تحقیق بررسی مشتقات واژه های فرح، مرح، بطر و سرر در قرآن کریم

تحقیق بررسی مشتقات واژه های فرح، مرح، بطر و سرر در قرآن کریم (docx) 32 صفحه


دسته بندی : تحقیق

نوع فایل : Word (.docx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحات: 32 صفحه

قسمتی از متن Word (.docx) :

به نام خدا دانشگاه ... دانشکده ... گروه ... برای درس ... بررسی مشتقات واژه های فرح، مرح، بطر و سرر در قرآن کریم استاد ... دانشجو ... مقدمه از زيباترين و مؤثرترين نعمات خداوند بر انسان نعمت شاد بودن، مهر و محبت و عشق ورزيدن است. قرآن به مقوله خوشی، خرسندی و شادمانی توجه ویژه دارد. تعريف و تمجيد از مقوله های شادی در چهارچوب کاملاً منطقی و دور از افراط و تفريط و كنترل هيجانات اعم از خشم و غضب، شادی و شادمانی از شاهكارهای آيين اسلام است. اسلام بهره گيری از شادی، لذت بردن از زندگی و رضایت‌مندی از آن را طی آموزه های سهل و آسان آموزش می‌دهد، تا جايی كه تبسم به چهره اهل ایمان و ديگران را پاداش داده و عملی دارای ثواب بر می‌شمارد و به اين ترتيب به شادی عمق بخشيده و آن را درونی و پايدار می‌نماید تا تشنگی انسان را نسبت به اين نیاز پاسخ دهد. از طرفی نيز از شادی‌ها و لذت‌های زودگذر و كاذب به شدت جلوگيری نموده و معتقد است كه اين گونه شادی‌ها، تنها بخش بسيار كوچك و سهم ناچيزی از شادی‌های واقعی است. محققان عوامل و مؤلفه های متعددی را در به وجود آمدن و پايدار ماندن شادی مؤثر دانسته‌اند از جمله آن‌ها می‌توان به موارد زیر اشاره کرد: – برقراری و حفظ روابط بين فردی منسجم و داشتن تماس اجتماعی مداوم و پايدار. – ازدواج و زندگی زناشويی. – تدین و معنويت. – ثروت و پول. – عوامل زيست محيطی مانند آب و هوا و موقعيت جغرافيايی، وضعيت جسمانی، اوقات فراغت، رضايت شغلی، تحصيلات، سن و… ‏ عالمان علوم تربیتی و روان‌شناسان کلیه اعمال انسان را در سه حیطه شناختی، عاطفی و عملکردی (روانی – حرکتی) تعریف می‌کنند و معتقدند که هر مقوله‌ای باید در این سه محدوده بررسی شود. در حیطه شناختی که به اندیشه انسان مربوط می‌شود، شناخت و درک او از یک پدیده مهم است. ما در این قسمت از نوشتار به شناخت نشاط می‌پردازیم. آیا نشاط، برخاسته از عوامل درونی است و یا پاسخی است به محرک‌های بیرونی؟ آیا نشاط در باطن انسان ایجاد می‌شود و در ظاهر به وسیله خنده و یا بشاشت چهره و یا هر رفتار ظاهری دیگری نمود می‌یابد و یا این که پس از چنین حالت‌هایی که در ظاهر پدید می‌آید نشاط درونی هم حاصل می‌شود؟ آیا می‌توان برای ایجاد نشاط فردی و اجتماعی نسخه‌ای نوشت؟ آیا بیماری «بی‌نشاطی» قابل درمان است؟ داروی این بیماری چیست؟ و….(رازی، 1390، 43). پرسش‌های فراوانی در این مورد وجود دارد که طبیعتاً پرداختن به همه آنها و حتی نیمی از آنها خارج از محدوده پژوهشی ما است. برخی از پاسخ‌ها در اثنای بحث‌های بعدی می‌آید و زمینه پاسخ پاره‌ای از سؤالات را نیز با ارجاع به منابع مناسب و معتبر فراهم خواهیم کرد تا ناچار به ایجازگویی نشویم و در اصل مطلب اشکالی وارد نشود. در متون و منابع دینی ما (آیات و روایات) واژه‌هایی چون «فرح» و «سرور» بیشترین بار معنایی را برای تفهیم «نشاط» به دوش می‌کشند. در مقابل این واژه‌ها می‌توان از «یأس» و «حُزن» نام برد که در قرآن کریم صریحاً در مقابل «فرح» آمده‌آند. مرحوم فیض کاشانی از واژه «اَشَر» نیز در تفسیر صافی استفاده کرده است. علاوه بر واژه‌های فوق در قرآن به کلمه‌ای برمی‌خوریم که معانی متعدد دارد اما به نوعی با «فرح» ارتباط دارد و آن «مَرَح» است. «مرح» در کتب لغت به معنای نشاط و خوشی آمده است و عرب به هر چیز نشاط آور و شادکننده «مروح» می‌گوید. از نظر علم تفسیر تفاوتی بین «فرح» و «مرح» وجود دارد که بسیار ظریف و زیبا است. «فرح» هم جنبه مثبت دارد و هم جنبه منفی و در مواردی نهی شده و ممدوح است و در موارد دیگری مذموم که ما در این مقاله به این موارد خواهیم پرداخت، اما «مرح» که تنها سه مورد در قرآن استفاده شده است فقط جنبه منفی داشته و مورد نهی قرار گرفته است. به همین دلیل است که «فرح» مقید به حق و باطل شده است اما «مرح» بدون قید ذکر شده است. بنابراین برخی از «فرح»ها از نوع «مرح» هستند ولی عکس این مسأله صادق نیست(رازی، 1390، 32). راغب می‌گوید: فرح به معنای گشادگی دل است به وسیله لذتی زودگذر که بیشتر در لذت‌های بدنی است ولی «مرح» به معنای شدت فرح و بی‌بند و باری در آن است. اکنون که با واژه‌های مربوط به بحث آشنایی اجمالی یافتیم، به اصل بحث می‌پردازیم. بررسی واژه های فرح، مرح، بطر و سرر اما مفهوم شادي در قرآن مجموعاً 25 بار با الفاظ مختلف (فرح و سرور) آمده است. «فرح» با الفاظی ‌چون فرح، فرحوا، تفرحوا، يفرحوا، تفرحون، يفرحون، یفرح، تفرح، فرحون و فرحین، 22 بار و «سرور» با الفاظي چون سرور و مسرور،3 بار در قرآن آمده است. فرح در لغت مخالف حزن و اندوه است و عبارت است از لذت قلب و روح که ناشی از رسیدن به مطلوب می باشد. در بیانی گفته شده فرح شرح صدر است به سبب لذت زودگذر كه اكثراً برلذات حسی و دنیوی صدق می‌كند. فرح به معنی خوشحالی كاذب يا توهم خوشحالی به كار می‌رود. برخی واژه شناسان معتقدند «فرح» به سه معنی متفاوت به كار می رود: فرح (افراط در شادی) يعنی شادمانی كه از حد اعتدال خارج شود و همراه باطل، ظلم، تكبر و نيز به قصد ريا و خودنمايی باشد. ﴿ إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْفَرِحِينَ ﴾ قصص/76 « خداوند شادی كنندگان (مغرور) را دوست نمی ‏دارد». 2- خشنودی و رضایت ﴿ مِنَ الَّذِينَ فَرَّقُوا دِينَهُمْ وَكَانُوا شِيَعًا كُلُّ حِزْبٍ بِمَا لَدَيْهِمْ فَرِحُونَ ﴾ روم/32 «از كسانی كه دين خود را پراكنده ساختند و به دسته‏ها و گروه‏ها تقسيم شدند و هر گروهی به آنچه نزد آن‌هاست خوشحالند». 3- سرور (شادمانی حقيقی) ﴿ فَرِحِينَ بِمَا آتَاهُمُ اللّهُ مِن فَضْلِهِ وَيَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِينَ لَمْ يَلْحَقُواْ بِهِم مِّنْ خَلْفِهِمْ أَلاَّ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ ﴾آل عمران/170 «آن‌ها به خاطر نعمت‌های فراوانی كه خداوند از فضل خود به آن‌ها بخشيده است خوشحالند و به خاطر كسانی كه (مجاهدانی كه) بعد از آن‌ها به آنان ملحق نشدند (نيز) خوش وقتند كه نه ترسی بر آن‌ها است و نه غمی خواهند داشت(رازی، 1390، 77). انواع شادی در قرآن آیات قرآن درباره شادی را می‌توان در دو گروه دسته بندی كرد: دسته ای از آیات، مؤمنین را دعوت به شادی نموده و دسته ديگر از آيات قرآن، شادی رامورد نکوهش قرار داده اند. الف) شادی ممدوح در قرآن شادی‌هایی را شامل می‌شود كه بر اساس ارزش‌ها و اهداف قرآن است، مانند: 1- ﴿ قُلْ بِفَضْلِ اللّهِ وَبِرَحْمَتِهِ فَبِذَلِكَ فَلْيَفْرَحُواْ هُوَ خَيْرٌ مِّمَّا يَجْمَعُونَ ﴾ یونس/58 «بگو به فضل و رحمت خدا بايد خوشحال شوند كه از آنچه گردآوری كرده‏اند بهتر است». 2- ﴿ فِي بِضْعِ سِنِينَ لِلَّهِ الْأَمْرُ مِن قَبْلُ وَمِن بَعْدُ وَيَوْمَئِذٍ يَفْرَحُ الْمُؤْمِنُونَ ﴾ روم/4 «در چند سال، همه كارها از آن خدا است، چه قبل و چه بعد (از اين شكست و پيروزی) و در آن روز مؤمنان خوشحال خواهند شد»‏(رازی، 1390، 12). ب) شادی نکوهیده در قرآن شادی‌هایی را شامل می‌شود كه ضد ارزش‌ها بوده و همراه با گناه، غفلت و فساد است، مانند: 1- ﴿ إِنَّ قَارُونَ كَانَ مِن قَوْمِ مُوسَى فَبَغَى عَلَيْهِمْ وَآتَيْنَاهُ مِنَ الْكُنُوزِ مَا إِنَّ مَفَاتِحَهُ لَتَنُوءُ بِالْعُصْبَةِ أُولِي الْقُوَّةِ إِذْ قَالَ لَهُ قَوْمُهُ لَا تَفْرَحْ إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْفَرِحِينَ ﴾قصص/76 «قارون از قوم موسی بود اما بر آن‌ها ستم كرد، ما آنقدر از گنج‌ها به او داده بوديم كه حمل صندوق‌های آن برای يك گروه نیرومند مشكل بود، به خاطر بياور هنگامی را كه قومش به او گفتند: اين همه شادی مغرورانه مكن كه خداوند شادی كنندگان مغرور را دوست نمی ‏دارد». 