تحقیق مباحث فقهی ارتداد

تحقیق مباحث فقهی ارتداد (docx) 19 صفحه


دسته بندی : تحقیق

نوع فایل : Word (.docx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحات: 19 صفحه

قسمتی از متن Word (.docx) :

مباحث فقهی ارتداد بررسی مفاهیم و انواع ارتداد و احکام مربوط به آنها "دین"یکی از انتخابهای مهم انسان در حیات فردی و اجتماعیش است و بیشترین مجاهدت ها نیز در تاریخ بشر حول محور و مفهوم دین صورت گرفته است.ادیان در کنار تلاش برای گسترش حوزه نفوذ خود سعی در حفظ و نگهداری پیروان خود دارند و پیشاپیش از تغییر و تبدل در رای پیروان خود جلو گیری می کنند و این معطوف به تقدسی است که در دین نهفته است. برای جلوگیر ی از فرسایش سرمایه تقدس در نزد ادیان مهمترین ابزار برای مومنان،استفاده از سازوکارهای درون دینی برای معتقدان است.به عبارت دیگر به نحو پیشینی شروطی برای ورود به دین در نظر می گیرند که نقض آن می تواند پی آمدهای ناخوشایندی برای "مومن بر گشته"داشته باشد.در ادیان مختلف به تناسب تنبیه هایی ویژه برای این موضوع در نظر گرفته شده است.دین اسلام به عنوان یکی از ادیان جهانشمول و فراگیر نیز قواعدی برای این"از دین برگشتگان" در نظر گرفته است.اما شاید یکی از اختلاف بر انگیز ترین موضوعات دینی اسلامی همین مساله باشد.اینکه چگونه این قاعده یا قواعد به وجود آمده است و برای این دسته از افراد چه تنبیهی باید در نظر گرفت.گذر زمان نیز بر پیچیدگیهای این مساله افزوده است.چون علاوه بر جنبه های ایمانی ابعاد کلامی ،فقهی و حتی سیاسی نیز پیدا نموده است و فهم هر چه دقیق تر آن را دچار مشکل ساخته است.اما این مساله تقریبا از سالهای حیات پیامبر در جامعه اسلامی رخ نمون شد و پس از آن منشاء بروز عقاید مختلفی در خصوص ارتداد در نزد مذاهب اسلامی گردید. به طور مشخص آنچه که محور این رساله می باشد بررسی ابعاد تاریخی و اندیشه ای جنگهای "رده" پس از رحلت پیامبر است. اما فهم تاریخی این موضوع امکان نخواهد داشت مگر ابتدا نظری گذرا بر مفهوم واژه ارتداد و مرتد و مشتقات آن داشته باشیم.به همین منظور در این فصل "معنا شناسی"ارتداد در حوزه های مختلف مورد بررسی قرار می گیرد تا در ادامه کار فهم تاریخی جنگهای رده آسان تر صورت گیرد. تعریف ارتداد بهترین نقطه برای شروع در موضوعات کلامی-تاریخی تدقیق مفاهیم و واژههای کلیدی موضوع است.در گام نخست باید ببینیم که"ارتداد" به چه معناست. در علم اللغه ارتداد بر وزن افتعال به معنای بازگشت و رجوع می باشد که در ادبیات دینی چون ریشه در قران دارد،غالبا بازگشت از دین مد نظر است.رده نیز که اسم مصدر از "ارتداد"است عبارت از خارج شدن از مذهب اسلام است. مرتد نیز که اسم فاعل ارتداد می باشد معمولا به کسی گفته می شود که بعد از قبول اسلام ترک مسلمانی کند.از اسلام برگردد و خود را به کفر خویش برگرداند. انواع ارتداد در دین اسلام به تناسب عملکرد و نوع اندیشه افراد در بازگشت از دین قضاوت درباره آنها متفاوت است.اعتقاد به تقسیم بندی ارتداد و تعیین مجازات برای مرتد بر اساس آن تقسیم بندی ،از مشهورات،مسلمات،ویژگیها و مختصات فقه امامیه است .اما فقهای اهل سنت اعتقادی به تقسیم بندی ارتداد و صاحب آن "مرتد"نداشته و در نزد آنان تفاوتی بین مرتد فطری و مرتد ملی که از مشهورترین تقسیمات ارتداد،در نزد شیعیان است؛وجود ندارد. اصولا،اینان چنین تفکیکی را به رسمیت نمی شناسند.در ذیل،به انواع ارتداد که فقهای اهل شیعه بر اساس استفاده از روایات اسلامی و آثار ویژه ،به فطری و ملی تقسیم کرده اند و احکام هر یک را متفاوت می دانند، به اختصار اشاره می شود: ارتداد فطری: ارتداد فطری که صاحبش "مرتدفطری"نامیده می شود،به ارتدادی گفته می شود که شخص بر فطرت اسلام زاده شده باشد ولی بعدا کافر گردد. منظور از عبارت "شخص بر فطرت اسلام زاده شده باشد"در تعریف مذکور آن است که در زمان انعقاد نطفه او پدر و مادرش یا یکی از ان دو مسلمان بوده و کودک مسلمان به دنیا آمده باشد. در مورد زمان دقیق ارتداد فطری نیز چنین آمده است که شخص پس از بلوغ اسلام را پذیرفته و آنگاه از اسلام خارج گشته و کفر را برگزیند. در خصوص زاده شدن فرد بر فطرت اسلام نیز این نکته ضروری است اشاره شود که اگر بعد از انعقاد نطفه فرد ،یکی از والدین او مسلمان گردند و یا در دوران حاملگی ،یکی از آنها مسلمان شده باشد،حکم به فطری بودن مشکل است. پ - ارتداد ملی: ارتداد ملی که صاحبش "مرتد ملی" نامیده می شود به ارتدادی گفته می شود که شخص از ابتدا کافر بوده،سپس اسلام آورده و آنگاه از اسلام به کفر بر گشته باشد.