پاورپوینت اَلدَّرْسُ السّادِسُ عربی، زبان قرآن 2 پایه یازدهم انسانی (pptx) 33 اسلاید
دسته بندی : پاورپوینت
نوع فایل : PowerPoint (.pptx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد اسلاید: 33 اسلاید
قسمتی از متن PowerPoint (.pptx) :
اَلدَّرْسُ
السّادِسُ
عربی، زبان قرآن (2)
پایه یازدهم انسانی
ارحموا ثلاثه
أَسر الْمُسْلِمونَ فی غَزوَهِ طَیِّءَ «سَفّانَهَ» ابْنَهَ «حاتِمٍ الطّائیِّ» الَّذی یُضْربُ بِهِ الْمَثَلُ فِی الْکَرَمِ، وَ لمَّا ذَهَبَتْ مَعَ الْأسْرَی إلَی رَسولِ اللّهِ، قالَتْ لَهُ: إنَّ أَبی کانَ سَیِّدَ قَومِهِ، یفکُّ الْأسیرَ وَ یَحْفَظُ الْجارَ وَ یَحْمِی الْأهلَ وَ الْعِرْضَ وَ یُفَرِّجُ عَنِ الْمَکْروبِ، وَ یُطْعِمُ الْمِسکینَ، وَ یَنْشُر السَّلامَ، وَ یُعینُ الضَّعیفَ عَلَی شَدائِدِ الدَّهرِ، وَ ما أَتاهُ أَحَدٌ فی حاجَهٍ فَرَدَّهُ خائِباً، أَنا ابْنَهُ حاتِمٍ الطّائیِّ
.
مسلمانان در جنگ طی سفانه دخت حاتم طایی را که در جوانمردی به او مثل زده می شد اسیر کردند. هنگامی که با اسیران به سوی فرستاده خدا رفت، به پیامبر گفت: پدرم سرور قومش بود. اسیران را آزاد می کرد، همسایگان را نگاهبانی می کرد، از خانواده و آبرو پشتیبانی می کرد، اندوه غمگین را می زدود. تنگدست را خوراک می داد، آشتی را می پراکند، ناتوان را در گرفتاری های روزگار یاری می رساند. هیچ کس نزد او برای نیازی نمی آمد که ناامیدش
بازگردانَد.
فَقالَ النَّبیُّ : «
هذِهِ
صِفاتُ الْمُؤمِنینَ حَقّاً؛ اُتْرُکوها فَإنَّ أَباها کانَ یُحِبُّ مَکارِمَ الْأخلاقِ؛ وَ اللّهُ یُحِبُّ مَکارِمَ الْأخلاقِ
».
ثُمَّ قالَ: اِرْحَموا عَزیزاً ذَلَّ، وَ غَنیّاً افتْقَرَ، وَ عالِماً ضاعَ بَینَ جُهّالٍ
.
فَلمَّا أَطْلَقَهَا النَّبیُّ رَجَعَتْ إلَی أَخیها «عَدیّ» وَ هوَ رَئیسُ قَومِهِ بَعْدَ وَفاهِ أَبیهِ
،
فَقالَتْ لَهُ: یا أَخی، إنّی رَأَیْتُ خِصالاً مِنْ
هذَا
الرَّجُلِ تُعْجِبُنی،
پیامبر فرمود: این صفت های مؤمنان است. او را رها کنید؛ زیرا پدرش خوی نیک را دوست داشت. خداوند نیز خوی نیک را دوست دارد. سپس فرمود: به بزرگی که خوار شده، توانگری که تهیدست شده، دانشمندی که میان نادانان تباه شده، مهربانی کنید. هنگامی که پیامبر او را آزاد کرد، نزد برادرش عدی بازگشت. برادرش پس از درگذشت پدرش رئیس قومش شده بود. به او گفت: برادر، من ویژگی هایی در این مرد دیدم که به شگفتم می آورد.
