مقاله مديريت بدن و رابطه آن با پذيرش اجتماعي بدن (docx) 19 صفحه
دسته بندی : تحقیق
نوع فایل : Word (.docx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحات: 19 صفحه
قسمتی از متن Word (.docx) :
چكيده
مقاله پژوهشي حاضر با هدف بررسي نوع ارتباط ميان پذيرش اجتماعي بدن و مديريت بدن، رابطه معنادار ميان اين دو متغير را به کمک روش پيمايشي مورد بررسي قرار داده است. حجم نمونه تحقيق400 نفر از زنان 18 تا 40 ساله ساکن در مناطق هشتگانه شهر شيراز بود که با روش نمونهگيري خوشهاي چند مرحلهاي و تصادفي ساده انتخاب شدند. چهارچوب نظري تحقيق براساس عقايد «اروينگ گــافــمن»، «بــورديو»، «گيدنز» و «نظريه مبادله» شکل گرفته است. نتايج تحقيق با استفاده از آماره-هاي توصيفي و استنباطي نشان مي¬دهد که ميانگين مديريت بدن برابر با 8/62 درصد است که حاکي از ميزان بالاي توجه زنان به بدن در همه وجوه آن اعم از آرايشي، مراقبت و... است. همچنين بين متغيرهاي مصرف رسانهاي، پذيرش اجتماعي بدن و پايگاه اقتصادي- اجتماعي با مديريت بدن رابطه مستقيم و معنادار و بين متغيرهاي دينداري و مديريت بدن رابطه معکوس و معنادار وجود دارد.
کليد واژه
مديريت بدن، زنان شيراز، جامعه مصرفي، پذيرش اجتماعي بدن
1) مقدمه
در سالهاي اخير بدن انسان به عنوان يک موضوع مهم مورد مطالعه جامعهشناسان معاصر قرار گرفته است. اهميت بدن نه تنها در تحقيقات تجربي، بلكه در تئوريپردازيهاي جامعه¬شناختي آشكار شده است (Howson & Inglis,2001: p1297) در ميان جامعهشناسان پيشين، تنها «زيمل»[1] و «وبلن»[2] و بعدها «مارسل موس»[3] و «ميد»[4] به ميزان زيادي علاقهمند به بررسي اين موضوع بودند. اين دغدغة خاطر, امروزه در حوزه «جامعهشناسي بدن» قابل پيگيري است (Synnot,1990: pp 66-67). زيبايي و صورت تا آنجا كه تجربه و تحقيقات علمي نشان ميدهد نماد و نشانه قدرتمندي «خود» هستند (Ibid: p 61). «برايان ترنر»[5] بر اين باور است كه بدن در نظامهاي اجتماعي مدرن زمينه اصلي فعاليت فرهنگي و سياسي گرديده است. صنعت زيبايي، ضمن ارائه دانش و مهارتهاي ويژه به كارفرمايان و اشخاص به اهـــميت رو به رشد آن دسته از اشكال اجتماعي هويت بدني كه از نظر اجتماعي پذيرفته شده هستند، دامن ميزند (Wellington,2001: p 933).
وضع بدن در جامعه مصرفي متضمن نوعي علاقه تجاري، نمايشي و آرايشي به آن است. در اين جامعه، وضع بدن بايد متناسب، لاغر وجوان نگاه داشته شود. در جامعه ما، فراگيرشدن پديده آرايش دختران و زنان در عرصه زيست اجتماعي و استفاده از لباسهايي كه در آنها سه خصوصيت چسبان، كوتاه و بدن نما بودن به وضوح قابل مشاهده است با آموزههاي ديني و بافت اجتماعي، هنجاري، عرفي و قانوني جامعه كه هر نوع كامجويي زن و مرد از يكديگر را در چارچوب تشکيل خانواده تعريف مي¬کند در تعارض آشکار است.
2) اهداف تحقيق
هدف كلي تحقيق، بررسي نوع ارتباط ميان پذيرش اجتماعي بدن و مديريت بدن در زنان ميباشد. اهداف فرعي اين پژوهش شامل بررسي رابطه هفت متغيرِ اصليِ دينداري، سرمايه فرهنگي، پذيرش اجتماعي بدن، مصرف رسانهاي، پايگاه اقتصادي ـ اجتماعي، سن و تحصيلات با مديريت بدن به عنوان متغير وابسته است.
3) اهميت و ضرورت
در ضرورت پرداختن به موضوع مقاله سه نکته قابل طرح است:
1- جمعيت قابل توجه دختران و زنان و نيز ضرورت مشاركت اجتماعي آنان در همه سطوح اجتماعي؛
2- توجه به برخي از پيامدهاي منفي خودآرايي زنان در عرصه عمومي جامعه ايران مانند تشديد اختلالات هنجاري در فرهنگ رسمي جامعه؛
3- مصرفي شدن جامعه و پيامدهاي منفي اقتصادي آن .
4) مروري برتحقيقات گذشته
1-4) تحقيقات داخلي
تاکنون تحقيقات مشابهاي درباره موضوع مقاله به ثمر رسيده است که به نتايج برخي از آنها اشاره ميشود. ميزان پايبندي مردم به ارزش¬هاي مذهبي و از جمله حجاب در سال 1371 نسبت به سال 1365 کاهش داشته است. همچنين مردم درسال 1365 به خانمهاي چادري بيشتر از سال 1371 احترام ميگذاشتند (رفيع پور، 1376: ص166). حدود 54 درصد از زنان تهراني داراي پوشش کم يا غيراسلامي و غيرقانوني در معابر عمومي هستند (رضايي،1384: ص47). عناصر اولويتدار و تعيينکننده در نوع حجاب دانشجويان دختر به ترتيب شامل خانواده، مد، اعتقادات مذهبي، آييننامه، دوستان، الگوهاي رسانهاي و اساتيد ميباشد (علي¬محمدزاده، 1384: ص89). بين زنان و مردان در مقوله مديريت بدن تفاوت معناداري وجود دارد. زنان بيشتر از مردان به آرايش صورت يا اصلاح سر و صورت اهميت ميدهند. افراد سنتي و ديندار نسبت به افراد غيرسنتي و ديگران، نظارت و مديريت کمتري را در تظاهرات بدني خود اعمال ميکنند (چاوشيان،1381: ص74). گرايش زنان به جراحيهاي زيبايي در تهران متأثر از عقيده شوهران آنان است. تمايل صاحبان کار در بکارگيري افراد زيبا و خوشاندام براي تصدي برخي مشاغل در اعمال مديريت بدن زنان مؤثر است (آقاياري،1382: ص193). 5/15درصد از زنان تهراني بر ملاک تمايزبخش بودن لباس اصرار دارند و آن را مهمترين ملاک در انتخاب لباس ميدانند (فرجي و حميدي، 1384: ص16). جوانان مصرفگرا، محروم بودن از استفاده از لباسهاي مورد علاقه با سايز کوچک را نوعي محروميّت جدي تلقي ميکنند (ذکايي، 1386: ص19).
2-4) تحقيقات خارجي
تحقيقات انجام شده پيرامون زيبايي و بدن در خارج از کشور در مقايسه با تحقيقات داخل کشور از حيث کيفيت و کميت در مرتبه بالاتري قرار دارد. گروه تحقيقاتي داو[6] در سال 2004 در پژوهشي با عنوان « زيبايي نقادانه»[7] طي بررسي 3200 زن از 10 کشور جهان در گروه سني 18 تا 64 سال که به صورت پيمايش تلفني انتخاب شده بودند، دريافتند که 44 درصد از زنان بر اين بـاور هـستند که زيـبـايي مـقولهاي فراتر از ويژگـيهـاي جسـماني اسـت (Toni,2004:p19). يافتههاي همين تحقيق نشان ميدهد زنان، مفهوم زيبايي را به عنوان ويژگيهاي جسماني ذاتي، امري کهنه و منسوخ دانسته و در عوض، موقعيتها و تجربيات را به عنوان عامل توانمندساز در احساس زيبايي در نظر گرفتهاند. از ديگر نتايج تحقيق ياد شده اين است که 21 درصد از زنان با خريد محصولات زيبايي و 17 درصد از زنان با نگاه کردن به مجلات مد، زيبايي را تجربه ميکنند (Ibid: p 9). همچنين تحقيق ياد شده بيان ميدارد «از آنجا که از يک سو دائماً در رسانههاي جمعي مفهوم تقليل يافته زيبايي مورد استعمال واقع ميشود و به ديگر مؤلفههاي آن نظير خوشحالي، مهرباني، تعقل، عشق و درک خود، توجهي نمي¬گردد و از سوي ديگر آن کيفيت خاصي از زيبايي که در رسانهها مورد تأکيد قرار ميگيرد، پديدهاي غيرقابل دسترسي است، بيشتر زنان، خصوصاً زنان و دختران جوانتر که الگوهاي خود را از فرهنگ عمومي اخذ ميکنند، دچار نوعي افسردگي و خودکمبيني و اعتماد به نفس پايين ميگردند» (Etcoff, 2004: p 47). از يافتههاي ديگر اين پژوهش، شناسايي ميزان به کارگيري محصولات مختلف آرايشي از سوي زنان به منظور احساس جذابيت بيشتر جسماني ميباشد. بر اين اساس، دئودورانت با بيش از 82 درصد بيشترين و محصولات روشنکننده پوست با 9 درصد کمترين ميزان استفاده را به خود اختصاص دادهاند. محصولات مربوط به نگهداري مو، عطر و ادکلن، مرطوب کنندهها، محصولات مرتبط با نگهداشت صورت، محصولات رنگي و آرايشي، محـصولات مرتبط با نگـهداري ناخن، مـحصولات ضد آفتاب به ترتيب 75%، 74%، 70%، 68%، 57%، و 21% ميزان استفاده را به خود اختصاص دادهاند (Ibid: p 31).
