ادبیات نظری وپیشینه پژوهش تابآوری ، تنظیم هیجان و همدلی وذهن آگاهی

ادبیات نظری وپیشینه پژوهش تابآوری ، تنظیم هیجان و همدلی وذهن آگاهی (docx) 82 صفحه


دسته بندی : تحقیق

نوع فایل : Word (.docx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحات: 82 صفحه

قسمتی از متن Word (.docx) :

ادبیات نظری وپیشینه پژوهش تاب آوری ، تنظیم هیجان و همدلی وذهن آگاهی فصل دوم-ادبيات نظری و پيشينه پژوهش9 -1-2مقدمه10 -2-2 تاب آوری10 -1-2-2 تاب آوری و کنار آمدن16 -2-2-2 ویژگی های افراد تاب آور18 -3-2-2 ا کتسا بی یا ذا تی بودن تاب آوری21 -3-2 تنظیم هیجان22 -1-3-2 را هبردهای نظم دهی شناختی26 ‌ح HYPERLINK \l "page44" -2-3-2مبانی هیجان ................................ ................................ ................................ ..................................283-3-2 تعریف نظم جویی هیجان ................................ ................................ ..............................................294-3-2 مدل های نظم جویی هیجان ................................ ................................ ..........................................30-5-3-2در نظم جویی هیجان چه چیزی نظم جویی می شود؟ ................................ ...................................31-6-3-2 تفاوت های فردی در نظم جویی هیجان ................................ ......................................................32-7-3-2 رویکردهای مداخله در مشکﻻت هیجانی از طریق آموزش نظم جویی هیجان ...............................35-8-3-2 اصﻻح راهبردهای نظم جویی هیجان از طریق مدل گروس ................................ ..........................36-1-8-3-2 مرحله اول: انتخاب موقعیت ................................ ................................ ...................................37-2-8-3-2 مرحله دوم: اصﻻح موقعیت ................................ ................................ ....................................39-3-8-3-2 مرحله سوم: گسترش توجه ................................ ................................ .....................................40-4-8-3-2 مرحله چهارم: تغییر شناختی ................................ ................................ ...................................44-5-8-3-2 مرحله پنجم: تعدیل پاسخ ................................ ................................ .......................................45-9-3-2 تنظیم هیجان و هوش هیجانی ................................ ................................ .....................................46-1-9-3-2تعریف هوش هیجانی ................................ ................................ ..............................................48-2-9-3-2ابعاد هوش هیجانی ................................ ................................ ..................................................503-9 - 3-2مدلهای هوش هیجانی ................................ ................................ .........................................51-4-9-3-2مدل توا نا یی ما یر و سا لووی(................................................... ................................ (199751-5-9-3-2مدل ترکیبی گلدمن .................................... ................................ ................................ (1995)52-6-9-3-2مدل ترکیبی بار-آن ................................ ................................ ...............................................53-7-9-3-2مدل هوش هیجانی دولویکس و هیگس( ..................................... ................................ (199956-4-2 همدلی ................................ ................................ ................................ ............................................57-1-4-2 انسان گرایی بعنوان مطرح کننده همدلی ................................ .....................................................58-2-4-2پیش فرض های راجرز ................................ ................................ .................................................58-1-2-4-2ویژگیهای شیوه درمان مراجع – محور ................................ ...................................................59-5-2ذهن آگاهی ................................ ................................ ................................ ......................................61-6-2مروری بر پیشینه پژوهش ................................ ................................ .................................................71-1-6-2پیشینه داخلی ................................ ................................ ................................ ...............................71-2-6-2مروری بر پژوهشهای خارجی ................................ ................................ ......................................75 -1-2مقدمه دراین فصل به بررسی ادبیات پژوهش و پیشینه متغیرها پرداخته می شود. ابتدا متغیر تاب آوری معرفی، سپس تنظیم هیجان و همدلی، و در نهایتا ذهن آگاهی بصورت کامل شرح داده خواهد شود. همچنین پیشینه داخلی و خارجی ارائه می شود. -2-2 تاب آوری حافظهی تاریخی بشر سرشار از مشکلات و دشواری هایی است که میلیونها نفر را به چالش و حتی مرگ کشانید. آنچه که مصائب تاریخ بجای گذاشته است یا مرگ و بدفرجامی است و یا کنار آمدن و تلاش برای سازگاری و حتی رفع مشکلات. آنان که توانستند در مقابل سختیهای تاریخ دوام بیاورند، شکلدهنده متغیر روانشناختی قدرتمندی هستند که امروزه تابآوری نامیده می شود. انسانها در برابر شرایط نامساعد، خطرها و ناملایماتمعمولاً احساس بی پناهی می کنند و در بسیاری مواقع نیز سعی می کنند که در برابر خطرها و موقعیت ناگوار تحمل نمایند و نتایج غیر منتظره ای به دست می آورند. توانایی اجرای این »جادوی رایج « اغلب در حوزه علوم اجتماعی به عنوان انعطاف پذیری یا »تاب آوری« نام دارد. کانر و دیویدسون (2003) که تابآوری را در حوزههای اجتماعی موردمطالعه قرار دادهاند، معتقدند تابآوری، تنها پایداری در برابر آسیبها یا شرایط تهدیدکننده نیست، بلکه شرکت فعال و سازنده فرد در محیط است. آنها تابآوری را توانمندی فرد در برقراری تعادل زیستی_روانی در شرایط خطرناک میدانند. افزون بر این، پژوهشگران بر این باورند که تابآوری نوعی ترمیم خود با پیامدهای مثبت هیجانی، عاطفی و شناختی است (اینزلیچتا، آرونسون، گودومک کی1،.(2006 تابآوری به قابلیت تطابق انسان در مواجهه با بلایا یا فشارهای جانکاه، غلبه یافتن یا حتی تقویت شدن بهوسیله آن تجارب اطلاق میشود. این خصیصه با توانایی درونی شخص و مهارتهای اجتماعی و تعامل با محیط حمایت -444547244000 1 Inzlicht, Aronson, Good & McKay 11 میشود، توسعه مییابد و به عنوان یک ویژگی مثبت متبلور میگردد (دینر، لوکاس، شیمک و هلیول1، .(2009 کانر تاب آوری را به عنوان روشی برای اندازه گیری توانایی فرد در مقابله با عوامل استرس زا و عواملی که سلامت روان فرد را تهدید می کند، تعریف کرده است. افراد تاب آور دارای رفتارهای خود شکنانه نیستند. از نظر عاطفی آرام بوده و توانایی مقابله با شرایط ناگوار را دارند. بونا (2004) راه های بدست آوردن تاب آوری را داشتن سرسختی، خود افزایی، مقابله سرکوب گرایانه، داشتن خلق و خو و احساسات مثبت می داند (همدال2، 2009؛ و هونگ3، .(2007 برای درک تفاسیر و روش های مرتبط با تاب آوری، ممکن است به تمایز بین احتمال خطر و مصادیق تاب آوری نیاز داشته باشیم. در سه دهه اخیر تحقیق کاملی در این خصوص انجام و نمونه های تاب آوری جمع آوری شده است. تاب آوری به عنوان قدرت یا توانایی برگشتن به زندگی اولیه و شروع وضعیت جدید از طریق کاهش فشار عصبی یا تحریف آن و جایگزینی نشاط، تعریف می گردد. تاب آوری همچنین به عنوان توانایی بهبود بیماری افسردگی یا مسائلی از این دست نیز فهمیده می شود. تاب آوری مهارتی مناسب است برای پشت سرگذاشتن مشکلات زندگی حتی وقتی که شرایط نامطلوب و سخت وجود دارد. مثل اینکه شخص یک طناب قابل ارتجاع را دور مشکلات بسته که به وی کمک می کند وقتی اوضاع بد شد آنها را به عقب بکشد و به آنها به چشم انسانها بنگرد. تاب آوری به توانایی یک انسان گفته می شود که به طور موفقیت آمیز شرایط نامطلوب را پشت سرگذارده و با آنها تطابق می یابد و علیرغم مواجهه با مشکلات زندگی به قابلیت تحصیلی و هیجانی و اجتماعی دست می یابد (اینلچ4، .(2007 مفهوم تاب آوری طی تحقیقات 3 دهه گذشته علوم اجتماعی به مثابه یک پدیده چند بعدی شناخته شده است که در بافت های مختلف اجتماعی و درونی متفاوت هستند تاب آوری به عنوان یکی از سازه های اصلی شخصیت برای فهم انگیزش، هیجان و رفتار، مفهوم سازی شده است. خودتاب آوری را سازوکار ذاتی خود اصلاح گری انسان می دانند. افزون بر آن به عقیده ی باور ورنر((1997 تاب آوری صرف نظر از خطرات تهدید کننده، عاملی بالقوه در همه افراد برای تغییر است (ورنر5، .(2007 بلاک (2002) بر این باور است که خود تاب آوری توانایی سازگاری سطح کنترل بر حسب شرایط محیطی می باشد (اینلچ ، .(2007 -444521399500 1 Diener, Lucas, Schimmack & Helliwell 2 Hjemdal 3 Huang 4 Inzlich 5 Werner 11 تاب آوری ویژگی یا خصلتی نیست که برخی دارای آن باشند و برخی آنرا نداشته باشند. به بیان دقیق تر، تاب آوری بیانگر تعاملی بین انسان و محیط است. تاب آوری اشاره به ایستادگی در برابر خطر دارد اما یک پدیده تدریجی است و انباشت خطر می تواند حتی تاب آورترین افراد را نیز مغلوب سازد. راتر خاطر نشان می کند که تاب آوری نوعی تعامل با عامل خطر است یعنی ماهیتی رو به رشد دارد که از بیولوژی و تجارب اولیه زندگی نشات می گیرد و عوامل محافظتی می توانند از طریق شیوه های مختلف در مراحل متفاوت رشد، عمل کنند. به عنوان مثال مراقبت های والدین در کودکیقویاً محافظت کننده است، اما در نوجوانی یک چنین مراقبتی ممکن است مانع رشد سالم شود (کانر1، .(2003 ورنر تاب آوری را »سازو کار ذاتی خود اصلاح گری بشر« می داند و معتقداست "آنهایی که تاب آور هستند، انعطاف پذیرند، نه شکست ناپذیر". هسته مرکزی سازه خودتاب آوری را این پیش فرض تشکیل می دهد که »فطرتی زیست شناختی« برای رشد و کمال در هر انسان وجود دارد (برای نمونه طبیعت خود ـ اصلاح گری ارگانیسم انسانی) که بطور طبیعی و در شرایط معین محیطی می تواند آشکار شود (ورنر،.(2001 تاب آوری ظرفیتی انسانی در همه افراد برای تغییر، صرف نظر از خطرات تهدید کننده است.اساساً نوع بشر دارای نیازهای پیچیده و متعددی برای رشد است که باعث می شود تا او را به طور طبیعی به سمت این برامدهای تاب آور به حرکت در آورند. به باور ماستن هنگامی که فاجعه از سر بگذرد و نیازهای اولیه انسانی تامین گردد، آن گاه است که تاب آوری به ظهور می رسد. در نتیجه ی فرایند تاب آوری، اثرات ناگوار، اصلاح یا تعدیل می شوند و یا حتی ناپدید می گردند (ماستن2، .(2005 سلامت روان افراد آسیب دیده، تحت تاثیر پیامدهای منفی پیشامدهای ناگوار قرار می گیرد. سرسختی و خود تاب آوری از منابع درون فردی هستند که می توانند سطوح استرس و ناتوانی را در شرایط ناگوار تعدیل نمایند و اثرات منفی استرس را کم رنگ تر جلوه دهند. پژوهش های تاب آوری نشان می دهند که چگونه افراد در رویارویی با عوامل تنش زا و آسیب رسان که در بافتار اجتماعی وجود دارد، نظیر نژادپرستی، جنگ و فقر یا ناشی از رخداد پیشامد های ناگوار است، با موفقیت بیرون می آیند. در واقع این دیدگاه، منطق نیرومندی را مهیا می سازد تا از نگرش تنگ و تار علوم اجتماعی و رفتاری کهلزوماً توجه خود را معطوف به خطر، نقصان و آسیب کرده اند، دست برداشته و به سمت توجه به نقاط قوت افراد با دیدگاهی ارتقاء نگر گسترش یابد. توجه به اینکه هر کسی دارای نقاط قوت و ظرفیت برای تغییر است، نه تنها موجب می شود که در حوزه ی بهداشت -444535750500 1 Conner 2 Masten 12 روانی حادثه، فرایندهای کارآمد شناسایی شوند بلکه باعث می شود تا از حساسیت بی مورد نسبت به پرداختن به شناسایی خطر به عنوان دیدگاهی یک جانبه دست برداشته شود (شکیرینا ، .(2005 افزون بر این، پژوهشگران بر این باورند که تاب آوری نوعی ترمیم خود با پیامدهای مثبت هیجانی، عاطفی و شناختی است. کامپفر باور داشت که تاب آوری، بازگشت به تعادل اولیه یا رسیدن به تعادل سطح بالاتر (در شرایط تهدید کننده) است و از این رو سازگاری موفق در زندگی را فراهم می کند. در عین حال کامپفر به این نکته نیز اشاره می نماید که سازگاری مثبت با زندگی، هم می تواند پیامد تاب آوری به شمار رود و هم به عنوان پیش آیند، سطح بالاتری از تاب آوری را سبب شود. وی این مساله را ناشی از پیچیدگی تعریف و نگاه به تاب آوری می داند. کوباسا، مدی و زولا سرسختی که حاصل تابع تاب آوری است را ترکیبی از باورها در باره خویشتن و جهان تعریف می کنند که از سه مولفه تعهد ، کنترل و مبارزه جویی تشکیل شده است. باور به تغییر، دگرگونی و پویایی زندگی و این نگرش که هر رویدادیلزوماً به معنای تهدیدی برای امنیت و سلامت انسان نیست، انعطاف پذیری شناختی و بردباری در برابر رویدادهای سخت استرس زا و موقعیت های مبهم را به دنبال دارد (کوباسا1، . (2000 کوباسا و پوکتی باور دارند که ویژگی های روانشناختی سرسختی از جمله حس کنجکاوی قابل توجه، گرایش به داشتن تجارب جالب و معنی دار، ابراز وجود، پرانرژی بودن و این که تغییر در زندگی، امری طبیعی است، می تواند در سازش فرد با رویدادهای تنیدگی زای زندگی سودمند باشند. بررسی ها گویای آن هستند که سرسختی با سلامت بدنی و روانی از بروز بیماری جسمی و روحی پیش گیری می کند. برخی از پژوهش ها نیز، بین تاب آوری وسرسختی با اضطراب و افسردگی رابطه دارند چرا که افراد تاب آور می توانند بر انواع اثرات ناگوار چیره شوند (کوباسا، .(2002 در بنیادی ترین سطح، تاب آوری، رشد درونی انسان را مورد تأکید قرار می دهد. مفهوم تاب آوری بر رشد زیست شناختی(فطری) برای پرورش و ارتقاء که در انسان به عنوان یک ارگانیسم وجود دارد و بخشی از ترکیب ژنتیکی فرد را شکل می دهد و قادر است بطور طبیعی در شرایط معین محیطی بارز و هویدا گردد، تأکید می ورزد. به عبارت دیگر، در این مفهوم بر این نکته تکیه می شود که انسان هایی که تاب آوری ذاتی و یا ظرفیت هایی برای بهبود زندگی دارند بطور عمده دارای نیمرخ تاب آور هستند که ویزگیهای آنها عبارتند از: -444582232500 1 Kobasa 13 1 -توانش اجتماعی (مانند تفاهم، انعطاف پذیری فرهنگی، همدلی، مهربانی، مهارت های ارتباطی و شوخ طبعی). 2 -حل مسأله (مانند برنامه ریزی، یاری جوئی، تفکر انتقادی و خلاق). 3 -خود گردانی (مانند احساس هویت، خودکارآمدی، خودآگاهی، تسلط بر وظایف و کناره گیری سازگارانه از مفاهیم و شرایط منفی یا ناسازگار). 4 -احساس هدفمندی و باور به آینده ای روشن (هدف گیری، آرمان های تحصیلی، خوش بینی، اعتقاد دینی و روابط معنوی). بر خلاف تصورهای قبلی که تاب آوری را جزو خصیصه های افراد فوق العاده محسوب می کرد، پژوهش های اخیر نشان دادند که تاب آوری در انحصار افراد فوق العاده نیست و در افراد و سطوح مختلف تحولی (کودکی تا بزرگسالی) مشاهده می شود. روانشناسان بالینیاخیراً مدل هایی از تاب آوری را تحت شرایط فقدان مصیبت افسردگی و درد، بررسی کرده اند. نتایج هماهنگ این تحقیقات موید تاثیرات مثبت سازنده و محافظ کننده تاب آوری در مقاومت و مقابله موفق و انطباق رشد یافته با شرایط خطیر و استرس زای فوق الذکر است و سطوح پایین وضعیت تاب آوری با آسیب پذیری و اختلال های روانشناختی مرتبط است. نظریات نخستین در مورد تاب آوری بر ویژگی های مرتبط با پیامد مثبت در مواجهه با مصائب و ناملایمات زندگی تاکید داشتند. این دسته از پژوهش ها بعد ها عوامل حفاظتی بیرونی مثل محیط آرام خانه و مدرسه، خانواده حمایت گر و... را نیز در بروز تاب آوری موثر دانستند (کانر1، .(2010 نظریه های فعلی، تاب آوری را سازه ای چند بعدی متشکل از متغیرهای سرشتی ، مانند مزاج و شخصیت، همراه با مهارت های مخصوص، مثل مهارت حل مساله می دانند. تاب آوری که مقاومت در برابر استرس یا رشد پس ضربه ای نیز نامیده می شود در امتداد یک پیوستار با درجات متفاوت از مقاومت در برابرآسیب های روانشاختی قرار می گیرد. براساس این تعریف، تاب آوری فراتر از جان سالم به در بردن از استرس ها و ناملایمات زندگی است و با رشد مثبت، انطابق پذیری و رسیدن به سطحی از تعادل بعد از به وجود آمدن اختلال در وضعیت تعادلی پیشین مطابقت می کند. نان هاندرسن تاب آوری را ترکیبی از 6 عامل زیر معرفی می کند (هندرسون2، .(2012 •فراهم سازی حمایت مهربانانه •طراحی و ارتباط سازی برای افزایش امیدواری •فرصت سازی برای مشارکت معنادار -444528257500 1 Conner 2 Handerson 14 •پیشاهنگی در پیوند های اجتماعی •مرزبندی شفاف و سازگار •آموزش مهارت های زندگی لاتر، سیسچتی، و بکر((2000 و ماستن و کواتسورث((1998 خصوصیات تاب آوری را به این شرح توصیف نموده اند (به نقل از سامانی، .(1390 1 -برخورداری از تیزهوشی و مهارت عقلانی، توانائی در صمیمیت و گسستگی 2 -توانایی در مفهوم پردازی موضوعات متعدد، دستیابی فرد به این اعتقاد که حق زندگی کردن دارد. 3 -برخوردار بودن از توانایی یادآوری و فراخوانی اشخاص و موضوعات خوب و نگهداری آنها (نمادهای خوب) در ذهن 4 -برخورداری از توانایی در لمس عواطف، بجای این که وی هر زمان که عواطف مهم وی برانگیخته شدند، آنها را انکار یا سرکوب کند. 5 -داشتن هدف در زندگی -6 -برخورداری از توانائی جذب و استفاده از حمایت اجتماعی 7 -برخورداری از توان در نظر گرفتن احتمالات در زندگی و استفاده مطلوب از دستورات اخلاقی جامعه مدنی -8نیاز و توانایی در کمک به دیگران 9 -برخورداری از خزانه عاطفی 10 -کاردان و مبتکر بودن 12 -برخورداری از دیدگاهی نوع دوستانه نسبت به دیگران 13 -برخورداری از ظرفیت تبدیل درماندگی آسیب رسان به درماندگی آموخته شده. در مجموع می توان گفت که تاب آوری فرایندی پویا است که در آن تأثیرات محیطی و شخصیتی در تعاملی متقابل بر یکدیگر اثر می گذارند. پژوهش های تاب آوری الگوهای نظری رشد انسان را که پیش از این توسط اریکسون، برونفن، پیاژه، کلبرگ، گیلیان، استینر، مزلو و پیرس مطرح شده بود، مورد تأیید قرار می دهند. در تمامی این الگوهای نظری، در حالی که بر ابعاد مختلف رشد انسانی(روانی-اجتماعی- شناختی- اخلاقی- معنوی) تأکید می شود، هسته مرکزی این رویکردها را این پیش فرض تشکیل می دهد که فطرتی بیولوژیک برای رشد و کمال در هر انسان وجود دارد-طبیعت خود اصلاح گری ارگانیسم انسانی- که بطور طبیعی و تحت شرایط معین محیطی می تواند آشکار شود. همانگونه که ماستن می گوید: هنگامی که فاجعه از سر بگذرد و نیازهای اولیه انسانی تأمین گردد، آن گاه تاب آوری احتمال ظهور می یابد (شفیع زاده، .(1391 مهم ترین نتیجه کاربردی برآمده از دل پژوهش های تاب 15 آوری، این است که می توانیم توانمندی افراد را ارتقاء دهیم بگونه ای که آنها به احساس هویت و کارآمدی، توانایی تصمیم گیری، هدف گذاری و باور به آینده دست یابند و از این راه بتوانند نیازهای اولیه انسانی خود برای مهربانی، رابطه با دیگران، چالش، قدرت و معنا داری را در شرایط طاقت فرسا بعنوان کانون توجه هر گونه مداخلات پیشگیرانه، آموزشی و رشد فردی قرار دهند. -1-2-2 تاب آوری و کنار آمدن1 در ادبیات روانشناسی تحولی واژه های »استرس« و »کنار آمدن« انتخاب شده اند تا کارهای اولیه در ارتباط با موضوع تاب آوری را نشان دهند. برخی از نویسندگان واژه های تاب آوری و کنار آمدن را به جای هم به کار برده اند و آنها را معادل هم فرض کرده اند (داوی2، .(2003 علاوه بر داشتن یک سری از ویژگی ها، افراد تاب آور به عنوان کسانی توصیف می شوند که آموخته اند چگونه با استرس ها به روش کارآمدی رو به رو گردند (کومپاس3، .(1998 با این وجود تاب آوری اشاره به پیامد سازگارانه در پاسخ به یک بحران یا استرس دارد، در حالی که کنار آمدن، پاسخ روان شناختی یا رفتاری است که تاثیر روان شناختی، هیجانی و جسمانی رویدادهای استرس زا را کاهش می-دهد یا پیامدهای مثبت آن را افزایش می بخشد (داوی، .(2003 تاب آوری در مقایسه با کنار آمدن ، سازه ای چند بعدی تر است . تلاش هایی که صرف مدیریت مطالبات موقعیت های استرس زا می شوند در اینجا مدنظر نیستند، بلکه پیامدهای موفقیت آمیز یا سازگاری ، جزء اصلی تاب آوری است (کلر4، .(2003 گور و اکن رود( 1996) 5 بیان کرده اند که کنار آمدن ، فرایند کوتاه مدتی است که ممکن است در ایجاد تاب آوری نقش داشته باشد. برخلاف تاب آوری، کنار آمدن با پیامدهای مثبت در مواجهه با شرایط ناگوار اشاره نمی کند، بلکه نوعی کوشش رفتاری یا روانی برای مدیریت این شرایط ناگوار بدون توجه به پیامدهای آن است (داوی، .(2003 حقایقی در مورد تاب آوری: ‌‌‌.1 تاب آوری از طریقی عمل می کند که منجر به حفظ اعتماد به نفس در رویایی با آشفتگی های خانوادگی، غفلت، انتقاد، آزار فیزیکی، بی توجهی و آشوب می شود. ‌‌‌.2 یکی از عملکردهای یک شخصیت مثبت، یک محیط خانوادگی حمایت کننده، و یک سیستم حمایت خارجی است که توسعه مهارت های مدارای مثبت را تشویق می کند. -444513906500 1 coping 2 Davey 3 Compass 4 Keller 5 Gore & Eckenrode 16 ‌‌‌.3 قابل آموزش دادن است. ‌‌‌.4 تنها درباره رهایی از خطر نیست بلکه همچنین درباره موفق شدن در زندگی است. ‌‌‌.5 مربوط به اوضاع و احوال‌ است آنچه در یک وضعیت تاب آور است ممکن است در محیط دیگر غیر تطابقی باشد. رضایتمندی از زندگی به عنوان ارزیابی شناختی فرد از زندگی به عنوان یک کل تعریف می شود. رضایتمندی از زندگی زناشویی جزیی از رضایتمندی کلی از زندگی است و در درون آن قرار دارد. در واقع سه زمینه کلی رضایتمندی یعنی: رضایتمندی زناشویی، رضایتمندی از زندگی و رضایتمندی از زندگی خانوادگی به یکدیگر وابسته هستند، به طوریکه رضایتمندی زناشویی در درون رضایتمندی از زندگی خانوادگی قرار گرفته و آن هم توسط رضایتمندی از زندگی به طور کلی در بر گرفته شده است. رضایت از زندگی در اینجا به ارزیابی جنبه های خاصی همچون رضایتمندی شغلی، مالی، و غیره نمی پردازد. نظرات زیر بنایی در باب رضایت از زندگی در اینجا بدین قرار است که گرچه افراد در مورد آنچه که مربوط به یک زندگی خوب است به توافق های نسبی‌ رسیده اند، اما بنظر میرسد که هرکس ارزش متفاوتی برای هر یک از آنها قائل هستند، افراد همچنین معیار های منحصر به فردی برای یک‌ زندگی خوب دارند و در موارد مختلف زندگی معیار های آنها متفاوت است، بنابراین این طور نتیجه گیری می شود که بهتر است قضاوت کلی فرد را از زندگیش ارزیابی کنیم. در زمینه متغییر های مرتبط با رضایتمندی از زندگی مدلی ارائه کرده اند که بر اساس آن : امیدواری، خوش بینی، منبع کنترل و خودپیروی با یکدیگر همبستگی معنادار دارند و همچنین امیدواری و خوش بینی پیش بینی کننده های قوی در رضایتمندی از زندگی بشمار می روند. به عبارت دیگر فرد مقایسه ای انجام می دهد از زندگی خود بر اساس معیارهایی که خودش وضع کرده، که این شرایط تا چه اندازه با آن معیار ها همخوانی دارد، در صورت همخوانی آن دو، فرد رضایتمندی زیادی را از زندگی گزارش می دهد. دراین ارزیابی معیار قضاوت کردن به خود فرد واگذار می شود. کودکان تاب آور ویژگی های شخصیتی مثل: شایستگی اجتماعی، خودمختاری، نظم، صبر، خوش بینی و هوش بالا دارند، آنها مهارت حل مساله خوبی دارند، احساس هدفمندی و کنترل‌ شخصی، عزت نفس بالا و تمرکز بر نقاط قوت از دیگر ویژگی های آنهاست، خانواده های این کودکان دارای گرمی و عاطفه دلبستگی متقابل کودک- مراقبت کننده هستند. تاب آوری کیفیتی است که تمام بچه ها با آن متولد میشوند و می تواند پرورش و توسعه بیابد. ایجاد تاب آوری چیزی نیست که بزرگسالان برای جوانان انجام دهند بلکه فرایندی ست جهت فراهم سازی یک محیط حفاظتی، خلق فرصت هایی برای افراد جوان تا در اجتماع شان مشارکت کنند، پیشنهاد های جایگزین های مناسب برای اوقات بیکاری جوانان کمک به افراد جوان تا گذر به دوران بزرگسالی را با موفقیت و سلامت پشت سر بگذارند. 