تحقیق بررسي جرائم مهم حوزه استحفاظي شهرستان كهگيلويه (docx) 81 صفحه
دسته بندی : تحقیق
نوع فایل : Word (.docx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحات: 81 صفحه
قسمتی از متن Word (.docx) :
بررسي جرائم مهم حوزه استحفاظي شهرستان كهگيلويه
با بررسيهاي بعمل آمده از آمار موجود مهمترين و پنج جرم مهم شهرستان كهگيلويه در سال 1387 كه مهمترين اولويتها به شرح ذيل ميباشند كه هر كدام جداگانه مورد بررسي قرارميگيرند .
1- اعتياد به مواد مخدر
2- قاچاق اسلحه( كشف )
3- سرقت
4- نزاعهاي دسته جمعي
5- مفاسد اجتماعي
جدول جرايم مهم شهرستان كهگيلويه در سال 1387با بررسيهاي انجام شده از دفاتر مركز شهرستان
رديفعنوانمورد (تعداد)1مواد مخدر262 مورد2سرقت229 مورد3كشف اسلحه قاچاق و جرائم ضد امنيتي155 مورد4نزاع دسته جمعي74 مورد5مفاسد اجتماعي58 مورد
مقدمه اعتياد
بطور كلي جهت مبارزه با اعتياد اول بايد به بررسي و تحقيق مسائلي بپردازيم كه در بروز اين بيماري بزرگ اجتماعي موثر ميباشد وسپس با چاره جوئيهاي اصولي درصدد برطرف كردن آن مسائل برآئيم. اما واضح است كه برخورد اصولي و اساسي با پديده اعتياد مي بايست با اصلاحات زيربنائي اقتصادي و اجتماعي و فرهنگي توام باشد و فقط مبارزه همه جانبه با قاچاقچيان و اعدام آنها كفايت نميكند چرا كه اين چنين مبارزهاي فقط به صورت مقطعي و موقت تاثير مي گذارد . تبعيد، اعدام و زندان يك سر تبليغ ميباشد، اما جهت ديگر آن كه زيربنائي و اصوليتر است، رشد اقتصادي و فرهنگي جامعه است .هنگاميكه فقر ،فساد مي آفريند بر فرض كه در طي چندين ماه و يا حتي چند سالي تعدادي هم تحت فشارهائي قرار گيرند، ولي مجدداً مسئله بر سر جاي اولش برميگردد چون فقر مادي و معنوي زمينهاي جدي براي اعتياد است و تا هنگاميكه كار اساسي جهت از بين بردن اين زمينه نشود نتيجهاي اساسي حاصل نميگردد. جهت برخورد و درمان جدي با پديده اعتياد، از بين بردن زمينهها و ريشههاي اعتياد بسيار لازم است و بطور اصولي جلوگيري از آسيبهاي اجتماعي بويژه اعتياد بيشتر از درمان آنها در درجه اول بوده و حتي از درمان با اهميتتر مي باشد اما درمان نيزدر جاي خود نبايد مورد بيتوجهي واقع شود و علاوه بر آن مشكلات اشخاص مورد درمان قرار گرفته شده را بايد دنباله گيري نمود . آنچه در ارتباط با جلوگيري مطمح نظرميباشد مصون نگه داشتن سلامت خانواده و سلامت جامعه است و حفظ سلامت فرد نيز از موقع شروع با مراعات كردن بهداشت جسمي و رواني،تغذيه درست و مناسب و تربيت پرورش صحيح همراه است .درمورد پيشگيري و درمان اعتياد رسالت ارگانها و نهادهاي آموزشي، پزشكي ،بهداشتي پژوهشي و خدمات و همچنين وسايل ارتباط جمعي خيلي سنگين و حساس ميباشد . بايد دراين بين براي سازمانها و نهادهائي كه با تربيت و پرورش جسماني و رواني افراد سرو كار دارند نقشي مهمتر و حساستر قائل شويم . هدف از درمان معتادان درمان جسمي و رواني آنها ميباشد به طوري كه هيچ وقت به سوي اعتياد برنگردند . جهت درمان معتادان ميبايستي به علل وعوامل بوجود آورنده آن بذل توجه شود و بعد از همه اينها بايد پيگيري نيز صورت گيرد و فرد معتاد بعد از بهبودي مجدداً بسوي اعتياد نرود . ازجهت ديگر آشنايي با شيوههاي گوناگوني درماني در ممالك مختلف بالاخص اگر همراه با موفقيت نيز بوده باشد ميتاند كمكهاي فراواني به مسئولين و دست اندركاران در اين زمينه بنمايد تا با توجه به مسائل فرهنگي و اجتماعي كشورشان از بعضي از نكات با ارزش شيوههاي ساير كشورها نيز بهرهمند گردند از ديدگاه جامعه شناسي نيز بايد به محيط و شرايط محيطي نيزبذل توجه شود .
يكي از دانشمندان معتقد بود كه براي از بين بردن جرم (تا حدي كه امكان پذير است) و بهرحال براي ممانعت از گسترش آن بايستي بر روي محيط اجتماعي كاركرده مناسب اين است كه علل اجتماعي جرم را مشخص ساخته واز طريق ايجاد اصلاحات مصممانه كه گرايش به بهبود شرايط مادي و معنوي حيات جامعه دارد به مبارزه آنها برويم. در نهايت براي ريشه كن كردن اعتياد بايد ريشهها و عوامل آنرا شناخت و سپس به خشك كردن آنها واز بين بردنشان پرداخت ودر اولين گام نابود كردن مواد مخدر ميباشد . و سپس سايرعوامل مطرح شده در بخشها و فصول اين پايان نامه كه بايد برخوردي منطقي وعلمي صورت پذيرد . وگرنه فقط برخورد با معتادين كه خودشان معلول عوامل ديگري ميباشند نميتواند كارساز باشد و از رشد و اشاعه اعتياد در سطح جامعه جلوگيري به عمل آورد و فقط جنبه مقطعي و گذرايي بيش ندارد .بنابراين با ايجاد اشتغال در سطح جامعه كم كردن فشارهاي اقتصادي از جمله تورم وگراني و ايجاد مراكز تفريحي، ورزشي، فرهنگي و جهت پر كردن اوقات فراغت و .... ميتوانيم از روي آوري جوانان بسوي خيابانها و ولگردي و در نهايت رفتن آنها بسوي مواد مخدر جلوگيري بعمل آورد . ( نوبهار 1372 ، ص 125)
تعريف اعتياد :
در روانشناسي اعتياد، عادت كردن به چيزي است ( اعتياد به مواد مخدر، نياز به مصرف يك ماه مخدر است كه در صورت عدم مصرف آن، حالات خاصي به وجود ميآيد ) كه گاهي براي معتاد غير قابل تحمل است .
در پزشكي بجاي اصطلاح اعتياد معمولاً كلمه وابستگي به مواد مخدر به كار ميرود و معتاد كسي است كه از نظر رواني و جسمي به يك ماده ي مخدر وابستگي پيدا ميكند . (دانش ، 1379: 99)
مواد مخدر دراستان كهگيلويه و بويراحمد
با توجه به مطالعات انجام شده البته بيشتر در سطح استان و چون بيشتر بصورت استاني همايشها و مطالعاتي در اين زمينه صورت گرفته است مواد مصرفي بيشتر از نوع ترياك، حشيش، هروئين، ميباشد كه در اين بين ترياك 9/ 85 درصد آن را تشكيل ميدهد و نحوه مصرف آن ( 4/59 ) درصد آنان بصورت سيخ وسنگ ميباشد . ضمناً بيشتر ين اثر و تاثير روي آوردن جوانان و ميانسالان كه بيشترين مصرف كننده مواد مي باشند از طريق دوستان بوده است و گروه ميانسالان بيشترين آمار گرايش به مواد مخدر را دارند با توجه به بررسيهاي بعمل آمده از سنوات قبل مهمترين روشهاي موثر براي پيشگيري از مصرف مواد مخدر متغيرهايي هستند كه به ترتيب به شرح ذيل عبارتند از :
1- خانواده
- آگاهي والدين و درك فرزندان
- نظارت بر رفتار فرزندان
- محيط امن و آرامش بخش خانواده
- افزايش مقاومت اعضاي خانواده
2- آموزش
- آموزش والدين از طريق رسانههاي ارتباط جمعي
- آموزش عموم مردم از طريق رسانههاي ارتباط جمعي
- آموزش معتادين
- آموزش جوانان و نوجوانان
3- نظارتي و اجراي
- تجديد نظر در قوانين مبارزه با مواد مخدر
- اصلاح ساختار نظارتي و اجرايي ستاد
- اصلا ح ساختار ضابطين قضايي
4- اجتماعي
- ايجاد مركز تفريحي، فرهنگي و آموزشي براي گذران اوقات فراغت
- ايجاد توسعه مراكز مشاوره براي راهنمايي افراد
- ايجاد فضاها و مكانهاي ورزشي
5- اقتصادي
- ايجاد فرصتهاي شغلي مناسب براي افراد بيكار
- مبارزه جدي، قاطع با رشوه خواري ،رابطه بازي و تبعيض در جامعه
- توزيع عادلانه درآمد درجامعه
6- امنيتي
- جلوگيري از ورود مواد مخدر به كشور
- شناسايي و برخورد قاطع با كانونهاي توزيع مواد
- ايجاد شعبههاي ويژه در دادگستري جهت رسيدگي به متهمين مواد مخدر
7- جريمه نقدي - تنبيه جسمي - زنداني كردن واعدام معتادين - توزيع كنندگان و قاچاقچيان (اينترنت ، مجله ارمغان دانش- دوره 11- شماره 4- زمستان 1384) .
علل اعتياد
تاثير عوامل در افراد مختلف متفاوت است چه بسا افرادي تحت تاثير عواملي به طرف اعتياد كشانده ميشوند در صورتي كه افراد ديگري كه در وضع مشابه آنان قرار دارند و با همان شرايط در اجتماع بسر ميبرند ولي معتاد نمي شوند .
عواملي را كه موثر در اعتياد بودهاند ميتوان به الف ) عوامل فردي ب) علل و عوامل اجتماعي ج) علل و عوامل جغرافيايي د) علل اقتصادي هـ ) علل سياسي تقسيم كرد .
الف ) عوامل فردي
هيچ وقت يك عامل سبب اعتياد نمي شود عوامل فردي ( جسمي و رواني ) كه پايهي اساسي و ضروري تكوين شخصيت هستند ازعوامل مستعد كننده به شمار مي رود .
1- عوامل جسمي
در بررسي عوامل جسمي بايستي اثرات ارث، كروموزومها، ژنها، ابتلاء به بيماريها، جنسيت، سن، نژاد مورد توجه قرار گيرند .
الف ) اثرات وكروموزمها و ژنها : اعتياد والدين ( پدر يا مادر يا هر دو ) اثراتي مستقيم در اولاد دارد سمي كه در نتيجه مصرف مواد مخدر در بدن پدر يا مادر ايجاد شده به جنين منتقل و سبب ضعف قواي جسمي و رواني مخصوصاً عقب ماندگي ذهني كودك ميگردد.
ب) ابتلا به بيماريهاي مزمن : مصرف داروهاي اعتياد آور به مدت طولاني در بيماريهاي مزمن، افراد در معرض خطراعتياد قرار ميدهد بيماران براي تسكين دردها با مصرف بيرويهي داروهاي آرام بخش و خواب آور، معتاد مي شوند .
ج) نژاد : گرايش به اعتياد در نژادهاي مختلف متفاوت است زرد پوستان و سفيد پوستان بيش از سياه پوستان به طرف اعتياد كشانده ميشوند .
د ) جنسيت : طبق آمارهاي موجود زنان كمتر از مردان معتاد به مواد مخدر ميگردند.
هـ ) سن : در هرگروه سني احتمال اعتياد وجود دارد در خانوادههايي كه پدر يا مادر، و يا هر دو معتاد به مواد مخدر هستند اطفال در سني كم و از دورهي طفوليت به همان مادهاي كه والدين مصرف ميكنند معتاد مي شوند و بعداً در ادوار مختلف سن، نوع، اعتياد را تغيير ميدهند .
و) صفات شخصيتي : اعتماد به نفس پايين، حساس عدم كنترل روي زندگي خود، عدم پذيرش ارزشهاي سنتي ورايج، مقاومت در برابر مظاهر قدرت، نياز شديد به استقلال وكنترل خود .
ب) علل رواني
با رشد كودك و آشنايي او با حقايق محيط، هسته اساسي شخصيت او تكامل پيدا مي كند با تكوين شخصيت، كودك از او پيروي كوركورانه از بعضي تمايلات خود دست بر ميدارد و سعي دارد حقايق زندگي و ارزشهاي اخلاقي و اجتماعي را درك نمايد همين درك، در طرز رفتار، كردار، اعمال و انطباق او اثرات خود را باقي ميگذارد . هرگاه رشد رواني به موازت رشد جسمي انجام نگيرد و شخصيت تكامل نيابد فرد در معرض ابتلاء به بيماريها و اختلالات رواني و منش قرار گرفته بياراده، تلقين پذير و بيعاطفه بوده و در مقابل مشكلات تاب مقاومت ندارد ودر معرض خطر اعتياد به مواد مخدر و دارهاي روان گردان قرار ميگيرد .
علل رواني متعددي من جمله عقب ماندگي ذهني، اسكيزوفرني، بيماريهاي عصبي، احساس گناه و تقصير كنجكاوي، استقلال طلبي و مبارزه و نجات از مشكلات ميتواند باعث ايجاد اعتياد شوند .
3- اختلال منش ( رفتار غير عادي )
در زندگي روزمره به افرادي بر ميخوريم كه با وجود فراهم بودن همه شرايط وعوامل امكانات به علت عدم تكوين شخصيت، ظرفيت و قدرت پذيرش انطباق با ضوابط و معيارهاي اخلاقي، مباني مذهبي واجتماعي را نداشته و به آساني نميتوانند خود را با محيط سازش دهند و دچار اختلال احساسات عاطفي و غريزي بوده رفتار غير عادي دارند به علت غرور و خود خواهي ازمصرف انواع مواد مخدر ابائي ندارند و سعي دارند ديگران را تحت تاثير و تلقين خويش قرار دهند با بياعتنايي به سرنوشت اشخاص، از بدبخت نمودن آنان بدون كمترين تاسف خوشحال مي شوند و عمداً افراد راتشويق به مصرف مواد مخدر وتوزيع آن مينمايند .
ب : علل و عوامل اجتماعي :
با اينكه علل وعوامل ارثي پايه اساسي و ضروري تكوين شخصيت فرد بوده و حدود تكامل جسمي و رواني را تعيين ميكند ولي استعداد وتوانائي هر فرد براي تكامل جسمي و رواني پيوسته به وسيله نيروهاي موثرمحيط طرحريزي شده و شكل مي يابد در افرادي كه اثرات متشابه دارد اختلاف محيط سبب ايجاد، خصائص، صفات رفتار و كردار متفاوت مي شود . هرمحيطي از نظر دارا بودن موقعيتهاي خاص در تكامل و رشد شخصيت موثر است عوامل مهم اجتماعي كه در اعتياد به مواد مخدر موثرند عبارتند از :
خانواده و اعتياد
همه مولفان و محققاني كه در حوزه آسيبهاي اجتماعي مطالعه كردهاند به خانواده به عنوان عاملي موثر در ايجاد و گسترش اعتياد اشاره كردهاند همچنين، متخصصان جامعه شناسي خانواده نيز بر اين امر صحه گذاشتهاند كه « هيچ جامعهاي نميتواند ادعاي سلامت كند، چنان چه از خانوادههايي سالم برخوردار نباشد باز بي هيچ شبههاي، هيچ يك از آسيبهاي اجتماعي نيست كه فارغ از تاثير خانواده پديد آمده باشد » .( ساروخاني، 11: 1370)
پديده اعتياد به شكل امروزي آن بيش از نيم قرن است كه درجهان و از جمله كشور ما به وجود آمده و درحال گسترش است . شيوع اين پديده در زمانه ما ابعاد نگران كنندهاي به خود گرفته و هر انساني را به تفكر واداشته كه چگونه گرايش به اين معضل اجتماعي به وجود مي آيد و چگونه ميتوان از گسترشس آن پيشگيري كرد .
اعتياد همانند همه پديدههاي اجتماعي پيچيده است و از علل گوناگوني به وجود مي آيد . ويژگيهاي جسماني، ابعاد رواني، زمينههاي متفاوت اجتماعي، اقتصادي، فرهنگي و سياسي در ايجاد و شيوع آن نقش دارند . اما همان طور كه ذكر شد يكي از زمينههايي كه همگان در آن توافق دارند بسترهاي خانوادگي است . سئوال اساسي اين است كه چه نوع خانوادهاي و با چه ويژگيهايي نقش و علت مهمتري دارند .
بديهي است كه شناسايي همه ابعاد و علل خانوادگي در حد يك مقاله دشوار است . لذا به مواردي كه درتحقيقات به نتايجي رسيدهاند و برآنها تأكيد كردهاند اشاره خواهد رفت ؛ اما قبل از هر چيز لازم است چند مفهوم اساسي تعريف و مشخص شوند .
نگاهي به عوامل موثر بر گرايش نسل جوان به مواد اعتياد آور
افزايش روز افزون شمار معتادان مسئله اعتياد را در كشور به يك بحران ملي تبديل نموده است . آن چه در اين ميان توجه برانگيز و بسيار تكان دهنده جلوه مي كند پايين آمدن ميانگين سن اعتياد و افزايش گرايش نوجوانان و جوانان به موارد اعتياد آور است . اين امرآينده سازان جامعه ما را گرفتار ساخته و آينده جامعه را با خطر جدي مواجه ميسازد و از اين رو مستلزم توجه جدي وكنكاش علمي دقيق است . مقاله حاضر در پي بررسي عوامل موثر در گرايش نسل جوان به مواد اعتياد آور است .
به عبارت ديگر ،اين مقاله درصدد پاسخگويي به اين سوال است كه عوامل موثر در گرايش نسل جوان به مواد كدامند ؟ به منظور پاسخگويي به اين سوال با تكيه بر رويكرد سيستمي سه سطح تحليل (كلان، ميانه و خرد) مطرح گرديده و در هر سطح و عوامل خاصي مورد بررسي قرار گرفته است .درسطح تحليل كلان ،كه سطح ساختارها و جبرهاي اجتماعي است، عواملي از قبيل همسايگي با كشورهاي عرضه كننده و تقاض كننده مواد، عدم همكاري و همسايگان در راستاي كنترل مواد و مبارزه با قاچاقچيان و ..... مورد بررسي قرار گرفته است . در سطح ميانه ( متوسط)، كه سطح روابط سازماني است، به عملكرد نهادها توجه شده ونقش آنها در ايجاد يا افزايش گسترده مسئله اعتياد مورد كاوش قرارگرفته است .در سطح تحليل خرد، (فردي)، ساختار شخصيتي و ويژگيهاي رواني فرد بررسي شده است .