در پژوهش ديگري با عـنوان «زيبايي، نـماد منزلت»[8]، نتـايج به دست آمده نشان¬دهندة اين نکته است که جذابيت صورت، تفاوتهاي قابل پيشبيني را در ارتباطات عام و خاص ايجاد ميکند و نيز تأثيرات و جذابيت چهره ميتواند در ترکيب با ويژگيهاي منزلتي ديگر دچار تغيير و تعديل گردد p 140) (Webster,1983:.
در مطالعهاي ديگر با عنوان «مردان واقعي هستند، درحالي که زنان آرايش ميشوند[9]» زيبايي درماني و ساخت زنانگي مورد تحليل و بررسي قرار ميگيرد. به لـحاظ روششناسي، تحقيق ياد شده بر پايه مصاحبه و مشاهده در يک دانشکده است که در آن زيبايي درماني تدريس ميشد (Black & Sharma,2001: p101). مصاحبه شوندگان، هشت نفر زن بودند که زيبايي درماني به آنان آموزش داده ميشد. برپايه مشاهدات انجام شده، محققان دريافتند که زيبايي درمانگرها نقش مشاور غيررسمي داشته و در حقيقت هم فعاليت عاطفي و هم فعاليتهاي مرتبط با کار روي بدن انجام ميدهند (Ibid: p110). نکته کلي به دست آمده در مورد مراجعه کنندگان به سالنهاي زيبايي درماني اين بود که: «زني که وارد اين سالنها ميشود، در پي فعاليتهاي کاملاً اجتماعي است. نه تنها درمانگران، بلکه مشتريان، خودشان کاملاً به اين امر مهم واقفند که رويههاي عمل آنان بايد منطبق با مقولات زناني باشد که دائماً با آنها سروکار دارند» (Ibid).
در بررسي انجام شده ديگري با عنوان «پروژه بدن غايب[10]»، جراحي پلاستيک، پاسخي به چهرههاي بدمنظر تلقي گرديده است. محقق در اين بررسي، طي مدت 4 ماه با 20 نفر از زناني که عمل جراحي آرايشي انجام دادهاند مصاحبه نموده است. همه مصاحبه شوندگان سفيدپوست و ساکن جنوب غرب انگلستان بودند. گروه سني آنان بين 23 تا 50 سال بوده و همگي به صورت پاره وقت يا تمام وقت شاغل بودهاند (Gimlin,2006: p 704). نتايج به دست آمده از بررسي مذکور حاکي از آن است که توسل جستن به جراحي زيبايي پس از چندين مرتبه تلاش در به کارگيري رويکردهاي عملي گوناگون به منظور از بين بردن تجربيات بدني مشکلساز اتفاق افتاده است؛ بدين معنا که زنان پس از اين که از اصلاحات مورد نظر در صورت و اندامهاي خود نااميد گرديدهاند، تصميم به انجام اعمال جراحي زيبايي گرفتهاند .(Ibid:p705) بسياري از توصيفات صورت گرفته از سوي مصاحبهشوندگان منعکس¬کننده مفهوم «قيافه ناجور اجتماعي» ميباشد که در نتيجه آن بين «خود» و «بدن» فاصله ايجاد ميگردد (Ibid: p708). مصاحبهشوندگان در بررسي ياد شده بر اين باورند که در نتيجه نوع نگاههاي صورت گرفته به آنها و قضاوتهاي اعمال شده نسبت به آنان، احساس تألم و ناراحتي نمودهاند. افراد ياد شده، احساس ناراحتي موجود در خود را نوعي «آگاهي از خود» تلقي نمودهاند. پژوهشگران در نهايت با جمعبندي نظرات مصاحبه شوندگان بيان ميدارند: «بدني که داراي ظاهري ناجور است به صورت «ديگري[11]» تجربه ميشود و هر تلاشي براي از بين بردن ناسازگاري در قيافه را ميتوان به عنوان کوششي در راستاي اتحاد «بدن» و «خود» تفسير نمود» (Ibid: p705).
بر مبناي تحقيقي از «جونز والاس»[12]، افرادي كه به خاطر موانعي چون طبقه اجتماعي، فقر اقتصادي و ... قادر به تأمين چنين استانداردهايي نيستند، دچار بحران هويتي، عدم كفايت و ضعف اعتماد به نفس ميشوند. فرهنگِ مصرفي، انسانها را تشـويق مـيکند تا پوست، مخـصوصاً پوست زنانه را به گـونهاي تلـقي کننـد که لازم است هـمواره به منظور حفاظت در برابر گذر زمان روي آن کار مداوم صورت پذيرد تا بدين ترتيب، پوست بتواند ويژگي تفاوت جنسيتي خود را حفظ نمايد (Ahmed,2001: p11). بدن نقش واسطي را بين مصرف و هويت فرد ايفاء ميکند و به مکان اصلي نمايش تفاوتها تبديل گرديده است. فرهنگ مصرفي، منابع فرهنگي و نمادين بسياري را براي مدسازي شخصي در اختيار افراد قرار ميدهد که بدن براي آنها اهميت دارد (ذکايي، 1386: ص 123 به نقل از1996, Turner ).
5) چارچوب نظري تحقيق
چارچوب نظري تحقيق براساس نظريه «اروينگ گافمن»[13]، «بورديو»[14]و «گيدنز»[15] درباره موقعيت و مديريت بدن و نيز مکتب مبادله تنظيم شده است.
1-5) گافمن
از مكاتب جامعهشناسي كه بدن را به عنوان موضوع مباحث خود قرار دادهاند ميتوان از مكتب كنش متقابل نمادين و آثار جامعهشناس كاناداييتبار، اروينگ گافمن ياد كرد. گافمن بر اين نکته تأكيد ميكند كه بين «خود اجتماعي» و يا هويت اجتماعي با «خودِ واقعي» فاصله وجود دارد. وي برداشت از «خود» را با رهيافت نمايشيتشريح ميكند. گافمن با رويكرد نمايشي خود، نقشهاي اجتماعي و موقعيتهاي اجتماعي را تنها نمايشهايي ميبيند كه در زندگي روزمره اجرا ميشوند. به عقيده او، «خودِ» افراد به وسيله نقشهايي كه در اين موقعيتها اجرا ميكنند، شكل ميگيرد و معنا مييابد. گافمن ضمن استفاده از مفهوم «خود» تا اندازه زيادي به بدن فرد اشاره دارد. از ديد او، عاملان بدني يا جسمي نيز رأي جمعکنهايي هستند که با توسل به همه روشهاي علامتدهي اجتماعي، سعي دارند نظر ديگران را به خود جلب کنند. اين عاملان بدني، «معرفهاي تجسديافته منش و منزلتاند» که ميتوانند توسط ديگر کنشگران مورد تفسير قرار گيرند (لوپز و اسکات، 1385: ص155).
