مقاله افكار و عقايد امين الدوله (docx) 41 صفحه
دسته بندی : تحقیق
نوع فایل : Word (.docx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحات: 41 صفحه
قسمتی از متن Word (.docx) :
افكار و عقايد امين الدوله
تاريخچه اصلاحات در ايران معاصر
1-اقدامات كلي
امين الدوله شيفته ي آبادي كشور و آزادي و رفاه مردم بود و راه رسيدن به مقصود را حكومت قانون و كودتا كردن دست قدرتهاي خارجي مي دانست . علاوه براين به نشر فرهنگ و ايجاد صنايع معتقد بود . گذشته از گشايش مدارس رشديه تبريز و تهران در كار ايجاد و توسعه صنعت نيز پيشقدم شد كه نمونه اشت ساختن كارخانه قندي در كهريزك و كبريت سازي در الهيه ي شمران است پيوسته كوشيد تا نيروي مقام سلطنت را در جهت پيشرفت كشور و مردم به كار اندازد ولي محيط سياسي واجتماعي موجود نيروي آنها كه منافع آني شخصي را بر منافع آتي كشور و مردم ترجيح مي دادند شد راه بوئ . در دوره سلطنت ناصرالدين شاه اتهام جمهوري خواهي تا شش سال پس از دوري پايتخت در بيست و ششم صفر 1322 قمري در ملك خود ( لشته نشاي گيلان ) به دار باقي شتافت و بنابر وصيتش كالبدش همانجا به خاك سپرده شد .
2- سير نوگرايي در ايران
قرن نوزدهم در ايران آغاز و شروع اصلاحات به شيوه مدرن بود كه اين خود نتيجه ي ارتباط بين ايران و غرب و آشنايي با دانش و تمدن غربي و در نتيجه نفوذ و تاثير آن بود تحولات ناخوانده اي كه تجديو نام گرفت و ايرانيان را دچار حيرت نمود و روز زندگي آنها را تحت تاثير قرار داد .چنانكه روابط اجتماعي و اقتصادي و سياسي ايشان دگرگون گرديد .اين نفوذ به دو شيوه متفاوت اقتصادي با تهديد بازارهاي شهري و به وجود آمدن طبقه ي متوسط سنتي و تماس فكري از طريق نهادهاي نوين آموزشي و رو آمدن طبقه ي روشنفكر خود را نشان دادن و طبقه اي كه ديگر پادشاه را ظل الله نمي دانستند و بر حكومت استبدادي وقعي نمي نهاد .
هم مرزي ايران روسيه ي اشغال نظامي مصر به وسيله ناپلئون در سال 1798 م و هدف بر دستيابي بر هندوستان كوشش انگلستان در نگهداري مستعمرات خود در آسيا و تكاپوي ايران در حفظ استقلال سرزمين خود در مقابل تعرض هاي خارجي جملگي عواملي بودند كه ايران را ناخواسته وارد صحنه ي سياست بين المللي كرد .
به اين عوامل مي توان تحولاتي كه در ژاپن و عثماني در جريان بود را نيز اضافه نمود عواملي كه ايران و ايراني را از مدتها پيش انديشيدن و نوآوري را از خود رها ساخته بود و در عالم ذهنيات خرافي خود در خواب غفلت به سر مي برد به عقب ماندگي مادي و اجتماعي خود واقف گرداند و با معناهاي فرهنگ ازادي و حكومت قانون آشنا ساخت .
قاجارها كه خود را در برابر حمله بي امان و تجاوز نظامي روسيه از شمال و درنيمه قرن بريتانيا از جنوب و دادن يكسري امتيازات تجاري ناتوان يافتند و به تنها چيزي كه در اين وادي مي انديشيدندن مجهز شدن خود به تجهيزات نظامي توجه منظور مقابله با تهاجم روسيه بود.
كشوري كه با شكست دادن ايران و تحميل دو پيمان نامه گلستان (1813 ميلادي) و تركمانچاي (1828 ميلادي) به قاجارها فهمانده بود كه از دنيا عقب هستند كه اين خود باعث گرديد افرادي همچون عباس ميرزا ولعهد و وزيرش ميرزا بزرگ قائم مقام به لزوم اخذ و تجدد غربي واقف گردند . چنانكه ميرزا عباس بر اين گفته اذعان داشت كه :
« روسها با هر شكستي كه به من وارد مي سازنند ندانسته درسي به من مي دهند و از فرا گرفتن آن درسها نفع بيشتري عايدم شد ...»درذيل به اقدامات برخي ازاصلاح طلبان قبلازامينالدولهاشاره ميگردد:
3-عباس ميرزا
مردي نو انديش و دلبسته به فنون و دانش غرب بود و در راه سرو سامان دادن به وضع كشور و قوي ساختن سربازانش كه هسته اي ايلياتي داشتند و مجهز ساختن ايشان دست به اصلاحات زد . بنابراين به تقليد از اصلاحات عثماني به ايجاد نظام جديد در آذربايجان همت گمارد سربازان را به سلاحهاي جديد مجهز كرد و مقرري ايشان را به طور منظم پرداخت يونيفرم نظامي بر تن كردند در پادگانها سكني گزيدند و زير نظر افسران اروپائي آموزش مي ديدند عباس ميرزا براي تامين و تجهيز ارتش جديد كارخانه توپي و تنفگ سازي در تبريز ساخت و اداره ي ترجمه اي داير كرد تا نظامنامه و مقررات مهندسي نظامي لازم آنجا ترجمه و تدوين گردد و براي تضمين اقداماتش اولين دفاتر دائمي ايران را در پاريس و لندن افتتاح كرد و براي تامين نيروي اين نهاد نخستين گروه از محصلان ايراني كه دو نفر بودند در سال 1226/1811 به انگلستان فرستاده شدنديك نفر( ميرزا كاظم ) پس از يك ساعت و نيم به علت ابتلا به مرض سل در لندن در گذشت و ديگري حاج بابا به تحصيل طب پرداخت و پس از شش سال به ايران بازگشت و دومین گروه كه تعداد آنها 5 نفر بود در سال 1230/1815 به همراه دارسي به انگلستان اعزام شدند .
1- ميرزا رضا صوبه دار توپخانه براي تحصيل توپخانه 2- ميرزا جعفر مهندس براي امور مهندسي 3- ميرزا جعفر باري تحصيل شيمي يا طب 4- ميرزا صالح شيرازي براي اموختن زبان انگليسي 5- محمد علي قچماق ساز براي ياد گرفتن قفل و كليد سازي تا در برخي رشته هاي نظامي مهندسي پزشكي آموزش ببينند گويا اين اولين گروه ايراني بودند كه با افكار آزاديخواهي و اصول حكومت ملي آشنا شدند .
عباس ميرزا براي تامين هزينه اين امور از حقوق و مستمري و مخارج بيهوده ي دربار جلوگيري كرد و با استفاده از تعرفه هاي حمايتي و تحريم استفاده از پارچه هاي خارجي درآمدها را افزايش داد . سپس براي جلوگيري از مخالفتهاي و در نتيجه شورشهاي مذهبي به همراه و كمك ميرزا بزرگ قائم مقام نظر مساعد علما را به نظام جديد طلب كرد و شكل گيري چنين ارتشي را با اسلام همساز دانست و آن را از كشفيات فراموش شده پيامبر در گذشته دانستند بنابراين « ارتش جديد ميراث غير مستقيم اما مشروع پيامبر بود » همچنين فرمان داد تا مترجمين چيره دست به ترجمه رسالات و كتب مختلف اروپايي كه در باره نظم اروپايي و اوضاع اداري آنجا نوشته شده مشغول گردند كه از جمله مي توان به « تاريخ پطر كبير » و تاريخ تنزيل و خرابي دولت روم اثر ادوارد گيبون اشاره كرد .
با آنكه در رويارويي اوليه ايران با مدرنيت پيش ترين توجه به عرصه هاي نظام فن آوري معطوف بود در حوزه اجتماعي سياسي نيز توجه و كنجكاوي وجود داشت . ميرزا صالح كه از جمله پنج دانشجوي اعزامي به اروپا براي تحصيل زبانهاي اروپايي بود پس از بازگشت به ايران مترجم دولت و بعد وزير تهران شد و به ماموريت هاي سياسي متعدد رفت و هم اوست كه با خود ماشين چاپ به ايران آورد و اولين روزنامه فارسي ايران را « كاغذ اخبار » 1251 ق به چاپ رساند .
وي نمي توانست اشتياق خود را نسبت به « منشور بزرگ» «آزادي مردم» مجلس عوام و مفهوم دموكراسي انتخابي پنهان كند . او گزارشي نيز درباره آزادي بيان به عنوان شالوده ي نظام پارلماني در اوايل قرن نوزدهم نوشت .
با گسترش روابط ايران و اروپا افكار نوگرايي به تدريج در ایران توسعه يافت و كساني پيدا شدند كه به خارج از ايران سفر كرده ناظر پيشرفتهاي و تشكيلات جديد اروپايي گرديده در صدد احداث تاسيساتي مشابه آن در ايران افتادند و نيز روشنفكراني بوجود آمدند كه با انديشه هاي كهنه و سنتي جزمي به مقابله برخاستند .
به علت نبود شرايط مناسب كوششهاي عباس ميرزا در راه نوسازي كشور با مشكلات جدي روبر گرديد .مردم به علت علاقه خود به حفظ اداب و روسوم قديمي و دلتمردان با نفوذي كه سود خود را در ارتش جديد نمي ديدند به مخالفت با اصلاحات عباس ميرزا پرداختند علاوه بر اين ارتش جديد كه پشتيبان عباس ميرزا بود دشمني بسياري از برادران تني و ناتني اش را بر انگيخت از جمله برادر بزرگش محمدعلي ميرزا تا جايي كه به شايعه پراكني در مورد او مي پرداختند كه وي « باطنابي اعتقاد » است شايسته ي نشستن بر تخت سلطنت نيست چرا كه فرهنگي شده و چكمه برپا مي كند.وگويا نوسازي با باورهاي مذهبي ناسازگار قلمداد شده بود .
جناح هاي مذهبي با نوگرايي و نوسازي سر ناسازگاري برداشت و اصلاحات عباس ميرزا را ضد اسلام دانست و بر خدمت اجباري وي خرده مي گرفتند . چنانكه ژوبر فرانسوي در مورد دشواري هاي مذهبي كه بر سر راه نوسازي عباس ميرزا بود و مي نويسد كه « مذهب و اداب و اخلاق مانع از آن است كه نتيجه ي ممتد و مهمي از آن بگيرند .»
4- امير كبير
آغازگر ديگر برنامه نوسازي ميرزا محمد تقي فرزند كربلايي قربان معروف به امير كبير بود كه در خانوادهي ميرزا عيسی قائم مقام فراهاني با آشپزي آغاز نمود و بعدها « ناظر و در واقع ريش سفيد خانه قائم مقام گرديد ...»
به گمان آسيب امير كبير « بزرگترين مردي است كه ايران در قرنهاي اخير به وجود آورده است.»خانواده قائم مقام رسايل و امكانات رشدش را فراهم شمردند چنانكه درزمان وليعهدي ناصر الدين شاه به مقام وزارت آذربايجان رسيد و بعد ها به مقام صدارت اعظم نائل گرديد.وي زماني كه منشي مخصوص ارتش بود مجذوب نظام جديد شد و هنگامي كه به عنوان فرستاده ويژه ايران به امپراتوري عثماني رفت نسبت به اصلاحات جنبش تنظيمات علاقه عميقي پيدا كرد .در نتيجه تصميم گرفت خود نيز دست به اصلاحات گسترده اي بزند.
وي هر چند پيش از سه سال از (1264 تا 1268 ق / 1851-1848) مقام صدارت را نداشت اما با تحولاتي كه ايجاد و شروع كرده بود راه را براي جريانات اصلاحات آتي باز نمود و كوشيد تا اعتماد از دست رفته ايرانيان را با اصلاحات تجديد خواهانه به ايشان بازگرداند.امير كبير كه مي خواست اصول حكومت داري را برپايه قاعده و قانون نظم ببخشد تا هم رفع خودكامگي كند و هم سياست خارجيان را هماهنگ با منافع ملي ايران نمايد و راه را براي تعليمات دانشگاهي آينده باز نمايد اقدام به يكسري اصلاحات نمود كه در جاي خود قابل تامل مي باشد . امير در راستاي اين اهداف دارالفنون را با انگيزه ي آوردن علوم و فنون به ايران به منظور ترويج علوم جديد و به تقليد از دانشكده پلي تكنيك پاريس در جهت دستيابي به علوم نظامي تاسيس نمود .(1266 ق) محور برنامه ي آموزشي اين مدرسه جديد با استادان عمدتا اتريشي خود ، تدريس «مهندسي ، پياده نظام ، سواره نظام ، توپخانه ، طب ، جراحي ، معدن شناسي علوم طبيعي بود .» علاوه برآن رشته هاي تاريخ ، جغرافيا ، نقشه كشي ، طب سنتي ايران ، رياضي ، و زبان هاي فارسي و عربي و فرانسوي و روسي نيز تدريس مي شد .
وي تاسيسات چاپخانه را توسعه داد و آبله كوبي اجباري شد و احداث بيمارستان دولتي در آن زمان صورت گرفت . تنظيم امور پستي ، تعديل بودجه مملكتي و وضع ماليات را سرو سامان داد . وي ارتش دائمي را احيا كرد و براي تامين نيازمنديهاي آن و قطع واردات خارجي ، 15 كارخانه ساخت . او همچنين نخستين روزنامه منظم و وقايع اتفاقيه (1267) را در ايران به قصد « تنوير و تعليم مردم ايران و آشنا كردن مردم ايران با تمدن و علوم جديد اروپا و نهضتهاي علمي و فكري آنجا را تاسيس كرد.»
امير براي تامين هزينه طرحها هزينه هاي اضافي به ويژه مخارج دربار را كاهش داد و عوارض گمركي واردات را بالا برده و فروش مقامات اداري را ممنوع كرد و نظارت دقيق بر كار ماموران مالياتي و وضع ماليات جديد اعمال نمود.دادگاه هاي عرض جديد تاسيس كرد و را حدود اختيارات دادگاه هاي شرع كاسته و حمايت از اقليتهاي ديني را مهم شمرد.
امير براي پيشبرد برنامه هاي اصلاحي خود از نفوذ روحانيون كاست چرا كه بر اين باور بود كه با اقتدار و مداخله هاي آنان هيچ اصلاحي سر نمي گيرد ، يكي از عمده مخالفت شديد امير با روحانيون «نفع پرستي و رابطه ي آنها با سفارت هاي خارجي بود» گويا اين اقدامات امير به مذاق بيشتر گروه هاي داخلي و خارجي خوش نيامد . در برابر آن واكنش نشان دادند .تيول داران ماليات جديد را زياده ستاني دولت قلمداد مي كردند نمايندگان بريتانيا و روسيه نيز علاوه بر ناراحتيشان به تعرفه هاي حمايتي تصميم امير كبير در جلب كمكهاي فني فرانسه و اتريش و مجارستان از دست او عصبانيت بودند . مادر شاه نيز در حمايت از درباريان كه به دليل قطع درآمد هايشان در فشار شديد بودند از نفوذ خود شاه استفاده كرد .سرانجام همزمان شدن شورش بابيها با اين اصلاحات كه بي ثباتي سياسي منجر شد ، ضربه ي آخر را بر پيكر امير كبير و اصلاحاتش وارد آورد.
امير كبير در سال 1230 / 1851 از مقام خود بركنار ، تبعيد و سپس كشته شد . و برنامه هاي عليرغم سرمايه گذاريهاي سنگين به دست فراموشي سپرده شد. و اگر هم بعد ها اقداماتي توسط برخي همچون ميرزا حسين خان سپهسالار (مشير الدوله) درسالهاي 1250-1252 / 1871-1873 انجام گرفت ، بيشتر حضور نيروهاي بيگانه را شدت بخشيد . به قول دكتر پلاك ميرزا تقي خان مظهر وطن پرست بود . نهالي كه نشانده بود بارور نشد او به خاك و خون غلطيد و بعد از او روزگاران ايران به سياهي كشيده . با كشتن امير مخالفين نوسازي كه ميپنداشتند صدايي از اصلاخات ديگر نخواهد شنيد . به زودي بر خيال واهي خوش پي بردندو به زودي برايشان معلوم شد كه اين تصورات چيزي جز خيال خام چيز ديگري نبوده است .