17 -2-2-2 ویژگی های افراد تاب آور نظریه های نخستین در مورد تاب آوری بر ویژگی های مرتبط با پیامدهای مثبت مواجهه با مصائب و ناملایمات زندگی تاکید داشتند. همسو با برداشت های عمومی در مطالعات اولیه این سازه نیز تصور می شود که تاب آوری خصیصه افراد فوق العاده است. اما پژوهش های اخیر نشان داده اند که تاب آوری در انحصار افراد فوق العاده نیست و در افراد مختلف و سطوح متفاوت تحول شامل کودکی، نوجوانی، و بزرگسالی مشاهده میشود. البته غالب پژوهش های مربوط به تاب آوری در حوزه روانشناسی تحولی انجام شده است وعمدتاً به بررسی ویژگی های کودکان و نوجوانانی می پردازد که علیرغم مواجهه با خطرهای جدی به اختلالهای روانشناختی مبتلا نشده اند، پرداخته اند (بشارت، صالحی، نادعلی و زبردست، .(1389 داشتن نظرگاه مثبت ، نقش سرنوشت سازی در تاب آوری دارد و عناصر کلیدی آن شامل امید، خوش بینی، متمرکز شدن بر نقاط قوت و توانمندی ها، ابتکار و پایداری، اطمینان به غلبه بر دشواری ها، جرأت دلگرم سازی هستند و همه اینها برای مقاومت در برابر دشواری ها و بازگشت به حالت اولیه پس از تجربه آن شرایط لازم است. در مطالعه های مختلف برخی از ویژگیها و فضیلت های فردی به عنوان شاخصه تاب آوری شناسایی گردیده اند که از جمله آنها می توان به عواملی مثل بهزیستی روانی، کنترل فردی، مهارتهای کنارآمدن کارآمد و مفید، امید، خوش بینی، مهارت، خودکارآمدی، سرسختی روانی، احساس یکپارچگی و درایت، اطمینان، انعطاف پذیری، داشتن مهارت های حل مسئله اشاره کرد (اسکهیل ، .(2001 از نظر والش (2006) افراد تابآور در رویدادها و بحرانهای شکننده بعد اخلاقیشان گستردهتر میشود، احساس هدفمندی بیشتری در زندگی می کنند و شفقت و مهربانیشان نسبت به گرفتاریهای دیگران افزایش مییابد. همچنین افراد تاب آور بر این باورند که مقداری از وقت وانرژی شان را برای پشیمانی جبران و ترمیم جراحت های قدیمی خویش هدر داده اند ولی در عوض تجارب شان را بررسی و کوشش کرده اند که از آن ها درس ارزشمندی بگیرند که بتواند راهنمای آنها در آینده باشد و به این طریق زندگی بهتری را برای خویش رقم بزنند (والش، .(2006 افراد تاب آور به صورت موفقیت آمیز به مدیریت استرس و تحمل فشارهای روانی یا جسمی بدون نشان دادن ناکامی و ناتوانی می پردازند. زمانی که فرد در معرض استرس قرار می گیرد روی آوردن به افراد دیگر برای تحمل آسیب، نشانه مهم تاب آوری است و زمانی که از دیگران دور می شود و به طرف تنهایی می رود، احتمال گیر افتادن در الگوی ناکارآمد و انعطاف ناپذیر افزایش می یابد. نوجوانان و جوانان تاب آور به فاکتورهای حمایتی از جمله عوامل محیطی، دوستان و خانواده در مقابله با استرس ها مشکلات روزمره روی می آورند. مدل تاب آوری شامل حس مراقبت، مقدار تحمل کردن، حل مسأله 18 ، تعامل با دیگران و مقابله با درجه ای از تنهایی است (اسمیت، .(2009 جیم (2006) بیان کرد برای افرادی که رویدادهای سخت را تحمل می کنند ما مطرح می کنیم که معنا باید عواطف مثبت را تسهیل کند و آن را برای جبران احساس های افسردگی، ناامیدی، بی هدفی که ممکن است رخ دهد، به کار گیرد. هیگانز (1994)1 در مطالعه ای که به بررسی ویژگی های بزرگسالان تاب آور پرداخته است به این نتیجه رسید که آنها سعی و تلاش شان را در جهت غلبه بر مشکلات قابل کنترل و پذیرش آنچه غیرقابل تغییر است به کار گیرند. وی بر این باور است که تاب آوری مستلزم پذیرش محدودیت توانایی ماست. آنچه را که می توانیم بر آن تأثیر گذار باشیم و آنچه که تحت کنترل ما نیست ارزیابی و شناسایی کنیم و بهترین کوشش را برای ممکن ها انجام دهیم. برای مثال وقتی برای بیماری یکی از اعضای خانواده، درمانی وجود ندارد اعضای خانواده می توانند روش هایی را برای مشارکت فعال در مراقبت از او بکار بگیرند و رنج کشیدن و استرس را کنار بگذارند. انسیاکسون (2002) بیان کرد که افراد تاب آور قادر به اعمال کنترل می باشند و قادرند خود را از سردرگمی ها برهانند. مطالعات و پژوهش های مختلف ویژگی های متفاوتی را برای افراد تاب آور ذکر کرده اند که برخی از این ویژگی ها عبارتند از: عزت نفس، اطمینان، خوش بینی، امید، استقلال، تمایل برای رشد وخودارتقایی، توانایی کنار آمدن با استرس، مردم آمیزی، نگرش مثبت در مواجهه با مشکلات وحل آنها، بینش مندی، توانایی برقراری روابط بین فردی، ابتکار عمل، خلاقیت، شوخ طبعی وطنز، اخلاقی بودن، استفاده از سازوکارهای دفاعی رسش یافته (والش،.(2006 از سوی دیگر، راتر (1993) یکی از چهار فرایند محافظت کننده راکه تقویت کننده تاب آوری هستند ایجاد و حفظ اعتماد به نفس وکفایت خود می داند و از نظر گلاند 2وهمکاران (1998) مراحل مرتبط با تاب آوری عبارتند از اجتناب از پاسخ هیجانی به محرکها، شایستگی، محیط سازمان یافته، توانایی هوشی وکلامی. علاوه بر موارد مذکور می توان به موارد ذیل نیز اشاره کرد :  احساس ارزشمندی:‌ پذیرفتن خود به عنوان فردی ارزشمند و احترام قائل شدن برای خود و تواناییهایشان، بی قید و شرط دوست داشتن و سعی در شناخت نقاط مثبت خود و پرورش دادن آنها و از طرف دیگر شناخت نقاط ضعف خود و کتمان نکردن آنها. علاوه بر آن سعی میکنند که این نارساییها را با واقع بینی برطرف کرده و در غیر این صورت با این ویژگیها کنار میآیند. -444562611000 1 Higgins 2 Gland 19  مهارت در حل مسئله: ‌ افراد تاب آور ذهنیتی تحلیلی- انتقادی نسبت به تواناییهای خود و شرایط موجود دارند، درمقابل شرایط مختلف انعطاف پذیرند و توانایی شگفتانگیزی درباره پیدا کردن راهحلهای مختلف درباره یک موقعیت یا مسئله خاص دارند. همچنین توانایی ویژهای در تجزیه و تحلیل واقع بینانه مشکلات شخصی و پیدا کردن راهحل های فوری و راهبردهای درازمدت برای حل و فصل مشکلاتی که به آسانی و سریع حل نمیشوند را دارا هستند.  کفایت اجتماعی: این دسته از افراد مهارتهای ارتباط با دیگران را خیلی خوب آموخته اند. آنها میتوانند در شرایط سخت شوخطبعی خودشان را حفظ کنند، با دیگران صمیمی شوند و در مواقع بحرانی از حمایت اجتماعی دیگران بهره ببرند؛ ضمن اینکه اینگونه آدمها میتوانند سنگ صبور خوبی باشند، وقتی برایشان حرف میزنید میتوانند خوب گوش دهند و خودشان را جای شما بگذارند. در ضمن آن ها طیف وسیعی از مهارت ها و راهبرد های اجتماعی شامل مهارت های گفتگو، جرئت مندی، آمادگی برای گوش دادن به دیگران و احترام گذاشتن به احساسات و عقاید دیگران که در تعاملات اجتماعی بسیار مهم است را دارا هستند.  خوش بینی: اعتقاد راسخ به اینکه آینده میتواند بهتر باشد، احساس امید و هدفمندی و باور به اینکه میتوانند زندگی و آینده خود را کنترل کنند و موانع احتمالی نمی تواند آنها را متوقف سازد.  همدلی: ‌تاب آورها دارای توانایی برقراری رابطه توأم با احترام متقابل با دیگران هستند که موجب به هم پیوستگی اجتماعی یعنی احساس تعلق به افراد، گروهها و نهادهای اجتماعی میشود. اکثر محققان بر این باورند که افراد تاب آور در ویژگی های مشابهی مشترک اند. برخی از این عوامل مشترک عبارتند از: هوش بالاتر، تازه جویی پایین تر، خودمختاری بالاتر، استقلال، همدلی، تعهد به کار، جدیت، مهارتهای حل مسأله روابط خوب با دیگران (ایساکسون1، .(2002 -4445129476500 1 Issacson. B. 21 -3-2-2 ا کتسا بی یا ذا تی بودن تاب آوری تاب آوری به عنوان صفت ذاتی یا به عنوان صلاحیت اکتسابی؛ یکی از مجادله ها و مباحثی که در ارتباط با تاب آوری مثل بسیاری از مفاهیم و سازه های دیگر روان شناسی وجود دارد، مبحث ذاتی یا اکتسابی بودن تاب آوری است. این مبحث در زمینه انجام مداخله ها برای افزایش و تغییر در آن نیز اهمیت دو چندانی می یابد. این مسئله منجر به این دیدگاه شد که تاب آوری تا حد زیادی توسط عوامل ذاتی تعیین می گردد و به طور نسبی تحت تأثیر رشد یا تعامل با محیط قرار نمی گیرد ولی تحقیقات بعدی این ایده مصونیت روانی را با نشان دادن اینکه در گستره ای که افراد بر موقعیت های دشوار غلبه می کنند ،محدودیت های آشکاری وجود دارد؛ رد کرده اند (هاروی1 و دلفابرو2، .(2004 افراد تابآور نیز ممکن است تحت تأثیر استرسهایی که به حد کافی شدت دارند قرار بگیرند و تسلیم ناراحتیهای روانی و جسمی آن شوند. علاوه بر این فردی که در یک موقعیت از خود تابآوری نشان میدهد لزوماً در سایر موقعیتها و زمینهها موفق عمل نمیکند. تا زمانی که افراد از تجارب زندگی خود به منظور رشد اجتماعی و روان شناختی استفاده می کنند، به عنوان یک فرد بزرگسال می توانند تاب آوری را یاد بگیرند. تحقیقات مربوطه نشان داده است که نوجوانان و بزرگسالان نیز می توانند تاب آوری را بیاموزند (مدی و خوشابا 3، .(2005 همچنین لوتار و همکاران (2000) اشاره کردهاند که به نظر میرسد محدودیت سنی برای رشد مثبت، تابآوری و سازگاری وجود نداشته باشد، بسته به موقعیت هایی که در زندگی برای افراد قابل تغییر است. همین طور استوارت، رید و مانگهام (1997) بر این باورند که تاب آوری در طول زمان تغییر می کند و می توان آن را در افراد ایجاد کرد و آن را از طریق عوامل حفاظتی افزایش داد ( لوتانز4، .(2002 به طور کلی اکثر شواهد و دیدگاه های موجود در این رابطه گویای این مطلب است که تاب آوری اکتسابی است و می توان آن را در افراد ایجاد کرد. ویژگی های افراد تاب آور؛ باورهای مهم که باعث تسهیل و بروز تاب آوری در خانواده ها و افراد می شود می توانند در سه حوزه معنی دادن به شرایط ناگوار، داشتن نظرگاه مثبت و داشتن باورهای متعالی و معنوی جای گیرند (والش5، .(2006 هر فردی با پتانسیلی برای رشد و پرورش تاب آوری به دنیا می آید. پنج سطح تاب آوری عبارتند از : حفظ ثبات هیجانی، سلامت و بهزیستی تمرکز بر بیرون: مهارت های حل مسأله خوب (چالش هایی که باید با آنها کنار بیائیم) -444540513000 Harvey Delfabbru Maddi & Khoshaba Luthans Walsh 1 2 3 4 5 21 تمرکز بر درون : خود درونی قوی (عزت نفس قوی، خودپنداره مثبت ) مهارت های تاب آوری خوب استعداد خوشبختی : توانایی تبدیل بدشانسی ها به خوش شانسی و خوش اقبالی همان چیزی است که استعداد برای خوشبختی گفته می شود. زمانی که فرد با بدبختی ها و مصیبت ها مواجه می شود بهتر است بخاطر داشته باشد که ذهن و عادت ها می توانند موانع و پل هایی را برای رسیدن به آینده ای بهتر خلق کنند؛ انعطاف پذیری آموخته نمی شود، اما می توان آن را یاد گرفت. یعنی از طریق کار کردن بر روی ترکیب منحصر به فرد توانایی های درونی شما حاصل می شود؛ تلاش و تقلاء برای برگشت به شرایط اولیه و بهبودی پس از بدبختی ها و مصیبت ها می تواند منجر به توسعه و پرورش توانمندی هایی گردد که شما فکر نمی کنید امکان پذیر باشد (جزایری، دهقانی و سینارحیمی، .(1387 ورنر و اسمیت1992) 1؛ نقل از جوادی و پرو، (1387 اظهار می دارند تاب آوری می تواند با افزایش مهارتهای اجتماعی تقویت گردد. مهارتهایی از قبیل بر قراری ارتباط، مهارت های رهبری، حل مسأله، مدیریت منابع، توانایی رفع موانع موفقیت و توانایی برنامه ریزی. بنابراین تاب آوری به عنوان یک مهارت، قابل ارتقاء می باشد. -3-2 تنظیم هیجان از آغاز رشته روانشناسی، هیجان با علاقه زیادی مورد تحقیق قرار گرفته است. کسانی مثل جیمز، فروید و داروین هیجان را مورد بررسی قرار داده اند. چنین توجهی دلیل خوبی داشته است. شکی نیست که هیجانها عملکردهای زیادی دارند. مثلاً عملکرد تکاملی، عملکرد اجتماعی و ارتباطی، عملکرد تصمیم گیری و عملکردهای دیگری نیز دارند. هیجانها به شیوه های بسیار زیادی میتوانند انطباقی باشند آنها همچنین میتوانند غیر انطباقی باشند، مشخص کردن تفاوت این دو هدف طلایی علم عاطفه2 است. در نتیجه رشد این علم، محققان شروع به تعریف ساختارهای کلیدی مورد استفاده در تحقیقاتشان کردند. عاطفه3، هیجان و خلق4 دیگر اصطلاحات جایگزینی نیستند، آنها حالا از لحاظ مفهومی و تجربی متفاوت هستند. عاطفه به مقوله رده بالایی اشاره میکند که همه شرایط دارای بار احساسی (مثبت یا منفی) را در بر میگیرد. هیجان یک زیر نوع5از عاطفه است، و نتیجه پاسخ انعطاف پذیر و استنباط شده از ارزیابی رویدادهای درونی یا بیرونی مرتبط به بهزیستی ارگانیسم هستند. هیجانها چند بعدی و شامل مولفه های -444519558000 1 Werner & Smit 2-‌Affective Science 3- Affect 4-‌Mood 5 . Subtype 22 تجربی، رفتاری و فیزیولوژیکی هستند. برای مثال هیجان ترس ممکن است شامل احساس ترس از سختی، کوشش برای فرار و افزایش ضربان قلب باشد. خلق برای اشاره به ترکیبی از پاسخ های عاطفی است که برای مدت زمان طولانی تری نسبت به هیجانها که نسبتاً گذرا هستند، دوام دارند (آمستادتر1، .(2008 هیجان، پاسخ عصب- فیزیولوژیکی ناپایدار و گذرا به یک محرک است که سیستمی هماهنگ از پاسخهای جسمی و روانی را در ما برمیانگیزد و در مورد ارتباط با محرک به ما آگاهی میدهد و ما را آماده میکند به شیوههایی رفتار کنیم (ماتسوموتو2، .(2009 هیجانهامعمولاً به احساس ها و واکنشهای عاطفی اشاره دارند، هر هیجان از سه مؤلفه اساسی برخورد است (آمستادتر، :.(2008 مؤلفه شناختی، افکار، باورها و انتظارهایی که نوع و شدت پاسخ هیجانی را تعیین میکنند. آن چه برای یک فرد فوق العاده لذت بخش است، ممکن است برای دیگری کسل کننده یا آزارنده باشد. مؤلفه فیزیولوژیکی که شامل تغییرات جسمی در بدن است. برای مثال، هنگامی که بدن از نظر هیجانی به واسطه ترس یا خشم بر انگیخته میشود، ضربان قلب زیاد میشود، مردمکها گشاد میشوند و میزان تنفس افزایش مییابد. اکثر هیجانها شامل یک انگیختگی کلی و غیر اختصاصی دستگاه عصب هستند. مؤلفه رفتاری، به حالتهای مختلف ابراز هیجانها اشاره میکند. جلوههای چهرهای، حالتهای اندام و حرکتهای بیانگر، و آهنگ صدا همراه با خشم، لذت، شادی، غم، ترس و هیجانهای دیگر تغییر میکنند. جلوه چهرهای مهمترین شکل ارتباط هیجانی هستند. بررسیهایی که صورت گرفتهاند، نشان میدهند که برخی از جلوههایخاصِ چهرهای، ذاتی هستند. و بنابراین، در همه جای دنیا آنها را میشناسند. هیجان ها متشکل از الگوهای پاسخ های فیزیولوژیکی و رفتارهای مخصوص به نوع هستند. و در واقع غالبا از نظر مردم هیجان همان احساسی است که به فرد دست می دهد. ولی هیجان یک رفتار است نه یک تجربهی خصوصی و پدیده ای است که در بقای نوع و تولید مثل نقش دارد . در حال حاضر دو نوع کاربرد برای این واژه وجود دارد: 1ـ اصطلاحی پوششی3 برای تعداد نامعینی از حالات ذهنی. این همان معنایی است که ضمن صحبت از عشق، ترس و نفرت مورد نظر است. 2ـ برچسبی4 برای زمینهای از تحقیقات علمی که به بررسی عوامل محیطی، فیزیولوژیکی و شناختی این تجربیات ذهنی میپردازد (ریو5، .(1391 -444518669000 1- Amstadter‌ 2‌Matsumoto 3‌Covering 4‌Labling 5‌Rio 23 مهمترین چیزی که تاکنون درباره هیجان گفته شده این است که، تا وقتی کسی هیجان را تعریف نکرده فکر میکند معنای آن را میداند. معنای لغوی هیجان عبارتست از هر تحریک یا اغتشاش در ذهن، احساس، عاطفه هر حالت ذهنی قدرتمند یا تهییج شده باشد مفهوم دیگر هیجان نیز برای اشاره به یک احساس، افکار، حالت های روانی و بیولوژیکی مختص آن و دامنه ای از تمایلات شخصی برای عمل نمودن بر اساس آن بکار برده می شود (ریو، .(1390 تعریف هیجان هر فرد از هیجان، برداشت خاصی دارد و باتوجّه به اطلاعات و گرایش های خود، تعریفی از هیجان ارائه می دهد. یکی می گوید: هیجان یعنی عشق،صَفا، بگو و بخند، گردش و تفریح. دیگری می گوید: هیجان یعنی خطر کردن، ماجراجویی، زدن تو دل حوادث. و شاید بعضی ها که کمی آگاهی بیشتری دارند بگویند: هیجان، هم به غم گفته می شود و هم به شادی.امّا تعریفی که روان شناسی ارائه می دهد دامنه ای بسیار گسترده تری را دربر می گیرد. روان شناسی با تکیه بر یافته های خود به توضیح این واژه می پردازد. البته در روان شناسی نیز تعریف های گوناگونی از هیجان، ارائه شده است و ما برای این که تعریفی ارائه دهیم که از سویی مفهوم هیجان را مشخص کند و از سوی دیگر، این تعریف آنچنان علمی صِرف نباشد (که فهم آن برای عموم مردم، مستلزم آگاهی از پیش فرض های روان شناختی باشد )، سعی بر ساده تر نمودن تعریف داشته ایم (خداپناهی، .(1390 هیجان در افراد به دنبال محرک های بیرونی و گاهی درونی ظاهر می شود. به هیجان، عاطفه نیز گفته می شود که عمدتا در قالب هایی مثل: ترس، خشم، اندوه، شادمانی و لذت، عشق، شگفتی، نفرت و شرم، بروز پیدا می کند. برای مثال، انسان وقتی با یک واقعه خطرناک مواجه می شود ، بی اختیار، نشانه های آمادگی برای گریز و فرار از لحاظ جسمی و فیزیولوژیک در او به وجود می آید و از لحاظ روانی هم نشانه ها و رفتارهایی مبتنی بر ترس در فرد، ظاهر می شود که به آن حالت هیجان، »ترس« گفته می شود. گاهی اوقات این حالت ترس، تبدیل به هیجان »خشم« می شود و فرد، بدون این که خودش اختیاری داشته باشد، حالت پرخاشگری و تدافعی به خود می گیرد (ریو، .(1391 چند نوع هیجان وجود دارد؟ گرایش شناختی بر هیجان های اصلی مثل خشم، ترس تاکید می کند و به اهمیت هیجان های ثانوی یا اکتسابی کم بها می دهد. گرایش شناختی قبول دارد که هیجان های اصلی مهم هستند اما معتقد است جالب بودن تجربه های هیجانی به خاطر تجربه های فردی ، اجتماعی و فرهنگی است. در نهایت پاسخ-دهی به سوال فوق بستگی به اینکه طرفدار گرایش شناختی باشیم یا زیست شناسیی فرق می کند (خداپناهی، .(1390 24 دیدگاه زیستی معتقد است که انسان ها چیزی بین 2 تا 10 هیجان دارند. دیدگاه شناختی معتقد است که انسان ها خزانه هیجان بسیار متنوع تری از هیجان های اصلی دارند. این نظریه پردازان می گویند درست است که تعداد معدودی مدار عصبی و واکنش بدنی مثل جنگ و گریز وجود دارد اما چند هیجان مختلف می تواند از واکنش زیستی یک ایجاد شوند برای مثال یک پاسخ فیزیولوژیکی تنها مثل بالا رفتن سریع فشار خون می تواند مبنای زیستی خشم ، حسادت یا رشک باشد. تعداد هیجانات شناخته شده با در نظر گرفتن ترکیبات ، گوناگونی ها تحولات و اختلالات جزئی میان آنها به صدها نوع می رسد در واقع هیجانات ظریف بی شماری وجود دارند که برای بیان آنها واژه ای وجود ندارد (خداپناهی، .(1390 برخی از هیجانات به شرح زیر می باشد: -خشم:1 تهاجم ، هتک حرمت، تنفر، غضب، اوقات تلخی، غیظ، آزردگی، پرخاش ، خصومت ، اذیت، تند مزاجی ، دشمنی و شاید در بدترین حالت تنفر و خشونت آسیب شناختی -اندوه:2 غصه، تاثر، دلتنگی، عبوسی، مالیخولیا، دلسوزی به حال خود، احساس تنهائی، دل شکستگی، ناامیدی، و در سطح آسیب شناختی، افسردگی شدید ترس:3 اضطراب، بیم، ناآرامی ، دلواپسی ، بهت ، نگرانی ، توهم ، ملاحظه کاری ، تردید ، زود رنجی ، ترسیدن ، ترس ناگهانی (شوک ) ، وحشت و از نظر آسیب شناسی روانی هراس و وحشت زدگی شادمانی:4 شادی، لذت، آسودگی، خرسندی، سعادت، شوق ، تفریح ، احساس غرور ، لذت جسمانی ، به هیجان آمدن وجد ، خشنودی ، رضایت ، شنگولی ، بوالهوسی ، از خود بی خود شدن و در نهایت شیدائی عشق:5 پذیرش، رفاقت، اعتماد، مهربانی ، هم ریشگی ، صمیمیت ، پرستش ، شیفتگی ، مبهوت شدن شگفتی:6 جا خوردن، حیرت، بهت، تعجب نفرت:7 تحقیر، اهانت، خوار شمردن، اکراه ، بیزاری، بی رغبتی -شرم:8 احساس گناه9، دست پاچگی، احساس پشیمانی، احساس پستی، افسوس، دلشکستگی و توبه این هیجانات را نمی توان طبقه بندی خاصی نمود حالات روحی در حلقه های بیرونی جای دارند و به زبان فنی ، خموش ترند و نسبت به یک هیجان خاص ، دوام بسیار بیشترمی دارند حالات روحی نیز از خلق و خو نشات می گیرد. حالت های هیجانی باید از اختلالات هیجانی آشکار مانند افسردگی بالینی یا -444523939500 1‌Anger 2‌Grief 3‌Fear 4‌happiness 5‌Love 6‌Surprising 7‌Disgust 8‌Shame 9‌Guilt 25 اضطراب1 مداوم نام برد که براثر آن فرد احساس می کند بصورتی مستمر، دریک حالت روحی مسموم کننده گرفتار شده است (خداپناهی، .(1390 نظمجویی هیجان، یک اصل اساسی در شروع، ارزیابی و سازماندهی رفتار سازگارانه و همچنین جلوگیری از هیجانهای منفی و رفتارهای ناسازگارانه محسوب می شود (گارنسفکی و همکاران، .(2002 این سازه یک مفهوم پیچیده است که طیف گسترده ای از فرایندهای زیستی، اجتماعی، رفتاری و همچنین فرایندهای شناختی هشیار و ناهشیار را در بر می گیرد (گارنفسکی، کریج و اسپین هوئن2،2001؛ گروس، .(2002 و به توانایی فهم هیجانات، تعدیل تجربه و ابراز هیجانات اشاره دارد (گروس، .(1999 به عبارت دیگر، واژه نظم جویی هیجان مشتمل بر راهبردهایی است که باعث کاهش، حفظ و یا افزایش یک هیجان می شوند (گرمن3، ون در لیندن4، و زرماتن5 آکرمونت6، 2006، به نقل از قائدنیایجهرمی، .(1393 نظم جویی هیجان را می توان به صورت فرآیندهایی تعریف کرد که از طریق آن، افراد می توانند بر این که چه هیجانی داشته باشند و چه وقت آنها را تجربه و ابراز کنند، تأثیر بگذارند (گروس، .(1999 مدیریت هیجانات به منزله فرآیندهای درونی و بیرونی است که مسئولیت کنترل، ارزیابی و تغییر واکنش های عاطفی فرد را در مسیر تحقق یافتن اهداف او بر عهده دارد و هرگونه اشکال و نقص در تنظیم هیجانات می تواند فرد را در برابر اختلالات روانی چون افسردگی و اضطراب آسیب پذیر سازد (گارنفسکی و کریج7، .(2003 بنابراین می توان گفت، نظم جویی هیجان، عاملی کلیدی و تعیین کننده در بهزیستی روانی و کارکرد اثربخش است ( گارنفسکی و همکاران؛ 2001، گرانسفکی و کریج، (2003 که در سازگاری با رویدادهای تنیدگی زای زندگی نقش اساسی ایفا می کند (تامپسون؛ 1994، گروس، 1998؛ نولن8 و گروس، ویسکو9؛ لیبومیرسکی، (2002 تا جایی که باید گفت برکلِ کیفیت زندگی فرد اثر می گذارد (مشهدی، میردورقی و حسنی، .(1390 -1-3-2 را هبردهای نظم دهی شناختی یکی از متداولترین این روشها استفاده از راهبردهای شناختی است (مشهدی و همکاران، .(1390 راهبردهای نظم دهی شناختی هیجان10 فرایندهای شناختی هستند که افراد برای مدیریت اطلاعات هیجان -4445-2095500 1‌Anxiety 2 Spinhoven 3 Germann 4 Van-Der-Linden 5 Acremont 6 Zermatten 7 Kraaij 8 Nolen 9 Wisco 10 Cognitive emotion-regulation strategies 26 آور و برانگیزاننده به کار می گیرند و بر جنبه شناختی مقابله تأکید دارند (گارنفسکی و همکاران، .(2003 چگونگی ارزیابی دستگاه شناختی فرد در هنگام رو به روشدن با حادثه منفی از اهمیت بالینی برخوردار است، سلامت روانی افراد ناشی از تعاملی دوطرفه میان استفاده از انواع خاصی از راهبردهای تنظیم شناختی هیجانات و ارزیابی درست از موقعیت تنش زاست (گارنفسکی، تردس، کریج، لجراستی، کومر، .( 2003 بنابراین، افکار و شناخت ها در توانایی مدیریت، نظم جویی و کنترل احساس ها و هیجان های بعد از تجربه یک رویداد تنیدگی زا نقش بسیار مهمی دارند (گارنفسکی و همکاران، .(2003 محققان راهبرد شناختی را در تنظیم هیجانات معرفی کرده اند، ملامت خویش1، پذیرش2، نشخوارگری 3، تمرکز مجدد مثبت4، تمرکز مجدد بر برنامه ریزی5، ارزیابی مجدد6، دیدگاه گیری 7، فاجعه سازی8 و ملامت دیگران9 (حسنی و آزاد فلاح؛ گارنفسکی و همکاران). راهبردهای نظم جویی شناختی هیجانات ، به افراد کمک می کند تا برانگیختگی ها و هیجان های منفی را تنظیم نمایند این شیوه ی تنظیم با رشد، پیشرفت یا بروز اختلال های روانی رابطه مستقیم دارد (کریج، پریوم بوم10 و گارنفسکی، 2002، قائدنیایجهرمی، .