گافمن، «خودي» را كه بايد در كنشهاي متقابل زندگي روزمره در نقشهاي گوناگون خلق شود، بسيار آسيبپذير ميداند؛ بنابراين براي محافظت از «خود» و اجراهاي آن در زندگي روزمره مفهوم «مديريت تأثيرگذاري»[16] را مطرح ميكند. وي در پرداخت اين مفهوم چنين ادعا ميكند كه افراد در هنگام كنش متقابل ميكوشند جنبهاي از «خود» را نمايش دهند كه مورد پذيرش ديگران باشد؛ اما كنشگران حتي در حين انجام اين عمل ميدانند كه تماشاچيان¬شان ممكن است در اجراي نقش آنها اختلال ايجاد كنند. به همين دليل، كنشگران نياز به نظارت بر تماشاچيان را احساس ميكنند، به ويژه مراقبت از عناصري كه ممكن است اخلالگر باشند. كنشگران اميدوارند «خودي» را كه به ايشان نشان ميدهند به اندازهاي قدرتمند باشد كه خودشان ميخواهند نشان دهند. كنشگران همچنين اميدوارند كه نمايش آنها تماشاچيان¬شان را وادار سازد تا داوطلبانه به دلخواه آنها عمل كنند. گافمن اين علاقه اصلي را به عنوان «مديريت تأثيرگذاري» مطرح نمود (ريتزر، 1374: ص296).
ناديده گرفتن صورت از نظر اجتماعي امري بسيار مشکل به نظر ميرسد. صورت نشاندهنده سن، جنسيت، موقعيت اقتصادي- اجتماعي، سلامتي و حتي شخصيت افراد است. صورت منبع ارتباطات شفاهي و نيز روابط غيرکلامي است (Synnot,1988: p 606). از نظر گافمن، صورت در تعامل چهره به چهره و نيز در عملکردهاي اجتماعي از اهميت زيادي برخوردار است. صورت اجتماعي يک صـورت عمومي است و نيازمند تغيير دائمي نقاب موجود بر آن است. آرايش، وسيله¬اي براي بدست آوردن اين نقاب است. تنها در شرايط احساسي شديد، تـــنهايـــي يا در حضور دوستان است که نقاب (آرايش) صورت کنار ميرود و صورت خصوصي يا همان شخص واقعي ظاهر ميگردد (Synnot,1990: p 61).
2-5) بورديو
بورديو، هدف مديريت بدن را اکتساب منزلت، تمايز و پايگاه ميداند. وي در تحليل خود از بدن به کالايي شدن بدن در جوامع مدرن اشاره ميکند که به صورت سرمايه فيزيکي ظاهر ميگردد. بورديو توليد اين سرمايه فيزيکي را در گرو رشد و گسترش بدن مي¬داند؛ به¬گونهاي که بدن حامل ارزش در زمينههاي اجتماعي گردد¬. از نظر بورديو، بدن به عنوان شکل جامعي از سرمايه فيزيکي، در بردارنده منزلت اجتماعي و اشکال نمادين متمايز است (Shilling,1993: p127). تبديل سرمايه فيزيکي در واقع به معناي ترجمه و تفسير حضور بدني بر حسب اشکال گوناگون سرمايه (اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي) در ميدان کار، فراغت و ... ميباشد (Ibid : p 127). بورديـو با در نظر گرفتن بـدن به عـنوان يک سـرمايه فيزيکي، هويتهاي افـراد را با ارزشهـاي اجتماعي منطبق با اندازه، شکل و ظاهـر بـدني مـرتـبط مـيسـازد (Ibid: p14).
3-5) گيدنز
از نظر گيدنز: «خودآرايي و تزئين خويشتن با پويايي شخصيت مرتبط است. در اين معنا پوشاک علاوه بر آن که وسيله مهمي براي پنهانسازي يا آشکارسازي وجوه مختلف زندگي شخصي است، نوعي وسيله خودنمايي نيز محسوب مي¬شود؛ چرا که لباس آداب و اصول رايج را به هويت شخصي پيوند ميزند» (گيدنز، 1385: ص 95).
به اعتقاد گيدنز، حالات چهره و ديگر حرکات بدن فراهمآورنده قرائن و نشانههايي است که ارتباطات روزمره ما مشروط به آنهاست. به عبارت ديگر، براي اينکه بتوانيم به طور مساوي با ديگران در توليد و بازتوليد روابط اجتماعي شريک شويم، بايد قادر باشيم نظارتي مداوم و موفقيتآميز بر چهره و بدن خويش اعمال کنيم (همان: صص86-87). همچنين از نگاه وي: «واقعيت اين است که ما بيش از پيش مسئول طراحي بدن خويش ميشويم و هرچه محيط فعاليتهاي اجتماعي ما از جامعه سنتي بيشتر فاصله گرفته باشد، فشار اين مسئوليت را بيشتر احساس ميکنيم» (همان: ص149).
4- 5) نظريه مبادله
بنا بر نظريه مبادله، پاسخهاي فرد بر حسب اصل پاداش و مجازات صورت ميگيرد؛ يعني فرد به آن جنبههايي که پاداش دربردارد، پاسخ مساعد ميدهد و از جنبههايي که به مجازات ميانجامد، اجتناب ميورزد (اديبي و انصاري،1383: ص 254). يکي از اصول کلي در نظريه مبادله، وجود سود در انجام کنش است. در اين معنا، کنش فرد در خلأ صورت نميگيرد و هرکسي در ازاي آنچه ميگيرد چيزي بايد بدهد. هزينه نيز کوششي است که در نتيجة يک انتخاب معين و کنار گذاشتن انتخابهاي ديگر از دست رفته و به عبارت ديگر صرف حصول رضايت و پاداشهاي بالقوه شده است (اسکيد مور،1375: ص79).
در نظريه مبادله، تأييد اجتماعي عنواني کلي است که ميتواند وجه اشتراک همه پاداشهايي باشد که از يک کنش ناشي ميشوند. مردم در زندگي خود در جستجوي مطلوب واقع شدن هستند و از آن در روابط اجتماعي خود لذت ميبرند. تأييد ميتواند صورتهاي ملموس زيادي به خود بگيرد (همان: ص86). به عبارت ديگر، موجودات در هر وضعيتي، رفتاري از خود بروز ميدهند که بيشترين پاداشها و کمترين مجازاتها را در بر داشته باشد (اديبي و انصاري، 1383: ص 263).
6) مدل نظري تحقيق
اين مدل براساس نتايج تحقيقات ياد شده در پيشينه مطالعات، چارچوب نظري و تعاريف نظري در قسمت روش شناسي توسط مؤلفان تهيه شده است.
right-462915
7) روش تحقيق
1-7) تعاريف نظري و عملي متغيرهاي مستقل و وابسته
1-1-7) پذيرش اجتماعي بدن
منظور از پذيرش اجتماعي بدن، اشکال و تظاهرات خاص تن از حيث وضعيت ظاهري، آرايشي و پوششي ميباشد که در نظام اجتماعي مورد پذيرش واقع ميگردد. در اين پژوهش، براي متغير پذيرش اجتماعي بدن بر اساس عقايد «گاتفريد»[17] سه بعد پذيرش عمومي، پذيرش در گروههاي همسال و پذيرش سازماني در نظر گرفته شده است و سپس براي هر يک از ابعاد مذکور گويههاي خاصي طراحي گرديده است (cf.Gottfried,2003).
2-1-7) پايگاه اقتصادي ـ اجتماعي
در اين تحقيق، پايگاه اقتصادي ـ اجتماعي پاسخگويان به کمک شاخصهايي مانند شغل و تحصيلات پدر و مادر، درآمد پاسخگو (و همسر وي)، رتبه شغلي پاسخگو (و همسر وي)، نوع مسکن خانواده پاسخگو و سرانجام ارزش خودرو خانواده پاسخگو سنجيده شده است.
3-1-7) دينداري
«گـلاک و استارک»[18] مـعتقدند که علي رغم تفاوت اديان، وجوه مشترکي بين آنها ميتوان يافت که ابعاد اصلي دينداري را تشکيل ميدهند. اين ابعاد عـبارتند از: اعتقاد و باورهاي ديني؛ تجربه يا عواطف ديني؛ مناسک و اعمال ديني مشخص و پيامدهاي ناظر بر اثرات باورها، اعمال و تجارب ديني (رک. سراج زاده، 1381).
4-1-7) مصرف رسانهاي
در مورد تأثيرپذيري بدن از رسانهها، صاحب نظران معتقدند: «زنان و مردان همواره در تلاش هستند تا بتوانند با بالا بردن کيفيت تظاهر (نمايش) بدني، خود را با انتظارات اجتماعي و فرهنگي جامعه که از سوي رسانهها ترويج ميشود هماهنگ سازند» (Tsianakas,2005: p3). همچنين روزنامهها، مجلات و تلويزيون همگي سرشار از ويژگيهايي هستند که چگونگي تصور بدن، جراحي پلاستيک و نيز جذابسازي و نمايش جنسي بدن را ترويج ميکنند (Shilling,1993: p1).
