تحقیق سازمانهاي يادگيرنده (docx) 12 صفحه
دسته بندی : تحقیق
نوع فایل : Word (.docx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحات: 12 صفحه
قسمتی از متن Word (.docx) :
سازمانهاي يادگيرنده
ايجاد يک سازمان يادگيرنده:
امروزه مفهوم جديدي که با پيچيده شدن سازمانها توجه زيادي را به خود جلب کرده است، مفهوم سازمان يادگيرنده است. سازمان هايي که در آن افراد در مقابل تغييرات، برخلاف سازمانهاي سنتي مقاومت نشان نميدهند بلکه همواره سعي دارند در حال تغيير و تحول باشند و محيط را با خود سازگار و همراه کنند.
سازمان هايي که يکي از موارد مهم آن يادگيرنده است آن گونه يادگيري که در آن رفتار و نگرشهاي افراد تغيير مييابند و افراد شکل جديد انديشيدن را ميآموزند و ياد ميگيرند که چگونه با هم ياد بگيرند، چگونه ايدهها و نظرات و تصورات ذهني را به هم نزديک کنند. بنابراين سازمان يادگيرنده سازماني است که ميآموزد تغيير کند و متحول شود.
سازمان ياد گيرنده :
در عصر تحول و پيشرفت، سازمان هايي ميتوانند باقي بمانند که به صورت سازمان هايي پويا در آمده باشند. دنياي امروز ديگر نميتواند منتظر بماند که سازمانهاي بوروکراتيک و سنتي بارو بنه بردارند و عصاکشان خود را برسانند.
آنچه که در دنياي متحول امروزي مطرح است بحث سازمانهاي يادگيرنده است. سازمان يادگيرنده يک سازمان سيال و پوياست. سازماني که با محيط خود يک تعامل ناپايدار دارد و هر لحظه از زمان به يک تعادل ميرسد داراي يک منحني عمر با چندين نقطه عطف صعودي است که هيچ گاه افول ندارد. پس سازمان يادگيرنده يک منحني است باسير صعودي.
سازمان يادگيرنده سازماني است که : در آن افراد به طور مستمر تواناييهاي خود را افزايش ميدهند تا به نتايجي که مدنظر است دست يابند. در آن تفکر، بحثهاي جمعي ، کشف نظريات و افکار نو تشويق ميشوند.
ظرفيتهاي لازم براي يادگيري و انطباق پذيري و تغيير در آن وجود دارد.
گرچه سازمان از افراد تشکيل شده اما فرد وقتي که وارد اين سازمان ميشود، جزيي از کل شده و در آن ادغام ميشود.
در مقابل تغييرات مقاومت نشان نميدهند.برخلاف سازمانهاي سنتي که افراد در مقابل هر تغيير واکنش منفي دارند در مقابل تغيير مقاومت ندارند.
همواره سعي دارد در حال تغيير و تحول باشد و در عين حال به عامل سرعت هم توجه دارد، زيرا اين سرعت تغييرات است که باعث واکنش ميشود و تغيير تدريجي به عنوان يک عامل تهديد کننده به حساب نميآيد.
با محيط سازگار نميشوند بلکه همواره محيط را با خود سازگار و همراه ميکنند.
افراد ميآموزند که چگونه با هم ياد بگيرند، چگونه ايدهها و نظرات و تصورات ذهني خود را به هم نزديک کنند و اينکه در مقابل تصميماتي که در جمع گرفته ميشوند، انعطاف پذيري داشته باشند. افراد به خوبي انتقاد پذيرند و اجازه ميدهند که درباره عقايد و نظراتشان بحث شود و به نقد کشيده شود.
ايجاد سازمانهاي يادگيرنده :
دورنماي تمام سازمانهاي يادگيرنده رسيدن به موفقيت مطلوب و ايدهآل است بنابراين براي چنين سازمان هايي موارد زير ضروري است.
1. شناخت هدف
اولين گام در راه ايجاد سازمان يادگيرنده شناخت هدف است چون هر گونه اقدام عملي قبل از شناخت هدف منجر به شکست خواهد شد.
