تحقیق مهدی اخوان ثالث

تحقیق مهدی اخوان ثالث (docx) 10 صفحه


دسته بندی : تحقیق

نوع فایل : Word (.docx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحات: 10 صفحه

قسمتی از متن Word (.docx) :

مهدي اخوان ثالث .... گلبانک ز شوق گل شاداب توان داشت /من نوحه سراي گل افسرده خويشم /شادم که دگر دل نگرايد سوي شادي/ تا داد غمش ره، بر سرا پرده خويشم/ پي کرد فلک مرکب آمالم و در دل /خون موج زد از بخت بد آورده خويشم /گويند که: «اميد و چه نوميد!» /ندانند من مرثيه خوان وطن مرده خويشم ( م- اميد) زندگينامه مهدي اخوان ثالث متخلص به اميد در سال 1307 شمسي در خانواده اي «خراساني شده» در مشهد متولد شد. تحصيلات ابتدايي و متوسطه را در دبستانها و دبيرستانهاي مشهد به پايان برد، و از هنرستان صنعتي همين شهر فارغ التحصيل شده پس از فراغ از تحصيل و دو سال اقامت در زادگاه خود به سال 1327 شمسي راه تهران در پيش گرفت و به خدمت وزارت فرهنگ درآمد و «خاک دامنگير ري» بيش از دو سه بار به او مجال اقامت کوتاه در زادگاهش را نداد. او ذوق و مايه شعري را از مادرش به ارث برد و گاهگاه اشعاري به شيوه شاعران متقدم و بخصوص شاعران خراساني مي سرود. اميد پس از اندک زماني در سرودن قصيده به سبک متين خراساني و مثنوي و غزل شهرتي پيدا کرد و از سال 1326 تا سال 1330 شمسي که نخستين مجموعه شعرش «ارغنون» منتشر شد قدرت و چيره دستي وي در انواع شعر کلاسيک آشکار گرديد. «ارغنون» که نمونه اشعار عاشقانه و مسائل اجتماعي بود در حقيقت: کارنامه سالهاي اوليه اقامت وي در حوزه ادبي تهران بشمار رفت. با انتشار مجموعه دوم اشعارش: «زمستان» در سال 1334 قدرت شاعري اميد بيش از پيش بر همگنان روشن شد. در اين مجموعه گرايش اميد به شيوه «پيشنهادي نيما» ونوآوري آشکارتر مي شود. ما در اين مجموعه شعر با شاعري روبرو مي شويم که در عين آشنايي عميق با شعر گذشته ايران مخصوصاً اشعار خراساني با هوشياري و بيداري خاصي به شيوه نوسرائي و «نيمائي» گرايش پيدا کرده و در عين حال پيوند خود را با شعر قديم از غزل و مثنوي همچنان استوار نگهداشته است. در مجموعه «آخر شاهنامه» که در سال 1337 شمسي منتشر شده است و مجموعه «ازين اوستا» که در سال 1344 شمسي نشر يافته بايد نمونه هاي کمال يافته و هموار شده شعر اميد در آنها جستجو کرد. اخوان همچنين علاقه و اشتياق زيادي به موسيقي داشت و در واقع در زندگي هنريش شعر و موسيقي با هم پيوندي ناگسستني داشتند؛ به طوري که شعرهايش چنان با عروض شعر فارسي آميخته و موسيقي کلامش آنچنان تاثيرگذار است که نمي توان آنها را از شعرش جدا کرد و اين نشان مي دهد که اخوان با موسيقي سنتي آشنايي بسيار داشته است. از دوره کودکي به موسيقي چنان علاقه داشته که ميل آموختن اين هنر يک دم رهايش نمي کند تا اينکه عاقبت نواختن تار را مي آموزد و اين نياز تا پايان عمرش با او باقي ميماند. گرچه در ابتدا پدرش که مردي مذهبي است و با نواختن تار او مخالف است اما پسر، پدر را متقاعد مي کند که موسيقي هنر است و پدر رضايت داده؛ حتي براي او معلم موسيقي مي گيرد. گر چه در ابتدا براي احترام پدر، مدت کوتاهي از موسيقي دوري کرد اما سرانجام خواسته درونيش از او وادار کرد که دوباره به اين هنري روي آورد. اخوان از همان دوره ابتدايي و دبيرستان نسبت به هنر و ادبيات آنچنان علاقه مند بود که