تحقیق حكایتی كامل از آقامحمدخان قاجار (docx) 20 صفحه
دسته بندی : تحقیق
نوع فایل : Word (.docx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحات: 20 صفحه
قسمتی از متن Word (.docx) :
حكایتی كامل از آقامحمدخان قاجارآغا محمد خان قاجار بنیانگذار دودمان قاجاریه در ایران است. زاده: ۲۷ محرم ۱۱۵۵ هجری قمری برابر با ۲۷ خرداد ماه ۱۱۲۱ خورشیدی و ۱۷ ژوئن ۱۷۴۲ میلادی در دشت اشرفی در میانه راه ساری به گرگان؛تاجگذاری: ۱۵ ربیع الثانی ۱۱۹۵ هجری قمری برابر با ۱ فروردین ماه ۱۱۶۱ خورشیدی و ۲۱ مارس ۱۷۸۲ میلادی در ساری؛مرگ: ۲۱ ذی الحجه ۱۲۱۱ هجری قمری برابر ۲۷ اردیبهشت ماه ۱۱۷۷ خورشیدی و ۱۷ می۱۷۹۸ میلادی در شوشا؛آقامحمد خان فرزند محمد حسن خان قاجار و او نیز فرزند فتحعلی خان فرزند شاهقلی خان فرزند جهانسوزخان بود. مازندران و بارفروش (بابل امروزی) مرکز حکمرانی محمدحسن خان بود و فتحعلی خان حاکم گرگان و در استرآباد حکومت میکرد. اینان شیعه مذهب بودند. نادرقلی خان پس از کشتن فتح علی خان رقیب سرسخت خویش در خواجه ربیع طوس و با سعی و تلاش خویش به مقام شاهنشاهی رسید.ریشههای قدرتیابی دودمان قاجارنوشتار اصلی: دودمان قاجارقدرت یافتن دودمان قاجار به عهد صفوی و شاه عباس کبیر برمیگردد؛ ابتدا در شمال رود ارس ساکن بودند و در آن زمان بدلیل کمکهای بزرگی که به دربار صفوی مینمودند، قدرت بیشتری یافتند و سپس دستهای از آنان در غرب استرآباد و در دشت گرگان سکنی گزیدند. نادر شاه افشار در زمان حکومتش برای جلوگیری از به قدرت رسیدن محمد حسن خان که در هنگام قتل پدر ۱۲ سال بیش نداشت یوخاریباشها که ساکنین بالادست رود گرگان بودند را به حکمرانی منسوب کرد تا بدین ترتیب با ایجاد شکاف و اختلاف میان طوایف قاجار نگران ناآرامیهای داخلی نگردد و اشاقهباشها زیر نظر حکومت ایشان گردند.آقامحمد در آغاز نوجوانیزمانی که نادر و فرزندانش به قتل رسیدند، شاهرخ علی رغم میل باطنی اش برای به دست گرفتن قدرت تلاش میکرد. شاهرخ طرح دوستی با محمدحسن خان بست. با همکاری حاکم طبس ابراهیم خان را برکنار شدو شاهرخ به سلطنت رسید هرچند اندکی پس از ان شاهرخ شاه به دست دشمنانش نابینا گشت .آقا محمدخان در سن هفت سالگی بدلیل جسارت و زبان درازی در برابر عادلشاه [(به روایت دیگر در ۱۴ سالگی به دختری تجاوز کرده بود)، که از بستگان نادر شاه بود (بروایتی برادرزاده نادر شاه بود)] بدستور وی اخته گردید.کریم خان و قاجارچندی بعد محمد حسن خان سپاهی مجهز و بانظم ترتیب داد و به جنگ با کریم خان زند پرداخت. در جنگهای اولیه پیروزی با قجریها گشت. اما در اثر اختلافات داخلی میان آنان محمدحسن خان شکست خورد و در حال عقب نشینی توسط برخی سرداران خود کشته شد. پس از آن خواهرانش را به شیراز فرستادند و یکی از آنان به عقد کریم خان درآمد.