مقاله تربیت دینی در اسلام (docx) 30 صفحه
دسته بندی : تحقیق
نوع فایل : Word (.docx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحات: 30 صفحه
قسمتی از متن Word (.docx) :
تربیت دینی در اسلام
امروزه ما وارث جهاني پر از ناکاميها، شکستها، بيمناگي ها و سرخوردگيها هستيم، کنار نهادن عقل و خرد و پيروي از اميال دروني، غرايز حيواني و خودخواهي ها، انسان هايي بي رحم، بي منطق و تخريب گر ساخته است. وجود اينهمه بي عدالتي، سرگشتگي، جنگ و بسياري از رفتارهاي غيرعقلاني، مو يد اين امر است که بشر امروزي قبل از هر چيز به تربيت کردن نياز دارد. اکنون فن آوري هاي علمي روزافزون گشته است و مي رويم تا خود محصور محصولات خود باشيم. در کنار اين پيشرفتهاي دور از انتظار جاي چيزي خالي است. چيزي که به علم جهت مي دهد و آن چيزي جز اخلاقيات نيست. نبود تربيت صحيح و اخلاقيات موجب شده است که امروزه ما بيش از پيش مستعد آن باشيم که به همنوعان خود آسيب برسانيم. ماير (1374) معتقد است که براي حل مشکلات موجود جهاني سه راه حل وجود دارد; جنگ، انقلاب و تربيت. به اعتقاد وي جنگ کابوس تصوير ناپذير است و انقلاب روش بيمناکانه ولي تربيت است که به آرامي انسان را رو به تکامل مي برد و او را متوجه امکانات خلاقانه خود مي کند. تربيت است که به انسان جهت مي دهد و او را هدفمند مي سازد و تربيت تنها داروي درد بشريت است. تعريف تربيت تربيت به طور سنتي به صورت ايجاد عادت از طريق بکارگيري شيوه هاي تنبيه و پاداش تعريف شده است. نگاه سنتي تربيت ناظر بر فرايندي بوده است که طي آن حداقل دو نفر، يکي به عنوان معلم يا مربي و ديگري به عنوان متربي به صورت بالا - پايين با يکديگر ارتباط دارند. در اينجا مربي داراي ويژگيها، مهارتها و توانمنديهايي است که مي خواهد آن را به متربي انتقال دهد. اين که اين انتقال بالا به پايين است بدين معناست که صرفا يک جريان يکسويه و يک طرفه که در آن معلومات مربي به متربي جريان پيدا مي کند، بين آن دو برقرار است. اين انتقال مهارتها و معلومات از طريق امر و نهي کردن و تنبيه و پاداش صورت مي گيرد. در اين فرمول که تمامي اطلاعات از طريق مربي به متربي جاري مي شود، متربي چاره اي جز اطاعت بي چون و چرا ندارد. چنين سيستمي اگر چه قديمي است اما هنوز در پاره اي از جوامع سنتي ، روستاها و مکانهائي که کمتر در معرض پيشرفتهاي تکنولوژيک و علمي بوده است به راحتي ديده مي شود. در بسياري از شهرها و روستاهاي کشورمان، يکي دو دهه شاهد چنين وضعي بوده ايم. تعليم مکتب خانه اي و تربيت پدر - فرزندي از خصوصيت چنين سيستمي است. اگر چه چنين تربيتي خالي از اشکال نيست ولي به نظر مي رسد جوامع کوچک و کمتر توسعه يافته از چنين سيستم تربيتي فايده زيادي مي برند. در اين جوامع ساده افراد زندگي روزمره خود را به دور از گرفتاريهاي امروز جهان سپري مي کنند. در چنين سيستمي پسر دنباله رو پدر است و هم از جهت ويژگي هاي روان شناختي و شخصيتي و هم از نظر منش و شيوه زندگي بسيار به پدر شباهت پيدا مي کند. نجارزاده، نجار و رعيت زاده، رعيت مي شود. در اينجا تعارض در انتخاب وجود ندارد، چون شق ديگري باقي نمي ماند تا انتخاب شود. همه چيز از قبل تعيين شده است. در واقع شايد بتوان گفت که گرفتاريهاي جهان امروز وقتي از طريق تکنولوژي به جوامع ساده تر سرايت پيدا کرد، همه ساختارهاي موجود آن را به هم زد. شکي وجود ندارد که تعليم و تربيت مدرن بود که جوامع سنتي را از هم پاشيد. کاربرد روشهاي علمي در تعليم وتربيت، ويژگي