مقاله ترور با رويكردي بر انديشه امام خميني

مقاله ترور با رويكردي بر انديشه امام خميني (docx) 51 صفحه


دسته بندی : تحقیق

نوع فایل : Word (.docx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحات: 51 صفحه

قسمتی از متن Word (.docx) :

اسلام و صلح اسلام، دین صلح و آرامش است و همیشه در اسلام، صلح و آرامش، بر جنگ و قتال برتری داشته است. و پیامبر(ص) و امیرالمؤمنین (ع) همواره قبل از شروع جنگ، دشمنان را دعوت به صلح و گفتگو می کردند. در قرآن نیز دستورات صریحی مبنی بر پذیرش صلح و اولویت آن وجود دارد. «ان جَنِحوا لِلسلم فَاجنح لها و توکل علی الله اِنّه هو السمیع العلیم و اِن یرید و اَن یَخدعوک فان حسبک الله هو الَّذی ایدک بنصره و بالمؤمنین». و اگر آنان تمایل به صلح نشان دادند تو نیز به آن متمایل شو و بر خدا تکیه کن که او شنوا و داناست و اگر بخواهند تو را فریب دهند، خدا برای تو کافی است و همان کسی است که تو را با یاری خود و یاری مؤمنان تقویت کرد. در آیۀ 90 سورۀ نساء نیز آمده است که اگر «کافران و ظالمان از جنگ کناره گرفتند و دست کشیدند و با شما طرح صلح انداختند، دیگر بر آن ها دست نگشایید و شما را بر ایشان در آن صورت راه و جنگی نیست.» شیخ محمود شلتوت نیز در این باره با توجه به آیات سورۀ انفال می گوید، هر گاه دشمنی، دست از جنگ بکشد و از کشتار و خونریزی خودداری کند و پیشنهاد صلح دهد و در این پیشنهاد خدعه و حیله و نیرنگ به کار نبرده باشد، باید پذیرفت و نباید بی دلیل خون مسلمان را تباه ساخت. از نظر ايشان، جنگ فقط و فقط براي اين است كه دفع ظلم و تجاوز شود و در واقع جنگ به منظور تحكيم صلح و برقرار ساختن ميزان عدالت است. ايشان ضمن تفسيري جالب از آيه 64 سوره انفال كه مي گويد: «و براي آنان هر چه نيرو مي توانيد جمع آوري كنيد». تهيه ساز و برگ جنگ را تنها به خاطر دفع شر تجاوز كار و نوعي بازدارندگي در راستاي برقراري صلح و امنيت مي دانند. ايشان دليل قرآن براي تاكيد زياد بر كلمه«سلام» را اين مي داند كه در دل هاي مردم بذر صلح بپاشد، تا بر مبناي سازش عمل كنند. متفكر شهيد مرتضي مطهري نيز به آيات صلح در قرآن اشاره مي كند، از جمله به «والصلح خير»، (نساء، 128) : صلح بهتر است و «ياايها الذين آمنوا و ادخلوا في السلم كافه» (بقره، 208) و نيز به آيات سوره انفال و سوره نساء، ايشان نيز با توجه به اين آيات، به ماهيت صلح آميز اسلام تاكيد دارند. البته ايشان ضمن تاكيد بر صلح و دوري از جنگ، معتقدند كه صلح غير از تسليم است و معناي صلح را همزيستي شرافتمندانه مي دانند. البته ايشان تسليم شدن و تحمل زور و زير بار رفتن را صلح نمي دانند، از اين رو، استدلال مي كنند كه اسلام هرگز تحمل ذلت را اجازه نمي دهد و ضمن تاكيد بر دفاع در برابر متجاوز، در عين حال طرف دار صلح است. ارزش های انسانی در جنگ و جهاد با تمام تأکیدات بر صلح و ممنوعیت کامل، هر نوع تجاوز و سلطه طلبی، اسلام در جنگ های ناگزیر بر رعایت ارزش های انسانی و حفظ حرمت انسان تأکید دارد. مقصود از ارزش‌های انسانی، عبارتست از اصول و قواعد اخلاقی که تمامی انسان‌ها با هر عقیده و مسلکی که دارند، در جنگ به آن پایبندند و می توان گفت این اصول، از فطرت الهی انسان‌ها ناشی می شود. آیین مقدس اسلام نیز این اصول و قواعد را محترم می‌داند و در جنگ به آن پایبند است. برای نمونه می‌توان به مواردی در این زمینه اشاره کرد: دعوت به اسلام قبل از جنگ از آنجا که هدف از جهاد مقدس اسلامی دعوت انسان‌ها به توحید است، لذا در جهاد باید ابتدا مشرکان را به اسلام دعوت کرد و اگر مسلمان شدند، جنگی در نخواهد گرفت. در روایتی، امیرمؤمنان علی(ع)، از پیامبر(ص) نقل کرده است که پیامبر اسلام(ص) در هنگام اعزام ایشان به یمن، به ایشان سفارش کرده اند که تا کسی را به اسلام دعوت نکرده با او جنگ نکند واگر خداوند به وسیلۀ وی، یک نفر را هدایت کند برای ایشان از تمام آنچه خورشید بر آن تابیده و غروب کرده (یعنی تمام دنیا) بهتر است. پس مشاهده می شود که دعوت و گفتگو از نظر اسلام، مقدم بر جنگ است. پذیرش تقاضای پناهندگی اگر کافری از مسلمانان یا از حاکم اسلامی، تقاضای پناهندگی یا «امان» کرد، مورد قبول قرار می‌گیرد، در این زمینه، فرد فرد مسلمانان و البته با محدودیت‌هایي حق امان دادن دارند و هیچ کس حق ندارد در مدت امان، فرد پناهنده را اسیر کرده یا بکشد. مصونیت پیران، کودکان، زنان و مجانین در جنگ مصونیت گروه های مذکور، از جمله نمونه‌های احترام به ارزش‌های انسانی است و سپاه اسلام حق ندارد متعرض گروه‌های انسانی مذکور شود. ممنوعیت پیمان شکنی اسلام دستور می‌دهد که اگر با دشمن قراردادی بستید تا هنگامی که او خیانت نکرده است، باید وفادار به پیمان باشید. پیامبر(ص) و علی(ع) سخت به این اصل وفادار بودند. ممنوعیت اعمال ضد انسانی اسلام مثله کردن دشمن، (یعنی بریدن گوش و بینی و ...) را منع کرده است و پیامبر(ص) همواره قبل از اعزام نیرو به جهاد، این سفارش را به مسلمانان می کردند. اسلام بدین نحو هر گونه دست زدن به اعمال غیر انسانی را در جنگ، ممنوع اعلام کرده است. برخورد انسانی با اسیران هدف از اسیر گرفتن، تضعیف نیروی انسانی دشمن و آشنا کردن اسرا با اسلام است. اسلام ضمن دستور به برخورد انسانی با اسرا، راه‌هایی برای آزادی آنان، تدارک دیده است. جهاد و ترور با بررسی مفهوم و معنای جهاد در اسلام و همچنین مطالعه و مشاهدۀ اولویت آن بر جنگ، به این نتیجه می رسیم که جهاد نمی تواند توجیهی برای دست زدن به ترور باشد. اول اینکه، جهاد از نظر اسلام، قبل از همه چیز امری دفاعی است. یعنی دفاع از کیان و ناموس اسلام و مسلمین و مملکت اسلامی در برابر تجاوزات عملی دشمنان اسلام. از سوی دیگر، سیرۀ پیامبر(ص) نشان می دهد که ایشان، ابتدا از جنگ، حتی دفاعی نیز منع می‌کردند تا اینکه آیات مربوط به جهاد نازل شد. سيره عملي دعوت ايشان، همواره با دعوت به گفتگو و صلح و سعي در دوري از جنگ، همراه بود. جهاد قبل از هر چیزی، امری فردی و عبادی است و به معنای مبارزه با هوا و هوس و خواهش های درونی و نفسانیات است و پس از آن در عرصۀ عمومی، برای دفاع و مقابله در برابر تجاوز، مشروعیت می یابد. از سوي ديگر، اسلام دين صلح و سلام و آرامش است و بر صلح تأكيد فراواني دارد. در هنگام جنگ نيز اسلام همواره بر مراعات ارزش هاي انساني تأكيد داشته است. از نظر اسلام بايستي از كشته شدن و آسيب رساندن به افراد بي گناه، زنان و كودكان و غير نظاميان، جلوگيري كرد. پس چگونه است كه بعضي ها، ترورهاي كور و بي هدف خود را كه منجر به كشته و زخمي شدن بي گناهان، مردم عادي، زنان و كودكان مي شود را با عنوان جهاد توجيح مي كنند؟ مشاهده مي‌شود كه اين امر، و دست زدن به ترور به عنوان جهاد به هيچ وجه قابل توجيه نيست و نمي‌توان به هيچ عنوان، قتل و خونريزي، زخمي كردن و ترساندن افراد بي گناه، زنان و كودكان را با توسل به فريضه جهاد، جنبه شرعي و اسلامي بخشيد. از طرف دیگر، استفاده از عنوان جهاد ابتدایی نیز نمی تواند مشروعیت بخش ترور باشد. قران کریم در آیۀ نهم سورۀ تحریم خطاب به پیامبر(ص) چنین فرموده است: «یا ایّها النبی جاهِد الکّفار والمنافِقین وَ اغلظ علیهم»: ای رسول گرامی، با کفار و منافقان به جهاد و کارزار بپرداز و بر آن‌ها شدت عمل و سخت گیری در پیش گیر. از طرف دیگر، از پیامبراکرم(ص) نقل شده است که می فرمایند: من مأمور هستم که تا استقرار توحید همیشه با مشرکان پیکار کنم تا آنکه بگویند، خدایی به جز خدای یگانه نیست. مضمون این آیات و روایات، با اینکه بر جهاد ابتدایی در اسلام دلالت دارد، ولی به هیچ وجه، اختیار راه اندازی جهاد ابتدایی را به فرد فرد مسلمانان نمی‌دهد، بلکه طرف خطاب در این آیات و روایات، شخص پیامبر(ص) هست که فردی معصوم و بری از هر گونه گناه و اشتباه هست، و تعمیم اختیارات اشرف مخلوقات به فرد فرد مسلمانان، جای بسی اشکال دارد. از آن جايي كه پيامبر(ص) در تمامي مراتب انساني و اخلاقي و الوهي، بالاترين و والاترين انسان هستند، از اين رو اختيارات و تكاليف خاص خود را داشته اند كه بسياري از آن ها منحصر به شخص ايشان بوده است و شخص ديگري نمي تواند ادعاي داشتن اين اختيارات را داشته باشد. اختیار جنگ ابتدایی نیز یکی از اختیارات فرد معصوم بوده است و به نظر می رسد غیر معصومین را راهی به این اختیار نباشد. پس، حتی جهاد ابتدایی نیز مجوزی برای دست یازیدن به اعمال تروریستی نیست و با بررسی مسئله جهاد نیز متوجه می شویم که دین اسلام، ترور و اعمال تروریستی را به هر عنوان و تحت هر شرایطي محکوم می کند و از این رو، توسل به فریضۀ جهاد نیز مجوزی برای ترور و مبنایی نظری برای آن نیست. اسلام و خشونت خشونت جزو لاینفکی از یک عمل تروریستی و از عناصر اصلی تشکیل دهندۀ ترور و تروریسم است. با بررسی رویکرد اسلام نسبت به خشونت، می توان به نگرش اسلام به ترور و موضع اسلام در برابر آن، پرتوی دیگر افکند و از جنبه ای دیگر، پدیدۀ ترور را مورد مطالعه قرار داد. در این قسمت، پس از بررسی مفهوم خشونت، نظر ارزشی اسلام دربارۀ خشونت را نیز مورد بررسی قرار می دهیم. معنای لغوی خشونت خشونت از مادۀ «خشن» به معنای تندی در برابر نرمی و نیز به معنای زبری در برابر صافی و همواری است. صفت خشن گاهی برای توصیف اشخاص استفاده می شود و در این صورت به معنای شدید و نیرومند است. فرهنگ فارسی معین در مقابل واژۀ خشونت این چنین نوشته است: درشتی، زبری، همواری، مقابل نرمی و .. تندخویی، درشت خویی. خشونت، انزجار و خلاف فطرت است و لذا برخی خشونت را خلاف نرم معنی کرده اند و معتقدند خشونت دارای معنایی فلسفی است و در مقابل کلمۀ طبیعت قرار دارد و لذا خشونت، امری است که ضد مجری و مسیر طبیعی باشد و در آن عنصری از غضب و خشم نهفته است. تعریف اصطلاحی خشونت خشونت مفهومی گسترده دارد و تعاریف اصطلاحی آن نیز متعدد است و از ابعاد مختلف می توان، تعاریف متعددی از آن به دست آورد. فلذا در تعریف آن مناقشه و مجادله وجود دارد و ارائۀ تعریفی دقیق از آن مشکل است و مهم ترین دلیل هم شاید کاربردهای لغوی، ادبی، اجتماعی و حقوقی گوناگون آن است. گاه خشونت به تندخویی و منش و کنش سخت گیرانه اطلاق می شود. در محاورات اجتماعي، گاه به معناي برخورد فيزيكي به كار مي رود. خشونت، گاه به معناي قاطعيت و عدم چشم پوشي از خلاف و خطاي متهمان و مجرمان به كار مي رود. بدین مفهوم، خشونت در حوزۀ حقوق و قانونگذاری و اعمال قانون، به کار می رود. کاربرد دیگر واژۀ خشونت، معادل با نابردباری مذهبی و عدم مماشات با رقبای سیاسی است. این معنا معطوف به رفتار و روابط اجتماعی و سیاسی است. روان شناسان اجتماعي و پژوهشگران مسائل سياسي و اجتماعي، تعاريف ديگري از واژه خشونت دارد كه پاره اي از آن ها عبارتند از: پرخاشگري، تحميل اراده خود به ديگران، پيشبرد هدف و قصد با توسل به زور، گفتار و رفتار آزار دهنده، حركت قهرآميز ناشي از اراده خاص (خارج از محدوده و قوانين و قواعد) و نيز اعمال نيروي جسماني يا بدني براي اينكه به شخص ديگري آزار و آسيب برسانيم يا مجروحش كنيم يا او را بكشيم يا در جهت هدفي كه مي خواهيم به كار گيريم. اگر بخواهیم تنها مفهوم فیزیکی یا طبیعی خشونت را در نظر داشته باشیم، آن را می توان نوعی قدرت یا زور تعریف کرد که با تحمیل خود به سایر پدیده ها اعم از انسانی یا غیر انسانی، حدود و قدرت آن پدیده ها را مشخص می کند. از سوی دیگر، خشونت را می توان به صورت یک کنش، یعنی نیرویی در جهت محدود کردن میل، اراده و آزادی و از سویی دیگر به صورت یک واکنش، یعنی نیرویی برای ایجاد و بازگرداندن آن آزادی و نیل به هدف در اراده و میل در نظر گرفت . در مفهوم اجتماعي، خشونت را مي توان به وارد آوردن نوعي فشار و زور فيزيكي از سوي يك نهاد، فرد يا گروه، به نهاد، فرد يا گروهي دانست كه با هدف واداركردن آن ها به انجام كاري بر خلاف ميل و اراده شان انجام بگيرد. از اين رو خشونت در برابر ميل، اراده و آزادي قرار دارد. زماني كه موضوع خشونت، دستيابي به قدرت، اعتراض و نابود كردن آن يا حفظ و تداوم قدرت باشد. خشونت، سياسي مي شود. به طور کلی در خشونت، عنصر به کارگیری نوعی فشار و زور فیزیکی وجود دارد و می توان در حالت کلی خشونت را چنین تعریف کرد: کاربرد نیروی فیزیکی و تهدید ناشی از کاربرد نیروی فیزیکی که می تواند لطمات جسمی یا معنوی بر شخصی یا اشخاص بگذارد. با اینکه در این تعریف، بر خشونت فیزیکی تکیه شده، ولی مشهود است که امروزه برخی خشونت ها بدون اعمال فیزیکی عیني صورت می گیرد، مانند خشونت‌های کلامی و تحریم‌های اقتصادی یا خشونت‌های رسانه ای. به ضرورت تحقیق، هر جایی لازم باشد، این خشونت ها نیز مد نظر قرار خواهند گرفت. از سوی دیگر باید دانست که اقدامات قانونی و غیر قانونی که دارای این خصوصیات باشند، از آن جهت که اقدام علیه افراد بوده و در آنان ایجاد ترس می نمایند، می توانند از مصادیق خشونت باشند. خشونت، نیک یا بد مسئلۀ مهمی که باید مورد توجه قرار گیرد، نیکی یا بدی خشونت است، آیا خشونت، فی نفسه ارزش است و یا ضد ارزش؟ به نظر می رسد که دیدگاه مطلق در این مورد، مشکلات بسیاری را به بار می آورد و منطقی ترین نگاه، رویکردی واقع بینانه و عقلانی به موضوع است. کمتر کسی خشونت را یک ارزش مطلق می داند، ولی از سوی دیگر ممکن است افراد زیادی در نگاهی سطحی به قضیه، خشونت را به طور مطلق نفی کنند. ولی این نگاه از تناقضی درونی رنج می برد، چراکه اگر اعمال خشونت برای جلوگیری از خود خشونت مجاز نباشد، همین نفی مطلق خشونت، بهترین شیوه برای گسترش آن خواهد بود. پس به نظر می رسد که رویکرد واقع بینانه و خردمندانه این است که خشونت را با لذات ارزش یا ضد ارزش نپنداریم و آن را دارای ارزشی نسبی بدانیم. از این رو می توان خشونت های قابل قبول و مجاز را به شرح ذیل بر شمرد: خشونت به معنای قاطعیت و سرسختی در اجرای قانون و سخت گیری در تحقق عدالت و دفاع از حق خشونت قانونی و سخت گیری طبق قانون، زیرا اگر چنین نباشد نظم در جامعه پدید نمی‌آید، خشونت از سوی مقام مسئول، زیرا دخالت نابجا و بی جواز در کاربرد خشونت، نظم و امنیت عمومی را به مخاطره می اندازد، خشونت در مقابل حق ستیزان و متجاوزین به حقوق مردم، خشونت بازدارنده در برابر خشونت و علیه خائنان و فتنه گران، خشونت برای اهداف برین انسانی و احقاق حق، خشونت در دفاع از منافع ملی و حراست از مصالح بشریت، خشونت به عنوان واپسین چاره در برابر جرایم و جنایات. واضح است كه نمي توان تمامي انواع خشونت را رد كرد، چرا كه با رد مطلق خشونت، فساد، جرم و جنايت و بي عدالتي و به ويژه خود خشونت در جامعه نهادينه مي شود و مجازات به عنوان خشونت قانوني، آخرين چاره و راه حل بسياري از معضلات اجتماعي، ضروري به نظر مي رسد. مجازات خود نوعي آزار و خشونت است كه قاضي به علت ارتكاب جرم و به نشانه نفرت جامعه از عمل مجرمانه براي فرد مقصر، طبق قانون معين مي كند و اين نوع آزار و خشونت، به خودي خود هدف نيست، بلكه هدف، اصلاح مجرم و دفاع از عدالت و امنيت جامعه و بي گناهان و ستم ديدگان است. تصور مجازات بدون نوعي خشونت و آزار غير ممكن به نظر مي رسد و البته در اين مورد، خشونت وسيله اي بيش نيست و حدود و مقررات آن كاملا طبق قانون تعيين مي شود و در جهت حفظ مصالح و نظامات اجتماعي، به كار گرفته مي شود. رویکرد اسلام به خشونت پس از آشنایی اجمالی با مفهوم خشونت در ادامه خواهیم کوشید تا رویکرد اسلام نسبت به خشونت را بررسی کنیم. آیا خشونت به طور کامل در اسلام رد شده است؟ حد و مرز خشونت در اسلام تا کجاست؟ خشونت های مشروع و قانونی در اسلام کدامند؟ و آیا در اسلام، خشونت یک ابزار عادی و روزمره است و یا اینکه به عنوان آخرین حربه و از سر ناچاری به آن توسل جسته می شود؟ سیرۀ نبوی گذشت و بخشندگی، حسن خلق و معاشرت نیکو و اخلاق حسنه، از بارزترین ویژگی‌های پیامبر بزرگوار اسلام بوده است. قرآن کریم، پیامبر(ص) را دارای اخلاقی عظیم و تحسین برانگیز معرفی می کند. همچنین از دیدگاه قرآن، یکی از رموز گسترش اسلام و گرایش شدید همگان به سوی آیین اسلام، همانا اخلاق نیکو و رفتار کریمانۀ نبی مکرم اسلام(ص) بوده است. پيامبر اسلام (ص) در تمام عمر شريف خود، هرگز به كسي دشنام نگفت و سخن بيهوده بر زبان نياورد. سخن كسي را قطع نمي كرد و فكر آزاد را سركوب نمي كرد، اما خطاي انديشه و كردار را با منطقي استوار و بياني شيرين و دلنشين روشن مي ساخت. تاريخ صدر اسلام و سيره عملي آن حضرت، گواهي روشن و گويا است بر مهر بي كران پيامبر (ص). اما در عين حال اين لطف و نرم خويي به صورت انفعال ناشي از ضعف در نيامد. ايشان گرچه با دشمنان خود با سعه صدر و عطوفت برخورد مي نمود، اما در برابر دشمنان خدا و مردم، با صلابت و استواري مي ايستاد و براي پاسداري از حق، اندكي سازش روا نمي داشت. ايشان در میدان نبرد و کارزار نيز از رعایت اخلاق کریمانه فاصله نمی گرفت. به عنوان نمونه هایی از سیره و اخلاق جنگی ایشان می توان به موارد ذیل اشاره کرد : بخشش و بازگرداندن اسیران و اموال آن ها در جنگ حنین- اعلام رحمت و عفو و آزادی عمومی دشمنان پس از فتح مکه- مخالفت با مسموم کردن یا بستن آب به روی یهودیان در محاصرۀ خیبر و نهی مسلمانان از استفاده کردن از سم در مقابل دشمنان به طور کلی، جلوگیری از مثله کردن کشته های دشمن و عدم اخذ مال جهت تحویل اجساد آنان، نهی از کشتن زنان، کودکان و پیران و جلوگیری از آتش زدن مزارع و باغستان ها، جلوگیری از عبور دادن زنان اسیر از کنار کشته ها. گرچه در اخلاق و سیرۀ پیامبر(ص) غلبه با مهر و عطوفت است، اما این مسئله مانع مبارزۀ قاطع با جریانات انحرافی و موجب کوتاه آمدن در اجرای عدالت و سازش با سران کفر و فساد و تباهی نبوده است. در تاريخ زندگي حضرت رسول(ص) مبارزه بي امان در برابر توطئه ها و دسيسه هاي محاربان و منافقان بسيار است. از این مختصر می توان نتیجه گرفت که از نظر پیامبر(ص)، اصل بر مهر و عطوفت و مدارا و رحمت است و ایشان تا حد ممکن از خشونت دوری می کردند و خشونت را آخرین راهکار و چاره ای برای مقابله با مفاسد و شرور اجتماعی می دیدند و فقط در مواقعی که کیان و حیثیت و اساس و بنیان جامعه و عدالت به خطر می افتاد، ناچاراً به خشونت قانونی در قالب مجازات و کیفر دست می زدند. اسلام و خشونت‌های مجاز اسلام دینی جامع و کامل و آیینی است که در پی کمال و سعادت جاودان انسان است و مسئله خشونت را نیز باید از این حیث بررسی کرد. از اين رو، هر گاه به عللي تامين سعادت و كمال انسان در گروي اجراي احكام خشونت آميز باشد، اسلام آن را روا مي شمرد، و در غير اين صورت رد مي نمايد. نکته حائز اهمیت این است که اصالت رحمت در احکام اسلامی، موجب شده است تا اسلام تنها در حد ضرورت و لزوم، خشونت را تجویز کند و به عبارت دیگر راهبرد حداقل گرایی را دنبال کند. همچنين در مجازات هاي اسلامي نيز ابتدا بايد سراغ مرحله ساده تر رفت و اگر كارساز شد نبايد به مراحل شديدتر روي آورد، و اين نشان مي دهد كه اسلام، شدت عمل را فقط به مقدار ضرورت اجازه مي دهد، و پرواضح است كه هدف از اعمال مجازات در اسلام، اصلاح فرد و جامعه است و خشونت هيچ گاه هدف نبوده است. از این رو ملاک های خشونت مجاز از دیدگاه اسلام را چنین می توان برشمرد : خشونت مجاز خشونتی است که در جهت سعادت و کمال فرد یا جامعۀ بشری باشد، اعمال خشونت برای گشودن راه کمال و زدودن موانع آن، ضروری و تبدیل ناپذیر باشد، خشونت باید مطابق با عدالت باشد و از مرزهای آن تجاوز نکند. این ملاک ها، ملاک هایی کلی و اساسی است که به نظر می رسد، شارع مقدس اسلام در تشریع قوانین به ظاهر خشونت آمیز، رعایت کرده است، اما ملاک عمل نهایی در جامعۀ اسلامی، حدود و احکام جزایی اسلام و تعزیرات حاکم شرعی است. از سوي ديگر، در مقررات اسلامي، همواره بر ممنوعيت شكنجه و باطل بودن اقراري كه از اين طريق حاصل مي شود، تاكيد شده است. اصل برائت، در حقوق جزايي اسلامي و معين بودن ادله اثبات دعوي در سيستم حقوقي اسلام، حاكي از اهميت اين امر از ديدگاه اسلام است. در مورد ممنوعیت شکنجه از نظر اسلام، می توان از قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، شاهد مثال عینی آورد. قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران که نشئت گرفته از قوانین شرع مقدس اسلام است، در اصل 38 چنین آورده است: هرگونه شکنجه برای گرفتن اقرار و یا کسب اطلاع ممنوع است. اجبار شخص به شهادت، اقرار یا سوگند مجاز نیست و چنین شهادت و اقرار و سوگندی فاقد ارزش و اعتبار است. متخلف از این اصل طبق قانون مجازات می شود. مشاهده می شود که حد و مرزهای کاربرد خشونت در اسلام کاملاً مشخص است. اسلام به خشونت، به صورت حداقلی و شر ضرور و آخرین حربه می نگرد و خشونت فقط در راه نیل به کمال انسانی، حفظ کیان و امنیت جامعه، حفظ مصالح اجتماعی، و مقابله با جرم و نا امنی و بزه کاری و خشونت، اعمال می گردد و تمامی مجازات ها و کاربرد خشونت، فقط بایستی طبق قانون مدوّن و احکام فقه جزایی اسلام، انجام پذیرد. اسلام، خشونت و ترور خشونت را اصطلاحاً به معنای کاربرد نیروی فیزیکی و تهدید ناشی از کاربرد نیروی فیزیکی که می تواند لطمات جسمی یا معنوی بر شخص یا اشخاص بگذارد، تعریف کردیم. از سوي ديگر، بيان شد كه درباره خشونت نمي توان به طور قطعي و مطلق داوري كرد و آن را مطلقا رد و طرد نمود. خشونت فی نفسه نه ارزش است و نه ضد ارزش. گرچه در وهلۀ اول به نظر می سد که به محض شنیدن لفظ خشونت، حالت تنفر و انزجار نسبت به آن حادث شود، ولی با اندکی تعمق در امور و مسائل اجتماعی می‌توان دریافت که رد مطلق خشونت و عدم کاربرد آن از سوی مقامات قانونی، خود به گسترش خشونت و شیوع ناامنی و فساد و بزه کاری، منجر می شود. اسلام نیز چنین رهیافتی به خشونت دارد. در اسلام، خشونت قبل از همه، جنبۀ دفاع و بازدارندگی دارد و تنها در شرایط تهدید آمیز جایز است. روح قالب در شريعت اسلام و سيره عملي و نظري پيشوايان اسلام، رحمت و عطوفت و مداراست و در نگرش اسلام، خشونت شر ضرور است و قهر نيز از سر مهر است. در جهان بینی اسلام، رحمت خدا بر غضب وی پیشی گرفته است، و در مواردی که از نظر اسلام، مجازات و کیفرهایی برای جرم های خاص و مجرمان تعیین شده، باید در نظر داشت که این احکام جنبة انتقام جویی از مجرم ندارد. بلکه جنبه ای کاملاً پیشگیرانه از تکرار جرم دارد و در وهلۀ دوم، این نوع خشونت، کاملاً مشروع و قانونی و از طریق مجاری قانونی اعمال می گردد. نتیجه گیری کلی این است که در اسلام، اصل، عدم خشونت است و خشونت آخرین راه و چاره در نظر گرفته می شودکه تنها بایستی به صورت قانونی و از طریق مجاری قانونی، به کار گرفته شود. در ترور، عنصر خشونت جزئی لاینفک از این پدیده است. از سوی دیگر، خشونت ملحوظ در ترور، خشونتی کاملاً کور، بی هدف، غیر انسانی و غیر قانونی است و این نوع خشونت، از اصل و اساس، در تضاد با خشونت های قانونی مد نظر اسلام است، چرا که خشونت های تروریستی، خودسرانه، نابخردانه و بی هدف است، در حالی که خشونت‌های مجاز از نظر اسلام، کاملاً قانونی، مشروع و منطقی بوده و با هدف اصلاح و یا جلوگیری از ارتکاب جرم صورت می گیرد. پس گفتمان شرعی و اسلامی از خشونت، خشونت تروریسی را پس می زند و در چهارچوب گفتمان اسلامی از خشونت، خشونت تروریستی، قابل مفصل بندی نیست و جایگاهی در این گفتمان ندارد. نه تنها منطق دروني اين گفتمان، بلكه حتي نگاهي بيروني به مسئله، آشكار مي سازد كه در چارچوب گفتمان اسلامي از خشونت، نمي توان خشونت تروريستي را جاي داد. پس، از بررسي مفهوم خشونت در اسلام و نيز خشونت تروريستي، می توان به راحتی نتيجه گرفت كه اسلام، خشونت تروریستی را که خشونت کور، ناگهانی و غیر قانونی است را مطرود و محکوم می داند و از این رو، برای توجیه خشونت‌های تروریستی، نمی توان به اسلام و آموزه‌های آن متوسل شد. دفاع مشروع یکی از مسائلی که به نظر می رسد لازم است تفاوت آن با ترور توضیح داده شود، دفاع مشروع است. البته دفاع مشروع، خود انواعی دارد و می توان آن را به صورت فردی و یا در حقوق بین الملل بررسی کرد. ولی با توجه به اینکه، بیشتر بر مفهوم فردی ترور تاکید شده است، تمرکز بحث دربارۀ دفاع مشروع نیز بر بعد فردی آن خواهد بود. پس از بررسی معانی لغوی و اصطلاحی دفاع مشروع، این پدیده را در حقوق جزای اسلام مورد بحث قرار داده و در انتها بین دفاع مشروع و ترور نسبت سنجی کرده و رابطۀ بین این دو را بازگو خواهیم نمود. معنای لغوی واژۀ دفاع مشروع از دو جزء تشکیل شده است: دفاع و مشروع. برای فهم بیشتر، بهتر است که هر دو جزء را جداگانه معنا کنیم و سپس دفاع مشروع را تعریف نماییم.در لغت نامه دهخدا، دفاع چنین معنا شده است: دفاع یعنی موج بزرگ از دریا، هر چیز بزرگ که بدان مثل وی دفع کرده شود، چیز عظیم وبزرگ که، مانند خودش را دفع کند و همچنین دفاع کردن به معنای رفع تعرض است. مشروع از مادۀ شرع، مشتق شده است. از جمله معانی شرع عبارتند از : دین و مذهب، راست و آشکار، آیینی که از سوی خداوند، توسط پیامبران بر بندگان آورده شده و آشکار کردن را ه به وسیلۀ خداوند بر ما. برخی از معانی مشروع عبارتند از : راست و درست، آنچه شرع روا دارد. آنچه بر طبق احکام شرع، مجاز و قانونی بوده و در برابر ممنوع و نامشروع قراردارد. همچنین مشروع به معنای انگیزۀ درست، در برابر غیر مشروع که به معنای ناروا و خلاف شرع است. نیز آمده است. تعریف اصطلاحی در تعریف دفاع مشروع، کتاب ترمینولوژی حقوق، چنین آورده است: «شخص مورد تجاوز، در صورت نداشتن وقت برای توسل به قوای دولتی به منظور رفع تجاوز، حق دارد به نیروی شخصی از ناموس، جان و مال خود دفاع کند. این دفاع را دفاع مشروع می گویند» به نظر می رسد که منظور از دفاع مشروع در حالت کلی این است که مدافع در مقام دفاع، مرتکب اعمالی شود که در شرایط عادی جرم است. به عنوان تعریف نسبتاً جامعی از دفاع مشروع می توان تعریف زیر را مد نظر داشت: دفاع مشروع، حقی است که قانون برای شخصی که مورد حملۀ ظالمانه قرار گرفته، مقرر کرده است تا در هنگام ضرورت و عدم دسترسی به قوای دولتی، آن شخص بتواند از وسایل متناسب برای دفع خطری که جان، مال وناموس خود او و یا دیگری را تهدید کرده است، با اعمال زور و ایراد صدمه به متجاوز اقدام کند. تعریف دفاع مشروع در حقوق اسلامی گفته می شود که در کتب فهقی، تعریفی از دفاع مشروع نیامده است، البته آقای عبدالقادر عوده این تعریف را ارائه داده است: «دفاع مشروع وظیفۀ انسان در حمایت از نفس خود یا دیگری و حق او در حمایت از مال خود یا دیگری است که در برابر هر تجاوز غیرمشروع، با نیروی لازم، برای دفع تجاوز، دفاع کند. دكتر داودالعطار، دفاع مشروع را چنين تعريف نموده است: دفاع مشروع، قدرتي بازدارنده است كه به موجب آن حق انجام عملي ـ كه شرعاً ضروري است ـ براي شخص عليه ديگري وجود دارد، تا خطر حقيقي، حال و غير مشروعي را دفع كند كه حق محترم مسلمان يا كافر ذمي مستأمن اعم از نفس، مال يا عرض ناموس را مورد تهديد قرار داده است. با این وجود، با توجه به بیان فقها در مورد شرایط دفاع مشروع، تعریف زیر مناسب به نظر می اید: هر گاه انسانی در مقابل تهاجم ظالمانه ای که جان، مال و ناموس او یا شخص دیگری را تهدید می کند، مقاومت کند تا مهاجم را دفع کند، در صورتی که اعمال دفاعی او ضرورت داشته باشد و برای دفع مهاجم کافی باشد، مدافع در برابر اعمال دفاعی خود، حتی اگر منجر به ضرب وجرح یا قتل متجاوز شود، در صورت عدم تعدی از حد لازم، مسئولیتی ندارد و دفاع مذکور، بر حسب مورد، ممکن است واجب یا جاز باشد. به طور مختصر و فهرست وار، اموری که دفاع از آن ها مجاز است را می توان به این شرح بر شمرد: نفس، عرض و ناموس، مال و آزادی تن خود، نفس، عرض، ناموس، مال و آزادی تن دیگری. شروط دفاع مشروع در فقه اسلام تحت شرایطی خاص، می توان دفاع را مشروع دانست و بایستی این شرایط جمع باشد تا این عمل، جرم تلقی نگردد. شرط، عبارت از امری است که وجود حکم، متوقف به وجود آن است و عدم وجود آن، موجب عدم وجود حکم و خارج از حقیقت است. بنا به تعریفی که گذشت دفاع مشروع، مستلزم وجود خطر و عملی است که برای دفع آن انجام می شود. این دو امر، دو عنصر اساسی دفاع مشروع است که هر یک باید دارای شرایطی باشد تا عمل دفاعی مشروع به شمار می رود و اثر دفاع بر آن مترتب باشد. فلذا در ادامه، شروط دو موضوع یاد شده را به ترتیب ذکر می کنیم. شروط خطر خطر در لغت به معنای مشرف شدن به هلاکت است و از نظر حقوقدانان، به معنای تجاوز احتمالی است، خطری که حق دفاع را توجیه می کند و دفع آن جایز است باید غیر مشروع، حال و حقیقی باشد. غیر مشروع بودن خطر دفاع مشروع تنها بر ضد خطراتی جایز است که غیر مشروع به شمار می روند. خطر زمانی غیر مشروع است که حق مورد حمایت شریعت را به ناحق مورد تهدید قرار دهد. فقهای اسلام بر حرمت خون، اموال و نوامیس اتفاق نظر دارند. خطر زمانی غیر مشروع است که تجاوزی به ناحق نسبت به نفس، مال یا ناموس انسانی که دارای حرمت است، صورت گیرد. حال بودن خطر حال بودن، شرط دوم از شرایط سه گانۀ خطر است. حقوق اسلامی، دفاع را به منظور دفع تجاوز مقرر داشته است واز این رو استفاده از زور را زمانی جایز می داند که دفع تجاوز متوقف بر آن باشد. بر اين اساس، خطر آينده انسان را در حالتي قرار نمي دهد كه دفع آن تنها با استفاده از زور و قدرت ممكن باشد، زيرا خطر آينده را مي توان با توسل به قواي دولتي و حمايت آنان دفع كرد. در دو صورت، خطر، حال شمرده می شود . اول، زمانی است که وقوع خطر نزدیک است. در این صورت دفاع، دارای نقشی بازدارنده است که از وقوع خطر جلوگیری می کند و دوم، زمانی است که خطر آغاز شده، ولی پایان نیافته است و در این صورت، دفاع دارای نقشی بازدارنده از استمرار خطر و تداوم آن است. حقیقی بودن خطر شرط سوم از شرایط خطر، حقیقی بودن خطر است. خطر زمانی حقیقی است که مدافع، علم یا ظن غالب و مطابق با واقع پیدا کند که با خطر جدی روبروست. مشروعیت دفاع نیز متکی بر خطر حقیقی است، و لازمۀ وجود حق دفاع مشروع، وجود خطر حقیقی است. اصولاً معیار ارزیابی کامل خطر غیرمشروع، معیار شخصی است. اگر شخص به اعتماد قابل قبول و معقول معتقد باشد که مورد تهدید خطر حال، غیر مشروع و حقیقی است، حق دفاع مشروع به او اعطا می شود. ولی دفاع در صورت موهوم بودن خطر، موجب مسئولیت جزائی ناشی از خطاست. شروط عمل دفاعی فقهای اسلامی، دفاع مشروع را محدود به عمل خاصی ندانسته اند، بلکه دو شرط برای کنترل اعمال دفاعی بدون تعیین نوع و درجۀ آن وضع کرده، به مدافع اجازه داده اند تا عملی را که ضرورت و تناسب دارد را انتخاب کند. فقها، اعمالی را به عنوان اعمال دفاعی ذکر کرده‌اند، که به عنوان مثال می توان موارد ذیل را نام برد: کمک خواستن از مردم، فریاد کشیدن بر متجاوز، فرار کردن، سنگ زدن به متجاوز، مجروح کردن و زدن متجاوز به وسیلۀ سنگ، چوب دستی، پاره آهن یا اسلحه، هر چند که منجر به قتل متجاوز شود. فقها بالاجماع عقیده دارند، در صورت یکه خطر با همه شرایط آن تحقق یابد و رهايی از آن جز با عمل دفاعی ممکن نباشد، مدافع می تواند با کمترین عمل ممکن برای دفع خطر، از حقوق