تحقیق دین و تکنولوژی (docx) 4 صفحه
دسته بندی : تحقیق
نوع فایل : Word (.docx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحات: 4 صفحه
قسمتی از متن Word (.docx) :
دین و تکنولوژِی
در نوبت گذشته بيان كرديم كه از جهانبيني ديني علم سكولار متولد نميشود و حال آنكه علت ظهور تكنولوژي در انديشه بشر و به دنبال آن توليد صنعت علم جديد و سكولار است، ميباشد. طبعاً با جهانبيني ديني نميتوان به تكنولوژي رسيد، چرا كه حداقل سخني كه ميتوان در اين باره گفت، اين است كه دين انگيزهاي براي رسيدن به تكنولوژي و صنعت ايجاد نميكند، هر چند ممكن است با آن در تعارض هم نباشد، چون دين در صدد تسلط بر جهان و تغيير آن نيست، در حالي كه علم جديد در انديشه جهاني است منطبق با خواستههاي انسان و لذا فنآور است نه علمآور، ابزار ساز است، نه انسانساز، ميخواهد طبيعت را عوض كند نه انسان را، معاشانديش است نه معادانديش... . اكنون كمي مبسوطتر در اين باره سخن ميگوييم. درباره تكنولوژي و نسبت آن با دين بايد در سه موضوع بحث كنيم: 1ـ نسبت تكنولوژي با «پيشرفت» و اينكه آيا تكنولوژي پيشرفت است؟ 2ـ آيا دين مشوق و برانگيزاننده تكنولوژي است و با جهانبيني ديني ميتوان به تكنولوژي ابتداءً دست يافت؟ 3ـ بر فرض كه تكنولوژي مشوق ديني نداشته باشد، آيا با دين و آموزههاي ديني در تعارض است؟ قبل از پرداختن به سه موضوع مذكور، تذكر دو نكته را لازم ميدانم. الف) امروزه كسي كه شك ندارد كه مسلمانان براي دفاع از كيان اسلام و كشورهاي اسلامي بايد بالاترين تجهيزات نظامي و تكنيكي را به دست آورند و در اين باره از هيچگونه تلاشي خودداري نكنند چرا كه دستور صريح دين است كه «واعدوا لهم ماستطعتم من قوه و من رباط الخيل، ترهبون به عدوالله و عدوكم»(1) و لذا از بحث ما درباره تكنولوژي هرگز نبايد نتيجه گرفت كه مسلمانان در فكر تجهيزات تكنيكي نباشند. چون امروزه تكنولوژي عنوان دومي پيدا كرده و آن نيرومند شدن قواي اسلام در برابري قدرت كافران و اين عنوان دوم حكم وجوب را به همراه ميآورد چرا كه قرآن دستور فرموده كه «اعدوا» يعني بايد بالاترين آمادگيها در قواي اسلامي وجود داشته باشد. بحث ما درباره تكنولوژي بر فرض نبود اين عنوان ثانوي است. (دقت كنيد) ب) درباره تكنولوژي برخي درصدد سود و زيان آن برآمدهاند و براي رد يا قبول آن برخي فوائد آن و برخي مضراتش را بيان كردهاند. به نظر ما فقط با طرح سود و زيان نميتوان درباره رد يا قبول تكنولوژي و صنعت، سخن گفت بلكه بايد مباني تكنولوژي و صنعت و ارتباط آن به سه موضوع بيان شده مورد بررسي قرار گيرد. 1ـ نسبت تكنولوژي با پيشرفت چيست؟ واژه پيشرفت(2) واژه جديدي است كه از قرن هيجدهم به كار گرفته شد و علت ورود اين واژه رشد علوم تجربي و كشفيات جديد بود. «از آنجا كه علم تجربي دائماً در حال كشف مسائل جديد بود، روشهاي علمي چنان اعتباري كسب كردند كه در ديگر زمينههاي انديشه نيز مورد تقليد قرار گرفتند و در نتيجه در تحقيقات اجتماعي و حتي بررسي مفهوم تاريخ، كوششهايي بسيار در جهت يافتن تكيهگاهي علمي به عمل آمد و مورخين در جستوجوي قواعد تعيينكنندهاي بودند تا بتوانند آنها را به عنوان «قانون» ارائه دهند، ديري نپاييد كه به «قانون ترقي انسان» كه نخستين پرتو خود را از علم برگرفته بود دست يافتند».