مقاله رابطه رانگها با خصوصيات افراد

مقاله رابطه رانگها با خصوصيات افراد (docx) 49 صفحه


دسته بندی : تحقیق

نوع فایل : Word (.docx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحات: 49 صفحه

قسمتی از متن Word (.docx) :

موضوع: رابطه رنگ ها با خصوصيات افراد فهرست مطالب موضوعصفحه مقدمه: ما مي توانيم با رنگها احساس نزديكي كنيم زيرا كه رنگ بر درمان دردها و مشكلات ما تاثير مطلوبي دارد رنگها قادرند ما را تسخير كنند مي توانند كاري كنند كه به احساس درون خود توجه كنيم رنگها بيانگر نگرانيها و ناراحتي هاي روحي و ذهني هستند، حالتهايي كه جرات بيان آنها را به ديگران نداريم و رنگها به ما تعادل روحي مي دهند و اين چيزي جز سلامتي رواني نيست(معمار، 1376) در اين تحقيق كه داراي صفحه مي باشد در مورد رنگ ها، خواص، ويژگي و تاثيرات آنها در زندگي ما صحبت شده است. رنگ تاريخچه رنگ: گفته شد(اولين رنگي كه پيدا شد آبي آسماني بود. اما گياهان نبودند كه بوسيله آلت ادراكشان از آن رنگ متاثر شوند و نه هيچ چشمي از حيوان كه به آن رنگ بنگرد و بعد از آبي آسماني، آبي دريايي، سپس كلروفيلي نباتات آنگاه گياهان و حيوانات كره خاكي را از رنگهاي گوناگون خود پر زرق و برق گردانيد پس از مراحل فوق انسان پا به كره خاكي گذاشت و زندگي بشر آغاز شد. اولين رنگهايي كه بشر اوليه به وجود آنهايي پي برد- سفيد و سياه شب و روز بود. گردش شب و روز يا به عبارت ديگر ظهور رنگ آبي تيره در شب براي او با استراحت خوب و سكوت همراه بود و رنگ زرد و روشن در روز تداعي كننده فعاليت و كار و كوشش شمار مي رفت(علي اكبر زاده، ماهنامه تربيت، 1370) در ميان انسانها نيز رنگ ها از آغاز خلقت معنا و مفهوم خاص خود را داشته اند و اكثرا نزد پيشينيان رنگ با عرفان آميخته بود، در تمدن هاي باستاني ما رنگ مظهر نور بود به همين دليل، رنگ با خدايان مرتبط گشته بود، به طور مشابه، تمدن هاي يوناني رنگ را با توازن گيتي توام مي دانستند. زندگي مصريان باستان مملو از سمبل هاي رنگي بود، نزد آنان زمان ابديتي سبزرنگ مي نمود. در كيش برهمايي«زرد» رنگ مقدس به شمار مي آمد. دين يهود، فرفر، آبي، ارغواني و سفيد را مقدس مي دانست و رنگ مقدس حضرت محمد سبز بود(ويليز، 1376) بيش از همه نقاشيهايي كه در پنجره كليساهاي مربوط به قبل از دوران رنسانس به جا مانده است، نشان مي دهد مردم برخي رنگها را سمبل آرامش مي دانسته اند، همين طور در بين ماندالاهاي تبت و سرخپوستان ساندماندالا در ناواهو الهه عطارد همانند فرشتگان مقرب به رنگ زرد ظاهر مي شود كه خود سمبلي از روح است. مريم مقدس را اغلب در پيراهني به رنگ آبي آسماني نقاشي مي كنند كه نشان از محفوظ بودن جان اوست از قرون وسطي رنگ قرمز در جامعه رنگ اشراف شد و همزمان با ظهور غيبگويي، ارزش سمبولي رنگها كم كم بدست فراموش سپرده شد.(فلمار، 1376) گرچه انسان هميشه با رنگ سروكار داشته و تحت تاثير آن قرار گرفته است، اما فقط اخيرا توانسته رنگ سازد و از آن استفاده كند، تا قبل از سده نوزدهم، تعداد محدودي از رنگ ها و رنگ ريزه ها شناخته شده بودند، كه آنها هم اساسا از مواد آلي بود و بسيار گران، طوريكه وسايل تزيين رنگ آميزي شده نشانه تشخيص و ثروت بود. صدها حلزون زندگي خود را از دست دادند تا يك امپراطور رومي مي توانست رداي باشكوه ارغواني به تن بپوشد اين وضعيت در صد ساله اخير تغيير كرد، در آغاز با سنتز رنگهاي شناخته شده و سپس با استخراج زغال رنگ، اكسيد كردن فلزات استفاده از رنگ رونق گرفت. وسايلي كه امروز ساخته مي شوند. همگي يا بخشي از آنها رنگ اوليه خود را حفظ مي كنند و تا زمان استهلاك رنگ ثابتي دارند. اينك بدون اغراق مي توان گفت: كه هزارات رنگ از هر نوع، خام يا پخته و براي هر گونه استفاده هاي در دسترس است(لوشر، 1381) تعريف رنگ رنگ: اسم پهلوي«RANG» آنچه از صورت ظاهري چيزي به چشم آيد و ديده شود از سبزي و سرخي و زردي و نظاير آن و ماده اي كه از معدن يا گياه يا با عمل شيميايي به صورت پودر يا مايع تهيه كنند و براي رنگ آميزي يا نقاشي بكار ببرند(عميد، 1370) تعريف رنگ از نظر روان شناسي: رنگ همچون كلامي گويا است رنگها بيانگر نگرانيها و ناراحتي هاي روحي و ذهني هستند حالتهايي كه جرات بيان آن ها را نداريم. رنگها با ما تعادل روحي مي دهند رنگها را مي توان هم سمبل زندگي و هم سمبل مرگ دانست(فلمار، 1376) منشا اهميت رنگ زندگي بشر از بدو آغاز بر پايه عواملي از قبيل شب و روز، تاريكي و روشنايي وضع شده بود كه خارج از كنترل وي بودند شب باعث مي شد تا فعاليت بشر متوقف شود. بنابراين بشر به غار خود روي مي آورد، خودش را لاي لباس خزدار مي پيچيد و به خواب مي رفت يا اينكه بالاي يك درخت مي رفت و در عين راحتي منتظر طلوع آفتاب مي ماند. روز بشر را به فعاليت وا مي داشت. بنابراين، براي يافتن غذا به دنبال شكار يا تغذيه هاي تازه رفت. شب سكون بي حركتي و كاهش سوخت و ساز فعاليت را به همراه دارد. رنگ هاي مربوط به اين دو محيط رنگ هاي آبي تيره، آسمان، شب و رنگ زرد روشن نور خورشيد. رنگ آبي تيره رنگ آرامش و سكون است و رنگ زرد روشن اميد و فعاليت مي باشد چون اين رنگها محيط هاي شب و روز را نشان مي دادند بنابراين عواملي هستند كه بشر را كنترل مي كنند تا اينكه قابل كنترل در دست بشر باشند؛ لذا آنها به عنوان رنگ هاي غير مستقل معرفي مي شوند، كه پديده هاي طبيعت آنها را تنظيم مي كند. شب(آبي تيره) بشر را ناگزير مي سازد تا از فعاليت دست كشيده و استراحت كند در حاليكه روز(زرد روشن) انسان را به فعاليت وا مي دارد. فعاليت بشر يا در جهت پيروزي و تحصيل بود يا در جهت حمايت خود. فعاليت هاي مربوط به حمله و پيروزي معمولا با رنگ قرمز مشخص مي شود؛ و فعاليت هاي مربوط به دفاع با رنگ سبز نشان داده مي شد. به اين دليل كه فعاليت هاي بشر اعم از حمله(رنگ قرمز) يا دفاع(رنگ سبز) حداقل تحت كنترل وي بود، بنابراين اين عوامل و رنگ ها بعنوان رنگ«مستقل» يا«تنظيم كننده» توصيف شده اند.