تحقیق عروض در شعر فارسی

تحقیق عروض در شعر فارسی (docx) 11 صفحه


دسته بندی : تحقیق

نوع فایل : Word (.docx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحات: 11 صفحه

قسمتی از متن Word (.docx) :

عروض در شعر فارسی عروض درلغت به معني راه دشوار و نيز به معني چوبي است که خيمه را بر پا دارد و در اصطلاح ميزان و ترازوي کلام منظوم است . « عروض در لغت به معاني مختلفي است از جمله : 1- چوبي که خيمه را به آن برپا مي دارند. 2- ماده شتر سرکش و رياضت يافته. 3- راهي در دامنه ي کوه که در تنگنا باشد و ... و در اصطلاح علمي است که از آهنگ هاي متنوّ ع شعر فارسي بحث مي کند » (بهزادی اندوهجردي ، 1381 : 4 ) . تعاريف ديگري نيز از عروض وجود دارد از جمله : « عروض علم يا فن سنجيدن شعر و كلام منظوم با افاعيل عروضي و پيدا كردن اوزان شعر بر پايه ي آن افاعيل است » ( ماهيار ، 1387 : 13 ) . بيت « بيت در لغت خانه را گويند و در اصطلاح عروضيان کمترين مقدار از شعر است که چون شاعر از نظم آن فارغ شد و بر آخر آن وقف کرد ديگري مثل آن آغاز کند و حروف آخر را در هر بيت بر همان حرف ختم کند » ( ثامني ، 1379 : 5 ) . مصراع « مصراع در لغت يك لنگه در را ، گويند و در اصطلاح شاعران نيمي از يک بيت است جزء اوّل مصراع اوّل را صدر و جزء آخر آن عروض ناميده مي شود چنان که جزء اول مصراع دوم ابتدا و جزء آخرش ضرب خوانده مي شود . اجزاء بين صدر و عروض يا ابتدا و ضرب را حشو يا آگين گويند »( ثامني ، 1379 : 6 ) . « واحد وزن در شعر فارسي مصراع است( در شعر عرب واحد وزن بيت است) ، لذا وزن هر مصراع شعر، نمودار وزن مصراع هاي ديگر است » ( وحيديان كاميار ، 1374 : 5 ) . واج به كوچك ترين و بسيط ترين بخش هاي آوايي گفتار ، واج گفته مي شود . واج ( به معني صورت ملفوظ ) كوچك ترين اجزاي گفتار است و جايگزين كلمه ي « حرف » شده است . تحقيقات آوا شناسي وجود بيست و نه واج را در زبان فارسي تأييد مي كند كه عبارتند از : ء ( ع ) ، ب ، پ ، ت ( ط ) ، ج ، چ ، خ ، د ، ر ، ز ( ذ ، ض ، ظ ) ، ژ ، س ( ث ، ص ) ، ش ، غ ( ق ) ، ف ، ك ، گ ، ل ، م ، ن ، و ( V ) ، ه ( ح ) ، ي ( U ) ، ا ( واج دوم كلمه ي ما ) ، او ( واج دوم كلمه ي سو ) ، اي ( واج دوم كلمه ي سي ) ، َ ( فتحه ) ، ِ ( كسره ) ، ُ ( ضمّه ) . واج ها بر دو گونه اند : صامت و مصوّت . از اين بيست و نه واج زبان فارسي بيست وسه واج نخست صامت و شش واج اخير مصوّت است . از شش مصوّت زبان فارسي ،‌ سه مصوّت « ا ، او ، اي » مصوّت بلند و سه مصوّت « َ ِ ُ » مصوّت كوتاه هستند ( احمد نژاد و كمالي اصل ، 1385 ، 8 و 9 ) . هجا « عبارت است از يك يا دو يا سه صامت به علاوه ي يك مصوّت كوتاه يا بلند كه بر روي هم يك واحد گفتار محسوب مي شوند. اين واحد گفتار " هجا " در هر دم يا بازدم ادا مي گردد » (اسماعيل پناهي ، 1379 : 44 ) . تعريف هاي ديگري از هجا نيز در دست است از جمله ؛ « هجا ( بخشي يا قطع) ، يک واحد گفتار است که با هر ضربه ي هواي ريه ، به بيرون رانده مي شود . هر هجا داراي يک مصوّت است که دومين حرف هجاست و در هر گفته به تعداد مصوّت ها، هجا وجود دارد » ( وحيديان كاميار ، 1374 ، 4 ) . انواع هجا در وزن شعر هجاهاي فارسي از نظر امتداد( تعداد حروف) سه نوع هستند : هجاي کوتاه داراي دو حرف U هجاي بلند  داراي سه حرف ـ هجاي کشيده  داراي چهار يا پنج حرف ـ U هر هجاي کشيده برابر يک هجاي بلند و يک هجاي کوتاه است. همچنين هر مصوت بلند، دو حرف به حساب مي آيد . اركان قدما اوزان عروضي را بر اساس حركت و سكون بنا نهاده اند و به جاي هجا از ركن كه از مجموع ساكن ها و متحرك ها بود ؛ استفاده مي كردند . آنان اركان را بر سه قسم كرده اند كه عبارتند از : سبب ، وتد ، فاصله ؛ و هر كدام به سه نوع ديگر تقسيم مي شود : سبب سبب خفيف : يك متحرّك + يك ساكن = 10 مثل : من ( - ) سبب ثقيل : دو متحرّك پياپي = 00 مثل : همه ( U U ) سبب متوسّط : يك متحرّك + دو ساكن = 110 مثل : ياد ( - U ) وتد وتد مجموع يا مقرون : دو متحرّك + يك ساكن = 100 مثل : چمن ( U - ) وتد مفروق : متحرّك + ساكن + متحرّك = 010 مثل : دانه ( - U ) وتد كثرت : دو متحرّك + دو ساكن = 1100 مثل : كمان ( U - U ) فاصله فاصله ي صغري : سه متحرّك + يك ساكن = 1000 مثل : نگرم ( U U- ) فاصله ي كبري : چهار متحرّك + يك ساكن = 10000 مثل : ببرمش (U U U- ) فاصله ي عظمي : پنج متحرّك + يك ساكن = 100000 مثل : بندهمش( U U U U- ) ( ناتل خانلري ، 1386 : 94 ) . سالم و مزاحف اگر ركن شكل اصلي خود را حفظ كرده و تغييري در آن راه نيافته باشد آن را سالم گويند . امّا اگر در ركن تغييري ايجاد شود آن را مزاحف يا غير سالم گويند و زحاف تغييري است كه به ركن وارد مي شود تا از آن يك ركن ديگر منشعب شود ( شميسا ، 1381 : 91 ) . مثمّن و مسدّس و مربّع اگر تعداد اركان بيت 8 باشد وزن را مثمّن و اگر 6 باشد مسدّس و اگر 4 باشد مربّع گويند ( همان ) . عروض و ضرب ( عجز ) ، صدر و ابتدا آخرين ركن مصراع اوّل را عروض و آخرين ركن مصراع دوم را ضرب گويند. اوّلين ركن مصراع اوّل را صدر و اوليّن ركن مصراع دوم را ابتدا گويند. * * * * صدر عروض ابتدا ضرب ( عجز ) تقطيع تقطيع در لغت يعني قطعه قطعه كردن و مصدر باب تفعيل از ريشه ي قَََطَعَ است و در اصطلاح به معني قطعه قطعه كردن شعر به هجاهاي بلند و كوتاه به كار مي رود . نكات مهم در تقطيع 1- حذف هاء غير ملفوظ . حذف الف و يا همزه زماني كه به تلفّظ در نمي آيند . مدّ يك حرف شمرده مي شودو الفي كه مدّ داشته باشديك هجاي بلند محسوب مي شود. 4 - تشديد نيز يك حرف به شمار مي آيد . يعني كلمه ي مشدّد همان گونه كه در تلفّظ تكرار مي شود به هجاها تبديل مي گردد . 5- نون ساكني كه پس از ( آ ، او ، يي ) يعني مصو ّت هاي بلند بيايد از تقطيع ساقط است بجز كلمه ي « زينهار » كه استثنا است . 6- واو عطف گاهي حركت حرف ماقبل خود محسوب مي شود ( به مصوّت كوتاهي تبديل مي شود ) و گاهي در اواسط و بيش تر در اواخر ركن ها كشش بيش تري پيدا مي كند و با حرف پيش از خود به صورت هجاي بلند تلفّظ مي شود و در ضمن در آغاز ركن ها نيز به تلفّظ در مي آيد . 7- واو بيان حركت ( تو ، دو ، چو ) مصوّت كوتاه براي حرف پيش محسوب مي شود . 8- حذف واو اشمام ضمّه كه به تلفّظ در نمي آيد ( خواسته ، خواب ، استخوان ) . 9 - كسره ي اشباعي هجاي كوتاهي است كه بايد آن را به هجاي بلند تبديل كرد . 