پاورپوینت علل صلح امام حسن مجتبی علیه السلام (pptx) 15 اسلاید
دسته بندی : پاورپوینت
نوع فایل : PowerPoint (.pptx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد اسلاید: 15 اسلاید
قسمتی از متن PowerPoint (.pptx) :
علل صلح امام مجتبى (علیه السلام)
مقدمه
شما دور نمایی از زندگانی امام حسن را از آغاز تولد ودوران کودکی و نوجوانی تا زمان شهادت پدر بزرگوار و مظلوم آن حضرت و سختی هاو ناکامی هایی که در این دوران از زندگی متحمل شدند میدانید از این به بعد دنباله این زندگی پر ماجرا و جانکاه را بررسی می کنیم واینک ماجرای صلح با معاویه و داستان کناره گیری امام علی (ع) از حکومت و علل آن .
برای کسی که در تاریخ زندگانی امام حسن(ع) مطالعه وکاوشی داشته باشد روشن است که این مرحله از زندگانی آن بزرگوار جانگاه ترین دشوارترین درعین حال حساس ترین مراحل دوران زندگانی آن حضرت بلکه زندگانی اهل بیت رسول خدا به شمار میرود و اقدام قهرمانانه آن معصوم درصلح با معاویه با پیامدها واعتراضها و تفسیرهای گوناگون که در طول قرنها در گذسته و حال بدنبال داشته آن را به عنوان یکی از مهمترین حوادث تاریخ اسلام ثبت کرده نویسندگان اسلامی آن را تجزیه و تحلیل کرده اند دوستان به گونه ای و دشمنان به گونهای دیگر و بی خبران و یا منفعلان نیز قضاوت دیگری دارند.
از کتاب سیره امام حسن پیشوایی
گروهی با مطالعه زندگانی حضرت مجتبی – علیه السلام – و حوادث آن روز این سئوالها را مطرح می سازند که ؛
چرا امام حسن علیه السلام بامعاویه صلح کرد؟
مگر پس از شهادت امیر المومنان علیه السلام شعیان و پیروان علی با فرزندش حسن مجتبی علیه السلام بیعت نکرده بودند؟
آیا بهتر نبود که آنچه را که بعدا امام حسین علیه السلام انجام داد امام حسن علیه السلام انجام می داد و در برابر معاویه قیام می کرد و آنگاه یا پیروز می شد یا با شهادت خود حکومت معاویه را متزلزل می ساخت؟
پیش از آنکه به این سئوالها بپردازیم لازم است مقدمتاً سه نکته رارعایت کنیم:
1- مبارزات حسن ابن علی علیه السلام پیش از دوران امامت
2- مناظرات کوبنده امام مجتبی (علیه السلام) با بنی امیه
3- قانون صلح در اسلام
از کتاب سیره امام حسن پیشوایی
1 - مبارزات حسن ابن علی علیه السلام پیش از دوران امامت
امام حسن (ع)، به شهادت تاريخ، فردى سخت شجاع و با شهامت بود و هرگز ترس و بيم در وجود او راه نداشت. او در راه پيشرفت اسلام از هيچ گونه جانبازى دريغ نمىورزيد و همواره آماده مجاهدت در راه خدا بود.
امام حسن (ع) در جنگ جمل
امام مجتبى (ع) در جنگ جمل، در ركاب پدر خود امير مومنان (ع) در خط مقدم جبهه مي جنگيد و از ياران دلاور و شجاع على (ع) سبقت مي گرفت و بر قلب سپاه دشمن حملات سختى مي كرد.
پیش از شروع جنگ نیز به دستور پدر همراه عمار یاسر و تنی چند از یاران امیر مومنان علیه السلام وارد کوفه شدند و مردم کوفه را جهت شرکت در این جهاد دعوت کردند.
ایشان وقتی وارد کوفه شدند که هنوز ابوموسی اشعری یکی از مهره های حکومت عثمان بر سر کار بود و با حکومت عادلانه امیر مومنان علیه السلام مخالفت نموده و از جنبش مسلمانان در جهت پشتیبانی از مبارزه آن حضرت با پیمان شکنان جلو گیری می کرد با این حال حسن ابن علی علیه السلام توانست به رغم کار شکنیهای ابو موسی و همدستانش متجاوز از 9 هزار نفر را از شهر کوفه به میدان جنگ گسیل کند.