مشخص تربيت مدرن و امروزي است. رابطه يکسويه مربي و متربي در اين شيوه مردود شناخته شده است. اين رابطه اجباري نيست و در آن مسائل مربوطه به انگيزش متربي لحاظ شده است. چنين سيستم تعليم وتربيتي است که موجب ايجاد تغييرات نسبتا ثابتي در فرد مي شود. در اين سيستم، تکنولوژي در خدمت تربيت قرار مي گيرد و تربيت، انسان را به استفاده بهينه از تکنولوژي رهنمون مي سازد. جرياني که هيچگاه در اين عصر به وقوع نپيوسته است و کماکان انسان در خدمت تکنولوژي قرار دارد. اگر چه از ويژگيهاي تعليم و تربيت سنتي عدم توجه به تفاوتهاي فردي و خلاقيت افراد است، در تربيت مدرن و علمي بيشتر سعي بر شکوفا ساختن استعدادهاي افراد است. اگر از تعاريف متعددي که براي تربيت وجود دارد بگذريم، به طور کلي مي توان تربيت را جرياني دانست که به طور مستمر در جهت رشد همه جانبه فرد (اعم از جسماني، شناختي، رواني، عاطفي و اجتماعي و ديني) و شکوفا ساختن استعدادهاي او است (شريعتمداري، 1367). در اين معني تربيت اعم از آموزشهاي رسمي و غير رسمي است و کلا هر جرياني را در برمي گيرد که در جهت تغيير و اصلاح تجربيات فرد است. به اين ترتيب، تربيت فرايندي است که در سراسر عمر انسان اتفاق مي افتد و قاعدتا جنبه تکاملي، رشدي و صعودي دارد، بدين معني که هر چه جلوتر مي رويم فرد شکوفاتر مي شود. نظريه ها و مدلهاي تربيت بسته به اينکه ديدگاه ما نسبت به انسان چگونه باشد، آيا او را موجودي ذاتا بد و شرور بدانيم يا ذاتا خوب و يا مانند لوح سفيد و زميني مستعد کاشتن هر نوع محصول، مدلهاي تربيتي گوناگوني ارائه شده است. بعضي از انديشمندان انسان را موجودي ذاتا شرور مي دانند. توماس هابز معتقد بود که انسان را بايد تربيت کرد و اخلاق حسنه به او آموخت. اين تربيت است که انسانها را به سوي نيکي و خوبي هدايت مي کند. به نظر هابز اگر انسان تربيت نشود طبيعت ناپاک و سرشت بد خود را نشان خواهد داد. در عوض لاک، فيلسوف انگليسي قرن هفدهم، معتقد بود که انسان موجودي است داراي ذهن و سرشتي تهي از هر ويژگي. بنابراين در جواب اين سو ال که ذهن از کجا اين همه مواد براي استدلال و شناخت مي آورد او جواب مي دهد; از راه تجربه. از تجربه است که همه دانش ما سرچشمه مي گيرد و از تجربه است که سرانجام دانش حاصل مي شود. به نظر لاک محيط در پرورش و تربيت انسان نقش اساسي دارد. ما از راه تقليد و پاداش و تنبيه مي آموزيم. به عنوان مثال اگر کودکي ببيند که والدينش در قبال موفقيتهاي ديگران آنها را شماتت مي کنند او نيز مي آموزد که نسبت به ديگران حسود باشد. حال اگر در اين حين پاداش دريافت کند و کار او از طرف والدين تاييد گردد او سعي مي کند که حسادت خود را تقويت کند. لاک هدف اصلي تربيت و تعليم را کنترل خود مي داند (کرين، 1375). فرد از طريق تربيت ياد مي گيرد که بر اعمال و رفتار خود تسلط يابد، رفتارهاي تکانه اي از خود بروز ندهد و قبل از انجام هر عمل و رفتاري در قبال آن انديشه کند. او پايه همه فضيلتها را در اين مي داند که فرد بتواند از ارضاي خواسته هاي خود دست بردارد. به نظر لاک پاداش و تنبيه فيزيکي از راههاي تربيت است و بهترين پاداش، تمجيد و ستايش و بهترين تنبيه، عدم قبول و ابراز نارضايتي و تقبيح است. روسو، فيلسوف سوئيسي قرن هجدهم، برخلاف لاک معتقد بود که کودکان محفظه هاي خالي يا الواح نانوشته نيستند، بلکه حالات و روشهاي خاص خود را از نظر احساس و انديشه دارا مي باشند. آنها مطابق با طرح طبيعت رشد مي يابند و ما بايد تنها تسهيل کننده اين رشد