پسران محمد حسن خان اسیر میشوندآقا محمد خان با همیاری حسینقلی خان پس از درگذشت پدرشان دست به جنگهای پارتیزانی زدند ولی اینها برای کریمخان چندان ویژه نبود تا آن که خراج آن سال استرآباد بدستور آقامحمدخان مورد سرقت واقع گشت. همین امر سبب جنگ میان فرستادگان کریمخان زند و او شد که در نهایت دستگیر گشت و به تهران بردند و کریم خان همینکه فهمید او دیگر خواجه است و بر اساس فرهنگ آن زمان هیچ کس برای یک خواجه ارزشی قایل تمی باشد امر کرد تا به تحصیل ذخیره آخرت بپردازد و از جاه طلبی دست بردارد.پس از آن به شیراز منتقل شد و در اسارت به سر میبرد. هرچند که به گفته بسیاری از مورخین (از جمله عضدالدوله برادرزاده آقامحمدخان)کریمخان با وی با احترام و محبت رفتار میکرد و او را پیران ویسه خطاب مینمود و در کارها با وی مشورت میکرد.در همین زمان برادرآقامحمد خان حسینقلی خان جهانسوز در شمال ایران دست به یاغی گری زد. آقامحمدخان که میدانست از سوی کریمخان مواخذه خواهد شد از بیم جان خویش در حرم حضرت شاهچراغخود رادخیل بست نشست ولی کریم خان بوساطت اطرافیان خود او را مورد عفو قرار داد.بنیان نهادن حکومت قاجاریهآقا محمد خان در ۱۳ صفر سال ۱۱۹۳ هجری قمری (روز درگذشت کریم خان)، هنگامی که در باغهای اطراف شیراز به شکار مشغول بود، همینکه عمهاش او را از مرگ شاه زند آگاه ساخت، فرار کرد و به شتاب خود را به تهران رسانید و در ورامین مدعی سلطنت بر ایران گشت. سپس به ساری و استرآباد رفت و با کمک سران اشاقهباش، براندازی زندیه و رسیدن به قدرت را طراحی نمود و ولایات گرگان و مازندران و گیلان را تحت حکمرانی خویش قرار داد. وی در این زمان برای مطیع کردن برادران خود به جنگ با آنان پرداخت و حتی یکبار تا پای مرگ رفت ولی سرانجام در بندپی نجات یافت و به ساری آمد و تاج سلطنتی را که توسط زرگران ساری ساخته گشت را بر سر نهاد و پایتخت خود را ساری نهاد و جشن نوروز را به دستور وی با تشریفات برگذار نمودند. پس از تسخیر شمال ایران بر آذربایجان و کرمانشاهان نیز دست یافت. سپاه قاجار در کرمانشاه از تجاوز به ناموس مردم نیز خودداری نکردند. در آذربایجان نیز به قول نویسنده کتاب مآثر سلطانیه (عبدالرزاق دنبلی) شهر سراب را به یک حمله در آتش سوزانید. این در حالی بود که ابوالفتح خان پسر کریم خان مایل به حکومت نبود و سرانجام عمویش بر مدعیان چیره گشت ولی عمر حکمرانی زکی خان زند نیز کوتاه بود و حکومت زندیه در جنگ و ستیز میان شاهزادگان زند قرار گرفت ولی سرانجام لطف علی خان زند با همیاری حاج ایراهیم خان کلانتر شیرازی بر تخت سلطنت نشست. آقا محمد خان که هیچگاه خاطرات تلخی را که از کریم خان بهمراه داشت، از یاد نمیبرد، از آن زمان به مدت ۱۵ سال با لطفعلی خان زند - که جوان بود و شجاع اما بیتجربه - به جنگ و تعقیب و گریز پرداخت. مهمترین این نبردها، جنگ باباخان برادرزاده آقا محمدخان در سمیرم و محاصره شیراز و پس از آن محاصره طولانی کرمان در سال ۱۲۰۸ هجری قمری است در این جنگها لطفعلی خان مقاومت زیادی از خود نشان داد اما وزیر وی حاج ابراهیم خان کلانتر بوی خیانت نمود و باعث پیروزی آقامحمدخان شد..