از کتاب سیره امام حسن پیشوایی
امام حسن (ع) در جنگ صفين
آن بزرگوار جنگ صفين نيز، در بسيج عمومى نيروها و گسيل داشتن ارتش امير مومنان (ع) براى جنگ با سپاه معاويه، نقش مهمى به عهده داشت و با سخنا ن پر شورو مهیج خویش مردم کوفه را به جهاد در رکاب امیر مومنان (ع) و سرکوبی خائنان و دشمنان اسلام دعوت می نمود.
آمادگی او برای جانبازی که میر مومنان درجنگ صفین از یاران خود خواست که او و برادرش حسین بن علی (ع) را از ادامه جنگ با دشمن بازدارند تا نسل پیامبر (ع) باکشته شدن این دو شخصیتاز بین نرود.
از کتاب سیره امام حسن پیشوایی
2- مناظرات کوبنده امام مجتبی (علیه السلام) با بنی امیه
امام حسن مجتبى(ع) هرگز در بيان حق و دفاع از حريم اسلام نرمش نشان نمي داد. او علناً از اعمال ضد اسلامى معاويه انتقاد مي كرد و سوابق زشت و ننگين معاويه و دودمان بنى اميه را بى پروا فاش مي ساخت.
مناظرات و احتجاج هاى مهيج و كوبنده حضرت مجتبى (ع) با معاويه و مزدوران و طرفداران او نظير: عمرو عاص، عتبه بن ابى سفيان، وليد بن عقبه، مغيره بن شعبه، و مروان حكم، شاهد اين معنا است.
حضرت مجتبى (ع) حتى پس از انعقاد پيمان صلح كه قدرت معاويه افزايش يافت و موقعيتش بيش از پيش تثبيت شد، بعد از ورود معاويه، به كوفه، برفراز منبر نشست و انگيزه هاى صلح خود و امتيازات خاندان على را بيان نمود و آنگاه در حضور هر دو گروه با اشاره به نقاط ضعف معاويه با شدت و صراحت از روش او انتقاد كرد.
از کتاب سیره امام حسن پیشوایی
3- قانون صلح در اسلام
1- بايد توجه داشت كه در آيين اسلام قانون واحدى بنام جنگ و جهاد وجود ندارد، بلكه همانطور كه اسلام در شرائط خاصى دستور مي دهد مسلمانان با دشمن بجنگند، همچنين دستور داده است كه اگر نبرد براى پيشبرد هدف مؤثر نباشد، از در صلح وارد شوند. ما در تاريخ حيات پيامبر اسلام (ص) اين هر دو صحنه را مشاهده مي كنيم: پيامبر اسلام كه در بدر، احد، احزاب، و حنين دست به نبرد زد، در شرائط ديگرى كه پيروزى را غير ممكن مي ديد، ناگزير با دشمنان اسلام قرار داد صلح بست و موقتاً از دست زدن به جنگ و اقدام حاد خوددارى نمود تا در پرتو آن پيشرفت اسلام تضمين گردد.
2- بنابراين، همانگونه كه پيامبر اسلام (ص) بر اساس مصالح عاليترى كه احيانا آن روز براى عده اى قابل درك نبود، موقتاً با دشمن كنار آمد، حضرت مجتبى (ع) نيز، كه از جانب رهبر و پيشواى دينى بود و به تمام جهات و جوانب قضيه بهتر از هر كس ديگر آگاهى داشت، با دور انديشى خاصى صلاح جامعه اسلامى را در عدم ادامه جنگ تشخيص داد.