باشيم. او انسانها را با طبيعت پاک مي انگاشت و معقتد بود که اگر بگذاريم طبيعت کار خود را مي کند، هر چند نهايتا انسانها تحت انقياد و بندگي نيروهاي اجتماعي درمي آيند. روسو در کتاب معروف خود به نام اميل انديشه هاي تربيتي را بيان داشته است. اميل پسر فرضي است که روسو آن را رشد داده است. او معتقد است که اميل خود توسط نيروهاي طبيعي خود خواهد آموخت، راه خواهد رفت و شروع به سخن گفتن خواهد کرد. چيزي به اميل تحميل نمي شود، بلکه آزاد گذاشته مي شود تا خود اشتياق پيدا کند. اميل مي آموزد هر چيزي را براساس تجربه خود داوري کند. بدين سان او مي تواند به درستي بينديشد و عمل کند. به علاوه از زمانهاي قديم تربيت با دين به گونه اي آميخته بود.هر جامعه اي براساس مذهبي که براي خود برمي گزيند سعي مي کرد افراد جامعه خود را براي برپاداشتن سنتهاي مذهبي و آداب و رسوم ديني تربيت کند. تربيت در اسلام در اسلام اهميت خاصي به تربيت فرزند داده شده است، چرا که يکي از حقوق اساسي فرزند نسبت به پدر تربيت درست اوست. در اهميت تربيت در اسلام همين بس که در قرآن مجيد از يکي از اهداف عاليه بعثت پيامبران به عنوان تزکيه (تربيت) نام برده شده است. تربيت در اسلام با معاني و تعابير مختلفي بکار رفته است. در يک تعبير، تربيت به معناي رسيدن به رشد است. آيه 1 سوره جن ناظر بر اين تعبير است. در اين آيه هدف قرآن هدايت به حق و کمال عقلي است. آيات ديگري مانند 256 سوره بقره، 10 سوره جن و 10 سوره کهف ، نيز ناظر بر همين معنا از تربيت هستند. در جاي ديگر قرآن مانند آيات 29 و 38 سوره غافر ماموريت پيامبر اسلام هدايت به راه کمال ذکر شده است. هدايتي که در آن فرد، در راه مستقيم (صراط المستقيم) گام برمي دارد. در سوره آل عمران آيه 164 آمده است که همانا خداوند بر افراد با ايمان منت نهاد و براي آنان پيامبري را مبعوث کرد تا آنان آيات الهي را تلاوت کنند و انسانها را از آلودگيها برهانند (تزکيه کنند) و به آنها کتاب و حکمت بياموزند. و يا در نهج الفصاحه، پيامبر اکرم (ص) مي فرمايد: "من براي به کمال رساندن خوبيهاي اخلاق مبعوث شدم". بنابراين تزکيه نفس باعث رستگاري مي شود وتربيت باعث به کمال رسيدن ابعاد معنوي و شخصيتي انسانها مي گردد. در اين ميان پرمعناترين تعبير از تربيت اسلامي همان تعبير به تزکيه است. در آيه دوم سوره جمعه، هدف از بعثت رسولان و پيامبران آگاه ساختن انسانها از نشانه هاي الهي، تزکيه آنها و علم آموزي به آنها عنوان شده است. اين سه هدف بزرگ الهي جز برترين اهداف تربيت اسلامي است (مکارم شيرازي، 1367). هدف اول يعني آگاه ساختن انسانها به نشانه هاي الهي جنبه مقدماتي دارد و در آن سعي مي شود کودک با رشد گيرنده هاي حسي خود مخصوصا ديدن و شنيدن بتواند به تفکر و تاملي درست در عالم خلقت برسد. در مرحله بعد کودک ياد مي گيرد که از انجام رفتارهاي غيراخلاقي و غيرانساني بپرهيزد و فضائل و کمالات انساني را در خود رشد دهد. درمرحله سوم و آخرين مرحله تربيت، کودک شروع به علم آموزي مي کند تا بيشتر از پيش رو به سوي کمال برود. پس بنابراين در تربيت اسلامي سه مرحله وجود دارد که در سطور بعدي به تفضيل در اين باره بحث خواهيم کرد. ويژگيهاي تربيت اسلامي تربيت در اسلام جنبه ديني هم دارد. بدين معني که اگر در اديان ديگر تربيت وجود دارد صرفا به تربيت ديني پرداخته مي شود. ولي در تربيت اسلامي، تربيت ديني تنها يک جنبه از تربيت است. تربيت اسلامي جامع است از اين نظر که شامل پرورش جسم ، روح، فرد و جمع ، دنيا