تحقیق وضعیت طبیعی و جغرافیایی یونان

تحقیق وضعیت طبیعی و جغرافیایی یونان (docx) 40 صفحه


دسته بندی : تحقیق

نوع فایل : Word (.docx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحات: 40 صفحه

قسمتی از متن Word (.docx) :

وضعیت طبیعی و جغرافیایی یونان: سرزمینی که تمدن و فرهنگ یونان باستان در آن شکل گرفت، از یونان و جزایر یونانی تشکیل شده بود، که عبارت بودند از: یونان شمالی، مرکزی و جنوبی(پلوپونز) و همچنین جزایری که در سواحل شمالی(تراس) و شرقی(آسیای صغیر) دریای اژه قرار دارند. به عبارت دیگر میتوان چنین گفت که: شبه جزیره ی بالکان در جنوب اروپا قرار دارد که قسمت بزرگی از آن در دریای مد یترانه پیش رفته و در همین قسمت کشور یونان قرار گرفته است، بخش اعظم این شبه جزیره را کوه های صخره ای و پر شیب فرا گرفته که تنها در میان جلگه هایی که وسط این کوه ها قرار دارند، اراضی حاصل خیزی جهت کشاورز یوجود دارد.در این کوه ها علاوه بر معادن سنگ آهن، مس و نقره سنگ مرمر بسیار زیبایی که به آسانی قابل تراش و تغییر شکل است، به فراوانی یافت می شود در یونان تابستان ها گرم و تقریبا بدون باران و فصل بارندگی در زمستان است و این کشور اکثر اوقات دارای آسمانی صاف و آبی است. دریای اژه سواحل شرقی یونان را که بریدگی های بسیار دارد، احاطه کرده است. شبه جزیره های باریک که در دریا پیش رفته اند، به تعداد زیادی در یونان وجود دارند، که باعث پدید آمدن خلیج هایی که تا عمق خشکی نفوذ نموده اند، گردیده و همین خلیج ها بندر های مناسبی برای تردد کشتی هاست. موقعیت جغرافیایی و طبیعی، در شکل دادن به اوضاع سیاسی اقتصادی و فرهنگی یونان نقش بسیار مهمی داشته است. زیرا همین وضعیت طبیعی موجب شده که در بخش های مختلف یونان، دولت شهر های کوچک مستقل تشکیل گردند که شرایط خاص طبیعی، یعنی از یک سو به دریا و از سوی دیگر کوهستان های صعب العبور مانع از آن بودند، که تا این دولت شهرها مورد تهاجم قرار گیرند. پیشینه ی تاریخی یونان: به طوری که قبلا اشاره شد سرزمین اصلی یونان پیش از حمله ی اقوام شمالی ( دورین ها) دارای تمدنی پیشرفته بودند، که در فصل گذشته با آن ها آشنا شدیم. در بخش شمالی شبه جزیره ی یونان اقوامی از شاخه های آریا- اروپایی زندگی می کردند که طی سده ها از استپهای جنوب روسیه به این قسمت ها مهاجرت کرده بودند. این قبایل که «دورین» نامیده می شدند، از نظر فرهنگی در سطحی پایین تر از میسنی ها یا ساکنان اصلی یونان بودند. در اواخر هزاره ی دوم پیش از میلاد این قبیله ها از شمال به سوی جنوب سرازیر شدند و سر انجام«پلوپونزه»، دژهای مستحکم «میسن» را ویران نمودند. و به این ترتیب تمدن میسن پایان یافت. ساکنان یونان در همه جای شبه جزیره یا به اطاعت «دورین ها» درآمدند و یا به جزایر دریای ازه و سواحل غربی آسیای صغیر کوچ نمودند. پس از این اتفاق در یونان چند قرن رکود هنری حکمفرما بود و حتی خط اولیه ی یونانی ها نیز به فراموشی سپرده شد. سپس در اواخر دوره ی هومر ، یونانی ها با نوعی نگارش جدید که از فینقی ها کسب کردند، آشنا شدند. یونانی ها حروف صدا دار را به این حروف افزوده و الفبای خود را که مرکب از 24 حرف بود پدید آوردند. تداوم تمدن یونان در واقع با تولد دولت شهرها یا پلیس ها آغاز گردید. شرایط خاص جغرافیایی یونان، هر طایفه از اقوام دوری را به گونه ی مستقلی تقسیم نمود، در سواحل این کشور که موانع طبیعی بزرگترین عامل استقلال دولت شهرها بودند، رفته رفته تمدن باستانی یونان شکل گرفت. ارتباطات که صرفا از طریق دریا امکان پذیر بود، این دولت شهرها را با فرهنگ و تمدن دیگر جزایر و کشورهای حاشیه مد یترانه آشنا نمود،و از این طریق زمینه های اقتصادی تجاری، ایجاد گردید. در برخورد با این تمدن ها و رونق اقتصادی، زمینه های رشد هنر طبیعت گرایی یونان روح و قوت گرفت. بطور کلی تمدن یونان در سه عنصر ثابت خلاصه می شود که عبارتند از: انسان، طبیعت،عقل. شناخت تمدن یونان،شناخت بخشی ار تمدن جدید غرب است و شناخت این تمدن بدون آشنایی با تمدن شرق مد یترانه امکان پذیر نیست. زیرا به طوریکه اشاره گردید. این تمدن سهم بزرگی در ایجاد تمدن و هنر یونانی داشته است. کشف تئوری انسانی، یا انسانی که تفکر در هر موضوعی او را به شناخت و معرفت می رساند، موجب گردید که یونانی از تفکرات جادویی و افسانه ای گذر نموده و به تفکر عقلانی گام نهد، و در این زمان بود که فلسفه و تاریخ نویسیو علم جانشین تفکرات قدیمی گردید. شناخت فرد به دنبال آن ارزش دادن به مقام او، آزادی های فردی را پدید آورد. دمکراسی که پایه جمهوری یونان در پنج قرن شناخته شده بود، تنها فرم حکومتی بوده، که در طول تاریخ تا انقلاب کبیر فرانسه به عنوان دمکراسی مستقیم و تصمیم گیری با تمام وجود تمام محدودیت های آن سناخته شده است. در جهان بینی اومانیستی( انسان گرایی) یونان آنچه اهمیت داشته، انسان بوده و انسان محور مقیاس همه چیز بودهاست. علاوه بر همه این ها ، آنچه که در تفکرات یونانی، انسان را از سایر موجودات متمایز کرده عقل اوست. طبیعت و زیبایی نیز در تمدن یونانی جایگاه خاصی داشته است. عوامل طبیعی و وجود طبیعت خاص یونان در شکل گیری آثار معماری و سایر هنر ها نقش اساسی و تعیین کننده ای را بازی کرده است. دوره های بررسی تاریخ هنر و معماری یونان: هنر و معماری یونان دارای فراز و نشیب های فراوانی در طول تاریخ بوده است. و بر همین اساس می توان هنر یونان را در چهار دوره و معماری را در سه دوره از آن مورد بررسی قرار داد. الف) هنر دوره ی هندسی: به آثار هنری پیش از دوره ی آرکائیک اطلاق می گردد. که در آن بر روی سطوح ظروف سفالی از طرحهای منظم هندسی استفاده شده است. ب) هنر و معماری دوره ی آرکائیک (کهن) 630 تا480 ق.م ج) هنر و معماری دوره ی کلاسیک480 تا330 ق.م د) هنر و معماری دوره ی هلنی 330 تا 27 ق.م اینک به بررسی معماری یونان در هر یک از دوره های فوق الذکر بویژه سه دوره ی کهن، کلاسیک و هلنی می پردازیم. (بررسی مقایسه ای) ● شیوه هندسی و دوره کهن گذشته از معماری معاصر، معماری یونانی برای ما غربیها از هر معماری دیگری آشناتر است. «احیای» این معماری به دست مهندسان معمار اروپایی در اواخر سده هجدهم باعث انتشار پردامنه سبک یونانی شد و مخصوصاً در بناهای رسمی – دادگستریها، بانکها، تالارهای شهر، مجالس قانونگذاری – که با توجه به تأثیرگذاری پرابهت شان طراحی می شدند، از معماری دوره کلاسیک که اساساً از معماری یونان ملهم بود، تقلید می شد. با آنکه خانه های یونانیان باستان از هرگونه زیورهای خودنمایانه عاری بود، یونانیان پادشاهی درخور خانه های شاهانه نداشتند و مراسم مذهبی خویش را در فضای باز اجرا می کردند، معمارانی کوشا و خستگی ناپذیر بودند. ساختمانهای بسیار مهم ایشان نیز در آغاز به شکل زیارتگاههای ساده برای نگهداری از تندیسهای خدایانشان ساخته می شدند. هر روز به ساختن این ساختمانها توجه بیشتری معطوف می شد تا آنکه به احتمال قوی تصمیم گرفتند صفات هر خدا را در خود ساختمانها یا زیارتگاهها مجسم گردانند. پیکرتراشی نقش خود را در این تحول ایفا کرد، بدین معنی که تا اندازه ای در تزیین ساختمانها، تا اندازه ای در بازگویی بخشی از صفات خدایی که نمادش درون معبد گذاشته می شد و تا اندازه ای نیز به عنوان یک پیشکش نذری مورد استفاده قرار می گرفت. اما یونانیان، خود ساختمان را نیز گونه ای پیکره می پنداشتند که شکلی انتزاعی دارد و از نیروی پیکره برای مجسم ساختن صفات انسانی برخوردار است. اهمیت نافذ معبد پیکره دار و نقش الهام بخش آن در زندگی همگانی را با برگزیدن نقطه ای مرتفع – غالباً بر فراز تپه ای مشرف یا مسلط به شهر (آکرو پولیس) – برای ساختمانش، مورد تأکید قرار می دادند. همچنان که ارسطو تأکید کرده است: «محل ساختمان معبد باید نقطه ای باشد که از همه طرف دیده شود و مقام فضیلت را حقاً بالا ببرد و بر پیرامونش تسلط داشته باشد» و احترامی که یونانیان برای معبد و نبوغ پایه گذارانش قایل می شده اند، در این سخن افلاطون بازتاب یافته است: «خدایان و معابد، به راحتی پیدا و ساخته نمی شوند و برپا داشتن آنها کار عقلی پرتوان است». معابد اولیه از چوب ساخته می شدند و با گذشت زمان، شکل چوبی آنها تدریجاً دگرگون شد و مصالحی ماندگار چون سنگ آهک و گاه مرمر به کار گرفته شدند. مرمر گران بود ولی کوههای سنگ مرمر بسیار نزدیک بوند: هومتوس در شرق آتن با سنگ آبی – سفیدش، پنتیلیکوس در شمال شرق آتن با سنگ سفید براقش که مخصوصاً برای کنده کاری مورد استفاده قرار می گرفت، و جزایر آیگینا، مخصوصاً پاروس، که مرمرهای دارای کیفیتهای گوناگون را به مقادیر بسیار زیاد در اختیار هنرمندان قرار می دادند. معبد یونانی، از لحاظ نقشه، شباهت نزدیکی به تالار بارگان میسنی دارد و حتی در پیشرفته ترین شکل