تحقیق بررسي گروه هاي قومي در ايران

تحقیق بررسي گروه هاي قومي در ايران (docx) 13 صفحه


دسته بندی : تحقیق

نوع فایل : Word (.docx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحات: 13 صفحه

قسمتی از متن Word (.docx) :

بررسي گروه هاي قومي در ايران قوم کرد. جغرافيا: کرد ها در غرب کشور ،در استانهاي کردستان ،جنوب آذربايجان غربي و بخشهايي از استانهاي کرمانشاه و ايلام پراکنده اند. البته موقعيت جغرافياي قوم کرد به همين نواحي محدود نمي گردد بلکه بايد نواحي شمالي عراق،جنوب شرقي ترکيه و شمال شرقي سوريه و تا حدودي شمال خراسان و قسمتهايي از کشور ارمنستان را به آن اضافه کنيم ( حافظ نيا ،1381:146). لازم به ذکر است که در گذشته بيشتر نواحي کردنشين در اختيار حکومت ايراني بوده است اما در قرن دهم هجري بخشهايي از موطن کردها در جنگ معروف چالدران و جنگهاي بعدي ميان ايران وعثماني ،از ايران جدا شده است و بدين ترتيب رابطه بخشي از مردم کرد با کشور و قوم تبارشان قطع شد در مرحله بعدي پس از جنگ جهاني اول و اضمحلال امپراتوري عثماني بخش جدا شده کردستان ميان کشورهاي تازه تاسيس ترکيه ،عراق و سوريه تقسيم گرديد بدين سان اين بخش از کردها نه به خاستگاه اصلي شان ملحق شدند نه به استقلال رسيدند( گودرزي و ديگران،1384:114). خاستگاه نژادي: در مورد خاستگاه نژادي قوم کرد نظريات مختلفي ابراز شده است عده اي از مورخان معتقدند که خاستگاه آنان به قوم ماد بر مي گردد بطور مثال فن مينورسکي معتقد است که کردها از شرق ايران به کردستان امروز وارد شده اند و به نوعي ريشه مادي و ايراني کردها را تائيد کرده است(حشمت زاده،1379:136). همچنين بر اساس برخي منابع تاريخي اين گونه بر مي آيد که کردها که از اقوام ماد بوده اند و اولين سلسه پادشاهي به نام مادها به پايتختي همدان فعلي(هگمتانه)، را بنيان نهادند(گودرزي و ديگران،1384:113). يورد شاهيان در کتاب خود نسب اقوام کرد را قبل از آمدن اقوام آريايي دانسته است و معتقد است که در دامنه رشته کوهستان زاگرس و سواحل جنوبي درياچه اروميه و همچنين در حوضه بالاي دو رود دجله وفرات و ناحيه کوه جودي مردمي ديده مي شدند که جامعه آنها در امر رمه گرداني و دامپروري خلاصه مي شده است که به آن تمدن سرزميني ،کوتي يا کورتي مي گفتند (يورد شاهيان،1380:157). همانطور که مشاهده کرديم ايشان معتقد است که تبار قوم کرد به قوم کوتي بر مي گردد که بعد از ورود آريايي ها به قوم ماد پيوسته اند و بر اثر گذر زمان جزئي از قوم ماد گرديده اند و ديگر اثري از قوم کوتي نمانده است .اما چرا قوم کوتي در قوم ماد حل شده است؟علت اين امر احتمالا به جهت تمدن متکامل و اجتماع پيشرفته قوم ماد بر مي گردد(ا يورد شاهيان،1380:160). همانطور که مشاهده شد در مورد خاستگاه نژادي قوم کرد اتفاق نظر وجود ندارد عده اي آنان را به قوم ماد نسبت داده اند و عده اي ديگرمعتقدند که قبل از آمدن آريايي ها به ايران قوم کرد در اين منطقه حضور داشته است. ويژگيهاي فرهنگي: اگر بخواهيم ابتدا در اين قسمت خصوصيات رفتاري مردم کرد را شرح دهيم بايد بگوييم کردها مردمي حساس هستند که در مسائل عاطفي ،غريزي و آتشين مزاج عمل کرده و در بسياري از خصوصيات خود منشهاي ابتدايي زندگي قبيله اي را حفظ کرده اند(يورد شاهيان،1380:169). خانواده هنوز در ميان مردم کرد از ارزش