تحقیق مقایسه کتاب اخلاق ناصری (docx) 29 صفحه
دسته بندی : تحقیق
نوع فایل : Word (.docx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحات: 29 صفحه
قسمتی از متن Word (.docx) :
بررسی تطبیقی کتاب اخلاق محسنی (اخلاق عالم آرا ) با اخلاق ناصری
چکیده:
خواجه نصیرالدین طوسی از اندیشمندان بزرگ جهان اسلام است که به سبب هم عصری با دوره انحطاط، مغفول ماند و قدر و منزلت او به نحو شایسته مورد کاوش قرار نگرفت . این موضوع در مورد فانی کشمیری نیز به مراتب با شدت و حدت بیشتری نمود دارد. کتاب اخلاق عالم ارای فانی کشمیری در نسخه های بسیار معدود انتشار یافته است و اغلب اساتید و صاحب نظران از وجود این کتاب اطلاعی ندارند. گمنامی و بی نامی کتاب اخلاق عالم ارای فانی کشمیری ، سبب گردیده است تا تحقیقات و مطالعات بسیار اندکی پیرامون ان صورت پذیرد . هدف از این مطالعه بررسی و مقایسه تطبیقی محتوای کتاب اخلاق ناصری و اخلاق عالم ارای تالیف محسن فانی کشمیری می باشد. این تحقیق به روش کتابخانه ای صورت پذیرفته است. یافته های این تحقیق نشان می دهد که در هردو کتاب یاد شده ، مضامین و مفاهیم اخلاقی مشابه و مشترکی مورد بررسی قرار گرفته است. در هر دو کتاب اشارات مستقیم و غیر مستقیمی به دیدگاه های افلاطون و ارسطو شده است و نیز از ایات الهی در قران کریم و نیز منابع مشترک مورد استفاده قرار گرفته شده است. در عین وجوه شباهت بین این دو کتاب وجوه افتراقی نیز مورد تاکید می باشد. من جمله ستایش های بیش از اندازه و اغراض امیز فانی کشمیری از برخی شخصیتها دراین کتاب که این موضوع در کتاب اخلاق ناصری کمتر مشاهده شده است. علاوه بر این متن کتاب اخلاق ناصری از روایی و روانی بیشتری برخوردار بوده ، حال انکه کتاب فانی کشمیری دارای متنی به نسبت دشوار تر می باشد.
کلید واژه ها : اخلاق ناصری، اخلاق عالم ارا، فلسفه اخلاق ، مطالعات تطبیقی
مقدمه:
هر نظام اخلاقی برای انسان کمال و مطلوبی ترسیم می کند که مدعی است با به کار بستن اصول آن نظام ، انسان فلاح ، بهروزی و سعادت خود را کسب می کند.
برخی متفکران چون اپیکور(341 ق. م) غایت زندگی و مایه نیک بختی انسان را لذت( البته لذت معنوی) می دانند. :« ما بر آنیم که لذّت مبدأ و غایت زندگی سعادتمندانه است ، زیرا ما این را به عنوان نخستین «خیر» می شناسیم که ذاتی ما و همراه ماست .»
گروهی دیگر منفعت عمومی را بر خلاف لذت شخصی اصل و مایه خیر و سعادت می دانستند ، در تاریخ اندیشه از دو نفر به نام های جرمی بنتام و جان استوارت میل به عنوان نظریه پردازان این مکتب یاد می کنند. از استوارت میل نقل می کنند که :« تنها کسانی خوشبخت هستند که اندیشه ی خود را بر هدفی غیر از خوشبختی خود متمرکز سازند.»
نحله ای دیگر از اندیشمندان ، عاطفه را رمز رساندن انسان به سعادت می دانستند. از بزرگان این مکتب کسانی چون آدام اسمیت ، آگوست کنت و آرتور شوپنهاور را می توان نام برد . به عقیده آدام اسمیت : « همدردی یا قوه ای که به وسیله آن انسان در لذت و الم و شادی و غم دیگران شرکت می کند، اساس و مبنای اخلاق است .»
نیچه فیلسوف نامدار آلمانی ، در مقابل اخلاق ستم پذبر مسیحیت معتقد به اصالت قدرت بود .
وی اعتقاد داشت گروهی انسان ها برای آقایی و گروهی برای نوکری خلق شده اند.
رواقیون نیز معتقد به وحدت وجود و خیر بودن نظام هستی و تقدیر الهی و جبر و محدویت اختیار انسان بوده اند. ایشان تأثیر فراوانی بر اخلاق مسیحیت داشته اند.
در این میان کتاب اخلاق عالم ارا و اخلاق ناصری به طور اخص به موضوعات اخلاقی در اجتماع پرداخته اند . تاکنون پیرامون کتاب اخلاق ناصری تحقیقات و پژوهش های متعددی انجام شده است اما پیرامون کتاب اخلاق عالم ارای محسن کاشفی تحقیقات معدود و محدودی صورت گرفته و این کتاب به طرز شگفت آوری ناشناخته باقی مانده است. لذا انگیزه محقق از مطالعه این دو کتاب ، بررسی تطبیقی این دو کتاب ارزشمند می باشد.
معرفی کتاب اخلاق ناصری:
کتابی در اخلاق و حکمت عملی تالیف خواجه نصیرالدین طوسی(597-672) دانشمند ایرانی. این کتاب نخستین اثر مهم در حکمت عملی و اخلاق به زبان فارسی است. مطالب آن مبتنی بر تلفیقی است از دیدگاه فلسفی و علمی یونان و نظرگاه اسلامی درباره انسان و خانواده و جامعه.تالیف آن مربوط به زمانی است که خواجه نصیر در خدمت ناصر الدین عبدالرحیم بن ابن منصور، محتشم قهستان، میزیسته و به دعوت او که خود از دانشمندان عصر بوده "تهذیب الاخلاق" (طهارة الاعراق) اثر ابوعلی مسکویه را از عربی به فارسی برگردانده، ولی ترجمه این اثر را کافی ندانسته و دو باب دیگر در تدبیر منزل و سیاست مدن بر آن افزوده است. وی در این تالیف به تصدیق و تصریح خود، از آثار حکمای پیش سود جسته و به تالیفی در نوع خود بی سابقه دست زده است. تحریر اخلاق ناصری در 633 قمری به پایان رسیده است؛ بنابراین میتوان آن را قدیمترین اثر خواجه شمرد. وی «دیباچهای بر صفتی موافق عادات» اسماعیلیان بر این اثر نوشته بوده است. ولی در 654، پس از حمله مغول به قلاع اسماعیلیان، از قید آنان رهایی یافته و به خدمت هولاکوخان درآمده و «دیباچه کتاب را که بر سیاقتی غیر مرضی بود» بدل گردانده و کتاب را به نام خان مغول کرده است.اخلاق ناصری مشتمل بر یک مقدمه و سه مقاله است. در مقدمه، سبب تالیف و موضوع کتاب و رئوس مباحث آن بیان شده است. مقاله اول در حکمت خلقی که بیشتر مطالب آن از "تهذیب الاخلاق" ابن مسکویه برگرفته شده است. مشتمل است بر مبادی در هفت و مقاصد در ده فصل. مقاله دوم در تدبیر منزل، مشتمل است بر پنج فصل که خواجه آن را به آداب متقدمان و متاخران موشح کرده است.مقاله سوم، در سیاست مدن مشتمل است بر هشت فصل که خواجه در تدوین آن، از رسالههای "فصول المدنی" و "آراء اهل المدینه الفاضله" فارابی و "رسالة السیاسة" ابن سینا بهره فراوان برده است. کتاب در پایان این بخش با فصلی از وصایای منسوب به افلاطون خاتمه مییابد. بعضی از مولفان آثار در حوزه اخلاقیات، اخلاق ناصری را از میان آنان، قطبالدین شیرازی مولف "درة التاج"، جلالالدین دوانی مولف "اخلاق جلالی" و کمال الدین حسین واعظ کاشفی مولف "اخلاق محسنی" را باید نام برد. نثر کتاب سنگین است و ترکیبات عربی فراوان دارد ولی جز این، درآن تصنع و تکلفی دیده نمیشود؛ حتی، در مواردی که از مطالب غیر فنی سخن میرود، قلم خواجه گیرا و شاعرانه هم میشود. ملک الشعرا بهار در "سبکشناسی" نثر اخلاق ناصری را نمونهای از نثر علمی میشمارد که هم موجز و ساده است و هم بویی از سبک متقدمان دارد. به هر حال اخلاق ناصری یکی از مهمترین و ارزندهترین متون فارسی قرن هفتم است، با زبانی که هنوز آثار انحطاط درآن راه نیافته است.نسخ متعددی از اخلاق ناصری در کتابخانههای ایران وجهان موجود است که در فهرستهای نسخ خطی معرفی شدهاند. این کتاب بارها در ایران و کشورهای قلمرو فرهنگی ایران به چاپ سنگی و سربی رسیده است. تلخیص این اثر به قلم خود خواجه نیز، با عنوان "اوصاف الاشراف" بارها در ایران و هندوستان چاپ و منتشر شده است. تصحیح انتقادی اخلاق ناصری، به کوشش مجتبی مینوی با مقدمه و تعلیقات در 1356 در تهران چاپ و منتشر شده است. چاپ دیگری از آن نیز همراه با مقدمه بزرگ علوی در 1360 انتشار یافته است. اخلاق ناصری به قلم ویکنز به انگلیسی ترجمه و 1964 در لندن در مجموعه میراث فرهنگی ایرانی به چاپ رسیده است.
