پاورپوینت آشنايى با تاريخ تمدن اسلامى

پاورپوینت آشنايى با تاريخ تمدن اسلامى (pptx) 92 اسلاید


دسته بندی : پاورپوینت

نوع فایل : PowerPoint (.pptx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد اسلاید: 92 اسلاید

قسمتی از متن PowerPoint (.pptx) :

آشنايى با تاريخ تمدن اسلامى سرگذشت انسان از معبر تمدنها مى‏گذرد» و «تمدنها در طول تاريخ در شكل دادن به هويت بشر گسترده‏ترين نقش را داشته‏اند.» امروزه تمدن به سند تاريخىِ فرهنگ ملل تبديل گشته و نزد آنان از اهميتى ويژه برخوردار است؛ و كم‏تر ملّتى را مى‏توان يافت كه نسبت به مواريث خود تعصب نورزد؛ زيبايى، و قدمتش را به رخ ديگر ملل نكشد و براى حفظ و نگهدارى آنها مبالغى هنگفت هزينه نكند تمدن در لغت و اصطلاح‏ فرهنگ‏نويسان براى واژه تمدن معانى زير را نوشته‏اند: «شهرنشينى»، «اساليب شهرنشينى گزيدن»، «به زىّ شهرنشينان درآمدن»، «فرهيختگى». اين معانى ناظر بر بيرون آمدن انسان از حالت بربريت و وحشى‏گرى يعنى نخستين شرط و مرحله تمدن است؛ در حالى كه امروزه ازتمدن معانى ياد شده مراد نيست و اين واژه صورت اصطلاحى را به خود گرفته كه مفاهيم زير از آن اراده مى‏گردد مرحله يا نوعى خاص از فرهنگ كه در عصر معينى موجوديت يافته.1 است. نوعى فرهنگ پديدار شده در شهرها..2 انقلاب شهرى. .3 تعریف تمدن - تمدن عبارت است از؛ تلاش براى آفريدن جامعه‏اى كه كل بشريت بتواند با همنوايى در كنار يكديگر و به منزله اعضايى از يك خانواده كامل و جامع در درون آن زندگى كنند.تمدن جنبه مادی و کلی رادر برمی گیرد و فرهنگ جنبه معنوی را و جزیی تر است . - نظمى اجتماعى كه در نتيجه وجود آن، خلاقيت فرهنگى امكان‏پذير مى‏شود و جريان پيدا مى‏كند. در تمدن چهار ركن اساسى را مى‏توان تشخيص داد كه عبارتند از: 1- پيش‏بينى و احتياط در امور اقتصادى2- سازمان سياسى3- سنن اخلاقى4- كوشش در راه معرفت و بسط هنر. - تمدن بر مجموع فعّاليتهاى عينى، فنى و اطلاعاتى جامعه اطلاق مى‏گردد . فرهنگ، امور ذهنى مانند دين، فلسفه و هنر را در برمى‏گيرد. تعریف فرهنگ در يك تعريف كلى «فرهنگ به مجموعه آداب و عادات و انديشه‏ها و اوضاعى اطلاق مى‏گردد كه گروهى از مردم در آن شركت دارند و از نسلى به نسل ديگر انتقال پيدا مى‏كند.» اما به باور برخى دانشمندان، در عين حالى كه اين دو واژه به حوزه معناشناختى واحدى تعلق دارند و مفاهيم اساسى يكسانى را منعكس مى‏كنند، ولى به طور كامل معادل يكديگر نيستند. «فرهنگ بيشتر يادآور پيشرفتهاى انفرادى است و تمدن يادآور پيشرفتهاى جمعى فرهنگ (2) دامنه «فرهنگ» محدودتر از «تمدن» است. فرهنگ راه مشترك زندگى، انديشه و كنش انسان و دربرگيرنده اين چيزهاست: سازگارى كلى با نيازهاى اقتصادى يا محيط جغرافيايى .1 2. سازمان مشتركى كه براى فرو نشاندن نيازهاى اجتماعى وسياسى كه از محيط پيرامون برخاسته‏اند، پيدا شده است. 3.