از ويژگيهاي مهم هدف آن است که افراد بخشهاي مختلف سازمان در تعيين آن دخالت داشته باشند و اهداف خود و سازمان را يکي بدانند، پس هر چه درجه مشارکت افراد در هدف گذاري بيشتر باشد بر ميزان وفادراي آنها نسبت به سازمان و در نتيجه بر تلاش آنها تاثير مثبت خواهد داشت.
بنابراين ميتوان نتيجه گرفت که هدف واقعي هدفي است که تماميکارکنان سازمان خواهان به دست آوردن آن باشند.
2. وجود رهبران انديشمند
وجود رهبران انديشمند در سازمان يادگيرنده از آن جهت اهميت دارد که بدون يک رهبر متعهد به يادگيري، سازمان هرگز موفق نخواهد بود. در سازمانهاي يادگيرنده براي دستيابي به آنچه که مورد توافق همگان است به رهبري خردمند و تحول آفرين نياز است.
مدير براي اينکه سازمان خود را به عنوان يک سازمان يادگيرنده در آورد بايد به اقدامات زير دست بزند:
الف: تدوين استراتژي :
مدير بايد به صورت آشکار تعهد خود را به ايجاد تغيير، نوآوري و اصلاحات دائمياعلام کند.
ب: طرح ريزي مجدد ساختار سازماني :
مديريت از طريق گفتار وکردار (استراتژي و رفتار) آهنگ حرکت فرهنگ سازمان را تعيين ميکند.
مدير بايد خطر پذيري داشته و حتي در هنگام شکست نيز ثابت قدم بماند و مسئوليتپذير باشد.
وجود رهبري انديشمند سبب به وجود آمدن سازمان يادگيرنده ميشود. رهبري که سازمان را درک مينمايد، به اعضا کمک ميکند تا به موفقيت دست يابند، خود را وقف سازمان ميکند و تصويري مطلوب از آينده براي سازمان ارائه ميدهد.
3. وجود کارکنان يادگيرنده و خلاق:
شرط لازم سازمانهاي يادگيرنده، کارکنان و مديران يادگيرنده است. در سازمانهاي يادگيرنده افراد بايد به تواناييهاي خود وقوف کامل داشته باشند و آنها را توسعه و بهبود بخشند. در همه انسانها نيروي خلاقيت شگفت آوري وجود دارد که اگر بتوانيم آنها را شناسايي و رشد دهيم سازمان از اين نيروها بهره بسياري خواهد برد.
انسان يادگيرنده خلاق، روح سازمان يادگيرنده است. آنها محيط متحول را ميشناسند و از تغييرات مستمر آن به نفع اهداف سازمان بهره ميگيرند.
4. تفويض اختيار به کارکنان و آموزش آن ها:
در سازمان ياد گيرنده اختيارات به ميزان زيادي به افراد واگذار و به آنها احترام گذاشته ميشود.
اين سازمانها در زمينه آموزش، سرمايه گذاري سنگين انجام ميدهند . آموزش کارکنان براي درک نوع فعاليتها و تفويض اختيار به آنها جهت تصميم گيري باعث ميشود که افراد سازمان احساس نوعي مالکيت بکنند و از کارکردن در سازمان برخود ببالند. سازمان يادگيرنده موجب ميشود که مسئوليت فرد در برابر سازمان افزايش يابد و از نظر عواطف و احساسات در وضعي قرار گيرد که جهت تامين هدفهاي مورد نظر از هيچ کوششي فروگذار نکرده و با هر مشکلي دست و پنجه نرم کند.
5. مشارکت کامل در اطلاعات:
دادههاي رسميدرباره بودجه، سود و هزينهها در اختيار همه افراد قرار ميگيرد. هر شخص آزادي عمل دارد تا با ساير افراد در درون سازمان اطلاعاتي را رد و بدل کند. مديران بر اين باورند که رد وبدل کردن اطلاعات به ميزان بسيار زياد بهتر از آن است که به ميزان بسيار اندک رد و بدل شود.
کارکنان ميتوانند با توجه به نيازهاي خود اطلاعاتي را که ميخواهند بگيرند.
روزگاري که مديران دادهها را جمع آوري ميکردند تا به وسيله آن تصميماتي بگيرند به سر آمده است و امروز، روز حاکميت سازمان يادگيرنده است.