کتاب مشتمل بر سه مقاله و سی فصل به شرح زیر است: 1- مقالت اول در تهذیب اخلاق؛ مشتمل بر دو قسم: - قسم اول در مبادی؛ مشتمل بر 7 فصل: فصل اول: موضوع و مبادی این نوع فصل دوم: نفس انسانی که آن را نفس ناطقه خوانند فصل سوم: تعدید قوای نفس انسانی و تمییز آن از قوتهای دیگر فصل چهارم: انسان اشرف موجودات این عالم است فصل پنجم: نفس انسانی را کمالی و نقصانی هست فصل ششم: کمال نفس در چیست؟ فصل هفتم: خیر و سعادت - قسم دوم در مقاصد؛ مشتمل بر 10 فصل: فصل اول: حد و حقیقت خلق و بیان آنکه تغییر اخلاق ممکن است. فصل دوم: صناعت تهذیب اخلاق که شریف ترین صناعات است فصل سوم: حصر اجناس فضایل که مکارم اخلاق عبارت از آن است فصل چهارم: انواعی که در تحت اجناس فضایل باشند فصل پنجم: حصر اضداد این اجناس که اصناف رذایل بود فصل ششم: فرق میان فضایل و آنچه شبیه فضایل بود از احوال فصل هفتم: شرف عدالت بر دیگر فضایل و شرح احوال و اقسام آم فصل هشتم: ترتیب اکتساب فضایل و مراتب سعادات فصل نهم: حفظ صحت نفس که آن بر محافظت فضایل محصور بود فصل دهم: معالجت امراض نفس و آن بر ارالت رذایل مقدر بود 2- مقالت دوم در تدبیر منازل؛ مشتمل بر 5 فصل: فصل اول: سبب احتیاج به منازل و معرفت ارکان آن و تقدیم آنچه مهم بود در این معنی فصل دوم: سیاست اموال و اقوات فصل سوم: سیاست و تدبیر اهل فصل چهارم: سیاست و تدبیر اولاد فصل پنجم: سیاست خدم و عبید 3- مقالت سوم در سیاست مدن؛ مشتمل بر 8 فصل: فصل اول: احتیاج خلق به تمدن و شرح ماهیت و فضیلت این نوع علم فصل دوم: فضیلت محبت که ارتباط اجتماعات بدان صورت بندد و اقسام آن فصل سوم: اقسام اجتماعات و شرح احوال مدن فصل چهارم: سیاست ملک و آداب ملوک فصل پنجم: سیاست خدم و آداب اتباع ملوک فصل ششم: فضیلت صداقت و کیفیت معاشرت با اصدقا فصل هفتم: کیفیت معاشرت با اصناف خلق فصل هشتم: وصایای افلاطون که کتاب بدان ختم کرده شود.
محتوای کتاب اخلاق ناصری:
خواجه طوسی دراخلاق ناصری ضمن بیان اینکه اخلاق« علم است بدانکه نفس انسانی را چگونه خلقی اکتساب تواند کرد که جملگی افعالی که به ارادت او ازو صادر شود جمیل و محمود بود» موضوع این علم را نفس انسانی می داند و لازمه این علم را شناخت نفس می داند : « اوّل باید معلوم باشد که نفس انسانی چیست، و غایت و کمال او چیست و قوّت های او کدام است که چون استعمال بر وجهی کند که باید ، کمال و سعادتی که مطلوب، آنست حاصل آید . و آن چیز که مانع او باشد از وصول بدان کمال . و برجمله تزکیه و تدسیه ی او که موجب فلاح و خیبت او شود کدام است. »
آنگاه خواجه به تعریف نفس می پردازد و انواع نفس را می شمارد و قوت های هرکدام از نفوس را بیان می کند . :« نفس انسانی جوهری بسیط است که از شأن او بود ادراک معقولات به ذات خویش و تدبیر و تصرف در این بدن محسوس که بیشتر مردم آن را انسان می گویند به توسّط قوی و آلات .»
نفس سه گونه است:« یکی نفس نباتی ، که ظهور آثار او اصناف نبات و انواع حیوان و اشخاص انسان را شامل است و دوم نفس حیوانی که تصرف او براشخاص انواع حیوان متصوراست و سیّم نفس انسانی که نوع مردم بدان از دیگر حیوانات ممتاز و مخصوص است. »
خواجه در ادامه با برشمردن قوت های نفس انسان ، حکمت نظری و عملی را تعریف کرده، مـــی گوید:« و امّا، نفس انسانی را از میان نفوس حیوانات اختصاص به یک قوّت است آن را قوّت نطق خوانند ؛ و آن قوت ادراک بی آلت ، و تمییز میان مُدرکات باشد پس چون توجّه او به معرفت حقایق موجودات و احاطت به اصناف معقولات بود، آن قوّت را بدین اعتبار ، عقل نظری خوانند ، و چون توجّه او به تصرّف در موضوعات و تمیز میان مصالح ومفاسد افعال و استنباط صناعات از جهت تنظیم امور معاش باشد ، آن قوّت را – از این روی- عقل عملی خوانند و از جهت انقسام این قوّت بدین دو شعبه است که علم حکمت را به دو قسم کرده اند: یکی نظری و دیگری عملی.»
حکمت عملی (اخلاق) دانستن مصالح ارادی است که انسان را به کمال سوق می دهد، « بر وجهی که مؤدّی باشد به نظام احوال معاش و معاد ایشان و مقتضی رسیدن به کمالی که متوجه اند سوی آن »حکمت عملی به سه شاخه : تهذیب اخلاق که پاک کردن نفس انسانی از رجس و پلیدی است و تدبیر منزل ، اصول اداره منزل و خانواده ، و سیاست مُدُن (کشورداری): سیاست و کشورداری و روابط بین مردم که در امری مشارکت دارند.
فلسفه اخلاق به مباحثی همچون تاریخچه علم اخلاق ، هدف علم اخلاق ، فایده اخلاق و ارزش و چرایی ارزش ها و مباحثی نظیر « کیفیت وجودی ارزش ها ، ذهنی یا عینی بودن ، مطلق یا نسبی بودن ، الزام و ضرورت در اخلاق » می پردازد .
اهمیت کتاب اخلاق ناصری:
در اهمیت اخلاق ناصری همان بس که هنوز چند صباحی از تالیف آن سپری نشده بود که ترجمههایی از آن انجام گرفت، شرحهایی بر آن نگاشته شد و بسیاری از نویسندگان به خواجه تاسی جسته و در نگارش کتابهای مرتبط با حکمت عملی، آن را الگو و سرمشق قرار دادند. به عنوان نمونه، رکنالدین محمد جرجانی در سالهای ابتدایی سده هشتم هجری اخلاق ناصری را به عربی برگردان نمود و آ.ویکنز، در سده ۲۰ آن را به انگلیسی ترجمه کرد. حدیقهاللغه محمد سعد گویا، مفتاحالاخلاق عبدالرحمن بنعبدالکریم عباسی و شرح اخلاق ناصری تاجالعلما لکنوی، نیز از جمله آثاری محسوب میشوند که نظریات ارائه شده در اخلاق ناصری را تشریح نمودهاند. جلالالدین دوانی، حکیم نامور اواخر روزگار تیموری و نویسنده کتاب اخلاق جلالی، قطبالدین شیرازی، شاگرد برجسته خواجه و مولف کتاب درهالتاج، شمسالدین محمد شهر زوری نگارنده کتاب شجره الهیه، شمسالدین محمد بن محمود آملی، نویسنده کتاب نفایسالفنون فی غرایسالعیون و ملاحسین واعظ کاشفی مولف کتاب اخلاق محسنی، هم از جمله کسانی به شمار میآیند که به راه خواجه رفتهاند.
مقاله نخست اخلاق ناصری در باب حکمت خلقی یا تهذیب اخلاقی است. این مقاله که در نگارش آن از مطالب کتاب تهذیبالاخلاق مورخ و حکیم اخلاقگرا، ابوعلی مسکویه رازی، بسیار بهره گرفته شده است خود ۲ بخش و ۱۷ فصل را شامل میشود.
در بخش نخست این مقاله خواجه از مبادی سخن گفته و بیان داشته که نفس انسان نفس ناطقه و آن را کمال و نقصان نیز است. در این بخش همچنین در مورد چیستی کمال نفس و خیر و سعادت انسان سخن به تفصیل گفته شده است. در بخش دوم مقاله نخست هم که در باب مقاصد است خواجه نصیرالدین درباره مواردی چون شریف بودن صناعت تهذیب اخلاق، شرف عدالت بر دیگر فضایل، ترتیب اکتساب فضایل و مراتب سعادت، حفظ سلامت نفس و معالجت امراض نفس مطالبی را تقریر نموده است.
دومین مقاله اخلاق ناصری، در تدبیر منازل نام دارد و دربرگیرنده ۵ فصل است. در تحریر این مقاله، خواجه از کتاب، تدبیر منزل، اثر نویسنده گمنام یونانی، آبروسن، سود جسته و آن را با مواعظ و آداب متقدمان و متاخران توشیح کرده است. اسباب احتیاج به منازل و ارکان آن، سیاست اموال، سیاست و تدبیر اهل، سیاست و تدبیر اولاد و سیاست خدم و عبید مواردی است که خواجه در این مقاله بدانها پرداخته است.