(لوشر، 1381) فيزيولوژي رنگ آزمايش هايي كه افراد را از لحاظ رواني ملزم به تفكر انديشه درباره رنگ قرمز تيره كرده نشان داده است كه اين رنگ به طور قطعي روي سيستم اعصاب اثر مي گذارد، فشار خون را بالا مي برد، ميزان تنفس و ضربان را سريعتر مي كند. بنابراين رنگ قرمز محركي است كه روي سيستم اعصاب بخش سمپاتيك سيستم خود كار عصبي موثر باشد. بعبارت ديگر رنگ آبي سير از لحاظ رواني تاثيراتي را به خود اختصاص مي دهد- موجب كاهش فشار خون مي شود، ميزان تنفس و ضربان قلب را كند مي كند. لذا رنگ آبي تيره آرامش را به همراه دارد و به ويژه روي بخش پاراسمپاتيك سيستم عصبي خود كار تاثير مي گذارد. شبكه هاي پيچيده اعصاب و بافت هاي عصبي كه بدن و ساير قسمتها را كنترل مي كند دو بخش را در بر دارند- سيستم اعصاب مركزي(CNS) و سيستم عصبي اتوماتيك يا خودكار(ANS). سيستم عصبي مركزي وظايف فيزيكي و حسي را در آستانه آگاهي يا بالاتر بعهده دارد، سيستم عصبي اتوماتيك بعبارت ديگر وظايف مربوط به زير آستانه آگاهي را در بر مي گيرد- و به همين دليل بايد بر يك اساس خودكار و مستقل عمل كند. ضربان قلب، بالا و پائين رفته ريه ها، هضم غذا، كه در واقع اعمال پيچيده غير ارادي بدن مي باشند از وظايف سيستم عصبي خودكار به شمار مي آيند. حتي امروزه مكانيسمي به طور كامل به وسيله رنگي واقعا شناخته نشده كه به عنوان يك رنگ تشخيص داده شود. وقتي كه يك سوال ساده مثل اينكه«چطور رنگ ها را مي بينيم؟» مطرح مي گردد، نظريه هاي متفاوتي براي يافتن پاسخ صحيح ارائه مي شود، و زماني فرا مي رسد كه ما واقعا نمي توانيم صحت پاسخ را بسنجيم و يا آن را غلط مي پنداريم يا اينكه يك فرضيه نادرست است، به هر حال نظريه تضاد«هرنيگ» فيزيولوژيست به نظر مي رسد كه تقريبا با آنچه كه به طور طبيعي از استفاده تست رنگ مشاهده مي شود، مطابقت دارد. هرينگ دريافت كه ارغوان بينايي(ماده اي كه در شبكيه چشم وجود دارد و به ام رودسپين شناخته مي شود.) در اثر رنگ هاي روشن بي رنگ مي شود و وقتي در معرض رنگ هاي تيره قرار مي گيرد دوباره رنگ خود را به دست مي آورد رنگ روشن يك اثر شكننده«كاتابوليك» دارد، در حاليكه رنگ تيره يك تاثير سازنده«آنابوليك» دارد بنابر نظريه هرينگ ماداميكه ارغوان بينايي در معرض كاتابوليسم قرار گيرد آن را مي شكند.(لوشر، 1381) رنگ از ديدگاه اسلام اسلام دين فطرت است و در اين آيين(اسلام) فطرت پاك انساني نه تنها نفي نشده بلكه انحراف از آن، نمي باشد و مطرود است تعاليم اسلام همه براساس فطرت و بر مبناي برآوردن نيازهاي طبيعي جسمي دوراني انسان با حفظ اعتدال و با سمتگيري به سوي هدف اصلي كه همانا كمال انساني است مي باشد، فطرت و خلقت انسان طلب زيبايي است كه منشا آن جمال بي مثال حق است.(ا... جميل و يحب الجمال) يكي از وجوه زيبايي، زيبايي ظاهري است و طبيعت يكي از جلوه هاي بارز آن، كه وجه غالب زيبايي خود را از نگهداري بسيار متنوع موجود در آن نهي شده است. همچنانكه استفاده از رنگ در جوامع انساني و محيط هاي مصنوعي نيز معني نداشته است بلكه با توجه به خواص فيزيكي و تاثيرات رواني رنگها، بعضا اشاره ها و دستورهايي در رابطه با استفاده يا عدم استفاده از بعضي رنگها و نيز استفاده نمادين از آنها نشده است. احاديث زير مويد اين بحث هستند كه: پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) فرمودند: به سبز نگريستن بينايي را افزون مي كند. در وسائل الشيعه جلد پنجم از پيامبر(ص) نقل شده است كه لباس سفيد رنگ بپوشيد، زيرا دلنشين تر و پاكيزه تر مي باشد. امام علي(ع) فرموده اند: لباس سياه رنگ نپوشيد چون لباس سياه، لباس فرعون بوده است. و از امام باقر(ع) نقل شده است: به درستي كه اهل بهشت داراي لباسهاي سبز رنگ هستند. امام صادق(ع) را در احرامي از جنس برديماني به رنگ سبز ديده اند و يكبار هم در مسجد پيغمبر(ص) در حالي كه به نماز مشغول بود و لباس به رنگ زرد بر تن داشته ديده شده است و در كتاب كافي از امام صادق(عليه السلام) نقل شده است: «رسول خدا صلي الله عليه و آله پوششي داشت كه با گياهان چون زعفران رنگ شده بود آن را در خانه به تن مي كرد و رنگش بر آن حضرت اثري گذاشت.» در كتاب دعائم، از امام صادق روايت شده است كه پيامبر رنگ سرخ را در لباس كراهت داشتند. در ميان رنگهايي كه در جامه، سنت يا مكروه است، بهترين رنگها در جامه سفيد است و بعد از آن زرد و بعد از آن سبز و بعد از آن سرخ نيمرنگ و كبود و عدسي مكروه است. سرخ تيره، خصوصا در نماز و پوشيدن جامه سياه كراهت شديد دارد در همه حال حال مگر در عمامه و عبا و موزه و اگر عمامه و عبا هم سياه نباشد بهتر است و از حضرت رسول(ص) منقول است كه مكروه است سياه مگر در سه چيز، در موزه و عبا و عمامه.(محمدباقر مجلسي، حليه المتقين) ائمه معصومين پوشيدن رنگهاي تيره را جايز ندانسته و به فرموده آنها«پوشيدن جامه سياه كراهت دارد از همه بالاتر كلام خداست كه در قرآن آمده است:«خداوند براي شما چيزهاي گوناگوني و رنگارنگ در زمين آفريده و اين نشانه و آيتي از اوست» و نيز مي فرمايد« لباس اهل بهشت سبز و ابريشمي است» اين در حاليست كه طبق احاديث اسلامي رنگ تيره مكروه است و به طور اكيد توصيه شده است كه مسلمانان هنگام نماز لباس سفيد بپوشند و از زنان مخصوصا خواسته شده كه از رنگ هاي روشن براي پوشش و حجاب خود استفاده كنند و اين جاي فخر و مباهات براي مسلمانان است كه دينشان 14 قرن پيش به ارزش و ماهيت رنگ تا اين حد توجه داشته و هيچ جنبه اي از زندگي انسان را ناديده نگرفته است.(غلامي، 1378) انسان و رنگ آفريدگار دانا علم هستي، جهان مادي را رنگي خلق كرده است و انسان را نظاره گر اصلي اين جهان رنگارنگ در كنار شكل يا فرم و جنسيت از عوامل مهم تشخيص و شناخت انسان از محيط پيرامون خويش است. اگر چه رنگ به اندازه شكل در درك انسان از محيط اهميت ندارد، اما به لحاظ ارتباط كسي با محيط، رنگ بدون شك اساسي ترين نقش را ايفا مي كند. بشر از ديرباز تاثير پذيري از محيط رنگي طبيعت پيرامون خويش، نسبت به رنگ حساس بوده و از رنگ در زمينه هاي مختلف استفاده فراواني كرده است. علاوه بر اين رنگ در ايجاد ارتباط و پيام رساني نقش مهم و چشمگيري دارد، در جوامع مختلف به عنوان نماد عاطفي، فرهنگي، قومي، ملي، بكار رفته است. انسان پيوسته چه به لحاظ فيزيكي چه به لحاظ روان شناختي تحت تاثير بوده است. مثلا رنگ زرد ارتباط را قوي كرده و باعث مي شود كه انسانها راحت تر با ديگران ارتباط برقرار كند از اين رو رنگ زرد نماد ارتباط است به همين علت رنگ اداره پست زرد است و يا لباس نارنجي يك رفتگر معنا و مفهوم خاص خود را دارد در روان شناسي از رنگ نارنجي به عنوان رنگ ضد خستگي ياد مي كنند از اين رو لباس رفتگر رنگ نارنجي است كه به زودي احساس خستگي و كسالت ناشي از كار به او دست ندهد. رنگها نقش مهمي در زندگي عاطفي و معنوي ما بازي مي كنند و رنگهاي زيبا، با طراوت و فرحبخش طبيعت همچون درختان سرسبز، آسمان آبي، تپه هاي بنفش و گلهاي رنگارنگ را دوست داريم بعضي از رنگها مفاهيمي چون روشني، شادماني و اميدواري داشته و بر سلامتي روح و روان آدمي تاثير به سزايي دارند و گروهي از آنها موجب كسالت، ياس، غم و اندوه گرديده و سبب خستگي و افسردگي روح و روان آدمي مي شوند.