تحقیق وضعیت نثر فارسی در طول تاریخ ایران (docx) 1 صفحه
دسته بندی : تحقیق
نوع فایل : Word (.docx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحات: 1 صفحه
قسمتی از متن Word (.docx) :
وضعیت نثر فارسی در طول تاریخ ایران
پاورپوینت طراحی پروژهها و برنامههای بزرگ
- چگونگی شکل گیری نثر مرسل دوران اول
« مرُسَل اسم مفعول از ارسال به معنی رها شده و آزاد است . یعنی نثر بی تکلف و غیر مقیّد به صنایع ادبی و فنون تزئینی کلام . و آن معادل Prosa یا proversa oratio در لاتین ( prose انگلیسی ) است که به معنی نثر و سخن مستقیم و سر راست و آزاد است . به نثر مرسل ، نثر سبک خراسانی ( به اعتبار اینکه نخستین نویسندگان در خراسان بودند و به لهجه مادری خود می نوشتند ) و نثر بلعمی ( به اعتبار اینکه بلعمی ، جزو اولین و شاخص ترین نویسندگان این سبک است ) و نثر دوره اول هم میتوان گفت نثر مرسل به لحاظ تاریخی دو دوره سامانیان و غزنویان ( تغییراتی ) را دربر می گیرد . آغاز دوره اول نیمه اول قرن چهارم هجری است ( سال 346 که شاهنامه ابومنصوری نوشته شد ) و پایان آن اواخر قرن پنجم است و بدین ترتیب مدت این دوره حدوداً 150 سال است . البته نثر مرسل در دوره های بعد هم تقلید می شد ، اما در آن به اعتبار هر دوره تغییراتی دیده می شود .»
( شمیسا ، 1377 ، صص 23-24 )
« توجه و اقبالی که به زبان فارسی ، در عهد سامانیان شد . باعث شد که نثر پارسی ، مانند نظم ، رواج و رونقی بگیرد و کتاب های به زبان دری در انواع مطالب تالیف شود و یا از تازی به پارسی درآید . و تقریباً ، همان توجه و اقبالی را که پادشاهان و رجال قرن چهارم و اوایل قرن پنجم به شعر و شعرا داشتند . به نثر و نویسندگان ، علی الخصوص مورخان و مولفان کتب علمی و ادبی بذل می نمودند، و برای تالیف و تصنیف یا ترجمه کتب جوایزی اهدا می کردند » ( صفا ، 1374 ، ص 136 )
2- چگونگی شکل گیری نثر مرسل دوران دوم
« سبک نثر سامانی در قرن پنجم و حتی ، قرن ششم هم تقلید می شد . البته در دوره غزنوی تغییراتی در نظام سیاسی و اجتماعی به وجود آمد که اندک اندک باعث تغییر تدریجی سبک شد . عمده ی این تغییرات اولاً روی کار آمدن عناصر ترک به جای سامانیان ایرانی نژاد بود ، لذا دیگر از آن تشویق و یا تایید ها در باب گسترش فرهنگ ایرانی و تدوین تاریخ پیش از اسلام خبری نبود . و ثانیاً به دلیل وابستگی غزنویان به دستگاه خلافت ( هرچند صوری ) نفوذ لغات عربی در فارسی بیشتر شد .
با این همه به طور کلی می توان گفت : که سبک دوره سامانی و غزنوی به یک منوال است و تحول فی الواقع بعد از 420 هـ . که محمود ری و اصفهان را فتح کرد صورت می پذیرد . این حادثه به اختلاط مردم خراسان و عراق معروف است که بعداً به آن اشاره خواهد شد .»
( شمیسا ، 1374 ، ص 31 )
3- ویژگی های نثر مرسل ، دوران اول و دوم
« نثر این دوره ، کاملاً ساده و مبتنی بر طبیعت گفتار است . لغات عربی کم است . و ضرب المثل عربی اصلاً ندارد . آمیختن شعر و نثر به هم مرسوم نیست تا چه رسد به آوردن شعر عربی . استفاده از صنایع بدیعی و بیانی مرسوم نیست . جملات کوتاه و روشن اند . تکرار ، مخصوصاً تکرار فعل مرسوم است . سجع جز به ندرت – در خطبه کتاب – دیده نمی شود . از نظر فکری ، توصیفات بیشتر مربوط به بیرون است تا درون و به اصطلاح نگاه ها آفاقی و عینی است ، نه انفسی و ذهنی .