مقصود از ابتدا کافر بوده در تعریف فوق آنست که در حال انعقاد نطفه ی او والدینش کافر بوده و بچه پس از به دنیا آمدن و به حد بلوغ رسیدن کفر را بر گزیند. در مورد زمان ارتداد نیز در این خصوص چنین آورده اند که فرد،پس از آنکه به حد بلوغ رسید کفر را برگزیند و سپس اسلام را انتخاب کرده و مجددا از اسلام برگردد. تعریف دیگر از "ارتداد ملی" و "مرتد ملی" چنین بیان می دارد که اگر بعد از انعقاد نطفه ی فرد و قبل از بلوغش ،یکی از والدین او مسلمان گردند و خود او پس از بلوغ مسلمان شود و آنگاه از اسلام برگردد. در یک نگاه کلی و به زبانی ساده در مورد انواع ارتداد می توان گفت که مرتد کسی است که انعقاد نطفه اش در حالی بوده که پدر یا مادر یا هردوی آنها مسلمان بوده اند و او در خانواده ای مسلمان به دنیا آمده و نشو و نما کرده و پس از تمیز،نخستین اختیار او (هرچند با اظهار شهادتین)اسلام باشد،سپس دست از اسلام بردارد.در مقابل،مرتد ملی کسی است که نخستین انتخاب او از زمان تمیز و فهم عرفی کفر بوده،سپس اسلام می آورد و آن گاه از اسلام بر می گردد،اعم از اینکه پدر یا مادر او مسلمان باشند یا نباشند. شرایط احراز ارتداد درباره شرایط احراز ارتداد بین فقهای شیعه و علمای اهل تسنن اجماع و اتفاق نظر وجود ندارد و حتی این امر در بین علمای هر مذهب نیز صادق است.بسیاری از فقها و علمای مذکور در تعداد ،ترتیب،اهمیت و شروطی که برای ارتداد در هر مسلمانی لازم است،اختلاف نظر دارند.به طور مثال محقق حلی شرایط ارتداد را در سه مورد بلوغ،عقل و اختیار دانسته است و علاوه بر این در ترتیب اهمیت این شرایط نیز شرط بلوغ را مقدم بر بقیه می داند. علی رغم عدم وجود اتفاق نظر بین فقها و علمای شیعه و سنی از مجموع سخنان آنان می توان برای تحقق ارتداد چهار شرط را بر شمرد که به شرح ذیل می باشد: الف - بلوغ: هرگاه انسان به سنی برسد که دگرگونی ها در اندام و احساسات و اندیشه اش پدیدار گردد،چنین مرحله ای را "بلوغ" می گویند. فقهای امامیه بلوغ را در ارتداد لازم دانسته و اظهارات ارتداد آمیز کودک را نادیده می گیرند.محقق حلی اولین شرط از شروط سه گانه را بلوغ دانسته است. علمای اهل سنت نیز به فرق بین کودک ممیز و غیر ممیز قائلند. آنان به اتفاق آرا معتقدند که ارتداد کودک غیر ممیز صحیح نیست. اما در صحت ارتداد کودک ممیز بین مذاهب چهارگانه اهل سنت اختلاف است.حنفیه و مالکیه معتقدند که ارتداد کودک ممیز صحیح است.زیرا بلوغ شرط ارتداد نیست. اما شافعیه معتقدند که ارتداد کودک ممیز صحیح نیست.حنبلی ها نیز در این زمینه دارای دو نظر و عقیده هستند.در نظر اول آمده است که در ارتداد بلوغ شرط نیست و بنابر این ارتداد کودک ممیز صحیح است(همانند ابی حنیفه)رای دیگر این است که اسلام کودک ممیز صحیح ولی ارتداد او صحیح نیست. ب - عقل: در اینکه عقل شرط تکلیف است،بین امامیه و اهل سنت اتفاق نظر وجود دارد.اهل سنت می گویند که ارتداد دیوانه صحیح نیست،چون عقل به ویژه در امور اعتقادی از شرایط اهلیت است. علامه حلی و محقق حلی از فقهای امامیه نیز عقل را از شرایط تحقق ارتداد دانسته اند.روایت صحیحه نیز دلالت بر این شرط دارد.امام باقر(ع)می فرماید که امر و نهی و مجازات و ثواب خداوند برای انسان به خاطر وجود عقل است. پ - اختیار: مذاهب چهارگانه اهل سنت به اتفاق آرا معتقدند که حرف یا عمل کفرآمیزی که از روی اکراه و اجبار باشد موجب ارتداد نمی گردد.استدلال فقهای اهل سنت به آیه 106 سوره نحل است که خداوند خشم و غضب خود را برکسانی قرار داده است که با اختیار و رضا و رغبت کافر شوند. فقهای امامیه نیز علاوه بر روایاتی که در آنها قلم تکلیف از مکر و مضطر برداشته شده است ، به همان آیه سوره نحل استناد کرده و معتقدند که اگر مسلمان مجبور به گفتن کفر و کلمه کفر آمیز شود،حکم کفر بر او نمی شود. ت - قصد: چهارمین شرط از شرایط ارتداد"قصد"است.