مقاله زندگينامه امين الدوله (docx) 49 صفحه
دسته بندی : تحقیق
نوع فایل : Word (.docx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحات: 49 صفحه
قسمتی از متن Word (.docx) :
زندگينامه امين الدوله
274320061658500
شرح حال امين الدوله از تولد تا ورود به دربار (قبل از صدارت )
1- كودكي و نوجواني ميرزا علي خان امين الدوله
حاج ميرزا علي خان كه داراي القابي از قبيل منشي حضور امين الملك و امين الدوله است، پسر حاج محمدخان سينكي مجدالملك (صاحب رساله مجديه) مي باشد. اجداد امين الدوله اصلاً مازندراني بوده ولي چون در سينك از قراي لواسان علاقه و ملكي داشته و در آنجا مقيم بودند و از اين رو به سينكي هم معروف مي باشند. حاج محمدخان سينكي خواهرزاده ميرزا آقاخان نوري دومين صدراعظم ناصرالدين شاه بوده است.
ميرزا آقاخان نوري را كه در اصل «ميرزا نصرالله خان نوري » نام داشت با حمايت انگليسي ها بعد از امير كبير به مقام صدارت رسيد ، وي پيش از آن حكومت با او بود ( از حمايت حكومت برخوردار بود) به تهران طلبيده شد و به اصرار مهد عليا به معاونت اتابك اعظم (امير كبير) برگماشت و او را «اعتماد الدوله» لقب داد و به اين ترتيب آن عده اي كه در انتظار مقام صدارت بودند مايوس و با ميرزا تقي خان فراهاني كه بعدا امير كبير معروف شد دشمن شدند و در راس اين دشمنان خونين (ميرزا آقاخان نوري-اعتمادالدوله) از جمله حوادث زمان صدارت وي شورش هاي ديگري از طرف «بابيان»بود كه درزمان امير كبير شروع شده بود و تا زمان اعتماد الدوله ادامه داشت سرانجام در 25 محرم 1268 هجري قمري ناصرالدين شاه امير كبير را ازصدارت عزل و (ميرزا آقاخان نوري ) كه مورد حمايت مهدعليا و انگليسي ها بود مقام صدارت داد.محمد خان سينكي مجد الملك (1809-1980 م / 1224-1298 هجري قمري) از بستگان دستگاه حاكمه قاجار است.
او در سالهاي(98-1268 هجري قمري / 80-1851 ميلادي ) عهده دار مقامهاي بلند و گوناگوني بود مثلا در سال 1268 هجري قمري براي مذاكرات ايران به هشترخان روس رفت و در سال 1275 هجري قمري براي مذاكرات ديپلماسي به تركيه عثماني ماموريت يافت. مجد الملك مردي دانشمند بود و نثر فارسي زيبايي داشت ، تنها كتابي كه از وي باقي مانده همان كشف الغرايب يا رساله مجديه است. اين كتاب كه گزارشي از اوضاع سياسي و اجتماعي عصر خويش ، همچنين نوع نگارش ( ادبي ) يا ادبيات نويسنده آن و علاقه مندي فراوان او به نوسازي سياسي و اجتماعي است. اين كتاب كه در سال 1287 هجري شمسي ( 1870 ميلادي ) نوشته شده از نظام حكومتي آن روز ايران سخت انتقاد و نتايج بدي براي آن پيش بيني مي كند در بحث پيرامون نابسامانيهاي ايران ، مجد الملك همواره كوشش مي كرد كه آنها را به اسناد و مدارك زنده شالوده ريزد و در اين راه از روزنامه هاي گوناگون نقل قول مي كند و بدين وسيله به ناصرالدين شاه مي فهماند او دروغ زن نيست و در نقادي خود غرض شخصي ندارد . مجد الملك در سراسر كتاب بر مسئله حكومت قانون كه در ايران وجود نداشت تكيه اي ويژه كرده ، اين كمبود و كاستي را تنها علت ناهمواري ها و ناكامي هاي ايران شمرده است .
او رهبران مذهبي را در اين زمينه سرزنش مي كند زيرا باور دارد كه آنان نه با نظام فاسد كشور مبارزه كرده اند و نه مردم را زير رهبري درستي قرار داده اند. جدي ترين و شديد ترين انتقاد او متوجه رايزنان و وزيران ناصرالدين شاه است كه حكومت قانون را مخالف سود و موقعيت شخصي خود مي ديدند و كوشش فراواني مي كردند تا ايران را از قانون دور نگاه دارند . تنها راه حل بي نظمي هاي دوره قاجار در نظر مجد الملك بنيان گذاري «مجلس بزرگ» بود كه «اعضاء رئيسه آن مجلس باشد عقل باشد و غيرت» و باور داشت در نتيجه اين مجلس ، نظم و ترقي دولت است . مجد الملك اشاره ي كوتاهي نيز به جدايي قوا در كشور مي كندبيآنكه قدرت توضيح پيرامون اين تئوري مهم نظام مشروطه داشته باشد .
در اين رابطه چنين گفته است : « اگر وقتي به اصرار و ميل پادشاه به مطابعت قانوني اقدام كردند ، به اخذ اصول قانوني و تفريق قوه حكميه از قواه اجرايي حكم نپرداخته اند ، بلكه تمامي حواس خود را مصروف داشتهاند به تقليد فروعات ] ديواني [ و بي اعتنايي به اصول و اشتباه اصول به فروع تا به پادشاه معلوم كنند كه دولت ايران بالطبع از قبول كردن قانون قاصر و اجراي آن عاجز .»
رساله كشف الغرايب را نمي توان به عنوان يك اثر برجسته پيرامون تئوري حكومت مشروطه به حساب آورد ولي بايد اذعان كرد كه نقادي كوبنده نويسنده آن از بافت سياسي آن روز ايران و حمله سخت او به حكومت استبداد و دور از قانون انديشه مشروطه گران چند سال پس از مرگ او را تحت تاثير قرار داد .
پيش از انقلاب مشروطيت و در خلال آن دست نويسه ها ي اين كتاب در ميان گروهي از خوانندگان دست به دست مي گشت و مطالب آن به صداي بلند و با هيجان و ستايش بوسيله ميهن پرستان ايراني خوانده مي شد.
ميرزا علي خان در سال 1260 ه.ق در تهران متولد گرديد. از آنجا كه پدرش ، ميرزا علي خان هم صاحب قلم بود و هم در امور دولتي دست داشت، ميرزا علي خان از تربيت كافي برخوردار شد. پدر وي از كارمندان عالي رتبه وزارت امور خارجه بود كه مدتي در حاج ترخان به ماموريت اشتغال داشت، سپس جهت تصفيه امور متفرقه بين ايران و عثماني به كارپردازي ايران در بغداد تعيين گرديد. در اين هنگام در سال 1275ميرزا علي خان كه جواني 15 ساله بود با سمت منشي گري به استخدام وزارت امور خارجه درآمد و به همراه پدر عازم بغداد شد و در اين ماموريت است كه سطح تحصيلات و معلومات ميرزا علي خان بويژه در زمينه زبان عربي تقويت مي شد.پدرش بعد از بازگشت از بغداد به كارپردازي آذربايجان گماشته شد و ميرزا علي خان به همراه پدر به اين ناحيه رفت و زبان فرانسه را نيز در اين ماموريت از يك معلم ارمني آموخت.
هنگامي كه پدر وي از بغداد مراجعت نمود، ميرزا علي خان جواني 18 ساله بود كه مورد توجه شاه قرار گرفت و در سال 1278 هجري قمري ناصرالدين شاه دستور داد كه وي در سفر و حضر ملتزم ركاب باشد. در سال 1279 ه.ق يعني در سن 19 سالگي به سمت نيابت اول وزارت امور خارجه تعيين گرديدو در سال 1283 هجري قمري در سن 23 سالگي ضمن داشتن اين سمت جزو پيشخدمتان خاصه شاه شد و از اين تاريخ تا سال 1290 ه.ق كه ملقب به لقب پدرزن خود پاشاخان امين الملك شد، لقبش منشي حضور بود. پاشاخان (امين الملك) پيش خدمت خاصه دربار قاجار در سال 1856 ميلادي / 1273 هجري قمري ملقب به امين سره و در سال 1859 ميلادي/1276 هجري قمري به رياست دارالشوري كبري منصوب شد و در سال 1876 ميلادي / 1293 هجري قمري ملقب به امين الملك گرديد و پس از درگذشت ميرزا محمد حسن خان سپهسالار اعظم حاكم خراسان شد. در سال 1867 ميلادي / 1284 هجري قمري و تعيين سلطان حسين ميرزا به حكومت آن ولايت شد و پاشا خان امين الملك عهده دار سمت پيشكاري شاهزاده در تهران گرديد و در سال 1871 ميلادي / 1288 هجري قمري به رياست عدليه منصوب شد.
ميرزا علي خان امين الدوله ،محترم الدوله دختر پاشا خان امين الملك را به زني گرفت و پس از درگذشت پدر زنش در سال 1873 ميلادي /1290هجري قمري به جاي آن (مديريت شوراي دولت)٭منصوب شد.
در سال 1288 ه.ق در سن 28 سالگي مسئوليت چاپارخانه هاي دولتي (پستخانه) به او سپرده شد و در اين سمت با تلاش و جديت سر و ساماني به اوضاع پست ايران داده، جهدي بليغ در رساندن سريع پست به شهر انجام داد.
در روز 21 ماه صفر 1290 هجري قمري كه ناصرالدين شاه براي اولين بار بود كه به اروپا رفت ،اين سفر كه از تهران شروع و به رشت ، سپس حاجي ترخان حركت كردند كه منچيكف مهماندار روس به رشت آمد و دو كشتي مسافرتي در حاجي ترخان آمده بودند. زمام كشور را به فرهاد ميرزا معتمدالدوله سپردند.در سال 1292 هجري قمري سفر مازنداران پيش آمد ، پس از مراجعت ناصرالدين شاه در شوراي مشورتي كبري تجديد نظر شد و شاه به شخصه شوراي را افتتاح كرد. در همين سال(1292هجري قمري) علاوه بر مجلس شوري ، مجلس تحقيق داير شد و مخبر الدوله كه وزارت تلگراف داشت در اين مجلس عضو بود.
ميرزا علي خان منشي حضور نيز در اين سفر به همراه شاه بود و نظر به مخالفت امين السلطان با وي كه در پيش شاه درباره وي سعايت شد ، از سرحد آلمان مرخص شده ، به ايران بازگشت . ناصرالدين شاه اولين پادشاه ايراني است كه به اروپا سفر كرد.
ناصرالدين شاه در ماه رجب همان سال پس از بازگشت و ورود به تهران ، تغييراتي در هيات دولت خود داد ، در اين تغييرات ميرزا علي خان ، علاوه بر سمت وزير رسائل (رياست دفتر دفتر مخصوص شاهنشاهي ) به عضويت و رياست مجلس شوراي وزراء نيز نائل شد تا سال 1292 هجري قمري پست در ايران وضع مرتبي نداشت در اين سال دولت يك تن مستشار اتريشي را استخدام كرد كه به كمك او پست ايران سر وصورتي گرفت. پس از اينكه به جاي ميرزا محمد حسين دبير الملك فراهاني به سمت وزارت رسائل منصوب شد در همين سال ملقب به لقب امين الملك نيز گرديد .در همين سال،شاه در اعضاي مجلس شوراي دولتي خود تجديد نظر نمود امين الملك را علاوه بر ساير مشاغلي كه داشت به سمت مديريت شوراي مذبور نيز انتخاب نمود.در سوم ذيقعده همين سال(1292 هجري قمري )سي سال سلطنت ناصرالدين شاه و صد سال سلطنت قاجاريه بود.سپهسالار ميرزا حسين خان چند روز جشن شايان وباشكوهي گرفت.مهمترين نوآوري و ره آورد اين سفر ايجاد مشورت خانه بزرگ دولتي بود كه در آن كليه امور مملكتي مورد بحث و بررسي قرار مي گرفت ، اعضاي مجلس مركب بودند از وزيران ، و تعدادي از شخصيتهاي برجسته كه در سازمانهاي مختلف هر كدام داراي مقام شامخي بودند ، كليه اعضاء حق داشتند درباره موضوعات طرح شده عقايد خود را اظهار كنند و با استقلال كامل مسائل را مورد بحث و بررسي قرار دهند. منشور مربوط به تشكيل اين شورا ابتكار و انشاء شخص شاه تهيه گرديد :
«تشكيل منظم جلسات مشورت خانه ، همانطور كه ما اغلب گفته و شنيده ايم يكي از مهمترين و اساسي ترين كارهاي حكومت است ، مايل هستيم اين مجلس با بهترين وجه تشكيل و اداره گردد ما تصميم گرفته ايم با اختيارات نامحدود قائل گرديم.شما اوامر آتي ما را كه اساسا تشكيل آن مجلس خواهد بود به شرح ذيل به اعضاي مجلس ابلاغ نمايند :
نظر به اينكه امور دولتي ... رسيدگي به امور سريعا به مرحله اجرا درآيد...
اعضاي هيئت از آزادي كامل بحث برخوردار خواهند بود ...
هر عضوي در هر مقام و منزلي مي تواند طرح هايي را كه براي بهبود وضع وضع سودمند است و تشخيص مي دهد به مجلس پيشنهاد كند
كليه حكام ايالات و مسئولان عالي مقام دولتي از طريق اين شورا انتخاب و منصوب خواهند شد .»
در سال 1294 هوق تصدي امور ضرابخانه هم بر مشاغلش افزوده گرديد .چرا كه در اين سال ضرابخانه جديد در تهران تاسيس شد. در همين سال شاه به ترغيب امين الدوله كميته اي تاسيس كرد كه وظيفه آن تدوين قوانين شرع بود ، كميته كه از بلندپايگان حكومت تشكيل شد و هفته اي دو بار در تهران تشكيل جلسه مي داد ، ليكن از جلسات اين كميته نتيجه اي حاصل نشد و احتمالا به تعطيلي گرائيد كه اين هم به اصلاح قوانين قضائي بود.
در سال 1295 ه.ق كه ويكتور امانوئل پادشاه ايتاليا درگذشت، امين الدوله از طرف دربار ايران به سمت سفارت مخصوص انتخاب و براي عرض تسليت روانه دربار ايتاليا شد. در اين سال نيز پدرش همراه شاه به سفر رفت،دومين سفر ناصرالدين شاه به اروپا است ، اين سفر غير رسمي به منظور مطالعه بيشتر از اوضاع فرنگ بود ، اين سفر خط مسافرت از راه تبريز و جلفاست و در روسيه به رسم معمول پذيرايي كردند،اين سفر دستاوردهايي را نيز به همراه داشت ، منجمله ساختن راه آذربايجان به قزوين با سعي امين السلطان ، عيار جديد سكه معروف به امين السلطاني ، تربيت قشون ، بناي موزه بر باغ گلستان ، تشكيل كنگره برلن و حل و فصل مشكلات شرق ، كه ملكم از طرف ايران مامور آن كنگره بود.
وي كفالت كارها دربار و مشاغل پدر را بر عهده داشت. در اين سال نيز ايران به عضويت اتحاديه پستي بين المللي درآمد. در سال 1297ه.ق وزارت وظايف و اوقاف نيز به او سپرده شد. وي كه يكي از اعضاء شورا سلطنت است كه هم مسئول امور روحانيون و اوقاف مي باشد و درآمدهاي اوقاف را جمع آوري كرده و در هزينه و مسائل و مربوط به اوقاف نظارت مي نمايد. در سال 1298 خزانه دار ، مخبرالسلطنه هدايت در خاطرات خود راجع به امين الدوله مي نويسد :
« در سنه 1298 هجري قمري به وزارت پست نائل شد ، امين الدوله لقب يافت ، حسن اداره او در پست خانه بسي اميدواري مي داد ، اخلاق ملايم داشت ، از عبارات اوست كه بايد كارها را به طبيعت بازگزارد ، تمبر عرايض وضع كرد كه مقدمه ثبت اسناد بود ولي داير نشد .»
در سال 1299 ه.ق به امين الدوله ملقب شد* و در سال 1304 ه.ق به رياست مجلس دارالشوراي دولتي برگزيده گرديد. در دوران تصدي امين الدوله بر دارالشوري نامه هاي مختلفي به او نوشته مي شد از آن جمله نامه ظل السلطان به امين الدوله است ، در اين نامه ظل السلطان به وسيله امين الملك (امين الدوله بعدي ) از ناصرالدين شاه درباره كارهاي مربوط به حوزه خود كسب تكليف نموده و شاه نيز در حاشيه آن دستور داده است ، تاريخ نامه 1297 هجري قمري مي باشد .در اين سال (1304 هجري قمري ) امين الدوله در جهت جلوگيري از حاشا شدن معاملات در فارس تمبري را به آنجا ارسال مي كند تا بالاي هر تمسكي تمبري بزنند كه راس مدت و محل حروف حاشا كردني نباشد . در تابستان اين سال «1887ميلادي» كلنل اسميت وارد تهران شد و با ناصرالدين شاه ، امين السلطان ، مشير الدوله وزير امور خارجه ، امين الدوله رئيس دارالشوري و وزير وظايف و اوقاف ، مخبر الدوله وزير تلگراف و معادن مذاكره و ملاقاتي داشت ، سپس به اصفهان رفت و با ظل السلطان ملاقات نمود. كلنل اسميت ابتدا به سراغ امين الدوله رفت درباره طرح پيشنهادي فوائد تاسيس راه آهن در جنوب و كسب اجازه كشتي راني در رود كارون با او گفتگو كرد ، كلنل اسميت ابتدا درباره اينكه چرا دولت ايران هنوز پيشنهاد متقابل خود را به كاردار انگليس تقديم نكرده و اشكال كار كجاست ، سوالاتي را مطرح كرد. امين الدوله گفت ، شاه با اعطا امتياز به يك كمپاني انگليسي موافقت ندارد و كلمه انگليسي مطلقا نبايد باشد. زيرا روسها هم تقاضاي خود را عنوان كنند...و سپس راجع مسئله كشتي راني صحبت كردند ، امين الدوله در پاسخ گفت : مشكلات واقعي مربوط به خريد و غرامت اجباري و اداره گمرك خانه هاي دست خارجي هاست كه شاه هرگز موافقت نخواهد كرد و سپس به راه آهن پرداختند و فوايد راه آهن را اسميت گوشزد مي كرد ، امين الدوله در پاسخ سوالش گفت راه آهن فقط براي تجارت تاسيس نمي شود ، بلكه مقاصد نظامي هم دارد ... در پايان اسميت چنين استنباط نمود كه وي خواهان اجراي طرح مورد بحث است.
