تحقیق مقاومت در برابر سياستهاي نوسازي در ايران

تحقیق مقاومت در برابر سياستهاي نوسازي در ايران (docx) 15 صفحه


دسته بندی : تحقیق

نوع فایل : Word (.docx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحات: 15 صفحه

قسمتی از متن Word (.docx) :

مقاومت در برابر سياستهاي نوسازي در ايران مقاومت هاي صورت گرفته در برابرسياست هاي رضاشاه عمدتاً توسط دو گروه بوده است يكي روحانيون و علماء و ديگري ايلات و عشاير . 1-7) تأسيس جمهوري رضاخان درصدد انقراض قاجاريه ودر دست گرفتن كامل قدرت بود.براي اين هدف از شعار جمهوري بهره گرفت . شايد بزرگترين منبع الهام وي ، آتاتورك در تركيه بود . از اواخر دي ماه 1302|1924 روزنامه هاي هوادار رضاخان نشر مقاله در مورد ضرورت تغيير پادشاهي به جمهوري و مفاسد دستگاه پادشاهي قاجار را آغاز كردند .عكس احمدشاه كه او را درلباس فرنگي و درميان گروهي زن اروپايي نشان مي داد در نشريه تهران چاپ شد . رضاخان كه همه چيز را فراهم مي ديد تصميم داشت تا پيش از رسيدن سال نو قانون اساسي را تغيير دهد و او به عنوان نامزد رياست جمهوري نه احمد شاه در مراسم سنتي نوروز براي رجال و مقامات دولتي حضور يابد . به دنبال طرح بحث جمهوري خواهي از سوي رضاخان ،جلسات بحث و بررسي فراواني در قم برگزار شد . در يكي از آن جلسات كه شيخ محمد حسين نائيني ،سيد ابوالحسن اصفهاني كه ازعراق به ايران تبعيد شده بودند و نيز شيخ عبدالكريم حائري حضور داشتند ، تصميم برآن شد كه سردار سپه را قانع كنند كه احمدشاه نمي تواند خطري براي كشور داشته باشد ، زيرا طبق قانون اساسي شاه فاقد مسئوليت است . علت اصلي مخالفت روحانيون اين بود كه تصور مي نمودند در اين صورت قانون قانون اساسي عهد مشروطه احتمالاً لغو خواهد شد و علماء نخواهد توانست دين و مذهب رسمي قانون اساسي جديد را اسلام و شيعه قرار دهند و احتمالاً اصل اول و دوم متمم قانون اساسي نيز حذف خواهد شد . چرا كه بيم آن داشتند كه مانند تركيه پس از رسميت يافتن جمهوري ،دين و مذهب ملغي گردد و ايران به سرنوشت تركيه دچار شود . سيد حسن مدرس با تمام قدرت به مبارزه با جمهوري خواهي رضاخان برخواست. رضاخان در ابتدا تصميم محمد حسن ميزا ، وليعهد را به همراهي مجبور كند ولي مدرس نگذاشت . رهبري تظاهرات ضد جمهوري عمدتاً به دست روحانيان متنفذ تهران بود اما نقش بازاران نيز در آن كاملاً نمايان بود . آنچه باعث خشم و نارضايي گشت اين بود كه نظميه تهران براي وادار كردن بازاريان به بستن دكانها و شركت اجباري آنها در تظاهرات جمهوري خواهي گروهي را تحريك به اغتشاش در بازار كرد . علاوه برآن سرهنگ درگاهي رئيس نظميه دستور داد تا مسجدشاه و ديگر مساجد را كه مدت ها پيش محل اجتماع مخالفين جمهوري و واعظان و روحانيان جمهوري ستيز بود ، محاصره كنند. در جلسه 29 اسفند1302 |1924 در مجلس بحث جمهوريت پيش آمد و اكثريت مجلس مي خواستند به خواسته رضاخان تن دهند و رژيم را از مشروطه به جمهوري تبديل كنند . مدرس ايستادگي