منظور از قصد این است که کسی سخن کفرآمیز می گوید و از روی قصد و انگیزه و توجه به معانی الفاظ،آن کلمات را به زبان آورده باشد.برخی از فقها "قصد"را به عنوان شرطی از شروط تحقق ارتداد ذکر نکرده اند. این عدم ذکر شاید بدان علت باشد که فقها ارتداد را که حاکی از باور و عقیده باشد، موجب حکم می دانند،زیرا رد جاحدانه حجت ارتداد است و لذا در نظر آنان نیازی به ذکر آن نبوده است. سیر تاریخی ارتداد در اسلام (نمونه های تاریخی ارتداد) یکی از منابع مهم صدور حکم در دین نگاه به وقایع و ذکر شواهد تاریخی در دوره نخستین دین که شامل حیات نبی و صحابه ایشان می باشد است.اگر نمونه های تاریخی ارتداد در اسلام با اسناد و منابع متقن ارائه گردد می تواند کمک شایانی برای فهم بهتر مراد و منظور دین اسلام و الفاظ روایات در این زمینه نماید.همچنین تبیین و تحلیل بسترهای تاریخی صدور روایات که منبع اصلی احکام در فقه اسلامی است از دیگر راهبردهای سیر تاریخی ارتداد در اسلام می باشد. ذکر این نکته ضروری است که واژه "ارتداد"پس از پیامبر جای خود را در فرهنگ اسلامی باز کرد.اما استفاده از این مفهوم در زمان خود پیامبر نیز وجود داشته است.آنگونه که از متون تاریخی به دست می آید پس از فتح مکه تا زمان رحلت پیامبر آن حضرت دستور قتل چهار نفر که مسلمان بوده و سپس از اسلام برگشتند،صادر کرده است. نفر اول عبدالله بن خطاب از اصحاب پیامبر بود که پس از کشتن غلامش،به جرم آماده نکردن غذا،مرتد گشت و به مشرکان پیوست.لذا رسول خدا دستور قتل او را صادر کرد که به دست سعید بن حریث مخزونی وابوبرزه انجام شد. نفر دوم عبدالله بن سعد بن ابی سرح از کاتبان وحی بود که به جرم خیانت در نگارش وحی،مرتد گشت و لذا دستور قتل او از سوی رسول خدا صادر گشت. مقیس بن صبابه نمونه دیگری است که پس از آنکه برادرش از روی خطا به دست یکی از مسلمانان کشته می شود،از دین اسلام خارج شده و مرتد می گردد.لذا حکم ارتداد او از سوی رسول خدا صادر می گردد که بعد از فتح مکه کشته می شود. مورد چهارمی که رسول خدا برای او دستور قتل صادر کرد،زن مسلمانی به نام ساره بود که با پنهان کردن نامه ارسالی برای قریش در میان موهای خود قصد داشت که آنها را از تصمیم پیامبر مبنی بر فتح مکه آگاه کند.خداوند پیامبر را از این توطئه آگاه کرد و پیامبر اسلام علی (ع) و زبیر را به دنبال او فرستاد. نمونه های مذکور تنها مواردی است که صدور قتل آنها توسط پیامبر به سبب ارتداد آنان بوده است.البته نکته جالب توجه این است که عامل عقیدتی کمترین نقش را در صدور این احکام داشته است.و دلایلی چون قتل،خیانت و جاسوسی هر یک از آنان در صدور حکم نقش زیادی داشته است. نکته مهم دیگر این که ارتداد در صدر اسلام ارتداد فکری نبوده بلکه بیشتر جنبه سیاسی-اقتصادی یا قومی و قبیله ای بوده است. ارتداد در قرآن تعمق در آیات قرآن و شان نزول و معانی آنها می تواند نقش بنیادینی در شناخت ارتداد،مظاهر،مصادیق و احکام آن داشته باشد و اساسا این آیات ریشه و اساس روایات و دیگر احکام فقهی ،در زمینه ارتداد و مرتد قرار گرفته است.با مطالعه دقیق در آیات قرآن در می یابیم که این لفظ و مشتقات آن هفت بار در قرآن در سوره های مختلف ذکر شده است که به اختصار به شرح ذیل می باشد. 1_ و لا یزالون یقاتلونکم حتی یردوکم عن دینکم ان استطاعو و من یرتد منکم عن دینه فیمت و هو کافر فاولئک حبطت اعمالهم فی الدنیا و الاخره و اولئک اصحاب النار هم فیها خالدون"کافران پیوسته با شما مسلمانان نبرد کنند تا آنکه بتوانند شما را از دین خود برگردانند،پس هر که که از شما از دین خود برگردد و در حال کفر باشد تا بمیرد،اعمال چنین اشخاصی در دنیا و آخرت ضایع و باطل گردد و آنان اهل جهنمند و در آن همیشه معذب خواهند بود. 2_ یا قوم ادخلو الارض المقدسه التی کتب الله لکم و لاتردوا علی ادبارکم فتنقلبوا خاسرین"ای قوم به سرزمین مقدسی که خدا در سرنوشت شما مقرر کرده داخل شوید و پشت به حکم خدا مکنید که زیانکار شوید. 3_ یا ایها الذین آمنوا من یرتد منکم عن دینه فسوف یاتی الله بقوم یحبهم و یحبونه اذله علی المومنین اعزه علی الکافرین یجاهدون فی سبیل الله و لا یخافون لومه لائم ذلک فضل الله یوتیه من یشاء والله واسع علیم"ای اهل ایمان هر که از شما از دین خود مرتد شود به زودی خدا قومی را که دوست دارد و آنها نیز خدا را دوست دارند و نسبت به مومنان فروتن و به کافران سرفراز و مقتدرند به نصرت اسلام بر می انگیزد که در راه خدا جهاد کنند و در راه دین از ملامت و نکوهش احدی باک ندارند.