دانلود كميل كيست (docx) 3 صفحه
دسته بندی : تحقیق
نوع فایل : Word (.docx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحات: 3 صفحه
قسمتی از متن Word (.docx) :
كميل كيست ؟دانشمندان علم رجال و درايه درباره كميل چنين گفته اند:شيخ طوسى در كتاب رجال خود كميل را از اصحاب اميرالمؤ منين و امام حسن مجتبى (عليهماالسلام ) ذكر كرده است .ابن ابى الحديد كه از علماء بزرگ اهل سنت است درباره كميل مى گويد: (كان من شيعة على و خاصته (1)كميل از شيعيان خاص اميرالمؤ منين بود). و حجاج بن يوسف او را با كسانى كه با او در پيروى از اميرالمؤ منين شريك بودند - به جرم شيعه بودن به قتل رسانيد. او مى گويد: كميل عامل و فرماندار اميرالمؤ منين بود در شهرى به اسم (هيت ) كه گويا در كنار فرات بود، ولى كميل در اداره كردن حوزه ماءموريتش تسلط كافى نداشته بطورى كه لشكر معاويه بعضى از آباديها و روستاهاى او را مورد حمله قرار داد و كميل نتوانست از آنها دفاع بكند و اين براى او نقطه ضعفى بود و براى جبران كردن آن به بعضى از قرائى كه تحت تصرف معاويه بود حمله نمود. اميرالمؤ منين به او اعتراض كرد و اين جمله ارزنده را فرمود:(ان من العجر الحاضر اءن يهمل الوالى ما وليه و يتكلف ماليس من تكليفه (2)يكى از دلائل ضعف يك مسؤ ول اين است كه موارد وظيفه خود را انجام ندهد و چيزى كه وظيفه او نيست آن را انجام دهد).ذهبى كه يكى از علماى بزرگ اهل سنت است درباره كميل چنين مى گويد: (كان شريفا مطاعا ثقة عابدا على الشيعة قليل الحديث قتله الحجاج كميل مردى شريف و در ميان قومش مورد احترام بود و دستورات او را اطاعت مى كردند. مردى مورد اطمينان و در پيروى اميرالمؤ منين و اطاعت خدا مى كوشيد و كم سخن ، مى گفت قاتل او حجاج بن يوسف بود).علامه معاصر صاحب قاموس الرجال در توثيق كميل مى گويد: سيد بن طاووس كه از علماى بزرگ است در كتاب (كشف المحجة ) كه آن را براى فرزندش نوشته و وصاياى خود را باو مى نمايد مى گويد: بعد از جنگ نهروان مردم از اميرالمؤ منين راجع به خلفاء سؤ ال نمودند، حضرت به عبدالله بن عباس فرمود كه ده نفر از اشخاص مورد اطمينان را براى گواهى احضار كن ، يكى از آنها كميل بود كه حضرت او را مورد اطمينان قرار داد.مرحوم حاج ميرزا هاشم خراسانى در كتاب منتخب التواريخ ، معاصرين اميرالمؤ منين را به سه دسته : حواريين ، ياران ، و خواص اصحاب آن حضرت تقسيم مى نمايد.حواريين اميرالمؤ منين را چهار نفر: عمر و بن حمق خزاعى ، ميثم تمار، محمد بن ابى بكر و اويس قرنى ذكر كرده . و خواص اصحاب حضرت بسيارند، از جمله آنها كميل بن زياد را ذكر نموده . سپس مى گويد: كميل از بزرگان تابعين بود كه حجاج بن يوسف در سال هشتاد و سه هجرى در سن نود سالگى او را به قتل رسانيد.شيخ مفيد كه از بزرگان شيعى متوفى 413 و مورد توجه ولى عصر بوده است ، در كتاب ارزنده اش الارشاد مى گويد: هنگامى كه حجاج فرماندار كوفه شد كميل بن زياد را طلبيد، جناب كميل چون خون آشامى حجاج را مى دانست مدتى متوارى شد. حجاج حقوق و مزاياى طائفه و قوم كميل را قطع كرد. وقتى كميل فهميد با خود انديشيد كه من در سنين پيرى هستم و شايسته نيست كه خوشاوندانم به واسطه من در مضيقه و ناراحتى قرار گيرند، لذا خود را به ماءموران حجاج معرفى نمود. وقتى چشم حجاج به كميل افتاد گفت من خيلى دوست داشتم كه به تو دست يابم . كميل گفت : از عمر من چيزى باقى نمانده ليكن موعد خداى تعالى است و بعد از قتل نيز حسابى است و مولايم اميرالمؤ منين (سلام الله عليه ) به من خبر داده كه تو قاتل منى . حجاج گفت : آرى ، تو در كشتن عثمان شركت داشته اى . سپس حجاج ملعون امر كرد گردن اين پير مرد صحابى را با شمشير زدند.صدوق (عليه الرحمه ) كه از بزرگان علماى شيعى و در حدود دويست كتاب و تاءليف از او به جاى مانده در كتاب امالى خود گويد: اميرالمؤ منين دست كميل را گرفت و به صحرا برد و آهى كشيد و فرمود:(الناس ثلثة عالم ربانى و متعلم على سبيل نجاة و همج رعاع اتباع كل ناعق يميلون مع كل ريح لم يستضيئوا بنور العلم يلجاؤ ا الى ركن ، يا كميل العلم خير من المال العلم يحرسك و انت تحرس المال و المال تنقصه النفقة و العلم يزكو بالانفاق . يا كميل العلم دين يدان به يكسب الانسان الطاعة فى حياتة و جميل الا حدوثة بعد وفاته و العلم حاكم و المال محكوم عليه با كميل هلك خزان الاموال و هم احياء و العلماء باقون ما بقى الدهر اعيانهم مفقودة و امثالهم موجودة ).