چرا كه به قول آدميت « دولت از يورش افكار مصون نبود . دامنه ي انديشه ها نو وسعت پيدا كرد نگرش به اخذ بنيادهاي سياسي و اقتصادي غربي بيشتر شد . خلاصه بر غفلت دولت و عقب ماندگي مملكت اوج گرفت ، همچنين برگرد ، طبقه انديشمند ترقي خواه افزون گشت ، اكثريت آنان را فارغ التحصيلان دارالفنون و تحصيل كردگان فرانسه مي ساختند .»
5- ميرزا حسين خان سپهسالار
مشير الدوله 68-1243 نيز از جمله اصلاح گران عصر قاجار است كه در يك خانواده متوسط به دنيا آمد ، پدرش كه شغل ديواني داشت دو پسرش ، حسين خان و يحيي خان را براي تحصيل به فرانسه فرستاد ، سپهسالار در 29 سالگي وزير مختار ايران در عثماني شد و دوازده سال در اين سمت باقي ماند و از نزديك نظاره گر مشروطه عثماني بود ، در سال 1248 به ايران بازگشت ، تا نخست وزير در 29 رمضان 1287 در راس وزارت عدليه و اوقاف و وظايف گماشته شود ، سپس با سپهسالار اعظم به وزارت جنگ منصوب شد و از 1288 تا 1290/1873-1871 در مقام صدرات خدمت كرد ولي به هنگام انتصابش بر اين مقام ملكم خان را كه در اسلامبول بود فرا خواند و به مقام معاونت خويش گمارد.
حضور كساني چون مستشار الدوله در كار عدليه و قانون ملك به عنوان معاون صدرات در وزارت سپهسالار نشان از قوه و نيروي پر توان براي شروع دوباره اصلاحات مي داد نوآورترين روشنفكران اين عصر در وزارت و صدرات او ، اين فرصت را به دست آوردند تا لااقل بخشي از انديشه هاي اجتماعي و سياسي خود را در عمل به تجربه در آورند هر چند كه شخصي همچون آخوند از هر مخالف اين جمع ميمون بود و هر از گاهي به زبان طنز و طعنه اقدامات سپهسالار را مورد نكوهش قرار مي داد و آن را بي ثمر مي خواند .
ايشان گرد آمده بودند تا اصلاحات گذشته را قدمي به جلو ببرند و زمينه ساز تحولات بعدي گردند . با آمدن سپهسالار به قول ميرزا علی خان امين الدوله « بساط كهنه بر چيدن و طرح نو افكندن محقق گردي .
ناظم الاسلام در متاب خود تاريخ بيداري وي را « از اشخاص بزرگ كه ترقيات ايران در نظر داشت در دفن ديپلوماسي اول شخص ايران بود » توصيف مي كند.
دوره صدرات ميرزا حسين خان مشير الدوله كوتاه بود چرا كه زير فشار روحانيون و اعضاي فاسد درباري كه از اصلاحات او آسيب ديده بودند اما پس از خدمت دوساله صدرات 1290-1288 ق / 1873-1871 م مجبور به استعفا گرديد و در مشاغل مختلفي از جمله حكمراني ايالتهاي مختلف وزرات جنگ ، وزارت خارجه و پيشكاري وليعهد خدمت كرد ، تا آنكه در سال 1298 در شرايطي مرموز و نابهنگام درگذشت .
سپهسالار كه بسيار تحت تأثير اطلاعات عثماني بود در سال 1872/1289 يك كابين خانه به نام « دربار اعظم » و يك « مجلس مشورت » بنياد كرد كه داراي نه وزارتخانه بود ودر آن قوانين تصويب مي شد .
كه اين خود گامي بود در راه آشنايي ايران با اصول مشروطيت ، مشير الدوله پيشرفت جهان جديد را ميدان علم مي دانست ، چنانكه خود مي گفت :
« كليد ترقيات ديني و دنيايي فقط علم است و هر شعبه از امور عالم از سياست و تدبير منزل ، و تهذيب اخلاق و تكميل صنايع و بدايع ،و دفع مضار و جلب منافع ، و رواج كسب و تجارت و بسط و ترقي كار فلاحت و زراعت و اصلاح امور ملكي و ملتي و انتظام امور نظامي و لشگري و حتي بقاع نوع و حفظ صحت ... به علم صورت كمال يافته .»
وي در سال 1871 م دست به اصلاحاتي زد كه از زمان امير كبير سابقه نداشت به سرعت در پي چارچوب در رفع قحطي (1288) برآمد در راه توسعه و برنامه ريزي اقتصادي مي كوشيد تشكيلات دولتي را بازسازي نمود و در راه استقرار عدالت و حكومت قانون شكنجه و بريدن اعضاء زندانيان را به كلي ممنوع كرد و رسيدگي به امور جزائي را در اختيار ديوانخانه ي عدليه تهران گذاشت . به ايجاد و آمادگي ارتش تلاش نمود و در روشن كردن و برانگيختن افكار عمومي و « افزودن بصيرت مردم » قدمهاي مهمي برداشت . در خصوص سياست خارجي نيز مانند اميركبير به دنبال استقلال ايران از طريق بي طرفي و تضمين آن توسط دولتهاي بزرگ اروپايي بود . اما سياستهاي خارجي موجب نارضايتي هاي زيادي شد كه در آغاز چندان جدي نبود اما به دنبال واگذاري امتياز رويتر به صورت مخالفتهاي جدي با امتياز نامه ، فرصتي براي ابراز وجود يافت . دشمنان قدرتمند وي با بسيج مردم و برگرداندن نظر شاه عليه او دست به كار شدند از جمله دشمنان ، عوامل استبداد سياسي ، يعني درباريان و عوامل استبداد مذهبي يعني مجتهدان مستبد با پشتيباني سياست خارجي ، يعني عوامل روسها ، زمينه برانداختن صدارت سپهسالار را فراهم كردند . چرا كه وي « مداخله امر دولت را به اين ايشان تجويزنمي كرد...»تبليغات شديد مخالفان صدر اعظم را به استعفا ناچار كرد و ناصرالدين شاه بار ديگر از اصلاحات آزادي خواهانه دست كشيد و به محافظه كاري سنتي مورد علاقه اش روي آورد.
فصل دوم – انديشه و اقدامات
1- تاثيرات افکار غرب بر انديشه امين الدوله
امين الدوله از آنجايي كه هميشه ملتزم حضور شاه بودند و به نحو احسن از عهده كارهاي محوله بر ميآمدند، و سفرهايي كه چه در غياب شاه و چه در ركاب او انجام داده بودند ، او را با دنياي غرب آشنا نمود وي به علل رشد و ترقي آنها پي برد و با افكار و انديشه هاي حاكم در جامعه آنها آشنا گرديد همچنين وي علوم ادبي و عربي را خوب را مي دانست ، علوم ادبيه وعربيه رافرا گرفت وبه مناسب علاقه ای که به فرهنگ اروپا داشت زبان فرانسه را فرا گرفت وازاين راه اين زبان به مطالعه کتب فلاسفه و ادبای اروپا پرداخت .مطالعاتش درعلم سياست که ازمجرای فرهنگ فرانسوی انجام گرفت ،اورا بامکتب اصالت فردindividualisme فرانسوی،وخود گرايی rationalisme وابسته زبان ،آشناکرد وازآثار «ولتر»و«منتسکیو»توشه ای فراوان برگرفت وتحت تاثير اين آثار،دست بنوشتن رساله اي«مجديه»زد و وضع آينده ايران را بررسی نمود.درسال 1290به وزارت رسيد ولقب «امين الملک»گرفت واداره پست را آنچنان منظم نمود که تاآن تاريخ (جزدوره امير کبير)سابقه نداشت .ناظم الا سلام کرمانی می نويسد:
«اين بنده نگارنده دو امر راجع به پستخانه را از آن مرحوم ديد که ديگر درخواب هم نخواهيد ديد.يکی آن که پست کرمان به طهران واز طهران به کرمان هفت الی هشت روز می رسيد.کاغذی يا امانتی که ازکرمان به طهران می فرستادند پانزذه روزه جوابش می رسيد.بعد ازآن زمان هشت روز به بيست روز وپانزده روز به چهل وپنجاه روز رسيد والی اکنون همين طور است.ديگرآنکه اشخاصی که درپستخانه موظف بودندومواجبی داشتند پس ازمردن آنها به ورثه او می دادندوقطع نمی کردندواگر وارثی قابل داشت به جای موروث برقرار میفرمودند و روز بروز دخل پستخانه زيادتر ودولت را ازاين راه فايده معتد به حاصل می گشت.»
درسال 1295قمری پس ازدرگذشت «ويکتورامانوئل»پادشاه ايتاليا ،ازطرف دولت ايران با سمت سفير فوق العاده ،برای ابلاغ تسليت دولت ايران ،بايتاليا رفت وپس ازبازگشت ،بفرمان«ناصرالدين شاه »اداره دارالشورای دولتی به او واگذار شد.ودرسال 1297،وزارت وظايف واوقاف مالک محروسه نيز به ساير شغلهای او اضافه شد .درسال1299،لقب «امين الدوله»گرفت ودرسال 1304برياست مجلس وزرا ودارالشورای کبری برگزيده شد . درسفرهای «ناصر الدين شاه»به فرنگ همراه او بود تا اينکه بگفته ناظم الاسلام :«...تا آن که کوکب نحوست ايرانيان ازافق شرارت وتغلب طلوع کرد وروزگار بنای کج رفتاری نهاد .زمان امور جمهور به دست فرومايگان افتاد،شارلانی رواجی وسيع يافت ،حيله ودسيسه وايذاء مردمان بزرگ مرسوم ومعمول گشت .هرکس وناکس تکيه بر جای بوذر جمهور و خواجه نظام الملک زد...چندی بعد مسئله دخانيات وانقلاب آن ايام واقع شد که نتيجه طمع خود غرضان بود واحداث اختلاف بين ملت ودولت شد.
دانست که مباشرات اين گونه پست نژادان چه نتيجه خواهد داد.ناچار صبر وشکيبائی پيشه کرد ونظر به تکاليف وفرايض لازمه وطنيه ازقبيل احداث راه آهن وکارخانه قند سازی وحفر چاه آرتزين وغير نفس را مشغولين خواست بدهد ولی دشمن دولت وملت ايران با هر حيله که دانست وهر وسيله که توانست موانع فراهم نمود واين گونه کارها را که موجب ازياد صنايع وثروت وطن بود مخل گرديد»
چندی بعد «امين الدوله »بدستور «ناصر الدين شاه»رساله ای درباب قانون نوشت ،که تاثير «روح القوانين منتسکيو »بر آن کاملا روشن بود.
2- زمينه فکری وخصوصيات اخلاقی
عبدلی فرد فريدون درخصوص امين الدوله وافکارش چنين می نويسد:
«امين الدوله به علت مسافرتهای مکرری که درطول زندگی به کشورهای مختلف اروپای انجام داد شيفته تاسيسات جديد درجواع اروپايی شده وشديدا مايل به انام رفرم درکشور وتغيير شکل زندگی مردم به سبک اروپايی بود مثلا استفاده ازميز وصندلی وپوشيدن لباس آنها را در اجتماع ترجيع می داد .به سبب دوستی وروابطی که به صورت معاشرت و مکاتبه با افراد سر شناسی چون سيد جمال الدين اسد آبادی –ميرزا ملکم خان ،سيد محمد طباطبايی نجم آبادی،طالبوف داشت دارای زمينه فکری مشابه اين مشاهير وحتی دربعضی موارد پيشرفته تر ونسبت به بعضی افکار آنان دارای نظر انتقادی بود به عنوان مثال شديدا مخالف افکار سيد جمال الدين اسد آبادی درباره اتحاد اسلام وتشکيل حکومت واحد مسلمان بوده معتقد به جدايی دين از سياست بود ودرزمينه سياسی ازافکار فراماسونها تبعيت می کرد.»
امين الدوله معتقد به نشر فرهنگ نو و ايجاد صنايع جديد بود و در زمينه اطلاعات تاريخی و جغرافيايی و وضع سياسی ممالک مختلف بصير و مطلع بود همچنين در مورد وضع مملکت ايران معايب را می شناخت و در اصلاح آنها و انتخاب را پيشرفت صاحب نظر بود .
در سياست متمايل به غرب و انگلستان و و از نظر اداری موافق حکومت قانون صاحب نظر بود .
مخالفتهای صدر اعظم وقت امين السلطان ، مانع اجرای آن گرديد . و باز همين کار شکنيها در مورد ترکيباتی که امين الدوله در باره مسائل عرفی و شرعی تجارت و نيز يبت املاک و اموال داده بود به مرحله عمل در آمد ، و امين الدوله که دلسرد شده و دانسته بود که هر نوع اصلاح، با عکس العمل مخالف در باريان و صدر اعظم وقت ، روبرو خواهد شد از کارها کناره گرفت ، و وزارت اوقات را به برادرش «مجد الملک» و وزارت پست را به پسرش «معين الملک » واگذار کرد و خانه نشين شد ، اما چندی بعد در سال 1313 با سمت وزارت و پيشکاری «آذربايجان» به آن ايالت رفت، و اين در حقيقت خواست«اتابک»(امين السلطان) بود، نه خواست خود او، زيرا که «امين السلطان، حتی وجود«امين الدوله» را در تهران، مضر بحال خود و منافع سرشار می دهد و اين ماموريت در حقيقت نوعی تبعيد سياسی بود . او در مدت اقامتش در «آذربايجان» دست به اصلاحاتی بزرگ زد وپس ازمرگ« ناصرالدين شاه»درسال دوم سلطنت «مظفرالدين شاه»(ماه ذی القعده 1314)به «تهران »احضار شد ودرسال 1315صدراعظم ايران گرديد.مظفرالدین شاه دستور داد که او کليه اصلاحاتی راکه درزمان «ناصر الدين شاه»با کار شکنی «اتابک»روبرو شده بود،به مرحله اجرا گذارد .امين الدوله که همه دردهای ايران را بیفرهنگی ملت می دانست ،نخست دست به ترويج مدارس وازدياد جرايد زد .انجمن معارف تشکيل داد ومدرسه «رشديه»را با پول خود تاسيس کرد .سانسور مطبوعات رالغو نمود وبرای اداره امور گمرک چند مامور بلژيکی استخدام نمود و«ناصرالدين الملک قره گزلو»را که با فرهنگ وسياست اروپا آشنايی داشت به وزارت ماليه انتخاب کرد .دست تعدی حکام شهرستانها را کوتاه نمود ودرترويج افکار آزاديخواهانه کوشش مفت کوتاه ديدند و نشر افکار آزاديخواهانه را مشاهده کردند،بنای بدخواهی را گذاشتند و«حاج شيخ محسن خان مشيرالدوله»رهبر بد خواهان ،باطلاع «مظفر الدين شاه رساند که اگر صدارت «امين الدوله »يکماه ديگر دوام يابد دولت قاجاريه منقرض خواهد شد،و اتفاق را که درهمان ايام ،لايحه انقلابی امين الدوله ،که درآن نوشته شده بود اول بايد جيره ومواجب شاه معين گردد.بدست«مظفر الدين شاه»رسيد وبلافاصله فرمان عزل وتبعيد او صادر شد و امين الدوله به «لشت نشا»«رشت»رفت وبه زراعت پرداخت.حاج سياح می نويسد :«برای اصلاح امور مملکت،حاج ميرزا علی خان امين الدوله را که مرد فاضل ترببت شده ای بود وترقی خواه ،از تبريز احضار کرده صدارت را باو داده بودند.موافق عادت مردم هر کس يک کلمه دراين باب مساعدت کرده بود توقع داشت که امين الدوله ايران را تمام بدهد او بخورد اطرافيان مفتخور مظفر الدين شاه وملاهای رشوه گير طهران باميد اينکه ميرزا علی خان امين الدوله انگشتر دست ايشان خواهد بود طالب اوشدند لکن اوچون بسر کار آمد واول وزير داخله شد .عنان اختيار به دست کسی نسپرد ،حاجب ودربان برای عارضان نگذاشت وتربيت عدل واحقاق حق به ميان آورد ،راه دزدی ودخل مستوفيان رابست ، ملاها را رو نداده توقعات ايشان راگوش نداد .... ناسخ منسوخ را رد می کرد ومی گفت:«اگر اول تحقيق نکرده حکم دادی غلط بود ،اگر تحقيق کرده حکم دادی ودوباره ناسخ چيست؟به ضد يکديگر به چه دليل حکم می کنيد ؟کار فصل شده راچگونه مجددا رسيدگی می کنيد؟چه طور می شود که اغلب حکم شما مخالف يکديگر درمی آيد؟ملاها ازاو آزرده شده قهرکرده گفتند :می رويم ازاين ولايت خارج می شويم ! گفت : بسلامت !