فاجعه تاریخی کرماندر اواخر تابستان همان سال قشون آقا محمد خان به کرمان نزدیک گشت. همه مردم کرمان بر آن عقیده بودند که قشون شاه قاجار در سرمای زمستان کرمان دوام نخواهد آورد و سرانجام مجبور به ترک آن دیار خواهند شد و برای همین هر شب بر بالای ابروج کرمان مردم شعر میخواندند و فحشهای رکیکی نسبت به شاه قجر خطاب میدادند و او را مورد تمسخر قرار میدادند این فحشها خان قاجار را خشمگین تر کرد. وی روزها از ببرون دروازه شهر مردم را تهدید میکرد که در صورتی که به این کار ادامه دهند، حمله سختی به آن شهر خواهد کرد و دیگر مثل بار قبل نخواهد بود. آقا محمد خان چنان به خشم آمد که پس از نفوذ به شهر که بر اثر خیانت تعدادی از نگهبانان روی داد، دستور داد که کوهی بلند از چشمان مردم کرمان پیش روی وی بسازند. بدستور وی تمام مردان شهر کور شدند و بیست هزار جفت چشم بهوسیله سپاه قاجار تقدیم خان شد.(سر پرسی سایکس این تعداد را هفتادهزار جفت میخواند)همچنین آغامحمدخان سربازان خود را در تجاوز به زنان شهر آزاد گذاشت و جنایتی عظیم را رقم زد. اموال مردم به تاراج برده شد و حتی کودکان نیز به اسارت گرفته شدند.اما لطفعلی خان زند به بم فرار کرد و قصد عزیمت به سیستان و بلوچستان را داشت ولی با خیانت حاکم بم دستگیر شد و در راین به فرستادگان آقامحمدخان تحویل داده شد و شاه قاجار او را به بدترین شکنجهها عذاب داد. تا بدانجا که پاهای لطفعلی خان را به یک سر طناب و سر دیگر را به اسبی بست و تا بخشی از مسیر کرمان به شیراز آن را بروی مسیر بیابانی و ماسههای داغ کشاند و پس از آن در تهران به زندگی لطفعلی خان خاتمه داد و وعده خود به لطفعلی خان را عملی ساخت و سرانجام وی را در امامزاده زید تهران دفن کردند.انتقال مرکز حکومت به تهراناو پس از قتح کامل جنوب ایران در واقع مقر حکم رانی خویش را در تهران نهاد (آن را دارالخلافه نامید) در حالیکه پایتخت وی هنوز ساری بود؛ سپس با سپاهی گسترده عازم قفقاز گشت تا حاکمان آنجا را مطیع خویش سازد در آنجا با مقاومت سرسختانه ابراهیم خلیل خان جوانشیر حاکم شوشی مواجه شد و سرانجام دست از محاصره این شهر برداشت و به تفلیس رفت. هراکلیوس حاکم تفلیس شهر را رها کرده و گریخت آغامحمدخان دستور ویران کردن قسمتی از شهر و قتل عام مردم داد و باردیگر سربازان وی در این شهر بدستور او به تجاوز به ناموس مردم دست زدند. تمام کلیساهای شهر ویران شد و روحانیون مسیحی دست بسته به رود ارس انداخته شدند. در نهایت آغا محمد خان با پانزده هزار تن از دختران و حتی پسران شهر که آنان را به اسارت گرفته بود به تهران بازگشت. اینان برای سواستفاده جنسی و نیز برای بردگی به ثروتمندان فروخته شدند.