10- هجا ي كشيده اگر از يك مصوّت كوتاه و سه صامت ( چرخ ، هفت ) و يا يك مصوّت بلندو دو صامت ( خواب ) تشكيل شده باشد جز در آخر مصراع ها به يك هجاي بلند و يك هجاي كوتاه تبديل مي شود .و اگر از يك مصوّت بلند و سه صامت ( كيست ، كارد ، سوخت ) تشكيل شده باشد صامت سوم حذف و نيز به جز در آخر مصراع به يك هجاي بلند و كوتاه تبديل مي گردد. 11- ياء مفتوح و ياء مختوم به مصوّت بلند « آ » ، كه ماقبلش حرف مكسور باشد ( سيه ، گياه ، بيا ) در اين صورت حرف پيش از ياء يك هجاي كوتاه محسوب مي گردد ( ماهيار ، 1387 : 18 - 31 ) . مراحل تعيين وزن يک شعر فارسي 1- درست خواندن و درست نوشتن شعر ( خط عروضي) : در خط عروضي حرکات ( مصوّت هاي کوتاه ) گذاشته شود. 2- تقطيع تجزيه شعر به هجاها و ارکان ( = پايه ها) عروضي . 3- اختيارات شاعري : وزن شعر فارسي داراي قواعد منظّم و دقيقي است و مصراع هاي يک شعر از نظر تعداد هجا و نظم هجاهاي بلند و کوتاه يکسان است رعايت نکردن هر کدام از اين قواعد موجب اختلال در وزن مي شود. با وجود اين شاعر در سرودن شعر اختيارات معدودي دارد که به ضرورت از آن ها استفاده مي کند. البته اين اختيارات خود تابع قواعد دقيقي است مانند : الف : آمدن يك هجاي كوتاه به جاي يك هجاي بلند ب : آمدن يك هجاي بلند به جاي يك هجاي كوتاه ج : جايز است به جاي « فعلاتن » در ركن اوّل هر مصراع « فاعلاتن » بيايد . د : آمدن يك هجاي بلند به جاي دو هجاي كوتاه كه به آن « تسكين » مي گويند . جز در آغاز مصراع همه جا قابل انجام است . ه : جا به جا شدن يك هجاي كوتاه و يك هجاي بلند كنار هم كه به آن« قلب »گفته مي شود . تقطيع به ارکان و انطباق و برابر كردن هجاهاي يك بيت با هجاهاي افاعيل . بحر در اوزان اشعار دستگاه هايي داريم که هر کدام از آن ها را بحر مي گويند ( شميسا ، 1386ب : 29 ) . « بحرهاي عروضي متداول در اشعار عربي و فارسي نوزده بحر است كه نام آن ها به قرار زير است : 1. هزج ، 2.رمل ، 3.رجز ، 4.متقارب ، 5.متدارك ، 6.منسرح ،‌7.خفيف ،‌8.مضارع ، 9.مقتضب ، 10.سريع ، 11.مجتث ، 12.بسيط ، 13.طويل ، 14.مديد ،‌15.وافر ، 16.كامل ، 17.غريب يا جديد ، 18. قريب يا صريم ،19.مشاكل يا اخير » ( احمد نژاد و كمالي اصل ، 1385 : 15 ) . « از نوزده بحر اصلي بيش از دويست و بيست وزن گوناگون حاصل مي شود كه كوتاهترين مصراع در وزن معمول شاعران قديم مركّب از ده هجا و بلندترين آن مشتمل بر بيست هجا مي باشد » ( بهزادي اندوهجردي ، 1375 : 10 ) . هفت بحر را كه از تكرار يكي از اجزاي اصلي حاصل مي شود بحور متّفق الاركان يا متّحد الاركان ،‌ و دوازده بحر ديگر را كه از تركيب اجزاي اصلي مختلف حاصل مي شود ؛ مختلف الاركان مي گويند . نام هاي بحور متّفق الاركان ( متّحد الاركان ) و بيان جزئي که بحر از تکرار آن پديد مي آيد : هزج ( مفاعيلن ) رمل ( فاعلاتن ) رجز ( مستفعلن ) متقارب ( فعولن ) متدارك ( فاعلن ) وافر ( مفاعلتن ) كامل ( متفاعلن ) نام هاي بحور مختلف الاركان و بيان جزئي که بحر از تکرار آن پديد مي آيد : طويل (فعولن، مفاعلين) مقتصب ( مفعولات، مستفعلن) مديد (فاعلاتن، فاعلن) مجتث (مستفعلن، فاعلاتن) بسيط (مستفعلن، فاعلن) سريع (مستفعلن ، مستفعلن، مفعولات) منسرح (مستفعلن، مفعولات) خفيف (فاعلاتن، مستفعلن ، فاعلاتن) مضارع ( مفاعيلن، فاعلاتن) قريب يا صريم ( مفاعيلن، مفاعيلن، فاعلاتن) مشاکل يا اخير (فاعلاتن، مفاعيلن، مفاعيلن) جديد يا غريب ( فاعلاتن، فاعلاتن، مستفعلن) شش دايره ي مشهور بحر هاي عروضي « در عروض سنّتي نوزده بحر اصلي بر حسب تناسب و وجوه اشتراكي كه از لحاظ حروف متحرّك و ساكن با يكديگر دارند در چند دسته طبقه بندي شده اند و هر يك از آن دسته ها را كه شامل چند بحر است در دايره اي قرار داده و براي هر يك نامي انتخاب كرده اند. دايره ي متّفقه : متقارب ، متدارك 2دايره ي مختلفه : طويل ، مديد ، بسيط دايره ي مؤتلفه : وافر ، كامل دايره ي مجتلبه : رجز ، هزج ، رمل دايره ي مشتبهه : منسرح ، مضارع ، مجتث ، مقتضب دايره ي منتزعه : خفيف ، سريع ، جديد ، قريب ، مشاكل علماي عروضي فارسي ، مانند بهرامي سرخسي و بزرجمهر قسيمي ، سه دايره بر شش دايره افزوده و بيست و يك بحر تازه استخراج كرده اند » (احمد نژاد و كمالي اصل ، 1385 : 16 - 17 ) . البتّه دسته بندي اوزان در دواير و نام گذاري بر آن ، در نزد بعضي عروضيان متفاوت است . ذوبحرين ذو بحرين به شعري گفته مي شود که بتوان آن را به دو وزن مختلف يا بيش تر خواند بي آنکه کلمات عوض شود يا تعداد آن ها افزايش و کاهش يابد. امکان کوتاه تلفّظ کردن هجاي بلند و بر عکس ، ناشي از دو تا از اختيارات شاعري يعني تغيير کميّت مصوّت ها و حذف همزه است و اگر اين دو اختيار شاعري نمي بود وزن يک شعر هميشه ثابت بود و امکان ذوبحرين شدن نبود . گاهي در ذوبحرين تغيير تلفّظ جزيي که موجب تغيير نشود، جايز است ( وحيديان كاميار ، 1374 : 57 - 58 ) . ذوبحرين بيشتر در اين اوزان رخ مي دهد: 1- مفتعلن مفتعلن فاعلن با فاعلاتن فاعلاتن فاعلن 2- مفاعيلن ( 4 بار ) با مفاعلن فعلاتن (2 بار ) 3- فاعلاتن ( 4 بار ) با مفتعلن (4 بار ) 4- مفعول مفاعيلن (2بار) با مستفعلن مفعولن ( 2 بار ) همچنين اشعار سه وزني ممکن است از مفتعلن مفتعلن فاعلن، فاعلاتن فاعلاتن فاعلن، مستفعلن مستفعلن فاعلن ساخته شود ( همان . 58 - 59 ) . منابع و مآخذ: احمد نژاد ، كامل و كمالي اصل ، شيوا . ( 1385 ) . عروض و قافيه . تهران : آييژ . احمدي ، فرامرز .( 1378 ). بررسي اوزان ، صور خيال و مضامين ديوان سيف فرغاني. پايان نامه كارشناسي ارشد زبان و ادبيّات فارسي . دانشگاه آزاد اسلامي تهران واحد مركزي. ارسطو . ( 1343 ) . فن شعر . ترجمه ي عبدالحسين زرّين كوب . چاپ دوم . تهران : بنگاه ترجمه و نشر كتاب . اسماعيل پناهي ، عبدالحميد . 1379 ). نقد بديع سيروس شميسا . كتاب ماه ادبيات . سال 4 ، شماره ي 40 . باطبي ، مريم .( 1385 ). موسيقي و وزن در غزليّات خاقاني ، بررسي اوزان عروضي و تعيين حدود و اصناف و عيوب قافيه . پايان نامه كارشناسي ارشد زبان و ادبيّات فارسي . دانشگاه آزاد اسلامي تهران واحد مركزي. بهزادي اندوهجردي ، حسين .( 1375 ). آشنايي با علم عروض و قافيه . تهران : دانشگاه آزاد اسلامي واحد تهران مركزي . معاونت پژوهشي .

نظرات کاربران

نظرتان را ارسال کنید

captcha

فایل های دیگر این دسته