مراسلاتي را كه امين الدوله در اين سال با ديگر حكمرآنان انجام مي دهد به خصوص با حاكم فارس دچار مشكلاتي مي شود و بسته هاي پستي وي از ميان مي رود و او درخواست غرامت از دولت مي كند و مسئله را به ظل السلطان تلگراف مي كند و درخواست غرامت تنخواه امانت را كرده اند. در سال 1306 ه.ق به همراه ناصرالدين شاه به اورپا رفت و از مشاهده اوضاع عمومي و نظم اجتماعي اروپا و ترقيات حيرت آور اروپاييان درسهاي فراواني گرفت و به سر پيشرفت اروپا آگاهي يافت و در صدد برآمد تا ايران را به شاهراه ترقي وارد كند. (در سفر اول هم با ناصرالدين شاه به اروپا رفته بود ولي به علت مخالفت و سخن چيني امين السلطان از سر حد آلمان به ايران مراجعه نمود.) در سفر سوم فرنگ ناصرالدين شاه در سال 1306 هجري قمري كه از دوازدهم شعبان از عشرت آباد حركت كردند ، مدير اين مسافرت ميرزا علي اصغر خان صدر اعظم ( اتابك ) است ، خط حركت از تبريز و قفقاز است ، مخبرالسلطنه امين الدوله و ناصرالملك و ابولقاسم خان از راه گيلان مي روند كه در تفليس ملحق به ركاب شوند ، امين الدوله از ورشو مرخص شد كه به زيارت مكه برود ، در اسلامبول ماند و دختر محسن خان مشير الدوله را براي پسرش محسن گرفت.
در اين سفر براي اولين بار خانم ها را به سفر مي بردند ،در اين سفر است كه ملكم خان امتياز لاتاري گرفت و چهل هزار ليره فروخت و مشكلاتي كه بعد از اين واقعه بوجودآمد.
در سفر دوم ناصرالدين شاه همراهان منجمله امين الدوله از طرف دولت بهيه روس به ملتزمين ركاب اعلي حضرت شاهنشاهي از قرار تفضيل ذيل بذل نشانها و امتيازات شد ، امين الدوله ميرزا علي خان رئيس دارالشوري و وزير پست نشان سنت انا درجه اول مكلل به الماس و امين السلطان نشان عقاب سفيد گرفت. « با درگذشت حاجي ملاعلي كني توليت مدرسه مروي با توجه به وقف نامه مي بايست توليت در دست عالم رباني باشد ، توسط امين الدوله رئيس دارالشوري و وزير وظايف و اوقاف ممالك محروسه صدور يافته ، توليت مدرسه مروي و تمام موقوفات آنرا به جناب آقاي امام جمعه واگذار فرمودند كه همه ساله منافع موقوفات به مصارف فرموده مرحوم واقف و مخارج معين مدرسه مزبور برسانند، و يك حلقه انگشتري الماس ممتازين در اين مقام مصحوب امين الدوله براي جناب ايشان التفات و ارسال فرمودند.»
از استعفاي امين الدوله از مديريت مجلس شوري مدتي نگذشت كه دوباره به رياست مجلس شوراي دولتي انتخاب گرديد و رياستش تا اواسط سال 1303 ق. بطول انجاميد لكن در اين سال بواسطه عدم تمايل ميرزاعلي اصغر خان امين السلطان كه همه كاره مملكت شده بود و نظر خوبي به امين الدوله نداشت و او را يگانه رقيب خود فرض مي نمود از رياست شوري معزول و محمدتقي ميرزا ركن الدوله برادر ناصرالدين شاه به جاي وي تعيين شد لكن رياست شاهزاده چندان به طول نيانجاميد كه دوباره خود امين الدوله در همين سال (8 رجب 1303 ق) برياست دارالشوري انتخاب گرديد .
بعد از سال 1304 هجري قمري با تشكيل مجلس دارالشوري به رياست امين الدوله اعضاي آن شامل وزرا و شاهزادگان بود ، اعتماد السلطنه در كتاب الماثر والآثار اينگونه عنوان مي كند :
اسامي وزراء اعظام و اعضاء فخام دارالشوري كبري از شاهزادگان معظم و غيره هم از قرار سنوات ماضيه است و تغيير نكرده ، فقط در ظرف سنه ماضيه سيتجان ئيل اشخاصي كه تازه به عضويت اين مجلس محترم برقرار شدند از قرار ذيل بودند : نواب حشمت الدوله امير تومان ، نواب احتشام الدوله عبدالعلي ميرزا ، جناب شهاب الملك امير تومان والي مازندران .»
روزنامه ايران در اين باره چنين نوشته است:
« سابقا مجلس شوراي كبري از اعاظم درباريان تشكيل شد نظر به اينكه به قاعده كليه معموله بين الدول قوه اجرائيه دولت از مجلس بايد صحت بايد جدا شود ، چندي قبل مجلس مخصوصي از وزراء و شاهزادگان مقرر شد ... يك مجلس ديگر از منتخبين و وزراء و شاهزادگان مشهور به تحقيق مجلس دولتي تشكيل شد و... كه فرمان فرما يكي از اين اعضاء بود »
و وزارت وظائف و اوقاف نيز به عهده وي واگذار شد و تا سال 1309 ق. در سمت وزارت وظائف باقي بود نهايت در اين مدت از طرف خود ميرزا تقي خان مجدالملك برادر خود را در راس اداره يا وزارت خانه مزبور گذاشته بود.
در سال 1306 هجري قمري كه اولين سفرناصرالدين شاه به اروپاست وامين الدوله همراه وي بود درنامه اي به امين لشكر عنوان مي كند كه از راه گيلان به فرنگستان مي رود و امين السلطان هم روز دوازهم ماه شعبان سال 1306 هجري قمري را روز حركت اردوي همايوني از تهران اعلام مي كند و اين موضوع به اطلاع امين الدوله مي رسد. ناصرالدين شاه در جريان سفر سوم خود به فرنگستان و اشنايي با مدارس جديد ظاهرا مايل شد اين مدرسه به تبريز منتقل شود ، ميرزا حسن رشديه پس از بازگشت ناصرالدين شاه به تهران در سال 1306 هجري قمري با حمايت ميرزا علي خان امين الدوله والي آذربايجان نخستين مدرسه ابتدايي عمومي را در محله ششكلان تبريز تاسيس كرد اين مدرسه به علت آنكه پيشنماز محل كمك به آن را حرام شمرده و مردم را وادار به بستن آن نموده و اجاره دادن خانه براي تشكيل مدرسه را ممنوع كرده بود، بعد از يك سال تعطيل شد و موسس آن نيز به مشهد فرار كرد .رشديه پس از بازگشت مجدد به تبريز مدرسه جديدي در محله خيابان داير كرد و اين مدرسه تبريز نيز به سرنوشت اول دچار شد ، رشديه روي هم چهار بار در تبريز دست به تاسيس مدرسه زد و هربار عده اي بر ضد او برخاستند و او را تبعيد كردند و وي ناچار به تعطيل مدرسه و ترك تبريز گرديد . زماني هم كه او مدرسه اي در مشهد برپا نمود از تبريز شرح رخدادها را به ناآگاهان مشهد رساندند و در نتيجه آن ، اوباش اين مدرسه را هم غارت و رشديه را با شكستن دستش مصدوم نمودند . تاسيس مدارس و توسعه آموزش نوين در عصر مظفرالدين از شتاب بيشتري برخودار شد در ربيع الاول سال 1315 هجري قمري نخستين مدرسه دخترانه دولت ايران در قريه چال باس كرمان تاسيس شد. با به صدارت رسيدن ميرزا علي خان امين الدوله كه خود از دولتمردان نو انديش و از حاميان گشترس اموزش و پرورش نوين بود فرصتي براي علاقمندان به توسعه اموزش و پرورش فراهم شد ، امين الدوله در اين راستا ميرزا حسن رشديه را از تبريز به تهران دعوت كرد و او را به تاسيس مدرسه با حمايت مالي دولت واداشت. رشديه هم با آن حمايت منزلي واقع در كربلايي عباس علي در منطقه لاله زار را اجاره نمود و دبستان آبرومندي به نام مدرسه رشديه تاسيس كرد ، رشديه براي جلب حمايت مردم اقدام به تشكيل انجمن امناي مدرسه رشديه نمود اين دبستان با چهار كلاس در رمضان سال 1315 هجري قمري افتتاح شد.
در اين سفر مخبرالدوله و جهانگير خان وزير صنايع از راه گيلان به همراه امين الدوله رفتند.
امين الدوله در اواسط سال 1307 ق. به استانداري خراسان تعيين شد لكن آنرا نپذيرفت و شاه از عدم قبولي او زياد خوشش نيامد. اعتماد السلطنه در يادداشت هاي روزانه خطي خود (13 رمضان 1307 ق) مينويسد:
«امروز شنيدم امين الدوله حاكم خراسان شدند خيلي جاي تعجب داشت، ايلچي انگليس كار خودش را مي كند تمام معاندين امين السلطان را مي خواهد دور كند تا چه وقت نوبت به من برسد».
و نيز مي نويسد:
«پانزدهم رمضان امين الدوله قبول وزارت خراسان را نكرده بود به اين جهت امروز كه حضور آمد چندان محل اعتناء نشد.»
در سال 1309 ق. كه قضاياي رژي پيش آمد كرد و سرانجام منتهي به الغاء امتياز مزبور گرديد معلوم نيست بچه علت ناصرالدينشاه زياد نظر خوبي به امين الدوله نداشته باشد.
يكي از خط مشي هاي سياسي امين السلطان در دوران صدارت خود دور كردن رقباي خويش از مركز بود: لذا هنگامي كه مظفرالدين شاه به سلطنت نشست امين السلطان در صدد برآمد تا امين الدوله را كه رقيب خود به شمار مي آمد از تهران دور نمايد. امين الدوله به ناچار برخلاف ميل خود به دستور شاه و با صواب ديد اتابك به پيشكاري و وزارت آذربايجان مامور و حامل فرمان و شمشير وليعهدي براي محمدعلي ميرزا شد.
امين الدوله به ناچار به تبريز رفت و علي رغم مشكلات فراواني كه در اين شهر وجود داشت، به خدمتگزاري مشغول شد. در اين زمان است كه نخستين مدرسه جديد در تبريز به نام مدرسه رشديه به كوشش او افتتاح مي شود. هنوز مدتي از سلطنت مظفرالدين شاه سپري نشده بود كه به علت نارضايتي داخلي و عدم تمايل انگليسي ها از ادامه صدارت امين السلطان و احتياج فراوان شاه به پول و عدم توانايي اتابك در تهيه آن ، شاه امين السلطان را از صدارت معزول و با نظر موافق انگلسيها امين الدوله از آذربايجان به تهران خواست .پس از احضار كردن امين الدوله از تبريز به تهران به وي وزارت داخله ، خزانه و گمرك و رياست وزرا مرحمت شد ، البته وي دو شرط را هم قرار داد كه يكي خلعت نپوشد و ديگري مهر نكند كه مورد موافقت قرار گرفت.
نظام السلطنه مافي در كتاب خود راجع به امين الدوله نوشته است :
« در ماه شوال ، با عده اي از رجال از جمله فرمان فرما مشورت كرد و امين الدوله را براي وزارت داخله در نظر گرفتند و همگي تعهدكردند مادامي كه فرمان فرما در كار امين الدوله مداخله نكرده ، امين الدوله با فرمان فرما مخالفت نكند .»
آنها ورقه اي نوشتند و امضاء كردند و روز بعد ، فرمان فرما امين الدوله را كه در تبريز پيشكار بود به تهران خواست و بعد از ورود امين الدوله شاه از مخبرالدوله خواست استعفا كند .
به نوشته نظام السلطنه مخبراالدوله هم به حضور شاه رفته و گفته بود :
« من در اين مدت وزير داخله نبودم و اين جوان جلف و مخرب دولت « فرمان فرما » ابدا نگذاشته كه من مداخله در كار خودم داشته باشم ، من از دست او استعفاي از اين خدمت دادم و اگر او باقي باشد ، شما هم بايد از سلطنت استعفا بدهيد .»
با عزل امين السلطان و انتصاب امين الدوله كه از رجال قديمي و هم در ايران و هم در نزد خارجي ها داراي شخصيت بود به صدارت منصوب شد اشخاصي برجسته اي كه همراه مظفرالدين شاه از آذربايجان به تهران آمدند ، يكي سلطان عبدالمجيد ميرزا عين الدوله و ديگري عبدالحسين فرمان فرما بود كه هر دو داماد مظفرالدين شاه و نواده فتحعلي شاه بودند . فرمان فرما به سبب كفايت لقب رئيس قشون و سالار لشكر به او دادند.
به هر حال در شوال 1314 هجري قمري به امين الدوله پيشنهاد شد وزير داخله شود ولي او قبول نكرد و مقرر شد رئيس الوزرا باشد. امين الدوله در خاطرات خود مي نويسد :
« فرمانفرما بارها به ملاقات او رفته ، تا راضيش كند وزارت داخله را قبول كند.»
ليكن امين الدوله نپذيرفت ، و عاقبت او را تهديد كرد.نظر افضل الملك اين بود كه اگر امين الدوله وزير جنگ را از وزارت خلع كند مي تواند اقتداري به خرج دهد وگر نه ديگر كاري از پيش نخواهد رفت .
از جمله كساني كه براي تقرب امين الدوله به شاه مي كوشيدند ، مخبرالدوله وزير داخله و مشير الدوله وزير خارجه بود. امين الدوله نخست بدون اينكه حكمي درباره او صادرشود به « رياست مجلس وزرا» منصوب مي شود و اندكي بعد با استفاده مخبرالدوله از وزارت داخله اين وزارتخانه را نيز بر عهده مي گيرد و سپس در رمضان 1314 هوق وزير اعظم و پس از 5 ماه به صدر اعظمي انتخاب نمود وي تا شانزدهم صفر سال 1316 هوق و به روايتي تا پانزده محرم در اين سمت مشغول انجام وظايف بود .
بعد از آنكه امين السلطان از صدارت عزل شد ، آن هم بواسطه بي حالي مظفرالدين شاه و دسيسه هاي عبدالحسين ميرزا فرمان فرما براي عزلش تا خودش مدتي فرمانروايي كند ، تا اينكه به افتضاح خودش و دولت معزول شد ، وي شخص اول و وزير جنگ بود ، براي اينكه او را نفي بلد كنند و تبعيد كرده باشند به حكومت كرمان فرستاند ولي وي به قم رفت و دركمال بي شرمي آنقدر در قم نزد امين السلطان ماند تا از وي عذر خواهي كند و آخر الامر اتابك وي را بخشيد و از تقصيرش گذشت .
آنچه مسلم است روسها از بركناري امين السلطان و روي كار آمدن امين الدوله خوشحال نبوده اند زيرا به هنگام صدارت امين الدوله سفير روسيه به نزد شاه رفته ، به او گفته بود امپراطور مي فرمايد، امين السلطان را سرجاي خودش برگردانيد . در اين دوران يعني بعد از صدارت امين الدوله ، رفتار وي با امين السلطان قابل توجه است وي كه به اتابك ، حكومت كرمان را پيشنهاد نموده بود قبول نكرد و به قم رفت .
امين الدوله به وي حكومت كرمانشاهان و كردستان را تصويب كرد و نوشت :
« نمي دانم حضرت اشرف چه اصراري داريد در آن هواي بد قم به سر بريد و قرض كنيد در آنجا به مصرف برسانيد.»
امين السلطان كه در دوران اقامت در قم تحت نظر حكومت مركزي بود به ناچار به بازيهاي كودكانه و اوقات خويش را به تفريح و سياحت و شكار مي گذراند ولي اين امر هم نيز از طرف حكومت مركزي براي وي قدغن و ممنوع شد ، حتي وي نمي توانست ملاقات با كسي از علماء و ديگران داشته باشد.
علاوه بر خود امين الدوله ، بعضي از همكاران و وزراي امين الدوله هم مانند خود او به نزديكي به دولت انگلستان معروف بودند و ابوالقاسم ناصرالملك كه از جمله عده انگشت شمار از تحصيل كردگان در انگلستان به شمار مي رفت ، در راس آن قرار داشت.
ميرزا علي خان امين الدوله صدر اعظم محض استحكام صدارتش دختر مظفر الدين شاه را براي پسرش گرفت و به حسب ظاهر خصوصيت مي كرد.
يكي از عواملي كه باعث گرديد امين الدوله به صدارت برسد اوضاع اجتماعي حاكم بر جامعه آن روز بود در آن زمان وضع چنان بود كه رفته رفته بر اثر رسوخ افكار آزادي خواهي و استقلال طلبي ميان طبقات مختلف ، مخصوصا روحانيون و كسبه ، همه لزوم يك رشته اصلاحات عميق و اساسي را در اركان و شئون مختلف كشور احساس مي كردند و اميد چنان داشتند كه امين الدوله خود مردي روشن فكر و علاقمند به اصلاحات بود اقداماتي در زمينه تحقيق آمال ملي انجام دهد ولي بزودي اميد آنان مبدل به ياس شد زيرا درباريان سودجوي قاجار كه همراه مظفرالدين شاه قاجار به تهران امده بودند ، چنان بر روح و جسم خسته و عليل پادشاه مسلط بودند كه شاه را وادار كردند تا امين الدوله را كه تازه شروع به تاسيس چند كارخانه و مدرسه كرده بود خلع كند.
شرايط مالي ، كه در سالهاي آخر سلطنت ناصرالدين شاه بحراني بود ، آنقدر وخيم شد كه ناچار شدند اموال نفيس موزه و خزانه را بفروشند كه بيش از سيصد هزار تومان نشد.يكي از علل بحران مالي ، تنظيم ارزش بين المللي نقره بود. كه موجب تورم مي شد و دولت قادر به چاره آن نبود و منجر به خروج نقره و طلا از ايران مي شد. از طرفي عيار پول نيز كسر شد و به مرور از مقدار نقره كاسته شد وبه جايش مقدار مس افزايش يافت و به پول سياه معروف شد. مسئوليت اين كار بر عهده امين الضرب سرپرست ضرابخانه بود. او را به جرم ثروت افسانه اي اش در رجب 1314 هجري قمري در منزل مخبرالدوله كردند.