از نظر ادبی چنانچه اشاره شد خبری از نکات بدیعی و بیانی نیست » ( صفا ، 1374 ،صص 136 -137 )
مثال : « شیخ ابوسعید ، یک بار به طوس رسید مردمان از شیخ استدعای مجلس كردند . شیخ اجابت کرد. بامداد در خانقاه ایستاد . تخت بنهادند و مردم می آمدند و می نشستند . چون شیخ بر تخت شد و مقریان قرآن برخواندند و مردم می آمد . چندان که کسی را جایی نماند . معرّف بر خاست و گفت : خدایش بیامرزد که هر کسی از آنجا که هست یک گام فراتر آید . » شیخ گفت : « هر چه ما خواستیم گفت و جمله ی پیغامبران بگفتند ، او بگفت : خدایش بیامرزاد که هر کسی از آنجا که هست یک گام فراتر آید . چون این کلمه بگفت ، از تخت فرود آمد و آن روز پیش از این نگفت »
( اسرار التوحید ، ص 216 )
از اوایل قرن ششم ، به علت حوادث تاریخی و تغییر در اوضاع سیاسی و اجتماعی آن زمان ، نثر مرسل ، جای خود را به نثر فنی می دهد . و نثر ساده و روان جای خود را به تن پوش لباس های فاخر وزن و قافیه همانند شعر می دهد . وظیفه خود را که همان انتقال تجارب به آیندگان است به فراموشی می سپارد . و اگر بزرگانی مانند : ( سعدی ) در قرن هفتم ظهور نمی کردند ، معلوم نبود که بر سر نثر فارسی ، چه آورده می شد .
چگونگی شکل گیری نثر فنی در بستر تاریخ ادبیات
« سلطان محمود در سال (420 ) هـ . ری را تصرف کرد و این امر که باعث اختلاط مردم خراسان و عراق شده بود می توانست ، زمینه تغییر سبک باشد . چه مردم خراسان ، از مرکز حکومت اسلامی ( بغداد ) دور بودند . و برعکس مردم عراق ، بیشتر با معارف اسلامی و زبان عربی در تماس بودند . مضافاً بر اینکه زبان مادری مردم عراق ، فارسی رایج در عراق نبود .
اما محمود در سال ( 421 ) هـ . در گذشت . و بعد از چند سالی ، برسر پادشاهی بین مسعود و محمد پسران او اختلاف افتاد . سرانجام مسعود در سال ( 431 ) هـ . در دندانقان مرو از سلجوقیان شکست خورد . و همراه با دیوانیان خود ، به طرف افغانستان و هند رفت . ( غزنویان دوم ) سلجوقیان یک راست از خراسان ، به عراق عجم رسید و اصفهان را پایتخت خود کردند و زمینه های تغییر سبک ، از همه نظر فراهم شد . و توجه آنان به صوفیه و حکومت بغداد و رواج زبان عربی ، و توجه به معارف اسلامی ، و تاسیس مدارس علمی ، و خانقاه ها و غیره و غیره – در تغییر نثر مرسل به فنی دخیل است . » ( شمیسا ، 1377، ص 74 .)
نثر این دوره ، نثر موزون یا مسجع است که به دو دسته تقسیم می شود : نثر موزون مرسل که در آثار خواجه عبد الله انصاری دیده می شود و دیگری نثر موزون فنی که در مقامات حمیدی دیده می شود .
2- ویژگی های نثر موزون مرسل
« نثر موزون مرسل – که تفاوت آن با نثر مرسل ، تنها در این است که مترادفات در آن بیشتر است . صنایع لفظی نیز ، تا آن حد به کار می رود که سیر طبیعی کلام را متوقف نساخته و نثر را از روش ارسال و اطلاق دور نکند .
در این دسته از آثار ، استعمال مفردات و ترکیبات عربی ، مانند : سبک نخست محدود نیست ، با این همه ضوابطی مشخّص همواره در آن مراعات می شود .
هدف غائی نثر هنوز هم بیان معنی است ؛ هر چند به صنایع لفظی و ارکان زینتی نیز توجه دارد . نکته دقیق در اینجاست که نویسنده می کوشد تا این دو را به گونه ای با یکدیگر تلفیق دهد و در به کار بردن صنایع لفظی ، همان کلمات و ترکیباتی را برگزیند که معنی بدان نیاز دارد.