كرد و استدلال كرد كه انتخاب كنندگان به اين مجلس اختيار تغيير قانون اساسي و لغو مشروطه را نداده اند و تمام نمايندگان سوگند وفاداري به قانون اساسي كنوني و صيانت از نهاد پادشاهي را خورده اند . به دنبال اين استدلال جلسه متنشنج شد و نمايندگان طرفدارجمهوري به مدرس دشنام و ناسزا گفتند و حسين بهرامي ( احياءالسلطنه) سيلي به گوش مدرس زد . توهين نمايندگان و سيلي بهرامي به سرعت در تهران پيچيد و بر فضاي جامعه تأثير گذاشت . بازار تهران به جنب وجوش درآمد . شيخ محمد خالصي زاده در مسجد بازار برضد جمهوري سخنراني كرد .سپس در وسط بازار نماز اقامه كرد و مجدداً سخنراني مهيجي بر عليه جمهوري خواهي انجام داد تأكيد بيشتر آنها روي تضاد جمهوريت با دين و مذهب بود . مردم نيز كاملاً آماده پذيرش اين سخنان بودند و احتمالاً سيلي خوردن مدرس اين اولاد پيامبر را آشكارترين نشانه ضديت جمهوري خواهان با دين و مذهب مي انگاشتند ، علاوه بر آن از مدت ها پيش و از همان آغاز زمزمه جمهوري خواهي تبليغات مخالفين جمهوري عمدتاً بر همين محور اساسي يعني مخالفت دين با جمهوريت مي چرخيد . جمهوريخواهان مجلس ،همچنان در فكر تصويب لايحه جمهوري و تغيير رژيم بودند و همانگونه كه تدين مي گفت – به پندار خويش – مي خواستند به مردم عيدي بدهند !! حال آنكه اشتباهات آنها در مجلس و اشتباه نظميه و دولت در سطح شهر ،مردم پايتخت را از اين هديه اجباري بيزار ساخته بود . اما علي رغم تظاهرات عظيم ضد جمهوري در روزهاي 28 و29 اسفند ماه جمهوري خواهان همچنان بر تغيير رژيم پاي فشرده و سعي در تصويب لايحه اعلام جمهوري داشتند . چنانكه در روز 30 اسفند 1302 /1923 در آخرين روز سال ، طرح زير را به مجلس ارائه دادند : « نظر به اينكه تلگرافات عديده اي از تمام ايالات و ولايات و تمام طبقات مملكت در مخالفت با سلسله سلاطين قاجاريه و رأي به انقراض سلطنت مذگور رسيده و نظر به اين كه تقريباً در تمام تلگرافات واصله اظهار تمايل به جمهوريت شده و صراحتاً اختيار تغيير رژيم را به مجلس شوراي ملي داده اند و چون قونوناً اين تلگرافات كافي براي تغيير رژيم نيست ما امضا كنندگان مواد ذيل را به مجلس شوراي ملي به قيد فوريت پيشنهاد مي نمائيم : ماده اول : ملت ايران تبديل رژيم مشروطيت را به جمهوري به وسيله مجلس شوراي ملي اعلام مي دارد . ماده دوم: ملت به وكلاي دوره پنجم اختيار مي دهد كه در مواد قانون اساسي موافق مصالح و رژيم جديد تجديد نظر نمايند .» همين كه خبر به مردم رسيد از نقاط مختلف تهران به سوي مجلس سرازير شدند و شعار دادند : « ما تابع قرآنيم جمهوري نمي خواهيم » . سردار سپه همراه عده كثيري از نظاميان وارد مجلس شد . رضاخان در حالي كه با شلاق به سر مردم مي كوبيد راه به جلو باز مي كرد . نمايندگان از بي حرمتي به مجلس ناراحت شدند . در تظاهرات روز دوم فروردين 1303 ش|1924م گفته شد كه 40 تن كشته و صدها تن زخمي شده اند . رضاخان براي خاتمه دادن به اين موضوع راهي قم شد و در 6 فروردين 1303ش|1924م