رَأَیْتُهُ یُحِبُّ الْفَقیرَ، وَ یَفُکُّ الْأسَیرَ، وَ یَرْحَمُ الصَّغیرَ، وَ یَعْرِفُ قَدْرَ الْکَبیرِ، وَ ما رَأَیْتُ أَجْوَدَ وَ لا أَکْرَمَ مِنْهُ، فَإذا یَکونُ نَبیّاً فَلِلسّابِقِ فَضْلُهُ، وَ إذا یَکونُ مَلِکاً فَلا تَزالُ فی عِزِّ مُلْکِهِ. فَجاءَ عَدیٌّ إلَی رَسولِ اللّهِ فَأَسْلَمَ وَ أَسْلَمَتْ سَفّانَهُ. وَ أَسلَمَتْ قَبیلَهُ طَیِّءَ کُلُّها بَعدَما أَمَرَ النَّبیُّ بِإطلاقِ أَسراهُم.
دیدمش که مستمند را دوست داشت، اسیر را آزاد می کرد، به خردسال مهر می ورزید، ارزش بزرگسال را می شناخت. بخشنده تر و بزرگوارتر از او ندیدم. اگر پیامبر باشد برای پیشتاز [به سوی او] برتری است. اگر پادشاه باشد، پیوسته پادشاهی اش گرامی باد. عدی نزد فرستاده خدا آمد و اسلام آورد و سفانه نیز. قبیله طی پس از این که پیامبر فرمان به آزادی اسیرانشان را داد اسلام آوردند.
گفت پیغمبر که رحم آرید بر
جان مَنْ کانَ غَنيّاً فَافْتَقَر
هر
کس توانگر بوده، سپس تهیدست شده است.
وَ الَّذي کانَ عَزيزاً فَاحْتُقِر
أوَ صَفيّاً عالِماً بَيْن
الْمُضَر
کسی
که گرامی بوده، سپس خوار شده است یا برگزیده دانشمندی که میان قوم مضر بوده است.
گفت پیغمبر که با این سه گروه
رحمْ آرید ار ز سنگید و زِ کوه
آنکه او بعد از رئیسی خوار شد
وان توانگر هم که بی دینار شد
وان سوم آن عالِمی کَاندر جهان
مبتلا گردد میان ابلهان
المعجم
عیّن الصَّحيحَ وَ الْخَطَأَ حَسَبَ نَصِّ
الدَّرس
با توجّه به متن درس ، جمله های درست یا نادرست را معلوم کنید .
۱- قالَ عَدیٌّ یا أُختی، إنّی رَأَیْتُ خِصالاً مِنْ هذَا الرَّجُلِ تُعْجِبُنی
۲- فَلَمّا أَطْلَقَ النَّبیُّ سَفّانَهَ، عادَتْ إلی أَخیها.
۳- کانَ حاتِمٌ یَرُدُّ مَنْ أَتاهُ فی حاجَهٍ خائِباً.
۴- حاتِمٌ الطّائیُّ مَعروفٌ بِالْکَرَمِ
۵- أُسِرَتْ سَفّانَهُ فی غَزوَهِ أُحُدٍ.
عدی گفت: دخترم، همانا من ویژگی هایی از این مرد دیدم که به شگفتم می آورد.
چون پیامبر سفانه را آزاد کرد نزد برادرش بازگشت
حاتم کسی را که برای نیازی نزد او می آمد ناامید بازمی گرداند.
حاتم طایی به بخشندگی معروف است.
سفانه در جنگ احد در بند افتاد
الفعل المضارِع (۲)
■ حروف «
لم، لـ، لا
» بر سر فعل های مضارع می آیند و معنای آن را تغییر می دهند
.
■ حرف «
لم
» فعل مضارع را به «
ماضی سادۀ منفی
» یا «
ماضی نقلی منفی
» تبدیل می کند؛ مثال:
یَسمعُ: می شنود ←
لم یَسمَعْ
: نشنید، نشنیده
است
تَذهبونَ: می روید ←
لم تَذهبوا
: نرفتید، نرفته
اید
تَکتبنَ: می نویسید ←
لم تَکتبنَ
: ننوشتید، ننوشته اید
■ حرف «لـ امر» بر سر فعل مضارع به معنای «باید» می آید و چنین فعلی معادل «
مضارع التزامی
» در فارسی است؛ مثال:
نرجع: برمی گردیم ←
لنَرجعْ
: باید
برگردیم
یَعلمونَ: می دانند ←
لیَعلموا
: باید بدانند