محترم خود یا دیگری همچون نفس، مال و ناموس دفاع کند. همانگونه که ذکر شد، شروط عمل دفاعی عبارتند از: ضرورت و تناسب. در سطور ذیل، به طور مختصر، به شرح هر کدام از این شروط می پردازیم. ضرورت عمل دفاعی ضرورت در لغت، به معنای نیاز، حاجت و آنچه بدان محتاج باشند، اجبار، الزام و ناگزیری آمده است. در عمل دفاعي نيز، مدافع، تنها در صورتي حق استفاده از زور و قدرت را دارد كه دفاع، منوط به آن باشد و راه ديگري براي دفع خطر وجود نداشته باشد. در این حالت، تنها راه جلوگیری از خطر، استفاده از زور و قدرت شخصی است و این، معنای ضرورت عمل دفاعی است. در این میان، اگر دفع خطر، با وسایل آسان تر ممکن است، مدافع نباید از وسایل شدیدتر استفاده کند. اگر عمل دفاعی، شرط ضرورت را داشته باشد، ضرورتاً باید متوجه منشأ خطر شود، زیرا استعمال قدرت، تنها برای دفع خطر جایز است. یعنی اگر وسیلۀ دیگری وجود داشته باشد که فرد را بی نیاز از ارتکاب جرم می کند، باید از ارتکاب جرم، دوری جسته شود. تناسب عمل دفاعی عمل دفاعی بایستی با تجاوز و خطر متناسب باشد، و مدافع مجاز نیست برای دفع خطر، از هر گونه نیرو به هر اندازه استفاده کند. عمل دفاعی، زمانی متناسب است که از کمترین مقدار زور و قدرت لازم، برای دفع خطر استفاده شود. فقها درباره تناسب می گویند: انسان حق دارد با آنچه در توان اوست، از نفس، مال و ناموس خود دفاع کند، ولی باید به عمل آسان تر اکتفا کند. به عقیدۀ فقها، معیار تناسب، ظن غالب مدافع یا هر عملی است که به فکرش خطور می کند، که با توجه به شرایط روحی و شخصی خود و ملاحظۀ متجاوز و حالت تجاوز، قادر به انجام آن است. در مورد شرط تناسب عمل دفاعی، دو نظریه ذکر شده است. بنابر یک نظریه، تناسب، همان تناسب در وسیله است، و برابر نظریۀ دیگر، معیار تناسب، تساوی زیان وارده از جانب متجاوز و مدافع است. ترور یا دفاع مشروع دفاع در برابر دشمن که امری فطری و غریزی است و ریشه در ذات و طبیعت انسان دارد، از دیرباز به عنوان یک امری حقوقی وارد قوانین کیفری کشورهای مختلف جهان شده است. در دین مقدس اسلام نیز، دفاع در برابر دشمن، امری پسندیده است و در منابع فقهی نیز دفاع، بر حسب موضوع مورددفاع، واجب یا جایز است. با نگاهی عمیق و حتی گذرا و سطحی نیز می توان دریافت که دفاع مشروع با ترور تفاوت های بنیادین و اساسی دارد. همانطور که ذکر شد، تحقق دفاع مستلزم وجود دو عنصر اساسی، یعنی حمله و دفاع است، که هر کدام شرایط خاص خود را دارند. البته طبق منابع فقهی، مدافع در انتخاب وسیله آزاد است و می تواند از وسیله‌ای که انتظار دفع تجاوز به آن وجود دارد، استفاده کند. هم ترور وهم دفاع مشروع، مستلزم کاربرد خشونت است. ولی بایستی در نظر داشت، کاربرد خشونت در ترور، ارادی، اولیه و اختیاری است و به صورت تهاجمی صورت می گیرد و دوماً، خشونتی غیر قانونی و خودسرانه می باشد. از طرف دیگر، کاربرد خشونت در ترور، اغلب حالتی مخفیانه و ناگهانی دارد ولی در دفاع مشروع، کاربرد خشونت، حتی اگر به قتل و خونریزی منجر شود، مخفیانه و ناگهانی نیست، بلکه در حالتی رو در رو و کاملاً آشکار، صورت می گیرد. در ترور، فرد ترورگر، به دنبال ایجاد رعب و وحشت است، و در بیشتر موارد، ایجاد رعب و وحشت، به خودي خود، هدف محسوب مي شود. ولي در دفاع مشروع، مدافع به دنبال ايجاد رعب و وحشت در جامعه یا در دل افراد نیست، بلکه خود، مورد رعب و هراس واقع گردیده است و اگر هم بخواهد متجاوز را بترساند، به عنوان وسیله ای برای دفع تجاوز به آن نگریسته می شود، و مدافع از این رهگذر، به دنبال ایجاد جو وحشت و هراس عمومی نیست. یکی دیگر از عناصر اساسی و مهم ترور و رفتار ترویستی، و به عبارت دیگر هدف از ترور، رسیدن به اهدافی به ویژه سیاسی است، یعنی به نوعی تلاش برای کسب، حفظ یا ادامۀ قدرت سیاسی. در حالی که، فرد مدافع در حین عمل دفاع مشروع، هیچ گونه هدف سیاسی در سر ندارد. بلکه هدف وی، کاملاً شخصی و فردی است و در پی دفاع از جان، مال و ناموس خود و یا فرد دیگری است و ازین رو، در اینجا تفاوتی عمده با عمل تروریستی مشاهده ‌می گردد. همان گونه که در سطور قبلی، به تفصیل ذکر گردید، دفاع مشروع تفاوت های بنیادینی با ترور و اقدامات تروریستی دارد، و از هر جنبه ای که این دو را با یکدیگر مقایسه کرده و مورد سنجش قرار دهیم، مشاهده می شود که تفاوت‌های ماهوی بین این دو پدیده وجود دارد. پس مي توان به روشني و صراحت نتيجه گرفت كه دفاع مشروع، ترور محسوب نمي گردد، و نمي توان عمل دفاع مشروع را به عنوان يك اقدام تروريستي، طبقه بندي كرد. دفاع مشروع، حقی است که انسان، به طور ذاتی و طبیعی از آن برخوردار است، و در حقوق جزایی بسیاری از کشورها، قانونی بوده و فراتر از همه، در شرع مقدس اسلام و فقه اسلامی، به رسمیت شناخته شده است و شرایط آن به روشنی مشخص گردیده است و در صورت تحقیق این شرایط، حتی اگر دفاع به قتل متجاوز نگردد، به هیچ وجه نمی توان دفاع مشروع را یک اقدام تروریستی، قلمداد کرد. مبانی اندیشۀ امام خمینی(ره) در این فصل خواهیم کوشید تا پدیدۀ ترور را در اندیشۀ امام خمینی(ره)، مورد بررسی قراردهیم. هدف از بررسی، این است که بدانیم امام خمینی(ره) چه رویکردی به پدیدۀ ترور و تروریسم دارند و در برابر آن چه موضعی اتخاذ می کنند. در پی این هستیم که مفهوم ترور را در دیدگاه ایشان تعریف نماییم و سپس جهت گیری ارزش ایشان در برابر این پدیده را بررسی کرده و در صورت امکان، نظر قطعی و صریح ایشان نسبت به این پدیده را مورد شناسایی قرار دهیم. از آنجایی که ترور در حالت کلی، پدیده ای سیاسی است، پس بهترین کار این است که در اندیشۀ سیاسی ایشان، به دنبال بررسی این پدیده باشیم، فلذا تمرکز اصلی ما در این پژوهش، بر روی اندیشۀ سیاسی ایشان خواهد بود. بررسی پدیدۀ ترور در اندیشۀ امام خمینی، از جهاتی برای طرح کلی این پژوهش نیز سودمند خواهد بود. اولاً اینکه ایشان خود یک اندیشمند بزرگ مسلمان بودند و اندیشه های ایشان در تبیین نظر کلی اسلام، بسیار با ارزش است، از سوی دیگر، ایشان در حوزۀ سیاست و امور سیاسی جامعه، دارای آرا و دیدگاه های حائز اهمیتی هستند. همچنین، ایشان رهبر یک انقلاب بزرگ بودند. انقلابی که توانست یکی از رژیم‌های استبدادی و دست‌ نشانده را سرنگون سازد و نظامی به نام جمهوری اسلامی جایگزین آن نماید. علاوه بر رهبری انقلاب و تأسیس نظام جمهوری اسلامی، ایشان به مدت ده سال به اداره، سرپرستی و راهبری این نظام همت گماشت، که ادارۀ جامعه و نظام سیاسی، و تجارب عملی و نظری وی در خلال این مدت نسبتاً طولانی، نظرات سیاسی ایشان را به عنوان یکی از مهمترین دیدگاه های اسلامی، مطرح می سازد. نیاز به یادآوری نیست که امام خمینی(ره) از ابعاد شخصیتی مختلفی برخوردار بودند که ایشان را به حق در تاریخ معاصر ایران و اسلام، ماندگار ساخته است. ايشان عارف و فقيهي برجسته بودند كه توانستند نخستين حكومت اسلامي را بر اساس يك نظريه ديني و فقهي بنيان نهند. ایشان آثار متعددی در حوزۀ مباحث عرفان، فقه، فلسفه، کلام و سیاست از خویش به یادگار گذاشته اند. امام، متفکری بزرگ بود که به حوزه‌های مختلف علمی اشراف داشت و همین ویژگی ها از ایشان شخصیتی جامع الاطراف ساخته است و اندیشۀ ایشان را از عمق و غنا و ماندگاری خاصی برخوردار کرده است. از طرف دیگر، امام خمینی، به عنوان یک مصلح دینی در جهان معاصر، الگویی برای مسلمانان محسوب می شوند، زیرا ایشان تلاش نمودند بین مذهب و سیاست در جهت معاصر، پیوندی مجدد برقرار سازند، و جایگاه معنویت و دین گرایی را در جهان معاصر احیا سازند و رابطۀ تخریب شدۀ دین و دنیا و عقل و دین را بازسازی کنند و از مدلی از توسعه و پیشرفت که بتواند انسانیت انسان را ارتقاء بخشد، و معنویت و پیشرفت را در کنار هم داشته باشند، حمایت نمودند. از این رو، به فراخور بحث خود، مبانی معرفت شناسی، فقهی و انسان شناسی امام خمینی را به طور کوتاه مورد مطالعه قرار می دهیم. البته پر واضح است که اندیشۀ ایشان، مبانی عرفانی، کلامی و هستی شناسی خاص خود را دارد، ولی در اینجا بنا به دامنۀ بحث حاضر که بررسی پدیدۀ ترور است، فقط مبانی معرفت شناسی، فقهی و انسان شناسی را ذکر می کنیم و این امر، به معنای انکار دیگر مبانی و حوزه‌های اندیشه ایشان نمی باشد. البته نیازی به ذکر نیست که مبانی اندیشۀ ایشان، در چهارچوب مبانی اسلامی است و ایشان دیدگاه‌های نسبتاً مشابهی با دیگر اندیشمندان اسلامی در مورد ابزار شناخت هستی و جایگاه انسان در هستی دارند. مبانی معرفت شناسی اندیشۀ امام خمینی(ره) مبانی معرفت شناسی یا به طور کلی شناخت شناسی، از جمله مهم ترین مبانی اندیشه‌های یک اندیشمند است که بیان کنندۀ طرز نگرش او به مسئله شناخت، ابزارها و روشهای آن، صحت و سقم شناخت و یقینی و غیر یقینی بودن آن و چگونگی رسیدن به حقیقت از طریق ادراک و ... است. در نگرش امام خمینی، وحی، فطرت، قلب، عقل و حس انسان، به عنوان منابع شناخت مطرح شده است، و از منظر او نیز چون سایر عالمان مسلمان، عقل ادراک می کند و قلب به مدرکات آن ایمان می آورد. بنابراین، عقل نه تنها ادراک می کند و حقیقت امور را در می یابد، بلکه همراه با اختیار انسان به او قدرت گزینش و انتخاب می دهد، و در نتیجه انسان اراده می کند و با ارادۀ خود بر می گزیند. از طرف دیگر امام خمینی(ره) به یک منبع شناخت دیگر، که منبع بیرونی و در عین حال منبع یقینی شناخت برای انسان به شمار می رود، قائل است. زیرا ایشان، منابع شناخت درونی انسان را به تنهایی کافی نمی داند این منبع بیرونی، وحی است که به وسیله انبیا از جانب خداوند براي انسان ها فرستاده می شود. آرمان اصلي وحي، ايجاد معرفت براي بشر، به ويژه شناخت حق تعالي و ساير حوزه هايي است كه عقل بشر بدون ارجاع به وحي امكان دسترسي به آن ها را ندارد. پس از آنجایی که ایشان معتقدند، عقل انسان به تنهایی کافی نیست، نیاز به وحی الهی را برای تکمیل شناخت انسان گوشزد می کنند: «ما نمی توانیم اشیا را کماهی بنامیم، معنی‌اش این نیست که ما ماهیات اشیا را نمی توانیم بشناسیم، آن امر سهلی است . کلیاتش را فلسفه می گوید، بعضی مراتبش را هم اهل عرفان بیان می کنند. لکن رسیدن به اینکه این چه ربطی است، یا این ها مسائلی است که دست ما از آن تقریباً کوتاه است.» به طور کلی، از دید امام، منابع معرفت شناسی عبارتند از : وحی، عقل، حس (تجربه ) و قلب . روش مربوط به وحی، کلام، اجتهاد و فقه به ویژه در حوزۀ منابع دینی، یعنی کتاب و سنت است. از ديد فقهي، ايشان بر فقه سنتي و اجتهاد جواهري به عنوان شيوه برتر در حوزه استنباط احكام شرعي تاكيد داشتند. همچنین ایشان بر ابزار عقل در کنار ابزار فقه و اجتهاد و نیز همراه با آن و مکمل آن تأکید دارند. یعنی عقل، منبع تشخیص حقایق در حوزۀ فقه نیز محسوب می شوند. به طور کلی و مختصر می توان گفت که در اندیشۀ امام خمینی(ره)، وحی منبع دست اول و یقینی شناخت محسوب می شود، ولی ایشان به عقل انسان نیز تأکید بسیار دارند و آن را به عنوان منبع مهمی در شناخت، مورد توجه قرار می دهند. مبانی فقهی اندیشۀ امام خمینی(ره) مبانی فقهی و اصولی امام خمینی، یکی از عوامل مهم تأثیر گذار بر اندیشۀ سیاسی ایشان هستند و اصولاً بدون شناخت این مبانی نمی توان به درک کاملی از اندیشۀ سیاسی ایشان پرداخت. در این راستا، آگاهی اجمالی از مبانی فقهی اندیشۀ ایشان، برای شناخت هر چه بهتر اندیشۀ سیاسی ایشان، حائز اهمیت فراوان است. فقه سیاسی و اندیشۀ سیاسی امام خمینی، مبتنی بر نگرش فقهی و اصولی ایشان می باشد، که متأثر از دیدگاه عقل گرایانۀ اصولییون است. فقهای شیعه را می توان به دو گروه اخباری و اصولی تقسیم کرد. در حالی که اصولییون به حجت عقل اعتقاد داشتند. اخباریون ملازمۀ عقل و شرع را مردود می دانستند و بر برداشتی متصلب از احکام اسلامی که فاقد هر گونه انعطافی متناسب با زمان و مکان، بود، تأکید داشتند. در ستون زیرین، به طور فهرست وار به مهم ترین ویژگی های فکری فقهای اصولی شیعه از جمله امام خمینی(ره) پرداخته و هر کدام را به طور خلاصه توضیح می دهیم. اعتقاد به حجیت عقل اصولییون شیعه، عقل را در کنار کتاب، سنت و اجماع، یکی از منابع چهارگانۀ استنباط احکام شرعی می دانند. ایشان تحت عنوان قاعدۀ ملازمه عقل و شرع معتقدند که هر چه را عقل به آن حکم کند، شرع نیز طبق آن حکم خواهد کرد و هر آنچه را که شرع حکم کند، عقل نیز آن را تایید می کند. اعتقاد به اجتهاد و نقش زمان و مکان در آن اجتهاد که نوعی توانایی علمی است، که شخص می تواند احکام فرعی را از احکام اصلی شرعی استنباط کند، از ویژگی‌های فقهای اصولی است. امام خمینی نیز همواره با تأکید بر ضرورت احیای اجتهاد برای حل معضلات کشور تأکید داشتند که باید به نقش زمان و مکان در اجتهاد توجه بیشتری گردد. پذیرش اصل تبعیت احکام از مصلحت و مفسده طبق این اصل، احکام شرعی بر اساس مصالح و مفاسد واقعی و نفس الامری، وضع شده‌اند و اگر عقل انسانی بتواند برخی از این مصالح را درک کند، می‌تواند موضوعات احکام را بر اساس این مصالح تغییر دهد که این امر در اندیشۀ سیاسی امام خمینی(ره) نیزکاربرد بسیار داشته است. پذیرش قابلیت انعطاف پذیری احکام بر اساس شرایط از نظر اصولییون، احکام به احکام اولیه و ثانویه تقسیم بندی می شوند و از این دیدگاه، در شرایط خاصی مانند اضطرار، عهد و پیمان و حفظ نظام می توان از احکام ثانویه استفاده کرد، که تعیین تحقق این شرایط به عقل واگذار شده است. احکام حکومتی در اندیشۀ سیاسی امام خمینی که طبق این اصل استنباط شده اند، قابلیت زیادی در حوزۀ عمل سیاسی برای اجرای انعطاف پذیر احکام در حکومت اسلامی، فراهم می کردند. اعتقاد به حجیت علم احتمالی وطن طبق این اصل، در مواردی که رسیدن به حکم شرعی قطعی ممکن نیست، می توان به علم احتمالی عمل کرد، این اعتقاد در اندیشۀ فقهی اصولییون و از جمله امام خمینی موجب گردید تا در تعیین احکام موضوعات جدید، بعد از تفحص کامل در قرآن و سنت و اجتهاد لازمه، به نتیجۀ حاصله به عنوان نتیجه‌ای مورد قبول خداوند، عمل نمایند. پذیرش بنای عقلا و عرف در تعین مصادیق حکم شرعی امام خمینی، معتقد بودند که اگر ائمه مخالف سیرۀ جدید باشند. حتماٌ باید بیان می کردند، زیرا آن ها آگاه به حال و آینده می باشند. بنابراین همۀ سیره‌هایی که در بیان عرف عقلا در زمان غیبت رایج می شود، مورد امضای ائمه است، مگر آن‌هایی که مردود شمرده باشند. استفاده از اصول عملیه در مواردی که نصی وجود ندارد در مواردی که اصولییون حکم الهی را کشف نکنند، از اصول عملیه بهره می گیرند. این اصول عبارتند از : الف- اصل برائت: یعنی اصل این است که ما تکلیفی نداریم. ب- اصول احتیاط: بر ما لازم است طوری عمل کنیم که اگر در واقع تکلیفی وجود دارد، به آن عمل کرده باشیم. ج- اصول تخییر: ما اختیار داریم که یکی از دو تا را به میل خود برگزینیم. د- اصل استصحاب: اصل این است که آنچه بوده، بر حالت اولیه باقی است و خلافش نیامده است. حوزه فراغ و اباحه براساس این اصل، علاوه بر وجود چهار تکلیف واجب، حرام، مستحب و مکروه، حوزه دیگری نیز وجود دارد که از آن تحت عنوان مباحات، یاد می شود که در حیطۀ آن، آدمی به عقل خود واگذار شده است. نتیجۀ این تفکر این است که در تفکر اصولییون و امام خمینی، بخش وسیعی از راهکارها، به بنای عقلا و مصالح تعیین شده از سوی آن ها، واگذار شده است که مصلحت اندیشی، واقع گرایی و انعطاف پذيری را در مواجهه با تمدن جدید آسان ترکرده و قدرت انطباق بیشتری به افراد می دهد. همان طور که گفته شد، به این حوزه، مباحات یا حوزۀ فراغ یا مالانص فیه نیز اطلاق می