این است فضل خدا هر که را خواهد عطا کند و خدا را رحمت وسیع و نامنتهاست و بر احوال هر که استحقاق آن را دارد تواناست. 4_ ود کثیر من اهل الکتاب لو یردونکم من بعد ایمانکم کفارا حسدا من عند انفسهم من بعد ما تبین لهم الحق فاعفوا و اصفحوا حتی یاتی الله بامره ان الله علی کل شیء قدیر"بسیاری از اهل کتاب آرزو و میل آن را دارند که شما را از ایمانتان به کفر برگردانند و به سبب حسدی که بر ایمان شما برند،بعد از آنکه حق بر آنها آشکار گردید.پس اگر از آنها به شما مسلمین ستمی رسید در گذرید و مدارا کنید تا هنگامی که فرمان خدا "به جنگ یا صلح" برسد که البته خدا بر هر چیز قادر و تواناست. 5_ ان الذین ارتدوا علی ادبارهم من بعد ما تبین لهم الهدی الشیطان سول لهم و املی لهم"آنان که پس از بیان شدن راه هدایت بر آنها باز به دین پشت کرده و مرتد شدند،شیطان کفر را در نظرشان جلوه گر ساخت و به آمال و آرزوهای دراز فریبشان داد. 6_ یا ایهاالذین امنوا ان تطیعوا فریقا من الذین اوتوا الکتاب یردوکم بعد ایمانکم کافرین"ای کسانی که ایمان آورده اید،اگر از گروهی از اهل کتاب اطاعت کنیدشما را از ایمانتان به کفر باز می گردانند. 7_ یا ایها الذین آمنوا ان تطیعوا الذین کفروا یردوکم علی اعقابکم فتنقلبوا خاسرین"ای کسانیکه ایمان آورده اید،اگر از آنهایی که کافر شدند فرمان برید شما را به آیین پیشین بر می گردانند،پس زیانده بازمی گردید. ارتداد در حدیث بین ارتداد در قران و ارتداد در روایات و احادیث در بسیاری از موارد تفاوت وجود دارد و این تفاوتها با تعمق و بررسی در علت اظهار روایات و احادیث به روشنی قابل تشخیص است. البته در برخی از موارد نیز آیه های ارتداد در قرآن و روایات و احادیث با هم منطبق هستند. در ذیل به مهمترین احادیثی که در خصوص "ارتداد و مرتد"باقی مانده است؛اشاره می شود. 1_ عن محمد بن مسلم قال سالت ابا جعفر(ع)عن المرتد؟فقال "من رغب عن الاسلام و کفر بما انزل علی محمد بعد اسلامه"در روایت صحیحه محمد بن مسلم آمده است که از امام باقر(ع)معنی مرتد را سئوال نمودم که حضرت فرمود:مرتد کسی است که از اسلام اعراض کرده و به آن چه که بر پیامبر خدا نازل گشته کفر بورزد. 2_ عن محمد بن مسلم عن ابی جعفر فی حدیث قال:من جحد نبیا مرسلا نبوته و کذبه فدمه مباح قال فقلت ارایت من جحد الام منکم ما حاله؟فقال من جحد اماما من الله و بری منه و من دینه فهو کافر مرتد عن الاسلام" محمد بن مسلم از امام باقر(ع)نقل می کند که کسی که نبوت پیامبر مرسلی را انکار کند خونش مباح است.راوی می گوید پرسیدم کسی که منکر امامت شما (امامان)باشد در چه حالی است؟حضرت فرمود:کسی که منکر امامی گردد که از سوی خدا تعیین شده و از او و دین او بیزاری جوید همو کافر بوده و مرتد از اسلام شمرده می شود. 3_ عن عمار الساباطی قال سمعت ابا عبدالله علیه السلام یقول:کل مسلم بین مسلمین ارتد عن الاسلام و جحد محمد نبوته و کذبه فان دمه مباح لمن سمع ذلک منه و امراته بائنه منه یوم ارتد و یقسم ماله علی ورثته و تعتد امراته عده المتوفی عنها زوجها و علی الامام ان یقتله و لا یستتیبه"عمار سابطی می گوید: از امام صادق(ع)شنیدم که می فرمود که هر مسلمانی از مسلمین که از اسلام برگردد و منکر نبوت پیامبر اسلام شده و او را تکذیب کند،خونش بر هر کس که این سخنان را بشنود مباح است و به مجرد ارتداد،زنش از او جدا شده و اموالش بین ورثه اش تقسیم می شود و همسرش عده وفات نگه می دارد و بر امام لازم است که او را بکشد و از او توبه نخواهد. چنانچه مشاهده می شود در روایات ذکر شده موضوع احکام ارتداد صرف تغییر عقیده نیست بلکه انکاری است که همراه با علم به حقانیت اسلام باشد و در غیر این صورت اطلاق ارتداد بی مورد است. در مورد مجازاتهایی که برای ارتداد و صاحب آن (مرتد) در احادیث آمده است؛می توان سه نوع نگرش را مشاهده نمود.