تفسیر پرسشنامه 16 عاملی کتل

تفسیر پرسشنامه 16 عاملی کتل (docx) 29 صفحه


دسته بندی : تحقیق

نوع فایل : Word (.docx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحات: 29 صفحه

قسمتی از متن Word (.docx) :

تفسیر پرسشنامه 16 عاملی کتل عوامل مرتبه اول عوامل مرتبه اول ( یا به اصطلاح رگههای عمقی) نخست از طریق پرسشنامه شناسایی شده و سپس براساس مشاهده در موقعیتهای زندگی روزمره، نهایی شدهاند. توضیح عوامل از راهنمای آزمون 16 عاملی کتل استخراج شده است که در زیر میآید. عامل :(A) ادواریخویی- گسیختهخویی (مردمآمیزی- مردمگریزی) ( این عامل با تمایز اساسی در روانپزشکی بین ادواری گونگی- گسیخته گونگی مطابقت کامل دارد.) الف- ادواریخویی روابط اجتماعی: افرادی که در قطب مثبت این عامل قرار میگیرند، کسانی هستند با علاقهمندی به جامعه انسانی. اجتماع خواهی ادواریخوها با حرارت و توأم با هم احساسی است که میتواند غمگینانه یا شادمانه باشد، نوعی هم احساسی که تشریک مساعی فعال در آن از برجستگی خاصی برخوردار نیست. آنها به خواستههای دنیای بیرونی با شدت بیشتری پاسخ میدهند، در آزمونهای زمان واکنش تحت تأثیر محرکهای مختل کننده قرار میگیرند، و در رفتارشان هیجان خود را به آسانی ابراز میدارند. هنگام درگیری با مشکلات، ادواریخوها دیگران را به کمک میطلبند. رغبتها و تواناییها: ادواریخوها کسانی هستند که نسبت به سایر اشخاص، بیشتر به اصول انتزاعی رغبت نشان میدهند، توانایی سازماندهی آنها بسیار خوب است و از طرفی به سختی میتوانند یک عامل را از مجموعه کل مجزا سازند. نتایج دوران مدرسه آنان بهتر از دوران دانشگاه میباشد. ادواریخوها، اگر نویسنده باشند، واقعنگر، شوخطبع و طنزپردازند و در زمینه نقاشی به رنگها بیشتر از شکلها توجه نشان میدهند. ادواریخوها، به وضوح مشاغلی را ترجیح میدهند که در آنها با اشخاص سر و کار داشته و واجد موقعیتهای اجتماعی است. فروشندگان، مدیران باشگاه، مددکاران اجتماعی و معلمین بیشتر از بین ادواریخوها هستند. ب- گسیختهخویی روابط اجتماعی: افرادی که در قطب منفی این عامل قرار میگیرند، اشخاصی هستند با علایقی کمتر به جامعه انسانی و نسبت به دیگران سرد و بیتفاوتاند، که سردی و سکوت محجوبانه همراه با تنش آنها گاهی ناشی از کمرویی است. در روابطشان با دیگران خوددار، پنهانکار و فاقد هماحساسیاند و هیچ شخصی مورد علاقه آنها نیست. گسیختهخوها آهنگ شخصی سریعتر و پرتنشتری دارند. پارهای از رگههای گسیختهخویی بدین قرار میباشد: تحقیر کننده، حریص، خردهگیر، اهل مخالفت، بیانعطاف، بدگمان و خشن. رغبتها و تواناییها: گسیختهخوها به اصول غیرانتزاعی بیش از جزییات اهمیت میدهند. ظرفیت کلامی آنها برتر از هوش کلی آنها است و واجد توانایی پیشبینی آیندهاند. نتایج دانشگاهیشان درخشانتر از دوران مدرسه میباشد. گسیختهخوها روی اصول اخلاقی بیش از وسوسهها و هیجانات تأکید میکنند و از برخورد دیدگاهها اجتناب میورزند. گسیختهخوها اگر نویسنده باشند، آرماننگرهای حساس و عاشق طبیعتاند و اگر به نقاشی علاقهمند باشند به شکل، بیش از رنگ توجه دارند. علایق هنری آنها بیشتر به زمینههای کلاسیک نزدیکتر است تا زمینههای رمانتیک. در زندگی دانشگاهی بیش از کارهای تجاری، توفیق مییابند و در احراز مقامها اگرچه محبوب دیگران نیستند- زیرا فاقد هم احساسیاند- اما خدمات ارزندهتری ارایه میدهند؛ زیرا واجد پیشبینی آیندهاند. آنها در مشاغل تولیدی، پاسخگوی سرعت ناگهانی نیستند. حسابدارها، پژوهشگران برجسته و مهندسین بیشتر از بین گسیختهخوها میباشند. تأثیر سرشت- پرورش: پارای از جنبههای سرشتی در این عامل به وضوح دخالت میکند، آن چنان که در گسیختهخوها، واکنش افراطی سیستم سمپاتیک مشاهده میشود: زود سرخ میشوند و اختلالات ناشی از علل روانشناختی از خود نشان میدهند. همچنین عامل محیطی- محیط اولیه پرورشی- نقش عمدهای در جهتگیری این عامل به عهده دارد اگرچه تغییرات حاصل از این عامل در طول عمر، ناچیز میباشد. . نقش جنسیت: گرایش به ادواریخویی در زنان و گسیختهخویی در مردان بیشتر است، که رگههای توصیف شده در خصوص این دو قطب را در زنان و مردان توجیه میکند. مشابهت با تشخیص بالینی: اشباع افراطی در قطب مثبت این عامل، اگرچه معرف شخصی است، خوش برخورد و مردمپسند که خیلی خوب میتواند با هر گونه فرهنگ و شرایطی سازگار شود، اما اگر سایر عوامل نشان دهنده مشکلات عمدهای در خلق و خو باشند، میتواند با تشخیص اختلالات آشفتگی- افسردگی مطابقت یابد. از سوی دیگر اشباع افراطی در قطب منفی، نشانگر فردی مضطرب است اما با توجه به سایر عوامل میتواند در جهت تشخیص ( اسکیزوفرنی کاتاتونیک) قرار گیرد. عامل A قالب محیطی اسکیزوفرنی میباشد که با گرایش بیشتر زنان به سازمان یافتگی آشفتگی-افسردگی و اسکیزوفرنی در مردان مطابقت دارد. عامل (B) هوش عمومی- نارسایی عقلی ( باهوش- کمهوش) هوش به عنوان عاملی در قلمرو شخصیت قار دارد و آنچه که در این پرسشنامه نمره هوش را به دست میدهد، کنش هوش با توجه به نوع سازمان یافتگی شخصیت است. روابط اجتماعی: آزمودنیهایی که در دو قطب افراطی قرار دارند، با وجود تمایزها، واجد رگههای مشترکی هستند، که ناشی از اجتناب از زندگی گروهی است (بازخوردهای ضداجتماعی در نارسایی عقلی بارزتر است). رغبتها و تواناییها: در خصوص عوامل خلقی مرتبط با نارسایی عقلی، آیسنک و دیگران، به کمبود پشتکار، فقدان انضباط شخصی عدم احساس مسئولیت اشاره کردهاند و متخصصان عقب ماندگی ذهنی به فقدان ابتکار، تلقینپذیری و فقدان توانایی پیشبینی اشاره داشتهاند. بررسیهای