مثال : عقل گفت : « من سكندر آگاهم » . اما عشق گفت : من « قلندر درگاهم » عقل گفت : « من تقوي به كار دارم » عشق گفت : « من به دعوي چه كار دارم ؟ » عقل گفت : « من قاضي شريعتم » عشق گفت : « من متقاضي وديعتم » عقل گفت : « من آينه مشورت هر بالغم » عشق گفت : « من از سود و زيان فارغم » عقل گفت : « مرا لطايف غرايب ياد است » عشق گفت : « جز دوست هرچه گويي باداست » عقل گفت : « مرا ظريفانند پرده پوش » عشق گفت : « مرا حريفانند ، درد نوش » ( رسائل ، خواجه عبد الله ، ص 45 )
لغات دشوار و دور از ذهن در آن دیده نمی شود . تناسب آهنگ کلام ، نیز تا آن حد در نظر است که با بیان معنی مغایر نباشد و این ویژگی بیشتر در کیفیت ترکیب کلام نهفته است .
التزام سجع ، در آن نیست و سجع نویسی ، توام با ارسال و اطلاق معنی است . گلستان سعدی و مناجات خواجه عبد الله انصاری دو نمونه بارز این سبک ، در نثر فارسی به شمار میرود .» ( خطیبی ، 1375 ، ص141 )
مثال : « هرگز از دور زمان ننالیدم و روی از گردش آسمان در هم نکشیدم . مگر وقتی که پایم برهنه [ مانده ] بود و استطاعت پای پوشی نداشتم ، به جامع کوفه در آمدم دلتنگ ، یکی را دیدم که پای نداشت ، شکر نعمت حق تعالی به جای آوردم و بر بی کفشی صبر کردم .
مرغ بـریـان ، به چشـم مردم سـیـر کمتر از برگ ترّه ، بر خوان است
و آن که را دستگاه و قدرت نیست شـلغـم پـخـته ، مرغ بریـان اسـت»
(یوسفی ،1384 ، صص 115- 116)
3- ویژگی های نثر موزون فنی
« قرن ششم ، دوره نثر موزون فنی است . آغازگر این سبک ، نصر الله منشی است که در نیمه اول قرن ششم می زیست . نثر موزون فنی ، در یک کلام نثری است که می خواهد ، تشبّه به شعر کند . بدین لحاظ ، هم از نظر زبان ، و هم از نظر فکر و هم از نظر مختصات ادبی دیگر نمی توان آن را دقیقاً نثر دانست . که هدف آن تفهیم و تفاهم و انتقال پیام به صورت مستقیم است . بلکه نثری است شعر وار که مخیّل است و زبان تصویری دارد و سرشاراز صنایع ادبی است . در یک کلام ، نثر موزون فنی ، نثری است که با شعر یک قدم بیشتر فاصله ندارد .
« برخی از مختصات نثر موزون فنی »
1- كثرت لغت عربی 2- استفاده از آیات و احادیث و ضرب المثل و اشعار عربی 3- درآمیختگی نظم و نثر 4-اطناب - ( حاشیه رفتن و جملات معترضه ) 5- سجع و موازنه 6- وفور صنایع بدیعی و بیانی 7- استعمال افعال در معانی مجازی ( جهت پرهیز از افراط و تکرار در سجع سازی ) 8- موسیقیایی بودن در کلام 9- بیشتر مخیّل بودن تا مخبر بودن 10- وصف ( به طوری که خبر تحت الشعاع آن قرار گیرد ) 11- آوردن مترادفات پی در پی
نویسندگان نثر فارسی ، تماماً از منشیان و دبیران درباری بودند که طی تحصیلات خود آشنایی –کافی با زبان و ادبیات عرب و معارف اسلامی می یافتند .
یکی از شیوه های خاص نویسندگان نثر فنی ، ( جز در ترسّل و نامه های درباری ،) بر اصل رجحان وصف بر خبر است .
به این معنی که خبر را تقریباً با اختصار ( البته نه به ایجاز ) بیان می کنند تا به وصف برسند و سپس وصف را مفصلاً شرح می دهند .