نتيجهاي كه ازمطالب مورد بررسي گرفته شده است اين است كه گرايش نسل جوان به مواد اعتياد آوراز عوامل متعددي اثرميپذيرد كه هركدام در سطح خاص و با ميزان اثر متفاوتي عمل ميكند . برخي به طور مستقيم و بعضي نيز به طورغيرمستقيم در ايجاد اين مسئله اثر مي گذارند و از طرف ديگر اين عوامل در حيطه بررسي رشتههاي علمي متفاوت قرار ميگيرند ازاين رو، به عقيده ما بررسي مسئله مورد نظر مستلزم همكاري رشتههاي علمي متفاوت، از قبيل اقتصاد، حقوق ،جامعه شناسي ،روانشناسي اجتماعي، روانشناسي و .... است . علاوه بر آن با توجه به رويكرد سيستمي اتخاذ شده و سه سطح مورد بررسي عقيده ما اين است كه نبايد فقط فرد را در رابطه با گرايش او به مواد مقصر دانست و عامل اصلي قلمداد كرد، بلكه منطق علمي ايجاب ميكند از اين گونه ساده انديشيها حذركرده و ژرف انديشي اختيار كنيم و فرد را درمتن محيطش قرار داده و در ميان عوامل متعدد موجد اين مسئله سهمي متناسب براي او قايل شويم .
رواج مواد اعتياد آور و شيوع اعتياد در كشور خصوصاً در ميان نسل جوان بسيار توجه انگيزو تاسف بار است و كاهش ميانگين سن اعتياد به كمتر از 27 سال چاره انديشي در مورد اين بحران و فاجعه ملي را ضروري ميسازد . سئوالي كه در اين مقاله درصدد پاسخگويي به آن هستيم اين است كه عوامل گرايش نوجوانان و جوانان به مواد كدام است ؟ يا به عبارت ديگر چه عوامل و شرايطي نسل جوان را به سوي مواد اعتيادآور سوق ميدهد ؟
مسئله گرايش نسل جوان به اعتياد را از ديدگاههاي گوناگون ميتوان بررسي كرد . روان شناسان، حقوقدانان ،اقتصاد دانان، سياستمداران ،جامعه شناسان ،جرم شناسان و ... هر يك با ديدگاه خاصي به اين مسئله نگريسته و جنبه يا جنبههايي از آن را بررسي كرده و عواملي را براي آن بر شمردهاند .
به نظر ميرسد كه براي تبيين درست و جامع آسيبهاي اجتماعي، از قبيل اعتياد، بهترين شيوه اين باشد كه نخست سطوح تحليلي را، مشخص كنيم و سپس به شناسايي و بررسي عوامل مهم در هر سطح بپردازيم .
به عقيده ما، منحرف ( جرم ) برآيند نهايي هماهنگي عوامل بسياري است كه به طورمستقيم و غير مستقيم فرايند شكل گيري و انحراف ( جرم ) را متاثر ميسازند . در واقع ،فرد آخرين حلقه زنجيري است كه به انحراف يا جرم ختم ميشود و فرد منحرف شكوفا كننده استعدادهايي است كه جامعه آفريده است .
بدين ترتيب، جامعترين، چارچوبي كه ميتوان بسياري از مسائل اجتماعي را در قالب آن تحليل و تبيين كرد و چارچوبي است كه بتوان براساس آن مسائل را در سه سطح كلان، ميانه و خرد كاوي و بررسي و تبيين كرد .
تناسب و تطابق نداشتن تكامل فني با رشد معنوي در انسان
اگر اغراق نباشد، بايد بگوييم عصر ما، عصر تغييرات شديد و سريعي است كه توان تطابق و هماهنگي را از انسان سلب و او را به مثابه ،تخته پارهاي اسير خروشان خويش كرده است . ارزشهاي انساني به موازات ابداع روشها و وسايل جديد تغيير رنگ ميدهد و يا تضعيف ميشود . تغييرات پي در پي « پشتوانههاي اجتماعي انسان را به حداقل رسانده » و او را دچار نوعي سرگرداني، نا به ساماني فكري ،اضطراب التهاب و سرخوردگي كرده است .« به طوري كه دقيقاً نميداند كيست » ( كاظمي، 134: 1377)، هدف او از اين همه تلاش شبانه روزي چيست ؟ موقعيت او در جهان كنوني چگونه و كدام است و به سوي كدامين مقصد ره ميسپرد ؟ انسان كنوني دچار نوعي خلاء معنوي است، چرا كه ز يك طرف باورها و ارزشهاي قديم درحال احتضار و منسوخ شدن است واز طرف ديگر ارزشها و آرمانهاي جديد هنوز استقرار و غلبه كامل نيافتهاند ؛ به عبارت ديگر، بناي سنتها فرو رفته ولي هنوز بشر آن را نيافته كه بر مخروبه آن ساختمان ارزشي جديدي كه برازنده جامعه مدرن و پاسخگويي نيازهاي آن باشد بنا كند . ايمان واعتقاد بشر امروزي رو به سستي نهاده و علاوه بر آن نا به ساماني و سردرگمي فكري انسان بر فشار رواني او افزوده و سبب ايجاد نارساييهاي رواني و اجتماعي در او شده است . بي ترديد اين نارساييها ناشي از امواج آسيب زاي تغييرات ميتواند باعث پناه بردن افراد به رويا و تخيلات و در نهايت گرايش آنها به استعمال مواد اعتياد آور شود .( كوهن، 44: 1368)
همچنين ناهماهنگي و نبود تناسب ميان پيشرفت فناوري و رشد ارزشهاي معنوي در انسان، كه خود معلول تغييرات شديد و سريع دنياي كنوني است ،از عواملي است كه « مغزهاي جوان جامعه » كنوني را به سوي مواد اعتيار آور سوق ميدهد .
بيكاري
بيكاري ازمهمـرين عواملي است كه درصورت ساير عوامل و مناسب بودن شرايط زمينهساز بسياري از آسيبهاي اجتماعي ميشود برخي از نويسندگان بيكاري را مقولهآي اقتصادي تلقي كرده و پيامد آن را صرفاً فقدان درآمد دانسته اند . اما بايد گفت كه اشتغال گر چه به معناي داشتن شغل است، با اين حال نتيجه آن صرفاً تامين درآمد نيست . اشتغال پيامدهاي مطلوب ديگري دارد كه برخي از آنها عبارت است از: كسب مهارتهاي تازه وشكوفايي استعدادها. اشتغال سبب ميشود كه انسان در پيشرفت جامعه و حل مسائل ومشكلات سهيم شود و از اين طريق ابزار وجود و احساس ارزشمندي، اعتماد به نفس ،اميدواري، هدفمندي، مسئوليت و تعهد كند .
اشتغال سبب درگير شدن و نقش پذيرفتن فرد در شبكه روابط اجتماعي مي شود و سبب ميگرد كه فرد شاغل از يك طرف ديگرنيرويي نامريي( خواه رسمي و خواه غير رسمي ) وي را كنترل و نظارت كند، كه اين امر او را از ارتكاب جرم باز ميدارد . در برخي موارد، فرد به اقتضاي شغل خود مجبور است از انجام دادن برخي اعمال و حتي گفتن برخي سخنان اجتناب كند .
نتيجه ديگراشتغال فقدان فرصت براي ارتكاب جرم است ؛ به عبارت ديگر ،يكي از مهمترين پيامدهاي اشتغال اين است كه فرصت ارتكاب بسياري از جرايم (حتي درصورت تمايل فرد ) را از انسان ميگيرد .
و بالاخره اين كه اشتغال ايجاد نوعي از آرامش و آسايش رواني در فرد مي شود و از آسيب پذيري رواني او جلوگيري ميكند به عقيده كوكرين (195: 1376 ) يكي از مهمترين پيامدهاي داشتن شغل، حتي اگر آن شغل چندان هم رضايت بخش نباشد، تماس و حمايت اجتماعي همراه آن است . اين امر باعث ميشود كه فرد بتواند تجارب رواني فشار آور خود را با ديگران تقسيم كند و تا حدي آنها را تخفيف دهد .
كاب ضمن تحقيقاتش به اين نتيجه رسيد كه برخورداري از حمايت اجتماعي به هنگام مواجهه با نيروهاي فشار آور رواني در زندگي، هم افراد را از ابتلا به بيماريهاي رواني باز ميدارد و هم روند بهبودي از بيماري ايجاد شده بر اثر فشار رواني را تسريع مي كند .
بنابراين، ميتوان اشتغال را ازجمله طرقي دانست كه جامعه به وسيله آن ضمن تامين زندگي مادي و تضمين سلامت رواني اعضايش آنها را تحت كنترل قرار ميدهد و سبب كاهش احتمال انحراف آنها ميشود . در مقابل، بيكاري علاوه بر آن كه فرد را از داشتن وتهيه درآمد براي ارضاي نيازها و زيستن به شيوههاي آبرومندانه محروم ميسازد و احساس ارزشمندي و اعتماد به نفس و اميدواري را از او ميستاند، سبب فراهم شدن زمينه آشنايي فرد با ولگردان، معتادان وديگر منحرفان و در نهايت انحراف او مي شود . تحقيقات انجام شده درزمينه اعتياد همبستگي معني داري را ميان اعتياد و بيكاري نشان داده است ( كرباسي و وكيليان، 152 : 1377 ؛ اورنگ، 107 : 1367)
فقر و شكاف طبقاتي
بحرانهاي اقتصادي، فقر و نابرابري و بيعدالتي از عوامل مهم وموثر در انحراف نوجوانان و جوانان هستند و اكثر محققان وجود همبستگي بين اين عوامل و انحراف افراد را تصديق كرده و در تحقيقات به اثبات رساندهند . درمقابل، برخي از نويسندگان نيز معتقدند كه اعتياد باعث فقر ميشود و برعكس . كي نيا ( 1088 : 1360) پس از توضيح اجمالي تحقيقي كه سازمان ملل در زادگاه اوتانت، دبير كل فقيد اين سازمان، انجام داده و فقر اقتصادي، بيسوادي و شرايط اقليمي را عوامل اصلي رواج ترياك و حشيش در آن منطقه دانسته، به انكار نقش و اثر فقر در اعتياد افراد پرداخته است .
البته عقيده به اين كه فقر از عوامل موثر در اعتياد است به معناي عقيده به مصونيت ثروتمندان از اعتياد به واسطه ثروتشان نيست، چرا كه هم فقر وهم ثروت در صورتي ميتواند انگيزههاي اعتياد را در فرد پديد آورد كه در گرايش افراد به مواد اعتياد آور اثر مي گذارد، ولي به تنهايي نميتواند انگيزه استعمال مواد شود . با اين حال عقيده بر اين است كه پيامدهاي فقر و انگيزههاي ناشي از آن ناگوارتر، قويتر و موثرتر از پيامدهاي رفاه زدگي و انگيزه هاي ناشي از آن است . به عبارت ديگر، وضعيت زندگي فقيران از لحاظ تربيتي، نحوه اسكان، اجتماعي، شغلي و .... مساعدتر از وضعيت زندگي ثروتمندان بوده و بهانههاي بيشتري را براي گرايش به مواد به دست ميدهد . فقر بيش از رفاه فرصتهاي ارتكاب جرم ايجاد ميكند براي مثال، فقيران در اثر بيكاري، سرگرداني،سرخوردگي و ناكامي و اعتقاد به خرافات از قبيل اعتقاد به اثر تسكيني و فراموش كنندگي مواد اعتياد آور و .... به اين مواد رو مي آورند، البته ثروتمندان نيز به استعمار مواد مي پردازند ليكن به دلايلي چون رسيدن به دنياي لذتها و خوشيها و ...
پيامد فقر صرفاً كمبود يا نبود نيست بلكه فقر پيامدهاي بي شماري براي فقر دارد كه هر يك به نحوي ميتواند انگيزه وعامل گرايش فرد به مواد شود، از جمله ناكامي و محروميت بر اثر برآورده نشدن خواستهها، كمبود مواد خوراكي و پوشاكي و سوء تغذيه و در نتيجه نبود رشد متعادل جسمي و رواني در فرزندان، بيسوادي و جهل و اعتقاد به خرافات، نا آشنايي با اصول بهداشتي و رعايت نكردن آنها و درنتيجه ابتلا به انواع بيماريها، اضطراب، افسردگي و بيماريهاي رواني، عدم آشنايي با اصول تربيت، غفلت و بيتوجهي به بچهها ،كار اجباري كودكان، فراهم نبودن محيط و شرايط مناسب براي تحصيل فرزندان، سكونت در مناطق پست و جرم زا، نداشتن برنامه ريزي در زندتگي،شكوفا نشدن استعدادها، نداشتن برنامهريزي براي گذران اوقات فراغت و... فقرو نبود تامين مادي و كمبود وفقدان امكانات معيشتي علاوه بر اين كه افراد جامعه را به سوي خريد و فروش مواد اعتياد آور سوق ميدهد، عامل موثري هم براي اجرا نشدن قانون به دست مأموران دولتي است. تأمين نبودن مأموران مبارزه با سوداگران مرگ سبب ميشود كه به راحتي تطميع شوند و با دريافت رشوه از قاچاقچيان در انجام وظيفه خويش يعني اجراي قانون كوتاهي و به جامعه خيانت كنند .
نگرش مثبت به اثرات مواد، به ويژه ترياك، در برخي مناطق و خرده فرهنگها
در ميان ساكنان برخي از مناطق اين عقيده رواج دارد كه موادي نظير ترياك، مورفين، هروئين و .... مسكن دردهاي جسمي ،فارغ كننده آدمي از مشكلات و ناراحتيهاي روحي ،موجد نشاط ومايه آرامش تن و روان است . تحقيقات نشان ميدهد كه اين عقيده از انگيزههاي استعمال مواد اعتياد آور به ويژه ترياك در بسياري از معتادان بوده است . نگرش مثبت نسبت به اثرات تسكيني وتقويتي مواد ريشه در تاريخ دارد . به نوشته نصراله فلسفي در دوره صفويه اين عقيده در ميان مردم رايج بود كه « خوردن ترياك باعث شجاعت در جنگ شده و خسارت و جرأت آدمي را افزايش ميدهد . به همين دليل سربازان پيش از آنكه به جنگ بروند به خوردن ترياك تشويق ميشدند .»
همچنين در آن دوره اين عقيده شايع بوده كه ترايك براي معالجه اكثر بيماريها مخصوصاً صرع خوب است و كليه قواي بدني مخصوصاً نيروي جنسي را تقويت ميكند .( فلسفي، 43: 1347 و 27).
سالها پيش از برخي مناطق كشور « استعمال ترياك يكي از وسايل پذيرايي ازمهمانان پر ارج و شأن بوده است .» (شيخاوندي، 379: 1373) ؛ و حتي استعمال مواد نشان تشخيص وتعلق به طبقه بالا تلقي ميشده و به منظور نشان دادن برتري خود بر ديگران تفاخر صورت مي گرفته است .
خانواده
خانواده به زميني ميماند كه نهال وجود آدمي در آن كاشته مي شود . كليد اصلي سلامت و رشد نهال حاصلخيزي و مناسب بودن زمين است .
آدمي در دوران كودكي همچون مومي در دست والدين است و والدين به شخصيت او شكل ميدهند و از اين راه سلامت يا بيماري رواني و جسمي او را تعيين ميكنند و آيندهاش را رقم مي زنند .
توكويل، انديشمند فرانسوي، چنان اهميتي براي تجارب دوران طفوليت و نقش پدر و مادر در تربيت فرد قائل است كه اظهار ميدارد « سراسر زندگي انسان را ميتوان به تعبيري در گهواره عيان ديد » ( كريستينس و ويليامز، 1365 : 117 ) شيوه والدين براي تربيت فرزندان، نابساماني خانواده ( مانند جدايي والدين بر اثر فوت يا طلاق، نبود تفاهم بين والدين و نيز بين والدين و فرزندان، انحراف والدين از قبيل اعتياد آنها، و ناتواني والدين از ارضاي درست ومنطقي نيازهاي فرزندان و .... ) واز جمله عوامل خانوادگياي هستند كه زمينه را براي انحرافات نوجوانان و جوانان فراهم ميسازد .
شكاف نسلها
دنياي جديد ويژگيهاي خاصي دارد كه آن را از دنياي قديم متمايزمي كند ؛ يكي از اين ويژگيها اين است كه امروزه تربيت فرزندان منحصر به خانواده نيست و عوامل ديگري از قبيل آموزش و پرورش، گروه همسالان، مطبوعات، راديو، تلويزيون و ... همانند آن درجراي اين وظيفه مهم سهيم شدهاند .اين وضعيت در عين حال كه سبب سبكتر شدن بار مسئوليت والدين مي شود، از لحاظ تربيتي مشكلاتي پديد ميآورد .
تعارض روشهاي اين عوامل و ناهمخواني آموزشهاي آنها موجب شكست در تربيت صحيح فرزندان خويش و سرگرداني وتزلزل شخصيتي فرزندان مي شود .
همچنين انسان در جامعه مدرن هر لحظه بمباران اطلاعاتي ميشود و سرعت و شدت روند تغيير به حدي است كه امكان انطباق وهماهنگي با تغييرات را از والدين سلب مي كند و باعث ايجاد فاصله ميان آنها و فرزندانشان ميشود .نسل جوان در دنياي مدرن، برخلاف همسالان خود در جامعه ما قبل مدرن، روز به روز اطلاعات و آگاهيهاي تازهاي كسب ميكند و به تبع آن داراي نيازهاي جديدي ميشود ،مسائل خاص مربوط به خود را دارد، والدين كمتر بر او كنترل و نظارت دارند و احتمال دچار شدن به اضطراب، سرخوردگي ،نوميدي و ناكامي زيادتر است .