(1393 نظم جویی هیجان ومخصوصاً راهبرد مثبت باز ارزیابی شناختی هیجانات باعث کاهش احساسات منفی و افزایش احساسات مثبت و رفتار ساگارانه افراد می شود (گروس و جوهن11، .(2003 در نتیجه ی ارزیابی شناختی نادرست از موقعیت به دلیل کمبود اطلاعات، برداشت اشتباه یا اعتقادات بی منطق و نادرست، فرد راهبرد شناختی خود را برای رو به رو شدن با موقعیت تنیدگی زا بر می گزیند. در این دیدگاه، به افراد در بازسازی الگوی فکری از طریق بازسازی شناختی کمک می شود (گارنفسکی و کریج، .(2006 راهبردهای نظم جویی شناختی هیجان، پاسخهای شناختی به وقایع فراخواننده هیجان هستند که به صورت سعی در تعدیل شدت و یا نوع تجربه هیجانی یا خود واقعه دارند (کامبل-سیل12 و بارلو13، 2007 ؛ واتکینس هاروی14، مانزل1 و شافران2، 2004؛ روتنبرگ و گروس،2007؛ ویلیامز3 و بارق4، .(2007 -444515938500 1 Self-blame 2 Acceptance 3 Rum ination 4 Positive refocusing 5 Refocus on planning 6 Positive reappraisal 7 Putting into perspective 8 Catastrophizing 9 Other-blame 10 Pruymboom 11 John 12 Campbell-Sills 13 Barlow 14 Harvey 27 به طور کلی یافته های پژوهشی متعددی بیانگر وجود رابطه ی قوی بین راهبردهای نظم جویی شناختی هیجان با آسیب شناسی روانی است (کریج، ون5 گارنفسکی اس، چروورز6 ، لو-فو-وانگ7، و وان،.(2010 علاوه بر این، نتایج پژوهش ها نشان می دهند که نظم جویی مؤثر هیجانها دارای پیامدهای مطلوبی بر بهداشت روانی، بهزیستی روانشناختی، سلامت جسمانی و روابط بین فردی می باشد (ریف و سینگر، 1998؛ به نقل از حسنی، .(1390 در واقع می توان راهبردهای نظم جویی شناختی هیجان را فرایندهای شناختی دانست که افراد برای مدیریت اطلاعات هیجان آور و برانگیزاننده به کار می گیرند و بر جنبه شناختی مقابله تأکید می کند (گارنفسکی و همکاران،(2001 و شامل افکار و راهبردهایی است که افراد به طور ذهنی برای نظم جویی هیجانهایشان به کار می برند (گارنفسکی، .(2001 بنابراین در پژوهش از آن به عنوان مقابله شناختی یاد می شود. -2-3-2مبانی هیجان سالها پژوهش، به وضوح بر نقش مهم هیجانها در بسیاری از جنبه های زندگی روزانه و همچنین تاثیر آن ها در سازگاری با فشارها و بحران های زندگی صحه گذاشته اند. اساسا، هیجانها واکنشهای زیست شناختی هستند که زمانی برانگیخته می شوند که فرد موقعیت را حاوی چالش ها یا فرصت های مهمی ارزیابی می کند و پاسخدهی وی را در برابر رویدادهای محیطی عمده منسجم می سازند (گروس و مونیاس8، .(1995 دیدگاه های کارکردی اخیر تاکید دارند که هیجانات نقش های مهمی را مثل آمادگی برای پاسخهای رفتاری ضروری، فراهم کردن تصمیم گیری، تقویت حافظه رخدادهای مهم و تسهیل تعاملات بین فردی ایفا می کنند. ولی متاسفانه در مورد طبیعت هیجان اتفاق نظر وجود ندارد (گروس، .(2008 گروس و تامپسون((2007 با استناد به پژوهشهای مختلف پیشنهاد می کنند که حضور افراد در موقعیتی که آن را مرتبط با اهداف خود می دانند باعث برانگیختگی هیجانها می شود. به هر صورت این فرایند باعث تولید پاسخ های هیجانی شده و منجر به تغییراتی در نظام های تجربی، رفتاری و عصبی – زیستی می گردد و به دنبال آن، پاسخ موقعیت را تشدید می کند. -444575946000 1 Mansell 2 Shafran 3 Williams 4 Bargh 5 van 6 Schroevers 7 Lo-Fo-Wong 8 Thompson 28 3-3-2 تعریف نظم جویی هیجان علاقه همزمان به نظم جویی هیجان، همچنین پیشنهاد کاربردهایی در زمینه آسیب شناسی روانی نویدبخش بهبود دیدگاه هایی نوین در عرصه رشد هیجانی است ( تامپسون؛.(1994 ریشه های پژوهش در این باره، به مطالعه دفاع های روانشناختی(فروید،1926-1956 به نقل از گروس و تامپسون، (2007، استرس و مقابله روانشناختی (لازاروس، 1996؛ به نقل از گروس و تامپسون،2007 )، نظریه دلبستگی (بالبی، 1969؛ به نقل ازگروس و تامپسون، (2007 و البته نظریه هیجان (فریجدا، 1996؛ به نقل از گروس و تامپسون (2007 بر می گردد. علی رغم توافق همگانی آشکار درباره فقدان تعریف جامعی در زمینه نظم جویی هیجان، هنوز گوناگونی قابل توجهی در تعریف ضمنی این مفهوم مشاهده می شود که توسط نظریه پردازان و پژوهشگران مختلف ارائه می گردد (تامپسون، .(1994 تنها توجه به این جنبه که نظم جویی نامناسب هیجان، ناسازگارانه و بر عکس، نظم جویی مناسب آن سازنده است، بیش ازحد ساده انگارانه است. ارزش مفهومی نظم جویی هیجان وسیله ای است برای فهم اینکه چگونه هیجانها توجه و فعالیت را سازماندهی و کنشهای راهبردی، دیرپا یا قدرتمند را تسهیل می کنند تا بر موانع فایق آیند، مسائل را حل کنند و همزمان منجر به حفظ بهزیستی شوند؛ همانطور که در عین حال ممکن است استدلال و برنامه ریزی را دچار نقص کنند؛ تعاملات و روابط بین فردی را بغرنج ساخته و سلامت را به مخاطره اندازند (گروس و مونیاس، .(1995 تامپسون (1994) نظم جویی هیجان را چنین تعریف می کند: نظم جویی هیجان در برگیرنده فرایندهای درونی و بیرونی است که مسئول نظارت، ارزیابی و تعدیل واکنشهای هیجانی، به خصوص اشکال شدید و زودگذر برای نیل به اهداف فردی هستند. این تعریف در برگیرنده چندین مشخصه فرایند نظم جویی هیجان است. اول این که همسو با گفته مسترز(1991)1 نظم جویی هیجان می تواند به ابقا و تقویت برانگیختگی هیجانی و همچنین بازداری یا آرام سازی آن منجر شود. اغلب نظریه پردازان اعتقاد دارند در فرهنگ هایی که بازداری، هیجان را نظم جویی می کند، مهارت های نظم جویی هیجان منجر به فرونشینی برانگیختگی هیجانی می شوند؛ اما حتی در فرهنگ هایی که این چنین القا می کنند، راهبردهای مدیریت هیجان اغلب به ابقا و تقویت برانگیختگی هیجانی منجر می شوند، مانند زمانی که افراد برای خودشان احساس تأسف می کنند، یا زمانی که بزرگسالان درباره احساسات گناه، خشم یا شرم در پاسخ به بی عدالتی اجتماعی نشخوار می کنند. دوم این که نظم جویی هیجان نه تنها راهبردهای خود مدیریتی اکتسابی را شامل می شود، بلکه تنوعی از تاثیرات بیرونی را به وسیله نوع هیجانی که نظم جویی می شود، در بر می گیرد. علت این امر آن است که میزان قابل توجه فرایند نظم جویی هیجان از طریق مداخله های دیگران رخ می دهد. برای مثال در نوزادی، مراقبان کوشش قابل ملاحظه ای برای نظارت، تفسیر و تعدیل حالت -444520129500 1 Masters 29 های انگیختگی نوباوگان اختصاص می دهند، به بیان دیگر، هیجانهای آن ها را نظم جویی می کنند. همزمان با رشد فرزندان، والدین از مداخله های مستقیم و غیرمستقیم استفاده می کنند. والدین این عمل را هم برای بهزیستی روانشناختی کودک و هم برای اجتماعی کردن رفتار هیجانی انجام می دهند، طوری که با انتظارات مرتبط با احساسات و تجلی آن ها منطبق باشند (سارنی، به نقل از تامپسون، .(1994 علاوه بر این، روابط والد- فرزند و دیگر وابستگی های اجتماعی معنادار بر مطالبه های نظم جویی هیجان و کارایی راهبردهای مدیریت انگیختگی که کودکان در سایه این ارتباطات فرا می گیرند، اثر می گذارد. افراد در بزرگسالی و در شرایط ناکام کننده، با همدلی یا با استفاده از حس شوخی تلاش می کنند تامکرراٌ هیجان های دیگران را نظم جویی کنند؛ بنابراین، رشد مهارتها مستلزم مدیریت هیجان خود فرد است که در بافت اجتماعی رخ می دهد و به طور معناداری مدیریت انگیختگی کودکان را از طریق تاثیرات نظم جویی کننده بیرونی شکل می دهد. سوم این که اگرچه نظم جویی هیجان برخی مواقع هیجان گسسته تجربه شده توسط فرد را تحت تاثیر قرار می دهد (برای مثال، برانگیختگی گناه یا شرم به جای خشم، هنگام اتهام ناعادلانه)، به احتمال زیاد این فرایند اشکال زودگذر و شدید آن هیجان را تحت تاثیر قرار می دهد؛ به عبارت دیگر، جنبه های مدیریت هیجان، شدت هیجان تجربه شده را کاهش می دهد یا تقویت می کند؛ آغاز یا بهبود آن را به تاخیر می اندازد یا سرعت می بخشد؛ دوام آن را محدود یا تقویت می کند؛ میزان یا تغییر پذیری هیجان را کاهش یا افزایش داده و سایر اشکال پاسخ هیجانی را تحت تاثیر قرار می دهد. در نهایت این که، نظم جویی هیجان باید از نظر عملکرد مرتبط باشد، طوری که در مسیر اهداف نظم جویی برای موقعیت ویژه ای باشد. این اهداف ممکن است گوناگون و متغیر باشند و آن ها چیزی بیش از ابقا ساده خلق مثبت در خود یا دیگری است (تامپسون، .(1994 ارائه و توسعه تعریف جامع و واضحی درباره این پدیده نیازمند کوشش بیشتری ازسوی پژوهشگران است. 4-3-2 مدل های نظم جویی هیجان پژوهش در مورد نظم جویی هیجان منجر به ظهور رویکردهایی در زمینه وحدت یا جدایی دو پدیده هیجان و نظم جویی هیجان شده است .گروهی عنوان می کنند که هیجان به طور ذاتی نظم دهنده است و این دو مفهوم نمی توانند مجزا شوند ( استنسبری و گانر،1994؛ به نقل از کول1، مارتین2 و دنیس3، .(2004 گروهی دیگر ادعا می کنند که این اصطلاح به طور ضمنی به دو پدیده اشاره دارد – یکی دربرگیرنده فرایندهای مرتبط با تولید هیجان است و دیگری شامل مجموعه گسترده ای از فرایندهایی است که به دنبال هیجان فراخوانده شده، ظاهر می شود و درگیر مدیریت یا سوء مدیریت هیجان تولید شده می -444520510500 1 Cole 2 Martin 3 Dennis 31 گردند. بنیانگذار این مدل دو عاملی پژوهش، کول و همکاران هستند که در آن رویکردهای پژوهشی، تشویق به اتخاذ این موضع شده اند که در ابتدا هیجان تولید شده را در نظر گرفته و سپس به این موضوع بپردازند که چگونه فرایند نظم جویی منجر به تغییر حالت هیجانی فراخوانده شده می شود. یکی از فرضهای آن ها در مورد مجزا بودن این دو سازه این است که هیجانها بسته به این که چگونه نظم جویی می شوند دارای تاثیرات مختلف هستند. در واکنش به این پژوهش، کمپوس، فرانکل و کمرز (2004) رویکرد واحدی را به هیجان و نظم جویی هیجان اتخاذ کرده اند. در این جا هدف، ارائه دلایل آن ها در تبیین چگونگی واحد بودن این دو پدیده نیست؛ به طور خلاصه آن ها معتقدند که به نظر می رسد در دنیای واقعی فرایندهای زیربنایی هیجان و نظم جویی هیجان یکسان است. در واقع پدیده های واحدی هیجان ها را تولید می کنند و همین فرایندها توجیه کننده تنوع تجلی و ابراز هیجان هستند. -5-3-2در نظم جویی هیجان چه چیزی نظم جویی می شود؟ شاید اساسی ترین معما در تعریف نظم جویی هیجان با این مساله سروکار دارد که هنگام مدیریت هیجان چه چیزی نظم جویی می شود. به دلیل این که هیجان پدیده ای چند وجهی است شامل برانگیختگی فیزیولوژیکی، کنش وری عصب شناختی، ارزیابی شناختی، فرایندهای توجهی و تمایلات پاسخدهی، راه های گوناگونی برای مدیریت آن وجود دارد. ملاحظه این راه ها نشان می دهند که اصطلاح نظم جویی هیجان به پدیده واحدی اشاره ندارد، بلکه این پدیده تحت عنوان مفهوم گسترده ای است که حوزه ای از فرایندهای به نسبت مرتبط را شامل می شود (تامپسون،.(1994 در نقطه ثقل این فرایندها، سازماندهی سیستم عصبی قرار دارد که درگیر نظم جویی برانگیختگی هیجانی از طریق فعل و انفعالات درونی و بیرونی است. ظرفیت های نظم جویی هیجان و خود مدیریتی، بخشی بر پایه مولفه های عصبی-فیزیولوژیکی استوارند که در طول سال اول ظهور می کنند و مبنایی برای اشکال پیچیده تر مدیریت هیجانی در سال های بعد فراهم می نمایند. در واقع فرایندهای عصبی فیزیولوژیکی زیرساخت انگیختگی هیجانی و مدیریتی، بخشی است از آنچه که نظم جویی می شود. مدیریت درون داده ای مربوط به اطلاعات از نظر هیجانی برانگیزاننده، روش دیگری است که هیجان از طریق آن می تواند نظم جویی شود. فرایندهای توجهی از همان اوایل زندگی، عهده دار کارکردی برای نظم جویی هیجان هستند .به این صورت که در برخی از موقعیتها، تمرکز، توجه و دروندادهای اطلاعاتی که موقعیت هیجانی فرد را تحت تاثیر قرار می دهند، نظم جویی می شوند. در مواقع دیگر، هیجانها ازطریق مولفه های دیگر فرایند اطلاعاتی، نظم جویی می شوند. در این روش به جای محدود کردن دروندادهای مربوط به اطلاعات از نظر هیجانی برانگیزاننده، افراد از طریق تغییر، تفسیر یا تحلیل این اطلاعات، هیجانهای خود را نظم جویی می کنند (تامپسون، .(1994 31 پاسخ دیگر به این سوال که چه چیزی نظم جویی می شود، این است که افراد معمولا رمزگردانی نشانه های درونی انگیختگی هیجانی را هنگام نظم جویی هیجان، مدیریت می کنند؛ به عبارت دیگر، برانگیختگی هیجانی نه تنها از طریق تفسیر چرخه های برانگیزاننده هیجان، بلکه از طریق تفسیر شاخص های درونی انگیختگی هیجان مانند ضربان سریع قلب، افزایش میزان تنفس (تنفس منقطع و کوتاه)، عرق کردن و دیگر ملازمات انگیختگی هیجان، نیز مدیریت می شود. نظم جویی هیجان از طریق تسهیل دسترسی فرد به منابع مقابله ای نیز رخ می دهد، در این صورت میزان دسترسی-پذیری حمایت بیرونی برای مدیریت برانگیختگی هیجان، چیزی است که نظم جویی می شود. پاسخ دیگر به این سوال این است که نظم جویی هیجان معمولا در برگیرنده پیش بینی و کنترل ملازمات هیجانی در موقعیت هایی است که افراد معمولا با آن ها مواجه می شوند. یعنی تجربه هیجانی همان طور کنترل می شود که فرد رویدادهای زندگی دارای مطالبه های هیجانی کنترل پذیر را انتخاب می کند و می آفریند. مثل دیگر سبکهای مدیریت هیجان، نظم جویی مطالبه های هیجانی موقعیت های خانوادگی، روشی است که والدین از بیرون، تجربه هیجانی فرزندان را مدیریت می کنند (تامپسون،.(1994 به طور مختصر، مسیرهای رشدی گوناگونی برای نظم جویی هیجان وجود دارند که از کوشش عوامل خارجی به منظور مدیریت هیجان های کودکان و گنجایش رشدی کودک برای خودنظم جویی نشأت گرفته اند. این ها بر پایه های عصبی- فیزیولوژیکی برای نظم جویی انگیختگی، کنترل فرایندهای توجهی، تحلیل های جایگزین برای موقعیت های از نظر هیجانی برانگیزاننده، تغییر رمزگردانی محرکهای هیجانی درونی، افزایش دسترسی به منابع مقابله ای، نظم جویی مطالبه های هیجانی موقعیت های خانوادگی و انتخاب سبک های انطباقی برای تجلی هیجان مبتنی هستند. هر یک از این مسیرها پاسخ های متفاوتی برای پاسخ به این سوال که چه چیزی نظم جویی می شود، فراهم می کنند بنابراین، نظم جویی موثر هیجان می تواند هر یک از این فرایندها را به صورت مجزا یا ترکیبی از هم در برگیرد (تامپسون، .(1994 -6-3-2 تفاوت های فردی در نظم جویی هیجان به دلیل اینکه نظم جویی هیجان دربرگیرنده فرایندهای رشدی نامتجانس است، احتمالا تفاوتهای فردی در آن به جای محور واحد، در طول ابعاد چندگانه رخ می دهد. برای مثال، احتمالا افراد در دانش خود درباره نیاز به نظم جویی هیجان در موقعیت های خاص، در آگاهی آن ها درباره راهبردهای جایگزین؛ انعطاف پذیری در به کار بستن راهبردهای نظم جویی مختلف؛ و دیگر مولفه های کنترل هیجان متفاوت هستند. این که چرا افراد باید در تمام جنبه های نظم جویی هیجان یا در همه موقعیت ها نقص نشان دهند، نیازی به دلیل ندارد؛ ممکن است الگوهای فردی مهارت، دشواری و جبران حکم فرما باشند. آنچه که نیاز به تعریف روشن دارد، نظم جویی بهینه هیجان است. نظم جویی بهینه هیجان می تواند برای اهداف بالینی یا 32 پژوهشی به عنوان یک فرایند یا برونداد تعریف شود. بسیاری از صورت بندی های نظم جویی هیجان به نظم جویی بهینه از جنبه برون- دادهای آن می نگرند: فرد توان آن را دارد که هیجانها را تحت کنترل مطلوب در آورد تا از این طریق فرصتی برای رابطه بین فردی و معاشرت پذیری، پیش قدم شدن برای روابط اجتماعی در وقت مناسب، همدلی نسبت به دیگران، جرأتمندی هنگام نیاز و یا سایر نشانه های عملکرد موفق فراهم آورد .اعتقاد بر این است که نظم جویی موثر هیجان ترکیبی از این رفتارها باشد و نشانه های "نارسایی در نظم جویی گری هیجان" معمولا در غیاب این توانایی ها ظاهر می شوند؛ اما از سوی دیگر، نظم جویی بهینه هیجان می تواند به عنوان یک فرایند در نظر گرفته شود: به کارگیری راهبردهایی که منجر به باز ارزیابی سریع و انعطاف پذیر موقعیت های برانگیزاننده هیجان، دسترسی به طیف وسیع هیجانها و جهت یابی مطلوب هدف می شوند. در این خصوص، نظم جویی هیجان از جنبه های کیفیت هیجانی صرفنظر از سایر نتایج رفتاری آن تعریف می شود . باید به خاطر داشته باشیم که نظم جویی بهینه هیجان برای افراد مختلف، در موقعیت های مختلف و با هدفهای مختلف متغیر است (تامپسون، .(1994 مدل فرایند تنظیم هیجانی گروس گروس (2002) تنظیم هیجان را اینطور تعریف کرده است "چه هیجانی را کجا و چه وقت داشته باشیم، و آنها را چطور تجربه و بیان کنیم". مدل فرایند تنظیم هیجانی (گروس، (1999، استراتژیهای تنظیم هیجانی را بر طبق موقعی که آنها بر این فرایند در طول ارزیابی موقعیتهای بالقوه یا در طول تعدیل تمایلات پاسخ ها تأثیر می گذارند، طبقه بندی می کند. ارزیابی مجدد شناختی و بازداری بیانگر دو استراتژی تنظیم هیجانی می باشند که می توانند بر طبق اینکه کی آنها اتفاق می افتند، قبل یا بعد از گرایشات پاسخی هیجان که پاسخدهی فیزیولوژیکی، رفتاری و تجربه ای را تغییر می دهند، متمایز می شوند (گروس، .(2001 ارزیابی مجدد شناختی یک استراتژی می باشد که در آن شخص درباره ی یک موقعیت فکر می کند تا اثر هیجانی آن را تغییر دهد. برای مثال، یک شخص ارزیابی مجدد شناختی را در طول یک مصاحبه ی شغلی اینگونه بکار می برد که شخص مصاحبه را به عنوان یک فرصت برای یادگیری بیشتر درباره ی یک موقعیت تفسیر کند نه اینکه آن را به عنوان قضاوت در مورد توان بالقوه ی خود به عنوان یک کارمند تفسیر کند، در غیر این صورت مصاحبه ممکن است به عنوان یک بدبختی ارزیابی شود و بنابراین گرایشات پاسخی مشابه را فرا نخواند (بیگی، .(1390 در مقابل، بازداری بیانگر به بازداری رفتار بیانگر هیجان اشاره دارد . بر خلاف ارزیابی مجدد شناختی، بازداری بیانگر برتعدیل گرایشات پاسخی هیجان کهقبلاً بوجود آمده اند، اثر می گذارد. برای مثال، شخص ممکن است احساساتش را در طول یک بحث با دوستان از طریق ناپدید کردن احساسات عصبانی شدن از دیگران را سرکوب کند (بیگی، .(1390 33 تنطیم هیجان بیشتر در دو چهارچوب مهم (گروس، (1999 بررسی می شود: راهبردهای تنظیم هیجانی که پیش از رخداد حادثه (پیش از ایجاد هیجان و یا در آغاز بروز آن فعال می شوند و از بروز هیجان های شدید پیشگیری می کنند) و راهبردهایی که پس از بروز حادثه و یا پس از پیدایی هیجان فعال می شوند (این راهبردها نمی توانند از ایجاد هیجان های شدید پیشگیری کنند). راهبردهای تنظیم هیجانی که پیش از رخداد حادثه استرس زا فعال می شوند باعث تعبیر و تفسیر موقعیت به نحوی می گردند که پاسخ های هیجانی مرتبط با آن موقعیت را کاهش دهند . این فرآیند ارزیابی دوباره نامیده می شود. برای نمونه، فرد یک رویداد در حال وقوع را به جای اینکه یک تهدید به شمار آورد به عنوان یک چالش ارزیابی می کند (بیگی، .(1390 1176020-10350500 شکل:2-2 رابطه تنظیم هیجان و شش خرده رشته روانشناسی (گروس، (2007 تنظیم هیجان نقش مهمی در سازگاری ما با وقایع استرس زای زندگی دارد. نتایج پژوهشها نشان می دهد که ظرفیت افراد در تنظیم مؤثر هیجانها بر شادمانی روانشناختی، جسمانی و بین فردی تأثیر می گذارد. به عنوان مثال، نشانه های نارسایی تنظیم هیجان در بیش از نیمی از اختلالات محور I و در تمام اختلالات شخصیتی محور II اتفاق می افتد (گروس، .(1999 بررسی متون و مطالعات روانشناختی نشان می دهد که تنظیم هیجان، عامل مهمی در تعیین سلامتی و داشتن عملکرد موفق در تعاملات اجتماعی است (تامپسون، ( 1991 و نقص آن با اختلالات درونریز (مانند افسردگی، اضطراب، انزوای اجتماعی) و اختلالات برونریز (مانند بزهکاری و رفتار پرخاشگرانه) ارتباط دارد (آیزنبرگ و همکاران، .(2001 34 -7-3-2 رویکردهای مداخله در مشکلات هیجانی از طریق آموزش نظم جویی هیجان در بسیاری از موارد، روان درمانگران با مراجعینی سروکار دارند که دچار انواع مشکلات هیجانی و خلقی هستند؛ بنابراین به طور مستقیم به مداخله در این مشکلات می پردازند و یا به طور غیرمستقیم برای تسهیل امر درمان، مجبور به کار روی این مشکلات و بر طرف ساختن آن هستند. بدین منظور روشها و مداخله هایی را به کار می برند تا بیشترین نتیجه را دریافت کنند. از جمله ی این شیوه های درمانی می توان به درمان متمرکز بر هیجانEFT دلبستگی درمانی، درمان بینش مدار، رفتاردرمانی دیالکتیک، درمان شناختی-رفتاری CBT تکنیکها و آموزش مدیریت خشم اشاره کرد (آبوت، .(2005 اما واقعیت این است که هسته ی مرکزی این رویکردهای روان درمانی همان مهارتهای تحمل ناراحتی و راهبردهای نظم جویی هیجان است (بیوریگارد، لاوسکیو و بورگوین، 2001، به نقل از قائدنیایجهرمی، .(1393 در دهه های اخیر، پیشرفت های قابل ملاحظه ای در درمان اختلالات هیجانی و خلقی به دست آمده است. بسیاری از این پیشرفتها در زمینه ی نظریه شناختی و رفتاری حاصل شده است . در نتیجه این پیشرفتها، الگوهای فکری و رفتاری ناسازگار، به عنوان ویژگی های اصلی اختلالات هیجانی و یکی از اهداف مهم درمانی شناخته شده اند (کمپبل-سیلس و بارلو، 2007، به نقل از قائدنیایجهرمی، .( 1393 مشاهدات تجربی مربوط به درمان رفتاری و شناختی از این عقیده حمایت کرده اند که تغییر دادن عقاید منفی و رفتار حاصل از آن منجر به تغییر اختلالات خلقی شده است (چامبلس و همکاران؛1998 به نقل از صالحی،.(1390 اما علیرغم پیشرفت های انجام شده در درمان اختلالات هیجانی، هنوز هم امکان پیشرفت در این حیطه وجود دارد (ناتان و گورمن؛2003 به نقل از صالحی، .(1390 یکی از کاستی های مدل درمانی شناختی – رفتاری، گرایش آن جهت کاهش هیجان منفی از طریق کاهش افکار و رفتار همراه با هیجان است. گروس و تامپسون (2007) هیجان را مجموعه ای از حالت های حادی که در پاسخ به محرکهای خاص رخ می دهند، نامیدند. با استناد به این گفته، می توان فرض کرد که افراد دچار اختلالات خلقی، هیجانهای ناخواسته را تشدید کرده و روی تجربه این هیجانها پافشاری می کنند در واقع نظم جویی هیجان غیر موثر را به کار می برند. می توان فرض کرد که افراد دچار اختلالات هیجانی، برای مدت مدیدی از راهبردهای غیرانطباقی برای اداره ی عواطفی که با خلق منفی آنان مربوط است، استفاده کرده اند. مطالعات اخیر نیز نشان داده اند که افراد دچار اختلالات خلقی و هیجانی، در نحوه برخورد با هیجان هایشان با دیگر افراد تفاوت دارند. از جمله، در درک هیجانها، واکنشهای منفی تر به تجربه هیجانی، دشواری بیشتر در اصلاح هیجان های منفی بیش از کنترل آن (منین، هیمبرگ، تورک و فرسکو، 2005؛ به نقل از صالحی، .(1390 اختلالات خلقی و هیجانی با تجارب هیجانی منفی و شدید تشخیص داده می شوند که شامل نظم جویی افزاینده ی هیجانهای منفی و نظم جویی کاهنده ی هیجانهای مثبت است. بر این اساس، پژوهش های 35 اولیه روی نظم جویی هیجان چشم انداز جدیدی در درمان اختلالات خلقی و هیجانی ارائه می دهد (کمپبل و بارلو، 2007، به نقل از قائدنیایجهرمی، .(1393 هیچ کدام از اشکال نظم جویی هیجان (مانند نظم جویی اتوماتیک، هشیار، درونی و آموخته شده )از روان-درمانی اختلالات خلقی و هیجانی جداشدنی نیستند. شواهد اخیر نشان می دهند که نظم جویی غیر موثر هیجان، بخشی از زنجیره ی علل اختلالات خلقی است و بسیاری از ویژگی های اختلالات خلقی و هیجانی در واقع تلاش های ناسازگارانه ای هستند که برای نظم جویی هیجانهای ناخواسته انجام می شوند (کمپبل و بارلو، 2007، به نقل از قائدنیایجهرمی، .(1393 -8-3-2 اصلاح راهبردهای نظم جویی هیجان از طریق مدل گروس گروس (2003) براساس مدل کیفیت تولید هیجان، مدل فرایند نظم جویی هیجان را ارائه کرد. مدل اولیه شامل پنج مرحله (شروع، موقعیت، توجه، ارزیابی و پاسخ) است. به اعتقاد گروس هر مرحله از فرایند تولید هیجان، یک هدف نظم جویی بالقوه دارد و مهارتهای نظم جویی کننده ی هیجان می توانند در نقاط مختلف این فرایند اعمال شوند (گروس و تامپسون، .