هرکس ازشاه حواله ودستخط بی محل می آورد رد کرده می گفت:«من به امرغلط امضاندارم.»مدت قليل،تخم تربيت زياد پاشيده،مدرسه داير کرده لذت علم را به مردم چشانيد و می گفت:
«مال حقيقی من مدرسه واولادم شاگردان مدرسه اند.»...واقعا کم کم امور دولتی روباصلاح می رفت لکن چون مردم آزاران ازاعيان ومستوفيان وملاها،مقصود خود را از او نيافتند همه به ضد او برخاستند ملاها شمشير تکفی را تيز کردند،اعيان ومستوفيان با افتراها بستيز آمدند و...»
امين الدوله تحت تاثير آثارفيلسوفان خردگرای فرانسوی مثل«ولتر»به ترويج علم وخدمات فرهنگی دست زد تا آيندگان ازتخمی که اوکاشته است بهره گيرند.می دانيم که رمان انقلابی«بوسه عذرا»بفرمان«ناصر الدين شاه»ترجمه شد اما ازچاپ آن جلوگیر يبه عمل آمد.سيد حسن صدر المعالی داد،خودنمودار عشق اين سياستمدار به ترويج علم وحکومت عدل وقانون مشروطه است وبا توجه به اينکه مطالب کتاب «بوسه عذرا»سراسر شرح مبارزات جمهوری خواهان ،عليه سپاهان امپراطور است.بيشتر به ارزش وجودی اين مرد وتاثيرش برتحولات ايران پی خواهيم برد.اوبه صدر المعالی چنين می گويد:
«چون اين کتاب مستطاب مخالفت با خيال وعوالم استقلال واستبداد است وبعبارت اخری برضد سلطنت معموله مروجه مملکت ايران ...خاصه پادشاهان عجم تا طريق سلامت پيش نگيرند ديگر امپراطوری ايران وآسيا نصيب ايران نشود.واگر خود اقدام به اين امر نفرمايند وقتی سلاطين متمدنه عالم خواهی نخواهی اگرچه به قهر وغلبه باشد ملت ايران را از زير ظلم ظالمان وشکنجه جابران نجات خواهند داد اماعجالته برشماست که احتياط را از دست ندهيد ورعايت مقتضيات عصررا نموده يک مرتبه کشف اسرارننمائيد وپرده استبداد را بی محابا بدريد و بقدر امکان پوشيده سخن گوئيد بلکه به آرايش عبارت وپيرايه کنايت واستعارات مطلب راچنان بسازيد وبجدوهزل مانند افسانه بی اصل مقصود رابه نحوی بپردازید که به مزاح پادشاه واقتضای وقت موافق افتد»
سخنانی که امين الدوله ،دراوج استبداد سياه ،خطاب به «صدر المعالی»می گويد پيش ازآنکه جنبه راهنمايی داشته باشد.مبين روح مشروطه طلب وقانون دوست امين الدوله است .
بهترين سند برای شناخت روحيات وافکار «امين الدوله »کتاب«خاطرات سياسی»اوست اين يادداشتها دارای ويژگی های خاصی است.اول اينکه نويسنده خاطرات ،درسراسر کتاب،ازخود باصيغه سوم شخص مفرد نام برده است ،بطوريکه خواننده کتاب گمان می برد که اين يک گزارش است نه اتوبيوگرافی .واين شايد بدين علت باشدکه «امين الدوله»ازبر ملاشدن اين يادداشتها بيم داشته وترس ازخشم« ناصرالدين شاه» اورا واداشته تاچنين شيوه ای درنگارش به کارگيرد.دوم اينکه نویسنده درسراسر خاطرات خود،رسما تمجيد«ناصر الدين شاه»رامی گويد اما به شيوه «روزنامه خاطرات»اعتماد السطنه کلمات درشت وخشم آگينی بکار می برد.سوم اينکه سبک نگارش وانشاء خوب کتاب تاصفحه 247يکسان است اما به نظرمی آيد که ازصفحه 274تا283يعنی تاپايان کتاب به قلم شخص ديگری نوشته شده باشد.
نخستين خصوصيات اخلاقي « امين الدوله » در مقدمه كتاب رخ مي نمايد . آنجا كه مي نويسد : « زهي تيره رائي و خيره سري كه هر دو گروگان خداي را گوي خم چوگان اهريمنان ساخته پاس آن نمي داريم، جان را در پنجه فرماندهان بيدادگر افكنده خرد را زبون جادوي موبدان كرده ايم و يك دو نينديشيديم كه بيگانگان را در چه افتاده است همه در ناز و خوشي و آباداني و فراواني كار زندگيشان درست ، دست كار سازيشان گشوده در پايه مردمي نام خود بلند كرده جز اينكه جان و خرد خود را چنانكه از آسمان فرستاده شده اند دست خوش اهرمن ننموده ازاين روش آزادگانگرفته اند . » و در جاي ديگر از همين مقدمه ، او كه دشمن ملايان مفت خور و شكمپاره و زنباره وابسته به دستگاه است مي نويسد :
« اكنون روز بيداري است و هنگام هوشياري پكه دمي به خويشتن آييم و داميكه در رهگذر داريم ببينيم – موبدان ديو ساز بزه كار ما درماندگان تبه روزگار را گرفتار بند بي دانشي و دچار افسردگي و بي آتشي خواسته اند تا در بازار كوران زشتي خود پنهان كنند و در پيش نادانان به دانشمندي ستايش يابند ، آفتاب را گل اندوه و خردمندان را فرسوده مي پسندند و هر چه خداي مهربان و فرستاده روشن روان به فيروزي ما فرمان داده اند يكسره در دامان ناپاك اين بدسگالان پنهان مانده فرماندهان نيز از پي ايشان راهكامجوئي و زورگوئي را باز دست بيدادگريفرازكردهاند... »
پس از اين مقدمه در فصل بعد سبب تاليف كتاب را مي گويد و با افسوس از عقب ماندگي ايران حرف مي زند متاسفانه اين خاطرات فاقد تاريخ است و نظم روزنامه خاطرات « اعتماد السلطنه » را ندارد اما به هر حال هم باز گو كننده طرز فكر نويسنده و هم آئينه سياست روزگار اوست . انتقاد از ناصرالدين شاه گاه مخفيانه است و گاه درست و راست . رجائي مي نويسد :
« شاه به وسايل سفر و اسباب راحت صحراي خود بيشتر توجه مي فرمود تا به كارهاي مملكت » وجاي ديگر در حالي به قرار رويتر مي تازد ، به ناصرالدين شاه كاري ندارد. در باره اصطلاحات اساسي و يا شخصيت خودش ، مطلب را با جمال برگزار مي كند و مثلا مي نويسد : « تنها كسي بود كه بي تملق معايب كار و مصلحت روز را به شاه عرض مي كرد . »
در چند يادداشت جملات او به ناصر الدين شاه و كلماتي كه بكار مي برد بسيار خشن است از جمله مي نويسد :
« اينهم از خطئيات ناصر الدين شاه است مه خدمات و مشاغل دولتي را در يك نقطه جمع و به عهده يك نفر محول مي كرد . علاوه بر اختلال عمل كه از نظم و ترتيب مي افتاد مكتب نوكري مسدود و منسوخ مي شد و براي اشخاص مستعد كه بايد خدمات تجربه حاصل نموده ، امتحانات بدهند جاي نمايش و راه آرايش نميماند » و يا « مكرر بد ستخط پادشاهي ، احكام اكيده صادر مي شد كه القاب نشانها و ديگر امتيازات دولتي منسوخ است يا جز بشرط استحقاق و لياقت داده نمي شد و در روزنامه دولتي صورت حكم همايون درج و ياساي دولتي منتشر مي شد ... و شاه از حكم خود كه در روزنامه هم چاپ شده و باطراف فرستاده بودند شرم و آزرمي نداشت ، بي خجالت مي گفت كه الحاح و ابرام مردم نمي گذارد يك حكم جاري و يك قاعده برقرار بماند . » و يا « اما هميشه عزم و اراده بي نتيجه و احكام صادره بي اثر مي نمايد زيرا كه شاه خود علم و اطلاعي از قواعد سياست نداشته و بر حسب عادت طبيعت به جزئيات مي پرداخت و از اصول و كليات منصرف بود و ضعف و ترديد به خاطرش مستولي هوس استبداد و استقلال در مزاجش غالب ، از طرفي هم كارگزاران و وزراء واعيان دربار و اركان خلوت مردم بي علم گرفتار هواو حرص ، و شيفته انتقاعات شخصيه بودند ، براي مصلحت خود البته شاه را از تنظيمات و اصلاحات منصرف مي كردند»
و يا درباره استبداد سياه ناصري چنين مي گويد :
« ظهور اين حالات طبع شاه را زائد اعلي ماسبق از معاملات بفرنگستان نفرت داده بود و بارها در خلوت به زبان ميراند كه نوكرهاي من و مردم اين مملكت بايد خبر از ايران و عوالم خودشان از جائبي خبر نداشته باشند و بالمثل اگر اسم پاريس يا بروكسل نزد آنها برده شود ندانند اين دو خوردني است يا پوشيدني »
از مشخصات جالب كتاب ، مبارزه ميرزا علي خان با رشوه خواران و وطن فروشان چون امين السلطان و چند تن ديگر ، و طرفداريش از مبارزين آزاديخواه نظير ملكم خان و سيد جمال الدين اسد آبادي . او از همه دسته بنديهاي و دوز و كلك هاي مخفيانه امين السلطان خبرداشته و هر جا يافته ، بكارهاي اتابك حمله نموده است . به نظر مي آيد كه در ميان سياستمداران عصر ناصري روابط او با محمد حسن خان اعتماد السلطنه حسنه بوده زيرا كه در افتضاح مسئله سكه ، تنها از اعتماد السلطنه به نيكي ياد مي كند .
خودش مي نويسد :
« رغم و رقابت او ( امين السلطان ) با امين الدوله قوت گرفت و از اينكه هيچ بهانه و دست آويز براي خزلان او به دست نمي آورد و در پيش شاه عقايد باطن و نيات پنهان امين الدوله را نكوهش مي نمود كه جمهوري طلب و مخالف سلطنت مستقله است ... شاه با دقت اين حرف ها را مي شنيد و با هوش و ادراك خود، خوب آنها را مي فهميد و آرزو داشت كه حكمش نافذ و دولتش منظم باشد اما باور نمي كرد كه اصلاح كار ممكن باشد زيرا امتحانات و غلط و اختراعات ناقص او هميشه نتيجه بد داده بود ! امين الدوله در اين مسلك تنها و در مخالف جمهور به خطا مي رفت . دربار سلاطين هرگز پذيراي راستي نيست و نصيحت به مذاق ارباب تسلط گوارا نمي افتد . امين الدوله با متاع كاسد خود جوش مشتري و شور خريدار توقع ميكرد و عمر ضايع مي گذاشتن و در طبع شاه شعله غير خاموش وديعه سلطنت مغشوش شده بود.»
و يا در فصلي كه از دستگيري آزاديخواهاني چونم « حاج سياح » و « ميرزا رضا كرماني » و « ميرزا يوسف مستشارالدوله » سخن مي گويد چنين مي نويسد :
« ... حاج سياح شبانه خود را از خانه به كوچه انداخت كه سر نيزه چاتمه قراولان او را هلاك كند . بختش نياورد و بر روي سسنگها بر زمين آمده و پايش شكست . ميرزا رضا در زجر مجلس چاقوئي به دست آورد و شكم خود را دريد ... همانا دست روزگار آلت خرابي بنيان سلطنت را باقي مس خواست تا در پاي سياح و زخم شكم رضل افاقتي حاصل آمد ... اضطراب شاه و رعيت بالا گرفت ... گاه از زمره بابي سخن مي گفت گاهي طليعه جماليون ( طرفدار سيد جمال ) دل مي برد . شبي نارنجك ( ديناميت ) به دست مي آمد . روزي بعساكر زعفر جني شكست مي يافت ... طبع نازك راحت طلب ناصر الدين شاه را انبوه بيم و هراس به تشويش و وسواس مس انداخت و امين السلطان را هم وقت خوش بود و بخت سركش .»
درباره « ميرزا علي امين الدوله » مي توان فراوان سخن گفت اما تنها تکه اي از خاطرات او را نقل مي كنيم و متذكر مي شويم كه امين الدوله پس از عزل از مقام صدرات ة به سبب آزردگي روحي ، به فكر مسافرت افتاد و از راه رشت و استانبول ، به مكه رفت و پس از بازگشت ، قصد مسافرت اروپا نمود ، و در « داغستان قفقاز » با دوست دييرينش « عبدالرحيم طالبوف » ملاقات كرد و به علت تنگدستي چندي پيش او ماند و از آنجا به « وين » رفت اما اطباء جوابش كردند به ناچار به اغستان بازگشت و همراه عيال و اولادش به رشت آمد و در رشت نشا اقامت كرد و چندي بعد بر اثر غم شكست و پيري و سرخوردگي روحي و بيماري كليه در بيست و دوم صفر 1322 قمري درگذشت.
امروز در تمام اروپا جز روسيه و عثماني كه امپراطور مطلق العنان و فعال ما يشاء دارد باقي همه مشروطه و قانوني هستند . انگليس ، آلمان و غيره پادشاه دارند اما اختيار با قانون است . البته در جرايد و كتب ملاحظه مي كنيد چقدر روسيه و عثماني طرف لعن و سخريه ساير ملل است ، براي اينكه ملت روس و ترك را جاهل و وحشي مي دانند و سلطان اين دو مملكت را جابر و خونريز مي گويند ، اختيار جان و مال و مقررات خالق نبايد اسير راي و ميل يك نفر باشد ، بايد قانون حاكم بد و خوب بشود . سلاطين مشرق زمين تصور مي كنند كه اگر مملكت آنها قانوني باشد ، بر عكس پادشاه مقامش ثابت و محكم مي شود ، حقوق مرتب و كافي براي خود و درباريانس خواهد داشت . مسئوليت با وكلاي ملت و وزراي مسئول خواهد و بود و پادشاه شخص محبوب و بي مسئوليت و راحت مي شود . عدليه قانوني، دعاوي مردم را حل ميكند، حكام تمي توانند جان و مال مردم را دستخوش هوي و هوس خودشان بكنند ، ملاها نمي تواند احكام غير ما انزل الله تعالي و ناسخ و منسوخ به دست عارض و معروض بدهند ، رشوت گرفته كمال يتيم و صغير بسوزد واحدي نتواند حرف بزند . براي اينكه فرمايش آقاي بي ديانت حجت است . حالا تمام مظالم و اين معايب ، از شخص شما كه پادشاه هستيد ديده مي شود . در صورتيكه از هيچ جا خبر نداريد ناله و نفرين خلق و پايمال شدن حقوق هر فردي در دنيا و آخرت به گردن شما خواهد بود . نمي توانيد دفاع كنيد براي اينكه مقدرات ايران را به دست گرفته ايد مسئوليت كلي و جزئي بد و خوب را از شما منتظرند ، اگر قانون حاكم باشد شما معاقب نخواهيد بود . به علاوه امروز هر يك از همسايگان اولياي دولت روس و عثماني و سلاطين آنها مورد لعنت و نفرين ملل متمدنه هستند و در پيش ملل تربيت شده خجل و ننگين . به علت نكات مذكوره اگر ايران و دولت قانوني و داراي مجلس ملي بشود ، براي هر حرف ناحساب روس و انگليس و عثماني مي توانند به ايراني تو سري زده و مقاصد جابرانه خود را در حلق دولت ايران فرو كنند . وقتي ملت داراي مجلس باشد ساير دول دنيا براي رفع تعدي و تطاول همسايگان اقدام مي كنند . حرف مي زنند ، ملايمت مي كنند وساطت مي كنند اكروز ما را جابر و بي تربيت ، بي علم حساب می كنند .
ايراني با اينكه معارف و مدرسه ندارد و فكرش بيدار نيست اما به واسطه عبور و مرور فرنگيها ، مسافرت تجار به خاك آنها بيدار شده ، ايراني حاليه ، ايراني زمان نادر و فتحعلي شاه و اواسط ناصر الدين شاه نيست ، حرفهائي به گوشش خورده ، زندگي ديگري را ديده ، تديجا زير بار ظلم و تعدي نمي خواهد برود. نوشته هاي خصوص امين الدوله زمينه ي اوضاع عمومي شش هفت ساله آخر دوره ي ناصر الدين شاه را روشن مي دارد. نكته هاي مهمي از آن برنامه ها را نقل مي كنيم .