در اين تحقيق منظور از مصرف رسانهاي، وسائل ارتباط جمعي شامل راديو، تلويزيون، مطبوعات، راديوهاي خارجي، ماهواره و اينترنت ميباشد که مورد استفاده فرد قرار گرفته است.
5-1-7) سرمايه فرهنگي
سرمايه فرهنگي همان مصرف کالاها و خدمات فرهنگي است که تحصيلات يکي از اساسيترين شاخصهاي آن ميباشد. براساس مطالعات نظري صورت گرفته، ابعاد گوناگون ديگري مانند معلومات دروني شده، سرمايه عينيت يافته و ميراث فرهنگي به شکل اموال از ديگر شاخص¬هاي آن مي¬باشد که متناسب با آنها، گويههاي مربوطه طراحي گرديد (رک. شويده و فونتن، 1385).
6-1-7) سن
در اين پژوهش سن پاسخگويان از آن نظر اهميت دارد که به ميزاني که از عمر افراد سپري ميشود بر تجارب و آگاهي آنها افزوده ميگردد. هنسن و ديگران معتقدند اگر مردان، بيش از حد به جواني خود بها نميدادند، هيچ زني به دروغگويي درباره سن خود تن نميداد. ديدگاه مردان، زنان را به اين دريافت ميرساند که سن چيزي همانند بيماري واگيردار و يا واژهاي ناپاک است (هنسن و ديگران، 1381: ص 66).
سن در اين تحقيق به عنوان يک متغير کمي در ارتباط با متغير وابسته مورد سنجش قرار ميگيرد و منظور از آن تعداد سالهاي عمر فرد پاسخگوست.
7-1-7) تحصيلات
منظور از تحصيلات، تعيين مدرک تحصيلي پاسخگويان در هر يک از سطوح پنج¬گانه کمتر از ديپلم، ديپلم، فوق ديپلم، ليسانس، فوق ليسانس و بالاتر است.
8-1-7) مديريت بدن
مديريت بدن متغير وابسته تحقيق مي¬باشد. در اين پژوهش از چهار شاخص کلي آرايش بدن (صورت)، استفاده از لباسهاي اندامي و کوتاه، جراحيهاي زيبايي و رويههاي لاغري و سلامتي، براي عينيسازي مديريت بدن استفاده شده است (رک. چاوشيان، 1381).
8) فرضيات تحقيق
در اين بررسي، هفت فرضيه به شرح زير مورد آزمون قرار گرفته است:
1- بين پذيرش اجتماعي بدن و مديريت بدن رابطه معنيدار وجود دارد (فرضيه اصلي).
2- بين دينداري و مديريت بدن رابطه معنيدار وجود دارد.
3- بين پايگاه اقتصادي - اجتماعي و مديريت بدن رابطه معنيدار وجود دارد.
4- بين تحصيلات و مديريت بدن رابطه معنيدار وجود دارد.
5- بين سن و مديريت بدن رابطه معنيدار وجود دارد.
6- بين مصرف رسانهاي و مديريت بدن رابطه معنيدار وجود دارد.
7- بين سرمايه فرهنگي و مديريت بدن رابطه معنيدار وجود دارد.
9) ابزار گردآوري دادهها
در اين پژوهش، براي گردآوري اطلاعات از روش پيمايشي[19] و پرسشنامهاي با سؤالات بسته استفاده شده است.
10) آزمون مقدماتي
در اين تحقيق به منظور کسب ابزار سنجش بهتر، آزمون مقدماتي انجام شد. پرسشنامه بين 40 نفر از اعضاي جامعه آماري مورد نظر به طور تصادفي توزيع شد. سپس با استفاده از آزمونهاي تحليل عاملي و سنجش پايايي به بررسي گويههاي مقدماتي پرداخته و در نهايت با جرح و تعديل گويهها پرسشنامه نهايي استخراج شد.
11) روايي يا اعتبارپرسشنامه
مفهوم اعتبار[20] به اين سؤال پاسخ ميدهد که ابزار اندازهگيري تا چه حد خصيصه مورد نظر را ميسنجد. بدون آگاهي از اعتبار اندازهگيري نميتوان به دقتِ دادههاي حاصل از آن اطمينان داشت (سرمد و ديگران،1382: ص170). براي همين منظور در طراحي پرسشنامه، مطالعات نظري وسيع صورت پذيرفت و از نظر متخصصان نيز استفاده شد.
12) پايايي پرسشنامه
براي سنجش پايايي پرسشنامه مبني بر تعيين قدرت تبيينکنندگي گويهها از آلفاي کرونباخ استفاده شده است. اين مقدار براي متغير وابسته (مديريت بدن) برابر با 72/0، پذيرش اجتماعي 71/0، سرمايه فرهنگي 85/0 و براي دينداري برابر با 80/0 به دست آمده است.
13)جامعه آماري
جامعه آماري تحقيق، زنان 18 تا 40 سال شيراز ميباشد که بر اساس نتايج سرشماري نفوس و مسکن سال 1385 تعداد آنها برابر با 562950 نفر است (www.sci.org.ir).
14) حجم نمونه و نحوه محاسبه آن
حجم نمونه آماري از طريق فرمول کوکران برابر با 385 نفر برآورد گرديد و به منظور افزايش دقت، رقم مورد استفاده 400 در نظر گرفته شد.
15) روش و طرح نمونهگيري
در اين پژوهش از روش نمونهگيري خوشهاي چند مرحلهاي استفاده شده است که طي آن، از بين 460 حوزه و 41004 بلوک مسکوني در 8 منطقه شهري شيراز، 54 حوزه و 55 بلوک مسکوني به صورت تصادفي انتخاب شدند و سپس با انتخاب تصادفي افراد در بلوکهاي منتخب از هر حوزه، پرسشنامه تحقيق بين پاسخگويان توزيع گرديد.
16) شيوه محاسبه نمرات متغيرهاي مستقلو متغير وابسته
نمره متغير پايگاه اجتماعي- اقتصادي با روش محاسبه و نمرات متغيرهاي پذيرش اجتماعي، دينداري، مصرف رسانهاي، سرمايه فرهنگي و مديريت بدن با تحليل عاملي تأييدي به دست آمد.
ـ محاسبه نمره متغير پذيرش اجتماعي بدن و مديريت بدن بر پايه روش تحليل عامل تأييدي
برپايه نتايج حاصل از جداول (1) و (2) و با توجه به آماره K.M.O در تمام ابعاد، ميتوان نتيجه گرفت بارگذاري کل عناصر روي يک بعد و همچنين ابعاد چندگانه سازنده هر متغير، قابل قبول بوده است. در واقع، ميزان حداقل خطا 05/0=sig داراي سطح معناداري بالا و سطح اطمينان 95/0 ميباشد. به بيان ديگر، کليه عناصر به کار رفته براي هر بعد، قدرت تبيينکنندگي مورد نظر را براي متغير مورد نظر داشتهاند.