مجموعه مشتركى از انديشه‏ها و دستاوردها. از تعاريف بالا چنين دانسته مى‏شود كه هر يك از واحدهاى اجتماعى ممكن است فرهنگ ويژه خود را داشته باشند. كلياتى درباره تمدن و تمدن اسلامى تمدنى كه روزگارى به نام اسلام بر بخشهاى گسترده‏اى از جهان حكمفرما شد، محصول تلاش و كوشش دو دسته از اقوام و ملتها است. دسته نخست كسانى بودند كه با ظهور و دعوت اسلام كيش پيشين خود را كنار نهادند و به اسلام گرويدند. دسته دوم كسانى بودند كه آيين گذشته خودرا حفظ كردند و به عنوان همپيمان و معاهد، همچنان در قلمرو اسلامى به زندگى خود ادامه دادند. اين هر دو گروه در دوران گسترش اسلام با حفظ نوعى وابستگى به فرهنگ بومى خود، جذب اصول و ارزشهاى اسلامى گشته و تمدن بزرگ اسلامى را رقم زدند تمدن اسلامى شامل دو جنبه است اما در يك نگاه دقيق‏تر مى‏توان تمدن اسلامى را شامل دو جنبه دانست. يك جنبه آن به وسيله خود اسلام پديد آمد و در پرتو خلاقيت و ابتكار مسلمانان بسط و گسترش يافت. در حقيقت منشأ اين جنبه از تمدن اسلامى قرآن و سنت پيامبر (ص)، و اهل بيت (ع) بود. اما جنبه ديگر تمدن اسلامى، نه ابداع مسلمانان، بلكه ميراث به جاى مانده از تمدنهاى پيشين در قلمرو اسلام بود كه به دست مسلمانان توسعه و تكامل يافت و به رنگ اسلام درآمد. در طول دوران گسترش، فرايند جذب تمدنهاى گوناگون به تمدن اسلامى يا به تعبيرى اسلامى شدن تمدنها، ادامه يافت. ملتهايى كه اسلام را پذيرا گشتند به فرهنگ و تمدن خويش نيز رنگ اسلامى بخشيدند و خود را با ارزشها و اعتقادات اسلامى هماهنگ ساختند تمدن اسلامى ، ميراث مشترك رويهمرفته تمدن اسلامى ميراث مشترك مردم و ملّتهايى است كه روزگارى زير سلطه اسلام درآمدند و در ساخت و شكوفايى آن ايفاى نقش كردند. اينان مردم و ملتهايى بودند كه تار و پود مستحكم امت اسلامى را تشكيل مى‏دادند. به اين ترتيب تمدن اسلامى نه به نژاد خاصى تعلق دارد و نه ملى است كه به مردم خاصى تعلق داشته باشد، بلكه تمدنى است گسترده كه همه گروههاى نژادى و قومى‏اى را كه در پيدايش، رونق و طراوت و گسترش و نفوذ آن در دوران اوج شكوفايى نقش داشته‏اند دربرمى‏گيرد اسلام، امپراتورى عظيم بدين گونه، اسلام كه يك امپراتورى عظيم جهانى بود با سماحت و تساهلى كه از مختصات اساسى آن به شمار مى‏آمد مواريث و آداب بى زيان اقوام مختلف را تحمل كرد، همه را به هم درآميخت و از آن چيز تازه‏اى ساخت. فرهنگ تازه‏اى كه حدود و ثغور نمى‏شناخت و تنگ‏ نظريهايى كه دنياى بورژوازى و سرمايه‏دارى را تقسيم به ملتها، به مرزها و به نژادها كرد، در آن مجهول بود. مسلمان، از هر نژاد كه بود- عرب يا ترك، سندى يا افريقايى- در هر جايى از قلمرو اسلام قدم مى‏نهاد خود را در وطن خويش و ديار خويش مى‏يافت.

نظرات کاربران

نظرتان را ارسال کنید

captcha

فایل های دیگر این دسته