درمقابل والدين از يك طرف مشغول فعاليت ودرگير مسائل فراوان زندگي هستند و از طرف ديگر « .... به آداب و رسوم گذشته پايبندند و هيچ گونه تغييري را نميپذيرند ...» ( احنمدي، 1375: 54) و كمتر زمينه طرح پرسش را براي فرزند جوان خود فراهم ميكنند و بدان پاسخ ميدهند . اين امردرواقع منجر به همان چيزي ميشود كه به « شكاف ،تعارض يا فاصله نسلها » معروف است .نتيجه چنين روابطي بين والدين و فرزند جوانشان طرد فرزند و ايجاد احساس تنهايي در جوان است كه زمينه پيوستن او را به گروهها و افراد منحرف فراهم ميكند .
نحوه گذراندن اوقات فراغت
از اوقات فراغت هم ميتوان براي ارتقاء و كمال استفاده كرد و هم براي گرويدن به انحراف . اوقات فراغت فرصتي است كه ميتوان از آن براي خود سازي، پرورش و شكوفايي استعداد، افزايش مهارت، كسب آگاهي و افزودن بر اطلاعات و پرورش جسم از طريق تفريح، ورزش و سرگرمي استفاده كرد. اما برخي از افراد جامعه، به ويژه نوجوانان و جوانان، اين زمان را معمولاً به بطالت ميگذرانند و برنامهاي براي بهرهگيري درست از آن ندارند و برخي نيزدر آن زمان به تخريب خود و خسارت رساندن به جامعه مي پردازند . اوقات فراغت مهلتي به نوجوانان و جوانان ميدهد كه با آزادي و دوراز چشم پدر و مادر به كارهاي مطلوب خود بپردازند. به همين دليل، احتمال انحراف آنان بيش از زماني است كه در كنار والدين خود به سرميبرند . بيترديد پدر و مادري كه براي اوقات فراغت فرزندان خود برنامهريزي ميكنند ،علاوه بر هدايت فرزندانشان، فرصت ولگردي، معاشرت با دوستان ناباب، به بطالت گذراندن اوقات و بالاخره انحراف را از آنها سلب مي كنند و آسيب پذيري و احتمال انحرافشان را كاهش ميدهند ( عصاره ،تابستان 1376: 51) .
بررسيهاي انجام شده در باره عوامل موثر در اعتياد نشان ميدهد كه افراد مورد بررسي نه براي استفاده درست از اوقات فراغتشان برنامهريزي كردهاند و نه استفاده بهينهاي از آن كردهاند .
گروه همسالان
گروه همسالان متشكل از افرادي است كه از لحاظ سن، موقعيت اجتماعي، ارزش درك ،احساس ،سطح فكر، نياز و ... در سطح نسبتاً يكساني هستند، روابطي نزديك، صميمي و غير رسمي و چهره به چهره با يكديگر دارند و در مورد شيوههاي رسيدن به اهداف و ارضاي نيازها تفاهم نسبي ميانشان وجود دارد .« همبازيها ،محافل دوستانه وگروههاي كاري كوچك را ميتوان از جمله گروههاي همسالان دانست .» (كمالي، 1374 : 75).
نوجوانان وجواناني كه جذب و وعضو همسالان شدهاند به اقتضاي سنشان استقبال فكري اندكي دارند، و اين امر سبب سهولت اثر پذيري آنها از ديگر اعضاي گروه ميشود ( دروديان، 1372 : 109 ) .
اعضاي گروه همسالان گذشته از آموختن برخي مهارتهاي اجتماعي از يكديگر وحمايت از همديگر در موقعيتهاي گوناگون اجتماعي و تقليد كردن شيوه رفتار ديگر اعضا، در بسياري موارد نحوه تكلم خاص خود را دارند و حتي كلمات معمول را در معناي غير مصطلح آن درجامعه به كار مي برند اين امر به خوبي نشان دهنده اثري است كه گروه همسالان بر اعضايش ميگذارد، از اين رو وضع گروه از لحاظ سلامت و انحراف عامل مهمي درسلامت وانحراف اعضا محسوب مي شود . پيامبر اكرم (ص) ميفرمايد :« المرء علي دين خليفه فلينظر احد كم من يخالل: آدمي بردين خليل خويش است پس هر كدام از شما مواظب باشد كه با دوست ميگردد ( شهريان، 1376: 35 )»
ج: علل جغرافيايي
اوضاع و احوال و موقعيت جغرافيايي هر كشور حتي هر منطقه در اعتياد و نوع متفاوت است ساكنين شهرها و روستاهايي كه در مسيرعبور مواد مخدر هستند به علت سهولت دسترسي به مواد مخدر و همكاري با قاچاقچيان بيشتر در خطر اعتياد قرار ميگيرند از مهمترين علل جغرافيايي در اعتياد در همه مناطق ميتوان موارد زير را نام برد :
1- رشد جمعيت :
افزايش بي رويه جمعيت كه يكي از مسائل حاد اجتماعي مخصوصاً در كشورهاي در حال توسعه و عقب مانده و خصوصاً مناطق اجتماعي و كم درآمد است و آينده بشر مخصوصاً اطفال و نوجوانان را تهديد مي كند جوانان در پيشرفت و توسعه اقتصادي، اجتماعي وسياسي هر كشور نقش بسزايي را ايفا مينمايند ليكن با رشد بي رويهي جمعيت، تمام آنها نميتوانند به تحصيلات خود ادامه داده و يا جذب بازار كار شوند عدم امكانات رفاهي، تفريحي براي پركردن اوقات فراغت، بهداشتي، تهيه مسكن به خصوص نگراني و نا اميدي از آينده موجب ناراحتي رواني ميگردد و آنان براي رهايي از فشار زندگي و فراموش كردن غم آينده به مصرف مواد مخدر روي ميآورند .
2- شهر و روستا :
شرايط موجود در شهرها مخصوصاً ازدحام جمعيت، مشكل ترافيك، وضع مسكن ،كمبود روابط عاطفي منجر به ناراحتيهاي رواني و خستگي جسمي ميگردد . و به علت فقدان همبستگي بين افراد خانواده و همسايگان و بياعتنايي به معنويات سبب افزايش بي قيدي و بي بند و باري وافزايش گرايش به استعمال مواد مخدر ميشود .
در روستاها كه اكثراً دراي روابط عاطفي و صميمي بوده و زندگي مسالمت آميز دارند و خود را درغم و اندوه ومصائب شريك ميدانند ودرهمكاري يكديگر مضايقه نميكنند و بسياري از مفاسد در زندگي شهرها ندارند ولي روستائيان كه براي كار به شهرها ميروند و به علت معضلات شهري و خستگيهاي جسمي ورواني به مواد مخدر روي مي آورند .
3- مهاجرت
در تمام ادوار زندگي، بشربراي بقاء، تهيه حوائج زندگي و امرار معاش از محلي به محل ديگر، از شهري به شهر ديگر از كشوري به كشور ديگر و به صورت فردي يا گروهي مهاجرت ميكنند مهاجران در توشه و بار خود اعتقادات مذهبي و قومي بهمراه دارند ولي در محيط جديد با اوضاع و احوال كاملاً متفاوت با محيط صميمي خود مواجه ميشوند مهاجران در بدو ورود به شهرها، به علت كمبود مسكن ،عدم امكان پرداخت كرايهي منزل، با طرز رقت بار و وتاثير انگيز در حاشيه شهرها بر برپائي آلونك ساكن ميشوند به دليل تعدد و گوناگون من جمله نداشتن تخصص لازم و استعداد لازم مجبور به اشتغال در شغلهاي كاذب ميگردند كه به علت بدبختي و جوابگو نبودن و درماندگي كه دارند و براي درآمد بيشتر آنها وادار به توزيع مواد مخدرميشوند كه در نهايت ممكن است و به احتمال قوي استعمال نيز مينمايند .
د: علل اقتصاد
منظور از علل اقتصادي بحث در مورد نوسانات اقتصادي ،بحران اقتصادي، تورم و رشد و توسعه صنعت نيست بلكه بررسي تاثير و ثروت دراعتياد به مواد مخدراست .
تعريف دقيق فقير وتعيين حدود آن مشكل و اطلاق عنوان فقر و غني به افراد در مناطق مختلف است طبق تعريف سازمان ملل كسي كه از حداقل سطح زندگي انسانها محروم باشد فقير محسوب مي شود .
فقر به تنهايي از علل اعتياد نميباشد در خانوادههاي فقر و تهيدست كه روابط خانوادگي توام با تعاون و همكاري، صفا و صميميت است و افراد خانواده كمك و دستگيري از يكديگر را وظيفه و جداني و ديني خود ميدانند گرايشس به اعتياد كمتر از ثروتمندان ميباشد در غالب خانوادههاي ثروتمند، پول جانشين انسانيت و عطوفت مي شود ثروتمندان با امكاناتي كه دارند براي خوشگذراني، انواع مواد مخدر را مصرف مينمايند اطفال و جوانان آنان نيز با پولي كه در اختيار دارند به جستجوي لذت به طرف اعتياد كشانده مي شوند .
از پژوهشهايي كه در سال 1997 سازمان نظارت بر مواد مخدر وابسته به سازمان ملل به عمل آورده در كشورهاي فقير و قحطي زده آفريقا اعتياد به مراتب كمتر از سوئد و آمريكا ميباشد .
هـ : علل سياسي
دول سلطه گر براي نيل به اهداف شوم سياسي خود، غارت منابع ملي كشورهاي مورد نظرشان و به زانو درآوردن ملتها مخصوصاً جوانان با فراهم نمودن وسايل قاچاق و توزيع مواد مخدر، آنان را به پرتگاه خواري وذلت و مرگ و اعتياد ميكشانند . بهترين نمونه آن سياست انگليسيها در مستعمرات خود و آمريكايي در جنگ ويتنام است .
اعتياد و پيامدها
اعتياد به مواد مخدر زيانهاي غير قابل جبراني براي معتاد، خانواده وي و جامعه به دنبال درد سطور آتي به فراز عوارض نامطلوب استفاده از اين مواد را با تكيه بر نتايج تحقيقات انجام شده و در دو محور « عوارض فردي » و « عوارض اجتماعي – اقتصادي » مورد توجه قرار ميدهد .
عوارض فردي
اعتياد براي فرد معتاد جز بيماري و درماندگي چيزديگري را به ارمغان نمي آورد به گفته پرفسور دي ماته :
ماده مخدر هر چه كه باشد ،در هر حال مادهاي شيميايي است كه به غير از مغز و روان ،بر بافتهاي بدن نيز تاثير مستقيم ميگذارد، ازكبد گرفته تا كليه ،از روده، تيروئيد، البته ضرر بيشتر را به مغز وارد مي كند . ( اسعدي، 1380 : 289)
معتاد حالت غير ارادي، تحرك پذيري، بي قراري بيثباتي دارد ،قيود اخلاقي و حس عاطفي در او از بين ميرود، به زندگي بيتفاوت است و احساس مبهم از زمان و مكان مييابد گاهي به حالت افسردگي مبتلا مي شود يا دچار توهم و هذيان شده به اعمال جنون آميزدست مي زند . ( همان منبع ، 96-93)
براي مثال، حشيش پايبندي فرد به قيود اخلاقي را از بين ميبرد و حس قضاوت را مختل ميسازد .
يكي ديگر از پيامدهاي نامطلوب اعتياد اين است كه با شروع اعتياد فرد به مواد مخدر، تهيه و مصرف مادهي مورد اعتياد به مهمـترين دغدغهي فكري او تبديل ميشود تا آنجا كه براي دست يافتن به اين ماده از هيچ كاري خودداري نمي كند براي مثال اگر پول خريد را نداشته باشد ،نخستين راهي را كه در نظر مي گيرد، دزدي و يا همكاري با فروشندگان مواد مخدر است . افزون بر اين ،فرد معتاد پس از مصرف مواد نيز بسته به زمينههاي گوناگون شخصيتي، رواني و محيطي وهمچنين اثرات خاص مادهاي كه در معرض ارتكاب گونههاي متعدد ديگري از جرم و جنايت قرار دارد .
ديگر پيامد شوم اعتياد، گريزان شدن شخص است از خانواده ونزديكان و جامعه است . زيرا پس از گذشت مدت زماني خاص، افراد جامعه به او به عنوان فردي مجرم و انساني پست وانگل نگاه مي كنند بتدريج فرد براي خود نقش و جايگاهي در جامعه نمي يابد، در نتيجه به گوشه و كنار خيابانها يا به همنشيني با معتاداني همانند خود پناه مي برد ؛ شغل خود را از دست ميدهد، عضويت باندهاي قاچاق را ميپذيرد و به انجام هر جنايتي كه پيش آيد مبادرت مي ورزد .
از ديگر آثار شوم اعتياد مزمن، مرگ زودرس است . برخي از معتادان رهايي را فقط در مرگ مييابند و براي رهايي از اعتياد و زندگي نكبت بار دست به خود كشي ميزنند اين نيز از جديدترين آثار اعتياد است كه تعداد زيادي از معتادان را در اثر استفاده از سرنگ آلوده، به خود مبتلا ساخته است .
آثار اجتماعي – اقتصادي
اعتياد بر تمام نهادهاي اجتماعي اثرات نامطلوب دارد، خانواده اولين واحد اجتماعي است كه از اعتياد آسيب ميپذيرد معتاد در مرحله اول با خريد مواد مخدر، زيانهاي اقتصادي غير قابل جبراني وارد مي سازد . علاوه بر آن، اعتياد وي موجب صدمات رواني درخور توجهي در اعضاي آن ميشود از جمله آنكه نگرش منفي مردم به خانوادههاي معتادان سبب مي شود كه اين افراد در جامعه به خصوص نزد دوستان و آشنايان، احساس شرمساري و سرشكستگي كنند و اين پديده به ويژه درجوامعي كه پايبندي بيشتري به اصول مذهبي، اخلاقي، و خانوادگي وجود دارد، با شدت بيشتري خود نمايي مي كند در مورد معتاداني كه همسر و فرزند دارند ،علاوه بر مشكلات فوق ،ميتوان شاهد پيامدهايي مانند فقر، فساد و بينظمي بود كه در ادارهي امور خانه وتربيت فرزندان، پيش مي آيد . دردناكترين وشومترين اين آثار، طلاق است كه خود از اثرات شوم ديگري است در جهت شكلگيري، شخصيت منفي فرزندان در پي دارد .
اعتياد به مواد مخدر موجب افزايش نرخ بزهكاري در جامعه مي شود .در همين راستا برخي محققان مدعياند كه رابطهاي معنادار ميان اعتياد و جرم وجود دارد معتاد هم به خاطرتهيه ماده مخدر مورد نياز ،مرتكب جرمها و جنايتهايي مانند سرقت ميشود و هم بعد از مصرف مواد و آن هم بر اثر عوارض استعمال آن مواد به جناياتي مانند تجاوز و قتل مبادرت مي ورزد . براي مثال ميتوان بدين نكته اشاره كرد كه طبق آمار به دست آمده جرم 75 درصد از زندانيان در شهرهاي بزرگ به شكلي مستقيم يا غير مستقيم در ارتباط با مواد مخدر و اعتياد قرار دارد .از طرف ديگر ميتوان ديد كه بزهكاري خود نيز ميتوانند سبب تقويت اعتياد گردد، بدين شكل كه فرد معتاد، استعداد ارتكاب كجرويهاي اجتماعي را در سطح وسيعي از خود نشان مي دهد و از سوي ديگر ارتكاب همين جرايم، آخرين مقاومتهاي رواني او را در هم ميشكند وزمينه را براي وابستگي بيشتر وي به مواد مخدر وهمچنين ورود به شبكههاي توزيع را فراهم ميسازد .
پيشگيري و كنترل اعتياد با نگرش اسلامي
منظور مادر اين تحقيق از نقش دين در پيشگيري و كنترل پديده اعتياد اين است كه معتقد بودن به دين ميتواند در پيشگيري و كنترل افراد از انحرافات اجتماعي مانند اعتياد موثر باشد و هر چه اين اعتقاد شديدتر باشد قدرت كنترلي دين بيشتر خواهد شد . اما در خصوص دين اسلام كه آخرين و كاملترين دين است اين امر ازجهات مختلف مورد نظر است در اين دين هنجارگذاري، به گسترهاي به وسعت تمامي امور فردي و اجتماعي اعضاي جامعه انجام گرفته است در نتيجه در خصوص آگاهي و پايبندي افراد به آن، ميتواند ا ز ابتلاي آنان به اعتياد جلوگيري كند، علاوه بر اين پيشبيني ضمانتهاي اجراي پايبند به هنجارها به نحو كاملي در آن انجام گرفته است كه به اجراي اين هنجارها در جامعه كمك ميكند . سرانجام اينكه در دين اسلام، مكانيسم و راهكارهايي پيش بيني شده است كه با استخراج و به كارگيري آن در زندگي اجتماعي، ميتوان زمينهي بروز انحرافات اجتماعي مانند اعتياد را از بين برد . ( داوري، 1381 : 17)
پيشگيري :
پيشگيري، سياستي پيشيني و متشكل از مجموعه راهكارهاي مستقيم و غير مستقيمي است كه با هدف ايجاد امكانات و موقعيتهاي بازدارنده از وقوع جرم و كجروي طراحي وتدوين ميشود . پيشگيري در صورت اجراي صحيح، سياستي به مراتب كارآمدتر و موثرتر از سياستها و راه حلهاي پيشين مقابله با ارتكاب كجروي وجرم است ؛ سياستي كه افزون بر آن، كاهشي قابل توجه را هم در نيروها و هزينههاي مورد نياز كنترل اجتماعي در پي دارد .
راهكار پيشگيري وكنترل اعتياد ( تبليغ قبح اعتياد )
يكي از مواد موثر در جلوگيري از انحرافات اجتماعي، بيان قبح يك عمل و انزجار آفريني عمومي در برابر انجام آن است .معمولاً تعاليم ديني در اين خصوص، بيشترين نقش را، به ويژه در جوامعي مانند ايران كه بافت مذهبي دارند و اكثريت مردم به نوعي پايبند به مسائل ديني هستند، دارند يكي از محورهاي مهم در تبليغ قبح اعتياد، آشنايي با ديدگاه مراجع تقليد و فقهاي شيعه و فتاواي آنان در خصوص اين پديده است، زيرا مقبوليت يا عدم مقبوليت هنجارهاي ديني و درجهي اهميت هر يك از آنها بستگي به فتواي مراجع عظام تقليد دارد كه براساس فهم آنان از آيات و روايات، براي مردم بيان مي شود بنابراين، موضعگيري شديد مراجع تقليد در خصوص استفاده ازمواد مخدر وحكم آنان به حرمت استفاده از آن و انتقال مناسب اين ديدگاهها به جامعه، نقش غير قابل ترديدي در پيشگيري و كنترل جوانان و آحاد جامعه از اعتياد به مواد مخدر ايفا مي كند .(داوري، 1381: 137)
پيشنهادات
براي مبارزه با اعتياد و تاثير گذاري آن بايد سه محوراساسي « برخوردهاي درماني» « برخوردهاي انتظامي » و « بستر سازيهاي فرهنگي » مورد توجه قرار گيرد.