2- ﴿ ذَلِكُم بِمَا كُنتُمْ تَفْرَحُونَ فِي الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ وَبِمَا كُنتُمْ تَمْرَحُونَ ﴾غافر/75 «اين به خاطر آن است كه به ناحق در زمين شادی می ‏كرديد و از روی غرور و مستی به خوشحالی می ‏پرداختيد». عناصر تعیین کننده شادی عوامل زير را می‌توان از معيار های تعيين كننده شادی دانست: الف) اطاعت از خداوند ﴿ قُلْنَا اهْبِطُواْ مِنْهَا جَمِيعًا فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُم مِّنِّي هُدًى فَمَن تَبِعَ هُدَايَ فَلاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ ﴾بقره/38 «گفتیم جملگى از آن فرود آييد پس اگر از جانب من شما را هدايتى رسد آنان كه هدايتم را پيروى كنند بر ايشان بيمى نيست و غمگين نخواهند شد». ﴿ إِنَّ الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا فَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ ﴾احقاف/13 «محققاً كسانى كه گفتند پروردگار ما خداست ‏سپس ايستادگى كردند بيمى بر آنان نيست و غمگين نخواهند شد». بنابراین شادی واقعی زمانی حاصل می شود که انسان توفیق طاعت خداوند را پیدا کرده باشد و از گناه ومعصیت، دوری گزیند. ب) ياد خدا ﴿ الَّذِينَ آمَنُواْ وَتَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُم بِذِكْرِاللّهِ أَلاَ بِذِكْرِ اللّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ ﴾رعد/28 «آن‌ها كسانی هستند كه ايمان آورده‏اند و دل‌هایشان به ياد خدا مطمئن (و آرام) است، آگاه باشيد با ياد خدا دل‌ها آرامش می‌یابد». در قرآن، تذكر و تفكر در مراحل مختلف پا به پای يكديگر پيش می‌روند، گاهی تذكر مقدمه تفكر است و گاه تفكر زمينه ساز تذكر. انسان دارای سلامت روان، همواره متذكر و به ياد خداست و هيچ گاه مسئوليت و بندگی خويش را در برابر پروردگار متعال فراموش نمی‌کند. لذت و خوشی دنيا از طريق دل حاصل می‌شود و دل نيز بدون ياد خدا هرگز آرامش نخواهد يافت .لذا ذکرویاد خداوند روغن چراغ فکر است وذکر است که فکر را بارور وبه اهتزاز در می آورد‏(فیض الاسلام، 1355، 65). ج) نگرش مثبت به دنيا ﴿ الَّذِي أَحْسَنَ كُلَّ شَيْءٍ خَلَقَهُ وَبَدَأَ خَلْقَ الْإِنسَانِ مِن طِينٍ ﴾سجده/7 «اوكسی است كه هر چه را آفريد نيكو آفريد و آغاز آفرينش انسان را از گل قرار داد». جهان و همه ذرات آن آفرينشی نيكو دارد. دنيايی كه اسلام معرفی می‌کند بسيار زيباست، زيرا نظام احسن است. قرآن جهان را هدف دار و آكنده از نشانه‌هایی معرفی می‌کند تا انديشه ورزان را كه از جايگاه ارزشمندی برخوردارند، به سوی خدا راهنمايی نمايد. دنيا به عنوان سرزمين حاصلخيز و معبری به جهان باقي معرفی گردیده که از تعبيرهای دلنشين و آرام بخش است. لذا اصلاح نگرش فرد به زندگی مهم‌ترین عامل خرسندی و شادی است‏(رازی، 1390، 97). د) تفسيری زيبا از مرگ وآخرت (قُلْ هَلْ تَرَبَّصُونَ بِنَا إِلاَّ إِحْدَى الْحُسْنَيَيْنِ وَنَحْنُ نَتَرَبَّصُ بِكُمْ أَن يُصِيبَكُمُ اللّهُ بِعَذَابٍ مِّنْ عِندِهِ أَوْبِأَيْدِينَا فَتَرَبَّصُواْ إِنَّا مَعَكُم مُّتَرَبِّصُونَ) توبه/52 «بگو آيا درباره ما جز يكي از دو نيكي انتظار داريد (يا بر شما پيروز می ‏شويم و يا شربت شهادت می‏نوشيم) ولی ما انتظار داريم يا عذابی از طرف خداوند (در آن جهان) يا به دست ما (در اين جهان) به شما برسد، اكنون كه چنين است شما انتظار بكشيد ما هم با شما انتظار می‏كشيم». يكی از آموزه های تربيت دينی، پذيرش و اعتقاد به عالم جاودان آخرت است. بحران مرگ و فنا، همواره ذهن آدمي را به خود مشغول می‌دارد. ترس از مرگ يك پديده هول انگيز روانی است. اسلام با تفسيری زيبا از مرگ و آخرت، زندگی انسان را هدفمند و عاقبت او را روشن معرفی می‌کند. در نگاه دين، سرای ديگر سرايی است كه محل قدردانی از بندگان با ايمان و شايسته و محل محاكمه ظالمان است.چنين تعبيری از مرگ به انسان آرامش می‌بخشد و موجب شادی و سلامتی وی می‌گردد‏(رازی، 1390، 12). ه) توبه و بازگشت ﴿ إِنَّ اللّهَ يُحِبُّ التَّوَّابِينَ ﴾ بقره/‏222 « خداوند توبه كنندگان را دوست دارد». توبه مبارک ترین حرکت انسان در مسیر بندگی ونخستين مرحله رسيدن به سلامت است. توبه نوعی تخليه هيجانی است. توبه از مباحث اخلاقی، تربيتی و اجتماعی است كه دامنه آن در اسلام گسترده است و عملی احيا كننده و اميد بخش است. وقتی انسان از گذشته پشيمان شود و راه توبه پيش گيرد، اضطراب و فشار روانی‌اش كاهش می‌یابد. عدم توجه به موضوع توبه كه به معنی بازگشت می‌باشد، موجب يأس و عُجب در قلب انسان شده و اين حالت، روحيه انسان را كسل و بی نشاط می‌گرداند(رازی، 1390، 22). و) اميد به فضل و رحمت الهي ﴿ قُلْ بِفَضْلِ اللّهِ وَبِرَحْمَتِهِ فَبِذَلِكَ فَلْيَفْرَحُواْ هُوَ خَيْرٌ مِّمَّا يَجْمَعُونَ ﴾یونس/58 «بگو به فضل و رحمت خدا بايد خوشحال شوند كه از آنچه گردآوری كرده‏اند بهتر است». مفسران بر آنند كه فضل الهی به نعمت‌های ظاهری و رحمت الهی به نعمت‌های باطنی اشاره دارد. اهل ايمان، اهل بينش و بصيرتند و با توجه و عنايت به نعمت‌های الهی كه به صورت فضل و رحمت بر بندگانش در حال بارش و نزول است، در پناهگاه مطمئن پروردگار، احساس سرور و شادمانی درونی می‌کنند‏(رازی، 1390، 90). ز) وقت شناسی ﴿ إِذْ تُصْعِدُونَ وَلاَ تَلْوُونَ عَلَى أحَدٍ وَالرَّسُولُ يَدْعُوكُمْ فِي أُخْرَاكُمْ فَأَثَابَكُمْ غَمًّا بِغَمٍّ لِّكَيْلاَ تَحْزَنُواْ عَلَى مَا فَاتَكُمْ وَلاَ مَا أَصَابَكُمْ وَاللّهُ خَبِيرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ ﴾آل عمران/153 « (ياد كنيد) هنگامى را كه در حال گريز (از كوه) بالا مى‏رفتيد و به هيچ كس توجه نمى‏كرديد و پيامبر شما را از پشت سرتان فرا مى‏خواند پس (خداوند) به سزاى (اين بى‏انضباطى) غمى بر غمتان (افزود) تا سرانجام بر آنچه از كف داده‏ايد و براى آنچه به شما رسيده است اندوهگين نشويد و خداوند از آنچه مى‏كنيد آگاه است». وقت شناسی و نظم در امور از مهم‌ترین عوامل رشد و تعالي و پيشرفت آدمي است. اين زمان است، كه انسان را در تحقیق هدف خلقت ياری می‌دهد و به لحاظ اهميت و ارزش والايش مورد سوگند خداوند قرار گرفته است. بنابراين از دست دادن زمان، عدم برنامه ريزي مناسب در زندگی، پرداختن به امور جانبی و كم اهميت، خود از عوامل بسيار مهم اضطراب، دلهره، اندوه و بی نشاطی و کسالت است(رازی، 1390، 76). ح) خدمت بی منت ﴿ الَّذِينَ يُنفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ثُمَّ لاَ يُتْبِعُونَ مَا أَنفَقُواُ مَنًّا وَلاَ أَذًى لَّهُمْ أَجْرُهُمْ عِندَ رَبِّهِمْ وَلاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَهُمْ يَحْزَنُونَ) بقره/262 «كساني كه اموال خود را در راه خدا انفاق می‏كنند، سپس به دنبال انفاقی كه كرده‏اند، منت نمی‌گذارند و آزاری نمی‌رسانند، پاداش آن‌ها نزد پروردگارشان (محفوظ) است، و نه ترسی دارند و نه غمگين می‏شوند». مهم‌ترین انگيزه كارهای خير، داشتن اخلاص، قصد و نيت پاك برای كسب خشنودی خداوند می‌باشد كه اگر اين انگيزه به رنگ ريا آلوده شود، نتيجه عمل كه پيوستگی دل‌ها، بروز محبت‌ها و شادی فردی و اجتماعی است، دگرگون شده و تغيير ماهيت می‌دهد(مکارم شیرازی، 1380، 756). ط) تلاوت قرآن و مطالعه ﴿ اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِي خَلَقَ ﴾علق/1 «بخوان به نام پروردگارت كه جهان را آفريد». قرآن به عنوان كتاب شفا بخش روح و جسم انسان با امر به خواندن، آرامش فكری و روحی انسان را فراهم نموده است. اهميت و جايگاه والای مطالعه در اسلام به دليل خروج از ظلمت و غفلت و تقويت عقلانيت و هوشياری است. ﴿ الكتب بساتين العلماء ﴾.