در نگاه اول احادیثی قرار دارند که بطور مطلق کیفر ارتداد را قتل می دانند.احادیث نوع دوم بطور مطلق دلالت بر توبه دادن مرتد داشته و در صورت عدم پذیرش حکم به قتل او می دهند.در نگاه سوم نیز احادیثی وجود دارند که بین مرتد ملی و مرتد فطری فرق گذاشته و حکم مرتد فطری را قتل دانسته و حکم مرتد ملی را توبه و در صورت عدم پذیرش توبه(استتابه)قتل قلمداد کرده اند.برخی روایات دسته سوم را شارح و مقید روایات دسته اول و دوم قرار داده و گفته اند که مقصود از روایات دسته ی اول مرتد فطری است و مقصود از روایات دسته دوم مرتد ملی است. راههای اثبات ارتداد راههای اثبات ارتداد همان راههایی است که برای اثبات موضوعات و عناوین در منابع فقهی آمده است و آن عبارت است از:1-اقرار متهم 2- بینه 3-شیاع 4-علم قاضی. 1_ اقرار متهم: اقرار اثبات کننده ارتداد است. در مورد نفوذ اقرار نیز شرایط ارتداد(بلوغ،عقل،اختیار و قصد)لازم است.عده ای از علما و فقها معتقدند که اقرار متهم باید دوبار صورت گیرد و عده ای دیگر اثبات ارتداد را با یک مرتبه اقرار دانسته و نیازی به تکرار آن نمی بینند. 2_ بینه یا شهادت عدلین: اگر متهم به عللی اقرار نکرد با شهادت عدلین احکام ارتداد در مورد او جاری می گردد.منظور و مقصود از "عدلین"نیز دو مرد عادل می باشد و لذا با این تعریف ،شهادت زنان خواه منضم با شهادت مردان باشد و خواه به صورت مستقل،پذیرفته نیست. البته بنا به گفته کاشف الغطا شهادت شهود زمانی پذیرفته است که عدالت آنها برای حاکم ثابت باشد. 3- شیاع: اگر وضعیت شخص مرتد به گونه ای باشد که عموم افراد متوجه حرکات و افعال انکار آمیز او شوند،در این صورت،قاضی نیازی به شهادت عدلین ندارد.زیرا این حالت برای او یقین آور است و می تواند حکم ارتداد را در مورد او به اجرا در آورد. 4-علم قاضی:علم قاضی یکی از مهمترین راههای اثبات ارتداد است. بنا به اجماع و اتفاق نظر بسیاری از فقها قاضی در همه اقسام حقوق الله و حقوق الناس مجاز است به علم خود عمل کند و ظاهر حصر مذکور تنها در جایی است که قاضی علم نداشته باشد. موجبات ارتداد با وجود اختلاف نظر فقهای اهل سنت و تشیع از یکسو ،و از سوی دیگر عدم اتفاق نظر علمای هر یک از مذاهب مذکور،می توان موجبات ارتداد را در سه قسم بیان کرد: 1-انکار اسلام 2-انکار ضروری دین 3-دشنام به انبیا. انکار اسلام: اگر کسی اصول دین را انکار نماید،یعنی الوهیت یا توحید را منکر شود و یا رسالت پیامبر اسلام را انکار نماید و آن حضرت را نیز تکذیب نماید و به انکار معاد و روز رستاخیز نیز بپردازد موجبات ارتداد را فراهم کرده است. انکار ضروری دین: غالب فقها انکار ضروری دین را موجب ارتداد می دانند و در اینکه انکار ضروری دین موجب ارتداد است اتفاق نظر وجود دارد. منظور از ضروری دین نیز از دیدگاه ایشان آنست که اموری که جزو دین بودنش نیاز به استدلال و دقت نداشته باشد و یا جزو دین بودنش را هر مسلمانی بداند.مگر اینکه آن نزد تازه مسلمان باشد. برخی از فقها معتقدند که انکار ضروری دین،به خودی خود ،سبب ارتداد نمی شود و ملاک ارتداد آگاهی فرد و اعتقاد اوست.یعنی اگر شخصی چیزی را که می داند جزو اسلام است منکر شود؛مرتد است خواه آن چیز ضروری باشد و خواه غیر ضروری.زیرا انکار یک مساله از دین اسلام مساوی است با تکذیب پیامبر اسلام(ص).برخی برای انکار ضروری دین موضوعیت قائلند و می گویند انکار ضروری دین فی نفسه موجب ارتداد و کفر است؛چه آگاه به پیامد آن باشد چه نباشد.چه نتیجه و برگشت آن انکار خدا و رسول باشد یا نباشد. مستند آنان نیز روایاتی از امام محمد باقر(ع) و امام موسی بن جعفر(ع) است.امام باقر(ع)فرمود "کسی که نماز واجب را ترک کند کافر می باشد"و امام موسی بن جعفر(ع)فرمود کسی که وجوب حج را منکر شود کافر است. در مجموع می توان گفت که انکار ضروری خاصی از دین موجب ارتداد است که ملازم با انکار یا تکذیب رسول خدا یا تنقیص شریعت مطهرش گردد، یا گفتار و یا کرداری از او صادر شود که مقتضای آن کفر به شریعت باشد. 3-دشنام به انبیا:سب انبیاء بل بی احترامی به مقدسات دینی در صورتی که ثابت کننده ی جحود و انکار باشد و برگشت آنها به انکار الوهیت و توحید الهی یا اصل رسالت پیامبر (با علم به این واقعیت)باشد، موجب ارتداد است.