مانند : « شیری ، کنار بیشه ای زندگی می کرد ( جز ) بیشه يی که ( وصف ) به مناسبت این وصف ( که غالباً موزون و مسجع است ) چند بیت شعر فارسی و عربی و احیاناً ضرب المثل هم نقل می کنند . از این رو نویسنده فنی ، به دنبال فرصت یا بهانه ای است که بتواند وصف کند » ( شمیسا ، 1377 ، صص 76 – 77 )
مثال : « ... پیش از صبح صادق برخاستم . و پای افزار خواستم ؛ چون به میقات وصل ، موعود وصل ، رسیدم . جز اثر و خیال ندیدم ؛ سوال کردم که ای قوم ، آن مشتری که دی در این خانه و آن همای که دوش در این آشیانه بوده ، امروز به کدام برج می درخشد و نور سعادت به کدام طرف می بخشد ؟ گفتند : شیخا ! ندانستی که ماه در یک برج نیاساید ، و آفتاب در یک جا نپاید . در این کوی چون تو دیوانه بسیارند و گرد آن شمع ، چون تو پروانه بی شمار ... » ( مقامات حمیدی ، ص 182 )
4- نثر فارسی موزون فنی از دیدگاه نثر نويسان زبان فارسی
نثر موزون را از دیدگاه صرفاً ادبی ، بررسی کردیم و گفتیم که از این دیدگاه باید آن را اوج تکامل نثر دانست .
« اکنون ببینیم نثر موزون فنی از دیدگاه زبان فارسی و کسانی که به حفظ این بزرگترین میراث ملت ایران و اقوام ایرانی عشق می ورزند چگونه است .
همانطور که قبلاً گفتیم هدف نثر ، انتقال مفاهیم و اخبار است و نثر در معانی اولیه خود ، صورت مکتوب گفتار است . و هیچ فارسی زبانی را نمی توان یافت که هرگز به زبان نثر های موزون فنی سخن گفته باشد . زیرا اطلاق این نوع نوشته ، اطلاق مجازی است و پدران بزرگوار ما از طریق نثر موزون فنی ، بزرگترین ضربات را بر پیکر زبان فارسی وارد کردند .
و هرچه لغت مهجور و شعر غریب عربی در گوشه و کنار کتب عربی یافتند ، در زبان فارسی وارد کردند . چنان که تا مدّت ها فضل و تفاخر در آن بود ، که دیگران از عهده فهم این گونه نوشته ها برآیند . باید گفت : که اگر شاهکار های شعر فارسی ، چون شاهنامه و دیوان سعدی و حافظ و نثر مرسل دوره اول و برخی از پیشامد ها ی تاریخی نبود و نثر موزون فنی ، همچنان به روند خود ادامه می داد ، امروز نشانی از زبان فارسی نمی ماند .
استاد بهار در مقالات خود در این زمینه می نویسند : « هر قدر کار شعر فارسی بالا می گرفت و تفننات خاص و تدابیر و معالجات زیبا که نتیجه ذکاوت و اختراعات شعر و ارباب ذوق ایرانی بود در آن به کار می رفت . بر خلاف کار نثر ، خرد تر و فرو تر شده بود و در ضمن یکی دو قرن آن مایه و رونقی که در آغاز کار داشت از میان رفته و آب و رنگ کمی هم که از آن صناعت قدیم در قرن سوم و چهارم باقی مانده بود محو شده و کار تقلید و پیروی نا بکار نثر عرب به جایی رسید که هم روح فارسی آن ، فاسد شده و هم هنجار عربی آن زبون و مضمحل گردید. و اصطلاحات و ترکیبات فارسی که از زبان دری و پهلوی باستانی باقی مانده بود یکی پس از دیگری در نثر هزیمت رفت . و به جای آن لغت و اصطلاح و ترکیب عربی جای گرفت .
به حدی که هر گاه اشعار عربی دري نمی بود . امروزه اکثر امثال و اصطلاحات فارسی دری که به وسیله ی شعر ، برای ما به میراث باقی مانده مانند : باقی ثروت پدران ما ، به تاراج نیسان رفته و همچون زبان پهلوی و آذری برای فهم آن امروزه محتاج تعلیم تتبعات طولاني بودیم » (رك محمد گلبن ، جلد1 ،1371، ص24 )
دوره نثر موزون فنی ، دوره ای است که در آن لغات و اصطلاحات و ضرب المثل ها و اشعار عربی برای ورود به زبان فارسی ، احتیاج به روادید نداشتند ، مرز ها باز بود و نویسندگان زبان فارسی برای خوش آمد گویی به آنها به آنها بی تابانه انتظار می کشيدند .