«کتاب‌ها برای دانشمندان به منزله باغ‌های زيبا و پرطراوتی هستند كه آنان را مسرور و شادمان می‌کنند». ی) توكل به خدا ﴿ إِنَّمَا النَّجْوَى مِنَ الشَّيْطَانِ لِيَحْزُنَ الَّذِينَ آمَنُوا وَلَيْسَ بِضَارِّهِمْ شَيْئًا إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ وَعَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ ﴾مجادله/10 «نجوي تنها از ناحيه شيطان است، مي‏خواهد با آن مؤمنان غمگين شوند، ولي نمي‏تواند ضرری به آن‌ها برساند جز به فرمان خدا، بنابراين مؤمنان بايد تنها بر خدا توكل كنند». انسان موحد هر چند اين امر معقول را می‌پذیرد كه در دايره اختيار و قدرت محدود خود بايد برای جريان و پيشرفت زندگی از خرد و نيروی جسمی و فكری‌اش بهره‌مند شود، اما با آگاهی خود به اين واقعيت می‌رسد كه در دنيا امور و مسائلی نيز وجود دارد كه مديريت و تدبيرش از محدوده فكر و توان بشر خارج است وتنها مشيت خداوند می‌تواند كارساز باشد. از اين رو انسان مؤمن تكيه گاه خود را مسبب الأسباب دانسته و با اعتقاد بر او به كاروتلاش می‌پردازد(رازی، 1390، 87). ک) اميد به وعده الهی ﴿ فَرَدَدْنَاهُ إِلَى أُمِّهِ كَيْ تَقَرَّ عَيْنُهَا وَلَا تَحْزَنَ وَلِتَعْلَمَ أَنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَلَكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لَا يَعْلَمُونَ ﴾قصص/13 «پس او را به مادرش بازگردانيديم تا چشمش (بدو) روشن شود و غم نخورد و بداند كه وعده خدا درست است ولى بیش‌ترشان نمى‏دانند». ﴿ فَنَادَاهَا مِن تَحْتِهَا أَلَّا تَحْزَنِي قَدْ جَعَلَ رَبُّكِ تَحْتَكِ سَرِيًّا ﴾مریم/24 «پس از زير (پاى) او (فرشته) وى را ندا داد كه غم مدار پروردگارت زير (پاى) تو چشمه آبى پديد آورده است». فردی كه اميدوار به الطاف خداوندی است و تمام اسباب و عوامل عالم را در دستان خدا می‌بیند، مجالی برای نااميدی، بدبينی و دل‌تنگی در زندگی نمی‌بیند. ل) عدم دلبستگی به دنيا ﴿ فَلَمَّا جَاء سُلَيْمَانَ قَالَ أَتُمِدُّونَنِ بِمَالٍ فَمَا آتَانِيَ اللَّهُ خَيْرٌ مِّمَّا آتَاكُم بَلْ أَنتُم بِهَدِيَّتِكُمْ تَفْرَحُونَ ﴾نمل/36 «هنگامي كه (فرستادگان ملكه سبا) نزد سليمان آمدند گفت: مي‏خواهيد مرا با مال كمك كنيد (و فريب دهيد) آنچه خدا به من داده از آنچه به شما داده بهتر است بلكه شما هستيد كه به هدايايتان خوشحال مي‏شويد». ﴿ اللّهُ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ يَشَاءُ وَيَقَدِرُ وَفَرِحُواْ بِالْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَمَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا فِي الآخِرَةِ إِلاَّ مَتَاعٌ ﴾رعد/26 «خدا رزق و روزی را برای هر كس بخواهد وسيع و برای هر كس بخواهد تنگ قرار می‏دهد اما آن‌ها به زندگی دنيا شاد (و خوشحال) شدند در حالی كه زندگی دنيا در برابر آخرت متاع ناچيزی است». بهره‌مندی از دنيا و مواهب الهی نيكوست، اما دلبستگی به دنيا و آن را هدف نهايی خود قرار دادن زيبنده انسان مؤمن نيست. قرآن وابستگی و دلبستگی به دنيا را یکی از عوامل مؤثردر ایجادغم و اندوه می داند و آن را به شدت مورد نهی قرار داده است(مکارم شیرازی، 1380، 12). م) دوری از غرور و تكبر ﴿ إِنَّ قَارُونَ كَانَ مِن قَوْمِ مُوسَى فَبَغَى عَلَيْهِمْ وَآتَيْنَاهُ مِنَ الْكُنُوزِ مَا إِنَّ مَفَاتِحَهُ لَتَنُوءُ بِالْعُصْبَةِ أُولِي الْقُوَّةِ إِذْ قَالَ لَهُ قَوْمُهُ لَا تَفْرَحْ إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْفَرِحِينَ ﴾قصص/ 76«قارون از قوم موسی بود اما بر آن‌ها ستم كرد، ما آنقدر از گنج‌ها به او داده بوديم كه حمل صندوق‌های آن برای يك گروه نیرومند مشكل بود. به خاطر بياور هنگامی را كه قومش به او گفتند: اين همه شادی مغرورانه مكن كه خداوند شادی كنندگان مغرور را دوست نمی ‏دارد». ﴿ ذَلِكُم بِمَا كُنتُمْ تَفْرَحُونَ فِي الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ وَبِمَا كُنتُمْ تَمْرَحُونَ ﴾غافر/75 «اين به خاطر آن است كه به ناحق در زمين شادی می‏كرديد و از روی غرور و مستی به خوشحالی می‏پرداختيد». تكبر بی جا نوعی بيماری اخلاقی و روانی است كه قرآن، آن را سرزنش كرده و در مقابل، مردم را به فروتنی فرا خوانده است تا بهداشت اخلاقی و روانی آنان تحقق يابد‏(رازی، 1390، 63). ن) پرهيز از فخر فروشي ﴿ وَلَئِنْ أَذَقْنَاهُ نَعْمَاء بَعْدَ ضَرَّاء مَسَّتْهُ لَيَقُولَنَّ ذَهَبَ السَّيِّئَاتُ عَنِّي إِنَّهُ لَفَرِحٌ فَخُورٌ ﴾ هود/10 «و اگر نعمت‌هایی پس از شدت و ناراحتی به او برسانيم می گويد مشكلات از من بر طرف شد و ديگر باز نخواهد گشت و غرق شادی و غفلت و فخر فروشی مي‏شود». از جمله صفات رذيله ی انسان، به سرعت شادمان شدن و فخر فروشي است. تفاخر و مفاخره از صفات اكتسابی انسان است. از جمله مهم‌ترین عوارض درونی فخر فروشی، بی اعتنايی افراد متكبر به حق و حقيقت است(رازی، 1390، 55). س) دوری از استهزاء ﴿ فَلَمَّا جَاءتْهُمْ رُسُلُهُم بِالْبَيِّنَاتِ فَرِحُوا بِمَا عِندَهُم مِّنَ الْعِلْمِ وَحَاقَ بِهِم مَّا كَانُوا بِهِ يَسْتَهْزِئُون ﴾غافر/83 «هنگامی كه رسولان آن‌ها با دلائل روشن به سراغ آنان آمدند به معلوماتی كه خود داشتند خوشحال بودند (وغيرآن را هيچ مي‏شمردند) ولی آنچه را (عذاب) به سخره می‏گرفتند برآن‌ها فرود آمد». دادن القاب زشت وبه استهزاء گرفتن ديگران نوعی اهانت و بی حرمتی است كه بعضی افراد برای تشفی خاطر خود در حق ديگران روا می‌دارند. اين گونه شادی‌ها از لحاظ زمانی، گذرا و ناپایدار بوده و انسان بعد از پایان شادی، در خود احساس ملامت و پشیمانی دارد. از این نوع شادی‌ها در فرهنگ متعالی قرآن به « لهو و لعب» یاد شده است‏(رازی، 1390، 53). ع) دوري از فرقه گرايي ﴿ مِنَ الَّذِينَ فَرَّقُوا دِينَهُمْ وَكَانُوا شِيَعًا كُلُّ حِزْبٍ بِمَا لَدَيْهِمْ فَرِحُونَ ﴾روم/32 «از كسانی كه دين خود را پراكنده ساختند و به دسته‏ها و گروه‏ها تقسيم شدند وهر گروهی به آنچه نزد آن‌هاست (دلبسته و) خوشحالند». ﴿ فَتَقَطَّعُوا أَمْرَهُم بَيْنَهُمْ زُبُرًا كُلُّ حِزْبٍ بِمَا لَدَيْهِمْ فَرِحُونَ ﴾مؤمنون/53 «اما آن‌ها كارهای خود را به پراكندگی كشاندند و هر گروهی به راهی رفتند .هر گروه، به آنچه نزد خود دارند خوشحالند». هر قوم و جامعه‏ای برای پرستش خداوند راهی انتخاب کرده، خود را بر حق می‏بیند و دیگران را گمراه و باطل می‏پندارد. عجیب تر این که هر گروه به داشته‏های خود خوشحال و راضی است و از دیگران بیزار. چون هوای نفس خود را ملاک تدین قرار می‏دهند و آن هم به نسبت افراد و زمان‏ها متغیر است، پس هر دسته از دین خود شادمان و به آن وابسته می‏گردد(فیض الاسلام، 1355، 87). اما هم چنانکه گفته آمد يكی از مؤلفه های تعيين كننده شادی تدین و معنويت است. از همان ابتدای شكل گيری کاوش های كاربردی، تحقيقات در زمينه رابطه تدین و سلامت روانی، اغلب بيانگر رابطه مثبت میان آن دو بوده است. باور به اينكه خدايی هست كه موقعیت‌ها را كنترل می‌کند و ناظر براعمال بندگان خويش است تا حد زيادی اضطراب را كاهش می‌دهد. درواقع ارتباط با يك منبع فنا ناپذیر چشم انداز مثبتی را در زندگی فرد ایجاد می کند و روح تازه ای از امید و نشاط در او می دمد. زیرا تدین یک نظام منسجم اعتقادی است كه به انسان اين امكان را می‌دهد تا برای زندگی به جستجوی معنی بپردازد و به آينده اميدوار باشد و به او كمك می‌کند تا دلايل قابل قبول و دست كم آرام بخشی را برای توجيه ناکامی‌ها، شکست‌ها و مصائب زندگی خود بيابد(فیض الاسلام، 1355، 65). همچنین افرادی كه واقعاً متدین هستند واز معنويت بالایی به سبب اعتقاداتشان برخوردارند، گرايش كمتری نسبت به انحرافات دارند ودارای رفتارهای نيكو، جامعه پسند و انسان دوستانه بیش‌تری هستند. پس جای تعجب نيست كه ميزان شادی گزارش شده افراد متدین واقعی بیش‌تر از افراد غير متدین باشد. از ديدگاه قرآن انسان دارای فطرت خاصی است كه امری ثابت و مشترك درمیان همه انسان‌هاست. از اين رو اسلام طبقه بندی مشخص و تعريف شده ای از شادی ارائه می‌کند. تمام شادی‌ها در اسلام روا نیست، شادی‌هایی که ناشی از غرور، تکبّر، تمسخر و استهزاء دیگران و لهو ولعب ودنیامحوری باشد، به شدت نکوهش شده است. این شادی‏ها باعث غفلت از نیل به کمالات و قصوردرانجام تکالیف فردی و اجتماعی می‏شود، خصوصاً این که لذّت ناشی از آن رشد فزاینده غیرقابل کنترل دارد و ادامه‏ ی آن به زوال عقل یا حداقل تعطیلی وظایف انسانی منجر می‏شود. حکمت عدم جواز شادی‏های زودگذر، فوت مصلحت و همچنین ناسازگاری با اوصاف مؤمنان برشمرده شده است(فیض الاسلام، 1355، 98). از دیدگاه قرآن سه عامل می‌تواند منجر به بروز شادی پايدار در فرد شود: 1- خدا باوری (توحيد). 2- بينش روشن از زندگی دنيوی. 