3- اجمالاً بايد گفت: حضرت مجتبى (ع) در واقع صلح نكرد، بلكه صلح بر او تحميل شد. يعنى، اوضاع و شرائط نامساعد و عوامل مختلف دست به دست هم داده وضعى به وجود آورد كه صلح به عنوان يك مسئله ضرورى بر امام تحميل گرديد و حضرت جز پذيرفتن صلح چاره اى نديد، به گونه اى كه هر كس ديگر به جاى حضرت بود و در شرائط او قرار مي گرفت، چاره اى جز قبول صلح نمي داشت؛ زيرا هم اوضاع و شرائط خارجى كشور اسلامى، و هم وضع داخلى عراق و اردوى حضرت، هيچ كدام مقتضى ادامه جنگ نبود. ذيلاً اين موضوعات را جداگانه مورد بررسى قرار مي دهيم:
او بدعت اهانت به ساحت مقّدس امير مؤمنان (ع) را بيش از گذشته رواج داد، عرصه زندگى را بر شيعيان و ياران بزرگ و وفادار حضرت على (ع) فوق العاده تنگ ساخت، شخصيت بزرگى همچون «حجر بن عدى» و عده اى ديگر از رجال بزرگ اسلام را به قتل رسانيد، و كشتار و شكنجه و فشار در مورد پيروان على (ع) افزايش يافت به طورى كه نوعاً شيعيان يا زندانى و يا متوارى شدند و يا دور از خانه و كاشانه خود در محيط فشار و خفقان به سر مي بردند.
علاوه بر اين، معاويه برنامه ضد انسانى دامنه دارى را كه بايد اسم آن را برنامه تهديد و گرسنگى گذاشت، بر ضد عراقيان به مورد اجرا گذاشت و آنها را از هستى ساقط كرد. معاويه از يك طرف مردم عراق را در معرض همه گونه فشار و تهديد قرار داد و از طرف ديگر حقوق و مزاياى آنها را قطع كرد.
«ابن ابى الحديد»، دانشمند مشهور جهان تسنّن، مي نويسد: شيعيان در هر جا كه بودند به قتل رسيدند. بنى اميه دستها و پاهاى اشخاص را به احتمال اينكه از شيعيان هستند، بريدند. هر كس كه معروف به دوستدارى و دلبستگى به خاندان پيامبر(ص) بود، زندانى شد، يا مالش به غارت رفت، و يا خانه اش را ويران كردند.
شدت فشار و تضييقات نسبت به شيعيان به حدى رسيد كه اتهام به دوستى على(ع) از اتهام به كفر و بيدينى بدتر شمرده مي شد! و عواقب سخت ترى به دنبال داشت!
در اجراى اين سياست خشونت آميز، وضع اهل كوفه از همه بدتر بود زيرا كوفه مركز شيعيان امير مؤمنان (ع) شمرده مي شد. معاويه طى بخشنامه اى به عمال و فرمانداران خو در سراسر كشور نوشت كه شهادت هيچ يك از شيعيان و خاندان على (ع) را نپذيرند! وى طى بخشنامه ديگرى چنين نوشت: «اگر دو نفر شهادت دادند كه شخصى، از دوستداران على(ع) و خاندان او است، اسمش را از دفتر بيت المال حذف كنيد و حقوق و مقررى او را قطع نماييد»!
از کتاب سیره امام حسن پیشوایی
از نظر سياست خارجى
از نظر سياست خارجى آن روز، جنگ داخلى مسلمانان به سود جهان اسلام نبود؛ زيرا امپراتورى روم شرقى كه ضربت هاى سختى از اسلام خورده بود، همواره مترصد فرصت مناسبى بود تا ضربت موثر و تلافى جويانه اى بر پيكر اسلام وارد كند و خود را از نفوذ اسلام آسوده سازد.
وقتى كه گزارش صف آرايى سپاه امام حسن (ع) و معاويه در برابر يكديگر، به سران روم شرقى رسيد، زمامداران روم فكر كردند كه بهترين فرصت ممكن براى تحقق بخشيدن به هدفهاى خود را به دست آورده اند، لذا با سپاهى عظيم عازم حمله به كشور اسلامى شدند تا انتقام خود را از مسلمانان بگيرند. آيا در چنين شرائطى، شخصى مثل امام حسن (ع) كه رسالت حفظ اساس اسلامى را به عهده داشت، جز اين راهى داشت كه با قبول صلح، اين خطر بزرگ را از جهان اسلام دفع كند، ولو آنكه به قيمت فشار روحى و سرزنش هاى دوستان كوته بين تمام شود؟
امام باقر (ع) به شخصى كه بر صلح امام حسن (ع) خرده مي گرفت، فرمود: اگر امام حسن اين كار را نمي كرد خطر بزرگى به دنبال داشت. (10)