پاورپوینت داستان و پیامهای آیه مباهله

پاورپوینت داستان و پیامهای آیه مباهله (pptx) 15 اسلاید


دسته بندی : پاورپوینت

نوع فایل : PowerPoint (.pptx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد اسلاید: 15 اسلاید

قسمتی از متن PowerPoint (.pptx) :

داسـتان و پیامهای آیه مباهله آخر خط هم اين است كه به همديگر نفرين كنند. من نفرين به تو مي‌كنم، تو هم به من نفرين مي‌كني. هر نفريني گيرا شد، او بر حق است و آنهايي كه هلاك شدند باطل هستند. راهـاي دعـوت 1- حكمت و استدلال. 2- مـوعــظــه، 3- مـعــجــزه. 4- مبـاهله داستان مباهله مدينه اولين باري است كه ميهماناني چنين غريبه را به خود مي‌بيند. كارواني متشكل از شصت ميهمان ناآشنا كه لباس‌هاي بلند مشكي پوشيده‌اند، به گردنشان صليب آويخته‌اند، كلاه‌هاي جواهرنشان بر سر و انواع و اقسام طلا و جواهرات را بر لباس‌هاي خود نصب كرده‌اند. وقتي براي ديدار با پيامبر(ص) وارد مسجد مي‌شوند، پيامبر(ص) بي‌اعتنا از مسجد بيرون مي‌رود همه از اين رفتار متعجب مي‌شوند. وقتي سرپرست هيأت مسيحي علت بي‌اعتنايي پيامبر را سؤال مي‌كند، حضرت علي پاسخ مي دهد كه: «اگر مي‌خواهيد مورد استقبال پيامبر قرار بگيريد، بايد اين جواهرات و تجملات را فروبگذاريد و با هيأتي ساده، به حضور ايشان برسيد.» اين رفتار پيامبر (ص)، ميهمان را به ياد حضرت مسيحي مي‌اندازد كه خود با نهايت سادگي مي‌زيست. وقتي با لباس ساده وارد مي شوند پيامبر (ص) به گرمي از آنان استقبال مي‌كند. در ميان اين شصت نفر از بزرگان مسيحي ، «ابوحارثه» اسقف بزرگ نجران و «شرحبيل» نيز به چشم مي‌خورند. او به پيامبر ميگويد: « چندي پيش نامه‌اي از شما به دست ما رسيد، آمديم تا از نزديك، حرف‌هاي شما را بشنويم». پيامبر(ص) مي‌فرمايد: «آنچه من از شما خواسته‌ام، پذيرش اسلام و پرستش خداي يگانه است».و براي معرفي اسلام، آياتي از قرآن را برايشان مي‌خواند. اسقف پاسخ مي‌دهد: «اگر منظور از پذيرش اسلام، ايمان به خداست، ما قبلاً به خدا ايمان آورده‌ايم و به احكام او عمل مي‌كنيم.» پيامبر (ص) فرمود: «پذيرش اسلام، علايمي دارد كه با آنچه شما معتقديد و انجام مي‌دهيد، سازگاري ندارد. شما براي خدا فرزند قائليد و مسيح را خدا مي‌دانيد، در حالي كه اين اعتقاد،‌ با پرستش خداي يگانه متفاوت است.» اسقف براي لحظاتي سكوت مي‌كند و در ذهن دنبال پاسخي مناسب مي‌گردد. يكي ديگر از بزرگان مسيحي كه اسقف را درمانده در جواب مي‌بيند، به ياري‌اش مي‌آيد و پاسخ مي‌دهد: « مسيح به اين دليل فرزند خداست كه مادر او مريم، بدون اين كه با كسي ازدواج كند، او را به دنيا آورد. اين نشان مي‌دهد كه او بايد خداي جهان باشد.» پيامبر(ص) لحظه‌اي سكوت مي‌كند. ناگهان فرشته وحي نازل مي‌شود و پاسخ اين كلام را از جانب خداوند مي‌آورد. و مي فرمايد: «وضع حضرت عيسي در پيشگاه خداوند، همانند حضرت آدم است كه او را به قدرت خود از خاك آفريد...» و توضيح مي‌دهد كه « اگر نداشتن پدر دلالت بر خدايي كند، حضرت آدم كه نه پدر داشت و نه مادر، بيشتر شايسته مقام خدايي است. در حالي كه چنين نيست و هر دو بنده و مخلوق خداوند هستند.» همه به فكر فرو مي‌روند. هيچ يك پاسخي براي اين كلام پيدا نمي‌كنند. عاقبت اسقف اعظم به حرف مي‌آيد و مي گويد: « ما قانع نشديم. تنها راهي كه براي اثبات حقيقت باقي مي‌ماند، اين است كه با هم مباهله كنيم. يعني ما و شما دست به دعا برداريم و از خداوند بخواهيم كه هر كس خلاف مي‌گويد‌، به عذاب خداوند گرفتار شود.» پيامبر (ص) تعجب مي‌كند از اينكه اينان اين استدلال روشن را نمي‌پذيرند در اين حال، باز فرشته وحي فرود مي‌آيد و پيام خداوند را ابلاغ مي كند: « هر