به ديدار علماي ثلاث ( اصفهاني ، ناييني و حايري ) رفت و سپس با صدور بيانيه اي از توقف طرح جمهوري خبر داد . دربخشي از اين بيانيه آمده است : «من و كليه آحاد و افراد قشون از روز نخستين محافظت وصيانت اسلام را يكي از واجب ترين وظايف و نصب العين خود قرار داده و همواره در صدد آن بوديمكه اسلام روز به روز رو به ترقي و تعالي گذاشته و احترام مقام روحانيت كاملاً رعايت و ملحوظ گردد . اهذا موقعي كه براي توديع آقايان حجج اسلام و علماء اعلام ، حضرت معصومه (ع) مشرف شده بوديم با معظو لهم در باب پيشامد كنوني تبادل افكار نموده و بالاخره چنين مقتضي دانستيم كه عموم ناس توصيه نمايم عنوان جمهوريت را موقوف ...نمايند.» جمهوري خواهي اولين تقابل جدي روحانيون با رضاخان بود كه باعقب نشيني رضاشاه به پايان رسيد . 2-7) آية الله نائيني درايام سلطنت رضاشاه ، آيةالله نائيني مرحله پاياني عمر پرفراز و نشيب خود را مي - گذارند . در اين ايام در حوزه هاي علميّه ، كساني كه داراي سابقه حمايت از مشروطه بودند، سخت تحت فشار قرار داشتند . « نائيني پس از يك دوره تلاش هاي سياسي دچارسرخوردگي و يأس شد و رفتار و برخوردش با دولتهاي ايران و عراق بدون چندان توجهي به اقدامات خلاف آنان كاملاً دوستانه بود . او علي رغم سياست هاي ضد اسلامي رضاشاه و ايجاد محدويت براي علماء، پيوند دوستي خود را همچنان ادامه داد . يك بار فرزند بزرگش (حاج ميزاعلي) از رضاشاه ديدن كرده ، نامه و هدايايي شامل حلقه انگشتر و مقداري زيادي تربت كربلا به وي تقديم كرد . به مناسبت اعياد مذهبي نيز آية الله نائيني معمولاً تلگراف تبريك براي رضاشاه مي فرستاد» . آيةالله نائيني نيز همانند بسياري ازعلماي ديگر در بدو امر نظر خوش بينانه اي در مورد رضاخان داشته و تلگراف تبريك او و نيز سايرعلماي نجف براساس همين خوش بيني و شرايط خاص علما در عراق صورت گرفت . كما اين كه در داخل ايران نيز برخي از روحانيون چنين حسن ظني به رضاخان داشتند ، اما پس از مدتي تغيير نظر و رويه داند . به هر حال خرسندي ابتدايي از تغير رژيم در ايران و روي كارآمدن يك دولت مقتدر و متمركز نسبت به دولت ناتوان قاجار ، باعث نشد كه علما و از جمله آيةالله نائيني سياستي كاملاً منفعل درپيش بگيرند و در برابر اقدامات ضداسلامي و ضد مردمي رژيم رضاشاه سكوت كنند. آيةالله نائيني عليه اقدامات ناشايست و ضد اسلامي رژيم از جمله : برداشتن عمامه روحانيان و كوتاه كردن لباس آنان ، جلوگيري از برپاي مجالس روضه و وعظ و اجتماع درمساجد و بستن درِ مسجدها ، رواج منكرات ،كشف حجاب ، قيام گوهرشاد ، تبعيد آيةالله قمي و دستگيري آية- الله آقازاده موضعگيري كردند . 