تحقیق سخنان امام خمینی

تحقیق سخنان امام خمینی (docx) 7 صفحه


دسته بندی : تحقیق

نوع فایل : Word (.docx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحات: 7 صفحه

قسمتی از متن Word (.docx) :

ما در اين مدت مصيبت ها ديده ايم، مصيبت هاي بسيار بزرگ و بعضي پيروزها حاصل شد که البته آن هم بزرگ بوده، مصيبت هاي زن هاي جوان مرده، مردهاي اولاد از دست داده، طفل هاي پدر از دست داده. من وقتي چشمم به بعضي از اينها که اولاد خودشان را از دست داده اند مي افتد، سنگيني در دوشم پيدا مي شود که نمي توانم تاب بياورم. من نمي توانم از عهده اين خسارات که بر ملت ما وارد شده است برآيم، من نمي توانم تشکر از اين ملت بکنم که همه چيز خودش را در راه خدا داد، خداي تبارک و تعالي بايد به آنها اجر عنايت فرمايد. من به مادرهاي فرزند از دست داده تسليت عرض مي کنم و در غم آنها شريک هستم. من به پدرهاي جوان داده، من به آنها تسليت عرض مي کنم. من به جوان هائي که پدرانشان را در اين مدت از دست داده اند تسليت عرض مي کنم. خوب، ما حساب بکنيم که اين مصيبت ها براي چه به اين ملت وارد شد، مگر اين ملت چه مي گفت و چه مي گويد که از آنوقتي که صداي ملت در آمده است تا حالا قتل و ظلم و غارت و همه اينها ادامه دارد. ملت ما چه مي گفتند که مستحق اين عقوبات شدند ملت ما يک مطلبش اين بود که اين سلطنت پهلوي از اول که پايه گذاري شد برخلاف قوانين بود. آنهائي که در سن من هستند، مي دانند و ديده اند که مجلس موسسان که تاسيس شد، با سرنيزه تاسيس شد، ملت هيچ دخالت نداشت در مجلس موسسان، مجلس موسسان را با زور سرنيزه تاسيس کردند و با زور، وکلاي آن را وادار کردند به اينکه به رضاشاه راي سلطنت بدهند. پس اين سلطنت از اول يک امر باطلي بود، بلکه اصل رژيم سلطنتي از اول خلاف قانون و خلاف قواعد عقلي است و خلاف حقوق بشر است. براي اينکه ما فرض مي کنيم که يک ملتي تمامشان راي داند که يک نفري سلطان باشد، بسيار خوب، اينها از باب اينکه مسلط بر سرنوشت خودشان هستند و مختار به سرنوشت خودشان هستند، راي آنها براي آنها قابل است؛ لکن اگر چنانچه يک ملتي راي دادند (ولو تمامشان) به اينکه اعقاب اين سلطان هم سلطان باشد، اين به چه حقي ملت پنجاه سال از اين، سرنوشت ملت بعد را معين مي کند سرنوشت هر ملتي به دست خودش است. ما در زمان سابق، فرض بفرمائيد که زمان اول قاجاريه نبوديم، اگر فرض کنيم که سلطنت قاجاريه به واسطه يک رفراندمي تحقق پيدا کرد و همه ملت هم ما فرض کنيم که راي مثبت دادند، اما راي مثبت دادند بر آقامحمدخان قجر و آن سلاطيني که بعدها مي آيند. در زماني که ما بوديم و زمان سلطنت احمدشاه بود، هيچ يک از ما زمان آقامحمدخان را ادراک نکرده، آن اجداد ما که راي دادند براي سلطنت قاجاريه، به چه حقي راي دادند که زمان ما احمد شاه سلطان باشد سرنوشت هر ملت دست خودش است. ملت در صد سال پيش از اين، صدوپنجاه سال پيش از اين، يک ملتي بوده، يک سرنوشتي داشته است و اختياري داشته ولي او اختيار ماها را نداشته است که يک سلطاني را بر ما مسلط کند. ما فرض مي کنيم که اين سلطنت پهلوي، اول که تاسيس شد به اختيار مردم بود و مجلس موسسان را هم به اختيار مردم تاسيس کردند و اين اسباب اين مي شود که - بر فرض اينکه اين امر باطل، صحيح باشد- فقط رضاخان سلطان باشد، آن هم بر آن اشخاصي که در آن زمان بودند و اما محمد رضا سلطان باشد بر اين جمعيتي که الان بيشتر شان، بلکه الا بعض قليلي از آنها ادارک آنوقت را نکرده اند، چه حقي داشتند ملت در آن زمان، سرنوشت ما را در اين زمان معين کنند؛ بنابر اين سلطنت محمدرضا اولا که چون سلطنت پدرش خلاف قانون بود و با زور و با سرنيزه تاسيس شده بود مجلس، غير قانوني است، پس سلطنت محمدرضا هم غير قانوني است و اگر چنانچه سلطنت رضاشاه فرض بکنيم که قانوني بوده، چه حقي آنها داشتند که براي ما سرنوشت معين کنند هر کسي سرنوشتش با خودش است، مگر پدرهاي ما ولي ما هستند؟ مگر آن اشخاصي که درصد سال پيش از اين، هشتاد سال پيش از اين بودند، مي توانند سرنوشت يک ملتي را که بعدها وجود پيدا کنند، آنها تعيين بکنند؟ اين هم يک دليل که سلطنت محمدرضا سلطنت قانوني نيست.  

نظرات کاربران

نظرتان را ارسال کنید

captcha

فایل های دیگر این دسته