(مجله تربيت، 1378) به همان اندازه كه رنگها براي ما جالب و ضروري است، براي اقدام ابتدايي نيز لازم و ضروري بوده است. مصريها، يونانيان ايرانيان رنگ را به طرق مختلف در زينت لباسها و تزئينات ساختمانها به كار مي برند. به طور كلي رنگها در تمام احوال و زمانها توجه انسان را جلب نموده و مي نمايد. انسان مي كوشد تا اسرار و رموز آن را بشناسد و در زندگي خود بكار برد. منع الهامات او نيز طبيعت است و قوانين و فرمولهاي خود را از مثالهاي طبيعت دريافت مي نمايد. پيشرفت علم و تجربيات محققين نيز طرق مختلفي براي احساس غم و رنگها به وجود آورده است؛ خصوصا در قرون اخير كه فيزيكدانان، فيزيولوژيستها، شيميدانها، روان شناسان، جامعه شناسان و اخيرا هنرشناسان مسائل مربوط به رنگ و نور و جريانات مربوط به بينايي را مورد مطالعه عميق علمي قرار داده اند.(ايتن جوهانز، 1376) اكنون نقش رنگ در زندگي انسانها كاملا مشخص شده است و هر فرد با توجه به علايق خاص خود نسبت به رنگها يا رنگي تمايل نشان مي دهد. اختلاف سليقه در انتخاب رنگ و وسائل زندگي خود دليلي بر اين مدعا است. هر كس نسبت به رنگ خاصي توجه و علاقه مخصوص نشان مي دهد و نسبت به رنگ ديگر ابراز تنفر مي كنند. اين امر در مورد آميخته هاي رنگ نيز صدق مي كند. مشخص است كه افراد سليقه هاي متفاوت دارند، همانطور كه مردم در زندگي روزانه با هم فرق دارند و ارتباط با رنگ نيز چنين اند.(آلبرت، 1370) انواع رنگها رنگهاي اصلي شامل: قرمز، آبي، زرد، سبز رنگهاي فرعي: بنفش، قهوه اي، سياه، خاكستري رنگهاي فرعي از تركيب دو به دوي رنگهاي اصلي حاصل مي شوند. قرمز + آبي = بنفشسبز + قرمز = قهوه اي از تركيب نصف رنگهاي اصلي، رنگهاي فرعي متعادل به وجود مي آيند ولي اگر در نظر داشته باشيم كه رنگهاي دلخواه خودمان را بسازيم اين مقدار تركيب تغيير خواهد يافت. مثلا براي ساختن سبز كم رنگ يا به اصطلاح سبز مغز پسته اي لازم است 80% زرد را با 20% آبي تركيب كنيم. (مهدي علي اكبر زاده، رنگ و تربت، 1375) سردي و گرمي رنگها از لحاظ سردي و گرمي نيز رنگها را مي توان طبقه بندي كرد، قرمز و زرد رنگهاي گرم و آبي جزو رنگهاي سرد محسوب مي شوند. مع الوصف در تركيبات رنگي با توجه به مقدار رنگ مورد استفاده از رنگهاي سرد و گرم و حتي ولرم به وجود آورد. حالا اگر 50% آبي را با 50% زرد تركيب كنيم، رنگ سبزي به وجود خواهد آمد كه ولرم باشد ولي اگر 80% زرد را با 20% آبي تركيب كنيم رنگ سبز به دست خواهد آمد. متمايل به گرمي خواهد بود. از لحاظ رواني با تجربه علمي ثابت شده است كه در يك اتاق آبي احساس سرما به انسان دست مي دهد ولي در اتاث قرمز يا نارجي انسان احساس گرما خواهد كرد.(مهدي علي اكبر زاده، 1375) كاربرد رنگها لازم است بدانيم براي اينكه رنگها بيشتر در انسان تاثير كند بايد به طور طبيعي در سطوح كوچك رنگهايي يك دست بدون سايه روشن خالص به كار ببريم منظور از به كار بردن رنگهاي خالص اين است كه در سطوح كوچك اگر سايه روشن نزنيم بهتر است و برعكس در سطوح بزرگ براي اينكه رنگها اعصاب را زياد ناراحت نكند در رنگ آميزي اگر سايه روشن آن را به كار ببريم جالب تر خواهد بود. همچنين براي افزايش كارآيي رنگها و تاثير آنها بهتر است رنگهاي متضاد و تند را در جوار هم قرار دهيم. رنگهاي تيره را روي زمينه هاي كم رنگ و رنگهاي روشن را روي زمينه هاي تيره بايستي به كار برد. (علي اكبر زاده، 1375) استفاده از رنگها با شدت بالا محيط را فعالتر و پرجنب و جوش تر نشان مي دهد و بر همان محيط مي افزايد اما هر چه شدت رنگي مي شود از تحرك آن كاسته شد. خاموش تر به نظر مي رسد و در نهايت كه به سمت خاكستري ميل مي كند رنگ كاملا خاموش، بي تحرك و ساكن و خنثي است. در رابطه با تيرگي و روشنايي رنگها بايد گفت رنگهاي تيره، محيط را تاريكتر و كوچكتر نشان مي دهند و برخلاف رنگهاي روشن كه بزرگتر جلوه مي كنند و محيط را پرنورتر جلوه مي دهند. در رابطه با نام يا آنچه كه غالبا اصلي ترين وجه رنگ شناخته مي شود يعني مثل آبي، قرمز، زرد، سفيد و غيره رنگها با توجه به موقعيتشان در طبيعت و نيز نمادهايي كه در فرهنگهاي مختلف يافته اند معاني و در نتيجه تاثيرات رواني خاص را سبب مي شوند(فروزان، 1375) صفات رنگ و استفاده هاي گوناگون از آن مهمترين جزء نور رنگ است و هنگامي كه رنگ به درستي استفاده شود علاوه بر محيط باز و خوشحال كننده مي تواند به قابليت ديد هم كمك نمايد چنانچه تزئين يا دكوراسيون يا مفهومي خاص در مورد اطاق استراحت، اطاق غذاخوري، سينماها، كارخانجات و غيره هميشه مطرح است و از رنگ به نحو مطلوب استفاده مي شود بلكه بايد به لحاظ ارزش، علمي آنها و استفاده براي مقصودي معين به كار رود، با توجه به صفات رنگ تجربه شده است كه رنگهاي روشن خود را برجسته و بسيار نمايان نشان مي دهند مانند رنگ زرد، قرمز، نارنجي كه به رنگهاي گرم شهرت دارند و اين رنگها موثرترين و پرقدرت ترين رنگها براي علامت هشدار دهنده مي باشند. رنگ سبز نيز يك رنگ با قابليت ديد زياد است و كمتر برجسته مي نمايد و خصلت جلب كمتري دارد. رنگ سبز و آبي مخالف رنگ قرمز مي باشد و از رنگهاي سرد و غير زننده مي باشد و آبي اساسا يك رنگ آرامش بخش است. رنگ ارغواني و بنفش از رنگهاي سرد و غيرزننده مي باشد و آبي اساسا يك رنگ آرامش بخش است. رنگ ارغواني و بنفش از رنگهاي محبل و فاخر مي باشد. و در مراسم ويژه مختلف استفاده مي شود و گاهي افسردگي را تداعي مي نمايند و آرام بخش مي باشد و بنفش كم رنگ از رنگهاي جذاب مي باشد. قرمز تيره بنفش تيره و سياه، تيره ترين رنگها است و قابليت ديد كمتري دارند و فضا را محدودتر نشان مي دهند. در كار كارگاه هايي كه زن كار مي كند و فقط كاركنان زن مي باشند از رنگهاي روشن و ملايم كه جاذبه قوي دارند استفاده مي گردد.