6. برخورداري از يک الگوي پوينده:
سازمان يادگيرنده بايد به سازو کارهايي مجهز باشد تا الگوهاي ذهني خود را نسبت به مسايل شناسايي کرده و آنها را دائما مورد ارزيابي و سنجش قرار دهد.يکي از دلايل شکست سازمانها عدم سازگاري الگوي ذهني آنها با واقعيات محيطي است.
الگوي ذهني سازمان، نحوه نگرش و جهان بيني سازمان رانشان ميدهد. براي سازمانها هيچ چيز خطرناک تر از الگوي ذهني خشک و غير قابل انعطاف نيست که باعث شوند، افراد دنياي پيرامون خود را از ياد ببرند.
7. به کارگيري علم و تجربه:
سازمان يادگيرنده ترکيبي از علم و تجربه را مورد استفاده قرار ميدهد تا به کمک اين دو تصميمهاي بهتري بگيرد، زيرا استفاده از دانش در تصميمگيريهاي سازماني، سرعت ودقت بيشتر و هزينههاي کمتري را به سازمان ارزاني ميدارد و به کارگيري تجربه ها، تصميمات اتخاذ شده را واقع بينانه و هماهنگ با محيطهاي موثر بر سازمان ميکند.
نتيجه گيري:
در جهان متغير و متحول امروزي اگر سازمانها بخواهند به اطلاعاتي که از قبل داشته اند بسنده کنند پايدار نخواهند ماند. کليد حل مشکلات سازمان ها، يادگيري است.
سازمان هايي موفق هستند که سريعتر از ديگران يادگيرند و حرکت کنند. امروزه جهاني شدن امور، انتظارات زياد ارباب رجوع، فشارهاي رقابتي و مانند اينها علائميهستند که يادگيري را ضروري ميکنند.
قاسم نژاد وحيد، ماهنامه سپه، سال ششم/ شماره 65، آذر 1384، ص 23 و 23
در نهايت ميتوان گفت که ايجاد و استقرار مدرسه يا سازمان يادگيرنده،نيازمند رهبري منسجم ودرک آن در همه سطوح و اجزاي سازمان آموزش و پرورش و گسترش منطقي ديد و آرزوهاي افراد و نيز پرورش مهارتهاي ادراکي، فني وانساني آنهاست.
سازمان يادگيرنده و تعريف آن:
يادگيري سازماني فرايندي است که با کسب دانش و بهبود عملکرد در طول زمان رخ ميدهد. به طور کلي ميتوان سازمان يادگيرنده را سازماني دانست که در ايجاد، کسب، و انتقال دانش مهارت داشته ودر تغيير واصلاح رفتارهايش به کمک آگاهيهاي جديد مکتسبه عمل ميکنند.
دراين تعريف از سازمان يادگيرنده ،ايجاد و خلق دانش به تنهايي براي آنکه سازماني يادگيرنده قلمداد شود کافي نيست بلکه بايد بتواند آن دانش را در رفتارها و عملکردهايش به کار گرفته و بهبود و اصلاح فعاليتهايش را به کمک آنها ميسر سازد.
ويژگيهاي سازمانهاي يادگيرنده از نظر دکتر الواني:
سازمان يادگيرنده، درد و عشق آموختن دارد.
سازمان يادگيرنده با مشکلات مانوس و خو گر نميشود.
سازمان يادگيرنده کارکناني يادگيرنده و خلاق دارد.
سازمان يادگيرنده از الگوي ذهني پويندهاي برخوردار است.
سازمان يادگيرنده تجربه و علم را به کار ميگيرد.
سازمان يادگيرنده علت مشکلات را در خود جستجو ميکند.
سازمان يادگيرنده يادگيري گروهي راتسهيل و ترغيب ميکند.
سازمان يادگيرنده تلفيق کننده اهداف فردي و سازماني است.
(الواني، مهدي. مديريت عمومي. ص 328)
مدرسه يادگيرنده :
مدرسه يادگيرنده، به نوعي توسعه مفاهيم عموميمديريتي در زمينه مديريت آموزشي تلقي ميشود.
