پاورپوینت بابيه

پاورپوینت بابيه (pptx) 82 اسلاید


دسته بندی : پاورپوینت

نوع فایل : PowerPoint (.pptx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد اسلاید: 82 اسلاید

قسمتی از متن PowerPoint (.pptx) :

بنام خدا بابيه 1- بنيانگذار فرقه ى «بابيه» فرقه ى «بابيّه» به دست ميرزا على محمّد شيرازى، ملقّب به «باب» تأسيس شد. بابيّه، او را «حضرت اعلى» و «نقطه ى اولى» هم لقب داده اند. وى، فرزند سيّد رضاى بزّ از است.«در كتاب آيين باب، ص 4، آمده است: «پدر سيّد على محمّد، سيّد على رضا و نام جدّش سيّد ابراهيم پسر سيّد فتح الله است. و خودِ «باب» هم در كتاب بين الحرمين، نامِ خود و نياكان اش را چنين نوشته است.» او، در يكم محرم سال 1235 هجرى، مطابق با 13 اكتبر 1819 ميلادى، در شيراز به دنيا آمد. ««باب» در كتاب بين الحرمين، درباره ى زمان ولادت اش آورده است: «و انّه لعبد قد ولد في يوم اوّل المحرّم من سنة 1235...». بعضى هم نوشته اند كه ميرزا على محمّد شيرازى، در يكم محرّم 1236 هجرى قمرى (نهم اكتبر 1820 ميلادى) در شيراز به دنيا آمد و در 27 شعبان سال 1266 هجرى قمرى (نهم ژوئيه سال 1850 ميلادى) در نزديكى ارگ تبريز، در سنّ سى سالگى، تيرباران شده است. ر.ك: لغت نامه ى دهخدا، ج 9، ص 32. »مادر او، فاطمه بيگم نام داشت. در طفوليّت، پدرش وفات كرد و او تحت حمايت عموى خود حاجى سيّد على تربيت يافت. وى، تحصيلات ابتدايى اش را در شيراز آغاز كرد و در نوجوانى به بوشهر رفت و نزد شخصى به نام شيخ محمّد كه به «شيخ عابد» شهرت داشت، به تحصيل پرداخت. «بعيد نيست كه مخاطبِ «باب» در اين عبارت: «إنّ يا محمّد معلّمي، لاتضربنى فوق حدّ معيّن...»، معلّم وى، همين شيخ محمّد عابد باشد. (اين عبارت در كتاب بيان عربى، ص 25، آمده است.)» شيخ عابد كه از شاگردان شيخ احمد احسايى و سيّد كاظم رشتى بود «ر.ك: تلخيص تاريخ نبيل زرندى، اشراق خاورى، ص 63 - 64» در بوشهر (ايران) به تعليم و تربيت و تدريس اشتغال داشت. سيّد على محمّد، نزد او، به خواندن و نوشتن پرداخت و قسمتى از ادبيات فارسى و عربى و كلّيات مطالب و آموزه هاى شيخيه را آموخت و بدين ترتيب از همان دوران، با نام رؤساى شيخيّه (احسايى و رشتى) آشنا شد. 2-تحصيل و تجارت «باب» تحصيلات سيّد على محمد، اندك بود. او، در نوشتن مطالب به زبان فارسى و بويژه عربى، دچار اشتباهات فاحش شده كه نشانه ى عدم اطّلاع كافى وى از ادبيات زبان عربى و فارسى است. او، پس از مدّتى كوتاه كه به تحصيل پرداخته بود، دست از آن كشيد و در هفده سالگى، همراه دايى خويش، ميرزا سيّد على تاجر، شغل پدر را پيشه ى خويش ساخت «ر.ك: مقاله ى سيّاح، ص 5. اين كتاب، تأليف عباس افندى (پسر بزرگ حسينعلى بهاء) است كه نام هاى ديگرى هم مانند سرگذشت يك مسافر، روزنامه ى يك مسافر، شرح سيّاح دارد. بنا به نقل مؤلف الكواكب الدرية، ص 7، اين كتاب در بمبئى (هندوستان) و نيز از سوى ادوارد براون در انگلستان به چاپ رسيده است.» وى، حدود پنج سال در «بوشهر» كه داراى هوايى گرم است، اقامت گزيد و با داد و ستد در بندر بوشهر، زندگى خويش را مى گذراند. برخى آورده اند، چون وى، مجذوب مسايل مذهبى بود، در پناه قيافه ى محجوب و چهره ى زيبا و حسن خلق و سلوك با مردم، توانست عدّه اى را به سوى خود جلب كند. «ر.