تحقیق خلاصه کتاب قيام و انقلاب مهدی ( ع ) از ديدگاه

تحقیق خلاصه کتاب قيام و انقلاب مهدی ( ع ) از ديدگاه (docx) 9 صفحه


دسته بندی : تحقیق

نوع فایل : Word (.docx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحات: 9 صفحه

قسمتی از متن Word (.docx) :

خلاصه کتاب: قيام و انقلاب مهدی ( ع ) از ديدگاه "اين كتاب كه مجموعا دو بخش غير مرتبط با يكديگر است ، بخش يكم آن‏ با همين عنوان ابتدا به صورت مقاله‏ای كوتاه و مختصر در يك نشريه دينی‏ در تهران منتشر شد و سپس مطالبی بر آن افزوده شد و به صورتی كه در چاپهای اول تا چهارم ملاحظه شده است در آمد . اما بخش دوم كه عنوان " شهيد " دارد ، تفصيل يافته يك سخنرانی در شب عاشورای سال 1393 هجری‏ قمری در تهران است . انديشه پيروزی نهائی نيروی حق بر نيروی باطل، استقرار كامل و همه جانبه ارزشهای انسانی ، تشكيل مدينه فاضله و جامعه ايده‏آل و اجراء اين ايده‏ انسانی به وسيله شخصيتی عاليقدر كه در روايات متواتر اسلامی " مهدی " نامیده شده ، انديشه‏ای است كه همه فرق ومذاهب اسلامی بدان مؤمن و معتقدند . زيرا اين انديشه ، به حسب اصل و ريشه ، قرآنی است .اين انديشه بيش از هر چيز مشتمل بر عنصر خوشبينی نسبت به جريان كلی‏ نظام طبيعت و سير تكاملی تاريخ و اطمينان به آينده ، و طرد عنصر بدبينی‏نسبت به پايان كار بشر است ، كه طبق بسياری از نظريه‏ها و فرضيه‏هافوق‏العاده تاريك است. انتظار فرج امیدو آرزوی تحقيق اين نویدکلی جهانی انسانی ، در زبان روايات اسلامی "انتظار فرج" خوانده شده و افضل عبادات شمرده شده است. اصل انتظار فرج از يك‏ اصل كلی اسلامی و قرآنی استنتاج می‏شود و آن اصل " حرمت يأس از روح الله " است. دو گونه انتظار انتظار فرج دو گونه است : انتظاری‏كه سازنده و نگهدارنده است ، به گونه‏ای است كه می‏تواند نوعی عبادت شمرده شود ، و انتظاری كه گناه است و ويرانگر و نوعی " ابا حيگری " بايد محسوب گردد. شخصيت و طبيعت جامعه ممكن است كسی تحولات تاريخی را يك سلسله امور تصادفی و اتفاقی يعنی‏اموری كه تحت قاعده و ضابطه‏ای كلی در نمی‏آيد بداند. نظريه ديگر اين است كه جامعه به نوبه خود ، مستقل از افراد ، طبيعت و خصلت و سنت و قاعده و ضابطه دارد ، تاريخ آن گاه موضوع تفكر و مايه عبرت و قابل درس آموزی است‏كه جامعه از خود طبيعت و شخصيت داشته باشد . عليهذا برداشت داشتن ازتاريخ و تحولات آن، فرع بر مسأله طبيعت و شخصيت داشتن جامعه است. قرآن و تاريخ در اين كه قرآن مجيد تاريخ را به عنوان يك درس و يك منبع معرفت و يك موضوع تفكر و مايه تذكر و آيينه عبرت ياد می‏كند جای‏ ترديد نيست . قرآن كريم اين گمان را كه اراده‏ای گز افكار ، و مشيتی بی قاعده و بی‏حساب سرنوشتهای تاريخی را دگرگون می‏سازد به شدت نفی می‏كند و تصريح‏می‏نمايد كه قاعده‏ای ثابت و تغيير ناپذير بر سرنوشتهای اقوام حاكم است. قرآن كريم ، نكته فوق‏العاده آموزنده‏ای در مورد سنتهای تاريخ ياد آوری‏می‏كند و آن اين كه مردم می‏توانند با استفاده از سنن جاريه الهيه در تاريخ‏، سرنوشت خويش را نيك يا بد گردانند. توجيه و تفسير تكامل تاريخ توجيه تكامل تاريخ با دو شيوه مختلف صورت می‏گيرد . ما يكی از اين دو شيوه را " ابزاری " و از نظری ديالكتيكی می‏ناميم . و شيوه