رویکرد به خراسان و ماورای نهر و براندازی افشاریانبعد ار آن به خراسان لشکر کشید و شاهرخ، پسر نادر را که کور و پیر بود به همراه همه درباریانش به قتل رسانید تا انتقام کشتن فتحعلیخان را بگیرد. خان قاجار برای افشای محل جواهراتی که نادر از هند آورده بود شاهرخ را به حدی شکنجه کرد که وی در زیر این شکنجهها جان سپرد. آقامحمدخان پس از کشف محل جواهرات نادر، آنان را روی سفره گسترد و از شدت عشق به طلا و جواهر، بر آنان غلتید. و سپس لشکرکشی به بخارا را قصد نمود که خبردار شد از جانب روسها دیگر خطری نیست. برای همین حاکمان طرفدار روس آن دیار را سرکوب کرد و مرو را آزاد کرد و ازبکان را وادار به عقب نشینی نمود و بخارا را تحت الحمایه دولت ایران قرار داد و چون مردم آن دیار با وی مخالفتی نداشتند به آنان آزاری نرساند و پس از آن به دستور وی گروهی را به منظور تعقیب نادرقلی شاهرخ اقشار به هرات فرستاد و پس از آن تا کابل پیش رفتند ولی نادرقلی در کوههای هیمالیا در افغانستان مکان خود را تغییر میداد سرانجام از تعقیب وی دست برداشتند و بلخ را از حاکم کابل به بهای ۵۰۰ هزار سکه طلا خریداری نمودند؛ این کار آقا محمد خان چندین هدف را دنبال میکرد که مهمترین و دراز مدتترین آنها جلب حمایت حاکم کابل برای حمله به هندوستان بود و افغانستان را نیز تحت حمایت دولت ایران قرار داد و به ساری برگشت و در عمارت زمستانی خود واقع در پشت مسجد شاه غازی (که اکنون اثری از آن باقی نیست)، گنجینههای باقیمانده از دوران افشاریه - که نادر با خود از هند آورده بود و باعث ثروتمندی بسیاری از فرماندهان و نوادگان او شد - را پنهان کرد.بازگشت به قره باغ و بدرود زندگیدر همین زمان قفقاز به اشغال روسیه در آمد. خان قاجار برای سرکوب آنان عازم قفقاز شد اما هنوز به آنجا نرسیده بود که تزار روس کشته شد و جانشین وی به سپاهیان خود دستور مراجعت داد. آقامحمدخان که از این مسئله سخت شادمان گردیده بود تصمیم گرفت که در قفقاز به تصرف شهر شوشا بپردازد که در حمله اول به دست وی نیفتاده بود. شهر شوشا پس از مدتی مقاومت در اثر اختلافات داخلی تسلیم شد ولی در حالی که از فتح بدون خون ریزی شوشا در قراباغ آذربایجان ۳ روز بیشتر نمیگذشت در بامداد ۲۱ ذیالحجه، ۱۲۱۱ هجری قمری بدست صادق نهاوندی و دو تن از همدستانش به قتل رسید و از آنجا که در آن زمان پیکر بزرگان را در عتبات عالیات بخاک میسپردند، وی را نیز به نجف اشرف بردند و در جوار آرامگاه امام اول شیعیان به خاک سپاردند در مورد علت مرگ وی گفته شده که خان قاجار به تعدادی از نوکران خود بدلیل یک نافرمانی جزئی قول داد که فردا اعدامشان خواهد کرد. اما در آن شب آزادشان گذاشت که آنان نیز بر وی حمله کرده و وی را کشتند .درباره آقا محمدخانمردی میانه اندام در مدت عمر خویش به عرق النساء؛ رماتیس؛ فشار خون مبتلا بود و یک بار در سال ۱۲۰۵ هجری قمری در سراب سکته کرد ولی با تجویز دکترها زنده ماند؛ گویند در جوانی نیز یک مورد وبا خفیف در او ظاهر گشت؛ رسم جنگ آوری را از پدر و رسم اقتصادی را از مادر فرا گرفت و در تمام عمر حتی یک لحظه سر از کتاب بر نداشت به طوری که دشمنان وی پخش کردند که از بس که بیکار بود همیشه در حال مطالعه بود در حالی که این چنین نیست و حتی در ستیزها کتاب خانه خویش را با خود میبرد و در شب آخر نیز تا پاسی از شب مشغول شنیدن مندرجات کتاب از زبان کتاب خوانش بود.