این معبد، سادگی بنیادی ساختمان تالار مزبور به چشم می خورد، یک اتاق تک یا دو اتاق تو در تو (مقصوره) بدون پنجره، با یک در (دو در برای مقصوره تو در تو) و (الف) یک رواق یا دو ستون بین دیوارهای پیش آمده (ستونهای بین دو جرز)، یا (ب) ستون بندی خلفی (ستون بندی بی دیوار)، یا (ج) ستون بندی خلفی و قدامی، یا هر یک از این نقشه ها که به وسیله (د و ه) یک ردیف یا (و) دو ردیف، ستون بندی محاط شده باشند. آنچه از همه در معماری خاور نزدیک باستانی دیده ایم: نظم و فشردگی و تقارن آن است که مثلاً در نقطه مقابل گروه بندیهای بی نقشه معابد مصری قرار دارد. تفاوت در حس تناسب توسط یونانیها و کوشش شان برای رسیدن به شکلهای کمال مطلوب برحسب رابطه های منظم عددی و قواعد هندسی است. در این نقشه ها می توان نوعی جهش یا فرارویی از واحدهای بسیار ساده به واحدهای بغرنج تر را بدون هیچ گونه تغییر بنیادی در نوع واحدها یا طرز گروه بندی آنها دید؛ زیرا معماری یونانی، همچون موسیقی کلاسیک، یک تم یا مضمون ساده مرکزی دارد که مجموعه ای از شکلهای بغرنج اما همیشه مفهوم تر، از بطن آن فرا روییده اند و یا مقایسه ای دیگر، می شود گفت که نقشه معبد، همانند آن اختراع بزرگ دیگر یونانیها یعنی هندسه است که قضایا و دیگر استنباطات جنبی آن از یک مجموعه اصول متعارف ساده و اولیه استنتاج می شود. پافشاری یونانیان بر نظم ریاضی، راهنمای آزمایشگریهای ایشان در دست یافتن به تناسبهای موجود در نقشه های معابد شد. معابد پیشین (متعلق به دوره کهن) غالباً دراز و باریک بودند که نسبت میان دیوارهای خلفی و قدامی با دیوارهای پهلویی تقریباً یک به سه بود. نقشه های متعلق به دوره کلاسیک پسین و دوره هلنی به نسبت یک به دو نزدیک شدند ولی هیچگاه دقیقاً یک به دو نبودند، دیوارهای پهلویی معابد دوره کلاسیک غالباً کمی بیش از دو برابر دیوارهای خلفی و قدامی بودند. همین نسبت در معابد هلنی کمی کوتاهتر می شد تناسب در معماری و پیکرتراشی و هارمونی در موسیقی، در ذهن یونانی تقریباً پدیده ای واحد می نمودند و به بیان درست تر تجسمی از نظم کیهانی بوند، همچنان که «زندگی خوب» و منطقی چنین می نمود. توصیف بلندی ساختمان یونانی از پی به بالا با اصطلاحات ستون، سکو و روبنا یا اسپر بیان می شود؛ این گونه ترکیب و روابط میان سه جزء یا واحد را شیوه می نامند. سه شیوه ای که معماران یونانی پدید آوردند تا اندازه ای بر حسب جزییات، ولی عمدتاً برحسب تناسبهای نسبی اجزاء از یکدیگر متمایز می شوند. هر شیوه ای برای منظوری خاص به کار گرفته می شد و مفاهیم متفاوتی را مجسم می کرد. کهن ترین شیوه های قابل فرمول بندی در معماری یونانی عبارت بودند از شیوه دوریک متعلق به سرزمین اصلی یونان و شیوه یونیک متعلق به آسیای میانه و جزایر دریای اژه شیوه کرونتی، بعدها رواج یافت. ستونها که بر یک سکو یا پایه پله دار نهاده شده اند، بر حسب نوع هر شیوه از دو یا سه جزء تشکیل می شوند: بدنه ستون که سطحش با شیارهایی عمودی (قاشقیها) پوشیده شده است؛ سر ستون و (در شیوه یونیک و کورنتی) پاسنگ یا پایه ستون، ارتفاع بدنه ستون هر قدر بیشتر شود تدریجاً از قطر ستون کاسته می شود و انحنای ظریفی در نیمرخ آن پدید می آید (تحدب خوش تناسب)؛ بالای ستون (در شیوه دوریک) با یک یا چند خط افقی (گلویی سرستون) که مقدمه گذار به سرستون هستند مشخص می شود. سر ستون از دو جزء تشکیل می شود، که جزء پایینی)بالشتکی) بر حسب شیوه، متغیر است؛ در شیوه دوریک محدب و بالش مانند است؛ در شیوه یونیک، کوچک است و زیر تکیه گاهی قرار می گیرد که به مارپیچهای تومار مانندی (مارپیچ) منتهی می شود و در شیوه کورنتی برای ارتفاعش افزوده می شود و اساساً به شکل تزیینی برگ کنگری در می آید و همچون یک ناقوس وارونه کار گذاشته می شود. بخش بالایی که در همه شیوه ها دیده می شود سنگی تخت و چهارگوش (لوحه چهارگوش) است که مستقیماً در زیر اسپر یا پیشانی قرار می گیرد. اسپر از سه بخش تشکیل می شود: حاشیه حمال یا تکیه گاه و فشارگیر اصلی که مستقیماً بر روی سرستونها گذاشته می شود؛ کتیبه و طره، یا لبه برجسته و افقی بام که با دو طره شیب دار دیگر مثلثی پدید می آورد که سنتوری را در خود می گنجاند. حاشیه حمال در شیوه های یونیک و کورنیت غالباً به سه ردیف قالبسنگ روی هم نهاده تقسیم می شود. کتیبه در شیوه دوریک به دو بخش سه ترکیبها و چهار گوشهای تزیینی تقسیم می شود و در شیوه یونیک رو باز می ماند تا زمینه یکپارچه ای برای نقشهای برجسته گردد. معابد شیوه دوریک ظاهری تناورانه دارند و ستونهایشان محکم بر سکو یا صفحه پله دار نهاده شده اند. شیوه یونیک در مقایسه با شیوه سنگین، جسیم و جدی دوریک، شیوه ای سبک، تشریفاتی و به مراتب تزییناتی به نظر می رسد. ستونها در این شیوه باریکترند و روی پاسنگها برجسته کاری شده ای نهاده شده اند. خیاره ها یا قاشقهای ستون شیوه دوریک با لبه های تیز (نبش تند) به هم می رسند ولی قاشقیهای ستون شیوه یونیک تخت هستند. البته آشکارترین تفاوتهای موجود بین این سه شیوه در سرستونهایشان است. سرستون دوریک ساده و بی تزیین است و سرستونهای یونیک و کورنتی شدیداً تزیین یافته اند. در روزگار باستان ، شیوه های دوریک و یونیک به عنوان شیوه های مذکر و مؤنث در مقابل یکدیگر قرار داده می شدند. شیوه کورنتی تا سده پنجم پیش از میلاد به وجود نیامده بود و در این زمان به عنوان شکلی طبیعی که در تاریکی درون معبد رشد یافته باشد به ظهور رسید. لیکن شیوه کورنتی تا روزگار اقتدار رومیان، رواج نیافته بود. از رنسانس به بعد و تقریباً تا دو نسل پیش [از اواخر نیمه دوم سده بیستم] چنین پنداشته می شد که معماری دنیای غرب در اصل، نمایشی از زیبایی پالوده این شیوه های معماری بوده است. انتخاب نقاط معینی برای قرار دادن اجزای معماری، احتمالاً از سنتی ساختمانی که به استفاده از اجزای چوبی مربوط می شود ناشی شده است. مثلاً بسیاری از بخشهای شیوه دوریک، ظاهراً واگردانهایی از شیوه معماری چوبی کهن به معماری سنگی هستند. پاوسانیاس سیاح و جغرافیادان یونانی سده دوم پس از میلاد می گوید که حتی در معبدی باستانی چون معبد هرا در اولمپیا یک ستون چوبی برجا مانده بود، بقیه ستونها را با ستونهای سنگی جایگزین کرده بودند. از روی نسبتهای متغیر ستونهای مزبور به این نتیجه رسیده اند که ستونهای چوبی در زمانهای مختلف و احتمالاً پس از پوسیده شدن چوب ستونهای اصلی کار گذاشته شده اند. فقط یکی از ویژگیهای شیوه دوریک را می توان واگردان ستون چوبی اصلی به ستون سنگی تلقی کرد: سازماندهی و تقسیم کتبیه به چهارگوشهای تزیینی و سه ترکیبها، سه ترکیبها به احتمال بسیار زیاد از انتهای تیرهای عرضی متکی بر تیر افقی اصلی یا حاشیه حمال منشعب می شدند. در این حالت، چهارگوشهای تزیینی بر جاهای خالی بین سر تیرها در بنای چوبی اصلی نقش می بستند. تزیین پیکری که نقش مهمی در طراحی معبد ایفا می کرد، در بخش فوقانی ساختمان یعنی کتیبه و سنتوریها متمرکز شده بود. فقط پیکره ای بود که با رنگهای شاد و قرمز و آبی با ریزه کاریهای سبز، زرد، سیاه و احتمالاً طلایی، رنگ آمیزی می شد و در بخشهایی از ساختمان به کار گرفته می شد که کارکرد یا وظیفه ساختمانی نداشتند یا سابقاً مورد مصرف ساختمانی بوده اند. این، مخصوصاً در مورد شیوه دوریک صدق می کند که در آن از پیکره فقط برای تزیین نقاط «خالی» چهارگوشهای تزیینی و سنتوریها استفاده می شد. معماران یونیک از این لحاظ زیاد سخت گیری نمی کردند و دلشان می خواست کل کتیبه و گاهی حتی پاسنگها ستونها را تزیین کنند. در برخی موارد، پیکره های زنان (کاریاتیدها) را به جای ستونهای مزبور می نشاندند و این کاری بود که معمار دوریک احتمالاً انجام نمی داد. طراح با استفاده از رنگ می توانست رابطه های میان اجزای ساختمان را روشن تر بنمایاند، از شدت براقی سنگ در برخی نقاط بگیرد و زمینه مناسبی برای کار گذاشتن پیکره تزیینی پدید آورد. گرچه حقیقت دارد که از رنگ برای تأکید کردن و کاشتن از آن چیزی استفاده می شد که می توان سادگی عریانش نامید (در ساختمانهای دوریک و یونیک). معماری یونانی – همچون ریاضیات، علم و فلسفه یونانی – عمدتاً بر تعیین حدود مشخص تکیه داشت. فرض مزبور با این اصل متعارفی آغاز می شود که از خود حدود یاد شده هیچگاه نباید تجاوز شود، همیشه باید چیزی در درون آن وجود داشته باشد، و هیچگاه نباید گنگ باشد. شیوه های معماری توصیف شده در بالا، تجسمات حدودی تدوین شده بودند که به عنوان واقعیتهایی کارکردی در برابر دید مردم قرار داشتند. برای هنرمند یونانی، استفاده از سطوح به شیوه ای که هنرمند مصری از ستونهای غول آسای خویش – همچون میدانهایی برای تزیینات بغرنج – استفاده می کرد، قابل تصور نبود. خود ساختمان، یعنی معبد یونانی به شکلی که در واقعیت دیده می شد، می بایست از وضوح