3-7) آيةالله سيد ابوالحسن اصفهاني دردورهاي كه آيةالله نائيني نسبتاً دچار انزوا شده بود ،رياست و زعامت حوزه نجف با آيةالله سيد ابوالحسن اصفهاني بود . رژيم ايران كه از موقعيت ممتاز ايشان اطلاع داشت درجريان ايجاد رابطه با علماي نجف ، توجه بيشتري به مواضع وي مي كرد . شهرت او علما و روحانيون بلاد مختلف را تحت تأثير قرار داد و لذا وجوهات فراواني براي ايشان ارسال شد كه زمينه ساز اعزام مبلغين بسيار و ساخت مساجد و حسينه هاي فراوان گرديد . از خاطره هايي كه به شناخت موضعگيرهاي آيةالله اصفهاني ولاجرم بخش عمده اي از حوزه علميه نجف در قبال رژيم رضاشاه كمك مي كند ، نقل قول شيخ محمدتقي بهول است كه مدتي پيش از واقعه مسجد گوهرشاد ( تير 1314|1935م) به منظور ادامه تحصيل به نجف رفته بود . برحسب اين نقل ،سيد ابوالحسن اصفهاني به وي گفته بود: « به فتواي من درس خارج خواندن بر تو حرام قطعي است و بر تو واجب عيني است كه عليه پهلوي و قوانين خلاف قرآني كه اجرا مي كند سخنراني كني .» آية اصفهاني ضمن تأييد اقدامات بهلول در مقابله با شهرباني رژيم به وي مي گويد : بر تو واجب است كه رويه خود را ادامه بدهي . 4-7) آيةالله شيخ عبدالكريم حائري يزدي آيةالله شيخ عبدالكريم حائري ( متولد 1276 ق در مهرجرد از قراء ميبد يزد ) از شخصيت هاي برجسته و بسيار بزرگ علمي است كه از محضرعلماي بزرگ سامرا و نجف همچون ميرزا ابراهيم محلاتي، سيد محمد فشاركي اصفهاني ، ميرزا محمدتقي شيرازي ، شيخ- فضل الله نوري و آخوند خراساني بهره برد . او در سال 1318ق به نجف را به قصد اراك ترك گفت تا حوزه علميه اي در آن شهر بنيان گذارد ، ولي پس از آغاز جنبش مشروطه از ايران به نجف رفت و چون آنجا نيز درگير امور سياسي ديد به كربلا عزيمت كرد. درست درهمان سال ورود آيةالله حاج شيخ عبدالكريم حائري به قم و بنا نهادن پايه هاي حوزه علميه، در سوم اسفند 1299ش|1930م ، رضاخان با كودتاي سيّد ضياءالدين طباطبايي وارد وارد تهران شد و اوضاع سياسي و اجتماعي كشور به يكباره تغيير كرد . 1-4-7)موضع آيةالله حائري در برابرمسايل سياسي واجتماعي كشور تاكنون نظرات مختلفي راجع به مواضع آيةالله حائري ،در برابر مسايل سياسي بيان شده است . برخي از صاحب نظران تاريخ برآنند كه وي به هيچ وجه در امور سياسي دخالت نمي كرد . برعكس برخي ديگر از صاحب نظران جديد معتقدند كه او كاملاً در امور سياسي دخالت مي نمود و حتي توجيهات سياسي هم براي اين گونه اعمال حاج شيخ عبدالكريم ، ذكر مي كنند . در سال 1342ق كه آيةالله نائيني و آية الله سيّد ابوالحسن اصفهاني و عدّه ديگري از علما به دنبال تبعيد مهدي خالصي ، بعنوان اعتراض عازم ايران شدند ، آيةالله حائري از آنها به گرمي استقبال كرد و خود ميزبانشان گرديد . ايشان همچنين براي احترام شاگردان خود را واداشت تا در حوزه درسي آيةالله اصفهاني و آيةالله نائيني حاضر شوند . با وجود اين دكتر عبدالهادي حائري ، دركتاب تشيع و مشروطيّت دراين مورد چنين مي نويسد : « آية الله حائري روحاً فردي غير سياسي به شمار مي رفت و ويژگيهاي شخصي ايشان ، او را وا مي داشت كه از سياست كناره گيري نمايد. بنابراين در اين جريان نيز خود را كنار كشيد و در كار ايشان دخالت نكرد.» چنين سياستي معمولاً به بيطرفي تعبير مي شود ولي در واقع امر، آيةالله حائري در هر دو