علاوه بر رسول اکرم(ص)،دشنام و سب سایر انبیاء نیز موجب ارتداد خواهد بود.زیرا رعایت ادب و احترام نسبت به پیامبران از مواردی است که اسلام آن را لازم دانسته. بنابر این دشنام آنان موجب ارتداد است. مذاهب چهارگانه اهل سنت نیز همگی دشنام به انبیاء را موجب اعدام دشنام دهنده می دانند و اکثرا معتقدند که توبه دشنام دهنده نیز پذیرفته نیست. مجازاتهای ارتداد احکام فراوانی در بخش های مختلف فقه،در مورد مجازاتهای شخص مرتد ذکر شده است. در مجازات بدنی،امامیه بین ارتداد فطری و ملی اگر مرتد مرد باشد،تفکیک قائل شده است، در حالیکه بین زن و خنثی چنین تفاوتی را به رسمیت نمی شناسد،اگر چه در اصل مجازات بین زن ومرد قائل به تفکیک هستند.اهل سنت بدون آنکه بین ارتداد فطری و ملی و نیز بین زن و مرد تفاوتی قائل باشند برای همه یک نوع مجازات را در نظر گرفته اند.در مجازات مالی نیز همانند مجازات بدنی،امامیه بین ارتداد فطری و ملی تفاوت قائل هستند.اما مالکیت مرتد ملی و زن را محفوظ دانسته و تصرفات آنان را صحیح می دانند.اهل سنت زوال و عدم زوال مالکیت مرتد را موقوف و معلق به توبه و عدم آن دانسته اند. در انتفاء زوجیت،امامیه معتقد است که در ارتداد فطری به مجرد ارتداد همسر،عده وفات نگه می دارد ولی در ارتداد ملی لازم است عده ی طلاق نگهدارد که اگردر عده توبه کرد رجوع می کند و نکاح صحیح است.اهل سنت در ارتداد قائل به عده ی طلاق هستند.توبه از عوامل سقوط مجازاتها شمرده شده است،گر چه امامیه بین مرتد فطری و ملی تفاوت قائل هستند ولی اهل سنت توبه را در هر حال سقط مجازاتها می شمرند. 1- مجازاتهای بدنی الف-مرتد فطری:امامیه به دلیل تفاوتی که بین مرتد فطری و ملی قائلند معتقدند که مرتد اگر مرد و ارتداد او فطری باشد،حاکم مو ظف به استتابه نبوده و مجاز به قتل او می باشد. در این مورد روایاتی منقول از امام موسی بن جعفر(ع)،امام محمد باقر(ع)،امام صادق(ع) و امام رضا(ع) مورد استناد بوده است. اما اهل سنت که تفاوتی بین مرتد فطری و ملی قائل نیستند،معتقدند که مرتد اگر مرد باشد استتابه لازم است و اگر درخواست صورت گرفت و مرتد مذکور توبه نکرد کشته می شود. در مورد زنان مرتد نیز اهل سنت تفاوتی در حکم ارتداد قائل نیست و به جز مذهب حنفیه بقیه مذاهب اهل سنت معتقدند که اگر مرتد توبه کرد آزاد می گردد وگرنه کشته می شود. اما فقهای امامیه می گویند که اگر زن مرتد شود،در صورتی که توبه نکند زندانی گشته و تعزیر بدنی می گردد و اگر توبه کرد آزاد می شود.در این مساله فرقی بین مرتد فطری و ملی وجود ندارد. درباره ی خنثای مرتد نیز نظر فقهای سنی و شیعه بدینصورت است که اگر مرتد استتابه را پذیرفت آزاد و در غیر این صورت زندانی می شود. ب-مرتد ملی :اهل سنت تفاوتی بین ارتداد فطری و ملی قائل نیستند.در نتیجه می گویند که مرتد اگر مرد باشد استتابه لازم است و هر گاه مرد مرتد به دنبال درخواست توبه از گذشته خود نادم گشته و توبه کرد،آزاد است وگرنه کشته می شود.اما امامیه که بین ارتداد ملی و فطری فرق قائل است،معتقد است که اگر مرتد مرد بوده و ارتداد او ملی باشد ،نخست باید از او خواسته شود تا توبه کند.اگر توبه کرد آزاد است وگرنه کشته می شود. در مورد احکام مربوط به زن مرتد فطری نیز سه مذهب شافعیه،مالکیه و حنابله معتقدند که اگر زن مرتد شود(هر نوع ارتدادی)و پیش از درخواست توبه اقدام به توبه نکند،کشته می شود،اما حنفیه همانند امامیه معتقد است که اگر زن مرتد شود(اعم از فطری یا ملی) به قتل نمی رسد وبه زندان می افتد. 2_ مجازات مالی الف-مرتد فطری:در ارتداد فطری به مجرد ارتداد مرتد اموالش به ورثه منتقل شده و بدهکاریهایش از آن مال ادا می شود. مبنای روایی حکم مرتد فطری در شیعه روایت موثقه عمار ساباطی است که مشایخ سه گانه جوامع حدیثی شیعه آن را نقل کرده اند و در دلالت آن نیز تردیدی وجود ندارد.