برخوردهاي درماني
1- از آنجا كه مهمترين عامل توزيع مواد مخدر، تقاضاي خريد آن است، پيشنهاد مي شود به منظور كاهش تقاضاي مواد وعدم سود آوري آن براي توزيع كنندگان، با استفاده از تمام امكانات بيمارستاني و پزشكي كشور و با كمك پزشكان، روانپزشكان و روانشناسان، به صورت ضربتي، زمينه ي ترك مواد و براي تمام معتادان فراهم شود . درخصوص افراد سالمند كه توان ترك را ندارند اين افراد را شناسايي كرده و حداقل ترياك مورد نياز آنان را از طريق بيمارستانها ويژه تامين نمود .
2- افراد معتاد پس از ترك اعتياد بايد مورد حمايتهاي عاطفي اعضاي خانواده، فاميل و دوستان قرار گيرند وجامعه با آغوش بازپذيراي آنان باشد .
3- در صورتي كه اين افراد نياز به مشاوره درماني دارند اقداماتي از طرف دولت دراين خصوص به صورت رايگان انجام گيرد .
برخوردهاي انتظامي
الف - برخورد با معتادان
1- نظر به اينكه فقط در اوايل انقلاب به مدت محدودي به افراد به صورت قانوني فرصت ترك اعتياد داده شد، و پايين بودن سن اعتياد نشانگرآن است كه اكثر معتادان فعلي هيچ فرصتي براي ترك اعتياد نداشتهاند، پيشنهاد مي شود در جهت كاهش تقاضاي مواد مخدردر يك طرح ضربتي به مدت 6 ماه تا يكسال به معتادان فرصت ترك داوطلبانه اعتياد داده شود .
2- افراد معتادي كه درمشاغل دولتي هستند شناسايي شوند و مدتي به آنان فرصت ترك داده شود اگر ترك نكردند، با امتياز كمتري بازنشسته شوند و از كار اخراج گردند .
3-افراد معتادي كه به علت اعتياد از كار بركنار شدهاند ؛ در صورت ترك اعتياد و فراهم بودن زمينهي، به شغل قبلي باز گردانده ويا در سايرمراكزبه كار گرفته شوند .
4- دست اندركاران حكومت نيز بايد محدوديتهايي را كه براثر اعتياد براي شخص ايجاد شده است لغو نمايند و در بكارگيري مشاغل جديد، اعتياد و سوء سابقه او را درنظر نگيرند .
5- معتاداني كه پس از مدت مذكور بدون مجوز پزشكي به اعتياد خود ادامه دهند، شناسايي و دركارهاي سخت به كار گرفته شوند ،و در صورت تكرار جرم براي دفعات متوالي، جزيرهاي آماده شود و براي مدت نامعلومي در آنجا مانند زنداني با آنان برخورد شود .
ب: برخورد باعوامل توزيع
1- با توجه به اينكه در جرايم مربوط به اعتياد و توزيع مواد مخدر برخي با پرداخت جريمه نقدي، مشكل خود را حل ميكنند و پس از آزادي از زندان با جابجايي مقدار بيشتري از مواد آنرا جبران مينمايند، جريمه نقدي حذف شود و از آنجائيكه زندان عمومي نيزنميتواند در تغيير روحيه اين افراد موثر باشد، به جاي زندان عمومي و جريمه نقدي از زندان انفرادي استفاده شود .
2- پيشنهاد مي شود كه با شدت تمام طبق شرع مقدس اسلام باتوزيع كنندگان مواد مخدر ،به خصوص باندهاي اصلي آن مبارزه شود و برنامه اعدام افرادي كه بيش از سه بار دستگيرشوند، به جريان بيفتد.
بستر سازي فرهنگي
1- از آنجا كه تبيين حكم فقهي اعتياد به انواع مواد مخدر در شيوع يا جلوگيري از آن موثر است، بايد به طور مستمر فتاواي فقهاي عظام از طرق مختلف مانند جرايد و صدا و سيما به گوش مردم برسد .
2- وزارت فرهنگ و ارشاد و سازمان تبليغات، مسابقههايي هنري براي نوشتن بهترين مقاله شعر، نمايشنامه و غيره در مذمت ترياك و ساير مواد مخدر برپا كنند و آثار انتخاب شده را در اختيار عموم قرار دهد .
3- دورههاي كوتاه مدت به منظور آشنا ساختن تمام مبلغان با انواع مواد مخدر، اثرات آن ونيز آمار معتادان كشور، توسط دفتر تبليغات اسلامي و سازمان تبليغات اسلامي برگزار شود .
4- نظام آموزش و پرورش، آموزش عالي، صدا و سيما و وسايل ارتباط جمعي موظف شوند كه در خصوص بيان و انتقال مضرات مواد مخدر دانش آموزان و دانشجويان و عموم مردم، فعاليت تحقيقي، تبليغي وآموزشي مستمر داشته باشند . (داوري ، 1381: 186)
مفاسد اجتماعي
شكاف طبقاتي زمينه ساز مفاسد اجتماعي
هرگاه درصدد جستجوي عوامل فساد در جامعه بر آييم، بطور قطع از دو عامل اساسي كه در دوقطب متضاد اجتماعي قرار دارند ميبايست ياد كنيم، يكي از اين دو رفاه زدگي است و ديگري فقر ونيازمندي است .
رفاه زدگي از يكسو انگيزههاي شهوت و هوس را در وجود آدمي مشتعل ميسازد و امكانات لجام گسيختگي وبهرهوري نامشروع از ابزارهاي لذت جوئي را ميسر ميسازد، به ناروائيها و سرمستيها دامن ميزند، و فقر و نيازمندي از سوي ديگر پايگاههاي روحي و استقلال رواني انسان را - اگر تكيه گاه ديگري نداشته باشد - ويران مي كند و به تندادن به پستيها و خود فروشيها ميكشاند . درنتيجه يكي از اين دو قطب اجتماعي به صورت حاكم و بهرهكش و استثمارگر در مي آيد وديگري به صورت مستضعف و تحقير شده و ابزار بي اراده به چنگال قطب اول ميافتد .
مصيبت بشر از نخستين روزهاي تاريخ حياتش تا كنون در همين شكاف طبقاتي بوده وامروز نيز كه عصر ديكتاتوري دانش و تكنولوژي است چيزي جز اين نيست .
جالب است كه بدانيم قرآن كريم با نگاه عميق جامعه شناسانه اين عوامل را مورد توجه قرار داده و در تصوير تاريخي كه از امتها دارد به صراحت از اين مسئله اساسي پرده بر مي دارد .براي نمونه به پارهاي از اين موارد مي نگريم.
1- در داستان فرعون ديكتاتور خود كامه مصر چنين بيان مي كند :« ان فرعون علا في الارض و جعل اهلها شيعا يستضعف طائفهي منهم يذبح ابنائهم و يستحيي نسائهم انه كان من المفسدين » ( سوره قصص – آيه 4)
فرعون در زمين سر به طغيان بر افراشت و مردم را طبقهبندي كرد، گروهي را به بند استضعاف كشيد، كودكانشان را ميكشت و زنانشان را ( براي بهرهكشي ) باقي مي گذاشت . به حق او از تبهكاران بود .
با دقت در اين آيه مباركه، موشكافي جالبي را در بحرانهاي اجتماعي مشاهده خواهيم كرد و آنگاه خواهيم گفت كه قران براي خواندن نيست، بلكه براي فهميدن و عبرت گرفتن است و راه چاره پيدا كردن، كه قرآن نيز با اين هدف نازل شده و راه كارهائي را به انسان آموخته . آيه كريمه به نكات باريكي توجه ميدهد :
الف –اقطاب سلطه گر براي اعمال حاكميت ابليسي خود، جامعه را بصورت طبقاتي در مي آورند . عامل اين طبقاتي شدن ميتواند از جنس نژاد پرستي، جنسيتي، رنگ، اقليم، پايگاههاي اقتصادي و قدرت و ثروت، دانش و تكنولوژي و حتي دستاويزهاي منسوخ ديني باشد كه هر يك در جاي خود بحث فراوان دارد . و به هر حال جامعه طبقاتي زمينهساز بازتابهاي منفي از جمله مفاسد اخلاقي و فحشاء و فسادهاي ديگر است .
ب- طبقاتي شدن، زمينه ساز استضعاف و استكبار است .استضعاف كه از واژههاي ويژه قرآن است بار مفهومي عميقي دارد كه ديگر واژهها چون استعمار فاقد اين بار مفهومي است .استضعاف يعني تضعيف كردن ضعيف شمردن و ضعيفان را به بردگي كشيدن كه واژه مقابل آن استكبار است يعني خود بزرگ بيني سلطه گري و برده گيري همان سرنوشتي كه هزاران سال بشريت آزاده و امروزه نيز در اوج جباريت خود حكومت مي كند و درد ورنج انسان را در همين دو واژه بايد كاويد :« استكبار و استضعاف »
ج - هرگاه جامعه طبقاتي شد، و سرنوشت استضعاف برملتي حاكم گرديد به دنبال آن قتل و غارت و فساد و شهوت حاكم خواهد گشت از يكسو مردان آن جامعه با شمشير استكبار قلع و قمع ميشوند.همان راهي كه امروزه آمريكائيها و متحدانش در كشورهاي تحت سلطه پيش گرفتهاند ،نمونهاش افغانستان، عراق و فلسطين اشغالي .
واز سوي ديگرزنان آن جامعه بصورت بردگان شهوت و ابزار فحشاء در مي آيند .باز همانگونه كه آمريكائيها در كشورهاي تحت سلطه پيش گرفتهاند و البته امروزه قطب استكباري براي ديگر كشورها طرحهاي ديگري دارد كه هر چند چهره نظامي ندارد اما جنگ به صحنه فرهنگ و ترويج فساد كشيده شده يعني هجمه فرهنگي كه كمتر از هجمه نظامي نيست و بلكه خطرناكتر است، چرا كه هجوم با چراغ خاموش انجام مي شود و بصورت غده سرطاني شكل مي گيرد كه نمونه آن كشور خود ماست .
ماامروز شايد طرحهاي به اجرا درآمده طراحي بيگانه و اجراي آن به دست خوديهاي بيگانه پرست هستيم ونمودارهاي آن را در مورد مواد مخدر و انواع فسادو كشف حجاب نوين و رواج فحشاء و بي تفاوتي در برابر منكرات و هنر وسينما و مطبوعات شاهديم و شگفت آنكه در برابر اين هجوم برخي سازمانها به نام جوانان و زنان و غيره بصورت پياده نظام دشمن درآمده و پارهاي مطبوعات با يارانهاي كه از خون اين ملت مي گيرند آتش افروز اين معركه شده و پارهاي هنرمندان و فيلم سازان مجريان امين سياستهاي شيطاني و برخي رسانههاي صدائي و تصويري رسمي ابزار تبليغاتي آنها شدهاند و پارهاي سياست بازان ليبرال و دموكرات مآب و ورشكستهگان احزاب سينه چاك به استقبال دشمن رفته وعقدههاي رواني خود را - به دليل آنكه از سوي ملت طرد شدهاند – اينگونه خالي مي كنند و پارهاي به نام دفاع از حقوق بشر و برنده جايزه نوبل، برخي با فلسفه بافي و عرفان مآبي پادوئي اين نكبت را پذيرفته و پستي را به جان خريده و چه تركيب عجيبي در اين جبهه پديد آمده و تنها چيزي كه ميتواند به مصاف اين جبهه متحد كفر ونفاق آشكار و پنهان جنگيدن است و در هم كوبيدن پايگاههاي فساد و طغيان و طردكردن عناصر خود فروخته و كوتاه كردن دست آنها از حريم حاكميت و مديريت كشور و عبرت آموزي از آنچه سالها بر سرمان آوردند و درجامعه مدني اين آشفته بازار را دامن زدند و امروزه دشوارترين كارمان همين مصاف است در صحنه سياسي و فرهنگي و اگر هوشيار نباشيم و فريب خوردن را تكرار و تجربه كنيم ديگر از دست آوردهاي انقلاب و خون شهيدان چيزي باقي نخواهد گذاشت و از اسلام انقلابي جز چند سطري درتاريخ باقي نخواهد ماند ...
د- و آخرين نكته آيه كريمه فوق اينكه درحاكميت زورمدار و زراندوز زنان بصورت بردگان شهوت در مي آيند، نام آزادي براي آن بر مي گزينند و حق حيات به بهاي لذت جوئي و نمونه آن سرنوشت زن در جهان كنوني تكنولوژي مدار در غرب و شرق و شگفتا كه امروزه زن در تمدن ماشين و مدرنيسم فجيعترين روزهاي بردگي خود را مي گذراند و نام آزادي و رشد و پويائي هم بر آن نهادهاند، همين آمريكا و اروپائي كه عده خوديها ذليلانه شيفته آن شدهاند و ميخواهند جامعه زن ايراني مسلمان را براساس آن بازسازي كنند ؟و كشف حجاب نوين و حقوق نويسي بدعت آميز جديد برخي سازمانهاي بنام زن و زن ابزاري در فيلمها و رسانهها و فروشگاهها و نمايشگاه بينالمللي دولتي و تبليغات تجاري و ...
رفاه زدگي مرداب فساد
برگرديم به سخن اول مقال، گفتيم شكاف طبقاتي مردابي است كه ميكروب فساد در آن زاد و ولد ميكند .
اين موضوع دو سويه است به اين معنا كه هر دو طبقه را به فساد آلوده مي سازد . از يك سو قشر مرفه و پولدار با امكاناتي كه دارند به يك زندگي مشروع و عادلانه راضي نيستند . ثروت و مكنت طغيان مي آورد، مفسده مي آفريند، انسانهاي مرفه بر آنند تا هر چه بيشتر از زندگي لذت ببرند ازديگران بهرهكشي كنند ،انسانها را خريداري كنند از اندامهاي قابل تمتع كامجوئي نمايند . كساني كه از خانه و ماشين و پول و پارتيهاي شبانه استفاده ميكنند افراد بالا نشيناند به عبارت قرآن « مترفين » و كامجويان افسار گسيخته .
عجب است كه قرآن در اينجا نيز آياتي دارد از جمله « و اذ اردنا ان نهلك قريه امرنا مترفيها ففسقوا فيها فحق عليها القول فدمرناها تدميراً » ( سوره اسراء آيه 16) هرگاه بخواهيم مردم شهري را به هلاك افكنيم، لجام گسيختهگان را رها كنيم تا به فسق و فجور دامن زنند آنگاه مستوجب فرمان گردانيم و به هلاكت و ويراني در اندازيم .
به اين نكته قرآني توجه شود كه اراده حق تعالي نسبت به هلاك يك ملت بيدليل تعلق نمي گيرد بلكه معاصي و گناهان آن ملت چنين سرنوشتي را براي آنان رقم مي زند چنانكه آيه ديگر تصريح دارد كه « هرگز خداوند هلاكت مردمي صالح ونيك كردار را اراده نمي كند .» ( و ما كان ربك ليهلك القري بظلم و اهلها مصلحون )( سوره هود، آيه 117 )
چرا كه عدل الهي چنين اقتضاء مي كند «ان الله لايظلم الناس شيئا و لكن الناس انفسهم يظلمون » ( سوره يونس، آيه 44 ) خداوند به مردم ستم نميكند بلكه آنها خود در حق خويش ستم ميكنند .
درهر حال، عناصر لذت جو و خود كامه عامل فسادند وفساد عامل ويراني است . براي پيشگيري از فساد و فحشاء و منكرات در مرحله اول ريشه مفاسد اقتصادي را بايد خشكانيد، جلوي ثروتهاي باد آورده را گرفت . مفسدان اقتصادي را مهار كرد و اين شياطين را در بند كشيد تا ريشه فتنه بسوزد و خود كامگي حاكم نگردد. مع الأسف مبارزه با مفاسد اقتصادي با موفقيت همراه نبوده ! و رانت خواري در بسياري ازدستگاهها نفوذ كرده، حيف و ميل بين المال و ولخرجيها در نهادهاي دولتي نيز رخنه كرده و كسي پرسش نميكند و كسي پاسخگو نيست . درتشكيلات يك وزارتخانه كه كار عمراني يا فرهنگي بايد بكند هدر دادن بيت المال وسوء استفاده وجشن و جشنواره وكنسرت و اركستر داخلي و خارجي و جشنهاي عروسكي و سفرهاي خارجي آمار و ارقام كلان بيت المال را به حلقوم ميكشند، از نان و آب و مواد اوليه نيازهاي مردم محروم كم ميگذارند و بيتالمال را در مراسمها و افتتاحيهها بيدريغ خرج مي كنند، هزاران ميليارد صرف جشنها و شاديهاي مشتي بلهوس و بازيگر و بيهوده گرا ميكنند و گراني ارزاق عمومي را به حساب مردم كم درآمد مي گذارند . اگر دستگاه بازرس و تحقيق و بررسي راه نفوذ به دنياي بسته را پيدا كنند و ارائه دهند آنوقت مردم خواهند ديد مشكل بحرانهاي اقتصادي كه سرچشمه مفاسد اخلاقي است در كجاست، اگر طلسم جادوئي رانت و رانت خواري شكسته و راز و رمز ثروتهاي بادآورده كشف گردد معلوم ميشود كه چگونه قشر محروم بايد غرامت غولهاي ثروت و مافياهاي رانت را بپردازند، از سوي ديگر بانكها هستند كه پرشكوهترين ساختمانها را در شهر و روستا به خود اختصاص داده و سود بيست و شش درصد تا سي و شش درصد مي گيرند و نام اسلامي را نيز يدك ميكشند . شرح ماجراي انباشت ثروت و شكاف فقر و غنا آنقدر طولاني است كه اين قلم توان تحرير آن را ندارد .