3- اعتقاد به سرای آخرت(فیض الاسلام، 1355، 76). برای رسيدن انسان به شادی حقيقی و پايدار قرآن مسيری را ترسيم نموده كه رعايت آن منجر به ارتقاء و تكامل انسان می‌شود. در اسلام افراط و تفریط در غم و شادی، نشانه نوعی بیماری روحی است و تعادل در غم و شادی، نشانه‌ی سلامت روح است. مردان الهی و وارسته در عین حال که محزونند، شادند و در عین حال که شادند، در دل محزون هستند. حضرت علي -علیه‌السلام- می‌فرماید: پارسایان در سختی‌ها چنانند که گویی در آسایش و راحتی فرود آمده‌اند، آن‌ها با سختی‌ها و بلاها همان اندازه انس دارند که با راحتی‌ها. پس شادی‌ها باید به حدی باشد که انسان را از تعهد و سوز وهمدردی جدا نکند وهمچنین غصه ها واندوه ها نباید سبب افسردگی روح، یأس و دل سردی شود.بلکه به تعبیر مولوی حزن سبز باشد نه سیاه ،زیرا حزن سیاه، دل را سیاه می کند اما حزن سبزچنین نیست ومشوق انسان برای جبران ما فات می باشد(مکارم شیرازی، 1380، 32). یکی از عالی‌ترین و طبیعی‌ترین راه ها برای رهایی از غم و اندوه بیرون ریختن آن است. گریستن به هنگام احساس غم و ظلم و درد، امری کاملاً طبیعی است. گریه نه تنها افسردگی نمی‌آورد، بلکه از سوی خدای حکیم بهترین وسیله برای تسکین انسان است که در وجود او تعبیه شده است. مانند دیگر نعمت‌های خداوند انکار تأثیر گریه بر سلامتی روح و روان و آرامش انسان، انکار روشنایی خورشید در روز روشن است. هم چنانکه خنده و شادی مکمل گریه وغم است وخداوند می خنداند و می گریاند: «وأنه هو أضحک و أبکی»نجم/43 از دیدگاه قرآن کریم نشاط به دو صورت حقّ و غیرحقّ(5) است. نشاط صحیح و حق، نشاطی است که ظاهر و باطن آن یکی باشد یعنی در ظاهر همان جلوه باطنی نشاط تجلی کند و اندهی در پی آن نباشد. ما نشاط کاذب و باطل (غیرحق) ظاهر آن نشاط است ولی باطن آن اندوه و غم است. به عبارت دیگر در دل هر نشاط کاذبی، اندوه صادقی هست و هنگامی که قیامت فرا می‌رسد و «یوم تبلی السرائر» است و فقط باطن اشیاء آشکارا می‌گردد، این افراد، اندوهگین هستند و در واقع اندوه باطنی آنها که در دلِ نشاط ظاهری بود برملا می‌شود. آیت الله جوادی آملی با تعبیرات زیبایی از این نشاط و اندوه سخن می‌گوید: در هر نشاط کاذبی، اندوه صادقی هست و وقتی روز حق (قیامت) ظهور می‌کند، آن اندوه صادق است که بروز می‌کند، لذا اینها در آن زمان افسرده هستند و ]وجوه یومئذ غیره. ترهقها قره[ چهره‌هایشان غمگین و گرفته است.» بنابر معارف قرآنی نشاط حقیقی آن است که هم در ظاهر و هم در باطن افراد باشد. البته برای تعریف نشاط، آشنایی با انواع آن ضروری است اما در یک جمله می‌توان گفت: آن گاه که خاستگاه و ریشه نشاط هر انسانی به خداوند و فضل و رحمت او برگردد، نشاط حقیقی و صادق برای او ایجاد می‌شود که در قیامت به همان شکل دنیایی ظهور می‌کند و زمانی که برای مسایل دنیوی همچون، مال، مقام و … ساد گردیم، نشاط کاذب را به دست آورده است(فیض الاسلام، 1355، 43). قرآن و نشاط حقیقی بیش از این، نشاط حقیقی را به صورت اجمال و در حد بضاعت نوشتار حاضر توضیح دادیم. اینک به شرح مفصل آن در سایه بررسی خاستگاه‌ها و ریشه‌های این نوع نشاط می‌پردازیم. با تأمل در قرآن، این کتاب آسمانی و کتب تفاسیر به این حقیقت می‌رسیم که نشاط حقیقی و صادق ساختار و روبنایی است که بر پایه‌ها و شالوده‌های اساسی زیر بنا می‌شود: نشاط برای دریافت و درک وحی از ویژگی‌های والای مؤمنان این است که پس از شنیدن آیات الهی هم به ایمان آنان افزوده می‌شود وهم در دل احساس شادمانی و دلخوشی می‌کنند. در قرآن چنین آمده است که: و اذا ما اُنزلت سورة فمهنم من یقول انّکم زادته هذه ایماناً فامّا الذین امنوا فزادتهم ایماناً و هم یستبشرونو چون سوره‌ای نازل شود، از میان آنان کسی است که می‌گوید: «این سوره ایمان کدام یک از شما را افزود؟ اما کسانی که ایمان آورده‌اند بر ایمانشان می‌افزاید و آنان شادمانی می‌کنند. آیه مذکور به صورت عام به مؤمنان اشاره می‌کند بدون بیان گروه آنان اما در آیه دیگری اهل کتاب (یهود، نصارا و مجوس) را به عنوان کسانی که از شنیدن آیات الهی خوشحال می‌شوند ذکر کرده و می‌فرماید: و کسانی که به آنان کتاب ]آسمانی[ داده‌ایم، از آنچه به سوی تو نازل شده است، شاد می‌شوند. لازم به ذکر است که به گفته علامه طباطبایی (ره) این آیات در مکه نازل شده است ونه در مدینه در مکه یهودیان خرسند و شاد بودند وقتی آیات الهی را می‌شنیدند. چون در کتاب‌های آنان بشارت به ظهور پیامبری در آخر الزمان داده شده بود اگرچه درمدینه بسیاری از کارشکنی‌های مخالفان دین اسلام مربوط به یهودیان می‌باشد. البته مخالفت یهودیان که موحد بودند نه با بت پرستان و مشرکان دلیل دیگر برای این احساس آنها نسبت به آیات الهی در ابتدای ابلاغ کلام خدا به مردم بود. حضرت علی (ع) نیز در نهج البلاغه یکی از علامت‌های متقین را «و نشاطاً فی هدیً» ذکر نموده و می‌فرماید: متقین در راه هدایت شادمان هستند(مکارم شیرازی، 1380، 65). نشاط از فل و رحمت الهی در آیات زیادی از فضل الهی سخن به میان آمده است اما آنجا که نشاط و شادمانی را به عنوان محصول فضل الهی ذکر می‌کند محدود است. در سوره یونس دو عامل فضل و رحمت خدا را مایه شادی دانسته و می‌فرماید:«قل بفضل الله و برحمة فبذلک فلیفرحوا هو خیر ممّا یجمعون.» بگو: «به فضل و رحمت خدا است که ]مؤمنان[ باید شاد شوند و این از هرچه گرد می‌آورند بهتر است.» مرحوم علامه طباطبایی برای فضل و رحمت الهی وجوهی را بیان می‌کند که عبارتند از: الف) فضل به معنای «زیادة» است و عطیه و بخشش را از آن‌رو فضل می‌گویند که بخشنده مالی را که احتیاج ندارد، می‌بخشد و چون خدا بی‌نیاز است بخشش او «فضل» شمرده می‌شود.  ب) فضل عطاهایی است که خداوند در برابر عموم مخلوقات گسترده و رحمت مخصوص مؤمنان است و به آنان اعطاء می‌شود‏(فیض الاسلام، 1355، 65). ج) مراد از فضل اموری است که در آیه قبل ذکر شده است غیر از رحمت یعنی موعظه و شفای دردهای نهانی وهدایت ولی مراد از رحمت همان رحمت در آیه قبل است یعنی عطیه خاص الهی که سعادت دنیوی و اخروی است. د) فضل و رحمت هر دو سبب مستقلی هستند و اگر جمع شوند شایستگی شادمانی را دارند (فبذلک فیفرحوا). حوم علامه (ره) وجه سوم را وجیه‌تر می‌داند و آیه شریفه «لولا فضل الله علیکم و رحمه ما زکی منکم» را به عنوان مؤید این قول دانسته و معنای آیه را چنین بیان می‌کند: تفضلی که خدا برای آنها قرار دد (موعظه، شفای دردهای نهانی و هدایت) و همچنین رحمتی که برای آنان فرستاد (یعنی زندگی پاکیزه‌ای نصیب آنان کرد) شایستگی بیشتری برای شادمانی دارد تا مال‌هایی که گرد می‌آورند. در هر حال آیه مذکور فرع بر آیه قبلی بوده و بیانگر این نکته است که نشاط حقیقی به خاطر توجه به فضل و رحمت الهی حاصل می‌شود و نه پس از گردآوری مال و ثروت (هوخیر مما یجمعون) زیرا ثروت انسان را جاودانه نمی‌کند و آنان که «یحسب انّ ماله اخلده» گمان می‌کنند مالشان خلود می‌آورد سخت در اشتباه هستند.از این رو در آل‌عمران نیز آمده است: به نعمت و فضل خدا و دین که خداوند پاداش مؤمنان را تباه نمی‌سازد شادی می‌کنند. افزون بر آیات شریفه، در روایات نیز این نوع نشاط مطرح شده است. در خطبه همام آن‌گاه که حضرت امیر(ع) صفات متقین را برمی‌شمرد، می‌فرماید: یبیت حذرا و یصبح فرحا؛ حذرا لمّا حذّر من الغفلة و فرجاً بما اصاب من الفضل والرحمةاو ]متقّی[ شب می‌خوابد اما ترسان و صبح برمی‌خیزد در حالی که شادمان است. ترس برای این که مبادا دچار غفلت شود و شادمانی برای فضل و رحمتی که ]از ناحیه خدا[ به او رسیده است در روایت مذکور «فرح» و «حذر» در مقابل یکدیگر قرار گرفته‌اند و حضرت با بیان علت ترس و شادی آن را از دیگر انواع ترس و همچنین نشاط جدا ساخته است. نشاط متقین، نشاط حقیقی و صادق است چرا که به خاطر فضل و رحمت الهی است و خوف و ترس و حُزن آنها نیز صادق است زیرا از غفلت و بی‌خبری می‌ترسند و پرهیز می‌کنند نه از امور عادی و شکست‌های طبیعی زندگی(مکارم شیرازی، 1380، 10). البته در این خطبه علاوه بر بیان فضل و رحمت الهی به عنوان زمینه نشاط متقین از هدایت و دریافت پیام هدایت الهی نیز ذکر شده است که پیش از این بیان شده آنجا که حضرت در بابا صفات متقین می‌فرماید:در عبادت، فروتن در تهیدستی آراسته، در سختی‌ها بردبار، در جستجوی کسب حلال، در راه هدایت شادمان و پرهیزکننده از طمع‌ورزی هستند‏(رازی، 1390، 12). در قرآن مجید واژه "فرح" و مشتقات آن زیاد به کار رفته است، در موارد شادمانی مذموم شمرده شده اما از آیات دیگر استفاده می شود شادی و شادمانی ذاتا مذموم نیست؛ زیرا خداوند این وصف را  یکی از ویژگی های بهشتیان می داند، و می خواهد این معنی را منتقل کند که سرور و خوشحالی امری مطلوب می باشد. و مؤمنان می بایست از آن در دنیا نیز برخوردار باشند؛ زيرا خوشحالي بيان گر اين معناست كه شخص در حالت آرامش بوده و آرامش در سايه ايمان امري مطلوب است. واز سوی دیگر خداوند ايمان را براي ايجاد خوشحالي و "فرح" اصل اساسي مي شمارد. به اين معنا كه خوشحالي يكي از بازتاب هاي ايمان به خداوند است و كسي كه از ايمان واقعي برخوردار باشد در حالتي از سرور و خوشحالي قرار دارد.