طبق این روایت عمار ساباطی از امام صادق(ع)نقل می کند که هر مسلمانی که از اسلام برگردد و نبوت پیامبر را منکر شود و او را تکذیب کند،مالش بین ورثه تقسیم می شود. اهل سنت تفاوتی بین ارتداد فطری و ملی قائل نیستند و توبه مرتد را قبول دارند، در نتیجه ملکیت او موقوف می ماند، اگر توبه کرد ملکیت او باقی است و اگر توبه نکرد ملکیت او زائل می شود. در مورد زنی که مرتد باشد نیز امامیه معتقد است که کشته نمی شود و مالکیتش نیز پا برجا است.زیرا قبل از ارتداد ملکیت او ثابت بود و با حدوث ارتداد شک و تردید عارض می گردد.طبعا اصل بقای ملکیت حاکم می شود و کسی که مدعی زوال آن است باید اقامه دلیل کند؛در حالی که دلیلی از نظر روایات و غیر آن در دست نیست. ب-مرتد ملی: مالکیت مرتد ملی اگر مرد باشد،محفوظ و تصرفات او صحیح است.دلیل آن "عدم دلیل" است.چون دلیلی بر زوال مالکیتش وجود ندارد و در نتیجه اصل"بقای مالکیت"اوست. ملکیت زنی که ارتدادش ملی باشد نیز زایل نمی گردد؛زیرا اموال ملکیت نیز نیازمند دلیل است و لذا اصل،بقای ملکیت است. 3- انتفاء زوجیت الف-مرتد فطری:هرگاه مرد مرتد شود و ارتداد او نیز فطری باشد به مجرد ارتداد،زنش از او جدا شده و بر همسر لازم است عده وفاوت نگه دارد، اهل سنت به اصل حکم مبنی بر جدایی همسر با امامیه اتفاق نظر دارند،اما در مواردی چون زمان عده که در تشیع چهار ماه و ده روز و اهل تسنن معتقد به سه ماه می باشند و همچنین بر خلاف شیعه که راه بازگشت را مسدود می داند،فقهای سنی راه رجوع و بازگشت را باز می دانند. تقسیم ارتداد به فطری و ملی در مورد زن بی اثر است.بنابراین اگر زن مرتد شود،گرچه روایتی مبنی بر نقض زوجیت نداریم،ولی برخی از علمای امامیه به آیه"و لا تمسکو بعصم الکوافر"استدلال کرده اند. مطابق این آیه هیچ زن کافری نمی تواند همسر مرد مسلمان باشد. لذا هرگاه زنی مرتد شود حکم به نقض زوجیت می شود. از دیدگاه اهل تسنن اگر زن مرتد شود،سه حالت وجود دارد:1-ارتداد موجب فسخ نکاح خواهد شد.2-ارتداد زن به هیچ وجه موجب فسخ نکاح نخواهد بود.3-با ارتداد زن او به صورت برده ای برای مسلمین در خواهد آمد. ب-مرتد ملی: اگر مرد مرتد شود و ارتداد او ملی باشد،زنش عده طلاق نگه می دارد،یعنی سه ماه و ده روز زنش از او جدا شده منتظر می ماند،اگر شوهر توبه نکرد نکاح منفسخ و آن زن حق دارد به دیگری شوهر کند. در مورد زنان مرتد نیز همان احکامی که برای زنان مرتد فطری جاری است،صادق است. نتیجه در مباحث پیشین کوشش شد که انواع ارتداد و مجازات های مربوط به هر یک به اختصار بررسی شود . بنابراین چنانکه بعدا خواهیم دید در مورد ارتداد اعراب بعد از مرگ پیامبر گرایشهای مختلفی دیده می شود ، برخی از آنان به دین دیگری و یا به آیین اجدادی خویش می گردند که با عنایت به اعتقادات شیعه و سنی حکم ارتداد در مورد آنان جاری می گردد ، همچنین در مورد آنانی که که تنها حاضر به پرداخت زکات نبودند و یا درخواست معافیت از آن را داشتند اگر بنا را براین بگذاریم که پرداخت زکات از ضروریات دینی است ، چون انکار ضروری دین را علما موجب رد خود دین شمرده اند باز باید آن را ارتداد نامید، چنانکه شیعه انکار نماز و حج را همانگونه که دیدیم موجب ارتداد می شمارد؛ هر چند درخواست عمر از ابوبکر مبنی بر عفو کسانی که حاضر به پرداخت زکات نیستند و عدم پذیرش ابوبکر این درخواست را قابل تامل نماید. عنوان منابع دست اول طبری ، محمدبن جریر، تاریخ طبری یا تاریخ الرسول و الملوک، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران: انتشارات اساطیر، جلد چهارم، چاپ پنجم 1375. یعقوبی، احمدبن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ترجمه محمد ابراهیم آیتی، تهران، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ هفتم، 1374. بلاذری، احمدبن یحیی بن جابر، فتوح البلدان، ترجمه محمد توکل، ]بی جا[: نشر نقره، چاپ اول 1337. کوفی، محمد بن علی بن اعثم، الفتوح، ترجمه محمدبن احمد مستوفی هروی، مصحح غلامرضا طباطبایی مجد، تهران: انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی، چاپ اول 1366. واقدی، محمدبن عمر، مغازی، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، تهران: مرکز نشر دانشگاهی، چاپ اول 1366. ولی الدین عبدالرحمن بن محمدبن خلدون، تاریخ ابن خلدون (العبر و دیوان المبتداء و الخبر فی ایام العرب و العجم والبربر)، ترجمه عبدالمحمد آیتی، تهران: موسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، جلد چهارم، 1363. ابن اثیر، عزالدین بن ابی الحسن، تاریخ کامل، برگردان محمد حسین روحانی، تهران: انتشارات اساطیر، جلد سوم، چاپ اول، 1371. ابن خیاط العصفری، خلیفه، تاریخ خلیفه بن خیاط، تحقیق مصطفی نجیب فواز و غیره، بیروت: دارالکتب العلمیه، الطبعه الاولی، 1415هـ.