کتل همچنین بر لاقیدی و بیظرافتی تأکید میکند. افرادی که در سرحد قطب مثبت قرار دارند، رگههای خلقی را با شدت بیشتری در پاسخنامه ارایه میدهند و بر دقت عمل، پشتکار جدیت خود تأکید میکنند. بررسیهای بدست آمده در گروههای با تماس مستقیم، نشان میدهد که رهبران از افراد باهوش بالای میانگیناند، اما نه آنقدر بالا که موجب شکاف بین پیروان و رهبر گردد. تأثیر سرشت- پرورش: برخی از مؤلفههای هوش عمومی، ناشی از مسایل ژنتیکی میباشد و بخش باقیمانده آن به جنبههای محیطی ارتباط مییابد. آزمودنیهای واجد هوش ضعیف، دارای موقعیت اجتماعی پایینی هستند و معمولاً از آموزش و پرورش ضعیفی برخوردار میباشند. تعامل جنبههای ژنتیکی و محیطی را اینگونه میتوان بیان کرد که عدم توجه والدین به مسایل پرورشی کودک به دلیل هوش نارسا و فقدان امکانات آموزشی کافی است. همچنانکه این شرایط همبسته با وضعیت اجتماعی- اقتصادی والدینی است که فاقد ابتکار میباشند. نقش جنسیت: عامل جنس در ایجاد گرایش به دو قطب، تعیین کننده نمیباشد. مشابهت با تشخیص بالینی: در خصوص شکستهای تحصیلی و حرفهای مرتبط با نارساییهای عقلی، بایستی توجه داشت که نارساییهای عقلی با احساس بیارزشی و ناکامی » من« همبسته میباشد. زیرا تجربیات اولیهی فردی است که خود را در محیطی یافته (مدرسه) که الزاماً اهمیت بسیاری برای هوش قایل است. این ناکامی بعدها به ناتوانیهای بزرگتری در رابطه با محیط فیزیکی یا محیط انسانی، منجر میگردد. روانگسستها، خصوصاً روانگسیختهها و افسردهها، اگرچه مانند بزهکاران، میانگین به گونه مشخصی به سمت منفی گرایش دارد، ولی نتایج نارسا در این عامل دارند. روان گسیختگی معمولاً در آزمودنیهایی که واجد هوش نسبتاً ضعیفی هستند، ظاهر میشود. در حالی که به نظر میرسد اختلالات آشفتگی- افسردگی باهوش برتر از بهنجار وابسته است. روانآزردهها دارای میانگین مشابه گروه بهنجارند. ولی پراکندگی بیشتری در قلمرو روانآزردگیها وجود دارد. افرادی که به ضعف روانی (پسیکاستنی) یا اضطراب شدید دچارند، واجد هوش بیشتر و کسانی که به ضعف عصبی (نوراستنی) یا هیستری دچارند، هوش کمتری دارند. عامل(:(C پایداری هیجانی یا نیرومندی »من-« نوروزگرایی عمومی یا ناپایداری هیجانی ( این عامل یکی از مهمترین رگهها در تعیین توحید یافتگی پویای شخصیت میباشد، عاملی که روانتحلیلگران از آن با مفهوم نیرومندی یا ضعف »من« یاد میکنند). الف- پایداری هیجانی روابط اجتماعی: فردی که در قطب مثبت این عامل قرار میگیرد، فردی است که در سازش با موقعیتهای زندگی موفقتر بوده، در روابط خویش با دیگران ثابتقدم، به عنوان فردی مورد اعتماد شناخته شده و دوستان بیشتری را به سوی خود جلب میکند. رغبتها و تواناییها: نتایج بررسیها در مورد گروههای با تماس مستقیم حاکی از آن است که رهبران از C+ هستند. این افراد واجد پشتکار بوده و هر کاری را تا انتها ادامه میدهند. ب- نوروزگرایی عمومی روابط اجتماعی: فردی که در قطب منفی این عامل قرار دارد، در سازش با موقعیتهای زندگی ناموفق است و انعطافناپذیری بیشتری از خود نشان میدهد. به روابط واقعنگرانه با دیگری بیتوجه بوده و در روابط خویش ثابتقدم نیست ( به لحاظ اخلاقی روی او نمیشود حساب کرد). به آسانی از چیزها و اشخاص کسل میشود ( متلون) و از موقعیت خود، خانواده خود و محدودیتهای زندگی ناراضی است. رغبتها و تواناییها: ناپایداری، بیتوجهی، پشتکار کم، تغییر بازخوردی بیشتر و تلقینپذیری بارزتر از رگههای به دست آمده در قطب منفیاند. هنرمندان و نمایشنامهنویسان در مقایسه با دانشمندان، گرایش بیشتری به این قطب دارند و این نشانگر استعدادهایی است که میتواند در قطب منفی نیز وجود داشته باشد. تأثیر سرشت- پرورش: سریل برت در کتاب خود (بزهکاران جوان) در بررسی عینی دلایل بزهکاری کودکان لندنی برای » هیجانپذیری عمومی« مبنایی سرشتی قایل شده است. وی هیجانپذیری را به مانند پایین بودن هوش، یک نقص سرشتی میداند که فرد را بیشتر در معرض اثرپذیری از محیط نامطبوع قار میدهد. اما در تحقیقات »کتل« علیرغم دستیابی به یک جزء سرشتی در (C) جای زیادی برای تغییر و بهبود وابسته به محیط وجود دارد. بررسیها نشان میدهند که C-ها در موقعیتهای پایینتر اجتماع قرار دارند. این عامل در طول عمر با تغییراتی مواجه است: سیر صعودی آن تا دوره بلوغ به سبب افزایش تجربه در سازش با موقعیتهای زندگی و کاهش آن در دوره بلوغ، در تقلای دستیابی به هویت خویشتن و پس از حل این مشکلات، صعودی دوباره در طی سالهای پختگی تجربیات با تقویت هر چه بیشتر اسکلت »من« ادامه مییابد. نقش جنسیت: زنن نسبت به مردان به میزان کمتری، از خود پایداری هیجانی نشان میدهند. مشابهت با تشخیص بالینی: نمره پایین در (C) مشخص کننده مرکزی تمام زمینههای آسیبشناسی روانی است: در تمام روانآزردهها، بزهکاران، رواندردمندان، معتادان به دارو و الکل، همجنسخواهان، عورتنماها و بیشتر روانگسستها (خصوصاً روانگسستگی کنشی) دیده میشود. ( بدین ترتیب این عامل فاقد توان تشخیص افتراقی بین دو سازمان یافتگی مرضی روان گسستگی و روان آزردگی است). افرادی که با شدت بیشتری به قطب منفی گرایش دارند، واجد اضطرابی میباشند که ناشی از ضعف سازمان »من« است که موجب هر نوع برانگیختگی ناگهانی درونی غیرقابل کنترل میگردد. فرد واجد یک نارضایتی و یک بار عاطفی است که نه قادر به برونریزی آن میباشد و نه میتواند آن را مهار کند (بیقرار و عصبی). فرد از تصمیمات ضروری طفره میرود، از واقعیات میگریزد (رؤیاپردازی) و در قبال ناکامیها، اغماضی ندارد. تظاهرات متنوع روانآزردگیها