آغا محمد خان پس از آشنایی با تاریخ ایران چنگیز و تیمور را بسیار پسندید و تصمیم گرفت که راه آنها را ادامه دهد. وی عکس چنگیز خان مغول را در بالای تخت خود و عکس امیر تیمور گورکانی را در مقابل خود نصب کرده بود. او گفته بود که استبداد شومی را پایه ریزی خواهد کرد که نظیر نداشته باشد و هر طغیانی را به شدت سرکوب خواهد کرد و کوچکترین تجاوز به مقام سلطنت را بیرحمانه کیفر خواهد داد.آقا محمد خان مردی رشید و مقتدر، شجاع و سیاس بود. اما در عین حال بسیار بی رحم و بی انصاف، خونریز و ستمکار بود. در طول عمر خود حرفی نزد که به آن عمل نکند تا کار به تدبیر بر میآمد دست به شمشیر نمیبرد. پشتکار و جدیتی تمام داشت. بسیار خسیس و مال اندوز میبود و در فرمانروایی بیهمتا بود.برخی بر این باورند که وی به چند زبان زنده دنیا آشنایی داشت و به ترکی فارسی عربی تسلط کامل داشت و فرانسوی و روسی را توسط بازرگانان فرانسه و روسیه آموخت؛ وی فردی متعصب و خشک مذهب بود و با روحانیون دینی به نیکی رفتار میکرد. شبها علیرغم خستگی و کار زیاد نماز شبش فراموش نمیشد علی رغم اخته بودن در حرمسرای وی زنهای زیادی بودند و نام برجستهترین آنها مریم خانم و گلبانو خانم بود. همچنین علاقه فراوانی به گنج و ثروت داشت ؛ وی در ۱۷ سالگی پدر خویش را از دست داد و پس از آن در شیراز با محدودیت فراوانی روبرو بود.حکایاتی از بیعدالتیهای آقامحمدخانعاقبت سرباز وفادارزمانی که آقا محمد خان قاجار شهر کرمان را در محاصره داشت سربازی که یکبار جان وی را نجات داده بود به او خیلی نگاه میکرد و گویا با نگاه خود میخواست که آن ماجرا را به یاد خان بیاورد. آقا محمد خان نیز دستور داد تا چشمهای او را در بیاورند.کشف یک کودتاروزی اندکی بعد از تاجگذاری، آقا محمد خان قاجار آماده میشد که با فتحعلی خان از سربازان مازندرانی سان ببیند... ناگهان یکی از افسران حاضر، در برابر شاه تعظیم بلندی کرد ... و مدتی در گوشی با وی صحبت داشت...پس از چند لحظه آقا محمد خان اظهار درد کرد و رنگ پریدگی مرده وار سیمایش مویّد اظهارش بود. یکی از وزیران را به مرخص کردن سربازان برگماشت زیرا که حال سان دیدن نداشت.همین که مجلس خالی شد، تغییر حالت داد ولیعهد و نزدیکان حاضر را روانه اتاقهای دیگر کرد و فرمانده قره چوخاها را خواست و دو ساعت تمام با وی گفتگو کرد... در آن میان افسرانی را برای بازجویی به درون تالار میآوردند فتحعلی خان در دیوانخانه مجاور منتظر دستورهای عموی خود بود. سرانجام برادر زاده را نزد خود خواند و گفت: افسری که زیر گوشی با من صحبت میکرد یکی از رفیقان خود را متهم میکرد که قصد دارد شاه را بکشد...من هم در این دو ساعت بازجویی دقیق کردم تا معلوم شد که مدعی با افسر متهم دشمنی شخصی داشته و اتهام را سراپا از خود ساخته است... حالا پسر جان تو که روزی به پادشاهی خواهی رسید بگو ببینم به عقیده تو چه باید کرد؟ جوانک با شور ساده لوحانهای گفت: باید مفتری را تنبیه کرد و کسی را که به او بهتان بسته اند، پاداش داد.