جدول شماره (1): ابعاد مختلف متغير مستقل پذيرش اجتماعي بدن و عناصر مختلف آن
بعدعنصربار عاملي(نيروي وزني گويهها)نتيجه آزمون KMOنتيجه کلي آزمون KMOپذيرش عمومي (عام)توجه مردم به اندام ظريف398 /0KMO = 0.687Sig = 0.00KMO = 0.661Sig = 0.00حضور بيرون از منزل با آرايش252 /0آرايش به خاطر ديگران710 /0موفقيت بيشتر زنان با آرايش در فروشندگي 305 /0محدوديت آرايش به ميهماني ها و مجالس خصوصي091 /0-ترجيح صورت بدون آرايش بر صورت با آرايش 325 /0عدم آرايش هنگام خريد و قدم زدن345 /0لاغري اندام نشانه ي زيبايي485 /0برانگيختن تحسين ديگران با آرايش 761 /0بي توجهي به افکار ديگران در مورد چگونگي آرايش017 /0تعيين کنندگي محيط در شدت آرايش415 /0بي اعتنايي ديگران به فرد بدون آرايش552 /0اهميت افکار ديگران در چگونگي آرايش639 /0پذيرش در گروه همسالاناختصاص آرايش به زنان ميانسال و بي بهره از زيبايي355 /0-KMO = 0.620Sig = 0.00 آرايش، وسيله ممانعت از دلدادگي شوهر بغير همسر255 /0-انگشت نما شدن در بين دوستان به وسيله اندام چاق725 /0توجه خواستگاران مرد به اندام و صورت دختر626 /0از دست رفتن فرصت ازدواج در غياب آرايش685 /0پذيرش سازمانيتأثيرگذاري آرايش دختران در نمره دهي برخي اساتيد756 /0KMO = 0.700Sig = 0.00توجه کارفرمايان به زيبايي زنان هنگام استخدام آنان724 /0احترام بيشتر زنان آرايش کرده در محيطهاي شغلي590 /0شانس بالاتر زنان با آرايش در پيدا کردن شغل716 /0
جدول شماره (2): ابعاد مختلف متغير وابسته مديريت بدن و عناصر مختلف آن
بعدعنصربار عاملي(نيروي وزني گويهها)نتيجه آزمون KMOنتيجه کلي آزمون KMOآرايش صورتاستفاده از عطر، ادکلن و دئودورانت600/0KMO = 0.877Sig = 0.00KMO = 0.782 Sig =0.00استفاده از رژ گونه و ريمل735/0اپيلاسيون بدن503/0استفاده از رژ لب و خط چشم704/0استفاده از سايه ي چشم769/0استفاده از ناخن و کرمهاي روشن کننده547/0استفاده از کرمهاي مرطوب کننده300/0استفاده از لاک ناخن664/0استفاده از کرمهاي ضد آفتاب245/0استفاده از لنز رنگي و مداد ابرو469/0آرايش مو(هاي لايت، مش، رنگ مو)453/0جراحيهاي زيباييضرورت جراحي براي جوان تر شدن898/0KMO = 0.727Sig = 0.00ضرورت جراحي براي زيباتر شدن894/0غير طبيعي بودن جراحي578/0ظاهر جسماني زيباتر به وسيله ي جراحي 760/0رويههاي لاغري (سلامتي)استفاده از رژيم لاغري533/0KMO = 0.629Sig = 0.00استفاده از سوناي خشک789/0ورزشهاي هوازي823/0پياده روي504/0لباسهاي اندامي و کوتاهاستفاده از لباسهاي اندامي و کوتاه در تابستان793/0KMO = 0.706Sig = 0.00استفاده از لباسهاي بدن نما در ميهماني829/0عدم ضرورت دور نگه داشتن جاذبيت زنانه605/0مد به عنوان مبناي استفاده از لباسهاي اندامي832/0
محاسبه نمره متغير پايگاه اجتماعي- اقتصادي بر پايه روش محاسبه
نمره اين متغير با تعريف پنج سطح پايين (51/2-1)، متوسط پايين (02/4 ـ 52/2)، متوسط (52/5 ـ 03/4)، متوسط بالا (03/7 – 53/5) و بالا (57/8- 04/7) محاسبه شده است. به منظور پرهيز از طولاني شدن مقاله از ارائه جداول مربوط به محاسبه نمره ساير متغيرها بر پايه روش تحليل عامل تأييدي، خودداري شده است.
17) روشهاي آماري آزمون فرضيات تحقيق
در سطح آمار توصيفي از جداول يک بعدي، دو بعدي، فراواني، درصد، ميانگين و ترسيم جداول استفاده شده است. با توجه به اين که قسمت اعظم پرسشنامه براساس طيف ليکرت طراحي شده است و در روش تحليل عامل تأييدي نيز بيشتر متغيرها تبديل به عامل شدهاند، لذا بيشتر متغيرها در سطح فاصلهاي مورد سنجش قرار گرفته است. بدينسان، در آمار استنباطي براي سنجش اين متغيرها از ضريب همبستگي پيرسون استفاده شده است. البته مواردي از آزمون فرضيه بر پايه ضريب همبستگي اتا براي سنجش متغيرهايي که در سطح اسمي و رتبهاي بودهاند نيز وجود دارد. همچنين از آزمون تحليل واريانس، ضريب تعيين و رگرسيون نيز استفاده شده است.
18) ابزار تجزيه و تحليل دادهها
نرمافزار آماري spss براي بررسي و تحليل ابعاد آماري و نرمافزار Excel به منظور ترسيم جداول مورد استفاده قرار گرفتهاند.
19) نتايج تحقيق
1-19) نتايج توصيفي
- سن
8/35 درصد از پاسخگويان در رده سني 18 تا 23 سال، 3/30 درصد در رده سني 24 تا 29 سال، 14درصد در رده سني 30 تا 35 سال و 5/17 درصد در رده سني 36 تا 40 سال قرار دارند.
- تحصيلات
3/23 درصد از پاسخگويان در مقطع زير ديپلم، 3/40 درصد در مقطع ديپلم، 5/15 درصد در مقطع فوق ديپلم، 16 درصد در مقطع ليسانس و 5/0 درصد در مقطع فوق ليسانس و بالاتر قرار دارند.
- پايگاه اقتصادي - اجتماعي
3/12 درصد از پاسخگويان داراي پايگاه اقتصادي ـ اجتماعي پايين، 8/16 درصد داراي پايگاه اقتصادي ـ اجتماعي متوسط پايين، 3/15 درصد داراي پايگاه اقتصادي ـ اجتماعي متوسط، 5/8 درصد داراي پايگاه اقتصادي ـ اجتماعي متوسط بالا و سرانجام 2 درصد ايشان داراي پايگاه اقتصادي ـ اجتماعي بالا ميباشند.
- ميزان مديريت بدن
8/15 درصد زنان داراي مديريت بدن پايين، 5/54 درصد آنان داراي مديريت بدن متوسط و 8/10 درصد نيز داراي مديريت بدن بالا ميباشند.
- ميزان مديريت بدن بر حسب گروه سني زنان
4/19 درصد زنان مورد بررسي از تمام گروههاي سني موجود در پژوهش داراي مديريت بدن پايين، 3/67 درصد آنان از تمام گروههاي سني داراي مديريت بدن متوسط و بالاخره 3/13 درصد زنان گروههاي سني گوناگون داراي ميزان بالايي از مديريت بدن هستند.
- ميزان مديريت بدن بر حسب تحصيلات زنان
5/19 درصد زنان مورد بررسي از تمام مقاطع تحصيلي موجود در پژوهش داراي مديريت بدن پايين، 3/67 درصد آنان از تمام مقاطع تحصيلي داراي مديريت بدن متوسط و بالاخره 2/13 درصد زنان مقاطع تحصيلي گوناگون داراي ميزان بالايي از مديريت بدن هستند.
- ميزان مديريت بدن بر حسب پايگاه اقتصادي ـ اجتماعي
5/19 درصد زنان مورد بررسي با پايگاههاي اقتصادي- اجتماعي پنجگانه تعريف شده در پژوهش داراي مديريت بدن پايين، 4/65 درصد داراي مديريت بدن متوسط و بالاخره 1/15 درصد زنان داراي ميزان بالايي از مديريت بدن هستند.
2-19) فراواني و ميانگين شاخصهاي متغير پذيرش اجتماعي بدن
بيشترين ميانگين 1/4 (از پنج)، به توجه مردم به اندام ظريف مربوط مي¬باشد. توجه خواستگاران مرد به اندام و صورت دختر با ميانگين 8/3 (از پنج)، عدم حضور زنان در بيرون از منزل بدون آرايش با ميانگين 8/3 (از پنج) و توجه کارفرمايان به زيبايي زنان هنگام استخدام آنان با ميانگين 7/3 (از پنج) در مراتب بعدي قرار دارند.
3-19) فراواني و ميانگين شاخصهاي عيني تشکيلدهنده متغير وابسته مديريت بدن
- ميانگين و فراواني استفاده زنان از مواد و رويههاي آرايشي
کرم مرطوبکننده، بيشترين ماده آرايشي مورد استفاده زنان شرکتکننده در پژوهش با ميانگين 78 درصد ميباشد. بعد از آن دئودورانت، رژلب و کرم ضدآفتاب به ترتيب با ميانگين 72 درصد، 70 درصد و 68 درصد بيشترين ميزان استفاده را به خود اختصاص دادهاند. ساير لوازم و اقلام آرايشي در مرتبههاي پايينتر بعدي قرار ميگيرند و در اين ميان، کمترين ميزان استفاده به لنز رنگي با ميانگين 28 درصد اختصاص يافته است.