اثبات اقلیدسی برخوردار می شد. این را نه فقط نقشه، تصویر قائم و تزیین کارکرد افزای آن بلکه ساختمان «بی ملاط» آن نیز اثبات می کند و ظاهراً گواهی بر این مدعاست که معماران یونانی به معابد ساخت خویش نه به عنوان «ساختمان» بلکه به عنوان تکه های عظیمی از یک پیکره می نگریستند. انتخاب محل ساختمان، جنبه پیکری آن را تقویت می کرد. معابد یونانی برخلاف معابد مصری، رو به فضای باز ساخته می شدند. مراسم دینی در مذبح های مقابل معبد برگزار می شد و در درون آن نیز پیکره مورد پرستش و احتمالاً یادگارهای پیروزی، غنایم جنگی و خزانه را نگهداری می کردند. کیشهای فردی طرد و آیینهای همگانی تشویق می شدند. به همین علت، معمار، تمام تلاشها و توجهش را بر نمای بیرونی ساختمان و سطوح آن متمرکز می ساخت تا معبد مذکور را به یادگاری شایسته و ماندنی برای خدا تبدیل کند. نسبتهای مورد مطالعه دیوارها و نقاط خالی، نور و سایه در ستون بندی و تأکیدهای ملایم اسپر، شکلی پیکروار از بطن توده چهارگوش معبد پدید می آورد. تاریخ معماری یونانی، تاریخ تلاشهای تزلزل ناپذیر هنرمندان برای نمایاندن شکل معبد با رضایت بخش ترین – یعنی کامل ترین – نسبتها و ابعاد است. تجربه اندوزی در زمینه نسبتها را، چنانچه کار از بررسی معماری مستعمرات یونانی به شیوه دوریک کهن – مخصوصاً معماری رایج در سیسیل و جنوب ایتالیا – آغاز کنیم، تقریباً به سادگی می توان ردیابی کرد؛ زیرا در همین جاست که بهترین نمونه های برجا مانده از معابد متعلق به دوره کهن یافت شده اند. (در بررسی معماری یونانی بهتر است تکامل پیکره آدمی در نقاشی و پیکرتراشی یونانی را نیز در نظر داشته باشیم، زیرا رویدادهای معماری نه فقط هم عصرند بلکه بازتابی از علاقه ای مشابه به «نسبتهای» حقیقی اند.) «باسیلیکا»ی پستوم در جنوب ناپل، به حدود ۵۵۰ پیش از میلاد، مربوط می شود و نمونه ای «نوعی» از سبک دوریک کهن به شمار می رود. پژوهندگان اولیه، به دلیل تشابهی که بین این ساختمان و یک نوع ساختمان رومی به نام «باسیلیکا» پیدا کرده بودند آن را «باسلیکا» نامیدند. «باسلیکا»ی پستوم معبدی است دور ستونی با ستونهای سنگین و تحدب خوش ترکیب برجسته، فواصل فشرده، سرستونهای بزرگ، جسیم و بالش گونه در زیر اسپری عظیم که ستونها را به طرز متناسبی کوتاه می نمایاند. این اجزای شیوه مزبور تدریجاً دستخوش تغییراتی می شوند و سرانجام ترکیبی سبک تر، بلندتر، و شکوهمندتر پدید می آورند. سنگینی طرح و باریکی فضاهای بین ستونها احتمالاً دلیلی ساختمانی دارد. معماران در این دوره، نمی توانسته اند به مقاومت مصالح مورد استفاده شان اطمینان داشته باشند و به همین علت، منطقاً بر دامنه ضریب اطمینان کارشان افزوده اند. در گوشه ستون بندی «باسیلیکا» ، شاهد بزرگتر شدن سرستونهای بالشتی شکل و افزایش فوق العاده سطح اتکا به نسبت فواصلی که به وسیله قالبسنگها حمّال پل بندی شده اند هستیم. ستونها از قطعه سنگهای بی ملاط ساخته شده اند. این قطعه سنگها با میخها یا گیره های زانویی شکل فلزی به یکدیگر متصل شده اند تا از چرخیدن یا جابه جا شدنشان جلوگیری شود. ساختمان کل معبد به همین شیوه ی نمونه وار یونانی بود، قالبسنگها به وسیله گیره هایی فلزی در یک رج افقی به یکدیگر وصل شده بودند و قالبسنگهای رجهای مختلف که روی هم قرار گرفته بوند به طور عمودی با بستهای میخچه ای به یکدیگر وصل شده بودند. از لابه لای ستونهای «باسیلیکا» می توان معبد هرا را که در مجاورت آن است و نزدیک به هشتاد یا نود سال پس از آن ساخته شده بود و ستونهایش نسبتهایی بس متفاوت با نسبتهای «باسیلیکا» دارند، مشاهده کرد. نمودار خطی که تغییرات نسبتهای شیوه دوریک از کهن به کلاسیک را نشان می دهد، تأکیدی است بر این فرض که هنر یونانی چه از لحاظ شکلهای پیکری و چه از لحاظ معماری، به اتکای منطقی خاص تکامل می یابد و به سوی نتیجه اش پیش می رود که در عین حقیقی بودن، رضایت بخش نیز هست. افلاطون ضمن صحبت از هنرهای تقلیدی اعلام داشت که درجه حقیقت یا درستی این هنرها از روی متناسب بودن اجزایشان تعیین می شود و اصولاً اگر بخواهیم درباره شان قضاوتی بکنیم، باید با «معیار حقیقت و نه معیاری دیگر» به قضاوت بنشینیم. در این نمودار می بینیم که معماران در تلاش دست یافتن به نسبتهایی هستند که می توان «حقیقی» و قطعی پنداشتشان. برخی از کهن ترین ستونها بی نهایت باریک بودند و بر فرازشان سرستونهایی جسیم کار گذاشته شده بودند. بر قطر بدنه ستونها، در اندک مدتی افزوده شد و آنها را به شکل ستون نوع «سلیلیکا» درآوردغ زیرا معماران به دنبال رابطه ای درست تر و بهتر بین بدنه ستون و سرستون می گشتند. از آن به بعد، شکلها پیوسته پالوده تر شدند، بدنه ستونها باریکتر، تحدّب شیارها ظریفتر، سرستونها کوچکتر و اسپر سبکتر شدند. نسبتهای نهایی کلاسیک، نسبتهایی کمال مطلوب پنداشته می شدند که در ورای آنها هیچ تهذیب یا اصلاح دیگری امکان نداشت. معبد هرا در پستوم به حدود ۴۶۰ پیش از میلاد مربوط می شود، با آنکه اصلاحاتی در شکل ستونهای آن به عمل آمده، ولی ستونها همچنان جسیم اند و فاصله میانشان بسیار کم و فشرده است. این معبد زمانی برپا داشته شد که شیوه دوریک در اوایل ۴۹۰ پیش از میلاد در سرزمین اصلی یونان به نسبتهای کلاسیک اش – در معبد آفایا واقع در آیگینا – دست یافته بود. بین دستاوردهای معماری در سرزمین اصلی یونان و اقتباس این دستاوردها در ایتالیا و سیسیل یک فاصله زمانی وجود داشت؛ به طوری که در معماری مستعمرات، محافظه کاری ولایتی معمول و مختص سبکهای دور از منبع الهامشان در پایتخت یا مرکز فرهنگی، خودنمایی می کند. در نقشه ساختمانی و مقطع معبد هرا ویژگی چشمگیری در ساختار ستونهای داخلی به چشم می خورد؛ زیرا این ستونها از ستونهای بیرونی و پیرامونی بلندترند. هریک از دو ردیف ستونهای کوچک دوریک که سقف بر روی آن قرار می گیرد از دو مجموعه ستون تشکیل می شود، یک مجموعه بر رجی سنگی نهاده شده که بر مجموعه ستونهای زیرین قرار دارد. این، پایه ای بود که ستونهای دوریک برای نگهداشتن سقف بر آن نهاده می شدند و دلیش ظاهراً این بود که ردیف تنهایی از ستونهای بزرگ مانند ستونهای «باسیلیکا» باعث کژنمایی مقیاس می شود و در درون مقصوره های نسبتاً کوچک بی تناسب و سخت به نظر می رسد. بعدها مسأله نگهداشتن سقف با استفاده از ستونهای یونیک یا کورنتی در داخل حل شد؛ زیرا این ستونهای به نسبت قطرشان، از ستونهای دوریک بلندتر بودند. یکی از کهن ترین بناهای یونیک در یونان، گنج خانه سیفنوسیها در دلفی است که تقریباً در ۵۳۰ پیش از میلاد ساخته شد. با آنکه این بنا هیچ گونه ستون یونیک ندارد و وظیفه نگهداری سقف را پیکره های ستونی (کاریاتیدها) انجام می دهند، از ویژگی متمایز کننده شیوه یونیک – کتیبه پیوسته – که در اینجا به عنوان بخشی از یک اسپر سنگین دوره کهن ظاهر می شود، برخوردار است. کاریاتیدها با آن جامه های زیبا و نیمرخهای بسیار مضرس شان هیچگاه نمی توانستند در متن معماری دوریک با آن خطوط خشک و بی توجهی اش به تزیین بگنجند؛ اما همچنان که از معبد ارختنوم آتن برمی آید، نیازهای معماری می تواند نیمرخهای کاریاتیدها را آرام بنمایاند و معمار و پیکرتراش می توانند برای آفریدن متقاعد کننده ترین جلوه ستونی با مضمون پیکره آدمی به جای پایه یا ستون نگهدارنده عمودی دست به دست یکدیگر بدهند. 1 – معماری دوره ی کهن ( آرکائیک) : در این زمان، دوره ی هندسی جای خود را به مرحله یا شیوه ی خاور مآبی دوره ی کهن داد. این مرحله، مرحله ی گذرائی بود و پس از آن عناصر تازه ای از هنر، با هنر اصیل یونانی پیوند خورد و شیوه ای جدید پدید آورد که سبب بتیان و پیشرفت هنر یونان گردید. این دوره را به نام دوره ی کهن نامگذاری کرده اند که از اواخر قرن هفتم پیش از میلاد آغاز شده و تا شروع جنگ های ایران و یونان در زمان خشایار شاه هخامنشی (480 ق.م) ادامه داشته است. پیامد روابط جدید با شرق، ظهور پیاپی جانوران و هیولاهای مرکب متعلق به خاور زمین در سطح ظروف یونانی بود، با این مضامین در هنر بین النهرین و مصر آشنا شدیم. شیر، ابوالهول، شیر بالدار، آدم تنه اسبی (مینوتور) پیکر تراشی: گرایشها ی تکامل پیکر تراشی در یونان درست همانند گرایشها یی است که در نقاشی سفالینه هاست. یعنی مرئی و قابل توصیف اند. پیکره های مفرغی پسر و دختر یونانی که در سال 680 ق.