مي نويسد: « بندگان اقدس گاهي مشكلات كار و اختلال امور ار مي بينند و چاره ي كار به نظرشان مشكلتر مي آيد ، به تغافل و گذشتن روز قانع مي شوند.»با اين « صاحبكار ما هر قدر طرفدار طفره و معتفدگريز از اصطلاحات بود– اين جوانمرد ] امين السلطان] بيشتر ريسمان مي دهد و الحق مصلحت خودش را خوب فهميده است.» سابقا « هر كس به سحر و شعبده ايمان نداشته بايد اعتراف كند كه امروز شخص همايون مسحور است و بديهات را احساس نمي فرمايند . چنانكه ندانسته اند كه به انچه مي خواهند ديگر اقتدار ندارند» به طوري كه « امروز دايره ي ما از روي قصد و اراده هيچ كار نمي كند و آنچه واقع مي شود يك طرح و سليقه مخصوص نيست . يك بشناسند تقويت مي كنند .» در كارهاي ملك « امروز مطلقا . بلا استثنا يك خيال درست و طرح حسابي به مقصود اصابت نمي كند . روش و مسلك مخصوصي در پيش دارند كه به تنهايي خودشان واقف اسرار و مطلع دقايق آن هستند . به همين سبب همه كس دست به دست گذاشته متحر و مبهوت ، مقتضيات طبيعي و مقدرات الهي را منتظرند . » باز مي نويسد « اين ارباب ما چندي است دشمن كاغذ و دشمن معقول و دشمن مطالب عاقلانه و دشمن اشخاص با علم و عقل است. كاغذ را نمي خواند و اگر بخوانند گوش نمي دهد . بيشتر قدري از تهديد و تقبيح متاثر بود حالا كه مر تكب قبايح و محو اعمال وواحوال بچگانه است از اينكه چه گفتند يا چه نوشتند هيچ پروا ندارند . » معهذا امين الدوله هنوز اميدي دارد « از طرفي هم نبايد فارغ نشست تنها وسيله اي كه مانده است و قدري اثر مي كند روزنامه هاست.بايد چيزهايي خوب جاندار نويسنده ممكن است تدريجا مؤثر واقع شود.»
به ملكم خاطر نشان مي كند كه در نامه خودتان « به سهو خطاي ما اشارات فرموده بوديد ... تصور خاطر عالي از روي معلومات سابقه است ، بيشتر مي خواستيم كاري بكنيم و از موخرات شروع مي شد.حالا مسلم استكه عزم و خيال ما در يك طلسم ياس آميز و به كلي بيحركت است... به كلي خارج از مساحت حدس و قياس ... روش عجيبي پيش گرفته ايم .» و « كاهش هيچ نمي دانستيم كه اين قدر فساد و خلاف ترتيب قاعده خسته ام نمي كرد » از وصف اوضاع زمان به اين نتيجه مي رسد كه « همانطور و با همان عقيده حقوق را به هيچ مي فروشيم ، حسابها را بالاتر از آنچه تصور شود درهم مي كنيم ، اسباب خرابي رابيش از حد امكان فراهم مي آوريم كه يك بهانه ي اولي ما را از اين همه مغشوش كاري يك دفعه يك شكل عجيب و غير موقعي ظهور خواهد كرد. بنده كه طبيعت را از كار رفته مي بينم،قابلب بحران و انقلاب هم نيست بايد در همين نزع بميرد .»
بنجامين نخستين سفير آمريكا در ايران در سفرنامه خود امين الدوله را اينگونه توصيف مي كند :
« او يكي از رجال جنتنمن ، مودب و با نزاكت و آزاديخواه ايران است كه تا انسان با او صحبت و معاشرت ننمايد ، نميتواند خصوصيات اخلاق و رفتارش را درك كند .»
امين الدوله به خاطر همين رفتار مودبانه خود مورد توجه شاه قرار مي گيرد و به وي اداره پست محول ميشود ، چرا كه اداره پست خوبي در ايران وجود نداشت و بيشتر مردم بوسيله مكاري نامه مي فرستادند و مجبور بودند زياد تلگراف كنند امين الدوله متوجه شد و از شاه اجازه خواست ، نظم و ترتيبي به وضع پست بدهد شاه هم اداره امور پست خانه را به او محول ساخت ، امين الدوله با كمال جديت شروع به كار كرد دستگاه مركزي را وسعت داد و در نظم آن كوشيد ، در شهرستانها پستخانه هايي بوجود آورد و روابط نسبي با اروپا دائر ساخت و بالاخره به فرمان شاه به سمت وزير پست و تلگراف منصوب شد.
امين الدوله زندگي بسيار مجلل و مرتبي داشت و نوكرهاي فهميده در خدمتش بودند. سفيران و ديگر اروپائيان مقيم ايران با او مراوده داشتند.
در كتاب خاطرات فوريه (سه سال در دربار ايران ) شخصيت امين الدوله را اينچنين تشريح مي كند :
« امين الدوله مردي وطن خواه تر از انچه بتوان قضاوت كرد در برابر رقيبش امين السلطان »
وي مردي بود بيش از حد معمول مرتب، بر دربار و متين. با زيردستان به ادب رفتار مي كرد. هرگز تندخوئي نداشت. در مقابل رفتار بي رويه ي بعضي از زيردستان بيشتر سكوت مي كرد و بالاترين دشنامي كه از دهان او شنيده شد كلمه « احمق » بود. شنديم كه در لباس پوشيدن سخت مقيد و مرتب بود. در خانه هيچگاه چنانكه معمول زمان بود كسي او را با لباس استراحت نمي ديد. مادر خانم فخرالدوله به تحسين نقل مي كردند: يكبار كه مرحوم امين الدوله بيمار بود، به اطاقش رفتم. او را با تمام لباس ديدم كه چنانكه هميشه بود.گفتم با اين كسالت چرا لباسراحت نمي پوشيد؟ غريبه اي، كسي نيست. گفتند، خودم كه هستم.
امين الدوله مردي بود در كمال ذوق. علاقه ي فراوان او به گلكاري و آباداني و درختكاري در همين سفرنامه اي كه مي خوانيد به خوبي روشن است. در تهران پارك وسيعي ساخت و قناتي براي آبياري چندين هزار درخت آن احداث كرد كه بنام پارك و قنات امين الدوله معروف و هنوز موجود است. الهيه ي شميران، باغ ييلاقي ايشان كه كارخانه ي وسيع شده هنوز يكي از مصفاترين و پردرخت و گل ترين محلات شمال تهران است. شش سال آخر عمر كه نزديك يكسال آن را در راه كعبه گذرانيد با اينكه بيشتر اوقات بيمار و بستري بود، لحظه اي از پا ننشست. حاصل تلاش علاقمندانه اش ساختمان يك دهكده، يك بندر، دو بناي زيبا و بزرگ اربابي وسيع كه امروز از زيباترين و معتبرترين حمامهاي قديمي ايران به حساب مي آيد و ايجاد باغهاي متعدد و درختكاري و گلكاري فراوان است كه تمام آنها امروز موجود و قابل استفاده است. در باكو گذارش به حمامي بزرگ و منقح مي افتد. نقشه ي آنرا بر مي دارد، در اسكندريه به قصر پذيرايي حكمران دعوت مي شود. اجازه مي خواهد تا نقشه اي از آن تهيه كنند. در هر شهر، اول سراغ باغها و گل فروشي مي رود، تخم و قلمه پيوند گلها و درختها را مي خرد، با دقت بسته بندي مي كند و به لشته نشا مي فرستد. حتي در صحراي حجاز از تخت روان فرود مي آيد و تخم خارهاي وحشي گلدار را مي گيرد تا در گلخانه پرورش دهد كه تفصيل ذوقيات او را همراه با ذوق نويسندگي، شما خواننده ي عزيز در اين سفرنامه خواهيد ديد.
ميزان سرخوردگي او را از توطئه هاي خائنان به وطن و روحيه و علاقه ي او را به آبادي و زراعت و گلكاري در چند سطر از نامه اي كه در آن سالها از لشته نشا به همسرش نوشته است، می توان ديد:
« ... ميل ندارم در تهران علاقه اي داشته باشم.. به همان ترتيب كه قرار بود، چند روز پيش از سيزده (نوزده) با مال و كالسكه ي خودمان مختصر و مفيد تشريف بياوريد و اگر هوا و توقف در اينجا به شما خوش نگذشت، مختصرا به زيارت مشهد خواهيم رفت. قدري هم به وضع زندگي ما مطلع مي شويد كه مردم محبوس و اخراج از بلد حالشان چگونه است.
به جان شما نه آنقدر از تهران و مردم آنجا رنجيده ام كه گفتني باشد... ميل دارم در همين گوشه به زراعت و كسب روزي حلال شغول شود. انشاء الله اولاد و احفاد ما هم بعد از اين نوكري نمي كنند...عجالتا چه مكه اي بشوم يا اينجا ماندني، براي باغ اينجا بفرمائيد يك بار قلمه ي انار خوش جنس ملس باشد. محمد هم يك جعبه از انواع شمشاد فرنگي كه قلمه زده است و ريشه مرده ببندد و بفرستد. يك بسته ي قلمه ي خرزهره ي سفيد و گلي، خوب ببندد كه در راه خشك و ضايع نشود. قدري تخم سبزي از هر قبيل، همچنين همه جور سيب زميني كه اينجا وجود ندارد و مي خواهيم زراعت آنرا امتحان كنم... هيچ غصه نخوريد و خيال نكنيد ... بخدا رعيتي و كاسبي به اين قبيل نوكريها ترجيح دارد.»
عين السلطنه در خاطرات خود امين الدوله را چنين توصيف مي كند : « امين الدوله از اول اين تملقات كمتر داشت حالا هم استحقاقا به اين منسب نائل شد ، ميل نداشت مثل سابق از اين طايفه همراهي كند و تملق گويد و آخر الامر ممكن نخواهد شد .»
4-ديدگاه امين الدوله در خصوص نظام حكومت
او از رجال بر كشيده ي دستگاه سلطنت، و در پي سامان دادن به اوضاع پادشاهي بود . چنانكه خود مي نويسد :
« من از معتقدين قدرت و قوت دولت و بلند نامي و شوكت پادشاهم كه امور منظم . اوامر نافذ باشد . »
يا در جايي ديگر مي آورد :
« مرگ نوكرهاي بزرگ و شاهزادگان بزرگوار نيز دايره ي دولت را خالي و اطراف شاه را بايد مي ساخت .»
امين الدوله نسبت به سلطنت و چگونگي عملكرد آن حساسيت بسياري داشته ، يادآور مي شود اگر شاه مملكت ، فردي مدير و مدبر باشد مي تواند كشوري قدرتمند و مستقل بسازد و اگر سست عنصر و بي اراده باشد ( چونان سلطان حسين كه سبب استيلاي افغان بر اصفهان گرديد ) اين ضعف و بي ارادگي در مديريت وي نيز اثر مي گذارد :
« در تمام خط سير معدودي افغان ممكن بود كه مردم ، آنها را با سنگ و چوب دفع مي دهند ، بي معارفه ذليل و مطيع دشمن شدند و در پايتخت دولت با كثرت نفوس و فراهم بودن شرايط دفاع بي زحمت خود را به خصم تسليم نمودند چرا كه در سايه ي دولت سلطان حسين هنر ايرانيان جز اين نمي توانست بود . »
امين الدوله به تاكتيك ناصري براي اداره كشور اشاره كرده و مي نويسد :
« باز شاه گاهگاه به خيالات تازه ، مردم و اركان دربار را سرگرم و به يك حرف و طرح تازه مشغول ميكرد . »
« شاه پيوسته خيلا اصلاح امور و تنظيم كار هاي مملكت ، هيجاني مي داد و به اين تكليف مهم توجهي ميفرمود امام هميشه عزم و اراده ي شاه بي نتيجه و احكام صادره بي آثر مي ماند زيرا كه شاه خود علم و اطلاعي از قواعد سياسي نداشت و بر حسب عادت و طبيعت به جزئيات مي پرداخت . »
امين الدوله درباره توان حكومت مركزي مي نويسد :
« مي بينم دولت انگليس از مرکزحكمراني خود كه لندن است مي خواهد در دماغه اميد لا اقصي نقاط هند تغيير دهد ... به مجرد صدور حكم در مقصد اجرا شده اين علامت را به حيات و صحت آن دولت دليل ميگيريم.اما اوامرهمايوني را كه نمي گذارند از عمارت سلطنتي خارج شود.»
امين الدوله به ماجراي قتل ناصر الدين شاه و سلطنت ضعيف مظفر الدين شاه پرداخته و مسائل مربوط به دوران صدرات خود را به شيوايي بيان مي دارد . كنار نيامدن با مراكز متعدد قدرت خصوصا علما كه با امين السلطان سرو سري داشتند را از جمله دلايل عدم توفيق خود مي داند . و به صراحت كامل بيان مي دارد كه مظفر الدين شاه ، از مملكت داري بي خبر است .
قانون نيز از ديگر مباحثي است كه امين الدوله در متن مزبور . اگر چه به طور نامنظم ، اما به كرات به آن پرداخته است او قانونمندي را شرط تمدن ولازمه بقاي يك حكومت دانسته و نبودن قانون در حكومت ايران را مقدمه اي بر قوع انقلابي مردمي مي شمرده و اعراض مردم از دولت و اقدام به انتخاب حكومتي ديگر را پيش بيني نموده است .
5- ديدگاه امين الدوله در خصوص راه كارهاي نجات ايران
امين الدوله ايران را داراي ظرفيت هاي اقتصادي و فكري مي داند ، كه چنانچه خوب بهره برداري شود ميتواند به كمال رشد خود دست يابد ، چنانكه مي نويسد: امين الدوله در پي چاره جويي وقايع و يافتن عوامل و علل و ضعف كشور بوده و مي دانسته كه امور در ضمن يكي – دو سال به سامان نخواهد شد . به نظ او ، ايران كشوري اشت كه استعداد ترقي و رشد دارد. ملك ايران اگر چه نسبت وسعت اراضي خود كم آب و از اين رو آبادی و اقطاع و اقطارش از یکدیگر منفصل، لكن استعدادات طبيعيه و لياقات غالب امكنه به درجه اي است كه مي توان اين مملكت را به حد خود داراي ثروت و تمول نمود.
يكي از عوامل ناكارايي دولت قاجار را بي سوادي و بي اطلاعي آنها از اوضاع كشور و جهان مي داند و مي نويسد :
«البته از چنين دستگاه بي سواد و بي اطلاع ار تاريخ ، بي خبر از اوضاع دول ، نبايستي انتظار داشت كه تأسيس اسبابي در رفاه مملكت و اصلاح احوال اهالي نمايند ... »
وي درباره سلطنت فتحعلي شاه مي نويسد :
« جمال و جلال سلطنت به خود آرايي و برگ و ساز جواهر منحصر شد ... »
و يا درباره محمد شاه مي نويسد :
« اگر چه ديندار و پارسا و ار لوث معاصي پاك و از خط و قلم حظ و بهرهاي داشت و از امور احوال دول شعاع اطلاع به ساخت خاطرات تافته جامع ضدين شد و ... »
يك علت ديگر را سكوت مردم مي داند در حالي كه معتقد بود ، مردم و علماء بايد در برابر رفتارهاي ناشايست دولتمردان اعتراض كنند،همچنين وي نكاتي را درباره تحمل پذيري و صبر بيش از حد مردم ايران بيان مي دارد :
« از سكوت و صبر و تحمل و بردباري ايرانيان بيشتر تعجب بايد كرد كه اين دستگاه شعوذه ( پليس ) در تهران باز بود . مال مردم به سرقت مي رفت و شايد بيشتر آن در دايره ي پليس هضم و حمل مي شد . مردم را به بهانه جويي مي گرفتند و جزاي نقديه از عوايد مشروطه بود . محترمين را به غير حق متعرض مي شدند و در زجر و شكنجه جان ها تلف مي گرديدند نه از طرف دولت پرسش بودند ، نه علماي اعلام نهي از منكر ميكردند ، نه مردم به صدا در مي آمدند .»
اوآرزو مي كند مردم از خواب سنگين بيدار شده،نسبت به حقوق خويش آگاه ودرصدد تحقق آن برآيند:
« مردم ايران در يك خواب سنگين مظاهر عجيب و نقش هاي مهيب مي ديدند ، اخلاط عفنه كه مورث چنين كابوس بود نفس ايران را تنگ و بدن مملكت را رنجور و عرق اضطراب را جاري مي كرد و از بدن هاي نيم جان آوازهاي هولناك بر مي خواست بي آنكه در اجساد حركتي ديده شود .»
6- ديدگاه امين الدوله درخصوص امتيازات
امين الدوله در ماجراي امتياز رويتر حتي الامكان سعي دارد شاه را بي گناه جلوه دهد و بيشتر ، اشخاص پايين دست را مورد اتهام قرار مي دهد .