امين الدوله مشكل عمده كشور را در بدو صدارت خود اصلاح امور مالي مي دانست و براي برطرف كردن اين مشكل دست به اقداماتي زد در سال 1314 از جمله ناصرالملك را به وزارت ماليه منصوب نمود و به او اختيارات تام داد و همين امر موجب اميدواري جمعي شد كه يگانه وسيله بهبود امور را سپردن كارها به دست افراد مطلع و تحصيل كرده مي دانستند. از سوي ديگر براي اصلاح وضع ماليه كشور سه نفر از اتباع بلژيك به رياست مسيو نوز بلژيكي را به استخدام درآورد؛ وي براي اينكه رقابت شديد روس ها و انگليسي ها در امور ايران اسباب ازدياد زحمت نشود، اين افراد را از بلژيك استخدام نمود.
باري چون امين الدوله در سياست داخلي به علت عدم پذيرش اطلاحات و مخالفت درباريان و عده اي از علماي تهران با شيوه صدارت وي، دشمني اتابك و مشيرالدوله با او و در سياست خارجي به علت عدم همكاري انگليسي ها و روس ها، با شكست روبه رو گرديد و از سوي ديگر بنا به نوشته خودش مي خواست دروغ نگويد و مي گفت بايد كارها در منهج حق باشد خود را مرد ميدان صدارت نديد و قبل از اينكه عزل شود، استعفا داد. (محرم 1316 ه.ق) با استعفاي او ناصرالملك هم بركنار شد.
پس از سركار آمدن امين السلطان چون طرفداران امين الدوله عليه اتابك اقداماتي مي كردند اتابك «امين السلطان » به شاه گفت كه ماندن امين الدوله در تهران ، مخل كار دولت است و بعد از اينكه شاه توانست با كمك امين السلطان قرضه اي تهيه و عازم اروپا شود، امين الدوله نامه انتقاد آميزي در اين رابطه به شاه نوشت، به گونه اي كه مظفرالدين شاه پس از بازگشت از اروپا به امين الدوله پيغام داد « اگر مسافرتي بكنيد بهتراست » امين الدوله هم براي اينكه از جنجال سياسي تهران بدور باشد با فرزندش به لشت نشاي گيلان رفت و در آنجا سكونت نمود ، پس از چندي باز هم شاه براي او پيغام فرستاد كه از ايران خارج شود ، امين الدوله كه مريض احوال و زندگيش سخت بود ، بدون آنكه جهت بپرسد با ايال و نواده هاي صغير و شيرخوار خود نخست به حجاز و سپس به داغستان قفقاز نزد عبدالرحيم طالب اف كه با او دوستي داشت ، از طرفي آب و هواي داغستان در تابستان خوب بود ، رفت . طالب اف منتهاي مهرباني و پذيرايي را مرعي داشت.پس از يك ماه چون حال مزاجي امين الدوله رو به خطر رفت با صلاحديد طالب اف به تنهايي به وين پايتخت اتريش رفت و براي معالجه خود به اطباء آنجا مراجعه و بستري گرديد٭ ولي متاسفانه معالجات موثر واقع نشد . خبر به پسرش معين الملك رسيد ، او به وين رفت و پس از مذاكره با طبيب معالج او داشت ، كه كار مزاج پدر ، اميد بخش نيست . در اين موقع شاه هم بعد از عزل اتابك از صدارت طي تلگرافي از امين الدوله تفقد كرد و به وي اجازه داد كه به ايران بازگردد، پير مرد عليل با فاميل در اواخر سال 1321 هوق به گيلان بازگشت و مقيم لشت نشاء كه در آنجا ملك و املاكي داشت،گرديد.
امين الدوله پس از اقامت در لشت نشاي گيلان مكاتباتي با ديگر رجال داشته منجمله نامه هاي وي با حسين قلي خان نظام السلطنه مافي ، نامه هايي كه جز اندكي بي تاريخند و در آن فقط به ذكر روز يا ماه و يا سال اكتفا شده است . در اين نامه از شرح حال و اوضاع احوال حاكم سخن رانده و همچنين بر نحوه و نوع قلم زدنش سبك و سياق نگارش وي كاملا آشكار است بيشتر اين نامه ها مربوط به سالهاي 1317 و 1318 هجري قمري است كه حسين قلي خان پيشكار آذربايجان بوده است و ديگر نامه هايي هستند كه به مقصد تهران ارسال گشته اند و مربوط به سالهاي 1317 و 1322 هجري قمري ، هنگام وفات امين الدوله كه حسين قلي خان بيكار و در تهران بوده است . نمونه اي از نامه هاي امين الدوله به حسين قلي خان در آذربايجان چنين است :
«شنبه 11 محرم 1319 قمري
هو فدايت شوم ، مژده استخلاص حضرت عالي را بيش از اصول رقيمه كريمه شنيده ، شكر ان را گفته بودم و همين بهتر كه نگذاشته اند در قزوين تابع مسلك بنده شوي و مذهب معتزله پيش گيري « تو را زكنگره عرش نميزنند صغيري » مثل ، بنده بيكاره ، بي مصرف ، خسته و مائوس نيستيد ، ... از اختيارات جناب اقبال الملك براي مصاحبت مجلس تعجب فرموده ، عادات ايشان را شرح داده بوديد ،.... احساسات و حدسيات بنده اين عود را احمد و سفر را عاقبت بخير مي بيند ، و همه از روي خوش خيالي و خير انديشي نيست ، نمي دانم اين جواب واصل انامل فيض مي شود . بيشتر تصديع نمي دهم ، اقبال پاينده باد »
استاد علامه، مرحوم محمد قزويني در مقاله « وفيات معاصرين» چنين نوشته اند:
« امين الدوله 1259 – 1322 قمري، حاجي ميرزا علي خان سينكي پسر مرحوم حاجي ميرزا محمد خان مجد الملك متولد هشتم ماه ذيقعده از سال 1259 قمري در تهران به آزاديخواهي و معارف دوستي و اصلاح طلبي كه بعهد مظفر الدين شاه يعني در سال 1316 به مقام وزارت نيز رسيد وي خط مليحي مي نوشت كه به اسم او به سبك امين الدوله معروف شده بود و بسيار كسان تقليد خط و انشاء او را كه آن نيز انشاءموجز و شيريني بود مي نمود. وفاتش به مرض كليه در شب جمعه بيست ششم صفر سنه ي هزار و سيصد و بيست و دو قمري در لشته نشاي گيلان كه بعد از صدارت و روي كار آمدن ميزا علي اصغرخان امين السلطان به آنجا تبعيد شده بود اتفاق افتاد به سن شصت و سه».
و سرانجام امين الدوله در بيست و دوم صفر سال 1322 هوق در همانجا فوت نمود .
2- مجد الملك پدر امين الدوله
امين الدوله از خويشاوندان نزديك ميرزا نصرا... خان معروف به ميرزا آقاخان نوري اعتماد الدوله بود . نوري نخستين صدر اعظم پس از قتل اميركبير كه از دسيسه بازان و توطئه گران قتل وي بود و بعد از او بر مسند صدارت تكيه زد. ميرزا آقاخان پس از تسلط به مسند امير كبير شروع به تصفيه دستگاه از عناصر مومن و وفادار به آرمانهاي امير كبير مي كند از جمله اين عناصر ميرزا محمد خان مجدالملك بوده است كه به تهران براي مدتي احزار شد.
از حوادث اوايل صدارت ميرزا آقاخان نوري توطئه سوء قصد به ناصرالدين شاه است .
تا اينكه ميرزا آقاخان در بيستم محرم 1275 از صدارت عزل شد. خود و كسانش به يزد تبعيد شدند وي پس از شش سال اقامت دريزدپس اصفهان و نهايتاً قم منتقل گرديدوعاقبت روزدوازدهم شوال1281فوت كرد.
حاج ميرزا محمدخان لواساني ملقب به مجدالملك. پدر ميرزا علي خان امين الدوله و ميرزا تقي خان مجد الملك و نياي خاندان اميني، مجدي و سينكي بوده است.
مجدالملك خواهرزاده ميرزا آقاخان نوري (اعتماد الدوله) صدر اعظم ايران و نخست به حاج ميرزا محمد خان سينكي معروف بود. وي در سال 1224 متولد گرديد و در 11 ذيحجه 1298 در سن 74 سالگي در تهران در گذشت و در شاه عبدالعظيم دفن گرديد.
ميرزا محمدخان در سن چهل دو سالگياز طرف اميركبير انتخاب و به روسيه (قفقاز)اعزام و به كنسولگري حاج طرخان منصوب گرديد.
مجدالملك كه از جمله رجال مقرب به دربار محمد شاه بود و سمت پيشكاري مادر محمد شاه را داشت، در دوره ناصري نيز همچنان مقرب ماند و به مقامات عاليه دولتي دست يافت كه از جمله آنها وزارت در دارا شوراي دولت بود.
در خاطرات سياسي امين الدوله چنين آمده است :
« تصدي مشاغل عديده از نايب اولي وزارت دولت خارجه تا مقام وزارت وظايف و اوقاف و در فاصله اين دو مقام مأموريتهاي ويژه اش در روسيه، عثماني و عراق موجب گشوده شدن افق انديشه سياسي مجد الملك گرديد و او را به تأليف رساله معروف (مجديه) كشاند. »
مجدالملك يكي از مشهورترين خطاطان و نويسندگان ايران كه در اول سلطنت ناصرالدين شاه است وي صاحب رساله مجديه است كه اهميت آن از لحاظ ادبي به اندازه اي است كه با كمال جرأت مي توان آنرا بزرگترين شاهكار نثر فارسي در قرن سيزدهم هجري است؛ اهميت ديگر آن – از لحاظ تاريخي به اندازه اي است كه از اين روشن تر آيئنه براي نشان دادن عصر و زمانه اي كه اين كتاب معرف آن است نمي توان يافت و از هر حيث بايد آنرا معتبر ترين سند وقايع و اوضاع آن روزگار دانست .
رساله مجديه كه در نهايت سادگي و رواني نگارش يافته و دركي از دستگاه حكومتي و اوضاع پريشان و آشفته زمان خوش شديداً انتقال كرده و با قلم موشكاف خود رد مسائل اجتماعي و سياسي اظهار نظر كرده كه قرائت آن خواننده را با افكار عالي نگارنده آن واقف مي سازد.
مجد الملك در خطاطي صاحب شيوه خاصي از شكسته نستعليق است كه دو پسر نامدارش امين الدوله و ميرزا تقي خان مجدالملك نيز بدان معروف بوده اند اين خط به سبك امين الدوله معروف و متداول گرديده است .
از مجد الملك دو پسر ماند،ميرزاعلي خان امين الدوله و ميرزا تقي خان مجدالملك و پنج دختر باقي ماند.
3-كسانيكه القاب امين الدوله را كسب نموده اند
كساني كه در دوره ناصري و مظفري توانستند لقب امين الدوله را كسب نمايند و اين لقب به اشخاص ذيل داده شده است.
حاج محمد حسين خان- امين الدوله، حاج محمد حسين خان ، صدر اصفهاني امين الدوله، بيگلر بيگي اصفهان در زمان آقاخان در زمان فتحعليشاه لقب امين الدوله گرفت .
ابوطالب فرخ خان- امين الدوله ، فرزند ميرزا مهدي از غلام بچگان فتحعلي شاه بود.
ميرزا علي خان- امين الدوله ،
محسن خان- امين الدوله، فرزند حاج ميرزا علي خان امين الدوله صدر اعظم (1329-1293 هجري ) بيشتر به پيشكاري پدرش مشغول بود ، رياست اداره پستخانه در 1314 هجري ، وزير گمرك و پست گرديد ، داماد مشير الدوله بود و لي بعدا داماد مظفرالدين شاه شد .
عبدا... خان- امين الدوله .
محمد صادق خان- امين الدوله ، فرزند ميرزا هدايت الله مستوفي ، وزير داخله در دستگاه عباس ميرزا نائب السلطنه بود كه خدمت مي كرد .
امين خلوت- امين الدوله
بعد از فوت امين الدوله لقب امين الدوله به حسين خلوت مرحمت شد. ميرزا محمدخان تفنگدار باشي ولدامين خلوت ملقب به امين خلوت گرديد.
در سال 1221 در پي اصلاح با تحولي كه فتحعليشاه در بر اقواري ، چهار وزارت خانه ايجاد كرد؛ حاج محمد حسين خان اصفهان وزارت استيفاء يافت و لقب امين الدوله گرفت.
فصل دوم- زندگي سياسي امين الدوله (اوضاع سياسي- اجتماعي، اقتصادي)
1- امين الدوله و واقعه ي رژي
در سال 1306 هجري قمري ناصرالدين شاه در سوم سفر خود به اروپا جهت سير و سياحت فرنگستان كه در اين سفر آشنايي با ترقيات آنجا مد نظر بود ، جمعي از بزرگان مملكت نيز ملتزم ركاب وي بودند ، تا اينكه در انگلستان ماژور تالبوت نامي از مردم انگليس كه از نزديكان لرد ساليسبوري نخست وزير انگلستان بود ، امتياز خريد و فروش توتون و تنباكو را در كل مملكت ايران دريافت كرد.
طرح اين امتياز در شهر براتيون ريخته شد و مهماندار ماژور تالبوت بوسيله اعتماد السلطنه ، تحقيقاتي از موقعيت ايران به اطور مشتعمات آنجا نمود و بوسيله امين السلطان شاه را حاضر براي واگذار كردن نموده بود ، اين امتياز به مدت 50 سال اعطاء شد.
البته رشوه اي هم رد و بدل شد تا امتياز واگذار گردد . امتياز با زندگي روزمره مردم سروكار داشت و به منافع زارعين ، تجار بزرگ و كوچك ، كسبه و مصرف كنندگان آسيب مي رساند . علاوه بر آن از دو بابت به منافع روس ها لطمه مي زد، چون به جز اينكه انگليسي ها منافع سرشاري مي بردند . روس ها كه شمال ايران را منطقه نفوذ خود مي دانستند حاضر نبودند يك شركت انگليسيآنجا رخنه كندوخواهان لغوفوري امتياز بودند.
اولين شهري كه عليه رژي شورش كردتبريز بود ،اعتماد السلطنه اشاره داردكه روس هادرآنجا دست داشته اند .
در ماه رجب سال 1308 ماژور تالبوت انگليسي براي تاسيس كمپاني وارد تهران مي شد و چون كار وي نزديك به بالا گرفتن بود در تاريخ يازدهم ماه رحب تجار عمده تهران عريضه بلند مبني بر مخاطره افتادن منافعشان تهيه و توسط ميرزا علي خان وزير پست كه در ميان رجال آن روز به خوشنامي معروف بود نزد شاه ارسال داشتند. عرض حال تجار و همراهي ميرزا عليخان با آنان از ديدگاه شاه مستبد امر پيش پا افتاده تلقي ولي در باطن زنگ خطري محسوب كه بزودي موجب بلواي بزرگ گرديد. فراهم آمدن زمينه آگاهي مردم و غليان احساسات آنان بر عليه رژيم توسط روحانيون،. تجار، كسبه و صاحبان نشريات ممنوع الورود انجام گرفت كه بوسيله مخالفين وارد بازار و در اندك مدتي به دست مي رسيد.
و اما در اين ميان نقش برخي از سازمانهاي دولتي چون پست و تلگراف به ويژه پست به عنوان عامل ارتباطي سهل الوصول در بيداري افكار مردم بسيار مؤثر و از طرفي مبارزات پي گير كاركنان آن در صف مقدم مبارزه بر عليه استعمار بسيار حائز اهميت خاصه آنكه ميرزا عليخان خود در شمار مخالفين و در خفا يكي از سرجنبانان غائله شناخته شده و چون به اصالت و فلسفه مبارزه مردم برعليه استعمار واقف بود تسهيلات كافي در امر توزيع نشريات رژي فراهم مي كرد به طوريكه قسمت اعظم نشريات كه حاوي مطالبي در رد امتياز تنباكو بود بدون برخورد با مانع وارد ايران و مردم را از چگونگي كم و كيف قضايا و زدو بندهاي سياسي پشت پرده آگاهي مي داد.
صرفنظر از پاره اي موارد اوج مبارزات مردم ايران عليه رژي از نيمه دوم سال 1308 نخست از تهران اوج و به مرور به ساير شهرهاي بزرگ چون شيراز. تبريز و از اوائل سال 1309 به اصفهان، مشهد و سرانجام به كرمان كشيده شد.
در سال 1309 هجري قمري به سبب حكم دو مجتهد صاحب نفوذ-حاج ميرزا حسن شيرازي و حاج ميرزا حسن آشتياني- حكم تحريم استعمال دخانيات صادر شد. امين السلطان ناچار امتياز نامه كمپاني رژي را لغو كرد و براي خساراتي كه به شركت وارد آورده شده بود در سال 1310 هجري قمري مبلغ 500 هزار ليره انگليسي با بهره 6 درصد از بانك شاهي قرض گرفت.
در واقعه رژي يكي از روحانيوني كه با ناصرالدين شاه از در مخالفت درآمد و در واقعه انحصار توتون و تنباكو(رژي) نقش عمده را بر عهده گرفت و با فعاليتهاي خود سبب شد و غوغاي فراواني كرد كسي نبود جز حاج ميرزا حسن آشتياني .