ديگر را " انسانی " يا " فطری " می‏خوانيم . بينش ديالكتيكی يا ابزاری بينش ديالكتيكی طبيعت بر اين اساس است كه : اولا- طبيعت در حركت و تكاپوی دائم است ، توقف ويكسانی در طبيعت وجود ندارد. ثانيا - هر جزء از اجزاء طبيعت تحت تأثير ساير اجزاء طبيعت است و به نوبه خود در همه آنها مؤثر است . ثالثا- تضادها و كشمكشها پايه حركتها است ، رابعا - جدال درونی اشياء رو به تزايد است و شدت می‏يابد تا به اوج‏ خود يعنی آخرين حد اختلاف و كشمكش می‏رسد و شی‏ء يك سره به ضد خود تبديل می‏شود )حالت تز). اين مرحله نيز به نوبه خود ضد خويش را می‏پرورد(حالت آنتی تز) و پس از يك سلسله كشمكشها به نفی خود ، كه نفی‏ نفی مرحله اول است و به نحوی مساوی با اثبات است(حالت سنتز) منتهی می‏شود . طبيعت هدفدار نيست و كمال خود را جستجو نمی‏كند ، بلكه به سوی انهدام‏ خويش تمايل دارد ، ولی چون آن انهدام نيز به نوبه خود به انهدام خويش‏ تمايل دارد و هر نفی كننده به سوی نفی كننده خود گرايش دارد ، نفی نفی‏ كه نوعی تركيب ميان دو مرحله قبل از خود است صورت می‏گيرد و قهرا تكامل رخ می‏دهد . اين است ديالكتيك طبيعت . تاريخ نيز جزئی از طبيعت است و ناچار - هر چند عناصر مشكله‏اش‏ انسانها هستند - چنين سرشت و سرنوشتی دارد . يعنی تاريخ يك جريان دائم‏ و يك ارتباط متقابل ميان انسان و طبيعت و انسان و اجتماع ، و يك صف‏ آرائی و جدال دائم است. هسته اصلی این بینش دو چيز است : يكی‏ اين كه انديشه مانند واقعيت خارجی وضع ديالكتيكی دارد. يعنی انديشه ‏محكوم اصول چهارگانه فوق است . ديگر اينكه اين مكتب تضاد را به صورت مراحل تز، آنتی تز و سنتزتعبير می‏كند که به اين ترتيب طبيعت و تاريخ همواره از ميان اضداد عبور می‏كنند و تكامل ، جمع ميان دو ضد است كه يكی به‏ ديگری تبديل شده است . از آنچه گفتیم نتایج زیر گرفته می شود: الف- نو و كهنه در اين منطق مفهوم نسلی ندارد ، بلكه صرفا مفهوم‏ اقتصادی و طبقاتی دارد . طبقه كهن يعنی طبقه منتفع‏ از وضع موجود و طبقه نو يعنی طبقه ناراضی از وضع موجود و طرفدار دگرگونی روبنای اجتماع است ب - مراحل تكاملی تاريخ به حكم اين كه يك رابطه طبيعی و منطقی آنها را به‏ يكديگر پيوسته است امكان جا به جا شدن ندارند ، هر حلقه از حلقات تاريخ جای مخصوص به خود دارد و قابل‏ پيش و پس شدن نيست . ج - هر مرحله نيز به نوبه‏ خود بايد به اوج و كمال خود برسد تا به ضد خود تبديل گردد و امر تكامل صورت گيرد . د - جهاد يعنی مبارزه نو با كهنه بهر حال مقدس است ، كهنه از آن جهت‏ كه از ميان بردن وی جامعه را به سوی تكامل پيش می‏برد ، استحقاق‏ نابودی دارد نه از آن جهت كه متجاوز است و دفع تجاوز مشروع و مقدس‏ است . ه - هر جريان ديگر نيز كه‏ مقدمات انقلاب را فراهم و تكامل را تسريع نمايد ، مشروع و مقدس است،از قبيل ايجاد نابسامانيها برای ايجاد نارضائيها و توسعه شكافها و داغتر و پيگيرتر شدن مبارزه‏ها. و - متقابلا اصلاحات جزئی ، گامهای التيام بخش و تسكين آلام اجتماع ، خيانت و تخدير و نارواست . بینش انسانی یا فطری بینش انسانی تاریخ نقطه مقابل بینش ابزاری است. بینش ابزاری انسان را در آغاز پیدایش یک ماده خام و کار و ابزار کار را شکل دهنده آن می داند یعنی انسان نه شخصيت بالفعل دارد و نه شخصيت بالقوه . ولی از نظر بينش انسانی و فطری ، هر چند انسان در آغاز پيدايش ، شخصيت انسانی بالفعل ندارد ، ولی بذر يك سلسله بينشها و يك سلسله‏ گرايشها در نهاد او نهفته است .