در سیاست مدن، عنوان مقاله سوم اخلاق ناصری است که خود هشت فصل را شامل میشود. برای تقریر این مقاله، خواجه نامدار طوسی از کتابهایی همچون فصولالمدنی و آرای اهل المدینه الفاضله فارابی و رساله السیاسیه ابنسینا استفاده کرد. خواجه در این مقاله به پردازش مطالبی چون احتیاج خلق به تمدن، فضیلت محبت، اقسام جوامع و شرح احوال مدن، سیاست ملک و آداب ملوک، سیاست خدم و آداب اتباع ملوک، فضیلت صداقت و کیفیت معاشرت با اصدقا، کیفیت معاشرت با اصناف خلق دست یازیده است. آخرین فصل این مقاله که کتاب با آن پایان میپذیرد نیز ذکر و تشریح وصایای منتسب به افلاطون است.
معرفی کتاب اخلاق عالم آرا (اخلاق محسنی ):
كتابي است در اخلاق و نگاشته شده به نام اورنگ زيب كه به سال 1075 موافق با جمله " اخلاق عالم آرا " شروع به تأليف و به سال 1076 از نگارش آن فارغ شده است . اين كتاب در يك مقدمه و سه فن و يك خاتمه تنظيم شده است بدين عناوين :
مقدمه : فن اول : در تهذيب اخلاق مشتمل بر سه باب : باب اول : فضائل و متعلقات آن ، در شش فصل که عناوین ان عبارتند از :
فصل اول : در حصر فضایل روحانی و بیان و قوای انسانی که مبادی فضایل اربعه اند.
فصل دوم : در رسوم فضایل اربع و بیان فضیلت و حقیقت حسن خلق
فصل سوم: در بیان متعلقات ابن اجناس اربعه
فصل چهارم: در بیان اضداد فضایل و شرح اجناس رذایل
فصل پنجم: در بیان فرق بین فضایل و شبه ان
فصل ششم: در بیان شرافت عدالت و شرح اقسام و احوال این فضیلت
در باب دوم این کتاب فانی کشمیری به موضوع در ترتیب اکتساب فضایل و حفظ صحت نفس پرداخته است. این باب خود دارای دو فصل با عناوین زیر است:
فصل اول : در بیان ترتیب اکتساب فضایل و اجتناب از رذایل
فصل دوم: در حفظ صحت نفس انسانی و ابقای کمال رحانی
در باب سیم به موضوع معالجه امراض نفسانی و مدافعه علل روحانی پرداخته شده است. این باب مشتمل بر 4 فصل می باشد که عبارتند از :
فصل اول : در بیان انواع امراض و اسباب و علامات و طریق معالجات ان بر وجه کلی
فصل دوم: در بیان امراض قوت تمیز که به قوت نظری و قوت عملی منشعب می گردد.
فصل سوم: در بیان امراض قوت دفع
فصل چهارم: در بیان امراض قوت جذب
در بخش بعدی کتاب به فن دوم می رسیم. در فن دوم فانی کشمیری به موضوع تدبیر منزل پرداخته است که انرا حکمت منزل نیز خوانده است. این فن خود شامل دو باب است.
باب اول : در سبب احتیاج به منزل و معرفت ارکان ان
باب دوم: در تدبیر بعضی از ارکان و بیان احکام ان
این باب خود مشتمل بر 5 فصل می باشد که عبارتند از :
فصل اول : در تدبیر اموال و اقوات و حفظ ان
فصل دوم: در تدبیر ازواج و تخیر ازدواج
فصل سوم: در سیاست اولاد و تربیت احفاد
فصل چهارم: در رعایت حقوق والدین
فصل پنجم: در سیاست عبید و خدم
فن سوم این کتاب به موضوع سیاست مدن اختصاص دارد که در دو باب تنظیم شده است.
باب اول : در سبب احتیاج به تمدن ، و شرح احوال و اقسام ان و فضیلت محبت و بیان اصناف اجتماعات که این باب خود در سه فصل تنظیم گشته است .
فصل اول : در سبب احتیاج به تمدن
فصل دوم: در فضیلت محبت
فصل سوم: در اقسام اجتماعات
باب دوم به موضوع تدبیر ملک و آداب ملوک و معاشرت اصناف مردم با پادشاه و موانست افراد بنی ادم اختصاص دارد که خود مشتمل بر 3 فصل می باشد.
فصل اول : در سیاست ملک و آداب ملوک
فصل دوم: در کیفیت معاشرت مردم با اصناف مردم
فصل سوم: در بیان فضیلت صداقت و رسوم معاشرت با اصدقا
فانی کشمیری در پایان کتاب به موضوع چند نصیحت پرداخته است.
اهمیت کتاب اخلاق عالم ارا:
فرد ، خانواده و اجتماع سه موضوع و مفهوم مهمی هستند که دستمایه نگارش کتابهای مختلف در این جهان شده اند. این سه موضوع از چنان اهمیتی برخوردار هستند که موضوعات اصلی کتاب اخلاق عالم ارای فانی کشمیری را تشکیل می دهند. به اعتقاد مدیر مرکز تحقیقات فارسی ایران و پاکستان که به امر نشر این کتاب اهتمام ورزیده است ، سه مقوله فوق در زندگی هر فرد بشر نقشی متمایز و بی نظیر دارند. علاوه بر این اهمیت کتاب اخلاق عالم ارای را بایستی بر جامع االطراف بودن ان قلمداد نمود. در واقع نویسنده کتاب قصد داشته است تا با هماهنگ ساختن و ترکیب ارا و نظریات حکیمان و اندیشمندان و عارفان و پیشوایان دین و فرمانروایان جهان ، مجموعه ای در باب اخلاق سیاست و تدبیر منزل به دست دهد که پاسخگوی همه نیازمندان باشد و همگان را پسند افتد و هرچند در کار خود تا حدودی موفق بوده ، و حاصل تلاش وی را اثری گرانبها باید شمرد ولی جای تاسف است که این کتاب رواج لازم را نداشته و فرصت معرفی ان تاکنون ان گونه که باید و شاید فراهم نیامده است.
مقایسه کتاب اخلاق ناصری و اخلاق عالم آرا:
هیچ فیلسوف و اندیشمند حوزه عقلی، خود را بینیاز از تدوین اثر اخلاقی نمیدید. سقراط در مکالمهاش با ترازیماخوس بر این مهم تأکید ورزیده و در تقسیم بندی نظامهای سیاسی، سیاست و حکومت را فرعی از اخلاق برشمرده و اصطلاح دولت نیک و دولت بد را به کار میبرد. از آن پس ارایه آموزه مستقل اخلاقی از جانب فیلسوفان خاصه آنان که به نوعی سیاست مدون را مورد اهتمام ژرفتری قرار میدادند، اصلی بنیادین در تکمیل ساختمان فلسفیشان به شمار میآمد. اخلاق نیکوماخس ارسطو نشان از اهمیت دانش اخلاق در تدوین تفکرات عقلی دارد. بهرروی توجه خواجه نصیر به اخلاق و تأکید بر نگارش اثری اصیل و مستقل را باید از هر دو جهت سیاسی و فلسفی جستجو کرد. هر پژوهش در اخلاق ناصری بدون لحاظ اهمیت وافر این دو حوزه نزد خواجه، جستجویی ناتمام خواهد بود. بر همین اساس مطالعه کتاب اخلاق عالم ارا نیز حکایت از این موضوع دارد.
محسن کاشفی نیز در کتاب اخلاق عالم ارا کوشیده است تا نخست مبانی استواری را در دانش اخلاق تدوین کرده و آنگاه مناسبت آنرا با سایر حوزههای علمی، تبیین نماید.
اخلاق ناصری در سه مقالت و سی فصل نوشته آمد. مقالت اول در تهذیب اخلاق است که مشتمل بر دو قسم است: قسم اول در مبادی میباشد که هفت فصل دارد و قسم دوم در مقاصد که مشتمل بر ده فصل خواهد بود. اما مقالت دوم در تدبیر منزل با پنج فصل و مقالت سیم در سیاست مدون و شامل هشت فصل میباشد. خواجه همچون مسکویه از پیوند علمالنفس و علم اخلاق تأکید کرده و بیش از ده مسأله از این دو دانش را در بخش نخست بررسی میکند مسایلی همچون معرفت نفسی انسانی، کمال و نقصان نفس، خیر و سعادت، حد و حقیقت خلق، تهذیب اخلاق، فضایل و مکارم اخلاق، در شرف عدالت، در سعادت و مراتب آن.
به رغم صورتبندی متفاوت از کتاب اخلاق عالم ارا ، عمده تأملات خواجه نصیر طوسی بر محور مفاهیم سهگانه حکمت، شجاعت و عفت استوار است و فضیلت چهارم یعنی از توازن و هماهنگی سه فضیلت بازآمده مؤدی میگرد. سعادت قصوی نزد خواجه غایت گوهری اخلاقی است که با مقام انسان در تکامل کیهانی معین میشود و با تأسی و پیروی از نظم تحقق مییابد. در نزد محسن کاشفی نیز مضامین حکمت، شجاعت و عفت استوار است.