(2007 گروس براساس مدل اولیه، مدل فرایند نظم جویی هیجان را طراحی کرد و پنج نقطه از مراحل تولید هیجان را مشخص کرد که هر نقطه، محل اعمال یک خانواده از فرایندهای نظم جویی هیجان است. در شروع یک هیجان یا انتخاب موقعیت، عواملی وجود دارد که فرد را در موقعیت برانگیختگی هیجانی قرار می دهد و یا او را از آن موقعیت دور می کند (اجتناب). در مرحله دوم (موقعیت) از طریق اصلاح موقعیت می توان در فرایند تولید هیجان تغییراتی ایجاد کرد. در این مرحله، یکی از راهبردهای نظم جویی کننده ی هیجان، خود- اظهاری است. در مرحله سوم (توجه) یکی از راه های ایجاد تغییر و نظم جویی هیجان، تغییر جهت و یا گسترش توجه میباشد. سه شیوه گسترش توجه شامل حواسپرتی، تمرکز و نشخوارفکری است (گروس و تامپسون، .(2007 از بین این فنون، حواس پرتی یکی از فنون فراشناختی نظم جویی کننده هیجان به حساب می آید (پاپاجورجیو و ولز؛ 2004، ترجمه یوسفی، بهرامی و برکتین، .(1386 فرد با تمرکز، توجه خود را تماما روی موقعیت یا جنبه خاصی از آن تشدید می کند و نشخوار فکری شامل تمرکز و توجه روی احساسات و پیامدهای آن است. در چهارمین مرحله از مراحل تولید هیجان (ارزیابی)، ایجاد تغییرات شناختی، وظیفه نظم جویی بخشی در این مرحله است و یکی از راهبردهای آن، باز ارزیابی شناختی است (گروس و تامپسون، .(2007 آخرین مرحله از تولید هیجان، مرحله پاسخ دهی است و تعدیل پاسخدهی ، آخرین بخش از فرایند نظم جویی کننده هیجان را تشکیل می دهد. 36 در مدل کیفیت هیجان پنج نقطه از فرایند نظم جویی هیجان وجود دارد که پنج خانواده از فرایندهای نظم جویی هیجان را معرفی می کنند: انتخاب موقعیت، اصلاح موقعیت، گسترش توجه، تغییر شناختی و تعدیل پاسخ. این پنج خانواده به وسیله نقاط مختلف فرایند تولید هیجان از همدیگر متمایز شده اند. این خانواده ها به منزله مجموعه هایی از فرایندها هستند. به چهار خانواده اول از نظم جویی هیجان پیشایند محور گفته می شود چرا که آن ها قبل از اینکه ارزیابی ها منجر به برانگیختگی و اوج گرفتن تمایلات پاسخدهی شوند، رخ می دهند. در مقابل این چهار خانواده، نظم جویی هیجان پاسخ محور قرار دارد که مربوط به آخرین مرحله ی نظم جویی هیجان است. این دسته از راهبردها بعد از اینکه پاسخ ها تولید شدند رخ می دهد (گروس و موناز، .(1995 بنابراین، مدل فرایند نظم جویی هیجان گروس شامل پنج مرحله بوده و هر مرحله شامل یک سری راهبردهای سازگار و یک سری راهبردهای ناسازگار است . به ویژه افراد دچار مشکلات هیجانی بیشتر، از راهبردهای ناسازگار استفاده می کنند (مانند نشخوار فکری، نگرانی، اجتناب و... ) لازمه ی مداخله در مشکلات هیجانی، اصلاح یا حذف راهبردهای ناسازگار و آموزش راهبردهای سازگارانه است. مراحل اصلاح راهبردهای نظم جویی هیجان از طریق مدل گروس عبارت اند از: -1-8-3-2 مرحله اول: انتخاب موقعیت اولین مرحله از فرایند نظم جویی هیجان گروس، انتخاب موقعیت است. این نوع نظم جویی هیجان شامل اتخاذ اعمالی است که موجب می شوند با موقعیتی که انتظار داریم باعث برانگیختگی هیجانهای مطلوب (یا نامطلوب) شود کمتر یا بیشتر مواجه شویم. لازمه انتخاب موقعیت فهم ویژگیهای مربوط به موقعیت و پاسخ های هیجانی مورد انتظار نسبت به این ویژگی ها است. البته نیل به چنین درکیاصلاً آسان نیست. چرا که وقتی فرد برای درک تجارب هیجانی اش به وقایع یک سال گذشته می اندیشد شکاف بین آن تجربه و خاطره حاصل از آن موجب می شود که درک آن موقعیت درست صورت نگیرد. به ویژه وقتی که زمانی زیاد از آن اتفاق گذشته باشد، برخی از وقایع بزرگتر از حد به نظر می رسند که به آن سوگیری نگاه به گذشته و آینده گفته می شود (گروس و تامپسون، .(2007 مانع دیگر برای انتخاب موقعیت به شیوه مؤثر محاسبه سود و زیان منافع کوتاه مدت نظم جویی هیجان در مقابل منافع طولانی مدت آن است؛ مثلا یک فرد خجالتی که از موقعیت های اجتماعی اجتناب می کند در کوتاه مدت احساس بهتری دارد ولی ممکن است این دوری کردن در دراز مدت منجر به انزوای اجتماعی او شود. به دلیل پیچیدگی محاسبه سود و زیان در اکثر مواقع، لازمه انتخاب، موقعیت دسترسی به نقطه نظر دیگران ( والدین، درمانگران یا )... می باشد (گروس و تامپسون، .(2007 37 در افراد دچار اضطراب و اختلالات اضطرابی، استفاده از انتخاب موقعیت برای نظم جویی هیجان وخُلق مشکلاتی در بر دارد، چرا که در این مرحله، این افراد سعی می کنند از راهبرد اجتناب استفاده کنند و اجتناب از موقعیتها منجر به باقی ماندن حالت ترس می شود، اثر منفی روی عملکرد اجتماعی فرد می گذارد و کیفیت زندگی را کاهش می دهد. این تمایل، بویژه در اختلال پانیک و ترس مرضی زمانی خود را نشان می دهد که افراد به خاطر این که احتمال تجربه ی ترس را کاهش دهند از موقعیت های خاصی مانند قرار گرفتن در فضای بسته و گفتگو در جمع اجتناب می کنند. این اجتناب به لحاظ تکنیکی مؤثر است چرا که در کوتاه مدت از احتمال وقوع حمله ترس جلوگیری می کند. بعلاوه، اجتناب از ایجاد عادت و این که این ترس به طور معمول و مکرر در هنگام مواجهه با موقعیت ترس برای فرد ایجاد شود، جلوگیری می کند؛ اما افراد دچار اختلال اضطرابی معتقدند که زندگی آن ها در نتیجه اجتناب محدود شده و در نتیجه کیفیت زندگی آنان کاهش یافته و دیگر هیجان های منفی مانند احساس ناکامی، غمگینی و شرمساری افزایش یافته است (کمپبل و بارلو، .(2007 کناره گیری از فعالیتها و روابط اجتماعی کهغالباً همراه با دوره های افسردگی است، تجارب لذت بخش را کاهش می دهد و این امر نشان میدهد که اجتناب، در اختلالات خلقی نقش دارد (کمپبل و بارلو، .(2007 عده ای معتقدند که این کاهش فعالیت در واقع بخشی از عملکرد انطباقی همراه افسردگی مانند صرفه جویی در منابع در مواجهه با فقدان است (بک، 1972 به نقل از کمپبل و بارلو، .(2007 یا فراخوانی است برای پاسخ های همدلانه از سوی دیگران در اوقات سخت (بارت1، کینگ2 و هاوارد3، 1979، به نقل از کمپبل و بارلو، .(2007 احتمالاً کناره گیری از اجتماع، روشی است برای نظم جویی کردن غم. افرادی که از افسردگی رنج می برند، پیش بینی می کنند که فعالیت های اجتماعی احساس آن ها را بدتر می کند، چرا که ممکن است خوب از عهده آن بر نیایند یا به دلیل بد عمل کردن طرد شوند و این طرد شدن عزت نفس آن ها را بدتر کند. شاید انزوای اجتماعی بتواند، به نظم جویی هیجان های شدید کمک کند (کمپبل و بارلو، .(2007 هر چند انزوای اجتماعی در ابتدا بیماران را از تجارب منفی اجتماعی دور می کند اما به کاهش تجارب مثبت نیز منتهی می گردد و این فقدان تجارب مثبت منجر به بدتر شدنخُلق، کاهش حمایت اجتماعی و در نتیجه سلامتی کمتر می گردد (کمپبل و بارلو، .(2007 -4445109791500 1 Barnett 2 King 3 Howard 38 -2-8-3-2 مرحله دوم: اصلاح موقعیت دومین مرحله از فرایند نظم جویی هیجان گروس، اصلاح موقعیت است. در این زمینه گروس و تامپسون؛ (2007) می نویسند: موقعیت هایی که به طور بالقوه برانگیزاننده هیجان هستند ضرورتا منتهی به پاسخ هیجانی نمی شوند و فرد می تواند موقعیت را تغییر دهد. تلاشهای مربوط به اصلاح موقعیت یکی از قویترین اشکال نظم جویی هیجان به شمار می روند.مثلاً در هنگام یک گفتگوی سیاسی، اصلاح موقعیت می تواند مخفی کردن برخی حقایق یا ترتیب دادن یک مهمانی چای باشد. موقعیت های برانگیزاننده هیجانی می توانند بیرونی و یا درونی باشند. اصلاح موقعیت به انجام اصلاحات در موقعیت های خارجی مربوط می شود. نکته دیگر، ابراز هیجانی و نقش آن در تغبیر موقعیت است. ابراز هیجانی پیامدهای اجتماعی مهمی در بردارد و می تواند به طور چشمگیری تعاملات بعدی را تغییر دهد (کلنتر1 وکرینگ2 به نقل از گروس و تامپسون، .(2007 اگر در یک بحث خشم آلود یکی از همسران به طور ناگهانی غمگین شود این اتفاق می تواند خط سیر یک چرخه خشم بین این دو را تغییر دهد. طوری که طرف مقابل عقب نشینی کرده و شروع به حمایت از همسرش می کند (گروس و تامپسون، .(2007 بعلاوه حمایت و مداخله و حضور فرد دیگر، در اصلاح موقعیت می تواند مفید واقع شود. این فرد می تواند یکی از والدین، همسر، دوست و یا درمانگر باشد (گروس و تامپسون، .(2007 یکی از زمینه های مربوط به اثر ابراز هیجان در نظم بخشیدن، تاثیر پاسخ های هیجانی والدین به هیجان های کودکشان است. پژوهشهای زیادی بر این دلالت دارند که وقتی والدین به شکل حمایت کننده به بیانات هیجانی فرزندشان پاسخ می دهند این کودکان در مواقع ضروری به طور سازگارانه تری با هیجان های خود برخورد می کنند و در دراز مدت توانایی های نظم بخشی هیجانی مثبت تری کسب می کنند و این نکته ای است که نشان می دهدجوّ هیجانی خانواده چگونه روی رشد توانایی های نظم جویی هیجان در کودکان تاثیر می گذارد. موضوع دیگر، یادآوری این نکته است که ابراز هیجانی می تواند پاسخ هایی اجتماعی را فراخوان کند و موقعیت را به گونه ای اصلاح کند که منجر به نظم جویی هیجان شود (گروس و تامپسون، .(2007 اصلاح موقعیت می تواند سازگارانه یا ناسازگارانه باشد. افراد دچار اضطراب و مشکلاتخُلقی در خیلی از موارد ، اصلاح موقعیت غیرسازگارانه را به کار می برند تا ناراحتی های خود را کاهش دهند. یک نمونه از انتخاب موقعیت ناسازگارانه، استفاده از علامت های ایمنی بخش است (کمپبل و بارلو، .(2007 این علامتها اقداماتی هستند که افراد برای کاهش ناراحتی در موقعیت ناراحت کننده انجام می دهند. از جمله این علامت های ایمنی بخش می توان به داروهای اضطراب، غذاها یا آشامیدنی هایی که بر طبق -4445-4318000 1 Keltner 2 Kring 39 اعتقاد افراد از علائم اضطراب جلوگیری می کنند یا استفاده از تلفن برای درخواست کمک اشاره کرد (بارلو؛ به نقل از کمپبل و بارلو، .(2007 در وهله ی اول به نظر می رسد که استفاده از علامت های ایمنی بخش، نوعی کنترل هیجان باشد. با استفاده از این اقدامات، فرد مضطرب می تواند وارد موقعیت ترس شود و آن را با ناراحتی کمتری تحمل کند. این کار مانند همراه داشتن یک سنگ جادویی است که به فرد احساس ایمنی1 می دهد و فرد هیچ گاه متوجه نمی شود که این خود موقعیت است که ایمنی ایجاد می کند نه قدرت جادویی سنگ. فردی را تصور کنید که هر گاه به مترو می رود دچار حمله ترس می شود. این فرد قبل از حرکت به سمت مترو داروی آرامبخشی را مصرف می کند و با این کار از حمله ترس جلوگیری می کند. اگر تصادفا یک بار وی بدون مصرف دارو وارد مترو شود ذهن و بدنش به موقعیت به شکل ترس شدید پاسخ می دهد. این فرد یاد نگرفته است که این موقعیت است کهواقعاً به او احساس ایمنی می داد، نه داروهای آرام بخشی که مصرف می کرده است. به نظر می رسد استفاده از اصلاح موقعیت غیرسازگارانه می تواند منجر به تداوم مشکلات هیجانی شود (کمپبل و بارلو، .(2007 -3-8-3-2 مرحله سوم: گسترش توجه گروس بعد از دو مرحله انتخاب و اصلاح موقعیت، سومین مرحله نظم جویی هیجان را گسترش توجه نامید. انتخاب و اصلاح موقعیت، موقعیت برانگیزاننده هیجان را تغییر می دهد. بعلاوه این امکان هم وجود دارد که بدون تغییر دادن واقعی محیط، هیجان های فرد نظم جویی شوند. موقعیت ها ابعاد بسیاری دارند و گسترش توجه به این اشاره دارد که فرد به منظور تاثیر گذاشتن روی هیجاناتش چطور توجه خود را در درون موقعیت مورد نظر تغییر می دهد (گروس و تامپسون، .(2007 گسترش توجه یکی از اولین فرایندهای نظم دهی هیجان است که در فرایند رشد فرد، خودش را نشان می دهد(روتبارت2، ضیایی3 و ابویل4، 1992؛ گروس و تامپسون، .(2007 و از سنین طفولیت تا بزرگسالی مورد استفاده قرار می گیرد. زمانی که امکان تغییر یا اصلاح موقعیت وجود ندارد گسترش توجه را می توان به عنوان نوع درونی انتخاب موقعیت به حساب آورد. دو راهبرد توجهی اصلی در گسترش توجه » حواس پرتی«5 و » تمرکز« 6 هستند (گروس و تامپسون، .(2007 حواس پرتی یعنی کاستن از توجه به محرک هیجانی درونی و بیرونی از طریق تمرکز بر فعالیت ها و افکاری که کمتر عاطفی هستند.مثلاً بیمار مضطربی که نگران از دست دادن عشق فرد محبوب خود است -4445-5143500 safety signal Rothbart Ziaie O’Boyle Distraction concentration 1 2 3 4 5 6 41 و هرگاه محبوبش بیرون میرود دچار اضطراب می شود، در این مواقع تلویزیون تماشا می کند و به این وسیله حواس خود را از موضوع مربوط به محبوب پرت می کند (کمپبل و بارلو،.( 2007 حواس پرتی، توجه فرد را روی جنبه های دیگر موقعیت متمرکز می سازد یا توجه را از کل موقعیت دور می کند؛ مانند زمانی که کودک به منظور کاهش دادن تحریک، نگاهش را از محرکهای فراخوان هیجانی بر می گرداند (روتبارت1 و شیز2؛ 2007استیفر3 و مای4، 1991به نقل از گروس و تامپسون، .(2007 ممکن است حواس پرتی تغییر در تمرکز درونی را هم شامل گردد؛ مانند افکار یا خاطرات؛ به نقل از گروس و تامپسون، یا وقتی، مغایر با وضعیت هیجانی نامطلوب را فرا می خواند (واتز5، 2007 به نقل از گروس و تامپسون، .(2007 بازداری6 می تواند یکی از این راهبردهای مربوط به این مرحله به حساب آید. چرا که مستلزم تغییر دادن جهت توجه از فکر ناراحت کننده به سمت دیگر اهداف می باشد. بازداریعمدتاً به مخفی کردن احساسات و منع برخی از تجارب هیجانی تعبیر شده و به معنای تلاش جهت کنترل تولیدات شناختی مانند خودگویی و تصاویرذهنی است (کمپبل و بارلو، .(2007 یکی دیگر از راهبردهای مربوط به این مرحله تمرکز است که توجه را به سمت ویژگی های هیجانی موقعیت سوق می دهد و وگنر7 و بارق(1998) 8 آن را » شروع کنترل شده« هیجان نامیده اند ( گروس و تامپسون، .(2007 نگرانی9 و نشخوار فکری10 نیز دو راهبرد مربوط به تمرکز هستند (گروس و تامپسون، .(2007 در هر دوی این فرایندها توجه فرد روی ابعاد هیجانی موقعیت متمرکز می شود. نگرانی ، شکلی از شناخت است که کلامی و متمرکز بر آینده بوده و دارایتُن هیجانی منفی است (کمپبل و بارلو، .(2007 زمانی که توجه، مکررا به سمت احساسات فرد و پیامدهای آن ها معطوف شود به آن نشخوار فکری گفته می شود. نشخوار فکری بسیار شبیه به نگرانی است با این تفاوت که بیش از این که به آینده معطوف باشد متمرکز بر گذشته و پیامدهای منفی کنونی آن است (کمپبل و بارلو، .(2007 البته نشخوار حوادث غم انگیز، منجر به طولانی شدن و شدیدتر شدن علائم افسردگی می شود (جاست و الوی،1997 نولن – هاکسما؛ 1993به نقل از گروس و تامپسون، .(2007 -444562420500 1 Rothbart 2 Sheese 3 Stifter 4 Moyer 5 Watts 6 Suppression 7 Wegner 8 Bargh 9 Worry 10 Rumination 41 علاوه بر آن، همانطور که بورکووک، رامر و کینیون((1995 بیان کرده اند، زمانی که توجه روی تهدیدهای احتمالی آینده متمرکز شود ممکن است به افزایش درجه اضطراب و پاسخ های هیجانی منفی منجر شود (به نقل از گروس و تامپسون، .(2007 پس گسترش توجه می توانداَشکال زیادی داشته باشد شامل کناره گیری جسمانی از موقعیت (مانند پوشاندن چشمها و گوشها)، تغییر جهت توجه درونی (از طریق حواس پرتی یا تمرکز) . گروس و تامپسون (2007) معتقدند که می توان از سنین کودکی راهبردهای مؤثر گسترش توجه را به افراد آموزش داد. اطفال و کودکان کم سن و سال نه تنها به طور خود به خود توجهشان را از موقعیت و حادثه آزاردهنده دور می کنند (و به موارد خوشایندتر معطوف می سازند) بلکه فرایندهای توجهی آنها می تواند به منظور مدیریت هیجانهایشان توسط دیگران نیز هدایت شود. هر چقدر که کودکان از نقش تعیین کننده های درونی تجربه هیجانی خود، آگاهتر می شوند اعتماد آن ها به نقش گسترش توجه در اداره هیجان هایشان افزایش می یابد. این آگاهی از کودکی اولیه آغاز می شود مانند زمانی که کودک برای دستیابی به جایزه های تاخیری منتظر می ماند (میشل1 و آیداک2004 2 به نقل از گروس و تامپسون، .(2007 کودکان در دبستان متوجه می شوند که چطور هر چقدر کمتر به موقعیتهای برانگیزاننده هیجان می اندیشند، شدت هیجانشان به مرور زمان کاهش می یابد (گروس و تامپسون، .(2007 بیشتر راهبردهای مشکل ساز نظم جویی هیجان که افراد دچار اضطراب و مشکلاتخُلقی از آن استفاده می کنند همان تغییر دادن توجه به سمت یا به دور از منبع ایجاد هیجان است و بازداری ، یکی از این راهبردها است. در بازداری، فرد برای دور ساختن افکارشمعمولاً توجه خود را از محتوای ذهن به سمت امور دیگر (مانند یک فکر خوب یا نوعی رفتار جبرانی) تغییر می دهد. افراد دچار اضطراب و مشکلات خُلقی از این راهبرد برای کنترل افکار ناخواسته استفاده می کنند (بیورز3، ونزلاف4، هیز5 و اسکات6، 1999 ؛ اهلرز7، مایا8 و باریانت9، .(2003 اما در این بیماران، بازداری نتوانسته است جلوی تولید افکار را بگیرد و منجر به رخداد بیشتر افکار ناخواسته می شود (سالکاوسکیس10 و کمپبل11، 1994؛ وگنر12 و همکاران، -444533528000 1 Mischel 2 Ayduk 3 Beevers 4 Wenzlaff 5 Hayes 6 Scott 7 Ehlers 8 Mayou 9 Bryant 10 Salkovskis 11 Campbell 12 Wegner 42 .(1987 و در نهایت به جای کاستن از اضطراب و احساس شرمندگی این هیجانها را تشدید می کند( کمپبل و بارلو، .(2007 یکی دیگر از راهبردهای توجهی نظم جویی هیجان که توسط افراد دچار اضطراب و مشکلاتخُلقی زیاد استفاده می شود، حواس پرتی است. حواس پرتی نیز مانند استفاده از علامت های ایمنی بخش، در اولین وهله منافعی در بردارد. البته اگر از این راهبرد در مواقع مناسب استفاده گردد نتایج سازگارانه ای در بر خواهد داشت؛ اما اتکای مداوم به آن می تواند منجر به دوام علائم اضطراب و مشکلاتخُلقی شود. فردی کهدائماً حواس خود را از موقعیتهای اضطراب زا پرت می کند کمتر با افکار نگران کننده خود مواجه شده کمتر سعی می کند مسائلش را حل کند. به جای آنفوراً حواسش را از موضوع پرت می کند تا زمانی که دوباره با موضوع نگران کننده مواجه شود. این بیماران گزارش می دهند که آن هادائماً با این نگرانی و آن نگرانی روبرو می شوند بدون اینکه حتی یکی از موارد نگران کننده را حل کرده باشند. بخشی از درمان این بیماران این است که توقف کنند و یک به یک روی مشکلاتشان متمرکز شوند. هر یک را ارزیابی کنند برای حل آن ها اقدام کنند. این کار، در مقایسه با حواس پرتی، در درازمدت می تواند منجر به مدیریت بهتر احساس اضطراب بشود (کمپبل و بارلو، .(2007 در بیشتر موارد، مشکلاتخُلقی با شکل دیگری از شناخت منفی یعنی نشخوار فکری همراه است. بعضی افراد (آنهایی که دچار اختلالاتخُلقی و اضطرابی هستند) نگرش مثبتی نسبت به نگرانی و نشخوار فکری دارند و آن را به عنوان روشی برای کاهش کوتاه مدت و حتی بلند مدت ناراحتی هیجانی می دانند. افراد افسرده منافع مختلفی از نشخوار فکری کسب می کنند، مانند افزایش خود-آگاهی و درک افسردگی، حرکت به سمت حل مشکلات زندگی و بازداری از رخ دادن اشتباهات آینده (پاپاجورجیو و ولز،2011، به نقل از قائدنیایجهرمی، .(1393 اما نشخوار فکری علیرغم فوایدی کهاحتمالاً دارد، منجر به تشدید و طولانی تر شدنخُلق افسرده و عصبی می شود (نولن-هاکسما1 و ماروا1993 2؛ راستینگ3 و نولن-هاکسما، .(1998 نگرانی نیزاحتمالاً روشی است برای تطابق با تهدیدهای بالقوه و از برانگیختگی های جسمانی کهمعمولاً با ترس همراه است جلوگیری می کند (کمپبل و بارلو، .(2007 اما هر چند در برخی مواقع نگرانی وسیله ای است برای حل مسئله، اما به نظر می رسد زمان تصمیم گیری را طولانی می کند بدون این که راه حل مؤثری برای مسائل یافت شود (متزگر4، میلر5، کوهن6، سوف کا -444527749500 1 Nolen-Hoeksema 2 Morrow 3 Rusting 4 Metzger 5 Miller 6 Cohen 43 1و بروکاوک، .(1990 بنابراین نگرانی و نشخوار فکری راهبردهایی هستند که در ابتلا ، ادامه و درمان مشکلات هیجانی نقش دارند ( کمپبل و بارلو، .(2007 -4-8-3-2 مرحله چهارم: تغییر شناختی چهارمین مرحله از مراحل نظم جویی هیجان گروس، ایجاد تغییرات شناختی است. حتی بعد از اینکه موقعیتی انتخاب شد، تغییر داده شد و در حیطه توجه فرد قرار گرفت، به هیچ وجه نمی توان گفت که پاسخ هیجانی نتیجه مسلم آن است. لازمه ایجاد هیجان، نفوذ به معنای آن موقعیت برای فرد و ارزیابی او از توانایی اش در اداره موقعیت است. نظریه های مربوط به ارزیابی، چندین مرحله شناختی را برای اینکه یک مفهوم به عامل فراخوان هیجان تبدیل شود ذکر کرده اند. تغییر شناختی به نحوه ارزیابی ما از موقعیتی که در آن قرار داریم با هدف تغییر اهمیت هیجانی آن موقعیت از طریق تغییر دادن نحوه تفکرمان درباره موقعیت، یا توانایی مان جهت اداره آنچه برای گذر از آن موقعیت لازم است اشاره دارد. یکی از کاربردهای معمول تغییر شناختی در حیطه اجتماعی عبارتست از: مقایسه شرایط خود با پایین دست، یعنی کسانی که در شرایط بدتر از ما قرار دارند در نتیجه کاهش دادن هیجان منفی را به دنبال دارد (تایلر2 و لوبل3، 1989 ویلز4، 1981 به نقل از گروس و تامپسون، .(2007 به نظر می رسد کسانی که برانگیختگی فیزیولوژیک خود را برای انجام بهتر امور مفید می دانند بیش از کسانی که این برانگیختگی را موجب ناتوانسازی خود و در نتیجه عملکرد بدترشان قلمداد می کنند در اداره هیجانهایشان تواناتر هستند. البته در مورد این که هر فرد چگونه علائم جسمانی برانگیختگی هیجانی خود را تعبیر و تفسیر می کند دانش زیادی وجود ندارد. یکی از اشکال تغییر شناختی که توجه خاصی را به خود اختصاص داده باز ارزیابی شناختی است (گروس،2002 جان و گروس،2007 اوچسنر5 و گروس،2007 و گروس و تامپسون، .(2007 باز ارزیابی به معنای تفکر کردن راجع به محرکها یا موقعیت های خاص به شیوه ای است که از شدت هیجان کاسته شود (کمپبل و بارلو، .(2007 این نوع تغییر شناختی شامل تغییر دادن موقعیت به گونه ای است که فشار هیجانی حاصل از آن تغییر کند. این قضیه نشان می دهد که والدین، هم سن و سالان و دیگر مراقبین کودک تا چه اندازه در رشد دادن ارزیابی های مرتبط با هیجان در کودک موثر هستند. در مورد اینکه کودک چطور موقعیت های مرتبط با هیجان را ارزیابی کند والدین طُرُقبه زیر تاثیر می گذارند (گروس و تامپسون، .(2007 -444547244000 Sof ka Taylor Lobel Wills Ochsner 1 2 3 4 5 44 -1والدین در مورد این گونه موقعیت ها، اطلاعاتی برای کودک فراهم می کنند (مانند اشاره به درس خواندن به عنوان یک فعالیت لذت بخش و نه خسته کننده). -2 آن ها دلایل و موجبات هیجانهایی را که کودک تجربه می کند، توصیف می کنند (مانند اینکه پدرت کم حوصله است، به دلیل اینکه خوب نخوابیده). -3آن ها قواعد احساسی یا الگوهای هیجانی را برای کودک فهرست می کنند (مثلا بچه های بزرگ وقتی که به مهمانی می روند با ادب هستند و سلام می کنند). علاوه بر موارد فوق این والدین هستند که راهبردهای نظم جویی هیجان را که دربردارنده تغییرات شناختی است، به کودک آموزش می دهند: مانند فکر کردن به خاطرات شاد در رختخواب قبل از به خواب رفتن همچنین از طریق به کار بردن تفسیر مجدد موقعیت، مستقیما ایجاد تغییرات شناختی را در او تحریک می کنند مثلا وقتی کسی زمین می خورد، ما به او نمی خندیم. می توانی فکر کنی که او چه حسی دارد؟ (دنهام1، 1998 و تامپسون، .(1994 این تجربه های کودکی به مرور زمان رده ای عصبی را شکل می دهد که از طریق آن ها فرد هم خودش و هم محیطش را دائما تفسیر می کند (پترسون2 و پادک3، 2007 گروس و تامپسون، .(2007 یکی از روش های غیر مفید نظم جویی شناختی هیجان، دلیل تراشی برای مشکلات است. دانشجویی که در مورد عملکردش در امتحان ریاضی نگران است بعد از امتحان برای کاستن از نگرانی اش شروع به دلیل تراشی می کند »که داشتن نمره پایین آنقدرها هم مهم نیست« اما این دلایل نامعتبرند چرا که نمره پایین واقعاً مهم است. پس این دانشجو اضطرابش را به شیوه ای سطحی و موقتی کاهش داده است. دلیل تراشی با مکانیسمی کهمعمولاً برای تمرین باز ارزیابی در درمان به کار می رود متفاوت است. در مکانیسم درمانی از بیمار خواسته می شود که به شکلی واقع گرایانه در مورد دلایل احتمال رخداد منفی و توانایی اش در تطابق با آن رخداد بیندیشد. این اندیشیدن منجر به تلاش فرد برای حل مشکل می شود اما دلیل تراشی چنین تأثیری ندارد و روش غیرمؤثری برای کاستن از اضطراب و افسردگی است (کمپبل و بارلو، .