و آخرت مي شود (احمدي، 1364). تربيت در اسلام تنها انجام مناسک ديني نيست. بلکه پروراندن هر صفت و کمالي است که انسان به عنوان جانشين خدا بر زمين و انسان به عنوان انسان بايد دارا باشد. آيات، روايات و توصيه هاي ديني متفاوتي را مي توان يافت که در آن نه تنها به عبادت وانجام مراسم ديني توصيه شده است بلکه کسب کليه فضائل و دوري از هر حيوان صفتي سفارش شده است. همه اينها نشان مي دهد که تربيت اسلامي تربيتي کامل و همه جانبه است. از ديگر ويژگيهاي تربيت اسلامي اين است که تمامي تلاشهاي تربيتي يک مسير را دنبال مي کنند و آن عبادت و بندگي خدا و تسليم رضاي او بودن است. اين ويژگي مخصوص تربيت اسلامي است و در هيچ يک از مدلهاي تربيتي وجود ندارد. در بهترين روشهاي تربيتي فرد خدمتگزار جامعه است و هدف والاتري وجود ندارد. از ويژگيهاي ديگر تربيت اسلامي تاکيد آن بر تربيت شناختي است. آنقدر که در تربيت اسلامي بر پرورش تفکر و علم آموزي تاکيد شده است در هيچ يک از مدلهاي تربيت چنين سفارش نشده است. همانگونه که متذکر شديم، قرآن هدف از بعثت پيامبران را تعليم علم و حکمت مي داند. اهداف تربيت اسلامي هدفهاي تربيت در طول تاريخ انسان تغييرات زيادي داشته است. همانگونه که بيان شد، در جوامع ابتدائي هدف از تربيت بيشتر براي حفظ سنت ها و ثبات وضع موجود بوده است. در جوامع ديني تربيت در جهت آموزش اصول مذهبي، سنتها و عقايد ديني بوده است. در جوامع ديگر مانند روم باستان هدف از تربيت قبل از هر چيز پرورش شهروند خوب ، فردي که آماده فداکاري براي سرزمين خود باشد بوده و در عصر جديد و طبعا علمي، تربيت شديدا بر اهداف علمي استوار است. اين امر مخصوصا بعد از انقلاب صنعتي شدت گرفت و پايه هاي تربيت نوين بر روان شناسي علمي و زيست شناسي گذارده شد (ماير، 1374). از ديدگاه ماير هدفهاي تربيت عصر جديد عبارتند از : تفکر، تامل، شناخت فرهنگ وهنر، پرورش خلاقيت، درک و کاربرد دانش، تماس با انديشه هاي مهم، روي آوري به ارزشهاي معنوي و اخلاقيات، کسب مهارتهاي اساسي مانند خواندن، نوشتن و زيبايي شناسي، کارآمدي شغلي ، پرورش حس احترام به همنوع و خانواده، شهروند مو ثر ، سلامت بدني ، رشد شخصيت، رشد و گسترش علائق و صلح جويي. در اسلام هدفهاي تربيتي مطابق با شان انسان و هدف از خلقت آدمي است. اسلام دين کاملي است. در يک فرآيند کلي ظهور دين اسلام، يک جريان تربيتي را پشت سر نهاد . نگاهي به سير تکامل دين اسلام مو يد اين نظر است. تمامي پيامبران از آدم تا خاتم يک هدف را دنبال مي کردند که تکامل آن در دين اسلام ديده شد. اسلام به يکباره ظهور نکرد. بلکه انسانها را به تدريج آماده پذيرفتن خود نمود. رشد هدفهاي تربيتي در دنياي مدرن و فرا مدرن امروز در اهداف مادي و دنيايي محدود شده است و هدفهاي اخلاقي، معنوي و روحاني در فرع قرار دارد. در اسلام اين مزيت وجود دارد که هدفهاي تربيتي بر محور خودشناسي ، خداشناسي و تقرب و رضاي الهي دور مي زند (حسيني مسروري، 1367). هدفهاي تربيتي در اسلام از نظر شريعتمداري عبارتند از : تقوي و پرهيزگاري، آموزش حکمت، پرورش عدالت خواهي، تکامل انسان، استقلال فردي، پذيرش مسو وليت فردي، تغيير رفتار، احترام به انسان، ايمان به صلاحيت مردم، پرستش خدا، برادري و همکاري، دوستي با ملل ديگر و پرورش روح اجتماعي. از نظر شريعتمداري ويژگيهاي تربيت اسلامي عبارتند از:
الف) جنبه هدايتي بودن فرد در زمينه هاي عقلاني، اجتماعي، عاطفي و بدني.
ب ) جنبه پويائي در رشد يا بندگي هدفها و انعطاف پذيري روشها