- پژوهش در کیفیت اکتساب فضایل و نیل به کمال و سعادت، بدون بررسی «نفس انسانی» میسر نیست. خواجه شش فصل از هفت فصل قسم اول از مقالت اول را به نفس انسانی اختصاص میدهد. وی در فصل اول مینویسد: «...پس موضوع این علم )اخلاق( نفس انسانی بود از آن جهت که از او افعالی جمیل و محمود یا قبیح و مذموم صادر تواند شد به حسب ارادات او، چون چنین بود که معلوم باشد که نفس انسانی چیست و غایت و کمال او در چیست و قوتهای او کدام است که چون آن را استعمال بر وجهی کنند که باید کمال و سعادتی که مطلوب آنست حاصل آید ..».
محسن کاشفی در کتاب اخلاق عالم ارا نیز پس از مقدمه مزبور، موضوع فضایل را مورد بررسی قرار داده و بقای نفس ناطقه پس از ترک بدن را به تأکید تبیین میسازد. خواجه نصیر طوسی برای نفس حیوانی دو قوت ادراک آلی و تحریک ارادی را نام برده و سه قوت برای انسان؛ نخست قوت ادراک معقولات و تمیز میان مصالح و مفاسد اعمال که آنرا قوت نطق خوانده؛ دوم قوت شهودی که مبدأ دفع مضار و اقدام بر اهوال و شوق تسلط و ترفع گردد، برمیشمارد. خواجه سه قوه را به سه نفس بازگردانده و نفس اول را نفس ملکی، دوم را نفس سبعی و بالاخره آخری را نفس بهیمی مینامد. وی با تشریح گفتار فوق مراتب صعود موجودات و خاصه آدمی را مورد توجه قرار داده و گذار از درجه نقصان به کمال به توسط آلات و قوای نفس ناطقه را موجب دستیابی به فضیلت و شرف افزونتر میداند.
بر همین اساس محسن فانی کشمیری اضداد رذایل را در برابر فضایل اربع محدود به هشت رذیلت دانسته است و می نویسد : حصر اجناس رذایل ، در رذایل ثمانیه نامناسب ... به رذایل ثمان که مقابل فضایل اربع اند چهار رذیلت دیگر باید افزود. ولی در کتاب اخلاق ناصری این چهار رذیلت اورده نشده است.
خواجه نصیر طوسی مراتب را تا کسب علوم و معارف و سرانجام وحی و الهام رسانده و مینویسد:
"کسانی که به وحی و الهام معرفت حقایق و احکام از مقربان حضرت الهیت...(دست یابند) و این نهایت مدارج نوع انسانی بود. .. و چون بدین منزلت رسد ابتدای اتصال بود به عالم اشرف و وصول به مراتب ملائکه مقدس و عقول و نفوس مجرد...
خواجه طوسی در این بیان، پیوندی میان کمال انسانی و عامل آسمانی برقرار میسازد اما مفهوم کمال و سعادت غایی در نظریه ارسطو عاری از عامل آسمانی است و اشارهای به موقعیت کیهانی انسان نمیکند. مکسویه در بحث سعادت و کمال تابع آرای ارسطو است و معتقد است کمال و سعادت نفس، بدون صحت و سعادت بدن میسر نیست.
این در حالی است که محسن فانی کشمیری علم را به دو قسم تقسیم نموده است:
قسم اول دانستن موجوداتی که ایجاد ان منوط به قدرت انسانی و ارادت بشری است، وجهی که به صلاح معاش و معاد مودی گردد. این قسم موسوم است به حکمت عملی . قسم دوم شناختن ماهیاتی ، وجود ان موقوف بر اختیار افراد انسان و ارادات ایششان نباشد و این قسم موسوم است به حکمت نظری.
خواجه پس از تقسیمبندی کمال انسانی به دو نوع قوت علمی و قوت عملی و تحریر اول به شوق به سوی ادراک معارف و نیل علوم و احاطت به موجودات و اطلاع بر حقایق آن به حسب استطاعت تا در نهایت به عالم توحید بل مقام اتحاد برسد، تعریف قوت علمی به مرتب و منظوم ساختن قوی و افعال خاص خود بهنحوی که موافق و مطابق با یکدیگر شده و اخلاق او مرضی گردد، میافزاید کمال اول به منزلت صورت است و کمال دوم به مثابت ماده . در اخلاف عالم ارا همین تقسیمبندی به چشم میخورد، محسن فانی کشمیری ، انسانی را بر دو نوع کمال نظری و کمال عملی برشمرده و گوید از طریق کمال اول به
علم کامل میرسد و از طریق کمال دوم به اخلاق و منش کامل نائل میگردد.
دو تقسیم بندی در دو اثر، تفاوت آرای خواجه و فانی کشمیری را برمی نمایاند. خواجه اتحاد به عالم و مقام توحید را کمال غایی علمی می داند و این اندیشه با دیدگاه کیهانی و آسمانی او در مناسبت است اما فانی کشمیری تحت تأثیر اداب اخلاقی خود ، توجه اساسی به عامل آسمانی ندارد. این تفاوت بهنوعی تمایز اخلاق ناصری و اخلاق عالم ارا را در مسأله کمال را آشکار میسازد.
3- یکی از مهمترین مباحث در اخلاق ناصری و اخلاق عالم ارا، بررسی دو مفهوم خیر و سعادت است. فانی کشمیری، خیر را چیزی میداند که همه چیز به سوی آن حرکت میکند. فانی کشمیری گوید آنچه در رسیدن به این هدف سودمند باشد ممکن است خیر تلقی شود یعنی افزار مانند غایت ممکن است خیر محسوب گردد اما سعادت یا رفاه، خیر نسبی است خیر برای یک فرد، این امر فقط یک نوع از انواع خیر است و ماهیتی متمایز و مستقل ندارد.
از دیدگاه فانی کشمیری ،" کبر نفس آن است که نفس گرم و سرد روزگار را یکسان داند ، و پست و بلند دنیای بی مدار را بر خود هموار گرداند. از دولت و نکبت متاقر نشود و از مدحت و مذلت متغیر نگردد. و اگر بر مسند عزت نشیند مباهات نکند و اگر بر خاک مذلت افتد مبالات ننماید."
این در حالی است که خواجه نصیر در اخلاق ناصری در فصل هفتم و قسم اول از مقالت اول مینویسد خیر دو نوع است: یکی مطلق، و یکی به اضافت. خیر مطلق آن معنی است که مقصود از وجود موجودات آنست و غایت همه غایتها اوست و خیر به اضافت چیزهایی که در وصول بدان غایت نافع باشد و اما سعادت هم از قبیل خیر است ولیکن به اضافت با هر شخصی. سعادت هر شخصی غیر سعادت شخصی دیگر بود، و خیر در همه اشخاص یکسان باشد. این عبارت همسانی دیدگاه خواجه و فانی کشمیری را در نظر اول نشان میدهد اما این گفتار نظر حقیقی خواجه نبوده و خود تصریح میکند که حکمای متقدم و ارسطاطالیس در این باب، چنین گفتهاند. خواجه همچون فارابی تأکید میورزد که خیر تام را سعادت گویند پس سعادت عطیتی و موهبتی است ازو، سبحانه، در اشرف منازل و اعلی مراتب خیرات .
خواجه نصیر پس از تبیین معنای خیر و اقسام آن به دو قسم غایات و غیر غایات و تقسیم غایات به تام و غیر تام و نام نهادن خیر تام به سعادت میگوید سعادت غایت گوهری و نهایی است و چون حاصل آید صاحبش طالب مزیدی نبود. وی آنگاه به سعادت و سازههای آن پرداخته و مینویسد سعادت مشتمل بر چهار جنس است که آن را اجناس فضایل خوانند و آن حکمت و شجاعت و عفت و عدالت بود .
فضایل چهارگانه فوق همان فضایل فانی کشمیری است که از سه قوه عقل یا نفس، غضب و شهوت منشأ مییابد. فانی کشمیری این فضایل را به ترتیب به هفت، یازده، دوازده، و نوزده نوع تقسیم میکند. خواجه به روشنی همین نظر و فانی را در اخلاق ناصری میپذیرد لیکن چند تغییر در آن صورت میدهد. خواجه اولاً نوزده نوع از اقسام عدالت را به دوازده نوع کاهش میدهد. ثانیاً نفس را به عقل نظری، عقل عملی، غضب و شهوت متمایز میسازد. ثالثاً برخلاف فانی کشمیری، عدالت را از عقل عملی استنباط میکند و بالاخره آنکه تفضل را بالاتر از عدالت دانسته و محبت را به عنوان منبع طبیعی اتحاد، بالاتر از تفضل برمی شمارد .
این رأی خواجه با توجه به آرای فارابی در دو اثر مهم اخلاقیاش، تحصیل السعادة و التنبیه علی سبل السعادة مطرح گردید. فارابی در تحصیل السعاده فضیلت را مبدأ خیر، عدالت و سعادت دانسته و مینویسد:
"چهار چیز است که چون در جامعهای یافت شود، سعادت این جهانی و آن جهانی برای مردم آن فراهم آید و آن چهار عبارتند از: فضایل نظری، فضایل فکری، فضایل اخلاقی و فضایل عملی» .
خواجه در ذیل بحث سعادت به دو قسم سعادت حقیقی و ناحقیقی اشاره دارد که اقتباسی تام از تقسیم بندی فارابی است. فارابی در کتاب المله مینویسد سعادت بر دو قسم است یکی سعادت حقیقی که مطلوب لذاته است و همه امور و خیرات نسبت به آن در حکم وسیله است و این سعادت قصوی است. قسم دیگر آن است که جمهور آن را سعادت میدانند و حال آنکه در حقیقت سعادت نیست .