(2007 -5-8-3-2 مرحله پنجم: تعدیل پاسخ آخرین مرحله از فرایند نظم جویی هیجان گروس، تعدیل پاسخ است که در مقایسه با دیگر راهبردهای نظم جویی هیجان، در فرایند تولید هیجان، خیلی دیر رخ می دهد. یعنی بعد از اینکه تمایلات پاسخدهی کارشان را شروع کردند. تعدیل پاسخ به تأثیرگذاری روی سیستم پاسخدهی جسمانی، تجربی و رفتاری به مستقیم ترین شکل ممکن اشاره دارد. البته تلاش برای نظم جویی پاسخ های جسمانی و تجرب، کاری -444517526000 1 Denham 2 Peterson 3 Park 45 است که به طور معمول انجام می شود. حتی برای هدف قرار دادن پاسخ های فیزیولوژیک از دارو، آرام سازی عضلانی و رژیم غذایی خاص هم استفاده می شود.گاهاً از روش های غیرسازگارانه، مانند سیگار، الکل و مصرف سوء دارو هم برای اصلاح تجربه های هیجانی استفاده می شود (گروس و تامپسون، .(2007 یکی از اشکال رایج تعدیل پاسخ، نظم جویی کردن رفتار بیانی است (گروس، ریچارد و جان، .(2006 شاید فرد با یک ارزیابی به این نتیجه برسد که اگر احساسات واقعی اش را از دیگران مخفی کند بهتر است. به نظر می رسد کاستن از رفتار بیانی، اثرات پیچیده ای روی تجربه هیجانی دارد و حتی به جای کاستن از هیجان منفی، تجربه هیجان مثبت را کاهش می دهد و حتی ممکن است منجر به افزایش فعالیت اعصاب سمپاتیک شود.کلاً به نظر می رسد زمانی افراد در نظم جویی هیجان هایشان تواناتر هستند که بتوانند روش هایی برای بیان آن ها به طور سازگارانه و نه ناسازگارانه بیابند (تامپسون، .(1994 بازداری علاوه بر اینکه یکی از راهبردهای اصلاح موقعیت است؛ از جمله راهبردهای تعدیل پاسخ هیجانی نیز به شمار می رود؛ اما به نظر می رسد تأثیر مثبتی در اداره هیجانهای منفی نداشته و حتی پیامدهای نامطلوبی هم داشته است (مانند افزایش فعالیت سمپاتیک). شکل مشکل ساز دیگری از تعدیل پاسخ، سوءمصرف مواد است. افراد دچار اختلالاتخُلقی و اضطرابی به وفور از داروهایی استفاده می کنند که بر تظاهرات جسمانی هیجان تأثیر می گذارند. همچنین از الکل و داروهای تجویز نشده نیز برای اداره اضطراب و غم استفاده می شود (اسبرانا و دیگران، 2005، به نقل از قائدنیایجهرمی، .(1393 -9-3-2 تنظیم هیجان و هوش هیجانی بحث از هوش هیجانی نیازمند درک ارتباطی است که بین هیجانات و هوش وجود دارد. شناخت، انگیزش هیجان سه قسمت از تواناییهای عقلی را تشکیل میدهند. انگیزش از ارضاء نیازهای اساسی بـرای بقـا مانند گرسنگی و رفع آن پدید میآید. هیجان به عنوان فرایندهای پاسخدهی توسعه مییابـد کـه بـه افـراد کمک میکند تا با تغییراتی که در ارتباطات شان با محیط رخ میدهد، سـازگار شـوند. ایـن علائـم پاسـخ دهنده، نسبت به انگیزشها انعطاف پذیرتر هستند. سرانجام، شناخت به افراد اجازه میدهد تا از جنبههای مختلف محیط یاد بگیرند و بنابراین مشکلاتی را که برای آنها پدید میآید به شیوهای خلاقانه حـل کننـد. شناخت، همچنین برای بهبود رضایت بخشی از انگیزشها به کار گرفته میشود و به افراد کمک میکند تا در هیجانات خود به صورت مثبت باقی بمانند. شناخت، یکی از انعطاف پذیرترین جنبههای عملیات عقلی است. این سه جنبه بر روی همدیگر تأثیر متقابل گذاشته و اجزاء اصلی شخصیت را شکل میدهند (فریلند اوکلاهما1، .(2007 این تعامل بین هوش و هیجان منجر به هوش هیجانی میشود (یارمحمدیان، .(1387 -444537528500 1. Freeland & Oklahoma 46 مفهوم هوش هیجانی را اولین بار پاپن( 1984) 1 در رساله خود که به چاپ نرسید بکار برد و چنـد سـال بعد سالووی و مایر آن را در مجامع علمی مفهوم سازی نمودند. این نوع از مفهوم هوش در سالهای اخیر در هر دو زمینه علمی و کاربردی توجهات زیادی را به خود اختصاص داده است. چـرنیس2 اعتقـاد دارد هر چند اصطلاح هوش هیجانی به طور مستقیم مورد استفاده قرار نگرفته است، اما تاریخچـه طـولانی از تلاش در جهت کمک به بهبود هوش هیجانی و قابلیت های اجتمـاعی و هیجـانی کارکنـان وجـود دارد (نقل از بار آن3، .(2000 با این وجود میتوان گفت که از لحاظ تاریخی هوش هیجانی مفهوم جدیدی است که در سالهای اخیر مطرح شده و درمقابل هوش شناختی4 به کار میرود. این نوع هـوش در واقـع یـک هـوش غیرشـناختی است که ریشه در مفهوم هوش اجتماعی دارد و برای اولین بار توسط ثرندایک(1920) 5 مطـرح شـد بـه عقیده وی هوش هیجانی توانایی مهم و مدیریت انسانها برای عمـل بـه شـیوه ای خردمندانـه در روابـط انسانی است. او رفتار هوشمندانه را شامل هوش عینی (مهارت ساختن و بکـار بـردن ابـزار و وسـایل)، هوش انتزاعی (توانایی کاربرد کلمات، اعداد و اصول علمی) و هوش اجتماعی(شناخت افـراد و توانـایی عمل خلاقانه در روابط انسانی) میدانست (نقل از گلمن6، .(1995 از سال 1920 تا 1990 پژوهش در زمینه هوش اجتماعی، دست خوش تحول بوده اسـت و دیـدگاههـای مختلفی بوجود آمده که هوش اجتماعی را به عنوان توانایی ارتباط با دیگران، دانش میان فردی، توانـایی قضاوت درست درباره احساسات، خلقها و انگیزههای دیگران، عملکرد اجتماعی مـؤثر و مهـارت رمـز گشایی نمادهای غیر کلامی تعریف کردهاند. در اوایل 1980 پژوهشگران به مفهوم سازی نظاممند ایده ی هوش عاطفی دست زدهاند. مشهورترین آنها مفهوم هـوشهـای درون و بـین فـردی گـاردنر(1983)7 و مطالعات استینر((1984 در زمینه سواد عاطفی بود که سنگ بنای واژه ای شد که سالوی و مایر8 در سـال 1989 تا 1990 آن را هوش عاطفی نامیدند (هادی زاده مقدم، فرجیان، .(1387 سالوی و مایر (1990) از جمله اولین افرادی بودند که هوش هیجانی را بعنوان زیرمجموعهای از هـوش اجتماعی تعریف کردند که شامل توانایی کنتـرل احساسـات و هیجانـات خـویش و دیگـران، تشـخیص احساسات و هیجانها در خود و دیگران و استفاده از این اطلاعات برای هدایت تفکر و اقـدامات خـود فرد است ( نقل از دهکردی، .(1386 -444538608000 1. papen 2. Cherniss 3. Bar-On 4. Cognitive Intelligence 5. Thorndike 6. Goleman 7. Gardner 8. Salovey & Mayer 47 یکی از افراد تأثیر گذار درحوزه هوش هیجانی رون بار آن است. او اولین بـار در سـال 1985 در رسـاله دکترای خود عبارت ضریب عاطفی را بکار برد (سادات خشوعی،.(1387 وی مفهوم بهره هیجانی1 را مطرح کرد تا براساس آن بتوانـد روش خـود را بـرای ارزیـابی هـوش کلـی توضیح دهد. او معتقد بود هوش هیجانی توانایی ما در کنـار آمـدن موفقیـت آمیـز بـا دیگـران، تـوأم بـا احساسات درونی را منعکس میسازد (نقل از دهکردی، .( 1386 بـار آن نیـز هـوش هیجـانی را شـامل مؤلفه هایی همچون خود آگاهی هیجانی2، خود ابرازی3، حرمت نفـس4، خـود شـکوفایی5، اسـتقلال ،همدلی، مسئولیت پذیری اجتماعی6، روابط بین فردی 7، واقع گرایی8، انعطـاف پـذیری9، حـل مسـئله 10، تحمل فشار روانی11، کنترل تکانش12، خوش بینی13 و شادمانی14 میدانست (سادات خشوعی،.(1387 امروزه، اصطلاحات و پالایشهای زیادی در ابعاد نظری و پژوهشی حوزه هوش هیجانی به عمل آمده و مقیاسهای جدیدی برای اندازهگیری هوش هیجانی تهیه شده است و پژوهشهای بنیـادیتـری در ایـن حوزه انجام گرفته است. در واقع پیچیدگی حوزه هـوش هیجـانی بـه ایـن دلیـل اسـت کـه ایـن حـوزه دربرگیرنده جنبههای علمی و نیز جنبههای عامه پسند آن است. -1-9-3-2تعریف هوش هیجانی در تعریف واژه »هوش« اتفاق نظر میان روان شناسان وجود ندارد و برای تعریـف آن، از ویژگـیهـایش استفاده میشود. هنگامی که هوش مورد مطالعه قرار میگیرد، خود هوش نیست، بلکه رفتار یـا عملکـرد هوشمندانه است. بنابراین به جای تفکر درباره هوش باید درباره رفتار هوشمندانه تحلیـل کـرد و مبنـای رفتار هوشمندانه باید نوعی دانش و اطلاعات در کلی ترین معنای آن باشد که بـه طـور رسـمی یـا غیـر رسمی کسب شده اند. تأثیر هوش بر رفتار هوشمندانه با حافظه آغاز میشود. یک عامل مرتبط با آن، بـه یاد آوردن اطلاعات، اِعمال آموختههای قبلی در وضعیت موجود، یعنی توانایی انتقـال یـا تصـمیمگیـری است. برخی از افراد نسبت به دیگران ظرفیت بسیار بیشتری برای انتقال دارند که نشـان از هـوش بـالای -444537528500 1. EQ 2. emotional Self-Awareness 3. assertiveness 4. self- regard 5. self-Actualization 6. social Responsibility 7. interpersonal Relationship 8. reality Testing 9. flexibility 10. problem Solving 11. stress Tolerance 12. social Responsibility 13. optimism 14. happiness 48 آنان دارد. جنبههای دیگر هوش و رفتار هوشمندانه شامل؛ سرعت در رسیدن به راه حل هـا ، پاسـخها و توانایی حل مسأله است (برادبری و گریوز1، 2005؛ ترجمه گنجی و گنجی، .(1388 صاحب نظران، هوش هیجانی را با توجه به ویژگیها و کارکردهای آن بدین گونه تعریف کردهاند: گلمن در تعریف هوش هیجانی میگوید: »این هوش شامل خودآگاهی و کنترل تکانشگری، پشتکار، اشتیاق و انگیزش، همدلی و مهارتهای اجتماعی است، یعنی اموری که منجر به توانایی حفظ انگیزهها و تکانشها میشود و به فرد، درک درستی از عواطف و احساسات خود و دیگران میدهد تا به طور صحیح آنها را در روابط خود با دیگران به کار گیرد. هوش هیجانی یعنی تواناییهایی، مانند این که فرد بتواند انگیزه خود را حفظ نماید و در مقابل ناملایمات پایداری کند، تکانشهای خود را کنترل و کامیابی را به تعویق بیندازد، حالات روانی خود را تنظیم کند و نگذارد پریشانی خاطر، قدرت تفکر او را خدشهدار سازد؛ با دیگران همدلی کند و امیدوار باشد (گلمن، 1995 ترجمه: پارسا، .(1389 سینگر2هوش هیجانی را هوش به کارگیری عاطفه و احساس در جهت هدایت رفتار، افکار، ارتباط مـؤثر با همکاران، سرپرستان، مشتریان و استفاده از زمان در چگونگی انجام دادن کار برای ارتقای نتایج تعریف میکند (راس3، ترجمه جمالفر، .(1382 کوپرو ساواف( 1997) 4، هوش هیجانی را برحسب دانش اولیه هیجانی، تناسب هیجانی، عمق هیجانی، و کیمیاگری هیجانی تعریف کردهاند. مراد از دانش اولیه هیجانی دانشی است که فرد از ماهیت و کنشوری احساسات خود دارد. تناسب هیجانی، انعطاف پذیری و شدت هیجانها است. عمق هیجـانی، اسـتعدادی برای رشد و تقویت یا عمق بخشیدن به هیجانها و کیمیاگری هیجانی، توانـایی اسـتفاده از احساسـات و هیجانها برای خلاقیت است (نقل از کیاروچی، فورکاس و مییر،2002 ؛ ترجمه نجفی زند، .(1385 از نظر مایر و سالوی((1993، هوش هیجانی شامل توانایی دریافت دقیق، ارزیابی و بیان هیجانات، توانایی دستیابی به احساساتی که فکر را تسهیل کند و توانایی شناسایی هیجان و تنظیم هیجانات به منظـور رشـد عقلانی است (نقل از اکرامی، .(1380 بار-آن (2001)، در تعریف خود از هوش هیجانی آن را مجموعهای از مهارتها، اسـتعدادها و توانـایی-های غیر شناختی میداند که توانایی موفقیت فرد را در مقابله با فشارها و اقتضاهای محیطی افزایش می-دهد (نقل از دهکردی (1386 از دیدگاه بارون( 1996) 5 هوش هیجانی یک نمونه از شایستگیهای هیجانی و اجتماعی است که تعیـین میکند ما نسبت به دیگران و در کنار آمدن با فشارها و تقاضاهای روزانه به چه خوبی میتوانیم خودمان -444543751500 1. Bradberry & Greaves 2. Singer 3. Ross 4. Copper & Sawaf R،5. Baron 49 را درک و بیان کنیم. گاردنر 1 در تعریف هوش هیجانی، معتقد است که هـوش هیجـانی توانـایی فـرد در شناسایی و ابراز هیجانها در خود و دیگران است ( نقل از آقایار و شریف درآمدی،.(1385 تاکر (2000)2 هوش هیجانی را توانایی درک و عواطف خود و دیگران و تمیز بین آنها، برای جهت دهـی فکر و عمل تعریف کرد (نقل از دهکردی،.(1386 بنابراین، هوش هیجانی را توان استفاده از احساس و عاطفه خود و دیگران در رفتار فردی و گروهـی در جهت کسب حداکثر نتایج با حداکثر رضایت میتوان تعریـف کـرد (آزاد، .(1378 در مجمـوع مـیتـوان گفت که، هوش هیجانی بر روی توانایی رسیدگی اثربخش به هیجانها تمرکز دارد، این یک تعریف نسبتاً ساده است که اکثر پژوهشگران هوش هیجانی بر روی آن توافق دارنـد (ماریمکـانوری ، گـروز و شـن3، .(2009 -2-9-3-2ابعاد هوش هیجانی مایر و سالوی ابعاد چهار گانه هوش هیجانی را بدین شرح بیان کردهاند. (1 خود آگاهی :4 ضروریترین توانایی مـرتبط بـا هـوش هیجـانی ایـن اسـت کـه فـرد از هیجانـات و احساسات خود آگاه باشد توانایی خود آگاهی به افراد اجازه میدهد تا نقاط قوت و محدودیتهای خود را بشناسند و به ارزش خود اعتماد پیدا کنند. مدیران و رهبران خود آگاه برای آزمون دقیق روحیات خود از خود آگاهی استفاده میکنند و به طور شهودی و از راه درک مستقیم میداننـد کـه چگونـه دیگـران را تحت تأثیر قرار دهند (خائف الهی و دوستدار،.(1382 (2 آگاهی اجتماعی:5 شامل توانایی مهم همـدلی و بیـنش سـازمانی اسـت. مـدیرانی کـه دارای آگـاهی اجتماعی هستند، هیجانات، عواطف و احساسات دیگران را بیشتر عملی میسازند، تا اینکه آنها را حـس کنند. آنان نشان میدهند که مراقب هستند، علاوه بر این، آنان در زمینه شـناخت رونـد سیاسـتهای اداری تخصص دارند،بنابراین رهبران برخوردار از آگاهی اجتماعی دقیقاً میداننـد کـه گفتـار و کردارشـان بـر دیگران تأثیر میگذارد و آن قدر حساس هستند که اگر کلام و رفتارشان تأثیر منفـی داشـته باشـد، آن را تغیر میدهند (گلمن، .(1995 (3 مدیریت روابط:6 توانایی مرتبط با هوش هیجانی، شامل توانایی برقراری ارتباطات و مراودات آشکار و قانع کننده، فرو نشاندن اختلافات و ایجاد پیوندهای قـوی بـین افـراد اسـت. رهبرانـی کـه از توانـایی مدیریت روابط برخوردارند از این مهارتها در جهت گسترش شور و اشتیاق خود و حـل اختلافـات از -4445-1143000 1. Gardnre 2. Taker 3. Mcenrue, Groves & Shen 4. self-awareness 5. social awareness 6. relationship management 51 طریق مزاح وشوخی و ابراز مهربانی استفاده میکنند. رهبری تـوأم بـا برخـورداری از توانـایی مـدیریت روابط اگر چه کارآمد است کاربرد محدودی دارد (گلمن، .(1998 (4 خود کنترلی:1 عبارت است از توانایی کنترل هیجانات، عواطف، رفتار صادقانه، درست به شیوههـای معتبر و تطبیق پذیر. رهبران خود کنترل اجازه نمیدهند بد خُلقیهایی گاه و بی گاه در طول روز از آنـان سر بزند. آنان از توانایی خود کنترلی به این منظور استفاده میکنند که بد خُلقی و روحیه بد را به محـیط کاری و اداری نکشانند، یا منشأ و علت بروز آن را به شیوهای منطقی برای مردم توضیح دهنـد. بنـابراین آنان میدانند که منشأ این بدخُلقیها کجاست و چه مدت ممکن است به طول انجامد (گلمن، .(1998 3-9 - 3-2 مدلهای هوش هیجانی مایر و سالوی مدل توانمندی را از مدل ترکیبی هوش هیجانی متمایز کردند. مدل ترکیبی شامل طیف وسیعی از متغیّرهای شخصیتی است که مخالف مدلتوانمندی مایر و سالوی بوده که کاملاً شناختی است. یک وجه کاملاً متفاوت این دو مدل، تفاوت میان مفهوم »صفت« و»پردازش اطلاعات« هوش هیجانی است. این وجه تفاوت در دیدگاههای گوناگون سنجش و تعاریف عملیاتی از سوی نظریهپردازان مدل ترکیبی و توانمندی، نمایان است. مفهوم »صفت« هوش هیجانی با شاخصهای بین موقعیتی رفتار همچون همدلی، جرئت و خوشبینی ارتباط دارد، در حالی که مفهوم»پردازش اطلاعات« مربوط به تواناییهایی همچون تشخیص، ابراز و برچسب زدن هیجان است. مفهوم »صفت« ریشه در چارچوب شخصیتی دارد که از طریق پرسشنامههای خودسنجی، که رفتار خاصی را میسنجند، اندازهگیری میشود. این دیدگاه در بررسی هوش هیجانی، تحتالشعاع متغیّرهای شخصیتی (همانند همدلی و تکانشی بودن) و ساختارهایی که همبستگی بالقوّه با آنها دارند (مانند انگیزش، خودآگاهی و امیدواری) قرار میگیرد، بعکس دیدگاه » پردازش اطلاعات« که بیشتر بر بخشهای سازنده هوش هیجانی و رابطه آن با هوش سنّتی متمرکز میشود. چنانکه دیدگاه توانمندی در مدلسالوی ـ مایر متجلّی است، دیدگاه ترکیبی در الگوی گلمن و الگوی بار ـ آن، به خوبی تبیین شده است (ابراهیمی، .(1385 در ادامه، به اختصار به مدلهای توانایی و ترکیبی پرداخته میشود. -4-9-3-2مدل توا نا یی ما یر و سا لووی((1997 الگوی توانایی در سال 1997 توسط مایر و سالووی ارایه شد. این الگـو متمرکـز بـر نقـش هیجـانهـا و تأثیرات متقابل بر افکارشان است (مایر و سالووی،.(1997 آنان معتقدند که هوش هیجانی از تواناییهای ذهنی، مهارتها و قابلیتهای متعددی تشکیل شده است. تواناییهای ذهنی متمایز از دیگـر توانـاییهـا -444511493500 1. self-control/self-management 51 بوده و شامل تفکر انتزاعی و حل مسئله است (مایر، سالوی و کارسو،.(2000 ابعاد چهارگانه مدل مـایر و سالووی بدین ترتیب است: شناسایی عواطف در خود و دیگران:1 در این حوزه مهارتهای خود سنجی، اغلب با توانایی واقع افراد در خواندن صـحیح عواطـف دیگـران، مطابقت ندارد. در نتیجه این امر، ممکن است کارفرمایـان ، اطلاعـاتی بـا ارزش را در جریـان تعامـل بـا همکاران و مشتریان خود از دست بدهند. با این وجود، آنان بر این باورند که بـه خـوبی قـادر بـه درک صحیح عواطف دیگران هستند. کاربرد عواطف:2 یعنی توانایی استفاد ه از عواطف در راستای کمک بـه کسـب نتـایج مطلـوب، حـل مسـئله و اسـتفاده از فرصتها. استفاده از عواطف برای برانگیختن افراد و هسته اصلی کار نیز از کاربردهای عواطف به شمار میآید. توانایی درک و فهم عواطف دیگران:3 توانایی درک عواطف پیچیده و آگاهی از علل آنها و چگونگی تغییر عواطـف از یـک حالـت بـه حالـت دیگر را درک عواطف مینامند. به کمک این آگاهیها میتوانیم بفهمیم که چه چیزی موجب بـرانگیختن یا عدم برانگیختن افراد یا گروهها میشود و در نتیجه میتوانیم همکاری بهتری را با دیگران برنامه ریزی کنیم. مدیریت عواطف:4 مدیریت عواطف به معنی اداره کردن عواطف در خود و دیگران در یک موقعیت شـغلی یـا محـیط کـار است، میتوان در این زمینه واکنشهای زیادی را درنظـر گرفـت، از جملـه: انکـار احساسـات، فـرار از مشکلات، تأیید حالت کلی موقعیت بدون تأیید جریـان آن، بکـارگیری عواطـف جهـت حـل مسـائل و هماهنگ ساختن عاطفه و تفکر(مایر و سالووی،2002، به نقل از استوار و امیرزاده،.(1387 -5-9-3-2مدل ترکیبی گلدمن (1995) در حالی که دیدگاه سالووی و مایر، بیشتر جنبه روانشاختی دارد، مفاهیم ارائـه شـده توسـط گلمـن بـه مفاهیم مدیریتی نزدیکتر است. مدل مبتنی بر شایستگی که یک مدل ترکیبی از هوش عاطفی بـه شـمار میآید را گلمن (2001)، ارایه کرده است. این مدل به طور اختصاصی برای پیش بینی موفقیت در محـل -444523622000 1. identifying emotion 2. using emotion 3. understing emotion 4. ability measure of EI 52 کار طراحی شده است. در حقیقت این مدل نظریه ای در مورد عملکرد در کار است که بر مبنای هـوش ایجاد شده است. همان طور که گفته شد، این مدل ترکیبی است از تواناییهای ذهنی و برخی ویژگیهای شخصیتی که متفاوت از مدلهای مبتنی بر توانایی است. گلمن (2001) با مطالعـه 600 مـدیر متخصـص مسایل سازمانی و دانشجویان دورههای ارشد، مدل خود را با عنوان شبکه قابلیتهای عاطفی1 ارائـه داد. مدل اولیه وی شامل 5 بعد و 25 مؤلفه بود که در سالهای بعد مدل خود را به چهار مؤلفه و 20 قابلیـت تقلیل داد (نقل از کوکر و همکاران2، .(2007 شایستگی هیجانی از نظر گلمن عبارت است از توانایی آموخته شده بر مبنای هوش هیجانی که منجر بـه عملکرد چشم گیر در کار میشود. یعنی میزان هوش هیجانی، تعیین کننده توانایی بالقوه بـرای یـادگیری مهارتهای کاربردی است. مدل مبتنی بر شایستگی گلمن شامل20 شایستگی است. این مدل تفاوتهای فردی که در عملکرد افراد در محل کار وجود دارد را از هم تمیز میدهد . شایستگیهای بیست گانه مدل گلمن در قالب چهار نوع توانایی عمومی و کلی بیان میشوند. البته لازم به ذکر است که بـر مبنـای ایـن مدل یک فرد برای موفقیت لازم نیست که همه شایستگیها را داشته باشد، بلکه مطابق با شرایط آن فـرد ترکیبی از شایستگی وجود دارند که منجر به اثر بخشی فرد میشوند (سیدجوادین و حسین بور، .(1386 الگوی هوش هیجانی گلمن، مدلی چهارمولفه ای مبتنی بر ویژگیهای خودآگاهی، خود مدیریتی، آگاهی اجتماعی و مهارتهای اجتماعی است. در این حالت هوش هیجانی با شاخصهای هیجانی اندازهگیـری میشود (ماریمکانروی و همکاران، .(2009 گلمن ادعا کرد که شایستگیهای هیجانی، همان مهارتهای شغلی هستند که میتوان آنها را فرا گرفت. همچنین بر اساس نظـر گلمـن (1995)، هـوش هیجـانی شـامل مجموعـهای از عناصـر درونـی (میـزان خودآگاهی، خودانگاره، احساس استقلال و ظرفیت، خودشـکوفایی و قاطعیـت) و بیرونـی (روابـط بـین فردی، سهولت در همدلی و احساس مسئولیت) است (سبحانینژاد و یوزباشی، .(1387 -6-9-3-2 مدل ترکیبی بار-آن بار-آن (1997) هوش هیجانی را بر اساس ویژگیهای شخصیتی تعریف کرده است. طبق نظریه بـار-آن، هوش هیجانی مجموعه تواناییها، استعدادها و مهارتهایی را شامل میشود که دانش لازم برای برخورد موثر در زندگی را در اختیار فرد قرار میدهد. بار-آن آنچه را که به عنوان توانایی ذهنـی تعریـف شـده است را با دیگر ویژگیها از قبیل استقلال فردی، حرمت نفس ترکیـب مـیکنـد (دهکـردی، .(1386 بـه عبارت دیگر بار-آن، مدلی چندعاملی برای هوش هیجانی تدوین کرده است. وی معتقد است که هـوش هیجانی، مجموعهای از تواناییها و مهارتهایی است که فرد برای سـازگاری مـؤثر بـا محـیط و کسـب -44453937000 1. emotional intelligence competency inventory 2. Kooker et at. 53 موفقیت در زندگی، تجهیز میکند. براساس دیدگاه بـار- آن، هـوش هیجـانی دارای 5 طبقـه کلـی و 5 مؤلفه است که در درون این طبقهها قرار میگیرند که عبارتند از: الف- هوش هیجانی درون فردی:1 این طبقه از هوش هیجانی، مؤلفههای آگاهی هیجانی،حرمت نفس، قاطعیت، خودشکوفایی و استقلال را در بر میگیرد. خودآگاهی هیجانی:2 میزان آگاهی فرد از احساسات را مورد بررسی قرار میدهد و شامل پی بردن به این نکتـه کـه فـرد چـه احساسی دارد و چرا این احساس در او شکل گرفته است. قاطعیت:3 توانایی بیان احساسات، عقاید، افکار و باورهای خود و دفاع از حقوق خود به شیوهای مطلوب، که دارای سه بعد است: توانایی بیان احساسات (ابراز خشم، صمیمیت و احساسات جنسی)، توانایی بیـان عقایـد (بیان عقاید مخالف و اتخاذ موضع مشخص حتی با از دست دادن امتیـاز)، توانـایی ایسـتادگی در برابـر حقوق خود (اجازه ندادن به دیگران جهت اذیت کردن فرد و دادن امتیاز، عدم کمرویی و خجالتی بودن) حرمت نفس:4 توانایی احترام به خود و پذیرش خود بعنوان شخصی که اساساً خوب اسـت. شـخص صـاحب حرمـت نفس، احساس عدم کفایت و حقارت نمیکند. او جنبههـای مثبـت و منفـی، همچنـین محـدودیتهـا و قابلیتهای خود را میپذیرد. خودشکوفایی:5 توانایی شناخت توانمندیهای بالقوه، تلاش برای شکوفا کردن آنها، کسـب حـداکثر رشـد توانـاییهـا، قابلیتها و استعدادها، تلاش برای داشتن بهترین عملکرد و بهتر کردن همیشگی خود. استقلال:6 -4445102108000 1. interpersonal components 2. emotional self awareness 3. Assertiveness(AS) 4. self regard(SR) 5. self actualization 6. independence 54 توانایی خودکنترلی در تفکر و عمل، عدم وابستگی عاطفی، قابلیت اتکا در تصمیم گیریها و برنامههـای مهم، توانایی رفتار خود مختار در مقابل نیاز بـه حمایـت و حفاظـت، پرهیـز از دیگـران بـرای بـرآوردن نیازهای عاطفی خود. ب- هوش هیجانی بین فردی:1 این بعد نیز مؤلفههای همدلی، مسئولیت پذیری، و روابط بین فردی را شامل میشود: همدلی:2 توانایی شناخت هیجانات و عواطف دیگران، به عبـارت دیگـر همـدلی یعنـی ایجـاد حـس مشـترک بـا یکدیگر، یعنی همان احساس که دیگری به آن دست یافته است را داشته باشیم. افراد همدل بـه دیگـران توجه دارند و به نگرانی و علایق آنها توجه نشان میدهد. مسئولیت پذیری (مسئولیت اجتماعی :3( نشان دادن خود به عنوان عنصری سازنده، مشارکت کننـده، دارای حـس همکـاری درگـروه خـویش و دارای وجدان اجتماعی. روابط بین فردی:4 توانایی برقراری و حفظ ارتباطات متقابل، توانایی صمیمیت، با محبت و انتقال دوستی به شـخص دیگـر است. پ-هوش هیجانی مقابله با فشار: این بخش از هوش عاطفی، مؤلفههای تحمل فشار و کنترل تکانه را شامل میشود: تحمل استرس: 5 به توانایی مقاومت در برابر رویدادها و موقعیتهای فشارزا و پشت سر گذاشتن موقعیتهای مشـکل زا بدون از پای در آمدن گفته میشود. افراد با تحمل استرس بالا، کمتر دچار ناامیدی میشوند و بحرانها و مشکلات را بهتر میگذرانند. کنترل تکانه:6 به توانایی به تأخیر انداختن تکانه و ساثق، پذیرش تکانههای پرخاشگرانه، خوددار بودن و کنتـرل خشـم میگویند. اثرات نداشتن این مهارت، شامل فقدان خود کنترلی، رفتارهای کند و غیر قابـل پـیش بینـی و آزارگری است. -444523558500 1. interpersonal components 2. empathy 3. social responsibility 4. interpersonal relationshipv 5. stress tolerance 6. impulse control 55 ت- هوش هیجانی سازگاری: 1 بعد سازگاری هم دربرگیرنده مؤلفههای واقعیت آزمایی، انعطاف پذیری و حل مساله است: حل مساله:2 توانایی شناسایی و تعریف مشکلات، داشتن کفایت وانگیزه برای مقابله مؤثر با آن، تعیـین راه حـلهـای مختلف مسأله، تصمیم گیری و انجام یکی از راه حلهای ممکن. آزمون واقعیت:3 سنجش میزان انطباق بین آنچه فرد تجربه کرده و آنچه واقعا وجود دارد، تلاش بـرای فهـم امـور بطـور صحیح و تجربه رویدادها آن گونه که واقعاً هستند بدون خیال پردازی. انعطاف پذیری:4 توانایی منطبق ساختن عواطف، افکار، رفتار، موقعیتها و شرایط دائما در حال تغییر. افراد انعطاف پذیر، افرادی فعال، زرنگ، قادر به واکنش بدون تعصب به تغییر هستند و نسبت به ایدهها، جهت گیریها و ... صبور و گشاده رو هستند. ث- هوش هیجانی خلق کلی:5 نهایتاً هوش عاطفی خلق کلی، شامل مؤلفههای خوش بینی و شادکامی است: خوش بینی: توانایی نگاه کردن به نیمه روشنتر زندگی، امید به زندگی و داشتن رویکردی مثبت به زندگی روزمره. نشاط: لذت بردن از خود و دیگران، شاد بودن، رضایت از خود و لذت بردن از زندگی، داشتن احساس خوب در محیط کار و در اوقات فراغت (بار- آن، 1997، به نقل از حسینی، .