ك: لغت نامه ى دهخدا، ج 9، ص 32.» 3- حضور در مجلس درس سيّد كاظم رشتى سيّد على محمّد، پس از توقّف پنج ساله در بوشهر، با رها كردن تحصيل و تجارت، به شيراز بازگشت و از آن جا به مكّه سفر كرد، سپس براى زيارت قبر امام حسين(عليه السلام)و تحصيل علم، به كربلا رفت و در آن جا، به جهت سنخيّت فكرى و شنيدن آوازه ى سيّد كاظم رشتى ـ شاگرد و جانشين و مفسّر آراى شيخ احمد احسائى ـ به وى گرايش پيدا كرد. سيّد على محمّد، در مدّت توقّف خود در كربلا ـ كه ظاهراً، دو يا سه سال طول كشيد ـ در سلك شاگردان و مريدان سيّد كاظم رشتى در آمد و مورد توجّه استادش قرار گرفت. «بعضى از نويسندگان بابى و بهايى، تحصيل سيّد على محمّد «باب» را جز از مكتب انكار كرده اند و نسبت «امّى» به وى داده اند. به عنوان نمونه، حاجى ميرزا جانى كاشانى، مؤلّف «نقطة الكاف» ضمن ردّ شركت «باب» در درس سيّد كاظم رشتى، ادّعا كرده كه وى گاهى به مجلس موعظه ى او مى رفته است و حتّى در صفحه ى 109 تصريح مى كند: «نفسى كه امّى بوده، يعنى سواد عربيّت درستى نداشته ]است [...»، ولى با توجّه به اسناد تاريخى، جايى براى چنين ادّعايى باقى نمى ماند.» وى، در مدّتى كه نزد سيّد كاظم رشتى شاگردى مى كرد، با مسائل عرفانى، و تفسير و تأويل آيات قرآن و احاديث و مسائل فقهى به روش شيخيّه، آشنا شد و از آراى شيخ احسايى هم آگاهى يافت «أسرار الآثار خصوصى، فاضل مازندرانى، ج 1، ص 192 - 193.» 4-بهره گيري از اساتيد ديگر ميرزا علي محمد شيرازي هنگام اقامت در كربلا، از درس ملاّ صادق خراسانى كه او نيز مذهب شيخى داشت، بهره گرفت و چندى نزد وى بعضى از كتب ادبى متداول آن ايّام را فرا گرفت. «أسرار الآثار خصوصى، فاضل مازندرانى ، ج 4، ص 370» سيّد على محمّد، در سال 1257 هجرى قمرى به شيراز بازگشت و هرگاه فرصت مى يافت، كتاب هاى دينى را مطالعه مى كرد. به گفته ى خودش: و لقد طالعتُ سَنا بَرق جعفر العلوي و شاهدتُ بواطن آياتها(رحمه الله) «ظهور الحق، فاضل مازندرانى، ج 3، ص 479. اين كتاب، از جمله كتاب هاى فرقه بهاييه است كه در مصر به چاپ رسيده است.» همانا، كتاب «سنابرق» اثرِ سيّد جعفر علوى ] مشهور به كشفى [ را خواندم و باطن آيات اش را مشاهده كردم». . 5- رياضت غيرشرعى، گام نخست انحراف در اين باره آورده اند: روزها، در آن آفتاب گرم كه حدّتى به شدّت دارد، سر برهنه ايستاده به دعوت عزائم، عزيمت تسخير شمس داشتن، تا تأثير حرارت شمس، رطوبت دماغ اش را به كلّيه، زايل، به روز شمسات اش نايل ساخت. «ر.ك: روضة الصّفاء ناصرى، رضا قلى خان هدايت. از صفحه ى 1270 تا صفحه ى 1274 جلد دهم اين كتاب، مطالبى درباره ى بابيه و بهاييه آمده است.» از همان سنين نوجوانى، علامات عدم تعادل روحى در او آشكار بود. به كارهاى غير متعارف دست مى زد، و طبيعتاً، خرافه گرا بود. به «اوراد» و «طلسمات» ـ كه رمّالان و افسونگران نادان و حرفه اى، جهت ارتزاق و گول زدن ساده لوحان به كار مى بردند ـ سخت علاقه مند و پا بند بود و گاه با همين طلسمات بى اساس و اوراد ـ به زعم خود ـ به تسخير جنّ و يا تسخير «قواى فلكى» و «روح خورشيدى» مى پرداخت!

نظرات کاربران

نظرتان را ارسال کنید

captcha

فایل های دیگر این دسته