شود، که در اندیشۀ امام خمینی نیز شاهد گسترش و کاربرد بیشتر این حوزه بوده ایم. مبانی انسان شناسی امام خمینی(ره) امام خمینی، انسان را در کلیت هستی و به عنوان بخش اساسی آن مورد توجه قرار می دهد. در این نگاه انسان به عنوان آفریدۀ خداوند متعال در نظر گرفته می شود، که به دلیل برخورداری از عقل و توان اندیشیدن، و با توجه به برخورداری از آزادی، توان تصمیم گیری و انتخاب راه را دارد. به این دلیل ایشان، نقش اساسی و بسیار مهمی برای انسان قائل هستند، و می فرمایند: «باور انسان، اساس تمامی امور است.» از نظر ایشان، انسان مقامی بسیار بلند مرتبه دارد و مافوق تمام موجودات قرار داشته، و توانایی رسیدن به بلندترین قله های کمال و سعادت و مراتب معنوی و روحانی را دارا است. انسان یک حد مافوق حیانی و یک مراتب مافوق حیوانی، مافوق عقل(دارد) تا برسد به مقامی که نمی توانیم از آن تعبیر کنیم، و (از ) آن آخر مقام تعبیر می کنند... «کالالوهیه» امام خمینی، انسان را اسم اعظم الهی و عالم صغیر و عصارۀ هستی می داند، که از فطرتی پاک، خالص و خدادادی برخوردار است که همچنین از ابعاد گوناگون نباتی، حیوانی، معنوی، تجرد باطنی، صفت عقل و بالاتر از آن، برخوردار است. پس امام، نگاهی همه جانبه، به انسان دارند و ابعاد مختلف وجود انسانی را مورد توجه قرار می دهند و کرامت و ارزش خاصی برای انسان و انسانیت قائل هستند. از این رو، انسان از منزلت و جایگاهی بس والا در کل هستی بهره مند است. انسان اساساً خلیفه الله و جانشین خداوند بر روی زمین است و موجودی است عظیم، با فطرتی پاک، خداگونه و استعدادهايي كه توانايي رسيدن او را به سعادت ابدي و حقيقي دارند. مقام خلیفۀ اللهی انسان، به روشنی، گویای منزلت ذاتی، فطری، حقیقی ونهایی انسان هست. هیچ موجودی مثل انسان نیست.. این مختصات انسان است که حق تعالی او را با جمیع اوصاف و صفات مقدس خودش ایجاد کرده و همه چیز در او هست . مفهوم ترور در دیدگاه امام خمینی(ره) درا ین قسمت، در پی این هستیم که مفهوم ترور در اندیشۀ امام خمینی(ره) را مورد بررسی قرار دهیم، رویکرد ارزشی و سیاسی ایشان نسبت به این پدیده را مشخص سازیم، به نظر می رسد که بایستی تمرکز عمده بر دوران رهبری سیاسی ایشان و به ویژه سالهای 1358-1361 باشد. چرا که ایشان در این برهۀ زمانی، به طور مستقیم با ترور مواجه شدند. در طی این سال ها تعداد زیادی از نزدیک ترین، بهترین و شاخص ترین یاران امام، توسط گروه های ضد انقلاب ترور شده و به شهادت رسیدند. فلذا در این برهۀ زماني، قاعدتاً شاهد برخورد و اعلام موضع صریح امام در برابر ترور هستیم. مهم ترین منبعی که می توان به آن رجوع کرد، صحیفۀ امام است. صحیفۀ امام، یک دوره بیست و دو جلدی است که مجموعاً بیانیه ها، پیام ها، فرمان ها، مصاحبه ها و سخنرانی های سیاسی – اجتماعی امام از سال 1341 تا 1368 یعنی زمان ارتحال ایشان را در بردارد. این اثر بیانگر افکار، اندیشه، راهبرد، مدیریت، و ساز و کارهای سیاسی ایشان در دورۀ نهضت اسلامی است. پس مهم ترین منبع ما در بررسی پدیدۀ ترور از دیدگاه امام، صحیفۀ امام خواهد بود. تعریف ترور از دیدگاه امام خمینی(ره) واژۀ ترور به تنهایی یا به صورت ترکیب مانند ترور اشخاص، ترور انقلاب، ترور روحانیت، ترور علما، ترور مجاهدان، ترور مظلومان، ترور وحشیانه، ترورها، تروریست ها، و تروریسم امریکایی، جمعاً به تعداد صد و سه بار در صحیفۀ امام آمده است. براي ارائه تعريفي از ترور از منظر امام، مي بايست تمامي موارد كاربرد اين واژه توسط امام را بررسي كنيم. حتي يك بررسي اجمالي و مطالعه مختصر اين موارد، نشان مي دهد كه تعريف امام خميني(ره) از ترور، بسيار نزديك به تعريف علمي و كلاسيك و معارف از پديده ترور است. لازم به ذكر است كه ايشان، هيچ گاه به تعريف ترور و تروريسم نپرداخته اند، بلكه با بررسي بيانات ايشان و از محتواي كلام ايشان، مي توان تعريفي از ترور از ديد ايشان ارائه داد. ترور که در تعریف علمی، متعارف و کلاسیک آن، به معنای ترس و وحشت است، اصطلاحاً به رفتار فرد، گروه، حزب و یا دولت اطلاق می شود که از طریق خشونت و قتل و خونریزی و ایجاد ترس و وحشت می خواهد به هدف های سیاسی خود برسد. طبق این تعریف عام، عناصر اصلی ترور و یک رفتار تروریستی عبارتند از : خشونت و قتل و خونریزی، ایجاد ترس و وحشت، به منظور رسیدن به یک هدف عمدتاً سیاسی. با بررسی بیانات امام، به خوبی می توان دید که ایشان، به این ابعاد مسئله اشراف کامل دارند و تمامی عناصر این تعریف علمی از ترور، در سخنان ایشان نیز مشاهده می شود. ایشان در بیانات خود دربارۀ ترور، به طور غیر مستقیم به این عناصر ترور و رفتار تروریستی و به نوعی به تعریف علمی و متعارف از ترور، اشاره داشته اند. اولین عنصری که برای پدیدۀ ترور و یک رفتار تروریستی برشمردیم، عبارت بود از خشونت و قتل و خونریزی. در بیانات امام نیز به وضوح به این عنصر، یعنی خشونت قتل و خونریزی به عنوان یکی از مؤلفه های پدیدۀ ترور اشاره شده است. قدرت های شیطانی مستقیماً و به وسیلۀ عمال فاسد و سرسپرده و یا جاهل بی اراده ... از هیچ وسیله ای گرچه مفتضح و واضح الفساد دریغ نکردند، از ترور کور اشخاص بی گناه کوچه و بازار تا انفجارهای منجر به قتل خردسالان و کهنسالان. ... ایشان در چهاردهم اردیبهشت ماه 1358، در سخنرانی مراسم بزرگداشت شهادت استاد مطهری، چنین فرمودند: دلیل عجز شماست که در سیاهی شب، متفکران ما را می کشید. همچنین در سخنرانی در جمع زندانیان سیاسی زمان رژیم پهلوی در تاریخ یازدهم آبان 1358، چنین فرمودند: بفهمانید به این هایی که این طور کارهایی ناجوانمردانه می کنند... به این نحو کشتن که به طور ناگهانی و دزدکی می کشند. این دلیل برشکست است. به خوبي مشخص است كه در ديدگاه ايشان نيز، مؤلفه اوليه و اصلي ترور، خشونت و قتل و خونريزي است و به ويژه اينكه، ايشان بر ناگهاني و مخفيانه بودن اين اقدامات نيز تاكيد كرده اند. پس مؤلفه اوليه تعريف ايشان از ترور، قتل و خونريزي و خشونت ناگهاني و مخفيانه است. مؤلفه بعدی یک عمل تروریستی، تلاش برای ایجاد رعب و وحشت در بین، مردم و جامعه است. ایجاد رعب و هراس در جامعه و نیز بین دولتمردان و حکام، وسیله ای برای تسهیل و نیل به اهداف اقدام کنندگان به اعمال تروریستی است. امام نیز در بیانات خود، به این عنصر یعنی مؤلفۀ ایجاد ترس و وحشت و ارعاب از طریق دست زدن به قتل و خشونت و خونریزی اشاره داشته اند. تروریست ها نمی توانند شخصیت انساني مردان اسلام را ترور کنند، آنان بدانند که به خواست خدای توانا ملت ما با رفتن اشخاص بزرگ در مبارزه علیه فساد و استبداد و استعمار مصمم تر می شود... اینان که شکست و مرگ خود را لمس نموده و با اين رفتار غیر انسانی می خواهند انتقام بگیرند، به خیال خام خود می خواهند مجاهدین در اسلام را بترسانند. بدگمان کرده اند.. همچنین ایشان در جایي دیگری فرموده اند: نترسند از اینکه این اقشار ضعیف به جنبش درآمدند و به خیال خود برای ارعاب ملت ترور می کنند. ملت ما هرگز از این معانی نمی ترسند. و نهضت ما هرگز ترور نمی شود. ترور اشخاص، ترور نهضت نیست.. هرگز ما نمی ترسیم از این ترورها، و هرگز به عقب بر نمی گردیم و هرگز اجازه نمی دهیم شرق و غرب دخالت کنند در مملکت ما... همچنين در تاريخ بيست و نهم آذر 1358، در جمع فرماندهان و پرسنل سپاه پاسداران انقلاب اسلامي، چنين فرمودند: كارهايي غير عقلاني كه مي كنند، مي بينيد كه به نفع ما تمام مي شوند ... ترور مي كنند به خيال اينكه ما را بترسانند. ملت ما را بترسانند. مي بينيد كه شجاعتشان افزوده مي شود. با بررسي اين بيانات مشخص مي شود كه در تعريف امام خميني از ترور، علاوه بر عنصر قتل و خونريزي و خشونت، مسئله ايجاد رعب و وحشت و هراس نيز وجود دارد. و ايشان به خوبي شاهد بودند كه تروريست ها در پي ايجاد رعب و وحشت و هراس هستند. پس تا اينجا تعريف ايشان، به تعريف مصطلح در علوم سياسي، بسيار نزديك مي شود. گفته شد كه ترور به رفتارهايي اطلاق مي شود كه از طريق قتل و خونريزي و خشونت و ايجاد رعب و وحشت، به دنبال رسيدن به اهداف سياسي است. پس عنصر مكمل و متمم تعريف پديده ترور، داشتن هدف و به ويژه هدفي سياسي است. يعني همواره، عمل تروريستي در پي رسيدن به هدفي صورت مي گيرد، و قتل و خشونت و خونريزي و ايجاد رعب و وحشت و هراس، وسيله اي براي رسيدن به هدفي، بالاخص سياسي است. امام خميني نيز در بيانات خود، به هدفدار بودن اقدامات تروريستي اشاره كرده اند و ايشان نيز معتقدند كه تروريست ها با توسل به اقدامات تروريستي، به دنبال رسيدن به هدف سياسي هستند. ايشان در سخنراني نوزدهم ارديبهشت ماه 1358 در مدرسه فيضيه قم، در اين باره چنين گفته اند: اين نوكر هاي چپ و راست، اين انگل ها، اين چپاول گران و معاونين چپاول گران، بدانند كه اين حركات مذبوحانه را نمي توانند انجام دهند، با ترور شخص ميدان براي آن ها باز نخواهد شد ... ترور براي شما فايده اي ندارد. ايشان در جايي ديگر نيز به اين مسئله هدف سياسي براي ترور چنين اشاره نموده اند: آمريكا بد گمان كرده است كه با كشتن و ترور مي تواند كاري انجام دهد ... كمونيست هاي ساختگي ... مكتب هاي انحرافي ... ريشه هاي رژيم سابق بد خيال كرده اند كه مي توانند با ترور جلو احساسات ملت ما را بگيرند ... اگر ما ترور بشويم، ملت ما هست ... نهضت ما زنده هست. ازاین بیانات به خوبی می توان فهمید که از نظر امام، قتل و خونریزی و ایجاد رعب و هراس، زمانی عنوان ترور به خود می گیرد که با یک هدف سیاسی صورت پذیرد. ایشان در این کلام خودشان، به ماهیت اساساً سیاسی پدیدۀ ترور اشاره کرده اند و این امر می تواند به خوبی، مرز بین یک قتل عادی و یک اقدام تروریستی را مشخص سازد. با بررسی بیانات و سخنان امام خمینی دربارۀ ترور، به این نتیجه می رسیم که تعریف ایشان از ترور، بسیار نزدیک و شاید کاملاً منطبق با تعریف علمی و مصطلح در علوم سیاسی آن، گرچه ایشان به طور واضح و صریح و مستقیم، ترور را تعریف نکرده اند، ولی به راحتی می توان از بیانات ایشان فهمید که تعریف ایشان، منطبق با تعریف متعارف از ترور است، و این امر، نهایت عمل گرایی سیاسی و وسعت نظر و بینش ایشان را نشان می دهد. بنابراین می توان گفت که از دیدگاه امام خمینی(ره) نیز ترور به رفتار فرد، گروه، حزب یا دولتی اطلاق می شود که از طریق خشونت و قتل خونریزی ناگهانی و مخفیانه، و ایجاد رعب و ترس و وحشت، می خواهد به اهداف سیاسی خود برسد. نظر امام خمینی(ره) دربارۀ ترور دیدیم که تعریف مد نظر امام از ترور، بسیار نزدیک و شاید از جهاتی عیناً مشابه با تعریف علمی و مصطلح از ترور در علوم سیاسی باشد. پس از یافتن معنای واژۀ ترور در اندیشۀ امام، در این قسمت، به دنبال این هستیم که از لابلای بیانات و سخنان ایشان، نظر ارزشی شان را دربارۀ این پدیده بررسی کنیم. حتی با نگاهی اجمالی به بیانات امام خمینی(ره) دربارۀ ترور، به راحتی می توان فهمید که امام خمینی، نظری بسیار منفی دربارۀ این پدیده داشته اند. به روشنی مشخص است که هر جایی امام از ترور و تروریسم صحبت کرده اند. لحن ایشان حاکی از نفرت و بیزاری ایشان از این پدیده است. امام خمینی، به صراحت ترور و اقدامات تروریستی را رفتاری غیر انسانی معرفی می کنند. از نظر ایشان، ترور، اقدامی غیر انسانی، و در عین حال بسیار ناجوانمردانه است. تروریست‌ها نمی‌توانند شخصیت انسانی مردان اسلام را ترور کنند. اینان که شکست و مرگ خود را لمس نموده و با این رفتار غیر انسانی می خواهند انتقام بگیرند، بدگمان کرده اند. بفهمانید به این هایی که این طور کارهایی ناجوانمردانه می کنند... به این نحو کشتن که به طور ناگهانی و دزدکی می کشند. از طرف دیگر، از نظر امام، دست زدن به اقدامات تروریستی، نشانۀ بی عقلی حماقت مرتکبین آن‌هاست. ایشان معتقدند که ترور، اقدامی احمقانه و ناشی از حماقت و نهایت بی عقلی است و بنابراین، می توان نتیجه گرفت که از نظر حضرت امام، افراد واقعاً عاقل، هیچ وقت دست به ترور و اقدامات تروریستی نمی زنند. حالا که شخصیت‌ها را ترور می کنند، خیال می کنند، و در عین حالی که دیدند که یک شخصیتی را ترور می کنند، سرتاسر ایران تظاهر می کنند و قوی‌تر می شوند ، مع ذلک از بی عقلی‌شان باز این کار را انجام می دهند. ایشان همچنین در سخنرانی خود در تاریخ بیست و نهم آذر 1358 در مورد غیر عقلانی بودن ترور چنین فرمودند: کارهای غیر عقلانی که می کنند، می‌بینید که به نفع ما تمام می شود... ترور می کنند به خیال اینکه ما را بترسانند ملت ما را بترسانند، می‌بینید که شجاعتشان افزوده می شود. از آنجایی که از نظر امام خمینی، ترور عملی غیر انسانی، غیر عقلانی و احمقانه است، پس ناشی از نداشتن منطق نیز هست، از نظر ایشان، دلیل اینکه بعضی‌ها به اقدامات تروریستی دست می‌زنند، این است که آنان منطق ندارند. دلیل عجز شماست که در سیاهی شب، متفکران ما را می کشید، برای اینکه منطق ندارید. اگر منطق داشتیدکه صحبت می کردید. مباحثه می کردید. لکن منطق ندارید. منطق شما ترور است!... از طرف دیگر، و علاوه بر موارد فوق، امام معتقد بودند که دست زدن به ترور ناشی از ضعف، شکست و زبونی است و فقط شکست خوردگان، زبونان و افرادي که در برابر منطق، احساس ضعف و شکست می کنند و بالنتیجه به علت نداشتن پایگاه مردمی، شکست خورده اند، به اقدامات تروریستی دست می زنند. از این رو، ایشان ترور را کاری مذبوحانه می دانند. اینان که شکست و مرگ خود را لمس نموده و به این رفتار غیر انسانی می خواهند انتقام بگیرند، به خیال خام خود می‌خواهند مجاهدین در اسلام را بترسانند، بدگمان کرده اند. ایشان در سخنرانی روز بیست و چهارم تیر ماه 1358 در جمع اساتید دانشگاه اصفهان و انجمن اسلامی کارکنان وزارت کشور، به صراحت اعلام کردند کسانی که خود را ضعیف و از بین رفته می بینند، به اقدامات تروریستی متوسل می شوند. دلیل مأیوس شدن، این دست زدن به ترورها و این کارهای تخریبی است. اینها دلیل بر ضعف است. کسی که خودش را دیگر ضعیف و از بین رفته می داند، از این امور تخریبی دست می‌زند. همچنین امام در سخنرانی خود به مناسبت ترور شدن و شهادت محمد علی رجایی و محمد جواد باهنر، در جمع اقشار مختلف مردم در نهم شهریور 1360، دست زدن به اقدامات تروریستی را نهایت ضعف و زبوی ترورگران می دانند. پس از نظر ایشان، افرادی که قدرتمند باشند، یعنی به قدرت منطق یا قدرت حمایتی مردمی مجهز باشند، به این اعمال زبونانه دست نمی زنند، بلکه فقط آن هایی که در نهایت ضعف باشند، از شیوه های تروریستی استفاده می‌کنند. و گمان نکنید که این‌ها از روی قدرت یک همچون کارهای را انجام می دهند. یک بمب در یک جا منفجر کردن، یک بچۀ دوازده ساله هم می تواند او را بگیرد، یک جایی بگذارد و خود او هم منفجر شود . این قدرتی نیست، این کمال ضعف است. از نظر ايشان، نه تنها افراد، بلكه حتي دولت هايي هم كه احساس ضعف مي كنند، به ترور پناه مي برند. امروز استكبار شرق و غرب چون از رويارويي مستقيم با جهان اسلام عاجز مانده است، راه ترور و از ميان بردن شخصيت هاي ديني و سياسي را ... به آزمايش گذاشته ا ند . از سوي ديگر، ايشان تروريست ها را افرادي مي دانند كه از درك مسير صحيح عاجز گشته اند. از نظر ايشان، ترور مكتبي انحرافي است و توسل به اقدامات تروريستي و ترورگري را از جمله ويژگي هاي منحرفين و گمراهان مي دانند. آمريكا بد گمان كرده است كه با كشتن و ترور مي تواند كاري انجام دهد. كمونيست هاي ساختگي ... مكتب هاي انحرافي، ريشه هاي رژيم سابق بد خيال كرده اند كه مي توانند با ترور جلوي احساسات ملت ما را بگيرند. اين چه انگيزه اي دارد كه اين ها به اين جنايت دست مي زنند؟ اين ها همه براي اين است كه خداي تبارك و تعالي اين ها را كر و كور كرده است. اين ها را از ادارك راه صحيح محروم كرده است. يعني خودشان اسباب محروميت را فراهم كرده اند. علاوه بر موارد فوق الذكر، از نظر امام خميني، ترور اقدامي چپاول گرانه و همرديف غارت است و در عين حال مساوي با فساد و مفسده بوده و وسيله و شيوه اي مفتضح است. از اين ديدگاه، تروريست ها، افرادي چپاول گر فاسد و مفسد هستند و ترور وسيله اي واضح الفساد است و ايشان تروريست ها را انگلي بيش نمي دانند. اين نوكر هاي چپ و راست، اين انگل ها، اين چپاولگران و معاونين چپاولگران، بدانند كه اين حركات مذبوحانه را نمي توانند انجام دهند، با ترور شخص، ... ميدان براي آن هاي باز نخواهد شد. هر جا توانستند عملاً هم خراب كاري كردند، مثل كردستان، خوزستان، اينجا هم عملاً مشغول به فساد و مفسده شده اند .... عده اي را به شهادت رساندند.... مرحوم آقاي قاضي طباطبايي .... را آن ها اين طوري اشخاص را يكي يكي ترور مي كنند و منظور اين است كه مأيوس كنند شما را. مشاهده مي شود كه از نظر ايشان، نه تنها ترور مساوي با غارت، فساد و چپاولگري است، بلكه يا قدرت هاي شيطاني و يا افراد فاسد سر سپرده و يا جاهلا ن بي اراده، از اين شيوه ها براي رسيدن به اهداف آن استفاده مي كنند. با بررسی بیانات امام خمینی در مورد ترور، به این نتیجه می رسیم که از نظر ایشان، در درجۀ اول، ترور عملی غیر انسانی است. قبلاً نيز اشاره کردیم که از نظر ایشان، انسان کرامت و ارزش خاصی دارد و از این رو تنها افرادی که به حضیض ذلت افتاده اند، به اقدامات غیر انسانی دست می زنند. از طرف دیگر، ایشان، ترور را غیر عقلانی و احمقانه می دانند. اشاره شد که ایشان به عنصر عقل انسانی، اهمیت زیادی قائلند، پس بالنتیجه، ترور نشان دهندۀ این است که فرد از ندای فطرت و عقل خود دور شده، و رو به سوی فساد و مکاتب انحرافی آورده است. و ارادۀ خود را از دست داده و به وادی جهالت افتاده است. از این رو، نداشتن منطق، و احساس ضعف، زبونی و شکست خوردگی است که باعث می شود، فرد به اعمال و اقدامات تروریستی دست بزند. از طرف دیگر ایشان، ترور را مساوی با فساد و مفسده و چپاول و غارت می دانند و معتقدند افرادی که از ادراک مسیر صحیح و پیمودن راه کمال انسانی عاجز شده اند و به ورطۀ انحراف و گمراهی افتاده و البته خود اسباب محرومیتشان از هدایت الهی را فراهم کرده اند، برای رسیدن به اهداف غیر انسانی خود، به ترور متوسل می شوند. با اين اوصاف، پر واضح است كه امام خميني كه به ارزش والاي انساني اعتقاد دارند و عقل انساني را همرديف وحي الهي مي دانند و تمام تلاششان، هدايت انسان به سوي كمال برين بوده است. به هيچ وجه نمي توانند با پديده ترور موافق باشند. با تعريفي كه ايشان از ترور دارند و با اوصافي كه در مورد ديدگاه ايشان به ترور برشمرديم، مسلم و واضح است كه ايشان با قاطعيت تمام، ترور را محكوم مي كنند و هر گونه توسل به شيوه هاي تروريستي براي رسيدن به اهداف سياسي را نه تنها نادرست مي دانند، بلكه به شدت با آن مخالف بوده و بنا به دلايل شرعي، اخلاقي و انساني، ترور، تروريسم و هر گونه اقدام تروريستي را صريحاً و قاطعانه محكوم مي‌نمايند. بنابراین، پس از بررسی نظرات ایشان در مورد ترور، به این نتیجه می رسیم که ترور به عنوان شیوه ای برای رسیدن به اهداف سیاسی، به هر عنوان و به هر گونه ای، در اندیشۀ امام خمینی، به شدت محکوم و مطرود است. از سوی دیگر، ایشان، نظر اسلام در برابر ترور را نیز بیان می کنند، علاوه بر اینکه، ایشان شخصاً به عنوان یکی از بزرگترین اسلام شناسان، فقها و اندیشمندان اسلامی، نظر شخصی خود را در مورد ترور بیان داشته اند، حکم اسلام دربارۀ ترور را نیز گفته اند. از این رو ایشان بارها فرموده اند که اسلام ترور را باطل می داند. از نظر ایشان، منطق اسلام اجازۀ ترور نمی دهد و ترور در نقطۀ مقابل منطق اسلام قرار دارد. ایشان همچنین معتقدند که مسلمان نمی تواند تروریست باشد. اگر منطق داشتید، صحبت می کردید، مباحثه می کردید، منطق ندارید، منطق شما ترور است! منطق اسلام ترور را باطل می داند. اسلام منطق دارد. شما مطمئن باشید که ملت ما مسلم است و مسلم، تروریست نیست. مواضع عملی امام خمینی(ره) در برابر ترور دیدیم که امام با دیدی کاملاً ارزشی، اخلاقی و انسانی، ترور را محکوم می نمایند. ایشان در طول مدت هدایت و راهبری نظام جمهوری اسلامی ایران و به ویژه در سال‌های آغازین نظام جمهوری اسلامی، به شدت با پدیدۀ ترور و تروریسم، مواجه بودند و عدۀ زیادی از بهترین یاران و شاگردان و پیروان ایشان، ترور شدند. پر واضح است که ایشان در برابر این اقدامات- تروریستی به طور خاص و ترور به طور عام، موضع گیری نموده‌اند. در اینجا تلاشی داریم تا مواضع عملی ایشان در برابر ترور را مشخص سازیم. شهید خطاب کردن قربانیان ترور امام خمینی(ره)، بلافاصله پس از اینکه هر کدام از یارانشان، مورد ترور واقع می‌گشتند، طی پیام ها و سخنرانی های خویش، در برابر این اقدامات تروریستی، موضع گیری می کردند. اولین، موضع گیری ایشان هم این بود که قربانیان ترور را شهید خطاب می کردند. به عبارت دیگر، هر کسی که در اثر ترور به قتل می رسید، امام، وی را شهید می‌نامیدند. البته باید در نظر داشت که این افراد همگی، در زمرۀ با تقواترین و متعهدترین افراد و خدمت گذاران نظام اسلامی بودند که قربانی جهالت و کینه توزی منافقان و معاندان می شدند، ولی شاید بتوان نتیجه گرفت که از نظر امام، هر مسلمان متعهد و با تقوایی که در اثر ترور ناجوانمردانۀ افراد جاهل، ناآگاه و معاندان، به قتل می رسد، می توان وی را شهید خطاب کرد. به عنوان مثال، امام خمینی در تاریخ 12/2/1385، و پس از ترور شدن مرتضی مطهری توسط گروه فرقان، در بیانات خویش وی را شهید خطاب کردند. البته ایشان در موارد متعددی، استاد مطهری را شهید خطاب کرده اند: این جانب به اسلام و اولیای عظیم الشأن آن و به ملت اسلام و خصوصاً ملت مبارز ایران ضایعۀ تأسف انگیز شهید بزرگوار، متفکر و فیلسوف و فقیه عالی مقام مرحوم آقای حاج شیخ مرتضی مطهری قدس سره را تسلیت و تبریک عرض می کنم. تسلیت در شهادت شخصی که عمر شریف و ارزندۀ خود را در راه اهداف مقدس اسلام صرف کرد، و با کج روی ها و انحرافات مبارزۀ سرسختانه کرد. ایشان، همچنین پس از ترور شدن و به قتل رسیدن افرادی مانند مهدی عراقی، محمد علی قاضی طباطبایی، محمد مفتح، بهشتی، رجایی، باهنر، علی قدوسی، اسدالله مدنی، عبدالکریم هاشمی نژاد، عبدالحسین دستغیب و اشرفی اصفهانی، در ضمن پیام‌های تسلیت و سخنرانی‌هایشان این افراد را شهید نامیدند. این افراد همگی از جمله بزرگ‌ترین عالمان، مبارزان، مجاهدین و خدمتگزاران نظام جمهوری اسلامی بودند و شهید نامیده شدن ایشان از طرف حضرت امام، علاوه بر اینکه نشان دهندۀ جایگاه والای مردان اسلام است، تأییدی بر مخالفت همه جانبۀ امام ، با پدیده ترور و تروریسم نیز می باشد. تأکید بر ادامۀ مبارزه و عدم ترس از ترور امام خمینی، پس از اطلاع از هر حادثۀ تروریستی و آگاهی از شهادت یارانشان، در پیام‌ها و سخنرانی‌های خویش، بر ادامۀ مبارزه و عدم ترس از این اقدامات مذبوحانه، تاکید فراوان داشته‌اند. ایشان در پیام‌های خود اعلام می‌کردند که ملت ایران راه خود را یافته است و از ترور نمی ترسد. من قبلاً گفته بودم که غائله ایجاد می کنند، شیاطین، هر روزی به اسمی... ممکن است پس از چند روز دیگر غائله دیگر بلند شود. از اولاد من یکی ترور بشود یا خودم... گمان نکنند که با ترور کاری انجام می دهند. ملت ما راه خود را یافته است. ما از این دسیسه ها نمی ترسیم. تأکید ایشان از این جهت مهم است که راهی برای خنثی کردن اقدامات تروریستی محسوب می شود. چرا که هدف ترور، ایجاد ترس و رعب و هراس در راستای رسیدن به اهدافی خاص است و ایشان، با این بیانات و رهنمودها، به دنبال ناکام گذاشتن اقدامات تروریستی بودند، زیرا از نظر ایشان، ترور به عنوان حربه‌ای سیاسی، بسیار مذموم است. و ایشان همیشه ضمن دعوت به عدم ترس از اقدامات تروریستی، بر ادامۀ مبارزۀ نیز تأکید فراوان داشتند. امام، در سخنرانی خود در بیستم اردیبهشت 1358، به مناسبت ترور شدن و شهادت استاد مرتضی مطهری ، چنین فرمودند: امروز که برای تسلیت در مرگ یکی از عزیزان ما و در ترور یک نفر دانشمند اینجا مجتمع شدید.آگاهانه و مصممانه اراده دارید که بر ضد طاغوت و استعمار و استکبار مبارزه را ادامه دهید... از ترور نترسید. از شهادت نترسید. دستور به مقابله عملی با ترور باید در نظر داشت که امام خمینی(ره)، علاوه بر توصیه‌های اخلاقی بر ضد ترور و توصیه به عدم ترس و ادامۀ مبارزه، فرامینی دربارۀ مبارزۀ عملی با ترور، خطاب به نیروهای امنیتی و مسئولان ذی ربط صادر کردند. به نظر می رسد که ایشان معتقد بودند که توصیه های اخلاقی صرف، راه چاره این پدیدۀ شوم نیست، فلذا در دستورات اکیدی به نیروهای مسئول، به مقابلۀ شدید با این پدیده، حکم دادند. ایشان در پیام پنجم خرداد 1358 به مناسبت ترور نافرجام آقای هاشمی رفسنجانی، به پاسداران انقلاب اسلامی دستور مقابلۀ امنیتی در برابر ترور و تروریست ها را دادند. آمریکا و دیگر ابرقدرت‌ها با این تلاش‌های احمقانه، نمی توانند انقلاب اسلامی ما را ترورکنند... ملت ما با تمام قوا باید در مقابل دسیسه ها مقاومت کنند. توطئه ها را بشکنند... پاسداران انقلاب اسلامی و رؤسای آن ها موظفند، این شخصیت های ارزندۀ انقلاب را حفظ کنند و رفت و آمدهای مشکوک را تحت نظر بگیرند. مشاهده می شود که ایشان علاوه بر اینکه معتقدند آحاد ملت بایستی در برابر چنین توطئه‌هایی مقاومت کنند، صریحاً به نیروهای امنیتی دستوردادند که اقدامات حفاظتی بیشتری در راستای مقابله با ترور شخصیت‌های انقلاب انجام دهند. از طرف دیگر ایشان دستور صریحی به دادگاه‌ها دادند تا تروریست‌ها را مجازات کنند. البته ایشان در این مورد هم تأکید داشتند که بایستی طبق قانون اسلام، مجازات ها صورت گیرد. نکتۀ جالب این است که از نظر امام، مجازات تروریست‌ها، بسیار سخت و سنگین است. در این مورد، ایشان در سخنرانی چهارم اسنفد 1359، چنین فرمودند: باید شماها مواظب باشید و سپاه پاسداران هم که در شهرها هستند با شما هماهنگ باشند، برای جلوگیری از اینکه یک دسته ای از اشرار بخواهند درگیری ایجاد کنند و ناراحتی برای مردم.... و بعضی از این اشرار که مشغول ترور هستند یا مشغول انفجار بعضی جاها هستند. باید اطلاعات حاصل شود و پیگیری شود، و این‌ها معرفی بشوند به دادگاه ها آن ها را مجازات کند به آن مجازات که اسلام برای آن ها یقین کرده است و آن مجازات سختی است. ایشان به قدری بر مقابله با ترور اصرار داشتند که در تاریخ پانزدهم تیر 1361، پس از ترور شدن و شهادت شهید محمد صدوقی، در حکمی به آقای محسن رضایی، فرماندۀ وقت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، فرمان رسیدگی به عوامل ترور شخصیت های مذهبی و سیاسی و مقابلۀ امنیتی و حفاظتی در برابر ترور را صادر کردند. ایشان در این فرمان از این ترور و ترورهای مشابه ابراز نگرانی کردند و خواستار استفاده از نیروهای امنیتی آزموده و متعهد شدند حکم ایشان بدین صورت بوده است: آقای محسن رضایی، فرماندۀ سپاه پاسداران انقلاب اسلامی انجام گرفتن ترورهای مشابه نسبت به روحانیون معظم و مؤثر همچون شهید مدنی و شهید دستغیب ... و اخیرا ً شهادت شهید معظم مرحوم صدوقی ایجاد نگرانی و تردید و سوال کرده است، و نسبت به سپاه پاسداران آزموده و با سابقه متعهد استفاده شود که مثل این خسارات واقع نشود. محکوم کردن اعمال تروریستی و ادعاهای دروغین قدرت های بزرگ امام خمینی(ره)، سرچشمۀ تروریسم را کشورهای غربی، ابرقدرت ها و به ویژه آمریکا می دانستند. ایشان بارها اقدامات تروریستی و حمایت غربیان از تروریسم را محکوم کردند. ایشان در پیام بیست و دوم بهمن 1363، کاخ سفید را ریشۀ تروریسم جهانی معرفی کردند. قدرت های شیطان مستقیماً و به وسیلۀ عمال فاسد و سرسپرده و یا جاهل بی اراده .... از هیچ وسیله ای گرچه مفتضح و واضح الفساد دریغ نکردند. از ترور کور اشخاص بی گناه کوچه و بازار تا انفجارهای منجر به قتل خردسالان و کهن سالان ... جهانخواران که با نام های پرزرق و شعارهای طرف‌داری از حقوق بشر و صلح دوستی و آرامش جهان.... به جان جهانیان مظلوم افتاده و فساد و ترور و قتل و غارت را در صحنۀ گیتی روز افزون می کنند... سرچشمه تروریسم که از کاخ سفید می جوشد. امام، با آوردن شاهد مثال های زنده و گویا، نشان می دهند که کشورهای غربی، بزرگترین حامی ترور و گروه‌های تروریستی هستند. پس از اینکه دولت فرانسه در سال 1362، رسماً به گروه های تروریستی و به ویژه مجاهدین خلق، در کشور خود پناه داد، امام ضمن سخنرانی‌های خود در بیست و پنجم مرداد 1362 و بیست و نهم آبان 1362، نسبت به این عمل آشکارا حمایتگرانه از ترور و تروریسم، واکنش نشان دادند و دولت‌های غربی را دولت‌هایی حامی تروریست نامیدند. کشوری که ادعا می کند اینجا مهد آزادی و کذاست، حالا این تروریست ها را در آنجا جای داده است. امام، همچنین ادعاهای دروغین دولت‌های غربی، مبنی بر حمایت از حقوق بشر و ارزش‌های انسانی و محکومیت ترور را محکوم کردند و در سخنرانی‌های خود ضمن اشاره به ‌مثال‌هایی گویا، نشان دادندکه چقدر این ادعاها، دروغین و کاذب است. آن هایی که با ادعاهای پوچ طرف داری از خلق ایران این طور می کنند و علمای بزرگ ایران و عزیزان بزرگ ایران و دانشمندان بزرگ ایران و همۀ قشرها را ترور می کنند... شما ملاحظه می کنید که یک همچو جنایت بزرگی که واقع شده است..... در تمام رسانه های گروهی محکومیتی در کار نبود. ارزش های انسانی دفن شده است در دنیا، انسانیت در دنیا دفن شده است... آن هایی که دعوی حقوق بشر می کنند... ندیدیم که محکوم کنند این اعمال را.... قدرت های بزرگ، همیشه نشان داده اند که با مسئلۀ ترور و مقابله باتروریسم، به صورت گزینشی برخورد می کنند. در منطق آنان، هر کسی که با آنان و در خدمت مطامع استکباری شان نباشد، تروریست محسوب می شود، ولی در عین حال، از تروریست هایی که در خدمت خواسته های استکباری آنان هستند، حمایت می کنند. معیار و طبقه بندی افراد، گروه ها، و دولت ها به تروریست و ضد تروریست در منطق دولت های غربی، همانا تابعیت از نظام سلطه است. و اگر قربانیان ترور از غربیان، ابرقدرت ها و امریکا اطاعت نکنند، خود تروریست قلمداد خواهند شد. امام خمینی(ره)، نیز در موارد متعددی به این مسئله اشاره کرده‌اند، و به ویژه پس از خارج کردن اسم دولت عراق از لیست کشورهای حامی تروریسم توسط آمریکا، این منطق دوگاه دولت‌های بزرگ را به خوبی نشان داده و به شدت محکوم نمودند. ابرقدرت ها هیاهو راه انداختند برای جلوگیری از تروریست، آن قدر تبلیغات کردندکه ایران تروریست پرور است و ایران جزو تروریست ... عراق از جرگه تروریست ها خارج شده چون سجده کرد به آمریکا، و ایران وارد شد برای اینکه اعتنایی به آن ها نکرد، میزان تروریستی همین است پیش آن ها و خود آن ها مرکز این امور هستند. در منطق آن ها وحشی این است که مرام آن نباشد، چنانچه تروریسم هم آن است که تابع آن ها نباشد، و لهذا دیدیم که عراق را تا وقتی رام نبود، برای آمریکا، در ردیف تروریست حساب کردند، همچون که رام شد، او را (از لیست تروریست) از بین بردند. امروزه و پس از سال‌های زیادی از ارتحال حضرت امام، هنوز هم شاهد این نوع برخورد گزینشی و شدت گیری رفتار غیر مسئولانه و ریاکارانۀ قدرت‌های بزرگ و به ویژه آمریکا در مقابل ترور