ناصرالدين شاه جهت رفع غائله و حل مشكل دستور داد مجلسي از علماء و رجال دولت تشكيل شود. علمايي كه حضور داشتند، از جمله امام جمعه تهران سيد زين العابدين ، شيخ فضل الله نوري ، سيد علي اكبر تفرشي ، سيد محمد رضا طباطبايي ، آخوند محمد تقي كاشاني ، سيد عبدالله بهبهاني و اشخاصي از طرف ديگر علاوه بر نائب السلطنه، امين السلطان صدر اعظم ، امين الدوله ، مشير الدوله ، قوام الدوله و مخبر الدوله بودند. ولي ميرزاي آشتياني حاضر نشد ، هر چند هم كه اصرار كردند. خلاصه مذاكرات و مشاجرات اينكه امين السلطان وكالت گرفت و متعهد شد كه از طرف آنها از نمايندگان مردم هستند، اقداماتي براي فسخ و ابطال امتيازنامه به عمل آورد به شرط آنكه علماء هم پس از لغو انحصار حكم اباحه استعمال دخانيات را صادر و صريحا آنرا تجويز نمايند.كه اين مجلس به اينجا ختم شد.
ادامه سخن را با اصل رسالت پستخانه و مبارزات برخي از كاركنان آن در واقعه ي رژي آغاز مي كنيم. اولين برخورد بين دولتيان امور پستخانه متعاقب صدور و پخش اعلاميه بدون امضائي است كه با مهر پستخانه تهران در تاريخ 2 رمضان سال 1308 ه.ق برابر 22 فروردين 1271 ش. در بيشتر شهرهاي ايران توزيع گرديد.
اعلاميه مذكور سراسر حاوي مطالبي بر عليه شاه و او را مسبب بدبختي و فلاكت ملت و واگذار كننده واقعي امتيازات به بيگانگان معرفي مي كرد. بخشي از اين اعلاميه در ارتباط با امتياز دخانيات بسيار با اهميت بوده ، به طوري كه از آن پس ميرزا عليخان مورد سوء ظن شديد شاه و درباريان قرار مي گيرد. همزمان با هيجانات عمومي مردم سيل جرايد و نشريات مخالفين حكومت بر عليه قرارداد تنباكو از ممالك خارجي به ايران سرازير و از آنجائي كه زير و بم جريان را دقيقاً موشكافي و توجيه مي كرد رسيده و نرسيده در دسترس مردم قرار نگرفته و زمينه برانگيزاندن افكار توده ملت را در عليه شاه و اطرافيانش فراهم مي كرد كسب اخبار از جرايد در بيداري و آشنايي مردم با مضار امتياز رژي بدون شك تا اندازه اي مديون رسالت و سرعت عمل پستخانه در امر ارتباطات است كه به نحو شايسته اي به وسيله كاركنان آن دستگاه انجام گرفت و چون وزير پست يكي از مخالفين سرسخت صدراعظم به شمار مي رفت باب مراوده پستخانه با خارج را در رسيدن جرايد و نشريات مخالفين باز نگاه داشته تا عوام الناس از قضايا اطلاع حاصل و در مبارزه رژيم مصمم تر شوند.
«امين الدوله كه كمال ضديت با امين السلطان را دارد و در باطن سر سلسه اين قوم شناخته مي شود راه مكاتبات حوزه استامبول با حوزه تهران باز است و سعي دولت دربستن آن عقيم مانده و به دو سبب يكي آنكه رياست پست ايران با امين الدوله است و بسته هاي امانت استامبول سلامت بدست صاحبان مي رسد و ديگري ...»
به شهادت برخي منابع موجود چون عرصه كار بر دولتيان تنگ آمد. رژيم جهت ممانعت از ورود نشريات مخالف اقدام به ايجاد تفتيش و سانسور در پستخانه نمود و نظر به اهميت موضوع شاه شخصاً پاره اي از جريان را از نزديك دنبال و تعقيب مي كرد.
«شنيدم كيف كاغذ سيد جمال الدين را كه خدمت شاه بودند باز كردند چند كاغذ به خط امين الدوله بوده است اما چون امين الدوله هرگز كاغذي كه سند باشد نمي نويسد وحشت نداشت.»
عليرغم اقدامات شديد دولت در امر ايجاد سانسور وجود ميرزا عليخان در پستخانه بسيار مغتنم و كم و بيش مانع از اجراي كامل تفتيش مي شد. لذا تعداد انگشت شماري جرايد و نشريات عليه رژيم بي سر و صدا وارد معركه و مخفيانه توسط پستچي ها بدست مردم و حتي برخي از دولتمردان نيز مي رسيد.
«روزنامه نمره هفتم قانون را كه از لندن براي من آورده بودند ديروز جهت شاه فرستاده بودم از جيب بيرون آورده اول از من سوال فرمودند كه اين روزنامه به چه واسطه به تو رسيده عرض كردم و آوانس خان مترجم به توسط برادران خود براي من فرستاد قدري معاندين امين الدوله فرصت بدست آوردند باو تاخت بردند كه براي او ممكن است كه نگذارند پست اين روزنامه را بياورد من عرض كردم پست و جها من الوجوه مسئول اين فقره نيست دولت روس با آن قوت و قدرت و نظمي كه دارد نمي تواند مانع شود كه روزنامه هاي نهليس٭را بروسيه وارد نكنند جز قوام الدوله احدي با من همراهي نكرد بلكه تاخت و تاز غريبي به امين الدوله كردند.»
عدم موفقيت شاه در اجراي سانسور موجبات تشويش خاطر وي را فراهم آورد تا آنجا كه شخصاً قدم به ميدان گذاشت و از نزديك شاهد چگونگي اجراي سانسور شد. اتخاذ تصميم اخير بي ارتباط با عزل قريب الوقوع ميرزا عليخان نبود .
لذا جهت به انحراف كشاندن افكار عمومي و سلب اعتماد مردم ازميرزا عليخان تصميم گرفت رئيس پست شخصاً مامور اجراي سانسور در پستخانه شود تا با يك تير دو هدف را نشانه گيرد. چه قبول مسئوليت اخير از طرف ميرزا عليخان به مثابه شكست سياسي وي و از بين رفتن محبوبيت او بود. منابع مستند مويد اينست كه امين الدوله را از زير بار سانسور خالي و در نتيجه مسئوليت اين امر به گردن خود شاه افتاد.
«مغرب فراش به احضار آمد درب خانه رفتم سرشام شاه بودم امين الدوله چند كيسه كه روزنامه جات و نوشتجات فرنگ براي مردم مي آوردند خدمت شاه فرستاده بود معلوم مي شود از اين به بعد نوشتجات را در حضور شاه مي آوردند بعد به مردم مي رسانند.»
عمده حساسيتي كه رژيم در واقعه رژی از خود نشان داد نسبت به ورود نشريات مخالفين بود كه از خارج وارد ايران و بيشتر توسط پست توزيع مي گرديد. منابع مستند از عملكرد فعال پست در پخش نشريات و نفوذ آن در خارج دربار ياد كرده و چنين مي نويسد.
«چهارشنبه يازدهم شوال – مشيرالدوله اينجا آمده بود مي گفت نويسنده امينه اقدس دختر آزاده خان است كه برادر او در پستخانه مي باشد از حرم بيرون كردند نمي دانم ملكمي بود يا جمالي»
مغضوبيت و طرد نويسنده از دربار شاه بي ارتباط با ورود جرايد ضد رژي در حرمخانه ناصري توسط نويسنده نباشد كه خود حديث مفصل و زمينه مخالفت زنان حرم با شاه است از طرفي هم شايد عملكرد پستخانه ونفوذ آن تا اندرون شاهي مي باشيم ثبت است و وقتي شورش براي فسخ امتياز تنباكو به اوج خود رسيد آن هيجانات به اندرون شاهي نيز سرايت كرد شايد از خاتوني غليان مي خواهد ولي خاتون از آوردن آن امتناع مي كند آن وقت شاه به زنهاي خود فرياد مي كشد، چه كسي به شما گفته مصرف دخانيات حرام است خاتوني در جواب مي گويد: همان كسي كه ما را بشما حلال كرد.
از نيمه ماه شوال سال 1308 ه.ق ( برابر 3 تير 1271 ش) اوضاع در پستخانه رو به وخامت رفت و رژيم كليه مراسلات پستي اعم از صادره و وارده را مورد تفتيش و سانسور قرار داد ولي حقيقت اينست سانسوري كه بر روي نوشته ها و پاكتها در پستخانه اجرا گرديد نتوانست جلوي پخش روزنامه هاي ضد رژيم را در تهران و ديگر شهرها بگيرد از طرفي شهرت روزنامه ها ضد دولتي را منع دولتيان بيشتر كرد و حرص مردم به داشتن و خواندن آنها نيز از امتناع دولتيان بيشتر شد لذا سانسوري كه بر روي نوشته ها و مطبوعات در پستخانه از طرف درباريان فاسد اجرا گرديد هرگز مقرون به موفقيت نبوده و با ممانعت از پخش آنها نگرديد چرا كه ميرزا عليخان وکارکنان پست مخفيانه در پخش آنها دست داشتند.
«1 شنبه 15 شوال 1308 – آنچه معلوم شده نوشته جاتي كه از فرنگ براي مردم مي آورند يا از اينجا به فرنگ مي برند پستخانه باز مي كند باز سر آنها را بسته به صاحبانش مي رساند.»
واقعيت اين است كه هر چه دامنه ي شورش گسترده تر شد شعله هاي خشم مردم بيشتر زبانه كشيد و همگام با آن مبارزات آشكار و مخفيانه كاركنان پست جدي تر گرديد كه جا دارد در اين ميان از مبارزه رئيس پستخانه تبريز در راه الغاي امتياز رژي اداي مطلب شود.
مختصر تجزيه و تحليل از روند مثبت پستخانه و نقش فعالانه كاركنان آن در براندازي امتياز رژي بدون شك به دو عامل مهم بستگي داشت، نخست وجود ميرزا عليخان همراه با كاركنان مبارز و آگاهان در حد متعارف آنروز، ديگر اصل رسالت مربوط به وظايف كلي و انحصاري پستخانه بعنوان عامل بزرگ ارتباطي در سطح مملكت كه به علت همگاني بودن خدمات پستي آن در چهارچوب بسته اي محدود نمي شد. چنين بود كه نظام حاكم عليرغم تحميل و فشار بر پستخانه جهت اجرا داشتن تفتيش و سانسور در مجموع با عدم موفقيت روبرو گرديد.
در رابطه با موضوع رژي با انحصار تنباكو و توتون، نويسندگان و مورخان بسياري مطلب نوشته اند، اما چهار نفر به طور روشن در اين باره سخن گفته اند :
مرحوم ناظم الاسلام كرماني دركتاب«تاريخ بيداري ايرانيان»كه به طور مشروح ازآن امتياز صحبت مي كند.
دكتر فوريه فرانسوي طبيب مخصوص ناصرالدين شاه، يادداشت هاي او موسوم به ( سه سال در دربار ايران)
لرد كرزن كه تازه از مسافرت به ايران به لندن مراجعت نموده و مشغول نوشتن دو جلد كتاب معروف خود كه موسوم است به « ايران و مسئله ايران »
پروفسور ادوارد براون در کتاب خود موسوم به ( تاريخ انقلاب ايران) در تاريخ 1909 م/1327 هـ .ق در لندن به طبع رسانيد.
لرد كرزن در كتاب خود نوشته است :
« امتياز تنباكو در پاييز 1308 هـ .ق /1890 م از طرف شهريار ايران براي مدت پنجاه سال به يك كمپاني موسوم به شركت تنباكو دولتي ايران واگذار گرديد و يك سرمايه به مبلغ ششصد و پنجاه هزار ليره انگليسي تهيه شد تا شرايط اين امتياز به موقع اجرا گذاشته شد و در ژانويه 1892م/1309 هـ.ق در اثر مخالفتهاي عمومي ملت ايران با مهارت تمام از طرف علما، مذهبي ايران تهيه شده بود. شاه مجبور شد آن را لغو كند.»
اين امتياز در سال 1308 هـ.ق/1890 م به ماژور تالبوت و شركاي او از طرف ناصرالدين شاه داده شد. مواد اين امتياز در تاريخ بيداري ايرانيان كه موحوم ناظم الاسلام كرماني نوشته، درج شده است. در مقدمه اين امتياز آمده است:
« صورت فرمان امتياز تنباكو و توتون و منوپول خريد و فروش و ساختن در داخل و خارج كل توتون و تنباكويي كه در ممالك محروسه به عمل آورده مي شود تا انقضاء مدت پنجاه سال از تاريخ امضاء اين انحصار نامه به ماژور تالبوت و شركاء خودشان مشروط به شرايط ذيل مرحمت و وگذار فرموديم:فصل اول - صاحبان اين امتياز همه ساله مبلغ پانزده هزار ليره انگليسي به خزانه عامره اعلي كارسازي خواهند نمود. خواه صاحبان امتياز ثبت و فروش و معامله توتون و تنباكو و سيگار و سيگارت حق خالص صاحبان امتياز است و اصناف توتون و تنباكو فروش كه مشغول اين حرفه هستند در كسب خود آزادند. ولي مشروط به داشتن اجازه نامه از دارنده امتياز، فصل سوم بعد از وضع جميع متعلق به اين عمل و تقسيم صدي پنج سرمايه خودشان بين صاحبان اين امتياز دارند. از عوارضات گمركي و غير آزاد خواهند بود. فصل پنجم- حمل و نقل توتون و تنباكو در ممالك محروسه بدوناجازهصاحبانامتياز ممنوع و فقط هر كس به اندازه استعمال حق حمل و نقل دارد. »
اين قرارداد به طور كل داراي پانزده فصل بوده، كه ده فصل ديگر آن نيز در كتاب ناظم الاسلام كرماني آمده است؛ كه در اين فصل ارائه كل آن نمي گنجد.
مذاكره اين قرارداد هنگامي كه شاه در لندن بوده به ميان آمده و قرارداد آن در همان تاريخ ( 8 مارس1890 م / 27 رجب1308 ) به اتمام رسيده و طرفين در شرايط و فصول آن موافقت نموده اند منتهي گذاشته بودند بعد از مراجعت شاه ،كه به مقر سلطنت رسيد . سر و صداها خوابيد آن وقت علني كنند حتي خود ميرزا علي اصغر خان امين السلطان نيزدرمراسله كه به مرحوم ميرزاي شيرازي نوشته به اين موضوع اشاره مي كند .
بنا به نوشته تيموري در كتاب خود نخستين كسي كه به فكر انحصار نتنباكو و توتون در ايران افتاد محمد حسن خان اعتماد السلطنه بود كه در ماه جمادي الاخر 1303 ه .ق به دستياري شيخ مهدي شمس العماء قزويني عبدالرب آبادي و عارف افندي عثماني مترجم رسمي و دولت ايران و دو سه نفر ديگر رساله اي در باب انجصار دخانيات ايران و مقررات مربوط به آن نوشتند و مقاله اي محققانه تجت عنوان « كليد استطاعت »راجع به فوايد اين كار و سوابق تاريخي پيدايش توتون و تنباكو به آن افزودند .
امين الدوله نيز در خاطرات خود نوشته است :
« محمد حسن خان اعتماد السلطنه مجموعه اي از مراسلات محوله هر دولت و ممالكت بر تنباكو و دخانيات ترجمه و چاپ نموده چندين نسخه به حضور شاه آورد كه به وزراء و اركان شوراي تقسيم شود ... اعتماد السلطنه مورد تحسين ملوكانه مخلع شد به سمت مستشاري در دايره امين السلطان راه يافت.»
خود اعتماد السلطنه در روزنامه خاطرات خود در مورد انحصار تنباكو به دولت اين الحاق را در تمام دنيا معمول دانسته و نوشته است كه كرورها داخل كشور مي نمايد و در اين مورد براي شاه كتابچه اي نوشت در مورد پيامدهاي اين معاهده ناظم السلام كرماني در كتاب تاريخ بيداري ايرانيان نوشته است:
« در سنه 1309 ه . ق كمپاني رژي امتياز دخانيات را از ناصر الدين شاه گرفت كه بيع و شراي دخانيات منحصر به يك اداره باشد و به عوض چند كرور به شاه و دربار ها داد و به بلاد ايران ،گماشتگان فرستاده و اداره خود را داير نمود و حتي در قراء و دهات كس فرستاده و به مردم سخت گرفتند بزرگان ايران از علما و غيره هم بر معايب و دخالت اين عمل واقف شدند كه امروز دخانيات محدود شده فردا نمك و روز ديگر هيزم و ذغال ، آب و غيره و به ازاي آن مبالغي گرفته خواهد شد و صرف آبادي مملكت نخواهد شد يا تفاوت مواجب فلان شاهزاده يا مدد معاش فلان آقازاده يا خرج مسافرت فرنگ يا نياز خانم قشنگ . در هر حال مملكت و ملت متضرر شده است و نفع را خارجه برده و بر مملكت هم مسلط و نفوذ تامي خاصل خواهند كرد جمعي از علما خدمت مرحوم حاج ميرزا حسن مجتهد آشتياني رسيده معايب متضمنه و مستتره اين كار را عرضه داشتند وهم به علما اصفهان ضرر و عاقبت امتياز ونتايج مترقبه بر آن نوشتند لذا از مرحوم ميرزاي آشتياني حكم به حرمت استعمال دخانيات كرده و حكمي به اين عبارت نوشته و نسيت آن را به مرحوم ميرزاي شيرازي دادند و منتشر ساختند صورت حكم به حرمت دخانيات ... بسم الله الرحمن الرحيم اليوم استعمال تنباكو و توتون باي نحوكان در حكم محاربه با امام زمان است عجل الله فرجه اين حكم در تمام بلاد ايران منتشر شد و همه اطاعت كردند.»
لمبتون نيز در كتاب خود در مورد لغو امتياز رژي با توجه به خطرناك بودن اوضاع از سوي انگليس و از طرفي داخل ايران وهمچنين از طرفي فشار روسيه بر لغو امتياز اشاره كرده است .
حكم تحريم تنباکو چنان ناصر الدين شاه و امين السطان را در محاصره انداخت كه حتي در حرمسراي ناصرالدين شاه هم فليان يافت نمي شد. در آبدارخانه حرمسراي ناصرالدين شاه تمام خواجه ها و غلامان قليانها و سر قليانها را شكسته براي اطلاع شاه در جلوي خوابگاه حاضر شدند.
ملكزاده هم در كتاب خود نوشته است:
« روز دوشنبه سوم جمادي كه در خانه آقاي آشتياني به مناسبت وفات حضرت صديقه روضه خواني بود، جمعيت زيادي در خانه ايشان حضور پيدار كردند و در شهر شهرت دادند كه به غير از سيد عبدالله بهبهاني و امام جمعه كه پول گرفته اند، ساير علما استعمال تنباكو را به كلي حرام كرده اند...»