آموزش و پرورش نقش و اهميت انکار ناپذيري درتوسعه يا به اصطلاح ساختن جوامع دارد . مدارس به منزله واحدهاي عملياتي رسمينظام آموزش وپرورش، نقش و جايگاه مهميدر تحقق اهداف آموزشي و نيل به آرمانهاي عاليه آموزش و پرورش ايفا ميکنند. بدين سبب، کيفيت نيروي انساني (بخصوص کادر رهبري و آموزشي) مدرسه، در مقام طراح و پردازنده فرآيندها و رويهها و برنده منابع وسازنده فعال نتايج و نيز ظرفيت يادگيري از همه پيامها و تجاربي که از بيرون و درون مدرسه به ما ميرسد، دوعامل اساسي براي تمهيد و تضمين ارتقاي کيفيت آموزشي و اثر بخشي مدرسه است.
بنابراين، به نظر ميرسد يادگيري فردي و سازماني بهترين راه شناخت عوامل ، شرايط، مقتضيات و کليت محيط دروني و بيروني مدرسه و اقدام اثربخش در جهت افزايش کيفيت و اثر بخشي مدرسه است.
مباني اساسي:
مفروضات زير بنايي مدل مدرسه يادگيرنده به شرح زير است.
1. نگريستن به مدرسه به مثابه يک نظام اجتماعي
اين مفروضه دو نکته مهم را مورد تاکيد قرار ميدهد: نخست تفکر سيستميدر باره مدرسه و دوم خاصيت انساني تمام عيار آن.
2. رويکرد آموزشي و بهسازي «کل سازمان» :
فرض اصلي اين رويکرد آن است که هر فردي، حتي اگر در بالاترين کيفيت ممکن باشد، باز هم ميتواند رشد کند.
3. انديشه هايي که ارتباط بين بهسازي منابع انساني و يادگيري سازماني و مديريت راهبردي و موفقيت سازماني
را مطرح ميسازند. نکته مهم اين انديشهها آن است که بهسازي و بهرهبرداي از شايستگيهاي اساسي، از طريق يادگيري فردي و سازماني عالم کليدي در نيل به مزيت رقابتي (ارتقاء دهنده) است.
تعريف و توصيف مدرسه يادگيرنده:
مدرسه يادگيرنده، مدرسهاي است که يادگيري همه اعضايش را، اعم از کادر مديريتي، آموزشي، اداري، و پشتيباني، شاگردان و والدين، تسهيل ميکند و خود را به طور مستمر دگرگون ميسازد.
مدرسه يادگيرنده مدرسه اي است که در آن ، افراد قابليتهاي خود را براي ايجاد نتايجي که اساساً مايل به تحقق آن هستند، به طور هدف دار،نظام دار و مستمر گسترش ميدهند؛ آنجا جايي است که الگوهاي جديد و گسترش يافته تفکر پرورانده ميشود؛ جايي است که آرزوهاي جمعي، آزاد و رها از سکون يا قالب خاصي است و سرانجام، جايي است که افراد ياددادن به يکديگر رادائما ياد ميگيرند، به آن عمل و آن را تجربه ميکنند.
يک مدرسه يادگيرنده، مدرسهاي است که در زمينه خلاقيت، دستيابي به دگرگون سازي دانش و تغيير رفتار براي انعکاس دانش و بينشهاي نو مهارت يافته است.
در مدارس يادگيرنده، افرا هميشه هوشيار ومراقب علائميهستند که نشان ميدهد آيا در مسير درستي براي نيل موفقيت آميز به اهداف تعيين شده خود قرار دارند يا خير؟
مدارس يادگيرنده ، به طور مستمر اقدامات خود را به تفصيل و با جزئيات کامل در پرتو کليت حاصل از ديدگاهي مشترک، که زمينه وضعيت مدرسه يادگيرنده نقش محوري ايفا ميکند، مورد بررسي وارزشيابي قرار ميدهند. در اين مدارس، براي يادگيري فردي و سازماني ارزش زيادي قائل اند.
اين گونه مدارس، استفاده کامل از پتانسيل افراد و گروهها براي يادگيري و سازگاري را در جهت تحقق و بازنگري اهداف، ضمن در نظر گرفتن آرزوهاي آنان مد نظر قرار ميدهند. در اين قبيل مدرسه ها، زمينهها و حوزههاي يادگيري به طور دائميشناسايي ميشود و مورد بازنگري قرار ميگيرد و حمايت ساختاري و پيش برندهاي براي ترغيب وتقويت يادگيري مستمر در آنها استقرار يافته است.
