پاورپوینت روانشناسی فردی و اجتماعی فصل دوم مفاهیم و مکاتب روانشناسی و روان شناسی اجتماعی (pptx) 28 اسلاید
دسته بندی : پاورپوینت
نوع فایل : PowerPoint (.pptx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد اسلاید: 28 اسلاید
قسمتی از متن PowerPoint (.pptx) :
به نام خدا
روانشناسی فردی و اجتماعی
فصل دوم
مفاهیم و مکاتب روانشناسی و روان شناسی اجتماعی
مفاهیم و مکاتب روانشناسی و روان شناسی اجتماعی
هدف كلي: آشنا كردن و توانمند سازي دانشجويان درزمينهي مفاهیم و مکاتب روانشناسی و روان شناسی اجتماعی
اهداف ويژه:
پس از مطالعۀ این درس، دانشجویان قادر خواهند بود:
رویکردهای مهم روانشناسی را معرفی نمایند.
روان شناسی اجتماعی را تعریف نموده و مفاهیم مربوط به آن را بیان نمایند.
تفاوت روانشناسي اجتماعي و جامعه شناسي را توضیح دهند.
رویکردهای مهم روانشناسی
شیوهها و روشهای مطالعه را در علم روانشناسی رویکرد میگویند.
هدف نهایی همه رویکردها شناخت ماهیت انسان است و هر کدام از رویکردها، نقشی حیاتی در تحول روان شناسی داشتند و ساختار روان شناسی امروزه به وسیلۀ این رویکردها شکل گرفته است.
رویکردهای روان شناسی به این سؤالها پاسخ می دهند:
یک رفتار چگونه شروع می شود؟
چه نیرو یا عاملی آغازگر آن است؟
اختلالات رفتاری یا روانی چگونه به وجود می آیند؟
برای درمان آن ها چه اقدامی باید کرد؟
در بین رویکردهای موجود؛ رویکردهای:
ساختارگرایی
کنشگرایی از رویکردهای اولیۀ روانشناسی هستند.
رویکردهای:
رفتارگرایی
روانشناسی گشتالت
روانکاوی
پدیدارشناختی
زیستشناختی
و روانشناسی شناختی از رویکردهای معاصر هستند.
ساختارگرایی Structuralism
ادوارد تیچنر (1867-1927.م)، اندیشههای ویلهلم وونت را که پایه گذار روانشناسی علمي بود، را در امریکا گسترش داد و رویکرد ساختارگرایی را وضع نمود.
پیروان مکتب ساختارگرایی معتقد بودند؛ که اگر فیزیک و شیمی میتوانند دنیای پیرامون ما را تجزیه کنند و خیلی واضح جزئیات را به ما نشان دهند، پس ما هم میتوانیم دنیای روانی و هوشیاری خود را بشکافیم و مطالعه نماییم.
ساختارگرایان معتقدند که برای مطالعۀ هوشیاری باید عناصر تشکیل دهندۀ هوشیاری مثل احساس، ادراک، هیجان و... را مطالعه نمود.
عیب این روش این است که حاصل مطالعۀ درون گرایی هر فرد ممکن است متفاوت باشد یعنی احساسات و ادراکات در افراد گوناگون متفاوت میباشند.
کنشگرایی Functionalism
این روش همان کارکرد گرایی است که توسط ویلیام جیمز(1824-1910.م) مطرح شد.
به طور کلی این رویکرد در مقابل ساختارگرایی است، زیرا به جای مطالعۀ عناصر تشکیل دهندۀ هوشیاری، به مطالعۀ کارکردهای هوشیاری میپردازد.
و هدف آن فقط رسیدن به این اصل میباشد که هوشیاری چه کار میکند. در مجموع این رویکرد متمرکز بر سازگاری با محیط و عملکرد روانی فرد میباشد.
رفتارگرایی Behaviorism
در سال 1913 میلادی انقلابی علیه رویکردهای ساختارگرایی و کنشگرایی صورت گرفت.
موسس این مکتب، جان برادوس واتسون (روانشناس آمریکایی) بود که رویکرد های ساختارگرایی و کنشگرایی را به صورت یک کل میدانست.
واتسون معتقد بود که در روش درون نگری، فقط خود فرد قادر است رفتار خود را مشاهده و گزارش دهد. و واژههایی مثل ذهن و هوشیاری را بی معنی قلمداد نمود.
همچنین واتسون معتقد بود روح و ذهن قابل دیدن نمی باشند. پس نمی توان آن ها را مشاهده نمود و فقط باید به مطالعۀ رفتار عینی و قابل مشاهده پرداخت. پیروان این مکتب فقط به مطالعۀ رفتاری که از فرد سر میزند می پردازند و با حدس و گمان و فکر کاری ندارند.
روانشناسی گشتالت Gestalt
گشتالت، از نظر لغوی به معنی شکل و هیئت میباشد .
و از آنجا که پیروان رویکرد گشتالتگرایی روی کل موقعیتی که موجود زنده خود را با آن سازگار میکند تأکید داشتند، نام مکتب خود را گشتالت گذاشتند.
این رویکرد، توسط گروهی از روانشناسان آلمانی به نامهای ماکس ورتهایمر، کورت کافکا و ولفگانگ کوهلر، حدود سال 1912 میلادی ارائه شد.
اساس مکتب گشتالت، این است که نمی توان روان را به واحدهای مجزا تقسیم کرد. گشتالت گراها برای مطالعۀ ذهن یا روان به مطالعۀ ادراک یعنی تفسیر اطلاعات حاصل از حواس پرداختند و اعتقاد داشتند که ذهن یا روان انسان قابل تجزیه نیست و باید به صورت یک "کل "در نظر گرفته شود.
و منطور از گشتالت این است که “کل هر چیز از مجموع اجزای تشکیل دهندۀ آن بیشتر” است.
مثلاً کل یک درخت چیزی بیشتر از مجموع شاخهها، برگها، تنه و ریشههای آن دارد و آن ساخت و سازمان درخت است.
یعنی اگر همۀ اجزای درخت را از یکدیگر جدا کنیم و در کنار یکدیگر قرار دهیم درختی وجود نخواهد داشت در صورتی که اجزاء فرق نکرده است.
پیروان این مکتب معتقدند کل دارای ویژگیهایی است که اجزاء آن را ندارند.