مرحوم کریم کشاورز ، مولف هزار سال نثر فارسی می نویسد: « به تدریج چون سر و کار نویسندگان و شاعران با سلاطین و درباریانی مانند : غزنویان و سلجوقیان – که فارسی زبان مادریشان نبود و روح زبان را درک نمی کردند افتاد . اندک اندک تعبیر ها ي نامأنوس بی مزه و خنک وارد نوشته های خویش کردند و دیگر عمرولیثی وجود نداشت که بگوید : ( چیزی که من اندر نیابم . چرا باید گفت)
( رك ، كريم كشاورز ، 1385 ، ص 28 )
به هر حال از ترکیب زبان پارسی و عربی نثری به وجود آمد که نه نثر فارسی بود و نه نثر عربی و هیچکدام از نویسندگان نثر فارسي و عربي آن را به درستی درک نمی کردند . » ( شمیسا ، 1377 ، صص 79 – 81 )
نثر فارسی قرن هفتم و هشتم در بستر تاریخ ادبیات
از حمله چنگیز ( 616 ) تا حمله تیمور ( 782 )
« در اوایل قرن هفتم ، ایران با یکی از بزرگترین مصائب تاریخی یعنی حمله مغولان خونخوار مواجه شد . ( 616 هـ . ) این حمله به سرداري چنگیز تا سال ( 619 ) ادامه یافت . و بعد از او همچنان ایلغارهای پیاپی مغول و تاتار و ممالک مختلف و از آن جمله ایران امتداد داشت . تا در میان سال های ( 651 – 656 ) حملات هولاکو ، نواده چنگیز ، آخرین مراکز قدرت را در ایران و عراق از میان برداشت و سلسه امرای ایلخانی را در ایران بوجود آورد . در گیر و دار این حملات سخت ، قسمت بزرگی از شهر ها و مراکز ادبی و علمی ایران از میان رفت و جز چند پناهگاه کوچک و بزرگ در داخل ایران ، و در ولایت سند و آسیا صغیر ، محلی برای حفظ باز مانده حوزه های علمی و ادبی و پاره ای از کتب باقی نماند . که مهمتر از همه آنها اراضی تابع ممالک غوریه در آنسوی رود سند و سرزمین حکمفرمایی سلاجقه آسیای صغیر و فارس بوده است . بعضی نواحی کوچک هم در این میان از آسیب حمله مغول مصون ماند . که ارزش علمی و ادبی آن ها اصولاً قابل توجه نیست .
وجود این پناهگاههای کوچک و بزرگ در آغاز قرن هفتم ، از یک لحاظ مهم است و آن پناه بردن چند تن معدود از دانشمندان و ادیبان و عارفان است . و ایجاد فرصتی ، برای آنان در پرورش شاگردان و ادامه تعلیم در ایران است .
به این حال نیمه اول قرن هفتم ، بسبب انقلابات و قتل و غارتها و ویرانی شهر ها و حملات پیاپی وحشیان تاتار و عدم استمرار احوال ، و نیمه دوم قرن هفتم در نتیجه وجود نداشتن کتب و مراکز تعلیم و معلمین ، به هیچ روی مساعد به احوال علوم نبود .
قرن هشتم ، نیز تقریباً به همین منوال گذشت و اگر در این یک قرن و نیم ، اثری از عده ای از فاضلان و عالمان و شاعران می بینیم ، نه از آن باب است که عهد وحشیان تاتار دوره رونق علم و ادب است . بلکه: اولاً نتیجه باقی ماندن بعضی از علما و دانشمندان و تربیت یافتگان پیش از مغول و ثانیا معلول علاقه قلبی و تاریخی مسلمین به علوم و ثالثاً نتیجه وجود پناهگاه ها يیست که پیش از این نام برده ایم .
وجود خاندان های امارت بعد از عصر ایلخانان ، که غالباً از ایرانیان بوده اند هم در ادامه مجالس تعلیم بسیار موثر بوده و به هر حال در این عصر هرچه از دانش و ادب عالمان و ادیبان ببینیم . باز هم وجود آنها ، معلول وجود ایرانیان است . و اثر حمله مغول در علوم و ادبیات این دوره تنها یک چیز بوده و آن از میان بردن کتب علما و ادبا و کاسد کردن بازار علم و ادب است ولا غیر .
در حمله اول مغول ، و نابود شدن مراکز متعدد علمی خراسان و ماوراء النهروری و اصفهان دو مرکز عمده علوم و ادبیات باقی مانده بود : از آندو یکی « قلاع اسمعیلیه » و دیگری « بغداد » و این دو مرکز مهم را هم « هو لاکو » به ترتیب در سالهای ( 654 ، 656 ) از میان برد . و جز قسمتی کوچکي از جنوب ایران ( حوزه فرمانروایی اتابکان سلغری ) و ناحیه سند و شهر های آسیای صغیر و مصر و شام دیگر پناهگاهی برای علوم و ادبیات اسلامی باقی نماند .