نهادي بسيار نيرومندي برخوردار است اما به دليل دگرگوني ارکان زندگي اجتماعي و تمايل جوانان به تشکيل زندگي مستقل در حال تحيل رفتن و از بين رفتن است (شاهيان،1380:177). بطور کلي بايد بگوييم که از لحاظ فرهنگي کردستان برش فرهنگي ديگري است که به رغم ريشه واحد زبان کردي با فارسي هنوز استقلال خود را حفظ کرده است و شايد دليل اصلي اين فاصله فرهنگي عامل جغرافيايي باشد که اجازه داده است کردها در پناه کوههاي عظيم با بدنه اصلي جامعه اختلاط پيدا نکنند(حشمت زاده ،1379:135). با اين وجود تعاملات کردهاي ايراني و دولت مرکزي ايران با ساير کشورهاي منطقه که در بردارنده جمعيت کرد هستند تفاوت اساسي دارد و علت آن اين است که کردهاي ايراني اشتراکات تاريخي، نژادي، سرزميني،زباني و همچنين نمادها و اسطوره هاي مشترک با ساير ايرانيان دارند(گودرزي و ديگران ،1384:114). مذهب: مردم کرد از دير باز مردمي دين دار بوده اند.قبل از ورود اسلام به ايران ،کردها مهرپرست بوده و بعد به آئين زرتشت پيوستند و در دوران ساسانيان علاوه بر دين زرتشت ،اديان مسيحي،مانوي،مزدکي نيز در ميان مردم کرد وجود داشته است بعد از حمله اعراب مانند ساير اقوام ايراني کم کم به اسلام روي آوردند(يورد شاهيان،1380:174). اکنون کردها از لحاظ مذهبي به دو گروه سني شافعي و شيعه تقسيم مي شوند کردهاي کردستان غالبآ اهل سنت و شافعي مذهب اند گروهي اقليت نيز به مذاهب ديگر اهل سنت منسوبند کردهاي منطقه کرمانشاهان و ايلام عمدتاً شيعه اند (حافظ نيا،1381:165). بطور کلي از لحاظ مذهبي در کردستان مي توان گفت که تسامح مذهبي در ميان مردم کرد وجود دارد و جزميت ديني در بين مردم حتي در بين افرادي که از لحاظ سنتي بسيار به مذهب پايبند هستند کمتر ديده مي شود(جلائي پور،1372:89). زبان: زبان مردم کردستان کردي است و مطابق نظريات زبانشناسان جدا از تاثير مستقيم زبانهاي باستاني دوران قبل از آريايي ها و زبانهاي سامي و آلتايي ،جزو شاخه اي از شاخه هاي بزرگ و اصيل هند و اروپايي است اين زبان در سرتاسر کردستان ايران ،ترکيه ،عراق،ارمنستان،سوريه و نيز در ميان کردهاي نقاط ديگر رايج است(يورد شاهيان،1380:178). زبان کردي به سه لهجه عمده تقسيم مي شود کرمانجي که در نواحي شمال غربي کردستان استفاده مي شود سوراني در نواحي جنوب شرقي و زرزاد در بخش مرکزي ترکيه مورد استفاده قرار مي گيرد(حافظ نيا،1381:164). اما زبان کردي پيوستگي هايي با زبان فارسي و حتي گويشهاي رايج کنوني در ايران مانند گيلکي ها ،مازندراني ها،خوانساري ها،بلوچي و سيستاني دارد که مي توان آشکارا و بوضوح آنها را ديد حتي با کمي تامل مي توان خويشاوندي آنان را با زبانهاي کهن ايران چون زبان اوستايي و پارسي باستان پهلوي درايران را فهميد( يورد شاهيان،1380:179). اما امروزه از سوي برخي از نخبگان فکري و سياسي کرد بين زبان کردي و فارسي تمايز ايجاد شده است و سعي مي شود تا مسئله زبان به يک مسئله سياسي تبديل شود در واقع مقوله سياسي شدن زبان مسئله جديدي است که در گذشته وجود نداشته است( احمدي،1386:253). رابطه با مرکز: به نظر مي رسد که کردها چه در سطح ملي و چه در سطح منطقه اي ،به صورت جمعي يا انفرادي،آرمان سياسي خودمختاري را در سر مي پرورانند . مطالبات ناسيوناليستي کردها در برابر دولت ملي در حد کسب خود مختاري است اما در سطح منطقه اي ،به نظر مي رسد بعضي نخبگان اين قوم طالب استقلال ،وحدت و تاسيس دولت مستقل کردستان هستند(حافظ نيا،1381:169). قوم آذري. جغرافيا: آذريها که بعد از فارسها در ترکيب ملي ايران قرار مي گيرند در بخش شمال غربي ايران ،در استانهاي آذربايجان غربي،آذربايجان شرقي،اردبيل و زنجان استقرار داشته و ادامه آن به استان همدان و غرب گيلان گسترش يافته است( حافظ نيا،1381:157).