و تروریسم هستیم و از این رو، امروزه با مشاهدۀ این نوع رفتار مزدورانه، هر چه بیشتر به عمق بصیرت و بینش اهمیت دیدگاه امام و اندیشه‌های والای ایشان، پی می‌بریم. امام خمینی(ره) و تروریسم دولتی اسرائیل یکی از انواع ترور و تروریسم، تروریسم دولتی است. تروریسم، می تواند همچون یک روش مورد استفادۀ حکومتی قرار گیرد که در آن اقتدار دولت با اعمال خشونت و از طریق قراردادن ملت در حال هراس جمعی و ترس دائم (رژیم وحشت)، تحمیل می شود. اصطلاح تروریسم دولتی، غالباً برای توصیف عمل حکومت های گوناگون در سازماندهی مستقیم یا کمک غیر مستقیم به مرتکبان اقدامات خشونت بار در سایر کشورها به کار می رود. به عبارت دیگر، کارهای خشونت آمیز و غیر قانونی حکومت‌ها برای سرکوبی مخالفان خود و ترساندن آنان نیز در ردیف تروریسم قرار دارد که ازآن به عنوان تروریسم دولتی یاد می شود. در تعریفی دیگ ، سیاست تهدید و مداخلۀ خشن و قهر آمیز یک دولت در امور دولت‌های دیگر و تخلف از قوانین بین المللی و منشور ملل متحد را تروریسم دولتی می‌دانند. ترور دولتی، یکی از روش‌های مهم و مرسوم زیر سلطه بردن رعایا و شهروندان از سوی دولت‌های قدیمی بوده است. ترور دولتی نیز به اشکال مختلفی متجلی می شود، مانند ترور مخالفان سیاسی، ارعاب، بازداشت و شکنجه‌های فیزیکی و روانی، دولت‌های ترورگر به طور سیستماتیک مخالفان خود را می‌دزدند، برخی از آنان را شکنجه می‌دهند و یا تهدید کرده و یا حتی به قتل می رسانند، و به طور کلی یک جوّ رعب آور در جامعه ایجاد می کنند، تا از این طریق بتوانند به هدف‌های سیاسی خود برسند و سلطۀ خود را ادامه دهند. دولت‌هایی که به روش‌های دموکراتیک اعتقادی ندارند و از همۀ ابزارها برای حفظ قدرتشان استفاده می‌کنند، به ترور دولتی نیز روی می‌آورند و از آن به عنوان یک ابزار مکمل اعمال قدرت، استفاده می‌نمایند. تروریسم دولتی اسرائیل امروزه، رژیم صهیونیستی اسرائیل به عنوان مظهور تروریسم دولتی در جهان شناخته می‌شود. شیوه‌های تروریستی این رژیم. بارها از سوی محاکم حقوق بشر بین المللی محکوم گردیده است، ولی این رژیم با اتکا به کمک‌های نظامی، سیاسی، اقتصادی، و دیپلماتیک قدرت های بزرگ و به ویژه آمریکا، همچنان به استفاده از تروریسم دولتی ادامه می‌دهد. اساساً رژیم اسرائیل، بر پایۀ تروریسم، تأسیس شده‌است. صهیونیست‌ها زمانی که در پی تاسیس اسرائیل بودند، مکرراً به تروریسم متوسل شدند. بین سال‌های 1944-1947، چندین سازمان تروریستی اسرائیلی، از بمب گذاری‌های تروریستی برای بیرون راندن انگلیس از فلسطین استفاده کردند و در این راه، شهروندان بی‌گناه زیادی، به ویژه از فلسطینیان را به قتل رساندند. تروریست‌های اسرائیلی، همچنین کنت فلک برنادت، میانجی سازمان ملل را در سال 1948 به قتل رساندند، چرا که مخالف طرح او برای بین المللی کردن بیت المقدس بودند مسئلۀ جالب اینجاست که نه تنها مرتکبین این جنایت، محاکمه نشدند، بلکه رهبران توطئه قتل، در نهایت با عفو عمومی دولت اسرائیل بخشیده شدند و یکی از آن ها بعدها به عضویت پارلمان اسرائیل درآمد. همچنین در همان سال‌ها، اسحاق شامیر، که از رهبران و طراحان نقشۀ قتل عام بود و بعدها نخست وزیر اسرائیل شد، به صراحت اعلام کرد که اخلاقيات و سنت یهودی، کاربرد تروریسم به عنوان وسیله ای در منازعه را رد نمی‌کند. صهیونیست ها برای تأسیس اسرائیل، آشکارا از تروریسم استفاده کردند و در سال‌های 1947-1948، اعمالی چون پاکسازی قومی، اعدام، قتل عام و تجاوز به عنف را مرتکب شدند. پس از تأسیس اسرائیل نیز، رفتار این رژیم، بسیار ددمنشانه بوده است. ارتش اسرائیل در دهۀ 1950، بارها به خاک همسایگانش تجاوز کرد و حتی در سال 1956، در حمله به مصر، به فرانسه و انگلستان پیوست. ارتش این رژیم در جنگ‌های 1956 و 1967، صدها تن از اسرای جنگی مصر را به قتل رساند. در سال 1967، اسرائیل بیش از دویست و شصت هزار فلسطینی را از مناطق تازه اشغال شدۀ کرانۀ باختری و هشتاد هزار صوری را از بلندی‌های جولان بیرون کرد. ارتش این رژیم، به دستور وزیر دفاع وقتشان، یعنی آریل شارون، در پی حمله به لبنان در سال 1982، هفتصد فلسطینی بی گناه را در اردوگاه‌های آوارگان صبرا و شتیلا قتل عام کرد که این امر یکی از وحشیانه ترین و غیر انسانی ترین فجایع تروریستی، محسوب می شود. اسرائیل، بارها به کشورهای همسایۀ خود، به ویژه لبنان وجنوب آن حمله کرده و آن را به اشغال درآورده است. دراین اثنا نیز کماندوهای اسرائیلی، به شهرهای بیروت، صیدا و صور در جنوب لبنان یورش برده و گروهی از فلسطینی ها و مردم بی گناه را قتل عام نموده‌اند، سرنگون ساختن یک هواپیمای مسافربری-لیبیایی و قتل عام صد و نه نفر از مسافران آن، نمونۀ دیگری از روح تروریستی اسرائیل است. و در این میان نه تقبیح جهانی، نه قطعنامه‌های سازمان ملل و شورای امنیت و نه طر‌های به اصطلاح صلح، تاکنون نتوانسته است از اجرای برنامۀ کلی تجاوز و توسعه طلبی اسرائیل جلوگیری به عمل آورد. این امور نشان دهندۀ روح خشونت طلب و تجاوز کارانۀ این رژیم است، چرا که اسرائیل و صهیونیست‌های جهان، پیوسته معتقد بوده اند که به خاطر آرمانی که اسرائیل پیروی می کند، می تواند از هر وسیله‌ای استفاده کند و به هر عملی دست بزند. اسرائیل با اعمال شیوه‌های تروریستی و ارعاب، وحشت، قتل عام و کشتار، صدها هزار نفر از مردم فلسطین را از سرزمینشان آواره کرد و از این رو می‌توان گفت که اسرائیلی‌ها و گروه‌های وابسته به نهضت صهیونیسم بین الملل، بانی تروریسم در خاورمیانه بوده‌اند. در عرصۀ سیاست خارجی، اصل اساسی رژیم اسرائیل، توسعه طلبی است. اسرائیل بارها به طور ناگهانی و بدون اعلان جنگ، به سرزمین‌های خود یورش برده است. به عنوان مثال، در پنجم ژوئن 1967، هواپیماهای جنگی اسرائیل بدون اعلان جنگ، هواپیماهای مصری را بر روی خاک در فرودگاه نابود کردند و آغازگر جنگ شش روزه شدند. در تابستان 1982 نیز ارتش این کشور، به طور ناگهانی به جنوب لبنان یورش برد. این قبیل تهاجمات، در ذات منطق یورش استعمارگرانه و فاشیستی اسرائیلی ها برای کسب، فضای قابل زیست ریشه دارد. اعتقاد بسیاری از اندیشمندان آزادی خواه و برجستۀ جهانی بر این است که اسرائیل، برای استقرار در جایی که قرار گرفته، هیچ گونه مشروعیتی ندارد و خط مشی داخلی و خارجی آن نیز بر نژادپرستی، توسعه طلبی و تروریسم دولتی، بنا شده است. همچنین این دولت زاده شده از ایدئولوژی های خرافی و یک سلسله اعمال قهرآمیز و تروریسم، فقط از طریق یک رأی غیرقانونی سازمان ملل متحد، و فشارها و رشوه های بی شرمانه ایجاد شده است. از سوی دیگر، حکام اسرائیل به طور مداوم و منظم، تصمیمات جامعۀ بین المللی و افکار عمومی جهانی را زیر پا گذاشته و به سخره گرفته اند. این رژیم، نه تنها فلسطینیان بی گناه و بی پناه را زیر شدیدترین آزارها و شکنجه ها قرار می‌دهد، بلکه حتی صلح طلبان خارجی را نیز به قتل می رساند. به عنوان مثال، یک بانوی بیست و سه ساله آمریکایی و از فعالان صلح، درمارس 2003، زیر چرخ های بولدوزر اسرائیل له شد. از سوی دیگر، یکی از بارزترین خصوصیات این رژیم، تبعیض نژادی و آپارتاید است . آپارتاید، حاصل سلطۀ سیاسی قومی – نژادی به محیط های مختلف و یک نظام بهره کشی فراگیر نژادی بوده است. رژیم اسرائیل نیز از لحاظ عملی، شباهت های زیادی با جمهوری آفریقای جنوبی مابین سال های 1948-1994 دارد . در چهارچوب این رژیم، اولویت یهودیان کاملاً ملموس و انکارناپذیراست و هنوز شهرها و روستاهای عرب نشین از خدمات زیربنایی، آموزشی و مسکونی بسیار نازل تری در مقایسه با یهودیان بهره مند می شوند. اعراب فلسطین تحت سلطۀ یک دولت یهودی تمرکزگرا قرار دارند و در مراکز تصمیم گیری سیاسی و اقتصادی هیچ توجهی به آنان نمی‌شود. دادگاه‌ها نیز اغلب در مورد اعراب، مغرضانه عمل می‌کنند. در این مورد، به طور خلاصه می توان گفت که صهیونیسم اسرائیلی و آپارتاید آفریقای جنوبی، از طریق جداسازی قهری سرزمینی، سلطۀ سیاسی یک گروه قومی-نژادی بر یک گروه دیگر را موجب شده اند، و از نظر اخلاقی، سلطۀ اسرائیل بر اعراب فلسطینی، همانند استیلای آپارتاید آفریقای جنوبی بر سیاهپوستان است. همان گونه که ذکر شد، رژیم اسرائیل از طریق اعمال سیاست‌های نژاد پرستانه و نیز کاربرد شیوه‌های تروریستی، مانند ترور مخالفان سیاسی، ارعاب و ایجاد جوّ وحشت و هراس، بازداشت و شکنجه‌های فیزیکی و روانی و قتل عام مردم بی گناه در پی ادامۀ سلطه و حفظ قدرت نامشروع خویش است. این رژیم، بارها به خاک کشورهای مجاور، تجاوز کرده است و در عرصۀ داخلی نیز با ایجاد یک رژیم وحشت، سلطۀ خود بر فلسطینیان را تداوم بخشیده است، و از این رو کاملاً بجا و رواست که رژیم اسرائیل را سمبل و مظهر تروریسم دولتی در جهان امروز، معرفی کنیم. مواضع امام(ره) در برابر اسرائیل موضع گیری امام خمینی(ره) در برابر اسرائیل، موضعی اصولی، بنیادین و برخاسته از آگاهی کامل بود، به خاطر همین است که در سرتاسر عمر امام خمینی، این موضع ثابت ماند و سیر تطور و تکامل منطقی و استواری داشت. از این روست که امروزه و حتی نزدیک به دو دهه پس از ارتحال حضرت امام، موضع ایشان در این زمینه، نه تنها راهگشا و روشنگر است، بلکه همگان به اهمیت و صحت آن بیشتر پی می برند و امروزه با مشاهدۀ رفتار و عملکرد رژیم اسرائیل و حامیان غربی‌اش، جایگاه و اهمیت موضع امام، آشکارتر می گردد و این امر حاکی از عمق آگاهی ایشان از مسئله فلسطین و ماهیت اسرائیل است. امام از همان آغاز رسمی مبارزۀ علنی شان با رژیم ستمشاهی، همه جا در انتقاد از رژیم پهلوی، آمریکا و نیز رژیم صهیونیستی را نیز شریک جرم و همراه رژیم پلهوی ذکر می کردند. ایشان در سخنرانی مورخ خرداد 1342 دربارۀ ارتباط شاه و اسرائیل چنین فرمودند: امروز به من اطلاع دادندکه بعضی از اهل منبر را برده‌اند در سازمان امنیت و گفته اند شما سه چیز را کار نداشته باشید، دیگر هر چه می خواهید بگویید، یکی شاه را کار نداشته باشید، یکی هم اسرائیل را کار نداشته باشید، یکی هم نگویید دین در خطر است، این سه تا امر را کار نداشته باشید. هر چه می خواهید بگویید خوب اگر این سه تا امر را ما کنار بگذاریم، دیگر چه بگوییم به ما هر چه گرفتاری داریم از این سه تا هست، تمام گرفتاری‌ها ... روابط بین شاه و اسرائیل چیست که سازمان امنیت می گوید از اسرائیل حرف نزنید، از شاه هم حرف نزنید، این دو تا تناسبشان چیست؟ مگر شاه اسرائیلي است؟ به نظر سازمان امنیت شاه یهودی است؟! امام خمینی، اولین مرجع تقلید و پیشوای بزرگ مذهبی بود که مجوز حمایت از مبارزان فلسطینی از محل وجوهات شرعیه و زکوات و صدقات را صادر نمودند و در جریان جنایت رژیم اشغالگر قدس در به آتش کشیدن مسجد الاقصی، بر خلاف مشی دیگران که بازسازی مسجد را وجهۀ همت خود قرار داده بودند، با دوراندیشی تمام به حفظ آثار جنایت اسرائیل به عنوان عملی سمبلیک در جهت تحریک و تشویق مسلمین علیه موجودیت مسبب اصلی جنایت، یعنی رژیم اشغالگر تأکید مي نمودند. ایشان از همان آغاز وجهۀ اسلامی و بعد اعتقادی مبارزه با اسرائیل را کارسازترین روش برای بسیج ملت مظلوم فلسطین و جلب حمایت امت اسلامی از آنان معرفی نمود و اتخاذ مشی های دیگری همچون تکیه بر قومیت عربی و نگرش های ناسیونالیستی و دیگر ایدئولوژی‌های وارداتی و غیر اسلامی را انحراف در مسیر مبارزه برای آزادی قدس می دانستند. امام خمینی، اسرائیل را نه تنها دشمن اسلام، مسلمانان و کشورهای اسلامی، بلکه این رژیم را خطری برای تمامی انقلاب‌های آزادی بخش جهان، مستضعفان و تمامی ملل آزاد جهان می دانند و همیشه نیز بر این امر تأکید داشته اند و اعلام نموده اند که آمریکا و اسرائیل، اساساً دشمنی داشته و در پی نابودی کامل اسلام و مسلمانان هستند. امروز اسرائیل و دوست صمیمی‌اش مصر، در منطقه، در فکر ایجاد یک هستۀ مرکزی برای نابودی مسلمان‌ها و ارزش‌های عالی فکری آن‌ها می‌باشند. من نزدیک بیست سال است که خطر صهیونیسم بین الملل را گوشزد نموده ام و امروز خطر آن را برای تمامی انقلابات آزادی بخش جهان و انقلاب اسلامی ایران، نه تنها کمتر از گذشته نمی‌دانم که امروز این زالوهای جهان خوار با فنون مختلف برای شکست مستضعفان جهان قیام و اقدام نموده اند. ایشان بارها به مناسبت‌های مختلف در پیام ها و سخنرانی‌های خود، خطر توسعه‌ طلبی اسرائیل را خاطرنشان ساخته‌اند و همگان را به هوشیاری و آگاهی در برابر این توطئه دعوت نموده اند. ایشان، اسرائیل را خطری برای تمام منطقه خاورمیانه می دانستند و به درستي اذعان داشتند كه اسرائيل، تنها به مناطق اشغالي و فلسطين اكتفا نمي كند و خوی تهاجمی و روح توسعه ‌طلبی این رژیم، آن را به تجاوز و اشغال خاک دیگر کشورهای منطقه وادار می‌کند. امام خمینی با آگاهی و بصیرت فراوان، حساب یهودیان را از صهیونیست ها جدا می‌کردند و در عین اینکه همیشه بر مبارزه با اسرائیل تأکید داشتند، همواره لزوم حفظ حرمت دین یهود و یهودیان را خواستار بودند. یهودی‌ها حسابشان از صهیونیست ها جداست... ملتی هستند مثل سایر ملل .... و تصرفی به آن‌ها نیست. از نظر امام، اسرائیل با تبانی و همفکری دولت‌های استعماری برای سرکوبی و استعمار ملل اسلامی به وجود آمده است و آمریکا و ابرقدرتها، حامیان اصلی و اسرائیلي بوده و از این رو، در جنایات این رژیم، شریک هستند. اسرائیل با تبانی و همفکری دولت های استعماری غرب و شرق زاییده شد و برای سرکوبی و استعمار ملل اسلامی بوجود آمد و امروز همۀ استعمارگران، حمایت و پشتیبانی می‌شود. از همین رو و به خاطر ماهیت غاصب و اشغال‌گر رژیم اسرائیل است که امام، در مدت زمامداری خود پس از پیروزی انقلاب، تمامی روابط ایران با اسرائیل را قطع کردند و بارها بر عدم رابطه و عدم شناسایی اسرائیل، آن هم برای همیشه تأکید نمود. یکی دیگر از دلایل عدم مشروعیت اسرائیل از نظر امام، ماهیت نژاد پرستانۀ این رژیم بوده است. امام هرگونه تبعیض نژادی و نژاد پرستی را مردود می‌دانستند و از این‌رو نمی توانستند رژیم اسرائیل را که بنیان آن بر نژاد پرستی گذاشته شده بود، مورد پذیرش و شناسایی قرار دهند. اسرائیل غاصب است و هیچ گونه رابطه‌ای بین ایران و یک مشت غاصب وجود ندارد. چه کسی حاضر است به یک کشور نژادپرست جنایتکار نفت بفروشد. امام خمینی، یکی از شیوه‌های مبارزه با اسرائیل و حامیان آن را استفاده از حربۀ تحریم نفتی می دانستند. نفت، اهمیتی حیاتی در رونق صنایع و چرخۀ اقتصادی کشورهای صنعتی دارد و در صورتی که دولت‌های نفت خیز اسلامی، با هماهنگی کامل و همراه با حسن نیت، از حربۀ تحریم نفتی استفاده می کردند، این امر می‌توانست شیوۀ مبارزاتی بسیار مناسبی در برابر توسعه‌طلبی اسرائیل و حامیان آن باشد. از این رو، امام خمینی، فروش نفت ایران و دیگر اموال کشورهای اسلامی به اسرائیل را ممنوع اعلام کرده و هر گونه رابطۀ تجاری با این رژیم را به مثابۀ کمک و حمایت از آن، محکوم کردند. اسرائیل در حال جنگ با مسلمین است و ... ما به آن نفت نخواهیم داد. یکی از مهم‌ترین و ماندگارترین ابتکارات امام خمینی(ره) در زمینۀ مبارزه با تروریسم دولتی اسرائیل، اعلام آخرین جمعۀ ماه مبارک رمضان، به عنوان روز جهانی قدس است. روز جهانی قدس می تواند نقشی بسیار تعیین کننده و بسیج گروه تهیيج کنندۀ نیروهای مسلمین برای مقابله با رژیم صهیونیستی اسرائیل باشد، امام خمینی، در روز 16/5/1358، طی یک پیام تاریخی، آخرین جمعۀ ماه مبارک رمضان را روز جهانی قدس نامیدند و از تمامی مسلمانان خواسته‌اند که در این روز همبستگی بین المللی خود برای حمایت از حقوق قانونی ملت مظلوم فلسطین را نشان