آقامحمدخان گفت: به این ترتیب تو دستوری میدادی که از نظر عدالت انسانی معقول و منطقی بود ولی فرمانی نبود که در شان پادشاه باشد. باز هم برو بیرون و منتظر دستور من باش...ساعتی بعد فتحعلی خان را به تالاری که شاه در آنجا بود خواندند. وی چیزی در آنا دید که از نفرت و وحشت خون در رگهایش بند آمد...نعش چند افسر را در آنجا دید و در آن میان، مفتری، متهم و همه کسانی را که به عنوان گواه بازپرسی شده بودند، بازشناخت. شاه گفت من دچار اشتباه شدم که دو طرف را رویاروی کردم. روی انگونه چیزها نباید بحث شود، زیرا که شایسته نیست در میان اطرافیان شاه ...کسانی آمد و شد داشته باشند که امکان شاه کشی به گوششان خورده است... من برای جبران اشتباهی که کردم چارهای نداشتم جز آنکه بدهم همه کسانی را که به هر عنوان، پایشان به این قضیه کشانیده شده بود، خفه کنند!!! (به نقل از کتاب آقا محمد خان قاجار اثر امینه پاکروان)برخی گفتهها در باره آقامحمدخانسرجان ملکم: آقامحمدخان قاجار با اهل شریعت با احترام و رافت میزیست و خود در ظاهر مقدس بود همیشه نماز میخواند و هر نیمه شب – اگرچه در روز زحمت زیادی کشیده بود- برمیخاست و بعبادت میپرداخت در مورد بیرحمی و سنگدلی او همین بس که برای جانشین کردن برادر زاده خود باباخان از کشتن برادران و پسرعموهای خود نیز احتراز نکرد یا اینکه پس از دستگیری لطفعلی خان زند تمام مردان کرمان را اعم از پیر و جوان یا کشت یا کور کرد و شهر کرمان را به شهر کوران تبدیل ساخت درحالیککه کرمان را تسخیرکرده بود و از شهرهای خود او بحساب میآمدند و مردم کرمان جزء ملت خود او بودند.عبدالعظیم رضایی (نویسنده کتاب تاریخ ده هزارساله ایران): وی مردی سنگدل، عقدهای (بسبب مقطوع النسل بودن) خشن و کینه توز، سخت کش و بیرحم بود.استاد معین: آقامحمدخان در حمله به قفقاز دستور قتل عام و خرابی کلیساها را داد و بخشی از شهر را ویران ساخت.کتاب تاریخ ایران نوشته خاورشناسان شوروی): آغامحمدخان مردی بیرحم و پادشاهی ستمکار بود و از دشمنان واقعی و خیالی خود هزار هزار انتقام میگرفت و برخی از آنها را شمع آجین مینمود و برخی را در قفس ببران گرسنه میانداختدکتر مصاحب: وی مردی کینه خواه و بیرحم و قدرت جوی و چاره گر بود. خست و بیرحمی او به اوج میرسید.رجال سرشناس ایران در زمان شهریاری آغامحمدخان• مصطفی قلی خان قاجار (برادر و سردار سپاه وی در جنگهای مهم) • علی قلی خان قاجار (برادر آقامحمدخان که بهوسیله فتحعلی شاه نابینا شد) • جعفرقلی خان قاجار (برادر وفادار آغامحمدخان که در تهران بدست وی کشته شد) • مرتضی قلی خان قاجار(برادر خان قاجار) • رضا قلی خان قاجار (برادر جواجه قاجار و از مدعیان سلطنت که تلاشهای وی در کسب قدرت بی نتیجه ماند) • حسینقلی خان جهانسوز (حسین قلی خان قاجار معروف به جهانسوز که در سال ۱۱۸۶ در سن ۴۲ سالگی بر اثر خیانت داخلی به قتل رسید.) • سلیمان قلی خان قاجار • محمد آقای قاجار • محمد ولی خان قاجار • محمد حسین خان قاجار (سردار سپاه) • صادق خان شقاقی(سردار سپاه وی در شوشی؛ پس از