در اواخر عهد ایلخانان مغول ، بر اثر اسلام آوردن ایشان ، عنادی که آنان و کار گزاران بت پرست و عیسوی و یهود ایشان ، با ایرانیان مسلمان داشتند از میان رفت . و این خود فرصتی برای مسلمانان در احیای سنن دیرینه شد .
و چون بعد از ایشان ، همه امرا و ملوک طوایف هم مسلمان و هم غالباً ایرانی نژاد بودند . طبعاً به ادامه این سنت یاری کردند .
سپس بر روی هم وضع ادبی ایران در عهد مغول و فترت بعد از آن ، با همه مصائبی که بر ایران وارد شد . بد نبود . زیرا در آغاز آن دوره ، دو شاعر بزرگ ایران ( سعدی ) و ( مولوی ) . و در آخر عهد ( شمس الدین حافظ ) ظهور کردند . از حیث باقی ماندن کتب متعدد هم این دوره را دوره ممتاز قابل توجهی شمرد . » ( صفا ، 1368 ، صص 44 – 46 )
جایگاه نثر فارسی در قرن هفتم و قرن هشتم
« نثر فارسی ، در دوره بین حمله چنگیز و تیمور رونق بسیار داشت . از علل عمده امر آن است که در آن عهد آخرین اثر نفوذ سیاسی خلفا از میان رفت . و بغداد مرکزیت علمی و ادبی و دينی و سیاسی خود را از دست داد .
و رابطه ایرانیان با ملل دیگر اسلامی ، که غالباً زبان عربی را پذیرفته بود تقریباً مقطوع شد . و دیگر کسانی که تالیفات مشکل علمی می کردند و به اصطلاحات آماده و طریقه بحث در مسائل علمی که از پیش در زبان عربی فراهم شده بود احتیاج داشتند .
باقی نویسندگان ، حاجتی به تالیف در زبان عربی ، احساس نمی کردند . و حتی بسیاری از کتب معروف علمی هم از این پس به زبان پارسی تالیف شد و هرچه از انقراض بنی عباس بیشتر گذشت ، نگارش کتب علمی به زبان فارسی بیشتر معمول شد .
و تالیف به نثر عربی ، جنبه اظهار علم و دانش و تفنن گرفت و به جای آن از رونق رواج نثر و پارسی افزوده شد . موضوعی که به رواج نثر پارسی ، در این دوره یاری کرد ، تالیفات متعدد و مفصلی است که در تاریخ از تاریخ عمومی ایران ، و تاریخ مغول یا تواریخ محدود سلسله های معین شده است .
تالیف در تمام شعب علوم و ادبیات به زبان پارسی از این پس عمومیت یافت . و اگر از سالهای نخستین این دوره و حوزه هایی مانند : حوزه تعلیم و تربیت و فعالیت (خواجه نصیر الدین طوسی ) بگذریم . کمتر حوزه فعال علمی که به زبان عربی ، توجه داشته باشد می يابیم .
سبک نثر دوره مغول ، خصوصاً سبک قرن هفتم با شدت تمام تحت تاثیر ، سبک نثر آخر دوره سلجوقی و دوره خوارزمشاهی است . علت عمده آن است که پیشروان بزرگ نویسندگی ، این دوره کسانی بودند که یا در اوایل قرن هفتم ، پس از حمله مغول در زمره اهل قلم قرار داشته و با سبک آنها آندوره مأنوس بوده اند و یا کسانی که زیر دست نویسندگان آنزمان ، تربیت شده و بعد سرمشق سایر نویسندگان بوده اند .