خواجه نصیر گوید سعادت انسان در دو مرتبه مرتب است. مرتبه اول از شایبه آلام و حسرات مستخلص نبود که این سعادت به حقیقت ناقص بشد و سعادت تام، اهل مرتبه دوم را بود که به استنارت انوار الهی و استفاضت آثار نامتناهی (ربانی) میرسد. هر که بدان منزلت رسد به نهایت مدارج سعادت رسیده باشد .
مجموع گفتار آمده در اخلاق ناصری تأکید دارد که فضایل چهار قسم میباشد. قسم اول حکمت است که از تهذیب قوه نظری حاصل میشود. عدالت از تهذیب قوه عملی، شجاعت از تهذیب قوت غضبی و بالاخره عفت از تهذیب قوت شهوت مؤدی میگردند. در صورتیکه خواجه بههمین امر اکتفا مینمود میتوانستیم اخلاق او را نوعی اخلاق سیاسی همچون فارابی نام نهیم اما وی در فصل چهارم از قسم اول به تشریح انواع تحت اجناس فضایل پرداخته و رویکردی تماماً اخلاقی را تعقیب مینماید از اینروست که باید اخلاق ناصری را از وجه برون اثری سیاسی و از حیث ذاتش، نگارشی اخلاقی- حکمی دانست.
در فصل چهارم از قسم اول مقالت اول، خواجه نصیر همچون فانی کشمیری بحثی مطلوب و البته به اجمال در انواع اجناس فضایل طرح میکند که ذکر آن در فهم آرای خواجه در موضوع رذیلت ضروری است.
خواجه انواع تحت جنس حکمت را چنین برمی شمارد که هفت نوع است: 1- ذکا 2- سرعت فهم 3- صفای ذهن 4- سهولت تعلّم 5- حسن تعقّل 6- تحفّظ 7- تذکّر.
انواع تحت جنس شجاعت یازده نوع است: 1- کبر نفس 2- نجدت (واثق بودن نفس) 3- بلند همّتی 4- ثبات (قوت مقاومت آلام برای نفس) 5- حلم 6- سکون (عدم طیش) 7- شهامت 8- تحمّل (بهره کامل از آلات بدن در اکتساب امور پسندیده) 9- تواضع 10- حمّیت (عدم تهاون در محافظت ملّت) 11- رقّت (متأثر شدن نفس از مشاهده تألم ابنای جنس.)
اما انواعی که تحت جنس عفت آورده است دوازده نوع میباشد: 1- حیا 2- رفق (انقاید نفس) 3- حسن هدّی (رغبت نفس به تکمیل خویش به حلیتهای ستوده) 4- مسالمت (مجاملت نفس) 5- دَعَت (سکون نفس در وقت حرکت شهوت) 6- صبر 7- قناعت 8- وقار 9- ورع 10- انتظام (تقدیر و ترتیب امور حسب مصالح) 11- حرّیت 12- سخا.
و بالاخره خواجه نیز مانند فانی کشمیری انواع عدالت را دوازده می داند .
دوازده نوع میداند: 1- صداقت 2- الفت 3- وفا 4- شفقت 5- صلت رحم 6- مکافات 7- حسن شرکت 8- حسن قضا 9- تودد (طلب مؤدت با اهل فضل) 10- تسلیم 11- توکل 12- عبادت.
در نزد فانی کشمیری دوازده نوع عدالت عبارتست از :
صداقت 2- الفت 3- وفا 4- شفقت 5- صله رحم 6- مکافات 7- حسن شرکت 8- حسن قضا 9- تودد 10- تسلیم 11- توکل و 12 عبادت .
خواجه نصیر معتقد است که موجبات سعادت نفس انسانی، تحصیل فضایل چهارگانه و انواع تحت این اجناس است. سعید کسی بود که ذات او مجمع این انواع و صفات باشد البته جنس حکمت و انواع آن تعلق به قوت نظری دارد و سه جنس شجاعت، عفت و عدالت را متعلق به بدن و قوت عملی است. خواجه دو بحث را در تکمیل مباحث اخلاق و موضوع فضایل طرح میکند.
4- فصل پنجم از قسم اول اخلاق ناصری به اضداد اجناس فضایل، یعنی رذایل اختصاص دارد. خواجه تحت تأثیرآموزههای قرآنی نظری متفاوت از فانی کشمیری که مهمترین بحث را در این باب ارائه نمودهاست، داده و نظریهای جدید تدوین میکند. فانی کشمیری معتقد است که رذیلت عدول از فضیلت است خواه از جنبه افراط و خواه از جنبه تفریط. همچنانکه اسراف را افراط در حریت دانسته و آنرا عیبی مثبت میپندارند. فانی کشمیری پس از ذکر هشت نوع رذیلت: سفه و بلاهت، تهور و جُبن، شراهت و خمود، جور و مهانت، به پیروی از ارسطو، انحراف از فضایل را انحرافی کمّی تلقی میکند .
خواجه با توجه به آیات قرآن کریم پس از تبیین اصول کلی اخلاقی اعتدال، رذیلت را بیماری دل برمی شمارد. در سوره بقره میخوانیم: خَتم الله علی قُلوبهم و عَلی سمعهم و علی ابصارهم غشاوة (بقره/7)
و نیز آمده است: فی قُلوبهم مَرض فَزادَهُم الله مَرضاً (بقره/10)
در اخلاق ناصری، بیماری، انحراف نفس از سلامت و اعتدال شمرده شد و خواجه این انحراف را برخلاف ارسطو و مسکویه تنها کمّی ندانسته بلکه امری کیفی و معنایی قلمداد نموده و آنرا «ردائت» نام مینهد. از اینرو علت بیماری اخلاقی را سه سبب ذکر میکند: 1- افراط 2- تفریط 3- ردائت عقل، غضب و شهوت
خواجه معتقد است در بادی النظر، رذایل که اضداد فضایل است چهار نوع است: جهل که ضدّ حکمت است، جبن که ضد شجاعت است، شَرَه که ضد عفّت و جور که ضد عدالت می باشد. اما به حسب نظر مستقصی و بحث مستوفی هر فضیلتی را حدی است که چون از آن حدّ تجاوز نمایند (خواه غلوّ و خواه تقصیر)، به رذیلت منتهی میگردد. پس هر فضیلتی به مثابت وسطی است و رذایل به منزلت اطراف مانند مرکز دایره. فضیلت را حدی است که آن حد از رذایل در غایت بُعد باشد و انحراف از آن حدّ در هر جهت و جانب که اتفاق افتد موجب قرب است به رذیلتی. و مراد حکما از آنچه گفتهاند فضیلت در وسط بود و رذایل بر اطراف؛ همین معنی است. خواجه گوید به ازای هر فضیلتی رذیلتهای نامتناهی است چون وسط محدود است و اطراف نامحدود .
وی قبل از شمارش هشت رذیلت، به نکته اخلاقی- حکمی بسیار مهمی اشارت دارد. خواجه بر این باور است که فضیلت، همچون خط مستقیم و رذیلت مانند انحراف از آن است. بهعلاوه خط مستقیم جز یکی نتواند بود، و خطهای نامستقیم نامتناهی میتواند بود، لذا استقامت در سلوک طریقت فضیلت جز بر یک نهج صورت نبندد و انحراف از آن نهج نامحدود باشد و از این جهت است صعوبتی که در التزام طریقت فضایل واقع باشد. خواجه پس از آن به دین مراجعه کرده و با تأکید بر اشارت در شریعت تصریح میکند که صراط خدا از موی باریکتر و از شمشیر تیزتر بود (10، ص: 118). بعد از گفتار ظریف بالا که به منزله اساس تلقی او از فضیلت و رذیلت است، دو جانب افراط و تفریط را سبب پدیداری دو جنس رذیلت با ازای هر فضیلت دانسته و معتقد است که فضیلت وسط بود و آن دو رذیلت دو طرف. از این سبب خواجه اجناس رذایل را هشت عدد برمیشمارد. سفه و بله (در انحراف از حکمت)؛ تهور و جبن (به ازای شجاعت)؛ شره و خمود شهوت (دو طرف عفت) و بالاخره ظلم و انظلام (در مقابل عدالت). خواجه نصیر با بهره بردن از نظریه سه گانه اسباب بیماری نفس، بیماریهای اساسی عقل نظری به صورت حیرت، جهل بسیط، و جهل مرکب صورتبندی میکند. این طبقه بندی در کتاب اخلاق عالم ارا به چشم نمیخورد. وی حیرت را معلول ناتوانی نفس در تمییز حق از باطل دانسته و علاج آنرا تبیین متضادتان که مانعة الجمع هستند میداند بدین صورت شخص متحیر درمییابد که قضیه صادقه نمیتواند کاذب و قضیه کاذبه نمیتواند صادق باشد. جهل بسیط فقدان علم انسان است نسبت به موضوعی، بی آنکه تصور دانستن آن را بکند. این جهل شرط نخستین برای کسب علم است. علاج بیماری، تفهیم حقیقت به بیمار است.
اما جهل مرکب ناشی از فقدان علم انسان است نسبت به موضوعی همراه اعتقاد به اینکه آنرا میداند، یعنی با وجود جهل، شخص نمیداند که جاهل است. این بیماری به زعم خواجه درمان ناپذیر است .
