پاورپوینت فصل هشتم انگیزش

پاورپوینت فصل هشتم انگیزش (pptx) 30 اسلاید


دسته بندی : پاورپوینت

نوع فایل : PowerPoint (.pptx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد اسلاید: 30 اسلاید

قسمتی از متن PowerPoint (.pptx) :

استاد مربوطه: تهیه کنندگان: اردیبهشت 9 فصل هشتم انگیزش چرا از خود رفتاری را نشان می دهیم، مثلا به دنبال غذا می رویم؟ چرا رفتار های متفاوتی را نشان می دهیم، مثلا در پی غذا، آب ، شهرت، کسب قدرت، پذیرش اجتماعی و جمع آوری مال می رویم؟ چرا در اغلب اوقات فعال هستم و لحظه ی نیز نمی توانیم آرام باشیم؟ به قول اقبال لاهوری، چرا «ما زنده به آنیم که آرام نگیریم» و به قول شهریار، چرا «پای عاشق نتوان بست به افسون و فسانه»؟ و بسیاری چراهای دیگر. برای پاسخگویی به سوالهای بالا چاره ای نداریم جز اینکه بپذیریم عواملی وجود دارند که نه تنها ما را به فعالیت وا می دارند بلکه فعالیت ما را به سوی هدف خاصی سوق می دهند. روانشناسان این عوامل را انگیزه می نامند. بنابراین، می توان گفت که انگیزه، در زندگی موجود زنده، جایگاه بسیار مهمی دارد و اولین عنصر تشکیل دهنده رفتار است. تعریف انگیزش هر وقت بحث انگیزه یا انگیزش پیش می آید معمولا این سوال برای دانشجویان مطرح می شود که انگیزه با انگیزش چه تفاوتی دارد. از نظر دستور زبان فارسی، انگیزه اسم و انگیزش اسم مصدر از مصدر انگیختن است. بنا به نوشته لغت نامه دهخدا، انگیختن یعنی به حرکت درآوردن چنان که حافظ می گوید: اگر غم لشکر انگیزد که خون عاشقان ریزد من و ساقی به هم سازیم و بنیادش براندازیم انگیزه یعنی سبب، علت، و آنچه کسی را به کاری وادار می کند. انگیزش یعنی تحریک و ترغیب. انگیزه یک عامل درونی است که انسان یا، به طور کلی، موجود زنده را به حرکت در می آورد و انگیزش حالتی است که در اثر دخالت انگیزه به موجود زنده دست می دهد. برای مثال، می توان گفت کمبود مواد غذایی بدن یا نیاز به غذا، انگیزه و حالت گرسنگی یا احساس گرسنگی، انگیزش است. فرق انگیزه با انگیزش تا اندازه ای مثل فرق محرک با تحریک است. می دانیم که تحریک حالتی است که در اثر دخالت یک محرک به وجود می آید، مانند انقباض و انبساط مردمک چشم، ترشح بزاق، لرزش پرده گوش، لرزیدن وعرق کردن که حالت هابب از تحریک را منعکس می کنند و در اثر محرک های نور، غذا، صدا، سرما و گرما به وجود می آیند. گرسنگی و تشنگی،حالت هایی از انگیرش هستندکه در اثر دخالت انگیزه های نیاز به غذا و آب تجلی می کنند. اما انگیزش با تحریک تفاوتذ هایی داردکه در زیر به به برخی از آنها اشاره می کنیم. در روانشناسی، انگیزه وانگیزش را معمولا زمانی به کار می برند که رفتار فرد از درون هدایت شود: وقتی از باز وبسته شدن مردمک چشم در اثر نور صحبت می کنیم، وقتی از ترشح بزاق در اثر قرار گرفتن غذا در دهان حرف می زنیم یا از لرزش پرده گوش در اثر صدا سخن می گوییم، صحبت از انگیزش نیست، زیرا همه این حالت ها را محرک های بیرونی راه می اندازند. رفتار حیوانات سطوح پایین، تقریبا به صورتی است که در پاراگراف بالا دیدیم، یعنی محرک های بیرونی آنها را هدایت می کنند. حیوانات سطوح بالا (انسان، میمون) را بیشتر حالت فیزیولوژیک آنها، حالتی که دائما در حال تغییر است، و ضبط عصبی تجربه های گذشته اداره می کنند.