دهند. البته از نظر حضرت امام، روز قدس، فقط مختص قدس نیست، بلکه این روز را نمادی از مقابلۀ مستضعفین با مستکبرین جهانی می دانستند. جمیع مسلمانان جهان را دعوت می کنم آخرین جمعۀ ماه مبارک رمضان را که از ایام قدر است و می تواند تعیین کنندۀ سرنوشت مردم فلسطین نیز باشد، به عنوان روز قدس انتخاب و طی مراسمی همبستگی بین المللی مسلمانان را در حمایت از حقوق قانونی مردم مسلمان اعلام نمایند. روز قدس یک روز جهانی است، روزی نیست که فقط اختصاص به قدس داشته باشد، روز مقابلۀ مستضعفین با مستکبرین است... روزی است که باید مستضعفین مجهز شوند در مقابل مستکبرین، و دماغ مستکبرین را به خاک بمالند. امام خمینی(ره) و نهضت های آزادی بخش در اندیشۀ امام خمینی، بین جریانات تروریستی و نهضت‌های آزادی‌ بخش تفاوت‌های عمده‌ای وجود دارد. از سوی دیگر، حقوق بین‌الملل نیز تفاوت بین این‌ها را پذیرفته است، و نهضت‌ها و جنبش‌های آزادی‌ بخش را به رسمیت شناخته است. جنبش‌های آزادی‌ بخش عنوان عامی است که برای جنبش‌های پایداری، نهضت مقاومت، و جنبش میهن پرستانه، و استقلال طلب به کار می‌رود. جنبش آزادی‌بخش جنبش آزادی بخش، جنبش میهن‌پرستانه، در میان مردم یک کشور بر ضد اشغالگران بیگانه است. جنبش‌های پایداری که سازمان‌های زیرزمینی دارند، به خرابکاری، ترور، جاسوسی، تبلیغات و سرانجام قیام مسلحانه بر ضد نیروهای اشغالگر و همدستان داخلیشان می‌پردازند. در دوران جنگ جهانی دوم، در بیشتر کشورهایی که به اشغال آلمان درآمده بود، جنبش‌های پایداری به وجود آمد که نامدارترین آن‌ها جنبش پایداری فرانسه بود. پس از جنگ، این گونه سازمان‌ها در سرزمین‌های استعمار زده پدید آمدند که هدفشان رهایی ملی از تسلط بیگانه بود. این جنبش‌ها اغلب خود را جنبش آزادی‌بخش می‌نامند. از نمونه‌های عالی این‌گونه سازمان‌ها جنبش آزادی بخش ملی الجزایر، به رهبری احمد بن بلا بود که در سال 1954 به فرانسه اعلان جنگ داد. هم اکنون، پرآوازه ترین جنبش آزادی‌بخش در جهان، جنبش آزادی‌بخش فلسطین است. به طور کلی جنبش ازادی بخش ملی، به نهضت‌هایی اطلاق می‌شود که پس از پایان جنگ جهانی دوم، در کشورهای مستعمره و نیمه مستعمره و وابسته در آسیا و افریقا و آمریکای لاتین با هدف کسب استقلال سیاسی و اقتصادی و براندازی سلطه و نفوذ استعمار و امپریالیسم شروع به فعالیت کردند. از طرف دیگر این گروه‌ها و افرادی که به دنبال ایجاد تغییرات سیاسی هستند، اغلب به تروریسم متهم می‌شوند یا تروریست نام می گیرند. ذکر شد که این گرو‌ه‌ها اغلب خود را جنبش‌های آزادی بخش ملی می‌نامند و طرف‌داران آن‌ها نیز بر همین عقیده اند. برای نمونه می‌توان از ارتش آزادی‌بخش ایرلند و جنبش باسک نام برد. گرچه این گروه‌ها بسته به شرایط ویژۀ خود به نوعی ناسیونالیسم عقیده داشته‌اند، ولی همگی در یکی از مراحل حیات خود برچسب تروریست خورده‌اند. البته جامعۀ بین‌الملل تلاش‌هایی برای تبدیل یک جنبش آزادی‌بخش، به یک نقش‌آفرین سیاسی مشروع انجام داده است. به عنوان مثال می توان از سازمان آزادی‌بخش فلسطین نام برد که که اکنون در عرصۀ سیاست بین الملل از بازیگران مورد پذیرش است. مشاهده می شود که از یک دیدگاه سیاسی عمل‌گرا، جنبش آزادی بخش ملی، مورد پذیرش بازیگران بین‌المللی است و یا اینکه لااقل، اروپاییان که خود به نوعی در طی جنگ جهانی دوم، در برابر اشغالگری ارتش نازی مقاومت می‌کردند، این ایده را پذیرفته بودند. باید این واقعیت را نیز در نظر گرفت که گاه با این مسئله نیز به طور گزینشی برخورد می شود. چنانچه بارها غریبان، جنبش‌های به واقع آزادی بخش را جریانی تروریستی نامیده اند و ضمن محکوم کردن آن، با راه اندازی تبلیغات منفی علیه آن، دست به تحریم و مقابله با آن نیز زده اند. این را نیز باید در نظر داشت که غربيان هیچ وقت استفاده از شیوه‌های تروریستی خود در حین مقاومت در برابر ارتش نازی را با عنوان تروریسم، خطاب نکرده‌اند. مسلم آن است که مقاومت های مردمی در برابر ارتش آلمان، همراه با استفاده از شیوه‌های تروریستی بوده است و در این مسئله نمی‌توان شکی روا داشت. ولی هیچ وقت این مقاومت‌ها و به طور مثال، جنبش پایداری فرانسه، برچسب تروریستی نخورده است. پس مشاهده می‌شود که عوامل سیاسی، پیش فرض ها حب و بغض‌ها و عوامل دیگری نیز در مورد نامیدن این جنبش‌ها به نام تروریستی یا آزادی‌بخش دخیل بوده اند، و این نوع برخورد گزینشی در رفتار و دیدگاه‌های غربیان، به خوبی قابل مشاهده است. جنبش های آزادی‌بخش در حقوق بین الملل نهادهای سیاسی و حقوقی بین‌المللی نیز به مسئلۀ جنبش‌های آزادی بخش و تمایز آن با تروریسم توجه کرده‌اند. این نهادها در عین اینکه تروریسم را محکوم می‌کنند، ولی جنبش‌های آزادی بخش را به مشروعیت می‌شناسند. البته واضح است که تشابهاتی بین یک جریان تروریستی و نهضت رهایی بخش وجود دارد، به طوری که کاربرد زور و خشونت و داشتن انگیزه و اهداف سیاسی، از وجوه مشترک این دو است و از این رو ممکن است که جامعۀ جهانی در تمایز، بین این دو مقوله، گاه دچار اشتباه شود. مسلم است که تفاوت‌های زیادی وجود دارد بین مبارزانی که برای رهایی از استعمار مبارزه می‌کنند، با گروه هایی که بدون هیچ گونه پایبندی به اصول انسانی و اخلاقیات به اعمال و اقدامات تروریستی و ایجاد رعب و وحشت می پردازند. در حالی که تروریست بدون توجه به قوانین بین المللی، دست به ارتکاب جنایات هولناک می زند، ولی مبارزۀ راه آزادی كه خود قرباني رژيمي بيگانه و استعمارگر و غيرقانوني است، براي نيل به رهايي و آزادي مبارزه می‌کند. این امر، در سازمان ملل متحد نیز مورد توجه قرار گرفته است. به طوری که مجمع عمومی سازمان ملل با حمایت از این نهضت ها کوشیده است، تعریفی منطقی که موجب وجاهت قانونی و مشروعیت آن ها در عرصۀ بین المللی شود، ارائه دهد. بر این اساس، مجمع عمومی سازمان ملل در بسیاری از قطعنامه هایش، با تأکید بر حق خودمختاری، به عنوان یک اصل(مادۀ 1 بند 2 منشور ملل متحد) ، و حق خودمختاری سرزمین‌های تحت استعمار، نهضت‌های آزادی بخش را گروه‌هایی نامیده است که برای خودمختاری و رهایی از استعمار و اشغال بیگانه و رژیم‌های نژادپرست، در راه احقاق حق تعیین سرنوشت ملت خود می کوشند(مادۀ 73 منشور ملل متحد). چنانچه ذکر شد مجمع عمومی سازمان ملل در روند اقدامات خود، همواره با مشروعیت مبارزۀ نهضت‌های آزادی‌بخش برای کسب استقلال، تأکید کرده است، در حالی که تروریسم را به هر شکل، با هر انگیزه و در تمامی ابعاد محکوم نموده است. این مجمع همواره تلاش داشته است تا حقانیت و مشروعیت کاربرد زور توسط نهضت‌های آزادی‌بخش را در سه حیطه، یعنی نبرد با استعمار، اشغال سرزمین توسط بیگانه، و تبعیض نژادی را مورد تأکید قرار دهد. معتبرترین سند در مورد نفی استعمار، منشور ملل متحد است که فصل های 11 ، 12 آن به این موضوع اختصاص یافته است. در این حیطه و برای مبارزه با استعمار، کاربرد زور توسط مبارزین راه ازادی، مشروع و موجه تشخیص داده شده است. در حقیقت، بیداری ملل تحت استعمار و آگاهی جامعۀ جهانی از اینکه استعمار زدایی عامل مهمی در صلح و ثبات بین المللی است، موجب شد که ضرورت پایان دادن به استعمار، به طور جدی در عرصۀ بین المللی، مطرح شود. از آنجایی که اشغال سرزمین توسط بیگانگان یک شیوۀ استعماری است، کاربرد زور در برابر آن نیز قابل توجیه است. در واقع، اصل عدم مداخله یکی از اصول بنیادی حقوق بین الملل به شمار می‌آید و بر اساس آن، هر گونه تهدید یا توسط به زور علیه استقلال سیاسی یک کشور ممنوع است. (مادۀ 2، بند 4 منشور ملل متحد). بنابراین سلطۀ خارجی بر یک کشور نوعی تجاوز و جنایت تلقی می شود که امنیت بین المللی را به مخاطره می اندازد. بنابراین مقاومت در برابر تجاوز، مشروع و قانونی است و نمی توان آن را به تروریسم متهم ساخت. همچنین مبنای حقوقی مبارزه با آپارتاید و تبعیض نژادی را می‌توان در مقدمه و برخی مواد منشور ملل متحد(مواد 10، 56 ، 57 ) یافت، که بر حق برابری و عدم تبعیض نژادی و مذهبی، به عنوان یکی از حقوق اساسی بشر تأکید دارد. بنابراین برای تحقق یکی از حقوق اساسی بشر، یعنی مقابله با تبعیض نژادی می توان به کاربرد زور متوسط شد. جایگاه حقوقی نهضت‌های رهایی بخش ملی در پروتکل شمارۀ یک الحاقی به کنوانسیون‌های چهارگانۀ ژنو(1949) نیز قابل بررسی است. این پروتکل، نهضت‌های رهایی‌بخش را به عنوان تابعان حقوق بین الملل و طرف حق و تکلیف شناسایی می‌کند و توسل آن‌ها به زور را مشروع می‌داند، و عملی تروریستی تلقی نمی‌کند. در این راستا، پیکار نهضت‌های رهایی‌بخش در چهارچوب مخاصمات مسلحانۀ بین‌المللی طبقه‌بندی شدند و تابع حقوق جنگ و اصول حقوق جنگ، قرار گرفتند. نهضت‌های آزادی بخش از دیدگاه امام خمینی(ره) از نظر امام، نهضت‌هایی رهایی‌بخش هستند که برای رهایی از چنگال ظالمان و کشورهای استکباری و نظام‌های وابسته و ظالم مبارزه می‌کنند، و دراین میان، اصل، مبارزه با ظلم است، هرجا که صورت گیرد. برای من مکان مطرح نیست، آنچه مطرح است، مبارزه بر ضد ظلم است، هر جا بهتر این مبارزه صورت گیرد، آنجا خواهم بود. مرز شناخت نهضت آزادی‌بخش از دید امام، تلاش برای به دست آوردن استقلال و آزادی و مبارزه با ظلم و ستم و قیام برای نجات کشور است. در این مورد می‌توان به بیانات زیر اشاره کرد: شما ای جنبش‌های آزادی‌بخش و ای گروه‌های در خط به دست آوردن استقلال و آزادی به پا خیزید و ملت‌های خود و ملل اسلامی را هشدار دهید که زیر بار ستم رفتن بدتر و وقیح تر از ستمکاری است. ما به پیروی از اسلام بزرگ از جمیع جهات حمایت می کنیم و از ... هر سازمانی در جهان که برای نجات کشور خویش، به پا خاسته است، پشتیبانی می‌کنیم. مشاهده می‌شود که هدف ایشان از حمایت از نهضت‌ها و جنبش‌های آزادی‌بخش، ترویج اندیشۀ آزادی و حرمت انسان است و ایشان تلاش برای نجات ملل تحت ستم و مستضعفین را جزوی از وظایف نظام اسلامی می‌دانستند. همین تأکیدات ایشان باعث شده است که حمایت از تمامی حرکت‌های آزادی‌بخش در زمرۀ اهداف جمهوری اسلامی ایران قرار گیرد و نمونۀ بارز آن اصلی است که در قانون اساسی به عنوان بخشی از اصول کلی سیاست خارجی در نظر گرفته شده است. در بند 16، اصل سوم قانون اساس بر حمایت از مستضعفان، تأکید شده است، همچنین اصل 154 قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران در این‌باره می‌گوید: جمهوری اسلامی ایران، سعادت انسان در کل جامعۀ بشری را آرمان خود می داند و استقلال و آزادی و حکومت حق و عدل را حق همۀ مردم جهان می‌شناسد. بنابراین در عین خودداری کامل از هر گوه دخالت در امور داخلی ملت‌های دیگر از مبارزۀ حق‌طلبانۀ مستضعفین در برابر مستکبرین در هر نقطه از جهان حمایت می کند. شاخص دیگر نهضت‌های آزادی بخش از نظر امام، مبارزه در راه خدا، حق و حقیقت و آزادی است. ما از تمام نهضت‌های آزادی‌بخش در سراسر جهان که در راه خدا و حق و حقیقت و آزادی مبارزه می‌کنند، پشتیبانی می کنیم. همچنین تمامی نهضت ها و گروه هایی که در جهت رسیدن به استقلال و برای رهایی از چنگال ابرقدرت ها می جنگند، از نظر امام، جزو نهضت‌های آزادی بخش محسوب شده، و مورد حمایت ایشان واقع می شدند. من بار دیگر پشتیبانی خودم را از تمام نهضت‌ها و جبهه‌ها و گروه‌هایی که برای رهایی از چنگال ابرقدرت‌های چپ و راست می جنگند، اعلام می‌کنم. معیار مهم دیگر برای جنبش‌های آزادی بخش از دیدگاه امام تلاش برای تحقق جامعه‌ای آزاد است. من بار دیگر از تمام جنبش‌های آزادی‌بخش جهان پشتیبانی می نمایم و امیدوارم که آنان برای تحقق جامعۀ آزاد خویش پیروز شوند. امید است دولت اسلامی در مواقع مقتضی به آنان کمک نماید. پس مشاهده می‌شود که در دیدگاه امام خمینی، تفاوت بارزی بین جریانات تروریستی و نهضت‌های آزادی‌بخش وجود دارد، و همان طوری که هر گونه اقدام به ترور و استفاده از شیوه‌های تروریستی از نظر ایشان مردود است، ولی ایشان باتمام قوا و قاطعانه از نهضت‌های آزادی‌بخش در سرتاسر جهان و بدون توجه به دین، مذهب، نژاد، قومیت، زبان، و ... پشتیبانی می‌کنند. به طور کلی، معیارهای عمدۀ نهضت‌های آزادی‌بخش از دیدگاه امام خمینی را می‌توان این گونه برشمرد: الف- مبارزه با ظلم، ب- تلاش برای به دست آوردن استقلال، ج- قیام برای کسب آزادی و تحقق جامعه‌ای آزاد، د- پاخاستن برای نجات کشور، هـ - مبارزه در راه خدا و حق و حقیقت، و – مبارزه برای رهایی از چنگال ابرقدرت ها. پس به روشنی مشخص است که درا ندیشۀ امام خمینی، مرز بسیار واضح و آشکاری بین جریانات تروریستی و نهضت‌های آزادی‌بخش وجود دارد و از نظر امام، مبارزۀ نهضت های آزادی‌بخش، کاملاً مشروع است. ایشان بارها در بیانات خود از نظام جمهوری اسلامی خواسته است که به یاری ستم دیدگان و نضهت های آزادی‌بخش بشتابد. همان گونه که قبلاً نیز ذکر شد، مهم‌ترین نهضت آزادی‌بخش از نظر امام، نهضت مسلمانان انقلابی و شجاع فلسطین است که برای نجات کشور خود از چنگال اسرائیل غاصب و ستمگری، تجاوز، اشغال، توسعه طلبی آن و کسب استقلال و آزادی، مبارزه می‌کنند. امام خمینی، به کرات، پشتیبانی خود از فلسطین و نهضت آزادی بخش آن را اعلام نموده اند. ملت ایران همیشه از مبارزۀ همۀ آزادی خواهان به خصوص برادران فلسطینی علیه اسرائیل متجاوز، حمایت کرده است و ما ... همیشه در اعلامیه ها و سخنرانی ها، نهضت آنان را تأیید کرده ایم و در حد امکان به یاری آن برخاسته ایم. جمع بندی و نتیجه گیری اسلام، دینی است جامع و کامل که برای تمامی ابعاد زندگی انسان، طرح و برنامه دارد. دین اسلام، در عین اینکه در پی رساندن انسان به کمال و سعادت اخروی است، ولی به هیچ ‌وجه دنیای انسان‌ها را فراموش نمی کند و سعادت دنیوی انسان‌ها را نیز مد نظر دارد. احکام اسلامی که در قالب فقه متجلی می‌شود، علاوه بر اینکه در بعد فردی، راهنمای عمل محسوب می شود، از نظر اجتماعی نیز در پی تنظیم زندگی جمعی انسان‌هاست، و در این زمینه نیز به مسلمین، راهکار و مسیر نشان می‌دهد. پیامبر اسلام (ص)، برای تبلیغ دین اسلام و گسترش آن، به دعوت، گفتگو و مباحثه روی آوردند. پیامبر(ص)، هیچ گاه برای گسترش اسلام، از زور و اجبار استفاده نکرد و همیشه در پی این بود که افکار و اندیشه‌ها و قلب‌ها را تسخیر کد. از اینرو، اسلام از همان ابتدا، دین صلح و آرامش و رحمت بوده است. جنگ‌های پیامبراکرم(ص) در صدر اسلام و نیز جنگ‌های امیرالمؤمنین علی(ع) همگی، جهاد دفاعی محسوب می شدند، و برای حراست از کیان اسلام و مسلمانان در برابر هجوم ها و تجاوزات دشمنان صورت می گرفتند. پیشوایان اسلام همیشه بر صلح و مدارا تأکید داشتند و حتی الامکان از جنگ و خونریزی و خشونت، دوری می گزیدند. با این وجود، در طول تاریخ اسلام، شاهد وقایع خشونت بار فراوانی بوده‌ایم، در طول تاریخ اسلام، جنگ‌های زیادی چه از سوی دشمنان داخلی، و نیز خارجی بر مسلمانان تحمیل شد. از سوی دیگر، اقدامات خشونت باری را نیز شاهد بوده‌ایم که امروزه آن‌ها را اقدامات تروریستی می نامند. افراد و به ویژه جریانات متعددی در طول تاریخ اسلام، از شیوه های تروریستی برای رسیدن به اهدافشان بهره جسته اند. از ترور، می توان دو برداشت کلی داشت، یکی ترور به معنای کشتن ناگهانی و مخفیانه، و دیگری، ترور به معنای مدرن آن، گفته می شود که تاریخچۀ ترور به معنای مدرن آن با انقلاب کبیر فرانسه آغاز می شود. از این رهیافت، ترور به اقدامات فرد، حزب و یا دولتی اطلاق می شود که از خشونت، قتل، خونریزی و ایجاد رعب، وحشت و هراس، برای رسیدن به اهداف سیاسی خود بهره می گیرد. البته با در نظر گرفتن مفهوم مدرن