شنیدن خبر درگذشت وی تصمیم گرفت تا برای رسیدن به قدرت بکوشد و با استفاده از سپاه آقامحمدخان بر ضد فتحعلی شاه قاجار شورید و قزوین را پایتخت خویش قرار نهاد ولی در قزوین و مراغه بیشتر مردم به مرض طاعون دچار گردیدند و سپاهش نیز از آن مرض مصون نماند و با بیگلربیگی ارومیه که از ترکان افشار بود متحد گشت ولی در نهایت شکست خورد و اگرچه فتحعلیشاه او را مورد عفو قرار نهاد ولی دوباره درصدد قشون کشی برآمد و این بار به اشد مجازات رسید) • باباخان جهانبانی (فرزند ارشد حسین قلی خان که آقامحمدخان قاجار چون فرزندی نداشت وی را ولیعهد خود کرد) • عباس میرزا (پسر ارشد فتحعلی شاه؛ دلاور مردی که اگر همه با او بودند معاهدههای گلستان و ترکمان چای قلم نمیخورد) • فرج اله بیک اشاقه باش (سردار سپاه) • شیخ جعفر تنکابنی (کتاب خوان شخصی آقامحمد خان) • ابوالفتح خان • میرزا محمد خان قاجار دولو (حاکم تهران؛ وی جویای قدرت و سرمایه مادی بود برای همین اقدامات کودکانه وی در خور توجه است) • میرزا شفیع صدر اعظم (صدر اعظم و والی اسبق ولایات عراق – عراق آن زمان به اصفهان؛ کاشان؛ ملایر و بروگرد نسبت داده میشد.) • عبدالرحیم خان شیرازی (حاکم شهرضا و سمیرم که در جنگ سمیرم علیه لطف علی خان زند توانست با خدعه و نیرنگ سپاه او را از هم بپاشد و البته از طرف باباخان جهانبانی مورد تقدیر واقع گشت و پس از آن حکومت آباده و ابرقو را به وی دادند) • حاج ابراهیم خان کلانتر شیرازی (حاکم شیراز؛ وی ترجیح داد تا در خدمت آقامحمدخان گردد هرچند او بود که لطفعلی خان را به شهریاری رسانید و بپاس خدمتی که کرد حکومت شیراز را به وی دادند اما سرانجام خیانت کرد و باعث به قدرت رسیدن آقامحمد خان شد. اوست که موجبات به سلطنت رسیدن فتح علی شاه را فراهم آورد و در نهایت بدست وی کشته شد) • نجف قلی خان بیگلربیگی (حاکم تبریز؛ اوست که حصار محکمی بر تبریز کشید و در سال ۱۱۹۹ بدرود زندگی گفت) • شاهرخ افشار (از نوادگان نادر ظل اله و پدر گلرخ و نادر میرزای افشار؛ نابینا بود و در سال ۱۲۰۹ در مازندران در اثر پیری و فرسودگی و شکنجه هاییکه به منطور آشکار ساختن گنجینهها کشید درگذشت) • نادر میرزای افشار (پس از آنکه به بخشی از جواهر نادری دستبرد زد راهی هرات شد و از آنجا به کابل رفت و در نهایت دعوی سلطنت کرد و فتحعلی شاه او را به قتل رساند و تمام دودمان نادر را به باد داد تا کینه چندین ساله خیانت به جد خود را تسکین دهد) • جهانگیر سیستانی (خیانتکار به شاه زندیه؛ اوست که لطف علی خان را ترغیب به ماندن در کرمان کرد و سرانجام نیز او بود که لطفعلی خان را در راه دارزین به راین کرمان به فرستاده شهریار قاجار داد) • محمد علی خان سیستانی (برادر جهانگیر و حاکم بم و وکیل آباد) • امیر کونه خان زعفرانلو (حاکم قوچان و از ارادتمندان به قاجاریه) • ابراهیم خان شادلو (حاکم اسفراین و از ارادتمندان به قاجاریه) • جعفر خان بیات (حاکم نیشابور و از ارادتمندان به قاجاریه) • بیرام علی خان (حاکم مرو که در هجوم ازبکان