البته بايد گفت که آذريهاي بطور پراکنده در ديگر نواحي ايران مثل تهران يا شمال خراسان ساکن هستند. همچنين آذريهاي غير ايراني نيز در مناطق ترکيه،قفقاز ساکنند که در سه متغيير زبان ،قوميت و مذهب همانند هستند( حافظ نيا،1381:159). خاستگاه نژادي: در ميان محققان در مورد گذشته و تبار آذريها اتفاق نظر وجود ندارد .گروهي آذريها را از تبار قوم ماد مي دانند،گروهي از تبار مسانائي و بسياري آنان را آذريهاي آريايي و پارسي و زبانشان را جزوء زبانهاي هند و آريايي مي شمارند و گروهي ديگر آنان را ترکان آسياي ميانه به حساب مي آورند که در اوايل قرن دوازدهم ميلادي به منطقه آذربايجان کوچ کرده و ساکن شده اند( يورد شاهيان،1380:31). فرهنگ: از لحاظ فرهنگي و آداب رسوم رايج در ميان آذريها بايد بگوييم ميان آداب و رسوم آذريها با سنتها و اعياد رسوم ساير نقاط ايران يک نوع همساني وجود دارد اکثرا مسلمان و شيعه اند. همچنين عيد نوروز و اعياد ديني و مذهبي و ساير اعياد و رسوم ملي را بگرمي اجرا مي کنند( يورد شاهيان،1380:52-53). از لحاظ خصوصيات شخصيتي ،روحيه اصلاح طلبي،پاي بندي عميق مذهبي،بيگانه ستيزي،وطن پرستي و فداکاري در راه اهداف و آرمانهاي ملي از جمله خصوصياتي است که آذري ها به آن معروف مي باشند( گودرزي و ديگران،1384،ص102). از حيث تيپ ونوع برخورد و رفتار مردمي خجول اما خونگرم و مهمان نواز هستند سطح غليان احساسات آنها بسيار بالاست و در برابر مسائل رنجش آور و رفتارهاي خلاف منشهاي انساني و اجتماعي به سرعت و اکنش عصبي بروز مي دهند(ا يورد شاهيان،1380:52). مذهب: از لحاظ مذهبي قريب به اتفاق آذريها مسلمان و شيعه هستند عشق و علاقه آذريها به تشيع و ائمه اطهار آنچنان عميق و ريشه دار است که جلوه هاي آن را مي توان در ايام عزاداري امام حسين (ع) در دهه محرم مشاهده کرد (گودرزي و ديگران ،1384:86). از حيث تجانس مذهبي ،آذريها با اکثريت قريب به اتفاق ملت ايران (95% شيعه)تجانس داشته و به عنوان يکي از عوامل هويت بخش مذهبي آنها بوده است(حافظ نيا،1381:161). بطور کلي در ايران که مرکز روحاني ،تشيع است مذهب تشيع يک نيروي وحدت بخش بوده است مخصوصاً اين عواملي که آذريها را به ساير ايراني ها پيوند مي دهند هميشه قوي تر از نيروهايي بوده اند که بر ضد وحدت ملي عمل کرده اند مسلماٌ مذهب تشيع يکي از عوامل مهم در اين وحدت بخشي بوده است(گودرزي و ديگران،1384:85). زبان: از جمله گويشهاي غير فارسي در ايران زبان آذري است که بار احساسي و عاطفي آن بسيار بالاست و مرکز اصلي آن آذربايجان است(حشمت زاده،1379:134). پروفسور رادولف زبان ترکي آذري را با ترکي آناتولي ،شبه جزيره بالکان ،ترکمنستان و سواحل کريمه در يک گروه قرار داده و مهمترين لهجه هاي مشابه آذري را به اين صورت تقسيم کرده است.1.باکو شيروان2.گنجه وقراباق3.