به نوشته چرچيل ، سيد عبدالله بهبهاني از كساني بود كه در مقابل همتاي روحاني خود يعني ميرزا آشتياني ايستاد و از فتواي وي اطاعت نكرد. سلطان عثماني يك انفيه دان طلا مرصع به الماس بسيار گرانبها براي او فرستاد و سفارت انگليس در سال 1904 م/ 1322 هـ.ق به نام اعليحضرت ادوارد پادشاه انگليسي كه يك عصاي دسته طلا مرصع به وي هديه كرد.
سرانجام با مسائلي كه از جانب روحانيت ذكر شد و حمايت بي چون و چراي مردم از اين فتوا شاه و امين السلطان مجبور به لغو آن شدند و در نهايت با قبول غرامت از سوي ايران اين امتياز ملغي گرديد.
كمپاني رژي مبلغ ششصد و پنجاه هزار ليره مطالبه خسارت مي نمود و دولت ايران حاضر شده بود ششصد هزار ليره بدهد، بلاخره مبلغ در پانصد هزار ليره قطع شد. اين مبلغ را دولت ايران به صدي شش تنزيل از بانك شاهنشاهي ايران قرض كرده خسارت كمپاني را پرداخت و اين عمل در سال 1892م/ 1309هـ.ق انجام شد و بدون هيچ سببي ملت ايران را زير بار قرض درآورد. ملتي كه نه در نفع و نه در ضرر آن هيچ شركتي نكرده بود و بعد از اين هم مي بايست سالي هزار ليره نزول آن را بدهد. براي تأمين اعتبار اين قرضه گمركات جنوب را در بانك وديعه گذاشتندكه در مدت چهل سال اصل و فرع آن را بپردازند.
پس از شكست انگلستان در واقعه رژي امين السلطان نيز وارد مرحله جديد در سياست كه به نظر اكثر مورخان همان تغيير خط مش، سياسي وي بود و واقعه رژي زمينه ساز حركت ديگر توسط مردم گرديد كه همان انقلاب مشروطه بود.
2- سلطنت مظفرالدين شاه
مظفرالدين شاه در زمان كشته شدن پدرش ناصرالدين شاه وليعهد و در آذربايجان فرمانروايي مي كرد.او نمونه يك پادشاه نالايق و بي كفايت بود ، چنانكه احمد كسروي تصريح نموده :
«پس از ناصرالدين شاه در سال 1275(1313) نوبت شاهي به پسرش مظفرالدين رسيد، اين شاه جربزه پدر خود را هم نداشت و اميدي به نيكي حال ايران با دست وي نمي رفت. ولي او خود همدردي و نيكخواهي مي نمود، و از ناتواني كشور و آشفتگي كارها سخن رانده نويدها مي داد، و مردم كه پس از پيش آمد تنباكو تكاني خورده و بسود و زيان كشور دلبستگي پيدا كرده بودند از اين سخنان خوشدل مي گرديدند.»
پس از چهل روز مظفرالدين شاه از تبريز وارد تهران شده و يكسره به زيارت آرامگاه پدر رفت و آنگاه قدم در ديوان خانه نهاد . در تالار عمارت بادگير جلوس كرد و شاهزادگان ، اشراف و وزراء حضور پيداكردند.
اتابك به ميمنت جلوس مظفرالدين شاه در جهت بخشيدن ماليات نان و گوشت را كه پدر (ناصرالدين شاه) به مناسبت قرن حكومت خود صادر كرده بود ، اقدام كرد.
امين السلطان صدراعظم ناصرالدين شاه به وسيله كلنل كاساكوفسكي، رئيس سواران قزاق، امنيت پايتخت را حفظ كرد و مراتب را به سفيران انگلستان و روسيه و ساير كشورها اطلاع داد و با حضور آنان در تلگرافخانه با مظفرالدين ميرزا وليعهد كه ساكن تبريز بود به وسيله تلگراف حضوري تماس گرفت و وفات شاه را به او اطلاع داد.
زماني كه امين السلطان به همراه سفراي انگلستان و روسيه عازم تلگرافخانه بود خالي بودن خزانه و عقب افتادگي حقوق قراولان و نوكران دربار را به اطلاع سفرا رساندو تذكر داد كه وليعهد خود ديناري پول ندارد تا وسايل سفر خود به پايتخت و جلوس بر تخت سلطنت را فراهم كند سفير انگليس تعهد كرد كه به لندن تلگراف كند تا براي مبلغ مورد احتياج دولت اعتبار لازم به بانك شاهنشاهي حواله شود.
امين السلطان ضمن مخابره حضوري با وليعهد، او را از نتيجه مذاكرات خود با سفير انگليس و تأمين اعتبار از راه استقراض از بانك شاهنشاهي مطلع ساخت. آنگاه تلگراف تسليت مرگ شاه و تهنيت سلطنت شاه جديد از طرف درباريان تهيه و به تبريز مخابره شد و جواب آن از طرف مظفرالدين شاه از تبريز رسيد. در اين تلگراف مظفرالدين شاه براي احتراز هر گونه مخالفت احتمالي درباريان با سلطنت خود يادآور شده بود كه دربار وليعهد در تبريز حتي يك نفر ندارد كه به وقايع الفاظ آگاه باشد تا به حقايق معني چه رسد. بدين ترتيب شاه جديد به رجال و درباريان اطمينان داده بود كه هر يك در مقام خود باقي خواهند ماند.
مظفرالدين شاه، كه واقعه ترور ناصرالدين شاه او را سخت بيمناك ساخته فاصله تبريز و تهران را با نگراني و تشويش خاطر طي مي كرد، عليرغم تشريفاتي كه امين السلطان براي ورود او به پايتخت پيش بيني نموده بود، صبح يكشنبه بيست و پنجم ذيحجه ناگهان و بدون انجام تشريفات وارد پايتخت شد و به دوران انتظار درباريان و نوكران دستگاه سلطنت پايان بخشيد.
جانشيني ناصرالدين شاه، مظفرالدين شاه به اندازه پدرش بر دستگاه اداري كنترل نداشت و برخلاف پدرش، در آغاز پذيرايي تلاش هاي اصلاح آموزشي بود. مظفرالدين ميرزا به هنگامي كه نايب السلطنه و حكمران آذربايجان بود، از مدرسه جديد ميرزا حسن رشديه حمايت مي كرد و عموماً خود را پذيراي اقدامات اصلاحي نشان مي داد. اما با تمام اميد اصلاح طلبان به پيشرفت از حمايت فعالانه ي مظفرالدين شاه از اصلاحات ناشي نمي شد. به گفته ي معاصران، در اصل اين سستي و سهل انگاري او بود كه به شكوفايي انديشه ها و كنشها ميدان مي داد.
بزرگ اميد مي نويسد كه :
« مظفرالدين شاه بر خلاف پدر با نشر معارف مخالف نبود يا بهتر بگوييم در زمان سلطنت مظفرالدين شاه هر كس هر چه مي خواست مي كرد.»
3- امين الدوله و پيشكاري آذربايجان
پس از قتل ناصرالدين شاه و در دوران سلطنت مظفر الدين شاه كه محمد علي ميرزا وليعهد بر آذربايجان حكومت مي كرد ، شكايتي به تهران رسيد و شاه طي نامه اي وليعهد را توجيه كرد و از كجتابي با مردم بر حذر داشت . ضمنا امين الدوله را به ولايت و پيشكاري آذربايجان منصوب كرد .
عين السلطنه در روزنامه خاطرات خود درمورد پيشكاري آذربايجان عنوان مي كند كه پيشكاري كل مملكت با شرايطي معين به امين الدوله مرحمت شد. امين الدوله دوستان و هواخواهان قديم خويش را با خود به آذربايجان برد.
اگر چه آزادي خواهان مركز ماموريت او را نوعي تبعيد مي دانستند ولي او در آذربايجان با جديت به اصلاح امور پرداخت تا سال 1315 ق كه به تهران بازگشت ابتدا به منصب وزير اعظمي رسيد ، و در ماه صفر همان سال صدر اعظم شد درباره علت روي كار آمدنش مورخين نوشته اند كه چون مظفر الدين شاه از نارضايتي مردم نسبت به فساد دولت اتابك آگاه شد و به آمادگي اكثريت براي مقاومت پي برد امين الدوله را كه معروف به آزادي طلبي و مورد اعتقاد و روشنفكران و درس خوانده ها به صدارت برگزيده تا آب بر آتش مردم بزند .
4- وزارت اعظمي امين الدوله
سير تحولات وزارت و صدارت اعظمي در دوران ناصر الدين شاه و سعي وي به تبديل اداره حكومت از روش سنتي به مدرنيته در اين دوران تا انتخاب ميرزا علي اصغر خان امين السلطان به وزارت اعظمي قابل توجه و حائز اهميت است. ناصر الدين شاه سعي داشت تا با انتخاب اشخاص به عنوان وزير در هر بخش از امور مملكتي، از قدرت و نفوذ وزراء، و صدر اعظم هايي كه تا قبل تمام اين امور را در دست داشتند بكاهد.
وزير به معني دستور ، مددكار ، دستيار ، ياور ، هم پشت و تصميم گيرنده معني كرده اند.
پدر ناصرالدين شاه (محمد شاه) نيز مردي بود ضعيف كه فقط يكبار با صدور فرمان قتل صدراعظم خود قائم مقام، خشونت و توحشي را كه خاص قاجاريه است، به منصه ظهور رساند. وي كه در اداره امور مملكت توانايي نداشت، كار مملكتت داري را به معلم پير خود حاجي ميرزا آقاسي كه مردي هفتاد ساله بود سپرد. حاجي آقاسي را كه موجودي برتر مي شمرد، خود را ناگريز از اطاعت ميل و اراده او مي پنداشت.
حاجي آقاسي كه از كشور داري هيچ نمي دانست، ولي در عوض به تمام زيركي و كلك ها مجهز بود، از ضعف شاه در كمال خوبي به نفع خود سود مي جست.
صدراعظم هايي با كياست قائم مقام نتوانستند در برابر تصميمات ناحق اطرافيان و شاهان قاجار دوام بياورند و همين امور موجب تزلزل در كشور و كشورداري و سقوط قاجار شد.
پس از فوت محمد شاه، حاجي ميرزا آقاسي به شاهزاده عبدالعظيم پناهنده شد. اما مهر مملكت را نيز با خود به همراه برد و با آن به صدور حواله هاي هنگفت به عهده خزانه مملكت پرداخت و آن را بين هواخواهانش تقسيم كرد.
پس از روي كار آمدن ناصرالدين شاه، در بين دوستان شاهزاده ميرزايي بود بنام تقي كه سجاياي اخلاقي برجسته اي داشت. وي كه قبلا كنسول ارزروم بود، در آنجا با بازرگانان بسياري از آشنا و در حل و فصل امور بسيار كارآمد شده بود. ناصر الدين شاه توانست با اقدامات ميرزا تقي و حمايت افواج، راهي طهران شود.
وي بلافاصله ميرزا تقي را كه در اصل پسر يكي از آشپزان درباري بود، به لقب امير نظام ملقب كرد و به صدارت اعظمي برگزيد. در خزانه ديناري وجود نداشت و مالياتها وصول نمي شد. بسياري از ولايات و من جمله مشهد و اصفهان در حال طغيان و قيام و علني بودند. جنوب كشور نيز ناامن بود و شيراز تنها گوش به فرمان حاجيه بي بي بود تا عدم طغيان براندازد، بابيها به تكاپو افتاده بودند.
ماكوئيها مشاغل خود را ترك گفته بودند، ولي هنوز كساني جاي ايشان كارها را به عهده نگرفته بود، قشون شاه پريشان بود و شاهزادگان مستمري مي خواستند.
امير نظام بر اين مشكلات فائق آمد و آنهايي را كه جبون و ترسان بودند، با ارعاب در جاي خود نشاند و سركردگان طغيانها را به بند كشيد. دريافتها و پرداختهاي دولت را داراي ضوابط و معيار نمود و از نظر سياست خارجي با هر نوع نفوذ و دخالت بيگانگان در امور ايران مخالف بود و حتي المقدور مرزهاي مملكت را به صورت اصلي تحكيم بخشيد. او نيز قرباني اراده و انعطاف خود شد.
در سال 1268 ه.ق شاه ميرزا آقا خان نوري را به مقام صدارت عظمي برگزيد اما به طور پنهاني اين حق را براي خود محفوظ داشت كه خود شخصاً زمام امور را بدست گيرد و وزير تنها آلت بي اراده اي در دستش باشد. صدراعظم علي الظاهر به اين نقش درجه دوم تن در داد. اما در باطن چاره اي ماهرانه انديشيد.
ميرزا آقا خان نوري بلافاصله انبوهي از كارها و امور جزئي را در دست گرفت و شاه خواست با درست گرفتن امور مهم، قدرت را خود در دست داشته باشد.
ولي با گذشت زمان كوتاهي، متوجه شد كه قدرت به انجام رسانيدن همه امور را ندارد و از تفريح خويش باز مي ماند، در نتيجه قدرت دوباره به دست صدراعظم افتاد و نوري ها در دستگاه سلطنتي داراي نفوذ و ثروت فراوان شدند و ميرزا آقاخان به هدف سياسي خود رسيد. ميرزا آقا خان كه به حس توسعه طلبي شاه واقف بود، در دوره صدارت خويش دستور داد به مرو لشكر كشيدند و آنجا را تصرف نمودند و همين طور حمله به مشهد و مسئله خان خيوه و سپس بندرعباس و مسقط، كه تمام اين امور با موفقيت انجام شد.
ولي مسئله هرات و دخالت انگلستان باعث شد تا ايران هرات را از دست دهد و مرگ وليعهد، كه ناصر الدين شاه به وي علاقه اي نداشت، در اين هنگام سبب آن شد كه فرزند ديگر شاه، قاسم خان را كه از طرف مادر با او هم پايه و هم شان نبود، از جانب شاه برگزيده شود اما در سال 1274 ه.ق، اتفاق ديگري افتاد و آن مرگ قاسم خان وليعهد بود. صدر اعظم نيز كه در اين هنگام قدرتمند بود متهم شد كه باعث مرگ وليعهد شده است و در همان سال سقوط وي و البته كليه خانواده اش عملي شد.
ناصر الدين شاه كه از تجربيات گذشته ديافته بود كه تمركز قدرت در دست يك نفر تا چه اندازه خطرناك است، تصميم گرفت كه از اين پس سمت صدارت عظمي را خالي نگه دارد و اين همان دوره فترت است، فروموجي در اين رابطه در كتاب خود نوشته است:
« چون چراغ صدارت ميرزا آقا خان نوري به سبب صرصر هبوب جسارت جماعت «انواريه» فرو نشست، (سال 1275 ه.ق) خاطر مهر مظاهر خديوانه و راي جهان آراي خسروانه چنين اقتضا فرمود كه به نفس همت بر ساختن مهمات مملكت گمارد و اوقات فرخنده ساعات را به انتظام ممالك محروصه مصرف دارد. لذا فرمان قضا جريان چنين شرف صدور يافت كه چون سابق جميع مشاغل مهمات عظيمه دولت جاويد، عدت در كف كفايت شخص واحد نبوده كه با خواهش نفساني و تسويلات شيطاني رفتار، و به اين سبب اختلال و پريشاني به روي كار آيد. بلكه هر يك از مقام بزرگ دولت را به يكي از امناء امرا حضرت و رجال دولت كه هميشه در انجام خدمات سترگ مجرب و به صداقت و دولتخواهي متهض و مهذب بوده اند، محول و موكول آيد.»1
شاه براي هر رشته از كارها وزيري انتخاب كرد. كساني را براي اداره وزارت خارجه، داخله، عدليه، تجارت و جنگ بكار گماشت و از آن گذشته شخص ميرزا جعفر خان كه مكرر به سفارت ممالك اروپاي رفته بود، به سمت وزير مشاور منصوب كرد و حق نظارت بر امور مختلف را براي خود محفوظ نگاه داشت. وي مي پنداشت از اين رهگذر، هم مي تواند سلطنت كند و هم حكومت.
شاه ايران در زمان صدارت ميرزا آقاخان نوري داراي تجربه شده و ديگر كسي را به جاي او به صدارت انتخاب نكرده، علت هم اين بوده كه مبادا در مناسبات خود با دولت انگليس مجددا كدورتي حاصل شود، زيرا كه صدراعظمها عموما منافع شخصي، خود را بيشتر رعايت مي كنند تا مصالح مملكتي.2
اما اين روش حكومتي توسط شاه ديري نپاييد، زيرا كه وي مجددا تصميم به بازگشت به حالت سنتي و آن هم انتخاب صدر اعظم گرفت. در سال 1287 ه.ق كه ناصرالدين شاه به عتبات عاليات مي رفت، ميرزا يوسف مستوفي الممالك در غيبت شاه به كليه امورات مملكتي رسيدگي مي كرد.
بعد از سفر كربلا كه ميرزا حسين خان سپهسالار به صدارت رسيد، ميرزا يوسف اعتراض كرد و ديگر به دربار پادشاه نيامد. در سال 1290 ه.ق كه شاه از فرنگ بازگشت، ميرزا حسين خان از كار بركنار شد و ميرزا يوسف وزير داخله، رئيس كل دفاتر و محاسبات و خزانه، رئيس دارالشوري و ناظم دارخلافه و خالصجات شد.
در سال 1290 ه.ق شاه كليه امور مملكت را به شش نفر محول نمود و آنها را وزراء مختار دربار اعظم لقب داد و هيئت وزراء را، وزارت مختار دربار اعظم ناميد.
مقام اول اين هيئت را به ميرزا يوسف مستوفي الممالك واگذار كرد. وقتي كه وزارت مختار دربار اعظم به هم خورد، ميرزا يوسف وزير اول كشور و ميرزا حسين خان قزويني را وزير امور لشكر قرار دادند. در سال 1295 ه.ق بعد از فوت ميرزاحسين خان سپهسالار در مشهد و مراجعت شاه از سفر خراسان، ميرزا يوسف صدراعظم مطلق شد و در سال 1303 ه.ق اين جهان را بدرود گفته و نوبت به صدارت ميرزا علي اصغر خان امين السلطان رسيد.