(فروزان، 1375) رنگهاي گرم و روشن در كارگاههاي فلزكاري نامناسب و غيرمعقول است مثلا هيچگاه معقول نيست كه براي دستگاه پرس(Press) از رنگ صورتي استفاده شود. چشم به طور طبيعي به طرف روشن ترين كه در ديدش قرار مي گيرد و جلب مي شود، سياه و سفيد حداكثر تضاد را دارند. تلفيق سياه و زرد تاثير بصري بيشتري دارند و به همين مناسب براي مشخص كردن موانع و محدوده هاي خطر از علامت راه راه سياه و زرد استفاده مي شود. در كارخانجات علايم هشدار دهنده اضطرار مي بايست در معرض ديد قرار گيرند و واضح باشند و اين علامتها از لحاظ ديد و رنگ بايد كاملا مشخص از محيط اطرافشان باشند و قرار گيرد و نيز حداكثر درخشندگي را هم داشته باشد.(فروزان، 1375) سقف كارگاه معمولا بزرگترين سطحي است كه از كف كارگاه ديده مي شود و با رنگ زرد مي توان يك محيط آفتابي و گرم ايجاد نمود نقاشي كرد. در سطوح سقف و ديوارها گاهي از قرمز استفاده مي شود تا نوعي احساس گرمي و شعف و مسرت نمايند و رنگ قرمز براي قسمتهاي توزيع مواد و ابزار و سكوهاي بارگيري قابل قبول مي باشد. قرمز موثرترين رنگي است كه براي ضروري ترين علائم خطر(مانند برق، ترانسفورماتور و كابلهاي هوايي و غيره مورد استفاده قرار مي گيرد) براي علامت آتش نشاني، محفظه وسايل آتشنشاني و جرثقيلها و امثال اينها رنگ قرمز مورد استفاده قرار مي گيرد و چنانچه از اين رنگ در سطحي وسيع به عنوان تزيين استفاده مي شود تاثير قاطع خود را به عنوان رنگ هشدار دهنده از دست مي دهد و به تدريج براي اشخاص عادي مي شود و مفهوم خاص ديگري نخواهد داشت. بديهي است نور عامل مهمي در ايجاد محيط خوب و مطلوب مي باشد و نور شرط لازم براي ديدن مي باشد و توضيحا رنگهاي سياه و تاريك نور را جذب مي نمايند و يك تاريك و دلتنگ به وجود مي آورند در حاليكه رنگهاي روشن به همان اندازه منبع نور شعف آور مي باشد.(فروزان، 1375) عوامل موثر در انتخاب رنگها 1- سن: معمولا كودكان از رنگهاي زنده و خالص و بزرگسالان از رنگهاي پخته و مركب(سورمه اي) خوششان مي آيد بسياري از گزارشهاي درباره انتخاب رنگ در هنگام نقاشي با انگشت به وسيله كودكان وجود دارد به يك گزارش خلاصه شده خوب در اين باره توسط ناپوي(1971) تهيه شده است: او دريافت كه آبي و سبز رنگهايي هستند كه غالبا توسط پسران انتخاب مي شوند در حاليكه قرمز و زرد توسط دختران ترجيح داده مي شوند. 2- محل زندگي: نوع محيط جغرافيايي مانند كوهستاني بودن، كويري و ساحلي بودن مناطقي آفتابي يا ابري در انتخاب رنگ به خصوص لباس موثرند مثلا زنان شمالي و روستايي به دليل محيط همواره سبز، از لباسهاي گلدار استفاده مي كنند در كشورهايي كه خورشيد از درخشش كمتري برخوردار است به رنگهاي ملايم تر و تيره تر اولويت داده مي شود.(ساطعي، 1372) 3- فصول سال: استفاده از رنگ در زمستان براي جذب گرماي خورشيد و رنگ روشن در تابستان مورد توجه انسان است. 4- فرهنگ جامعه: انتخاب رنگ به خصوصيات اجتماعي، رواني، فرهنگي جامعه بستگي دارد به عنوان مثال سرخپوستان يا تركيب رنگ آميزي پوست خود، مقاومت ايستادگي و قدرت خود را بالا مي برند. شهري ها معمولا از رنگهاي سرد مانند سبز و روستاييها از رنگهاي گرم مانند قرمز استفاده مي كنند. 5- زمينه و عاطفي: سلامت بدن و روح و روان و حالات افراد در انتخاب رنگها موثر است. 6- طبقه اجتماعي از جهت ميزان درآمد: افراد كم درآمد رنگهاي براق و تند و افراد پردرآمد رنگهاي سبك، مركب، ملايم و ظريف را انتخاب مي كنند(ساطعي،1372) هماهنگي رنگها و مسائل رواني آن: وجود هماهنگي يا نظم در هر زمينه اي مورد فعاليت انسان بوده و خشنودي آرامش او را فراهم مي آورد. پروردگار يكتا تمام جهان هستي را با نظم و هماهنگي خاصي آفريده است. به گونه اي كه هر موجودي از جايگاه ويژه اي برخوردار بوده است و در تعامل و هماهنگي بين سايرين مي باشد. اين آرمان علامت كه از آغاز تاريخ معرفت بشري تاكنون كاروانهاي انبوهي از دانشمندان و حكما را براي كشف قوانيني كه از نظم عالم هستي بر مي آيد. با جدي ترين قيافه به راه انداخته و آنان را به خواندن سطور كتاب هستي وادار نموده است. انسانهاي آگاه با وجود اينكه در طبيعت سرشار از نظم و هماهنگي به سر مي برند ولي باز سعي دارند كه در كليه امور مربوط به زندگي خود از وجود نظم بهره بگيرند. در رابطه با رنگها نيز اين اصل صادق است. معمولا افراد انسان به رنگ تمايل داشته و نسبت به آنها گرايش مي يابند ولي از ديد اغلب مردم رنگهاي هماهنگ رنگهايي هستند كه از يك خانواده بوده و به يك صورت جلوه گر مي شوند و يا اينكه داراي تضاد نباشند. لذا هماهنگي و يا عدم هماهنگي رنگها را مي توان به نوع حساس انسان مرتبط نموده ولي به طور كلي اگر از نقطه نظر ارزشهاي عيني و دقيق علمي به اين موضوع نگاه كنيم هماهنگي در رنگها را تعديل و توازن بين قدرتهاي رنگي معني خواهيم كرد! چشم انسان به طور طبيعي در رابطه با رنگها در جستجوي ايجاد نوعي تعادل و توازن مي باشد به طوريكه اگر چشمان ما براي مدتي به يك صفحه قرمز رنگ خيره شوند و سپس آنها را ببنديم، تصويري از يك صفحه سبز را مشاهده خواهيم كرد. اين آزمايش را اگر با ديگر رنگها نيز تكرار كنيم به اين نتيجه خواهيم رسيد كه در چشم انسان هميشه رنگهاي مكمل رنگ نخستين را ظاهر مي كنند. پس از اين نوع واكنش طبيعي بدن انسان در جهت ايجاد نوعي تعادل و هماهنگي رنگها است.(علي اكبر زاده، 1375) سيستم عصبي انسان نيز به گونه اي است كه با هماهنگي در رنگها رابطه خاصي دارد. وقتي كه تحريك طبيعي و فعاليتهاي عصبي رخ مي دهد به ناچار و بي اختيار عكس العملهايي به وجود مي آيد. بنابراين خصوصيات رنگها بستگي به تحريك اعصاب بينايي دارند و اين يك فعاليت خاص عصبي است. گاهي اوقات مي بينيم در سطحي رنگين رنگها به طريق خاصي به كار رفته است و به ترتيبي ديگر پراكنده شده اند و ضمنا داراي هارموني هستند. خود به خود براي اعصاب بينايي خشنودي حاصل مي كنند و آرامش عصبي به وجود مي آورند. مع الوصف رنگهايي براي انسان خوشايند و لذت بخش مي باشند كه با هم هماهنگ بوده و بعبارت ديگر هارموني مي باشند. لذا نهايت اثرپذيري مثبت انسان از رويت رنگها مواجه با رنگهاي هارموني مي باشند كما اينكه عدم وجود نظم در رنگها روحيه او را آزار خواهد داد.(علي اكبر زاده، 1375) اثر رواني رنگ در تزيينات داخل خانه اختلاط رنگهاي سبز پريده و سفيد در اطاقهاي خانه موجب تسلي خاطر و تسكين اعصاب مي شود اگر تمام ديوارها يك رنگ و يكنواخت باشد توليد افسردگي و خستگي مي نمايد. همچنين رنگ گنجه و ميز موثر است و به هر حال تزيينات آن تاثير مخصوص در روان پيشرفت و بهبود و ساكنان آن دارد. در عنوان مثال در اطاق با رنگ سفيد و يا سبز پريده مي بايست ميز و گنجه در چنين اتاقي با رنگ بلوطي روشن باشد تا آنكه محيط اتاق كه در نتيجه رنگ ديوارها سرد شده است گرم جلوه نمايد. محيط قرمز براي اشخاص كم خون موثر است و بهتر است يك قسمت از مبلها يا پرده ها را از رنگ قرمز انتخاب نمود تا مناسب و متعادل باشد. براي اشخاص عصباني قرمز محرك است و مناسب نيست و بهتر است از رنگ ليمويي استفاده شود. ظروف آشپزخانه و اثاثه مي بايست از سبز ملايم انتخاب نمود كه سبز رنگ طبيعت است.