« چون به هوسناكي در پي بعضي امارات خلوت پادشاهي و ديگر اعيان زادگاه برخاست عظم و هيبتش از نظرها رفت . با اين همه شاه را نشاط سفر فرنگ در سر بود و از عالم بي خبر مي زيست .»
امين الدوله به ارائه تصويري زيركانه و ظريف از روحيات ناصر الدين شاه در مواجهه با تمدن جديد غرب مي پردازد :
« قصه را كوتاه كنيم كه به شاه در مسافرت فرنگ خوش نگذشت چرا كه برخلاف عادت ، يك عمر بايستي تابع باشد و مطيع ، حركات و سكنات اختياري نبود ، جلال و عظمت دستگاه دول بر پادشاه گراني مي كرد ... »
7- ديدگاه امين الدوله در خصوص اصلاحات
امين الدوله درباره علت ضعف دستگاه اداري دولت ناصري رافقدان رجل كافي و پر تجربه مي داند:
« يك بد بختي به مملكت رو كرد كه نوكرهاي قديم دولت تدريجا مي مردن و به جاي آنها كسي تربيت نمي يافت كه دستگاه خالي نماند و شاه اعتقاد نو، به راه غلط انداخته بود كه اثر در حكم پادشاه است اگر خدمات را به اشخاص پست كوچك هم محول كنند ، پيش خواهد رفت .»
بيانات شاه راجع به اصلاحات در حضور اعضاي مجلس شورا :
ناصر الدين شاه بعد از سفر از فرنگ ترتيب مجلسي داد و در حضور اعضاي مجلس شورا ، در خصوص اصلاحات چنين عنوان كرد كه :
« من خود به صداقت طبع امروز اعضاي مجلس را طلبيدم و حرف حاكم و شورا به آنها مي گويم ... ژنرال حاكم به من جواب داد كه ترقيات و آباديها لازمه امنيت ملك است و در سايه قانون وجود و ظهور اين چيزها امر لازم و طبيعي است چه داعي شده است كه ايران به عدم امنيت و بي قانوني مشهور آفاق شود و از اين نقض و ننگ در پيش بيگانه و خويش سرافكنده و شرمگين باشم ... وزراي سابقين گفته بودم ... گفتند با وجود شرع اسلام به قانون چه حاجت است ، در صورتي كه قانون دولت به امور مذهب ربط و شباهت ندارد.»
ناصرالدين شاه پس از كلي شور و هيجان از بازگشت سفر به فكر اصلاحات مي افتد و اقداماتي چند را معمول مي دارد و سپس دلسرد مي شد ، امين الدوله در خاطرات خويش چنين مي نويسد :
« ناصرالدين شاه مايوس از اصلاح امور اوقات خود را به تفريح مي گذراند و در غرقاب نواميدي كه تجارب حال و ماضي را بي ثمر و كار را روز به روز بدتر مي ديد راي صد را مصدر و مسطر كرد داد تفنن در انواح ملاهي مي داد »
در مورد اصلاحات ايران و نظر كشورهاي غربي يك جا مي گويد:
« وزير امور خارجه انگليس در اين مذاكرات اخير بر يك نكته مخصوص كه روح مطلبش در آن نكته بوده، از وصف تاكيد نمود ... كه ما وزراي انگليس از روي صدق با دولت ايران دوست و با عزم صميمي طالب ترقي آن دولت هستيم ... از براي ترقي دنيا لازم است ايران هم ترقي بكند . از روي كمال دوستي به توسط شما دولت ايران دعوت مي نماييم كه معايب اداره خود را موافق با اصول ترقي اين عهد به هر تدبيري كه بتواند و به هر عجله كه ممكن باشد رفع نمايد زيرا كه يقين بدانيد بقاي وضع هاي حاضر محل خطرات خواهد شد .» ناصرالدين شاه مطالبي در حاشيه نامه افزوده كه ظاهرا مويد فكر اصلاحات هست .« بهترين كارها و بهتري امور ، نظم داخله و آسايش رعيت و ترقي جديده است . كدام ابله است كه نخواهد خانه اش آسوده و كارش در ترقي و رونق باشد . ماها كه منكر اين عمل نيستيم و وضع و ترقي جديد و آسايش مردم را شما مي دانيد كه به شخصه تا چه درجه طالبيم و از هر طرف اسبابش را مي خواهيم فراهم بياوريم . اغراض شخصي اشخاص قديمي ايراني و مردمان نفهم آن خيالات را سست مي كند. »
امين الدوله هم ملكم را تشويق مي كرد كه ترغيب دولتهاي غربي خاصه آلمان را به امر اصلاحات و ترقي ايران گوشزد نمايد و حتي راهنمايي مي كند كه چنين و چنان مي نويسد :
«جنابعالي بايد در شرح حوادث و بيان مقتضيات حال بنويسيد كه موقع اصلاحات است و اگر نشود خيلي بد مي شود و خطرات و زحمات نزديكتر خواهد شد مثلا نتيجه برلند و گفتگوهايي با آمپروگيوم و پرنس بيسمارك نصايح مشفقانه و تحريض به اصلاحات و جنبش دولت ، و محو زخارف و معايب و پيرايش ما و ضعف و فتوري كه امروز به اهتمام و اجتهاد خودمان از خودسري و استيلاي عملا و بعضي اهالي حاصل كردهايم و اشكالات كه از جمع خودمان در هر شعبه توليد مي نماييم.»
اما پيشنهادات اصلاح طلبانه به جايي نرسيد و ترقي خواهي هم از قال حرف نگذشت ، و به طور كلي در وضع سياسي ايران در روابط با انگليس و روس هم بهبود حاصل نشد. در واقع به همان تعبير ملكم ايران چون گندمي ميان دو سنگ آسيا ماند . گسترش قدرت روس در آسياي مركزي ، انگليس را به خيال سازش با آن قدرت انداخت و در عين حال انگليس در پي تحكيم وضع سياسي خود در منطقه جنوب ايران و تحصيل امتيازات اقتصادي و تسلط بر راه هاي ارتباطي ناحيه جنوب برآمد. قضيه امتياز نامه كشتيراني در كارون جنبه اي از اين سياست كلي به شمار مي رفت .
در سال 1306 هجري قمري امينالدوله به همراه ناصر الدين شاه به اروپا رفت و از مشاهده اوضاع عمومي و نظم اجتماعي اروپا و ترقيات حيرتآور اروپائيان درسهاي فراواني گرفت و به سر پيشرفت اروپا آگاهي يافت ودرصدد برآمد تا ايران را به شاهراه ترقي وارد كند.مهدي ملك زاده در اين خصوص مي نويسد :
« از خدماتي كه كشور خود كرد يكي تاسيس اداره پستخانه به سبك جديد بود و ديگر تاسيس كارخانه قند كهريزك در سال 1295 هو.ق به عنوان سفير فوق العاده به ايتاليا رفت و با آبرومندي ماموريتي كه عهده داشت انجام داد پس از چندي به رياست دارالشوري دولتي انتخاب شد و سعي بسیار كرد كه شايد بتوان قوانيني براي كشورتدوين وبه صحنه شاه برساندولي چون دستگاه آن روز با اين فكر مساعد نبود كاري از پيش نبرد . »
وي در جايي ديگر مي نويسد :
« امين الدوله در سفرهايي كه ناصر الدين شاه به فرنگستان رفت همراه بود و يا به اصطلاح آن زمان ملتزم ركاب بود در اواخر سلطنت ناصر الدين شاه به پيشكاري ايالت آذربايجان انتخاب شد و اصلاحاتي در امور آن سامان نمود و در 1315 به تهران احضار شد و به رياست وزرا منصوب گرديد و سپس به مقام صدارت ارتقا يافت .
در دوره صدرات امين الدوله آزادي بيشتري نصيب مردم گرويد و روزنه ي اميدي در دل اصلاح طلبان پديد آمد تاسيس مدارس جديد ملي كه تا آن زمان ممنوع بود در زمان صدارت امين الدوله عمل شد و تشويق معارف پروران آن زمان تا حدي كه اوضاع اجازه مي داد فرو گذار نكرد ولي چون اساس حكومت در روي طرفداري از جهل و ناداني بود و رجال دولت و روحانيون با هر گونه اصلاحي در امور كشور مخالف بودند صدارت امين الدوله به مخالفت متنفذين و شاهزادگان برخورد و دير زماني نكشيد كه مستعفي شد و مجدد امين السلطان كه در قم مي گذارنيد و به تحريك و دسيسه مشغول بود و در تخريب امين الدوله بدستياري چند نفر از علماي متنفذو رجال درباري مي كوشيد به مقام صدرات برگزيده شد . »
در نوزده سالگي به نيابت اول وزارت امور خارجه رسيدو بيست و سه ساله بود كه به سمت منشي مخصوص شاه انتخاب شد از آن پس مدارج ترقي را پله پله پيمود و به كسب مشاغل مهم ديواني زمان خود نايل آمد در هر كار كه بود جانب مردم را نگه ميداشت و با فساد مي جنگيد سدي مي شد در مقابل سوء استفاده چيان و راهي داشت به قلب مردم و آزادگان . به همين علت با توجه وضع حكومت آنروز و شيوه ي عمل رجال حكومتي دشمنان قابل توجهي براي خود فراهم آورد . در دوره ناصري اگر چه مشاغل مهمي به او پيشنهاد مي شد ولي غالبا ترجيح مي داد رياست شوراها مشورتي قانون نويسي را داشته باشد چون طرفدار حكومت قانون بود.ناصر الدين شاه نيز به مناسبت سفرهايي كه به فرنگ مي كرد تحت تاثير ترقيات اروپا واقع مي شد از آن تاثيرات امين الدوله استفاده مي كرد و به شاه پيشنهاد تشكيل مجلس قانونگذاري مي داد . شاه غالبا خود او را مامور تشكيل مجلس مي كرد اعضا انتصابي بودند نه انتخابي چندي وقت مجلس به ترجمه ي قوانين اروپائي تطبيق آن با دستورات ديانت اسلام و مذهب شيعه و آداب و روسوم ايران مي گذشت .
اما زود آتش شاه سرد مي شد و تلقين رجال استفاده جو در او اثر مي كرد و مجلس از نفس مي افتاد . ولي امين الدوله از پاي نمي نشست و دوباره منتظر فرصت مي ماند . رابطه ي او با مردم و مرداني چون سيد جمال الدين اسد آبادي و سيد محمد طباطبائي و شيخ هادي نجم آبادي و طالبوف و ملكم بر قرار بود و با آنان تبادل فكر مي كرد . چند بار به خارج از ايران و اروپا سفر مي كرد .
چه به ماموريت و چه التزام ناصر الدين شاه در سفر اول ناصر الدين شاه به فرنگ چون همراهان شاه وجود امين الدوله را مخل اعمال و تفريحات خود مي ديدند كه به نظم و قاعدهي مسافران در جهت حفظ حيث شاه و ايران مي كوشيد عرصه را بر او تنگ مي كردند و خود نيز چون سعايت آشكار و پنهان آقا ابراهيم آبدار ملقب به امين السلطان (پدراتابك) و همه كاره شاه را مي ديد از نيمه راه سفر به ايران بازگشت و مسافران را به حال خود گذاشت .
8- ديدگاه امين الدوله در خصوص اقتصاد
امين الدوله مسائل اقتصادي را هم بررسي كرده و پرده از چهره رجال صاحب نام بر مي دارد و به عنوان مثال در مبحث پول بدون پشتوانه به اعتراض شديد اعتماد السلطنه نسبت به حاج امين الضرب اشاره كرده ، بيان مي دارد :
« آنچه طلا و نقره در جيب بغل و صندوق هاي مقفل مردم بود به ترويج اين پول دغل ربودي . به فرش زري بدل ، اطلس مهمل ، تقلبات ديگر ايراني ها را گدا كردي». و به اين وسيله پرده از روي شخصيت چند رنگ حاج امين الضرب بر مي دارد و نشانگر اين مساله مي شود كه آن قدرها هم بي خطا نبوده است . »
9- ديدگاه امين الدوله در خصوص قشون و ارتش
در سال 1852 ميلادي ناصرالدين شاه به راهنمايي امير كبير صدر اعظم دستور ساختن قراول خانه ها يا پاسدارخانه هايي در همه شهر هاي بزرگ را صادر نمود ، كه در نقاط سوق الجيشي مانند دروازه ها ، خيابانهاي مهم و مساجد ساخته شد.
وظايف آنها حفظ نظم و قانون شهر در شبانه روز بود ، سربازان به دسته هاي 10 تا 12 تايي تقسيم ميشدند ، قراول ها فقيرانه تغذيه مي شدند ، به اشكال مواجب مي گرفتند و لباس آبي كتاني مي پوشيدند .
اين مردان غيرجنگي ناگزير بودند كه شورش شهر ها را در صورتي كه پيش مي آمد به كمك پليس سواره نظام شهرها آشوبها را بخوابانند ، بكار بردند قراولان در شهرها ، نشان دهنده آن است كه حكومت ميخواسته نفوذ قدرت مركزي را در برابر قدرت محلي تقويت كند .
نمايشي بودن اقدامات ناصر الدين شاه درباره قشون از اين گفتار امين الدوله مشخص است:
« لباس نظامي اتريش كه بدتر و زشت تر از لباس فشون هر قوم است براي سرباز و صاحب منصب ايراني دوخته و مبلغ گزاف به اين تفنن و هوس صرف شد و بالاخره مجبور شدند دوباره افواج مزبوره را به سيرت اولي برگردانند.»
در سفر دوم ناصرالدين شاه به اروپا و آشنايي با ارتش آنجا ، بعد از بازگشت به فكر ايجاد چنين ارتشي در ايران افتاد، لذا در سال 1878 ميلادي پليس جديدي به مفهوم اروپايي تاسيس كرد ، اداره پليس به نظميه معروف بود كه خلاصه اداره نظميه و پليس دارالخلافه بود و نخستين رئيس اداره پليس كنت دمنت فرت اتريشي بود.نيروي پليس جديد با لباس و سلاح جديد مجهزشد ، كرزن مي نويسد:« لباس سياه مي پوشيدند كه يراق بنفشي داشت.»
در كتاب زندگي نامه رشديه راجع قشون ايران چنين آمده است ضمن اينكه توصيه هايي به شاه در خصوص قشون مي نمايد :
«ايران قشون منظم و آبرومندي مي خواهد ، ايران بايد معابرش منظم باشد و هر ساعت سفارت خانه اي مراسله بالا بلند به وزارت خارجه نفرستد كه فلان ايل ايران در فلان راه مال التجاره تبعه مرا سرقت كرد ، عين مال و خسارت تبعه خود را مطالبه كند و صرفنظر از اينكه دولت مجبورا خسارت ميدهد.در انظار ساير دول براي ايران كه نزد همه معروف و مفاخر تاريخي دارد اين بي نظمي باعث افتضاح است ، اهتمام كنيد ، همانطوري كه نقشه تاسيس ژاندارمري كشيده بودند مجري شود ، خود شما كه از وضعيت قشون در زمان پدر تاجدار شديدا شكايت داشتيد ، حالا كه دست تقدير تاج و تخت كياني را قسمت فرموده فكر كنيد سربازي كه به واسطه نرسيدن جيره و حقوق در گوچه و بازار لباس پاره و مندرس در معبر وزراء مختار و نمايندگان خارجي ، فرياد مي كشيد، تخم مرغ مرا بخريد. كدام ايراني با حس مي تواند زير بار اين ننگ برود خصوصا ايراني كه قشون اروپا را ديده باشد.»
سپس به توضيح وضعيت قشون و قورخانه و اجزاي آن پرداخته در كيفيت غاذ و جيره و مواجب و لباس و مداخل روساي لشكر و نرسيدن حقوق سربازان و كتابچه هاي تنظيمات قشون و بهره وري ها و برداشتهاي نامعلوم و غير مجاز از قور خانه و مهمات و سو استفاده هاي صدر اعظم و وزير لشكر و درگيريهاي رجال با يكديگر که درنهايت آسيب آن به سربازان قشون رسيده و گهگاه سبب تنبه هاي نابجا و تخطه هاي نابحث شده است ، با تفضيل بيشتر پرداخته است :
« ظلم و ستم رجال دولت ايران تنها به رعيت ايران نيست ، طبقه سپاهي ايران را از جميع عالم مظلوم تر مي بينم ... از روي كه به نوكري مجبور مي شد دچا ر گرسنگي و عرياني است و در مقابل اين دو خصم جان ، گاه راه خلاص خود را بسته مي داند . جانفشاني و جان نثاري كه از القاب چاكران خاص شاهي است پيشنهاد خود كرده تا روزي كه روح پر فتوح او به اميد وجه برات، قبض مي شود و به درجه شهادت مي رسد هر روي هزار بار مي ميرد و زنده مي شود.»