تبريز (يورد شاهيان،1380:48). به رغم اين که زبان آذري يک زبان مستقل بوده اما زبان علمي و ادبي رايج ميان آذري ها همواره فارسي بوده است حتي زماني که سلسله هاي ترک زبان بر ايران حکومت کرده اند زبان درباري آنها هم فارسي بوده است( گودرزي و ديگران ،1384:99). بطور کلي زبان آذري هاي ايران بيش از اندازه از زبان فارسي تاثير گرفته است بطوري که اکنون بسياري از پسوند هاي مصدري رعايت نمي شود(يورد شاهيان،1380:48-49). رابطه با مرکز:با بررسي نقاط عطف رفتارهاي سياسي آذريها به اين نتيجه ميرسيم که اين حرکتها رويکردي ملي گرايانه و ايران محور داشته و منافع ملي را دنبال مي کرده است(حافظ نيا،1380:161)که نمونه آن را در انقلاب مشرطه مي توان ديد . قوم بلوچ. جغرافيا: از لحاظ مساحت بلوچستان با مساحت 155هزار کيلومتر مربع از شمال به سيستان و کرمان ،از مغرب به بشاگرد ،از مشرق به خاک کلات و از جنوب به درياي عمان محدود مي شود . بلوچستان به جهار بخش سرحد،سروان،بمپور و مکران تقسيم مي شود. (گودرزي و ديگران،1384:39).همچنين از لحاظ تاريخي به دو بخش تقسيم مي شود يکي ناحيه شمالي و ديگر ناحيه جنوبي(گودرزي و ديگران،1384:40). موقعيت جغرافيايي بلوچستان مشکلات زيادي را براي اين منطقه ايجاد کرده است به عنوان مثال قرار گرفتن فضاي گسترده و مثلثي شکل کوير هاي داخلي (مثلث قم، سبزوار ،ايرانشهر)ميان بلوچستان و بخش مرکزي کشور باعث دور افتادگي و کاهش حجم ارتباطات گرديده است(حافظ نيا،1381:175). خاستگاه نژادي: در مورد ريشه قومي و تاريخي بلوج ها روايات گوناگوني از جمله ريشه عربي آنها سخن گفته شده است بعضي نام سيستان را ماخوذ از سکستان يا سکاهاي مي دانند که از اقوام آسياي ميانه بوده و در زمان اشکانيان به اين قسمت کوچ کرده اند(حشمت زاده،1379:137). برخي ديگر از پژوهشگران نخستين ساکنان بومي بلوچستان را اويدي خوانده اند که تمدن نزديک به تمدن مردم سند داشتند و مورد تهاجم آريايي ها واقع شده اند پس از سا سانيان و تسلط اعراب مسلمان بر ايران،طبيعتاً مهاجريني از اعراب به ويژه لشکريان و فرماندهان نظامي در اين منطقه ساکن شده اند بخشي از عشاير غرب ايرن نيز در دوره صفوييه و عده اي از طوايف افغان در دوره افشاريه در بلوچستان سايه افکندند.همچنين عده اي خود را کرد نوشيرواني ميدانند. عده اي ديگر خود را داراي پيشينه عربي و برخي خود را اصالتاً افغان مي دانند (گودرزي و ديگران،1384:52). بطور کلي اثبات آرياي ،عرب يا دراويدي بودن بلوچ ها کار بسيار دشواري است به نظر مي رسد مردم بلوچستان که امروزه بلوچ ناميده مي شوند و در بلوچستان زندگي مي کنند بازمانده مردماني مهاجرند که به اقوام گونا گون تعلق داشته اند(گودرزي و ديگران،1384:50). فرهنگ: مردم بلوچستان نيز به دلايل مشابهي که در مورد کردستان ذکر کرديم تفاوتهايي با ساير مردم ايران دارند . از نظر فرهنگي و ساختاري بلوچ ها را بايد قومي قبيله اي و طايفه اي دانست بطوري که پيوستگي قومي و طايفه اي در بلوچستان بسيار بالاست بطوري که عضوي از يک طايفه بودن احساس تعلق و هويت به بلوچها مي بخشد و آنها را از انزواء در مي آورد و در تعاون وهمکاري قرار مي دهد(گودرزي و ديگران،1384:55). از حيث طبقاتي بايد بگوييم که در بلوچستان يک طبقه ارباب وجود داشته که زمين و آب و نخل در تملک آنان بوده است مردم بدانها ماليات مي پرداحتند و آنها نيمي از آن را به طبقه حاکم مي داده اند طبقه ديگر کشاورزان سهم بر بودند و گروه