م ساخته شده اند، سر آغاز دوره ی کهن است. جامه های بلند و مجلل این پیکره ها را می توان دلیلی بر ساخته شدن آنها در ایونی دانست. زیرا در اینجا بود که دولت های ثروتمند یونانی، سلیقه و علاقه ی خاورمآبانه ی خود را به تزئینات گرانبها و پر شکوه در زندگی و هنر گسترش دادند. پیکره سازی یونان فقط مختص پیکر تراشی جدای از معماری نیست، بلکه بخش عظیمی از پیکر تراشی این دوره جزو تزئین ساختمان معابد است، که به صورت نقش برجسته استفاده شده است. بی شک آغاز جنگ های ایران و یونان تاثیری در پیشرفت و توسعه هنر دوره ی کهن داشته است، گر چه از برخی جهات، محدودیتهایی داشته، اما با تحولی که بویژه در شناخت مواد اولیه و استفاده از آن حاصل گردید، موجب تحولات و پیشرفت هنری این زمان شد، هنرمند این دوره دقت خود را بیشتر صرف شناخت ماده ای نمود که با آن اثر هنری را پدید آورده است، و بر اساس سنت حاکم بر جامعه، خود را در قید و بند ساختن نمونه ها و انواع محدود هنری گرفتار کرده، و در حقیقت بیشتر به الگو سازی پرداخته است. معماری: در دوره ی کهن دو مسیر هنری در شهرهای تحت نفوذ یونانی ها بر قرار بود، یکی از هنر دوریک که مشخص، با رسمیت و صلابت و بی پیرایه در سرزمین یونان قرار داشت. و دیگری شیوه ی هنری یونیک که دارای ظرافت بیشتر و خاص خود بود، و در ناحیه ی آتیکا و پایتختش آتن واقع در کناره ی جنوب شرقی سرزمین مرکزی یونان و جزایر اطراف آن در دریای اژه و همچنین بخش غربی آسیای صغیر، آن زمان مجزا بود. آثار معماری این دوره با استفاده از قطعات سنگها ی تراشیده شده و بدون ملات ساخته شده اند که در مراحل اولیه در ساخت معابد از چوب برای ستونها و پوشش سقفها و آجر برای دیوار و سنگ صرفا برای پی ساختمان استفاده شده است . معابد کوچک و ساده بودند و کم کم فرم اصلی خود را یافتند. از قدیمی ترین معابد این دوره میتوان از معبد هرا در الیمپ یاد کرد که به شیوه ی دوریک و در سال 600 ق.م ساخته شده است. ابعاد آن 18.5×50 متر و بلندی ستونهای آن 5.40 متر است . سقف شیروانی آن سفالی است . در داخل مقصوره دو ردیف ستون قرار دارد، و از خشت و سنگ و بویژه در پی از سنگهای نتراشیده استفاده کرده اند . معبد آپولو در شهر کورینت ، یکی از بناهای قدیمی یونانی است که هنوز بعضی از ستون های آن به جا مانده است . معبد به شیوه ی دوریک کهن و در قرن ششم ق.م ساخته شده است . در این بنا ارتفاع ستونهای دوریک کوتاه و هنوز در مرحله ی آغازین بوده است . بالشتک سر ستون نیز از این وضعیت تبعیت کرده است . باسیلیکا ی پستئوم: در جنوب ناپل واقع است و در حدود 550 ق.م ساخته شده است . این بنا نمونه ای از سبک دوریک کهن به شمار می رود . پژوهندگان اولیه به دلیل تشابهی که بین این ساختمان و با سیلیکای رومی وجود داشته، آن را با سیلیکا نامیدند . لذا بنای پستئوم معبدی است ، دور ستونی با ستونها ی سنگین و خوش ترکیب محدب و فواصل فشرده، سر ستونها ی بزرگ و جسیم و بالش گونه در زیر اسپری عظیم که ستون ها را به طرز متناسبی کوتاه نمایان کرده است . ضخامت ستون ها و فاصله کم آنها احتمالا دلیلی ساختمانی دارد . معماران در این دوره نمی توانسته اند به مقاومت مصالح مورد استفاده اطمینان داشته باشند . لذا به طور منطقی بر استحکام کارشان افزودند، مثلا در گوشه های بنا سر ستونها ی بالشتکی شکل بزرگتر شده و سطح اتکا به نسبت فواصلی که توسط سنگها ی حمال پل بندی شده، افزایش یافته است . گنج خانه سیفونسیها : یکی از بناهای دوره ی کهن است که به شیوه ی ایونیک و در سال 530 ق.م ساخته شده است . بنا در شهر «دلفی» قرار دارد، با اینکه این بنا هیچگونه ستون ایونیک ندارد و حمل و نگهداری سقف توسط ستون پیکره ها(کاریاتیدها) است، ولی جزء سبک های ایونیک محسوب می گردد. از ویژگی های متمایز کننده و مشخص کننده ی دیگر بنا در شیوه ی ایونیک، کتیبه ی پیوسته ای است که به عنوان بخشی از یک اسپر سنگین دوره ی کهن است. چون ستون پیکره ها با آن جامه های زیبا و آن نیمرخهای بسیار مضرشان هیچگاه نمی توانستند در متن معماری دوریک با آن خطوط خشک وجسیم کم توجه به تزیین بگنجد. معبد آرتمیس: در شهر«افسوس» آسیای صغیر واقع است، در سال 560 تا 550 ق م ساخته شده است. معبد دارای ابعاد 115×55 متر است و به شیوه ی ایونیک ساخته شده است. چهارگوشه های تزیینی آن به نقوش برجسته هایی از جنگجویان نیزه به دست مزین است. در بخش سنتوری معبد جنگجویان الهه ی «آرتمیس» با سپری در دست نقش شده است. از دیگر معابد این دوره می توان به معبد آپولون شهر دلفی و معبد آفاﺋیا در شهر آیگینا اشاره کرد. معماری دوره ی کلاسیک: ای دوره دوران ثبات و شکوفایی تمدن و هنر یونان است. قرن پنجم و چهارم را باید بهترین ایام تحول و تکامل معماری یونان به شمار آورد. این دوره ی با عظمت، پس از پیروزی های درخشانی آغاز، و با اقدامات کشور گشایانه ی اسکندر مقدونی به پایان رسید. این فصل از حیات یونان نتیجه و مولود دوران باستانی و مقدمه ی دوره ی هلنیستی بوده است. دوران کهن با آن که دوران کار و ابتکار محسوب می شد، ولی آثار جوانی و نا کارآزمودگی از آن هویدا بود و در دوران هلنی که از لحاظ انتشار تمدن در دنیا اهمیت شایانی یافت، علاﺋم پیری و مهجوری در آن به چشم می خورد. در صورتی که در فاصله ی میان این دو دوره ، یعنی در دوران یونان کلاسیک جز موازنه و اعتدال و هماهنگی چیزی دیده نمی شود. هنر دوره ی کلاسیک که چکیده ی تاثرات اجتماعی و مذهبی یک ملت است، در نهایت کمال و پختگی عرضه شده، در هنر های باستانی جای ویژه ای را برای خود اختصاص داده است. یونانیان پیروزیها و موفقیتهای خود را در جنگ ها، مرهون خدایان می دانستند. و همین مساله در هنر و معماری سرزمینشان کاملا محسوس است. در عصر کلاسیک با این که پس از جنگ های ایران و یونان فترتی در هنرها حاصل شده بود، اما با عبور از این مرحله ی گذار یونانیان در جوانب مختلف هنر به ویژه در معماری و پیکر تراشی فعالیت های چپشمگیری را آغاز کردند. هنرمندان این عصر پدید آورندگان آثاری شدند که نه پیش از آن و نه در عصر هلنی به آن دست یافته بودند. مرکز فعالیت های هنری این دوره در شهر آتن بوده است. آتنی ها که گرد آوری تکه سنگ های پراکنده ی آکروپلیس آتن را پس از ویرانی شهر در سال 480 ق م کسر شان خود می دانستند، به رهبری « پریکلس»، نیرو و استقلال جدیدشان را با بازسازی کامل آکروپلیس، که در واقع یکی از بزرگترین پروژه های ساختمانی جهان باستان تا پیش از روزگار رومیان بود، به جهانیان نشان دادند. پلوتارک یکی از مورخین یونانی در پانصد سال پس از بازسازی آکروپلیس می نویسد:« کارهای پریکلس مخصوصا از این لحاظ ستودنی اند که شتابان ساخته شده اند، برای آن که قدرت های جدید دوام بیاورند. زیرا هر کار خاصی که او انجام می داد بی رنگ، حتی در آن زمان که تازگی داشته عنوان کاری باستانی شناخته می شد و دلیلش زیبایی و ظرافت آن کار بود وبا این حال، کار مذبور از لحاظ نیرو و تازگیش، امروز نیز چنین است. که گویی تازه انجام شده است. در آن کارها گونه ای شکفتگی و تازگی وجود دارند که غبار گذشت زمان را از چهره آنها میزداید.» پیکرتراشی: در دوره ی کلاسیک به ویژه در قرن پنجم در پیکره سازی سه شیوه و سبک هنری پدیدار شد: الف: شیوه ی هنری جدی(480 تا 490 ق م) ب: شیوه ی هنری تکامل یافته (430 تا 460 ق م) ج: شیوه ی هنری فوق العاده (400 تا 430 ق م) از دست آوردهای هنر پیکر سازی این دوره می توان از متوپ های حجاری شده و پر تحرک معبد زﺋوس در المپیا و معبد پارتنون در آتن و بنا های یاد بود«گول باشی» در ترکیه ی امروز یاد کرد. به همین دلیل است که عصر کلاسیک را دوره ی پیکر سازی و معماری دانسته اند. هرچند که تمامی این پیشرفت های چشمگیر بی تاثیر از مسایل سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و مذهبی جامعه ی یونان نبوده است. نقش مذهب و رابطه ی آن با هنر در این دوره تضعیف میگردد و آثار دنیوی در مقابل آثار مذهبی افزایش می یابد. اما مذهب به حیاتش ادامه می دهد. هرچند که هنر دیگر خدمت گذارش نیست. معماری: معماری دوره ی کلاسیک به رهبری و پشتیبانی فیدیاس معمار و پیکر تراشی که در دولت یونان مقام وزیر هنر را داشت، به اوج رونق خود رسید. با این که در مورد معماری این دوره نوشته ها بسیار است، ولی باید به چند بنای مهم اشاره کرد. شهر آکروپل یا ارگ آتن که بر روی تپه ای ساخته شده از اقدامات بزرگ معماری این دوره است. معبد پارتنون به سرپرستب «فیدیاس» و دو معمار دیگر، معبد الهه ی« آتنا » و معبد«ارختیوم» و چند بنای دیگر، هم بر بلندای آکروپل ساخته شده اند. معماری این دوره از جنبه های فنی پیشرفت های شایانی کرد. سنگ های مورد استفاده ی دیوار ها به طور کامل تراش خورده و با بستهای فلزی با دقت بسیار نسبت به دوره ی کهن در کنار هم قرار گرفتند، نسب سفال های بام پوش نیز بر همین منوال پیشرفت نمود. ساختمان معابد درای پلان سه بخشی بود، که مشتمل بود بر: 1- رواق ورودی(پیش خان) 2- تالار(اتاق) قرارگاه پیکره ی الهه 3- پستو برای نگهداری نذورات پلان اصلی بناها چهار گوش بود، به جز چند پرستشگاه که با نقشه ی مدور ایجاد شده و دور ستونی بودند که بهترین نمونه ی اینگونه بنا ها معبد «تولوس» است که در شهر دلفی قرار دارد. بجز معابد و