مدرسه يادگيرنده توجه ويژه اي به اجتماع دارد و با آن رابطهاي مستدل و منطقي برقرار ميکند.
ويژگيهاي مدرسه يادگيرنده :
ويژگيهاي اصلي يک مدرسه يادگيرنده به شرح زير است:
موقعيت خود را به مثابه کليتي در بطن کليت يا کليتهاي فراتر درک ميکند.
ارتقاي سطح کيفيت آموزشي و اثر بخشي را هدف خود قرار ميدهد.
راه کار يادگيري سازماني وبهسازي منابع انساني را کانون مشي کاري خود قرار ميدهد.
در اين حالت، تلاش ميشود فرهنگ وجو مدرسه به گونه اي پرداخته شود که اولا اهميت يادگيري فردي براي توسعه و بهسازي سازمان تشخيص داده شود و به يک باور سازماني تبديل گردد و ثانيا تمهيدات لازم براي ايجاد هدايت و تقويت يادگيري سازماني فراهم آيد، به گونه اي که سازمان، قابليت و انعطاف پذيري لازم را براي سازگاري فعال و فراکنشي با امواج مداوم تغيير و حتي ايجاد هدايت آگاهانه آنها داشته باشد. چنين فرهنگي، يادگيري را ميان همه کارکنان مدرسه، دانشآموزان، والدين و حتي ساير افراد ذيربط گسترش ميدهد.
يادگيري گروهي از طريق تعامل و بازخورد ، تشويق و ترغيب ميگردد وافزايش داده ميشود.
آزمايش تشويق و شکست نيز تا حد زيادي تحمل ميشود. در عين حال، تاکيد ميشود آزمايشي مجاز و مقبول است که بر پايه تفکر طرح ريزي شده و قابل دفاع باشد و آزمايش و خطا مراد نيست.
افراد (معلمان، کارکنان، دانشآموزان ، والدين و...) براي پذيرش مسئوليت، تشويق و ترغيب ميشوند ومسئوليتها در محيط حامي، به طريقي که به افراد اجازه بهبود و رشد کردن داده شود، به آنان تفويض ميگردد.
خلاقيت و نوآوري، ترغيب و تشويق ميشود و سيستميتعبيه شده است که در آن ، ضمن محفوظ ماندن نقش و سهم هر کس، انديشهها و طرحها خلاقانه نوآورانه در يک فرآيند تعاملي و گروهي پرورانده ميشوند و به مرحله اجرا ميرسد. بديهي است چنين حالتي، مستلزم ايجاد و تقويت جو اعتماد، احترام و همکاري متقابل و فراهم آوردن زمينه لازم براي بررسي و بيان آزادانه انديشهها و طرحهاي نوست.
خط مشي و عملکرد مشارکتي ترغيب و اعمال ميشود. اطلاع رساني و مبادله اطلاعات مناسب در حالتهاي درون مدرسهاي، بين مدرسهاي و فرا مدرسهاي.
کنترل سازنده: مقصد و خط مشي اصلي و اساسي کنترل در مدارس يادگيرنده، اصلاح، سازندگي و پيشرفت افراد و سازمان (مدرسه) است. بدين ترتيب، روشهاي کنترلي نيز در اين جهت انتخاب، طرح ريزي ، اجرا و ارزشيابي ميشوند.
وجود يک جو يادگيري ويژه و فرصت خودبهسازي براي همه.
بديهي است کليه اعضاي مدرسه، در اين امر سهيم و مسئولاند و مسئوليت نهايي آن بر عهده مدير مدرسه است.
ساختارها و ترتيبات تواناساز:
«ساختار سازماني، راه يا شيوه اي است که از طريق آن، فعاليتهاي سازماني تقسيم، سازمان دهي و هماهنگ ميشود.»
در مدرسه يادگيرنده، ساختارها و ترتيبات به گونه اي طرح ريزي و تعبيه شده است و ميشود که به ايجاد يک «محيط کار توانمند» منجر گردد. در چنين محيطي، «هر فرد نه تنها در قبال کار و وظيفه خود مسئول است، بلکه نسبت به کل سازمان احساس مالکيت دارد.»