در اخلاق ناصری علاوه بر مباحث تفضیلی در اصناف به لواحق هفتگانه و اسباب دهگانه غضب اشاره شده و به پیروی از ابن مسکویه رذایلی همچون حزن، حسد، غبطه، خوف (از مرگ)، افرط در شهوت و افراط در محبت، بطالت و تفریط در محبت را به عنوان بیماریهای بارز نفس مورد بررسی و اهتمام قرار میدهد.
5- عدالت، مبسوطترین بحث اخلاقی در اثر گرانقدر خواجه نصیرالدین طوسی است. بحث از عدالت واسطة العقد مباحث اندیشه سیاسی است. این گفتار باز آمده از ارسطو در کتاب سیاست(13)، در اخلاق نیکوماخسی انعکاس بنیادین مییابد. برخی از پژوهشگران معتقدند مباحث طرح شده در این اثر چنان شالوده استواری برای «عدالت» فراهم آورد که تا آغاز دوران جدید مهمترین بحثها در باب عدالت قرار گرفت و فیلسوفان بزرگ اسلامی از فارابی تا خواجه نصیرالدین طوسی هر کدام تحت تأثیر اندیشههای او در موضوع عدالت بودند.
خواجه نصیر برخلاف سیاست اندیشان دوره طلائی اسلامی، عدالت را نه ذیل باب سیاست بلکه در چهارچوب اخلاق طرح نموده و آنرا بر دیگر فضایل سه گانه اخلاقی، رجحان میدهد.
وی تصریح میدارد که هیچ فضیلتی شریفتر از عدالت نیست. در فضایل هیچ فضیلت کاملتر از فضیلت عدالت نمیباشد. چون در دانش اخلاق تبیین میگردد که عدالت وسط حقیقی و مرجع بوده و هرچه جز او به نسبت با او اطرافند. عدالت همچون وحدت است که موجب ثبات و قوام موجودات و مقتضی شرف و کمال است. خواجه تأکید دارد که در حقیقت، واضع عدالت ناموس الهی است. او با پیروی از آرای ارسطو به سه دسته عناصر اشاره کرده و گوید حفظ عدالت در میان خلق بی این سه چیز صورت نبندد: ناموس الهی، حاکم انسانی و دینار. خواجه مینویسد در کتاب نیقوماخیا گفته شد که ناموس اکبر من عند الله تواند بود، ناموس دوم از قِبَل ناموس اکبر است که حاکم باشد و ناموس سوم دینار است.وی معتقد است خداوند در تنزیل آیه «و انزلنا معهم الکتاب و المیزان لیقوم الناس بالقسط. .. (حدید/25) همین معنی را به عینه مراد دارد. پس از آن طوسی به عدل معنی توجه نموده و عمارت دنیا را به عدل مدنی و خرابی دنیا را به جور مدنی پیوند داده و انواع متضاد از عدالت را از ارسطاطالیس نقل کرده و میافزاید: جائر سه نوع بود اول جائر اعظم و آن کسی بود که ناموس الهی را مُنقاد نباشد و دوم جائر اوسط است آنکه حاکم را مطاوعت نکند و سوم جائر اصغر است. فسادی که از این جور حاصل میشود غصب، نهب اموال، انواع دزدی و خیانت باشد اما فساد از جور اول، عظیمتر از این فسادها است .
مفهوم عدالت در اخلاق عالم ارا و اخلاق ناصری:
عدالت مفهومی است اخلاقی. آموزشهای مذهبی و وضع اقتصادی و سیاسی در هر قومی اخلاقی به وجود می آورد، که بر حسب آن درباره داد و ستم، داوری می کنند. این احساس عدالت نزد همه بیش و کم وجود دارد، ولی بیشتر احکام عرفی ساده و ناقص است و همگان درباره مسائل حقوقی و اقتصادی، عدالت را تشخیص نمی دهند. همان گونه که در اخلاق باید عرف پاکان و پرهیزکاران را مبنا قرار داد، مفهوم عدالت را نیز باید در نوشته های دانایان حقوق و اخلاق جستجو کرد.
در اخلاق عالم آرا (محسنی) می خوانیم که: «عدالت جامع فضایل است و مانع رذایل » و در توجیه آن می نویسد: «به جهت وحدت تناسبی است که در میان اجزای متباینه به هم می رسد و کثرت را به صورت وحدانی جلوه می دهد و آنجا که حضرت خیر الانام به کلام معجز نظام «خیر الامور اوسطها» به خیریت اوساط تصریح فرموده، شرف عدالت را بر وجهی ابلغ بیان نموده...» . خواجه نصیرالدین طوسی نیز در کتاب اخلاق ناصری می نویسد: «اما انواعی که در تحت جنس عدالت است دوازده است: اول صداقت، دوم الفت، سوم وفا، چهارم شفقت، پنجم صلت رحم، ششم مکافات، هفتم حسن شرکت، هشتم حسن قضا، نهم تودد، دهم تسلیم، یازدهم توکل، دوازدهم عبادت.عدالت، به معنی خاص کلمه، برابر داشتن اشخاص و اشیاء است. هدف عدالت همیشه تامین تساوی ریاضی نیست. مهم این است که بین سود و زیان و تکالیف و حقوق اشخاص، تناسب و اعتدال رعایت شود. پس، در تعریف عدالت می توان گفت: «فضیلتی است که به موجب آن باید به هر کس آنچه را که حق اوست داد.
آنچه خواجه در فصل عدالت به نگارش آورد پراکنده و مبسوط و بی انسجام است. فهم آرای او در این باب بدون صورتبندی روشمند میسر نیست از اینرو به ناچار ساختار ذیل را ارائه میکنم:
الف) عدالت هیأت نفسانی است که به سه وجه میتوان آنرا اعتبار کرد: یکی به نسبت با ذات آن هیأت و دیگر به اعتبار با ذات صاحب هیأت و سوم به اعتبار با کسی که معامله بدان هیأت با او اتفاق افتد. به اعتبار اول، آن را ملکه نفسانی، به اعتبار دوم فضیلت نفسانی و به اعتبار سوم، عدالت خوانند .
ب) عدالت سه قسم است: یکی آنچه مردم را بدان قیام باید نمود از حق خداوند که مواهب خیرات است و مفیض کرامات، عدالت چنان اقتضا کند که بنده به قدر طاقت در اموری که میان او و معبود او باشد طریق افضل مسلوک دارد. دوم آنچه مردم را بدان قیام باید نمود از حقوق ابنای جنس و ادای امانات و انصاف در معاملات و سوم آنچه بدان قیام باید نمود از ادای حقوق اسلاف .
ج) افلاطون الهی گفته است چون عدالت حاصل آید نور قوی و اجزای نفس بر یکدیگر درفشد چه عدالت مستلزم همه فضایل بود. پس بر ادای فعل خاص خود در فاضلترینوجهی که ممکن بود قادر شود و این حال غایت قرب نوع انسان بود از اله تعالی.
د) عدالت مستجمع فضایل است و او را مرتبه وسط است. .. توسط عدالت مانند توسط دیگر فضایل نیست، از جهت آنکه هر دو طرف عدالت جور است چه جور هم طلب زیادت بود و طلب نقصان. اما عدالت عام و شامل است جملگی اعتدلات را.
ه) عدالت جزوی نبود از فضیلت بلکه همه فضیلت بود بأسرها و جور که ضد اوست جزوی نبود از رذیلت بلکه همه رذیلت بود بأسرها . منحنی صورتبندی بالا از حد و تعریف عدالت تا غایت و حوزه آن به خوبی نشان میدهد که رهیافت خواجه در عدالت متفاوت از تأملات ارسطو و ابن مسکویه بوده و بیشتر بر آرای افلاطون در اخلاق استوار میباشد. گرچه خواجه به سفارش حاکم اسماعیلی، این اثر را به عنوان دستورالعمل تدوین میکند لیکن مقالت اول اخلاق ناصری با تفاوت رویکردی از مقالت تدبیر منزل و سیاست مدن نگاشته شد. تأملات محوری فلسفی- کلامی خواجه در نگاه بالاستقلال به سه حوزه فوق سبب گردید تا خواجه در اخلاق ناصری به اخلاق همچون اوصاف الاشراف بیندیشید.
عدالت در نزد فانی کشمیری نیز دارای جایگاه ویژه است. وی در کتاب اخلاق عالم ارا می نویسد:
" در صناعت اخلاق ، فضیلت عدالت را که موجب ارتباط صفات متغایره ،باعث اتحاد اوصاف متمایزه گردیده و اطراف متکثره و حدود متشتته را به رشته یک اعتدال ، در سلک وحدت کشیده ، اکمل فضایل عد کرده اند."
همچنین فانی کشمیری اعتقاد دارد که عدالت جامع فضایل است و مانع رذایل . و هرعملی که از مرتبه عدالت بیرون باشدبه شوایب رذیلت مقرون بود. تاثیر نغمات متناسبه ، و ور حسنه و اشعار موزونه محض به جهت وحدت تناسبی است که در میان جزای متباینه به هم می رسد.