(علي اكبر زاده، 1375) در اطاق استراحت بايد رنگ ملايم به كار رود مانند سبز پريده يا آبي ملايم كه تسكين دهنده است. در چنين اطاقي مي بايست كارهاي دستي ظريف هم وجود داشته باشد كه با ديدن آنها رفع خستگي دماغي به عمل مي آيد. رنگ بنفش براي خواب مناسب است و رنگ ليمويي اشتها آور مي باشد. اگر از بيخوابي شكايت مي باشد مي بايست حداقل گوشه اي از اطاق استراحت به رنگ بنفش باشد. براي اطاق بچه ها همين رنگ خوب است. اگر فرزنداني كه به مدرسه مي روند حساس و عصباني باشند چراغ زير آباژور به رنگ ليمويي باشد و پرده هاي ليمويي به اطاق آويزان شود كه اعصاب را تسكين مي دهد و اين رنگ ليمويي براي اطفالي كه اشتها ندارند بسيار مناسب است و پزشكان اعتقاد دارند كه رنگ ليمويي براي اوره، هضم غذا مناسب است. براي اطفال عصبي در منزل از رنگ قرمز بايد اجتناب نمود و بهتر است از رنگ آبي استفاده شود. براي فرح و شادي اطفال بايد علاوه بر رنگ آبي گياهان سبز را هم اضافه كرد. رنگ سبز و آبي تواما فرح و شادي مي شود و به همين مناسب و ريا و سبزه باعث تسكين اعصاب و رفع خستگي رواني مي گردد و بيماران عصبي مزاج با گردش در كنار دريا و جنگل سبزه زار سلامتي خود را باز خواهند يافت و نظاره بر آسمان آبي و ستارگان درخشان نشاط آور مي شود. رنگ سبز عكس العمل هاي تب را كم مي كند و در اغلب اطاقهاي بيمارستانها به كار مي رود تعادل به وجود مي آورد و به طور خلاصه راز طبيعت رنگ است و نبايد فراموش نمود كه رنگها هميشه نفع دارند بلكه ممكن است مضر هم واقع شوند چنانچه رنگ قرمز تحريك آميز است و ممكن است سبب بعضي بيماريهاي اعصاب شود و با فرزند يا طفل شيرخوار مرتبا تمام ساعات گريه نمايد بدون اينكه كوچكترين درد و ناراحتي داشته باشد و اين گريه شايد ناشي از نگاه طولاني به يك لوح و يا يك گل قرمز باشد. كه در اطاق يا عمل استراحت او به چشم مي خورد كه با چسباندن يك كاغذ بر روي آن و يا پنهان كردن آن با وسايل ديگر گريه طفل رفع مي شود(علي اكبرزاده، 1375) نماد رنگ ها به نظر با ستيه قسمت عمده اي از معاني نمادين رنگها به سنتها و محيط هاي اجتماعي خاص كه در آن زندگي مي كنيم بستگي دارد. يك رنگ در يك نظام اجتماعي مشخص ممكن است داراي مفهومي باشد كه در نظام اجتماعي مشخص معناي تضاد آن را بدهد. بنا به نظر(كاندنيسكي) رنگ يك ارزش ذاتي دارد و داراي خصوصيات حركت و صدا است براي درك چيزي كه او را حركت مي نامد، پيشنهاد مي كند دايره رسم كنيد و داخل يكي را رنگ زرد و ديگري را رنگ آبي بزنيد. بعد از مدتي كه به آنها دقيق مي شويد، حس مي كنيد رنگ زرد از دايره خود به خارج مي رود و با حركتي به مركز ديد ما نزديك ميشود در حاليكه به نظر مي رسد رنگ آبي كم رنگ مي شود(وان گوگ) درباره يكي از تابلوهايش به نام قهوه خانه غروب مي نويسد: سعي من بر اين بوده است كه با رنگهاي قرمز و سبز دردهاي وحشتناك انسان را نشان بدهيم. همچنين او درباره اين اثر كه خودش آن را يكي از مهمترين آثارش دانسته و درباره اصولي كه در ارتباط معاني رنگها به كار گرفته شده يادآوري مي شوند. به جاي آنكه درست همان را كه در برابر چشمان وجود دارد به كاغذ منعكس كنم، از رنگ به عنوان واسطه اي براي بيان قوي مذهب، و فيلمهاي سينمايي رنگي استفاده مي كند و نشان مي دهد كه رنگها براي مشخص كردن شرايط و كيفيت هاي خاصي مورد استفاده قرار گرفته اند. در بررسيهاي كه از رفتارها و هنجارهاي اجتماعي در آلمان شده است مشخص گرديده اين كشور فقط 6 سال درگير جنگ جهاني دوم بوده است. در حدود 20 سال وقت لازم داشته تا مردمش رنگ مردگي را كاملا به دور بريزند و رنگهاي گرم و زنده به عنوان عاملي براي رسيدن به زيبايي و رونق پرنشاط برگزينند. در اطاقهاي جراحي قطرات خون روي لباس سفيد جراحان تاثير غيرمستقيم بر حواس و روان داشت بنابراين سبز را جايگزين كردند كه تا حدي نيز به موفقيتهاي جراحي كمك كرد زيرا رنگ خون روي لباس سبز، خاكستري شده چندان دغدغه اي مانند رنگ قرمز ايجاد نمي كند. ناگفته نماند كه رنگها داراي وزن، فره و شكل هستند. حتي در انسان ها گاه موجب بروز خلاقيتها و استعدادهايي مي شوند. رنگ بسيار حساس است و رنگ باعث بروز واكنشهاي درماني مي شود. رنگ بسيار بهتر از هر عنصر ديگري در ذهن باقي مي ماند. رنگ بسته بندي به تنهايي مي تواند باعث تصميم به خريد باشد. عملكردهاي مهم زندگي به عنوان فروشنده عبارت است از: جلب توجه، مشخص ساختن جنس دو مغازه، مشخص كردن عنوان بسته، تداعي هاي مثبت بيدار كننده احساسات، تطبيق داشتن با طرز مصرف محصول. كارگران يك كارخانه آمريكايي در تمام طول روز جعبه سياهي را جابجا مي كردند و از خستگي زياد شكايت داشتند. يك روان شناس توصيه كرد كه جعبه ها به رنگ سبز روشن رنگ آميزي شوند. پس از آن به نظر كارگرها كار كمتر خسته كننده به نظر مي رسيد و شكايت هاي ايشان برطرف شد.(به نقل از بختياري، 1382) پاره اي از معاني روانشناسي و فيزيولوژي رنگها خاكستري: گوشه گيري، عدم فعاليت، بي تفاوتي آبي: نياز به آرامش كامل و خشنودي خاطر علاقه زياد به دوستان و نزديكان سبز: پشتكار و استقامت به قدرت اراده به غرور بلند پروري قرمز: داشتن آرزوهاي بسيار، شور و شوق زندگي، تصور قدرت اراده. زرد: پيشرفت بالا مانع، اميد به حل مشكلات بنفش: روحيه اي شاعرانه، رومانتيك، دوستدار هنر و زيبايي، متكي بودن به ديگران قهوه اي: نياز شديد به آسايش جسمي و روح، علاقه بسيار به خانواده سياه: بي علاقگي به زندگي، نفي هر چيز، بدبيني، ناباوري، لجاجت سفيد: آرامش، سكون، خالي از هر چيز روان شناسي رنگها « هر رنگ ويژگي خاص خود را دارد و احساسي متفاوت از رنگهاي ديگر در ما به وجود مي آورد» يولاند ياكوبي روان شناس رنگها مبحث جالب و در عين حال مفيدي است كه از آن در طراحي رسانه ها و خلق آثار هنري استفاده هاي قابل توجهي به عمل مي آيد. در اين باره كتابها و جزوات معدود ولي متنوعي در زبان فارسي منتشر كرده اند كه هر كدام از بعد خاصي به روان شناسي رنگها نگاه مي كنند. اينكه به بررسي معناي روان شناسي رنگها مي پردازيم. 