چون هراس، اختلالات روان- تنی، اختلالات خواب و رفتارهای هیستریکی و وسواسی، همچنین نشانههای خودبیمارپنداری در این عامل به چشم میخورد. قرار گرفتن در قطب مثبت این عامل به معنای نیروی کفایتیافتهی »من« است و نمایانگر فردی است که واجد توانایی برخورد صحیح با کشانندههای ارگانیزم و خواستههای »فرامن« مکیباشد. فرد فاقد خستگی عصبی و واجد پایداری هیجانی است. عامل(:(E سلطه، استیلا-اطاعت، تسلیم الف-سلطه روابط اجتماعی: گرایش افراطی به قطب مثبت، فردی را نشان میدهد که خود را مطیع قراردادهای اجتماعی نمیداند و نسبت به سرزنشهای اجتماعی حساس نیست. حادثهجو و علاقهمند به مبارزه است و سعی در مجذوب کردن دیگران دارد. رغبت و تواناییها: در بررسی با گروههای با تماس مستقیم، مشخص گردیده که این عامل در رهبران قویتر و در پیروان ضعیفتر است. سلطه همچنین میتواند نشانگر خلاقیت بیشتر در زمینههای هنری و علمی باشد. پژوهشگران برجسته، ورزشکاران المپیک و خلبانان بیشتر از E+ها می باشند. ب- اطاعت روابط اجتماعی: گرایش به قطب منفی، فردی مهربان و با ملاطفت را نشان میدهد، بیشتر به خودش اکتفا میکند و به جهت حساسیتهایی که به سرزنشهای اجتماعی دارد، تبعیتجو، کمرو و محو است. رغبتها و تواناییها: گرچه اطاعت، گذراندن امتحان را تسهیل میکند، اما زمانی که هدف بررسی خلاقیت باشد، یک مشکل محسوب میگردد. تأثیر سرشت- پرورش: گرچه جزء سرشتی در این عامل به دست آمده است، اما موقعیتهای اجتماعی و روابط انسانی دخالتی بارز در شکلگیری آن بازی میکنند. E+ها بیشتر افرادی با موقعیت بالاتر اجتماعی و E-ها بیشتر افرادی با موقعیت پایینتر اجتماعی میباشند. این عامل با فرارسیدن دوره پیری به قطب منفی متمایل میگردد. نقش جنسیت: این عامل در مردان از نظر محتوا، اندکی متفاوت از زنان است و سلطه کمتری را در زنان نشان میدهد، که با ارزیابی بزهکاری بیشتر در مردان، مطابقت مییابد. مشابهت با تشخیص بالینی: در حالی که این عامل در قطب منفی میتواند پیامد یک اختلال اولیه نظیر فقدان اطمینان به خویشتن تلقی گردد، واقع شدن در قطب مثبت نشانگر استحکام فردی است که واجد روحیهای مستقل میباشد. گرچه خودمختاری، عدم توجه به قراردادهای اجتماعی و گرایش به پرخاشگری، در بزهکاران نیز دیده میشود. عامل :(F) سرزندگی- دلمردگی (این عامل یکی از مؤلفههای درونگردی- برونگردی است که یونگ آن را به کار گرفته است). الف- سرزندگی روابط اجتماعی: گرایش شدید به قطب مثبت، نشان دهنده فردی است سرزنده و علاقهمند به زندگی جمعی، فردی که واجد هم احساسی با دیگران بوده و انعطافپذیری بیشتری از خود نشان میدهد. فردی صادق و رسا که میتوان روی او حساب کرد. خودنمایی، پرحرفی همراه با شوخیهای مبتذل از دیگر رگههای این عامل میباشد. سخن گفتن سرزندهها، شادمانه، پرانرژی و در عین حال پیش پا افتاده (همگانی) است. رغبتها و تواناییها: در میان گروههای با تماس مستقیم، در انتخابات برای رهبری سرزندهها موفقترند. چه فرد بیشتر قابل رؤیت بوده، پرحرفتر و برونریزتر است. در خصوص جلب محبوبیت سرزندهها بایستی بدین مهم اشاره نماییم که F+ را میتوان به یک دستگاه بزرگنمایی برای اثرات سایر کیفیتها، تشبیه کرد، فرد سرزنده، شخصیت خود را سریعتر آشکار میسازد، به صورتی که گویی بر روی صحنه عریضتری قرار دارد. سرزندهها با شدت بیشتری خلق و خوی خود را عرضه میکنند و دیگران را به واکنشی قویتر نسبت به رگههای خلقی خود وا میدارند. در این صورت اگر اینها واجد شایستگیهایی باشند، بیشتر دوست داشته خواهند شد و اگر موارد ناشایستهای از خود نشان دهند، ناخوشایندتر از موقعیتهای دلمردهها ارزیابی میگردند. سرزندهها افرادی هستند با خوشبینی نسبت به زندگی، افرادی بدیع و سرشار از امکانات سازشی. این عامل در پیشبینی شغلی واجد اهمیت است. فروشندگان موفق عموماً از سرزندهها هستند. زنان خریدار لوازم آرایش و پوشش پرزرق و برقتر، به گونه مشخصی سرزندگی بیشتری از آنهایی که نوع موقرتر آن را خریداری میکنند، دارند. سرزندهها واجد استعداد در زمینه ترسیماند. ب- دلمردگی روابط اجتماعی: فردی که با شدت بیشتری بدین قطب گرایش دارد، فردی است دلمرده، احتراز کننده و منفعل، به گونهای که این دیگرانند که بایستی او را به جانب خویش بخوانند. سازش او با موقعیت کند ( ناعطافناپذیر)، دربند عادات خود و واجد رفتارهایی قراردادی و بسیار درست است. رغبتها و تواناییها: دلمردهها در مشاغلی که مستلزم وقت و اهتماماند، بیشتر دیده میشوند. پژوهشگران برجسته بیشتر از-Fها هستند. در افراد بهنجار، F-ها واجد استعداد کلامی بارزتری میباشند. تأثیر سرشت- پرورش: تعیین کننده فیزیولوژیک مهمی در زیربنای این عامل وجود دارد، اما میتواند در معرض تغییرات عناصر مختلف محیطی قرار گیرد تا دوره بلوغ. در این دوره نیز این عامل به سوی قطب مثبت صعود میکند و پس از آن به طور مداوم افت میکند. تحلیلهای سرشت- پرورش نشان میدهد که با دیدگاه پاداش- تنبیه میتوان F- را واکنشی در قبال میزان شکستها و مجازاتهایی که فرد با آن روبهرو بوده است، دانست. شرایطی که براساس این دیدگاه با ذخیره شدن تجربه شکست معنا میگردد. از سوی دیگر درچارچوب دیدگاه با ذخیره شدن تجربه شکست معنا میگردد. از سوی دیگر در چارچوب دیدگاه فیزیولوژیکی، F-ها و افزایش وقار ناشی از آن را میتوان با روند رو به زوال انرژی مرتبط دانست. به هر رو بایستی متذکر گردید که احتمالاً در جوامع آسودهتر، F+ها، همچنان سرزنده باقی میمانند. نقش جنسیت: اختلالات بین دو جنس در گرایش به دو قطب، محسوس نیست. مشابهت با تشخیص