کشته شد) • حاج شیخ مهدی (از خادمان آرامگاه حضرت امام رضا و از مشاوران شاهرخ) • شاه مرادبک جان (فرمانده شاه سعید خان در جنگ مرو ازبکان در مرو) • شاه زمان (حکمران افغانستان در کابل و بلخ – البته افغانستان آن زمان بطور کامل خودمختار بود) • هرقل یا هراکلیوس(امیر گرجستان که تحت الحمایه روسیه در آمد و عامل حمله آقامحمدخان به قفقاز شد) • ابراهیم خلیل خان جوانشیر (حاکم شوشی و قراباغ که حاضر به اطاعت از آقامحمدخان نگشت و مدتها حکومت آذربایجان را بر عهده داشت و به آبادی آنجا توجه بسیاری داشت به دانشمندان ارج مینهاد در دربار وی دانشمندان زیادی حضور داشتند دوره حکومت او از اعصار طلایی آذربایجان است) • ملاپناه واقف(شاعر آزاده و میهن پرست آذری که اشعار عارفانه وی در قفقاز شهرت دارد وی در زمان یورش آغامحمدخان به قفقاز در کنار ابراهیم خلیل خان از رهبران مقاومتهای مردمی بود.) • مصطفی خان طالشی (حکم ران طالش که حاضر به پرداخت مالیات به آقامحمدخان نشد و مثل بسیاری از حاکمان آن زمان در دوران کریم خان نیز مالیات مردم را به مصرف خویش میرسانید) منابع• تاریخ ایران از زمان باستان تا امروز، ا. آ. گرانتوسكی - م. آ. داندامایو، مترجم، كیخسرو كشاورزی، ناشر: مرواريد 1385 • فهرست واژگان اعلام فرهنگ پارسی روان شاد دکتر محمد معین؛ چاپ ۱۳۴۳ ؛ انتشارات امیرکبیر؛ تهران؛ جلد پنجم؛ صفحه ۴۰ آغا محمدخان و جلد ششم صغحه ۱۴۱۵ قاجاریان را ملاحظه فرمایید. • دایره المعارف فارسی به کوشش استاد حسین مصاحب؛ فروردین ۱۳۴۵؛ چاپ سوم ۱۳۸۱؛ چاپخانه سپهر؛ انتشارات امیرکبیر؛ تهران؛ جلد اول؛ صفحه ۱۸۲ آقا محمد خان • خواجه تاجدار به نوشته ژان گور فرانسوی و برگردان روان شاد ذبیح اله منصوری؛ چاپ ۱۳۴۷؛ چاپخانه بهمن؛ انتشارات امیرکبیر؛ تهران • آقا محمد خان قاجار شهریار نامی ایران؛ نوشته امینه پاکروان، برگردان جهانگیر افکاری؛ چاپ ۱۳۴۸؛ انتشارات فرانکلین زوار؛ تهران • آقامحمدخان قاجار و لطفعلیخان زند؛ ابوالفضل وکیلی قمی؛ چاپ ۱۳۴۸؛ انتشارات سینا؛ تهران • هرات در قلمرو استعمار؛ فتح الدین فتاحی؛ چاپ ۱۳۷۰؛ چاپخانه مروی؛ انتشارات مستوفی؛ لطفا صفحات مقدمه به قلم دکتر محمد اسماعیل رضوانی را ملاحظه فرمایید. • احسن التاریخ؛ به نوشته محمد فتح الله بن محمد تقی ساروی؛ به فصل سرگذشت آقامحمدخان مراجعه کنید • تاریخ عضدی • تاریخ ایران (History of Persia) به قلم رابرت گرانت واتسون چاپ ۱۸۱۵ لندن؛ زبان اصلی • تاریخ ایران به قلم سر پرسی سایکس و با بازبینی در سال ۱۹۱۵ چاپ لندن؛ زبان اصلی • ماموریت علمی در ایران (Scientific mission in Persia) به قلم مورگان باستان شناس چاپ ۱۸۹۴ پاریس؛ زبان اصلی • سفری به سرتاسر ایران (Journey through Persia) به قلم جیمز موری یر چاپ ۱۸۱۲ لندن؛ زبان اصلی • دودمان قاجارها (Dynasty of the Kajars) و مأموریتی به دربار ایران به قلم سر هارفورد جونز چاپ ۱۸۳۳ لندن؛ زبان اصلی • آغامحمدخان قاجار چهره حیله گر تاریخ تالیف احمد پناهی انتشارات کتاب نمونه