(1383 -7-9-3-2مدل هوش هیجانی دولویکس و هیگس( (1999 دولویکس و هیگس (1999) بر اساس تحقیقات تجربی خود عناصر محوری مشترکی را در ساختار کلی هوش هیجانی شناسایی کردهاند که عبارتند از : (1 خودآگـاهی: آگـاهی از احساسـات شخصـی خـود و توانایی تشخیص و مدیریت آنها (2 انعطاف هیجانی: توانایی خوب عمل کردن و سازگاری در موقعیت-های مختلف. (3 انگیزش: انرژی و انگیزه ای که برای دستیابی به نتایج و هدفهای کوتاه مـدت و بلنـد -44455524500 1. adaptability components 2. problem solving( PS) 3. testing reality(TR) 4. flexibility (FL) 5. general mood -component 56 مدت وجود دارد. (4 حساسیت بین فـردی: توانـایی آگـاه بـودن از احساسـات دیگـران و دسـتیابی بـه تصمیمات قابل نفوذ در آنها (5 تأثیر: توانایی ترغیب دیگران به تغییر دیدگاهشان دربـاره یـک مسـأله (6 فراست: توانایی استفاده از بینش خود و تعامل در تصمیمگیری هنگام رویـارویی بـا اطلاعـات مـبهم. (7 صداقت: توانایی ایجاد و تعهد در هنگام مواجهه با چالش و اقدام ثابت و درست. ت) هوش هیجانی.1حل مسألهتشخیص و تعریف مسأله و ایجاد راهکارهای مؤثر.2آزمون واقعیتارزیابی و مطابقت میان آنچه به صورت عینی و ذهنی تجربه میشودسازگاری.3انعطاف پذیریتنظیم تفکر و رفتار به هنگام تغییر موقعیت و شرایطث) هوش هیجانی.1خوش بینیاحساس رضایت از زندگی خویشتن، شادکردن خود و دیگرانخلق عمومی.2نشاطنگاه به جنبههای روشن زندگی و حفظ نگرش مثبت حتی در مواجههبا ناملایمات -4-2 همدلی همدلی بعنوان درک دقیق احساسات دیگران نخستین بار توسط راجرز بعنوان یک انسانگرا مورد تاکید قرار گرفت و از آن پس، همدلی و انسانگرایی تداعی گر خویش بودند. 57-1-4-2 انسان گرایی بعنوان مطرح کننده همدلی روان شناسی انسان گرا یک مکتب روان شناسی است که در واکنش به رفتارگرایی‌و روانکاوی پدید آمد. این مکتب به بعد انسانی روان شناسی علاقمند است و زمینه انسانی را برای رشد نظریه روان شناختی فراهم آورده است. جیمز باگنتال این موضوع ‌را در پنج اصل روان شناسی انسان گرا خلاصه کرده است که اساسا عبارتند از: -1 هستی و وجود انسان را نمی توان به اجزای تشکیل دهنده آن تقلیل داد. ‌-2وجود انسان زمینه انسانی بی نظیری دارد. ‌-3هشیاری‌ انسان شامل آگاهی از وجود خودش در زمینه ارتباط با دیگران است. ‌-4انسان ها حق انتخاب دارند و خواهان مسئولیت نیستند. -5انسان ها دارای اراده هستند و در جستجوی معنا، ارزش و خلاقیت می باشند. کارل راجرز تدوین کننده درمان مراجع محوری است که از کالبد انسان گرایی بیرون آمده است. -2-4-2پیش فرضهای راجرز -1 درک دیگران، تنها از زاویه احساس و ادراک خودشان یعنی در دنیای پدیدار شناختی 1 خود آنها امکانپذیر است. پس برای درک دیگران باید در جستجوی راهی بود که آنها توسط آن، رویدادها را تجربه میکنند. زیرا دنیای پدیدارشناختی هر کس اساسیترین تعیین کننده رفتار و عامل بیهمتایی اوست. -2 افراد سالم از رفتار خود آگاهند. از اینرو، نظام راجرز به رویکرد روانکاوی و تحلیل خود شباهت دارد، زیرا بر اهمیت آگاهی از انگیزهها تاکید میکند. -3 افراد سالم ذاتا خوب و مفید هستند. آنان فقط هنگامی آشفته و ناتوان میشوند که یادگیریهای نادرست داشته باشند. -4 افراد سالم، هدفمند و هدفگرا هستند. واکنش آنها به اثرات محیطی یا سائقهای درونی، از روی انفعال نیست. آنان افرادی خودراهبرند. -5 درمانگران نباید به جای مراجع، خود را درگیر دستکاری رخدادها نمایند. بلکه باید شرایطی را فراهم سازند تا مراجع بتواند به طور مستقل تصمیمگیری کند. وقتی افراد، نگران ارزیابیها، خواستهها و ترجیهات دیگران نباشند، زندگیشان توسط یک گرایش ذاتی به سوی ‌خودشکوفایی2 هدایت میشود. راجرز را مبتکر رویکرد معروف به رواندرمانی دانستهاند که در آغاز به درمان بیرهنمود1 یا درمان متمرکز بر درمانجو معروف بود و اخیرا به درمان متمرکز بر شخص شهرت یافته است. این شیوه -4445-5969000 1‌phenomenological world 2‌self-Actualization 58 رواندرمانی پژوهشهای زیادی را سبب شده و کاربرد وسیعی را در درمان اختلالات روانی پیدا کرده است. ‌ راجرز معتقد بود که، تنها راه کشف و ارزیابی شخصیت بر اساس تجربههای ذهنی فرد است. یعنی، از طریق مطالعه میدان تجربه او. اگر چه راجرز این ارزیابی حوزه میدان تجربی شخص را تنها رویکرد ارزشمند میداند، اما بلافاصله اشاره میکند که این روش مصون از خطا نیست. -1-2-4-2ویژگیهای شیوه درمان مراجع – محور یکی از مهمترین خصوصیات درمان مراجع – محور اعتقاد به ویژگیهای ماهیت انسان است. اعتقاد به ارزشمندی انسان از اصول اساسی نظریه راجرز درباره ماهیت انسان است. در این شیوه اعتقاد بر آن است که انسان منطقی، اجتماعی، پیشرونده و واقعبین است. از دیدگاه نظریه مراجع – محور، انسان تمایل به رشد و یا نیاز به تحقق بخشی به خویشتن دارد. ارگانیزم نه تنها سعی میکند خود را حفظ کند، بلکه میکوشد خویش را در جهت وحدت، کمال و خودمختاری سوق دهد. شاخصهای عمده این روش عبارتند از: -1 مراجع را در مرکز درمان قرار میدهد و او را عامل اصلی تصمیمگیری میداند. -2 کیفیت رابطه مشاورهای را مهمترین عامل در ایجاد شخصیت میانگارد. -3 توجه زیادی به تکنیک ندارد، بلکه بر نگرشهای مراجع و مشاور در جریان درمان تاکید دارد. -4 در جریان مشاوره به جای تاکید بر اطلاعات، سوابق، تشخیص و تجویز بر محتوای احساسی و عاطفی اعمال و گفتار مراجع تکیه میکند. در این روش اعتقاد بر آن است که، اگر مراجع در محیط مشاورهای گرم و پذیرا قرار گیرد، خودش میتواند به حل مشکلاتش اقدام کند. از مشخصات عمده این روش آن است که، اولا مراجع، رهبری بخشی از فعالیتهای جلسه مشاوره را بر عهده میگیرد و ثانیا، از آزمونهای روانی استفاده چندانی به عمل نمیآید و در عوض بر ایجاد رابطه نیکوی مشاورهای تاکید میشود. راجرز، اعتقاد چندانی به کاربرد آزمون در مشاوره نداشته و آن را مانعی در رشد عاطفی مراجع به شمار میآورد. به عقیده او آزمون، مقاومت مراجع را میافزاید، قبول مسئولیت او را به حداقل کاهش میدهد و در او نوعی وابستگی به مشاور به وجود میآورد. هدف اصلی درمان مراجع محور، رها کردن نیروهای تحقق بخشنده به مراجع است. اهداف جزئی تر آن، ایجاد یکنواختی و اتحاد بیشتر در اجزای شخص، کاهش اضطراب، افزایش میزان پذیرش خود و عواطف شخصی و افزایش درجه عینیت در مواجهه با واقعیات است. -444515557500 1‌Nondirective therapy 59 راجرز در جریان درمان، همواره از تحمیل هدفها بر مراجع پرهیز میکند. زیرا معتقد است که قضاوت اشخاص بالغ و سازگار بر پایه آن چیزی است که ذاتا برای وی ارضا کننده و شکوفاساز است. به نظر او، مراجع است که ابتکار عمل را به دست میگیرد و روند گفتوگو و جلسه درمان را هدایت میکند. وظیفه درمانگر، ایجاد شرایطی است که در آن مراجع بتواند دوباره به ماهیت اساسی خویش باز گردد و درباره این که کدام یک از راههای زندگی بیشتر ارضا کننده است تصمیم بگیرد. از آنجا که همه انسانها در نظر راجرز افرادی مثبت و نیک سیرت هستند، بنابراین تصمیمهای آنان نه تنها موجب خشنودی از خویشتن خواهد شد بلکه از آنان افرادی سالم و خودشکوفا خواهد ساخت. ویژگی اساسی دیدگاه راجرز عبارت از تشریح روشن تعدادی از فنون درمانی، تاکید بر نگرش و سبک هیجانی درمانگر و بیاهمیت قلمداد کردن برخی از روشهای خاص است. در رواندرمانی مراجع – محور، درمانگر باید دارای سه ویژگی اساسی باشد. آن سه عبارتند از: صداقت1 توجه مثبت غیرمشروط2 درک همدلانه3 ‌صداقت: که گاهی "همخوانی" نیز خوانده میشود، شامل خودانگیخته بودن4، پذیرا بودن5 و روراستی6 است. درمانگر، جلوه ساختگی و حرفهای ندارد. یعنی احساسات و اندیشههایش را به سادگی و بدون ریا با مراجع در میان میگذارد. درمانگر، تا اندازهای با خودافشاگری صادقانه، الگویی را برای مراجع فراهم میآورد تا او نیز بتواند احساساتش را لمس و ابراز کند و مسئولیت آنها را بپذیرد. ‌توجه مثبت نامشروط:‌این همان چیزی است که راجرز آن را "شرطهای ارزشمندی" مینامد. درمانگر مراجع محور، مراجعان را آن طور که هستند میپزیرد، برای آنان ارزش قایل میشود و صمیمیت خالصانهای ابراز میکند. حتی اگر رفتار آنان مورد تایید وی نباشد، تنها دلیل ارزشمند ‌بودن مردم را، به سبب انسان بودن آنها می داند. درک همدلانه: عبارت است از توانایی مشاهده لحظه به لحظه جهان از دریچه چشمان مراجع و درک احساسات آن. ‌‌ به نظر راجرز، برداشت از خویشتن، مرکز ثقل شخصیت مراجع است. اگر مراجع برداشت منفی از خویشتن داشته باشد و احساس کند که ارزشی ندارد، ادراک او محدود شده و تنها بر جنبههایی که او را تهدید میکند پاسخ میدهد. وقتی تهدید وجود داشته باشد، مراجع به دفاع از خود میپردازد. در مشاوره -44454064000 1‌genuineness 2‌unconditional positive regard 3‌empathic 4‌spontaneity 5‌openness 6‌authenticity 61 شخصمدار به مراجع کمک میشود تا برخورد توام با همدلی و احترام را تجربه کند. برخوردی که در آن بتواند برای وجود خود معنایی بیابد و از توانمندیهای خود آگاه شده و مسئولیت انتخاب راه خویش را بپذیرد. -5-2ذهن آگاهی یکی از مهمترین بحث های فلسفه ذهن که در حال حاضر بحث روز به شمار میرود، مساله خودآگاهی 1 یا ماهیت ذهن از نگاه روانکاوان معاصر، پدیدارشناسان، انسان گرایان و شناخت گرایان خودآگاهی یا هشیاری، کنترل کننده رفتار و فرایندهای روانی و عامل اساسی شکل گیری شخصیت و سبک زندگی است (خدامرادی، .(1393 اهمیت مطالعات خودآگاهی یا ماهیت ذهن به حدی در حال اوج گرفتن است که نشریه ساینس2 در سال 2005 اقدام به ارائه 25 سئوال علمی مهم قرن حاضر را نمود و در این گزارش، مطالعات علوم خودآگاهی در مکان دوم مهمترین پرسشهای علمی کنونی جهان قرار گرفت. 3224530-179959000 »ذهنآگاهی3« سازهای نسبتاً جدید است که از بودیسم وارد روانشناسی شده است. ذهنآگاهی در ریشه پالی خود (sati) به معنای به خاطر سپردن است. هر نظریه ای ذهنآگاهی را با تأکید بر برخی جنبههای آن تعریف و توصیف میکند. از دید براون، رایان و کرسول 2007) به نقل از قربانی، (1392 ذهنآگاهی آگاهی و توجه پذیرا 4 به تجربه و رویداد کنونی است. توجه میتواند فعال، منفعل، وسواس گونه، و پذیرا باشد. مراد از توجه فعال، تمرکز تعمدی است که نیاز به صرف انرژی دارد. در توجه فعال شما باید توجه و آگاهی را از محرکهای دیگر منحرف کنید و تنها به یک محرک توجه کنید. افراط در توجه فعال همان وسواس است. وسواس چیزی نیست جز توجه فعال افراطی که عادت شده است. توجه منفعل بدون انرژی و اراده است. تماشای تلویزیون مثالی از توجه منفعل است. شما در توجه منفعلانه حاضر نیستید بلکه غایبید و توجه شما بدون اینکه آگاه باشید تسخیر میشود. در توجه پذیرا، افزون بر اراده و صرف نیرو، صرفا به محرک بیرونی توجه نمیکنید، بلکه به درون نیز توجه دارید. هر فکر و احساس و حس بدنی که در اثر توجه به محرک در شما بیدار میشود، در دامنه توجه قرار میگیرد و مسدود نمیگردد. همان گونه که از خود واژه پیدا است، توجه پذیرا با پذیرش همراه است؛ پذیرش هر آنچه که در درون ما (افکار، احساسات، حسهای بدنی، و اعمال) در مواجهه با رویداد یا محرک پیش روی، پدیدار میشود. چنین پذیرشی طبعا با انفعال متفاوت است. زیرا در انفعال، با یک عامل پردازشگر و مشاهده گر سر و کار نداریم. انفعال، تسلیم شدن بدون مشاهده گری و صمیمیت است. -44457302500 1. consciousness 2 .Science 3mindfulness 4receptive 61 در ابتدا باید متغیرها و مفاهیمی که بسیار نزدیک به هشیاری یا خودآگاهی هستند را شناخت: ((آگاهی1 ، خویشتنآگاهی 2 ، هوشیاری ((3 در نگاهی عمیقتر خواهیم دید که این واژگان هر یک تعریف خود را دارند، و معادل یکدیگر نیستند. بطور نمونه، دیوید چالمرز تفاوت بین آگاهی و خودآگاهی را اینگونه بیان میکند: آگاهی، قرین روانشناختی خودآگاهی در فلسفه است. 3749040-330200002755265-33020000 هشیاری یعنی اگاهی داشتن از تمامی احساس ها، ادراک ها و خاطراتی که در هر لحظه از زمان روی می دهند . انسان ها بیشتر عمر خود را در حالت هشیاری-بیداری می گذرانند و هر روز بین خواب و بیداری دور میزند. در طول خواب از محیط اطراف خود کمتر آگاه میشویم .گو اینکه کاملاً بدون پاسخ نیستیم. وقتی خواب میبینیم در دنیایی خیالی زندگی میکنیم، جایی که رویدادهای غیر ممکن امکان پذیر به نظر میرسد. چرا ما این دورههای هشیاری تغییر یافته را داریم؟ (کالات ،.(1386 این ادعا وجود دارد که هشیاری چنانچه ما امروزه آن را میشناسیم رشد تاریخی اخیر است که بعد از دوران هومر ایجاد شده است (جاینس ،.(1974 بر اساس این دیدگاه، انسانهای اولیه، که در جنگهای محلی شرکت میکردند خودشان را به عنوان فرد درونی یکپارچه از تفکرات و اعمال، حداقل به صورت امروزی تجربه نمیکردند. سایرین مطرح کردهاند که حتی در دوره کلاسیک، هیچ کلمه معادل هشیاری در یونان باستان وجود نداشته است (ویلکس ،1984،1988، .(1995با شروع دوران مدرن جدید در قرن هفدهم هشیاری مرکز تفکر پیرامون ذهن شد. 3134995-3006090002581275-300609000308610-1517015005027930-26670004322445-2667000 کلمات هشیار و هشیاری اصطلاحاتی هستند که گستره متنوعی از پدیدههای ذهنی را پوشش میدهند و در معانی گوناگونی به کار برده می شوند. هشیاری شامل احساس آگاهی و محتوای آگاهی است. توجه، الزاماً همان هشیاری نیست و ما نسبت به برخی از فرایندهایی که در جریان توجه در ذهن ما فعال اند آگاهی نداریم یعنی در سطح نیمه هشیار آگاهی ما وجود دارند. نیمه هشیار اطلاعاتی است که بدان آگاهی نداریم ولی در دسترس فرایندهای شناختی ما می باشد. فواید توجه هشیار شامل نظارت بر تعامل خود با محیط، حفظ ارتباط با محفوظات قبلی خود، کنترل و تدوین برنامههای آینده است. مطالعه اطلاعات پیش هشیار از طریق آماده سازی میسر میشود. آماده سازی زمانی اتفاق میافتد که بازشناسی محرک خاصی تحت تأثیر ارایه پیشین همان محرک یا محرک شبیه آن قرار میگیرد (استرنبرگ، .(2006 یکی دیگر از پدیدههای مرتبط با هشیاری پدیده نوک زبانی است که زمانی اتفاق میافتد که آوردن 2051050-2114550001105535-1816100002903220-122047000 اطلاعات پیش هشیار به آگاهی هشیار، کاری دشوار باشد. -444573406000 1 .awareness 2 .self-awareness 3 .sobriety, astuteness, alertness 62 هشیاری نیاز به شبکه پیچیده ایی از عناصر با اتصالات داخلی سلولهای عصبی دارد که مرکزیت آن با تالاموس است که هشیاری را با محتوای دقیقش فراهم میکند و از لحاظ رشدی تحولی در هفته 24 ام تا 28 ام بارداری ایجاد میشود. بسیاری از عناصر مورد نیاز برای هشیاری در سه ماهه سوم بارداری ایجاد میشود (کوچ، .(2009 ویژگی کیفی با احساسات خام معادل دانسته میشود و با تجربه رنگ قرمز هنگامی که یک گوجه قرمز را میبینید و یا با مزه شیرینی خاصی که هنگام چشیدن اناناس با آن مواجه میشوید توضیح داده میشود (لوک ،.(1688 نوع ویژگی کیفی مربوط به هشیاری به حالتهای حسی محدود نمیشود بلکه به عنوان یک جنبه حالتهای تجربی مانند تجربه ، افکار و تمایلات در نظر گرفته میشود (سویورت، .(1998 در نهایت فهم جامع هشیاری نیازمند تئوریهای متنوع است، که هر کدام ممکن است تنوع مدلها را به صورت مفید و بدون تناقض قبول کند که هر کدام به شیوه خودشان بازنماییهای فیزیکی، نورونی، شناختی، کارکردی و جنبههای سطح بالای هشیاری را هدف قرار میدهند. بعید به نظر میرسد که یک چشم انداز تئوریکی منفرد برای تبیین تمام جنبه های هشیاری کافی باشد. بنابراین به نظر میرسد که یک رویکرد ترکیبی و کثرت گرایانه بهترین راه برای پیشرفت آینده باشد (قربانی، .(1392 33020-92329000 ذهن آگاهی کیفیتی از هشیاری است که انسان باید در تمام ساعات شبانه روز در هرموقعیتی که هست سعی کند به آن دست یابد. مراقبه آگاهانه آغاز خوبی برای درک ذهن آگاهی است اما قصه همین جا تمام نمی شود و باید دریافت و بیداری حاصل از مراقبه در تمام لحظات زندگی و همه موقعیت ها گسترش یابد. هشیاری در لحظات مراقبه و بعد نیمه خواب بودن یا در بقیه اوقات را صرفا ذهن آگاهی نمی گویند اگر وقتی مطالعه می کنیم با تمام حوصله و صبر این کار را انجام دهیم و همه دل و توجه خود را به مطالعه کردن معطوف کنیم و وقتی کاری انجام می دهیم همه هوش و حواسمان به آن کار باشد در حقیقت درون حالت ذهن آگاهی هستیم. از نظر مفهومی ذهن آگاهی را می توان یکی از تعالیم آیینها (به طور خاص بودایی)‌و شاید مذاهب ظهور یافته در شرق آسیا دانست که تاکید بر تقویت توان ذهنی و روانی انسان برای درک لحظهها، پاک کردن ذهن‌و ایجاد آرامش درونی برای فهم دقیق جریان زندگی دارد. (به قول سهراب سپهری زندگی آب تنی کردن در حوضچه اکنون است). از این منظر، انسان برای آرامش و دور کردن نگرانیها و اضطرابها لازم است تا با جریان مستمر‌و لحظه به لحظه زندگی رابطه ای عمیق و واقع گرایانه‌بر قرار کند. نمود عملی این مفهوم را برخی با تمرینهایی همراه با تمرکز و‌دقت کردن به حواس پنجگانه در درک عمیق و با آرامش لحظهها و لذتها توصیه میکنند. به طور مثال غذا خوردن آهسته و تلاش و تمرکز برای درک مزه ها، تمرکز بر تنفس و درک عمیق دم و باز دم، تمرکز و آرامش دورهای در طی روز، یادآوری آن چیزهایی که از آن برخوردار هستیم. 63 "ذهن آگاهی" شیوه ای برای فرار از زندگی نیست ، بلکه برعکس تلاش برای واقعا زنده بودن است. شما فاعل و انجام دهنده نیستید بلکه یک تماشاچی بی طرف و یک ناظر بی نظر هستید که حتی یک لحظه دست از نظاره کردن برنمی دارد و روی خود را برنمی گرداند. این نکته همان راز اصلی "ذهن آگاهی" است که شما باید همیشه فقط نظاره گر باشید .درذهن آگاهی کارها انجام می شوند. ذهنآگاهی یا توجه و آگاهی مشخصات زیر را دارد (براون و همکاران، 2007 به نقل از قربانی، :(1392 -1آگاهی شفاف: ذهن آگاهی آگاهی واضح است و به همین دلیل آن را توجه خاص و یا آگاهی ناب نامیده اند. این توجه و آگاهی ناب، تجربه در حال گذر را، قبل و بعد از نظر دادن درباره آن، روشن می کند. این شفافیت علاوه بر پذیرش، مستلزم قضاوت نکردن درباره تجربهها نیز هست. چنین نگرشی تماس مستقیم با واقعیت یا تجربه ناخوشایند را تسهیل میکند، و واکنشهای دفاعی و یا تکانشی نسبت به تجارب آمیخته با اضطراب را تقلیل میدهد. -2آگاهی غیرمفهومی و بدون تعصب: ذهن آگاهی، جداسازی توجه از شناخت است و پردازشی پیش یا پس مفهومی شمرده میشود. ذهن آگاهی نه مقایسه، مقوله بندی، و ارزشیابی میکند و نه به درون نگری و تأمل در مورد تجربه خود میپردازد. ذهن آگاهی به معنای مداخله نکردن در فرایند تجربه است و توجه صرف به آن چه رخ میدهد. -3انعطاف پذیری آگاهی و توجه: ذهن آگاهی، متمایز از تمرکز است. مراد از تمرکز، محدود کردن توجه به یک شیئ خاص درونی یا بیرونی، و حذف کردن دیگر درون شده های حسی است. در مقابل، پردازش بهوشیار، تنظیم ارادی و سیال توجه و آگاهی است. -4موضع تجربی به واقعیت: ذهن آگاهی، پردازش تمام و کمال واقعیت است. چنین موضعی نیازمند تعلیق قضاوت است تا امکان وارسی کامل واقعیت فراهم شود. همچون یک تحقیق علمی که در تکاپوی دانش صحیح از پدیده است. -5هشیاری لحظه محور: ذهن آگاهی بر حضور ذهن در لحظه دلالت میکند و این در تضاد با عادت همیشگی ذهن برای سفر در زمان گذشته یا آینده است. -6تداوم آگاهی و توجه: همه آدمها بهوشیارند، اما این ذهن آگاهی میتواند عمیق و مداوم، یا سطحی و گسسته باشد. 64 ذهن آگاهی را از منظری دیگر، همانندسازی زدایی1 نیز تعریف کرده اند (قربانی، 1392، ص -129 .(126 ذهن آگاهی چیزی نیست جز زدودن همانندسازی با افکار و احساساتی که در درون ما جاری میشوند. رویارویی با هر رویدادی در لحظههای زندگی در ما فکر و احساسی برمی انگیزد و حفظ فاصله با این افکار و احساسات فرارونده2 و مشاهده آنها، ذهن آگاهی است. این ذهن آگاهی با انسداد تمایل فزاینده به چسبیدن و یکی شدن با این افکار و احساسات حاصل میشود. در حالت ذهن آگاهی فضایی در ذهن آفریده میشود یا من مشاهده گری پرورش مییابد که از طریق آن ذهن، دیگر به افکار و احساساتی که جریان مییابند تقلیل نمییابد. این فرایند، همانندسازی زدایی است. تعاریف ذهن آگاهی کابات- زین ذهن آگاهی را توجه کردن به شیوه ای خاص، هدفمند، در زمان کنونی و بدون قضاوت و پیشداوری تعریف کرده است (به نقل از سگال، ویلیامز و تیزدل3، .(2003 مارشا لینهان1993) 4؛ به نقل از امینی، (1392 برای اولین بار به ضرورت گنجاندن ذهن اگاهی به عنوان یکی از مؤلفه های اساسی درمان های روانشناختی تأکید کرد. ذهن اگاهی به رشد سه کیفیت خودداری از قضاوت، آگاهی قصدمندانه و تمرکز بر لحظه کنونی در توجه فرد نیاز دارد که توجه متمرکز بر لحظه حال پردازش تمام جنبه های تجربه بلاواسطه شامل فعالیت های شناختی، فیزیولوژیکی یا رفتاری را موجب می شود. از طرفی ذهن آگاهی، توسط ولز و ماتیوز 1994)؛ به نقل از ولز5، (2002 توصیف شد. از نظر ولز ذهن آگاهی از طریق آگاهی و هشیاری لحظه به لحظه، مداوم و غیر ارزیابانه نسبت به فرایندهای روانی مشخص می شود و شامل آگاهی مداوم از احساسات فیزیکی، ادراکات، عواطف، افکار و تصورات است. ذهن آگاهی از افکار جداناپذیر است. این تکنیک، به شیوهای که افراد از طریق آن با شناخت خود رابطه برقرار میکنند و کنترل انعطاف پذیرانهای بر سبک توجه و تفکر خود کسب مینمایند، اطلاق می-شود. ذهن آگاهی گسلیده یشتر بر ایجاد فرا آگاهی6، ضمن به تعویق انداختن پردازش مفهومی و جدا کردن خود از رخدادهای شناختی، تأکید مینمایند. ذهن آگاهی حالت آگاهی از رویدادهای درونی، بدون پاسخ دادن به آنها از طریق ارزیابی مداوم، تلاش برای کنترل یا سرکوب آنها، یا پاسخ دهی رفتاری به آنها (ولز، (2009 ذهنآگاهی میتواند به عنوان توجه خاص، با هدف، در زمان حاضر و بدون قضاوت تعریف کرد. ذهن- آگاهی در واقع تعمق غیرعمد بر روی وقایع حاضر و جاری است. ذهنآگاهی شکلی از مراقبه7 است که -444526670000 1 de-identification 2ongoing 3 Teasdale, Segal & Williams 4 Linhan 5 Wells 6 Meta – awareness 7 Meditation‌ 65 ریشه در تعالیم و آیینهای مذهبی شرقی خصوصاً بودا1 دارد. به واسطه تمرینها و تکنیکهای مبتنی بر ذهنآگاهی، فرد نسبت به فعالیتهای روزانه خود آگاهی پیدا میکند، به کارکرد اتوماتیک ذهن در دنیای گذشته و آینده آگاهی مییابد و از طریق آگاهی لحظه به لحظه از افکار و احساسات و حالتهای جسمانی بر آنها کنترل پیدا میکند و از ذهن روزمره و اتوماتیک متمرکز بر گذشته و آینده رها میشود ((موری و مالینووسکی2، .