بالینی: این عامل به منزله پیش آگهی اختلال روانی حایز اهمیت است. گرایش به حد افراطی پایین این عامل، معمولا با نشانگان بالینی »روانآزردگی دلهره« مطابقت دارد، با این وجود اکثریت عظیمی از بیماران روانی-خصوصاً افسردهها، F- میباشند ( به استثناء آشفتهها). چه F- فاقد منابعی برای تجدید سازش با مشکلات بزرگ است و نشاندهنده تمایل به پاسخی است در برابر رنجها، که در بیماران روانی عمومیت دارد. فرد F- بیدلیل خود را بدبخت حس میکند، همیشه مغموم است و به طور افراطی خود را مورد تحلیل قرار میدهد. در قطب منفی این عامل، همبستگی بین خلق عبوس و شکاک، رفتارهای قراردادی، ازدیاد عصبیت و رگههای روانآزردگی عمومی، به دست آمده است. تشویش و نگرانی و نشانههای خودبیمارپنداری از دیگر رگههای F- است. در مقابل افراد F+ واجد خلقی ثابتاند. آنها در آرامش خاطر بوده، ناآرامی و تحریکات را دوست دارند. پرجنبوجوشاند، رفتارهایشان سریع است، در حالی که میتواند با خطا همراه باشد. از سویی بالاترین حد گرایش به قطب مثبت میتواند نشاندهنده » آشفتگی« باشد، گرچه نمیتوان این عامل را به تنهایی موجب شکلگیری »آشفتگی« دانست. این گرایش همچنین در پارهای از افراد به تظاهرات » هیستری تبدیلی« منجر میگردد. عامل :(G) خلق استوار- خلق نارس و وابسته ( این عامل با مفهوم »فرامن« در نظام روانتحلیلگری مطابقت دارد و هدایت »من« و سرکوب »بن« را نشان میدهد. ابراز پشتکار مشخص کننده این عامل میباشد). الف- خلق استوار روابط اجتماعی: فردی هوشیار به ملاحظات اجتماعی و واجد احساس مسئولیت است، که در روابط خویش محتاط و در زندگی روال ثابتی را دنبال میکند. این گونه افراد دوستان بیشتری را به سوی خود جلب میکنند. رغبتها و تواناییها: افراد با گرایش به قطب مثبت، خود را از نظر اخلاقی درست و پاسدار آداب و اصول اخلاقی میدانند. دوست دارند دیگران را مورد تجزیه و تحلیل قرار دهند و مصاحبت با اشخاص کارآمد را بر دیگران ترجیح میدهند. این افراد واجد پشتکار، توانایی پیشبینی آینده، سازماندهی درست فکر، دقت عمل و نظم افراطیاند. در بررسی گروههای با تماس مستقیم، رهبران گروه، بیشتر از G+ها شناخته شدهاند. ب- خلق نارس و وابسته روابط اجتماعی: فردی بیتوجه به درخواستهای اجتماعی و در عین حال متوقع، که خود را با جریان و سوگیری مشخصی در زندگی، هماهنگ میسازد و بیشتر فردی است متلوّن و ناپایدار. رغبتها و تواناییها: گرایش به این قطب، به خصوص زمانی که با سلطه E+ها همراه باشد، مشخصه افرادی است که برای خود قانون هستند. در این صورت میتوان از گرایش به خودمختاری تعبیری دوگانه به دست داد: ضدیت با دیگری را در افرادی لاقید، سطحی، کاهل و غیرجدی بازشناخت. از سویی فردی که خود واضع قانون خویشتن است، ضرورتاً به مفهوم ضدیت با دیگری نیست. پژوهشگران برجسته و ورزشکاران، بیشتر متمایل به این قطب میباشند. تأثیر سرشت- پرورش: عامل محیط در تشکیل این عامل نقشی اساسی دارد. نقش جنسیت: زنان گرایش بیشتری به قطب مثبت دارند، گرچه اختلاف قابل تأکید نیست. مشابهت با تشخیص بالینی: همانطور که میدانیم در نظریههای روانتحلیلگری، اضطراب میتواند ناشی از فرامنی سختگیر باشد. اما نتایج به دست آمده از این تست نشان میدهد که »روانآزردگی« با عواملی دیگر در ارتباط است و نه با G+ و G+ نشانی است از ثبات عاطفی. دیگر یافتهها نشان میدهند که، گروه بزهکاران و روان دردمندان به سمت قطب منفی این عامل گرایش دارند. عامل :(H) ادواریخویی متهورانه- گسیختهخویی اساسی، در خودمانی (جسور- ترسو) الف- ادورایخویی متهورانه روابط اجتماعی: H+، جامعهطلبی است گروهجو، که بدنبال دستیابی به هیجان هر چه بیشتر در روابط خویش با محیط است. میل دارد خود را در رأس دیگران قرار دهد و واجد روحیهای است ماجراجویانه که با حساسیت پایین به تهدید و خطر همراه است.حساسیت کمتری به منهیات اجتماعی دارد و رغبتهایش نسبت به دیگری و جنس مخالف واقعنگرانه است. میل به پرسهزنی و انتقاد به دوستان کم حرفتر، از دیگر مشخصهها است. رغبتها و تواناییها: این عامل در پیشبینی شغلی، عامل مهمی قلمداد میشود. فروشندهها و خلبانها بیشتر از H+ها هستند. رغبتهای هنری و احساسی در بیشتر افرادی که به این قطب گرایش دارند، دیده میشود. ب- در خودمانی روابط اجتماعی: H-، مشخصه فردی است در خود فرومانده، که روابطش با محیط سرد و فاصلهجویانه میباشد. H-، یکی دو دوست صمیمی را بر جماعت ترجیح میدهد و رغبتهایش نسبت به جنس مخالف تقلیل یافته است. رغبتها و تواناییها: این افراد کند، اما واجد دقت عملاند و از مشاغلی که مستلزم تماس با اشخاص است، پرهیز میکنند. سرشت- پرورش: تحقیقات سرشتی نشان میدهند که عامل (H)، در میان رگههای عمقی شخصیت، دارای بالاترین درجه ارثی است و یافتههای روانشناختی پشتیبان این نتایج میباشند. H+ها، به طور قابل ملاحظهای در الکترو کاردیو گرافی، منحنیهایی با واکنش خفیف و آرامتر نشان میدهند، واکنش افراطی سیستم پاراسمپاتیک در آنها وجود دارد و بیماری کرونر قلبی به صورت چشمگیری در این افراد به چشم میخورد که میتواند به دلیل فعالیتهای هیجانیترشان باشد. عامل (H)، همراه با سن به قطب مثبت گرایش مییابد. خجالتی بودن اغراقآمیزی که به طور طبیعی تمایل دارد، خودش را معالجه کند، زیرا خجالتی بودن شاخصی منفی است که احساس کهتری را القاء میکند. این افزایش خفیف و در عین حال مداوم در طول زندگی است. مشاهدات متداول در دوره کودکی از 4 سالگی به بعد- یعنی زمانی که کودک با ورود تازه واردی، پشت مادرش مخفی میشود- تا 12 سالگی، نوساناتی بین خجالت و گستاخی