تجدید نظر در سطح وسیع تر به اجرای برنامه درسی مبادرت گردد.  ویژگیهای الگوی غیر فنی : 1- برنامه درسی پیشاپیش تنظیم نشده , خطی نیست و تجویزی عمل نمی کند   2- به جای تاکید بر بازدهی تولید , بر یادگیرنده در طی فرایند تدریس و یادگیری تاکید دارند. 3-   این دیدگاه به شهود , فهم , بینش و آگاهی اهمیت می دهد.  4-   محتوا و مطالب موضوعی در فرایند اجرای برنامه درسی مشخص می شوند - 5 ما نمی توانیم یادگیری را به مراحل دقیق و یا حوزه هایی تقسیم نماییم و انتهای آموزش را مشخص نماییم.  6-    هنرمندی , نبوغ هنری , زیبا شناسی , ابتکار و ... وارد عرصه برنامه درسی می شود.  7-   بهجای ارائه اطلاعات به دانش آموزان , آنهابا موقعیت ها و مطالب جدید مواجه می شوند تا به درک تازه ای برسند.  8-  معنا در نتایج برنامه درسی از تعاملات میان افراد بدست می آید. 9-  این رویکرد اغلب هنگامی مورد استفاده قرار می گیرد که منبع اصلی محتوای برنامه درسی نیازها و علایق دانش آموزان باشد. نمونه های بارز این طرز تلقی در آثار اندیشمندانی نظیر مک دونالد یا گروه نظریه پردازانی که تحت تاثیر افکار دیویی تشکلی به نام " تعلیم و تربیت پیشرفت گرا " را پی ریزی کردند و برنامه درسی مبتنی بر موقعیت های پیش بینی نشده یا متصاعد شونده را مطرح می نمایند یافت می شود.به همین سان مدلی که توسط " شریر و هانتر " پیشنهاد شد نمونه بارزی از این برداشت است . مهم ترین صاحبنظران در این الگو افرادی مثل فریر , ایلیچ , اپل , پیتر مک لارن , نودینگ ؛ گرامت , پانیار , آیزنر و ...هستند.برای مثال پائلو فریر الگوی بانکداری آموزشی را در برنامه ریزی درسی مطرح کرده است.در این الگو بر روی شناخت مسائل جامعه تشکیل محافل فرهنگی در سطح جامعه , بحث و گفتگو درباره ی این مسائل  و عمل بر اساس فهم نقادانه مد نظر است.  الگوهای حد وسط :  1- الگوی طبیعت گرای واکر:  این الگو از سه عنصر ترکیب یافته است 1 ) سکوی برنامه درسی  2 ) طرح آن  3 ) شور و بررسی سکو عبارت از نظامی از باورها و ارزشها که برنامه ریز با خود به همراه می آورد و برنامه ریزی درسی را هدایت می کند.  شور و بررسی زمانی اتفاق می افتد که افراد و صاحبنظران درگیر در تدوین برنامه درسی در یک هم اندیشی شرکت می کنند و ضمن بیان باورها و ارزشها و آنچه به آن اعتقاد دارند در مورد مفاهیم و مضامین مختلف به شور و بررسی بپردازند و به تعیین چیزهایی که برای رسیدن به هدف مورد نیاز است اقدام نمایند و به تعیین شقوق مختلف عمل , نتایج آن , بررسی هزینه ها و نتایج دیگر و انتخاب بهترین شق برای عمل اقدام کنند. طرح عبارت است از مجموعه ای از ارتباطات موجود در بین مواد آموزشی مورد استفاده  2-الگوی مشورتی نوی : این الگو مشتمل بر مراحل ششگانه است:       1-      نشست و تبادل نظر عمومی 2-  برجسته سازی توافقات و عدم توافقات 3-  تشریح مواضع 4-   برجسته سازی تغییرات حاصله در موانع 5-   مذاکره در خصوص موارد توافق 6-   پذیرش یک طرح برنامه درسی که مورد قبول همه است و آن را اجرا خواهند کرد  3-الگوی طبیعت گرایانه گلارتورن: این الگو مشتمل بر 8 مرحله به شرح زیر می باشد: 1-    بررسی شقوق مختلف ( نقد و بررسی وضع موجود و آنچه واقعا در مدرسه ارائه می کند ) 2-     تعیین حدود و ثغور ( تعریف خود درس ,مخاطبان در یادگیری و فعالیتهای یادگیری , تعیین اینکه یک درس اجباری است یا اختیاری و دانش و اطلاعات بنیادی تشکیل دهنده آن کدام است) 3-        تشکیل و ایجاد یک ائتلاف ( باورها و اعتقادات همه افراد درگیر ذر برنامه ریزی روشن می گردد) 4-  ایجاد مبنای دانش ( این مرحله شامل دانش مربوط به موضوع درسی یا محتوا و جمع آوری اطلاعات درباره ی دانش آموزان و معلمان ) 5- سازماندهی برنامه درسی ( تعیین ماهیت و تعداد مواد برنامه درسی , هدفها ی هر واحد و چگونگی ارتباط عمودی و توالی بین آنها) 6-        طراحی تجربیات یادگیری مناسب 7-  طراحی نحوه ارزشیابی از برنامه درسی ( این الگو بر روش های مختلف و متنوع ارزشیابی تاکید دارد) 8-     تدوین سناریوهای یادگیری ( مولفه هایی چون هدف های هر بخش و واحد از برنامه درسی , تعداد دروس پیشنهادی , فهرستی از تجربیات یادگیری پیشنهادی و نیز مواد آموزشی کمکی گنجانده می شود.) [ یکشنبه بیست و نهم اردیبهشت 1392 ] [ 23:33 ] [ احمد فولادی ]

نظرات کاربران

نظرتان را ارسال کنید

captcha

فایل های دیگر این دسته