كس پس از روشن شدن حقيقت، با تو به انكار و مجادله برخيزد، [به مباهله دعوتش كن] بگو بياييد، شما فرزندانتان را بياوريد و ما هم فرزندانمان، شما زنانتان را بياوريد و ما هم زنانمان. شما جان‌هايتان را بياوريد و ما هم جان‌هايمان،‌ سپس با تضرع به درگاه خدا رويم و لعنت او را بر دروغگويان طلب كنيم.» پيامبر(ص) پس از انتقال پيام خداوند به آنان، اعلام مي‌كند كه من براي مباهله آماده‌ام. پيدا بود كه برخي از اين پيشنهاد اسقف رضايتمند نيستند، اما انگار چاره‌اي نيست. زمان مراسم مباهله، صبح روز بعد و مكان آن صحراي بيرون مدينه تعيين مي‌شود. دانشمندان مسيحي به اقامت‌گاه خود باز مي‌گردند تا براي مراسم مباهله آماده شوند. صبح روز بعد، شصت دانشمند مسيحي در بيرون مدينه ايستاده‌اند و چشم به دروازه مدينه دوخته‌اند تا محمد (ص) با لشكري از ياران خود، از شهر خارج شود و در مراسم مباهله حضور پيدا كند. تعداد زيادي از مسلمانان نيز در كنار دروازه شهر و در اطراف مسيحيان و در طول مسير صف كشيده‌اند تا بينندة اين مراسم بي‌نظير و بي‌سابقه باشند. و پيامبر (ص) در حالي كه حسين (ع) را در آغوش دارد و دست حسن (ع) را در دست، از دروازه مدينه خارج مي‌شود. پشت سر او علي (ع) و فاطمه (عليها سلام). اسقف كه صدايش از التهاب مي‌لرزد، مي‌گويد: «همين نشان حقانيت است. به جاي اين كه لشكري را براي مباهله بياورد، فقط عزيزان و نزديكان خود را آورده است، پيداست به حقانيت دعوت خود مطمئن است كه عزيزترين كسانش را سپر بلا ساخته است.» شرحبيل مي‌گويد: «ديروز محمد گفت كه فرزندانمان و زنانمان و جان‌هايمان. پيداست كه علي را به عنوان جان خود همراه آورده است.» «آري، علي براي محمد از جان عزيزتر است. در كتاب‌هاي قديمي ما، نام او به عنوان وصي او آمده است...» در اين حال، چندين نفر از مسيحيان با نگراني و اضطراب مي‌گويند: « ما به اين مباهله تن نمي‌دهيم. چرا كه عذاب خدا را براي خود حتمي مي‌شماريم.» و چند نفر ديگر ادامه مي‌دهند: «مباهله مصلحت نيست.» كم‌كم تشويش و ولوله در ميان آنان مي‌افتد و تلاش مي‌كنند كه اسقف را از انجام اين مباهله بازدارند. اسقف مي‌گويد: «من معتقدم كه مباهله صلاح نيست. اين پنج چهره نوراني كه من مي‌بينم، اگر دست به دعا بردارند، كوه‌ها را از زمين مي‌كنند، در صورت وقوع مباهله، نابودي ما حتمي است و چه بسا عذاب، همه مسيحيان جهان را در بر بگيرد.» اسقف در مقابل پيامبر، با خضوع و تواضع، سرش را به زير مي‌افكند و مي‌گويد: « ما را از مباهله معاف كنيد. هر شرطي كه داشته باشيد، قبول مي‌كنيم.» پيامبر با بزرگواري و مهرباني، انصراف‌شان را از مباهله مي‌پذيرد و مي‌پذيرد كه به ازاي پرداخت ماليات، از جان و مال آنان و مردم نجران، در مقابل دشمنان، محافظت كند. مـبـاهـلـه فَمَنْ حَآجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَآءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْاْ نَدْعُ أَبْنَآءَنَا وَأَبْنَآءَكُمْ وَنِسَآءَنَا وَنِسَآءَكُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَل لَّعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكَذِبِينَ‏ مـبـاهـلـه اشاره به مباهله پيامبر اكرم (صلي الله و عليه وآله ) با مسيحيان نجران در مدينه بعد از استدلال و بحثهاي منطقي كه در نتيجه لجاجت مسيحيان، به مباهله انجاميد مـبـاهـلـه واژه‏ى «نَبتَهل» از ریشه‏ى « اِبتهال» به معناى بازكردن دست‏ها و آرنج‏ها براى دعا، به سوى آسمان است مباهله، یعنى توجّه و تضرّع دو گروه مخالف یكدیگر، به درگاه خدا و تقاضاى لعنت و هلاكت براى طرف مقابل .

نظرات کاربران

نظرتان را ارسال کنید

captcha

فایل های دیگر این دسته