ديگر غلامات و کنيزان را تشکيل مي دادند(گودرزي و ديگران،1384:50)هنوز هم اين طبقه (ارباب)در بلوچها از اعتبار بالايي برخوردار است بطوري که در زمان محمدرضا شاه امور امنيتي به همين خوانين واگذار مي شد. مذهب: عمده بلوچهاي ايران سني مذهب هستند و به آن پايبند بوده وتعصب خاطر دارند از اين جهت نيز با بلوچها قلمرو پاکستان و شبه قاره هند که اهل سنت هستند تجانس دارند(حافظ نيا،1381:174). زبان : در مورد زبان بلوچي بي ترديد بايد گفت که اين زبان يکي از شاخه هاي زبان فارسي است که صورت باستاني خود را بهتر از بسياري از شاخه هاي ديگر زبانان ايراني حفظ کرده است. برخي زبانشناسان از چند دهه پيش با مقايسه زبان بلوچي با زبانهاي مردم همسايه بلوچها ،نظير پشتو يا زبانها و گويش هاي فلات پامير شباهت و نزديکي آنچناني ميان آنها پيدا نکردند بنابر اين زبان بلوچي از زبانهاي گروه ايراني غربي،شمالي شناخته مي شود( گودرزي و ديگران،1384:50)از نظر ريشه زبان و لهجه نيز زبان بلوچي را همانند پشتو،تاجيکي و کردي عضو خانواده زبانهاي ايراني مي دانند( حافظ نيا،1381:174). رابطه با مرکز: در طول تاريخ پر فراز نشيب ايران ،مي توان قبايل بلوچ را به عنوان وفادار ترين قبايل به حکومت مرکزي دانست(ملازهي،1380:101)البته بايد توجه داشت که از زمان روي کار آمدن سلسله صفوي ،بلوچها همواره در ايران با حکومتهاي شيعه مذهب رودررو بوده اند و اين خود يکي از عوامل مهم دوري بلوچ ها از مرکز و تمايل آنها به سوي مناطق و کشورهائي بوده است که اکثريت بالايي از مردمان در آنها اهل سنت بوده اند( مقصودي،1380:349). البته بايد خاطر نشان کنيم که جنبش سياسي ناسيوناليسم بلوچ در گذشته وجود نداشته است بلکه با پيدايش جنگ سرد با تظاهرات درون منطقه اي بويژه در پاکستان بوجود آمده است(حافظ نيا،1381:174). اما همانطور که در قسمتهاي پيشين اشاره کرديم موقعيت جغرافيايي بلوچستان سبب دوري اين منطقه از بخش مرکزي شده است دو عامل جغرافيايي، دوري از مرکز و فضاي کويري عاري از حيات فعال نقش موثري در ايجاد اين پديده داشته اند( حافظ نيا،1381:174). قوم ترکمن. جغرافيا: طبق آنچه که از منابع تاريخي استنباط مي شود مهاجرت اوليه ترکمنها در سال 400هجري از سواحل جيحون آغاز شده است(رضايي،1380:277). قلمرو وفضاي ترکمنها از شرق درياي مازندران آغاز شده و به سمت آسياي مرکزي گسترش و امتداد پيدا ميکند نواحي ترکمن نشين آسياي مرکزي پس از فرو پاشي اتحاد جماهير شوروي در قالب دولت مستقل ترکمنستان ،هويت ملي جديد پيدا کردند( حافظ نيا،1381:177). اما وضعيت سرزميني ترکمنهاي ايران به صورت ديگري است در استان گلستان منطقه اي وجود دارد که جلگه نسبتاً وسيعي است در کرانه هاي رود گرگان ،از اين رو دشت گرگان خوانده مي شود اين منطقه موطن اصلي ايرانيان ترکمن خوانده مي شود ( گودرزي و ديگران،1384:158). ايرانيان ترکمن تنها در يک منطقه ساکن نيستند بلکه در روستهاي بخش کلاله و دهستان هاي گليداغ و مراوه تپه در استان گلستان و نواحي راز وجرگلان در شمال غربي خراسان نيز زندگي مي کنند( گودرزي و ديگران،1384:158)بطور کلي سرزمين ايرانيان ترکمن را ترکمن صحرا مي خوانند. خاستگاه نژادي: ترکمن ها را مي توان يک گروه قومي بزرگ به حساب آورد که شامل قبايل بسياري مي شوند.