ساختمان های رسمی در این دوره، شهر سازی نیز پیشرفت نمود و انواع بنا های عمومی مانند: تالارهای اجتماعات به شکل آمفی تیاتر، گذرگاه های سر پوشیده و ستون های یادبئد در خیابان ها، ورزشگاه و باشگاه های پرورش اندام پهلوانان، میدان های دو و اسب سواری با ردیف جایگاه های پلکانی برای تماشاگران، که این گونه آمفی تیءاتر های سرگشاده بر شیب تپه و گرداگرد میدان ورزش، ساخته می شد. معبد زﺋوس در شهر المپیا در این دوره با نمای شش ستونی به شیوه ی دوریک و در سال 460 ق م ساخته شده است. آکروپلیس: یکی از مجموعه بناهای باشکوه یونان در عصر کلاسیک آکروپلیس در شهر آتن است. این مجموعه به رهبری «پریکلس» در اواخر قرن پنجم قبل از میلاد یعنی هنگامی که آتن به دوره ی قدرت رسیده بود احیا گردید، بزرگتری کاری بود که در تاریخ معماری یونان پدید آمد. و موجب آن شد که عالیترین یادگاری از دوران اعتلای هنر بر جای بماند. همه ی بنا های آکروپلیس، هنر معماری دوره ی کلاسیک یونان را در آن هنگام که به کمال رشد خود رسیده بود به منصه ی ظهور رسانده است. این مجموعه شامل بناهای: معبد پارتنون، دروازه ی «پروپالیا»، معبد ارختیوم، معبد آرتمیس، معبد الهه ی پیروزی «نیکه»، نگارخانه ی «کالکوﺋیکی»، محل پیکره ی «آتنا پروماخوس»، محل معبد قدیمی آتنا و چند بنای کوچک است. معبد پارتنون: مهم ترین بنای مجموعه ی آکروپلیس معبد پارتنون است. این بنا در عصر کلاسیک ساخت شده است. و برای الهه ی آتنا(خدای پیروزی) که به افتخار او «آتن» هم از او نام گرفته ایجاد شده است. بنا بر روی بلندترین نقطه ی تپه ی آکروپلیس و مشرف بر سراسر شهر آتن و نواحی اطراف آن بنا شده است. سنگ مرمر سپید مصالح عمده ی بناست. ساختمان به شیوه ی دوریک ساخته شده است. معمارانی چون «کالیکراتیس » و «ایکتینوس» در ساختمان آن نقش اصلی را داشته اند و در فاصله ی سال های 432 تا 448 ق م ساخته شده اند. بنا دور ستونی است. در ایوان جنوبی معبد پارتنون بر خلاف پرستشگاه های دیگر، به جای شش ستون، از هشت ستون(سبک هشت ستونی) و برای طول آن هفده ستون در نظر گرفته شده است. طول و عرض آن 31×70 متر و ارتفاع آن 13.72 متر که ارتفاع هر ستون 10.43 متر است. یادآوری این نکته ضروری است که در این بنا دو شیوه ی دوریک و ایونیک با هم تلفیق شده اند و در ایجاد نقوش برجسته در چهارگوشه های تزﺋینی و سنتوری های معبد نهایت دقت را به کار برده اند، این نقوش دارای موضوعات مختلفی هستند. فضای داخلی پارتنون دارای دو بخش جداگانه است. فضای کوچک تر (اتاق باکره یا پارتنون ) با پلانی تقریبا مربع شکل و فضای بزرگتر(مقصوره) با پلان مستطیل شکل که مجسمه ی الهه ی آتنا پارتنوس در آن قرار داشته است که مقصوره ی مستطیل شکل را با سه راهرو تقسیم کرده اند. ردیف ستون ها ی دوریک در مقصوره به صورت ستون های دوتایی بر روی هم قرار گرفته اند و به عنوان ستون های نگهدارنده ی سقف به کار گرفته شده اند، در حالی که ستون های نگهدارنده ی بخش اتاق باکره به شیوه ی ایونیک است. ستون های دوریک در نمای معبد، نهایت تناسبات این شیوه را داراست. یعنی ارتفاع هر یک از آن ها شش برابر قطر پایه ی آنها است. تعداد خطوط مستقیم بسیار اندک در نمای معبد پارتنون حاﺋز اهمیت و دقت است. ستون های آن انحنای ملایمی به درون دارند و فاصله های میان آنها یکسان نیست، این فاصله ها در گوشه های معبد کمتر می شوند. همچنین ستون های کناری دارای ضخامت بیشتر ی هستند. علت این امر جلوگیری از خطای دید است. زیرا ضخامت بیشتر ستون های کناری از تغییر شکل یافتن آنها در اثر خطای دید جلوگیری می کند. شاید دلیل این ضخامت در گوشه ها بری بیان قدرت تحمل آنها در برابر بار سنگین است و این کار نه به خاطر عملکرد ساختمانی، بلکه بیشتر برای بیان سمبلیک به کار گرفته شده است. دروازه ی پروپالایا: بنای مدخل ورودی آکروپلیس است. بنا به قولی ساختن آن پنج سال طول کشیده است و هیچ گاه تکمیل نشده، و به وسیله ی «منسیلکس» معمار ساخته شده و در طرفین آن گتابخانه و نخستین تالار نقاشی ایجاد شده بوده است. معبد آتنا الهه ی پیروزی: در کنار سردر ورودی قرار دارد. این پرستشگاه، نخستین و کهن ترین نمونه از شیوه ی معماری ایونیک است که توسط یونانی ها ساخته شده، هرچند که پیش از این معبد، چند نمونه در دلفی و المپیا ساخته شده بودند. و لیکن ساخت آنها توسط جزیره نشینان در دریای اژه بوده است. پس از فتح جزایر که توسط آتنی ها بود که عناصر معماری شرق یونان به سرزمین اصلی یونان گسترش یافت. معبد ارختیوم: این بنا از نظر پلان با تمامی معابد یونانب متفاوت است. و به نظر بسیاری از پژوهندگان هنر در میان سایر آثار معماری یونان شاخص تر است. و بر همین اساس دارای ویؤگی های خاص است و شاید علت آن هم ناهمواری زمین زیربنای آن و یا عملکرد چندگانه ی این معبد بوده است. احتمالا این ساختمان بر اساس نقشه ی پیش بینی شده شده ساخته نشده است. به نظر می رسد که در نقشه ی اصلی قرار بر این بوده که رواق های کناری (شمالی و جنوبی) در مرکز دیوارهای ساده و طولانی معبد اصلی قرار بگیرند تا تزﺋینات خود را به نمایش گذاشته و از خشکی این دیوارها بکاهند. معبد به شیوه ی ایونیک ساخته شده و رواق جنوبی آن بر روی ستون پیکره ها استوار است. این ستون ها از استحکام کافی به عنوان ستون و در عین حال انعطاف لازم برای نشان دادن اندام انسان برخوردارند. این ستون پیکره ها با پوشاک های چین دارشان، طوری قرار گرفته و ایستاده اند که سنگینی بار ساختمان را بر روی پاهایشان به خوبی القا می کنند، پایی که زیر با نیست از زانو خم شده، برعکس پای دیگر عمودی است. نکته ی جالب این است که در این ستون پیکره ها، علی رغم تحمل بار ، یعنی باربر بودنشان، تغییر در حالت تعادل آنها در غالب اندام انسان پدید نیامده است. بنابراین احتمالا ستون پیکره ها، نماد هایی از شش ندیمه های الهه بوده اند. ارختیءوم در محل قدیمی برگزاری نبرد تن به تن بین«پوسیدون» و آتنا برای مسلط شدن بر شهر آتن، یعنی موضوع مجموعه ی تندیس های سنتوری غربی پارتنون، ساخته شده است. هنر و معماری دوره ی هلنی: برای نخستین بار یک تاریخدان آلمانی در سال 1836 میلادی واژه ی «هلنیست» را به کار برد، و پس از آن این نام به دوره ای از تاریخ سیاسی و فرهنگی و هنری یونان که مشخصه ی آن پدید آممدن دولت ها در مناطق امپراطوری یونان پس از مرگ اسکندر بود، اتلاق گردید. این دوره از سال 330 تا27 ق م تداوم یافت، محدوده ی جغرافیایی هنر هلنی از شمال تا جنوب روسیه، از شرق تا هند و از جنوب مصر و شمال آفریقا و از طرف غرب کناره های مدیترانه، فرانسه و اسپانیا بوده است، شهر تاکسیلا در پاکستان جزو آثار دوره ی هلنی است . پیروزی اسکندر مقدونی موجب گسترش تمدن و هنر یونان به سایرنقاط گردید. تا انجا که نیمی از جهان آن روز را زیر سلطه ی خود قرار داده بود. این گسترش روز افزون موجب گردید که هنر اصیل یونان، تعمیم و اعتبار خود را از دست بدهد. و در اغلب موارد منحصرا برای عظمت مادی و شکوه و جلال کاخ های حاکمان مقتدر به کار رود و از طرفی این دوره از نظر هنری و فرهنگی تحت نفوذ عناصر فرهنگی و هنری مشرق زمین قرار گرفت و به این ترتیب هنری متبلور گردید که آن را «یونانی مآبی» (هلنیست) نام نهاده اند. البته بعضی از پژوهندگان معتقد اند که : هنر دوره ی هلنی یا یونانی مآبی دنباله ی مستقیم تحولاتی است که نه در زمان اسکندر بلکه 50 سال پیش از آن روی داد. گونه گونی، پیچیدگی و پیشرفتگی چشمگیر فرهنگ هلنی، به یک شیوه معماری با مقیاسی بزرگ و تنوعی پردامنه – به مراتب فراتر از آنچه کشور- شهر کلاسیک می توانست بطلبد – نیازمند بود. فعالیتهای ساختمانی از مراکز قدیمی واقع در سرزمین اصلی یونان به شهرهای پررونق پادشاهان هلنی در آسیای صغیر که مرکزیت بیشتری برای دنیای هلنی داشتند انتقال یافت. مقیاس بزرگ و گسترش استادانه فضای درونی بناها – که این یکی از مختصات معماری هلنی بود – در معبد آپولون در دیدوما (دیدومایون (نزدیک میلتوس، شهر یونیک کهن بر ساحل غربی آسیای صغیر نشان داده شده است. این معبد یونیک دور ستونی بر روی پایه ای هفت پله ای در ارتفاع تقریباً چهار متری سطح مقصوره آن که عمداً بی سقف و رو به آسمان بازمانده بود ساخته شده است. عرض این معبد، پنجاه و یک متر، طولش ۱۰۸ ۱۹ متر است .