به سخن دیگر ،رفتار حیوانات سطوح بالا و مخصوصا رفتار انسان، تنها به کمک محرک های بیرونی(محرک هایی که به طور دائم حظور دارند)رهدایت نمی شود. بنابر این، نمی توان گفت کودکی که در کنار چشمه ایستاده است حتما آب خواهد خورد، مگر این که از تشنه بودن آن خبر داشته باشیم. بدین ترتیب اولین فرق انگیزش با تحریک این است که عوامل ایجاد کننده تحریک (نور،صدا،سرما،گرما) مستقیما قابل مطالعه است اما مطالعه مستقیم عوامل ایجاد کننده انگیزش بار عوامل درونی رفتار امکان پذیر نیست. فرق سوم این که هر تحریکی در اثر محرک معینی به وجود می آید، مثلا گذاشتن غذا در دهان موجب ترشح بزاق می شود،اما یک انگیزش معین ممکن است انگیزه های مختلفی داشته باشد. برای مثال ممکن است یک قتل نتیجه خشم، ترس، طمع، عشق یا انگیزه های دیگر باشد. فرق چهارم را می توانیم به این صورت بیان کنیم که یک انگیزش معین، برخلاف تحریک، ممکن است به شیوه های مختلفی تجلی کند. فرق پنجم انگیزش با تحریک، ادواری بودن انگیزش است. یعنی وقتی ارگانیسم به غذا، آب و جنس مخالف نیاز پیدا می کند، فعالیت خود را در جهت برطرف کردن آن سازمان می دهد و پس از آنکه نیاز برطرف شد، فعالیتش را موقتا قطع می کند تا آنکه دوباره آن را از سر گیرد. اما تحریک، حالت ادواری ندارد. تا زمانی که نور وجود داشته باشد، باز و بسته شدن مردمک چشم نیز وجود خواهد داشت. موجود زنده از اندام هایی تشکیل می شود که با یکدیگر همزیستی و هماهنگی دارند. هر یک از اندام ها بتواند به زندگی خود ادامه دهد، هم باید اندام های تشکیل دهنده آن با یکدیگر هم زیستی و هماهنگی داشته باشند وهم مواد تشکیل دهنده اندام ها اندازه و خاصیت خو را حفظ کنند. بدین ترتیب که اندام های تنفس، تغذیه، گردش خون و... ندز به اندازه و با کیفیت لازم به آن برسد.حال اگر یکی از مواد کم شود، مثلا غذا به بافت ها نرسد، مکانیسم خودکار تعادل حیاتی به کار می افتد و در پی جبران آن کمبود بر می آید. برگرف کردن کمبود غذا برای موجود زنده تعادل ودر نتیجه آرامش به همراه می آورد. روشن ترین مثال، نیاز به اکسیژن است می دانیم که، برای ادامه حیات، به اکسیژن نیاز داریم. برای آنکه اکسیژن لازم را در اختیار اندام ها بگذاریم، به ناچار باید هوا به درون شش ها فرو بریم(دم). پس آنکه اکسیژن مورد نیاز به مصرف رسید و در عوض دی اکسید کربن تولید شد، ناگزیر باید آن را از شش ها بیرون بفرستیم، چون برای موجودیت ما خطر دارد. بنابر این، مجبور به بازدم هستیم. این عمل به طور دائم انجام می گیرد و ما در تمام طول زندگی خود به طور اجبار و غیر ارادی به عمل دم وبازدم ادامه می دهیم. بنابر این می توان گفت، زندگی یعنی تلاش کردن برای برقرار کردن تعادلی که دائما در حال به هم خوردن است. طبقه بندی انگیزه ها می توان انگیزه ها را به دو گروه عمده تقسیم کرد: الف. انگیزه های فیزیولوژیک یا اولیه، یعنی انگیزه هایی که بر اساس نیاز های زیستی موجود زنده بنا شده اند و جنبه ذاتی دارند، مثل گرسنگی، تشنگی و نیاز جنسی. انگیزه های فیزیولوژیک را سایقه های فیزیولوژیک یا انگیزه های حیوانی نیز می نامند چون بین انسان و حیوان مشترک هستند. این گروه از انگیزه ها از اصل تعادل حیوانی ناشی می شوند و هدف آنها حفظ موجودیت ارگانیسم است. ب. انگیزه های اجتماعی یا ثانویه، یعنی انگیزه هایی که نیاز زیستس را برطرف نمی کنند بلکه در اثر یادگیری به وجود می آید، مثل انگیزه های کسب قدرت، مقام، مال، پیشرفت، پذیرش اجتماعی، تسلط طلبی، خوش آمدن از یک رنگ معین، جمع آوری تمبرو... این گروه از انگیزه ها را انگیزه های اکتسابی نیز می نامند. حال هر یک از انگیزه های فیزیولوژیک و اجتماعی را بیشتر توضیح می دهیم.

نظرات کاربران

نظرتان را ارسال کنید

captcha

فایل های دیگر این دسته