پس از عزل امين السلطان از صدارت ، امين الدوله از آذربايجان خواسته شد و به جاي او نشست . با عزل امين السلطان، شاهزادگان بر عليه شاه اعتراض نمودند ، و مظفرالدين شاه طي نطقي براي شاهزادگان اينگونه بيان مي كند :
« ما نيك مي دانيم علت دخالت شما تا كنون در امور راجع به شوراي ملي از القاء و شبهه كساني است كه از نيات مقدسمان بي خبرند ... همواره در فكر و انديشه بوده تا راهي براي رفع خرابي ها بدست آورده و به موقع اجرا گذاريم ، امين الدوله را فرموديم بعد از تصديع موانع و معاذير چنان بيان نمودند كه معلوم شد با مقاصد ما همراهي ندارند ، از آنجايي كه مي دانيد امين الدوله همواره خيالات مكنونه ما همراهي داشته و دارد صدارت را به او تفويض نموديم و ازنيات مقدسه خودمان كاملا او را مبسوط و مشخص نموديم ، حق اين است كه بر علو خيالاتمان بسي افزوده و با جدي كافي در اجراي مقاصد عاليه ما حاضر گرديد ولي موانعي چند بيان نمودند كه در مسير پيشرفت مقاصد ما بود ، براي برداشتن موانع دستوري به او داديم ، چون مقدرات خداوندي ما ميل مضايقه نكرد ، مجددا صدارت را به امين السلطان واگذار كرديم و به فرنگستان سفر نموديم .»
از آنجايي كه امين السلطان در انجام امور مملكتي با شكست مواجه شده بود بدنبال شكست امتياز رژي – سياست همراهي با انگليس را به خوش خدمتي به روسها بدل كرده بود ، تحت فشار و تهميدات سفارت انگليس در تهران افول كرد و مظفرالدين شاه مقام صدارت عظمي را به امين الدوله محول نمود ، وي به دلايلي چند انتخاب گرديد ، از آنجاييكه امين الدوله در پيش طبقه روشنفكر جامعه و روحانيون داراي خدمات شاياني شده بود و به خوش نامي معروف بود سبب گرديدكه انتخاب شود از ديگر دلايل ، وي از رجال متفكر و صاحب نفوذ در دربار بود .
جنگ فرمان فرما با امين السلطان جنگي بي برنده بود ، مظفرالدين شاه كه خيلي محافظه كار بود در اين موقع كه جنگ ترك و فارس همچنان ادامه داشت به منظور حفظ موازنه قوا ، ميرزا علي خان امين الدوله را به صدارت انتخاب كرد تا به قول خودش نه سيخ بسوزد نه كباب ، امين الدوله از دولت مردان و كهنه درباريها محسوب مي شد كه سالها بود توسط امين السلطان از گردونه خارج شد و خانه نشين بود .
ميرزا علي خان امين الدوله پس از دريافت فرمان صدارت دست به تصفيه دولت و دربار از (آل اتابكي ) و محمد قاسم خان صاحب جمع برادر اتابك به اتهام اختلاص و سوء استفاده در اموال دولتي به زندان افتاد ، ميرزا اسماعيل خان امين الملك برادر ديگر اتابك به همين اتهام معزول و نقره داغ شد. ساختمان راه تهران كه در كنترات دائي بود متوقف گرديد و حاجي محمد حسن امين الضرب و پسرش حاجي محمد حسين امين الضرب ثاني به اتهام تقلب در مسكوكات زنداني شدند و پول زيادي از آنها (پدر و پسر ) گرفته شد.
امين الدوله بعد از روي كار آمدن و تصفيه با بازماندگان درباري قبلي ، با هركس كه بدست كاري گرفته ، اگر برود شكايتي كند ، مي گويد : « دست من نيست ، شاه گرفته است ، با هركس قوم است و مرحمت دارد پشت سر هم كار مي دهد و انعام و مواجب معين مي كند.»
خود او درباره وضع دولت و روي كار آمدنش مي نويسد :
« مرحوم امين السلطان مسند صدرات ايران را به ملوث ترين شكلي تخليه كرد كه نه حسابي در ماليات و نه ديناري در خزانه و نه محلي در هيچ سمت نبود و آنچه از طرف دولت به نظر مي آمد پيش خور شده دستگاه سلطنت تو را به وجوه استقراضي و پيشكش هاي بي رويه راه مي برد ... »
امين الدوله طي يك سال زمامداري در بازگرداندن آب رفته ي خزانه به جوي كوشيد .
دست دخالتهاي نارواي سياستهاي بيگانه و عمال داخلي آنها را از كارها كوتاه كرد . درماههاي اول زمامداري قانون تشكيل مجلس اعيان را نوشت كه در ربيع الثاني 1315 ه.ق ( نه سال پيش از مشروطيت ) به توجيح مظفرالدين شاه رسيد .
مجلسي كه اعضاي آن « از قيد محكوميت آزاد » باشند ، يعني مصونيت پارلماني داشته باشند و در جلسات آن به شور و گرفتن تصميم درباره ي « خير و سعادت مملكت و دولت ... و موجبات راحت خلق ، ... انتظام قشون ، ترقي و تجارت و صناعت و توسيع دايره ي زراعت و فلاحت ... در تنظيمات بلديه شهري تسهيلات حمل و نقل و سهولت و ارزاني و وفور ارزاق و مايحتاج عمومي و در تربيت و تعليمات و نشر علوم و معارف ... » بپردازند و « ... در امور و خدمات مرجوعه به وزارتخانه ها و داوير دولتي هر گونه نقص و قصوري مشاهده كنند و از متصديان خدمت غفلت و قصوري ببينند در كمال وارستگي و آزادي بگويند ...»
تصميمات خود را مستقيما به «حضور باهر النور شاهنشاهي» بفرستند و « هر كس از خارج مجلس چيزي خيال كرده صلاحي انديشيده باشد كتبا به اين مجلس بدهد به موقع مذاكره بگذارند» ، اين قانون مكمل قانون قبلي مجلس وزرا بود كه در آن وزراي مسئول مكلف شده بودند « در اداره ي امور دولت ... همه در يك خط و همه از روي يك طرح مشغول خدمت باشند »
ده ماه بعد قانون ديگري تقديم شاه كرد كه در آن كوتاه كردن دست رجال درباري و شاهزادگان از بيتالمال منظور شده بود .ضمن آن استدعا كرد براي جلوگيري از مقاومت متنفذين و شاهزادگان بهتر است شاه اول حقوقي براي خود تعيين كنند تا بتوان به تبع آن حقوقي براي سايرين قرار داد شاه در مجلسي با حضور رجال نزديك به خود مسئله قانون را طرح كرد آنان كه از مدتها در كمين و منتظر فرصت بودند بر سر و صورت كوفتند كه هميشه ملت حقوق بگير شاه بوده است حالا امين الدوله مي خواهد شاه را حقوق بگير ملت كند و قصد دارد سلطنت قاجاريه را براندازد و خود شاه شود .
مظفر الدين شاه فريب اطرافيان را خورد او را معزول كرد و اتابك را به صدارت گماشت . اگر چه امين الدوله در دوران سلطنت ناصرالدين شاه نيز متهم به جمهوري خواهي شده بود اما عزل او يقينا به اين سادگي نبود بلكه در آن زمان دو همسايه ي شمالي و جنوبي خواهان ايجاد ضعف هر چه بيشتر و احتياج بيشتر حكومت مركزي ايران بودند كه از ميان استفاده برند هر يك نيز رجالي دست پرورده در دستگاه داشتند .
امينالدوله در زمان صدارت خويش از امين الضرب كمك مالي دريافت مي كرد،وي(امين الضرب) كه ثروت خويش را از طريق تقلب در سكه و جريان انداختن سكه هاي مسي در ايران ، در سالهاي نخست قرن نوزدهم بدست آورده بود.
5- امين الدوله و فراماسونري
در خصوص اينكه انجمن هاي مخفي پيش از انقلاب مشروطه، با تاثير پذيري از چه الگو و نمونه اي درايران پا گرفتند ، نظريات مختلفي وجود دارد . اين نظرات به طور كلي دو منشا را عنوان كرده اند ، نخست اينكه اين الگو در درون خود ايران قرار داشت و دوم اينكه الگوي شكل گيري اين انجمنها و مجامع سري را در خارج از كشور جستجو كرد.
آن.ك . س.لمبتون بر اين عقيده است كه براي پيدايش اين انجمنها نبايد به دنبال يافتن الگويي در خارج از ايران بود ، از نظر وي ايران از روزگار باستان همواره مهد تشكيل انواع مختلف جمعيت هاي سري بوده است ، پس از ورود اسلام و حمله مسلمانان ، ايران از وجود اين تشكيلات خالي نبوده است . قيام ها و نهضت هايي كه در لباس دين – مليت و قوميت ايراني صورت مي گرفت در طول هزار و پانصد سال گذشته به طور پيوسته مهمترين عامل سركوبي قاصبان و اشغالگران اين سرزمين به شمار رفت.
بر اين اساس لمبتون معتقد است كه اين انجمنها به تشكيلات سري غربي شباهتي نداشته ، الگوي آنها بيشتر انجمنهاي سري قرون وسطي شرق بوده است.
بر خلاف عقيده پيشين برخي بدنبال الگوهايي در خارج از ايران بوده و معتقدند الگوي تشكيل اين مجامع سري از مغرب زمين به ايران انتقال يافته است.
برخي ديگر نيز مجامع سري فراماسوني غرب را تاثير گذار بر روند تشكيل انجمنهاي سري ايران مي دانند.
براين اساس افكار و انديشه هاي غربي از طرق مختلف از جمله رفت و آمد اشخاص در غالب سياسي و حتي سياحتي به ايران سرازير شد . اين اشخاص از همين طريق با مجامع فراماسوني آشنا شده ، حتي به عضويت آنها درمي آمدند و سرانجام بناي انجمنهاي فراماسوني در ايران توسط ملكم ، با تشكيل فراموش خانه نهاده شد. ايرانيان نيز با اگاهي از فعاليت اينگونه انجمنها به فايده كار جمعي و تشكيلاتي پي برده ، براي پيشبرد اهداف اصلاح طلبانه خويش دست به تشكيل اين نوع انجمنها در ايران زد.
برخي ديگر معتقدند كه ملكم خان بر آن بوده است تا با همدستي مردم به پراكنده ساختن انديشه هاي سياسي- اجتماعي خود در نتيجه بهبودي اوضاع ايران بپردازد.
در سال 1276 (بعد از صدارت ميرزا (آقا خان نوري) با اجازه ناصرالدين شاه توسط عده اي از روشنفكران و طرفداران آزادي اقدام به تاسيس انجمني نمودند كه مفاد آن از قرار ذيل بود :
« 1و2 مصونيت جان و مال ، 3- تساوي حقوق افراد ، 4 تا 9- آزادي فكر و عقيده – آزادي فردي – آزادي زبان – آزادي قلم، آزادي كسب و كار آزادي اجتماعي 10-رجحان و امتياز فرد به فضايل (ظاهراً از آزادي فردي منظور آزادي مسافرت و انتخاب محل سكونت و بالاخره لغو بردگي و از آزادي اجتماعي مقصود تشكيل انجمن و جمعيت و غيره بوده است.
يكي از پنج تن كه هم عضو فراموش خانه بوده اند و هم از طرف ناصرالدين شاه به عضويت مصلحتخانه انتخاب شده اند، ميرزا محمدخان (مجدالملك) بوده است.
آنچه مسلم است از همه طبقات در مجامع وابسته به فراموش خانه شركت داشته اند از آن جمله شركت برخي روحانيون در مجمع فراموش خانه طبعاً باعث مي شده كه افراد كثيري از اصناف و بطور كلي آنهائي كه از اين مجتهدان و روحانيون تقليد يا تبعيت مي كردند نوعي وابستگي به مجمع پيدا كنند.»
امين الدوله يكي از همفكران ملكم بوده و از اعضاي قديم فراموشخانه در ايران محسوب مي شود.
در مورد انگيزه ملكم از تاسيس اين تشكيلات كه به فراموش خانه شهرت يافت ، برخي چنين معتقدند كه در واقع هدفش تلفيق مذهب با افكار نوين بود. و انجمن فراموشخانه ايران بر اساس گروه بندي مجامع سري اروپا تشكيل شده بود. پس از انحلال فراموش خانه ملكم و مجمع آدميت ، سومين سازمان شبه فراماسوني ايران، جامع آدميت بود . در واقع بايد آنرا فراموش خانه سوم ناميد زيرا اصول و مرام اين مجامع بر گفته از تعاليم ملكم خان بود. آدميت ، رهبر جامع در قسمتي از نوشته هاي خويش آنرا حزب ناميده ، اما در تعهد نامههاي عضويت ، همان نام جامع آدميت درج شده است .
از جمله كساني كه هواخواه تشكيل فراماسونري در ايران بود آخوندزاده است و اين كار را از لوازم آزادي و آزادي خواهي مي دانسته است .البته ادعاي متوليان فراماسونري نيز جز اين هم نبوده است و به همين جهت بسياري از آزادي خواهان جهان و خاور زمين به اين دام كه بوسيله انگليسي ها و ديگر دولتهاي سرمايه داري غربي براي ايجاد نفوذ معنوي و ارتكاب جنايات گوناگون به نام آزادي و برابري و برادري گسترده شده بود افتادند.
فراموش خانه ايران در ابتداي تشكيل به منزله يك حزب سياسي بود ، هدفش ظاهرا ساختن مردم به ترقيات جديد غرب بود.حقوق اجتماعي در واقع مهمترين اصول فراموش خانه بود و در ابتدا با استقبال رجال مواجه گرديد و به اصطلاح خانه اي شدن ، باب روزي سياستمداران شد.
در سومين سفر ناصرالدين شاه به سال1306 هجري قمري/1888 ميلادي مورد استقبال انگلسيها قرار گرفت و با پيشكش 1000 ليره امتياز تأسيس سازمان لاتاري در ايران به او دادند ولي به علت مخالفت علما و حرف آن لغو گرديد.
پس از لغو امتياز امين السلطان حكم عزل ملكم خان را از كليه مناصب گرفت وي براي جبران اين شكست در سال 1309 به انتشار روزنامه قانون دست زد. پس از كشته شدن ناصرالدين شاه حكم بخشنامه اي بنام (اشتها و نام اولياي آدميت) چاپ كرد و به ايران فرستاد.
مقارن همين ايام امين السلطان صدراعظم معزول گرديد و بجاي وي امين الدوله دوست ديرينه ملكم به مقام صدارت اعظمي رسيد، امين الدوله مظفرالدين شاه را نسبت به ميرزا ملكم بر سر لطف آورد و او را به وزير مختاري ايران در روم منصوب نمود و ملكم تا سال 1326/1901 در اين سمت باقي ماند در موقعي كه ملكم در ايران حضور داشت بيشتر ايام با امين الدوله بود مجمع سري تشكيل داد بنام فراموشخانه محارم سيدجمال در ايران – از طبقه علما سيد محمد طباطبائي- از طبقه رجال دولت امين الدوله و مشيرالدوله از اعيان آقاميرزا نصرا... خان و برادرش ميرزا فرخ ا... خان از شعرا و نويسندگان اعتماد السلطنه و ذكاء الملك از اطباء مهدي خان- ميرزا داوود خان و ميرزا عبدا... خراساني.
فصل سوم - عملكرد سياسي امين الدوله
1- سياست داخلي
امين الدوله در اظهار نظري در خصوص سياست داخلي مي گويد: « سفارت انگليس شيرين كاري كرد قدري مقاصد را عقب انداخت اما... تقصير را به محل خودش راجع كرده ام.»
امين الدوله به عنوان وزير دولت از اوضاع سياسي ايران كاملا آگاه بود و آن نكته جوئيهاي سنجيده او دلالت بر بصيرت و دانايي او دارد. از مطالب بسيار مهمي كه در آن نامه آورده يكي توجه خاص او به تأثير افكار اجتماعي روزانه است و ديگر مسئله بروز ( بحران و انقلاب ) كه با آگاهي مطرح كرده است.
رشته تحريرات سياسي ملكم به عنوان متفكر اصلاحات در دستگاه ديوان در اين مرحله قطع مي گردد. بعد از عزل از سفارت لندن در سال 1307 به روزنامه نگاري پرداخت و نقشه اصلاحات را به صورت وسيع تري خطاب به ملت عنوان نمود ميانه او با صدراعظم وقت امين السلطان بر هم خورد و در واقع از دوستان دولتي ملكم فقط امين الدوله و مستشار الدوله در دوران معزولي و مغضوبي او روابط صميمي و دوستانه خود را با او حفظ كردند.
مستشارالدوله كه به گناه همكاري با ملكم به زندان افتاد ولي نامه نگاري ميان امين الدوله و ملكم همچنان ادامه داشت.
اومي افزايد :
« تا امروز بي اسباب همه كار رو به خوبي رفته است و مردم را به يك اندازه معتقد مسلك و رويه خود كرده اند اگر توانستم يك نمونه اداره بكارگزاران دربار دولت بدهم خستگي از تن مي رود... اين وليعهد دولت به دست بنده سپرده اند هوشيار و زيرك است و اميدوارم كه وقت اصلاح اخلاق و صفاتش نگذشته باشد»
2- امين الدوله و روحانيون
از مشكلات وزارت دوران امين الدوله اظهارات علماي تهران در عزل و نصب حاكمان بود كه امين الدوله با اين قضيه مخالف بود و همين امر سبب گرديد تا علما عليه وي جبهه گيري نمايند و از طرفي موافقين امين السلطان نيز از اين امر به نفع خود استفاده مي كردند و بر تعداد مخالفين صدر اعظم جديد اضافه مي كردند.
مناسبات و روابط روحانيون متنفذ با سلاطين قاجاريه ، مادامي كه پا روي منافع آنها مي گذاشتند و در امور سياسي و حكومتي به زيان مقام سلطنت قدمي بر نمي داشتند ، كما بيش حسنه بود ، ولي همينكه افراد اين طبقه زبان به انتقاد مي گشودند و از مظالم سلطان و عمال او سخن مي گفتند روابط و مناسبات به تيرگي مي گرائيد.