فصل سوم – اخلاف و بازماندگان
1- فرزندان
از امين الدوله دو فرزند ذكور باقي ماند . محسن فرزند ارشد وي كه از بطن دختر پاشاخان امينالدوله بود . حين فوت پدر سي ساله بود . فرزند ديگر امين الدوله حسن نام داشت و هنگام مرگ پدر يك سال داشت.
2- ميرزا محسن خان اميني (امين الدوله)
ميرزا محسن خان اميني فرزند ميرزا علي خان امين الدوله ملقب به معين الملك و بعدا امين الدوله شد . در سال 1292 در تهران متولد شد. چون به سن رشد رسيد تحصيلات خود را تحت مراقبت شديد امين الدوله حضور يافته و دروس مختلف را تدريس مي كردند و در اين كلاس ها دو برادر زاده امين الدوله (حسن وثوق الدوله و احمد قوام السلطنه) هم مشاركت مي نمودند محسن خان در حسن خط و ترسل پيشرفت زيادي نمودو در جواني مرد فاضلي شد . در سال 1305 هـ .ق به استدعاي پدرش ناصر الدين شاه به او لقب منشي حضور داد . و در سال 1309 معين الملك لقب گرفت و در همان ايام با دختر ميرزا محسن خان مشير الدوله ازدواج كرد ، كه مجد الملك جد مادري آنها و خانواده اعلاء بود .
عاقلي در خصوص مناصب امين الدوله اشاره دارد :
« اولين سمتي كه به او ارجاع شد رياست اداره پست خانه بود در زمان صدرات پدر اول رئيس ضرابخانه شد و امر ضرابخانه را از صنيع الدوله گرفته مجددا به حاج محمد حسن امين الضرب واگذار نمود بعد وزير گمركات گرديد و در سال 1322 پس از فوت پدرش لقب امين الدوله گرفت از آن تاريخ معذلك كه داماد شاه بود شغلي نپذيرفت و ملك بزرگ لشت نشاء را اداره مي كرد . »
امين الدوله ثاني مردي ساده لوح بود در سال 1335 كه براي سركشي به اموال خود به رشت رفته بود مجاهدين جنگلي او را دستگير و به زندان بردند و تصميم به قتل او داشتند ولي بعد موضوع به معامله انجاميد و مبلغي در حدود يكصد هزار تومان از وي گرفته او را آزاد كردند . امين الدوله چون قادر به اداره املاك خود نبود تمام ثروت باد آورده خود را به همسرش خانم فخر الدوله واگذار كرد و خود را از مهلكه نجات داد زيرا عده اي از سردمداران گيلان از حمله ميرزا كريم خان كه از اجاره داران قسمتي از لشت نشاء بودند در صدد تملك املاك استيجاري برآمده بودند امين الدوله در سال 1329 خورشيدي در تهران درگذشت .
از محسن خان امين الدوله چهار فرزند علي به نام حسين خان معين الملك متولد 1897 ميلادي ، غلامحسين متولد 1899 ميلادي ، محمد خان 1901 ميلادي و محمود خان 1903 ميلادي باقي مانده است .
3- اشرف الملوك فخر الدوله
خانم اشرف الملوك فخر الدوله دختر دهم مظفر الدين شاه از بطن خانم سرور السلطنه ملقب به حضرت عليا دختر فيروز ميرزا فرمانفرما اولين بانوي دربار مظفرالدين شاه ، در سال 1261 شمسي و در تبريز متولد شد، وي تحصيلات خود را تحت نظر معلمين خصوصي فرا گرفت. در 25 دي ماه 1324 هجري قمري در تهران درگذشت و در گورستان ابن بابوبيه به خاك سپرده شد.
در سال 1314 هـ.ق مظفر الدون شاه ميرزا علي اصغر خان امير السلطان را از صدرات بركنار و به قم تبعيد نمود و جاي وي ميرزا علي خان امين الدوله مرا ابتدا وزير اعضم و بعد صدر اعضم نمود امين الدوله در ابتداي كار خود دو امتياز گرفت اول آنمكه از شاه درخواست نمود كه يكي از خااصبحات بزرگ ايران را به او واگذار كند. اين دو خواهش مورد اجابت واقع شد و بلوك لشت نشاء كه بالغ بر چهل و هشت پارچه آبادي پر بار بود به دو بخشيده شد دومين خواسته او اين بود كه شاهزاده خانم اشرف الملوك فخر الدوله دختر پانزده ساله خود را از بطن دختر فيروز ميرزا بود به نكاح ميرزا محسن خان معين الملك در آورد . اين تقاضا نيز مورد قبول مظفر الدين شاه قرار گرفت و قرار شد معين الملك همسر خود را كه دختر ميرزا محسن خان مشير الدوله وزير امور خارجه بود مطلقه بسازد و اين خواسته نيز انجام گرفت و خانم فخر الدوله به همسري ميرزا محسن خان معين الملك در آمد و عروسي مفصلي براي اين ازدواج بر پا شد.
محسن خان كه پس از مرگ پدر لقب امين الدوله گرفت از خان اشرف الملوك فخر الدوله صاحب 9 فرزند شد كه عبارتند از : غلامحسين، محمود، محمد، احمد، ابوالقاسم و رضا و معصومه خانم.
خانم فخر الدوله با سردار سپه و بعدا رضا شاه روابط بسيار حسنه اي داشت و رضا خان براي او احترام قائل بود . هروقت به ملاقات شاه مي رفت برايش دستور قليان و چاي داده مي شد.
خانم فخر الدوله به يگانگه دخترش معصومه علاقه خاصي داشت حتي هنگام تقسيم ارث به او سهم پسري داد . معصومه خانم در سن16 سالگي به همسري دكتر حسن مشرف نفيسي(ملقب به مشير الدوله) پسر ناظم الاطباء از بطن خانم جمال الدوله نوه ميرزا آقا خان نوري صدر اعظم در آمد . مشرف الدوله تحصيلات عالي خود را در پاريس به اتمام رسانيد و دكتراي اقتصاد گرفت . پس از بازگشت به ايران شركت بيمه بنيان نهاد و خود مدير عامل شد . چندي هم وكيل شركت نفت ايران و انگلستان بود .
دركابينه محمد علي فروغي پس از استعفاي رضا شاه به وزارت دارائي تعيين شد و در نخستين روزهاي وزارت خود نرخ خريد دلار و پوند را افزايش داد . قيمت پوند از 68 ريال به 140 ريال افزايش داده شد و در آن ايام فروشنده پوند جز ارتش انگليس شخص ديگري نبود . مشرف نفيسي با اقدام خود وافزايش نرخ پوند و دلار هزينه جنگي با اصطلاح متفقين را به گردن ملت ايران نهاد .
وي چندي وزير كار ، وزير اقتصاد ملي و رئيس سازمان برنامه بود . آخرين سمت وي رياست شركت بيمه ايران بود . معصومه خانم در اروپا زندگي مي كرد . در سال 1379 در پاريس در گذشت و از وي يك دختر باقي ماند كه نامش منير خانم بود و با خانواده فيروز ازدواج كرد .
4- سرلشكر حسن اميني مجدي
فرزند ميرزا علي خان امين الدوله صدر اعظم در حدود 1280 هجري قمري در لشت نشاء متولد شد.
كودك خردسالي كه پدر خود را از دست داد و تحت حضانت ميرزا حسن خان امين الدوله برادرش و شاهزاده خانم اشرف فخر الدوله همسر برادرش قرار گرفت . حسن اميني پس از رشد و سن تميز تحت نظر برادر خود تحصيلات خود را ادامه داد و پس از اخذ ديپلم براي ادامه تحصيل به اروپا رفت و در دانشكده پياده نظام سن سير ثبت نام كرد و دوره دانشكده مزبور را به اتام رسانيد و چندي هم در ارتش فرانسه بود و هنگامي كه وي در فرانسه مشغول تحصيل بود دو تن از برادزاده هاي او علي و محمود اميني براي ادامه تحصيل به اروپا رفتند وي با حسن نيت كامل سرپرستي آن دو برادرزاده را تقبل نموده و از هيچ امرتهي و مساعدت كوتاهي نكرد . در سال 1308 به ايران بازگشت و در ارتش با درجه ستوان استخدام شد چندي در دانشكده افسري و زماني در ستاد ارتش به مار استغال ورزيد .
درسال 1318 ش به درجه سرگردي و در سال 1321 به درجه سرهنگ دومي و در سال 1323 شمسي به درجه سرهنگ تمامي رسيد و رياست دفتر نظامي وزارت جنگ را عهد دار شد و ضمناً در دانشگاه جنگ تدريس مي نمود . در سال1330 درجه سرتيپي گرفت و پس از چندي موفق ارتقاء به درجه سرلشكري معاون وزارت جنگ شد و سال ها در آن سمت بود تا وابسته نظامي ايران و فرانسه شد.
حسن اميني با فخري رياحي ازدواج كرد و صاحب يك دختر به نام منيژه خانم شد كه به همسري پرويز خبير در آمد. سرلشكر حسن اميني در سي سال اخير در آمريكا زندگي مي كرد و سرانجام در 1377 د رهمانجا در گذشت .
5- دكتر علي اميني
علي اميني فزرند چهارم محسن اميني از بطن خانم اشرف فخر الدوله در 1284 ش. در تهران پا به عرصه نهاد و در سال 1304 از مدرسه دارالفنون ديپلم گرفت و براي ادامه تحصيل عازم اروپا شد . ابتدا قرار بود وي به جاي مسافرت به اروپا به نجف عزيمت نمايد و تحصيلات حوزه اي در آنجا به اتمام برساند ولي علي زير بار دستور مادر نرفت و براي ادامه تحصيل اروپا را انتخاب نمود. و دكتراي اقتصاد از پاريس گرفت .
پس از سقوط كابينه حاج مخبر السلطنه هدايت ، فروغي براي بار دوم به رئيس الوزرائي انتخاب گرديد و علي اكبر داور وزير عدليه را به وزارت ماليه معرفي كرد . يكي از شروط داور برايسمت جديد ، انتقال عده اي از قضات جوان و تحصيل كرده و اروپا رقته به آن وزارتخانه بود و ردنتيجه داور توانست چهارده نفر از قضات را به وزارت ماليه انتقال دهد از جمله دكتر علي اميني در زمر اين عده قرار گرفت .
اميني چند ماهي در دواير مختلف وزارت ماليه به مطالعه پرداخت و بعد به معاونت اداره كل انحصار ترياك كه مورد توجه داور بود منصوب گرديد و بعد به معاونت و سپس به رياست اداره كل گمرك برگزيده شد و در 1318 مقام مدير كلي وزارت دارائي را گرفت ودر مهرماه 1320 به هنگام وزارت دارائي دكتر حسن مشرف (شوهر خواهرش) به معاونت نخست وزير گمارده شد .
اميني از نحستين روزهائي كه در اين سمت قرار گرفت . در صدد احراز سمتي در خارج از كشور بود و بلاخره به رياست هيئت اقتصادي ايران در امريكا منصوب و به واشنگتن عزيمت كرد . قبل از امين الدوله ، اللهيار صالح در اين سمت بود و قوام صالح را براي وزارت دارائي به تهران احضار نمود ولي صالح وزارت را نپذيرفت و در انتظار شغل ديكري باقي ماند .
اميني پس از دو سال اقامت در امريكا به تهران بازگشت ولي شغلي به او ارجاع نشد . ازنيمه هاي سال 1324 وقايع مهمي در آذربايجان و كردستان به وجود آمد و در هر دو جا علم استقلال بلند شد . عده اي از رجال ازجمله دكتر علي اميني معتقد بودند گره كور سياسي آن روز فقط به دست قوام السلطنه گشوده خواهد شد .
از اين رو فعاليت دامنه داري براي زمامداري قوام آغاز شد و علي اميني از فعالين اين صحنه بود . سرانجام قوام در بهمن 1324 به نخست وزيري انتخاب شد و بازي سياسي خود را آغاز نمود .از جمله براي مذاكره مستقيم سفري به مسكو كرد . علي اميني بدون داشتن شغلي در دستگاه قوام مشير و مشاور دولت بود . در اوايل فروردين ماه 1325 قوام شوراي اقتصاد را به رياست خود تشكيل داد و دكتر علي اميني دبير كل شوراي اقتصاد شد .
ديگر اعضاي اين شورا عبارت بودند از : مظفر فيروز ، عبدالحسين نيكپور ، ابولحسن صادقي ، ابوالحسن ابتهاج ، سلمان اسدي ، علي وكيلي ، دانش بزرگ نيا ، احمد آرامش و كورش خسروشاهي . اولين اقدام شوراي اقتصاد تاسيس بانك صنعتي و معدني ايران بود كه دكتر امين در رأس آن قرار گرفت . در تشكيلات حزب دموكرات قوام ، دكتر اميني شغل سازماني نپذيرفت ولي از فعالين حزب مزبور بود . پس از صدور فرمان انتخاب دوره پانزدهم ، اميني از طرف حزب دموكرات ايران كانديداي نمايندگي مجلس از تهران شد .
در دهم آذر ماه 1330 دكتر محمد مصدق نخست وزير كابينه خود تغييراتي داد و در اين تغييرات دكتر علي اميني به سمت وزير اقتصاد تعيين شد و اين وزرات خانه تا تير ماه 1331 ادامه يافت .
دكتر علي اميني پس از كودتاي 28 مرداد براي عضويت در كابينه سپهبد زاهدي دعوت شد وپست حساس و مهم وزارت دارائي كه در آن ايام وظايف خاصي بر عهد داشت وه وي محول گرديد .
دكتر علي اميني در تمام مدت زمامداري سپهبد زاهدي در راس وزارت دارايي بود . پس از سقوط كابينه زاهدي و نخست وزيري حسن اعلاء اميني مجدداً د رراس وزارت دارائي باقي ماند و پس از دو ماه تغيير سمت يافت و وزير دادگستري شد و در دي ماه 1334 به سمت سفير كبيري ايران و آمريكا منصوب گرديد .وي د راين ماموريت توانست با بعشي از برگزيدگان حزب دموكرات آشنايي پيدا كند مخصوصاً با سناتور جان اف كندي طرح دوستي ريخت و به وي اميد داد كه رئيس جمهور خواهد شد و كندي نيز متقابلاً به او وعده نخست وزير ايران را داد .
دكتر علي اميني در سال 1338 رسما داوطلبي خود را براي نخست وزيري اعلام كرد و طي مصاحبه اي اعلام داشت براي سرو سامان دادن به اوضاع آشفته كشور راهي جز نخست وزيري او وجود ندارد. تدريجاً عده اي دور او جمع شدند و صحبت نخست وزيري وي در اذهان عمومي جاي گرفت .
انتخابات دوره بيستم مجلس شوراي ملي درتابستان 1339 در ايران آغار شد و حزب مليون به رهبري دكتر منوچهر اقبال و حزب مردم به رهبري اسدالله علم وارد مرحله انتخاباتي شدند .
دكتر اميني هم در آن هنگامه وارد فعاليت هاي انتخاباتي شد و خود را كانديداي تهران نمود و با ائتلاف با جعفر بهبهاني و ارسلان خلعتبري ميتينگ هاي بزرگي راه انداخت و حملات خود را به شخص دكتر اقبال شروع كردند ولي سرانجام انتخابات دوره بيستم به افتضاح و ابتذال كشيده شد . از نمايندگان استعفا گرفتند و دكتر اقبال هم كنار رفت .
شريف امامي اوضاع آشفته ي آن روز را آشفته تر كرد . انتخابات دوره بيستم را انجام داد ولي از اواخر سال 1339 دولت دچار بحران شد و با اعتصاب همه جانبه معلمين دولت درتنگناي شديد قرار گرفت و سرانجام دولت امريكا به شاه تكليف كرد براي سرو سامان دادن به اوضاع آشفته كشور زمام امور را به دست دكتر علي اميني بدهد و آنچه كه مي خواهد بايد شاه بدان جامه عمل بپوشاند .
دكتر علي اميني نخست وزير شد روندي كه او به حمايت از آمريكا در پيش گرفت ، روندي بود كه به سرمداران قدرت در جامعه به ويژه شخص شاه در مي افتاد لذا با كارشكني هاي بسيار روبرو شد و اعتصابات معلمان ، شورش دانشجويان از ان جمله بودند و زا طرف ديگر وامهاي درخواستي او از آمريكا نداد لذا دولت دكتر علي اميني سقوط كرد و جاي اورا در روند اصلاحات كِندي گرفت.