هميشه عمق مطالب را جستجو مي کرد و سعي مي کرد تا هنر و ادب اين مرز و بوم را به طور عميق بشناسد. اشعار شاعران را مي خواند و درباره برخي از آنها سوالات بسياري برايش پيش مي آمد و اين به خاطر ذوق شعري اي بود که در وجودش شعله مي افروخت و گاه مانع از اين مي شد که او شعري را به طور تمام و کمال بپذيرد و اين باعث مي شد که ساعتها مشغول بررسي يک يا چند بيت از آن شعر باشد . اما شعرهايي که باعث بزرگي و نام آوري اخوان شد بي شک قصايد و غزليات زمان جواني اش نبود، بلکه پس از آشنا شدن با نيما يوشيج و شناختن او، مسير شاعري اخوان عوض شد و به نوسرايي روي آورد و در اين طرز جديد بود که توانست شعر نيمايي را به گونه اي به کار برد که خود صاحب سبکي تازه و مستقل شود. او با بهره گيري از شعر شاعران کهن، اشعار خود را با زباني ساده در قالب شعر نو ريخت و موضوعات انساني و جهاني را در آنها بيان کرد. بعد از سال 1357 کتابهاي درخت پير و جنگل، آورده اند که فردوسي، بدعتها و بدايع نيما يوشيج، دوزخ اما سرد، در حياط کوچک پاييز در زندان، زندگي مي گويد اما بازديد زيست و ترا کهن مرز و بوم دوست دارم، انتشار يافتند. در سال 1358 مدتي در سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامي (فرانکلين سابق) به کار مشغول شد، اما اين کار مدت زيادي طول نکشيد. بعد از اين تقريباً خانه نشين بود و زندگي اش به سختي مي گذشت. در اين زمان اخوان بيشتر در انزوا زندگي مي کرد و حتي کارهاي هنري اش نيز کم شده تا جايي که هيچ شعر فوق العاده اي هم نسرود. تنها در سال پاياني عمرش از طرف خانه فرهنگ معاصر آلمان به اين کشور دعوت شد. او در اين سفر به فرانسه، انگليس، آلمان، دانمارک، سوئد و نروژ رفت و در همه جا توسط ايرانيان مقيم اين کشورها مورد استقبال بي نظير قرار گرفت. در اين سفر همسر وفادارش و نيز دکترمحمد رضاشفيعي کدکني و گروهي ديگر از دوستانش با او بودند. او همچنين در اين سفر با دوستان قديمش يعني ابراهيم گلستان، رضا مرزبان، اسماعيل خويي و ديگر دوستان ديدار کرد و روزها و ساعتهاي خوشي را با آنها گذراند. اخوان در 29 تير ماه 1369 به ايران بازگشت اما بلافاصله در بستر بيماري افتاد و هنوز چند روزي از مرگ دکتر پرويز ناتل خانلري نگذشته بود که او نيز در بيمارستان مهر بستري شد و سرانجام ساعت 10:30 شب يکشنبه، 4 شهريور سال 1369 شمسي در گذشت. جسد او به توس انتقال پيدا کرد و در باغ شهر توس در کنار مقبره حکيم ابوالقاسم فردوسي به خاک سپرده شد. ويژگي سخن اميد بعد از «نيما» که در حقيقت رسالت نهضت شعر فارسي معاصر را در نو سرائي بر عهده داشت از جمله شاعرانيست که توانست هنر «نيما» را بي واسطه عميقاً درک کند و در عين حال اصالت و ابتکار خود را حفظ نمايد. زبان شعر اميد بسيار غني و نيرومند است، احاطه وسيع او به مواريث ادبي گذشته فارسي، اين مجال را برايش فراهم کرده است که انديشه هايش را هر چه بليغتر و مؤثرتر در شعرش بگنجاند. در زبان شعر اميد، زبان شعر قديم خراسان، مخصوصاً زبان استاد طوس فردوسي تجلي مي کند و در کنار کلمات سنگين و گاه مهجور گذشته، ترکيبات و تعبيرات کاملاً تازه که خاص خود اوست زبان شعرش را براي بيان و القاي هر نوع انديشه هموار مي کند. در شعرهاي نقلي و قصيده اي بمناسبت و در موقع لزوم، از زبان محاوره استفاده مي کند و در همه حال زبان شعرش بسيار