از ترور می بینیم که مدت ها قبل از انقلاب کبیر فرانسه و در طول تاریخ طولانی جهان، افراد، گروه‌ها و حکومت‌های زیادی را می‌توان برشمرد که با استفاده از قتل و خشونت و خونریزی، در پی ایجاد رعب و هراس بوده اند، تا بتوانند اهداف سیاسی خود را محقق سازند. پس از این رو، می توان در طول تاریخ، اقدامات تروریستی بی شماری را سراغ گرفت و این امر فقط مختص دوران مدرن نیست. در طول تاریخ اسلام نیز اقدامات و جریانات تروریستی متعددی به چشم می خورند. از همان صدر اسلام، ترور شروع می شود. ایمان آورندگان به دین جدید، یعنی اسلام، جزو اولین قربانیان ترور بودند و برای رها کردن اعتقادات خود و در نتیجه ادامۀ نظام سلطه، مورد شکنجه ، آزار، اذیت و ارعاب قرار می گرفتند. پیامبر گرامی اسلام(ص)، خود بارها مورد سوءقصدهای تروریستی واقع شدند. از بین دوازده تن از امامان معصوم شیعه، ده تن از آنان، به نوعی ترور شده، و به شهادت رسیدند. همچنین، در طول تاریخ اسلام، شاهدبرآمدن، فعالیت و جولان جریانات و گروه‌های تروریستی متعددی بوده‌ایم. ازا ین میان می‌توان به خوارج واسماعیلیه نزاری اشاره کرد. وهابیت، جنبشی – مذهبی – سیاسی بود که علاوه بر اینکه بنیانگذار آن، شخصاً به اقدامات تروریستی دست یازید، یا حکم آن را داد، مبانی نظری ای را برای ترور فراهم می کند که هم اینک نیز شاهد استناد به آن ها هستیم. در همین چند دهۀ گذشته نیز شاهد بوده ایم که پس از پیروزی انقلاب اسلامی، گروه‌هایی چون فرقان و سازمان مجاهدین خلق، در سطح بسیار گسترده ای به ترور روی آورده و اقدامات تروریستی فراوانی را مرتکب شده اند. امروزه سازمان القاعده، به عنوان مظهر تروریسم و افراط گرایی اسلامی شناخته می شود. این سازمان که در پی حراست و حفاظت از سرزمین های اسلامی در برابر اشغال گری های غربیان است، برای توجیه اقدامات خود، به آموزۀ اسلامی جهاد تمسک جسته و ادعا دارد که در حال جهادی مقدس با دشمنان اسلام است. اقدامات تروریستی متعدد و بسیار مهمی به القاعده منسوب گشته است و هم اینک این سازمان، یکی از مهم ترین و شاید مهم ترین جریان تروریستی معاصر، محسوب می گردد. از سوي ديگر، القاعده خود را پاسدار حرمين شريفين و مرزهاي جهان اسلام معرفي مي كند. رشد گروه ها و جريانات منسوب به اسلام كه داراي گرايش هاي افراطي هستند در سال هاي اخير، چهره اي نامطلوب و خشن به دين اسلام بخشيده است، كه فرسنگ ها از روح اسلام ناب فاصله دارد. اسلام، هميشه بر حرمت جان، مال و آرامش انسان ها تأكيد داشته و از اين رو به هيچ وجه، خشونت، قتل و خونريزي غيرقانوني و خودسرانه را نمي پذيرد. ﻻزم به ذكر است كه اسلام، قتل مخفيانه و ناگهاني را نيز نوعي ترور مي داند و از اين رو به دليل مخلفت با خشونت هاي خودسرانه، از اين رهگذر، ترور را نيز رد مي كند. در احكام فقه جزايي، از قديم الايام، بابي به نام حرب و محاربه وجود داشته است. محاربه، كسي است كه با استفاده از اسلحه، در پي ايجاد ناامني در جامعه و ترساندن و ارعاب مردم باشد. قرآن، مجازات بسيار سختي براي محارب پيش بيني كرده و به قاضي اختيار داده است كه با توجه به شدت و درجه حرب و محاربه، محارب را كيفر دهد. عده اي از فقها، افرادي را كه با هدف سياسي نيز، دست به ايجاد ناامني و ارعاب در جامعه بزنند را جزو محاربين طبقه بندي مي كنند. از اين رو، ترور را نيز مي توان نوعي محاربه دانست و تروريست را محارب، با اين فرض، از ديدگاه اسلام، ترور نيز جرمي بسيار بزرگ محسوب مي شود، و كيفري سخت و شديد در انتظار ترورگران است. جهاد، فریضه ای است که قبل از همه چیز، به معنای مقابله با نفس اماره و هوا و هوس های پست و غیر انسانی است. در مرتبۀ دوم و در بعد اجتماعی، ماهیت جهاد، دفاع است و زمانی که کیان اسلام و مرزهای دارالاسلام و ارزش‌های انسانی و اسلامی مورد تهدید و تهاجم قرار گیرد، جهاد دفاعی واجب می گردد. جهاد ابتدایی برای گسترش و تبلیغ دین اسلام، علاوه بر اینکه صرفاً از اختیارات معصوم است، در زمانی موضوعیت می یابد که دشمنان اسلام، جلوی دعوت و تبلیغ و مباحثۀ آزاد را سد کنند. با در نظر گرفتن موارد فوق الذکر، پس این چنین به نظر می رسد که از نظر اسلام، هیچ گونه مجوزی برای ترور به نام جهاد، نمی توان به دست آورد. اسلام، دیدی کاملاً انساني، عقلانی، منطقی و هدف دار به خشونت دارد. از این رو در وهلۀ اول، خشونت از نظر اسلام، شر و مطرود است، ولی اسلام در مقابل خاطیان، متجاوزان و جنایتکاران، استفاده از زور و خشونت را البته با شرایطی، مجاز می داند. در این راستا، خشونت، هدف نیست. بلکه وسیله ای است برای تنبیه یعنی آگاه کردن مجرمان از قبح اعمالشان و جلوگیری از ادامه و تکرار جرایم و جنایات که برای حفظ امنیت جامعه و صیانت از شئونات انسانی، بدان توسل جسته می شود. نکتۀ مهم تر اینکه از نظر اسلام، این نوع استفاده حداقلی از خشونت نیز بایستی قانونمند باشد و از طریق مراجع قانونی و قضایی انجام پذیرد و کسی را به استفادۀ خودسرانه از خشونت، راهی نیست. از آنجايي كه اسلام، ارزش بسيار والايي براي جان و مال و ناموس انسان ها قائل است، پس به افراد اجازه مي دهد كه در صورت مورد حمله قرار گرفتن، و در صورتي كه هيچ راه ديگري براي دفاع از خود نداشته باشد، شخصاً به دفاع از خود بپردازند و با رعايت ضرورت و تناسب، به استفاده از زور، به نفع تجاوز اقدام نمايند. اين عمل كه دفاع مشروع ناميده مي شود، تفاوت هاي بنياديني با ترور دارد و به هيچ وجه، قابل طبقه بندي به عنوان ترور نيست. امام خمینی، رهبر کبیر انقلاب اسلامی و بنیان گذار جمهوری اسلامی، در سال‌های اولیه پس از تأسیس نظام جمهوری اسلامی، به شدت با پدیدۀ ترور مواجه بودند. بین سال های 1358-1361، شماری از بهترین یاران امام و خدمت گذاران جمهوری اسلامی، توسط معاندین و مخالفین نظام، ترور شده و به شهادت رسیدند. از این رو، جمهوری اسلامی به عنوان داعیه دار اسلام ناب محمدی(ص)، بزرگ ترین قربانی ترور در تاریخ معاصر جها ن بوده است. امام خمینی، با آنکه هیچ گاه به تعریف ترور نپرداخته اند، ولی تعریفی که از اندیشۀ ایشان می توان استخراج کرد، بسیار به تعریف کلاسیک و مصطلح ترور در علوم سیاسی، نزدیک است. امام خمینی، ترور را رفتاری غیر انسانی، غیر عاقلانه و ناجوانمردانه می دانند که از جهالت و ضعف و زبوی ترورگران، ناشی می شود. از این رو، ایشان به خاطر حرمت زیادی که برای انسان و ارزش‌های انسانی و از جمله عقل، قائلند و بنا به دلایل متعدد دیگر، هر گونه توسل به ترور به عنوان وسیله ای برای رسیدن به اهداف سیاسی را مردود اعلام می کنند. امام خمینی پس از آگاهی از ترور شدن یارانشان، در پیام های خود آنان را شهید خطاب می کردند. اين امر، علاوه بر اينكه نشان دهنده اوج مخالفت ايشان با پديده ترور است، نهايت مظلوميت و بي گناهي قربانيان ترور را نشان مي دهد. امام خميني،‌ بارها بر مبارزۀ عملی و امنیتی و قضایی با ترور دستور داده و از مسئولان ذی ربط خواستار مقابله با تکرار این حوادث و مقابلۀ جدی و ریشه ای با پدیدۀ ترور بوده‌اند. از سوی دیگر، امام معتقد بودند که دولت‌های بزرگ غربی و به ویژه ایالات متحده، خود پناهگاه تروریست‌ها و منشأ تروریسم هستند. ایشان، تروریسم دولتی اسرائیل و حمایت آشکار غربیان از این تروریسم را نشانه ای از دروغین بودن ادعاهای قدرت های بزرگ در مورد مقابله با ترور، می دانند. در اندیشۀ ایشان، مرز بسیار مشخص و روشنی بین جریانات تروریستی با نهضت های آزادی بخش وجود دارد، چرا که این نهضت‌ها برای کسب استقلال و آزادی و مقابله با استعمار و رهایی از چنگال استبداد و در راه خدا و حق و حقیقت، مبارزه می کنند. با در نظر گرفتن تمامی موارد مطروحه، می توان به این نتیجه گیری کلی رسید که از نظر دین اسلام و نیز امام خمینی، به عنوان بزرگترین اسلام شناس و مبارز سیاسی مسلمان در دوران معاصر، ترور به عنوان وسیله‌ای برای رسیدن به هر گونه هدفی، مطرود و محکوم است و هیچ کس حق ندارد از آموزه های اسلامی برای توجیه اقدامات خشونت بار و تروریستی خود، سوء استفاده کند. اسلام، دین صلح و رحمت و آرامش است و به خاطر برخورداری از منطق و برخاستن از روح و فطرت انسانی، همیشه بر استدلال عقلانی و گفتگو تأکید داشته و هیچ وقت در پی تحمیل خود با استفاده از زور وخشونت، نبوده است. از این رو اسلامی که از منابع اصیل آن، یعنی قرآن کریم و سیره و سنت نبوی، برخاسته باشد، هرگز مبنایی نظری برای ترور فراهم نمی کند و هیچ فرد یا گروهی برای توجیه خشونت های خودسرانه و اقدامات تروریستی خود، نمی تواند به اسلام ناب متوسل شود. فهرست منابع آقا بخشی، علی اکبر، و مینو افشار راد، فرهنگ علوم سیاسی ، تهران ، چاپار ، 1379. آشوری، داریوش ، دانشنامه سیاسی ، تهران، مروارید ، چا سوم ، 1373. آیتی ، محمد ابراهیم ، تاریخ پیامبر اسلام، تهران، دانشگاه تهران، 1378. الامین، محسن، تاریخچه و نقد و بررسی وهابی ها، ترجمۀ ابراهیم سید علوی، تهران، امیرکبیر، 1376. احسانبخش ، صادق ، خوارج و علل پیدایش آن ها ، رشت ، مؤلف ، 1370 اسپوزیتو، جان ، جنگ نامقدس ترور به نام اسلام ، ترجمۀ ماری هجران، تهران، مرکز مطالعات فرهنگی – بین المللی، 1384. انقلاب اسلامی و سازمان مجاهدین خلق ، تهران، مؤسسه فرهنگی قدر ولایت، 1381. بیرو، آلن ، فرهنگ علوم اجتماعی، ترجمۀ باقر ساروخانی ، تهران، کیهان ، چاپ سوم، 1375. بیدگلی ، علی ، ترورهای سیاسی در تاریخ معاصر ایران ، تهران، سروش، 1377، 2 ج . پلینو، جک ، فرهنگ روابط بین الملل ، ترجمه حسن پستا، تهران، فرهنگ معاصر ، 1375. تربتی نژاد، حسن، اسلام و خشونت، قم ، حرم، 1382. جعفری لنگرودی ، محمد جعفر ، ترمینولوژی حقوق ، تهران، گنج دانش، 1363. جعفریان، رسول ، تاریخ تحول دولت و خلافت ، از برآمدن اسلام تا برافتادن سفیانیان ، قم، مرکز مطالعات و تحقیقات اسلامی، 1373. ـــــ، تاریخ سیاسی اسلام، سیره رسول خدا(ص) ، تهران ، سازمان چاپ و انتشارات، 1373. ـــــ، جریان ها و سازمان های مذهبی – سیاسی ایران سال های 1375-1320، تهران، مؤسسه فرهنگی دانش و اندیشه معاصر ، چاپ دوم، 1380. جمشیدی، محمد حسین ، اندیشه سیاسی امام خمینی ، تهران، پژوهشکده امام خمینی و انقلاب اسلامی ، 1385. حلبی ، علی اصغر ، تاریخ نهضت‌های دینی – سیاسی معاصر ، تهران ، زوار ، 1382. خاتمی، احمد، ابعاد جنگ در فرهنگ اسلام، تهران،امیرکبیر، 1372. خامه ای ، انور ، شاه کشی در ایران وجهان ، تهران ، چاپخش ، 1381. خسروشاهی ، هادی، اسرائیل پایگاه امپریالیسم ، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1370. دفتر ادبیات انقلاب اسلامی ، خاطرات مرتضی الویری ، تهران ، سوره ، 1375. دکمجیان ، هرایر ، جنبش های اسلامی در جهان عرب ، ترجمۀ حمید احمدی ، تهران کیهان ، 1372. دهخدا، علی اکبر، لغتنامه دهخدا، تهران، دانشگاه تهران، مؤسسه لغتنامه دهخدا ، 1373. راستگو، علی اکبر ، مجاهدین خلق ، در آیینۀ تاریخ ، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی ، 1384. رشاد، علی اکبر ، خشونت و مدارا، تهران، مؤسسه فرهنگی دانش و اندیشه معاصر، 1379. رمبو، آلفرد، تاریخ انقلاب کبیر فرانسه، ترجمۀ احمد قوامی ، مشهد گل آفتاب ، 1382. سبحانی تبریزی، جعفر ، فرهنگ عقاید و مذاهب اسلامی، قم ، توحید ، 1373، 3ج. ـــــــ ، وهابیت، مبانی فکری و کارنامه عملی ، قم ، مؤسسه امام صادق(ع) ، 1380. سری در زندگانی استاد مطهری، تهران، صدرا ، 1377. شاکرین، حمیدرضا ، خشونت، تهران، کانون اندیشه جوان، 1383. ـــ، سیری در تعالیم اسلام، ترجمۀ خلیل خلیلیان، تهران، انتشار ، 1361. شمیم، علی اصغر، ایران در دوره سلطنت قاجار، تهران ، مدبر ، چاپ ششم، 1374. صاحبی ، محمد جواد، اندیشه های اصلاحی در نهضت های اسلامی ، تهران ، کیهان، 1370. صدر، حسین ، استعمار جدید، تهران، عطائی ، 1349. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ترجمۀ ابوالقاسم پاینده تهران، اساطیر، چاپ دوم، 1362. طلوعی ، محمود، روزی که جهان دگرگون شد ، تهران ،دستان ، 1380. ـــ، فرهنگ جامع سیاسی ، تهران ، علم ، 1377. العطار، داود ، دفاع مشروع در حقوق جزای اسلام، ترجمۀ اکبر غفوری ، مشهد، آستان قدس ، 1375. علیزاده، حسن، فرهنگ خاص علوم سیاسی، تهران ، روزنه ، 1377. فضل الله ، رشید الدین ، جامع التواریخ ، تهران، بی نا ، 1338. فکوهی، ناصر ، خشونت سیاسی، تهران، قطره، 1378. فلسطین از دیدگاه امام خمینی، تبیان ، آثار موضوعی، تهران، مؤسسۀ تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1373. فوزی، یحییی ، اندیشه سیاسی امام خمینی، قم ، دفتر نشر معارف 1384. فیض ، علیرضا ، مبادی فقه و اصول ، تهران، دانشگاه تهران، 1376. قمی، شیخ عباس ، منتهی آلامال ، بی جا، هلال ، 1376 ، 3ج. کاتم، ریچارد، ناسیونالیسم در ایران، ترجمۀ احمد تدین ، تهران، کویر ، 1371. گارودی، روژه ، پرونده اسرائیل و صهیونیسم سیاسی، ترجمۀ نسرین حکمی، تهران، وزارت فرهنگ وارشاد اسلامی، 1374. ماتیل ، الکساندر ، داایره المعارف ناسیونالیسم ، ترجمۀ کامران فانی، تهران، وزارت خارجه، 1383، 3ج. مجلسی ، محمد باقر، تاریخ چهارده معصوم، قم ، سرور، چاپ پنجم، 1376. مخبر دزفولی، عباس، جهاد در قرآن ، قم ، دفتر انتشارات اسلامی ، 1368. ـــــــ ، فرهنگ فرق اسلام، مشهد، آستان قدس رضوی، چاپ سوم ، 1375. مطهری ، مرتضی، جهاد، تهران، صدرا ، چاپ نهم، 1375. معین ، محمد فرهنگ فارسی ، تهران امیرکبیر ، چاپ دهم ، 1375. صحیفۀ امام، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، چاپ سوم، زمستان 1379،22 ج. ـــــ، مجموعه مقالات، تهران، پژوهشکده امام خمینی و انقلاب اسلامی، 1385، 6ج. ناصرزاده، هوشنگ، اعلامیه های حقوق بشر، تهران ، ماجد ، 1372 ، ص 316. نجمی، ناصر، سرگذشت حسن صباح و قلعه الموت، تهران، ارغوان، چاپ چهارم ، 1375. نوری، حسین ، جهد، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1366. واعظی،حسین ،دفاع مشروع در حقوق جزای ایران ، قم، دفتر تبلیغات حوزۀ علمیه قم، دفتر انتشارات، 1379. یعقوبی ، احمد بن ابی یعقوب ، تاریخ طبری، ترجمۀ محمد ابراهیم آیتی ، تهران ، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ، 1374. مقاله ها : مهدی بخشی ، شیخ احمد ، «جهاد از ابن تیمیه تا بن لادن» ، فصلنامۀ راهبرد ، ش 39، بهار 1375 ـــ، « سید قطب و اسلام گرایی معاصر» ، فصلنامۀ علوم سیاسی، سال هفتم، ش 32، بهار 1385. نعمتی وروجنی ، یعقوب « سایبر تروریسم» ، روزنامۀ جام جم ، ش 1924،7/11/1385. والت استفن و میراشمایر ، جان ، «لابی اسرائیل و سیاست خارجی ایالات متحده » ، ترجمه یعقوب نعمتی وروجنی ، روزنامۀ جام جم ، ش 1855، 14/8/1385. منابع انگلیسی Smelser, Neil.J and Paul Baltes[editors in chief ] International Encyclopedia of the Social and Behariora Sctence, 2001. منابع اینترنتی A1-Qaeda . http//www.britanica.com/ebc/erticle-9390442. ALQAEDA.http://www.Discover thenetworks.Org/printgroupProfile.Asp?Gripd=6211. Blanchard,chrstopher,M.AlQaeda: statements and Evolring 1 deology. http: //ww.histiory. navy.mil/library/online/al-queda%20evolve.Htm. Harris,Lee,Al Qaeda's Fantasy I deology. Osama bin laden. http:www.britannica.com / ebc/article-9384246. The us Army professional writing collection.The orgins of Al Qeada's Ideology.http://www.army.Mil/professional writing / volumes/volume3/October-2005/10-05-30htm.

نظرات کاربران

نظرتان را ارسال کنید

captcha

فایل های دیگر این دسته