(3) بنابراين به جرأت ميتوان گفت كه انديشه و نظريه «ترقي و پيشرفت» مولود انقلاب علمي است. اين انقلاب باعث شد تا متفكرين مدرن انسانها را در زمان و تاريخ رو به جلو بدانند و معتقد شوند كه آنچه در گذشته زماني قرار داشته كهنه و عقبمانده است. در نتيجه چنين فكري هر آنچه انسان جديد به وجود ميآورد اعم از فكر، ابزار، روش و... طبق اين نظريه همه رو به جلو و بهتر از گذشته است لذا تعليم و تربيت جديد، پزشكي جديد، وسايل زندگي جديد روشهاي جديد براي زندگي و... همه و همه بهتر از گذشتهاند و در آينده نيز بهتر ميشوند. از همه بالاتر انساني كه اين ابزار و تفكر جديد را آورده پيشرفتهتر و بهتر از انسان گذشته است. بنابراين انسان غربي بهتر و جلوتر از انسان شرقي معرفي شد! اين نگاه تاريخي به انسان و تفكر كه نظريه پيشرفت و اصطلاح پيشرفت را با خود آورد، آنچنان جا افتاد كه اكثر مسلمانان نيز آن را پذيرفتند و بدون هيچ سؤالي درباره صدق و كذب آن و بدون هر گونه تأملي درباره «انديشه ترقي» پيشرفت غربي را الگوي پيشرفت دانستند و سعي نمودند تا به آن برسند اما اكنون پس از حددود دو قرن اين سؤال در ذهن برخي مطرح شده است كه آيا آنچه در غرب اتفاق افتاد پيشرفت است!؟ و آيا خط سير زمان خطي رو به جلو است و انسانهاي گذشته و تفكرات گذشته و ابزارها و روشهاي زندگي گذشته و خلاصه هر آنچه صنعت «گذشته» دارد در برابر نو و جديد عقبمانده است!؟ و آيا استوار ماندن بر يك فكر و تغيير ندادن ابزار و... زندگي عقبماندگي و حكايتي ضدارزشي است؟! و انسانهاي گذشته را كه چنين بودند و تغييري در زندگي و فكر آنها مشاهده نميشد بايد عقبمانده، متحجر و... ناميد!؟ و آيا ... و آيا ... و آيا...؟ از آنجا كه بحث، نسبت تكنولوژي با دين است براي پاسخ به اين سؤالات بايد به سراغ دين برويم و از دين سؤال كنيم كه تكامل و پيشرفت انسان در چيست. دين و پيشرفت آنچه واضح و روشن است و نيازي به پاسخي از دين ندارد، اين مسأله است كه تكامل هر موجودي نسبت به همان موجود بايد سنجيده شود و هر موجودي كمال خاص خود را دارد كه اگر به آن كمال مورد انتظار نرسيد ناقص خواهد بود. به همين جهت آنچه از يك گياه انتظار ميرود از حيوان انتظار نميرود. نيز هر نوع گياه كمال خاص خود را دارد، از درخت سرو انتظار بلندي ميرود و كمال آن نيز بلندي است نه ميوه دادن و از درختان انتظار ميوه دادن ميرود نه بلندي و... . حال از منظر دين كمال انسان چيست و چه انتظاري بايد از او داشت؟ از نظر دين انسان موجودي متفاوت از نبات و حيوان است و لذا كمال وي نيز با كمال نبات و حيوان متفاوت است. از نظر دين انسان نبات يا حيوان پيچيدهتر يا باهوشتر نيست بلكه موجودي است به كلي متفاوت و جدا از ديگر موجودات. دين هرگز تفسيري مادي از انسان نميكند و اگرچه معتقد است كه جنبههاي نباتي و حيواني در انسان وجود دارد اما حقيقت انسان را جدا از جنبههاي حيواني و مادي ميداند و لذا انتظار متوقع از او را جدا از انتظارات حيواني و مادي ميداند. اگر ما انسان را همان حيوان باهوشتر بدانيم كمال آن را، مادي خواهيم دانست، چنانچه غرب وقتي انسان را به حيوان باهوشتر و پيچيدهتر تعريف كرد، كمال آن را نيز قدرت بيشتر، به دست آوردن امكانات مادي بيشتر، مصرف بالاتر و... دانست. در اين نگاه انسان مولد تكنولوژي و صنعت و مسلطتر بر طبيعت، پيشرفتهتر معرفي ميشود و انسان مسلط بر خود و هماهنگ با طبيعت و راضي از آنچه خداوند براي او قرار داده را بايد عقبمانده و... دانست!! فرانكلين لونان باومر در اين باره مينويسد: «در عصر علم ... ترقي وابسته به تغيير يافتن از «درون» نيست بلكه به «تغيير از برون» مربوط است».(4) طبق اين تفكر اگر انسان از درون خود را عوض كرد ترقي نكرده است، بلكه اگر طبيعت را عوض كرد و توانست براي تغيير طبيعت تكنولوژي بيافريند، مترقي خواهد بود! اما آيا دين كه انسان را خليفه خداوند و مسجود ملائكه ميداند نيز چنين انتظاري از انسان دارد و كمال آن را در امور مادي و رفاهي بيشتر ميداند!؟ ديني كه سعي دارد تا ديد مادي را از انسان بگيرد و جهاني بالاتر را به او نشان دهد و دنيا را در مقابل آن ناچيز ميداند (فما متاع الحيوه الدنيا في الاخره الا قليل)، بندگي و عبادت و اطاعت خداوند را اولين وظيفه انسان ميداند (و ما خلقت الجن و الانس الا ليعبدون) و معقتد است كه مقام درك «انه به كل شي شهيد» را دارد و ميتواند به درك «نحن اقرب اليكم من حبل الوريد» برسد. آيا چنين ديني كمال و پيشرفت انسان را در رفتن كره ماه و ساختن ابزار تكنيكي جهت تسلط بر طبيعت ميداند!؟ توجه شود، در اينجا سخن از تعارض دين با تكنولوژي نيست، سخن از تعريف پيشرفت و كمال الشان از منظر دين است. دين كمال انسان را قرب به خداوند و درك حضور او در همه جا ميداند، اگر انساني به مقام «دني فتدلي فكان قاب قوسين او ادني» رسيد و يا حداقل به مقام تزكيه نايل آمد، چه به كره ماه برود يا نرود، چه وسيلهاي را اختراع بكند يا نكند، به كمال انساني نائل آمده و به آنچه از انسان انتظار ميرود رسيده است. به نظر ما با تدقيق در آيات و روايات اين نتيجه به دست ميآيد كه كمال انسان تقرب به خداوند است و تنها ملاك براي كمال انسان همين است و ديگر امور بايد با اين ملاك سنجيده شوند. اگر انساني به اين مقام رسيد، پيشرفته است و اگر روشها و راههايي براي نيل به اين مقام به كار گرفت آن روشها و راهكارها خوب و مورد تحسين ديناند و اگر روش، فكر و ابزاري به وجود آورد كه مانع تقرب بودند، از نظر دين عقبماندگي و سير قهقرايي است. با اين بيان از پيشرفت سؤال دوم را مطرح ميكنيم: 2ـ آيا دين مشوق تكنولوژي است؟ از آنچه در پاسخ به سؤال قبل به دست آمد متوجه ميشويم كه دين، تكنولوژي و صنعت را براي انسان پيشرفت و كمال نميداند و مطلوبيت صنعت و تكنولوژي را بالغير ميداند. يعني اگر صنعت و تكنولوژي جهت دفع دشمنان دين مورد استفاده قرار بگيرد دين مشوق آن ميباشد، اما بدون چنين كاربردي و اولاً و بالذات صنعت و تكنولوژي را توصيه نميكند. چون مبناي صنعت و دانش فني تسلط بر طبيعت و تغيير آن به نفع ميل و هوس انسان است و در تفكر مواد صنعت نگاهي معترضانه به طبيعت موجود وجود دارد، در حالي كه دين نگاهي رضايتمندانه به طبيعت موجود دارد و به همين جهت درصدد تسلط و تغيير طبيعت موجود نيست. و اما پاسخ به اين سؤال كه «مگر فنآوري و محصول آن كه صنعت نام دارد، علم نيستند و مگر دين ما را تشويق به علمآموزي و استفاده از شرارت علم نكرده است؟ چرا دين ما را تشويق نموده تا به دنبال علم برويم و دستاوردهاي علمي را در زندگي به كار ببريم، اما: 1ـ «علم» در متون ديني تعريف خاصي دارد و نميتوان لفظ «العلم» را در متون ديني معادل كلمهي science دانست، علمي كه در آيات و روايات بسيار سفارش شده علم تجربي نيست. 2ـ اگر هم بپذيريم كه مراد دين از علم، علم تجربي است و دين هم بر علم تجربي تأكيد نموده است، با اين حال نميتوان از اين مطلب نتيجه بگيريم كه صفت و فنآوري مورد توجه دين است و مشوق ديني دارد، چون براي رسيدن به صنعت و فنآوري غير از علم تجربي فكر ديگري لازم است و آن تغيير جهان به نفع خواستههاي انسان است. در حالي كه متون ديني، مستقيم و غيرمستقيم چنين تفكري را نفي ميكنند. اگر جهان مخلوق خداوند است و اگر پديدههاي آن فعل الهي است، فكر تغيير اعلام نارضايتي از وضع موجود و خلقت الهي انسان، بلكه در پارهاي موارد از پديدههاي طبيعي رنج ميكشد و درصدد چارهاي است اما دفع اين رنج و چارهجويي براي آن نيز در نظام آفرينش قرار داده شده است و براي استفاده از آن و نيز چگونه استفاده كردن هم بايد از دين و خداوند سؤال كنيم. هماهنگ به طبيعت عمل كردن با تغيير آن تفاوت دارد. استفاده از گياهان دارويي و تركيب آنها، با تغيير شيميايي آنها تفاوت دارد، استفاده از آتش و شمع براي بهرهگيري از نور آنها در شب تفاوت دارد با اختراع لامپ و استفاده از نور آنها. در فرض اول از «نور آتش» در شب استفاده ميشود اما در قسم دوم انسان درصدد است تا «شب» را به روز «تغيير» دهد. لذا در مدرنيته مفاهيمي مانند رضايت، توكل، صبر، قناعت و... جايي ندارند چرا كه اعتقاد بر اين است كه هر چيزي را انسان «ميتواند» عوض كند و «بايد» عوض كند، در مقابل هيچ ارادهاي غير از آنچه خود بخواهد، تسليم نميشود. 3ـ رواياتي مانند «اطلبوا العلم و لو بالصين» كه زياد به آن تمسك ميشود نيز مقصود از «علم» علم خداشناسي است نه علم تجربي. «قال علي عليه السلام: اطلبوا العلم و لو بالصين، هو علم معرفته النفس و فيه معرفه الرب عزوجل(5)» 3ـ آيا صنعت و تكنولوژي با دين تعارض دارند؟ در توضيح سؤال سوم، بايد سؤال را اينگونه طرح كنيم: آيا صنعت و فنآوري با تكامل انسان آنگونه كه دين انتظار دارد منافات دارند و بنابراين نه تنها دين فنآوري و صنعت را پيشرفت نميداند و در تكامل انسان نقش مثبتي براي او قبول ندارد، بلكه نگاه منفي به آن دارد و آن را سد راه تكامل انسان ميداند؟ چنان كه قبلاً بيان كرديم مباني صنعت و تكنولوژي با آموزههاي ديني تعارض دارند، چون صنعت و فنآوري برخاسته از علم جديد و مدرن هستند و در علم جديد هدف علم يافتن حقيقت نيست بلكه تسلط بر طبيعت و تغيير آن است و لذا نگاه علم به طبيعت و نظام عالم غيراخلاقي و سكولار و معترضانه است. اما نگاه دين به جهان نگاهي اخلاقي و رضايتمندانه است و هدف علم در جهانبيني ديني كشف حقايق هستي و يافتن كاركردهاي طبيعت براي هماهنگ شدن با آن و جلب رضايت الهي است. اما گذشته از مباني فنآوري و صنعت جديد، آيا خود ابزار جديد و استفاده آنها و تشويق و ترغيب مردم در بهكارگيري هر چه بيشتر آنها چه نسبتي با دين و آموزههاي ديني دارد؟ براي پاسخ به اين سؤال بايد سؤال ديگري مطرح كنيم و آن اينكه آيا بين اعتقادات انسان و ابزار زندگي و روش معيشتي او تعامل و داد و ستد برقرار است و يا اينكه هيچ ارتباطي بين آنها نيست؟ آيا ميتوان گفت كه جهانبيني هر فردي با مباني فلسفي و فكري به دست ميآيد و لذا جايي براي تأثير ابزار و رفتار و روش بر جهانبيني باقي نميماند؟ و يا اينكه همان طور كه مشكل توليد كالا، روش توليد و مصرف و ابزار زندگي، متأثر از اعتقادات ميباشند اعتقادات نيز متأثر از آنها است؟ به نظر ما اين دو متأثر از يكديگرند و نميتوان گفت كه بين آنها هيچ ارتباط و تعاملي وجود ندارد، دستورات و سفارشات دين مؤيد اين مطلب است. ميتوان از دين كه چشم و گوش انسان را مسوول ميداند و براي آن دستورات خاصي قرار داده و اجازه نميدهد انسان هر چيزي را ببيند و بشنود، به خوبي فهميد كه دين در ديدهها و شنيدهها معتقد به تأثيرگذاري است و لذا دوباره ابزار زندگي كه هر روزه مورد استفاده انسان است ساكت نيست. چرا دين درباره نوع لباس و رنگ لباس سخن گفته و مثلاً لباس ابريشم را براي مردان حرام دانسته و يا پيراهن سياه را مكروه ميداند؟ چرا غذا خوردن در ظرف «طلا» حرام است، چرا خوردن برخي غذاها را نهي كرده است؟ ما به دليل اين احكام آگاه نيستيم، اما دخالت دين در امور معيشتي انسان را به اين نكته متنبه ميكند كه نظر دين درباره خوراك و لباس، ابزار زندگي خنثي نيست. اگر اين امور در اعتقادات انسان دخالتي نداشته باشند چه لزومي دارد كه دين در مورد آنها پافشاري كند. چنانچه از آيه سيام سوره روم(6) به دست ميآيد احكام دين اسلام همانند خود دين اسلام منطبق با فطرت است و چون فطرت انسان فطرتي توحيدي است بنابراين اين احكام مطابق توحيد ميباشند. حال آنكه احكام دين توحيدي هستند پس خلاف اين احكام شرك و غيرتوحيدي است و لذا ميتوان غذاي توحيدي و غذاي غيرتوحيدي، لباس توحيدي و لباس غيرتوحيدي، مصرف توحيدي و مصرف غيرتوحيدي، توليد توحيدي و توليد غيرتوحيدي، هنر توحيدي و هنر غيرتوحيدي و... داشت. همان طور كه جهانبيني توحيدي لباس و خوراك و .. توحيدي را ميآورد، لباس و خوراك و ... غيرتوحيدي هم جهانبيني غيرتوحيدي ميآورد و نميتوان با ابزار و لباس و خوراك و... غيرتوحيدي زندگي كرد و در عين حال اعتقادات توحيدي داشت. مسلماً يكي ديگري را از صحنه خارج ميكند. چنانچه شهيد مطهري در تعارض اعتقادات توحيدي و رفتارهاي غيرتوحيدي و گناه ميفرمايند اين در انسان هميشه در تعارض باقي نميمانند و بالاخره يكي ديگري را به شكل خود درميآورد، ابزار زندگي و خوراك و لباس و... نيز چنيناند. البته ممكن است تأثير اين امور در افراد مختلف باشد و بنابر درجه افراد در اعتقادات و مراقبه آنها در اموري عبادي اين تأثير شدت و ضعف پيدا ميكند. چرا انسانهاي امروز توكلشان به خداوند كمتر شده است؟ چرا رضا به معيشت مقرر خداوند ندارند؟ براي پول درآوردن دروغ ميگويند، عباداتشان صوري شده است چرا اگر ضربالمثلي كه ميگفت «با توكل زانوي اشتر ببند» امروز بيشتر بر «بستن زانوي» اشتر تأكيد ميشود در حالي كه ديروز بر توكل اهميت بيشتري ميدادند؟ پاسخ تمام اين سؤالات يك چيز است و آن اينكه انسان امروز نقش خداوند را در اين عالم كم ميداند و يا اصلاً خداوند را در اين عالم و زندگي خود مؤثر نميداند. يكي از علل مهم چنين اعتقادي (هر چند ناخودآگاه) حذف آن چيزهايي است كه انسان را به ياد خداوند مياندازند، چه كسي امروز از ديدن ماشين و وسايل پيچيده برقي به ياد خداوند ميافتد؟ انسان امروز چگونه ميتواند به آيه «افلا ينظرون الي الابل كيف خلقت» عمل كند، در حالي كه به جاي نظر كردن به مخلوقات الهي، بيشتر به مصنوعات انساني نگاه ميكند و به جاي تحسين خداوند، انسانها را تحسين ميكند و در نتيجه به جاي كرنش در مقابل خداوند، انسانها را تعظيم ميكنند. اين يكي از موارد غفلت از خداوند است. مورد ديگر آنكه، با ورود صنعت و علم جديد، ديد انسانها به پديدهها تغيير كرد و در هر پديدهاي علت مادي را جستوجو ميكنند و از غايت الهي آن غافلاند، اين غايتگريزي درد هولناك انسان جديد است. باعث ميشود كه تمام پديدهها را مادي و زميني ببينند و توجهشان به عالم بالا كم شود و يا قطع شود، كه همين امر هم باعث ظهور بيماريهاي مختلف روحي و رواني شده است. دل بيجمال جانان ميل جهان ندارد هر كس كه اين ندارد حقا كه آن ندارد انسانهاي امروز به جهت ناپديد شدن جمال جانان از زندگيشان دچار اضطراب و افسردگي و... شدهاند و اين نتيجهي غفلت از خداوند است. بگذريم كه با ورود تكنولوژي و صنعت جديد برخي، حتي انسان را رب عالم ميدانند و معقتدند انسان با صنعت و فنآوري كه آفريده جهان را در اختيار دارد. اين همان طغياني است كه خداوند فرموده انسان اگر توهم بينيازي كند طغيان ميكند (ان الانسان ليطغي ان راه استغني) و امروز انسان با دست يافتن به ابزار طغيان، طغيان كرده و «ان ربكم الاعلي» سر داده است! به هر حال چه اين سخنان مقبول افتد و يا تحجر تلقي شود، امروز بايد درباره اين امور دوباره انديشه و تأمل كنيم. متأسفانه در دنياي جديد همه سخن از بازنگري و بازخواني تفسير دين و فهم دين و برخي هم بازخواني اصل دين ميزنند اما به ندرت كسي سخن از بازنگري درباره اعتقاد به «پيشرفت غرب»، «مطلوبيت فنآوري»، «رشد بيرويهي علم تجربي و الگو قرار گرفتن آن» و... ميگويد. امروزه روشنفكري يعني زير سؤال بردن دين و اعتقادات ديني و تفسيري مدرن از آموزههاي ديني، اما زير سؤال بردن فنآوري، پيشرفت غرب و... تحجر و عقبماندگي است، بياييم يك بار در الگوهايي كه امروز دنياي غرب بر ما تحميل كرده دوباره انديشه كنيم.