مهمترین سبک رایج این دوره ، سبک نثر مصنوع است که دارندگان بزرگ آن « نسوی » و « عطاملک جوینی » و «وصاف الحضره » بوده اند . لیکن نباید فراموش کرد که در همین دوره ، دنباله روش ساده و بی تکلف در نثر فارسی مقطوع نشد ، بلكه به تدریج قوت یافت . و نمونه های خوبی از آن به وجود آمد . مانند : طبقات ناصری و جامع التواریخ رشیدی و تجارب السلف و تاريخ گزیده و جز آن ، و این هر دو سبک مصنوع و ساده در یک زمان و یک دوره وجود داشته و بسا اتفاق افتاده که یک نویسنده ، حتی در یک کتاب به هر دو سبک توجه کرده است مانند : شمس قیس رازی در « المعجم » که در مقدمه آن روش مصنوع و متکلفی را به کار برده است ، لیکن در خور کتاب ، روش ساده و زیبایی دارد .» ( صفا ، 1368 ، صص48 – 50 )
3- امتزاج نثر موزون مرسل و فنی در قرن هفتم
در همین فصل ، اشاره شد که نثر مسجع به دو دسته تقسیم می شود : یک نثر موزون مرسل که در « مناجات خواجه عبد الله انصاری » در اواخر قرن پنجم و اوایل قرن ششم دیدیم . و نثر موزون فنی را در « مقامات حمیدی » مشاهده می کنیم . گلستان ، نقطه اوج آمیزش ، نثر موزون مرسل و موزون فنی می باشد . که در بخش های بعد ، به تفضیل درباره آن سخن خواهیم گفت .
نثر قرن نهم در بستر تاریخ ادبیات
تیمور و تیموریان
« امیر تیمور گورکان » كه به « امیر صاحبقران » نیز شهرت یافته است . از سال ( 782 هـ . ) حمله های خود را به ایران شروع کرد . و در سال های ( 782 – 787 ) خراسان و مازندران وگرگان را به تصرف درآورد . و از آن پس ، طی دو یورش سه ساله و پنج ساله خود که از ( 788 تا 789 ) به طول انجامید .
بخش بزرگی از سرزمين ایران را به اطاعت خود درآورد . آنگاه به هند لشگر کشید و دهلی را تصرف کرد . و سال های ( 802 تا 807 ) را به کشاکش با سلطانان روم و شام و مصر گذرانید و سرانجام در شعبان همان سال ، سر پرغرور خود را به خاک سیاه برد .
تیمور در هنگام مرگ خود 36 فرزند و نواده ذکور داشت که از آن میان ، فرزندش شاهرخ از همه کار آمد تر و مشهور تر بود . شاهرخ ، پادشاهی نسبة نیکو نهاد ، دیندار ، عادل ، بخشنده و دوستدار علم و ادب و حامی عالمان و ادیبان و خواهان آبادی ، خود نیز شاعر و خوشنویس هنر دوست بود و توانست این بخش بزرگ از ممالک تیمور را از سقوط و پریشانی نجات دهد . وی « هرات » را که مقرر حکومتش بود به صورت مرکزی فعال برای ادبیات و علوم و هنر و مجمع عالمان و ادیبان و شاعران و خطاطان و نقاشان ساخت ، و از عوامل اساسی رونق ادبیات و هنر در عهد تیموری گردید .
فرزند او ، میرزا غياث الدین با يسنقر ، متوفی به سال ( 837 هـ . ) نیز که همچون پدر شاعر و خوشنویس بود ، هم بر سیرت پدر در رونق بازار ادبیات و هنر در عهد تیموری کوشید و هنرمندان را بزرگ داشت . » ( صفا ، جلد 3 ، صص 18 – 19 )
2- جایگاه زبان فارسی در عهد تیموری
« زبان فارسی ، در این عهد ممتد ، دنباله تحول پر دامنه يی را که در قرن هشتم آغاز کرده بود ادامه می داد و روی هم به انحطاط وا می گرایید .
علت عمده این انحطاط این بود که اولاً زبان ترکی ، با حمله مغول به ایران رواج بسیار یافت . و بر اساس تتابع تغلب طوایف ترک را در دربار ها و دستگاه های اداری و نظامی و میان مردم ، در بعضی نواحی شایع شد این خود ، مایه زیان بزرگی برای زبان پارسی بود . و حتی بعضی از رجال ادب این عهد زبان ترکی را بر زبان فارسی ترجیح داده اند .
چنانچه امیر علیشیر نوایی کتاب « محاکمة اللغتين » را به همین مقصد تالیف کرد . ثانیاً مراکز زبان فارسی ، در خراسان و عراق و همچنین دربار های حامی شعر و ادب از میان رفت . و در نتیجه شعر از دربار دور شد . و به دست عامه افتاد و همین امر باعث شد که مهارت و قدرت کلام و وسعت اطلاعات شاعران قدیم که بر اثر تحصیلات متمادی و دشوار به دست می آید از بین برود .