با مسافرت شاه به آمريكا و اظهار تعهد مبني بر انجام اصلاحات مورد بدون دخالت اميني ، او در تيرماه 1341 هجري شمسي كناره گرفت و اسدالله اعلم به جايش آمد.
فخر الدوله در تربيت فرزندان خود از هيچ كوششي فروگذار نكرد و تمام فرزندان خود را براي ادامه تحصيلات به اروپا فرستاد . غير از دكتر علي اميني كه گل سرسبد فرزندان او بود به مقامات عاليه كشور منصوب گرديد . غير از او دو فرزند ديگر خانم فخر الدوله يكي در عرصه سياست و ديگري در ارتش رشد نمودند كه عبارتند از : ابوالقاسم اميني و سرتيپ محمود اميني . بقيه فرزندان ذكور وي بيشتر در مشاغل آزاد به سير و سياحت در اروپا و آمريكا ايام را گذرانيدند و از ارث كلاني كه به هر كدام تعلق گرفت ضرورتي در اين نموي ديدند كه فعاليت هاي سياسي و اجتماعي را دانبال نمايند .
6- ابوالقاسم اميني
فرزند ميرزا محسن خان (معين الملك – امين الدوله) و اشرف الملوك فخر الدوله در سال 1285 در تهران متولد شد . تحصيلات خود را اعم از ابتدايي و متوسطه در تهران به اتمام رسانيد و زبان فرانسه را به خوبي فرا گرفت و براي ادامه تحصيل به اروپا اعزام شد و در رشته اقتصاد و تجارت تحصيل كرد . پس از بازگشت به ايران به خدمت دولت در آمد و در وزارت دارائي استخدام شد .
مهمترين كاري كه در وزارت دارائي به او محول شد رياست اداره پخش داخلي بود ابوالقاسم اميني آنچنان دلبستگي به كار دولت نداشت و بيشتر وقت خود را در رسيدگي به املاك وسيع مادرش بود بعد از شهريور 1320 وي حرفه روزنامه نگاري را اتخاذ كرد و روزنامه اميد كه قبلاً سيد كاظم اتحاد آن را منتشر كرد و بعد به دكتر حسن مشرف نفيسي واگذار گرديد و سرانجام در 1321 امتياز نصيب ابوالقاسم اميني شد .روزنامه اميد به سردبيري نصر الله فلسفي به طور هفتگي در 8 صفحه با سبك نيمه سياسي و نيمه فكاهي منتشر شد و يكي از روزنامه هاي معتبر و خواندني آن زمان بود . چند بار نيز به علت تند روي توقيف شد .
ابوالقاسم اميني در دوره چهاردهم مجلس شوراي ملي كانديداي مجلس شد و سرانجام از حوزه انتخابيه رشت به وكالت انتخاب گرديد و به زودي در آن مجلس از مهره هاي اساسي شد . در سال 1335 كه قوام السلطنه حزب دموكرات ايران را تاسيس نمود ابوالقاسم اميني يكي از اعضاء فعال حزب بود و در فترت بين مجلس چهاردهم و پانزدهم به استانداري اصفهان منصوب شد و در مدت كوتاهي استانداري خدماتي در آن استان انجام داد .
دكتر مصدق هم ابوالقاسم اميني را به وكالت دربار پهلو تعيين نمود، همواره بين مصدق و دربار بود. قبل از كوتاي 28 مرداد ، نامه اي به دكتر فاطمي نوشت و از دربار انتقاد تند كرد ، پس از كودتا دستگير و مغضوب واقع شد، پس از آزادي از زندان به اروپا (ايتاليا)رفت و در آنجا ماندگار شد.
اميني تا روز 25 مرداد 1332 مه محمد رضا شاه از رامسر فرار كرد و به بغداد و سپس به رم رفت در سمت وزارت دربار بود . اما ماسه و كوزه را بر سر وزير دربار شكستند كه چرا فرار شاه را گزارش نداده است و ويد رجواني با دختر ابراهيم زند پيوند زناشويي بست و صاحب چند فرزند شد و سرانجام د رسال 1276 در ايتاليا در گذشت .
7- سرتيپ محمود اميني
فرزند ميرزا محسن خان (معين الملك – امين الدوله) و اشرف الملوك فخر الدوله در سال 1287 در تهران متولد شد . تحصيلات خود را اعم از ابتدايي و متوسطه درتهران به اتمام رسانيد و زبان فرانسه را در مدرسه آلياس به خوبي فرا گرفت و رد 1305 براي ادامه تحصيل به فرانسه رفت . محمود اميني از جواني شوق و شور خدمت در نظام داشت از اين رو وارد مدرسه سن سير (پياده نظام ) پاريس شد و دوره سه ساله ان مدرسه را با درجه ممتاز گذرانيد و چندي نيز در پاريس استاژ نظامي داد و رد 1308 به تهران بازگشت و با درجه ستوان دومي در ارتش استخدام گرديد و بيشتر مراحل خدمتي وي در دانشكده افسري بود و د ر1318 درجه سرگردي گرفت و دوره دانشگاه جنگ و ستاد فرماندهي را گذرانيد و در 1321 سرهنگ دوم و در 1323 سرهنگ تمام شد .در درجات سرهنگي چندي وابسته نظامي ايران و انگلستان شد و دوره ستاد فرماندهي را در لندن تحصيل كرد .
پس از بازگشت به تهران براي تدرسي به دانشگاه جنگ رفت و چندي مدير دروس و چندي معاون دانشگاه شد .در 1330 درجه سرتيپي گرفت اولين سمت وي درجه سرتيپي فرماندهي دانشكده افسري بود .
سرتيپ اميني در دانشكده افسري تغييرات عمده اي داد از جمله سرتيپ عزت ضرغامي و سرهنگ حسنقلي اشرفي را معاونت دانشكده احتياط نمود . درآبان ماه 1331 دكترمصدق تغييراتي در ارتش داد .سرتيپ تقي رياحي را به رياست ستاد ارتش تعيين نمود و سرتيپ اميني را به معاونت وزارت جنگ منصوب شد . پس از دو سه ماه سرتيپ اميني به فرماندهي سپاه جنوب تعيين گرديد و لشكرهاي اصفهان ، فارس ، كرمان كه سپاه جنوب را تشكيل مي دادند تحت فرماندهي او قرار گرفت . سرتيپ اميني در اين سمت غائله بختياري را كه مشكل بزرگي ايجاد كرده بود فيصله داد . اوايل سال 1332 به فرماندهي ژاندارمري كل كشور منصوب شد و تا پايان مرداد ماه1332در آن سمت باقي ماند . سرتيپ اميني افسر تحصيلكرده با دانش نظامي و قدرت فرماندهي بود . روز 25 مرداد 1331 به به سازش و اهمال ، قرار بود سرتيپ اميني به رياست ستاد ارتش برگزيده شود كه وقايع 28 مرداد تمام برنامه ها را برهم ريخت . سرتيپ اميني بعد لز 28 مرداد 1332 بازنشسته شد و پس ار چندي به انگلستان رفت و در آن كشور سكونت نمود و سرانجام در 1378 درلندن درگذشت .
نام و نام خانوادگي تمام برادران در شناسنامه اميني مجدي بود .
خاندان اميني در اثر پيوند هاي زناشويي با خانوادهاي ديگر قرابت سببي و نسبي پيدا كرده اند . اميني ، مجدي ، سينكي ، رياحي ، خبير ، قاجار ، نصرت مظفري ، ناصري اعتضاد مظفري ، وثوق ، قوام ، فيروز ، فرمانفرمائيان ، ميكده ، مستوفي ، فرهاد ، فرهاد معتمد ، دفتري ، مصدق ، ظهير ، متين ، دفتري ، دادور ، ارفع ، قوامي ، قراگوزلو ، علاء فرمند ، نمازي ، مير ، بيات ، طبا ، آشتياني ، عضدي ، امامي ، خوني ، امير اعظم ، آشوري ، زند اسفندياري ، خواجه نوري ، سالور ، بدر ، ملك زاده ، بياني ، اسلامي ، ندوشن ، معاوني ، حكيم اعظم ، پرتو اعظم ، كاظم زاده ، معتمدي ، امير سليماني ، فرزانه ، دولتشاهي ، ملك زاده ، ديبا ، قريب ، وشمگير ، فاتح ، مسعود ملك ، محمد حسن ميرزا قاجار ، احمد شاه ، ظاهرشاه ، پادشاه اسبق افغانستان ، خوشنويس پايدار ، دكتر غني ، امير اصلاني ، نجم آبادي ، مهاجر اسكوئي، ميرسپاسي ، شيخ خزعل ، مشرف نفيسي ، نفيسي .
نتيجه گيري
بررسي و پژوهش سير تحولات و دگرگونيهاي تاريخ معاصر ايران و حوادث حاكم بر آن و شناخت شخصيتهاي صحنه هاي مختلف و بازيگران اين عرصه از تاريخ ايران و تسلط آنان بر پهنه سرنوشت ايرانيان جدا از سرشت انديشه و جهاني بيني آن دور نبوده است و ظهور شخصيتهاي حاكم بر جامعه را محصول همه عوامل و اسباب سياسي – فرهنگي و اجتماعي – اخلاقي – ديني و حتي تربيتي است كه همه دست به يكديگر داده اند و چهره اي را بنام شاه يا حاكم پروردند .
شاه در واقع برآيند ساختاري جامعه و اجتماع آن روز است. و نقش حاميان كه منافع و خواسته هاي آنها در گروه حمايت و بقدرت رساندن حاكم است هر چند گاهي نقشهاي متعارفي هم در ميان داشته است.
بررسي اين دوره از تاريخ ايران و ايرانيان در سياست و از بعد جهاني و كشوري حائز اهميت است چرا كه وارسي زندگي سياسي و اقتصادي و فرهنگي ....... ايرانيان در اين مقطع از تاريخ دچار دگرگونيهاي بنيادي شده و سبب ظهور شخصيتها در اين عرصه گشته است، كه همه ارزشها- را تحت الشعاع خويش قرار مي دهد. ارزشهاي ساختگي و نوظهور بجاي ارزشها واقعي مي نشيند به عبارت ديگر رابطه افراد با شاه نشان از وفاداري – چاكرمنشي - چاپلوسي و جان نثاري و قربان صدقه رفتن است در اين اجزا حاكم است كه حقوق زيردستان فداي ارزشهاي ساختي است و در جهت حفظ مقام و موفقيت خويش است به هر اقدام براي حفظ وضعيت حاكم خويش مي زند. گزينش وزير بويژه وزير اعظم تابع قوانين خاصي نيست چرا كه قانون در ميان نبوده است ورود ايران به عرصه جهاني و آشنايي با پيشرفت صنعت نقش هاي نويني در تاريخ ايران چهره مي بندد كه سبب ظهور شخصيتهاي لايق در اين عرصه مي گردد.
با روي كار آمدن صدر اعظم هاي چون امير كبير اين عنصر لايق و تلاشگر موثري در پيشبرد جامع ايران داشته است و مادامي كه صدر اعظم هاي مصلح گر در راس هرم قدرت قرار مي گيرند و در جهت اصلاح جامعه گام بر مي دارد. گروهي كه منفعتشان در خطر مي افتد به مقابله با اين امر ميپردازند و به هر خدعه و نيرنگ متوسل مي شوند تا مانع از هرگونه اقدام در تغيير وضعيت باشد چرا كه محافظه كاران منافعشان در حفظ موقعيت بدست مي آيد.
اين گروه محافظه كار متشكل از درباريان – روحانيون- كسبه- شاهزادگان – حاكمان و گاها شاه و كسانيكه به نحوي در مسير حفظ جايگاه خود تلاش مي كنند است هنگامي كه اين گروه از حمايت مشخص شاه برخوردار باشند اصولاً راه پيشرفت و ترقي و اصلاح جامعه بسته و يا كند خواهد بود و عرصه فعاليت بر صدراعظم تنگ و نهايتاً قرباني اين اصلاح خواهد شد با ورود ايران و ايرانيان اين دوره از ويژگيهاي خاصي برخوردار است. بويژه آنكه بررسي عملكرد و زندگي، اجتماع، سياسي و فرهنگي ...........ايرانيان در اين مقطع تاريخ دچار دگرگونيهاي فراوان مي شود و با اقدام شخصيتهاي چون عباس ميرزا – قائم مقام- اميركبير- سپهسالار – و امين الدوله پديده هاي گوناگون صورت ميگيرد .
با اعزام اولين گروه براي تحصيل به خارج و آشنايي با پيشرفت غرب نقش هاي تازه اي در تاريخ ايران چهره مي بندد. در اين ميان سه گروه وجود دارد گروهي از پيشرفت علم و دانش صنعت و نظام حكومت – قانون ارتش و ... آشنا شده اند. براي ايران و ايرانيان فقط توصيف مي كنند.
بدون آنكه راهكاري را پيشنهاد نمايند گروه دوم كساني هستند كه از مشاهدات خوب و آشنايي با تكنولوژي و پيشرفت غرب آرزوي اين پيشرفت در ايران مي نمايند. گروه سوم كه خواهان اجراي اين پيشرفت و ترقي و آرزومندي آن در ايران هستند چرا كه آنان اجراي اصلاحات اجتماعي- اقتصادي- فرهنگي ... و قانون – تفكيك قوا... در گروه اجراي اين اهداف مي دانند.
با ايجاد تغيير و تحول در زير ساختهاي سنتي و ايجاد ساختارهاي نوين علمي با تلاشهاي اميركبير و ايجاد بسترهاي مناسب جهت رشد و ترقي و برداشت اولين گامهاي آن شامل ايجاد دارالفنون استخدام مشاوران خارجي ... باعث گرديد ضمن آشنايي با دستاوردهاي علمي و علم و دانش گامهاي موثري برداشته مي شود با به صدارت رسيدن قائم مقام گامهاي ديگري در جهت پيشبرد اين اهداف برداشته شد. و با صدارت رسيدن سپهسالار اقدامات اصلاحي زيادي اين دوره طي نمود وي موفق شد با ايجاد انگيزه و تشويق ، ناصرالدين شاه را به سفرهاي اروپايي ببرد. و از نزديك ضمن آشنايي با قوانين حاكم بر آنها كشورها از نتايج پيشرفت علمي و ترقيات تكنولوژي – خواهان اجراي آنها در ايران گردد. هر چند اين سفرها باعث تغيير و تحولات بنيادي در سيستم حكومتي سنتي ايران گردد. اما ناصرالدين خوب مي دانست با هرگونه گام اصلاحي از قدرت حاكم او كم خواهد شد لذا با اقدامات اصلاحي كه در جهت حفظ و تقويت هاي حاكمين خويش گام بر مي داشت و تلاش مي كرد تا به نحو احسن بتواند استفاده بكنند. موافق بود.
در اين دهه از تاريخ نمي توان نقش عوامل وابسته درباري بويژه صدر اعظمهاي فاسد و ناسق كه منافع شخصي خويش را فداي منافع مملكتي نمي كرد. بدور دانست اين عوامل وابسته در واقع مهره هاي انتخابي بيگانگان بودند ك در ساختار نظام حكومتي ايران رخنه كرده و با پذيرش نقشهاي (مسئوليت) بزرگي كه داشتند مانع از هرگونه تلاش اصلاحي مي گشتند.
از اين دسته مي توان به ميرزا آقاخان نوري اعتماد الدوله- حاجي ميرزا آقاسي – امين السلطان، را ياد كرد. اين دستور كه از حمايتهاي همه جانبه و متقضيات زماني خود برخوردار بودند.
در اين مدخل نو آغاز شده شخصيتهاي تلاش مي كننند تا راه و پيشينه امير(امير كبير) را مدنظر قرار دهند و يا لااقل دوره اش را مورد امتحان و جا پاي وي بگذارند در اين عصر كه جامعه از آرمانهاي وي به نيكوي ياد مي كند و مردم خوب دورانش را به ياد دارند. اين دوره كه دوران بيدار شدن ايرانيان است و در اين ميان عوامل چون امتيازات اعطايي به بيگانگان جرقه هاي جهت تسريع در ايجاد همبستگي، اتحاد و رهبري روحانيون و آشنايي مردم با حقوق حق خويش مي شود. و باعث ميشود گامهاي ديگر را محكم تر بردارند.