فقر و فساد
به اين سوي جامعه مي نگريم، قشرهاي كم درآمد ،عيالوار ،ازكار افتاده، بيسرپرست ،بيخانمان مستاجر با اجاره بهاي سنگين . خانوادههائي كه با عائله پنج شش نفره در يك يا دو اطاق محقر يا زاغهها به سر مي برند، خرج زندگي و تحصيل و لباس فرزندانشان را ندارند در چنين شرائطي فكر كنيد چه اتفاق ميافتد فرزندان جوان و نوجوانان و دختران دم بخت از يكسو تهي دستي پدرو رنج مادر را ميبينندو از سوي ديگر پسران و دختران پول دار با ماشينهاي پژو زانتيا و ماكسيما در چنين فضاي آكنده از بيعدالتي و تبعيض چه ميكنند ؟ آنها كه اصالت ديني و اعتقادي و خانوادگي آنان را محدوده كرده است با صبر و عقدههاي روحي و خواستههاي سركوفته روزگاري را با تلخي و رنج ميگذرانند تا شايد فرجي شود و ساماني در زندگي پيدا كنند در ميان اين خانوادههاي نيازمند بسيارند كه از چنين مصونيت اخلاقي و تربيتي و خانوادگي برخوردار نيستند اينها بندها را پاره ميكنند، راه فرار از خانه را پيش مي گيرند دختر يا پسري كه از خانه بيرون شد در پي يك پناهگاه ميگردد تا خواستههاي دل خود را آنجا پيدا كند . اين پناهگاهها همواره مطمئن نيستند، بلكه عمدتاً صياداني هستند كه در پي صيد ارزان در خيابانهاي شهر و ترمينالها و پاركها پرسه مي زنند تا صيد خود را به چنگ آورند و با اندك بهائي به دام اندازند و آنان را روانه خانههاي تيمي فساد و فحشاء كنند .آمار و ارقام دختران فراري هر روزه چهره زشت و ننگين فقر و بيعدالتي ونابساماني شرائط خانوادگي را درجامعه به تصوير مي كشد، اغلب اين دختران كه در سن و سال نه چندان بالا به دام فساد و فحشاء مي افتند دراين شرايط رشد ميكنند، بخشي از آلودگيهاي اخلاقي و مفاسد اجتماعي و مواد مخدر و فساد جنسي در اين اين مرداب و لجن زار توليد مي شود و به جامعه پخش ميگردد آيا مسئوليت حكومت در اين اوضاع و احوال چيست ؟ مگر در روايت نخواندهايم كه هرگاه فقر داخل سرزميني شد دين و ايمان از دروازه ديگر آن ديار بيرون ميرود ؟ تجربه تلخ استضعاف و بهرهكشي از زنان و دختران در جهان مستضعفان ماجراي اسفباري را تصوير ميكند كه بخشي از آن همان فساد و فحشاء است .كه امروزه در جامعه رو به رشد است. آيا دستگاههاي حاكمه مسئوليت ندارند به اين وضع ناهنجار ساماني بدهند ؟ آنها كه در جاي گرم و نرم نشستهاند و براي جامعه نرخ كالا تدوين ميكنند از اين ناهنجاريها چه مقدار باخبرند ؟ آنها كه فرزندان و حاشيههايشان و مديران دفاترشان سالي چند بار سفر خارجي ميروند وبا دلار و ريال دور دنيا را گشت مي زنند، ميدانند در سايه شوم فقر در اين جامعه چه اتفاقي ميافتد ؟ آنها كه ميلياردها حق اين ملت را صرف جشنواره موسيقي و تالارهاي رودكي و وحدت و فرهنگ سراي نياوران و غيره مي كنند، آنها ميليارد صرف تزيين دكوراسيون دفاتر كارشان ميكنند آنها كه هر چه ميخواهند برايشان فراهم است، ميدانند بر دلهاي زار نيازمندان چه مي گذرد ؟!
اينست كه براي ريشه يابي فساد و فحشاء بايد درجستجوي اين عوامل بود تا ريشه مفاسد اقتصادي و بيعدالتي خشكانده نشود سخن از مبارزه با مفاسد اخلاقي گفتن راه به جائي نميبرد .
حاصل اينكه : درجامعه از يكسو رفاه و تجمل نقش تخريبي دارد كه متأسفانه در تشكيلات ما به وفور ديده مي شود، و از سوي ديگر فقرو نيازمندي و بيعدالتي كه زمينه فساد و فحشاء را فراهم ميسازد و فقر و فساد و تبعيض سه واژه نفرت باري است كه از يكديگر تفكيك ناپذيرند و براي ريشه كن ساختن آنها لحظهاي درنگ جايز نيست و اين مسئوليت حكومت است كه بي چون و چرا بايد در اين پيكار وارد شود و گرنه همه چيز بر باد است .
چرا در مملكت ما دروغ، دزدي، رشوه خواري و مفاسد اجتماعي فراوان شده است؟
ارسال توسط moodir site در 11/ 10/ 1348
متاسفانه عليرغم اهتمام فراوان دين مقدس اسلام و بزرگان الهي بر رعايت عدالت اجتماعي در تمامي عرصههاي جامعه، و تاكيدات فراوان امام راحل (ره ) و مقام معظم رهبري در اين خصوص، هنوزدرجامعه اسلامي، شاهد وجود برخي از بيعدالتيها ميباشيم كه به هيچوجه زيبنده حكومت وجامعه اسلامي نبوده، و نظام اسلامي موظف به مبارزه و محو تمامي گونههاي بيعدالتي در جامعه مي باشد . بر اين اساس راهكارهاي اقدامات مبارزه اصولي با بيعدالتيهاي موجود در جامعه را ميتوان در موارد زير به صورت مختصر بيان كرد : الف - توجه جدي به رعايت عدالت اجتماعي در برنامه ريزيهاي توسعه و سازندگي كشور : پس از دوران دفاع مقدس و آغاز دوران بازسازي كشور ،مدلي براي توسعه اقتصادي و اجتماعي در پيش گرفته شد كه موجب بروز تضادهاي ارزشي و فاصله گرفتن جامعه از شاخصهاي مطلوب گرديد . به گونهاي كه توسعه، نتايج عكس خود را ظاهر ساخت و فاصلهها را تشديد نمود .اين عامل در برخي تحليلها و تحقيقات به عمل آمده، عامل اصلي افول ارزشها و ايجاد نابرابري درجامعه دانسته شده است . حضرت آيت الله خامنهاي ضمن انتقاد از اين روند،ميفرمايند :« در اين مرحله از انقلاب، هدف عمده عبارتست از ساختن كشور نمونه كه در آن، رفاه مادي همراه با عدالت اجتماعي و توام با روحيه و آرمان انقلابي ،با برخورداري از ارزشهاي اخلاقي اسلام، تامين شود . هر يك از اين چهار ركن اصلي ضعيف يا مورد غفلت باشد، بقاي انقلاب و عبوراز مراحل گوناگون آن ممكن نخواهد شد » درجاي ديگر ميفرمايند :« در نظام جمهوري اسلامي ايران اساس همه فعاليتها بايد مبتني بر عدالت باشد، زيرا قسط و عدل از همه آرمانها و اهداف نظام اسلامي والاتر و بارزتر است و بر اين اساس رونق و شكوفايي اقتصادي هنگامي خوب و ارزشمند است كه جهت آن مبتني بر اقامه قسط وعدل در جامعه باشد . رشد اقتصادي در جامعه ما هدف اصلي هم نيست، بلكه رشد اقتصادي جزئي از هدف ماست و جزء ديگر عبارت از عدالت است ... هر برنامه اقتصادي آن وقتي معتبر است كه يا خودش به تنهايي، يا در مجموع برنامهها ما را به هدف عدالت نزديك كند ،والا اگر ما را از عدالت اجتماعي دور كند ،فرض براين است كه به رشد اقتصادي منتهي بشود كافي نيست »، ب) برخورد فيزيكي، مصادره و بازپس گيري اموال غاصبان و صاحبان ثروتهاي نامشروع و بادآورده : امام علي (ع) دو اقدام مهم و انقلابي را سرلوحه اقدامات حكومت عدل خويش قرار دادند : 1- مصادره و بازپس گيري اموال غاصبان 2- احياي سنت برابري و مساوات در بهرهمندي از بيت المال . حضرت آيت الله خامنهاي دراين زمينه ميفرمايند « ..... با قوانين لازم و تامين امنيت قضائي دركشور بساط تجاوزو تعدي به حقوق مظلومان و دست اندازي به حيطه مشروع زندگي مردم، جمع شود ...» 3- در فرمان مبارزه با فساد كه در يازدهم ارديبهشت ماه 1380 خطاب به سران سه قوه صادر فرمودند بر اين امر مهم تاكيد نمودند كه خود بيانگر، عزم، همدلي و همكاري قواي سه گانه با برنامهريزيهاي دقيق و حساب شده براي ريشه كن كردن فساد و تحقق عدالت اجتماعي ميباشد . ج ) پيشگيري از پيدايش ثروتها و ثروتمندان نامشروع جديد : يكي ديگر از راههاي مبارزه با وجود بيعدالتي در جامعه ،جلوگيري از روي آوردن و دلباختگي واليان و كارپردازان حكومتي به اندوختن ثروت و افزودن برحجم دارايي خويش است . در اين راستا مهمترين اقدامات پيشگيرانه عبارتند از : 1- اسوه ونمونه بودن مسئولان حكومت براي ديگر كارگزاران : امام علي (ع) ميفرمايند : ان الله تعالي فرض علي ائمه العدل ان يقدروا انفسهم بضعفهي الناس، كيلا يتبغ بالفقير فقره ؛ خداوند بر امامان عدل فرض و واجب فرموده، خود را با اقشار ناتوان و محروم جامعه اندازهگيري كنند و زندگي خود را با آنان برابر نهند تا تنگدستي فقير، او را به هيجان نياورد و موجب هلاكت و نابودي او نگردد .» 2- زير نظر گرفتن رفتار اقتصادي نزديكان : حضرت علي (ع) در فرازي از عهدنامه مالك اشتر، دراين زمينه مي فرمايند : والي را نزديكان و خويشاونداني است كه خوي برتري طلبي و گردن فرازي دارند و در داد و ستد، كمتر حاضر به رعايت انصافند . وظيفه تو آن است كه ريشه ستم چنين افرادي را قطع نمايي.» 3- بازپرسي، نظارت، حراست و مراقبت دولتي و نظارت بر دارايي كارگزاران : حضرت آيت الله خامنهاي دراين زمينه ميفرمايند :« بايد درگزينش كارمندان دولت دقت لازم صورت گيرد و به دنبال گزينش خوبان، نظارت بر كار آنان نيز ضروري است، چون مقام و قدرت، غالباً اخلاق و رفتار مسئولان را تغيير ميدهد، بنابراين اگر بعد از گزينش حتي افراد پارسا و كاردان، از بالا بر عمل كرد آنان نظارت دقيقي نشود، ممكن است به تدريج تغيير رويه داده و به سبب سستي در انجام وظيفه موجب بياعتمادي ملت نسبت به دستگاه حكومت اسلامي شوند ...» د) بالا بردن ميزان آگاهي مردم :با بالا رفتن ميزان آگاهي مردم، درك آنها از حقوقشان افزايش مييابد و بيعدالتي را نميپذيرند و انحاء مختلف براي دستيابي به حقوقشان مي كوشند از اين طريق قشر متوسط گسترش و نقش آنها در تصميمگيريهاي سياسي افزايش مييابد. ه ) توجه جدي به گسترش و تثبيت ارزشهاي اسلامي در جامعه : وجودارزشهاي اسلامي مانند ايمان، تقوا و تعهد موجب اجراي عدالت در سطح جامعه مي شود قرآن كريم مي فرمايد :«اعدلوا هواقرب للتقوي » امام علي(ع) نيزميفرمايد:« من قدالزم نفسه العدل فكان اول عدله نفي الهوي عن نفسه ؛ هر كه ميخواهد به حليه عدل ودادآراسته شود، ميبايست هوا وهوسهاي گوناگون را از خود دور كند، براي مبارزه با بيعدالتي درجامعه،تحقق باوري عميق، دروني ريشه دارد عقلايي ومبتني بر نظام ارزشي اسلام در مديران جامعه لازم است، به معني كساني كه دردستگاههاي رسمي تقنيني ،اجرايي ،قضايي، نظامي و انتظامي آموزشي، فرهنگي و تبليغي و نيزدستگاهها و نهادهاي غير رسمي ولي موثر جامعه نقش تعيين كننده ،ايفا ميكنند بايد اين نظام ارزشي در 1- رفتار حقيقي و حقوقي مديران، 2- ساختار كلان كشور 3- برنامه هاي اجرايي، تبلور و تجلي يابد و) فراهم نمودن امكانات و شرايط و فرصتهاي مساوي براي همه افرادجامعه از لحاظ تحصيلات، اشتغال ،مسكن و رفاه كه در اصول متعددي از قانون اساسي ج . ا .ا متبلورميباشد .
پيشگيري از اعمال منافي عفت
اعمال منافي عفت ابعاد وسيعتري دارد وميتوان مساحقه، قوادي، دائر كردن مراكز فساد و فحشا، ترغيب به فساد ،فحشا و نگهدري از اشياء خلاف عفت عمومي، عدم رعايت حجاب شرعي و .... را جزء اعمال منافي عفت به شمار آورد . بديهي است پيشگيري از اعمال مذكور تنها از طريق اقدامهاي پليسي امكان پذيرنيست، لذا لازم است سازمانها و وزارتخانههاي وابسته فعالانه وارد عمل شوند . از جهتي برخورد سطحي براي پيشگيري از اعمال منافي كارساز نيست و ضرورت دارد علل وعوامل آن ريشهيابي گرديده ،اقدامهاي اصولي و بنيادي انجام گيرد.
بهترين شيوه پيشگيري از اعمال منافي عفت، امر به معروف و نهي از منكر است اما بايستي توجه شود اجراي امر به معروف و نهي از منكر بسادگي عملي نيست و ظرافتهايي دارد تا موثرواقع شود امر به معروف و نهي از منكر شرايط وخصوصياتي دارد كه مهمترين آنها راميتوان چنين برشمرد :
موافق بودن قول و عمل؛
آزادگي و آزادمردي ( فرد بدون چشم داشت وقصد منت گذاري اقدام به امر به معروف و نهي ازمنكر كند ) ؛
شرح صدر داشته باشد ( يعني تاب و تحمل و مقاومت زياد در برابرمشكلهاو ناهمواريها را داشته باشد ؛
آشنايي كامل داشتن به امور مربوط به امربه معروف و نهي ازمنكر ؛
حسن خلق ؛
قول لين ( بيان نرم و ملايم) ؛
پرهيز كردن از قول و سخن پيچيده و مبهم ؛
صبر و بردباري
بحثي كه قابل اهميت است اين است كه مأموران انتظامي در برخورد با اعمال منافي عفت بايد برخورد قانوني كنند يا ميتواند امر به معروف و نهي ازمنكر بنمايد . پاسخ روشن است مأموران در مقام ضابط قضايي در جرمهاي مشهود بايستي برخورد قانوني نمايند ولي ميتوانند در شرايطي كه از نظر قانوني مشكلي نباشد امر به معروف و نهي از منكر نمايند .
مأموري كه براي پيشگيري از اعمال منافي عفت مبادرت به امر به معروف و نهي ازمنكر ميكند، بايستي شرايط بالا را داشته باشد تا اقدام او موثر در پيشگيري باشد . ( گل محمدي خامنه ، 1384: 76)
عوامل موثردر بروز اعمال منافي عفت
فقر ؛
اعتياد ؛
رواج بي بند و باري در خانواده ؛
زياده طلبي و روحيه فساد ؛
مهاجرت،
فرار دختران ؛
ضريب هوشي زنان و دختران و كم هوشي آنان ؛
عدم حمايت جامعه از زنان بيسرپرست .
راههاي پيشگيري از اعمال منافي عفت
1- نيروي انتظامي ميتواند از طريق مراقبت از محلهاي تردد و رفت و آمد زنان، استقرار در جلوي مدارس دخترانه، حفاظت از آماجها و ... از جرمهاي منكراتي تا حدودي پيشگيري كند . لذا پليس بايد در محدوده استحفاظي خود محل اين آماج را شناسايي كرده، از آنها مراقبت نمايد .
2- در پيشگيري ازجرمهاي منكراتي نقش عمده را فعاليتهاي فرهنگي ايفاء ميكند اين بخش از كار به عهده سازمانهاي فرهنگي متعددي است كه كارهاي فرهنگي انجام ميدهند . ولي پليس ميتواند نقش راهبردي ارائه كند و باتحقيق و مطالعات علمي پيشنهاداتي براي سازمانهاي مربوطه ارائه دهد. همچنين در امور تحقيقاتي با آنها همكاري كند تا علل و عوامل موثر شناسايي شود و با شناسايي عوامل و علل چاره جويي گردد.
3- يكي از علل گسترش اعمال منافي عفت وسيلهها و ادوات مستهجن، فيلمها، عكسها، كتب و ... ميباشند . پليس لازم است در ورود به كشور و كنترل و جمع آوري اين وسايل فعال بوده واز توزيع آنها در بين جوانان جلوگيري كند همچنين لازم است تلاش كند تا ارگانها و سازمانهاي مربوطه را در تدوين قوانين موثر و مبارزه با اين قبيل وسايل به همكاري بكشاند .
4- مراقبت ،كنترل و از بين بردن مراكز فساد، عشرتكدهها و... از محلهايي هستند كه در پيشگيري از اعمال منافي عفت موثر ميباشند و پليس بايد مراقبت كند تا چنين مراكزي تشكيل نشود .
5- ايجاد مراكز مشاوره و مددكاري براي جوانان ؛ پليس ميتواند با ارائه مشاوره و مددكاري براي خانوادهها، جوانان ومردم در پيشگيري از جرمهاي منكراتي موفق باشد . آنچه مسلم است آسيبهاي اجتماعي زيادي، جوانان و مردم را تهديد مي كند و بسياري از جوانان به لحاظ نا آگاهيهاي خود گرفتار ميشوند دادن مشاوره و مددكاري ميتواند در پيشگيري از جرمهاي منكراتي بسيار موثر باشد اين مشاور ميتواند به صورت تلفني هم ارائه شود .
6- پيشنهاداتي براي تعديل و اصلاح قوانين مربوط به اعمال منافي عفت در چهارچوب شرع مقدس اسلام وحذف بعضي از سختگيريهاي بيمورد .
7- ايجاد بانك اطلاعاتي به منظور اطلاع رساني به مردم، جوانان، نوجوانان و بيان عوارض ناشي از اعمال منافي عفت مثل بيماريهاي مقاربتي وايدز و...
8- ارائه هشدارهاي انتظامي و آموزش همگاني ؛ اين آموزشها ميتواند در موارد زير باشد .