ق. ابن سعد، ابوعبدالله محمد، الطبقات الکبری، تحقیق محمد عبدالقادر عطا، بیروت: دارالکتب العلمیه، الطبعه الاولی 1410هـ المقدسی، مطهربن علی، البدأ والتاریخ، ]بی جا[، مکتبه الثقافه الدینیه، ]بی تا[. واقدی، محمدبن عمر، کتاب الرده، تحقیق یحیی الجبوری، بیروت: دارالغرب الاسلامی، الطبعه الاولی 1410، هـ.ق فاروق، خورشید احمد، تاریخ الرده، قاهره: دارالکتاب الاسلامی، الطبعه الثانیه، ]بی تا[. ابن کثیر، اسماعیل، البدایه و النهایه، بیروت: دارالفکر، 1398 هـ.ق. ابن قتیبه الدینوری، عبدالله بن مسلم، الامه و السیاسه، تحقیق علی شیری، قم: منشورات الشریف الرضی، الطبعه الاولی، 1413 هـ.ق. ابن اثیر، عزالدین بن ابی الحسن، اسدالغابه فی معرفه الصحابه، بیروت: دارالفکر، 1409هـ.ق. المسعودی، علی بن الحسین، التنبیه و الاشراف، تحقیق عبدالله اسماعیل الصاوی، قاهره: دارالصاوی، 1357 هـ.ق. الحموی، شهاب الدین یاقوت بن عبدالله، معجم البلدان، بیروت: دارالاحیاء التراث العربی، ]بی تا[. الاصفهانی، ابوالفرج علی بن الحسین، الأغانی، بیروت: داراحیاء التراث العربی، الطبعه الاولی، 1414-1415 هـ.ق. الذهبی، شمس الدین محمدبن احمد، تاریخ الاسلام، تحقیق عبدالسلام تدمری، بیروت: دارالکتاب العربی، الطبعه الاولی، 1407هـ.ق. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، مصر: داراحیاء الکتب العربی، 1385 هـ/ 1965م. النسایی، احمدبن شعیب، سنن النسایی، بشرح السیوطی، بیروت: دارالکتب العلمیه، الطبعه الاولی، 1416هـ.ق. البخاری، محمدبن اسماعیل، صحیح البخاری، بیروت: دارالفکر، 1414هـ.ق. کتاب الاصنام، ابومنذر هشام بن محمد کلبی، ترجمه سید محمد رضا جلالی نایینی، [بی جا] ، چاپ تابان، 1348. ابوالفداء اسماعیل بن علی ، المختصر فی اخبار البشر ، تحقیق محمود ایوب ، بیروت: دارالکتب علمیه الطبعه الاول ، 1417 هـ . ق. ابن هشام ، ابو محمد عبد الملک بن هشام بن ایوب الحمیری، السیره النبویه ، لبنان، بیروت، دارالاحیاء التراث العربی ، 1355. ابن خلدون، عبدالرحمن بن خلدون، مقدمه ترجمه محمد پروین گنابادی، تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ پنجم 1366. ابن کلبی ، ابی منذر هشام بن محمد بن صایب ؛ جمهره النسب ، تحقیق الدکتور ناجی حسن ، بیروت : عالم الکتب 1407. ابوالفداء اسماعیل بن علی ، المختصر فی اخبار البشر ، تحقیق محمود ایوب ، بیروت: دارالکتب علمیه الطبعه الاول ، 1417 هـ . ق. منابع فقهی الامینی، عبدالحسین احمد، الغدیر، تهران: دارالکتب الاسلامیه، ]بی تا[. بجنوردی، السید میرزا حسن ، القواعد الفقهیه، قم، اسماعیلیان، چاپ دوم 1410 هـ ق. نراقی، احمد بن محمد مهدی، مستند الشیعه فی احکام الشریعه، قم: ستاره، [بی تا] ابن ادریس، ابی عبدالله محمد بن ادریس العجلی الحلی، السرائر، ]بی جا[ معارف اسلامیه، [ بی تا] فخر المحققین ، ابو طالب محمد بن حسن بن یوسف بن المطهر الحلی، ایضاح الفوائد فی شرح اشکالات القواعد، قم: اسماعیلیان، 1363. منتظری، حسینعلی، رساله توضیح المسائل، قم،]بی تا[، ابن فارس، ابی الحسین احمد بن فارس بن زکریا؛ معجم مقاییس اللغه؛ قم: مکتبه الاعلام الاسلامی؛ 1404. ابن قدامه ؛ ابن محمد عبدالله بن احمد بن محمود ، المغنی و الشرح الکبیر ، بیروت: دارالفکر، 1404. سرحلی، علامه، تحریرالاحکام ،[بی جا] موسسه طوس ، [ بی تا]. اصفهانی راغب، ابی القاسم الحسین بن محمد ، المفردات فی غریب القرآن، ]بی جا [ دفتر نشر کتاب ، 1404. نجفی، شیخ محمد حسن، جواهرالکلام، تهران: اسلامیه، 1362. شافعی ، ابی عبدالله محمد ادریس، الام، بیروت: دارالمعرفه،]بی تا[. پاشایی، محمد، ارتداد، تهران: انتشارات لوح محفوظ، 1380. شهید ثانی، مسالک الافهام فی شرح شرایع الاسلام، قم: بصیرتی، ]بی تا[.

نظرات کاربران

نظرتان را ارسال کنید

captcha

فایل های دیگر این دسته