گروه کار، صرفا به تقاضاها پاسخ نميدهند؛ بلکه مبتکر عمليات است. کارمند تابع نيست؛ بلکه تصميم گيرنده است . هر کس احساس ميکند که به طور مستمر، چيزي ياد ميگيرد و مهارتهاي خود را براي پاسخ دادن به تقاضاهاي جديد گسترش ميدهد.»
استقرار مدرسه يادگيرنده :
مدرسه يادگيرنده شايد يک مسير بي پايان باشد، نه يک مقصد نهايي. در واقع آرزويي است که با گامهاي کوچک ميتوان بدان رسيد.
استقرار مدرسه يادگيرنده مستلزم يک تغيير نگرشي و ارزشي در سيستم آموزش و پرورش و قبل از همه در مورد مديران است.
مديران در همه سطوح و مناصب سازماني، به سهم خود، در اين زمينه نقشي مهم و گاه اساسي دارند.
در واقع، نقش و رفتار آنها در ايجاد محيط يادگيري مناسب و تغيير فرهنگي، بسيار مهم و نافذ است.
ايجاد يا استقرار مدرسه يادگيرنده نيازمند توسعه زمينههاي زير است:
تعهد و توانايي افراد براي بهسازي شخصي خود: اين امر بايد ويژگي غالب اعضاي سازمان شود. در واقع، آنها مهم تر از هر چيز ديگر ، بايد ياد بگيرند که چگونه ياد بگيرند.
وجود فرآيندها و رويه هايي که يادگيري را در اشکال و سطوح گوناگون تشويق و تسهيل کند.
روشها و فرآيندهايي که پخش و تسهيم هرچه گستردهتر يادگيري رادر مدرسه تسهيل کند.
يک فرهنگ سازماني مناسب : فرهنگ سازماني مدرسه اثر مهميبر يادگيري افراد و سازمان «مدرسه» از نظر محتوايي و فرآيندي دارد.بنابراين يک مديريت فرهنگي مناسب نيز ضروري است.
اقدامات کليدي براي تسهيل مدرسه يادگيرنده :
بررسي مفهوم ، ابعاد ، شرايط، الزامات، و فوايد مدرسه يادگيرنده در سطوح متفاوت مديريت آموزش و پرورش .
تحليل و نقش و جايگاه يادگيري دراثر بخشي مدرسه و سازمان آموزش و پرورش .
تعبيه يک طرح اجرايي روشن و عملي براي استقرار مدرسه يادگيرنده
تجهيز مديران ، به ويژه مديران مدارس ومناطق آموزش و پرورش براي تسهيل يادگيري در ديگران.
حمايت ديگران.
بالابردن مهارتهاي يادگيري همه کارکنان و ساير افراد ذي ربط در مدرسه.
فراهم آوردن زمينه و امکانات لازم براي افزايش و نيز هدايت کلي يادگيري آزاد.
تحليل مشاغل و نقشها در مدرسه، بر حسب نيازهاي يادگيري و سپس ارزشيابي صاحبان بالفعل و بالقوه مشاغل يا نقشهاي ذکر شده، در زمينه نيازهاي يادگيري شناسايي شده (اين که چه نيازهايي دارند.)
مطالبي که در مورد مدرسه يادگيرنده و مباني اساسي آن و تعريف و توصيف مدرسه يادگيرنده، ويژگيهاي مدرسه يادگيرنده، استقرار مدرسه يادگيرنده و اقدامات کليدي براي تسهيل مدرسه يادگيرنده بيان شد مربوط ميشود به :
(جعفر ترک نژاد، فصلنامه مديريت در آموزش و پرورش. از ص 39 الي 44).
منابع و مآخذ
اقتداري ، علي محمد. سازمان و مديريت. تهران : مولوي، 1366.
الواني ، مهدي. مديريت عمومي. تهران : ني ، 1374.
بابلي ، عزيزالله؛ يوز باشي، زهرا. مديريت آموزشي. تهران کانون فرهنگي آموزش، 1383.
جاسبي، عبدالله. اصول و مباني مديريت. تهران : دانشگاه آزاد اسلامي، 1380
جان بست، روشهاي تحقيق درعلوم تربيتي و رفتاري . ترجمه حسن پاشاشريفي. تهران: رشد، 1371.
جمالي، عيسي. مديريت خلاق در مدرسه. تهران : آواي نور، 1377.