را نشان میدهد. پس از فرا رسیدن دوره بلوغ، شاهد افزایشی مداوم به سوی قطب مثبت هستیم. جنبههای سرشتی- محیطی این افزایش را اینگونه میتوان بیان کرد: تغییرات فیزیولوژیکی دوره بلوغ، به فعال شدن کشانندههای جنسی منجر میشود، که در کاهش حساسیت به منهیات اجتماعی نقش اساسی دارد. نقش جنسیت: اختلاف بین دو جنس در گرایش به دو قطب این عامل، محسوس نیست. مشابهت با تشخیص بالینی: این عامل نیز در پیشآگهی اختلالات روانی، مهم میباشد. H-ها، کمرو بوده و در بیان مطالب خود دچار مشکلاتی هستند، چه منهیات درونیشدهای وجود دارند که به خودداریهای وسیعی منجر گشتهاند. پس H- را بایستی کمتر به معنای انعطافناپذیری و کینهتوزی و بیشتر به معنی کمرویی و خودداری دانست. در قلمرو مرضی، H- منبع سرشتی روانگسیختگی تلقی میگردد و با »روانگسیختگی نوع ساده و روانگسیختگی نوع آشفته« مطابقت دارد. H+اگرچه نمایش فردی است با اعتماد به خویشتن که رفتارهایش بیشتر زمینه ارتجاعی دارد، اما سرحد افراطی این قطب احتمالاً با تشخیص اختلالات آشفتگی- افسردگی مطابقت مییابد. قطعیت این تشخیص با توجه به سایر عوامل امکانپذیر است. همچنین بزهکاران و جامعهی دردمندان، بیشتر گرایش به قطب مثبت این عامل دارند. عامل :(I) حساسیت هیجانی- زمختی رشدیافتگی (حساس- کلهشق) این عامل با تمایز »ویلیام جیمز« بین »حساس- غیرحساس« ارتباط بسیار نزدیک دارد. »آیسنک« نیز این عامل را تحت الگوی »ملایم- سخت« ارایه داده است. الف- حساسیت هیجانی روابط اجتماعی: قرار گرفتن در قطب مثبت، نشاندهنده فردی است با علاقهمندی به زندگی گروهی، که سعی در جلب توجه دیگران، به سوی خویش دارد. »ملایمتی« که در الگوی »آیسنک« ارایه شده است، میتواند گمراه کننده باشد، چه ملایمت و ملاطفت در محاوره عادی، نشان دهنده محبت است، در حالیکه بایستی به رگه »گریز از واقعیت« در این افراد توجه داشت. این افراد همچون »کشتن« یکی از رمانهای »تولستوی« میباشند، که به واقعیت رقتآوری که در صحنه تئاتر روی میدهد، گریه میکند، درحالیکه کالسکهرانش در بیرون دارد از سرما تا سرحد مرگ منجمد میشود. رغبتها و تواناییها: فردی آرمانینگر، با نقطهنظرهای اجتماعی و سیاسی که بر علیه هر نوع واقعنگری محض است. فقدان نیاز به مجازات مجرمین، واجد باورهای »روسوگونه« در خوب بودن فطری انسانی و دریافت دنیا به منزله محلی پر آرامش. این افراد ذهنی شهودی و غیرمنضبط، تخیلی لبریز شونده و واجد باورهایی هستند که منطقاً به دنبال امیال دوره کودکی میباشند. در گروههای کوچک، با اصطلاحاتی نظیر پرت شدن از موضوع و بازداشتن گروه در رسیدن به یک تصمیم، از این افراد شکایت میشود. از سوی دیگر بایستی بپذیریم، که برخی از محصولات تمدن فقط در گرمای چنین حساسیتی، قابل رشد میباشند و ثابت گردیده است که I+ با خلاقیتهای هنری و علمی مرتبط بوده و هنرمندان و دانشمندان نسبت به گروه بهنجار از حساسیت هیجانی بیشتری برخوردارند. به هر حال در گرایش بدین قطب رغبتهای زیباییشناختی و ظرافتهای زنانه، باز شناخته شده است. ب- زمختی رشدیافتگی روابط اجتماعی: فردی که به این قطب گرایش دارد، کمتر تمایلات شخصی خود را دنبال میکند و بیشتر برای پذیرش واقعیات دنیای ملموس و احساس مسئولیت در قبال تعهدات زندگی، آماده است. رغبتها و تواناییها: فردی با گرایش بیشتر به کارهای عملی و منطقی، که واجد نقطهنظرها و رفتارهایی است که میتوان تمایل به تبعیتجویی از اخلاق و آداب بورژوایی را در آن باز شناخت. گرچه محققین و دانشمندان نسبت به گروه بهنجار، حساسیت هیجانی بیشتری را واجدند، اما سنجش در داخل گروه محققین نشان میدهد که I- ها عملا بازده بیشتری دارند ( انتشار تحقیقات بنیادیتر). در گروههای با تماس مستقیم، رهبران گروه بیشتر از I- ها هستند، زیرا فضای حساسیتی فرد ناچیز بوده و کمتر بر سر تمایلات فردی با دیگران دچار مشکل است. گرچه همچنین بایستی پذیرفت، که دوستی با I- ها از راحتی کمتری برخوردار است. تأثیر سرشت- پرورش: افراد دارای تحصیلات عالی، بهخصوص از خانوادههایی که از نظر اقتصادی پشتیبانی خوبی داشتهاند، گرایش بیشتری به حساسیت هیجانی، نشان میدهند، احتمالاً بدین سبب که افراد تحت پرورش نظام حمایتی، حساس، دمدمیمزاج (متلوّن) و تا حدی لوس، بار میآیند و خلقی کودکانه و نارس دارند. نقش جنسیت: در این عامل، شاهد بیشترین اختلاف بین دو جنس میباشیم، چه زنان به گونه بارزی نسبت به مردان I+ میباشند، درحالیکه این کنشوری، ارتباطی به هورمونهای جنسی ندارد. مشابهت با تشخیص بالینی: این عامل یکی از مهمترین عوامل در پیشآگهی روانآزردگی دلهره میباشد ( که با آمار روانآزردگی بیشتر در جنس مؤنث مطابقت دارد). این افراد که از رویارویی با واقعیات خشن زندگی محافظت شدهاند، با یک فضای حساسیتی گسترده، در برابر مشکلات و محرومیتهای زندگی، آسیبپذیرتر میباشند و احساس شکست در آنها تشدید میگردد. نیازهایشان کمتر با واقعیت مطابقت دارد و از اینرو توصیهناپذیرند- اشتیاقی به رها کردن محرک نداشته و عواقب نگهداری آن را نمیتوانند بپذیرند- و سر و کله زدن با این نیازها آنها را دچار موقعیتهای هیجانی، فزون تنیده میگرداند. اشتغالات خودبیمارپنداری از دیگر رگههای به دست آمده در این قطب میباشد. از سوی دیگر نارضایتی از خویشتن، این افراد را به دروننگری و تحلیل خویشتن میکشاند، که میتواند منجر به سوگیریهای مثبت (والاگرایی) گردد. در قطب دیگر افرادی قرار میگیرند که سریعتر خود را با محرومیتها تطبیق داده و در قبال مشکلات همچون I+ ها درنگ روانآزردگی از خود نشان نمیدهند، بلکه افرادی