(2009 بیر( 2003) 3 ذهنآگاهی را به عنوان مشاهدهی فاقد قضاوت نسبت به جریان در حال پیشرفت درونی و بیرونی محرکها و بروز آنها تعریف کرده است. بیشاپ4 و همکاران 2004)؛ به نقل از آریاپوران، (1390 یک تعریف دو جزیی از ذهنآگاهی ارائه نمودهاند؛ خودتنظیمی توجه به سمت تجارب جاری و توجه، گشودگی، کنجکاوی پذیرنده. این کیفیت گشوده، کنجکاوانه و پذیرنده توجه تحت عنوان خوددوستداری یا احترام به خود نیز مشخص شده است. هر دو این جوانب یعنی توجه به لحظه جاری نگرش گشوده، پذیرنده و دوستدارنده به تجارب به نوعی با کاهش استرس و فشار روانی همراه بوده باعث بهبود و ارتقاء سلامت روانی و بهزیستی روانشناختی افراد میشوند (گرمر5 و همکاران، .(2005 دانکان6 و همکاران (2009) سه ویژگی اساسی ذهنآگاهی را شامل؛ -1 توجه و آگاهی متمرکز بر زمان حال؛-2 قصد یا هدفمندی از انجام کار و -3 نگرش، که نحوه توجه کردن فرد زا نشان میدهد، برشمردهاند. ذهن آگاهی، به حالت پردازش کنترل شده7 هشیارانه و تلاش مند8 اطلاق میشود، حالتی که نقطهی مقابل »بیتوجهی9« است. بیتوجهی با پردازش عادی یا خودکار برابر پنداشته میشود. این توصیف صرفاً روش دیگری برای متمایز کردن پردازش خودکار از پردازش کنترل شده است و بر فرا شناخت و آگاهی هشیارانه از افکار خود آن گونه که در ذهن آگاهی گسلیده مطرح است، دلالت نمیکند (غلامی، .(1391 از نگاهی دیگر ذهن آگاهی، آزادسازی مشاهده از کنترل است. جنبش تمایل و تنفر در ذهن انسان، یک گرایش نارسیستیک (خودشیفته) است. تمایل نارسیستیک ما سبب میشود که با تسلط و مهار (بیشینه کردن تجارب خوشایند و کمینه کردن درد) سعی در گسترش مرزهای خودکنیم. هرچه چیزهایی از محیط را که سبب ارضا میشود بیشتر داشته باشیم، و از ناخوشایندها دورتر باشیم، ایمنتریم. در ذهن -4445762000 1‌Buddahism 2‌Moore & Malinowski 3‌Bear 4‌Bishop 5‌Germer 6‌Duncan 7 controlled processing Effortful Mindlessness 8 9 66 آگاهی از عمل آنی (ذهنی و عینی) بر اساس تمایل و تنفر اجتناب میشود و واقعیت همان طور که هست مورد مشاهده قرار میگیرد. از این منظر، ذهن آگاهی همان فرایند طبیعی هشیاری (آگاهی و توجه) است که از کنترل کردن (بر اساس تمایل و تنفر) آزاد شده است.1 اگر بخواهیم از منظر ایجابی به تعریف ذهن آگاهی بپردازیم، به این معنا که پس از بیان اینکه ذهن آگاهی چه مشخصههایی ندارد به بیان اینکه چه مشخصههایی دارد بپردازیم میتوانیم بگوییم که ذهن آگاهی، آگاهی و توجه مشفقانه است؛ یعنی مشاهده خود بر اساس شفقت و دلسوزی. ذهن آگاهی نوعی توجه و آگاهی است که هدفش نه تسلط است، نه مصرف، و نه تخریب و دشمنی، بلکه روایت آشنایی و دوستی است. وقتی که در اثر تمرین، منی را در خود پرورش می دهیم که میبیند، درک میکند، صمیمی میشود، و دلسوزی میکند، در واقع در حال پرورش ذهن آگاهی هستیم. براون و همکاران 2007) به نقل از قربانی، (1392 کاهش علائم جسمانی بیماری و افزایش کیفیت زندگی بیماران مبتلا به سرطان یا ایدز، کاهش فشار خون دیاستولیک، بهبود زخمهای پوستی پسوریازیس، درد مزمن، و واکنش بهتر سیستم ایمنی به واکسن آنفولانزا از اثرات پرورش ذهن آگاهی بوده است. براون و همکاران معتقدند که بینش، مواجهه، وابستگی زدایی، ارتقاء کارکرد ذهن و جسم، و کارکرد منسجم عوامل تبیینی اثربخشی ذهن آگاهیاند. لدسما2 و کومانو(2009) 3 در یک فراتحلیل اثرات برنامه کاهش استرس بر اساس ذهن آگاهی (MBSR) را بر وضعیت سلامت جسمانی و روانی بیماران مبتلا به انواع مختلف سرطان بررسی کردند. در این فراتحلیل حاصل نتایج 10 کارآزمایی بالینی تصادفی کنترل شده و مطالعات مشاهده ای نشان داد که MBSR در بهبود سلامت روانی بیماران با اندازه اثر قابل قبولی نقش داشت، اما برای نتیجهگیری در مورد اثر آن بر سلامت جسمانی نیاز به پژوهشهای بیشتری است (اندازه اثر پایین). ذهن آگاهی در اساس، نوعی پردازش خودشناختی است، زیرا بر بهوشماندن بر تجربه فراروندهی من در زندگی دلالت دارد. توجه و آگاهی از تجربه فرارونده، بدون وقوف بر آنچه در درون ظاهر میشود، دیگر ذهن آگاهی نیست. ذهن آگاهی توجه و آگاهی پذیراست. اگر مراد از پذیرا، توجه نامشروط به خود یا هرچه در مواجهه با یک رویداد در درون میگذرد است پس این پذیرش، در دل خود حاوی نوعی خودشناسی است. اگر توجه به یک محرک بیرونی بدون توجه به اثرات آن محرک بر فکر و احساس و بدن باشد، این توجه دیگر ذهن آگاهی یا یک فرایند خودشناختی نیست. شواهد پژوهشی نشان میدهد که خودشناسی انسجامی نه تنها با ذهن آگاهی بی ارتباط نیست، بلکه همبستگی نسبتاً بالایی با آن دارد و بر شکل دیگری از خودشناسی، که متفاوت اما مرتبط با ذهن آگاهی است، صحه -444522034500 1de-repression 2Ledesma 3Kumano 67 میگذارد (قربانی، 1390، ص .(140 ذهن آگاهی به خودشناسی تجربهای بسیار نزدیک اما تا حدی از آن متمایز است. ذهن آگاهی، از این نظر که برکیفیت خودشناسی توجه میکند، با مفهومسازی دو وجه خودشناسی نزدیک، و با وجه تجربهای آن همخوان است. البته کارکرد ذهن آگاهی »ماهیتی ادراکی یا پیشاندیشهای1 دارد« (براون و همکاران، 2007 به نقل از قربانی، 1390، ص (168، در حالی که به نظر نمیرسد خودشناسی تجربهای صرفا ماهیتی ادراکی داشته باشد. در خودشناسی تجربهای، پردازشهای عمیقتری فراتر از ادراک صرف، وجود دارد و چنین مرزبندیای در فرایندهای خودشناختی تصنعی به نظر میرسد، در نتیجه بهتر است گفته شود که خودشناسی تجربهای، شکلی از خودشناسی است که نه صرفا ادراکی و پیش تأملی بلکه یک پردازش بیشتر ادراکی و کمتر تأملی است. مطالعات قابل توجهی، همبستگی بالای دو سازهی خودشناسی انسجامی و ذهن آگاهی را با یکدیگر نشان دادهاند (قربانی، .(1394 مکانیزم های اثرگذاری ذهن آگاهی مکانیزم های اثرگذار در این مداخلات موج سومی عبارتند از: الف) تمرکز توجه بر هدف و متمرکز بر لحظه حال، ب) توجه کردن به شیوه غیرقضاوتی، ج) توسعه آگاهی فراشناختی (کاهش تفاوت بین خود واقعی و خود ایده آل) و ه) پذیرش: پذیرش (یعنی حفظ نگرش غیرتقلایی) به شدت در برابر دیدگاه حاکم در روان شناسی غرب قرار دارد که تأکید بسیار زیادی بر لزوم تغییر برای اصلاح و کنترل دارد. برای مثال در شناخت درمانی درمانگر با مراجع کار می کند تا پس از شناسایی نگرش های ناکارآمد به چالش با آنها و تغییرشان بپردازد. در رویکردهای مبتنی بر ذهن آگاهی افراد ترغیب می شوند تا افکارشان را مورد مشاهده قرار دهند و سپس توجه خود را به تکلیفی باز گردانند که در حال انجام است (چه این تکلیف مربوط به انجام تأمل باشد و یا وجین کردن باغچه حیاط باشد) (آریان پوران، .(1390 در شناخت درمانی مراجعان ترغیب می شوند تا با افکار ناکارآمدشان درگیر نشوند و آنها را به شیوه سقراطی به چالشی بطلبند. هدف آن است که فرضیات بیمارگون زیربنای الگوهای عادتی افکار مورد شناسایی قرار گیرند. در مقابل ذهن آگاهی بیماران را ترغیب می کند تا به قضاوت و ارزیابی صحت یک فکر ننشینند و به جای آن تنها به مشاهده و سپس کنار گذاشتن آنها بپردازند. با تمرینات پیاپی شرکت کنندگان خواهند آموخت که افکار، هیجانات و احساساتی همچون درد گذرا هستند و ضرورتا ً بازنمایی کننده واقعیت ها نیستند و به سرعت از حیطه هوشیاری عبور می کنند (ذوالفقاری، .(1394 مدل خرده نظام های شناختی متعامل -444539433500 1prereflexive 68 تیزدل (1993) درباره رابطه بین هیجان و شناخت و شناخت در اختلالات خلقی (افسردگی) نظریه ای را مطرح نموده است که به نام نظریه خرده نظام های شناختی متعامل معروف است. در این چهارچوب برای هر نوع اطلاعات، ذخیره های حافظه ای جداگانه ای وجود دارد و در مجموع 9 خرده نظام حافظه وجود دارد. پردازش اطلاعات شامل انتقال اطلاعات بین نظام فرعی و گشتاربندی آن از یک رمزگان ذهنی به رمزگان ذهنی دیگر است. در این شیوه برخورد و رمزگان ذهنی به دو سطح معنا مربوط می شود: (1 سطح اختصاصی و (2 سطح کلی (به نقل از یونسی و رحیمیان بوگر، .(1387 در بازنمایی گزاره ها، معمولا ً معنی در سطح اختصاصی خود پردازش می شوند، مانند »هوا امروز سرد است .«معنی در این سطح نسبتا ً ساده دریافت می شود. نظریه باور درباره ارتباط خلق و حافظه را می-توان در این سطح از بازنمایی قرار داد. تیزدل (1993) از بازنمایی دلالتی ضمنی نیز سخن می گوید که نمایانگر سطح کلی تر و هماهنگ تر معانی است. انتقال معانی در این سطح دشوار است، چون به طور مستقیم با زبان ارتباطی انطباق ندارد به نظر می رسد که در این سطح از معنی با هیجان ارتباط می یابد. عمدتاً اطلاعات و دانسته ها در مدل های طرحواره های ضمنی (تلویحی) است و نه آشکار (تصریحی). معانی ضمنی در سطح عالی را معمولا ً نمی توان به وسیله جمله های معمولی بیان کرد، مگر اینکه در قالب شعر، تمثیل، استعاره، ضرب المثل به آن پرداخت. معانی سطح ضمنی در قالب مدلهای ذهنی بازنمایی می شوند که خود این مدلها یک نقشه درونی از روابط بین جنبه های مختلف تجارب برای ما فراهم می کنند (اسکندر، .(1393 تیزدل 1997)؛ به نقل از یونسی و رحیمیان بوگر، (1387 با استفاده از استعاره » ذهن موقعیتی« مولفه - های اصلی مدل خود را چنین توضیح می دهد: (1 ما یک ذهن نداریم، بلکه چند ذهن داریم که هر کدام از آنها ممکن است برای لحظه ای فعال شوند. اگر این حالت رخ دهد، ذهن موقعیتی اتفاق افتاده است (یعنی یکی از ذهن ها در جایگاه فعال قرار گرفته است). (2 عقیده پیمانه ای بودن ذهن. او معتقد است که بخشی از ذهن به صورت پیمانه است و هر پیمانه ویژگیها و خصوصیات خاص خود را دارد و دارای آسیب شناسی مخصوص به خود است. (3 در اختلالات خلقی، فرد به یکی از این ذهن ها می چسبد و تعامل بین شناخت و هیجان نقش اصلی در تداوم چنین ذهن هایی ایفا می کند. (4 هدف درمان های شناختی – رفتاری کمک به درمانجو است تا از ذهنی که به آن چسبیده رهایی پیدا کند. تیزدل و گرین (2004) معتقدند که اثر خلق بر تفکر تنها در سطح خاصی از بازنمایی شناختی، مطابق با مفهیم و سازه ها و مجموعه ای از مفاهیم رمزگردانی شده و در قالب گزاره هایی در حافظه رخدادی اتفاق می افتند. از این دیدگاه، تفکر منفی یا افسرده ساز وابسته به خلق، نتیجه حالت افسردگی فعلی است که تمام مفاهیم و سازه های منفی مربوط به وقایع قبلی را که با خلق افسرده همخوان است دوباره فعال کرده است (جعفری، .(1392 69 اهداف (شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی ) دو هدف شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی آگاهی یابی از افکار،اخساسات و حس های بدنی می باشد که ممکن است در شکل کیری شروع یک دوره نقش داشته باشند و هدف دیگران تغییر ارتباط بیمار با افکارش می باشد. منظور از هدایت خودکار آن است که فرد به صورت ناهوشیارانه بر اساس منطق و اصول شخصی خود به صورت مکانیکی بدون اگاهی از فرایند های دخیل در رفتارش (افکار،احساسات . حس های بدنی)عمل می کند.این وضعیت به حالتی اشاره دارد که بدن به انجام یک عمل می پردازد در حالی که ذهن مشغول عمل دیگری است، بدون آگاهی از این فرایند در چنین شرایطی ذهن نسبت به افکار منفی که در فرد افسرده توانایی برانگیختن حالت های شدیدتر غم را دارندآسیب پذیرتر می گردد. این وضعیت بی توجهی به عنوان عدم حضور ذهن تعریف می شود که ممکن است مسیری باشد که منجر به فرورفتن بیمار در دوره افسردگی گردد. حضور ذهن به افراد کمک می کند تا از حالت ذهنی که همواره در حال ارزیابی و قضاوت کردن درباره عملکرد باشند به حالت ذهنی بودن تغییر وضعیت بدهند (جعفری، .(1392 اگر چه بودن ممکن است یک مفهکم محض در نظر گرفته شود اما تا حدودی با احساس ترغیب شدن برای موفقیت های جدید و احساس باز بودن و آمادگی برای مواجهه با ادراک های غلطی که در گذشته ار آن ها پیروی می شد شبیه می باشد. هم چنین است شباهتی که بین این حالت با گم گشتگی موقتی که پس از انتخاب مسیری جدید در فرد تجربه می شود.هدف به کارگیری تمرینی مانند حضور ذهن از تنفس به پالش کشیدن روش حل مساله عقلانی و هوشمندانه و همچنین به چالش کشیدن انتظارات کمال گرایانه ای است که بسیاری از افراد ازآن ها برای غلبه بر افسردگی استفاده می کنند. این رویکرد متفاوت امیدی راکه درآن تاکید بر روی بودن به جای انجام دادن می باشد را بیش تر مورد تاکید قرار می دهد، مسیری که از هوشیار شدن نسبت به تجارب مثبت و منفی حمایت می کند. زمای که افراد از افکار واحساسات شان آگاه شدند، آن ها اهدافی را که برای اجتناب از آن افکار و احساسات دارند را رها کرده به جای آن تمرکز را بر روی تنفس شان متمرکز می کنند. آموختن شیوه رها شدن از افکار، احساسات حسهای بدنی مرتبط با افسردگی در توسعه حضور ذهن نسبت به تنفس گام مهمی می باشد (رنجبران، .(1394 رهاکردن:فرایندی است که وقوع آن در زمانی است که مراجع در زمانی است که مراجع مسیر جدید را ورای منطق شخصی خود که تشدید کننده ی افسردگی می باشد بر می گزیند. مشابه این فرایند در درمان آدلری زمانی است که مراجع جدا از اهداف قدیمی و سبک های خود محافظت گرایانه و تفوق فردی بر دیگران را رها می کند (استین و ادواردز1، .(1998 -444513144500 1 .Stein& Edvards 71 ماندن درلحظه حال: هدف جلسه چهارم اکتشاف شیوه ای برای ماندن در لحظه حال درمواجهه با گرایش به نشخوار فکری نسبت به افکار و تجارب منفی می باشد. ماندن در لحظه حال شامل تمرین رها کردن افکار، احساسات و حس های بدنی مرتبط با تتجارب افسردگی و هوشیار بودن نسبت ب این فرایند می باشد. ماندن در لحظه حال درزمانی که افکار،احساسات و حس های بدنی ظاهر می شوند به فرد اجازه می دهد که قضاوت و ارزیابی را رها کند. در چنین حالتی فرد به جای مبارزه با افکار،احساسات و حس های بدنی خود با آگاه ماندن در این فرایند ها مسیر جدیدی را خلق می کند (آریان پوران، .(1390 -6-2مروری بر پیشینه پژوهش -1-6-2پیشینه داخلی پژوهشهای مختلفی تاثیر کمیت و کیفیت متغیرهای ذهن آگاهی، تابآوری، تنظیم هیجان، و همدلی را بر سلامت روانی جسمانی فردی، رابطه بین فردی و روابط خانوادگی و زوجین مورد مطالعه قرار داده اند. حیدریان و همکاران (1395) در پژوهشی اثربخشی آموزش ذهن آگاهی بر میزان تابآوری و کاهش نشخوار فکری بیماران زن مبتلا به سرطان پستان: کارآزمایی تصادفی شده را بررسی کردند. این پژوهش از نوع مطالعات نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون- پس آزمون و با گروه کنترل بود. بدین منظور، از افرادی که به مرکز مشاوره ایثارگران شهر اهواز مراجعه کرده اند، بمنظور شرکت در پژوهش دعوت شد. سپس از بین داوطلبان 28 نفر به صورت تصادفی انتخاب شدند و به گونه تصادفی به دو گروه ( آزمایش و کنترل) گمارده شدند. سپس گروه آزمایش مورد مداخله »گروه درمانی کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی« قرار گرفت و پس از 8 جلسه گروه درمانی، پس آزمون بر روی گروه کنترل و آزمایش اجراشد. ابزار این پژوهش پرسشنامه کیفیت زندگی و تاب آوری بود که به وسیله شرکت کنندگان در مراحل پیش آزمون و پس آزمون تکمیل گردید. نتایج بدست آمده از تحلیل کوواریانس چند متغیری نشان دادند که مداخله درمانی کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی به گونه معنادار منجر به افزایش کیفیت زندگی و تاب آوری گروه آزمایش در مقایسه با گروه کنترل شد. درمان کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی می تواند به عنوان یک برنامه درمانی کارآمد منجر به افزایش کیفیت زندگی و تاب آوری همسران جانبازان قطع عضو شود. منجم و آقایوسفی((1394 در پژوهشی با بررسی »اثربخشی روان درمانی گروهی تحلیل رفتارمتقابل بر عقاید وسوسهانگیز و سبکهای دلبستگی و نظمجوییشناختی در معتادین در حال ترک« پرداختند. نتایج نشان داد که درمانگری تحلیلرفتار متقابل میتواند در کاهش عقاید وسوسهانگیز، خودسرزنشگری، 71 نشخوارفکری، فاجعه نمایی سرزنش دیگران و سبکهای دلبستگی ناایمن و افزایش تمرکز مجدد مثبت، تمرکز مجدد بر برنامه ریزی ارزیابی مجدد مثبت، دیدگاهپذیری، پذیرش و سبک دلبستگی ایمن مؤثر باشد نتیجهگیری: با توجه به اینکه افراد وابسته به مواد بیشتر در معرض هیجانات منفی قرار دارند بنابراین، در چنین موقعیتهاییاحتمالاً بدون برنامه و به صورت تکانشی عمل میکنند. جلالی و همکاران (1394) در پژوهشی تاب آوری خانواده و ذهنآگاهی در آمادگی اعتیاد دانشجویان را بررسی کردند. در این پژوهش آمده است که امروزه وابستگی به مواد، یکی از مهمترین مشکلات مربوط به سلامت عمومی در جوامع به شمار میرود. افراد زیادی در طول زندگی خود از اختلالات حاصل از مصرف مواد، رنج میبرند و هر ساله تعداد بسیاری از آنها به سبب پیامدهای مستقیم و غیرمستقیم آن جان خود را از دست میدهند. هدف از نگارش این مقاله، مقایسهی تابآوری و ذهنآگاهی در افراد دارای سوءمصرف مواد و افراد بهنجار بود. جامعهی آماری این پژوهش را، کلیهی مراجعهکنندگان به مراکز درمانی ترک اعتیاد شهر ایلام تشکیل میدهند. نمونهی پژوهش 50 نفر از افرادی هستند که در مراکز ترک اعتیاد پرونده دارند، ولی همچنان به مصرف مواد ادامه میدهند. برای نمونهگیری افرادی انتخاب شدند که در دسترس بودند. همچنین 50 نفر از افرادی که سابقه اثر سوءمصرف مواد نداشتند (افراد بهنجار)، به شیوهی همتاسازی با گروه دارای سوءمصرف مواد؛ بر اساس سن، جنس، سطح تحصیلات و وضعیت تأهل انتخاب شدند. برای جمعآوری دادهها از پرسشنامهی تابآوری »کانر و دیویدسون(2003) « و پرسشنامهی ذهنآگاهی »براون و ریان(2003) « استفاده شد. دادهها به کمک آزمون T مستقل تجزیه و تحلیل شدند. نتایج نشان داد که بین دو گروه مورد نظر، در ذهنآگاهی و تاب-آوری، تفاوت معناداری وجود دارد ( .(P>0/001 یافتههای پژوهش نشان میدهد که میتوان از روش-های ذهنآگاهی و تاب آوری به عنوان یکی از عوامل پیشگیری از مصرف مواد مخدر و کمک به افراد در سازگاری با تغییرات و عوامل فشارزا، بهره برد. قائدنیای جهرمی و همکاران (1393) در تحقیقی با عنوان اثربخشی آموزش گروهی راهبردهای نظمجویی فرایندی هیجان در مقابله شناختی افراد مبتلا به سوء مصرف مواد نتایج نشان داد که آموزش گروهی راهبردهای نظم جویی فرایندی هیجان منجر به کاهش راهبردهای سازشنایافته ملامت خویش، نشخوارگری، فاجعه سازی و ملامت دیگران و افزایش راهبردهای سازشیافته تمرکز مجدد بر برنامه-ریزی، ارزیابی مجدد مثبت و دیدگاهگیری میشود. معصومینومندان و همکاران (1393) در تحقیقی به بررسی »نقش طرحوارههای هیجانی در وسوسه سوء مصرف مواد« پرداختند که نتایج نشان داد طرحوارههای هیجانی باورهای ذهنی، گناه، غیرقابل کنترلبودن و سرزنش همبستگی مثبت با وسوسه داشتند، در حالی که همبستگی طرحوارههای خودآگاهی هیجانی، تاییدطلبی از دیگران، قابلدرک بودن، ارزش های والاتر، پذیرش هیجانها و توافق با وسوسه منفی بود. 72 نتایج تحلیل رگرسیون به شیوه گام به گام نشان داد که طرحوارههای هیجانی ارزشهای والاتر، گناه، پذیرش هیجانها، تلاش برای منطقی بودن و خودآگاهی هیجانی 31 درصد واریانس وسوسه را تبیین می-کنند. ولیدی (1393) در پژوهشی اثر بخشی آموزش ذهن آگاهی مبتنی بر شناختی1 بر افزایش تاب آوری در زنان نابارور را بررسی کرد . این پژوهش با هدف تعیین میزان اثر بخشی آموزش ذهن آگاهی مبتنی بر درمان شناختی بر افزایش تاب آوری زنان نابارور انجام گرفت. روش پژوهش، نیمه تجربی و نمونه مورد مطالعه، 30 نفر خانم نابارور بودند که در سال 1393 به کلینیک ناباروری بیمارستان بعثت در شهرستان سنندج مراجعه کردند و به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و به روش تصادفی در دو گروه (آزمایشی و کنترل) قرار گرفتند. در گروه آزمایش، آموزش ذهن آگاهی ارائه شد ولی هیچ آموزشی در گروه کنترل ارائه نشد. هر دو گروه از طریق پیش آزمون و پس آزمون مورد سنجش قرار گرفتند. ابزار جمع آوری داده ها در این پژوهش پرسشنامه تاب آوری کانر و دیویدسون بود. برای تجزیه و تحلیل داده ها از کواریانس استفاده شد. یافته های تحلیل کواریانس این پژوهش، تفاوت معنی داری را بین دو گروه آزمایش و کنترل نشان می دهد. آموزش ذهن آگاهی در گروه آزمایش، نمرات پس آزمون تاب آوری را به طور معنی داری افزایش داده است. نتایج نشان داد که آموزش ذهن آگاهی مبتنی بر درمان شناختی بر تاب آوری تأثیر معناداری دارد و برنامه آموزش ذهن آگاهی مبتنی بر درمان شناختی می تواند از برنامه های مداخلاتی در جامعه زنان نابارور قرار گیرد و تاب آوری آنها را افزایش دهد. جلالوند و همکاران (1393) اثربخشی مهارت های تنظیم هیجان مبتنی بر مدل فرایند گراس بر وسوسه و سوگیری توجه در افراد وابسته به مواد مخدر نتایج نشان داد که آموزش تنظیم هیجان میتواند در کاهش علائم وسوسه و سوگیری توجه افراد وابسته به مواد مخدر مؤثر واقع گردد. همچنین گروه کنترل سالم نسبت به گروه آزمایش و کنترل معتاد وسوسه و سوگیری توجه کمتری را نشان دادند. مدیریت مؤثر هیجانها باعث میشود فرد در موقعیتهایی که خطر مصرف مواد بالاست، از راهبردهای شناختی مناسب جهت تنظیم هیجانات خود استفاده کرده و با کاهش وسوسه و سوگیری توجه، باعث کاهش میزان بازگشت به سمت مصرف مجدد مواد گردد. قائدنیایی (1393) در تحقیقی با عنوان اثربخشی آموزش راهبردهای نظم جویی فرایندی هیجان در وسوسه، مقابله شناختی، طرحوارههای هیجانی و زود انگیختگی افراد مبتلا به سوءمصرف مواد نشان داد که آموزش موجب کاهش چشمگیر نمرات وسوسه، افزایش نمرات راهبردهای سازگارانهی نظمجویی -444547117000 TCBM1 73 هیجان در مقیاس راهبرد نظم جویی شناختی هیجان و کاهش راهبردهای ناسازگارنه نظمجویی شناختی هیجان، افزایش نمرات طرحوارههای هیجانی سازگار و کاهش طرحوارههای هیجانی ناسازگار شد. بابایی و همکاران (1391) در پژوهش خود تحت عنوان تأثیر آموزش مهارت نظم جویی هیجان مبتنی بر رفتار درمانی دیالکتیک در وسوسهی افراد مبتلا به سوءمصرف مواد نشان دادند که آموزش مهارت نظم-جویی هیجان مبتنی بر رفتار درمانی دیالکتیک به آزمودنیهای پژوهش موجب کاهش چشمگیر نمرات وسوسه در مقیاس عقاید وسوسه انگیز شد. رستمی و همکاران (1389)، در پژوهشی به این نتایج رسیدند که بین مؤلفههای هوش هیجانی، ادراک هیجانی نقش مهمتری در تبیین پراکندگی خودکارآمدی دارد و خودکارآمدی، هوش هیجانی و حمایت اجتماعی رابطه معنیدار و متقابل دارند. همچنین در این پژوهش نقش محیط پرورشی را در ارتقای خودکارآمدی و هوش هیجانی مورد تأیید قرار گرفت. زاهد و همکاران (1389) در تحقیقی با عنوان »ارتباط بین راهبردهای تنظیم هیجان و رفتار بین فردی در سوءمصرفکنندگان مواد« نتایج نشان داد که راهبردهای مثبت تنظیم هیجان و راهبردهای منفی تنظیم هیجان با رفتار بین فردی رابطه معنی داری دارند. نتایج تحلیل رگرسیون چند متغیری نشان داد که راهبردهای مثبت و منفی تنظیم هیجان شانزده درصد از واریانس رفتار بینفردی را تبیین میکنند. یارمحمدیان (1387)، در پژوهشی به بررسی رابطه هوش هیجانی و هوش عقلانی در بین گروهی از دانشآموزان دختر دبیرستانی در شهر