1- آبي: ملكه با شكوه دنيا! مرا در آبي واگذار گنبد كبود اسرار تو را مي نماياند (فاوست) گوته رنگ آبي در انسان نوعي حس قضاوت دروني به وجود مي آورد و باعث مي شود انسان به خود و احساساتش بينديشد. براساس اصول رنگ شناسي رنگ آبي حس ارتفاع و عمق را در بيننده به وجود مي آورد. رنگ آبي نمايانگر آرامش كامل است ذهنيت و مفهوم اين رنگ اثر آرام كننده بر سيستم مركزي اعصاب دارد. فشار خون و بازدم كاهش مي يابد در حاليكه مكانيسم«صيانت خود» در كار شارژ كردن فرد است- بدن، خود را با تنفس زدايي و بهبودي منطبق مي دهد، لذا در بيماري و خستگي نياز به اين رنگ افزايش مي يابد و روحا گرايش به آسيب پذيري و حساسيت بيش از اندازه بالا مي رود. آبي مثل چهار رنگ اصلي نمايانگر نياز اساسي بيولوژيكي است نياز فيزيولوژيكي براي آرامش و از نظر رواني نمايانگر استغنا در صلح و خرسندي و شادماني زيستن است. شيلينگ از سمبول آبي در كتاب در«فلسفه هنر» استفاده كرده است سكوت حالت مناسبي از زيبايي است، مثل آرامش درياي آرام، آبي به شكل استعاره اي با آرامش آب طبيعت آرام، زنانگي و تنوير و تذهيب مرتبط مي شود دريافت احساس آبي شيرين است. طبق روايات سانسكريت كلمه نيلي به آبي تيره اي داه شده است كه مناسب ترين محيط را براي تفكر و انديشه به وجود مي آورد. كلمه آلماني كه حالت اساسي بيولوژيكي را كه به وسيله آبي تيره نشان داده مي شود بازگو مي كند Gemut است كه در انگليسي معادل دقيق آن وجود ندارد، «درجه حساسيت» تقريبا همان مفهوم را مي رساند.(فلمار 1376) آبي تيره عمق و كمال قابل توجهي دارد و مخصوصا مناسب چاقي ها است و نمايانگر رضايت و استغنا مي باشد اين ايده آل، والايي از يگانگي و كمال مطلوب است و نشانه اي از وحدت وجود و يگانگي و تجديد مفهومي با Gaea مادر زمين است. آبي اعتماد و حقيقت، عشق و ايثار، تسليم و فداكاري است. آبي رنگ ازلي، ابديت و نمايانگر سنتهاي پايدار و نگهدارنده گذاشته است(لوشر، 1381) 2- سبز: رنگ سبز شامل مقدار معيني از رنگ آبي و نمايانگر وضعيت فيزيولوژيكي در كنش و انعطاف پذيري اضطراب و تنش است از ديدگاه روان شناختي نمايانگر هدف و اراده در عمل است. مثل اصرار و استقامت و سرسختي در رسيدن به هدف- آبي- سبز، به هر حال نمودار ثبات و استقامت و مقاومت در مقابل تغييرات است و همچنين نشان دهنده ثبات عقيده و خود مثبت بيني در تمام زمينه ها است و موجب امنيت اجتماعي و بالا بردن اعتبار و ارزش خويشتن خويش مي شود لوشر عقيقده دارد كه رنگ سبز از حيث سمبوليك به درخت كاج شبيه است با ريشه هاي عميق، پابرجا و ثابت. مسلط بر درختان ديگر با طبيعت مستقل درك حسي آن سرسختي است و محتوي عاطفي آن فخر و غرور اعضاي مربوط به آن ماهيچه اي صاف است، بنابراين زخم معده و سوء هاضمه معمولا با نگراني كه فرد در مورد موقعيت و مقام و عدم موفقيت شخصي دارد توام مي شود. رنگ سبز در واقع مبين تنش و فشاري است كه هيجاناتي را كه هنوز امكان بروز نيافته اند مخفي مي كند و موجب تقويت روحيه، غرور، عزت نفس، احساس برتري نسبت به ديگران، قدرت و در چنگ داشتن حوادث يا حداقل موجب توانايي در منظم كردن و جهت دادن به آنها مي شود. كسي كه رنگ سبز انتخاب مي كند در آرزوي تاثير گذاردن بر ديگران است. او نيازمند شناخته شدن و تثبيت و داراي عقايد و راه و رسم خاص خود است كه در مقابل موانع و مخالفت ها خود را نشان مي دهد. او مي خواهد اعتماد و اعتقادش را با رنگ سبز نسبت به ارزش هاي خاصي كه به آنها پايبند است بالا ببرد و اين عمل را يا از طريق ارائه تصوير ايده آل و مشخصي كه از خويش دارد يا به وسيله تاييد و تقديري كه از ديگران انتظار دارد، صورت مي دهد. كه در اين مورد ممكن است به خاطر سلامت يا قدرت بدني بيشتر، دانش يا فرهنگ بالاتري باشد. لوشر معتقد است كه ادراك حسي رنگ سبز طعم«گس» دارد و محتواي عاطفي آن غرور و تغيير و ناپذير است(لوشر، 1381) 3- قرمز: «قرمز دنيايي است متشكل از خورشيدها، ماهها، جانها»(گيتا مالاس) در زبان آلماني كلمه«قرمز از لحاظ واژه شناسي تاريخي يا واژه هاي«زندگي» خون هم ريشه است. اين واژه از سانسكريت(Run-Tra) و از لاتين rubber=rot گرفته شده است كه به معناي خون و زندگي است رنگ قرمز خون را گرم مي كند و زندگي و باروري را به ارمغان مي آورد. در روان شناسي رنگ قرمز به مفهوم اعتماد به نفس است از اين رو براي درمان ترس از اين رنگ بهره مي گيرند.(فلمار، كلاوس برند، 1376) رنگ قرمز كه آميزه اي از زرد و ته رنگ نارنجي است، نمايانگر رها شدن انرژي در وضعيت فيزيولوژيكي است. سرعت نبض را بالا مي برد و ميزان دم و بازدم با افزايش مي دهد، نمايانگر نيروي حياتي است. بنابراين به معناي تمايل و رغبت است و تمام اشكال و آرزو و اشتياق را در بر مي گيرد. رنگ سرخ اصرار بر به دست آوردن نتايج، رسيدن به كاميابي و موفقيت و ميل حريصانه به تمام چيزهايي است كه نشانه اي از كمال در خور دارد و نمودار شدت ميل به زندگي است. رنگ سرخ برانگيختن است، در جستجوي پيروزي بودن است و تمام اشكال حياتي را شامل مي شود. از نيروي نهفته جنسي تا دگرگوني انقلابي، رنگ سرخ انگيزه اي براي فعاليت هاي عمومي ورزش، رقابت، تمايلات جنسي و باروري اقتصادي است. اين رنگ نمايانگر نيرو و تاثير زيادي است كه شخص در مورد هدف و خواسته خود اعمال مي كند. رنگ سرخ سمبلي از خون غالب، شعله اي آتش جاوداني، فطرت و خلق و خوي آتشين و مردي است. احساس درك آن ميل و رغبت ذاتي و محتوي عاطفي آن تمايل و اشتياق و عضو مربوط به آن ماهيچه اي مخلط است. بنابراين خستگي هاي عصبي و فيزيكي، اختلالات قلبي با رنگ سرخ طرد شده همراه است، در آزمون رنگ لوشر اگر سرخ انتخاب اول باشد نشانگر آن است كه تمايلات جنسي نه تنها قوي و شديد است بلكه قدرت ارضاء آن به واسطه خويشتنكامي كه خواستار غلبه و كنترل بر گوناگوني تجربه و اساس راهيابي و تجربيات جنسي، بي قيدي در امور جنسي و خيانت است، متوقف مي شود. در هر حال رنگ سرخ براي فرد كمال تجربي و نهايت زندگي را در بر داشته است. رنگ قرمز با نيروي حيات و رويا مرتبط مي باشد. اين رنگ به غلبه بر انديشه هاي منفي كمك مي كند، هر چند رنگ ياد شده با خشم هم ارتباط دارد، چنانچه ما رنگ قرمز زيادي دور و بر خويش داشته باشيم پس از مدتي احساس بي قراري، بي صبري و ناراحتي مي كنيم.