اگر بخواهيم جداي از عنصرهاي وابسته استعماري اوضاع اين دوره را مورد بررسي قرار دهيم . اين دوره مملو از دگرگونيهاي سرنوشت ساز و دوران پرآشوب و آكنده از دخالتهاي بيگانگان و اجراي نقشه هاي خودخواهانه در جهت فناي ايران و ايراني بدست خود و بيگانه است اين دوره ايران را سركوب و زبون و دست و پا بسته در خدمت و دولتهاي در خدمت بيگانه سر سپرده و در جهت خواستهاي انگليس و روس و عاملين آنها در اجراي سياستهاي آنها بود.
وابستگيهاي كه باعث گرديد در جهت خوش خدمتي به بيگانگان نتايج نامطلوبي در تاريخ ايران داشته باشد و ميراث ناخوشايندي از خود به يادگار براي گذشتگان بگذارند.
با دخالت بيگانگان و عوامل وابسته مخفي آن – و عوامل اهرمي كه بحران مالي را به بار مي آورد. سبب مي گرديد كه تا استعمار فشار اقتصادي و سياسي خويش را افزايش دهد. و از سوي ديگر حركتهاي اجتماعي در جهت تغيير نظام سياسي يا ايدئولوژي مشخصي شكل يافت و همه حكومتهاي كه بر سر كار مي آمدند با بحران مالي دست به گريبان بودند. و اعطاي اميتازات اين وابستگي را بيشتر مي كردند.
استعمارگران (روس و انگليس) كه در رقابت موازي و در صحنه سياست جهاني معاهدات و قراردادهاي اجتماعي را زير پا مي گذاشتند و از تعهدات خويش چشم پوشي مي كردند. در صدد بودند به انحاي مختلف از دولت ايران امتياز كسب نمايند در واقع اين دوران مساوي است با رقابت امتيازگيري و بهره كشي از دولت حاكم بر جامعه ايران است.
اگر بخواهيم عملكرد و ديدگاه امين الدوله را بيشتر مورد بررسي قرار دهيم بايد از زاويه دستورها و منافع انگلستان نگاه كرد. با توجه به نوساني كه در تاكتيك ها و اتخاذ موضع، كه براساس وضع موجود از جانب انگلستان در برخورد با مسائل ايران و روس برقرار مي گرديد.
بايستي به جستجوي انگيزه ها و عوامل آن بود. بويژه بايد دقت داشت كه چه منفعت و سودي براي انگلستان در مرحله اول و روس در مرحله دوم داشته است. اما از آنجايي كه نمي توان همه اقدام ها و عملكرد امين الدوله را محدود به اخذ دستور و فرمان از انگلستان دانست. در نتيجه درست ترين داوري آنست كه بدانيم در كليات امور و ديدگاهها او سود اربابان را مد نظر داشته يا خير. چنين بنظر مي رسد كه انگلستان در مجموعه خواهان آن بوده كه تا هر زماني كه براي آنان و در جهت منافعشان تلاش و سعي دارد در صدارت باشد و مادامي كه بر منافع آنان ضرر و زيان برساند از صدارت معزول نمايند.
اين دوران كه مصادف است با تشديد عوامل سابق« اختلال در نظم اقتصادي – سياسي – حراج املاك دولتي تملك و تصاحب املاك خالصه » عواملي كه بحران مالي را به بار مي آورد و فشارهاي اقتصادي و استعماري را افزايش مي داد..... و از قدرت معنوي و ياري حكومت در مقابله با دشواريها داخلي و خارجي بي كاست و از طرف ديگر حركتهاي اجتماعي با ايدئولوژي نوين و شخصي شكل يافت در نتيجه همه حكومتهاي كه در اين ده سال حكومت (ناصري و مظفري) بر روي كار آمدند با بحران مالي دست به گريبان بودند. بعضي در جهت ترقيخواهي در پي نوعي اصلاح مالي و سياسي بود. و عده اي هم در جهت حفظ موقعيت خويش بهر حال مهمترين عامل در تعيين سرنوشت حكومتها بود.
صدارات امين الدوله نوعي جهش سياسي و مالي بود كه در دربار ايران اتفاق افتاد وي كه در صدد بيرون آوردن ايران از زير يوق استعمار از جنبه هاي مختلف بويژه مالي بود كه نمونه آن را مي توان استخدام مشاوران بلژيكي در دستگاه مالي بود تا بتواند نوعي رفوم هاي در اين دستگاه ايجاد نمايد و نقطه اتكاي مالي ايران را از استعمارگران انگليس و روس بگيرد.
اما از آنجائيكه سرويسهاي جاسوسي و اطلاعاتي انگليس و روس تحت عنوانهاي مختلف در دربار و دستگاه حاكم بودند و گروههاي كه با عناوين مبلغين مذهبي سياحان و بازرگانان در سراسر ايران در حركت بود كه گزارش روزانه آنها به مركز مخابره مي شد باعث مي گرديد تا روس و انگليس نفوذ كامل بر تمام جامعه ايران داشته باشند و متناسب با هر كدام تصميم لازم را اخذ نمايند.
هر چند دوران صدارت امين الدوله بسيار اندك بود اما با اصلاحاتي كه انجام داد بيشتر از چندين بعد مد نظرات منجمله اقدامات مالي و فرهنگي بيشتر مدنظر است.
اقدامات فرهنگي او گامهاي موثري بود كه بستر فكري انقلاب مشروطيت را تحت تاثير قرار داد و در ظهور شخصيتهاي آگاه و مطلع بسيار حائز اهميت است. شخصيتهاي كه ظهور كردند داراي افكار و انديشه هاي اصلاح طلبانه و ترقيخواه – در راستاي ايجاد قانون – تفكيك قواه، عدالت و مساوات بودند. امين الدوله پي برده بود كه پيشرفت و ترقي يك جامعه در گروه تحصيل علم و دانش است.
در نتيجه اقدام به تاثير مدارس رشديه و حمايت از كساني كه در اين مقطع گام بر مي داشتند مينمودند، او با تاثير انجمن معارف را در اين فعاليت علمي را رونق بيشتري داد و كسان زيادي را به اين جمع افزود. از شخص شاه تا دوستداران اين خطه به خدمت گرفت. اين بعد از خدمت امين الدوله بدور از تمام مباحث و حاشيه هاي آن قابل تحسين است.
هر چند وي مباحث فكري خويش را از شخصيتهاي چون مونتسكيو و شخصيتهاي برجسته اروپائي گرفته و حتي عضو فراماسونري آنان نيز بوده است كه اين امر فعاليتهاي دوران سياسي اش را زير سوال برده و خدشه دار نموده است اما نمي بايست غفلت ها يا به عبارتي خيانتهاي را نيز بدور ندانست آنجايي كه با فروش بنادر و در گروه گذاشتن آن در قبال اخذ وامي كه مي بايست دولت استعماري انگلستان به ايران مي داد گذاشت.
بررسي و نقد اين حوادث مستلزم قرار گرفتن در شرايط حاكم و مقتضيات زماني آن عصر است كه بر جامعه ايران حاكم بوده و شخص امين الدوله چنين اقدام را انجام داده است.
ميرزا علي خان امين الدوله يكي از رجال ترقيخواه است اگر چه امين الدوله هيچگانه از لحاظ موضع و مقام اجتماعي و تاريخي با اميركبير همطراز و هم عرض نبوده و اصولاً مقام مقايسه ميتوان گفت كه اين كار قياس مع الفارق مي باشد كه درخشان ترين چهره عصر ناصري بعد از اميركبير –سپهسالار- امين الدوله است. امين السلطان صدراعظم – مرد توانا و قدرتمند ايران آدمي دسيسه كار و نيرنگ بار بود هرگز نمي توانست وجود امين الدوله را تحمل نمايد. چه اين دو كه هر يك در جهتي مخالف يكديگر در سياست ايران و مصالح كشور حركت مي كردند. امين السلطان برخلاف امين الدوله تنها به قدرت و مقام خود ميانديشيد. و در اين راه از هرگونه زد و بند با بيگانگان خودداري نميكرد.
بررسي شخصيت امين الدوله نيز از جنبه هاي ديگر قابل بررسي است منجمله اينكه وي داراي شخصيت علمي و تحولي كه در نثر و سبك فارسي بوجود آورد. نثري كه پيشين هنرمندان دوستداران و خطاطان قابل احترام و توجه است شيوه نگارش وي قابل تحسين و تامل است.
در پايان چنين مي نمايد كه اگر بخواهيم عملكرد امين الدوله را بيشتر مورد نقد و قضاوت قرار دهيم مي بايست اوضاع حاكم بر جامعه ايران آن روز – فزون طلبي استعمارگران (روس و انگليس) اقتدار و شخصيت صدر اعظم را مورد وارسي قرار دهيم .
امين الدوله با توجه به مطالب فوق توانسته گامهاي موثري را در اين راه بردارد. چنانچه دوران صدارت بيشتر بود اصلاحات بيشتري را انجام مي داد وي از معدود صدر اعظم هاي است كه توانسته است با اقدامات اصلاحي انجام داده، از تير غيب بدور باشد و جان سالم بدر برد.
فهرست منابع و مآخذ
آبراهاميان: يرواند،ايران بين دو انقلاب، درآمدي بر جامعه شناسي ايران معاصر، ترجمه احمد گل محمدي، مجدابراهيم فتاحي، تهران ،نشر ني، 1378.
آجوداني، ماشاالله: مشروطه ايراني، تهران،اختران، 1382.
اتحاديه، منصوره: پيدايش و تحول احزاب سياسي مشروطيت ، (دوره اول و دوم مجلس شوراي ملي)، تهران ، نشر گستر، 1361.
آدميت، فريدون: امير كبير و ايران، تهران، امير كبير، ، چاپ هشتم، 1378.
آدميت، فريدون: انديشه ترقي و حكومت قانون ، عصر سپهسالار، تهران، خوارزمي، 1356.
آدميت، فريدون: فكر آزادي و مقدمه نهضت مشروطيت ، تهران، سخن، 1340.
آرين پور، يحيي: از صبا تا نيما، تهران، ج1 ،1354.
آوري، پيتر: تاريخ معاصر ايران از تاسيس تا انقراض سلسله قاجاريه ترجمه محمد رفيعي مهرآبادي، تهران، نشر عصايي، ج 3، 1369.
اسپاروي ، ويلفريد: بچه هاي دربار... ، ترجمه شاملويي پور، انتشارات انجمن قلم، سال 1379.
احتشام السلطنه،خاطرات احتشام السلطنه يا يادداشت هاي احتشام السلطنه به كوشش موسوي ، انتشارات زوار ، سال 1367 .
افشاري، پرويز :صدراعظم هاي سلسله قاجاريه، انتشارات وزارت امور خارجه، تهران، 1372.
ارفع الدوله : ايران ديروز يا خاطرات پرنس ارفع الدوله، تهرانچاپخانهوزارتفرهنگ وهنر، 1345 ش.
افشاري يزدي، محمود : سياست اروپا در ايران ترجمه سيد ضياءالدين دهشيري، انتشارات موقوفات دكتر افشار وابسته به دانشگاه تهران، تهران، 1358.
افضل الملك ، غلامحسين :افضل التواريخ به كوشش منصور، اتحاديه و سرويس سعد ونديان، تهران نشر تاريخ ايران، 1361.
اقبال آشتياني ، عباس : ميرزا تقي خان اميركبير، به كوشش ايرج افشار، تهران 1340 چاپ تابان.
الگار، حامد : دين و دولت در ايران نقش علما در دوره قاجار، ترجمه ابوالقاسم ستري، چاپ دوم، انتشارات توس، تهران، 1369.
الموتي، ضياءالدين: فصولي از تاريخ مبارزات سياسي و اجتماعي ايران جنبش هاي چپ ، چاپ بخش،تهران، 1370.
اوكارنر، فردريك: تاريخ معاصر ايران از مشروطه تا جنگ جهاني اولترجمه حسن زنگنه، نشر شيراز، تهران، 1376.
اعتماد السلطنه: محمد حسن خان: خلسه يا خوابنامه، به كوشش محمود كتيرايي، تهران، كتابخانه طهوري، 1348 ش.
اعتماد السلطنه: محمد حسن خان: تاريخ منتظم ناصري، تصحيح محمد اسماعيل رضواني،تهران، دنياي كتاب،جلد 3،1361.
اعتماد السلطنه: محمد حسن خان: الماثروالآثار، به كوشش ايرج افشار، تهران، بي نا، 1363.
اعتماد السلطنه: محمد حسن خان: روزنامه خاطرات اعتماد السلطنه ، با مقدمه و كوشش ايرج افشار، تهران، امير كبير، 1354.
اعتماد السلطنه: محمد حسن خان: مرآت البلدان به تصحيح عبدالحسين نوايي و مير هاشم محدث، تهران، دانشگاه تهران،جلد 3، 1367.
- اشرف، احمد: موانع رشد سرمايه داري در ايران، در دوره قاجاريه، انتشارات زمينه تهران، 1351.
امين الدوله ،ميرزا علي خان: خاطرات سياسي امين الدوله به كوشش حافظ فرمانفرمائيان، زير نظر ايرج افشار، انتشارات امير كبير، 1370.
امين الدوله ، ميرزا علي خان: سفرنامه امين الدوله با مقدمه علي اميني، و به كوشش كاظم اسلاميه ، انتشارات توس، تهران 1354.
اميرخيزي، حسين: تاريخ آذربايجان، تبريز، فرهنگ، ج 1، 1332.
امين لشكر ، ميرزا قهرمان امين لشكر: روزنامه خاطرات امين لشكر، وقايع سالهاي 1306 تا 21307 به كوشش ايرج افشار – محمد رسول درياگشت.
اقبال، اسماعيل، نقش انگليس در كودتاي 28 مرداد 1332، انتشارات اطلاعات تهران، 1357.
بامداد، مهدي: شرح حال رجال ايران، بي جا، چابخانه بابك، بازرگاني، ج دوم، 1347.
بنجامين ، س.ج. و : سفرنامه بنجامين ،ايران و ايرانيان عصر ناصرالدين شاه، ترجمه محمدحسين كردبچه، انتشارات جاويدان ، چاپ دوم 1369.
بهار، مهدي:«ميراث خوار استعماري»، اميركبير، تهران 1357.
بهرامي، عبدا...: تاريخ اجتماعي سياسي ايران ، از زمان ناصرالدين شاه تا آخرين شاه قاجار، انتشارات سنائي ، سال 1362.
براون، ادوارد:انقلاب مشروطيت ايران، ترجمه مهدي قزويني، تهران، كوير 1376.
بياني ،عزيزا... : تاريخ تطبيقي ايران با كشورهاي جهان ، از ماد تا انقراض سلسله پهلوي، انتشارات اميركبير، سال 1384.
بياني، خان بابا: پنجاه سال تاريخ ايران در دوره ناصري ، انتشارات علمي، ج اول، چاپ اول 1375.
- زوبر، ب. آ: مسافرت به ارمنستان و ايران ، ترجمه محمود هدايت، تهران ،1323 ش .
بهار، محمدتقي ملك الشعراي: سبك شناسي يا تاريخ تطور نثر پارسي، تهران، امير كبير ،چاپ ششم، 3 جلد ، 1337 ش.
- پولاك ياكوب، ادوارد: سفرنامه پولاك، ايران و ايرانيان ، ترجمه كيكاوس جهانداري، خوارزمي ،تهران، 1361.
تاج، السلطنه: خاطرات تاج السلطنه ، به كوشش منصوره اتحاديه، سيروس سعدونديان، تهران، نشر تاريخ ايران، 1361 ش.
تيموري، ابراهيم: عصر بي خبري يا تاريخ امتيازات در ايران ، انتشارات اقبال، تهران، 1337.
دولت آبادي، يحيي، حيات يحيي ، تهران،انتشارت فردوسي،ج 1، 1362.
دانشور، داريوش: وقايع دارالخلافه ، گوتنبرگ، مشهد ،1372.
دروويل ، گاسپار : سفرنامه دروويل ، ترجمه جواد محبي ، تهران ، گوتنبرگ ، 1348.
ديوان بيگي ،ميرزا حسين خان: خاطرات ديوان بيگي ، از سال 1375 تا 1317 قمري به كوشش ايرج افشار ، محمد رسول درياگشت ،انتشارات اساطير، چاپ اول، سال 1382.
- جنگلي ،ميرزا، اسماعيل: قيام جنگي، انتشارات جاويدان ،چاپ اول، تهران 1357.
حاج سياح، خاطرات حاج سياح يا دوره خوف و وحشت، به كوشش حميد سياح، به تصحيح سيف الله گلكار ،تهران، انتشارات ابن سينا، 1346 ش.
حسيني ، جمال الدين، سلسله تحقيقات قرن اخير، (رشيديه و روند تاريخي جنبش تنباكو) ، كتابخانه آستان قدس رضوي، مشهد، بي تا.