درعهد قاجاريه مانند اوايل صفويه روحانيون از قدرت نامحدودي برخوردار بودند. پيشوايان مذهبي نه تنها در مسائل عقيدتي و فقهي مداخله مي كردند ، بلكه گاه در مسائل امور سياسي و مسائلي كه مطلقا با عالم روحانيت ارتباط نداشت دخل و تصرف مي كردند و افكار و انديشه هاي باطني و زيان بخش خود را به مردم تحميل مي كردند.
مسعود فراستخواه در خصوص رابطه روحانيون و امين الدوله معتقد است :
وقتي امين الدوله صدراعظم ، (نوز ) بلژيكي را به عنوان مدير كل گمركات و سپس وزيري گماشت وزير گمركات را به استخدام دولت ايران در آورد او بين بازرگانان مسلمان و مسيحي تبعيض قائل شد.
سيد علي اكبر مجتهد تفريشي ، طباطبايي ،نوري ، آخوند خراساني ، ميرزا حسين تهراني ( از مجتهدين تهران و مراجع نجف ) به اين دليل و نيز براي اعتراض به ساير خودسريهاي صدر اعظم با او در افتادند .
الگار نيز تصريح مي كند در دوران امين الدوله علما نفوذ چنداني نداشتند :
« امين الدوله همانند اصلاح طلبان پيشين يعني امير كبير – ميرزا حسين خان سپهسالار با دخالت علما و روحانيون در كار دولت مخالف بودند او گناه فرصت يافتن علما را براي مداخله به فساد و نادرستي اداري نسبت مي داد و معتقد بود كه اگر وضع اداري اصلاح شود علما ديگر در امور سياسي به طور قانوني حقي نخواهد داشت »
در واقع يكي از نتايج ثانوي تشكيل حكومت مشروطه را امحاء نفوذ روحانيون مي دانست و نتيجه مي گرفت كه روحانيون بزرگترين مانع اصلاحند. يكي از معاصران ، سياست او را در جدايي سياست از مذهب خلاصه مي كند. چنان سياستي ناگزير با مخالفت روحانيون متوجه مي شد اندكي پس از رسيدن امين الدوله به مقام صدر اعظمي علما بر او فشار آوردند تا حكام خراسان و عربستان را به جرم اينكه حرمت صدر علما را نگه نداشته و از اجراي دستورهاي آنان تن زده اند از كار بركنار كند .
در واقع او به هرگونه دخالت علما در امور دولت چه در پايتخت و چه در ايالات مخالفت كرد.
در كتاب خاطرات امين الدوله* مي خوانيم :
« از جانبي در اثر شرعيه وحوزه علما اعلام به هر كار كه خيال دست اندازي وبلند پروازي داشتند ازامينالدوله رونميديدندو بدل مي گفتند هر روز به بهانه توليد غائله و عنوان گله مي شد با جماع اصحاب و شورش طلاب نغمه ساز مي كردند علاء الدوله اگر چه بسي اجازات دربار را فرار پيش گرفت و عربستان را به عربستاني واگذاشت علماء دين از طعن و لعن با او ساكت نبودند و در كفر او متفق الكلمه شدند و هر هفته بوسيله كاغذها كه مي گفتند پسر مرحوم آنها شيخ جعفر از شوشتر نوشته است داغ آقايان تازه مي شد و داستان شرارت و شقاوت و تكفر و توبيخ علاء الدوله را از سر مي گرفتند. »
به رغم اينكه رقابت امين السلطان با امين الدوله قوت مي گرفت و از اينكه هيچ گونه بهانه و دست آويز براي خذلان او بدست نمي آورد و در پيش شاه عقايد باطن و نيات پنهان امين الدوله را نكوهش مي نمود كه جمهوري طلب و مخالف سلطنت مستقله است شنيدم از اين مبحث چندي امين الدوله رسيده يكروز با حضور امين السلطان بشاه عرض كرده بود بد انديش را روي نيكي مباد گويا معروض داشتند من جمهوري طلب و بر ضد سلطنت هستم اقامه بينه و اظهار برائه را قبيح تر از تهمت بدخواه مي دانم همين قدر جرات مي كنم كه از گوينده سوال فرمائيد معني جمهور چيست و سلطنت مستقله و مشروطه كدام است من از معتقدين قدرت و قوت دولت و بلند نامي و شوكت پادشاهم كه امور منظم را نافذ باشد آنها كه بخود خواهي و حرص و هوس كارها را پريشان و انگشت خود را داخل هر ثقبه مي كنند و حكم شاهنشاهي را الت معطله كردند . مخل استقلال سلطنت اند، امين الدوله در اين مسلك تنها و در مخالفت با جمهوري بخطا مي رفت .
روحانيون از نظر اقتصادي در دست عمال حكومت اسير بودند و از جهت فكري زير سلطه خرافات آخوندي هاي قشري و استفاده جويان متظاهر به لباس روحانيت . امين الدوله نظم و نسق به كار گمرك و پست و راهها داد از بلژيك كه كشوري دور دست تر بود كارشناس براي اطلاح امور گمركي و مالي خواست به علماي اعلام اسلام و شيعه حرمت افزود ، ولي آخوندي هاي قشري و عوام فريب را كه با صدور احكام ناسخ و منسوخ و رشوه خواري نظم معاملات را مختل كرده بودند بجاي خود نشانيد .
مهمترين موفقيت امين الدوله در دوره صدارتش حمايت وي از مدارس جديد به شيوه اروپايي بود ، همچنين انجمن معارف را در تهران تاسيس كرد و در تبريز به كمك ميرزا حسن رشديه اقداماتي را انجام دارد، پس از صدر اعظم شدن ميرزا حسن خان رشديه را از آذربايجان به تهران خواست و به دست او مدرسه ي نوبنيادي گشود و سايرين را به گشودن مدارس جديد ترغيب كرد تا كودكان به مدرسه روند و نسل آينده باسواد و آگاه با آيند و از اين رو عمال سياسي انگليس و روس و رجالي كه منافع مادي خود را در خطر ديدند به حركت درآمدند با بردن رشوه و هدايا به خانه ملايان قشري سعي به گرفتن فتواي تكفير امين الدوله كردند .امين الدوله در انتقادي از فرمان فرما و دوستي كه با طبقه علما داشتند همين اعتناي بي جا و مفاوضت بي رويه ، طلاب و اصحاب علما را بي نهايت جسور و به مداخلات و وساطت نامناسب انگيخت و غالبا مجالس و وزرا و كارگزاران دولت از وكلا و مجردين دارالشرع و منتصبين علماي اعلام خالي نبود ، ... به كارهاي عمده ديواني فرمايش و سفارش از اقايان مي رسيد و بايد مطبوع و مطاع باشد در عزل و نصب حكام فتاوي شرعيه صادر مي شد و اگر مجري نمي كردند توهين دين مبين و مستوجب لعن و نفرين مي گرديد . با اقدامات اصلاحي امين الدوله كه بخشي از آن متوجه روحانيون و علما مي گرديد باعث دسته بنديهايي بر عليه وي گرديد چون ايرادي به خيالات و كار امين الدوله نمي توانستند بگيرند دو موضوع را حربه خود قرار داده بودند ، يكي اينكه امين الدوله به مسلك اروپايي موافق است ... ديگر اينكه امين الدوله با سيد جمال الدين ، ملكم خان مجد است ايران را مملكت قانوني و تدريجا اختيارات و اقدامات سلطنتي ايران به مشروطيت تبديل كند و خيالات اصلاحي امين الدوله را از قبيل ترويج معارف ، تربيت قشون ، تنظيم ماليه ، جلوگيري از توقعات نامحدود ملاها و ممانعت آنها از دخالت در سياست مملكت براي پيشرفت حرفهاي خودشان و مشوب كردن ذهن شاه به اشكال مختلف تعبير و جلو مي دادند.
چون امين الدوله در سياست داخلي به علت عدم پذيرش اصلاحات و مخالفت درباريان و عده اي از علماي تهران با شيوه صدارت وي دشمني اتابك و مشير الدوله با او باعث شكست و نهايت عزل وي انجاميد وي برخلاف امين السلطان مخالف مداخله روحانيون در سياست بود پس دستشان را در امور مملكت قطع كرد و با مخالفتهايشان به پيشرفت تا آنجا كه توانست « اجزاي دربار » را هم از تجاوز به مال دولت مانع شود با كشته شدن ناصرالدين شاه ذي القعده 1313 و آغاز حكومت مظفرالدين شاه - امين الدوله به پيشكاري وليعهد به آذربايجان رفت. به ملكم مي نويسد كه ايالت « همه قسم خطرات موجود بود خاصه شورش عوام كه در دو سال آخر عادت مردم اينجا شده است ... اسباب انقلاب هم طبيعي و هم مصنوعي فراهم بود – نان نبود، گوشت نبود، ذغال نبود و آتش مردم خيلي تند بود پول هم نداده بودند.»
وي اضافه مي كند
« تا امروز بي اسباب همه كار رو به خوبي رفته است و مردم را به يك اندازه معتقد مسلك و رويه خود كرده اند اگر نتوانستم يك نمونه اداره بكارگذاران دربار دولت بدهم خستگي از تن مي رود... اين وليعهد دولت به دست بنده سپرده اند هوشيار و زيرك است و اميدوارم كه وقت اصلاح اخلاق و صفاتش نگذشته باشد»
حالا كه امين الدوله صدر اعظم بودكسي را كه به كفرش فتوا داده بودند به تهران آورد تا مدرسه اي همانند رشديه تبريز در اين شهر تاسيس كند .
در ميان علما بخصوص ميرزا حسن آشتياني با اين كار مخالفت كرد و تاسيس مدرسه به شيوه جديد را وسيله تضعيف مذهب قمداد كرد. هنگامي كه حاكم آذربايجان بود ميرزا حسن رشديه را كه الفبا را به شيوههاي جديد ياد مي داد به تبريز بازخواند. علما به كفر ميرزا حسن فتوا داده بودند و گروهي از طلاب ، مدرسه اش را ويران كرده ، اما حالا در سايه حمايت امين الدوله بار ديگر مدرسه را با خاطرجمع تاسيس كند.
3- سياست خارجي
امين الدوله در سياست خارجي نيز به علت عدم همكاري انگليس و روس با شكست روبرو گرديد ، عدم همكاري دول خارجي به دليل عدم همسويي امين الدوله با آنها بود . همچنين به دليل تاثيرات سوئي كه از قبل امتيازات اعطايي به دول بود متاثر گرديد منجمله امتياز رويتر و ساير اميتازات ، همچنين حوادث جاري و حاكم در جهان آن روز مزيد بر علت گرديد . انگليس در مشكلات داخلي خود كه در آن هنگام در آفريقا حاكم بود عملا اقدامات مثبتي جهت كمك به امين الدوله معمول ننمود.احتشام الدوله معتقد است امين الدوله خوب مي دانست كه فعلا نبايد فكر پس گرفتن آنچه به خارجه داده شده است بود و بنابراين توازن روح سياست خارجي او بود كه بوسيله دوست قديمي اش شيخ محسن خان مشيرالدوله وزير امورخارجه بدان عمل مي كرد .
احتشام السلطنه در خاطرات خود سياست خارجي آن دوره را اين چنين تشريح مي كند :« سفارت انگليس و روس كه در اين يكسال اخير به دريافت پاره اي امتيازات دست و فتح تازه اي نكرده بودند و شايد بعضي از منويات آنها دچار جوابهاي منطقي شده بود كار عجيب بي سابقه اي كردند . يكي از نشانه هاي استقلال حاكميت هر دولت منع ورود اشخاص مسلح خارجي بحدود آن دولت است كه جز در حال جنگ و يا اتحاد جنگي بين دو دولت ورود نظاميان مسلح يك دولت بخاك دولت ديگر را بخاك خود نمي دهد.
عدم استعمال لباس رسمي براي اتباع يك دولت در خاك دولت ديگر هم فرع همين اصل است اتباع يك دولت در دولت ديگر حق پوشيدن لباس رسمي خود را جز در موارد نمايندگي از طرف دولت خود ندادند و هميشه بايد در لباس عادي خود باشند تا اين وقت قاعده ي كلي را اتباع خارجه مقيم ايران هميشه رعايت مي كردند فقط نوكرهاي سفارت ها و كنسول ها در لباس نوكري خود علامت و نشاني را كه آنها را بشناسند بكلاه خود نصب مي كردند . حالا درست نظرم نيست كه كنسول روس يا انگليس در يكي از شهرهاي دور از مركز نامه اي بحاكم نوشته و از يك پش آمده براي اتباع خود اظهار تشويش كرده و حاكم در جواب شرحي راجع به غير مهم بودن قضيه بقلم آورده و فرستاده بودند است .»
در ادامه چنين مي گويد :« سفارت آن دولت همين جواب را مستند قرار داد و ببهانه غير كافي بودن قواي داخلي براي حفظ اتباع خود عده مسلحي از سر حد وارد كرد و ابتدا به آن كنسولگري و بعدها به تمام كنسولگري هاي خود معمول داشت .
از اين روز به بعد مستحفظ سفارت و كنسولگري هاي روس سالداتهاي مسلح بودند و انگليس ها هم براي سفارت و كنسولگري هاي خود شپاهاي هندي داشتند هر وقت آقايان سوار مي شدند عده زيادي كه گاهي به سي چهل نفر مي رسيد سوار مسلح با لباس نظامي دولت خود اطراف كالسكه آنان بودند و در خيابانهاي تنگ آنروز ها گرد و خاك بر پا مي كردند .
اين طرز رفتار در تمام ايران بكار افتاد من خود كرارا در تهران و و ولايات به اين پز دادنهاي سياسي برخوردار و ديده ام كه مردم با چه نظر اسف و افسوس باين موضوع مي نگردند و از چشم هاي آنها پيداست كه در دل آنها چه مايه بغض و عداوت جاي گرفته و چه افكاري در مغز آنها مي گذرد .»
امين الدوله وارث حكومت فاسدي بود كه امين السلطان براي او به ارث گذاشته بود . در سياست خارجي همچون « اخلاق و افكار » با دموكراسي انگلستان مناسب تر بود تا با حكومت استبدادي ، لذا روسيه تزاري از همان آغاز كار با دشمني با او برخواستند ، اقدامات در پيشبرد فرهنگ و معارف كه مايه آگاهي مردم مي شد مورد مخالفت شديد روسها بود. روسها در تاريخ جديد ايران دشمنان سخت آزاد انديشي و دموكراسي در كشور بودند .
4- روس و انگليس
انگليسي ها از نيمه دوم سده نوزدهم براي گسترش نفوذ مادي و معنوي خود در ايران دست به تحصيل يك سلسله امتيازات اقتصادي و بازرگاني زدند و براي پيشبرد اهداف خود در كشور از اين امتيازات حداكثر سوء استفاده كردند.
روسيه در اين اوان علاقه اي فراوان نسبت به ايران ابزار مي كرد. براي سرمايه داري روسيه ايران به عنوان بازار فروش مهم و پر سودي تلقي مي شد، ايران از نظر استراتژي نيز اهميت زيادي براي روسيه داشت در مناسبات روسيه و ايران اين مسئله اهيمت بسياري پيدا نمود.
روابط انگليس و ايران از آن روزي تيره شد كه قرار داد يا انحصار توتون و تنباكو لغو گرديد . در اين عمل شاه و اتابك از انگليسيها بريده به روس ها پيوستند ، در اين رويه كه پيش آمد شاه و اتابك چنان گول خورده بودند كه راه مفر نداشتند جز اتحاد اين رويه كه براي حفظ خودشان و مملكت به روس ها پناه برند . پس از اطمينان از مساعدت و حمايت روس ها بود كه شاه جرأت كرد امتياز رژي را لغو كند .
انگليسها جز چند هزار ليره بيش خرج نكرده بودند ولي شاه ناچار شد پانصد هزار ليره بدهد و جان خود را خلاص كند كاش موضوع در اينجا ختم مي شد و لي چنين نبود روابط طرفين چنان تيره شده بود كه به اين زودي اصلاح آن ميسر نبود . ولي هر دو طرف مردمان عاقل و مجرب بود .
لرد سالسبوري كه قريب سي سال بود سياست دولت انگلستان را چه خارجي و چه داخلي اداره مي كرد در راس دولت انگلستان بود ، و در ايران نيز شاه چهل و پنج سال بود كه مستقلا سلطنت كرده و با اوضاع جهان آشنايي داشت و سه سفر هم به اروپا رفته بود و همه را خوب مي شناخت . اين بود كه سران هر دو دولت روابط ظاهري را نگاه داشته بودند و رابطه دولتين عادي بود . در ايران كاري نبود انجام دهند سياستي در كار نبود كه در آن وقت تعقيب كنند ، اصلا در اين فكر ها نبودند كه چاره براي مملكت انديشند . فقط بايد فت روابط ايران با انگليسها بود حال آن روابط با روسها برقرار شده در آنوقت تقاضاي انگليسي ها را انجام مي دادن حال تقاضاي روس در ميان است با يست انجام دهند اما انگليسيها چنين نبودند براي آنها بسيار مشكل بود ايران و ايراني كه مدت يكصد سال در اختيار آنها بوده حال به كلي از اختيار آنها خارج شود شاه و صدر اعظم را كه با آن سرو صدا در لندن پذيرايي كردند يك سال طول كشيد كه آن سرو صدا خوابيد و آن نطق ها و خطابه ها كه در مدح شاه ايراد شده بود همه از بين رفت اينك شاه مجرب و فهميده و مستقل در حال دشمني باقي مانده است ولي اين وضع براي انگلستان بسيار ناگوار بود در همان سال 1892 لرد كرزن داشت دو جلد كتاب معروف خود را در ايران به طبع مي رسانيد .
راجع به ناصرالدين شاه شرحي در آن كتاب نوشته بود كه صلاح نبود طبع شود چنان كه تنقيد زننده از شاه شده بود لردسالزبوري مانع شد اين شرح راجع به شاه در آن كتاب نوشته شود چون كرزن از عضو دولت به شمارمي رفت صلاح نبوداز طرف عضو دولت چنين تنقيدي از شاه بشود . اين است كه كرزن آن را طبع نكرد .