هستند واجد پختگی عاطفی که بیشتر خودکفایند. اما با این وجود گرایش به قطب منفی در حد افراطی آن، نمایشگر فردی است، خشن، بیآزرم و بیانعطاف، که یکی از مؤلفههای تشخیص پارانویاگونگی است (در جهت تشخیص باید به سایر عوامل تست توجه کرد). عامل :(L) گسیختهخویی پارانویاگونه- در دسترس بودن اعتمادآمیز (شکاک- زودباور) ( این عامل نسبت به دو عامل A و H مستقل میباشد). الف- گسیختهخویی پارانویاگونه روابط اجتماعی: رگههایی که این قطب را اشباع میکنند ( خشن، بیاعتنا، بدگمان، بدخلق و بیانعطاف)، ترسیمگر شخصی ضداجتماعی است، با علایق کاهش یافته نسبت به دیگری. این افراد، خود را واجد رفتارهای بسیار صحیح میدانند و از افرادی که خود را برتر از دیگران میدانند، ابراز کسالت میکنند (بیانگر تمایل به حسادت). رغبتها و تواناییها: فردی است که علایق فراوان نسبت به زندگی روانی و درونی از خود نشان میدهد. ب- در دسترس بودن اعتمادآمیز روابط اجتماعی: افرادی که به این قطب گرایش دارند، با علاقهمندی به جامعه و دیگران مشخص میگردند. این افراد شاد و زودجوشاند و در برابر موقعیتها سازشپذیرند. رغبتها و تواناییها: گرایش به آرمانینگری در این افراد وجود دارد. نقش جنسیت: در افراد مذکر مشخصتر از افراد مؤنث میباشد. مشابهت با تشخیص بالینی: این عامل یکی از مؤلفههای پارانویاگونگی است. دیگر عوامل بدست آمده بدین قرار است: Q4-)،Q3+، (-I گرچه این دستیابیها هنوز کاملاً محقق نیست. با توجه به این احتیاط تشکیل عوامل بالا در حد افراطی قطبها، جوهر مرضی مستقل روانگسیختگی پارانوئید را تشکیل میدهد. گرایش به قطب مثبت همچنین با تمایلات »آزارگری« مرتبط است. از سوی دیگر گرایش خفیف به این قطب با مشخصههای فردی آرام، کمرو و ناشاد مطابقت دارد. عامل :(M) کولیگری- رغبتهای عملی ( خیالپردازی- اهل عمل) (اصطلاح کولی برای نشان دادن اکثر رگههایی است که از ترکیب » گستاخی«، »وابستگی عاطفی« و »خودنمایی« ارایه میگردند). الف- کولیگری روابط اجتماعی: فردی که به این قطب گرایش دارد، شخصی است که راه خود را دنبال میکند، بدون آنکه به قرارداد و خواستههای زندگی جمعی، توجهی داشته باشد و در عین حال بیانگر توقعات خویش، نسبت به دیگران است. رغبتها و تواناییها: پیچیدگی در افکار خویشتن و عدم تمایل به تغییر عقاید، در پاسخ بیرحم، عدم احساس مسئولیت در رابطه اب چیزهای عملی و دنبال کاری که احتمالاً از نظر خویش بسیار درست تلقی میگردد. ب- رغبتهای عملی روابط اجتماعی: فردی که به این قطب گرایش دارد، شخصی است با علاقهمندی به دیگران و زندگی جمعی که خود را تابع آداب و مقررات اجتماعی میداند. رغبتها و تواناییها: علاقهمند به امور عملی، واجد دقت عمل، کارآمد، فردی منطقی و مستقل با واقعنگری قراردادی. تأثیر سرشت- پرورش: عوامل محیطی و به خصوص نوع نظام پرورشی، در این عامل دخالتی بارز دارد، به گونهای که میتوان این عامل را یکی از مؤلفههای ترغیب کننده اخلاقی دانست، که تشکیل آن بستگی کامل به پذیرش آداب و اخلاق اجتماعی دارد. نقش جنسیت: در جنس مؤنث گرایش به قطب مثبت، چشمگیرتر است. مشابهت با تشخیص بالینی: بیتوجهی به جهان خارج و نیازهای اجتماعی و دنبال کردن خواستههایی که از باورهای اوتیستیک نشأت گرفتهاند، میتواند شخص را در زمینههای هیجانی در موضعی غیرواقعی قرار دهد و آسیبپذیری او را از حوادث تشدید نماید، به گونهای که بذر یک درهمریختگی روانآزردگی را برای بعدها بپاشد. اشباع افراطی در قطب مثبت همچنین با نشانههایی چند از ناپایداری هیجانی و هیستری تبدیلی همراه میباشد و نشانگر فردی است که در دورههایی دچار احساس ناامنی است و میل به حمایت مفرط دارد. عامل :(N) ظرافت کاری- سادگی بیظرافت (این عالم به وضوح در بررسیهای زنان مشاهده شده است، اما چون در آزمون عینی و در پرسشنامههایی که به گروه مردان ارایه شده است، نیز مشاهده گردیده، میتوان گفت که عامل عمومی مهمی در بررسی شخصیت است، گرچه قسمت وسیعی از شخصیت را در برنمیگیرد). الف- ظرافت کاری روابط اجتماعی: فردی که در این قطب قرار میگیرد، در روابط خویش با محیط سختگیر، سرد و عقلینگر است. رغبتها و تواناییها: به نظر میرسد که نشان دهنده گرایش به عقلینگری استحکام یافته و فکری دقیق، تمرین یافته و مؤثر داشته باشد. N+ها همچنین واجد ذوق ظریف هنریاند. ب- سادگی بیظرافت روابط اجتماعی: افراد با گرایش به این قطب، واجد علاقهمندی به دیگران بوده و در روابطشان آسانگیر باشند. رغبتها و تواناییها: افرادی کممهارت و فاقد ذوق هنری معین. تأثیر سرشت- پرورش: جنبه های آموزشی-پرورشی در جهتگیری این عامل مؤثر میباشند، اما به نظر نمیرسد که این عامل نشانگر کیفیات روحی یا علایق فرهنگی باشد. نقش جنسیت: در جنس مؤنث گرایش بیشتری به قطب منفی وجود دارد. مشابهت با تشخیص بالینی: در - N عدم تمرکز عاطفی، روحیهای وابسته و در N+ خلقی ظریف و پیچیده و روحیهای مستقل. عامل :(O) بیاعتمادی اضطرابآمیز- اعتماد توام با آرامش این عامل یکی از مؤلفههای مهم عامل درجه دوم اضطراب میباشد. مشابهت با تشخیص بالینی: اشباع در قطب مثبت این عامل، نشانگر اضطراب ناشی از احساس گناه و تقصیر است، که به گونه مداومی فرد را آزار میدهد و بیش از آنکه تظاهرات آن در نظر مشاهدهگر، واقع شود در صحنه هوشیاری فرد، پدیدار میگردد. فردی که O+ است، با جدالهای درونیشدهای روبهروست که او را در معرض تجسمات و برانگیختگیهایی قرار میدهد که قابل کنترل و مهار نمیباشند. فرد در واکنش به این جدالهای درونی شده، به نقادی دایمی خویش میپردازد و در ارزیابیهایش همواره با کم ارزندگی (احساس کهتری) مواجه میگردد ( یأسها و پشیمانیها). اضطراب شناور، افسردگی اضطرابی، هراس و ضعف روانی از جمله اختلالاتی میباشند که در گرایش افراطی به این قطب بازیافته شده است. گروه روانآزردهها و بزهکاران در این عامل، گرایش معناداری به قطب مثبت نشان میدهند. :O- در قطب منفی این عامل، فردی آسوده و غیرحساس قرار دارد. تأثیر سرشت- پرورش: این عامل با افزایش سن، تا دوره بلوغ و همچنین در طی این دوره، افزایش مییابد و سرانجام پس از طی شدن مشکلات دوره بلوغ، روند کاهش در احساس تقصیر و گناه مشاهده میشود. نقش جنسیت: گرایش زنان به قطب مثبت نسبت به مردان، گرچه نه به گونهای بارز، مشاهده گردیده است. عامل :Q1 محافظهکاری به این عامل از طریق ارزشیابیهای شخصیت دست نیافتهاند. بلکه این عامل به وضوح در بازخوردها پدیدار میشود. معذلک دارای نقشی آشکار در شخصیت کلی است. فرد بنیادگرا خود را بیشتر درونگرا، جلوه میدهد، بیشتر به رویدادهای اساسی علاقهمند است و به طور کلی بیشتر علاقهمند به امور عقلی، کلی است. از تستهای عینی موقعیت، چنین برمیآید که اشخاصی که دارای نمره مثبت در این عامل هستند (Q1+) افراد مطلعتری هستند، کمتر در بند قیود اخلاقیاند، و به طور کلی بیشتر گرایش به تجربه زندگی دارند. تصاویر اشخاص بنیادگرا و محافظهکار از خلال بازخوردهای واقعی آنان به وضوح در خود پرسشنامه ترسیم شدهاند. این عامل و سه عامل باقی مانده دیگر با یک حرف مشخص شدهاند، زیرا هنوز موجودیت آنها را در سلسله عواملی که میتوانند زمینه ارزشیابیها را فراهم سازند، ثابت نکردهاند. عامل :(Q2) خودکفایی- ناتوانی در اخذ تصمیم (مسلط بر خود- متکی به دیگران) همانطور که از پاسخهای این پرسشنامه برمیآید، این عامل در حد ارزشیابی مثبت خود نشان میدهد که فرد مصمم، عادت دارد، خود را به تنهایی رهبری کند، بدون نکهآ لزوماً در روابط خود با دیگران سلطهجو باشد. شخصی که دارای عامل - Q2 است، ترجیح میدهد با دیگران کار کند، در مصاحبت با دیگران تصمیم بگیرد، دوست دارد که ارزش او را بدانند و او را مورد تأیید قرار دهند. او تابع مقررات و آداب و رسوم است و از مد پیروی میکند. ارزش پیشگویی این عامل از خلال همبستگی آن با مشاغل محرز خواهد شد. عامل :(Q3) مهار کردن اراده و پایداری خلق و خو این عامل قرابتهایی با عوامل G و C دارد، معذلک در سنجشها به وضوح، پدیدار نمیشود و هنوز به عنوان عاملی قلمداد و طبقهبندی میشود که حاصل پاسخهایی است که افراد دارای هوش پایین، به پرسشنامه دادهاند. براساس پاسخهای این پرسشنامه، افرادی که از لحاظ عامل Q3 غنی هستند میتوانند هیجانها و رفتار خود را کاملاً مهار کنند، تمایل به سرپوشی دارند، باهوش و دارای دقت عملاند، ولی در عین حال لجباز نیز هستند با آنکه این عامل در سنجشهای رفتار پدیدار نشده است، معذلک مشاهده کردهاند که وقتی افرادی که در این عامل غنی هستند، جمع میشوند، کارآمدی عمومی و عینیت گروه، آشکارا در مقایسه با زمانی که Q3 در گروه ضعیف است، افزایش مییابد. دلایلی وجود دارد که میتوان چنین فکر کرد که افرادی که در این عامل قوی هستند، تمایلی به ریاضیات داشته باشند. عامل :(Q4) تنش عصبی (مضطرب- آرام) در نخستین بررسیهای این پرسشنامه با این عامل مواجه شدهاند و آن را »عصبانیت«، »اضطراب«، »ناپایداری عصبی« و »بیخوابی توان زدوده« نامیدند. تصویر عمومی فرد در این عامل نشانگر کسی است که تنیده، تهییج شده، در پیچ و تاب، تحریکپذیر و ناشکیبا است. این نوع آزمودنی حتی وقتی بیش از حد ظرفیت خود کار کرده، نمیتواند غیرفعال باقی بماند. این جنبه شبیه به توصیفی است که معمولاً شخص فزون تنیده را مشخص میکند. سنجشها نوعی همبستگی بین این عامل و توانایی و علاقه نسبت به جنس مخالف را نشان میدهند، ممکن است بتوان آن را به عنوان عامل سرکوفتگی جنسی، قلمداد کرد. در مجموع وقتی درصدد جستجوی مشابهتهایی بین این عوامل و مقولههای بالینی برمیآیند، میتوانند به آسانی مشاهده کنند که A و H دو عامل روانگسیختگی هستند، عامل O با اضطراب شناور یا »ضعف روانی« مطابقت دارد، عامل F متمایز کننده هیستری تبدیلی، حالات آشفتگی، روانآزردگی دلهره و افسردگی است. عامل Q3 معرف خلق و خوی وسواسی است، عامل L مؤلفهای از پارانویاگونگی است و عامل C نورز گرایی عمومی را میسنجد. برونگرایی:1 (برونگرایی در برابر درونگرایی) فردی که در عامل برونگرایی نمره پایین کسب کند، اصولاً در تماسهای بین فردی خجالتی، خودکفا و خوددار میباشد. این مسئله میتواند بسته به وضعیت خاصی که در آن انتظار میرود شخص عمل کند، مطلوب یا نامطلوب باشد. به عنوان مثال: درونگرایی یک عامل پیشگویی مطلوب، در خصوص مهارت دقیق فرد است. فردی که در این عامل نمره بالا بهدست آورد معمولاً فردی اجتماعی و اهل رفتوآمد بوده و غیر خوددار و توانا در بوجود آوردن و حفظ روابط بین فردی میباشد. این مسئله میتواند در وضعیتهایی که نیازمند به این نوع خلق و خو میباشد مطلوب باشد (به عنوان مثال: فروشندگی)، اما نباید لزوماً به عنوان عامل پیشگویی کلی به عنوان مثال: کسب موفقیت علمی مطلوب باشد. اضطراب:1 (اضطراب پایین در برابر اضطراب بالا) افرادی که در عامل اضطراب نمره پایین کسب میکنند اصولاً کسانی هستند که زندگیشان به طور کلی رضایتبخش بوده و کسانی هستند که قادرند به چیزهایی که برایشان مهم به نظر میرسد دست یابند. هر چند که نمره فوقالعاده پایین در این عامل همانگونه که عموماً در مطالعات مربوط به اضطراب و کسب موفقیت انجام شده است، میتواند به معنی فقدان انگیزه برای انجام کارهای دشوار باشد. افرادی