- ارائه شيوههاي اصولي و صحيح براي تربيت فرزندان در خصوص امور منكراتي به خانوادهها ؛
- ارتقا سطح درك جوانان ،نوجوانان از خطرات اعمال منكراتي ؛
- دادن آموزش و مهارتهاي زندگي به دختران و پسران نوجوان . مثل آشنايي با خود ،ديگران و جامعه و رفع نيازهاي جنسي خوداز روشهاي صحيح و شرعي ؛
- ارائه اطلاعات لازم به مربيان مدارس و ساير مربيان مربوطه در برخورد صحيح با جوانان و نوجوانان در امورمنكراتي .
همانطوري كه پيش از اين بيان شد پليس به تنهايي قادر به كنترل اعمال منافي عفت نيست و سازمانهاي ديگري هم بايد با پليس همكاري كنند اين سازمانها ميتوانند جهت پيشگيري از اعمال منافي عفت اقدامهايي به شرح زير انجام دهند .
- از بين بردن زمينههاي جرمهاي منافي عفت به طرز اصولي و علمي ؛
- ارتقا سطح فرهنگ اسلامي جامعه و مبارزه با تهاجم هاي فرهنگي؛
- رفع بيكاري و ارائه خدمات حمايتي به جوانان و زنان بيسرپرست ؛
- ايجاد امكانات صحيح گذران اوقات فراغت براي جوانان ونوجوانان و ايجاد كانونهاي تربيتي و تفريحي ؛
- ايجاد تسهيلات در ازدواج براي جوانان ؛
- جلوگيري از بيبند و باري و افزايش اقدامهاي كنترلي و مراقبتي اصولي. (همان منبع :80)
سرقت
سرقت از قديميترين جرايم بشري است كه درجوامع مختلف به شيوههاي گوناگون ديده مي شود اين پديده در طول زمان دستخوش دگرگونيها و تغييرات زيادي شده است . اما تنها چيزي كه از بدو پيدايش و شكل گيري آن تا كنون ثابت مانده، زشتي و مذموم بودن ماهيت آن است .
با گذشت زمان شيوهها و روشهاي سرقت، انواع اموال و اشياي مسروقه و وسايل و ابزار مورد استفاده براي ارتكاب سرقت تغيير يافته، به گونهاي كه امروزه برخي از سارقان از آخرين تكنيكهاي روز و تكنولوژي براي پيشبرد كار خود استفاده مي كنند به همين لحاظ، شيوههاي مقابله و روشهاي برخورد با آنها متناسب با دگرگوني سرقت متحول شده است و به تعبير ديگر، چون در عصر ما موارد و وسايل گوناگون سرقت و گرايش به آن تغيير يافته، مقابله با آن نيز دشوارترشده است .
براي سرقت تعريفهاي متعددي ارائه شده است ،اما از نظر قانون، سرقت تنها وقتي موجود است كه شي موضوع جرم بدون آگاهي و برخلاف ميل صاحب آن از تصرف دارنده قانوني آن، به تصرف عامل جرم در آيد، به عبارت سادهتر عبارت است از ربودن مال منقول ديگري به طور پنهاني .
بنابراين تحقق جرم سرقت مستلزم انجام فعلي از طريق ربودن يا ربايش، كش رفت، برداشتن، بلند كردن ،گرفتن و قاپيدن مال ديگري بدون رضايت و اطلاع مالك يا متصرف آن مال است . موضوع سرقت بايد مال منقول باشد ،ولي برخلاف مال در كلاهبرداري كه داراي مالكيت و ارزش مادي است ممكن است در سرقت مال داراي ماهيت مادي نبوده ،بلكه براي دارنده آن ارزش معنوي يا عاطفي يا اهميت ديگري داشته باشد .
براي مثال نوشتهاي كه حاكي از حق مالكيت و يا طلبي باشد ،ميتواند موضوع سرقت قرار گيرد .
ولي ربودن اشيايي كه ماهيت ندارد مثل هوا يا آب و دريا و ( مشروبات الكلي در نظام سياسي ) سرقت بر حسب نوع ميزان كيفر به سرقتهاي مستلزم حد و سرقتهاي تعزير قابل تقسيم است .
سرقت مستوجب حد بايد شرايط 26 گانه را دارا باشد تا شامل حد شود . چيزي كه در آن سرقت مهم است ربايش آن است ،جرم سرقت ربودن فقط پنهاني نيست ( مانند سرقت مسلحانه ) ربودن يعني، به تصرف درآوردن و به اختيار گرفتن يك شي خارج كردن آن از محل عرف آن .
سرقت بعد از جرايمي از قبيل مواد مخدر وشرارت، بيشترين حجم را در كشور به خود اختصاص داده است اين جرم از معدود جرايمي است كه هر انسان يا خانوادهاي را از حيث، مال ،جان ،ناموس، مورد اعتراض قرار مي دهد و تهديد بالقوهاي براي بر هم زدن نظم اجتماعي و به تعبيري بر هم زدن امنيت كشور است .
علل سرقت را ميتوان تنوع طلبي، فقر فرهنگي، فقر مادي، تورم ،بيكاري ،رشد سريع جمعيتي، رشد بي رويه مهاجرت به شهرهاي بزرگ ،اعتياد، بيتوجهي به امور معنوي و اخلاقي وتوجه بيش از اندازه به ارزشهاي مادي دانست .
آمار مربوط به جنسيت و سرقت چندان دقيق نيست . امابه طورمعمول چون قدرت بدن زنان كمتر از مردان است يا به تعبير زيست شناسان، مرد بيش از زن قدرت تحريك دارد ،بنابراين مواد ارتكاب سرقت مخصوصاًسرقتهايي كه به طريقي با قدرت و تحريك بدني ارتباط دارد، بين دو جنس متفاوت است به عنوان مثال، دختران بيشتر اشيايي كوچك را ميربايند و پسران غالباًوسايل نقليه ( دو چرخه، موتور سيكلت، اتومبيل ) را به سرقت مي برند .
ممكن است تفاوت واقعي درميزان جرم بر حسب جنسيت كمتر از آن باشد كه آمار نشان ميدهد . شايد پليس و مقامات ديگر متخلفان زن را كمتر از مردان خطرناك ميدانند و براي مثال، فعاليت هايي را كه به خاطر آن مردان دستگير مي شوند و در مورد زنان ناديده مي گيرند.
حدود نيمي از مردان مورد مشاهده، در مقايسه با كمتر از يك چهارم زنان در اين وضعيت دست به دزدي ميزدند، چنين مي نمايد كه به جيب زدن مبلغ مختصري پول نقد، دزدي تلقي نمي شود .در حالي كه برداشتن مبلغ زياد، دزدي به نظرمي رسد و اين كه درچنين حالتي مردان آمادگي بيشتري براي استفاده دارند ،تنها جرمي كه در آن ميزان محكوميت زنان به مردان نزديك مي شود ،بلند كردن جنس از فروشگاههاست .
بعضي استدلال كردهاند كه اين مسئله نشان ميدهد كه زنان بيشتر درجايي كه خود را در زمينه اي عمومي بيابند ( هنگامي كه در بيرون مشغول خريد هستند) به فعاليت مجرمانه دست مي زنند، تا اين كه در زمينه داخلي به عبارت ديگر جايي كه فرصت ارتكاب جرم كم و بيش در بين زنان و مردان برابر است احتمال ارتكاب جرم هردو يكسان است .
شماره تحقيقاتي كه ميزان دزدي زنان و مردان را از فروشگاهها مقايسه كنند، اندك بوده است . اما يك مطالعه به نسبت جديد دريافت كه احتمال دزدي مردان از فروشگاهها به طور نسبي دو برابر زنان است .
درآخر اضافه مي كنيم سرقت پديدهآي است كه دلايل بسيار زيادي دارد در برخي از مواردشخص از روي تنگ دستي به ارتكاب آن مي پردازدو يا گاهي افراد بسيار ثروتمند (كه البته از نظر رواني بيمار هستند ) اين عمل را انجام ميدهند .
گاهي براي عدهاي اين جرم به عنوان حرفه و شغل درآمده و جز آن كار ديگري را نميتوانند انجام دهند گاهي هم افراد به دليل سرگرمي و بازي به سرقتهاي خطرناك ( سرقت مسلحانه ) دست هميشه بوده و خواهد بود و براي كاهش آن درجامعه بايد بسياري از نهادها و سازمانها با هم همكاري داشته باشند ،وضعيت اقتصادي جامعه بهبود يابد . تبعيض و بيعدالتي در تقسيم امكانات نباشد و همچنين خود مردم بايد نكات ايمني را درحفاظت اموال خويش رعايت نمايند . (منظمي تبار ، 1384: 53)
علت سرقت چه مي تواند باشد ؟
گاه سارقين به مكاني وارد شده و بدون انجام سرقت با به هم ريختن محل و يا شكستن ابزار و آلات موجود قصد اذيت و آزار مالباخته را دارند ،زماني ديگر بحث انتقام گرفتن از مالباخته مطرح است .با توجه به سوابق موجود و تجربه حاصل اين گونه سرقتهاي درايام اعلام نتايج امتحانات دورههاي متوسطه در سطح دبيرستانها ديده شده است . تجديدي و يا رد شده دانش آموزان، انگيزهاي براي اذيت و آزار يا انتقام گيري ازمدير يا معلم آن آموزشگاه ميتواند باشد .
اين مسئله موجب شده كه گاه فرزندي براي تامين مخارج خريد مواد مخدر خود، از سرقت حتي گاز پيك نيك مادر خود نگذرد ( روزنامه ايران، حوادث ) اصولاً كشف سرقتهاي داخلي تاحدي از ديگر سرقتها مشكلتر است ،زيرا سارق يا سارقين ناظر بر اعمال و رفتار عوامل كشف هستند و گاه با دادن اطلاعات غلط مسير پرونده را تغيير ميدهند . ( همان منبع : 60)
سرقت دومين جرم شايع مردان
سرقت از با سابقهترين جرايم بشري است كه در جوامع مختلف به شيوههاي گوناگوني ديده مي شود، در ايران نيز دولت به دليل مشكلات موجود و عدم توجه به جوانان و خواستههايشان، آنها را در بن بستي قرار داده كه نسل جوان خروج از آن را به علت نبود وسايل تفريحي و آموزشي در روي آوردن به انحرافات اجتماعي جستجو مي كنند .
وجود بيعدالتي اجتماعي، ناهماهنگي در ساختار اقتصادي – اجتماعي جامعه، رشد باورهاي غير اسلامي و رايج شدن خودخواهي و خودپسنديها وحسادتهاي كوركورانه و رقابتهاي ناسالم نيز به اين بن بستها دامن زده و عواملي را بوجود آورده كه زمينه را براي ارتكاب سرقت از سوي جوانان آماده ساخته و در آنها بدبيني، سرخوردگي و نااميدي ايجاد كرده است .
سرقت يا دزدي يكي از شايعترين نابهنجاريها و جرايم مهم پر تعداد است كه به عنوان « امن الجرايم» مطرح ميشود سرقت معمولاً توسط افراد با هوش زيرك صورت مي گيرد و حتي سارقين حرفهاي با طرح و نقشه قبلي و گاهي با استفاه از اقداماتي مانند بازديد از محل سرقت، كنترل ،مراقبت و شناسايي و بررسي موانع احتمالي دست به اين جرم مي زنند .
سرقت به انواعي از قبيل سرقت از منازل ،مراكز تجاري و مغازه ها، جيب بري، كيف قاپي، گردنبد قاپي، سرقت وسايط نقليه، سرقتهاي مسلحانه و راهزني، سرقتهاي كامپيوتري و سرقت از طريق هيپنوتيزم تقسيم مي شود .
بررسي آمار حكايت از رشد بي سابقه جرم سرقت طي چند سال اخير داشته و گوياي اين واقعيت است كه جرم سرقت بعداز جرايم مربوط به « قاچاق مواد مخدر و اعتياد » دومين رتبه را در بين جرايم مردان وسومين رتبه را بين جرايم زنان داشته است همچنين بيشترين بزه كودكان در ايران « سرقت » است كه با هدايت بزرگسالان صورت مي گيرد .
شروع سرقت از اوان كودكي بوده و انگيزههايي مانند نياز و جلب توجه فرد را به سمت سرقت سوق ميدهد ،اين درحاليست كه سرقت از جرايمي است كه در تمام گروههاي سني ديده مي شود ولي نوع و فراواني آن در گروههاي مختلف سني متفاوت بوده و از نظر جنس نيز سرقت زنان نسبت به مردان بسيار كم است تحقيقات حاكيست كه سارقان معمولاً از يكسري عقدههاي روحي و رواني رنج مي برند و اين عقدهها را با ارتكاب سرقت ارضاء مي كنند، از سوي ديگر سارقين افرادي ضعيف النفس و بيثبات از نظر شخصيتي هستند كه اعتماد به نفس نداشته و زود تحت تاثير قرار مي گيرند .
بعلاوه وضعيت ظاهري عوارض ناشي از بيماريهاي دوران كودكي عقب ماندگي ذهني انحراف جنسي، اعتياد و الكليسم نيزدر وقوع جرم سرقت دخيل هستند.
همچنين در ميان عوامل اجتماعي فاكتورهايي از قبيل جنگ و بحرانهاي سياسي و شرايط خاص زماني، عوامل اقتصادي شامل تورم ،گراني، فقر و نيازهاي اوليه نيازهاي رفاه طلبانه ،نيازهاي كاذب و نيازهاي مقطعي براي مداواي بيمارها، فقر فرهنگي ،بيسوادي و كم سوادي، تنبلي، تن پروري، بيعدالتي اجتماعي كه باعث ايجاد نااميدي در جامعه شده و منجر به گرفتن امكاناتي از طبقه محروم شده مانند سياست پولي كردن دانشگاهها و در وقوع سرقت موثراست .
هرگاه فردي تحت تاثيرعوامل و علل انحرافات قرار گيرد و متناسب با شرايط وانگيزهها به سوي انحرافي خاص كشيده شود و يك سارق شود احتمال و امكان وقوع جرايم و مفاسد ديگر مانند سرقت و قتل، سرقت و اعتياد، سرقت و از هم پاشيدگي كانون خانواده از وي متصوراست .
جرايم مالي درميان معتادان به علت تهيه مواد مخدر بيشترين بزهكاري است و در ميان اين جرايم، سرقت يا مشاركت در سرقت بيشترين موارد را تشكيل ميدهدبه گونهاي كه بررسيها نشان ميدهد 81 درصد جرايم معتادين را سرقت و جرايم مالي ديگر مانند « اختلاس » تشكيل مي دهد همچنين 12 درصد زنان محكوم در ندامتگاه به انگيزه اعتياد مرتكب سرقت يا مشاركت در آن شده بودند .
سارق را راهي كه انتخاب كرده نميتواند زندگي عادي و خانواده منظمي داشته باشد در خانوادهاي كه سارق باشد ديگرافراد هم در مسير سرقت قرار ميگيرند، از سوي ديگر سرقت كانون خانواده را از هم ميپاشد همچنين طلاق و مسائلي كه كانون خانواده را متزلزل ميكند موجب گرايش به سرقت مي شود .
پول فراوان و بادآورده حاصل از سرقت پوليست حرام كه سارق را به راههاي ديگر مي كشد .
اكثر مجرمان و جنايتكاران هنگامي كه سردي آهن دستبند را بردستان خود حس مي كنند و به اين باور مي رسند كه جرمي مرتكب شدهاند اما لحظات زيادي نمي گذرد كه همه چيزرا منكر ميشوند ...
وقتي يك قاتل، ضارب، سارق و يا جنايتكار به دام قانون مي افتد ابتداي دستگيري منكر هر اتهامي مي شود :
يعني با وجود تمام مدارك و مستندات قانوني مي گويد كه « تكذيب مي كنم ... من چنين عملي را (جرم)مرتكب نشدهام .. دروغ است .. » البته زياد طول نمي كشد كه بار سنگين عذاب و جدان آنها را وادار به اقرارمي كند .
« انكار جرم » در بررسيهاي جرم شناسي يك اصل انكار ناپذير است و اغلب كارشناسان و ماموران قضايي و پليس مي دانند كه « پذيرش ارتكاب اعمال خلاف قانون و مستوجب مجازات » از سوي مجرمان حداقل تا مراحلي پس از بازداشت متهم عموماً ممكن نخواهد بود . بالاخره اين كارشناسان قضا و ماموران پليس هستند كه مرحله به مرحله متهم را پاي ميز عدالت ميكشند و ناچار به اعتراف ميكنند .
بعضي از متهمان حتي در جلسات دادگاه و محاكمه نيز همچنان منكراعمال مرتكب شده هستند و وقتي با مدارك غير قابل انكار مواجه مي شوند راهي نمي بيند جز اينكه خود يا اعمالشان را به عناصر يا نيرهايي غير طبيعي يا مافوق طبيعت شهروندي منتسب كنند .« من روحم را فروخته بودم به شيطان ! » جملاتي نظير اين جمله از زبان اين قاتلان دروغگو بارها شنيده شده است ...
آنها مدعي ميشوند كه درحين ارتكاب جرم از خود ارادهاي نداشتهاند و تحت نفوذ يك نيروي ذهني و رواني بيروني دست به بزه زدهاند . براي اثبات اين ادعا هم در دادگاه شرايط خود را حين ارتكاب جرم وابسته و تسليم به «قدرت روح شيطان، ديوانگي، حالت بيهوشي و ...» معرفي مي كنند !
محمد بيجه قاتل 22 كودك 8 تا 16 ساله قيامدشت و پاكدشت در سومين جلسه رسيدگي به پرونده اين جنايات در تاريخ 22 مهر ماه سال 1383 پيش از اعدام مي گويد :« وقتي بيكاري به من فشار مي آورد يا زماني كه به تهران مي آمدم و وضعيت ديگر جوانان همسن و سال خود را ميديدم دوباره عقدهاي مي شدم و به كارم ادامه ميدادم من روحم را فروخته بودم به شيطان .... ديگر شيطاني شده بودم ».
همچنين زني كه در شهرستانهاي غرب كشور بدون هيچ دليل كودك سه سالهاش را كشته بود ادعا مي كرد : ندايي ناشناخته دستوراين كار را داده است !
« جان ميلر » قاتل آلماني نيز با همدستي همسرش وقتي دوست خانوادگي خود را به فجيعترين وضع به قتل رساند ،هنگام دستگيري ادعا كرد كه شيطان دستور قتل آنها را صادر كرده است !
جهان ماورايي مجرمان
بهرام بهرامي، حقوقدان وقاضي ديوان عالي كشور در مورد اين پديده مي گويد : در متافيزيك چنين چيزهايي ممكن است روي دهد كه در عالم ادراك مادي نمي گنجد ...