- ميانگين و فراواني نگرشهاي زنان درباره جراحيهاي زيبايي
بيشترين ميانگين به ميزان 66 درصد به ضرورت جراحي صورت و بيني براي زيباتر شدن و کمترين مقدار ميانگين به ميزان 48 درصد به غير طبيعي دانستن مطلق جراحي براي زيبايي صورت و بيني و نيز غير ضروري بودن آن اختصاص دارد.
- ميانگين و فراواني استفاده زنان از لباسهاي اندامي و کوتاه و نگرش آنان درباره لباسها
ميانگين استفاده از لباسهاي اندامي و کوتاه هنگام خريد و قدم زدن در تابستان برابر با 4/4 (از پنج) و نيز ميانگين استفاده از لباسهاي نازک و آستين کوتاه در حضور اقوام و خويشاوندان براساس پاسخهاي زنان شرکت کننده در پژوهش به ميزان 9/3 (از پنج) ميباشد که هر دو رقم ياد شده به طور جداگانه بيش از 75 درصد کل ميانگين (از پنج) را به خود اختصاص دادهاند.
ميانگين نگرش پاسخگويان مبني بر عدم ضرورت دور نگهداشتن جذابيتهاي زنانه از نگاه ديگران برابر با 4/3 (از پنج) و نيز ميانگين نگرش آنان در مورد استفاده از لباسهاي اندامي و کوتاه برمبناي مد بر اساس پاسخهاي زنان شرکتکننده در پژوهش به ميزان 4 (از پنج) ميباشد.
- ميانگين و فراواني استعمال رويههاي لاغري و سلامتي بدن
ميانگين پيادهروي زنان برابر با 3/3 (از پنج)، ميانگين رژيم لاغري براساس پاسخهاي زنان شرکتکننده در پژوهش برابر با 2 (از پنج)، ميانگين انجام ورزش هوازي (آيروبيک) برابر با 9/1 (از پنج) و در نهايت، ميانگين استفاده از سوناي خشک برابر با 4/1 (از پنج) ميباشد که در مقايسه با ديگر رويههاي لاغري و سلامتي کمترين ميزان را به خود اختصاص داده است.
3-19) نتايج يافتههاي آمار استنباطي (آزمون فرضيهها)
ـ فرضيه اول: بين پذيرش اجتماعي و مديريت بدن رابطه معنيداري وجود دارد (فرضيه اصلي).
براي آزمون اين فرضيه از ضريب همبستگي پيرسون استفاده شد. نتايج اين آزمون نشان داد سطح معناداري کمتر از 05/0 و معادل صفر است. بنابراين، فرضيه صفر مبني بر عدم وجود رابطه بين متغير مستقل و متغير وابسته رد و فرضيه تحقيق تأييد ميشود. اين بدان معناست که ميزان مديريت بدن در زنان متناسب با پذيرش اجتماعي بدن آنان رو به افزايش ميگذارد و بالعکس. ضريب همبستگي پيرسون معادل (52%) نشاندهنده رابطه مستقيم با شدت نسبتاً قوي ميباشد. همچنين بر مبناي ضريب تعيين محاسبه شده (27 %)، ميتوان گفت که 27 درصد از پراکندگي متغير وابسته مديريت بدن توسط متغير مستقل پذيرش اجتماعي بدن تبيين ميشود.
ـ فرضيه دوم: بين دينداري و مديريت بدن رابطه معني داري وجود دارد.
براي آزمون اين فرضيه از ضريب همبستگي پيرسون استفاده شد. نتايج اين آزمون نشان داد سطح معناداري کمتر از 05/0 و معادل صفر است. بنابراين فرضيه تحقيق تأييد ميشود. اين بدان معناست که هرچه ميزان دينداري افراد در مرتبه بالاتري قرار گيرد، به همان نسبت، ميزان مديريت بدن در آنها رو به کاهش ميگذارد و بالعکس. ضريب همبستگي پيرسون معادل (62%-) نشاندهنده رابطه معکوس با شدت قوي ميباشد. همچنين بر مبناي ضريب تعيين محاسبه شده (38%)، ميتوان گفت که 38 درصد از واريانس يا پراکندگي متغير وابسته مديريت بدن توسط متغير مستقل دينداري تبيين ميشود.
ـ فرضيه سوم: بين پايگاه اقتصادي-اجتماعي و مديريت بدن رابطه معني داري وجود دارد.
براي آزمون اين فرضيه از ضريب همبستگي پيرسون استفاده شد. نتايج اين آزمون نشان داد سطح معناداري کمتر از 05/0 و معادل صفر است. بنابراين فرضيه تحقيق تأييد ميشود. اين بدان معناست که هرچه ميزان پايگاه اقتصادي-اجتماعي افراد در مرتبه بالاتري قرار گيرد، به همان نسبت، ميزان مديريت بدن در آنها رو به افزايش ميگذارد و بالعکس. ضريب همبستگي پيرسون معادل (48%) نشان دهنده رابطه مستقيم با شدت نزديک به متوسط ميباشد. همچنين بر مبناي ضريب تعيين محاسبه شده (23%)، ميتوان گفت که 23 درصد از واريانس يا پراکندگي متغير وابسته مديريت بدن توسط متغير مستقل پايگاه اقتصادي-اجتماعي تبيين ميشود.
ـ فرضيه چهارم: بين تحصيلات و مديريت بدن رابطه معني داري وجود دارد.
براي آزمون اين فرضيه از ضريب همبستگي اتا استفاده شد. نتايج اين آزمون نشان داد سطح معناداري کمتر از 05/0 و معادل صفر است. بنابراين، فرضيه تحقيق تأييد ميشود. اين بدان معناست که هرچه ميزان تحصيلات افراد در مرتبه بالاتري قرار گيرد، به همان نسبت، ميزان مديريت بدن در آنها رو به ازدياد ميگذارد و بالعکس. ضريب همبستگي اتا معادل (28%) نشان دهنده رابطه مستقيم با شدت متوسط ميباشد. همچنين بر مبناي ضريب تعيين محاسبه شده (07/0 %)، ميتوان گفت که 7 صدم درصد از واريانس يا پراکندگي متغير وابسته مديريت بدن توسط متغير مستقل تحصيلات تبيين ميشود.
ـ فرضيه پنجم: بين سن و مديريت بدن رابطه معني داري وجود دارد.
براي آزمون اين فرضيه از ضريب همبستگي اتا استفاده شد. نتايج اين آزمون نشان داد سطح معناداري کمتر از 05/0 و معادل صفر است. بنابراين، فرضيه تحقيق تأييد ميشود. اين بدان معناست که هرچه ميزان سن افراد در مرتبه بالاتري قرار گيرد، به همان نسبت، ميزان مديريت بدن در آنها رو به ازدياد ميگذارد و بالعکس. ضريب همبستگي اتا معادل (18%) نشان دهنده رابطه مستقيم با شدت نسبتاً کم ميباشد. همچنين بر مبناي ضريب تعيين محاسبه شده (23%)، ميتوان گفت که 23 درصد از واريانس يا پراکندگي متغير وابسته¬ي مديريت بدن توسط متغير مستقل سن تبيين ميشود.
ـ فرضيه ششم: بين مصرف رسانه اي و مديريت بدن رابطه معني داري وجود دارد.
براي آزمون اين فرضيه از ضريب همبستگي پيرسون استفاده شد. نتايج اين آزمون نشان داد سطح معناداري کمتر از 05/0 و معادل صفر است. بنابراين، فرضيه تحقيق تأييد ميشود. اين بدان معناست که هرچه ميزان مصرف رسانه اي افراد در مرتبه بالاتري قرار گيرد، به همان نسبت، ميزان مديريت بدن در آنها رو به ازدياد ميگذارد و بالعکس. ضريب همبستگي پيرسون معادل (40%) نشان دهنده رابطه مستقيم با شدت تقريباً قوي ميباشد. هم چنين بر مبناي ضريب تعيين محاسبه شده (16%)، ميتوان گفت که 16 درصد از واريانس ياپراکندگي متغير وابسته مديريت بدن توسط متغير مستقل مصرف رسانه اي تبيين ميشود.
ـ فرضيه هفتم: بين سرمايه فرهنگي و مديريت بدن رابطه معني داري وجود دارد.