(لوشر، 1381) 4- زرد: زرد رنگ روشني است و اثرش روشنايي، خوش روئي و شادماني است. ويژگي هاي اصلي رنگ زرد: روشنايي آن، قابليت انعكاسي، كيفيت، درخشندگي و شادماني غيراصولي آن است رنگ زرد نشان دهنده نوعي آرامش و سستي است و نمايانگر تنش زدايي و استنباط است و تنش زدايي يعني رهايي از مشكلات و موانع و تعارضات زندگي. زرد از نظر سمبوليكي به گرماي خورشيد، عروج انبياء محتوي عاطفي آن اميدواري و آزادي و اعضاي مربوط آن اعصاب سمپاتيك و پاراسمپاتيك است. فعاليت رنگ زرد، بيشتر نامطمئن است و گرايش به عدم وابستگي به طرح رنگ سرخ است. شخصي كه رنگ زرد را ترجيح مي دهد ممكن است وابسته به يك گروه صنعتي باشد اما به هر حال صنعتگري در خور توجه است. زرد نمايانگر ميل و رغبت به رهايي و اميد و يا انتظار شادمانيهاي بزرگتر است و دلالت بر تعارض هاي كوچك و بزرگي مي كند كه رهايي از آنها مورد نياز است. اين اميد و شادماني در تمام اشكال متنوع خود، از ماجراي جنسي گرفته تا بردباري و وارستگي ها، موجب كمال و روشنفكري مي شود. رنگ زرد هرگز راحت نمي شيند و تلاش زيادي در به دست آوردن آرزوهاي خود دارد. چون زرد با نوعي وسواس همراه است، پس مي تواند در دام احساساتي چون حسادت بيفتد. زرد نمايانگر تغيير و تحول و تنش زدايي است. زمانيكه رنگ زرد جبراني است و بر آن تاكيد مي شود نه تنها ميل و اشتياق شديدي براي فرار از مشكلات موجود وجود دارد بلكه حتي نوع تلاشي سطحي، مثلا تغيير و يا تلاش مشتاقانه براي تجربه ديگر به چشم مي خورد، زرد خواستار توجه ديگران است و اميد دارد كه آنها را به خود جلب كند. سر و كار داشتن با رنگ زرد به ما كمك مي كند تا به مجهولات و اختلالات وجودمان پي ببريم، رنگ زرد يك رنگ زنانه است رنگ زرد مي تواند حالات زنانه را در ما- چه مردان و چه زنان تقويت كند(لوشر، 1381) 5- بنفش: رنگ بنفش تركيبي از سرخ و آبي است، با اينكه رنگ مجزا و مشخصي است علي رغم از دست دان مقصود و هدف مشخصي دو رنگ، بعضي از ويژگيهاي آن را حفظ مي كند بنفش هيجان زدگي، وسواس و اجبار رنگ سرخ و آرامش رنگ آبي را با هم ادغام مي كند و به نوعي همذات پنداري و تعيين هويت مي رسد اين همذات پنداري، گونه اي وحدت و يگانگي، اسرار آميز و درجه بالايي از احساس صميميت است كه منجر به تركيب كاملي از غيبت و ذهنيت مي شود. به نحوي كه هر چيزي كه مورد تفكر واقع گردد بايد به حقيقتي ملموس تبديل شود. به هر حال جسميت بخشيدن به آنچه در ذهن مي گذرد، خود نوعي جادو شدن و فريب خوردن است. بنفش تداعي كننده حس احترام، ارج، منزلت وقار و متانت و روح انسان را آرام مي كند. در چنين محيطي كه آرامش در آن موج مي زند، افكار انسان به شايستگي نظم مي يابند و انسان در خصايص زيبايي چون وقار و متانت و احترام تمركز كرده و خود را به آن مزين مي كند. بسياري از هنرمندان بزرگ به اهميت اين رنگ آشنا بوده اند و براي كسب آرامش معنوي و آراسته شدن به خصايص زيباي انساني در ساعات عبادت و تفكر، از انواع مختلف اين رنگ براي نقاشي هاي بزرگ روي شيشه كليساهاي جامع استفاده مي كردند.(تويسركاني، 1384) شخصي كه رنگ بنفش را انتخاب مي كند در واقع به دنبال يك ارتباط سحرآميز و جادويي است او نه تنها خود را فريب مي دهد بلكه مي خواهد توجه و علاقه ديگران را نيز برانگيزد. با اعمال يك سري انديشه ها و رفتار آنان را افسون خويش كند. اما با وجود اين همذات پنداري، جادويي مرز بين عين و ذهن هنوز وجود دارد. رنگ بنفش مي تواند به معناي همزات پنداري صميميت، تركيبي از تمايلات جنسي و يا حتي به مبناي كشف و شهود باشد. كيفيت هاي رويايي و غيرواقعي رنگ بنفش، نوعي ناتواني در تجربه و تشخيص و يا به مثابه ترديد و دو دلي در مسائل زندگي است كه هر دو نشان از بي مسئوليتي و ناتواني در مقابل مشكلات دارد. به نظر اربسله، فعاليت غده اي و هورموني در دوره حاملگي باعث از ديار گرايش به رنگ بنفش مي شود. اين حالت هنگاميكه در كار غده تيروئيد(زماني كه علل رواني دارد نه به خاطر كمبود يد) اختلالاتي ايجاد شود نيز صدق مي كند. انتخاب رنگ بنفش در بچه ها نمايانگر دنياي افسانه اي است كه آنها در آن زندگي مي كنند دنيايي كه فقط با بدست آوردن چراغ علاء الدين مي شود مشكلاتش را حل كرد.(تويسركاني، 1384) 6- قهوه اي: قهوه اي رنگ زرد- سرخ تيره است. انرژي و زنده دلي رنگ سرخ كاهش يافته و دل مردگي و تسليم به تاريكي جايگزين آن شده است. پس به ديگر سخن رنگ قهوه اي فقدان انگيزه و نيروي حياتي و فعال رنگ سرخ است در اين جا خاصيت انرژيك رنگ سرخ به شكلي انفعالي و بي اثر باقي مي ماند. پس قهوه اي نمايانگر احساسي است كه به حس هاي بدن مربوط مي شود. احساسي كه پيرو محسوسات و لذات نفساني است و مستقيما به جسم مربوط مي شود و مكاني كه در رديف اشغال مي كند نشان دهنده وضعيت حسي بدن است مثلا اگر رنگ قهوه اي انتخاب شود ممكن است ناراحتي و بيماري مشخصي وجود داشته باشد. محروميت، بي خانماني، نداشتن جايي براي خود، براي رسيدن به آرامش، نبودن چشم انداز كوچكي از امنيت و رضايت فيزيكي، باعث مي شود كه رنگ قهره اي انتخاب شود. اين انتخاب مخصوصا در ميان سربازاني كه از جنگ جهاني دوم زنده مانده اند به چشم مي خورد و اين دقيقا به خاطر عدم رضايت و امنيتي است كه آنها پس از جنگ در خود حفظ كرده اند و ارتباطي به حساسيت جسماني ندارد. پس رنگ قهوه اي بر ريشه ها تاكيد دارد، وابسته بودن به چيزي، ريشه داشتن در زمين خانه و يا همياري با همنوعان از طريق متعلق بودن به گروهي، قومي و يا فاميلي، اگر اين احساس تعلق وجود داشته باشد، امنيت و آرامش به وجود آمده، رنگ قهوه اي طرد مي شود اما پا در هوا بودن و به جايي تعلق نداشتن رنگ قهوه اي را ترجيح مي دهد. رنگ قهوه اي ترجيحي نمايانگر نياز به راحتي جسماني و رضايت نفساني است. نيازي كه ناشي از موقعيت هاي نابه هنجار و ناراحت كننده است. اين موقعيت ها ممكن است ناامني اجتماعي، بيماري واقعي جسماني، تعارض و كشمكش روحي و يا وجود مشكلاتي بايد كه شخص آزمون دهنده خيال كند از پس آنها بر نمي آيد. رنگ قهوه اي احساس پايداري مي دهد و ناامني را مي زدايد علاوه بر اين نيروهاي ذهني را محدود مي سازد كه ناشي از نبود اعتماد به نفس است.