ولي دستگاه عظيم انتليجنت سرويس بر عيله شاه و صدر اعظم به كار افتاد . سيد جمال الدين از لندن به استانبول رفت بيرق اتحاد اسلام را تحت حمايت سلطان عبد الحميد بلند كرد . ميرزا ملكم خان كه از طرف شاه و صدر اعظم زخم منكري برداشته بود روزنامه قانون را علم كرد ، در هندوستان در شهر كلكته مويد الاسلام روزنامه حبل المتين را به كار انداخت پروفسور برئون كه هميشه سنگ تمام عيار بابيها را بسينه مي زد در نطقهها و خطابه ها و مقالات خود از عدم امنيت جاني در ايران بتكاپوافتاد .
از شاه و صدر اعظم ايران كه در يك سال قبل اين همه تعريف و مدح و ثنا نثارش كرده بودن بكلي عوض شد ، حال هر دو آنها حكم جاني را پيدا كرده بودند .
البته اين اقدامات به زودي نتيجه نمي داد مدتي لازم بود اين اقدامات نتيجه بدهد ولي نتيجه تمام آنها حتمي بود .
در ايران شاه و هم صدر اعظم هر دو مردان با اقتدار بودن اين را به خوبي در حال امن نگاه مي داشتند برهمه مسلط بودند شاه و صدراعظم بكار خودشان خوب مواظب بودند صدايي از احدي بيرون نمي آمد و كسي جرات نداشت بتواند فسادي در مملكت ايجاد بكند . هر گاه موضوع رژي پيش نمي آمد بساط سلطنت ناصر الدين شاه باين زوديها برچيده نمي شد ايران هم در وسط دو سياست روس و انگليس سالها مي گذارانید و عمر مي كرد ولي كار از كار گذشته بود سنگ آسيا مانندي از قله كوه سرازير شده ديگر ممكن نبود از آن جلوگيري كرد تا بيايد و جاي خود را بگيرد اين بود كه چهار سال طول نكشيد كه ناصرالدين شاه با گلوله ميرزا رضا كرماني از پاي درآمد اين اولين سنگ بناي سلطنت قاجار بود كه از بيخ و بن برداشتند و كشور ايران را دچار بلاي خانمان سوز كردن و اين صداها كه امروز مي شويد نتيجه همان گوله ميرزا رضاي كرماني است كه بر قلب ناصر الدين شاه اصابت كرد ، هنوز دنباله دارد .
در چنين روزي اتابك خود را نباخت خوب مي دانست كه اين تير از كدام تركش است فهميد جان خود او نيز در خطر است و لي با روسها عهد و پيمان خود را محكمتر كرد ، با كمك آنها طهران را در امن و امان نگاه داشت چون خود مرد فهميده اي بود دانست چه بكند با مهارت كامل ايران را از هرحيث با نظم كامل اداره نمود و تاج و تخت را براي مظفرالدين شاه حفظ كرد تا او به سلطنت رسيد.
در ميان آنها نمي توان كسي را انتخاب كرد و نشان داد كه مردكار آمدي است : فرمانفرما بود – حكيم الملك بود مقرب تر ار همه شان عين الدوله بود وامير بهادر ولي هيچيك از اينها را نمي شود در عداد رجال كامل العيار بشمار آورد .
با همه ي اين احوال هيچ يك حريف اتابك نبودند ولي اتابک دشمن ديگر داشت كه بسيار نيرومند تر و مكارتر و محيل تر بود و اتابك از او ترس داشت بالاخره او بود كه در اين شيطنت بمقصود خود رسيد امينالدوله به صدارت رسيد خيلي بي سرو صدا ولي با نقشه خود براي اصلاحات زياد براي موفقيت او .
اما اجراي هر نقشه اصلاحات پول مي خواهد خزانه خالي بود همراهان شاه كه از تبريز آمده بودند پول مي خواستند شاه خود بپول احتياج فراوان داشت مي خواست مانند پدرش به اروپا به رود خودش نيز عليل و محتاج بمعالجه بود بايد در اروپا معالجه شود اين بود كه نبودن پول تمام كارها را فلج كرده بود .
امين الدوله مرد عاقلي بود در كار دولت تجربه داشت مي دانست كه هر كاري بخواهد انجام دهد در بدو امر احتياج به پول است انگليس ها هم متوجه اين قسمت بودند وبراي دادن پول قول و قرار ها هم داده بودند ولي در دادن تعليل داشتند دليل آنرا براي شما خواهم گفت :
عزل اتابك را انگليسها خواستند رضايت شاه بعزل اتابك در مقابل وعده هائي بود كه انگليسها براي پول داده بودند حتي صحبت در اطراف چهار ميليون ليره دور مي زد اعتبار و وثيقه اين قرض هم عايدات گمرك جنوب و كرمانشاهان بود قبولي صدارت هم از طرف امين الدوله روي همين حساب بود خواستن مستشاران بلژيكي هم براي اداره گمركات روي اين اصل بود .
انگليسها قريب يكسال براي دادن اين قرضه اين دست و آن دست كردند آخر هم جواب رد دادند و امين الدوله را مايوس كردند .
ولي وثيقه كافي مي خواستند دولت ايران عايدات گمركات غرب و جنوب را وثيقه معرفي كرد بعد گفتند كافي نيست جواب دادند اگر كفاف نكند از عايدات ديگر دولت جبران خواهند كرد عنوان كردند اداره ي نيست دولت گفت از دولت بيطرف براي اداره ي آنها مستشار خواهند آورد و قرار شد از بلژيك بخواهند و خواستند منتهي بعد از رفتن امين الدوله آنها به ايران رسيدند .
بعد گفتند بايد توسط عمال خود انگليسها گمركات ايران اداره شود به اين تقاضا هم دولت ايران راضي شد با اين شرط اگر عايدات كفاف نكرد و اقساط عقب افتاد آنوقت حاضر نخواهد بود به عمال انگليس واگذار كنند.
انگليسها از هر دري وارد شدند دولت ايران جواب قانع كننده ي به آنها داد و بالاخره جواب صريح دادند كه ما حاضر نيستيم اين قرض را بدهيم و امين الدوله هم از صدرات كنار رفت .
5-گروگذاري بنادر جنوب
از سيئات اعمال امين الدوله در دوره صدارتش يكي هم اين بود كه در مقابل مبلغ بسيار قليلي كه از انگليسي ها استقراض كرد بنادر جنوب ايران را گروگذارد .
امين الدوله در مقابل پنجاه هزار ليره اي كه از بانك شاهنشاهي مي گيرد در مقابل ضبط بندر بوشهر را واگذار مي گذارد و سپس بندر توسط بانك ضبط گرديد. سربازان انگليسي مشغول حراست از بندر شدند ، بندري كه نقش حياتي در اقتصاد ايران داشت.
ده هزار تومان رشوه كمپاني خليج يكي هم،مسئله ده هزار تومان رشوه ي كه از بابت كمپاني خليج فارس . امين الدوله از سفارت انگليس مطالبه كرده بود بخوبي معرف خلقيات و طمع بي انتها امين الدوله است .
احتشام السلطنه در خاطرات خود و اقدامش در خصوص جزاير خليج فارس چنين مي گويد: « جزاير خليج فارس را بعد از قريب دو سال مجددا متصرف شدند [ معين التجار] و از ملكم انگليسي خلعيت گرديد. خلعيت جزاير خليج فارس از اتباع انگليس در حقيقت خلعيت از دولت انگليس بود و من اين كار را يكي از مفاخر خود مي دانم.»
هيجده هزار تومان رشوه براي صدور پوست بره :
ماجراي دريافت هيجده هزار تومان رشوه براي صدور پوست بره از ايران از جمله سياهكاريهاي امين الدوله است ....
آقاسط(*(Agassatتاجر باشي سفارت روس در هنگام عبور از ميدان دمشق به من رسيد و بعد از مدتي شماتت وملايمت از سخت گيريهائي كه نسبت به معاملات ايشان مي كردم وممانعتي كه از صدور پوست بره نموده بودم . حكم امين الدوله را از جيب بغل خود بيرون آورد و ارئه داد و گفت : اين حکم و اجازه ترخيص پوست بره براي ما هيجده هزار تومان تمام شد و شما بخودتان ضرر زديد .1
ديدگاه نظام السلطنه مافي در خصوص رابطه امين الدوله و انگلستان
امين الدوله راه علاج را منحصر به اين ديد كه با سفارت انگليس ، اسباب اخلال اين عمل را فراهم آورد . يك شب در سفارت ييلاقي ، طرح صحبت ممنوعيت برادرم از كارهاي دولتي كرد و عنوانش اين شد كه ، دولت انگليس فقط از شخص نظام السلطنه صرف نظر كرده است و سعد الملك تا پنج سال بايد در كارهاي دولتي مداخله نداشته باشد و به خط خودش اين مسئله را نوشت و به كلنل پيكو پيوست.در حالتي كه مجير السلطنه را هم فرستاده بوديم و ميرزا خليل شيرازي هم چون پيش از آن وقت هم در شيراز بود ، ملقب به معز الممالك شده بود .و به بنادر از جانب سعد الملك رفته بود . ميرزا حسين خان اصفهاني كه سابق گمرک چي كاشان و در آن حين در تهران بيكار بود ، از جانب برادرم مأمور آذربايجان و ملقب به نصر السلطنه شد . همين قدر كه مجير السلطنه وارد شيراز شد، «دوراند» وزير مختار انگليس ، جدا ايستاد كه چون مجير السلطنه از جانب سعدالملك رفته است و سعد الملك از جانب دولت انگليس ممنوع از مستخدمين است، حكما بايد او را دعوت دهند و گمركات هم در اداره ي سعد الملك نبود و امين الدوله هم قبول كرد و كل گمركات به اداره ي معين الملك به رياست بيگلر بيگي شد . بيگلر بيگي هم خط جنوبي را به حكومت فارس واگذار كرد و ميرزا حسين خان هم از جانب خودش در آذربايجان استقلال داد .
روابط ايران و روسيه در دوران صدرات امين الدوله
به علت خوش خدمتي هاي امين السلطان در اواخر دوران صدارت خويش به روسيه و همچنين تمايل همكاري امين السلطان با آنها باعث گرديد توجه زيادي در اين مقوله به امين الدوله از جانب روسيه نباشد به علت نزديكي امين السلطان به روسيه و عزل او رابطه ايران و روسيه در اين مقطع از تاريخ كم رنگ تر ديده ميشود و از سويي به علت كوتاه بودن عمر صدرات امين الدوله ما روابط سیاسي چندان چشمگيري را شاهد نيستيم كه حتي در بحث استقراض خارجي پيش آمده نيز اين مسئله مشهود مي باشد .گرايش فكري و وابستگي سياسي امين الدوله به اروپا باعث گرديد تا توجه زيادي به روسيه نداشته باشد.
فهرست منابع و مآخذ
آبراهاميان: يرواند،ايران بين دو انقلاب، درآمدي بر جامعه شناسي ايران معاصر، ترجمه احمد گل محمدي، مجدابراهيم فتاحي، تهران ،نشر ني، 1378.
آجوداني، ماشاالله: مشروطه ايراني، تهران،اختران، 1382.
اتحاديه، منصوره: پيدايش و تحول احزاب سياسي مشروطيت ، (دوره اول و دوم مجلس شوراي ملي)، تهران ، نشر گستر، 1361.
آدميت، فريدون: امير كبير و ايران، تهران، امير كبير، ، چاپ هشتم، 1378.
آدميت، فريدون: انديشه ترقي و حكومت قانون ، عصر سپهسالار، تهران، خوارزمي، 1356.
آدميت، فريدون: فكر آزادي و مقدمه نهضت مشروطيت ، تهران، سخن، 1340.
آرين پور، يحيي: از صبا تا نيما، تهران، ج1 ،1354.
آوري، پيتر: تاريخ معاصر ايران از تاسيس تا انقراض سلسله قاجاريه ترجمه محمد رفيعي مهرآبادي، تهران، نشر عصايي، ج 3، 1369.
اسپاروي ، ويلفريد: بچه هاي دربار... ، ترجمه شاملويي پور، انتشارات انجمن قلم، سال 1379.
احتشام السلطنه،خاطرات احتشام السلطنه يا يادداشت هاي احتشام السلطنه به كوشش موسوي ، انتشارات زوار ، سال 1367 .
افشاري، پرويز :صدراعظم هاي سلسله قاجاريه، انتشارات وزارت امور خارجه، تهران، 1372.
ارفع الدوله : ايران ديروز يا خاطرات پرنس ارفع الدوله، تهرانچاپخانهوزارتفرهنگ وهنر، 1345 ش.
افشاري يزدي، محمود : سياست اروپا در ايران ترجمه سيد ضياءالدين دهشيري، انتشارات موقوفات دكتر افشار وابسته به دانشگاه تهران، تهران، 1358.
افضل الملك ، غلامحسين :افضل التواريخ به كوشش منصور، اتحاديه و سرويس سعد ونديان، تهران نشر تاريخ ايران، 1361.
اقبال آشتياني ، عباس : ميرزا تقي خان اميركبير، به كوشش ايرج افشار، تهران 1340 چاپ تابان.
الگار، حامد : دين و دولت در ايران نقش علما در دوره قاجار، ترجمه ابوالقاسم ستري، چاپ دوم، انتشارات توس، تهران، 1369.
الموتي، ضياءالدين: فصولي از تاريخ مبارزات سياسي و اجتماعي ايران جنبش هاي چپ ، چاپ بخش،تهران، 1370.
اوكارنر، فردريك: تاريخ معاصر ايران از مشروطه تا جنگ جهاني اولترجمه حسن زنگنه، نشر شيراز، تهران، 1376.
اعتماد السلطنه: محمد حسن خان: خلسه يا خوابنامه، به كوشش محمود كتيرايي، تهران، كتابخانه طهوري، 1348 ش.
اعتماد السلطنه: محمد حسن خان: تاريخ منتظم ناصري، تصحيح محمد اسماعيل رضواني،تهران، دنياي كتاب،جلد 3،1361.
اعتماد السلطنه: محمد حسن خان: الماثروالآثار، به كوشش ايرج افشار، تهران، بي نا، 1363.
اعتماد السلطنه: محمد حسن خان: روزنامه خاطرات اعتماد السلطنه ، با مقدمه و كوشش ايرج افشار، تهران، امير كبير، 1354.
اعتماد السلطنه: محمد حسن خان: مرآت البلدان به تصحيح عبدالحسين نوايي و مير هاشم محدث، تهران، دانشگاه تهران،جلد 3، 1367.
- اشرف، احمد: موانع رشد سرمايه داري در ايران، در دوره قاجاريه، انتشارات زمينه تهران، 1351.
امين الدوله ،ميرزا علي خان: خاطرات سياسي امين الدوله به كوشش حافظ فرمانفرمائيان، زير نظر ايرج افشار، انتشارات امير كبير، 1370.
امين الدوله ، ميرزا علي خان: سفرنامه امين الدوله با مقدمه علي اميني، و به كوشش كاظم اسلاميه ، انتشارات توس، تهران 1354.
اميرخيزي، حسين: تاريخ آذربايجان، تبريز، فرهنگ، ج 1، 1332.
امين لشكر ، ميرزا قهرمان امين لشكر: روزنامه خاطرات امين لشكر، وقايع سالهاي 1306 تا 21307 به كوشش ايرج افشار – محمد رسول درياگشت.
اقبال، اسماعيل، نقش انگليس در كودتاي 28 مرداد 1332، انتشارات اطلاعات تهران، 1357.
بامداد، مهدي: شرح حال رجال ايران، بي جا، چابخانه بابك، بازرگاني، ج دوم، 1347.
بنجامين ، س.ج. و : سفرنامه بنجامين ،ايران و ايرانيان عصر ناصرالدين شاه، ترجمه محمدحسين كردبچه، انتشارات جاويدان ، چاپ دوم 1369.
بهار، مهدي:«ميراث خوار استعماري»، اميركبير، تهران 1357.
بهرامي، عبدا...: تاريخ اجتماعي سياسي ايران ، از زمان ناصرالدين شاه تا آخرين شاه قاجار، انتشارات سنائي ، سال 1362.
براون، ادوارد:انقلاب مشروطيت ايران، ترجمه مهدي قزويني، تهران، كوير 1376.
بياني ،عزيزا... : تاريخ تطبيقي ايران با كشورهاي جهان ، از ماد تا انقراض سلسله پهلوي، انتشارات اميركبير، سال 1384.
بياني، خان بابا: پنجاه سال تاريخ ايران در دوره ناصري ، انتشارات علمي، ج اول، چاپ اول 1375.
- زوبر، ب. آ: مسافرت به ارمنستان و ايران ، ترجمه محمود هدايت، تهران ،1323 ش .
بهار، محمدتقي ملك الشعراي: سبك شناسي يا تاريخ تطور نثر پارسي، تهران، امير كبير ،چاپ ششم، 3 جلد ، 1337 ش.
- پولاك ياكوب، ادوارد: سفرنامه پولاك، ايران و ايرانيان ، ترجمه كيكاوس جهانداري، خوارزمي ،تهران، 1361.
تاج، السلطنه: خاطرات تاج السلطنه ، به كوشش منصوره اتحاديه، سيروس سعدونديان، تهران، نشر تاريخ ايران، 1361 ش.
تيموري، ابراهيم: عصر بي خبري يا تاريخ امتيازات در ايران ، انتشارات اقبال، تهران، 1337.
دولت آبادي، يحيي، حيات يحيي ، تهران،انتشارت فردوسي،ج 1، 1362.
دانشور، داريوش: وقايع دارالخلافه ، گوتنبرگ، مشهد ،1372.
دروويل ، گاسپار : سفرنامه دروويل ، ترجمه جواد محبي ، تهران ، گوتنبرگ ، 1348.
ديوان بيگي ،ميرزا حسين خان: خاطرات ديوان بيگي ، از سال 1375 تا 1317 قمري به كوشش ايرج افشار ، محمد رسول درياگشت ،انتشارات اساطير، چاپ اول، سال 1382.
- جنگلي ،ميرزا، اسماعيل: قيام جنگي، انتشارات جاويدان ،چاپ اول، تهران 1357.
حاج سياح، خاطرات حاج سياح يا دوره خوف و وحشت، به كوشش حميد سياح، به تصحيح سيف الله گلكار ،تهران، انتشارات ابن سينا، 1346 ش