اصفهان پرداخت و به این نتایج رسید که رابطه معناداری بین هوش هیجانی و هوش عقلانی وجود دارد. همچنین از بین عوامل هوش هیجانی تنها خودشکوفایی و تحمل فشار روانی توانایی پیش بینی کنندگی هوش عقلانی را به طور معنادار داشتند. بنابراین میتوان استنباط نمود که هرچند محتوای هوش هیجانی ابعادی از مؤلفههای روانی را پدید میآورد و محتوای هوش عقلانی را مؤلفههای ذهنی و شناختی تشکیل داده است، لیکن در هر دوی آنها عوامل مشترکی وجود دارد که میتوان برای پیش بینی موفقیت فردی مورد توجه قرار داد. در حقیقت، برای مطالعه شخصیت افراد و پیش بینی موفقیت تحصیلی و حرفهای آنان، به کارگیری هوش هیجانی و هوش عقلانی هر دو ضرورت دارد. بشارت (1384) در بررسی تأثیر هوش هیجانی بر کیفیت روابط اجتماعی به این نتایج رسید که هوش هیجانی با تقویت سلامت روانی، توان همدلی با دیگران، سازش اجتماعی، بهزیستی هیجانی، و رضایت از زندگی، مشکلات بین شخصی را کاهش میدهد و زمینه بهبود روابط اجتماعی را فراهم میسازد. هوش هیجانی، همچنین از راه ویژگیهای ادراک هیجانی، آسان سازی هیجانی، شناخت هیجانی، و مدیریت هیجانها و یا ساز و کارهای پیش بینی، پیشگیری، افزایش توان کنترل، و تقویت راهبردهای رویارویی کارآمد، به فرد کمک میکند تا کیفیت روابط اجتماعی را بهتر سازد. 74 رضویه و همکاران (1385) نقش تئوری ذهن و همدلی در پیش بینـی رفتارهـای پرخاشـگری ارتبـاطی، آشکار و جامعه پسند دانشآموزان را مورد مطالعه قرار دادند و بـه ایـن نتـایج رسـیدند همبسـتگی بـین تئوری ذهن و همدلی گرم هر دو با رفتارهای پرخاشگری ارتباطی، آشـکار و جامعـه پسـند معنـاداربود. تئوری ذهن و همدلی گرم قادر به پیش بینی رفتارهـای پرخاشـگری ارتبـاطی و جامعـه پسـند بودنـد و همدلی گرم، پیش بینی کننده رفتار پرخاشگری آشکار بود. همدلی گرم نسبت به تئوری ذهـن از قـدرت پیش بینی کنندگی بیشتری برای انواع رفتارهای اجتماعی مذکور برخوردار بود. -2-6-2مروری بر پژوهشهای خارجی مک کریمون و همکاران (2013) در پژوهشی نشان دادنـد بـین هـوش هیجـانی و انعطـاف پـذیری در کودکان مبتلا به اوتیسم رابطه معناداری وجود دارد. همچنین بین هوش هیجانی و مهارتهای اجتماعی نیز رابطه معناداری وجود دارد. فردریکسون و همکاران (2012) در مطالعهای به این نتیجه رسیدند کـه ویژگیهـای هـوش هیجـانی بـا سطح تغییر احساس اجتماعی ارتباط دارد. به عبارت دیگر هوش هیجانی و احسـاس اجتمـاعی در یـک زمان کنترل میشود. این یافتهها یک نقـش مهمـی بـرای ویژگیهـای هیجـانی در روابـط بـا همسـالان و صلاحیت اجتماعی را تأیید میکند. اکسلرود و همکاران ( 2011 ؛ نقل از قائدنیایجهرمی، (1393 در پژوهشی تحت عنوان بررسی نظم-جویی هیجان و فراوانی سوء مصرف مواد در زنان مبتلا به سوء مصرف مواد و اختلال شخصیت مرزی به این نتیجه رسیدند که نظمجویی هیجان بهبود یافته نه تنها موجب بهبود خلق بلکه همچنین با کاهش فراوانی سوء مصرف مواد مرتبط بود. سزاز، سزانسوگوتیو هوفمن(2011) 1 در پژوهشی به بررسی اثربخشی آموزش راهبردهای نظمجویی هیجان بر وسوسه سیگارکشیدن، سوگیری توجه و هیجانات منفی پرداختهاند نتایج نشان داد که افرادی که از راهبردهای بازارزیابی بیشتر استفاده میکردند وسوسه کمتر، عاطفه (هیجان) منفی کمتر و سوگیری توجه کمتری را در برابر نشانههای سیگار کشیدن نشان دادند. این یافتهها نشان داد که تکنیکهای بازارزیابی اثربخشی بیشتری نسبت به سایر راهبردهای نظمجویی هیجان شامل سرکوبی و پذیرش در ارتباط با مشکلات سیگار کشیدن نشان دادند. پارکر و همکاران (2008) در مطالعهای نشان دادند که سطح پایین تنظیم هیجانی که ناشی از ناتوانی در مقابله مؤثر با هیجانها و مدیریت آنهاست، در شروع مصرفمواد نقش دارد. و همچنین نشان دادند که -444539370000 1 Cezanne, Cezanne Svgvtyv Hoffman 75 دشواری در بازشناسی هیجانها و نارسایی در برقراری رابطه عاطفی با دیگران منجر به سوءمصرف مواد در افراد میشوند. فوکس، هونگ و سینها(2008) 1 در مطالعهای روی افراد مبتلا به سوءمصرف الکل به این نتیجه دست یافتند که بین افراد مصرف کننده و بیماران وابسته به الکل در آگاهی نسبت به هیجانات و مشکلات مربوط به کنترل تکانه تفاوت معنیداری وجود دارد. دکیسر وهمکاران (2008) با مطا لعه ی مهارت های ذهن آگاهی و رفتار درون فردی نشان دادند که چهار مؤلفه از مؤلفه های ذهن آگاهی (مشاهده گری، توصیف، عمل همراه با آگاهی و پذیرش بدون قضاوت) با مهارت های ذهن آگاهی همبستگی مثبت و بالایی دارند، همچنین این مؤلفه ها با توصیف و تشخیص بهتر احساسات بدنی و اضطراب و آشفتگی کمتر همراه هستند. میت مانسگرونبر (به نقل از گل پور، (1391 در بررسی خود در مورد حمایتگر ها ی ذهن آگاهی در اجتناب عملی، فرا هیجان و تنظیم هیجانی، دریافتند که تحت شرایط استرس زا آگاهی هشیارانه بیماران در ابتدا به سرعت افزایش یافته و سپس تنزل می یابد. دیمف و کورنر (2007) در مطالعه ی خود نشان دادهاند که مصرف کنندگان مواد در نظمجویی هیجاناتشان مشکل دارند و یا اینکه حالات هیجانی منفیشان سبب تسریع استفاده از مواد میگردد. مارتین و داهلن(2005) 2 در مطالعه ی خود تحت عنوان بررسی نقش تنظیم هیجان در پیشبینی افسردگی، اضطراب و خشم به ایننتیجه رسیدند که بین تنظیم هیجان با این اختلالات رابطه وجود دارد. هاثورن و همکاران (2003) در مطالعات خود نشان دادند که با افزایش ذهن آگاهی در پردازش اجتماعی از جنبه های گوناگون تعارضات متقابل درون فردی، تغییراتی حاصل می شود . آن ها دریافتند که میزان آگاهی، خودتنظیمی و بازیابی تعادل نیز با افزایش ذهن آگاهی، بهبود می یابد. -4445275971000 1 - Fox, Hong, Sinha 2 - Martin, Dahlen 76 منابع و مآخذ ابولقاسمی، عباس؛ اله قلیلو، کلثوم اله؛ نریمانی، محمد و زاهد، عادل .(1390) راهبردهای تنظیم هیجان در سوءمصرف کنندگان مواد دارای واکنشپذیری بالا و پایین. مجله دانشگاه علوم پزشکی گیلان، .22-15 :(77)20 اعظمی، یوسف؛ سهرابی، فرامرز؛ برجعلی، احمد و چوپان، حامد .(1393) اثربخشی آموزش تنظیم هیجان مبتنی بر مدل گراس بر کاهش تکانشگری در افراد وابسته به مواد مخدر. فصلنامه اعتیاد پژوهی سوءمصرف مواد، .142-127 :(30)8 بابایی، زهرا؛ حسنی، جعفر و محمدخانی، شهرا .(1391) تأثیر آموزش مهارت نظم جویی هیجان مبتنی بر رفتار درمانی دیالکتیک در وسوسه ی افراد مبتلا به سوءمصرف مواد: مطالعه ی تک آزمودنی. مجله روان شناسی بالینی،15 :(3)4 بهرامی، فاطمه؛ آذریان، زهرا .(1387) مطالعه مقدماتی رابطه نشانگان پیش قاعدگی و افسردگی با باورهای فراشناختی در زنان دانشجو. مجله تحقیقات علوم رفتاری. دوره .6شماره -137 .2 146 جلالوند، محمدی و ملازاده (1393) اثربخشی مهارتهای تنظیم هیجان مبتنی بر مدل فرایند گراس بر وسوسه و سوگیری توجه در افراد وابسته به مواد مخدر. فصلنامه پژوهش در سلامت روانشناختی، .10-1 :(2)8 جهرمی، لیلا؛ مکری، آذرخش و اختیاری، حامد .(1388) عوارض قلبی- عروقی ناشی از سوء مواد مخدر. مجله اعتیاد.(1) 7، .78-69 حسنی، جعفر؛ آزاد فلاح، پرویز؛ رسول زاده، طباطبایی، سیدکاظم و عشایری، حسن .(1387) بررسی راهبردهای تنظیم شناختی هیجان بر اساس ابعاد روان نژندی گرایی و برو نگرایی . تازه های علوم شناختی، .13-1:(4) 10 حسینی المدنی، سیدعلی؛ احدی، حسن؛ کریمی، یوسف؛ بهرامی، هادی و معاضدیان، آمنه .(1391) مقایسه تاب آوری، سبکهای هویتی، معنویت و حمایت اجتماعی ادراک شده در افراد معتاد، غیرمعتاد و بهبود یافته. مجله اعتیادپژوهی، .68-51 :21 زاهد، عادل؛ الهقلیلو، کلثوم؛ ابوالقاسمی، عباس و نریمانی، محمد .(1389) ارتباط بین راهبردهای تنظیم هیجان و رفتار بین فردی در سوءمصرفکنندگان مواد. اعتیادپژوهی، :11 .113-99 111 سالاری فر، محمدحسی؛ پوراعتماد، حمیدرضا .(1390) رابطه باورهای فراشناختی با اختلال افسردگی و اضطراب. یافته ، یافته 40 -29 .13 سامانی، سیامک؛ جوکار، بهرام و صحراگرد، نرگس(.(1386 تاب آوری، سلامت روانی و رضایتمندی از زندگی. مجله روانپزشکی و روانشناسی بالینی ایران.پاییز.86شماره.50 سترگ، صحرا؛ کاظمی، حمید و رئیسی، زهره .(1392) اثربخشی درمان فراشناختی بر عقاید وسوس هانگیز و باورهای مرتبط با مواد در بیماران وابسته به مواد صنعتی. فصلنامه اعتیاد پژوهی سوءمصرف مواد، .162-147 :(28)7 صالحی، اعظم .(1391) مقایسه اثر بخشی آموزش راهبردهای تنظیم هیجان بر اساس مدل گروس و رفتار درمانی دیالکتیک، در کاهش علائم مشکلات هیجانی دانشجویان دانشگاه اصفهان، پایان نامه دکتری مشاوره خانواده، دانشگاه اصفهان. قائدنیایجهرمی، حسنی، انوری و فرمانیشهرضا .(1393) اثربخشی آموزش گروهی راهبردهای نظمجویی فرایندی هیجان در مقابله شناختی افراد مبتلا به سوء مصرف مواد. فصلنامه اعتیاد پژوهی سوءمصرف مواد، .90-72 :(31)8 قائدنیایجهرمی، علی .(1393) اثربخشی آموزش راهبردهای نظم جویی فرایندی هیجان در وسوسه، مقابله شناختی، طرحواره های هیجانی و زودانگیختگی افراد مبتلا به سوءمصرف مواد: مطالعهی تک آزمودنی. پایان نامه کارشناسی ارشد روانشناسی بالینی، دانشگاه خوارزمی، دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی. قربانی، نیما. .(1389) روان درمانگری پویشی فشرده و کوتاه مدت. تهران: انتشارات سمت  قربانی، نیما. .(1392) من به روایت من. تهران: نشر بینش نو. کاپلان، هارود و بنیامین سادوک. .(1390) خلاصه روانپزشکی علوم رفتاری، روانپزشکی بالینی، ترجمه نصرت االله پورافکاری، تهران، نشر شهر آب. مشهدی، علی؛ میردورقی، فاطمه و حسنی، جعفر(.(1391 نقش راهبردهای نظم جویی شناختی هیجان در اختلالهای درونی سازی کودکان. مجله روانشناسی بالینی، 23-34 (3)3 منجم، عارفه و آقایوسفی، علیرضا .(1394) اثربخشی روان درمانی گروهی تحلیل رفتار متقابل بر عقاید وسوسه انگیز و سبکهای دلبستگی و نظم جویی شناختی در معتادین در حال ترک. فصلنامه اعتیادپژوهی سوءمصرفمواد، .(34)9 112 ناآبادی، حسین .(1388) بررسی رابطه ی خود آگاهی هیجانی و کنترل تکانه از مولفه های هوش هیجانی با استعداد اعتیاد دانش آموزان پسر دوره متوسطه .پژوهش نامه مطالعات روانشناسی تربیتی، .12-1 :9 یوسفی، فریده .(1382) الگویعلّی هوش عاطفی، رشد شناختی، راهبردهای شناختی تنظیم هیجان، و سلامت عمومی. رساله منتشر نشده دکترای روان شناسی تربیتی. دانشگاه شیراز. یوسفی، فریده .(1385)بررسی رابطه راهبردهای شناختی هیجان با افسردگی و اضطراب در دانش آموزان مر اکز راهنمایی استعدادهای درخشان. پژوهش در حیطه کودکان استثنایی، :(4)6 .892-871 منابع خارجی Abbott, B. V. (2005). Emotion dysregulation and re-regulation : predictors ofrelationship intimacy and distress [dissertation]. Texas: Texas A&M University.Aldao, A., Nolen-Hoeksema, S., & Schweizer, S. (2010). Emotion-regulationmeta-analytic review. Clinical Psychologystrategies acrosspsychopathology: AReview, 30(2), 217-237.Amstadter, A. (2008). Emotion regulation and anxiety disorder. Anexity Disorder,22 (2), 211-221.Baer, R. A. (2003). Mindfulness training as a clinical intervention: a conceptual andempirical review. Clinical Psychology Science and Practice, 10(2), 125-143.Baer, R . A. , Hopkins, J. , Krietemeyer, J. , Smith, G. T. , & Toney, L. (2006).mindfulness.offacetsto exploremethodsassessmentUsing self-reportAssessment,13(1), 27-45.Barlow, Alexandra, Qualter, Pamela & Stylianou, Maria.(2010). Relationshipsbetwee Machiavellianism, emotional intelligence and theory of mind in children.78–82. journal(2010)Differences, 48IndividualandJournalPersonalityhomepage: www.elsevier.com/locate/paidBar-On, R. (2000). "Emotional and social intelligence: insights from the EmotionalQuotient Inventory. In R. Bar-On & J. D. A. Parker (Eds.)", The handbook ofemotional intelligence (pp. 363–388). San Francisco: Jossey-BasBrown, K. W. & Ryan, R. M. (2003). The benefits of being present: Mindfulnessand SocialPersonalityJournal ofwell-being.and itsrole in psychologicalPsychology, 84,822-848.Brown, K. W. & Ryan, R. M. (2004). Perils and promise in defining and measuringPsychology science andfrom experience. Clinicalmindfulness: observationspractice, 11, 242-248.Campbell, L. & Barlow, D. H. (2007). Incorporation Emotion Regulation intoCoceptualizations and Treatments of Anxiety and Mood Disorders. In. JJ.Gross(Ed.), Hndbook of Emotion Regulation NEW YORK: Guilford Press 113 Ciarrochi,J.V.,Dean,F.P.,& Anderson,S.(2002).Emotional intelligence moderastes the relationship between stress amd mental health. Journal of personality amd individual differences, 32,192-209. Cicchetti D, Ackerman BP, Izard CE. (1995). Emotions and Emotion regulation in developmental psychopathology. Dev Psychopathol, 7(1):1- 10. Corcoran KM, Segal ZV. Metacognition in depressive and anxiety disorder: Current directions. Inter. J of Cogn Ther, 2008; 1(1): 33-44 Davies, L, (2001). Emotional Intelligence: An Essential Component of Education, Educational Materials: Dedicated to Helping Children Thrive. http://www.kellybear.com> Davis, M. H. (1983a). Measuring individual differences in empathy: Evidence for a multidimensional approach. Journal of Personality and Social Psychology, 44, 113-126. Davis, M. H. (1983b). Empathic concern and the Muscular Dystrophy Telethon. Personality and Social Psychology Bulletin, 9, 223-229. Fox, H.C., Hong, K.A., Sinha, R. (2008) Difficulties in emotion regulation and impulse control in recently abstinent alcoholics compared with social drinks. Addictive Behavior, 33, 388-394. Frederickson,Norah,Petrides,K.V. & Simmonds,Elizabeth.(2012). Trait emotional intelligence as a predictor of socioemotional outcomes in early adolescence. Journal Personality and Individual Differences, 52 (2012) 323–328. journal homepage www.elsevier.com/locate/paid Freeland, E.M. & N. Oklahoma (2007). A Comparison of Emotional Intelligence and Personality Factors: Two Concepts or One? University of Oklahoma, GraduateCollege, P.11 Frijda, N. H. (1996). The emotions. Cambridge University Press Garmezy, N. (1993). Risk and resilience. In D. C. Funder, R. D. Parke, C. Tomlinson-Keasey & K. Widaman (Eds.), Studying lives through time Garnefski N, Kraaij V. (2006). Relationships between cognitive emotion regulation strategies and depressive symptoms: a comparative study of five specific samples. Pers Ind Dif, (40):1659– 1669. Garnefski N, Teerds J, Kraaij V, Legerstee J, Van den Kommer T. (2004). Cognitive emotion regulation strategies and depressive symptoms: differences between males and females. Pers Individ Dif, 36(2):267-76. Garnefski, N., Kraaj, V. & Spinhoven, P. (2001). Negative life events, cognitive emotion regulation and emotion problems. Personality and Individual Differences, 30, 1311-1327. Garnefski, N., Teerds, J., Kraaij, V., Legerstee, J. & Kommer, T. (2003). Cognitive emotion regulation strategies and depressive symptoms: Differences between males and females. Personality and Individual Differences, 25,603-11. Gemima, R., Louis, J. (2005). Ego Identity, Ethnic Identity, and the Psychosocial Well-Being of Ethnic Minority and Majority College Students, international Journal of theory and research, 3, 227–246. Ghasemipour, Y. , Robinson, J. A. , &Ghorbani, N. (2013). Mindfulness and integrative self-knowledge: Relationships with health-related variables. International Journal of Psychology, 48(6), 1030-1037. Ghorbani, N. , Cunningham, C. J. , & Watson, P. J. (2010). Comparative analysis of integrative self-knowledge, mindfulness, and private self-consciousness in 114 predicting responses to stress in Iran. International Journal of Psychology, 45(2), 147-154. Ghorbani, N., Bing, M.N., Watson, P. J., Davison, H. K., & LeBreton, D. L. (2003). Individualist and collectivist values: Evidence of compatibility in Iran and the United States. Personality and Individual Differences, 35, 431-447. Ghorbani, N., P. J. Watson., Hamzavy, F. and Bart L. Weathington (2010). Self-Knowledge and Narcissism in Iranians: Relationships with Empathy and Self-Esteem. Current Psychology, 29, 2, 135-143. Ghorbani, N., Watson, P. J., & Hargis, M. B. (2008). Integrative self-knowledge: Correlations and incremental validity of a cross-cultural measure developed in Iran and the United States. The Journal of Psychology: Interdisciplinary and Applied, 142, 395-412. Goleman, D. (1995). Emotional Intelligence: what it can matter than IQ. Available at: www.yahoo.com. Goleman, D. (1998). Working with emotional intelligence. New York: Bantam Books. Goleman, D. (2001), "The Emotionally Intelligent Workplace:How to select for Measure,and Improve Emotional Intelligence in Individuals, Groups and Organizations", Francisco,San, Jossey-Bass,San ,pp: .27-44. Gratz KL, and Roemer L. (2004). Multidiminsional Assessment of Emotion Regulation and Dysregulation: Development, Factor Structure and Initial Validation of Thedifficultics in Emotion Regulation Scale. J Psychop Behav Assess, 26 (1): 41-54. Gross JJ. (2008). Handbook of emotion regulation. New York: Guilford Press Gross, J. J., & Munoz, R. F. (1995). Emotion regulation and mental health. Clinical Psychology: Science and Practice, 2, 151-164. Gross, J. J., Thompson, R. A. (2007). Emotion regulation: Conceptual foundations. In: Gross JJ. Handbook of emotion regulation. New York: Guilford Press; 3-24 Gross, J.J., & John, O.P. (in press). Wise emotion regulation. In L. Feldman Barrett & P. Salovey(Eds.), The wisdom of feelings: Psychological processes inemotionalintelligence.NewYork: Guilford. Hedlund,J., Sternberg, R.J. (2001). Too Many Intelligence? Intergrating social Emotional, and practical Intelligence. In Bar-on , R., parker, J.D. (eds) Hand book of Emotional Intelligence. Sanfrancisco: Jossey Bass. Hughes C, Ensor R.(2005). Executive function and theory of mind in 2 year olds: A family affair? Developmental neuropsychology , 28(2): 645-654. Kazdin, A.E.(Eds.).(2000). Encyclopedia of psychology (vols1-8).Washington, DC:American Psychological Association. Kooker, B.M., Shoultz, J. and Codier, E. (2007), "Identifying Emotional Intelligence in Professional Nursing Practice", journal of professional nursing, Vol.23 No.1, p. 30- 36. Ledesma, D. , & Kumano, H. (2009). Mindfulness‐based stress reduction and cancer: a meta‐analysis. Psycho‐Oncology, 18(6), 571-579 Luthar, S. S., Cicchetti, D., & Becker, B. (2000). The construct of resilience: A critical Luthar, S. S., Cicchetti, D., & Becker, B. (2000). The construct of resilience: A critical evaluation and guidelines for future work. Child 115 Matthews G, Hillyard EJ, Campbell SE. Metacognition and maladaptive coping as components of test anxiety.Clinical Psychology and Psychotherapy 1999; 6(2): 111-26. Mayer, J.D., salovey, P., & Caruso, D. (2000) ability model, mixed models, emotional intelligence; In reuven bar-on and James. The handbook of emotional intelligence. Sanfranciso: Jossey – bass, wiley company Mayer, J.D., Salovey, P., Caruso,D.R. (2000) Emotional Intelligence as Zeitgeist as Personality, and as aMental Ablility. In Bar- on, R., Parker, J.D. (eds). Hand book ofEmotional Intelligence. Sanfra- ncisco: Jossey Bass. McCrimmon, A.W., Jitlina,K., Altomare,A., & Matchullis,R.(2013). Emotional intelligence and resilience in children with high functioning autism spectrum disorder:relation to social skills. University of Calgary University of British Columbia, Rrtrieved July,2013 From www.ucalagary.ca Mcenrue Mary Pat, Groves S. Kevin, Shen Winny, (2009), Emotional Intelligence Development: Leveraging Individual Characteristics, Jornal Of Management Development, Vol. 28 No.2, pp 150-174. Niemiec, C. P. , Brown, K. W. , Kashdan, T. B. , Cozzolino, P. J. , Breen, W. E. , Levesque-Bristol, C. , & Ryan, R. M. (2010). Being present in the face of existential threat: The role of trait mindfulness in reducing defensive responses to mortality salience. Journal of Personality and Social Psychology, 99(2), 344-365. Offer, R., Levie, R., Gothelf, D., Apter, A. (2000). Defense Mechanisms, Negative Emotions, and Psychopathology in Adolescent Inpatients, Journal of Comprehensive Psychiatry, 41, 35-41. Papageorgiou C, Wells A. An empirical test of clinical metacognitive model of rumination and depression. Cognitive therapy and research 2003; 27(3); 261-73 Petrides,K.V.&Furnham,A.(2003). On the dimensional structure of emotional intelligence.Personality and Individual differences, 29, 313-320. Qualter, Pamela, Barlow, Alexandra, & Stylianou, Maria.(2011). Investigating the relationship between trait and ability emotional intelligence and theory of. British Journal of Developmental Psychology,Vol29,Issue3,(Sepember 2011), Pages 357-686 Richards, J.M., & Gross, J.J. (2000). Emotion regulation and memory: The cognitive costsofkeeping one's cool. Journal of Personality and SocialPsychology, 79,410-424. Schutte,N.S.Malouff,J.M,Hall,L.E,Haggerty,D.J,Cooper,J.T,Golden,C.J.Dornheim, (1998).Development and validation of a measure of emotional intelligence. Journalof personality and Individual differences,25. Shackelford, T. K., Besser, A ., Goetz, A. T.(2008). Personality, MaritalSatisfaction, and Probability of Marital Infidelity.journal of IndividualDifferences Research. 6: 13-25 Wells A. Emotional disorders and Metacognition: Innovative Cognitive Therapy, JohnWiley & Sons LTD, 2000; PP: 3-54 Wilson, Joe.(2009). An Investigation of Trait Emotional Intelligence and Theory of Mind in Schoolchildren with ADHD. University College London and Hertfordshire Educational Psychology Service. Rrtrieved July, 2013,From www.UCL.ac.uk/educational- Psychology.

نظرات کاربران

نظرتان را ارسال کنید

captcha

فایل های دیگر این دسته