بر حسب اين بينش ، تضاد درونی فردی ميان‏ جنبه‏های زمينی و جنبه‏های ماورائی انسان از ويژگيهای انسان است. نبرد درونی انسان ، خواه‏ و ناخواه به نبرد ميان گروههای انسانها كشيده می‏شود ، يعنی نبرد ميان‏ انسان كمال يافته و انسان‏ منحط و حيوان صفت، به تعبير قرآن : نبرد ميان " جند الله " و " حزب الله " با " جند الشيطان " و " حزب الشيطان " . از بيان گذشته نتايج زير گرفته می‏شود : الف - نبردهای پيشبرنده: نبردهای تاريخ دارای شكلها و ماهيتهای مختلف ، و معلول علل‏ متفاوتی بوده است ، ولی نبردهای پيشبرنده كه تاريخ و انسانيت را تكامل بخشيده نبرد ميان انسان متعالی وابسته به عقيده و ايمان و ايدئولوژی با انسان‏بی مسلك خود خواه بوده‏ است که آخرین مرحله آن" حكومت مهدی " می باشد. ب - تسلسل منطقی حلقات تاريخ آن چنانكه " ابزار گرايان " ابراز داشته‏اند بی‏اساس است . ج - مشروعيت مبارزه و قداست آن ، مشروط به اين نيست كه حقوق فردی و يا ملی مورد تجاوز واقع شده باشد ،بلکه در همه زمينه‏هائی كه يكی از مقدسات‏ بشر دچار مخاطره شده باشد مبارزه مقدس است . د –اصلاحات جزئی و تدریجی به هیچ وجه محکوم نیست بلکه آهنگ حرکت را تندتر و سریعتر می کند. ه - ايجاد نابسامانيها و تخريبها به منظور ايجاد بن بست و بحران كه نظريه ابزاری‏ تجويز مي كند نا مشروع است. و - حركت تاريخ ، تكاملی است ولی - بر خلاف نظريه‏ ابزاری - سير تكاملی تاريخ جبری و لايتخلف نيست . ز - سير تكاملی بشريت به سوی آزادی از اسارت طبيعت مادی و حكومت ايمان و ايدئولوژی بوده و هست . ح - جهاد و امر به معروف ماهيت انسانی دارد نه طبقاتی . ط - نيروی اقناع فكری ، يعنی نيروی برهان و استدلال اصالت دارد. ی - مثلث " تز – آنتی تز - سنتز " در شكل هگلی و ماركسيستی نه در طبيعت صدق می‏كند و نه در تاريخ . دو تلقی از انسان اين دو نوع بينش درباره حركت تكاملی تاريخ ، نتيجه دو نوع تلقی از انسان است . بنابر يكی ، انسان در ذات خود فاقد شخصيت انسانی است . هيچ امر ماوراء حيوانی در سرشت او نهاده نشده است ، اما بنابر تلقی فطری از انسان ، انسان موجودی است دارای سرشت الهی ، مجهز به فطرت حقجو و حق طلب ، حاكم برخويشتن و آزاد از جبر طبيعت و جبر محيط و جبر سرشت وجبر سرنوشت . بنابراين تلقی از انسان ، ارزشهای انسانی در انسان اصالت دارد ، انسان‏ به موجب سرشت‏های انسانی خود خواهان حق و حقيقت و عدالت و مكرمتهای اخلاقی است. تلقی قرآن بدون شك تعبير و تفسير قرآن از تاريخ ، به شكل دوم است . تكيه قرآن بر تاثير تعيين كننده عوامل اخلاقی موجب شده كه تاريخ را بصورت يك منبع آموزشی مفيد درآورد . اما اگر تاريخ را دارای قاعده و ضابطه ، و اراده انسان را مؤثر در تحولات تاريخ ، و نقش اصيل و نهائی را در سعادت و كمال جامعه برای‏ ارزشهای اخلاقی و انسانی بدانيم ، آن وقت است كه تاريخ هم آموزنده است و هم مفيد . قرآن با چنين ديدی به‏ تاريخ نگاه می‏كند . جامعه ايده‏آل آرمان قيام و انقلاب مهدی ( ع ) يك فلسفه بزرگ اجتماعی اسلامی است ، اين آرمان بزرگ گذشته از اينكه الهام بخش ايده و راه گشای به سوی آينده‏ است ، آينه بسيار مناسبی است برای شناخت آرمانهای اسلامی . مشخصات انتظار بزرگ 1- خوشبينی به آينده بشريت 2- پيروزی نهائی صلاح و تقوا و صلح و عدالت و آزادی و صداقت برزور و استكبار و ظلم و اختناق و دجل و ( دجالگری و فريب) 3- حكومت جهانی واحد . 