(ممتحنه/1) بنابر این مذمت آن در برخی موارد می تواند از جهت امور باشد که ذیلا اشاره می شود: گاهی مذمت شادی از جهت افراط در شادی و خروج از حد اعتدال و حرکات سبک کودکانه که با کرامت انسان سازگاری ندارد، می باشد؛ گاهی مذمت شادی برای موضوع است که خود آن موضوع حرام و مورد نهی الهی است؛ گاهی مذمت شادی در اثر این است که قرآن می بیند افراد نا آگاه در شادمانی کاذب یا شادی های زود گذر گرفتار می شوند. ونیز گاهی ممکن در اثر فرو رفتن در شادی های زود گذر و غرق شدن در بدست آوردن عوامل آن، سبب فوت مصلحت مهمتر و وظایف انسانی شود. واژه های فرح، مرح سرور، بطر و نشاط هر یکی به معنی شادی در زبان فارسی است. اما استخدام  هر یکی برای بیان حالت و چگونگی شادمانی می باشد؛ در این جا با استفاده از خود قرآن و منابع لغوی به بررسی واژه های کلیدی به کاررفته در این تحقیق می پردازم: سرور: به معنی خوشحالی حقیقی است. (الفروق اللغوية، ص 277) فرح: به معنی خوشحالی کاذب یا توهم خوشحالی به کار می رود. برخی واژه شناسان معتقد است "فرح" به سه معنی متفاوت به کار گرفته می شود : سرور.( شادی) رضا.(شادمانی) ‏(فیض الاسلام، 1355، 65). فرح. (افراط در شادی).( مصباح المنير، المتن، ص: 466) از تحقیق که در واژه "فرح " شده استفاده می شود، که این واژه اگر بدون قرینه استعمال شود به معنی "اشر و بطر" و مذموم می باشد.( متشابه‏القرآن ج : 2 ص : 128) یعنی شادمانی که از حد اعتدال خارج ، و همرا باطل و ظلم و نیز به قصد ریا و خودنمای باشد.( التحقيق، ج‏1، ص: 288) و نیز برخی "فرح" را شادمانی همراه با تکبّر وتبختر دانسته است.( لسان‏العرب ج : 4  ص :  68) برخی دیگر "فرح" را مخصوص شادی های بدنی زود گذر دانسته است.‏( المفردات، ص: 629) از استعمال فرح در موارد پیش گفته می توان به دست آورد که فرح گرچه به معنی شادی می باشد اما همراه با ویژگی است که بیانگر چگونگی شادی را نیز بیان می کند. بنابراین "فرح" در قرآن به معنی افراط در شادی، برای لذات های بدنی که برخاسته از کبر و خود نمای است می باشد؛ اما گاهی به همراه قرینه به شادمانی واقعی نیز به کار رفته است . در باره تفاوت "فرح" با سرور گفته اند: «الفرق بين السرور والفرح: أن السرور لا يكون إلا بما هو نفع أو لذة على الحقيقة ، وقد يكون الفرح بما ليس بنفع ولا لذة.» فرق بین سرور و "فرح" در این است که سرور در شادمانی واقعی به کار می رود ، اما "فرح" گاهی در شادمانی غیر واقعی[ و گاهی در شادمانی واقعی] به کار می رود.( الفروق اللغوية، ص 277) مرح:  به معنی افراط در شادی که منجر به حرکت های سبک کودکانه در فرد شود،  استعمال شده است. درباره فرق "مرح" با "فرح" گفته شده است : "فرح" گاهی بر چیز حق و بر امر واقعی استعمال و گاهی بر چیزی غیر واقعی(شادی کاذب) به کار می رود. اما استعمال"مرح" همیشه برای شادی باطل بوده است. (الفروق اللغوية  ص 492 ) بطر: به معنی شادی باطل به کار رفته است ؛ لذا برخی واژه شناسان برای تبین برخی واژه های که در ظاهر مترادف می نماید تحقیق نموده و تفاوو ت آن ها را به دست آورده است. حالات و انفعالات نفسانی انسان خود متأثر و معلول از سایر پدیده ها است که قبل از آن فرد با او روبه رو شده است؛ مثلا خنده ، گریه ، شادی و غم و ... هر یکی متأثر و معلول از سایر پدیده های دیگر  است . اینگونه نیست که حالات نفسانی بدون علت بر انسان عاقل عارض شود ؛ بلکه مسبوق به عوامل خوشایند یا ناخوشایند است؛ لذا انفعالات روحی بازتاب و انعکاس دهنده عوامل زیرین می باشد که فرد با آن مواجه شده است . شادی نیز از حالات نفسانی انسان است که به دلیل رسیدن به چیزی مطلوب ( منفعت یا دور شدن خرد ) یا دور شدن چیزی نا مطلوب برای فرد عارض می شود ؛( مصباح یزدی/ غم و شادي در قرآن) لذا در قرآن هر جا شادی را مذمت نموده است برای موضوعات منفور شریعت بوده است که فرد در برابر آن قرار گرفته و شادی نموده است . شادی و ناراحتی یکی از حالات نفسانی انسان است که گاهی انسان در پیدایش آن مختار و گاهی انسان در پیدایش اختیار ندارد. از سوی دیگر، حالات نفسانی انسان در صورت ارزش مثبت یا منفی دارد که دو شرط اساسی ذیل در آن وجود داشته باشد: علت عارض شدن حالت نفسانی اختیاری باشد؛ علت عارض شدن حالت نفسانی مبغوض خدا نباشد(مکارم شیرازی، 1380، 11). اختیار همان گونه که در مقدمه دوم گذشت : حالات و انفعالات نفسانی انسان خود متأثر و معلول از سایر پدیده ها است که قبل از آن فرد با او روبه رو شده است . مقدمات و عوامل تاثیرگذار در انفعالات نفسانی گاهی مثل فوت یکی از بستگان غیر اختیاری و گاهی مثل قبول در کنکور(مثلا)در اختیار انسان است. حالات نفسانی تا آن زمان که غیر اختیاری بوده نه ارزش مثبت دارد و نه منفی. هر انسانی فطرتا زمانی که با خطری رو به رو شود حالتی به اسم ترس در او ایجاد می شود. و نیز هنگامی که با چیزی مطلوب روبه رو شود شادمان می شود این ترس و شادمانی طبیعی است و برای هر کسی ممکن اتفاق بیفتد. این حالات تا زمان  که یک انفعال طبیعی است مدح و ذم به همراه ندارد . اما اگر مقدمات،  ادامه ، یا تشدید و تضعیف حالات نفسانی در اختیار انسان بود وارد حوزه اخلاق ( باید و نباید ) می شود و می سزد  که بگوییم کاری خوبی انجام داده است یا بدی . بنابر این شرط اول اتصاف حالات نفسانی به خوبی وبدی این است که اختیاری باشد . همانگونه که گذشت حالات و انفعالات نفسانی انسان خود متأثر و معلول از سایر پدیده ها است که قبل از آن فرد با او روبه رو شده است ؛ مثلا خنده ، گریه ، شادی و غم و ... هر یکی متأثر و معلول از سایر پدیده های دیگر می باشد؛  لذا در قرآن هر جا شادی را مذمت نموده برای موضوعات منفور شریعت است که فرد مرتکب شده و سپس شادمانی نموده است. در آیه مبارکه : « ان الله لا یحب الفرحین.»( قصص/76) - که درباره ی قارون می باشد - شادمانی او از این جهت مذمت شده است که ناشی از تکبر و قرار گرفتن در مقابل حضرت موسی (ع)بوده است. مذمت شادی و شادمانی در قرآن در موارد دیگر نیز از نوع خوشحالی است که در آن نافرمانی از دستوارت الهی بوده است. در این قسمت به برخی شادی های مذموم و دلیل مذمت آن از دیدگاه قرآن اشاره می شود: ‏(فیض الاسلام، 1355، 88). شادی مذموم در قرآن شادمانی برای گناه با آنچه تا کنون آمد روشن شد که شادمانی وشادی به صورت مطلق مورد نهی خداوند نبوده بلکه براین اساس است که آن شادی همراه گناه بوده است. لذا در آیه مبارکه: إِنَّ قارُونَ كانَ مِنْ قَوْمِ مُوسى‏ فَبَغى‏ عَلَيْهِمْ وَ آتَيْناهُ مِنَ الْكُنُوزِ ما إِنَّ مَفاتِحَهُ لَتَنُوأُ بِالْعُصْبَةِ أُولِي الْقُوَّةِ إِذْ قالَ لَهُ قَوْمُهُ لا تَفْرَحْ إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ الْفَرِحين( قصص/76)- که درباره ی قارون می باشد - شادمانی او از این جهت مذمت شده است که ناشی از تکبّر و قرار گرفتن در مقابل حضرت موسی بوده است. ونیز در آیات50 و120 آل عمران منافقان از آن جهت مورد نکوهش و شادی آن ها مورد مذمت قرار گرفته که از رسیدن رنج و ناراحتی به رسول خدا (ص) و مسلمانان شادمان و از رسیدن خوبی به رسول خدا و مسلمانان محزون می شدند . و نیز در سوره مبارکه توبه آیه 81 منافقان از آن