تالار گود و پر از ستون آن مقدم بر یک اتاقِ کفش کَن ۲/ متر و ارتفاع ستونهای دور تا دورش ۱ساخته شده است که از آنجا پلکان بزرگی به عرض پانزده متر به سوی حیاط رو باز معبد، سرازیر می شود و راه دسترسی بسیار شکوهمندی برای زیارتگاه کوچک دارای ستون بندی خلفی که محل نگهداری از پیکره پرستشی بود و پیهایش را می توان در این تصویر دید، فراهم می آورد. این طراحی پیچیده فضای درونی تالارهای بزرگ، مستقیماً به شیوه رومی پس از خود می انجامد و گسست چشمگیر و شدیدی از معماری کلاسیک یونان به شمار می رود که بر نمای بیرونی ساختمان تقریباً به عنوان یک تندیس تأکید به شمار می رود که بر نمای بیرونی ساختمان تقریباً به عنوان یک تندیس تأکید می کرد و درون آن را تقریباً ساده رها می کرد . نمونه دیگر از طراحی ماهرانه فضای روباز، تئاتر سرگشاده اپیداوروس است که پاوسانیاس آن را بهترین تئاتر سرگشاده یونان نامیده بود. این ساختمان (متعلق به ۳۵۰ پیش از میلاد) با آنکه با شیوه کلاسیک ساخته شده است نه هلنی و به دوره ای تعلق دارد که در آن تئاترها در مراحل نسبتاً اولیه خود به سر می برند، تمام واحدهای کارکردی و ترتیب ظاهری تئاترهای بعدی را داراست. ردیفهای متحد المرکز نشستگاههای نسبتاً بیشتر از نیمدایره تماشاگران، در سراشیب یک تپه ساخته شده بود و قُطر دایره بیرونی اش تقریباً ۱۲۰ متر است. راه پله ها یا راهروی میان پله ها به صورت چندین شعاع از مرکز دایره که محل ارکستر یا اجرای عملیات نمایشی بود تا محیط دایره کشیده شده اند و نشستگاههای سنگی را که با یک راهروی پهن به دو بخش بالایی و پایینی تقسیم شده اند از هم جدا می سازند .ارکستر، پیش صحنه و صحنه، طوری طراحی شده اند که بیشترین درجه سهولت ممکن برای دیدن اجرای نمایشها و آماده شدن بازیگران فراهم آید . پارودها (یا گذرگاه بین صحنه و تماشاگران) در هر دو طرف از پهنای کافی برای خروج سریع تماشاگران برخوردار است. این ژرف اندیشی در تهیه نقشه تئاتر و پیش بینی راههای راحتی تماشاگران، حکایت از توجه روز افزون به نظرات و پاسخهای فردی دارد، همچنان که نمایشنامه های کمدی نو در روزگار ما با چنین هدفی اجرا می شوند . انطباق اندیشمندانه فضا بر نیازهای انسان، نه همچون روزگار باستان برای ستایش از خدایان و ارضای هوسهای شاهان، بخشی از سنت انسان دوستی یونان و کمک آن به تاریخ جهان است. یونانیان هلنی، بر دامنه تصور خویش از طراحی معمارانه افزودند تا شهرهای بزرگ را نیز مطابق آنها بسازند. نقشه های منظم خیابانهای شبکه مانند، که به دوره کهن در تاریخ یونان مربوط می شوند، در سده پنجم پیش از میلاد توسط هیپو داموس معمار میلتوسی، به صورت طبقه بندی شده و انتظام یافته ای درآمدند. نام هیپوداموس با نقشه های صفحه شطرنجی شهرهای یونانی، مانند شهر پرینه جوش خورده است . طرح هیپوداموس، همچنانکه از نقشه پرینه بر می آید، از شبکه درهم فشرده خیابانهایی تشکیل می شود که یکدیگر را با زوایای قائمه قطع می کنند، بی آنکه بر محوری خاص به نشانه الگوی مسلط ترافیک در آنها تأکیدی شده باشد . در اینجا، نقشه ساختمانی بر یک منطقه منظم و سراشیب، بدون توجه به نوع زمین، منطبق شده است. فقط دیوارهای دفاعی پیرامون شهر دقیقاً با خط الرأسهای جغرافیایی انطباق دارند و نتیجتاً ارتباط و تناسبی میان دیوارها و نقشه خیابان به چشم نمی خورد. از طرف دیگر، شبکه مزبور، شبکه ظریف و منظم است و اثری از تفاوتهای اجتماعی یا اقتصادی در آن دیده نمی شود، زیرا شبکه ای ماهیتاً دموکراتیک است . اصل سازمان دهنده اصلی نقشه هیپو داموس، میدان بود که در مرکز قرار می گرفت و به راحتی برای همه شهروندان قابل دسترسی بود. دور تا دور میدان، رواقهای باز و سرپوشیده پیش بینی شده بود که بازارها و ادارت در آنها واقع شده بودند و بیان معمارانه زندگی عمومی در این شهر به شمار می رفتند. اینجا مرکز داد و ستد و سیاست بود، شهر از همین جا اداره می شد، شایعه ها از همین جا ساخته و پراکنده می شدند و آموزش انضباط اخلاقی و منطقی به شهروندان در رواقی متمرکز بود که فلسفه رواقیون نیز نام خود را از آن گرفته است . در همین نقطه از تاریخ معماری است که می توانیم از خانه سازی سخن بگوییم و ظاهر یک سکونتگاه عادی انسانی را که شایسته نهادن نام خانه است کشف کنیم (حتی در پرینه). از لحاظ نوع، قطعه زمینی که خانه هلنی بر آن بنا می شد با یک دیوار محصور می شد تا گل و کثافت خیابان باریک مقابلش در آن ریخته نشوند . یک در به اتاق خدمتکاران باز می شد و از آنجا راهروی سرپوشیده ای تا حیاط کشیده شده بود و درهای تمام اتاقهای مسقف به این حیاط باز می شدند. سکونتگاههای ثروتمندان، علاوه بر جلوخان (مشابه دهلیز سرگشاده رومی) یک باغ ستون بندی شده یا ایوان ستون دار نیز داشتند. خانه پرینه ای در مقیاسی کوچکتر، بازتابی از علاقه عام هلنی به طراحی فضاهای راحت در درون بناها و توجه روز افزونشان به سودمندی و راحتی در زندگی روزانه فرد عادی است . پرینه یک شهر کوچک بود و خانه هایش نسبتاً متوسط بودند. غنی ترین و پرشکوه ترین جلوه های زندگی در پایتختهای متعلق به پادشاهیهای هلنی – اسکندریه در مصر، پرگاموم در آسیای صغیر و پلا در مقدونیه – شکوفا می شد . در این شهر پادشاهان و ملازمانشان خود را در چنان تجملی غرق کرده بودند که در وصف وضعشان ضرب المثلهای فراوان ساخته شد و شیوه زندگی ایشان تا سطحی رسیده بود که فقط امپراتوران روم در دوره بعدی روزگار باستان توانستند به پایشان برسند. از جمله ماندگارترین تجملات هلنی می توان به موزاییکهایی اشاره کرد که در تزیین کف اقامتگاههای ثروتمندان این شهرهای درباری به کار می رفت. پیکرسازی: در دوره ی هلنی، یونانی ها در پیکره سازی تجسم آلام جسمی و اضطراب ها و جنبش های نامنظم و تشویق آمیز روح و جسم را که از مشرق زمین اقتباس کرده بودند، نشان دادند. مهم ترین و بهترین آثار هنری در آسیای صغیر یافت شده است، از نمونه های ارزشمند آن پیکره های نقش برجسته های نمای شمالی معبد زﺋوس در «پرگاموم» است، که به بهتریت شیوه ساخته و پرداخته شده است. معماری: پس از تسخیر مشرق زمین توسط اسکندر مقدونی، امتزاجی از اندیشه ها، دین ها و هنرهای غربی و شرقی پدیدار شد، که موجب تغییر و دگرگونی در معماری یونانی گردید. گوناگونی ها، پیچیدگی ها و پیشرفت های چشمگیر فرهنگ هلنی به یک شیوه ی معماری با مقیاس بزرگ و تنوعی پر دامنه به مراتب فراتر از آن چه کشور- شهر کلاسیک میتوانست بتلبد، نیازمند بود. فعالیت های ساختمانی از مراکز قدیمی واقع در سرزمین اصلی یونان به شهرهای پر رونق پادشاهان هلنی در آسیای صغیر(ترکیه) که مرکزیت بیشتری برای دنیای هلنی داشتند، انتقال یافت. مقیاس بزرگ و گسترش استادانه ی فضا های درونی بناها، که این یکی از ویژگی های معماری هلنی بود، معماری خانگی را گسترش می دهند که پلیس های سنتی این شرایط را ایجاد نمی کردند. از بناهای مهم این دوره می توان به معبد «آپولون» در «دیدوما» نزدیک شهر «میلتوس» در آسیای صغیر (ترکیه) و ﺗﺌاتر سر گشاده ی اپیداوروس اشاره کرد. معبد آپولون: این بنا در شهر دیدوما، شهر ایونیک کهن در ساحل غربی آسیای صغیر واقع است. این معبد ایونی و دور ستونی بر روی پایه ای هف پله ای در ارتفاع تقریبا چهار متری سطح مقصوره ی آن که عملا بی سقف و رو به آسمان باز مانده بود ساخته شده است. ابعاد آن 51×108 متر و ارتفاع ستون های پیرامونش 19.5 متر است. دارای تالاری گود پر از ستون است که مقدم بر یک کفش کن ساخته شده است و از آنجا که پلکان بزرگی به عرض 15 متری به سوی حیاط روباز معبد سرازیر می شود، راه دسترسی بسیار شکوهمندی برای زیارتگاه کوچک آن که دارای ستون بندی خلفی و محل نگهداری از پیکره ی پرستشی است، فراهم می آید. این طراحی پیچیده فضای درونی تالار های بزرگ، مستقیما به شیوه ی رومی پس از خود می انجامد و گسست چشمگیری از معماری کلاسیک یونان به شمار می رود که بر نمای بیرونی ساختمان تقریبا به عنوان یک تندیس تاکید می کرد و درون آن را تقریبا ساده رها می کرد. شهر پرگاموم در آسیای صغیر، با داشتن معابد و پیکره های بسیار، شهر بزرگ عصر هلنی محسوب می شود. در این شهر به تقلید آکروپلیس آتن، مجموعه ای بر پا گردید که دارای معابدی برای خدایان یونانی بود. معبد زﺋوس: بنایی است با شکوه و عظمت بسیار که در حدود سال 180 ق م پسر و جانشین «آتالوس» اول به عنوان مذبح باشکوهی به یاد پیروزی های پدر بر بالای تل مشرف بر شهر پرگاموم بنا کرد. خود مذبح در مرکز خیاطی مستطیل شکل قرار دارد، و اطرافش را ردیفی از ستون های ایونیایی واقع بر صفه ای بلند به مساحت حدود 93 متر مربع احاطه کرده است، که به جبه ی غربی آن با پلکانی وسیع و پرشکوه به سطح زمین متصل می شود. احتمالا بناهای مذبحی با این عظمت یادگار سنت معماری ایونیایی از دوره ای کهن بوده است. اما مذبح پرگاموم از جهت وسعت و شکوه بر همه ی آن ها برتری دارد، و نیز تنها مذبحی است که بقایای عمده ی ار آن بر جا مانده است. برجسته ترین خصوصیت آن کتیبه ی بزرگی است منقوش بر دیواره ی صفه که 120 متر درازی و 2 متر بلندی دارد. این نقش ها چنان برجسته تراشیده شده اند که تقریبا به کلی جدا از زمینه می ماند. ﺗﺋاتر اپیداوروس: نمونه ی دیگری از طراحی ماهرانه ی فضای روباز یونانی است. این بنا با این که در دوره ی هلنی ساخته