براي آزمون اين فرضيه از ضريب همبستگي پيرسون استفاده شد. نتايج اين آزمون نشان داد سطح معناداري کمتر از 05/0 و معادل صفر است. بنابراين، فرضيه تحقيق تأييد ميشود. اين بدان معناست که هرچه ميزان سرمايه فرهنگي افراد در مرتبه بالاتري قرار گيرد، به همان نسبت، ميزان مديريت بدن در آنها رو به افزايش ميگذارد و بالعکس. ضريب همبستگي پيرسون معادل (28%) نشان دهنده رابطه مستقيم با شدت نسبتآً متوسط ميباشد. هم چنين بر مبناي ضريب تعيين محاسبه شده (07/0 %)، ميتوان گفت که 7 صدم درصد از واريانس يا پراکندگي متغير وابسته مديريت بدن توسط متغير مستقل سرمايه فرهنگي تبيين ميشود.
علاوه بر بررسي تأثيرات مستقيم متغيرهاي مستقل بر متغير وابستة مديريت بدن، ضرايب رگرسيون چندگانه متغيرهاي مستقل محاسبه شد. مقادير ضريب تعيين و سطح معناداري به ترتيب براي متغير دينداري 44%- و 00/0؛ متغير پذيرش اجتماعي بدن 29% و 00/0؛ متغير پايگاه اقتصادي ـ اجتماعي 15% و 009/0 و متغير مصرف رسانهاي 16% و 005/0 به دست آمد. همچنين تحليل واريانس براي آزمون معناداري شکل رگرسيوني محاسبه گرديد که نتايج آن در جدول (3) آمده است.
براساس دادههاي فوق، دياگرام تحليل مسير متغيرهاي مؤثر بر مديريت بدن در شکل شماره (2) ترسيم شده است.
جدول شماره (3): تحليل واريانس براي آزمون معناداري شکل رگرسيوني
شکلمجموع مجذوراتدرجه آزاديميانگين مجذوراتFSigرگرسيون935/1094484/27217/5600/0باقيمانده200/79162489/0کل136/189166
right1124452
مديريت بدن و رابطه آن با پذيرش اجتماعي بدن /
(مطالعه موردي زنان شهر شيراز)
جدول شماره (1): ابعاد مختلف متغير مستقل پذيرش اجتماعي بدن و عناصر مختلف آن
بعدعنصربار عاملي
(نيروي وزني گويهها)نتيجه آزمون KMOنتيجه کلي آزمون KMO
پذيرش عمومي (عام)توجه مردم به اندام ظريف398 /0KMO = 0.687
Sig = 0.00KMO = 0.661
Sig = 0.00
حضور بيرون از منزل با آرايش252 /0
آرايش به خاطر ديگران710 /0
موفقيت بيشتر زنان با آرايش در فروشندگي 305 /0
محدوديت آرايش به ميهماني ها و مجالس خصوصي091 /0-
ترجيح صورت بدون آرايش بر صورت با آرايش 325 /0
عدم آرايش هنگام خريد و قدم زدن345 /0
لاغري اندام نشانه ي زيبايي485 /0
برانگيختن تحسين ديگران با آرايش 761 /0
بي توجهي به افکار ديگران در مورد چگونگي آرايش017 /0
تعيين کنندگي محيط در شدت آرايش415 /0
بي اعتنايي ديگران به فرد بدون آرايش552 /0
اهميت افکار ديگران در چگونگي آرايش639 /0
پذيرش در گروه همسالاناختصاص آرايش به زنان ميانسال و بي بهره از زيبايي355 /0-KMO = 0.620
Sig = 0.00
آرايش، وسيله ممانعت از دلدادگي شوهر بغير همسر255 /0-
انگشت نما شدن در بين دوستان به وسيله اندام چاق725 /0
توجه خواستگاران مرد به اندام و صورت دختر626 /0
از دست رفتن فرصت ازدواج در غياب آرايش685 /0
پذيرش سازمانيتأثيرگذاري آرايش دختران در نمره دهي برخي اساتيد756 /0KMO = 0.700
Sig = 0.00
توجه کارفرمايان به زيبايي زنان هنگام استخدام آنان724 /0
احترام بيشتر زنان آرايش کرده در محيطهاي شغلي590 /0
شانس بالاتر زنان با آرايش در پيدا کردن شغل716 /0
جدول شماره (2): ابعاد مختلف متغير وابسته مديريت بدن و عناصر مختلف آن
بعدعنصربار عاملي
(نيروي وزني گويهها)نتيجه آزمون KMOنتيجه کلي آزمون KMO
آرايش صورتاستفاده از عطر، ادکلن و دئودورانت600/0KMO = 0.877
Sig = 0.00KMO = 0.782
Sig =0.00
استفاده از رژ گونه و ريمل735/0
اپيلاسيون بدن503/0
استفاده از رژ لب و خط چشم704/0
استفاده از سايه ي چشم769/0
استفاده از ناخن و کرمهاي روشن کننده547/0
استفاده از کرمهاي مرطوب کننده300/0
استفاده از لاک ناخن664/0
استفاده از کرمهاي ضد آفتاب245/0
استفاده از لنز رنگي و مداد ابرو469/0
آرايش مو(هاي لايت، مش، رنگ مو)453/0
جراحيهاي زيباييضرورت جراحي براي جوان تر شدن898/0KMO = 0.727
Sig = 0.00
ضرورت جراحي براي زيباتر شدن894/0
غير طبيعي بودن جراحي578/0
ظاهر جسماني زيباتر به وسيله ي جراحي 760/0
رويههاي لاغري (سلامتي)استفاده از رژيم لاغري533/0KMO = 0.629
Sig = 0.00
استفاده از سوناي خشک789/0
ورزشهاي هوازي823/0
پياده روي504/0
لباسهاي اندامي و کوتاهاستفاده از لباسهاي اندامي و کوتاه در تابستان793/0KMO = 0.706
Sig = 0.00
استفاده از لباسهاي بدن نما در ميهماني829/0
عدم ضرورت دور نگه داشتن جاذبيت زنانه605/0
مد به عنوان مبناي استفاده از لباسهاي اندامي832/0
ـ
20) بحث و بررسي
- براساس يافتههاي توصيفي پژوهش حاضر، ميانگين متغير مديريت بدن 8/62 درصد ميباشد که نشاندهنده ميزان بالاي توجه زنان به بدن در همه وجوه گوناگون آن از حيث آرايشي، مراقبت و نگهداري و ... ميباشد. تمامي فرضيههاي اين پژوهش مورد تأييد قرار گرفت.
- 27 درصد از واريانس متغير وابسته مديريت بدن توسط متغير مستقل پذيرش اجتماعي بدن تبيين گرديد. برپايه اصول مکتب مبادله، ميتوان گفت که مديريت بدن زنان توأم با پذيرش و تأييد اجتماعي آنان است.
ـ متغير دينداري 38 درصد از واريانس متغير وابسته را تبيين کرد. ضريب همبستگي منفي(62/0) نشاندهنده رابطه معکوس ميباشد. اين يافته را ميتوان براساس اين ديدگاه از گيدنز توضيح داد که کاهش وابستگي جامعه به مذهب و افزايش وابستگي آن به علم، سبب دستکاري فيزيولوژي بدن شده است. همچنين وي تصريح ميکند که همزمان با سستشدن مباني ديني و هويت اجتماعي، بدن، جايگاه واهميت بيشتري در هويتسازي افراد پيدا ميکند (رک. گيدنز، 1385). با توجه به نقش و جايگاه دين در جامعه ايران، شايسته بود ارتباط متغير وابسته تحقيق با دين مورد بررسي قرار گيرد. اين موضوع در تحقيقات خارجي کمتر مورد بررسي قرارگرفته است.
- متغير مصرف رسانهاي 16 درصد از واريانس متغير وابسته را تبيين کرد. اين يافته، مبين اين معنا است که فشارهاي بيروني به منظور هماهنگ شدن با شيوههاي مشخص بدن مطلوب با گسترش تبليغات و مجلات زنانه که زنان را هدف مصرف قرار دادهاند، ارتباط مستقيم دارد. در بيشتر مجلات مرتبط با زنان، مصرف محصولات تودهاي تبليغ ميگردد و بدينسان زنان به تلاش هرچه بيشتر در جهت اکتساب چهره خاص و مشخص که غالباً مبتني بر لاغري اندام و زيبايي مصنوعي از طريق استفاده از لوازم متعدد آرايشي ميباشد، تشويق ميگردند. تأثيرات رسانههاي ديگر، خصوصاً تبليغات ماهوارهاي و الگوپذيري بيشتر زنان ازاين نوع از رسانه ها، چيزي نيست که بتوان تاثيرآن را ناديده گرفت.