که در این عامل نمره بالا کسب میکنند به گونهای که در کل شناخته شدهاند از حیث اضطراب در سطح بالایی میباشند. لازم نیست که آنها فردی عصبی باشند زیرا اضطراب میتواند قایم بر وضعیت باشد اما این احتمال وجود دارد که ناسازگاریهایی وجود داشته باشد. مثلاً آنها ممکن است از میزانی که قادرند خواستههایشان را از زندگی تأمین کنند و به آنچه که میخواهند برسند ناراضی باشند. اضطراب بسیار بالا معمولاً مخل کارایی و موجب اختلال جسمانی میباشد. انعطافپذیری2 (انعطافپذیری در برابر حساسیت عاطفی) افرادی که در این عامل نمره پایین کسب میکنند اصولاً تحت تأثیر عواطفشان قرار میگیرند. آنها بیشتر افرادی موقر با علایق فرهنگی و هنری میباشند. کسانی که نمره پایین به دست میآورند نسبت به احساسات خود و دیگران حساس هستند. هر چند که ممکن است در انجام اقدامات خطیر، کند بوده و ترجیح دهند که در خصوص موضوع، بررسی بیشتری را به عمل آورند. افرادی که در این عامل نمره بالا به دست میآورند بیشتر تحت تأثیر حقایق قرار میگیرند تا احساسات. آنها اصولاً افرادی باشهامت، استوار، قاطع و مبتکر میباشند. استقلال:1 (استقلال در برابر وابستگی) افرادی که در استقلال نمره پایین کسب میکنند دارای شخصیتی متکی به گروه، منزوی و منفعل هستند. آنها بیشتر خواهان و نیازمند حمایت از سوی سایر افراد بوده و بیشتر رفتار خود را در جهت افرادی که اینگونه حمایت را به آنها میدهند سوق میدهند. اشخاصی که در این عامل نمره بالا به دست میآورند اصولاً پرخاشگر، مستقل، باجرأت و نافذ هستند. آنها به دنبال موقعیتهایی هستند که در آن اینگونه رفتارها تحمل گردیده و چه بسا از پاداش نیز برخوردار گردد و اصولاً ابتکار چشمگیری را نشان میدهند. کنترل غرایز:2 (کنترل بالا در برابر کنترل پایین) افرادی که در این عامل نمره پایین کسب میکنند نوعاً طبق ارزشهای سایرین یا براساس احساس وظیفه عمل نمیکنند، آنها اصولاً ناسازگار بوده و از تغییر دادن قوانین دریغ ندارند و کسانی هستند که هر زمان اقتضا کند مجموعه قوانین خاص خود را بوجود میآورند. اینها افرادی انعطافپذیرند. با این وجود چون تمایل دارند خواستههای خود را دنبال کنند آنها ممکن است در حدی که برخی از موقعیتها طلب میکند دارای انضباط فردی نباشند. به علاوه آنها را میتوان گاهی به عنوان غیرقابل اتکاء تلقی نمود زیرا قوانینی که آنها براساس آن عمل میکنند ممکن است برای دیگران روشن نباشد. اشخاصی که در این عامل نمره بالا بدست میآورند نوعاً از کنترل و فرامن قوی برخوردارند. به این معنی که آنها قوانین محیطی که در آن فعالیت میکنند را نهادینه نمودهاند. بدین ترتیب آنها میل دارند به اینکه با انتظاراتی که دیگران از آنها یا انتظاراتی که خودشان از خود دارند منطبق شوند. آنها کاملاً قابل اتکاء هستند زیرا قوانین را تغییر نمیدهند هر چند که آنها ممکن است آنقدر کنترل شده باشند که دیگران آنها را به عنوان محکم یا اخلاقگرا به حساب آورند سازگاری:1 (سازگاری در برابر عدم سازگاری) افرادی که در این عامل نمره پایین بهدست میآورند دارای رفتارهایی هستند که بر احتمال وجود اختلال عصبی دلالت دارد. آنها اصولاً نگران، مضطرب و واکنشگرا میباشند. هر چند که در ماوراء این رفتارهای مرتبط با اضطراب، افرادی که نمره پایین کسب میکنند نوعاً احساساتی و خود مطرحساز هستند. این ترکیب از نشانهها این را محتمل میسازد که فردی که نمره پایین کسب میکند سازگاری با زندگی روزمره را سخت میبیند. افرادی که در این عامل نمره بالا کسب میکنند اصولاً به خوبی سازشیافته هستند. آنها به نوعی دارای اعتماد به نفس بالا بوده و آرام، سازگار و انعطافپذیر میباشند. بدین ترتیب انتظار میرود، آنها مشکل اندکی برای سازش با زندگی روزمره، داشته باشند. قدرت رهبری:2 (قدرت رهبری بالا در برابر قدرت رهبری پایین) اشخاصی که در این عامل نمره پایین به دست میآورند اصولاً فاقد علایمی هستند که به نوعی در رهبران یافت میشود. اینها عمولاً در مطرح نمودن خود ناتوان هستند. آنها معمولاً از منازعه روی گردان بوده و فاقد کنترل فردی برای برآورده ساختن نیازها و انجام کارها در زمان مقرر میباشند. اشخاصی که در این عامل نمره بالا به دست میآورند اصولاً دارای خلق و خویی هستند که از یک رهبر انتظار میرود. این افراد معمولاً اجتماعی، آرام، مدعی و دارای اعتماد به نفس میباشند. مهمتر از همه اینکه آنها دارای بلوغ عاطفی که برای حل منازعات لازم است هستند درحالیکه تأکید بر انجام کارها را، همواره حفظ میکنند. خلاقیت:3 (خلاقیت بالا در برابر خلاقیت پایین) افرادی که در این عامل نمره پایین به دست میآورند، اشخاصی با تفکر خشک و غیرخلاق و عملگرا میباشند. آنها اصولاً به راههای صحیح شناخته شده در انجام کارها پایبند هستند تا اینکه راههای جدیدی را برای انجام کار امتحان کنند. آنها وقت را صرف بوجود آوردن یک ایده نمیکنند، بلکه راهحلهای قابل انجام و عملی را طلب میکنند. اینها در استفاده از یک راهحل، بهتر عمل میکنند تا در رسیدن به آن. افرادی که در این عامل نمره بالا کسب میکنند افرادی خیالپرداز و اهل آزمایش هستند. افراد خلاق معمولاً دارای اعتماد به نفس بالا بوده و اغلب اما نه لزوماً همه، نسبتاً جدی بوده و زیاد اهل رفتوآمد نمیباشند و ترجیح میدهند وقت خود را برای تفکر صرف کنند تا با دیگران. گاهی اوقات افرادی که نمره بالا بدست میآورند آنقدر خیالپرداز هستند که نمیتوانند محدودیتهای علمی در استفاده از یک ایده خلاق را ببینند.

نظرات کاربران

نظرتان را ارسال کنید

captcha

فایل های دیگر این دسته