(لوشر، 1381) 7- سياه: سياه تيره ترين رنگ و در واقع به خودي خود نفي هر گونه رنگ است. رنگ سياه نمايانگر مرزهاي مطلقي است كه در پشت آنها زندگي متوقف مي شود. رنگ سياه، انهدام، نيستي و پوچي است و به معناي«نه» در مقابل آري سفيد است. رنگ سفيد به مثابه كاغذ سفيد دست نخورده اي است كه هنوز در آن قصه اي نوشته نشده است و سياه قصه اي پايان يافته است. صفحه اي سياه شده كه در پس آن چيزي وجود ندارد. رنگ سياه به مثابه نفي رنگ، نمايانگر پوشي، تسليم نهايي و يا انحراف است و تاثير شديدي بر هر رنگي كه با آن هم گروه شود مي گذارد. رنگ سياه انتخابي موجب رفتار جبراني شديدي مي شود. كسي كه رنگ سياه را در مكان اول انتخاب مي كند هر چيزي را كه خارج از وضعيت موجود است، انكار مي كند و در واقع به نوعي پوچ گرايي متمايل مي شود. اما به هر حال گاهي بر عليه سرنوشت خصوصا سرنوشت خويش طغيان مي كند و اعمالي شتابزده و غيرعاقلانه از او سر مي زند اگر رنگ سياه طرد شود كم و بيش تمايل طبيعي و بهنجار را نشان مي دهد و براي چشم پوشي و تسليم نيست بلكه نشان دهنده مهار كردن اعمال و تصميمات فرد است. زمانيكه اشتال اين مكان نمايانگر اضطراب باشد محروميت از هر چيزي يا از دست دادن موقعيتي به خودي خود موجب تعارض مي شود، تعارضي كه فرد آن را غيرقابل انكار و چشم پوشي مي بيند منجر به تلاش بيشتر براي به دست آوردن موقعيت هاي از دست رفته مي شود كه خود درگيري با خطرات و كشمكش هاي رواني را زيادتر مي كند. ما معمولا براي پنهان شدن از دنيا، در رنگ سياه مخفي مي گرديم.(لوشر، 1381) 8- خاكستري: رنگ خاكستري در واقع رنگ بي رنگي است. نه تيره است و نه روشن از هر نوع محرك يا گرايش رواني رهاست، خنثي است نه عيني است و نه ذهني نه داخلي است و نه خارجي نه تنش است و نه تنش زدايي. خاكستري جايي را اشغال نمي كند اما در حاشيه هست، حاشيه اي كه در واقع جاي فرد براي هيچ كش نيست. نفوذ ناپذير است مثل پرده آهنين و يا ديوار برلين با محدود كاملا متفاوت در دو سو. ترجيح دهنده خاكستري، دوست دارد كه دور هر چيز ديواري بكشد مي خواهد بي ارتباط و بي برخورد با ديگران باقي بماند. تا خودش را از هر نوع محرك و تاثيري حفظ كند او در هيچ فعاليتي شركت نمي كند. خود را منزوي مي سازد. از شركت مستقيم در كارهايي كه بخواهد به طور مكانيكي و يا به شكل مصنوعي با آنها درگير شود دوري مي كند، حتي هنگاميكه ظاهرا در كار يا مساله اي دخالت مي كند خارج از گود مي ايستد و تماشاگر خود مي شود. خاكستري تلاش براي اصلاح كردن و درگير نشدن با محيطي كه اضطراب انگيز است مي باشد و ضمنا اين رنگ نمايشگر خود انتقادي است.(لوشر، 1381) رنگ خلوص ناب، سفيد است. اين رنگ محافظ و در برگيرنده مي باشد، راحتي و آرامش مي آورد. تكانه هاي احساسي و نااميدي را تسكين مي دهد و كمك مي كند تا احساسات، افكار و روح شما را پاك سازد. چنانچه به زمان و فشايي نيازمنديد كه بر زندگي تان اثر مي گذارد، رنگ سفيد مي تواند به شما آزادي بي حد و اندازه دهد. البته سفيد زيادي ممكن است سرد و منزوي كننده باشد(لوشر، 1381) سفيد نماد جواني است. رنگ سفيد احساس سكوت و آرامش مي دهد. رنگ درماني رنگ درماني نيز دانش الهي است، سرگرمي يا دانشي سري كه به تازگي كشف شده باشد نسبت درمان با رنگ دوران طلايي يونان و در معابد شفا بخشي نور و رنگ بعلبك در مصر باستان، به طور موثري كاربرد داشته است و در تمدن هاي باستان چين و هند هم آمده است. در همه دورانها پيوسته براي برپايي ثبات و توازن، افرادي براي ايجاد آرامش و نگهداري رنگ جهت شفا و درمان در خدمت اين پديده بوده اند. تمام اين افراد اصرار داشتند كه تجلي يگانه را در امواج نور ابراز دارند. پس رنگ نيرويي الهي است نه چيزي كمتر از آنها با رنگها احساس نزديكي مي كنيم، چون در زندگي، معاشرت و در درمان دردها تاثير مطلوبي بر ما مي گذارند. رنگها قادرند ما را تسخير كنند. مي توانند كاري كنند كه به احساس درون خود توجه كنيم. در كودكي ساعتها غرق نقاشي كردن مي شويم. دنياي اطراف را فراموش مي كرديم و از رنگ كردن لذت مي بريم نقاشي كردن اولين تلاش ناخودآگاه ما براي استفاده از نيروي درماني رنگها بيانگر نگرانيها و ناراحتيهاي روحي و ذهني هستند. حالتهايي كه جرات بيان آنها را نداريم. رنگ بين حالات ما پلي مي زند و كمك مي كند تا به يكپارچگي جسم، روح و جان برسيم و احساس بهتري نسبت به زندگي داشته باشيم. به پشتوانه چنين تاثيري بيماريهاي چون سرماخوردگي و اختلالات خوب قابل تحمل مي شود، ناراحتيهاي روحي گذرا بهبود مي يابد و همچنين به علت پريشاني هايي كه گاه و بيگاه به سراغمان مي آيد، پي مي بريم رنگ باعث مي شود احساس كلي ما نسبت به زندگي بهتر شود رنگ دردها را قابل تحمل مي كند، در درمان بيماريهاي جسمي و روحي رواني موثر است.(فلمار، 1376) رنگ درماني در حال حاضر اهيت فراواني در پزشكي به خصوص در معالجه اضطرابها و ناراحتيهاي رواني دارد. در آزمايشات مربوط به جريان خون، دستگاههاي اندازه گيري به وضوح نشان مي دهند كه نبض و تنفس شخص در يك اطاق قرمز افزايش مي يابد. خانمي كه هر ماهه از دردهاي گوناگون رنج مي برد تا زماني كه به او توصيه شد كه ديگر رنگهاي تيره نپوشد به محض استفاده از رنگهاي روشن و درخشان گويي جسمش از دردها رهايي يافت و از نظر روحي بهبود پيدا كرد. گلداشتاين در جريان كار با بيماران كه ضايعه عضوي داشتند، دريافت كه زمينه هاي رنگ متفاوت اثرات رفتارهاي مختلفي ايجاد مي كند مثلا زمينه هاي قرمز موجب تجربه حالت نامطبوع، آشفتگي، تحريك و حتي انزجار مي شود. در حالي كه رنگ سبز موجب حالتهاي مغاير با حالتهاي ايجاد شده در رنگ قرمز مي گردد. برطبق نظر گلداشتاين تاثير رنگ بر كل ارگانيزم بدين گونه است كه وي را به سوي محيط با خلاف آن هدايت مي كند. ثابت شده است اشخاص تحت تاثير رنگها قرار مي گيرند و در اين مورد احتياج به آزمايشگاه ندارند. مثلا هنگاميكه شما رنگ سياه را نامطلوب و رنگ قرمز را مطلوب و زرد را خندان تشخيص مي دهيد قطعا بدون پايه و اساس نيست رنگ اول در مغز رسوخ كرده و از آنجا در تمام بدن منتشر و منعكس مي شود و پوست جذب رنگهاي مختلف ماوراي بنفش را محدود مي نمايد و از همه بيشتر رنگ قرمز و از همه كمتر رنگ و اشعه بنفش وارد بدن مي گردد چنانكه امروزه در كشورهاي آسيايي و اروپايي بيماران مبتلا به سرخك را در پشت نور قرمز و پرده قرمز قرار مي دهند كه كاري بي مورد بي اساس نمي باشد. در سال 1989 فينزن(Finsen) ثابت كرد نور رنگهاي مختلف در استحمام اثر به سزايي دارد و در اوايل قرن اخير با پيشرفت اختراعات الكتريكي اين موضوع بيشتر مورد توجه قرار گرفت. فينزن با نور قرمز اقدام به درمان بعضي از بيماريها نمود دانشمندان رومي و آلماني پي بردند. كه اشعه آبي و بنفش روي درمان عصبي اثر شگرفي دارد.(فلمار، 1376)

نظرات کاربران

نظرتان را ارسال کنید

captcha

فایل های دیگر این دسته