4- عمران تمام زمين در حدی كه نقطه خراب و آباد ناشده باقی نماند . 5- بلوغ بشريت به خردمندی كامل و پيروی از فكر و ايدئولوژی و آزادی‏ از اسارت شرائط طبيعی و اجتماعی و غرائز حيوانی . 6- حداكثر بهره گيری از مواهب زمين . 7- بر قراری مساوات كامل ميان انسانها در امر ثروت . 8- منتفی شدن كامل مفاسد اخلاقی و خالی شدن روانها از عقده‏ها و كينه‏ها . 9- منتفی شدن جنگ و بر قراری صلح و صفا و محبت و تعاون . 10- ناسازگاری انسان و طبيعت . دو نوع انتظار گفتيم‏انتظار فرج دو گونه است : انتظاری كه سازنده است و با فضيلت‏ترين عبادت است و انتظاری كه ويرانگر است و نوعی اباحيگری " محسوب می‏شود . و اين دو نوع انتظار ، معلول دونوع برداشت از ظهور عظيم تاريخی مهدی‏ موعود ( ع ) است. انتظار ويرانگر برداشت قشری از مهدويت و قيام و انقلاب مهدی موعود ‏نوعی سامان‏ يافتن معلول پريشان شدن است،كه صرفا ماهيت انفجاری داردو فقط و فقط از گسترش و اشاعه و رواج ظلمهاو تبعيضها و اختناقها و حق كشيها و تباهيها ناشی می‏شود. آن گاه كه صلاح به نقطه صفر برسد اين انفجار رخ می‏دهد ،بنابراین بهترين كمك به تسريع در ظهور و بهترين شكل انتظار ، ترويج و اشاعه فساد است. اين نوع از برداشت از آن جهت كه با اصلاحات مخالف است و فسادها و تباهيها را به عنوان مقدمه يك انفجار مقدس ، موجه و مطلوب می‏شمارد بايد " شبه ديالكتيكی" خوانده شود . انتظار سازنده آن عده از آيات قرآن كريم که ريشه اين انديشه است در جهت عكس برداشت بالا است . از اين آيات استفاده می‏شود كه ظهور مهدی موعود حلقه‏ای است از حلقات مبارزه اهل حق و اهل باطل كه به پيروزی نهائی اهل حق منتهی می‏شود ، سهيم بودن يك فرد در اين سعادت موقوف به اين است كه آن فرد عملا در گروه اهل حق باشد . سخن در اينست كه گروه سعداء و گروه اشقياءهر كدام به نهايت كار خود برسند ، سخن در اين نيست كه سعيدی در كار نباشد و فقط اشقياء به منتهی درجه شقاوت برسند .از مجموع آيات و روايات استنباط می‏شود كه قيام مهدی موعود ( عج)آخرين حلقه از مجموع حلقات مبارزات حق و باطل است كه از آغاز جهان برپا بوده است. "مهدی موعود تحقق بخش ايده‏آل همه انبياء و اولياء و مردان مبارز راه‏ حق است ". مقاله شهيد و لا تحسبن الذين قتلوا فی سبيل الله امواتا بل احياء عندربهم يرزقون‏ در عرف عموم مردم جهان برخی كلمات و واژه‏ها از نوعی عظمت و احترام و احيانا " قداست " برخوردارند . در اسلام واژه‏ای است كه قداست خاصی دارد ، اگر كسی با مفاهيم اسلامی‏ آشنا باشد و در عرف خاص اسلامی اين كلمه را تلقی كند احساس می‏كند كه‏ هاله‏ای از نور اين كلمه را فرا گرفته است و آن ، كلمه " شهيد " است . از نظر اسلام ، هر كس به مقام و درجه " شهادت " نائل آيد ، يعنی واقعا در راه هدفهای عالی‏ اسلامی ، به انگيزه برقراری ارزشهای واقعی بشری كشته بشود به يكی از عاليترين و راقيترين درجات و مراتبی كه يك انسان ممكن است در سيرصعودی خود نائل شود نائل می‏گردد.