شده است به سبک کلاسیک است به این دلیل در اینجا نام آن را ذکر نمودیم که تمام واحد های کارکردی و ترتیب ظاهری ﺋﺋاتر های بعدی را داراست. ردیف های متحد المرکزی نشستنگاه های نسبتا بسشتر از نیم دایره ی تماشاگران، در سراشیب یک تپه ساخته شده بود و قطر دایره ی بیرونی اش تقریبا 120 متر است. راه پله ها یا راهروی میان پله ها به صورت چندین شعاع از مرکز دایره که محل اکستر یا اجرای نمایش بود تا محیط دایره کشیده شده اند و نشستنگاه های سنگی را که با یک راهروی پهن به دو بخش بالایی و پایینی تقسیم شده اند، از هم جدا می سازند. محل ارکستر، پیش صحنه و صحنه، طوری طراحی شده اند که بیشترین درجه ی سهولت ممکن برای دیدن اجرای نمایشها و آماده شدن بازیگران فراهم آید. انطباق اندیشمندانه ی فضا بر نیازهای انسان، نه همچون روزگار باستان که برای ستایش از خدایان و ارضای هوس های شاهان بود بلکه بخشی از سنت امسان دوستی یونان است. هلنی ها بر دامنه ی تصور خویش از طراحی معمارانه افزودند تا شهر های بزرگ را نیز مانند آنها بسازند. نقشه های منظم خیابان های شبکه مانند، که به دوره ی کهن در تاریخ یونان مربوط می شوند. و شهرهای مهمی مانند پرگاموم در آسیای صغیر، اسکندریه در مصر و انتاکیه در سوریه ساخته شدند. در همین دوره بود که میتوان از خانه سازی سخن گفت نمونه ی خانه ای در شهر«پرینه» که با دیوار محصور می شد و آن را از فضای خیابان و کوچه جدا می کرد کشف شده است. شیوه های معماری یونان: به طور کلی آثار معماری یونانی یر اساس شیوه های خاص ساختمانی بنیاد شده اند. کهن ترین شیوه های قابل تقسیم بندی در معماری یونانی عبارتند از: شیوه ی دوریک، ایونیک(ایونیایی) و شیوه ی کرونتی.شیوه های ی که معماران یونانی پدید آوردند، تا حدودی برحسب جزﺋیات ولی عمدتا  بر اساس تناسب های اجزاء از یکدیگر متمایز می شوند. هر سبکی برای هدف خاصی به کار گرفته می شد و هر یک مفاهیم متفاوتی را مجسم می کرد لذا بر همین اساس هر یک از شیوه های معماری یونان دارای ویژگی های خاصی هستند. در اینجا پیش از پرئاختن به شیوه های فوق الذکر، باید تصریح نمود که اصطلاح شیوه یا سبک معماری که درباره ی یونان اطلاق می شود، و این کاملا رواست.زیرا بنا های یونانی از ثبات و کمال لازم برخوردارند. همان طوری که در اکثر پیکره های یونانی این مساله مشهود است. مثلا معبد دوریک نیز مانند پیکره ی «جوان یونانی »مظهری از قرار و پایداری درونی و سازگاری متقابل اجزای بیرونی است که به آن ها ویژگی منحصر به فرد و وحدتی خاص موجودات زنده می بخشد. الف) شیوه ی دوریک: شیوه ی دوریک یا دوریسی که نام خود را از سرزمین مرکزی یونان گرفته است، اصلی ترین شیوه ی معماری یونان است. زیرا هم قدیمی تر و هم مشخص تر از سایر شیوه های یونانی است. ستون دوریک مشتمل بر بدنه ی ستونی که از قاعده ی دایره برخوردار است، و از پایین به بالا از قطر دایره کاسته می شود. سطح بدنه ی ستون با شیار های کم عمق عمودی به نام «قاشقیها» تزﺋین شده است در انتها بخش بدنه با یک خط افقی معروف به «گلوبند» یا گلویی به سرستون متصل می شود. سرستون از بالشتکی و تاوه ی چهار گوش واقع بر روی آن تشکیل شده است. اسپر از دو بخش اصلی دیگر مختلط تر و اجزای آن عبارتنداز: فرسب (ردیف سنگ های صیقل خورد،و افقی که مستقیما بر روی سرستون ها تکیه دارد) و افریز با سه ترکی ها و چهار گوشهای تزیینی اش و طره به صورت مثلثی در میآید، و با لبه ی برجسته به بیرون خود سطح سنتوری را احاطه می کند. همه ی بخش های بنا از سنگ های تراشیده شده که بدون ملات بر روی هم قرار گرفته اند. و بدیهی است که در نهایت استادی ساخته و پرداخته شده اند. نسبت ارتفاع به قاعده در ستون دوریک در آغاز 4 به 1 بوده ولی در دوره ی کلاسیک این نسبت به پنجو یک دوم و پنج و سه چهارم می رسد، در دوره ی هلنی نسبت 7به 1 می شود. ب) شیوه ی ایونیک (ایونیایی): این شیوه ی معماری به سرزمین ایونیا واقع در آسیای صغیر (ترکیه) منسوب بوده و کم تر از شیوه ی دوریک صلابت و استواری و رسمیت دارد. و خاستگاه آن نیز همچون دوریک ناشناخته مانده است. نخستین بقایای معماری شیوه ی ایونیک از پرستشگاه هایی است که متعلق به قرن ششم ق م است. از ویژگی های این شیوه : ستون باریک و بلند با سرستونی پیچ خورده (حلزونی شکل) است. طرح ستون این شیوه به بیننده از هر طرف دید مشابه ایی میدهد. نسبت ارتفاع به قاعده ی ستون در این شیوه 9 به 1 و 10 به 1 یعنی نسبت به ستون دورسک بلند تر است و تعداد شیارهای روی بدنه ی ستون نیز 24 عدد است. مهمترین عنصری که شیوه ی ایونیکرا از دوریک مجزا می کند، تغییر شکل سرستون هاست. ستون سنگی در شیوه ی ایونیک به جای این که مستقیما روی سکوی پله دار (استیلوبات) قرار گیرد بر روی پایه ستون دایره شکلی که از سنگ یکپارچه تراشیده شده و دارای فرورفتگی هایی نیز می باشد ، قرار می گیرد. این سنگ حجاری شده بر روی یک لوحه ی سنگی مربعی شکل قرار دارد که به این نوع پایه ستون در شیوه ی ایونیک «توروس» گفته می شود. سطح جانبی شیارهای ستون ها در این شیوه در بیشتر موارد، به صورت صاف و تراشیده شده و فاقد گوشه است. در صورتی که در شیوه ی دوریک خلاف این امر دیده می شود. تعداد شیارهای قاشقی بدون گوشه سبک ایونیک چهار عدد بیشتر از تعداد شیارهای گوشه دار سبک دوریک است. در شیوه ی ایونیک، بخش پایینی «آتنا» که به شکل مربع در انتهای دیواره های مقصوره دیده می شود ،در صورتی که در شیوه ی دوریک ساده رها می گردد. معابد بسیاری در یونان و سرزمین های تابعه ی آن به شیوه ی ایونیک برپا شده اند که می توان به معبد «ارختیوم» در آتن و معبد آرتمیس در «افسوس» و... اشاره کرد. ج) شیوه ی کرنتی (قرنتی): شیوه ی کرنتی در اواخر سده ی پنجم ق م توسط معماری به نام «کالیماخوس» ابداع و به کار گرفته شده و به ناحیه ی کرنیت واقع در جنوب شرقی بخش مرکزی یونان منسوب است. برای نخستین بار از ستون کرنتی در داخل معابد استفاده گردید، ولی اوج گسترش این شیوه در معماری از حدود سال 300 ق م به بعد است که در ستون های بیرونی ساختمان ها مورد استفاده قرار گرفته است. ویژگی آن سرستونی به شکل کاسه ی زنگ رو به بالا، با آرایش برگ کنگری به گرد آن است. بدنه ی ستون کرنتی هم از بدنه ی ستون دوریک باریک تر و بلند تر است؛ ولی قطر آن مانند بدنه ی ستون ایونیک، از روی پایه ی ستون به یک میزان بالا می رود. بهترین نمونه ی معبدی که به این شیوه ساخته شده، معبد زﺋوس (سده ی دوم ق م) در شهر آتن است. سرستون کرنتی با ظرافت بسیار تزیینی اش بیشتر به عنوان یک المان تزیینی مورد توجه بوده و دقت بسیار زیادی که در حجاری های پیکره ها به کار رفته، در سرستون های این شیوه نیز دیده می شود. سرستون کرنتی در حقیقت کمال مطلوب یونانیان بود، چون در مورد ستون ایونیک مساله ی دید در گوشه ها برای معماران معابد مشکلی بود و با به کار گیری سرستون ایونیک در زوایا با دید دوجانبه ی آن مشکل دید کنج ها لاینحل مانده بود، با ابداع شیوه ی کرنتی که سرستون تزیینی آن از تمام جوانب دید یکسان داشت، همین امر موجب گردید تا یونانیان در رسیدن به کمال مطلوب مورد نظرشان توفیق حاصل کنند. آثار معماری یونانی: در یونان باستان با خلاف بسیاری تمدن های کهن و باستانی کمتر توجهی به ساخت کاخ ها و آرامگاه های شاهان شده است، بلکه توجه آنان بیشتر معطوف به ساختمان هایی بوده که جنبه ی دینی و کاربردی داشته است. به طوری که این مساله در ساخت معابد و قربانگاه ها ، گنج خانه ها، تولوسها و ساختمان هایی مانند «ادﺋون» مشخص است. یونانی ها در ساخت آثار معماری بسیار تحت تاثیر طبیعت و زیبایی پیرامون خویش بوده اند. و به طوری که افلاطون در تعریف زیبایی گوید: «چیزی زیباست که ایده های زیبا را در بر گرفته باشد» او طبیعت را هنر و کار الهه می پندارد. چون این احساس به سوی طبیعت با یونانی ها متولد شده است. یعنی از آغاز تولدشان آنها چشم به زیبایی های طبیعی یونان می گشودند. وهمین موجب گردیده بود که برای هر یک از عناصر طبیعی خدایی خاص را تصور نموده و معبدی برایش بسازند، چنانکه معماری یونان را باید در معابد آن سرزمین بررسی و مطالعه نمود. معابد: معبد مکانی است که معماران یونانی تحقیقات و مطالعات خود را در زمینه ی زیباشناسی در آن به نمایش گذارده اند. با شکست پادشاهی میسن، دیگر قصرهای مجلل در یونان ساخته نشدند، اما معابد بسیاری برپا گردیدند. در دوره ی دولت شهرها برخوردهای مردم با هنر آغاز گردید. المان های جدید شهر گسترش پیدا می کند. هر دولت شهر هر چه قدر هم کوچک بود، معبدی مختص به خود داشت. نخستین معابد یونانیان، به سبب فقر جامعه از چوب و آجر ساخته شده اند، در مرحله ی بعد که پرستشگاهها را از سنگ ساختند،سبک پیشین که مخصوص ساختمان های پیشین بود، همچنان باقی ماند. هرچه بر ثروت