مهاجرت علما به قم ، با آنان همدلي كرد و شاگردان خود را به استقبال آنان فرستاد ، براي آنان در قم امكانات رفاهي و منزل مسكوني فراهم آورد ، ولي در مقام عمل ، احتياط را از دست نداد . اين احياط روش عاقلانه بود كه از احتمال شكست نهضت روحانيون و نتايج وحشتناك آن بر حوزه هاي علميه نشأت مي گرفت . به گفته يكي از شاگردان آيةالله حائري و شاهد اين واقعه آيةالله سيد حسين بٌدلا: « گرچه شخص آقا شيخ عبدالكريم در برخي جزئيات سليقه شان تفاوت ميكرد ولي در اصل اينكه بايد با رضاخان مقابله شودهمه مشترك بودند.» در اصل سليقه آيةالله حائري ، ادامه كارهاي فرهنگي در حوزه هاي علميه بود و ساير امور ومسائل جاري را تحت الشعاع اين قضيه مي ديد .اولويت اصلي براي ايشان پابرجا ماندن حوزه به هر نحوه ممكن بود ، در قضيه حاج شيخ محمد تقي بافقي ، و حضور بدون پوشش و حجاب خانواده رضاشاه كه به ضرب و شتم و دستگيري و بازداشت وي انجاميد نيز ، آيةالله- حائري با تدبير و تأمل ، براي جلوگيري از قيام و شورش همگاني و در نتيجه خونريزي مسلمين و به خطر افتادن موقعيت حوزه علميه قم ، اقدام به صدور حكم يك خطي بدين مضمون نمود : « صحبت و مذاكره در اطراف قضيه اتفاقيه مربوط به شيخ محمد تقي برخلاف شرع انور و مطلقاً حرام است.» با توجه به حساسيت رژيم نسبت به آيةالله حائري ، ايشان نيز همواره از بهانه دادن به رژيم خوداري مي كرد و در هر پيشامدي ، سعي مي كرد با استدلال هاي منطقي ، برنامه هاي ضد اسلامي و ضد مردمي را خنثي نمايد . نمونه هاي اين برخوردها را مي توان در مواردي چون تغيير لباس روحانيون ، موضوع اوقاف و مانند آنها پيدا كرد . اما بخش ديگري از مشي سياسي آيةالله حائري كه دوستان و طلاب از آن بي اطلاع نبودند ،مخالف با اقدامات رژيم بود. او طلاب را به خالي نكردن سنگر تشويق و ترغيب مي كرد و به آنان دلداري مي داد كه صبر پيشه كنند . 5-7) آيةالله شيخ محمد تقي بافقي آيةالله بافقي در زمره علمايي بود كه در دعوت از آيةالله حائري و تأسيس حوزه علميه قم نقش مهمي داشتند . او كه عالمي فقيه و شجاع بود در گفتار و عمل به امر به معروف و نهي از منكر مي پرداخت و دراين زمينه بسيار مقيد بود و حتي سابقه درگيري با رضاخان داشت .گفته شده درهنگامي كه احمدشاه به همراه رضاخان به منظور ديدارازعلماي مقيم عتبات به قم رفته بود ، در منزل آية الله حائري حضور يافت . شيخ محمد تقي بافقي نيز كه در اين ديدار شركت داشت در مورد تراشيدن ريش به شاه نصيحت كرد . رضاخان به بافقي پرخاش كرد و بافقي نيز باعتاب بيشتري پاسخ رضاخان را داد . چنين برخوردي نمونه هاي از تعصب مذهبي آيةالله بافقي بود كه پس از رسيدن رضاخان به سلطنت هم ادامه داشت . او با نوشتن نامه هاي تند و صريح به رضاشاه ، او را از اعمال زشت و منكر بر حذر مي داشت و در مكاتب خود حتي تعارفات معمول را رعايت نمي كرد و هميشه نامه اش را چنين آغاز مي- كرد « از آخوند بافقي به فلان » . همچنين گفته شده در مرتبه آخر بر قطعه كاغذي سوره