چرا و به چه دليل حق شهدا از حق ساير خدمتگزاران بيشتر و عظيمتراست ؟شهيد آن كسی است كه با فداكاری و از خود گذشتگی خود و با سوختن و خاكستر شدن خود محيط را برای ديگران مساعد می‏كند . مثل شهيد مثل شمع است كه خدمتش از نوع سوخته شدن و فانی شدن و پرتو افكندن است ، تا ديگران در اين پرتو كه به بهای نيستی او تمام شده‏ بنشينند و آسايش بيابند و كار خويش را انجام دهند . بدن شهيد بدن شهيد يك " جسد متروح " است ، يعنی جسدی است كه احكام روح برآن جاری شده است ، همچنانكه جامعه شهادتش " لباس متجسد " است ، يعنی حكم روح بر بدن جاری شده و حكم جاری شده بر بدن ، بر لباس و جامه جاری شده است . منشأ قداست شهادت ، به حكم اينكه عملی آگاهانه و اختياری است و در راه هدفی‏ مقدس است و از هر گونه انگيزه خود گرايانه منزه و مبرا است ، تحسين‏ انگيز و افتخار آميز است و عملی قهرمانانه تلقی می‏شود . در ميان انواع‏ مرگ و ميرها تنها اين نوع از مرگ است كه از حيات و زندگی برتر و مقدستر و عظيمتر و فخيم‏تر است . به شرح چند جمله از يك خطبه نهج‏ البلاغه اكتفا می‏كنيم : در قسمت اول می‏فرمايد : « ان الجهاد باب من ابواب الجنة فتحه الله‏ لخاصة اوليائه » همانا جهاد دری از درهای بهشت است ، دری است كه‏ خداوند اين در بهشتی را به روی همه كس نگشوده است . در قسمت دوم می‏فرمايد « و هو لباس التقوی » . جهاد جامه تقوا است . در قسمت سوم می‏فرمايد : « و درع الله الحصينة و جنته الوثيقه » جهاد زره نفوذ ناپذير خدا و سپر مطمئن خدا است . سپس آثار ترك جهاد را بيان می‏فرمايد . آثار منفی عبارتند از : الف - ذلت و خواری ،ب - شدايد و گرفتاريها ، زبون و توسری خور بودنج - حقارت روحی . د - بصيرت و بينش را از دست دادن ،ه - با ترك جهاد ، دولت حق از آنانكه به آنها سپرده شده گرفته می‏شود. ديگر آنها لايق نيستند كه پرچمدار اسلام و مناديان حق به شمار روند . و - محروميت از انصاف ديگران ، منطق شهيد اگر شور يك عارف عاشق پروردگار را با منطق يك نفر مصلح ، با همديگر تركيب بكنيد از آنها " منطق شهيد " در می‏آيد ، شايد اين‏ تعبير هم نارسا باشد . خون شهيد شهادت‏ تزريق خون است به پيكر اجتماع ، اين شهدا هستند كه به پيكر اجتماع و در رگهای اجتماع - خاصه اجتماعاتی كه دچار كم خونی هستند - خون جديد وارد می‏كنند . حماسه شهيد شهيد حماسه آفرين است ، بزرگترين خاصيت شهيد حماسه آفرينی اوست . جاودانگی شهيد شهيد از راه خون خودش ، خودش را در اجتماع جاويد می‏كند ، يعنی خون جاويد در اجتماع بوجود می‏آورد . خون شهيد برای هميشه در رگهای اجتماع می‏جهد . شفاعت شهيد در حديث است كه خداوند شفاعت سه طبقه را در قيامت قبول می‏كند ، يكی‏طبقه انبياء ، بعد از آنها طبقه علماء. بعد فرمود : ثم‏ الشهداء. گريه بر شهيد اسلام ، با اينكه با گريه بر ميت ( ميت عادی)چندان روی خوشی نشان نداده است ، مايل است كه مردم بر شهيد بگريند ،زيرا شهيد حماسه آفريده است و گريه بر شهيد ، شركت در حماسه او و هماهنگی با روح او و موافقت با نشاط او و حركت در موج اوست . تربت شهيد خاك شهيد محترم است ،قبر شهيد محترم است

نظرات کاربران

نظرتان را ارسال کنید

captcha

فایل های دیگر این دسته