- متغير سرمايه فرهنگي کمترين ميزان تبيين کنندگي را داشته است (07/0 %). در تبيين رابطه ميان متغير ياد شده و مديريت بدن، با الهام از ديدگاههاي بورديو، ميتوان گفت دنياي مدرن، داراي متني فرهنگي است كه درآن عناصر فرهنگي به نمايش در ميآيند. نوع موسيقي مصرفي، نوع فيلم مصرفي، لباس و پوشاك مصرفي، آرايش، ظاهر بدن و تمامي ابزارآلاتي كه همچون رسانهاي فرهنگي و همهگير اجراي نقش را ممكن ميسازند، عناصر هويتي هستند كه افراد با نمايش دادن آنها هويت خود را تعريف ميكنند. فرهنگ مصرفي انسانها را تشويق ميکند تا پوست، مخصوصاً پوست زنانه را به گونهاي تلقي کنند که لازم است همواره به منظور حفاظت در برابر گذر زمان روي آن کار مداوم صورت پذيرد تا بدين ترتيب پوست بتواند ويژگي تفاوت جنسيتي خود را حفظ نمايد (Ahmed, 2001: p1). بدن نقش واسطي را بين مصرف و هويت فرد ايفاء ميکند و به مکان اصلي نمايش تفاوتها تبديل گرديده است. شايد يکي از دلايل پايين بودن ميزان اين متغير در جامعه آماري پژوهش حاضر را بتوان اين گونه تحليل کرد که زنان ايراني برخلاف زنان غربي ترجيح مي¬دهند در شيوه¬هاي اعمال مديريت بدن خود از مؤلفه¬هاي مرتبط با سرمايه فرهنگي کمتر استفاده کنند.
متغير مسقل پايگاه اقتصادي - اجتماعي توانسته است 23 درصد از واريانس مديريت بدن را تبيين کند. با توجه به ميزان نسبتاً بالاي قدرت تبيينکنندگي اين متغير، بر اساس نظرات بورديو ميتوان گفت نوعي تناسب و تعادل ميان خورد و خوراک، پوشاک، خانه مسکوني، تحصيلات و اتومبيل در زندگي اجتماعي ما برقرارشده است. بنابراين، نشانههاي گوناگون زندگي، معرف تصاوير ذهني خاص گروه اجتماعي و موضع نسبي اين گروه در جامعه ميباشد. طبقه اجتماعي، قريحه فرهنگي افراد را تحت تأثير قرار ميدهد به نحوي که افراد طبقه بالا از فرهنگ و هنر متعالي استفاده ميکنند و در خلال اين فرايند، مدعي تمايز، برتري و مشروعيت براي خود ميشوند (فاضلي, 1382: ص 47). در مورد شدتِ کمِ رابطه نيز ميتوان بر پايه آراء بورديو، مصرف و سبك زندگي انسان جديد را نه در يك تقسيمبندي طبقاتي- اقتصادي ماركسيستي، بلکه از منظر تحليلي ـ فرهنگي بررسي نمود. در اين معنا روند تغييرات و تحولات مصرفي در حوزه بدن آنقدر سريع است كه بعد از مدت كوتاهي طبقه اقتصادي - اجتماعي و حتي فرهنگي افراد اساساً قابل شناسايي نيست و در واقع طبقه افراد زير لباس آنها محو ميگردد.
متغير سن توانسته است 23درصد از واريانس مديريت بدن را تبيين کند. رابطه مستقيم ميان سن و مديريت بدن را ميتوان تلاشي براي دور نگه داشتن ياد مرگ و نيز منحرف ساختن ذهن از تأمل در آن (حتي به صورت ناخودآگاه) دانـست که به وسيله اشتغال دائم به امور پيدرپي و دائماً نو شـونده، از جـمله مـديريت و آرايـش بدن، محـقق ميشود. برپايه مـفهوم اضـطراب بدن[21]، بسياري از مـردم بـدن خود را به عـنوان يک پروژه تلقي مـيکنند که دلالـت بر خطرناک بـودن محـيط پيـراموني و تـرس از سـالخوردگي، بيـماري و مـرگ دارد(cf. Shilling,1993).
فهرست منابع
× اديبي، حسين و انصاري،عبدالمعبود(1383)،«نظريه¬هاي جامعه شناسي»، تهران، نشر دانژه.
× اسـکيد مـور، ويليام (1375)، «نظريههاي جامعهشناسي، تفکر نظري در جامعهشناسي»، (علي¬محمد حاضري و ديگران)، تهران، انتشارات تابان.
× آقاياري، سحر(1382)، «بررسي گرايش زنان به جراحي پلاستيك»، پاياننامه مقطع كارشناسي دانشكده علوم اجتماعي دانشگاه تهران.
× چاوشيان، حسن (1381)، «بدن به مثابه رسانه هويت»، مجله جامعهشناسي ايران، ش 4.
× ذکايي،محمد سعيد(1386)، «فرهنگ مطالعات جوانان»، تهران، انتشارات آگه.
× ذکايي، محمدسعيد (1386)، «جامعه شناسي جوانان ايران»، تهران، انتشارات آگه.
× رضايي، محمدحسين (1384)، «تحليل جامعه شناختي پوشش اسلامي»، فصلنامه مصباح، ش46، سال دوازدهم.
× رفيعپور، فرامرز (1376)، «توسعه و تضاد»، تهران، شرکت سهامي انتشار.
× ريتزر، جورج (1374)، «نظريههاي جامعهشناسي در دوران معاصر»، (محسن ثلاثي)، تهران، انتشارات علمي.
× سراج زاده ،حسين(1381)،«چالش¬هاي دين و مدرنيته»، تهران، انتشارات طرح نو.
× سرمد، زهره و ديگران (1382)، «روشهاي تحقيق در علوم رفتاري»، تهران، انتشارات آگاه.
× شويده، كريستين و فونتن، اوليويه (1385)، «واژگان بورديو»، (مرتضي كتبي)، تهران، نشرني.
× علي¬محمدزاده، خليل و سليماني، زهرا (1384)، «زن، حجاب و حقوق از نگاهي ديگر»، تهران، انتشارات فردوس.
× فاضلي، محمد (1382)، «مصرف و سبک زندگي»، قم، انتشارات صبح صادق.
× فرجي، مهدي و حميدي، نفيسه (1384)، «نگرش زنان نسبت به انواع پوششهاي رايج»، تهران، انتشارات سازمان تبليغات اسلامي.
× گيدنز، آنتوني (1385)، «تجدد و تشخص؛ جامعه و هويت شخصي در عصر جديد»، (ناصر موفقيان)، تهران، نشر ني.
× لوپز، خوزه و اسکات، جان (1385)، «ساخت نظريه اجتماعي»، (حسين قاضيان)، تهران، نشر ني.
× هنسن، جوزف و ديگران (1381)، «آرايش، مد و بهرهکشي از زنان»، (افشنگ مقصودي)، تهران، نشر گل آذين.
* Ahmed, S & Stacy, J (2001), “Thinking through the Skin”, London, Routledge.
* Black, P & Sharma, U (2001), “Men are real, women are made up: Beauty Therapy and the Construction of feminity”, The Editorial Board of Sociological Review.
* Etcoff, N (2004), “The real truth about beauty: a global report”, Finding of the Global Study on Women, Beauty and Well being.
*Gimlin, Debra (2006), “The Absent Body Project: Cosmetic Surgery as a Response to Bodily Dye-appearance”, Sociology, Vol.40, No.4.
* Gottfried, Heid (2003), “Tempting bodies: shaping gender at work in Japan.”, Sociology, Vol.37,No.2.
* Howson, A & Inglis, D (2001), “The body in sociology: tensions inside and outside sociological though”, The Editorial Board of Sociological Review.
* Shilling,Chris (1993), “Body and Social Theory”, London, Sage Publication.
* Synnot, Anthony (1988), “Truth and Goodness, Mirrors and Masks, part I: Sociology of Beauty and Face.”, British Journal of Sociology, Vol.40, No.4.
* Synnot, Anthony (1990), “Truth and Goodness, Mirrors and Masks, part II: Sociology of Beauty and Face.”, British Journal of Sociology, Vol.41, No.4.
* Toni, C. Antonucci (2004), “The Dove Roport: Challenging Beauty.”, New York, Edelman publication.
*Tsianakas,V & Rice, K (2005), “Gender Impact Assessment: Body Image.”, Australia, Women's Health Publication.
* Webster, M. & Driskell, J (1983), “Beauty as Status”, American Journal of Sociology,Vol.89, No. 1.
*Wellington, A. Christine & Bryson, R. John (2001), “At Face Value: Image Consultancy Emotional Labour and Professional Work”, Sociology, Vol.35, No.4