ممكن است برخي افراد خوابهايي ببينند يا كارهايي انجام دهند كه نتوان انكار كرد اما فقط تعداد معدودي از اين افراد هستندكه چنين مواردي برايشان پيش مي آيد و دچار تحولات واقعاً رواني و روحي مي شوند .
وي معتقد است : بايد در نظر داشت كه اكثر افرادي كه دست به ارتكاب جرم بخصوص قتل مي زنند، براي رهايي از مجازات چنين ادعايي مي كنندتا شايد از سوي دادگاه تبرئه شده و از جرم ارتكابي پاك شوند .
وجود عقدهها، نارسائيها و عوامل دروني و بيروني يا آموزههاي غلط در دوران زندگي افراد ممكن است باعث شود چنين تفكرات و عقايدي در مجرم پيدا شود كه دراين ميان عامل اعتقادات مذهبي و خرافات ديني يا غير ديني را نبايد ناديده گرفت . گاه اين افراد چنان در عقايد خرافي خود پيش مي روند كه يا تابع آن شده و يا متبوع يعني گاه دستور مي گيرند و گاه دستور مي دهند و خواسته يا ناخواسته دست به اعمالي مي زنند كه از نظر جرم شناسي هيچ توجهي نداشته و مستحق مجازات است .
ناكاميها، عقدهها و خرافات ديني و مذهبي كه گاه پايه و اساس غلط دارند در بسياري مواقع پايه گذار چنين اتفاقاتي ميشوند . اما آيا اين عامل را ميتوان در توجيه يك جرم مثل قتل آورد ؟ آيا ميتوان آموزههاي غلط دوران كودكي را در برائت يك مجرم متهم به قتل توجيه خوبي دانست ؟
قاضي بهرامي در اين باره مي گويد : اگر پزشكي قانوني حكم بر سالم بودن يك متهم بدهد مجازات او حتمي است گاهي اوقات وكلاي مدافع متهمان ازاين حربه براي رفع اتهام از موكل خود استفاده مي كنند اما آنچه مسلم است در سياست كيفري مجرم و جرم ارتكابي مهم است نه شرايط محيطي ارتكاب جرم اينكه متهم در چه شرايط اجتماعي ،اقتصادي يا فردي دست به جرمي مي زند مهم نيست بلكه صرفاً جرم مرتكب شده مهم است و دادگاه به آن نگاه مي كند .
در اين گونه موارد مقام ذيصلاح پزشكي قانوني است و تنها اين مراجع است كه مي تواند تشخيص دهد آيا هنگام ارتكاب جرم مجرم با عقل سليم خود دست به چنين عملي زده يا بدون اراده وتحت اختيار كسي ديگر . چرا كه بعضاً پيش مي آيد افراد تحت هيپنوتيزم قرار گرفته و دست به جرمي ميز نند كه بازهم اين مساله نمي تواند مصداق قانوني داشته باشد يا تاثيري در كاهش مجازات بگذارد .
پيشگيري از سرقت منازل و اماكن :
پيشگيري از اصوليترين روش مقابله با جرمها و به خصوص سرقت مي باشد دراين خصوص مثالهاي زيادي درميان مردم مثل « علاج واقعه قبل از وقوع بايد كرد » « در خانه ات را ببند و همسايه ات را دزد نكن » رايج است آنچه مسلم است و تجربه ثابت كرده پيشگيري آسانتر از پيگري و كشف سرقت است امروزه براي حفاظت از منازل روشها تكنيكهاي وسايل جديدي در ابزارها ارائه مي شود . اين اختراعات و تكنيكها هر روز پيچيدهتر شده و افزايش مييابد . اما روش اصلي و عقلاني در پيشگيري از سرقتها، شناسايي علل و عوامل سرقت مي باشد ،تا چاره جويي اساسي شود .... بطور معمول در واقع جرمها عوامل و علل متعددي دخالت دارد ونميتواند يك عامل را در بروز نوعي جرم مطلق دانست .(گل محمدي خامنه ،1384: 80)
علل و عوامل جرم
صاحبنظران علل و عوامل وقوع جرم را به عوامل بيروني و دروني تقسيم نمودهآند :
عوامل بيروني
عوامل بيروني عواملي هستند كه خارج از ابعاد فردي ( شخصيت، ژنتيك و ...) ميباشند و ميتوان عوامل محيطي (خانوادگي، آموزشي، اقتصادي، فرهنگي، سياسي، جغرافيايي و.... ) و يا وقوع حوادث ناگهاني مثل جنگ، زلزله، سيل و...) را عوامل بيروني مثال آورد .
عوامل دروني
بطور كلي مربوط به رفتارهاي فردي است مثل حالات روحي و رواني، پرخاشگري، كينه و مهرورزي كه در فرد شرايطي ايجاد مي كند كه به ارتكاب جرم و سرقت گرايش پيدا كند . ( همان منبع : 81)
انواع سرقت
سرقت از نظر عامل ارتكاب سرقت به داخلي و خارجي و نحوه ارتكاب سرقت به عادي و جبري تقسيم مي شود و هر كدام به اختصار توضيح داده خواهد شد .
سرقت از نظر عامل ارتكاب
1- سرقت داخلي : در سرقتهاي داخلي افرادي كه با محيط سرقت و بزه ديده آشنايي دارند ،مبادرت به سرقت مي كنند . مانند سرقتهايي كه توسط مرتبطهاي اصلي مانند زن، شوهر ،دختر، پسر ،نوكر، كلفت، باغبان ،كارگر، نگهبان و .... و يا توسط معاشرين، دوستان، مهمانان و ... انجام ميگيرد .
2- سرقت خارجي : دراين نوع سرقتها افرادي كه با صاحبخانه و محل دستبرد آشنايي و رابطهاي ندارند ،سرقت انجام مي شود، سارقان خارجي ممكن است حرفهاي يا آماتور باشند .
سرقت از نظر نحوه ارتكاب
سرقتها از نظر نحوه ارتكاب به عادي و جبري تقسيم مي شوند .
1- سرقت عادي : در اين نوع سرقت سارق بدون وارد آوردن خسارت يا روا داشتن تهديد بر چيزي يا كسي مرتكب سرقت مي شود . مثل سارقي كه از باز بودن درب منزل يا آپارتمان يا فروشگاه سوء استفاده كرده ووارد آن شده و سرقت مينمايد . اين نوع سرقتها را خانه پتي هم مي گويند .
2- سرقت جبري : در اين نوع سرقتها سارق با زور و جبرو ايجاد خسارت در محل، مرتكب سرقت مي شود . مثل سوراخ كردن ديوار، شكستن پنجره، بريدن قفل توسط آهنبر يا كندن تونل و وارد آوردن ضرب و جرح به صاحب مال . ( همان منبع: 82)
پيشگيري وضعي از سرقت
در پيشگيري وضعي سرقت هم اقدامهاي زير انجام مي گيرد :
الف) دشوار ساختن ارتكاب سرقت ؛
ب) افزايش خطر ارتكاب سرقت ؛
ج) كاهش جاذبههاي آماجهاي سرقت ( تا حد امكان )
الف) دشوار ساختن ارتكاب سرقت
1- اولين اقدام يگان انتظامي (كلانتري، پاسگاه ) شناسايي محلهاي سرقت ميباشد كه مورد نظر سارقين است . لذا بايد محدوده استحفاظي از لحاظ تجاري، اقتصادي، بازار جواهر فروشيها، صرافيها و .... شناسايي شود .
2- لازم است اين مناطق پس از تهيه نقشه وضعيت و تعيين نقاط آسيب پذير از لحاظ سرقت توسط پليس تحت حمايت قرار گيرد . اين حمايتها مي تواند فني و يا غيرفني باشد . بطور مثال پليس ميتواند در صدور جوار كار براي مشاغلي كه از اهداف سارقان هستند، ارائه نظريه انتظامي و به همكاري كشانيدن صاحبان مشاغل در بكارگيري اقدامهاي فني ،محكم كردن ديوارهها با بسته، نصب قفلهاي پيچيده چند وضعيتي، دزدگير و بهرهگيري از گاو صندوق و .... وقوع سرقت را دشوار كند . اين اقدامها مي تواند در پيشگيري از سرقتها بسيار موثر باشند همچنين لازم است با ظهور پديده مجتمع نشيني براي مجتمعهاي مسكوني، تجاري و بانكها ،طرحهي پيشگيري از نظر مقابله با سرقت تهيه كرده ،براي اجرا به شهرداريها پيشنهاد كند . در بسياري از موارد بزه ديدگان در وقوع سرقت خود مقصرند . بطور مثال بزه ديده رفتاري از خودش نشان مي دهد كه منزلش مورد سرقت واقع ميشود ( قفل نكردن و باز گذاشتن درب منزل ) لذا بايد پليس به مردم آموزش دهد كه در خصوص سرقت آنها را تهديد مي كند، بشناسند و با آنها مبارزه كنند . آگاهي مردم به رفتارهاي اجتناب از خطر و رفتارهاي كنترل خطر وقوع سرقتها را مشكلتر خواهد كرد و سارقان را ناكام خواهد نمود .
3- ارائه نظريه انتظامي براي پيشگيري از خطر ارتكاب سرقت در بعضي از مشاغل مثل طلا فروشيها و صرافيها ميتوانند در دستگاههاي اعلام خطر و ايمني زير استفاده نمايند . البته پليس بايد در صدور جواز كار براي چنين مشاغلي نظريه گذاري محكم شود و بنا به ضرورت از وسايل ايمني استفاده نمايند . (همان منبع :83)
نزاع دسته جمعي :
نزاع دسته جمعي به رفتاري گفته مي شود كه بر اثر وضع يا حادثهاي از شخصي يا اشخاصي سر مي زند و بر اثر واگيري اجتماعي به ديگران منتقل مي شود نزاع جمعي معمولاً در مناطقي كه ساختار قومي و قبيلهاي دارند و روحيه همكاري در آنها بالاست بوقوع مي پيوندد و درنتيجه با ايجاد اتحاد بين يك قوم ارزش و اعتبار قوم يا قبيلهاي را بالا مي برد لين با از دست رفتن عناصرمادي، فرهنگي و حتي اكثر جان طرفين همراه مي گردد . در شهرستان كهگيلويه به دليل وجود ساخت عشايري و روستائي سالانه تعدادي نزاع دسته جمعي بوقوع مي پيوندد لذا دراين زمينه لازم دانستيم ريشهها و عوامل بوجود آورنده نزاعهاي دسته جمعي و عوامل موثر بر كاهش آن را شناخته تا شايد در پيشگيري از آنها گامي برداريم .
جنگ و ستيزه جويي يكي از ناگوارترين حالتهاي جامعه انساني است كه قدرتي به طول عمر بشر دارد و نه تنها با رشد فرهنگي اجتماعي جوامع انساني از بين نرفته بلكه، با شيوهها و روشهاي مدرنتر هر دورهاي بوقوع پيوسته است علل وقوع نزاعهاي دسته جمعي از بهانه گيري از يكديگر تا مسائل مختلف قومي و قبيلهاي، حيثيتي و ناموسي وسعت دارد نزاعهاي دسته جمعي معمولاً در جوامعي كه ساخت وروابط سنتي و قبيلهاي مبتني بر زور مداري بوده و گرايشهاي سلطه جويانه و عصبيت وجود دارد بيشتر رخ مي دهد . دراين جوامع بعلت كمي جمعيت افراد همديگر را ميشناسند و از كم و كيف زندگي يكديگر مطلع هستند راههاي كسب قدرت و اقتدار متنوع نيستند و زور گويي و قلدربازي و دست يابي به اهداف از طريق قدرت بازوي فرزندان و اطرافيان يكي از بارزترين راههاي بدست آوردن نفوذ اجتماعي است .
ارزشهاي مبتني بر قدرت خصوصاً در جوامع ايلي و روستايي اهميت خاصي دارند افراد در اين محدوده در چند نسل قبل در نظام پدر سالاري مطلق زندگي كردهاند بنابراين قدرت اهميت خاصي در تصميمگيري آنها دارند .
تعريف نزاع دسته جمعي
برخوردي است فيزيكي يا رفتار پرخاشگرانه و ستيزه جويانه جمعي، كه تعدادي از افراد (معمولاً بيش از دو نفر ) با يكديگر گلاويز شده و به زد و خورد مي پردازند اين نوع درگيري عموماً در مناطق روستايي و جاهايي كه از نظر بافت قديمي و سنتي هستند اتفاق مي افتد . طرفين درگير، با سنگ و چوب و وسايل مختلف سرد و گرم به ضرب و شتم همديگر مي پردازند كه در جريان آن غالباً تعدادي زخمي و مجروح مي شوند و احتمالاً يك يا چند نفر نيز همزمان يا متعاقب آن جان خود را از دست مي دهند و امنيت و آرامش منطقه را بر هم مي زنند.( رضايي ميبدي، 1382 : 10)
علل نزاعهاي جمعي
علل نزاعهاي جمعي عموماً ريشه در مسائل مختلفي من جمله اختلافات فرهنگي ،اختلافات ملكي، اختلافات بر روي مسائل كشاورزي، مسائل مرتعي، مسائل ناموسي، سرقت، و سايرمسائل مي باشد كه به طور جداگانه بررسي مي كنيم .
1- اختلافات فرهنگي
اختلافات ريشه دار و ديرينهاي كه ناشي از جانبداري و اطاعت يك سويه و بي چون و چرا از قوم خويش و پيشداوري منفي نسبت به ديگران است كليه مواردي كه در گزارشهاي نيروي انتظامي، فرمانداري و.... به آن توجه شده است .
علت نزاعها با مفاهيم يا عباراتي مثل اختلافات قومي، اختلافات قبلي، اختلافات بر سر انتخابات يا كانديداهاي مجلس، تعاونيهاي روستائي، شوراهاي ده، عدم رعايت هنجارهاي اخلاقي و امثال هم از آنها ياد شده، در اين مقوله جاي مي گيرند .
2- اختلافات ملكي (ارث )
اختلافات و برخوردهايي كه ناشي از مالكيت زمينها و املاك كشاورزي وغير كشاورزي است . در گزارشهاي نيروي انتظامي نيز از همين عنوان بعضاً استفاده شده است .
3- اختلافات بر روي مسائل كشاورزي
منظور همه اختلافاتي است كه بنحوي با مسئله كشاورزي باغداري و زارعت مربوط مي شوند، مانند : اختلاف برسر بذر، كود، چرانيدن دام، قطع درخت، آب مزروعي، تقسيم محصول، جابجايي محصول و خرمن، ماشين آلات ،كشاورزي و ..
4- مسائل مرتعي
اختلافات و مناقشاتي كه بر سر چراي مراتع وتعيين حد و حدود آنها و... به وجود مي آيد و معمولاً از گزارشهاي مراجع ذيصلاح با همين عنوان از آنها ياد شده است .
5- مسائل ناموسي
مواردي از قبيل تجاوز يا تهمت ناموسي، روابط نامشروع جنسي و فاميلي اشاره ميشود .
6- سرقت
مواردي مثل سرقت احشام، وسايل منزل و غيره كه غالباً سرقت دامها و گوسفندان از مهمترين آنهاست .
7- ساير مسائل
مسائلي كه نامشخص هستند شامل مواردي است كه در هيچكدام از مقولههاي فوق نميگنجد و جاي نگرفتهاند و يا علت اصلي آنها مشخص نبوده است. ( مثلاً نزاعهاي درخواستگاريها )
انواع نزاعهاي جمعي
نزاعهاي جمعي را ميتوان به پنج دسته زير تقسيم كرد :
1- نزاعهاي جمعي منجر به قتل ( فوت )
نزاعهايي كه در جريان آن يك يا چند نفر كشته شده و يا پس از خاتمه درگيري يك، يا چند تن از مجروحين فوت ميكنند و در گزارشهاي بعدي اعلام ميگردد.
2- نزاع جمعي منجر به ضرب و جرح و نقص عضو
به جز نزاعهايي كه منجر به قتل شدهاند بقيه نزاعها كه شامل خراش - قطع عضو - بريدن - شكستن وغيره ميشود .
3- نزاع جسمي مسلحانه
نزاعهايي كه شكل غالب آن مسلحانه بوده، يعني سلاحهاي گرم بشكل وسيعوگسترده بكار رفته و طرفين به سوي همديگر تيراندازي مي نمودهاندكه يا منجر به قتل مي شود و يا منجر به ضرب و جرح و نقص عضو مي شود .
4-نزاع جمعي با استفاده محدود از سلاح گرم
شامل نزاعهايي است كه در شكل غالب مسلحانه نبوده ولي بصورت محدود يعني يك يا دو سه نفر از سلاح گرم استفاده كردهاند و اكثراً وسايل نزاع سرد، همچون سنگ و چوب و بيل و غيره در نزاع بكار بردهاند .
5- نزاع جمعي بدون استفاده از سلاح گرم
اين مقوله نزاعهايي را در بر مي گيرد كه در آنها صرفاً وسايل سرد مثل سنگ و چوب و غيره بكار رفته است . (رضايي ميبدي، 1382: 11)
پيشگيري از نزاع و درگيري (ضرب و جرح )
ضرب و جرح از شايعترين جرمهاي كلانتريها مي باشد و بسياري از پروندههاي مطروحه در مراجع قضايي مربوط به ايراد ضرب و جرح مي باشند . ضرب و جرح بر حسب نحوه حدوث و عوامل بوجود آورنده آن متفاوت است .
گاهي ضرب و جرح عمدي است و به قصد ارتكاب جرم انجام مي شود، ولي بعضي وقتها ضرب و جرح غير عمدي است و ممكن است از سوانح و اتفاقهاي گوناگون و حوادث كار باشد .ايراد ضرب و جرح گاهي با چاقو، چوب و گاهي بامشت لگد و.... ميباشد .