6- سعادت و مراتب آن آخرین بحثی است که در مقالت اول اخلاق ناصری مورد توجه قرار میگیرد و خواجه پیشتر در هفت فصل از قسم اول مقالت اول به تفصیل از سعادت، کمال نفس انسانی و معرفت نفس ناطقه سخن گفته و غرض گوهری در حیات آدمی را حصول خیر و سعادت برشمرده و همچون فارابی آنرا غایت بالذات و کمال نهایی عنوان کرد. وی پس از تأکید بر اکتسابی بودن فضیلت و سعادت و مفطور نبودن آدمی بر آن، بر مسأله ضرورت تعلّم و خوض در تربیت نفس از ایام طفولیت اهتمام ورزیده و با ارائه نموداری از فرایند تعلیم مینویسد: اول که در تعلم شروع نماید خوض در فنّی باید کرد که ذهن را از ضلالت صیانت کند و به طریق اقتباس معارف هدایت کند سپس در فنی که ذهن را ذوق تعیین حاصل شود و ملازمت حق ملکه کند و بعد از آن بحث بر معرفت اعیان موجودات و کشف حقایق و احوال ان مقصور باید گردانید و چون بدین مرتبه برسد از تهذیب این سه قوت فارغ شده باشد. و چون این دقایق را رعایت نماید انسانی بالفعل شده و اسم حکمت و خصلت فضیلت او را حاصل میگردد .
خواجه نصیر در بخش پایانی بحث معتقد است که سعادت سه نوع است: سعادات نفسانی، سعادات بدنی و سعادات مدنی. وی ترتیب مدارج سعادات نفسانی را چنین برمیشمرد:
اول علم تهذیب اخلاق، دوم علم منطق، سوم علم ریاضی، چهارم علم طبیعی و پنجم علم الهی.
اما سعادت بدنی، علومی است که به نظام حال بدن بازگردد چون علم طب و نجوم.
و سعادت مدنی علومی است که به اجتماع و نظام حال ملت و دولت و جمعیت تعلق دارد مانند علم شریعت از فقه و کلام و اخبار و علوم ظاهر چون ادب و بلاغت و نحو و حساب و مساحت و استیفا .
فانی کشمیری در بیان مفهوم عدالت از منظر ارسطو می نویسد :
ارسطو عدالت را به معاوضی و توزیعی تقسیم می کند: مقصود از عدالت معاوضی، تعادل میان دو عوض در معامله است، به گونه ای که یکی از دو طرف قرارداد نتواند به بهای فقر دیگری ثروتمند شود یا هر دو عوض را به دست آورد. این مفهوم عدالت خود به خود در قرارداد به دست می آید، ولی ضمانت اجرای آن جبران خسارتی است که زیان دیده را به وضع متعادل بازگرداند و برابری را تامین کند. برعکس، عدالت توزیعی، مربوط به تقسیم ثروت و مناصب اجتماعی است و ناظر به زندگی عمومی و نقش دولت است .
ارسطو در کتاب اخلاق خود، «عدالت » را به طبیعی و قانونی تقسیم می کند. مقصود او از عدالت طبیعی قواعد همگانی و نوعی است که از طبیعت اشیاء سرچشمه می گیرد و ارتباطی به عقاید اشخاص و قوانین حاکم بر جامعه ندارد. برعکس، عدالت قانونی وابسته به اوامر و نواهی قانون است و ضابطه نوعی ندارد.
تدبیر منزل نزد خواجه نصیر و فانی کشمیری:
تدبیر منزل ، از اقسام حکمت عملی در فلسفة مشاء. موضوع آن نحوة ادارة منزل و مشارکت مرد با زن ، فرزند، بندگان و خدمتکاران برای تنظیم امور منزل است.
سابقة بحث تدبیر منزل به یونان بازمی گردد. این تعبیر و تعابیر مترادف آن نظیر «سیاست منزل » و «حکمت منزلی » معادلی برای اُیکونومیا (از اُیکوس به معنای خانه و نوموس به معنای قانون ) در زبان یونانی است. اهمیت یافتن بحث تدبیر منزل در یونان حاصل توجه ارسطو بدان است . ارسطو در فلسفة سیاست با تأکید بر این نکته که «هر شهری از خانواده ها فراهم می آید» ، جایگاه خاصی برای خانواده قایل شده است . او بخش اول کتاب سیاست را به بحث تدبیر منزل اختصاص داده و آن را مشتمل بر بحث در بارة نسبت شوی و زن یا رابطة همسری ، نسبت خواجه و بنده ، نسبت پدر و فرزند، و فن به دست آوردن مال دانسته (همانجا)، اما خود در این اثر فقط به نسبت میان خواجه و بنده و فن به دست آوردن مال پرداخته است.
دراخلاق ناصری ،خواجه نصیرالدین طوسی در مقالة دوم آن به تدبیر منزل و بیان جامع مباحث آن پرداخته است. خواجه نصیر در ابتدای مقاله برتلخیص رسالة ابن سینا تصریح می کند. خواجه نصیر «مواعظ و آداب » منقول از متقدمان و متأخران را نیز جزو منابع خود یاد می کند. از جملة مواعظ ، ذکر اقوال حکمای عرب در حذر کردن از پنج گروه از زنان است و از جملة آداب ، آداب شراب خوردن در انتهای فصل چهارم . آداب سخن گفتن و حرکت و سکون و طعام خوردن نیز به طور مجزا از مبحث تدبیر اولاد مطرح شده است .
مؤلف بعدها به خواهش یکی از امرا فصلی نیز در رعایت حقوق پدران و مادران به خاتمة فصل چهارم افزوده است . نویسندگان پس از او نیز در این خصوص از او تبعیت کرده اند و این بحث را به مباحث چهارگانة تدبیر منزل اضافه کرده اند و در مقابل ، هیچیک آداب شرابخواری را در مباحث خود نیاورده اند. در کتاب اخلاق عالم ارا نیز تدبیر منزل به عنوان یک موضوع مهم مطرح شده است. فانی کشمیری در فن دوم و باب اول این کتاب اعتقاد دارد که:
" در سبب احتیاج به منزل و معرفت ارکان ان ، شک نیست که انسان در بقای خود به چند چیز محتاج است:
اب و نان و جامه و مکان" که به خوردن و اشامیدن رفع رجوع و عطش کند و به تلبس و تمکن و دفع حر و برد نماید. و این حاجت نه به این معنی است که ادمی بی وجود ان زندگانی نتواند کرد . و عمر را بی حصول ان به سر نتواند برد. و عمر گرامی به خوشی بسر نبرد . پس این حاجت اعم است از انکه در اصل بقا باشد چون اب و نان و یا وصف بقا چون جامه و مکان."
به عقیده فانی کشمیری منزل به حسب تبقیه شخص به شش رکن برپاست: معین و معان و اب و نان و جامه و مکان.
علاوه بر این فانی کشمیری اعتقاد دارد که ارکان منزل به هشت می رسد:
رکن اول مدبر منزل است.
رکن دوم زوجه او
رکن سوم فرزند
رکن چهارم غذا
رکن پنجم اب
رکن ششم ، مکان است
رکن هفتم جامه است
رکن هشت: خادم است که هم در خدمت و اعانت اهل منزل قیام و اقدام نماید و هم حافظ ارزاق و اقوات باشد.
همچنین فانی کشمیری در کتاب اخلاق عالم ارا و در باب تدبیر منزل به 5 نکته اشاره نموده است که عبارتست از :
1- تأكید بر نیاز آدمی به زندگانی در جمع، برای برآورده شدن خواستههایش از جمله تهیۀ غذا و پرداختن به صناعاتی مانند بنایی، نجاری و آهنگری كه همۀ آنها از عهدۀ یك نفر برنمیآید. همچنین وجود قوۀ یادگیری و آموزش به عنوان سبب دیگری برای روی آوردن آدمیان به یكدیگر است.
2- دربارۀ نیاز به مال یا نقود برای انجام معاملات و چگونگی گردآوری آن با بحث دربارۀ دوری جستن از «جور» و «عار» و «دنائت» در كسب.
3- بیان چگونگی حفظ مال از راه تنظیم نسبت درآمد و مخارج و تأكید بر دوری جستن از 5 خصلت «خست»، «تقتیر»، «اسراف»، «فخرفروشی» و «سوء تدبیر» به هنگام انفاق.
4- تدبیر خدمتكاران و بندگان كه بندگی، به رِقّ و شهوت و طبع تقسیم شده است.
5- در بحث از تدبیر زن گفته میشود:غرض از همسر گزینی، از سویی بقای نوع و از سوی دیگر نیاز مرد به حضور شریكی است كه حوایج او را در خانه برآورده سازد.
توجه به تدبیر منزل را در اخلاق عالم ارا جایگاه خاصی دارد . در این کتاب فانی کشمیری منزل را تشكیل یافته از نسبتهای چهارگانۀ شوهر و زن، خدایگان و بنده، پدر و فرزند، و مال و صاحب مال تعریف كرده است.
به نظر او، جایگاه مدبر منزل مانند جایگاه مدبر مدینه است و این دو به كالبد آدمی و پارههای گوناگون با ترتیب خاص و هدف واحدشان شباهت دارند.
در کتاب اخلاق ناصری نیز موضوع تدبیر منزل مورد بررسی قرار گرفته شده است. در این کتاب خواجه نصیر اعتقاد دارد که مهم ترين كتاب در تدبير منزل از ارسطوست كه سياست نام دارد . او در كتاب نخست از آنكه به تدبير منزل
پرداخته است عقيده دارد : 1. فن به دست آوردن مال به اندازة مسئوليت حكومت بر زن و فرزند و بنده در تدبير
منزل اهميت ندارد و تعلق آن فن و اين مس ئوليت به تدبير منزل از يك مقوله نيست ؛ 2. سه رابطة اصلي هرخانواده عبارت است از : رابطة خدايگان و بنده ، شوهر و زن و پدر و فرزند؛ 3. جوهر اصلي فن تدبير منزل ، كوشش در پرورش اخلاقي اعضاي خانواده است نه تلاش براي انباشتن مال.