جهت مذمت شده که از فرمان جهاد سرپیچی و سپس خوشحالی می کردند‏(رازی، 1390، 12). قرآن عامل اصلی"فرح" و "مرح" را چندین چیز میداند؛ كه مي توان به شرك به خدا (غافر آيه 73 و 75) غفلت از خدا و تاثيرگذاري آن در امور و مسايل هستي و ربوبيت و مديريت وي (همان) گمراهي و ضلالت)(همان) و در نتيجه هلاكت و نابودي (قصص آيه 58) اشاره كرد(مکارم شیرازی، 1380، 98). افراط در شادمانی سرورر و شادی مثل دیگر لذت ها مطلوب انسان است . همینکه یک لحظه تحقق یافت خواهش نفسانی ادامه آن به صورت فزاینده است. به حد که سبب غفلت و کوتاهی در وظایف فردی و اجتماعی و مانع رسیدن به کمالات انسانی می شود. و از سوی دیگر رو آوردن به چنین لذت ها به گونه نیست که فرد در یک حد قناعت نماید، بلکه بسان اعتیاد به مسکرات و مواد مخدر رشد فزاینده غیر قابل کنترل دارد. ادامه این روند همان گونه که در مسکرات سبب تعطیلی خرد انسانی، در غیر آن سبب تعطیلی و ظایف فردی و اجتمای و مانع رسیدن انسان به کمالات انسانی می شود؛ بنا بر این برخی عوامل شادی آفرین در اثر تزاحم با مصالح مهمتر و مانع رسیدن انسان به وظایف و تکالیف انسانی می شود؛ لذا در برخی روایات به حکمت مذمت برخی عوامل شادی آفرین اشاره شده است: عن الحسن بن المحبوب عن أبى ولاد(حفص بن سالم] ، قال : قلت لابي عبد الله عليه السلام : جعلت فداك ان رجلا من اصحابنا ورعا ، مسلما كثير الصلوة ، قد ابتلى بحب اللهو و هو يسمع الغنا ، فقال : أيمنعه ذلك من الصلوة لوقتها أو من صوم أو من عيادة مريض أو حضور جنازة أو زيارة اخ ؟ قال : قلت : لا ليس يمنعه ذلك من شئ من الخير والبر قال : فقال : هذا من خطوات الشيطان مغفور له ذلك انشاء الله...» ... حفص بن سالم (ابی ولاد) روایت نموده که از امام صادق (ع) در باره یکی از  اصحاب که فرد کثیرالصلاه است، اما فریفته لهو وغنا شده پرسیدم؟ حضرت فرمود: آیا لهو و غنا او را از انجام تکالیف چون نمازه وروزه و عیادت مریض وتشیع جنازه باز میدارد؟ گفتم: نه خیر، این کار او را از هیج کار خیر باز نمیدارد. فرمود: این عمل او از قدمگاه های شیطان بوده و انشاء الله بخشیده می شود.( بحارالأنوار ج : 8 ص : 142( در این روایت امام (ع) دلیل عدم جواز لهو و غنا را به دلیل تزاحم آن ها با مصالح مهمتر دانسته است‏(رازی، 1390، 12). دراین روایت برغم این که غنا و مشابه آن از خطوات شیطان شمرده شده - بر فرض که بتواند باسایر روایات که به صورت مطلق از شنیدن غنا و علاقه به "لهو" منع می کند معارضه کند- باز هم فرض جواز دو قید اساسی دارد: الف: لهو و علاقه به شهوات از راه حلال باشد. ب: هیج مانع در رسیدن به وظایف انسانی نشود. که در حقیقت بیان قضیه فرضیه است، که شاید وجود خارجی نداشته باشد. در روایت فوق حکمت عدم جواز شادی های زود گذر، فوت مصلحت مهمتر شمرده شده بود، اما در کلام دیگر از حضرت امیرالمؤمنین (ع) حکمت عدم جواز شادی های زود گذر رفتار وحرکات سبک کودکانه که با اوصاف مؤمنین سازگاری ندارد می باشد. تفاوت افراد در ابراز شادی ناگفته پیداست كه واكنش افراد نسبت به امور تأثيرگذار در روان و احساسات و عواطف با توجه به اختلاف روحيات و احساسات مختلف و متفاوت است. برخي افراد  از رسیدن یا دور شدن کمترین چیزی به طرب می آیند،  درحالي كه در ديگري تأثري را برنمي انگيزد و يا تأثر اندكي را به جا مي گذارد. بنابراين در يكي موجب سرور و در ديگري "فرح" و در برخي حتي موجب رقص و حركات بدني به عنوان واكنش هاي غيرمديّريت شده مي شود. اما معیار تشریع احکام الهی مصلحت و مفسده در نوع انسان هاست، نه فرد فرد. تفاووت حالات انسان ها در تشریه حکم کلی شرعی یکسان بوده و تأثیر در این جهت ندارد. بنابر این و با توجه به این که یکی از آموزه های اساسی اسلامی اعتدال در امور حتی در کارهای که محبوب شریعت بوده، منوط بر اعتدال وبدور از افراط وتفریط می باشد‏(فیض الاسلام، 1355، 65). شادمانی کاذب یک مربی مرشد در صورت کاملو حقیقی  می باشد، که تمام ابعاد تربیتی متربی را مورد توجه قرار دهد، نه آن که تنها توجه به برخی ابعاد متربی نموده و برخی دیگر را مورد غفلت قراردهد. که در این صورت تربیت ناقص خواهد بود. قرآن به عنوان یگانه کتاب هدایت دستورات تربیتی واخلاقیش همراه رشد می باشد" انا سمعنا قرآنا عجبا یهدی الی الرشد.( جن /1و2) لذا دستورات تربیتی قرآن کامل، جامع و به همراه رشد می باشد. لذا رو آوردن به برخی شادی های کاذب زود گذر گرچه در قسمت از زندگی همراه شادی وخوشگذرانی باشد، اما غفلت از وظایف انسانی سبب ناراحتی و پریشانی در بخش دیگر از زندگی می شود. لذابیشتر مشکلات اقتصادی و اجتماعی برخی افراد که گاهی سربار دیگران و جامعه می شوند، و نیز برخی نا به هنجاری های اجتماعی ناشی از خوشگذارنی های کاذب است  که افراد در بخشی از عمر رو به شادی های کاذب آورده بود، یا میراث پدران است که قدر وقتشان را ندانسته ودر نتیجه فرزندان میراث داران چنین شادی های کاذب می شوند!  قرآن می خواهد انسان ها در تمام  ابعاد زندگی، در دنیا و آخرت، نشاط وشادی واقعی داشته باشند، نه این که در بخشی از عمر پیمانه شادی را لبریز و در بخشی دیگر  در رنج ومحرومیت زندگی کنند. لذا قرآن ازشادی های کاذب زود گذر تعبیر به " لهو" نموده و بیشتر از 16 مورد کار های لهوی و غیر عقلائی را مذمت نموده است(مکارم شیرازی، 1380، 88). حضرات معصومین(ع) نیز با تأسی به قرآن در باره خطرات خوشگذارانی ها زود گذر بارها هشدار داده اند. حضرت امیرالمؤمنین (ع) فرمود:   حلاوة المعصية يفسدها أليم العقوبة. شیرینی معصیت را پیامدها وناراحتیش نابود می کند. ( غررالحكم ص : 187) ونیز فرمود: «مَا بَالُكُمْ تَفْرَحُونَ بِالْيَسِيرِ مِنَ الدُّنْيَا تُدْرِكُونَهُ وَ لَا يَحْزُنُكُمُ الْكَثِيرُ مِنَ الْآخِرَةِ تُحْرَمُونَه». ( نهج‏البلاغة /167/ خطبه 113)  شما را چه شده است که با به دست آوردن متاعی اندک از دنیا شادمان می گردید! و از متاع بسیار آخرت که از دست میدهید اندوهناک نمیشوید. باز فرمود: لَيِّنٌ مَسُّهَا قَاتِلٌ سَمُّهَا فَأَعْرِضْ عَمَّا يُعْجِبُكَ فِيه. (مظاهر دنیا مثل] نرمی بدن مار فریبنده، اما زهر آن نیز مثل زهر مار کشنده است. (همان/ ص 458 /خطبه 68) شادی ممدوح در قرآن اما شادی های ممدوح از نظر قرآن زیاد است که به دلیل اختصار به ذکر برخی عناوین و آیات بسنده می شود: شادى مؤمنان به فضل الهى و لطف او: قُلْ بِفَضْلِ اللّهِ وَ بِرَحْمَتِهِ فَبِذلِك فَلْيفْرَحُوا هُوَ خَيرٌ مِمّا يجْمَعُونَ (يونس، 58) شادى مؤمنان به نصر الهى يوْمَئِذٍ يفْرَحُ الْمُومِنُونَ بِنَصْرِ اللّهِ ينْصُرُ مَنْ يشاءُ وَ هُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ  (روم، 4-5).4 شادى شهيدان به فضل الهى: وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللّهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْياءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يرْزَقُونَ فَرِحِينَ بِما آتاهُمُ اللّهُ مِنْ فَضْلِهِ (آل عمران، 169-170). شاد کردن دیگران از نظر قرآن شادی و نشاط نه تنها مذموم نبوده بلکه به راه رسیدن به آن سفارش نموده. شاد نمودن دیگران را از حسنات و افراد که جهت ناراحتی دیگران تلاش می کند بدترین افراد شمرده است. از اين جهت است كه اسلام زدودن اندوه را از دل افراد مؤمن سفارش مي نمايد ، و به استحكام پيوندها به ويژه صله رحم اهتمام ویژه دارد، وحتی در کتاب های حدیثی باب را بدین منظوره گشوده اند( باب إدخال السرور على المؤمنين  ) که حاکی از اهتمام اسلام به نشاط وشادابی واقعی برای انسان است. لذا امام صادق (ع) در این باره می فرمایند:«... تبسم الرجل في وجه أخيه حسنة ، وصرفه القذى عنه حسنة ، وما عبد الله بشئ أحب إلى الله من إدخال السرور على المؤمن»... تبسم مؤمن به مؤمن و زدودن اندوه از چهره مؤمن از حسنات است ، وزدودن گرد و غبار از چهره مؤمنين از حسنات است و بهترين اطاعت از خداوند ومحبوب ترين آن نزد خداوند خوشحال نمودن مؤمنين است.