صميمي و در عين حال سخت فاخر و بلند است. زبان شعر اخوان «سمبليک» است، اما روشني انديشه و دقت در انتخاب «سمبل ها» شعرش را براي اهل معني توضيح مي دهد! فرم شعر اميد همان اوزان عروضي «نيمايي» است که گسترش معقول و لازم شعر کلاسيک است. با اين تفاوت که اميد پيشنهاد «نيما» را درباره وزن شعر، کاملاً تکامل و تحقق بخشيده است و قواعد و دقايق فني آنرا تنظيم و تکميل کرده و خود در اشعارش آن اصول و قواعد را بکار مي بندد. بر خلاف «نيما» که در وزن گاه مسامحاتي دارد، اميد در سلسه مقالاتي تحت عنوان «نوعي وزن در شعر معاصر فارسي» به تفصيل و تشريح اين مبحث بسيار مهم پرداخته و مشکلي شناسايي وزن شعر نو را حل کرده است. محتوي شعر اميد، صرف نظر از تأملات گاه و بيگاه عاشقانه و تازگيها و نوعي عرفان، بيشتر درباره مسائل اجتماعي وزندگي، انديشه هائي را در بر دارد؛ به عبارت ديگر شعر وي روايت رويداده ها و برداشت حادثه هائي است که شاعر آنها را به چشم ديده و خود نيز در آن ماجراها سري پر شور و آزاده داشته است. شعر اميد بيشتر اوقات مشتمل بر انديشه هاي اجتماعي است، اگر چه ممکن است همه داوريهايش مورد اتفاق واقع بينان نباشد ولي اين نکته را به يقين مي توان از شعرش دريافت که شاعر در برابر حوادث و جريانات سياسي کشورش بي تفاوت نيست، بلکه حساسيت خاصي در پاره اي موارد دارد که در حد خود مغتنم است. اميد علاوه بر چهار مجموعه شعرش که در بالا ياد کرديم، بطور کلي در شعر فارسي صاحبنظر است. مقالات مختلف تحقيقي و عميق او در معرفي جنبه هاي تازه اي از شعر قديم عموماً و شناسايي رسالت و هنر «نيما» خصوصاً داراي ارزش فوق العاده و منحصر به خود اوست. در زمينه شناخت و شناسايي هنر «نيما» و شعر امروز کتاب منتشر نشده اميد به نام «بدعتها و بدايع نيما يوشيج» در درجه اول اهميت است. چند فصل از اين کتاب به تدريج در مجلات ادبي کشور منتشر شده است. علاوه بر اين فصول، مقالاتي در تحقيق و نقد شعر دارد که هر يک در حد خود بسيار آموزنده و ابتکار آميز است. موفقيت اميد در بيان دقيقترين احساسهاي دروني و آرمانهاي اجتماعي که از روح آزادمنش وي مايه مي گيرد و آوردن استعارت و تمثيلات اصيل ايراني در شعر، به بهترين صورت و استوارترين لفظ، موجب شده است که در رديف بهترين شعراي معاصر و از پيروان شعر زمان خويش نامبردار و شناخته شود. نمونه اثر هديه مريز باده عشقم به خاک ره نچشيده ----- بنوش از آنکه مرا دست آب نا طلبيده برابر تو چه حاجت مرا به ذکر محبت ----- که اشک گويد و رخسار زرد و رنگ پريده مريض عشقم وگيرد زبانم، اي شکرين لب ----- ببخش اگر سخن سر کنم بريده بريده پسند خاطرم از آن شدي که در همه عالم ----- بخوبي تو کسي را، نديده ام، نه شنيده اگر چه ترکي و بيگانه با محبت و الفت ----- «چه آشنا نگهي داري، اي غزال رميده» مباد آنکه شود پاي پيچ عمر تو آهم----- که در فراق تو پيچم به خود چومار گزيده بيا که گرد کدورت زچهره تو بشويم ----- به روشنائي اشکي چنين به چهره دويده بيا که هديه خوبي کنم نثار قدومت ----- دلي شکسته و عمري به خاطر تو تپيده بيا جواني خود را به کام دل گذرانيم ----- که عمر چون سپري شد، پرنده ايست پريده اميد، بنده ترکي غزلسراست که گويد: ----- «نوشتم اين غزل نغز با سواد دويده» .. 

نظرات کاربران

نظرتان را ارسال کنید

captcha

فایل های دیگر این دسته