درهر صورت نزاع و درگيري از عوامل عمده در ايجاد بينظمي و آرامش اجتماعي و فردي است .در اين بحث به لحاظ اينكه ضرب و جرحهاي غير عمدي و ناشي از سوانح واتفاقات خارج از حيطه كار انتظامي است لذا مورد بحث قرار نميگيرد و ضرب جرحهاي ناشي از نزاع ودرگيري بحث خواهد شد .(گل محمدي خامنه ، 1384: 70)
راههاي پيشگيري از نزاع ودرگيري
بطور معمول بعضي ازنزاعها به خصوص نزاعهايي كه درداخل منازل انجام مي گيرد جز با استمداد اهالي خانه قابل پيشگيري نيست و مراقبتهاي پليسي تاثير چنداني در آنها ندارد . ولي نزاعهايي كه در خارج از منازل انجام مي شود، قابل پيشگيري است نزاعها و درگيريها بطور معمول درنقاط شلوغ و پرتردد بيشتر انجام مي شود . پليس با گشت زني و مراقبت از محلهاي شلوغ ،كافهها، رستورانها ،ميادين، محلهاي فروش اموال دست دوم و ميزان و جرم خيز و ... ميتواند از نزاعها و تعارضها بين مردم جلوگيري كند .اندازه و ميزان نزاعها بستگي به فرهنگ جامعه و محل دارد . بطور مسلم حضور و دخالت پليس ميتواند از شدت نزاع و وقوع قتل و نقص عضو جلوگيري كند .
در نزاعها افرادي بزه ديده واقع شده و مجروح و مضروب مي شوند .گاهي خود مقصرند، بطور معمول آنها رفتارهايي انجام مي دهند كه مورد ضرب و جرح واقعي مي شوند به عنوان مثال حضوردر بعضي ازمحلها كه سابقه داران وافراد خلافكار تجمع دارند، خود مخاطره آميز است و ميتواند خطر آفرين باشد و يا آنها گاهي رفتارهايي از خود نشان مي دهند كه باعث نزاع ودرگيري مي شود . مثل تحريك افراد، اهانت و مزاحمت بانون از اعمالي است كه موجب نزاع ودرگيري ميشوند .
گاهي نزاعها دسته جمعي است و بين دو قبيله دو محله و دو روستا به وقوع مي پيوندد . بطور معمول اين نوع نزاع ها با قتل، نقص عضو و جراحات شديد خاتمه مييابد .
اين درگيريها بطور معمول يك مرتبه و آني شروع نميشوند و زمينههاي درگيري به مرور شكل گيرد و پليس ميتواند با هماهنگي مقامهاي قضايي تمهيدات خوبي را براي پيشگيري انجام دهد و از گسترش اختلافها پيشگيري كند .بعضي ازنزاعها و شرارتها براي باج خواهي و گرفتن پول زور است و در برهم زدن نظم و امنيت نقش بسياري دارند . پليس بايد در برخورد با چنين نزاعهايي آرام نگيرد و تا دستگيري عاملان و تحول آنها به مراجع قضايي از تلاش باز نماند . شدت عمل مقامهاي قضايي و برخورد قاطع پليس مي تواند در پيشگيري از نزاعهاي مشابه موثرباشد .اما به تجربه ثابت شده كه با ارتقاء سطح فرهنگي جامعه ازنزاع ودرگيريها كاسته ميشود و به خصوص گسترش اين فرهنگ كه ميتواند تعارضها را بدون درگيري از طريق مراجع قضايي حل و فصل كرد در پيشگيري از درگيري ونزاع بسيار موثر است . لذا آموزشهاي درون خانواده، مدارس، و ساير مراكزفرهنگي ،راديو و تلويزيون مي تواند بسيار موثر باشد . ميتوان پذيرفت كه بالا رفتن سطح فرهنگي جامعه بسيار موثرتر از مراقبتهاي پليسي است و رابطه مستقيمي با پيشگري از نزاع و درگيريها دارد.
يكي از عوامل عمده ديگر ابعاد نزاع ودرگيريها ،حالت روحي و رواني جامعه است و فشارهاي روحي ناشي ازمشكلهاي زندگي كه قابل تحمل براي افراد جامعه نباشد . آنها را سريعتر عصبي كرده و منجر به نزاع و درگيري مي شود . لذا بهداشت رواني جامعه هم از عوامل مهم درجلوگيري و پيشگيري از درگيريهاست و لازم است پليس با پيشنهاداتي به مراكزمربوطه در ايجاد تعادل روحي جامعه همكاري و تلاش كند . بعضي از روزها ( سيزدهم فروردين ) تجمع افراد در خيابانها ،پاركها و بيرون از شهرها بيشتر است و به علل مختلف نزاع و درگيريها افزايش مي يابد . در چنين روزهايي پليس بايد برنامههاي خاصي داشته و با گماردن مأمورو گشت زني ضريب مراقبتها را بالاتر ببرد . در چنين روزهايي مراقبتهاي پليسي بسيار موثر است واز تعارضها بين مردم ميتواند پيشگيري كند. (همان منبع : 71)
پيشنهادات:
الف: با توجه به اينكه عوامل فرهنگي بيشترين تاثير را در وقوعت نزاعهاي جمعي داشته پيشنهاد مي گردد سازمانها و دستگاههاي مسئول و متولي من جمله نهضت سوادآموزي، صدا و سيما، فرماندهي انتظامي، نيروي مقاومت بسيج- حوزه علميه بر سازمان، تبليغات اسلامي سازمان امور عشاير آموزش و پرورش عشايري و ديگر سازمانها مرتبط در سطح شهرستان استان و كشور در جهت ارتقاء سطح فرهنگي مردم با آموزشهاي و تبليغات فرهنگي نسبت به كاستن تعصبات و وابستگيهاي نادرست قومي و قبيله اي و طرفداري غيرمنطقي از فاميل خود و افزايش سطح تحمل اجتماعي و رعايت آداب و رسوم همزيستي مسالمت آميز اقدام نمايند.
ب: از آنجا كه در تحقيق نزاعهاي دسته جمعي عوامل ملكي بعنوان يكي ديگر از عوامل تاثير گذاري مي باشد پيشنهاد مي گردد كه سازمانها و دستگاهها داراي مسئوليت در مسائل ملكي و مرتعي و تشاوردي من جمله اداره كل منابع طبيعي اداره كل امور عشايري استانداري و ديگر سازمانهاي مرتبط با عوامل ملكي در مناطق عشايري و نيز مناطق حضور و اسكان اقوام و طوايف در جهت تعيين حد و مرز مراتع و چراگاهها و زمينهاي كشاورزي و اعمال صحيح مديريت بهره برداري در تعليف و چراي دام و سامان دهي ورود و خروج عشايري تعيين مهم سهم مناسب بهره برداري از منابع آبي اقدام نمايند.
ج: با عنايت به اينكه عوامل خانوادگي نيز يكي از عوامل موثر بر نزاعهاي جمعي است پيشنهاد مي گردد با آموزش و افزايش سطح معلومات و توسعه تبليغات فرهنگي نسبت به اصلاح رفتار در خانواده ها تلاش و فعاليتهاي فرهنگي و تبليغي صورت گيرد.
د: پيشنهاد مي گردد توسط دستگاهها و سازمانهاي مسئول كار فرهنگي و تبليغاتي در سطح شهرستان، و همچنين فعاليتهاي و اقدامات آموزشي، تبليغاتي و استفاده از افراد ريش سفيد و روحانيت محل با برنامه ريزي ويژه اي به طور مستمرط ادامه دار در جهت مذمت نزاعها و درگيريها صورت گيرد.
ه . پيشنهاد گردد نسبت به ايجاد سرعت عمل در رسيدگي سريع به حل اختلافات بين عشاير و مناطق بپردازند.
قاچاق سلاح و مهمات
يكي از مهمترين جرايم حوزه استحفاظي شهرستان جرم قاچاق اسلحه است البته از آمار كشف اسلحه قاچاق كه يكي از بالاترين آمار موجود در سال 1387 در شهرستان بوده مي توان به بررسي قاچاق اسلحه پرداخت:
ماده 45 قانون مرتكبين قاچاق، مصوب29 اسفند 132 در مورد سلاح و مهمات صراحت دارد و براساس اين ماده بطور كلي واردات اسلحه جنگي و شكاري از هر قبيل باروت، چاشني، فشنگ، گلوله و ساير مهمات جنگي، دنيا و مواد محترقه و منفجره ممنوع است با موافقيت وزارت دفاع و و پشتيباني نيروهاي مسلح جمهوري اسلامي ايران در هر مورد مقصود از قاچاق اسلحه واردكردن اسلحه به مملكت و يا صادر كردن از آن يا خريد و فروش ويا حمل ونقل و يا مخفي كردن ويا نگاه داشتن آن در داخل مملكت مي باشد.
البته لازم به ذكر است مقصود قاچاق از سلاح درشهرستان وارد صادر كردن اسلحه به جايي نيست بلكه استفاده و غيرمجاز و بدون مجوز رسمي و قانوني بدون موافقت مبادي مربوط از سلاح مي باشد.
ورود سلاح و مهمات غيرمجاز در درجه اول امنيت هر استان و سپس در افزايش يا كاهش شرارت نزاع هاي دسته جمعي و مواد مخدر و سرقتهاي مسلحانه و ديگر جرائم در آن نقش موثري ايفا مي كند و مبارزه با آن حائز اهميت است.
براساس ماده 1 مقررات ورود و خروج انواع سلاح و مهمات شكاري مسافرين و توريستهاي شكارچي مصوبات مورخه 15/11/80 و 26/10/1383 كميسون مركزي نظارت بر سلاح ومهمات شوراي امنيت كشور انواع اسلحه هاي شكاري به شرح ذيل مي باشند.
1. انواع تفنگهاي شكاري گلوله زني
2. انواع تفنگهاي ساچمه زني
3. تفنگهاي مخصوص بيهوش كردن حيوانات
4. تفنگهاي مخصوص شكار حيوانات آبزي
مبادي ورود و خروج كالاهاي قاچاق
مهمترين مبادي ورود و خروج كالاهاي قاچاق من جمله اسلحه مبادي گمركي و غير گمركي مي باشد كه مبادي گمركي شامل گمركات مستقر در مرزها، بنادر، فرودگاهها، مناطق آزاد تجاري، صنفي، مناطق ويژه اقتصادي و بازارچه هاي مرزي مي باشد و مبادي غيرگمركي شامل مرزهاي زميني و دريايي مي باشند.
تبعات قاچاق كالا از جمله اسلحه :
1. تضعيف بنيه اقتصادي دولت و هدر رفتن منابع مالي جهت مهار قاچاق و مبارزه با آن
2. بالا رفتن توان قاچاقچيان و شكل گيري اقتصاد پنهان وزير زميني و گرفتن ابتكار عمل از دولت اختلال در برنامه هاي حكومت و عدم رشد اقتصادي رسمي
3. تضعيف منابع و توليدات داخلي
4. خروج بي رويه ارز از كشور و تمايل سرمايه گذاري به سمت خارجي
5. تشديد مهاجرت افزايش ناهنجاريهاي اجتماعي، ترويج فرهنگ مصرف، فرار، از پرداخت حقوق دولت، جذب نقدينگي و رشد تجارت كاذب عدم تكميل قوانين و مقررات برهم زدن سياستهاي اقتصادي، آلوده كردن نيروهاي دولتي، وارد كردن خسارت جدي به مراكز توليدي كشور
6. اتلاف نيرو و سرمايه ملي در سير مبارزه با قاچاق
7. رواج فساد، فحشا- سرقت هاي مسلحانه، زورگيري، قتل، آدم ربايي، و تجاوز و ديگر جرايم
8. تاثير منفي بر سلامت و بهداشت جامعه
9. به مخاطره افتادن امنيت و سلامت جامعه
10. اتلاف منابع انساني و مادي و (ناجا و مبارزه با قاچاق كالا و ارز 1383، ص 16)
اسلحه
تعريف سلاح: جنگ افزاري است كه در آن يك نوع ماده منفجر جهت در كردن (اخراج) يك گلوله مورد استفاده قرار مي گيرد. (نژد 1352 ص 25).
بررسي قاچاق اسلحه ومهمات در شهرستان
براي بررسي بهتر قاچاق اسلحه و مهمات بهتر است به تاريخچه اسلحه و مهمات به طور كلي بپردازيم هر چند لزوم وجود استفاده از سلاح غيرمجاز كه نوعا و بيشتر از نوع شكاري مي باشد و با توجه به شيوه زندگي مردم و دوام زندگي آنها بر پايه دامپروري از قرنها پيش در شهرستان وجود داشته و اين استفاده ها بيشتر به هدف نگهداري از دامهاي خود و حفظ جان خود در برابر دشمنان در محيط هاي كوهستاني بوده است. ليكن به مرور زمان به علت نداشتن آگاهي كافي و نگهداري اين گونه سلاحها بدون مجوز قانوني موجب هنجار شكني و آسيب هاي اجتماعي متعددي من جمله نزاعهاي دسته جمعي واستفاده از سلاحهاي غير مجاز- قتل و غيره گرديده است.
هر چند دستيابي به تكنولوژيهاي جديد پيشرفتهاي صنعتي در زندگي انسانها و در تعيين سرنوشت جوامع بشري تاثير داشته و موجب كشف و ساخت كالاهاي جديدي من جمله اسلحه گرديده است، اما انسانهاي اوليه بناچار براي حفظ جان خود به فكر ابداع كردن وسايل زندگي و دفاع پرداخته و به مرور وسايل كشاورزي و ادوات جنگي ساخته اند كه به مرور زمان و به تبعيت از وجود سلاحهاي دست ساز توسط بشري كارخانجات صنعتي به پيشرفت خود ادامه و سلاحهاي جنگي را نيز ساخته است كه ورود سلاحهاي جنگي ساخت كارخانجات صنعتي در زندگي بشر خصوص افراد و قبايل عشاير شده كه متاسفانه بدون مجوز قانوني و بدون داشتن آگاهي لازم از آنها استفاده هاي غيرمجاز مي نمايند.
از لحاظ مباني نظري يكي از عوامل مرتبط و مخل نظم و امنيت، پديده ورود سلاح و مهمات غير مجاز مي باشد كه شامل ورود و خروج محل نگهداري خريد و فروش سلاح و مهمات است كه موجب دسترسي آسان به سلاح گرم شده و به تبع ضمن اينكه ماموريتهاي ناجارا تحت تاثير قرار مي دهد افزايش وقوع جرائم خاص مانند سرقتهاي مسلحانه، قتل، آدمربايي و ديگر جرايم به صورت مسلحانه را در پي خواهد داشت كه نهايتا نظم و امنيت جامعه را به شدت تحت تاثير قرار داده و هزينه هاي اجتماعي، اقتصادي، فرهنگي و امنيتي را به دنبال دارد.
ارتباط جرايم با يكديگر
بي شك جرايم ذكر شده با يكديگر ارتباط تنگاتنگي دارند همانطور كه در هر يك از جرايم به اختصار شرح داده شده نداشتن آگاهيهاي كافي- فقر- نبود فرهنگ لازم و عوامل اجتماعي و فردي متعددي كه بيان شد باعث بوجود آمدن جرايم مختلف گرديده است ليكن بعنوان مثال همان گونه كه دربحث قاچاق اسلحه اشاره شد قاچاق اسلحه موجب ناهنجاريهاي اجتماعي مانند نزاعهاي دسته جمعي- سرقت- قتل- آدم ربايي و ديگر جرايم مي گردد.
يا بدنبال مصرف مواد مخدر و مهمتر از آن به نسبت مصرف مواد بويژه د رمواردي كه فرد معتاد مدتي دور از دارو بوده است، احتمال ارتكاب هر جرمي تنها براي رسيدن به آن وجود دارد (حاجي قاسم، 1379، 70)
كه در اين راستا مشخص معتاد براي رسيدن به دارو و نداشتن هزينه و پول كافي براي بدست آوردن نياز خود است به هر كاري من جمله سرقت و بردن مال ديگري حتي از خانواده خويش مي نمايد . حتي از كيف همراهشان يا قلك بچه هاي خود هم پول برداشته و حتي جواهرات همسر خود را مخفيانه به فروش مي رساندند.
يا به عبارت ديگر پول فراوان و باد آورده حاصل از دزدي كه براي آن رنجي كشيده نشده، مي بايد به راحتي و به سرعت در راههاي نامشروع من جمله زنا- فساد، فحشا و مشروب خواري و ديگر روابط نامشروع بپردازند.
و بي شك تمام جرايم با يكديگر ارتباط داشته و يك ناهنجاري اي براي وجود آمدن ناهنجاري يا ناهنجاريهاي ديگر مي گردد.
منابع :
آقا خاني، سيد نادر،1384، طرحهاي انتظامي تهران ، انتشارات جهان جام جم .
اسعدي، سيد حسن، 1380، پيشگيري( آموزشي شيوههاي عملي پيشگيري اوليه از اعتياد به مواد مخدر ) ، تهران ، انتشارات «آن ».
امين صارمي، نوذر ، 1384 ،درآمدي به كاربرد روش تحقيق در علوم انتظامي تهران ، انتشارات جهان جام جم .
دانش ،تاج زمان ، 1379 ، معتاد كيست ؟ مواد مخدر چيست؟ تهران ، سازمان انتشارات كيهان .
داوري، محمد، 1381، پيشگيري و كنترلاعتياد با نگرش اسلامي، قم، انتشارت نقش كلك .
شاه دوست ،محمد ،1374 ،پايان نامه كارشناسيارشد (عناصرتشكيل دهنده جرم )
منظمي تبار ، جواد ، 1384 ، مبارزه با جرايم اجتماعي ، تهران ، انتشارات جهان جام جم.
گل محمدي خامنه ، علي ، 1384 ، پيشگيري از جرايم ،تهران ،انتشارات جهاني جام جم.
آسيبهاي اجتماعي و روند تحول آن درايران ،مقالات اولين همايش آسيبهاي اجتماعي در ايران ، خرداد 81 ، موسسه انتشارات آگاه .
اعتياد و قاچاق مواد مخدر، (مجموعه مقالات دومين همايش ملي آسيبهاي اجتماعي)، بهار83 ،موسسه انتشارات آگاه .
محمد نژاد قاديكلايي؛به راهنمايي رضا نوبهار 1372 ، علل گرايش به مواد مخدر (پايان نامه كارشناسي ارشد ) .
صادق ، يدالله ، 1387 ، پايان نامه كارشناسي ارشد .
رضايي ميبدي ، امير ،1382 ، پايان نامه كارشناسي ارشد .
انصاري پور عليرضا ، 1387 ، پايان نامه كارشناسي ارشد .
جغرافياي استان كهگيلويه و بوير احمد
مرفرك شهرستان كهگيلويه
اطلاعات شهرستان كهگيلويه
فريد مهر ، رحيم ، 1385 ، پايان نامه كارشناسي ارشد
اصفهانيان ، حسينعلي ، 1372 ، پايان نامه كارشناسي ارشد
كريمي ، ابراهيم ، 1386 ، پايان نامه كارشناسي ارشد
جشان ، داود ، 1375 ، پايان نامه كارشناسي ارشد