( - الكافي  ج2 ،188 )"صرف القذي " به معني زدودن گرد و غبار از چشم يا اشك چشم به كار رفته است . بیان فوق لطيف ترين تعبير برای زدودن حزن و اندوه از دل است ‏(فیض الاسلام، 1355، 76). از نظر اسلام كسي که در جهت نفاق افگني يا محزون نمودن مؤمنين تلاش نمايد ، در حقيقت در جهت اهداف شيطان تلاش  مي كند و بايد از چنين چيزي به خداوند پناه برد.( - فلق 4 ) خلاصه كلام در اين بخش اين است كه : اسلام دين نشاط و شادابي است و هر آنچه با آن منافات دارد يا منتهي به حزن و اندوه شود ازخطوات شيطان شمرده شده است ؛‌ در اسلام هم در بعد اعتقادي و هم در بعد رفتاري زمينه نشاط و شادابي فراهم است ؛ مثلا كسي كه ایمان به خدا و معاد دارد و اينكه هرگز انسان نابود نمي شود و مرگ جز انتقال از مكاني به مكان ديگر نيست همواره شاداب است. بر خلاف کسی که مرگ را نابودی و پایان زندگی میداند. براي هيچ انساني وحشتناكتر از نابودي نيست. وهم چنين اسلام  در بعد رفتاري كه تضمین کننده شادمانی واقعی است راه روشن را ترسیم نموده است، که به بخشي از آن اشاره شد‏(رازی، 1390، 76). سرور به معنای شادی، آثار و فرح به معنای خوشحالی دو واکنش عاطفی و هیجانی بشر نسبت به اموری است که در او تاثری را برانگیخته است. به این معنا که انسان نسبت به امور و مسایل درونی و بیرونی پس ازشناختی حتی اجمالی از راه حواس و یا تفکر و یا شهود، واکنش هایی را بروز می دهد که از آن میان می توان به واکنش های درونی و عاطفی غم واندوه و در مقابل شادی و سرور و یا واکنش های هیجانی بیرونی چون گریه و یا خنده و تبسم اشاره کرد. بنابر این واکنش هایی چون تبسم و خنده که بیانگر بروز و ظهور هیجانی تاثر عاطفی انسان است همان خوشحالی و فرح است گاه در حالتی باطنی از آن به سرور و شادی یاد می کنند. به سخن دیگر به نظر می رسد که انسان هنگامی که تحت تاثیر عاطفی امری مثبت قرار می گیرد در درون و باطن خویش نوعی واکنش مثبت نشان می دهد و عواطف و احساسات وی متاثر از آن می شود که از آن به سرور و شادی درونی یاد می شود که بروز و ظهور آن به شکل هیجانی خنده و تبسم همان خوشحالی و فرح است. درمقابل واکنش عاطفی و احساسی آدمی به امری منفی نیز به دو شکل غم واندوه و حزن درونی و گریه و مویه بیرونی خود را نشان می دهد(مکارم شیرازی، 1380، 77). سرور، شادی پنهان به نظر می رسد که بیش تر مردم وحتی بسیاری از محققان و پژوهشگران تفاوت های معناداری درواکنش های آدمی به شادی و خوشحالی (در مقابل سرور و فرح) قایل نیستند. (به نظر می رسد که انتخاب واژه خوشحالی در مقابل واژه عربی فرح و شادی در مقابل سرور انتخابی ازسر ناچاری است و شاید اگر عکس عمل می شد بهتر بود؛ زیرا در خوشحالی سخن از حال خوش است که بیانگر واکنش امری درونی است که درمقابل آن شادی قراردارد که امری بیرونی است به هرحال منظور تفاوت هایی است که میان دو مفهوم سرور و فرح در فرهنگ و ادبیات قرآنی است.) با آن که این تفاوت ها وجود دارد و از این برای هر یک حکم خاصی می توان بیان کرد و آثار خاصی نیز بر آن مترتب نمود. واکنش های عواطف انسان عواطف آدمی متاثر از امری بیرونی که از راه حواس درک می شود و یا درهنگام تفکر به چیزی و یا شهود امری درونی پدید می آید واکنش های دوگانه دارد که با توجه به واکنش های ظهوری و بروزی آن می توان به چهار دسته بخش کرد‏(رازی، 1390، 87). غم و اندوه واکنش آدمی نسبت به امری که آن را تلقی به منفی می کند و از نظر احساسات و عواطف روحی و روانی درراستای خواسته ها و نیازهای کمالی خویش نمی یابد، غم واندوه و حزن است. غم و اندوه بیشتر بلکه در همه مواردم برخاسته از نگرش منفی نسبت به امری است که اتفاق افتاده و فقدان آن را به معنای نقصان و کمبود برای خود می یابد. حالت دیگری که دراین جا می توان تصور کرد مساله خوف و ترس است که نسبت به فقدان چیزی در آینده است که خود عامل تاثیرگذار بر روح و روان آدمی است. از این رو در آیات قرآنی درباره مومنان به عدم حضور حزن و اندوه و یا ترس و خوف اشاره شده و بیان گردیده است که مومنان واقعی در دنیا و آخرت مردمانی هستند که متاثر از جنبه های منفی نیستند و احساسات و عواطف خود را مدیریت و مهار و کنترل می کنند؛ زیرا بینش و نگرشی دارند که آنان را از متأثر شدن واقعی و غیرمهار شده باز می دارد؛ هر چند که به طور طبیعی واکنش های احساسی و عاطفی به عنوان انسان از خود بروز می دهند ولی به شکل پایداری نیست که از آن به حزن و اندوه و یا خوف یاد شود. خوف و حزن به حالتی از حالتی های احساسی و عاطفی گفته می شود که در آن عنصر پایداری وجود داشته باشد. اما اگر شخصی در برابر امری منفی واکنش طبیعی و احساسی به دو شکل درونی شده و یا بیرونی شده ابراز کند ولی از عنصر و مولفه های پایدار و دوام حالت و واکنش برخوردار نباشد نمی توان آن را به عنوان حزن و اندوه و یا خوف و ترس یاد کرد. بنابراین تنها زمانی سخن از اندوه و ترس به میان می آید که از عنصر پایداری و دوام حالت برخوردار باشد و این گونه است که خداوند درباره مومنان می فرماید: آنان اندوهی نسبت به گذشته و فقدان امری و یا حالت ترس نسبت به آینده و از دست دادن چیزی رنج نمی برند و این دو مسئله آرامش و آسایش آنان را به هم نمی زند‏(فیض الاسلام، 1355، 32). گریه و مویه واکنش احساسی و عاطفی شخص نسبت به هر امر منفی که به سبب فقدان آن یا ترس از فقدان آن در آینده به شکل بروز و ظهور احساسات در صورت و بدن و حرکات باشد، حالت دیگری است که می توان تصور کرد. اگر تأثر آدمی از امری احساسی و عاطفی به شکل هیجانی باشد بستگی به درجات تأثرپذیری فرد و عامل تأثیرگذار به دو شکل غم در چهره و صورت همانند تبسم و یا حرکات بدنی چون گریه و مویه بروز و ظهور می کند. من اصطلاح و نامی برای حالت ظاهری که تنها در چهره بدون حرکات بدنی باشد در زبان فارسی نیافتم و به همین اکتفا می شود که این حالت را غم ظاهری در چهره و اندوه شماریم. شاید واژه اندوه بهترین واژه برای این حالت و بیان آن باشد. اما در زبان فارسی به حرکاتی که برخاسته از تأثر شدید آدمی به غم و اندوه باشد واژگانی چون گریه و مویه و یا حالتی که برخی از آن به چمباتمه زدن یاد می کنند بهترین شکل توضیح مطلبی باشد که در این جا مراد و مقصود نویسنده است‏(رازی، 1390، 54). سرور و خوشحالی (به نظر می رسد که واژه خوشحالی بتواند در برابر سرور قرار گیرد و شادی را در مقابل واژه عربی فرح قرار دهیم. بالاخره انتخاب واژگانی با خواننده است که بهترین را برگزیند و ما در این جا تنها به بیان حالت و توضیح و تشریح آن بسنده می کنیم‏(فیض الاسلام، 1355، 65). گاه شخص متأثر از امری مثبت چون به دست آوردن چیزی و یا کشف و یافتن امری و یا قرار گرفتن در وضعیتی در حال و یا آینده واکنش هایی از خود بروز می دهد. این امر نیز همانند حالتی است که نسبت به امر منفی دارد. از این رو واکنش هایی طبیعی است که می تواند لحظه ای و زودگذر باشد که امری غیرکنترلی و به دور از دسترس بشر و مدیریت آن است. هر چند برخی با تلاش و کوشش کاری می کنند تا هر گونه احساسات خود را کنترل و مدیریت کنند و به شکلی بی احساس نشان می دهند و مردم ایشان را افرادی بی عاطفه و بی احساس می شمارند ولی این مسئله واقعیت ندارد؛ زیرا اینان تنها واکنش های خود را نسبت به امور جزیی مدیریت و مهار می کنند و درحقیقت احساسات شدیدی ندارند و کم تر حتی تحت تأثیر طبیعی و معمولی هستند با این همه این دسته از انسان ها نیز در هر حال در شداید و مشکلات و یا اموری که عواطف و احساسات را به شدت تحت تأثیر قرار می دهد به طور طبیعی واکنش نشان می دهند. آن چه ما در کاربردهای واژگانی داریم نسبت به واکنش های پایدار و تا اندازه دایمی است. به این معنا که واژه سرور و خوشحالی برای واکنش مثبتی است که به نسبت پایدار می باشد. این شکلی از تأثر آدمی است که در درون خود احساس شعف و سرور می کند. قرآن در آیات بسیاری در ترسیم مومنان واقعی در دنیا و آخرت از سرور و خوشحالی آنان یاد می کند. درحقیقت خوشحالی و سرور از ویژگی های مومنان شمرده شده است(مکارم شیرازی، 1380، 33). فرح و شادی فرح شکل بروزی و ظهوری شادی است که می تواند در چهره و یا حرکات بدنی باشد. شخص اگر تحت تأثیر امر مثبتی قرار گیرد نسبت به شدت و ضعف موثر واکنش هایی نشان می دهد که اگر تأثیر آن کم باشد به شکل تبسم و در حالت شدیدتر خنده و در صورتی