تكاثر را كه خداوند براي تنبيه جبابره نازل كرده نوشت و خطاب به رضاشاه ارسال داشت . شاه از اين عمل بر آشفته شد و به مأموران دستور داد كه مراقب حركات بافقي باشند . حادثه قم در 1307|1928 روي داد . براساس سنت تشريفاتي شاه و خانواده سلطنتي درهنگام تحويل سال در حرم حضرت معصومه( س ) حضور مي يافتند . در اين سال رضاشاه ابتدا به تنهايي به قم رفت و پس از مراجعت او ملكه و دخترانش شمس و اشرف با مستخدم به قم رفتند و با روي باز و موي نمايان در بالاي ايوان آئينه به تماشاي مردم پرداختند. با مشاهده اين وضع واعظ بالاي منبر در مسجد جنب حرم (مسجد بالا سر) به نام سيد- ناظم واعظ به اين امر اعتراض كرده و مردم را تهييج نمود . پس از مطلع شدن آيةالله بافقي كه درهمان مسجد مشغول دعا بود او پيغام فرستاد كه«كيستيد اگر مسلمانيد چرا چنين آمديده ايد و اگر [مسلمان] نيستيد اينجا چه مي كنيد ؟» . بانوان از حرم خارج شده و در منزل توليت سكني گزيدند و تلفني به رضاشاه اطلاع دادند . در هنگام ورود رضاشاه و تيمورتاش وزير دربار ابتدا حرم قُرق شد و سپس آيةالله بافقي را با توهين و تحقير كشانكشان آوردند ، شاه از بغض و كينه اي كه از او داشت به ضرب و شتم شيخ پرداخت و بعد امر كرد او را با چند نفر ديگر از جمله آقاسيد عبدالرسول تهراني دستگير و به تهران فرستادند . پس از دستگيري بافقي از طرف عامه مردم عكس العمل شديدي بروز كرد به بلواي وسيع منجر گردد و قتل و نفوس را به دنبال آورد ، ولي با حُسن و تدبير آيةالله حائري خشم مردم فرونشانده شد . 6-7) طرقت ها و دراويش در ايران طريقت ها و سلسله هاي دراويش وجود دارند كه عمدتاً از زمان بعد از حمله مغول رشد يافته اند . اين فرقه ها عموماً فرقه هاي سني بودند كه به صورت گرايش هاي صوفي شيعي تحول تدريجي يافتند . شايد موثرترين طريقت در ايران طريقت صفوي باشد كه بر ميراث صفي الدين اردبيلي استوار بود و سلسله صفويه را ايجاد كرد ؛ اما بعد از صفويه ديگر طريقت هاي عرفاني در تاريخ ايران تأثير گذار نبودند و نتوانستند در تحولات معاصر مانند مشروطه ، تغيير سلسله قاجار، تأسيس پهلوي و سياست هاي نوسازي رضاشاه مؤثر باشند. جمع بندي ظهور رضاشاه مقارن شد با تأسيس حوزه علميه قم ( قدرت گرفتن همزمان دولت و مذهب) كه اين نهاد تازه تأسيس مذهبي بعدها توانست در مقابل اقدامات ضد ديني و ضد مردمي رضاشاه ايستادگي كند . همچنين استقلال مالي روحانيون از دولت و تأمين آن از راه اوقاف و خمس و نذورات اين امكان را به روحانيون مي داد كه در برابر اقدامات رضاشاه مقاومت نمايند . در زمان رضاشاه مراجع تقليد بزرگي همچون سيد ابولحسن اصفهاني ، شيخ حاج- عبدالكريم حائري ، شيخ بافقي و آيةالله قمي ؛ با نگرش حكيمانه خويش هرگونه اقدامات ضد- ديني را به رضاشاه گوش زد مي كردند و در صورت لزوم از قدرت فتوا استفاده مي كردند. منابع مآخذ ابوالحمد ،عبدالحميد ، مباني علم سياست ،ج اول ، تهران ، انتشارات توس ،1376. ابوالقاسمي ،محمدرضا ، اردوش حسين ، تركيه