(2) (مردم سه دسته اند: گروهى عالم ربانيند (در معارف حقه و علم مبداء و معاد دانا هستند) و گروهى متعلم اند، و دسته سوم مردم فرومايه اند كه مانند مگسان بهر طرف باد وزيدن گيرد به آن طرف حركت مى كنند از روشنايى علم بهره نيافته اند و متكى به يك تكيه گاه محكم نيستند. كميل ! علم بهتر از مال است ، زيرا تو مال را نگهدارى مى كنى در صورتى كه علم تو را نگهدارى مى نمايد، مال به واسطه بخشش كم مى شود، اما علم بوسيله انفاق زياد مى گردد.اى كميل ! علم برنامه اى است كه انسان به آن عمل مى كند، به وسيله علم به دين است كه انسان در حال حيات مى تواند خدا را اطاعت كند و بعد از مرگ اثر خير او باقى بماند - اى كميل ! علم حاكم است و مال محكوم عليه است . اى كميل ! خزانه داران مال و ثروت هلاك شدند و خزانه داران علم و دانشها زنده اند، و علماء و دانشمندان تا روزگار باقى است جاودانند. بدنهاى آنها از نظر پنهاست اما نشانه هاى آنها در دنيا موجود است ).طريحى صاحب كتاب معروف (مجمع البحرين ) مى گويد: كميل از بزرگان اصحاب اميرالمؤ منين و صاحب سر آن حضرت . بعد از آن در ماده (نفس ) مى گويد: كميل از اميرالمؤ منين سؤ ال كرد از شما تقاضا دارم كه نفس مرا به من معرفى فرماييد. حضرت فرمود مقصود شما كدام نفس است . عرض كرد مگر انسان بيش از يك نفس دارد. حضرت مفصلا بيان كرد كه انسان داراى چهار نفس است : 1 - ناميه نباتى 2 - حسيه حيوانى 3 - ناطقه قدسى 4 - كليه الهى . و هر يك از اينها داراى پنج قوه و نيرو و دو خاصيت هستند.(ناميه نباتى ) داراى پنج نيرو است :1 - ماسكه 2 - جاذبه 3 - هاضمه 4 - دافعه 5 - مربيه ؛ يعنى نيروى نظم دهنده در اعضاء.اما دو خاصيت ، كم و زياد شدن آنها است . و منشاء اين نيروها كبد مى باشد و اين دو خاصيت نزديك به حيوانيت است .(حسيه حيوانى ) نيز داراى پنج نيرو است :1 - بينايى 2 - شنوايى 3 - بويايى 4 - چشايى 5 - لامسه . كه همان حواس پنجگانه مى باشند. و دو خاصيت آن ، رضا و غضب است و منشاء آنها قلب است و اين دو صفت شبيه به درندگانست .ناطقه قدسى ) نيز داراى پنج نيرو است :1 - فكر 2 - ذكر 3 - علم 4 - حلم 5 - آگاهى ، و اينها منشاء جسمى ندارند بلكه انسان از اين بعد شبيه ترين مخلوقات به ملائكه است . و دو خاصيت اين نفس ، پاكيزه بودن و حكمت است .(كليه الهى ) داراى پنج نيرو است :1 - بقاء درفنا 2 - نعمت در سختى و شقاء 3 - عزت در ذلت 4 - فقر در غنا 5 - صبر در بلاء. و اين نفس داراى دو خاصيت است : 1 - حلم و بردبارى 2 - كرم و بزرگوارى . و اين نفس كليه الهيه است كه مبداء آن خداى تعالى است كه مى فرمايد: (و نفخت فيه من روحى )(3) و بازگشت آن به سوى خداى تعالى است چنانچه مى فرمايد: (ارجعى الى ربك راضية مرضيه )(4)سپس اميرالمؤ منين به كميل فرمود. عقل و خرد در وسط اينهاست تا هر كس هر چه بگويد يا قضاوت كند از روى قياس و ميزان معقول باشد.بعد از بيان اين مطالب صاحب روضات الجنان گويد: اين جريان كميل با اميرالمؤ منين از حكمتهايى است كه كمتر در كتابهاى حديث نظير آن ديده مى شود و خود دلالت دارد كه كميل داراى معرفتى كامل و منزلتى بزرگ و در معنويات داراى مقامى رفيع و قدرى منيع بوده است .نيشابورى در رجال خود گويد كه : كميل از خواص اصحاب اميرالمؤ منين است كه حضرت او را رديف خود بر شتر سوار كرد سپس كميل از اميرالمؤ منين سؤ ال كرد:يا اميرالمؤ منين (ما الحقيقة فقال مالك و الحقيقة فقال اولست صاحب سرك قال بلى ولكن يرشح عليك ما يطفح منى فقال او مثلك تخيب سائلا فقال الحقيقة كشف سبحات الجلال من غير اشارة فقال زدنى بيانا قال (عليه السلام ) محو الموهوم و صحو المعلوم فقال زدنى بيانا قال هتك السر لغلبة السر فقال زدنى بيانا قال نور يشرق من صبح الازل فيلوح على هيا كل التوحيد آثاره فقال زدنى بيانا فقال اطف السراج فقد طلع الصبح ).از اميرالمؤ منين سؤ ال مى كند كه حقيقت چيست ؟ - ظاهرا مقصود كميل سؤ ال از حقيقت ذات مقدس است - لذا اميرالمؤ منين به او مى فرمايد (تو كجا، حقيقت ذات كجا؟) به قول شاعر
برد خرد پى به كنه ذاتش
اگر رسد خس به قعر دريا