ثالثا : استادان زبان فارسی که می بایست مربی شاعران و نویسندگان جدید باشند به تدریج از میان رفتند و در نتیجه کار شعر و نثر به دست کسانی افتاد که بهره غالب آنان از فنون ادب کم بود .
این مسائل و اموری از قبيل آنها باعث شد که زبان فارسی در مراحل انحطاط سیر کند . و نثر دوره تیموری ، از لحاظ زبان و افکار چندان مورد توجه و اعتماد نباشد . » ( صفا ، 1368 ، صص 61 – 62 )
3- جایگاه نثر در عهد تیموری
« بهترین محل بروز و ظهور ضعف و فتوری که در این عهد ، در ارکان زبان و ادب پارسی راه جست نثر فارسی است .زیرا در نظم ، از دیرباز سنت بر پیروی شیوه پیشینیان و پای نهادن بر اثر گام های آنان بوده است ، در حالیکه نویسندگان ، کمتر از شاعران خود را مقید به قید های پیشینیان می کردند و آزادی بیشتری در تاثیر پذیری از زبان محاوره داشتند .
و چون زبان محاوره ، قرن نهم و آغاز قرن دهم به سرعت اختصاصات قدیم فارسی را از دست می داد، و لحن نویسندگان هم به زبان تحول یافته آن عهد نزدیکتر می شد . در ميان نويسندگان اين عهد بيشترمترسلان مي يابيم كه همان شيوه قديم ترسل را حفظ كردند و انشاء دشوار و مزين را مي پسنديدند . وگرنه ديگران بيشتر ، به نثر مرسل توجه داشتند .
متنهای تاریخی ، هم که با انشای مزین در این زمان تحریر یافته ، مثل کتاب « ظفرنامه شرف الدین علی یزدی » عادت حاصل كارمنشيان درباری است و اگر در جستجوی بازگشتی به زبان قرن هفتم و هشتم و شیوه نویسندگی در آن عهد باشیم باید به آثار این دسته توجه کنیم .
به طور کلی می توان گفت : که نثر فارسی درین دوره به تدریج از مبالغه های صنعتی و فنی قرن های پیشین آزاد گشت .
و نگارش به سبک ساده عادی رواج گرفت . منتهی نفوذ واژه های ترکی در برخی از آثار این عهد به ویژه در متن های تاریخی به خوبی مشهود است . و علت آن ورود یک دسته از کلمات و اصطلاحات مغولی و ترکی جغتایی در زبان فارسی دیوانی و اداري آن زمان است .
( صفا ، جلد3 ، صص 201 – 202 )
و در همين عصر است كه عبدالرحمان جامي ، ظهور مي كند كه در بخش هاي بعدي ، درباره مهارت نويسندگي او در بهارستان ، به تفصيل سخن خواهيم گفت .
منابع و مآخذ:
انصاري ، خواجه عبد الله : رسائل ، به تصحيح وحيد دستگردي ، جلد 3 ، تهران
جامي عبد الرحمن : بهارستان ،تصحيح اسماعيل حاكمي ، چاپ پنجم ، 1385 ، انتشارات اطلاعات .
خطیبی ، حسین : فن نثر در ادب پارسی ، چاپ دوم ، 1375 ، انتشارات زوار .
سعدي ، گلستان ، تصحيح غلامحسين يوسفي ، 1384 ، انتشارات خوارزمي .
شمیسا ، سيروس : سبک شناسی نثر ، چاپ دوم ، 1377 نشر میترا .
صفا ، ذبیح الله : تاریخ ادبیات ایران ، جلد اول ، 1374 ، انتشارات ققنوس .
ـــــــــــــ ، ــــــــــ ، جلد سوم ، 1374 ، نظم و نثر ، انتشارات ققنوس .
ـــــــــــ ، مختصری در تاریخ تحول نظم و نثر پارسی ، چاپ سیزدهم ، 1368 ، انتشارات ققنوس .
كشاورز ، كريم :، هزار سال نثر فارسي ، سازمان كتاب هاي جيبي ، 5 جلد ، 1345 .
گلبن ، محمد: بهار و ادب فارسي شركت سهامي كتاب هاي جيبي ، 1371 .
محمد بن منور ، اسرار التوحيد في مقامات الشيخ ابي سعيد ، به تصحيح ذبیح الله صفا ، تهران امير كبير ، 1348
ياحقي ، محمد جعفر ناصح محمد مهدي ، راهنماي نگارش و ويرايش مشهد ، آستان قدس رضوي ، 1363 .