هر قبيله به طوايف متعددي تقسيم مي شوند که تمام آن ها داراي جد مشترک مي باشند( مقصودي،1380:316). چهره ترکمنها قدري شبيه مغولهاست مردمي اند نسبتا قد بلند با موئي سياه که چهره و قيافه سنگيني دارند و عموما لاغر مي باشند(بيگدلي،1383:333). در مورد خاستگاه نژادي ترکمنها اتفاق نظر وجود ندارد پاره اي از نويسندگان به ويژه در اسناد تاريخي آنها را غز يا اوغوز مي نامند زيرا اغوزخان نياي مشترک آنان به شمار مي آيد نام اغوز اولين بار در اوايل قرن هشتم بعد از ميلاد به زبان ترکي در کتيبه ها نوشته شده و در مغولستان پيدا شده است(ح گودرزي و ديگران،1384:159). اما ابر مکي نظر متفاوتي نسبت به ترکمنها دارد وي ترکمنها را اينگونه توصيف مي کند :قومي از نژاد ترک که در قرن يازدهم و دوازدهم بخارا را تسخير کرده و در سمت مغرب درياي خزر به ارمنستان ،گرجستان و شيروان و داغستان دست يافته اند زندگي باديه نشيني دارند و آنها را تراکه و ترکمن و قزلباش مي خوانند(بيگدلي،1383:333). در پايان آنچه از منابع بر مي آيد اين است که ترکمنها شاخه اي از ترک هاي آسياي ميانه اند و در بخش جنوب غربي آسياي مرکزي ،نواحي شمالي ايران افغانستان و چند گروه آنها در عراق و ترکيه زندگي مي کنند( گودرزي و ديگران،1384:159). مذهب: ترکمنها اهل تسنن «حنفيـي» و پيرو طريقه امام اعظم ابوحنيفه نعمان بن ثابت مي باشند(بيگدلي،1383:419). ترکمنها به آداب و مراسم عبادي بسيار پايبند هستند.آنها مقيد به گزاردن نماز در اوقات پنج گانه شرعي آن هم در اول وقت مي باشند در ميان آنان روزه داري در ايام ماه مبارک رمضان از اهميت شاياني برخوردار است( گودرزي و ديگران،1384:173). زبان: ترکمنها زبان خود را ترکمن چه يا ترکمن ديل مي نامند(گودرزي و ديگران،1384:173)ترکي ترکمني شعبه اي از اوغوز و زبان ترکمنان ايرن ، افغانستان و ازبکستان است(بيگدلي،1383:353). زبان شناسان اين زبان را از گروه زبانهاي اوغوز يا شاخه جنوب غربي زبان ترکي شناخته اند و غرابت زبان شناختي آن را با ترکي آذربايجاني و ترکيه بيش از قرابت با زبان ترکي ساير ملتهاي آسياي ميانه مانند ازبک ،قرقيز و قزاق دانسته اند(گودرزي و ديگران،1384:173). رابطه با مرکز: ترکمنها نسبت به ديگر اقوام رابطه بهتري با حکومت مرکزي داشته اند و اين شايد بر مي گردد به وضعيت اقتصادي آنان ،چون وضعيت اقتصادي ترکمن ها از بسياري از اقوام مرزنشين بهتر مي باشد در عرصه اقتصادي ،ترکمنها فعاليت هاي چند گانه اي را در حوزه هاي کشاورزي ،دامداري،ماهيگيري،قاليبافي،ابريشم بافي ،تجارت و مشاغل اداري پي گير هستند(مقصودي،1380:390). منابع: احمدي،حميد و ديگران(1378)،همبستگي ملي و وفاق اجتماعي.مطالعات ملي .شماره1پائيز . خاتون،نرجس(1378)،نگاهي به سرزمين و فرهنگ مردم بلوچستان.مطالعات ملي.شماره1 پائيز . رضايي،احمد.(1380)،پراکندگي اقوام در استان مازندران و گلستان.مطالعات ملي.تابستان. زند مقدم،محمود(1381)،نگاهي به برخي تشکلهاي اقتصادي-اجتماعي بلوچستان. مطالعات ملي . شماره11 بهار . سلطاني،سيما(1383)،اشتراکات فرهنگي تاريخي بلوچها با ساير ايرانيان . مطالعات ملي. شماره 10تابستان. مقصودي ،مجتبي(1378)،ناهمگوني و يکپارچگي سياسي اجتماعي. مطالعات ملي.شماره1پائيز . ملازهي،پير محمد(1380)تحولات سياسي استراتژيک در بلوچستان.مطالعات ملي.تابستان.

نظرات کاربران

نظرتان را ارسال کنید

captcha

فایل های دیگر این دسته