که بسیار شدید باشد به شکل افراطی حرکات بدنی خود را نشان می دهد که در آیات قرآنی از آن به مرح یاد شده است. (مجمع البیان ج ۷ و ۸ ص ۸۷۲ و نیز روح المعانی ج ۱۳ جزء ۲۴ ص ۱۳۲) در برخی از آیات شادی افرادی که به دنبال دست یابی به سرمایه های مادی و آسایش و معیشت بسیار پدید می آید به عنوان بطر یاد شده است. راغب اصفهانی در مفردات ص ۱۲۹ بطر را به معنای نشاط و شادمانی بیش از اندازه دانسته است. ناگفته نماند که واکنش های آدمی نسبت به امور تأثیرگذار در روان و احساسات و عواطف با توجه به اختلاف روحیات و احساسات هر یک مختلف و متفاوت است و شدت و ضعف دارد. برخی از امری به شدت متأثر می شوند درحالی که در دیگری تأثری را برنمی انگیزد و یا تأثر اندکی را به جا می گذارد. بنابراین در یکی موجب سرور و در دیگری فرح و در برخی حتی موجب رقص و حرکات بدنی به عنوان واکنش های غیرمدیریت شده می شود. به نظر می رسد که در حوزه شادی و خوشحالی یعنی فرح و سرور می بایست به تفاوت های آن توجه کرد؛ زیرا برای هر یک حکم خاصی است. در این جا تنها به شادی و خوشحالی یعنی فرح و سرور پرداخته می شود تا دیدگاه قرآن از مسئله دانسته شود. اعتدال در ابراز احساسات و عواطف نگرش قرآن به خوشحالی و سرور نگرشی مثبت است و احکامی که برای آن بیان می شود برخاسته از این واقعیت است که از نظر قرآن سرور امری مطلوب برای آدمی است و حتی به عنوان یکی از ویژگی های بهشتیان می کوشد تا این معنا را منتقل کند که سرور و خوشحالی امری مطلوب می باشد که مومنان می بایست از آن در دنیا نیز برخوردار باشند؛ زیرا خوشحالی بیان گر این معناست که شخص در حالت آرامش است و آرامش در سایه ایمان امری مطلوب است و خداوند ایمان را برای ایجاد خوشحالی و فرح اصلی اساسی می شمارد. به این معنا که خوشحالی یکی از بازتاب های ایمان به خداوند است و کسی که از ایمان واقعی برخوردار می باشد در حالتی از سرور و خوشحالی قرار دارد. با این همه قرآن از مردم می خواهد که در بروز احساسات و عواطف خویش نسبت به امور مثبت کنترل و مدیریت احساسات را در اختیار گیرند. این بدان معناست که بیرون از حوزه واکنش های طبیعی و ناخواسته می توان کاری کرد که تسلط بیش تری بر احساسات و عواطف داشت و نگذاشت که واکنش های احساسی و عاطفی مدیریت عقل و هوش را از آدمی سلب کند. تأثرپذیری در حد و اندازه هایی مفید و سازنده است اما می بایست در حد اعتدال باشد‏(رازی، 1390، 99). خداوند در آیه ۷۵ سوره غافر خروج از اعتدال در بروز احساسات مثبت را نکوهش می کند و حتی آن را عاملی برای دوری از حق می شمارد. در این آیه فرح که به معنای ابراز احساسات به شکل خنده و حرکات بدنی است را امری نمی داند که بتوان به عنوان حالت دایمی مثبت ارزیابی کرد. اگر سرور به معنای خوشحالی امری خوب باشد که حتی در حالت چهره به شکل تبسم بروز کند مفید و در جلب اعتماد و گرایش مردمان سازنده و در افزایش کنش های ارتباطی مثبت موثر است چنان که پیامبر همواره با تبسم با مردمان رو به رو می شده است اما خنده و فرح امری مثبت تلقی نمی شود به ویژه اگر که بر پایه ناحق واموری باشد که در شکل تمسخر و استهزای دیگری باشد. برخی از مردم برای دست انداختن دیگری می خندند و خنده ها و فرح ایشان ریشه در امری باطل دارد. این گونه فرح و ابراز احساسات به دو جهت نادرست است؛ زیرا هم موجب می شود که شخص خود را از حالت طبیعی و هوشیاری بیرون برد و هم دیگری را دست اندازد. در حقیقت فرحی که ریشه در امر باطلی دارد از نظر اسلام و قرآن مذموم است از این امر بدتر و ناپسندتر مرح است که شکل افراطی فرح است و شخص مدیریت رفتار و حرکات خویش را در اختیار احساسات و عواطف می گذارد و به شکل افراطی شادی و سرور خویش را ابراز و اظهار می دارد. افراط در شادی از نظر قرآن امری مذموم است به ویژه که این امر برخاسته از تصویری نادرست از جهان و مسایل شناختی باشد. بسیاری از مردم واکنش های نادرست در برابر نعمت ها از خود بروز می دهند و هنگامی که خداوند به ایشان نعمتی را ارزانی می دارد به سرعت تحت تاثیر آن قرار می گیرند و واکنش های عاطفی ایشان بیرون از مدیریت عقلی و هوشی است. این گونه است که شادی و خوشحالی ایشان همانند و غم واندوه آنان حالت طبیعی ندارد. وقتی به چیزی می رسند در پوست نمی گنجند و هنگامی که چیزی را از دست می دهند به زمین و زمان ناسزا می گویند و کفر و ناسپاسی می ورزند. (هود آیه ۹ و ۱۰ و نیز شوری آیه ۴۸) آثار افراط در شادی چنان که گفته شد شادی بروز و ظهور خوشحالی و سرور درونی است که به شکل هایی چون تبسم و خنده و نیز قهقهه و حرکات بدنی که از این دو حالت اخیر به فرح و مرح یاد می شود خود را نشان می دهد. قرآن برای فرح و مرح آثاری چند را بیان می کند که می توان به شرک به خدا (غافر آیه ۷۳ و ۷۵) غفلت از خدا و تاثیرگذاری آن در امور و مسایل هستی و ربوبیت و مدیریت وی (همان) گمراهی و ضلالت (همان) و در نتیجه هلاکت و نابودی (قصص آیه ۵۸) اشاره کرد. ریشه این گونه افراط در شادی را می بایست در روحیه فخرفروشی (لقمان آیه ۱۸) و تکبر و غرور (همان) جست و جو کرد‏(رازی، 1390، 76). حکم مرح و بطر و فرح آیات قرآنی شادی که به شکل های افراطی فرح البته به غیر حق یا بطر و مرح باشد امری مذموم و ناپسند می شمارد و از خروج مستانه مومنان حتی به سوی جهاد و جنگ نهی و باز می دارد. به این معنا که حتی اعمالی که خداپسندانه است نمی بایست آدمی را از حالت اعتدال بیرون برد و هر امری می بایست در دایره عقل و هوش مدیریت شود. به این معنا که اگر آدمی حتی در امور دینی و عمل به اعمال عبادی چون جهاد که مرگ را با خود همراه دارد از حالت اعتدال و تعادل بیرون رود امری مذموم است و خداوند به حکم فقهی از آن نهی نموده است؛ زیرا انسان نمی بایست مدیریت زندگی و رفتار خویش را به احساسات و عواطف بسپارد و می بایست همواره با عقل و هوش خویش احساسات را مهار و مدیریت نماید. (انفال آیه ۴۵ و۴۷ و از این روست که هرگونه افراط و زیاده روی در شادی که به شکل فرح و مرح و بطر است امری مذموم و ناپسند اخلاقی شمرده شده است و در آیات ۳۷ و ۳۸ سوره اسراء و نیز ۱۸ لقمان از آن بازداشته است(مکارم شیرازی، 1380، 77). عوامل سرور و خوشحالی مومنان مومنان واقعی همواره در خوشحالی و سرور هستند و آن را به شکل تبسم و نشاط نشان می دهند. علت این امر را می بایست در اموری چون اخلاص ایشان در امور و کارها و توحید محض دانست (انسان آیات ۵ تا ۱۱) خداترسی (همان) ایمان به حسابرسی آسان در قیامت و روز رستاخیز (انشقاق آیه ۷ و۹) عقیده به روز قیامت و پاداش بهشت و به روزی (حاقه آیه ۱۹ تا ۲۴ و نیز انسان آیه ۱۰ و ۱۱) که برخاسته از روحیه ایثارگری (انسان آیات ۵ تا ۱۱) و انفاق و اطعام به نیازمندان (همان) و شهادت طلبی (توبه آیه ۱۱۱) و اعمال نیک و صالح (غاشیه آیه ۸ و ۹) است موجب می شود تا سرور و خوشحالی همه وجود ایشان را در برگیرد و هرگز حزن و اندوهی برگذشته و خوف و ترسی از آینده نداشته باشند. آنان به سبب این که به تقدیر الهی در همه امور (حدید آیات ۲۲ و ۲۳) و حتی رزق و روزی (روم آیه ۳۶ و ۳۷) ایمان واقعی دارند و بر این باورند که خداوند مالک مطلق زمین و آسمان است (شورا آیه ۴۸ و ۴۹) بر هر تنگدستی و مصیبتی صبر می کنند (هود آیه ۱۰ و ۱۱) و همواره بر عمل صالح و نیک تاکید می کنند (همان) و این گونه است که برخوردار از آرامش روحی و روانی هستند. نتیجه گیری تعريف و تفسير شادی از منظر دين متفاوت است. از نگاه قرآن، دل محل استقرار شادی است، حال آنكه مشكل بسياری از انسان ها در قرن حاضر اين است كه شادی را در هياهوی بيرون جستجو می‌کنند. تعبير و تفسير دين از شادی این است که شادی خود هدف نيست، بلكه عاملی مهم و مؤثر برای رسيدن انسان به كمال والای انسانی است. منابع قرآن کریم فیض الاسلام، علینقی، 1355، تفسیر قرآن عظیم، جلد دوم، موسسه انتشارات فقیه، چاپ هشتم، قم رازی، ابوالفتوح، روض الجنان و روح الجنان، 1390، نظر بنیاد پژوهشهای اسلامی، جلد هشتم، چاپ سوم، قم مکارم شیرازی، ناصر و دیگران، تفسیر نمونه، 1380، نشر عرفان، جلد سوم، چاپ دهم، قم

نظرات کاربران

نظرتان را ارسال کنید

captcha

فایل های دیگر این دسته