یونانیان افزوده گردید، آن ها توانستند از سنگ، آهک و سپس در سال 580 ق م از سنگ مرمر برای تزیینات معبد بهره بگیرند. به طوری که قبلا اشاره گردید در سه شیوه ی معماری یونان توجه فراوانی به نمای خارجی معبد مبذول داشته اند. معماران پی از انتخاب زمینی مرتفع، پی گذاری می کردند و ستون ها را در ابتدا با شیوه ی دوریک که در قسمت بالا کمی باریک و به شکل تنه ی درخت بودند، استفاده می کردند. یونانی ها پیش از آن که معبد را به صورت ساختمان بسازند، برای نیایش از سنگ چهارگوش مقدسی که در فضای باز قرار داشت و گاهی نیز برای آن قربانی می کردند، استفاده می نمودند. اما به مرور زمان و با اعتقد به این که تصور و تجسم خدایان در یک مکان سر پوشیده بهتر میسر می گردید و یا این که سمبل خدایان جهت پرستش، در یک اتاق بهتر می توانست از گزند ارواح پلید در امان باشد، فکر ایجاد معبد به صورت یک مکان سر پوشیده در ذهن آن ها شکل گرفت. پلان اغلب معابد یونانی مستطیل شکل بوده و در مرکز آن بخش اصلی معبد نیز یک اتاق مستطیل شکل قرار داشته که آن را مقصوره (ناﺋوس) می نامیدند. تندیس الهه در داخل مقصوره که هسته ی اصلی معبد را تشکیل می داده است قرار می گرفته است. در برخی از معابد مقصوره بدون ستون بوده اما به تدریج یک ردیف ستون برای حمل بار سقف سنگی معبد در دو طرف، در امتداد یکدیگر کار گذارده شد. مقصوره دارای ایوان ستون دار قدامی یا پیشین است که در معماری یونان آن را «پروناﺋوس» می گویند. در پشت مقصوره یک رواق خلفی شبیه رواق قدامی وجود داشته، که آن را پیش خوان یا « اوپیستودوموس» می نامیدند. انتهای دیوار های دو رواق مذکور به پایه های مربع شکل پایان می پذیرد که آن را آنتا می گویند. به ندرت بخش پایینی آنتا و قسمت تحتانی دیواره ی مقصوره از طرف بیرون با نقوش برجسته تزیین می گردید. در اکثر معابد دورادور مقصوره، بویژه معابدی که بزرگترند، با یک ردیف ستون احاطه می گردید که آن را دور ستونی «پریستیلیون» نامند. در بعضی معابد به جای یک ردیف ستون دو ردیف ستون کار گذاشته شده که معبد آرتمیس در شهر «افسوس» واقع در بخش غربی ترکیه ی امروزی از این نوع است. مقصوره یکگ بنای سرپوشیده است که دیوارهای آن با سنگ های تراشده شده ی منتظم بدون ملات ساخته شده است. از درگاهی که دقیقا در وسط ایوان ستون دار تعبیه گردیده گردیده، به داخل مقصوره قابل دسترسی بوده است. به ندرت پنجره ای در مقصوره تعبیه می شد و سطح دیواره های داخلی مقصوره را نقاشی کرده اند. گاهی این بخش به صورت دو طبقه ساخته شده که برای ورود به طبقه ی بالا از راه پله استفاده می کردند شده است. بخش دیگر معبد که اساسا عمده ترین قسمت آن است سنتوری است که به شکل یک مثلث است و دارای دو طره ی افقی مایل است. در آن نقش های برجسته ی مربوط به داستان یک الهه که معبد برای آن ساخته شده، حجاری شده می گردید. دیگر بخش معبد، چهار گوشه ها و فرسب هاست که در شیوه های سه گانه با هم متفاوت هستند. به طور کلی معابد یونان با ردیف ستون های نمای ورودیشان مشخص و نام گذاری می شوند، معبد با رواق جلویش به بنای پیش ستونی یا «پروستیل» نامیده می شوند، و زمانی که رواق در قسمت عقب قرار می گرفت آن را پس ستونی یا «آنفی پروستیل» نام می نهادند. انواع معابد با تعداد ستون های مقابلشان (نمای ورودی) عبارتند از : چهار ستونی، چنج ستونی، شش ستونی، هفت ستونی و هشت ستونی . مساله ی مهم در تکامل معبد های یونانی،روابط هندسی، ابعاد آنها بوده که در روند تکاملیشان نزدیک شدن به نسبت های 2 به 1 دیوار طولی دو برابر دیوار عرضی را مشاهده می کنیم.اگرچه هیچگاه این نسبت به طور دقیق در معابد یونان دیده نشده ولی تناسب در معماری و پیکر سازی و هارمونی در موسیقی از نظر یونانی ها مقوله ی واحدی بوده است. البته ذکر این نکته ضروری اتکه معابد دوره ی کهن یونان، غالبا دراز و کم عرض بودند که نسبت میان دیوار طولی به دیوار عرضی 3به 1 بوده است. به طوری که اشاره شد، معماری یونان در راستای معتقدات دینی و در ساخت پرستشگاه ها تجلی نمود. و از نظر تزیین، برخلاف معابد مصری و هندی که به درون می پرداختند. به بیرون معابد توجه خاصی داشتند و بیشتر با نقش برجسته ها در نما ها به ویژه در چهارگوشه های تزیینی، معبد را با موضوعات مختلف تزیین کرده اند. معابد از نظر شیوه ی معماری شدیدا تحت تاثیر مگارون های میسنی که به شکل مستطیل ساخته شده اند، قرار گرفته و به تدریج تکامل یافته اند.تاثیر شیوه ی ستون گذاری معابد سردردار مصری معابد یونانی بعید به نظر نمی رسد. بخصوص در شکل و فرم ستون های شیوه ی دوریک اولیه این مساله بارزتر است. قربانگاه ها: قربانگاه یا مذبح در ساده ترین شکل، شبیه به یک اجاق بود که بر روی صفه یا سکوی بلند از سنگ ساخته می شد. در داخل آن حیوانی که در جهت قربانی هدیه شده بود، سوزانده می شد تا دود آن به سوی خدایان در آسمان که نظاره گر انسان ها بودند،متصاعد گردد. این مذح ها معمولا در مقابل در ورودی معابد ایجاد می گردید. گنج خانه: گنج خانه بناهایی دولتی یا خصوصی بودند که برای یادبود و نگه داری اشیاء در کنار پرستشگاه ها ساخته می شدند. این ساختمانها محلی برای نگه داری اشیاء اهدا شده بودند. این بناها متشکل از یک اتاق دارای رواقی با چند ستون بود، که بهترین نمونه ی گنج خانه «سیفنوسیها» در دلفی و المپیا است. تولوس: این بناها نیز معبد هستند، اما به خاطر شکل پلانشان که دایره است، به تولوس معروفند.و در واقع ستون هایی گرداگرد یک اتاق دایره شکل تعبیه می شده است.معبد دورستونی است ولی با پلان دایره؛ معمولا پوشش سقف این گونه بناها، گنبدی بوده است. در ساختمان این گونه معابد بیشتر مواقع از هر سه شیوه ی معماری یونانی استفاده می گردید، تولوسهای شهرهای دلفی،آتن، اپیداروس، بهترین نمونه های ساخته شده در معماری یونانی هستند. ﺗﺋاتر ها: ﺗﺋاتر را باید از ابتکار یونانیان (البته پیش از آن ها مینوسی ها) به معنای واقعی دانست. یونانی ها اجتماعات ورزشی بزرگی مانند المپیک داشتند که از قرن هفتم ق م در بین ورزشکاران دولت شهرهای یونانی برگزار می گردید. و همین امر موجب گردید که آن ها به ایجاد فضا های بزرگی نظیر ﺗﺋاتر مبادرت ورزند. این فضاها در نوع خود و همزمان در جهان کم نظیر بوده اند. یونانی ها ﺗﺋاتر را اکثرا در دامنه ی کوه یا در شیب تپه ی طبیعی به شکل نیم دایره احداث کرده اند، که در آغاز مکانی برای «دیونیسوس» خدای شراب، آوازها و رقص هایی را ترتیب داده اند که مردم در آن شرکت می جستند. در وسط ﺗﺋاتر معمولا جایی برای نمایش ها به صوت دایره ساخته شده بود. جایگاه تماشاچیان به صورت پله هایی در سنگ صخره ای ایجاد شده و گاهی روی آنها را با روکشی مرمرین فرش نموده بودند. ﺗﺋاتر های یونانی فاقد سقف بودند. در نزدیک جایگاه خوانندگان صندلی های مرمرین برای افسران و افراد بلند پایه ی حکومتی ایجاد شده بود. برای تعویض پوشاک بازیگران نمایش در بخش ورودی، اتاقی به ساختمان ﺗﺋاتر الحاق شده بود که آن را «اسکن» می گفتند. قدیمی ترین ﺗﺋاتر یونان، در آکروپل آتن کشف شده است که برای خدای فوق الذکر ساخته شده است. در شهرهای «افسوس» و «پرگاموم»، «میلتوس» و پیرینه ،ﺗﺋاتر های زیبایی به جا مانده است. اما بهترین آن ها ﺗﺋاتر سرگشاده ی«اپیداروس» است که قبلا آن را به طور مختصر شرح دادیم. ادﺋون: بنای کوچکی است که برای برگزاری مراسم و مسابقات و محافل ادبی ساخته می شد، این بنا ها را گاهی سالن ساز و آواز نیز گفته اند. دارای پلان دایره یا چهار گوش، که همیشه مسقف بوده است. اطراف آن را ستون هایی احاطه می کرده که گاهی ستون ها به شکل نیم ستون در دیوار تعبیه می شده اند. آگورا: میدان عمومی شهر که نخستین بار در منطقه ای که به طور طبیعی چند خیابان به هم می رسیدند شکل گرفت. این فضا یک فرم هندسی خاص را دنبال نمی کرد، بلکه با گذشت زمان به شکل های منظم هندسی رسید. ساختمان های عمومی در داخل این میدان ساخته می شدند که یکی از آن ها فضای ستوندار و درازی بودکه شهروندان و بازرگانان در آنجا مبادله ی کالا می کردند. آگوراها در سه دوره: کلاسیک قرن پنجم ق . م دوره ی هلنی قرن سوم ق. م دوره ی رومی قرن دوم میلادی ساخته شده اند. خانه ی یونانی: در خانه ی یونانی تمام اتاق ها به حیاط مرکزی متصل و راه دارند که ساختمان و عملکرد هر یک از آن ها نسبت به فضای خارجی را دارا بوده است.علت این بوده است که معماری مسکونی یونان درونگرا بوده، چون خواستار آن بودند که زندگی خصوصی خود را حفظ نمایند. بدیهی است که چنین مردمی سازنده ی بناهای تحسین بر انگیز شهری و مذهبی برای نوعی زندگی ساده گسترده ی اجتماعی بودند و به طور عمیق تکامل بشر در ایجاد رابطه ی منظم بین زندگی اجتماعی را حس می کردند.

نظرات کاربران

نظرتان را ارسال کنید

captcha

فایل های دیگر این دسته