در نزد مولف اخلاق ناصری ، تدبير منزل ، مطابق تقسيم ارسطويي ، چهار باب دارد : ما ل، خدم ، ز ن ، فرزند .
در تدبير مال ، مقدمتاً دربارة لزوم زندگي جمعي انسان براي رفع حوايج خود و نيز احتياج انسان به پول (طلا و نقره و مس ) درمعاملات بحث شده ، آنگاه مطالبي دربارة اكتساب و حفظ و انفاق مال بيان شده است (
در باب خدم و مماليك از نياز بدانها در كار منزل و چگونگي سلوك با آنان بحث شده است . در تدبير زن از اغر اض ازدواج ، وظايف زن در برابر شوهر و فرزند، فضايلي كه سعادت زن و ديگر افراد منزل منوط بدان است ، و مطالبي از اين دست سخن به ميان آمده است .
در باب فرزند نيز دربارة فاضل ترين فرزندان و نيز در بيان تعليم و تأديب فرزندا ن ، ازجمله در نحوة
فراگيري علم، سخن گفتن ، غذا خوردن ، خوابيدن و لباس پوشيدن مطالبي بيان گرديده است.
در فن سیم فانی کشمیری به موضوع سیاست مدن پرداخته است. از نظرایشان فن سیاست مدن عبارتست از : علم به مصالح حرکات ارادی و افعال صناعی نوع انسانی ، بر وجهی که مودی باشد به صلاح معاش و معاد جماعت که شریک باشند در مدینه.
وی در باب اول این فن و در سبب احتیاج به تمدن می نویسد:
مخفی نماند که موجودات به حسب کمالات بر دو قسم اند: اول انکه کمال او مقارن وجود او باشد جون اجرام سماوی. دوم انکه کمال او بعد از وجود او باشد جون مرکبات ارضی. و این قسم را حرکتی لازم است که به سبب ان از نقصان به کمال گراید . ان حرکت بی معونت اسباب راست نیاید.
فانی کشمیری در این فن موضوع محبت سلاطین و رعایا را نسبت به یکدیگر مطرح ساخته و اعتقاد دارد که محبت سلاطین با رعایا چون محبت پدران باشد برفرزندان. در هیچ باب شفقت و عطوفت از حال ایشان دریغ نورزد و لطف و احسان ان طایفه را بر خود لازم شمارند. همچنین وی معتقد است که :
بر رعایا نیز لازم است که خدمت سلاطین را چون اطاعت پدران بر خود واجب بدانند. و در هیچ باب از اطاعت امر ایشان روی برنگردانند.
فانی کشمیری در این موضوع اعتقاد دارد که محبت را چند مرتبه است:
اول محبت حق تعالی که مصدر خیرات و منبع کمالات است.
دوم محبت شارع علیه افضل الصلوات و اکمل التحیات است و محبت آل و صحاب او
سیم ، محبت معلم که برتر از محبت پدر و فرزند از این دو است.
چهارم ، محبت والدین که سبب ظاهری وجودند برای فرزند.
پنجم ، محبت رعایا نسبت به سلاطین و محبت سلاطین نسبت به رعایا
ششم ، محبت معاریف و شرکا و کافه برایا چه به حسب تمدن ، تعاون لازم است و تعاون به وجود محبت قایم.
به زعم فانی کشمیری صفت و ویژگیهای پادشاه را باید در موارد زیر جستجو نمود:
اول علو همت
دوم : اصابت رای و رویت و متانت عقل و فطرت
سیم عزیمت تام که ان را عزم الرجال و عزم الملوک خوانند.
چهارم صیر بر مفاسات شداید.
پنجم یسار تا در خواهش مال رعایا ملجا نشود. و در رهب و غارت مضطر نگردد.
ششم اعوان و انصار که در هرکار دستیار و مددکار باشند.
هفتم نسب که موجب مهابت و جلالت بود و این صفت از ضروریات نسیت و از الویات است.
در ادمه فانی کشمیری رعایت سه چیز را برای سلطان و پادشاه واجب شمرده و ان عبارتست از :
ابادانی خزانه و مملکت ، دیگر رافت و شفقت بر رعیت و سیم انکه کارهای بزرگ را بر مردم سهل نفرماید.
نتیجه گیری و جمع بندی:
آثار اخلاقی خواجه همچون اخلاق ناصری مربوط به دوره اول حیات او یعنی بین 30 تا 36 وی مربوط بوده و حیات میانی و پایانی خواجه تماماً مربوط به تدوین و شرح آثار فلسفی و حتی سیاسی است. وی یکی از دلایل تدوین اخلاق ناصری و استنکاف از ترجمه تهذیب الاخلاق ابن مسکویه را غفلت ابوعلی از دو بخش مهم تدبیر منزل و سیاست مدن برشمرده و معتقد است که جنبههای مهمی از مباحث حکمت عملی در تهذیب مورد غفلت قرار گرفته بنابراین، اخلاق ناصری اثری اصیل از او میباشد. در کتاب اخلاق عالم ارای فانی کشمیری نیز این موضوع اهمیت زیادی داشته و تدبیر منزل و سیاست مدن به عنوان بخشهای مهمی از کتاب قلمداد می گردد. فانی کشمیری در تدبیر منزل به اصول و روابط مردان و زنان با یکدیگر پرداخته و تعهدات زن و مرد را برای دستیابی به سعادت و خوشبختی مطرح نموده است. در بخش تدبیر منزل به نظر می رسد فانی کشمیری با افراط نسبت به برخی موضوعات نظیر برخورد مردان با قهریت و ایجاد ترس در زنان از موضع اعتدال دور شده است. این در حالی است که جهت گیری خواجه نصیر معتدل تر و منطقی تر به نظر می رسد. علاوه بر این در باب تدبیر منزل فانی کشمیری به موارد معدودی اشاره نموده است که طبیعتا صرف رعایت انها سعادت و خوشبختی حاصل نمی گردد ، حال انکه خواجه نصیر دیدگاهی جامع تر و کامل تر در این زمینه داشته است.
سه مسأله بنیادین در اخلاق ناصری مورد پژوهش قرار میگیرد: معرفت نفس ناطقه، فضایل و سعادت، عدالت. توجه خواجه به بن پارههای هر موضوع و برشمردن انواع و اصناف هر یک حکایت از احاطه وی بر این دانش دارد. وی بر این باور است که موضوع و غایت اصلی دانش اخلاق، سعادت است این تصور سبب گردید که خواجه تمام قسم اول و نیمی از قسم دوم از مقالت اول را به بررسی سعادت، کمال و نقصان انسانی، خیر و سعادت ومعرفت نفس انسانی اختصاص دهد. رجحان فضیلت بر عدالت و برشمردن محبت به عنوان منبع طبیعی اتحاد و برتری دادن آن بر فضیلت و بالاخره تدوین نظریه سه گانه علیت بیماری نفس و پیوند آن با بیماریهای مهلک عقل نظری و ارائه روش نظری در علاج این بیماریها با توجه به آموزههای حکمی از جمله ابتکارات فلسفی خواجه در دانش اخلاق است.
خواجه نصیر مدینه و اجتماع انسانی را اساس طبیعی حیات اخلاقی میداند، زیرا کمال و سعادت را همچون فانی کشمیری در تعاون و تربیت وجودی انسانها برمیشمارد. اصول اساسی نظریه اخلاقی خواجه بر محبت و دوستی بنا شده، نظریهای که در آن به وضوح مناسبت فرد و اجتماع را پی میریزد. کوشش خواجه در اخلاق معطوف بر تدوین عقلانی دانش اخلاق و تعلیم عقلی آن است. تعلیم و تأدیب که اساس اکتساب فضایل چهارگانه فارابی بود، در نظریه خواجه نیز پژواک مییابد. خواجه نصیرالدین طوسی از اندیشمندان بزرگ جهان اسلام است که به سبب هم عصری با دوره انحطاط، مغفول ماند و قدر و منزلت او به نحو شایسته مورد کاوش قرار نگرفت . این موضوع در مورد فانی کشمیری نیز به مراتب با شدت و حدت بیشتری نمود دارد. کتاب اخلاق عالم ارای فانی کشمیری در نسخه های بسیار معدود انتشار یافته است و اغلب اساتید و صاحب نظران از وجود این کتاب اطلاعی ندارند. گمنامی و بی نامی کتاب اخلاق عالم ارای فانی کشمیری ، سبب گردیده است تا تحقیقات و مطالعات بسیار اندکی پیرامون ان صورت پذیرد . حال انکه کتاب اخلاق ناصری خواجه شاید در زمان زندگانی خود مورد بی مهری قرار گرفته باشد اما در زمان حال بسیار تحقیقات و رساله ها پیرامون ان نگارش شده است. حال انکه کتاب فانی کشمیری در زمان بعد از حیات وی نیز مورد بی مهری قرار گرفته است. در مجموع می توان بیان داشت که هم در مورد کتاب اخلاق ناصری و نیز اخلاق عالم ارای برغم تأثیر شگرف آثار منطقی، فلسفی و اخلاقی نویسندگان انها بر سدههای بعدی و اندیشمندان اسلامی، هنوز به دو دلیل صوری و مانع ذهنی شناخت مطلوبی از ایشان صورت نپذیرفته است.