پاورپوینت پاورپوینت درس دوازدهم هدیه های آسمان پایه ششم دبستان(سفرهای با برکت) (pptx) 22 اسلاید
دسته بندی : پاورپوینت
نوع فایل : PowerPoint (.pptx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد اسلاید: 22 اسلاید
قسمتی از متن PowerPoint (.pptx) :
درس
دوازدهم هدیه
های
آسمان
پایه ششم دبستان
سفرهای با برکت
ماجرا از آنجا آغاز شد که من و پسر عمویم ابوذر تصمیم گرفتیم دربارهی زندگی امام خمینی (ره) گزارشی تهیه کنیم
.
من و ابوذر در دو روستا نزدیک شهر خمین زندگی میکنیم؛ شهر زادگاه امام خمینی (ره). برای همین تصمیم گرفتیم گزارش خود را از این شهر آغاز کنیم. اراک، قم و تهران، مقصدهای بعدی سفر ما خواهد بود
.
موضوع را با عمو رضا – پدر ابوذر – در میان گذاشتیم و با استقبال او روبهرو شدیم. قرار شد عمو هم در این سفرها کنار ما باشد.
اوّلین
سفر
نزدیک ظهر به شهر خمین رسیدیم. امام خمینی در این شهر به دنیا آمده و دوران کودکی و نوجوان یاش را اینجا گذرانده بود
.
صدای اذان ظهر به گوش رسید. عمو رضا به من گفت:«شما نماز ظهر و عصر را چهار رکعتی بخوان؛ امّا من و ابوذر باید دو رکعتی بخوانیم
».
تعجّب کردم و گفتم:«چرا
؟».
عمو گفت:«روستای شما نزدیک خمین است و فاصلهی آن تا خمین از ۲۲/۵ کیلومتر کمتر است؛ بنابراین نماز شما شکسته نمیشود؛ امّا فاصلهی روستای ما تا خمین از ۲۲/۵ کیلومتر بیشتر است و نمازمان در اینجا شکسته است؛ یعنی باید نمازهای چهار رکعتی ظهر، عصر و عشا را دو رکعتی بخوانیم».
دومین سفر
سفر دوم ما به اراک بود. وقتی به آنجا رسیدیم به حوزهی علمیهی امام خمینی رفتیم و اتاق امام را پیدا کردیم. امام خمینی، مدّتی در این اتاق زندگی کرده و در آن حوزهی علمیه درس خوانده بود.
نزدیک ظهر که شد، عمو رضا گفت:«هر سه باید نمازمان را شکسته بخوانیم؛ زیرا فاصلهی روستاهای ما تا اراک از ۲۲/۵ کیلومتر بیشتر است و قصد نداریم ده روز اینجا بمانیم. مسافری که از وطنش بیشتر از ۲۲/۵ کیلومتر دور شود و به جایی برسد که نخواهد ده روز بماند، نمازش در آنجا شکسته است».
سومین سفر
ماه رمضان فرا رسیده بود. به عمو گفتم:«بهتر است بقیهی گزارش را بعد از ماه رمضان بنویسیم؛ چون از پدرم شنیدم اگر در ماه رمضان به سفر برویم، روزهی ما باطل میشود
.»
عمو لبخندی زد و گفت:«درست است؛ امّا به زمان سفر و مدّت اقامت بستگی دارد. اگر قبل از اذان ظهر حرکت کنیم، روزهی ما باطل میشود؛ امّا اگر بعد از ظهر مسافرت کنیم، روزهی آن روز ما صحیح است. وقتی هم به مقصد رسیدیم، اگر قصد نداشته باشیم ده روز آنجا بمانیم، نمیتوانیم آنجا روزه بگیریم
.»
روز پنجشنبه بعد از نماز ظهر و عصر، هر سه به طرف شهر قم حرکت کردیم. ابتدا حضرت معصومه (سلام الله علیها) را زیارت کردیم و بعد برای تهیهی گزارش به خانهی امام خمینی در این شهر رفتیم.
نماز مغرب و عشا در حرم بودیم. عمو گفت:«حالا بگویید ببینم نمازمان را چگونه باید بخوانیم؟»
گفتم
:«نماز مغرب سه رکعتی است و هیچ وقت شکسته نمیشود، امّا نماز عشا را باید هر سه شکسته بخوانیم
».
عمو گفت:«آفرین! میبینم که احکام نماز مسافر را خوب یاد گرفتهاید
».
بعد از نماز افطار کردیم و شب به طرف خمین و روستاهایمان حرکت کردیم
.
در راه به عمو گفتم:«سفر کوتاهی بود. ای کاش تا ظهر، قم میماندیم و برای افطار به خمین بازمیگشتیم
».
عمو لبخندی زد و گفت:«اگر بخواهیم فردا را روزه بگیریم، باید حتماً تا قبل از ظهر به روستاهایمان برسیم؛ زیرا مسافری که قبل از ظهر به محلّ زندگیاش برسد، روزهاش درست است؛ امّا اگر بعد از ظهر برسد، آن روز را نمیتواند روزه بگیرد
».
پرسیدم:«اگر کسی به خاطر مسافرت نتوانست چند روز روزه بگیرد، باید چه کار کند
؟»
عمو گفت:«بعد از ماه رمضان باید قضای آنها را به جا آورد؛ یعنی به تعداد روزهایی که روزه نگرفته است، روزه بگیرد».
خیلی خوشحال بودم. رو به ابوذر کردم و گفتم:«چه سفرهای با برکتی داشتیم!
به نظر شما چرا این درس سفرهای با برکت نام گرفته است؟
زیرا در این سفر، ابوذر و پسرعمویش علاوه بر این که تفریح و سرگرمی داشتند و به تحقیق پرداختند، چیزهای زیادی از احکام اسلامی دربارهی نماز و روزهی مسافر نیز یاد گرفتند.