دريك نگاه ،تهران ،انتشارات المهدي 1378. آريا ، كورش ، رضاخان و قضيه كشف حجاب ، ابرار18|10|81 آريا ، قاسم ، قضيه رضاشاه و كشف حجاب ، نافه ، شماره هفتم ،42-44. الگار ، حامد، دين و دولت در ايران، نقش علما در دوره قاجار ، ترجمه ي ابولقاسم سري تهران، انتشارات توس ،1356. اميني ، داوود ، چالشهاي روحانيت با رژيم رضاشاه(بررسي علل چالشهاي سنت گرايي با نوگرايي) تهران ، سپاس، 1382. اميني ،عليرضا ، تحولات سياسي و اجتماعي ايران در دوران پهلوي، تهران، صداي معاصر، 1381. آزاد ارمكي ، تقي ، مدرنيته ايراني؛ روشنفكران و پارادايم فكري عقب ماندگي در ايران تهران، انتشارات اجتماع، 1380. مصطفي ، ازكيا ، جامعه شناسي توسعه (تهران : انتشارات كلمه ،1377) رضا ، اكبري نوري ، انديشه سياسي عبدالرحيم نجارزاده تبريزي ( طالبوف ) ، فصلنامه تخصصي علوم سياسي دانشگاه آزاد اسلامي واحد كرج ، سال نخست، پيش شماره دوم، تابستان 1383. هربرت اسپنسر ، مدرنيته : مفاهيم انتقادي جامعه سنتي و جامعه مدرن ، ترجمه ي منصور انصاري تهران ، انتشارات نقش جهان ،1381. آصف ، محمد حسن ، مباني ايدئولوژيك حكومت در دوران پهلوي ، تهران ، مركز اسناد انقلاب اسلامي ،1384. الهامي ، داود، موضع تشيّع در برابر تصّوف در طول تاريخ ، قم ، انتشارات مكتب اسلام ، 1378. اولوغ ، ايگدمير و ديگران ، آتاتورك ، ترجمه ي حميد ناظمي ، تهران ، مؤسسه فرهنگي منطقه اي 1348. رابرت اولسن ، قيام شيخ سعيد پيران - كردستان 1925، ترجمه ي ابراهيم يونسي ( تهران : انتشارات نگاه ،1377) بابر، نوئل ، فرمانروايان شاخ زرين از سليمان قانوني تا آتاتورك ، تر جمه ي ،عبدالرضاهوشنگ مهدوي ، تهران، سپاس ،1369. بصيرت منش ، حميد ، علما و رژيم رضاخان ، تهران ، عروج ، 1376. بهار، ملك الشعرا ( محمد تقي ) ، تاريخ مختصر احزاب سياسي در ايران ( انقراض قاجاريه ) ،جلد اول ،تهران، چاپخانه سپهر، 1357. محسن ، بهشتي سرشت ، نقش علما در سياست ، تهران ، پژوهشكده امام خميني و انقلاب اسلامي ،1380. بهنام ، جمشيد ، ايرانيان و انديشه تجدد ، تهران ، انتشارات پژوهش فرزان روز، 1383. بيات ، كاوه ، شورش كردهاي تركيه و تأثير آن بر روابط خارجي ايران ، تهران ، نشر تاريخ ايران ، 1374. تهاجم به روحانيت و حوزه هاي علميه در تاريخ معاصر ، جلد اول ، قدر ولايت ، تهران ،1379. پروند ، شادان ، سبحاني ، زهرا ، زمينه شناخت جامعه و فرهنگ تركيه ، تهران ، مركز مطالعات و تحقيقات فرهنگي بين اللملي ،1373. پهلوي ، محمدرضا ، پاسخ به تاريخ ، ترجمه ي حسين ابوترابيان ، تهران ، زرياب ،1379. پيران ، پرويز ، برنامه ريزي توسعه برون زا ، اطلاعات سياسي ، اقتصادي ، شماره 25، ديماه 1367 . جمعي از نويسندگان ،سلسله پهلوي و نيروهاي مذهبي به روايت تاريخ كمبريج ، ترجمه ي عباس مخبر ، تهران ، 1361. جعفري هرندي ، محمد ، فقها و حكومت پژوهشي در فقه سياسي شعيه ، تهران ، روزنه ،1378.

نظرات کاربران

نظرتان را ارسال کنید

captcha

فایل های دیگر این دسته